iran-emrooz.net | Thu, 28.09.2006, 20:57
حرمت سخن نگفتن
مسعود بهنود
http://www.behnoudonline.com
گاهی آدمی از اين که کسانی عبرت نمیگيرند از گذشته دچار حيرت میشود. به خصوص کسانی که تا گامی در حريم قدرت مینهند، انگار که مشغول اختراع حکومتداری هستند، و انگار که ديگر اصلا مقدر نيست که از آن اريکه فرود آيند و همواره در حريم امن قدرت خواهند زيست. اين را به طور مشخص خطاب به آقای کريمی راد وزير دادگستری و سخنگوی قوه قضاييه مینويسم.
بهانه اين نوشته گفته آقای کريمی راد درباره مهندس موسوی خوئينی در بندست. سخنگوی قوه قضاييه با گفتن همين دو جمله اينک سينه سپر کرده وخود را هدف دعاهائی قرار داده که از اثر اين ظلم بر لبهاست.
مهندس علی اکبر موسوی خوئينی، همه میدانند که از زمانی که نمايندگی دانشجويان را به عهده گرفت رفتارش مورد پسند قدرت طلبان نبود. او نيز میتوانست در فرصتی که رای مردم تهران در اختيارش قرار داد، چهار سال نماينده مجلس بماند و هيچ کار نکند و عاقبت به خير شود و روزی هم به وزارت برسد ، گيرم وزارتی دارای اختيار و نه وزارت دادگستری که هنوز اهل قانون هم نمیدانند حضورش از چه صيغهای است و کارش کدام است جز همان که آقای اصغری زمانی گفت، نامه رسانی برای بالاترين مقام قضائی. وزير وقت دادگستری اين گفت و حاضر نشد چنين سمتی را قبول کند.
جنت مکانی و کاری نکردن را نه تنها آقای کريمی راد که همه کس میداند، اما چنين موقعی همان طور که ديروز اميررضا خادم هم گفته است شايسته هر کس نيست و کسانی که مانند موسوی خوئينی با اميررضا خادم قصد دارند از فرصت پديد آمده بهره گيرند و فيضی برسانند و ثوابی ببرند، معمولا عاقبت به خير نمیشوند. که عاقبت به خيری در بعض جوامع دنيا برای کسانی است که جنت مکانی پيشه میکنند، جريده میروند حتی وقتی گذرگاه عافيت تنگ نيست. و اين چيزی نبود که آقای موسوی خوئينی با همه جوانی نداند. او راه خود را برگزيد. او و فاطمه حقيقت جو نمايندگان واقعی رای دانشجويان کشور در مجلس ششم بودند و به اين رای وفادار ماندند. خانم حقيقت جو سرگردان دادگاههای مختلف شد و از بهشت رانده، و اما گويا تقصير موسوی خوئينیها بيش تر بود. او را در تظاهراتی که صدها نفر درش شرکت داشتند جلب کردند و در همان وسط خيابان هم ضرب شصتی نشان دادند، یعنی که دیدی گذار پوستت به دباغخانه افتاد. عکسها نشان میدهد.
و حالا صد روزست که نماينده جنبش دانشجوئی را به زندان افکنده اند، پدر پيرش هم با لباس روحانی سرگردان پشت در زندان اوين نگاه داشتند و به او اجازه ديدار فرزند ندادند. و وقتی اين پدر درگذشت، حاضر نشدند ترک عادت کنند و فرزندش را از انفرادی به درآورند تا با او وداعی گويد. وقتی از گيرهای اداری مصنوعی رهايش کردند که همه چيز تمام شده بود. تازه آن زمان با محافظ همراه، برای يک ساعت و حتی ديداری با همسر را هم از وی دريغ داشتند.
آقای موسوی خوئينی که آخرين قربانی سبعيتی است که بعضیها در رفتار و سکنات دارند و بيش تر هم دانشجويان و جوانان را هدف قرار میدهند، هفته پيش وقتی برای ساعتی از انفرادی به درش آوردند تا در مراسم چهلم پدر شرکت کند، با صدای بلند خبرنگاران و دانشجويان را خطاب قرار داد و فاش ساخت که در انفرادی است و در همان جا هم شبها دستبند و پا بند به او بسته اند، حاضران دیدند که تنش کبود بود. فیلمها نشان میدهد که در زندان گوانتامو – که آمريکا فراهم آورده تا تروريستها را از گرفتار شدن به آن بترساند به همين جهت هم هيچ کوششی برای پرده پوشی آن نمیکند – چنين رفتاری معمول نيست.
حالا در مقابل اين گفته يک زندانی که تاکنون نه اتهامی به او تفهيم شده و نه هيچ يک ديگر از تشريفات قانونی رعايت شده و نه دستی به جائی دارد و نه پائی برای گذر به سلول بغلی حتی، جناب سخنگوي قوهء قضاييه گفته است: «در صورتي كه موسوي خوئيني ادعاهايش را در دادسراي تهران بيان كند، اين ادعاها مورد بررسي قرار ميگيرد.» آقای جمال كريميراد در جمع خبرنگاران پارلماني در خصوص اظهارات اخير موسوي خوئيني مبني بر تحت فشار بودن در زندان، گفت: «اين آقا ادعايي دارد كه بايد ادعايش را در دادسراي عمومي تهران بگويد تا بررسي شود." اين یعنی فلفل به زخم پاشیدن".
گفتند فقيهی یک بار پای منبر فرزند نشست و از بی ربطی گفتههای پسر برآشفت. و او را خطاب قرار داد و گفت پسر جان سخن گفتن نمیدانی، آيا سخن نگفتن هم نمیدانی .