سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
هر عصر و دوران سیاسی معین، ویژگیهای فکری و فرهنگی و احوالات خود را میپرورد و رواج میدهد. مثلا در دوران رکود و خمودگی سیاسی، فرهنگ محافظهکاری و سیاستزدگی مسلط میشود، در دورههای احیا و آغاز بیداری، سلوک اصلاحطلبی و میانهروی رونق پیدا میکند، و در دوران انقلابی، روحیات و سیاست رادیکال میداندار میشود.
از آموزشهای خوب قدیمی یکی این درس بود که میگفت، تئوری خاکستری است به جاری سبز زندگی نگاه کن. جامعه ایران چند سالی است که از عصر احیا بیرون آمده و به دوران انقلابی پا گذاشته است، دوران سبز جاری زندگی. کار خودانگیخته این سبز جاری زندگی این است که بیملاحظه و خودسرانه تمامی تئوریهای خاکستری و میراث بد و مزاحم عصر محافظهکاری و دوران احیا را از سر راه خود جاروب میکند و با اقتدار اصول و اسلوب خود را به کرسی مینشاند.
یادتان میآید نویسندگان عصر اصلاحات، چقدر زحمت کشیدند و تئوری پرداختند تا مستدل کنند که به علت ساختار چند بعدی نظام اسلامی، در ایران انقلاب ناممکن است؟ یا چقدر از محافل محافظهکار سنتی و حتا چپ اپوزسیون میشنیدیم که، حجاب مساله اصلی زنان ایران نیست، حجاب موضوع لوکس گروه خاصی از زنان و قشر پولدارها و خوشباشها ست و نباید آن را عمده کرد. از همین جنس نظریهپردازان عصر رکود، تبلیغ میکردند، زهر نئولیبرالیسم جوانان ما را غیر سیاسی کرده و با ترویج بیخیالی و ابتذال فرهنگی مانع اعتراض نسل جدید شده است. از همین جنس تبلیغات دامن زدن به ترس تجزیه کشور و بر حذر داشتن مردم از روشهای اعتراض خیابانی بود و خیلیها از همه نحلههای اپوزیسیون از ترس نبود رهبری و آلترناتیو هر روز در گوشهای یک بدیل جدید روی میز جامعه میگذاشتند که البته خریداری نداشت.
اما جاری سبز زندگی همه این تئوریهای خاکستری را از سر راه خود روبید و به جای روحیه محافظهکار و ترسخورده نیروی امید و خلاقیت و ابتکار را نشانده است. به چشمزدنی هزاران جوان پا به میدان نهادهاند و از میانشان صدها محفل و کانون رهبری جوانه زده و گل داده است. ظهور چهرههای مردمی و محبوب در داخل و خارج کشور گل امید را بر خاکستر نگرانیهای نسل محافظه کار کاشته است. همین یک گام جهشآسا نشان میدهد جنبش از دست یافتن به یک رهبری جوان، چابک و مطابق سلیقه نسل انقلاب چندان دور نیست. شوق و شوری که اطراف محفل حامد اسماعیلیون و شخصیتهای مدنی در گرفته است آمادگی و امکان نیرومند برآمد و تولد یک رهبری را نشان میدهد.
و درست در همین نقطه کلیدی ظهور رهبری جدید و جوان رقبای پیر و محافظهکار در امر رهبری برآشفتهاند و چشم دیدن رقیب سیاسی را ندارند. آنهایی که خود را رهبر میپنداشتند یا برای تعبیه یک رهبر رسانهها راه انداختند و سالها پول خرج کردند، ولی حالا همه سرمایههای خود را از دست رفته میبینند. نمونه آقای شهرام همایون را میبینیم که چنان از ورشکستگی گروه خود و موفقیت و محبوبیت حامد اسماعیلیون شوکه شده که به هذیانگویی افتاده و او را نتیجه یک توطئه حساب شده و طولانی عربستان و تلویزیون ایران اینترناشنال معرفی میکند. او که از فهم معجزات عصر انقلاب عاجز است حیرتزده از مخاطبان خود سوال میکند «چه اتفاقی افتاده؟ پس رهبران ما کجایند، پس شاهزاده چرا نیست؟ این کجا رفت آن کجا رفت، فرشگرد چی شد؟ این حامد ناگهان از کجا آمد؟» و خودش به شکل مضحکی پاسخ این معما را در توطئه تلویزیون ایران اینتر ناشنال میجوید. یعنی درست همان روایت حکومت و مشاوران امنیتی رژیم را تکرار میکند. حرف او با حرف نظام مو نمیزند وقتی میگوید: این برنامه از سالها پیش ریخته شد برای امروز که جنبش ما را به زیر رهبری عربها ببرند.
البته در این تنگنظری خفهکننده و دشمنی با ایران اینترناشنال به عنوان ابزار رهبریسازی، شهرام همایون و امثال او تنها نیستند و صداهای مشابهی از ناحیه برخی چپها هم شنیده میشود. که در همین هیاهو خواهان تحریم همه بلندگوهای «ارتجاع جهانی» شدهاند. جالب نیست؟ درست در شرایطی که نظام تبهکار اینترنت مردم را قطع کرده تا در سکوت و بیخبری انقلاب را سرکوب کند و مردم متقابلاً از (ارتجاع جهانی ) تقاضا میکنند استارلینگ را هر چه سریعتر راه بیندازند، نالهای از گوشه فراموششده چپ به گوش میرسد،که صدای این ارتجاع جهانی را ببندید!
دوستی نوشته بود، این اعتراضات اپوزیسیونی انعکاس ناکامی افراد یا گروههایی است که خود را رهبر میپنداشند و حالا میبینند هیجی نیستند. اینها چشم دیدن تلاشهای جوانان را که به آنها بیاعتنا هستند ندارند، بنابراین دنبال بهانه میگردند، و در عمل کارشکنی پیشه کردهاند؛ با بند کردن به رسانهها، یا بزرگ کردن مساله پرچم.
گاهی به کسانی که از آنان در این زمینه موفقترند انگ داشتن سودای رهبری میزنند و زمانی به درون تاریخ و شاهنامه نقب میزنند تا برای جنبش «نماد و هویتی» کسب کنند. غافل از آن که رهبر اصلی این جنبش، دختریست که با شادی برای خواندن به دنبال «همصدایی خوب» میگردد. مرد جوانی است که به دنبال ساختن ترانهای که اشک در چشم همه مینشاند، دستگیر میشود و زن قهرمانی ست که چالشهایش نادیده میمانند اما دیده شدن مویش تمسخر نظام محسوب میشود …
واقعیت این است که تا آنها به دغدغه رقابت رهبری و نام و نماد و پرچم مشغولند، این نسل هویت و نمادهای خود را خلق کردهاند. آنان سرودشان «برای»، پرچمشان «موهای افشانی» است که به اهتزار در آمده و شعارشان #زن_زندگی_آزادی ست ….
فیسبوک نویسنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|