يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده اعلام کرد جنگندههای ارتش آمریکا شامگاه شنبه ۲۱ دسامبر ۲۰۲۴ / اول دیماه ۱۴۰۳ در حمله به صنعا، تاسیسات ذخیرهسازی و مراکز فرماندهی موشکی حوثیهای تحت حمایت حکومت ایران را هدف قرار دادند.
به گزارش سنتکام در این حملات، نیروی هوایی با بهرهگیری از هواپیمای (اف-۱۸) و با کمک ناوهای نیروی دریایی، یک مرکز ذخیره موشک و یک مرکز فرماندهی و کنترل که توسط حوثیها در قلمروی تحت کنترل آنها در صنعا اداره میشد، به طور کامل منهدم شد.
سنتکام میگوید این حمله توانایی حوثیها برای انجام حملاتی علیه کشتیهای جنگی و کشتیهای تجاری آمریکا در دریای سرخ جنوبی، باب المندب و خلیج عدن را کاهش میدهد.
براساس این گزارش، نیروهای سنتکام در جریان این عملیات، چندین هواپیمای بدون سرنشین و یک موشک کروز ضد کشتی پرتاب شده از سوی حوثیها را نیز بر فراز دریای سرخ منهدم کردند.
این بیانیه می افزاید: «این حمله نشان دهنده تعهد مستمر سنتکام به حفاظت از کارکنان ایالات متحده و ائتلاف، شرکای منطقه ای و کشتیرانی بین المللی است.»
حملات سنتکام علیه مواضع حوثیها ساعاتی پس از حمله موشکی حوثیها به تلآویو انجام شد.
اسرائیل هرگونه دخالت در حملات شامگاه شنبه به مواضع حوثیها را رد کرد. منابع اسرائیلی اعلام کردند که این حملات توسط نیروهای ائتلاف و به رهبری آمریکا صورت گرفته است.
بر اثر اصابت موشک پرتاب شده از یمن به یک پارک در یافا در محدوده تلآویو، ۱۶ نفر از جمله یک دختر سه ساله بر اثر شکستگی شیشه به طور خفیف مجروح شدند. حوثیها در روزهای دوشنبه و پنجشنبه گذشته نیز دو حمله موشکی و پهپادی علیه اسرائیل انجام دادند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در پی حملات روز پنجشنبه به حوثیها گفت اسرائیل به نمایندگی از جامعه بینالمللی به آخرین بازوی «محور شرارت» حکومت ایران ضربه میزند.
سقوط جنگنده آمریکایی در دریای سرخ با «آتش خودی»
ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا «سنتکام»، اعلام کرد در پی شلیک «اشتباه» کشتی نظامی «یواساس گتیسبورگ» آمریکا به یک هواپیمای جنگنده «افای-۱۸ هورنت» بر فراز دریای سرخ، این هواپیما سقوط کرد.
سنتکام، یکشنبه دوم دی در بیانیهای اعلام کرد که شب گذشته یکی از جنگندههایش بر فراز دریای سرخ بر اثر «آتش خودی» سرنگون شده و هر دو خلبان به بیرون پرتاب شدند و سپس با جراحات جزئی نجات پیدا کردند.
ارتش آمریکا گفت تحقیق و تفحص در این باره آغاز شده است.
ساعاتی پیش از این خبر سنتکام اعلام کرده بود مواضع حوثیهای مورد حمایت ایران را در صنعا هدف قرار داده و ضربات دقیقی به تاسیسات نگهداری موشکهای حوثیها وارد کرده است.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سی و دومین سالگرد فروپاشی شوروی خجسته باد
سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.
نظامهای سیاسی به شیوههای گوناگون فرو میپاشند. شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود. دلایل فروپاشی را میتوانم فهرستوار برایتان ذکر کنم:
یک) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره.
دو) صرف بودجههای هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاههای نظامی در کشورهای اقماری و کمکهای بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
سه) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاریشان به چیز دیگری فکر نمیکردند.
چهار) فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا.
پنج) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت. گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روشهای سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
شش) شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوریکه نه حاکمان میتوانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم میخواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند.
هفت) بیاثر شدن ماشین سرکوب بهنحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.
من نمیتوانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بینالملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه میگذرد مطمئنتر میشوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست. کمونیستها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.
خطر کمونیسم البته همچنان باقیست. امروزه کمونیستها خود را سوسیالیست یا ترقیخواه یا پراگرسیو یا حتی لیبرال مینامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیستها چه بسا جنایتهای استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریبشان را خورد.
امروزه کمونیستها در صحنههای نبرد تازهای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیتهای جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شدهاند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم. ما ایرانیها یکبار گول کمونیستهای وطنی را خوردهایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.
تلگرام نویسنده
@bijan_ashtari
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
با سقوط رژیم بشار اسد و قدرتگیری یک گروه نزدیک به آنکارا در دمشق، که با افزایش فشار گروههای تحت حمایت ترکیه بر گروههای مسلح کرد در شمالشرق سوریه همزمان و همراه شده، بهنظر میرسد جناحهای اصلی کرد سوریه برای حفظ دستاوردهای سیاسی که طی ۱۳ سال جنگ به دست آوردهاند، در تنگنا قرار گرفتهاند.
کردها، بخشی از یک گروه قومی بدون کشور هستند که میان عراق، ایران، ترکیه، ارمنستان و سوریه پراکندهاند. تا پیش از سقوط اسد، آنها از معدود برندگان جنگ سوریه بودهاند که نزدیک به یک چهارم از خاک کشور را تحت کنترل دارند و رهبری گروهی مسلح و قدرتمند را بر عهده دارند که یک متحد کلیدی ایالات متحده در مقابله با داعش محسوب میشود.
اما توازن قدرت از زمانی که گروه اسلامگرای هیئت تحریر الشام (HTS) این ماه وارد دمشق شد و رئیسجمهور بشار اسد را سرنگون کرد، علیه کردها تغییر کرده است. این موضوع را دو تحلیلگر و یک دیپلمات ارشد غربی به رویترز گفتهاند.
این تغییرات بنیادی در سوریه انتظار میرود که نفوذ ترکیه را بیشتر کند، آنهم درست در زمانی که تغییر در دولت ایالات متحده سوالاتی را درباره مدت حمایت واشنگتن از نیروهای کرد سوریه مطرح کرده است.
برای ترکیه، جناحهای کرد یک تهدید امنیتی ملی هستند. آنکارا آنها را امتداد حزب کارگران کردستان (PKK) میداند، گروهی که از سال ۱۹۸۴ علیه دولت ترکیه شورش کرده و توسط ترکیه، ایالات متحده و دیگر قدرتها به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده است.
آرون لوند، یکی از پژوهشگران اندیشکده آمریکایی Century International میگوید «گروههای کرد سوری با مشکل جدی و عمیقی روبرو شدهاند». «توازن در سوریه به شکلی اساسی به نفع جناحهای تحت حمایت ترکیه یا همسو با ترکیه تغییر کرده و به نظر میرسد ترکیه مصمم است تا حد ممکن از این موضوع بهرهبرداری کند.»
این تغییر در درگیریهای تازه برای کنترل شمالشرق منعکس شده است؛ جایی که گروههای مسلح تحت حمایت ترکیه، موسوم به ارتش ملی سوریه (SNA)، پیشرفتهای نظامی علیه نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) به رهبری کردها داشتهاند.
فَنَر الکعیت، یکی از مقامات ارشد در اداره منطقهای تحت رهبری کردها، به رویترز گفت که برکناری اسد، که حزب بعث عربی-ملیگرای او برای دههها کردها را سرکوب کرده بود، فرصتی برای متحد کردن دوباره کشور فراهم کرده است.
او گفت که این اداره آماده گفتوگو با ترکیه است، اما درگیری در شمال نشان داده که آنکارا «نیتهای بسیار بدی» دارد.
او افزود: «این قطعاً منطقه را به سمت ... یک درگیری جدید سوق خواهد داد.»
انتظار اردوغان برای قطع حمایت از جنگجویان کرد
رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، روز جمعه اعلام کرد انتظار دارد دولتهای خارجی پس از برکناری اسد، حمایت از جنگجویان کرد را متوقف کنند، زیرا آنکارا تلاش میکند تا یگانهای مدافع خلق (YPG) را، که نیروی اصلی ائتلاف نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) محسوب میشود، منزوی کند.
یک مقام ترکیهای در پاسخ به سوالات رویترز گفت: “ریشه اصلی درگیری، دیدگاه ترکیه نسبت به منطقه نیست؛ بلکه این است که پکک/YPG یک سازمان تروریستی است.”
این مقام افزود: “عناصر پکک/YPG باید سلاحهای خود را زمین بگذارند و سوریه را ترک کنند.”
فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه، مظلوم عبدی، در مصاحبهای با رویترز در روز پنجشنبه، برای اولین بار به حضور جنگجویان پکک در سوریه اذعان کرد. او گفت که این جنگجویان در نبرد با داعش کمک کردهاند و در صورت توافق بر سر یک آتشبس کامل با ترکیه، به خانههایشان بازخواهند گشت. او هرگونه ارتباط سازمانی با پکک را رد کرد.
فمینیسم و اسلامگرایی
در همین حال، در دمشق، رهبری جدید تمایلات گرمی نسبت به آنکارا نشان میدهد و اشاره دارد که قصد دارد تمام سوریه را دوباره تحت کنترل مرکزی درآورد – اقدامی که میتواند به چالشی برای تمرکززدایی مورد نظر کردها تبدیل شود.
در حالی که ترکیه از ارتش ملی سوریه (SNA) به طور مستقیم حمایت میکند، این کشور همراه با دیگر دولتها، هیئت تحریر الشام (HTS) را به دلیل گذشته القاعدهای آن، یک گروه تروریستی میداند. با وجود این، باور بر این است که آنکارا نفوذ قابلتوجهی بر این گروه دارد. یک دیپلمات ارشد غربی گفت: “ترکها به وضوح بیش از هر کس دیگری میتوانند بر این گروه تأثیر بگذارند.”
احمد الشرع، رهبر HTS، به یک روزنامه ترکیهای گفت که برکناری اسد “نه تنها پیروزی مردم سوریه، بلکه پیروزی مردم ترکیه نیز بود”.
مقام ترکیهای گفت HTS تحت کنترل آنکارا نیست و هرگز هم نبوده است و این گروه را ساختاری توصیف کرد که “ما به دلیل شرایط با آن ارتباط داشتیم”، و افزود بسیاری از کشورهای غربی نیز چنین کاری کردهاند.
گروههای کرد سوری به رهبری حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) و شبهنظامیان وابسته YPG پس از آغاز قیام علیه اسد در سال ۲۰۱۱، کنترل بخش عمدهای از شمال را به دست گرفتند. آنها مدیریت خود را ایجاد کردند، در حالی که تأکید داشتند هدفشان خودمختاری است نه استقلال.
سیاستهای آنها، که بر سوسیالیسم و فمینیسم تأکید دارد، به طور اساسی با اسلامگرایی HTS تفاوت دارد.
مناطق تحت کنترل آنها در جریان همکاری نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده با SDF در مبارزه با داعش گسترش یافت و مناطق با اکثریت عرب را نیز در بر گرفت.
گروههای SNA تحت حمایت ترکیه، حملات خود علیه SDF را در زمان سقوط اسد تشدید کردند و در ۹ دسامبر شهر منبج را به تصرف خود درآوردند.
واشنگتن یک آتشبس را میانجیگری کرد، اما SDF اعلام کرده است که ترکیه و متحدانش به آن پایبند نبودهاند. یک مقام وزارت دفاع ترکیه نیز گفت که هیچ توافقی در این خصوص وجود نداشته است.
حمایت آمریکا از نیروهای دموکراتیک سوریه و چالشهای پیشرو
حمایت ایالات متحده از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) همواره نقطه تنشی با متحد ناتوییاش، ترکیه، بوده است. واشنگتن، SDF را بهعنوان یک شریک کلیدی در مقابله با داعش میبیند؛ گروهی که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، هشدار داده است ممکن است در این دوره برای بازسازی تواناییهای خود در سوریه تلاش کند. SDF همچنان مسئول نگهداری دهها هزار بازداشتی مرتبط با این گروه شبهنظامی است.
یاشار گولر، وزیر دفاع ترکیه، هفته گذشته گفت ترکیه نشانهای از بازگشت داعش در سوریه نمیبیند. هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه، نیز روز جمعه در مذاکرات با همتای آلمانی خود در آنکارا اظهار داشت که باید گزینههای دیگری برای مدیریت اردوگاهها و زندانهایی که بازداشتیها در آن نگهداری میشوند، پیدا شود.
باربارا لیف، معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده در امور خاور نزدیک، روز جمعه اعلام کرد که واشنگتن با آنکارا و SDF همکاری میکند تا “گذار مدیریتشدهای” در نقش SDF در آن بخش از کشور ایجاد کند.
دولت جو بایدن اعلام کرده است که نیروهای آمریکایی در سوریه باقی خواهند ماند، اما دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب، ممکن است پس از به دست گرفتن قدرت در ۲۰ ژانویه، آنها را خارج کند.
نامهای به ترامپ
در دوره اول ریاستجمهوریاش، ترامپ تلاش کرد نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج کند، اما با فشارهایی از سوی داخل کشور و متحدان ایالات متحده روبرو شد.
در نامهای به تاریخ ۱۷ دسامبر که توسط رویترز بررسی شده است، الهام احمد، یکی از مقامات ارشد کرد سوری، به ترامپ نوشت که ترکیه پیش از آغاز دوره ریاستجمهوری او در حال آمادهسازی برای حمله به شمال شرق سوریه است.
او نوشت: “طرح ترکیه تهدیدی برای نابودی سالها پیشرفت در تأمین ثبات و مبارزه با تروریسم است.” وی افزود: “ما باور داریم که شما توان جلوگیری از این فاجعه را دارید.”
تیم انتقالی ترامپ به درخواست برای اظهار نظر فوری پاسخ نداد.
ترامپ در ۱۶ دسامبر گفت که ترکیه “کلید” اتفاقات در سوریه را در دست خواهد داشت، اما هنوز برنامههای خود برای نیروهای آمریکایی مستقر در آنجا را اعلام نکرده است.
جاشوا لاندیس، کارشناس سوریه از دانشگاه اوکلاهما، گفت: “کردها در موقعیتی ناخوشایند قرار دارند. وقتی دمشق قدرت خود را تثبیت کند، به این منطقه روی خواهد آورد. ایالات متحده نمیتواند برای همیشه در آنجا باقی بماند.”
بیانیه HTS درباره کردها و تمامیت سوریه
احمد الشرع، رهبر HTS، به بیبیسی گفت که کردها “بخشی از مردم ما هستند” و “نباید هیچ تقسیمبندی در سوریه وجود داشته باشد”. او افزود که تمامی سلاحها باید در دست دولت باشد.
او به یکی از نگرانیهای اصلی ترکیه – حضور جنگجویان غیرسوری کرد در سوریه – اشاره کرد و گفت: “ما نمیپذیریم که سرزمینهای سوریه تهدیدی برای ترکیه یا دیگر مناطق باشد.”
وی متعهد شد از طریق گفتوگو و مذاکره “فرمولی مسالمتآمیز برای حل مسئله” پیدا کند و گفت که معتقد است ارتباطات اولیهای میان کردها در شمال شرق سوریه یا سازمان SDF برقرار شده است.
فَنَر الکعیت، مقام کرد، گفت که دولت منطقهای او خواهان “یک سوریه دموکراتیک، یک سوریه غیرمتمرکز، یک سوریه که نماینده تمام سوریها از تمام فرقهها، ادیان و قومیتها باشد” است و این موارد را خطوط قرمز توصیف کرد. او افزود که SDF میتواند “هستهای از ارتش آینده سوریه” باشد.
مظلوم عبدی، فرمانده SDF، در مصاحبهای با رویترز تأیید کرد که ارتباطاتی با HTS برای جلوگیری از درگیری میان نیروهایشان برقرار شده است، اما گفت آنکارا تلاش خواهد کرد میان دمشق و دولت تحت رهبری کردها شکاف ایجاد کند.
با این حال، او گفت که حمایت قوی از سوی طرفهای بینالمللی، از جمله ائتلاف به رهبری ایالات متحده، برای پیوستن نیروهای دموکراتیک سوریه به “مرحله جدید سیاسی” در دمشق وجود دارد و آن را “فرصتی بزرگ” توصیف کرد.
او افزود: “ما در حال آمادهسازی هستیم که پس از آتشبس کامل میان ما و ترکیه و جناحهای وابسته، به این مرحله بپیوندیم.”
خبرگزاری رویترز
اورهان کارامان، تام پری و توان گومروکچو
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
بیشتر واژههایی که بهعنوان مترادفهای «انقلاب» به کار میروند، مانند «شورش»، «قیام»، «طغیان» یا «جنگ داخلی»، معمولاً تداعیگر خشونت و استفاده از نیروی مسلح هستند. بسیاری از انقلابهای بزرگ تاریخ غرب که به ذهن میآیند، ازجمله انقلابها در شهر-دولتها و امپراتوریهای باستان، شورش دهقانان آلمان در قرن پانزدهم، قیامی که کرامول در قرن هفدهم در انگلستان رهبری کرد، انقلابهای آمریکایی و فرانسوی در قرن هجدهم، و همچنین انقلابهای روسیه و اسپانیا در قرن بیستم، اغلب با خونریزی همراه بودهاند. بااینحال، نه در نظریههای سیاسی و نه در واقعیت تاریخی، انقلاب همواره به معنای استفاده از زور یا خشونت نیست.
توسیدید در توصیف تغییرات دموکراسی و اُلیگارشی در ساختار دولتشهرهای یونان، هر دو نوع انقلاب خشونتآمیز و غیر خشونتآمیز را شرح داده است. در انگلستان، انقلاب بزرگ که با جنگ داخلی به گردن زدن یکی از پادشاهان خاندان استوارت انجامید، با انقلاب بدون خونریزی ۱۶۸۸ دنبال شد که بدون هیچگونه جنگی پادشاه دیگری را سرنگون کرد. برخی از انقلابها در کشورهای اروپایی در میانه قرن نوزدهم با درگیریهای مسلحانه همراه بودند، اما برخی دیگر، مانند انقلابهایی که با تصویب لوایح اصلاحی در انگلستان یا اصلاحات قانون اساسی در ایالاتمتحده رخ دادند، تغییراتی بنیادین در ساختار حکومت ایجاد کردند که از طریق فرایندهای قانونی و انتقال مسالمتآمیز قدرت به انجام رسیدند.
انقلاب ممکن است با اقدامهایی در مخالفت با قانون همراه باشد، اما همچنان میتواند بدون خشونت پیش برود، مانند قیامی که ماهاتما گاندی علیه سلطه بریتانیا در هند با استفاده از روش نافرمانی مدنی رهبری کرد. بااینحال، استفاده از نیروی مسلح تنها روش خشونتآمیز برای انقلاب نیست. به گفته ارسطو، «انقلابها به دو روش انجام میشوند: با زور و با فریب.» اگرچه فریب مستقیماً خشونت فیزیکی ندارد، اما نوعی خشونت علیه اراده کسانی است که فریب خوردهاند. گاهی در نتیجه فریب، «شهروندان تغییر حکومت را میپذیرند و سپس، همانگونه که ارسطو میگوید، برخلاف خواست خود در آن وضعیت باقی میمانند.» در برخی موارد نیز ممکن است بعدها متقاعد شوند و وفاداری آنها جلب شود.
بااینحال، همانگونه که بررسیهای ماکیاولی درباره این دو روش برای کسب قدرت نشان میدهد، انتخاب میان زور و فریب بیشتر مسئله تدبیر است تا اصول. او فریب را جایگزینی برای زور میداند، با این شرط که در صورت شکست فریب، زور در دسترس باشد. هر دو روش، در اصل، استراتژی جنگ را به کار میگیرند.
در مقابل این دو روش زور و فریب، و حتی روش نافرمانی مدنی که خارج از قانون عمل میکند یا آن را نقض میکند، نویسندگان فدرالیست امکان وقوع انقلابی قانونی و مسالمتآمیز را پیشبینی میکنند. بهویژه اینکه آنها معتقد بودند قانون اساسی ایالاتمتحده زمینهای برای دستیابی به تغییرات سیاسی از طریق اصلاحات قانونی فراهم کرده است. ازجمله بندهایی که «به هر ایالت در این اتحادیه شکلی جمهوریخواهانه از حکومت» میدهد و وعده میدهد که از آنها «در برابر خشونت داخلی» محافظت شود. در پاسخ به این اعتراض که چنین تضمینی ممکن است «مداخلهای بیمورد در امور داخلی اعضا» باشد، همیلتون میگوید: «این تضمین هیچ مانعی برای اصلاحات قانون اساسی ایالات توسط اکثریت مردم به روشی قانونی و مسالمتآمیز ایجاد نمیکند. این حق هرگز کاهش نخواهد یافت. تضمین فقط میتواند در برابر تغییراتی که از طریق خشونت انجام میشود عمل کند.»
در یکی دیگر از مقالات فدرالیست، مدیسون احتمال «شورشی گسترده که در تمام ایالات پراکنده شود و نیروی غالب پیدا کند، هرچند حق قانونی نداشته باشد» را بررسی میکند. او چنین موردی را فراتر از «حدود درمانهای انسانی» میداند. از نظر او، قانون اساسی باید خطر وقوع فجایعی را که هیچ چارچوب قانونی نمیتواند برای آنها راهحلی ارائه دهد، کاهش دهد. همچنین، همیلتون میگوید: «آتشافروزیای که سراسر یک کشور یا بخش وسیعی از آن را فراگیرد، چه ناشی از دلایل سنگین نارضایتی مردم باشد و چه ناشی از سرایت بحرانهای خشونتآمیز، در هیچ قاعده معمولی نمیگنجد. هیچ حکومتی نمیتواند همیشه از چنین انقلابهایی جلوگیری کند یا آنها را کنترل کند.» بااینوجود، او تأکید میکند: «اما زمانی که قدرت حکومت در دستان مردم است، هیچ بهانهای برای توسل به خشونت در مواجهه با مشکلات جزئی یا گاهگاهی وجود ندارد.» بله خشونت فقط زمانی منتفی است که قدرت در دست مردم باشد.
ارسطو، وقتی درباره انقلاب بدون خشونت سخن میگوید، دستگاه مدرن اصلاح قانون اساسی را مدنظر ندارد. از دید او، تغییر سیاسی ممکن است حاصل حوادثی تصادفی باشد، نه اقدامهایی برنامهریزیشده. او مینویسد: «انقلابهای سیاسی گاهی از رشد نامتناسب بخشی از حکومت ناشی میشوند... و این عدم تناسب ممکن است گاهی تصادفی رخ دهد. مثلاً در تارنتوم، پس از شکست در جنگ با ایپیجیها، حکومت از نظام قانونی به دموکراسی تبدیل شد.» همچنین، «وقتیکه ثروتمندان زیاد شوند یا اموال افزایش یابد، حکومت به اُلیگارشی یا حکومتی خانوادگی تغییر میکند».
از سوی دیگر، نویسندگانی مانند هابز و لاک انقلاب را مترادف با جنگ و خشونت میدانند.
هابز میگوید: «کسانی که اقتدار جمهوری را انکار میکنند، وارد وضعیت جنگ میشوند و با طرد فرمانروای خود، درگیر جنگ داخلی میشوند که آن را طغیان مینامند.» ازنظر او، برخلاف زنبورها و مورچهها که جوامعشان از خطر طغیان مصون است، «در میان انسانها کسانی هستند که خود را برتر از دیگران میدانند و تلاش میکنند امور عمومی را اصلاح یا تغییر دهند و بهاینترتیب جامعه را به آشفتگی و جنگ داخلی میکشانند.»
لاک نیز معتقد است: «کسی که بدون حق از زور استفاده کند، چه در جامعه بدون قانون باشد و چه در مخالفت با قوانین موجود، خود را در وضعیت جنگی با دیگران قرار میدهد.» بنابراین، مردمی که پس از تشکیل جامعه و تصویب قوانین، بازهم در برابر آن قوانین از زور استفاده کنند، عملاً طغیان کرده و به حالت جنگ بازمیگردند. چنین اقدامی بهدرستی شورش نامیده میشود. دقت کنید لاک میگوید انقلاب زمانی به شورش فرو میکاهد که خود مردم پس از تصویب قوانین براساس رضایت عامه زیر تعهدات خود بزنند. اما اگر قوانین براساس رضایت عامه مردم به تصویب نرسیده باشند انقلاب کماکان حقی قانونی به شمار میرود.
آکویناس به نظر میرسد انقلاب (که آن را «شورش» مینامد) را با جنگ و اختلاف مرتبط میداند. بااینحال، او انقلاب را در دو جنبه از این مفاهیم متمایز میکند: «نخست آنکه جنگ و اختلاف معمولاً نشاندهنده تجاوز واقعی از هر دو طرف است، درحالیکه شورش ممکن است تنها آمادگی برای چنین تجاوزی را به نمایش بگذارد یا به تجاوز واقعی منجر شود... دوم، تفاوت در این است که جنگ، به معنای دقیق کلمه، علیه دشمنان خارجی انجام میشود، بهگونهای که میان دو ملت یا گروه خارجی است، درحالیکه اختلاف میان دو فرد از یک جامعه است. اما شورش، بهطور خاص، میان اجزای مخالف یک ملت رخ میدهد؛ برای مثال، زمانی که بخشی از حکومت علیه بخشی دیگر قیام میکند.»
اگرچه واژه «انقلاب» ممکن است در هر دو معنا استفاده شود، اما به نظر میرسد که مباحث سنتی درباره علل و پیشگیری از انقلاب، نظریههای استراتژی و تاکتیکهای انقلابی، و مسئله مهم حق شورش، همگی بر استفاده یا دستکم تهدید به استفاده از زور برای دستیابی به هدف تأکیددارند. این موضوع در تصور عمومی از تفاوت میان انقلاب و تکامل نیز مشهود است.
تضاد میان انقلاب و تکامل(برآیشی بودن تحولات) میتواند توضیح دهد که چرا مفهوم انقلاب معمولاً با خشونت، بینظمی یا آشوب همراه است. واژه «تکامل» عموماً تغییرات تدریجی در یک مسیر خاص را نشان میدهد که اغلب در راستای پیشرفت تغییرات پیشین است. اما انقلاب ناگهانی رخ میدهد. انقلابها ممکن است در هر دو جهت، چه علیه جریان غالب و چه همراه با آن، رخ دهند. همانطور که در حرکتهای فیزیکی، عمل و عکسالعمل میتوانند برابر و مخالف یکدیگر باشند، در تحولات اجتماعی نیز انقلاب و ضدانقلاب ممکن است اهدافی کاملاً متضاد داشته باشند.
درهرحال، چه انقلاب بخواهد مسیر تغییرات را معکوس کند و چه بخواهد تحولی رادیکال را که بهکندی در حال وقوع است تسریع بخشد، معمولاً به معنای سرنگونی نظم موجود است، نه توسعه گرایشهای نهفته آن.
این همان معنایی است که انقلابیون را رادیکال میسازد. آنها ممکن است در معنایی ارتجاعی نیز باشند؛ به این معنا که تغییر رادیکالی که برای دستیابی به آن آمادهاند از زور استفاده کنند، بازگشتی به شرایط گذشته است، نه چیزی که به نظر مخالفانشان در مسیر پیشرفت یا تکامل باشد. اما چه ارتجاعی و واپس روانه باشند یا پیشرو، انقلابیون هیچگاه محافظهکار نیستند. اگر نظم موجود در برابر تغییر رادیکالی که یک فرد یا حزب انقلابی به دنبالش است مقاومت کند، باید وادار به تسلیم شود.
یک انقلابی ممکن است از استفاده از زور اکراه داشته باشد، اما نمیتواند آن را کاملاً کنار بگذارد. به هرحال برای درست کردن املت ناگزیر از شکستن تخم مرغها هستیم. بدون خشونت و زور نمیتوان دو تکه آهن را به هم جوش داد.
این همان معنایی است که مارکس و انگلس در برنامه منشور کمونیستی بهعنوان یک برنامه انقلابی در نظر میگیرند. در دیدگاه آنها، مفهوم یک طبقه یا حزب انقلابی محدود به پرولتاریا در مبارزهاش علیه بورژوازی نیست. بلکه این مفهوم به بورژوازی نیز تعمیم مییابد؛ البته نه در دنیای معاصر که در آن نظم سرمایهداری، بورژوازی را محافظهکار یا واکنشگرا کرده است، بلکه در قرن هجدهم که بورژوازی توانست طبقه اشراف زمیندار را سرنگون کند.
به گفته آنها، «بورژوازی نقش انقلابی بسیار مهمی ایفا کرده است... انقلاب فرانسه، برای نمونه، مالکیت فئودالی را به نفع مالکیت بورژوایی ملغی کرد.» همچنین نوشتهاند: «زمانی که ایدههای مسیحی در قرن هجدهم در برابر ایدههای راسیونالیستی تسلیم شدند، جامعه فئودالی آخرین نبرد خود را با بورژوازی انقلابی آن زمان انجام داد.»
مارکس معتقد است که انقلاب فرانسه نه مبارزهای میان طبقات دارا و ندار، بلکه میان دوطبقه دارا – بورژوازی و اشراف – بود. این امر بهویژه ناشی از این واقعیت آشکار است که «در نخستین طوفانهای انقلاب، بورژوازی فرانسه جرئت کرد حق تشکیل اتحادیه را که کارگران بهتازگی به دست آورده بودند، از آنها سلب کند.»
همچنان که منشور کمونیستی سندی انقلابی است، اعلامیه استقلال آمریکا نیز چنین است. امضاکنندگان آن آمادگی داشتند از زور برای سرنگونی نظم موجود استفاده کنند؛ نظمی که به نظرشان بر مستعمرات ظلم و بیعدالتیهای بزرگی روا میداشت. اما در دیدگاه مارکسی، شورش مستعمرهنشینان، برخلاف انقلاب فرانسه، بیشتر سیاسی بود تا اقتصادی، حتی اگر عوامل اقتصادی و سیاسی نیز در آن نقش داشتند.
این تمایز میان انقلاب اقتصادی و سیاسی به نظر میرسد امری مدرن باشد. نه اینکه قدما – همچون توسیدید، افلاطون و ارسطو – «جنگ طبقاتی» را که برای مارکس اهمیت داشت، نادیده گرفته باشند. آنها به مبارزه میان ثروتمندان و فقرا برای کنترل دولت توجه کردهاند.
آنها میدانستند که مخالفان در انقلابهای خونین و مکرری که شهرهای یونانی را به آشوب میکشیدند، الیگارشها و دموکراتها بودند – یعنی مردان دارای اموال و مردان فاقد اموال. شورش هِلاتها در اسپارتا یک استثنا بود؛ در این مورد، بردگان علیه صاحبان خود شورش کردند. اما بیشتر اوقات، مبارزه میان افراد آزاد از طبقات مختلف اقتصادی بود.
انقلابهای الیگارشیک و دموکراتیک که این طبقات در جامعه برمیانگیختند، سیاسی بودند از این نظر که هدف آنها تغییر قانون اساسی بود، نه سیستم اقتصادی؛ هرچند تغییرات قانونی میتوانست تأثیرات اقتصادی نیز داشته باشد.
ارسطو گزارش میدهد: «برخی بر این باورند که تنظیم مالکیت مهمترین مسئله است، زیرا همه انقلابها حول آن میچرخد.» او میپذیرد که «تساوی مالکیت» ممکن است «از نزاع شهروندان جلوگیری کند»، اما بر این باور نیست که بیعدالتی اقتصادی تنها علت انقلاب است یا عدالت اقتصادی تنها درمان آن.
او مینویسد: «حریص بودن انسانها سیریناپذیر است؛ مردم همیشه بیشتر و بیشتر میخواهند؛ زیرا خواستهها طبیعتی دارند که هرگز اشباع نمیشوند و بیشتر مردم تنها برای ارضای آن زندگی میکنند»
از دید او، «آغاز اصلاحات» نه در برابر کردن کامل مالکیت، بلکه در پرورش طبیعتهای برتر است تا خواستههای بیشتری نداشته باشند و جلوگیری از افزایش خواستههای طبقات پایین. این به معنای سرکوب آنها است، اما نه بدرفتاری با آنها.
چنین اصلاحاتی بهسختی میتواند مشکل بردهداری را حل کند. این مسئله به انقلابی نیاز دارد که وضعیت سیاسی را برابر سازد، نه اینکه مالکیت را برابر کند.
اگر شورش بردگان در دوران باستان در راستای لغو نهاد بردهداری موفق میشد، از دیدگاه مدرن، این رخداد نهتنها یک انقلاب سیاسی، بلکه یک انقلاب اقتصادی نیز تلقی میگردید، چراکه شیوه تولید را به شکلی بنیادین تغییر میداد. در همین راستا، آنچه آدام اسمیت بهعنوان گذار از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی شرح میدهد، مشخصاً یک انقلاب اقتصادی است؛ هرچند این مارکس بود که مفهوم «انقلاب» را در معنای موردنظر رایج ساخت. این مفهوم در فهم عمومی ما از عبارت «انقلاب صنعتی» نمایان است؛ انقلابی که به تغییرات بنیادین در یک اقتصاد مبتنی بر تولید صنعتی اشاره دارد، جایی که تولید انبوه توسط ماشینها در کارخانهها جایگزین سیستم تولیدی سنتی میشود، سیستمی که در آن کارگران در خانههای خود با ابزارهای ساده کار میکردند.
مارکس مینویسد: «در صنعت، انقلاب در شیوه تولید از نیروی کار آغاز میشود؛ در صنعت مدرن، از ابزارهای کار.» نخستین پرسش این است که چگونه ابزارهای کار از ابزارهای دستی به ماشین تبدیل میشوند یا چه تفاوتی میان یک ماشین و ابزارهای یک صنعتگر وجود دارد؟ اما برای مارکس، معنای انقلاب اقتصادی صرفاً محدود به تغییرات بنیادین در شرایط فیزیکی تولید نیست. چنین تغییراتی، بهناچار، با دگرگونیهای عمیق در روابط اجتماعی طبقات اقتصادی و تصاحب قدرت سیاسی همراه است. در مانیفست کمونیستی، «بورژوازی مدرن» بهعنوان «محصول یک دوره طولانی از تحولات و مجموعهای از انقلابها در شیوههای تولید و مبادله» معرفی میشود. بورژوازی، بهنوبه خود، «بدون انقلاب مستمر در ابزارهای تولید و بهتبع آن، در روابط تولید و در تمام روابط اجتماعی، نمیتواند به بقای خود ادامه دهد.»
طبق گفته مارکس و انگلس: «هر گام در توسعه بورژوازی، با پیشرفت سیاسی همراستای این طبقه همراه بوده است. طبقهای که تحت سلطه نجبای فئودال قرار داشت... ابتدا در قالب انجمنهای مسلح و خودمختار در کمونهای قرونوسطی ظاهر شد... سپس، در دوران تولید دستی، به نیرویی موازنه گر در برابر اشراف و سلطنت مطلقه بدل گردید... و سرانجام، از زمان پیدایش صنعت مدرن و بازار جهانی، بورژوازی در دولت نمایندگی مدرن، سلطه سیاسی انحصاری خود را به دست آورد».
در خصوص این پرسش که آیا انقلابهای اقتصادی از منظر اجتماعی و سیاسی نیازمند خشونت هستند یا خیر، نویسندگان مانیفست کمونیستی نظر خود را، دستکم درباره برنامه کمونیستی، آشکارا بیان کردهاند. ازآنجاکه «انقلاب کمونیستی بنیادینترین گسست از روابط سنتی مالکیت است» و «مستلزم بنیادیترین گسست از ایدههای سنتی است»، نمیتوان انتظار داشت که این انقلاب بدون جنگ آشکار، بهویژه شبیه مبارزات پیشین بورژوازی علیه اشراف، تحقق یابد.
هنگامیکه «بورژوازی امروز در برابر طبقه کارگر قرار دارد، طبقه کارگر تنها طبقهای است که واقعاً انقلابی است.» مارکس و انگلس فرآیندی را توصیف میکنند که طی آن «جنگ داخلی پنهان در درون جامعه موجود» بهتدریج به «انقلاب آشکار» بدل میشود و سرانجام «سرنگونی خشونتآمیز بورژوازی» پایهگذار سلطه پرولتاریا میگردد.
در اینجا، دقیقاً در ارتباط با استفاده از زور است که مانیفست کمونیستی میان کمونیسم و سوسیالیسم، بهویژه انواع «یوتوپیایی» آن، تمایز قائل میشود. سوسیالیستها «هرگونه اقدام سیاسی و بهویژه اقدامات انقلابی را رد میکنند. آنها میخواهند به اهداف خود از طریق روشهای مسالمتآمیز دست یابند و با انجام آزمایشهای کوچک که اغلب محکومبه شکست هستند و از طریق قدرت نمونه، راه را برای نظم اجتماعی جدید هموار کنند... آنها تلاش میکنند با مصالحه و درونریزی تضادهای طبقاتی، به هدف خود دست یابند.»
در مقابل، استراتژی کمونیستی در همهجا از «هر حرکت انقلابی علیه نظم اجتماعی و سیاسی موجود» حمایت میکند. کمونیستها اهداف و دیدگاههای خود را پنهان نمیکنند و آشکارا اعلام مینمایند که اهدافشان تنها از طریق «سرنگونی قهرآمیز تمام شرایط اجتماعی موجود» قابل تحقق است.
گرچه انقلاب کمونیستی ماهیتی اساساً اقتصادی دارد، نمیتوان از تأثیرات سیاسی آن غفلت کرد. طبق گفته مارکس و انگلس: «قدرت سیاسی، تنها قدرت سازمانیافته یک طبقه برای سرکوب طبقهای دیگر است.» این تعریف به تسخیر قدرت توسط پرولتاریا نیز اطلاق میشود. بااینحال، آنها دیکتاتوری پرولتاریا را تنها مرحلهای موقت در انقلاب کمونیستی میدانند: «اگر پرولتاریا در مبارزه خود با بورژوازی مجبور شود خود را بهعنوان یک طبقه سازماندهی کند، اگر از طریق یک انقلاب خود را بهعنوان طبقه حاکم مطرح سازد و بهاینترتیب، بازور، شرایط قدیمی تولید را از میان بردارد، آنگاه این طبقه، همراه با این شرایط، تضادهای طبقاتی و وجود طبقات بهطورکلی را نیز از میان برمیدارد و درنتیجه سلطه خود را بهعنوان طبقه پایان میبخشد.»
برنامه کمونیستی، در راستای جامعهای بی طبقه، انقلابی را ترسیم میکند که امکان یا نیاز به هرگونه انقلاب دیگر چه مسالمتآمیز و چه خشونتآمیز، چه اقتصادی و چه سیاسی را از میان میبرد.
توکویل در بحثی درباره اینکه چرا انقلابهای بزرگ با پیدایش جامعهای که هم ازنظر سیاسی و هم ازنظر اقتصادی بی طبقه است کمیاب خواهند بود، میپرسد: «آیا برابری شرایط اجتماعی بهطور مداوم انسانها را بهسوی انقلاب سوق میدهد؟ آیا عنصری آشفته کننده در آن وجود دارد که مانع آرامش جامعه میشود؟» گرچه توکویل معتقد نیست که چنین است، او نگران است که جوامع دموکراتیک آینده «بیشازحد ثابت و بدون تغییر در نهادها، تعصبات و آدابورسوم خود شوند، بهگونهای که بشر از پیشرفت بازایستد و در وضعیتی رکود گونه متوقف بماند.»
علاوه بر مباحث نظری اقتصادی و تاریخی که در پس انقلاب کمونیستی نهفته است، این پرسش بحثبرانگیز نیز مطرح میشود که آیا جامعهای با برابری اقتصادی، به معنای حذف دولت است یا دستکم تغییراتی در نهادهای سیاسی رخ میدهد که دیگر انقلابها امکانپذیر یا ضروری نخواهند بود. حتی بررسی فرضی این پرسش، نیازمند توجه به روشهای مختلف وقوع انقلابهای سیاسی است. با ظهور جامعهای بی طبقه، دستکم در نظریه، دیگر مجالی برای نوعی انقلاب که طی آنیک طبقه حاکم جایگزین طبقه دیگری شود، باقی نمیماند. اما در چنین جامعهای، همچنان میتوان وقوع انقلابهایی مشابه تغییرات درباری را تصور کرد؛ انقلابهایی که ممکن است با روشهایی نظیر ترور یا سلطهجویی رخ دهند.
برای ارسطو، تمامی انقلابهایی که منجر به تغییر نوع حکومت میشوند، همراه با جایگزینی یک طبقه حاکم با طبقهای دیگر هستند. او انقلابها را به دودسته تقسیم میکند:
۱. انقلابهایی که قانون اساسی را تغییر میدهند؛ مثلاً زمانی که مردم میخواهند حکومتی را از دموکراسی به الیگارشی یا برعکس تغییر دهند.
۲. انقلابهایی که در آنها، بدون تغییر شکل حکومت (چه الیگارشی، چه سلطنت یا هر چیز دیگر)، مردم صرفاً تلاش میکنند کنترل امور را در دست بگیرند.
علاوه بر این، ارسطو از نوع سومی از انقلاب یاد میکند که تغییرات فقط به بخشی از قانون اساسی مربوط است؛ برای مثال، ایجاد یا لغو یک مقام خاص. او به نمونهای در اسپارتا اشاره میکند، جایی که لایسندر تلاش کرد سلطنت را سرنگون کند و پادشاه پاوسانیاس را برکنار کند.
ارسطو معتقد است که این تغییرات سیاسی ممکن است بدون خشونت رخ دهند. برای مثال، در دولتهای مدرن، تغییر از الیگارشی به دموکراسی میتواند از طریق اصلاحات قانونی انجام شود. ساختار حکومتی نیز ممکن است با رأیگیریهای عمومی و صلحآمیز تغییر کند. به گفته فدرالیستها، انتخابات راهی طبیعی برای اصلاح یک حکومت بد است، زیرا افراد ادارهکننده را میتوان تغییر داد.
اما در شهر-دولتهای باستانی، حتی تغییرات اساسی در حکومت معمولاً با خشونت یا تهدید همراه بودند. ارسطو این انقلابها را رادیکال و خشونتآمیز میدانست. این اصل نهتنها در جمهوریهای باستان، بلکه در پادشاهیها و حکومتهای استبدادی (چه باستانی و چه مدرن) نیز صدق میکند.
در حکومتهایی که قدرت مطلق در دست یک نفر است، مردم اغلب از راههای قانونی برای اصلاح حکومت محروماند. مشاورههای ماکیاولی به شاهزادهها نیز در همین زمینه نوشتهشدهاند. او توصیه میکند که یک شاهزاده باید برای حفظ قدرت خود، از زور و فریب استفاده کند. ماکیاولی میگوید:
«دو راه برای مبارزه وجود دارد: یکی از طریق قانون و دیگری از طریق زور. راه اول انسانی است و راه دوم حیوانی؛ اما چون قانون اول اغلب کافی نیست، باید بهزور متوسل شد. شاهزاده باید هم مانند شیر و هم مانند روباه عمل کند، زیرا شیر نمیتواند از تلهها فرار کند و روباه نمیتواند در برابر گرگها از خود دفاع کند»
او تأکید میکند که شاهزاده باید بهگونهای رفتار کند که رحیم، وفادار، مذهبی و درستکار به نظر برسد، اما در صورت لزوم میتواند برعکس عمل کند تا قدرت خود را حفظ کند.
روایتهای تاریخی از استبداد شرقی (مانند نوشتههای هرودت، داستانهای مربوط به سزارها در آثار تاکیتوس و گیبون، و همچنین تاریخنگاری سلطنت انگلستان در نمایشنامههای شکسپیر، همگی نشان میدهند که تغییر حکومتها بهندرت بدون خونریزی رخداده است.
ارسطو نیز در اشاره به دیکتاتورها و حکومتهای دیکتاتوری میگوید که دیکتاتورها برای حفظ قدرت خود از روشهای قهری استفاده میکنند. او میگوید:
«دیکتاتور باید کسانی را که بیشازحد قدرتمند شدهاند، از میان بردارد. او باید مردان شجاع را نابود کند و از هر چیزی که در مردم روحیه یا اعتمادبهنفس ایجاد کند، جلوگیری کند. گردهماییهای ادبی و اجتماعات دیگر را ممنوع کند و تمامی راههای شناخت مردم از یکدیگر را مسدود سازد»
این روشها، به تعبیر ارسطو، «هنرهای پارسی و بربری» نامیده میشوند. او معتقد است که برای دیکتاتور هیچ اقدامی بهمنظور حفظ قدرت افراطی محسوب نمیشود.برای دیکتاتور هدف کاربست هروسیلهای را توجیه میکند.
در مورد شورشها، ارسطو به نوع دیگری از انقلاب اشاره میکند: شورش ملتهای تحت سلطه برای دستیابی به استقلال از اربابان امپراتوریشان. این شورشها، برخلاف انقلابهای داخلی که با تغییر حکومت یا افراد حاکم همراهاند، هدفشان آزادی یک ملت از حاکمیت ملت دیگر است.
نوع دیگری از شورش که بیشتر به انحلال دولت مربوط میشود، ایدهای نظری است که روسو در بحثهای خود مطرح کرده است. این ایده تاکنون نمونه تاریخی نداشته، اما برخی جنگهای جدایی طلبانه بهوضوح با هدف انحلال دولتهای فدرال و قطع ارتباطات اتحادیه عمل کردهاند.
تشخیص میان این انواع انقلابها در نظریه ممکن است ساده به نظر برسد، اما در عمل، تطبیق آنها با موارد تاریخی دشوار است. برای مثال، آیا شورش مستعمرات آمریکا علیه بریتانیا با جنگ داخلی آمریکا در سال 1861 قابلمقایسه است؟ سؤال اصلی این است که آیا انقلاب مسئله”قدرت” است یا “حق”؟
در نظریههای سیاسی دوران باستان، بحث درباره حق انقلاب چندان جایگاه محوری ندارد. بیشتر تمرکز متفکران آن دوران بر بررسی علل وقوع انقلابها، شیوههای وقوع و راههای جلوگیری از آنها بوده است. این بدان معنا نیست که انقلابها صرفاً بهعنوان جنگ قدرت دیدهشدهاند. برای نمونه، ارسطو میگوید:
«علت اصلی و عمومی انقلابها خواست برابری است: زمانی که مردم فکر میکنند باکسانی که ثروت بیشتری دارند برابرند؛ یا برعکس، خواست برتری است: وقتی کسانی که خود را برتر میدانند احساس میکنند که کمتر ازآنچه شایستهشان است دارند. این تصورات ممکن است درست یا نادرست باشند.»
در کتاب پنجم سیاست، ارسطو به انقلابهایی اشاره میکند که از بیعدالتیهای واقعی یا تصوری ریشه میگیرند. او بیشتر به این پرسشها میپردازد که چرا دولتها سقوط میکنند، از چه شرایطی به شرایط دیگر تغییر میکنند و چگونه میتوانند پابرجا بمانند. هدف او بررسی روشهای حفظ ثبات است، نه توجیه یا محکوم کردن انقلاب. درواقع، پرسشهایی مانند اینکه «آیا شورش جرم است یا حق؟» بیشتر در نظریههای سیاسی مدرن مطرحشدهاند.
در قرونوسطی، آکویناس شورش را نوعی «گناه» میداند، چون باعث برهم زدن صلح و وحدت جامعه میشود. اما او در مورد شورش علیه حکومت ظالم نظر متفاوتی دارد. به باور او:
«اگر حکومتی بهجای خیر عمومی به منافع شخصی حاکم توجه کند، عادلانه نیست. بنابراین، سرنگونی چنین حکومتی گناه محسوب نمیشود، مگر اینکه این کار نظم جامعه را بیشتر از خود حکومت ظالم برهم زند»
جان لاک نیز بر حق مقاومت در برابر ظلم تأکید دارد. او میپرسد:
«آیا بهتر است مردم همیشه در برابر ظلم مطیع باشند یا حکام را مجبور کنیم در برابر اعتراضات مردم پاسخگو باشند؟» او استدلال میکند که اگر پادشاهی از اختیارات خود سوءاستفاده کند، درواقع خود را از مقام سلطنت کنار گذاشته و با مردم وارد جنگ شده است. در چنین شرایطی، مردم حقدارند او را سرنگون کرده و حتی محاکمه کنند». لاک میگوید:
«کسی که میتواند مقاومت کند، حق دارد بازور از خود دفاع کند و پس از پیروزی، متجاوز را به خاطر نقض صلح و آسیبهایی که وارد کرده است، مجازات کند»
روسو با صراحت بیشتری از سرنگونی ظالمان دفاع میکند. او معتقد است:
«حکومت ظالم هیچ حقی برای شکایت از خشونت ندارد. قیام مردمی که به برکناری یا مرگ سلطان منجر میشود، همانقدر مشروع است که ظلمهایی که سلطان بر مردم روا داشته است.»
در قرن بیستم، رمان مزرعه حیوانات اثر جورج اورول با طنزی تلخ نشان میدهد که چگونه انقلابهایی که با اهداف والایی آغاز میشوند، اغلب به شکست میانجامند. داستان با رؤیای خوک پیر، ماژور، درباره شورش حیوانات علیه انسانها آغاز میشود. اما در پایان، این انقلاب به خیانت به آرمانهای اولیه تبدیل میشود. شخصیت ناپلئون، که نمایانگر استالین است، تصویری از این شکست را ارائه میدهد.
لاک به این انتقاد که حق مقاومت ممکن است موجب هرجومرج شود، پاسخ میدهد که مردم تنها زمانی به مقاومت و شورش روی میآورند که ظلم چنان گسترده باشد که اکثریت جامعه آسیب آن را حس کنند. او مینویسد:
«اشتباهات کوچک و ضعفهای معمول حکومت، معمولاً توسط مردم تحمل میشود. اما اگر سلسلهای از سوءاستفادهها و نقشههای ظالمانه نشان دهد که حکومتی عمداً در پی نابودی آزادیها و داراییهای مردم است، جای تعجب نیست که مردم علیه آن اقدام کنند.»
اعلامیه استقلال آمریکا نیز حق مقاومت را به شکلی مثبتتر بهعنوان حق شورش بیان میکند. در این اعلامیه آمده است:
«اگر حکومتی حقوق طبیعی مردم را تهدید کند، حق آنهاست که آن را تغییر دهند یا سرنگون کنند و حکومتی تازه برقرار نمایند»
این دیدگاه حتی در نامهای از جفرسون به مدیسون به شکلی آشکارتر بیانشده است:
«گاهی یک شورش کوچک برای سلامت جامعه لازم است، همانطور که طوفانها برای طبیعت ضروریاند.»
در برابر این دیدگاههای انقلابی،هابز، کانت و هگل مواضعی مخالف اتخاذ کردهاند، هرچند در رد حق مقاومت یا شورش، محدودیتهایی در نظریات آنها دیده میشود. بهعنوانمثال، هابز تنها زمانی حق تغییر حکومت یا مقاومت در برابر حاکم را میپذیرد که مسئله حفظ جان مطرح باشد. او معتقد است که وقتی افراد توافق میکنند یک دولت مشترک تشکیل دهند، ملزم به اطاعت از احکام و تصمیمات حاکمی هستند که خود به وجود آوردهاند. هابز میگوید:
«آنها نمیتوانند بهطور قانونی توافق جدیدی ببندند که بر اساس آن از کسی جز حاکم اطاعت کنند... کسانی که تحت سلطنت یک پادشاه هستند، بدون اجازه او نمیتوانند حکومت را سرنگون کرده و جامعه را به هرجومرج بازگردانند»
علاوه بر این، او استدلال میکند که:
«چون هر یک از افراد تحت سلطه از طریق این قرارداد اجتماعی، منبع تمام اعمال و تصمیمات حاکم محسوب میشوند، هر آنچه او انجام دهد، نمیتواند به زیان هیچیک از اتباعش باشد؛ و آنها نباید او را به بیعدالتی متهم کنند.»
بااینحال، هابز به آزادیهایی اشاره دارد که در قرارداد اجتماعی بهطور صریح واگذار نشدهاند، مانند حق دفاع از خود در برابر حمله، یا دسترسی به غذا، هوا، دارو و هر چیز دیگری که برای زنده ماندن ضروری است.
از سوی دیگر، کانت بهطورکلی مقاومت را بهعنوان یک حق رد میکند، مگر در مواردی که انجام آن برای تحقق یک وظیفه اخلاقی، خارج از حوزه حقوق عمومی، ضروری باشد. او تأکید میکند که:
«اطاعت از اقتداری که بر شما تسلط دارد» (در همه مواردی که با اخلاقیات ناسازگار نیست)، یک وظیفه قانونی است.
کانت معتقد است که حتی اگر قوانین یک حکومت دچار نقصهای جدی باشند، مقاومت در برابر آن بهطور مطلق غیرقابلقبول و قابل مجازات است. او این دیدگاه را بر اساس اصل «اراده حاکم» بنا میکند، که تمام ارادههای فردی را تحت یک قانون واحد متحد میسازد. او مینویسد:
«اجازه دادن بهحق مقاومت در برابر این حاکمیت و محدود کردن قدرت آن، نوعی تناقض است»
بااینحال، کانت تنها حکومت مشروع را جمهوری میداند، حکومتی که بر اساس حاکمیت مردمی شکلگرفته است. بنابراین، او درباره مقاومت در برابر حکومتهای استبدادی که فاقد مشروعیت قانونی هستند، اظهارنظر نمیکند.
هگل نیز میان شورش مردم مغلوب و انقلاب در یک دولت منظم تمایز قائل میشود. ازنظر او، تنها انقلاب در دولت منظم جرم محسوب میشود، چراکه دولت در این حالت ایدئال خود را محقق کرده است. به باور او، این امر تنها در یک پادشاهی قانون اساسی امکانپذیر است، نه در یک حکومت استبدادی. او میگوید:
«شورش در یک استان مغلوبشده با جنگ، با قیام در یک دولت منظم تفاوت دارد. مردم مغلوب علیه شاه خود شورش نمیکنند و در چنین حالتی، هیچ جرمی علیه دولت مرتکب نمیشوند، زیرا رابطه آنها با حاکمشان در چهارچوب ایدهای نیست که نیاز به قانون اساسی داشته باشد. در چنین شرایطی، تنها یک قرارداد وجود دارد، نه یک پیوند سیاسی»
بنابراین، حتی مخالفان سرسخت انقلاب نیز در رد کامل آن محدودیتهایی قائلاند. برای مثال، آکویناس شورش را تنها در برابر ظلم توجیه میکند، نه در برابر هر حکومت یا حاکمی. از سوی دیگر، هرچند امضاکنندگان اعلامیه استقلال آمریکا بهحق تغییر یا لغو «هر شکلی از حکومت» اشاره میکنند، نویسندگان مقالات فدرالیستی به نظر نمیرسد که بهاندازه آنها با سرنگونی قانون اساسی ایالاتمتحده موافق باشند.
اما تردیدی نیست که بررسی آرای اندیشمندان از ارسطو و آکویناس تا لاک و هابز و روسو و کانت و هگل نشان میدهد که آنها حق انقلاب را برای اتباع درصورتی که آزادی و جان و اموال و امنیت آنها درخطر باشد و یا حکومتی قوانین را نه براساس رضایت عمومی اتباع که براساس زور مبتنی کند جایز و روا میدانند. در جهان مدرن حکومتها مبتنی برقرارداد اجتماعی هستند. روسو مشروعیت حکومتها را تا زمانی پایدار میداند که اراده عمومی را بازتاب بدهد.
لاک مشروعیت حکومت را منوط به حفظ حق مالکیت و آزادی اتباع میداند و هابز مشروعیت حکومتها را تنها منوط به حفظ امنیت و جان اتباع میداند بدیهی است ازدید این سه متفکر قرارداد اجتماعی اگر حکومتی نتواند اراده عمومی شهروندان را بازنمایی کند و حق مالکیت و آزادی شان را پاس بدارد و امنیت جمعی شهروندان را تامین کند خود به خود مشروعیت خود را برای حکومت از دست میدهد و حکومت و حکام نامشروع هیچ گونه حقی برای تداوم حکومت خود نخواهند داشت.
* قربان عباسی، دکتر در جامعهشناسی سیاسی از دانشگاه تهران است.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
با سقوط بشار اسد یک بار دیگر کارتهای نیروهای سیاسی-نظامی در سوریه بُر خورده است. موضوع اصلی این نوشته نه نیروهای غیرکرد بلکه کردهای سوریه و بويژه «یگانهای مدافع خلق» (YPG= Yekîneyên Parastina Gel) است [از این پس «ی پ گ» نامیده میشود]. این حزبِ سیاسی-نظامی، قدرتمندترین نیرو در میان ائتلافِ «نیروهای دموکراتیک سوریه»[۱] (SDF= Syrian Democratic Forces) است. نیروهای دموکراتیک سوریه هم اکنون حدود ۳۰ درصد از شمالشرق سوریه را در دست دارند.
«ی پ گ» در واقع شاخه نظامی «حزب اتحاد دموکراتیک» (PYD= Partiya Yekîtiya Demokrat) کردستان سوریه است. این جریان سیاسی، امروزه هسته مشکلات سیاسی در کردستان سوریه را تشکیل میدهد. لازم به یادآوری است که مابقی احزاب کرد که کوچکترند، ۱۴ حزب هستند که در شورای ملی کردستان (KNC= Kurdish National Council) که به عربی «المجلس الوطنی الکوردی» نامیده میشوند ائتلاف کردهاند. این «شورا» در ارتباط تنگاتنگی با اقلیم کردستان عراق، بارزانیها، قرار دارد و مهمترین رقیب «ی پ گ» به شمار میرود.
«ی پ گ» رشد و گسترش خود را مدیون تهاجم داعش در سوریه است. همانگونه که در بالا گفته شد، این حزب دو بخش دارد، یک بخش نظامی به نام «یگانهای مدافع خلق» و یک بازوی سیاسی به نام «حزب اتحاد دموکراتیک». در اینجا وقتی از «ی پ گ» نام برده میشود منظور هر دو بخش است. باری، از سال ۲۰۱۱ که جنگ داخلی در سوریه آغاز شد، «پ ک ک» توانست وضعیتِ منطقه و توازن قوا را به خوبی ارزیابی کند و به بهترین شکل از آن بهرهبرداری کند. از آنجا که «ی پ گ» از نظر ایدئولوژیکی به «پ ک ک» بسیار نزدیک است،[۲] این حزب در سال ۲۰۱۱ با ارسال پول، فرماندههای نظامی کارکشته و اسلحه به «ی پ گ» توانست آن را به یک سازمان قدرتمند تبدیل نماید. و زمانی که ائتلاف «نیروهای دموکراتیک سوریه» شکل گرفت، ی پ گ عملاً به نیرومندترین بخش این ائتلاف تبدیل گردید.
صالح مسلم یکی از رهبران حزب اتحاد دموکراتیک و هم اکنون به طور غیررسمی سخنگوی حزب
نزدیکیِ بیش از حد «ی پ گ» به «پ ک ک» باعث پیچیدگی مسایل کردهای سوریه گردید. از یک سو ایالات متحد آمریکا و ترکیه پ ک ک را تروریستی میدانند، از سوی دیگر، ولی آمریکا شریک ایدئولوژیکی تروریستها را پشتیبانی میکند. نکتهای که باعثِ درگیری منافع میان ترکیه و دولتِ دموکراتِ آمریکا شده بود. همچنین باید گفت که کنترل و مدیریت منطقه کردستان سوریه عملاً در دستِ «ی پ گ» است و به همین دلیل، این منطقه، یعنی کردستان سوریه یا روژاوا، به عنوانِ «کنفدراسیون دموکراتیک واقعاً موجود» [مانند «سوسیالیسم واقعاً موجود»] تعریف میشود.
بارها و بارها، هم نیروهای کردِ ائتلاف و هم خود آمریکاییها از مدیریتِ اقتدارگرایانه و فساد مالی «ی پ گ» انتقاد کردند که البته باید گفت «ی پ گ» دست به یک سری اصلاحات زد ولی نتوانست ساختارهای اقتدارگرایانه مدیریتی – که مانند احزاب کمونیست عمل میکند - را در آنجا تغییر بدهد. برای نمونه، فساد مالی در آنجا غوغا میکند و تاکنون پولهای هنگفتی «گم» شده است. نه تنها منابعِ اطلاعاتی آمریکا و ترکیه بلکه احزاب کرد دیگر بر این نظرند که این پولها به «پ ک ک» تحویل داده شده است.
اگرچه صالح مسلم، سخنگوی ی پ گ سوگند میخورد که «ی پ گ» رابطهای با «پ ک ک» ندارد ولی هر کس که اندکی «ی پ گ» را بشناسد میداند که آقای مسلم آشکارا دروغ میگوید. تا همین چند روز پیش تصاویر اوجالان در اندازههای ۸ در ۳۰ متر بر ساختمانهای بلند در شهرهای کردستان سوریه آویزان بود. یا زمانی که تروریستهای «پ ک ک» به مرکز هوافضا در آنکارا حمله کردند، تصاویر تروریستها در شهرهای کردستان سوریه به عنوان «شهید» از در و دیوار آویزان شده بود. از سوی دیگر، رهبر «ی پ گ» یعنی آقای مظلوم عبدی (نام حقیقیاش فرهاد عبدی شاهین است) از دستپروردگان و دوست اوجالان و از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۱ عضو پ ک ک بود. این که «پ ک ک» در تمامی تار و پود «ی پ گ» تنیده شده است، بر کسانی که از نزدیک ناظر هستند آشکار است.
سقوط اسد و ترکیه
من در اینجا نمیخواهم وارد جزئیات بشوم. پرسش این است: ی پ گ چه میخواهد؟ ترکیه چه میخواهد؟
استراتژی تاکنونی «ی پ گ» همان استراتژی پ ک ک است: خودمختاری یا داشتن یک تشکیلات خودگردان در کردستانِ کشور مربوط که نباید تابعِ دولت مرکزی باشد. هستهی اصلی این تشکیلات خودگردان داشتن یک «ارتش یا نیروی نظامی» بومی یا کردی است. البته باید تأکید کنم که این استراتژیِ همه احزاب و سازمانهای کرد در سوریه نیست. اکثر آنها خواهان یک سوریه به هم پیوسته و متمرکز هستند که حقوق آنها به عنوان اقلیت در قوانین اساسی ملحوظ شده باشد. من خواستهی این احزاب کرد – بهجز ی پ گ- را فدراتیوِ فرهنگی مینامم. این احزاب کرد میخواهند که به «کردیت» آنها یعنی به زبان و فرهنگشان خدشهای وارد نشود.
ترکیه نیز با هر گونه تشکیلات خودگردان کردی در سوریه مخالف است، زیرا از نظر ترکیه «ی پ گ» تفاوتی با «پ ک ک» ندارد و اگر چنین خودمختارییی در منطقه باشد، همیشه امنیت ترکیه در خطر خواهد بود. به همین دلیل، ترکیه تلاش میکند تا احزاب کرد دیگر را در برابر «ی پ گ» تقویت کند. ولی از سوی دیگر، همانگونه که پیشبینی میشد، ترامپ مسئولیت سوریه را به عهده ترکیه گذاشته است (البته در کنار اسرائیل که ترامپ نامش را نبرد). ترکیه با همه نیروهای مسلح بویژه «هیئت تحریر شام» به رهبری احمد الشرع [جولانی] در سوریه به این توافق رسیده که «یک سوریه، یک ارتش» یعنی یک حکومتِ مرکزی و غیرفدراتیو.
مظلوم عبدی (فرهاد عبدی شاهین)- فرمانده اصلی «ی پ گ»
حالا «ی پ گ» بر سر یک دوراهی قرار گرفته است: یا باید طبق استراتژی «پ ک ک» برای به دست آوردن تشکیلات خودگردان بجنگند یا باید تن به یک سوریه متمرکز و یک خودمختاری فرهنگی بدهد که در آن زبان و فرهنگِ کردی از طریق نهادهای آموزشی و رسانهای که از لحاظ حقوقی تضمین میشوند تن بدهد. خودمختاری فرهنگی برای کردهای سوریه به این شکلی که توصیفش رفت، آخرین مرز تحملِ سیاسی ترکیه است، ترکیه بیشتر از این را نخواهد پذیرفت.
هماکنون نیروهای «پ ک ک» تمام نیروی خود را روی این نقطه متمرکز کرده که به تشکیلاتِ خودگردان مورد نظر خود برسد. اخیراً حتا تلاش کرده که برخی از سازمانهای درون «نیروهای دموکراتیک سوریه» را در مقابله نظامی علیه ترکیه تشویق نماید. آخرین تلاش آنها ارتباطگیریشان با «شورای نظامی مسیحی سریانی» در شهر قامشلی در استان حسکه بود.
آیا مقاومت مسلحانه نتیجهای خواهد داشت؟
گرایش «پ ک ک» در درون «ی پ گ»، گرایش غالب نیز هست و میخواهد تا آخرین نفس بر سر تشکیلات خودگردان کردی در سوریه پافشاری کند، حتا اگر مجبور شد به صورت نظامی. آیا چشماندازی برای موفقیت این استراتژی وجود دارد؟ با قاطعیت باید گفت: نه! «ی پ گ» باید بداند که مجاز نیست سرنوشت خود را با «پ ک ک» گره بزند و اگر چنین کند همان سرنوشتی را خواهد داشت که حزب الله لبنان از سر گذراند یعنی زمانی که سرنوشتاش را با حماس گره زد. از سوی دیگر، رهبران «ی پ گ» باید بدانند که «نظم نوین خاورمیانه» که مبنایش «پیمان ابراهیم» است یک طرح سوپر استراتژیکِ جهانی-منطقهای است که دیر یا زود همه موانع را از سر راه خود خواهد برداشت. خواننده میتواند برای آگاهی بیشتر به مقاله «ترامپیسم یا گذار به عصر نوین» رجوع کند.
لازم به یادآوری است که ترکیه سیگنالهایی فرستاده که اگر کردهای سوریه مانند مابقی گروهها، اسلحههای خود را تحویل حکومت مرکزی بدهند، از نفوذ ۳۰ کیلومتری خود در خاک سوریه صرف نظر خواهد کرد. فراموش نشود که ترکیه با سوریه نزدیک به ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارد و این بخش از خاک سوریه که اکثراً کردنشین هستند بسیار حاصلخیز و منبع درآمد سرشاری در حوزه کشاورزی دارد.
نگارنده امیدوار است که «ی پ گ» منطقِ تحولات کنونی منطقهای و جهانی را درک نماید و بند نافِ خود را از «پ ک ک» قطع کند. در این صورت، میتواند هم از یک خونریزی وسیع جلوگیری کند و هم نقش بسیار مؤثری در توسعه اقتصادی و فرهنگیِ آتی سوریه و بویژه مناطقِ کردنشین ایفا نماید.
آیا کمونیسم کردی آپوئسم یا اوجالانیسم شانسی در جهان امروز دارد؟
آپوئیسم (Apoism) یا اوجالانیسم را کمونیسم یا مارکسیسم کردی هم مینامند. اوجالان خود را در جایگاهِ مارکس آلمان، لنین روسیه و یا مائوی چین میداند و بر این باور است که سامانهی فکریاش یعنی ایدئولوژی او «راه حلِ مسئله کرد» است.
اوجالان در سال ۱۹۴۸ متولد شد و در سال ۱۹۷۸ حزب کارگران کردستان یا پ ک ک را بنیانگذاری کرد. او حدود ۲۰ سال بعد یعنی در تاریخ ۱۵ فوریه ۱۹۹۹ دستگیر میشود و تاکنون در زندان امرالی (Imralı) در ترکیه بسر میبرد.
اوجالان در واقع بیش از ۲۵ سال است که در زندان است و عملاً مهمترین تحول جهانی یعنی «انتقال جهان از آنالوگ به دیجیتال و هوش مصنوعی» را از دست داده است. اگرچه او از طریق رسانهها و دوستانش میداند که یک چیز به نام هوش مصنوعی وجود دارد ولی هنوز نمیداند که این تحولِ تاریخی چه نقشی در زندگی مردم داشته و خواهد داشت. نظریههای او همه مبتنی بر نظریههای سدهی نوزدهم است که با مفاهیم سدهی بیستمی مانند فمینیسم آراسته شده است. او در زندان چند کتاب «تئوریک» نوشته است که مبانی اوجالانیسم را توضیح میدهد.
اوجالانیسم یا آپوئیسم چه میگوید؟ همانگونه که گفته شد اوجالانیسم، کمونیسم نوع کردی است که به عنوان «تنها راه حل مسئله کرد» اعلام شده است. تمامی این ايدئولوژی را میتوان در «کنفدراسیون دموکراتیک» آن خلاصه کرد. طبق این نظریه همه مناطق کردنشین در کشورهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه باید از دولتهای مرکزی جدا شوند و در درون یک «کنفدراسیون» قرار گیرند و به صورت «شورایی» اداره شوند. طبق این ایدئولوژی، هدف این کنفدراسیون نباید تشکیل دولت و سلسلهمراتب دولتی باشد بلکه هدف کنفدراسیون، «لغو دولت» به طور کلی است.
ایدئولوژی پ ک ک همان اوجالانیسم است که رهبران آن از همان آغاز، تلاش کردند از شیوهی حزب کمونیست شوروی پیروی کنند و یک سلسله احزاب وابسته به خود در مناطق کردنشین منطقه بوجود آوردند. «حزب حیات آزاد کردستان» در ایران که به «پژاک» مشهور است یکی از این احزاب است و «حزب اتحاد دموکراتیک و یگانهای مدافع خلق» در سوریه یکی دیگر. در کردستان عراق هم گروهها و دستههای فراوانی دارند که چندین عملیات تروریستی را در آنجا انجام دادهاند.
اوجالانیسم، کُردیت را بر «شهروندی» ارجح میداند. یعنی چه؟ این اصل میگوید: ای انسان کرد! تو پیش از آن که شهروند ترکیه یا ایران یا سوریه یا عراق باشی، یک کرد هستی. این مهمترین اصل سیاسی-روانشناختی پ ک ک است. پذیرش این اصل، دروازهی ورود به جهانِ اوجالانیسم است. در حقیقت، اوجالانیسم روی دیگر سکهی «جداییطلبی» است.
آیا در جهان کنونی که فردیت و فرد شهروند در مرکز تحولات جهانی است، یک چنین ایدئولوژي برگرفته از جهانِ سدهی نوزدهم شانسی دارد؟
اگرچه نفوذ پ ک ک در لایههای اول تا سوم ی پ گ نسبتاً قوی است ولی بدنهی ی پ گ خواهان ادغام در جامعه سوری است و خود را بخشی از آن میداند. اکثریتِ کردهای سوریه و بدنهی ی پ گ خواهان یک سوریه دموکراتیک و متحد هستند. به همین علت، خیلی راحت در شهرهای کردستان سوریه پرچم ی پ گ پایین کشیده شد و پرچم نوین سوریه بالا برده شد. باری، رهبران اوجالانی ی پ گ متوجه شدهاند که نسل جوان کردها در کردستان سوریه کاملاً طوری دیگر فکر میکنند و عینکِ تاریک اوجالانی را بر چشم ندارند.
و آخرین خبر این است که ی پ گ پذیرفته است که همه کُردهای غیرسوری را اخراج کند. این کردها شاملِ کردهای ایرانی (پژاکیها) و کردهای ترکیه هستند؛ و اقلیم کردستان عراق پذیرفته به شرط تحویل سلاحهایشان آنها را بپذیرد. از سوی دیگر، به مظلوم عبدی پیام روشن داده شده که آمریکای ترامپ، ترکیه و اسرائیل اساساً با ایدئولوژی اوجالانیسم [پ ک ک] مخالف هستند؛ ترجمهی این پیام این است که ی پ گ دو راه بیشتر ندارد یا جنگ یا تمکین به شرایط نوین.
به امید یک سوریه آزاد و دموکراتیک که حقوق همه شهروندانش را به گونهای دموکراتیک تضمین کند.
———————————-
[۱] این ائتلاف شامل «شورای نظامی مسیحی سریانی»، در سال ۲۰۱۲ با حمایت دولت سوریه تشکیل شد و اساساً در شهر قامشلی شکل گرفته است، «نیروهای صنادید» از قبیله شمر، «ارتش انقلابیون» (جیش الثوار)، «تیپ ترکمن سلجوقی»، «یگان های مدافع زنان» که شاخه زنان «یگان های مدافع خلق» است.
[۲] کنفدارسیون دموکراتیک، برنامهی راهبردی فدراسیون خودمختار در شمال سوریه است که به آن روژاوا نیز گفته میشود. این نظریه به آپوگرایی (Apoism) نیز شهرت دارد. آپو یعنی «عمو» که در اینجا منظور اوجالان است، چیزی مانند مارکسیسم که برگرفته از نام مارکس میباشد. هستهی نظری اوجالان یا آپوگرایی ایجاد یک جامعه مدنی دموکراتیک-اکولوژیک در خاورمیانه است که نباید هدف آن تأسیس دولت باشد بلکه هدف آن لغو دولت و همه سلسله مراتب باشد. به عبارتی، همهی مناطق کردنشین میباید به صورت فدراتیو در این سامانه قرار بگیرند البته بدون آن که بخواهند تأثیری بر مرزها بگذارند. این طرح راهبردی البته این نکته را در خود دارد که دیگر تابع دولت مرکزی کشور مربوطه نخواهد بود. یعنی آپوگرایی در عین حال تجزیهطلبی نیز است.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
شامگاه جمعه ۲۰ دسامبر ۲۰۲۴ فردی با یک خودروی شخصی به میان جمعیت در بازار کریسمس ماگدبورگ، مرکز ایالت زاکسن-آنهالت آلمان، راند. مقامهای امنیتی آلمان هنوز درباره انگیزه مهاجم گزارشی منتشر نکردهاند. در این حمله تاکنون ۵ نفر جان خود را از دست داده و نزدیک به ۲۰۰ نفر نیز زخمی شدند.
بنابر گزارش رسانههای آلمان راننده مهاجم فردی ۵۰ ساله و «طالب الف.» نام دارد. او اهل عربستان سعودی بوده و در سال ۲۰۰۶ به آلمان مهاجرت کرده است.
او بهعنوان یک فعال منتقد اسلام شناخته میشود که خود را یک «مسلمان سابق» معرفی کرده است. او اخیراً در رسانههای اجتماعی، وبسایتهای ضداسلام و مصاحبهها، اتهاماتی علیه مقامات آلمانی مطرح کرده و مدعی شده که آنها اقدامات کافی برای مقابله با اسلامگرایی انجام نمیدهند. وی از احتمال «اسلامیشدن آلمان» ابراز نگرانی کرده بود.
در متن پروفایل او در شبکه اجتماعی ایکس به زبان انگلیسی آمده است: «آلمان میخواهد اروپا را اسلامی کند.»
او در پلتفرم ایکس همچنین از «حزب آلترناتیو برای آلمان» (AfD) حمایت کرده و آرزوی همکاری با این حزب، که بخشهای گستردهای از آن راستگرای افراطی تلقی میشود، را داشته است. او بهدنبال راهاندازی یک «آکادمی برای مسلمانان سابق» با همکاری این حزب بوده است.
این فرد چند سال پیش با حمایت از زنان سعودی که قصد فرار از کشورشان را داشتند، مطرح شد، بعدا اما در وبسایت خود به زبانهای انگلیسی و عربی نوشت: «توصیه من: در آلمان درخواست پناهندگی نکنید.»
خبرگزاری رویترز و به نقل از یک منبع آگاه در عربستان سعودی گزارش داده که این کشور پیشتر درباره فرد مهاجم به مقامات آلمانی هشدار داده بود.
او اخیرا در ایالت زاکسن-آنهالت بهعنوان پزشک در زمینه رواندرمانی فعالیت داشته است. به گزارش «کولیا شوارتس»، خبرنگار شبکه اول تلویزیون آلمان(ARD)، این فرد پیش از وقوع حادثه برای مقامات آلمانی شناختهشده نبوده است و هیچ هشداری نیز پیش از این حمله وجود نداشته است.
گفته میشود این فرد تحت بازجویی قرار گرفته و منزل او در شهر برنبورگ(Bernburg) مورد تفتیش قرار گرفته است. با این حال، جزئیاتی درباره بازجویی و تفتیش هنوز بهطور عمومی منتشر نشده است.
«راینر هازلوف»، نخستوزیر ایالت زاکسن-آنهالت، در برنامه خبری شبکه اول تلویزیون آلمان اظهار داشت که بر اساس تحقیقات فعلی، این حمله توسط یک فرد تنها انجام شده است. او تأکید کرد که با توجه به ارزیابیهای کنونی، هیچ تهدید بیشتری برای شهر وجود ندارد.
اتومبیلی که فرد مهاجم در این حمله استفاده کرده، توسط مظنون اجاره شده بود. پلیس اعلام کرد که تحقیقات درباره احتمال وجود یک خودروی دوم که ممکن است با این حادثه مرتبط باشد، تأیید نشده است.
هنوز اطلاعاتی مشخص درباره انگیزه فرد مهاجم از این حمله وجود ندارد. «هازلوف» نخستوزیر ایالت زاکسن-آنهالت اعلام کرد که تحقیقات همچنان ادامه دارد. او احتمال داد که «با توجه به شدت این حمله»، دادستان کل آلمان نیز وارد پرونده شود.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
گفتگوی رضا گوهرزاد با آلن اکباتانی
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
* دو جامعهشناس نشان دادهاند که فقط ۱۶ درصد افراد یک جامعه آماری ۱۲هزارنفری به مهاجرت فکر نمیکنند
بر اساس پژوهشی که توسط محمد فاضلی و بهرام صلواتی تحت عنوان «گزارش مهاجرت ایرانیان: علل و انگیزهها» انجام شده، در یک جامعه آماری و از میان ۱۲ هزار پرسشنامه توزیع شده از ۹ تا ۲۰ تیر ۱۴۰۲، حدود ۱۹ درصد از پاسخدهندگان اعلام کردهاند که مهاجرت کرده و در خارج از ایران زندگی میکنند و «فقط ۱۶ درصد از افراد اظهار کردهاند که اصلا به مهاجرت فکر نمیکنند.»
محمد فاضلی و بهرام صلواتی دو جامعهشناس زبده ایرانی در مقدمه این تحقیق عنوان کردهاند که «این واقعیت که بخش کثیری از جامعه به مهاجرت فکر کند - حتی اگر درصد کمتری از آنها واقعا مهاجرت کنند - و نوعی زندگی در تعلیق را تجربه کنند، باید به اندازه کافی هشداردهنده باشد.»
به گفته محققان این پژوهش، دادهها حاوی این پیام نیز هست که هر قدر به زمان حال نزدیکتر شدهایم، مهاجران با نارضایتی و تصویر ناخوشایندتری از ایران و نظام سیاسی کشور را ترک کردهاند. این هشدار وقتی جدیتر میشود که میدانیم و دادهها هم نشان میدهند که تحصیلکردهترین و جوانترین افراد در حال مهاجرت هستند.
این پژوهش اضافه میکند بیگمان وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران در آذرماه ۱۴۰۳ به جهات مختلف خطیرتر از تیرماه ۱۴۰۲ است که دادههای این تحقیق در آن زمان جمعآوری شدهاند. کشور با انواع ناترازیهای برق و گاز و خاموشی مواجه است. قیمتها افزایش یافتهاند و خاورمیانه بهشدت ناامنتر و ناآرامتر شده است؛ بنابراین یافتههای این گزارش در سایه وضعیت حاضر باید برای حاکمان هشداردهنده باشد.
ایران مانند کشورهای توسعهیافته نیست که اگر مهاجرت به بیرون سرمایه انسانی دارند، به همان اندازه هم پذیرش سرمایه انسانی ارزشمند را هم دارند. ایران شبیه کشورهایی مثل چین و هند هم نیست که برنامه مدون و موثری برای بهرهبرداری از سرمایه انسانی مهاجر خود دارند. بدون تغییر شیوه حکمرانی و پرهیز از تکرار رویههای گذشته حکمرانی و بدون داشتن برنامه مدونی برای استفاده از ایرانیان خارج از کشور، ادامه این روند فعلی ذهنیت و واقعیت مهاجرت، ایران را از نظر سرمایه انسانی تهی میکند.
حاکمان و آن دسته از مردم ایران که بر روندهای سیاستگذاری موثرند، بهتر است به اعداد و ارقام این گزارش با دقت و بیم بنگرند. این پژوهش با بیان اینکه «اگر این داده با درصد خطای قابل قبولی به کل ایران قابل تعمیم باشد»، میافزاید: بخش بسیار کوچکی از ایرانیها یعنی حدود ۳ درصد در نهایت مهاجرت میکنند اما جمعیت بزرگی یعنی ۷۰ درصد به مهاجرت فکر میکنند، ممکن است برای همیشه یک «زندگی در تعلیق» و در رویای مهاجرت را تجربه کنند. همچنین به گفته پژوهشگران بخش زیادی از جامعه ممکن است به «جسمهای مانده و روحهای رفته» تبدیل شوند که این وضعیت برای زندگی شخصی بسیار آزاردهنده است.
عمده افرادی که مهاجرتشان قطعی شده یا برای مهاجرت اقدام عملی کردهاند (بین ۵۰ تا ۶۰ درصد)، در سازمانها و شرکتهای ایرانی کار میکنند؛ بنابراین، طبیعی است که مهاجرت این افراد فشار زیادی بر تأمین نیروی انسانی در شرکتها و سازمانهای ایران وارد میکند. عوامل کلان اقتصادی، مانند «ارزیابی وضعیت اقتصادی»، «نگاه به ایران» و «فایده مهاجرت برای زندگی شخصی»، نسبت به متغیرهایی که مربوط به سازمان محل کارشان باشد، تأثیر بیشتری بر تصمیم مهاجرت افراد دارند.
بهعلاوه، افزایش سن افراد تمایل آنها به مهاجرت را کاهش میدهد، در حالی که افزایش تحصیلات و درآمد، انگیزه آنها برای اقدام به مهاجرت را تقویت میکند. این گزارش نشان میدهد که ارزشمندترین سرمایههای انسانی در حال مهاجرت هستند. اگرچه سه متغیر سن، آخرین مدرک تحصیلی و درآمد بر تصمیم به مهاجرت تأثیر دارند، اما این تأثیر بسیار اندک است. همچنان متغیرهایی که ناظر بر نگرش افراد به مسائل کلان اقتصادی و فایده مهاجرت برای زندگی شخصی هستند، اصلیترین عوامل تصمیم به مهاجرت به حساب میآیند.
ایرانیان مهاجر که پیش از مهاجرت در شرکتها و سازمانهای ایرانی کار میکردند، نسبت به کسانی که هنوز در ایران مشغول به کارند احساس عدالت توزیعی بیشتری داشتهاند همچنین، میانگین احساس عدالت توزیعی در میان مهاجرانی که از ابتدای سال ۱۳۹۷ به بعد از کشور مهاجرت کردهاند، بهطور معناداری کمتر از کسانی است که پیش از سال ۱۳۹۷ مهاجرت کردهاند.
ارزیابی از وضعیت اقتصادی
در این تحقیق از پاسخگو خواسته شده تا ارزیابی خود از وضعیت اقتصادیاش را در قالب پاسخ به دو گزینه ارایه کند. ۷ هزار و ۹۴۸ نفر از کسانی که در داخل ایران بودهاند و هزار و ۹۴۵ نفر از کسانی که مهاجرت کردهاند نظر خود را در این بخش ارایه کردهاند. نتایج نشان میدهد که مهاجران، وضعیت اقتصادی خود را بهتر ارزیابی کردهاند.
بهطور مثال شرکتکنندگان در این نظرسنجی در مقابل این سوال قرار گرفتهاند که «درآمد من کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد/ نمیداد» ۲۶.۱ درصد پاسخدهندگان که در ایران حضور داشتهاند با این گزینه موافقت کردهاند و ۲۴.۵ درصد از جمعیت مهاجر پاسخدهنده به این سوال نیز با آن موافقاند. در مقابل ۳۹.۳ درصد از جمعیت پاسخدهندگان که در ایران حضور دارند پاسخ «کاملا موافقم» را به این سوال دادهاند و از میان مهاجران نیز ۲۹.۳ درصد پاسخ «کاملا موافقم» به این سوال دادهاند.
گویه دیگر این است که «سرعت تغییرات اقتصادی مانع از رسیدن من به اهدافم میشود/ میشد.» ۷۰.۴ درصد از پاسخدهندگان در ایران و ۵۸.۳ درصد از پاسخدهندگانی که در خارج از ایران بودهاند به این گویه پاسخ «کاملا موافقم» دادهاند. نکته جالب توجه اینکه به گفته این تحقیق، مهاجرانی که بعد از سال ۱۳۹۶ کشور را ترک کردهاند، ارزیابی منفیتری از عدم کفایت درآمدشان برای پوشش هزینهها و اثرات نامناسب تورم بر تحقق اهداف زندگیشان دارند. مهاجرانی که بعد از سال ۱۳۹۶ کشور را ترک کردهاند نگاه منفیتری در ارزیابی وضعیت اقتصادی دارند؛ اما ارزیابی وضعیت اقتصادی بین افرادی که از ۱۳۹۷ تا پایان ۱۳۹۹ مهاجرت کردهاند با آنها که در سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ مهاجرت کردهاند تفاوت معناداری ندارد.
ارزیابی از وضعیت اجتماعی
برای ارزیابی اثر وضعیت اجتماعی بر نوع تصمیم افراد درباره مهاجرت، نظر شرکتکنندگان در نظرسنجی درباره سه گویه پرسیده شده: احترام به سبک زندگی، حس داشتن شأن و منزلت شهروندی و احساس امنیت مفاهیم اصلی این سه گویه هستند. هر سه گویه را میتوان ذیل یک عامل برای ارزیابی نگاه فرد به وضعیت اجتماعی قرار داد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که پاسخگویان درون ایران وضعیت اقتصادی را بدتر از پاسخگویان مهاجر ارزیابی کردهاند و مهاجران نسبت به افراد درون ایران، وضعیت اجتماعی را بدتر ارزیابی کردهاند.
شاید جالبتوجهترین نکته را بتوان پاسخ شرکتکنندگان در نظرسنجی به این گویه دریافت کرد که «به عنوان یک شهروند حقوق شهروندی و سبک زندگی من به رسمیت شناخته میشود/ میشد.» هر دو گروه ساکنان ایران و مهاجران میانگین نمره ۱.۸ و ۱.۷ یعنی نمرهای بین مخالفم و کاملا مخالفم به این گویه دادهاند و بهاینترتیب به رسمیت شناختن حقوق شهروندی و سبک زندگی خود را در سطح پایینی ارزیابی کردهاند.
ارزیابی رابطه حکومت با مردم
این بخش بهنوعی روایتگر «کیفیت حکمرانی» است. بهطور مثال یک گویه در مقابل شرکتکنندگان در نظرسنجی قرار گرفته است: «امکان پیشرفت بیشتر برای همه افراد جامعه وجود دارد/ داشت». نزدیک به ۶۹ درصد از پاسخدهندگان داخل ایران و ۷۱ درصد از مهاجران به این گویه، پاسخ «کاملا مخالفم» دادهاند.
گویه بعدی این است که «شیوه حکمرانی و مملکتداری همراستا با واقعیات جامعه و خواست مردم است.» ۸۰ درصد از پاسخدهندگان داخل ایران و ۸۳.۵ درصد از پاسخدهندگان خارج ایران به این گویه پاسخ «کاملا مخالفم» دادهاند. یا گویهای مرتبط با فساد در کشور که این موضوع را مطرح کرده که «فساد در اداره اقتصاد و جامعه اندک است.» ۸۳.۸ درصد از پاسخدهندگان داخل ایران و ۸۵.۳ درصد از پاسخدهندگان مهاجر با گزینه «کاملا مخالفم» با این موضوع برخورد کردهاند.
فایده مهاجرت برای زندگی شخصی
در این بخش هم نتایج جالبتوجهی دیده میشود. بهطور مثال میانگین نمره گویه «فرزندانم در خارج از کشور میتوانند آینده بهتری داشته باشند/ دارند» در کسانی که از داخل ایران پاسخ دادهاند و بیشتر و این تفاوت در سطح ۹۹ درصد است. در حالی که میانگین نمره گویه «در خارج از کشور میتوانم زندگی بهتر و شادتری داشته باشم/دارم» در بین مهاجران بیشتر است و این تفاوت در سطح ۹۹ درصد است. آنها که از درون ایران به پرسشها پاسخ گفتهاند، نسبت به مهاجرانی که از خارج به پرسشنامه پاسخ گفتهاند:
داشتن شهروندی یا اقامت یک کشور دیگر برایشان مهمتر است و تصور میکنند فرزندانشان میتوانند در خارج آینده بهتری داشته باشند. همزمان، کمتر از مهاجران تصور میکنند که زندگی در خارج، بهتر و شادتر است و در خارج از کشور میتوانند بیشتر مفید باشند.
سهم عوامل کلان در تصمیم مهاجرتی
آخرین سوال این پرسشنامه از پاسخگو میپرسد «در کل به سهم عوامل کلان و شرایط کلی کشور بر تصمیم شما برای مهاجرت بین ۱ تا ۱۰ چه نمرهای میدهید؟» وضعیت پاسخها به این صورت بوده که: بهطور میانگین نمره گزینه «اصلا به مهاجرت فکر نمیکنم» ۶.۴ بوده. گزینه «به مهاجرت فکر میکنم اما اقدام عملی انجام ندادهام.» نمره میانگین ۸.۷۶ گرفته. گزینه «به مهاجرت فکر میکنم، تمایل دارم و برای آن اقدام عملی هم انجام دادهام» نمره نزدیک به ۱۰ یعنی ۹.۲ را گرفته. گزینه «مهاجرتم قطعی شده و بزودی ایران را ترک میکنم» نیز نمره میانگین ۹.۳۲ گرفته است.
توصیه به شرکتها و سازمانها
این پژوهش عنوان کرده که شرکتها و سازمانها نمیتوانند بر اوضاع اقتصادی و اجتماعی کلان تأثیر تعیینکنندهای بگذارند اما میتوانند از طریق مدیریت بهتر سرمایههای انسانی بر انگیزههای مهاجرت تا اندازهای اثر بگذارند. به گفته پژوهشگران، دست شرکتها و سازمانها برای اثرگذاری بر انگیزههای مهاجرت باز نیست اما هنوز فرصتهایی دارند تا با اداره بهتر سازمانها و شنیدن صدای کارکنان و تأثیرگذاری بر احساسات و نگرشهای سازمانی افراد شرایط کاری بهتری فراهم کنند و حفظ و نگهداشت سرمایههای انسانی را با کیفیت بیشتری انجام دهند.
همچنین این پژوهش عنوان کرده که شرکتها و سازمانها چارهای ندارند جز اینکه در شرایط تشدید مهاجرت نیروی انسانی رویههای سازمانی منعطفی برای آموزش نیروی انسانی جدید و جایگزینی و جامعهپذیر کردن سریعتر نیروی انسانی جدید را انجام دهند.
روزنامه اعتماد
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ندا جعفری / اعتماد
رییسجمهور اخیرا در سخنانی از ماجرای گمشدن روزانه ۲۰ میلیون لیتر سوخت گلایه کرده است؛ موضوعی که به سرعت به یکی از مباحث جدی در فضای رسانهای و اقتصادی کشور تبدیل شد، این ادعا در حالی مطرح شده است که انتظار میرود دستگاههایی مانند وزارت نفت و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، در مقام متولی اصلی این موضوع، شفافسازی لازم را در خصوص کموکیف این ماجرا انجام دهند و به پرسشهای افکار عمومی پاسخ دهند.
گمشدن این حجم عظیم از سوخت، سوالات جدی در خصوص نظارت بر فرآیندهای تولید، توزیع و صادرات سوخت در کشور ایجاد کرده است، همچنین نقش دستگاههای مختلف در این مساله، از جمله وزارت نفت، گمرک، نیروگاهها، دستگاههای نظارتی و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، قابل تأمل است.
با وجود اهمیت موضوع، تاکنون وزارت نفت و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز درباره این ادعا و جزییات آن سکوت اختیار کردهاند، در حالی که این نهادها به عنوان یکی از مهمترین نهادهای نظارتی بر مقابله با قاچاق سوخت و جلوگیری از تخلفات در این حوزه شناخته میشوند.
اما چرا قاچاق سوخت در کشور رشد داشته است؟ کارشناسان حوزه انرژی بر این باورند که قیمت بنزین در ایران به دلیل یارانههای دولتی بسیار پایینتر از کشورهای همسایه است و این اختلاف قیمت، انگیزهای قوی برای قاچاقچیان ایجاد میکند.
ضعف نظارتهای مرزی یا فقر و بیکاری مرزنشینان؟
موضوع دیگر به ضعف نظارتهای مرزی برمیگردد. مرزهای گسترده و نظارت ناکافی در برخی مناطق مرزی شرایط را برای انتقال غیرقانونی سوخت آسانتر میکند. نبود شفافیت در توزیع سوخت نیز باعث ضعف در سیستمهای نظارتی و کنترل سهمیهبندی سوخت میشود همچنین فقر و بیکاری در مناطق مرزی، فقر و نبود فرصتهای شغلی قانونی، افراد را به سمت قاچاق سوخت سوق میدهد.
معمولا قاچاقچیان از روشهای متعددی مانند حمل با مخازن کوچک، خودروهای شخصی و حتی لولهکشیهای زیرزمینی برای انتقال بنزین استفاده میکنند. برخی از شبکههای قاچاق نیز از خودروهای سنگین یا نفتکشها برای جابهجایی مقادیر انبوه استفاده میکنند که پیامدهای این موضوع برای کشور باعث زیان اقتصادی میشود، قاچاق سوخت سالانه میلیاردها تومان به اقتصاد ایران ضرر میرساند و بخشی از یارانههای دولتی به جای مردم به شبکههای قاچاق اختصاص مییابد.
جرایم سازمانیافته قاچاق سوخت و گسترش شبکههای مافیایی
ضمن آنکه قاچاق گسترده باعث کاهش بنزین در داخل کشور و فشار بر سیستم توزیع و کاهش عرضه داخلی میشود، همچنین افزایش جرایم سازمانیافته قاچاق سوخت با گسترش شبکههای مافیایی همراه است که امنیت و نظم اجتماعی را تهدید میکنند.
البته برخی بر این باورند که برای مقابله با قاچاق بنزین، اصلاح قیمت سوخت و کاهش شکاف قیمت سوخت بین ایران و کشورهای همسایه میتواند انگیزههای قاچاق را کاهش دهد همچنین توسعه سامانههای نظارتی و استفاده از فناوریهای پیشرفته مانند سامانههای «جیپیاس» برای ردیابی حملونقل سوخت، افزایش فرصتهای شغلی در مناطق مرزی و ایجاد شغلهای پایدار میتواند از گرایش افراد به فعالیتهای غیرقانونی بکاهد همچنین تقویت همکاریهای بینالمللی و هماهنگی با کشورهای همسایه برای جلوگیری از قاچاق سوخت در سطح منطقه میتواند مفید باشد.
چرا توفیقی در جلوگیری از قاچاق سوخت به دست نیامده است؟
محمدعلی خطیبی، رییس اسبق امور بینالملل شرکت ملی نفت در واکنش به سخنان رییسجمهور و ماجرای گمشدن روزانه ۲۰ میلیون لیتر سوخت به «اعتماد» گفت: این میزان سوخت قاچاق شده است که البته از ۱۰، ۱۵ تا۲۰ میلیون لیتر هم مطرح شده است که عمدتا قاچاق بنزین و گازوئیل است.
این نماینده اسبق ایران در هیات عامل اوپک در پاسخ به این پرسش که چرا هیچ نظارتی بر این جابهجاییهایی که به نظر میرسد به یک سیستم لجستیک حمل و نقل (نفتکش و کامیون) هم نیاز دارد نمیشود، گفت: این سوالی است که مطرح شده است و اینکه از تولید، واردات تا توزیع و... در دست دولت است و اگر چنانچه مشکلی وجود دارد دولت باید برای آن تصمیم جدی بگیرد. ضمن آنکه دولت بهتر از هر کسی میداند که چرا قاچاق سوخت صورت میگیرد و چگونه و از چه راهی قاچاق میشود و راههای مبارزه با آن چیست.
او با بیان اینکه دولت باید پاسخگو باشد، افزود: اینکه دولت سوال را مطرح کند و انتظار داشته باشد دیگران پاسخگو باشند درست نیست. ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز متولی این مساله است و وزارت نفت هم به عنوان توزیعکننده و تولیدکننده سوخت باید پاسخ بدهند. البته موضوع قاچاق سوخت بحث پیچیدهای است و موضوعی سطحی نیست، اما چندین سال است که مرتبا رسانهها به این مساله میپردازند اما به نظر میرسد باید به عنوان یک مطالبه جدی مطرح شود و دستگاههای متولی پاسخ بدهند و بگویند چرا نتوانستهاند در این سالها توفیقی به دست بیاورند.
تفاوت قیمتها جذابیت قاچاق را بالا برده است
خطیبی در ادامه تصریح کرد: البته مبارزه با قاچاق تنها به فرآوردههای نفتی محدود نمیشود و در خصوص قاچاق سایر اقلام (مواد غذایی و پوشاک و...) به کشورهای همسایه نیز قاچاق میشود و یکی از نقاط ضعف سیستم اقتصادی ما قاچاق سوخت است که هم به تولیدکننده و هم به مصرفکننده آسیب میرساند و دولت هم از این مساله متضرر میشود.
این کارشناس حوزه انرژی در ادامه افزود: قاچاق ۲۰ میلیون لیتر بنزین در روز رقم کمی نیست و باید نهادهای متولی در مورد آن توضیح بدهند و مبارزه با آن یک مبارزه جدی و بیامان تبدیل شود و اگر چنانچه دستگاههای متولی قادر به این مبارزه نیستند و نقاط ضعفی دارند از مجلس و دولت کمک بطلبند و همه را برای این مساله درگیر کنند.
خطیبی با اشاره به اختلاف قیمت سوخت در ایران و کشورهای همسایه افزود: این تفاوت قیمت باعث جذابیت قاچاق سوخت و سایر کالاها شده است اما تنها با طرح مشکل از سوی دولت این مساله حل نمیشود.
بارگیری سوخت از اسکلههای نامریی
این کارشناس حوزه انرژی در ادامه در پاسخ به این پرسش که چرا اسکلههای نامریی که ادعا میشد جمعآوری میشوند هنوز وجود دارند، افزود: این مساله یک مطالبه است که این روزها باعث اثرات منفی بر اقتصاد کشور شده است و پیامدهای آن بر کسی پوشیده نیست و بایستی مبارزهای جدی در این خصوص انجام شود و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و در راس آن شخص رییسجمهور به این موضوع وارد شوند و اگر مشکلی وجود دارد آن را حل کنند.
خطیبی در پاسخ به این پرسش که آیا مطرح شدن این موضوع بهانهای برای افزایش نرخ بنزین نیست، گفت: هنوز مشخص نیست اما زمانی که موضوع کارتهای سوخت مطرح شد، یکی از توجیهات این بود که توزیع سوخت را مدیریت کنند که این روزها هم کارتهای سوخت مورد توجه قرار گرفته است و سفت و سخت هم اجرا شده است اما دیگر توجیهی ندارد چرا که موضوعات ناقص اجرا شده است.
او با بیان اینکه بعید است با شصت لیتر بنزینی که در کارتهای سوخت مردم است قاچاقی صورت گیرد، گفت: البته برخی از مردم به جز سهمیه کارتها سوخت آزاد هم استفاده میکنند اما بقیه آن ممکن است با کارت جایگاهداران باشد که اصلا کنترلی بر آنها نیست و این حجم از قاچاق با کارتهای سوخت مردم اصلا امکانپذیر نیست.
الزام بر تفاوت نرخ کارت سوخت جایگاهدارن با مردم
خطیبی با بیان اینکه باید بر روی کارت سوخت جایگاهداران نظارت شود، تصریح کرد: نرخ کارت جایگاهداران سوخت با نرخ کارت سوخت مردم باید متفاوت باشد، این درست نیست که هر فردی بتواند به جز کارت سوخت خودش از کارت جایگاهداران هم استفاده کند و بایستی قیمت آن، مقدار و مدیریت آن مشخص باشد.
او ادامه داد: اگر قرار است کارتهای سوخت را جمعآوری کنند که هیچ، اما اگر کارتها جمعآوری نشدند باید استفاده از آنها مشخصتر باشد، در مورد گازوئیل هم سالهاست که میشنویم به خودروهای گازوئیلسوز بر اساس پیمایش آنها گازوئیل تعلق گیرد که در این صورت قاچاقی نمیشود.
خطیبی خاطرنشان کرد: این موضوعات به یک مدیریت جدی نیاز دارد و دولت باید به صورت جدی وارد میدان شود و ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز باید از متولیان و افرادی که قرار بود گازوئیل را بر اساس پیمایش اجرا کنند پرسید که چرا این طرحها را اجرا نمیکنند؟
او گفت: خوشبختانه راهکارها و مشکل مشخص است و برای اجرای این طرح نیاز داریم تا نیروی انتظامی، وزارت راه و شهرسازی وارد میدان شوند، چرا کارتهای سوخت و طرح تخصیص گازوئیل به خودروهای سنگین بر اساس پیمایش را نمیتوانیم مدیریت کنیم؟ این در حالی است که در بخش مدیریت باید جدیتر عمل کنیم و تنها با طرح موضوع این مشکلات حل نمیشود بلکه باید آسیبشناسی شود تا راهحلی غیر از راههای غیرقیمتی پیدا کرد.
خطیبی با بیان اینکه راهحل وجود دارد، گفت: البته میتوان در پمپ بنزینهای مرزی نرخ بنزین را بالاتر برد تا قیمتها با دیگر نقاط کشور متفاوت باشد و قاچاق بنزین را کاهش داد.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ایران امروز: شامگاه جمعه ۲۰ دسامبر ۲۰۲۴ فردی با یک خودروی شخصی به میان جمعیت در بازار کریسمس شهر ماگدبورگ، مرکز ایالت زاکسن-آنهالت آلمان راند. در این حادثه که مقامهای امنیتی آلمان آن را حمله و اقدامی تروریستی میدانند، دو نفر جان خود را از دست داده و نزدیک به ۶۰ نفر زخمی شدند.
بنابر گزارش خبرگزاری آلمان(DPA)، ۱۰ تا ۲۰ نفر از مجروحان اولیه در بیمارستان دانشگاهی ماگدبورگ تحت درمان قرار گرفتهاند. با این حال، انتظار میرود تعداد مجروحان بیشتر باشد. سخنگوی این بیمارستان اعلام کرده: «ما در حال آمادهسازی هستیم. تختهای بخش مراقبتهای ویژه آماده هستند.»
راننده در بازداشت
پلیس اعلام کرده که یک مظنون بازداشت شده است. بنا بر اطلاعات شبکههای تلویزیونی شمال و شمالغرب آلمان، فرد بازداشتشده مردی ۵۰ ساله و اهل عربستان سعودی است. گفته میشود که وی خودرویی را که در این حمله استفاده شده، پیشتر اجاره کرده بود. بر اساس اطلاعات منابع امنیتی، او تاکنون برای مقامات آلمان بهعنوان یک اسلامگرا شناخته نشده بود.
بنابر گزارش رسانههای آلمان، پلیس محل حادثه را مسدود کرده است زیرا احتمال وجود مواد منفجره در خودروی عامل حادثه مطرح شده است. پلیس همچنین اعلام کرده که هنوز مشخص نیست آیا این فرد بهتنهایی عمل کرده یا خیر. خودرو، که به گفته پلیس «حداقل ۴۰۰ متر در بازار کریسمس بهسوی جمعیت حرکت کرده بود»، هنوز در محل باقی است.
طبق گزارش وبسایت هفتهنامه اشپیگل، این خودرو یک بیامو سیاهرنگ بوده که در ساعت ۱۹:۰۴ به وقت اروپای مرکزی به میان جمعیت رفته است.
نیروهای امدادی و آتشنشانی با تیمهای گستردهای در محل حادثه حضور دارند. شهرداری در ساختمان فرمانداری ستاد بحران تشکیل داده و پلیس نیز یک شماره تلفن ویژه برای اطلاعرسانی به بستگان قربانیان راهاندازی کرده است.
اظهارات وزیر کشور آلمان
نانسی فایزر، وزیر کشور آلمان، پیشتر بارها نسبت به هوشیاری هنگام حضور مردم در بازارهای کریسمس هشدار داده بود. وی در پایان ماه نوامبر گفته بود که در حال حاضر شواهد خاصی از تهدید وجود ندارد، اما افزود: «با توجه به سطح بالای تهدیدهای کلی، ما همچنان باید هوشیار بوده و برای تضمین امنیت خود اقدامات قاطعانهای انجام دهیم.»
تقریباً دقیقاً هشت سال پیش، در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۶، یک تروریست اسلامگرا با یک کامیون به بازار کریسمس در میدان برایتشایدپلاتز برلین حمله کرد. در آن حادثه ۱۲ نفر کشته شدند و قربانی سیزدهم در سال ۲۰۲۱ بر اثر عواقب آن حادثه جان باخت. بیش از ۷۰ نفر نیز در این حمله زخمی شدند. عامل حمله به ایتالیا گریخت، جایی که توسط پلیس کشته شد.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
یک دیپلمات ارشد آمریکا اعلام کرد که ایالات متحده جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای دستگیری احمد الشرع، رهبر جدید سوریه، لغو میکند.
باربارا لیف، معاون وزیر خارجه ایالات متحده در امور خاور نزدیک، روز جمعه پس از سفر به دمشق همراه با دیگر مقامات آمریکایی برای مذاکره با دولت جدید سوریه این خبر را اعلام کرد.
این نخستین سفر دیپلماتهای آمریکایی به سوریه پس از برکناری اسد در اوایل ماه جاری در جریان حمله سریع و ناگهانی به رهبری گروه هیئت تحریر الشام (HTS) بود.
ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ هیئت تحریر الشام را به عنوان یک سازمان “تروریستی” تعیین کرد. احمد الشرع که به نام ابومحمد الجولانی نیز شناخته میشود - رهبر این گروه است و زمانی با القاعده همسو بود.
لیف گفت که ایالات متحده پس از دریافت “پیامهای مثبت” در مذاکرات روز جمعه، از جمله وعده برای اطمینان از عدم ایجاد تهدید توسط گروههای “تروریستی”، تصمیم به لغو جایزه برای الشرع گرفت.
او به خبرنگاران گفت: «بر اساس بحثهای ما، به او گفتم که جایزه ارائهشده از طریق برنامه “پاداش برای عدالت” (پاداش برای بازداشت احمد الشرع) که برای چندین سال برقرار بود، پیگیری نخواهد شد.»
وی افزود: «همچنین اهمیت فراگیر بودن و مشورت گسترده را در این دوره گذار به او منتقل کردم.»
لیف تاکید کرد: «ما به طور کامل از فرایند سیاسی که تحت رهبری و کنترل سوریها باشد و به یک دولت فراگیر و نمایندگی منجر شود و حقوق تمامی سوریها، از جمله زنان و جوامع متنوع قومی و مذهبی سوریه را محترم شمارد، حمایت میکنیم.»
معاون وزیر خارجه آمریکا پس از دوساعت مذاکره با احمد الشرع:
• سوریها فرصت نادری برای بازسازی و شکل دادن به کشورشان دارند.
• برقراری ارتباط با سوریها و شنیدن مستقیم آنها فرصتی مهم است.
• من با نمایندگان حکومت موقت، از جمله احمد الشرع، اصولی را که با شرکای خود در عقبه اردن بر سر آن توافق کردیم، بحث کردم.
• ما از پیامهای مثبت استقبال میکنیم و مشتاقانه منتظر پیشرفت در این اصول از طریق عمل هستیم، نه گفتار.
• ما بر اهمیت مشارکت و مشورت گسترده در دوره انتقالی در سوریه تاکید کردیم.
• ما از یک روند سیاسی به رهبری سوریه حمایت میکنیم که به دولتی فراگیر منجر میشود و به حقوق همه احترام میگذارد.
• ما در مورد لزوم اطمینان از اینکه گروههای تروریستی نمیتوانند تهدیدی در سوریه ایجاد کنند و احمد الشرع متعهد به آن صحبت کردیم.
• امیدواریم اطلاعاتی درباره سرنوشت شهروندان آمریکایی که در رژیم اسد ناپدید شدهاند را فاش کنیم.
• ما در تلاش هستیم تا مقامات آمریکایی بیشتری را به دمشق بفرستیم تا در جستجوی شهروندان آمریکایی کمک کنند.
• ما لغو تحریمها را بررسی میکنیم و دولت جدید سوریه باید پاسخگو باشد و پیشرفت نشان دهد.
• ایران مطلقاً هیچ نقشی در سوریه نخواهد داشت و نباید داشته باشد
• برای مستندسازی جنایات اسد از سوریه پشتیبانی فنی خواهیم کرد و گورهای دسته جمعی برای ما در اولویت خواهد بود.
• الشرع عملگرا است و ما اظهارات بسیار عملی و معتدلی از او در مورد مسائل زنان و حقوق برابر شنیدیم.
• الشرع مردی عملگرا به نظر می رسید و بحث با او خوب، بسیار سازنده و مفصل بود.
سفر لیف به سوریه - همراه با دانیل روبینشتاین، فرستاده ویژه سابق آمریکا برای سوریه، و راجر کارستنز، مسئول ارشد امور گروگانهای دولت آمریکا - در شرایطی صورت گرفت که کشورهای غربی در حال بررسی احتمال لغو طبقهبندی هیئت تحریر الشام به عنوان “تروریستی” هستند.
سرنوشت چندین آمریکایی ناپدید شده در سوریه
روز جمعه، روزالند جردن، خبرنگار الجزیره از واشنگتن دیسی، گزارش داد که دولت آمریکا معتقد است لغو جایزه برای دستگیری الشرع به ایالات متحده و شرکای منطقهایاش امکان میدهد تا بهتر بتوانند «آنچه که آمریکا و دیگر شرکای منطقهای میخواهند، یعنی سوریهای ایمن، امن و مولد، را ترویج کنند.»
وی افزود که این اقدام “یک معامله دوطرفه نیست”، اما واشنگتن به دنبال مشخص کردن سرنوشت چندین آمریکایی است که در طول جنگ داخلی سوریه ناپدید شدهاند. ازجمله آنها آستین تایس روزنامهنگار آمریکایی است که در سال ۲۰۱۲ در نزدیکی دمشق ناپدید شد.
جردن گفت: «بنابراین [دیپلماتهای آمریکایی] خواستار برگزاری مجدد این مذاکرات شدند و هیئت تحریر الشام اعلام کرده که تمام تلاش خود را خواهد کرد تا مشخص کند که آستین تایس کجاست، تا او بتواند به خانوادهاش در آمریکا بازگردد.»
او افزود: «باز هم، این یک معامله دوطرفه نیست، بلکه فرصتی برای آمریکاییها و سوریها است تا واقعاً درباره چگونگی همکاری در هفتهها و ماههای آینده صحبت کنند.»
لیف: ترکیه نفوذ قابل توجهی در سوریه دارد
دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک در پاسخ به پرسش خبرنگار ایراناینترشنال، نقش ترکیه در سوریه را حایز اهمیت دانست و ابراز امیدواری کرد دو کشور بتوانند تعاملی سازنده را در دستور کار قرار دهند.
لیف در همین رابطه گفت: «ترکیه بهوضوح نقش بسیار قابل توجهی [در سوریه] دارد. این کشور نفوذ قابل ملاحظهای داشته، سابقه تاریخی تعامل با سوریه دارد، همسایه سوریه است و منافع امنیت ملی و سایر منافع خود را دنبال میکند.»
اظهارات او در حالی مطرح میشوند که ترکیه مصرانه خواهان عقبنشینی نیروهای کُرد مورد حمایت آمریکا از نزدیکی مرزهای خود است.
رجب طیب اردوغان، رییسجمهوری ترکیه، ۳۰ آذر با اشاره به همکاری شبهنظامیان کُرد یگانهای مدافع خلق و ایالات متحده در شمال شرق سوریه گفت هیچ قدرتی نباید به همکاری با چنین گروههایی در سوریه ادامه دهد.
او گفت: «دولت اسلامی، پکک (حزب کارگران کردستان) و گروههای وابسته به آن که بقای سوریه را تهدید میکنند، باید ریشهکن شوند.»
منابع گزارش: الجزیره، ایران اینترنشنال، خبرگزاریها
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
اولین دیپلماتهای آمریکایی که پس از سرنگونی رئیسجمهور بشار اسد از سوریه بازدید کردند، روز جمعه در دمشق با مقامات دولت انتقالی دیدار کردند تا بر لزوم تشکیل دولتی فراگیر تأکید کرده و اطلاعاتی درباره محل حضور روزنامهنگار ناپدیدشده آمریکایی، آستین تایس، کسب کنند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، باربارا لیف، دیپلمات ارشد آمریکا در امور خاورمیانه، دنیل روبینستاین، فرستاده ویژه پیشین در امور سوریه، و راجر کارستنز، نماینده ارشد دولت بایدن در مذاکرات مربوط به آزادی گروگانها، با رهبران موقت و اعضای جامعه مدنی دیدار کردند.
جزئیات این نشستها هنوز منتشر نشده و کنفرانس مطبوعاتی که قرار بود برگزار شود، به دلیل نگرانیهای امنیتی نامشخص لغو شد. لیف و سایر مقامات صبح جمعه بدون اظهار نظر و پاسخ به پرسشهای خبرنگاران منتظر در هتل فور سیزنز در دمشق را ترک کردند.
وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که دستور کار این هیئت شامل تلاش برای یافتن اطلاعات درباره آستین تایس، تاکید آمریکا بر حمایت از حقوق اقلیتها در دولت آینده و نفی تروریسم بود. دولت آمریکا میگوید این اصول برای حمایت ایالات متحده از یک دولت جدید در سوریه حیاتی خواهد بود.
روز پنجشنبه و اندکی پیش از ورود این هیئت به دمشق، ارتش آمریکا اعلام کرد که در شمال شرق سوریه حملات هوایی انجام داده و یک رهبر گروه دولت اسلامی (داعش) و یک شبهنظامی دیگر را کشته است.
فرماندهی مرکزی آمریکا در بیانیهای اعلام کرد که این حمله در منطقهای اجام شد که پیشتر تحت کنترل دولت سرنگونشده سوریه بود و بخشی از تلاشهای مستمر برای جلوگیری از سوءاستفاده شورشیان داعش از شرایط بیثبات سوریه، از جمله برنامههایی برای آزادسازی بیش از ۸ هزار زندانی داعشی که در بازداشت کردهای متحد آمریکا هستند، محسوب میشود.
تیم لیف همچنین اولین گروه دیپلماتهای آمریکایی است که به طور رسمی از سوریه در بیش از یک دهه گذشته بازدید میکند. سفارت آمریکا در دمشق در سال ۲۰۱۲ تعطیل شد، هرچند از آن زمان، تعدادی دیپلمات آمریکایی به نقشهای مشاوره سیاسی در واحدهای نظامی داخل سوریه منصوب شدند.
وزارت خارجه آمریکا گفت: «این دیپلماتها به طور مستقیم با مردم سوریه، از جمله اعضای جامعه مدنی، فعالان، اعضای جوامع مختلف و دیگر صداهای سوری درباره دیدگاهشان برای آینده کشورشان و نحوه کمک ایالات متحده به آنها در ارتباط خواهند بود.»
آمریکا تلاشهای خود برای یافتن آستین تایس و بازگرداندن او به خانه را دو برابر کرده است و میگوید مقامات با شورشیانی که دولت اسد را سرنگون کردهاند، درباره این روزنامهنگار آمریکایی ارتباط برقرار کردهاند. کارستنز پیشتر به لبنان سفر کرده بود تا اطلاعاتی در این زمینه جمعآوری کند.
تایس که گزارشهایش در واشنگتنپست، روزنامههای مککلچی و سایر رسانهها منتشر شده، در یک ایست بازرسی در منطقهای مورد مناقشه در غرب دمشق، زمانی که جنگ داخلی سوریه در اوج بود، ناپدید شد.
چند هفته پس از ناپدید شدن تایس، ویدئویی منتشر شد که او را با چشمان بسته و در حالی که توسط مردان مسلح نگهداری میشود، نشان میداد. او در این ویدئو جمله «ای عیسی» را گفت. از آن زمان به بعد، خبری از او منتشر نشده است. دولت اسد بهصورت علنی انکار کرده است که او را در بازداشت داشته باشد.
گروه شورشی که رهبری حمله به دمشق و فرار اسد را بر عهده داشت - هیئت تحریر الشام (HTS) - از سوی ایالات متحده و دیگر کشورها بهعنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی شده است. اگرچه این عنوان تحریمهای متعددی به همراه دارد، اما مقامات آمریکایی را از گفتوگو با اعضا یا رهبران این گروه منع نمیکند.
وزارت خارجه اعلام کرد که روبینستاین، لیف و کارستنز با مقامات HTS دیدار خواهند کرد اما نگفت آیا احمد شراع، رهبر این گروه که زمانی با القاعده همسو بود، در میان آنها خواهد بود یا خیر.
مقامات آمریکایی میگویند که اظهارات عمومی شرع درباره حمایت از حقوق اقلیتها و زنان مورد استقبال قرار گرفته است، اما نسبت به عمل به این وعدهها در بلندمدت تردید دارند.
اگرچه ایالات متحده از سال ۲۰۱۲ حضور دیپلماتیک رسمی در سوریه نداشته است، اما تعداد اندکی از نیروهای آمریکایی در بخشهای کوچکی از سوریه برای مبارزه با گروه تروریستی دولت اسلامی حضور دارند.
پنتاگون روز پنجشنبه اعلام کرد که تعداد نیروهای خود را در سوریه برای مبارزه با داعش پیش از سقوط اسد دو برابر کرده است. آمریکا همچنین حملات هوایی علیه اهداف داعش را بهطور قابل توجهی افزایش داده است تا از شکلگیری مجدد این گروه تروریستی در خلأ قدرت جلوگیری کند.
بازدید دیپلماتهای آمریکایی از دمشق به بازگشایی فوری سفارت ایالات متحده منجر نخواهد شد. این سفارت تحت حفاظت دولت جمهوری چک قرار دارد. مقامات آمریکایی گفتند که تصمیمات درباره به رسمیت شناختن دیپلماتیک زمانی اتخاذ خواهد شد که مقامات جدید سوریه نیت خود را روشن کنند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ایران با یک درصد وسعت جهان به تنهایی ۷.۷ درصد فرسایش خاک جهان را به خود اختصاص داده است یعنی ۷ برابر میانگین جهانی فرسایش خاک دارد. خسارت سالانه از محل فرسایش خاک بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار برآورد شده است. امسال شعار روز جهانی خاک در ۵ دسامبر (۱۵ آذر) «مراقبت از خاک: اندازه گیری، پایش و مدیریت» اعلام شده بود.
به گزارش خبرآنلاین؛ کامبیز بازرگان، رییس انجمن علوم خاک ایران در گفتوگو با خبرآنلاین گفت: کشور ما حدود ۱۶۵ میلیون هکتار خاک شامل خاکهای جنگلی، مرتعی، بیابانی و کشاورزی دارد. بخش کشاورزی آن حدود ۱۸.۵ میلیون هکتار است که تقریباً ۱۱ درصد مساحت کشور را شامل میشود و نشاندهنده این است که کشور ما ظرفیت افزایش سطح زیر کشت ندارد. این محدودیت به دلیل شرایط اقلیمی و منابع آب محدود است. دادههای داخلی و بینالمللی نشان میدهد که ایران ظرفیت افزایش سطح کشت را ندارد.
او ادامه داد: میانگین جهانی خاک حاصلخیز به ازای هر نفر دو دهم هکتار است، ولی ما با ۱۸ صدم هکتار برای هر نفر جزو کشورهایی هستیم که از میانگین جهانی پایینتر است. با این حال در ایران توجهی به این مسئله نمیشود. نتیجه این بیتوجهی از بین رفتن خاک است.
ساعتی ۱.۲ هکتار تغییر کاربری اراضی کشاورزی
بازرگان با اشاره به این که از مهمترین عوامل تهدیدکننده خاک ایران، تغییر کاربری اراضی است، گفت: بر اساس گزارش رسمی سازمان امور اراضی، در فاصله نزدیک به ۳۰ سال تا سال ۱۴۰۰، ساعتی ۰.۳ هکتار از اراضی کشاورزی تغییر کاربری پیدا کرده است. اما برآورد ما در انجمن علوم خاک ایران چهار برابر این مقدار است. درواقع ساعتی ۱.۲ هکتار از اراضی در چرخه کشاورزی تغییر کاربری پیدا میکند؛ چرا که برخی بخشها به صورت مجاز تغییر کاربری پیدا کرده است.
او اضافه کرد: از عوامل بعدی فرسایش خاک باید به کاهش ماده آلی، شور شدن، آلودگی، کاهش بنیه حاصلخیزی و کاهش تنوع زیستی خاک اشاره کرد. یک چهارم تنوع زیستی جهان در خاک وجود دارد و از بین رفتن سلامت خاک تنوع زیستی را که برای حیات بشر بسیار مهم است، تهدید میکند. برخی از آنتیبیوتیکها و مواد مفید از این تنوع ژنتیکی به دست میآیند که بخشی از آن نیز در خاک است.
بازرگان با تاکید بر نقش تغییر کاربری اراضی در از بین رفتن خاک، اظهار کرد: در ماده ۹ قانون جهش مسکن گفته شده سازمان منابع طبیعی باید زمینهایی را برای توسعه مسکن تأمین کند. در تبصره آن نیز آمده که اراضی حاصلخیز درجه ۱ و ۲ مستثنی هستند. در حالی که تنها یک و نیم درصد از این ۱۸ و نیم میلیون هکتار، اراضی درجه یک، و حدود سه و نیم درصد هم اراضی درجه دو هستند. بخش اعظم این ۱۸ و نیم میلیون هکتار که غذای کشور را تأمین میکند، اراضی درجه ۳، ۴ و ۵ هستند. با این حال در این قانون مجاز شمرده شده که این اراضی برای ساخت مسکن تغییر کاربری پیدا کند.
او اضافه کرد: همچنین در بند د ماده ۵۰ قانون برنامه هفتم، به این موضوع اشاره شده که دو دهم درصد از وسعت سرزمین به محدوده شهرها و روستاها اضافه شود. این دو دهم درصد وسعت سرزمینی، معادل ۳۳۰ هزار هکتار است. این در حالی است که محدوده فعلی شهرهای ما حدود یک میلیون هکتار است. چطور میتوانیم یک سوم محدوده فعلی را که به صورت تاریخی شکل گرفته، در یک برنامه پنج ساله به محدوده شهرها و روستاها اضافه کنیم؟ چرا باید وسعت روستاها را افزایش دهیم وقتی جمعیت روستایی کاهش یافته است؟ وقتی حریم روستاها را توسعه میدهیم، از شمول قانون تغییر کاربری خارج میشود.
ضرورت سنجش و پایش خاک
رییس انجمن خاک ایران با اشاره به شعار روز جهانی خاک مبنی بر «مراقبت از خاک: اندازهگیری، پایش، مدیریت»، گفت: این شعار مسیری پیش روی ما میگذارد. ما ابتدا باید دادهها را جمعآوری کنیم، سپس از آنها اطلاعات استخراج کنیم و از اطلاعات، دانش کسب کنیم. مرحله بعدی تبدیل دانش به خرد برای حکمرانان است. باید دید بر اساس کدام دادهها تصمیم میگیریم؟ اگر اراضی ما شور شده، باید مصرف آب را کاهش دهیم تا بتوانیم حقابه خوبی برای آنها تأمین کنیم و تجمع نمک را به حداقل برسانیم. بنابراین پیام اول این است که تصمیمات ما باید مبتنی بر دادهها و اطلاعات باشد.
او ادامه داد: پیام دوم این است که دادهها و اطلاعات ملی برای تقویت تصمیمگیری باید تقویت شوند؛ یعنی به دنبال دادههای بیشتر و دقیقتر باشیم. این نیازمند سرمایهگذاری در حوزه تولید دادههای دقیق است. خوشبختانه کشور زیرساختهای خوبی دارد و نزدیک به ۲۰۰ آزمایشگاه خصوصی خاکشناسی داریم. باید نظام داده و اطلاعات را تقویت کنیم. همچنین مشکل فرهنگی داریم؛ دادهها معمولاً در اختیار یکدیگر قرار نمیگیرند و سازمانها تلاش دارند دادهها را برای خود نگه دارند. باید فرهنگ تقسیم دادهها را تقویت کنیم تا در تصمیمگیریها همه افراد در این حوزه مشارکت داشته باشند.
۱۶.۵ هکتار فرسایش خاک در سال
بهمن یارقلی، دکترای مهندسی محیط زیست، نیز در گفتگو با خبرآنلاین اظهار کرد: براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نرخ فرسایش خاک در کشور ما ۱۶.۵ تن در هکتار در سال بوده که این مقدار بالغ بر ۷ برابر متوسط جهانی است.او اضافه کرد: ایران با یک درصد وسعت جهان به تنهایی ۷.۷ درصد فرسایش خاک جهان را به خود اختصاص داده و خسارت سالانه از محل فرسایش خاک بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار برآورد شده است.
یارقلی بیان کرد: فرسایش خاک یک تغییر فیزیکی و فرآیند تدریجی جابهجایی و انتقال لایه بالایی خاک (خاک سطحی) توسط عوامل مختلف به ویژه آب، باد و حرکت تودهای است که در درازمدت باعث از بین رفتن آن میشود. از دست دادن خاک میتواند اثرات منفی قابل توجهی بر کمیت و کیفیت خدمات اکوسیستم خاک داشته باشد که پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جدی در پی دارد. نیمی از خاک سطحی کره زمین در ۱۵۰ سال گذشته از بین رفته است.
یارقلی با اشاره به اینکه در اقلیم ایران ۷۰۰ تا هزار سال طول میکشد تا یک سانتیمتر خاک تشکیل شود، بیان کرد: مهمترین عوامل فرسایش خاک در ایران شامل پاکتراشی و نابودی سطح وسیعی از جنگلها است، به طوری که یک سوم مساحت جنگلهای کشور در نیم قرن اخیر از بین رفته است. تغییر کابری اراضی در عرصههای مرتعی و جنگلی به کشاورزی و مسکونی نیز سبب نابودی گونههای مختلف گیاهی شده و بعنوان یکی از عوامل اصلی تشدید فرسایش خاک کشور محسوب میشود.
او ادامه داد: همچنین درمورد عوامل فرسایش خاک باید به چرای بیرویه و بیش از ظرفیت مراتع، کشاورزی غیراصولی و به ویژه شخم زدن اراضی شیبدار در جهت شیب زمین، تغییر اقلیم و کاهش نزولات جوی، گسترش شهرنشینی و فعالیتهای عمرانی غیر اصولی و عدم رعایت حقآبه محیطزیستی اکوسیستمهای آبی و خشکی اشاره کرد.
جابهجایی ۲ میلیارد تن خاک در سال
او با اشاره به اینکه سالانه حدود ۲ میلیارد تن خاک از سطح اراضی کشاورزی و طبیعی جابهجا میشود که نشان دهنده عمق بحران فرسایش خاک است، گفت: کشورهای مختلفی در خصوص مدیریت خاک و کنترل فرسایش، برنامهها و تجارب موفقی داشتهاند. در این خصوص ترکیه نیز مانند بسیاری از کشورهای جهان چالشها و مسائل مشابهی تجربه کرده است. سیاست تضمین حفاظت استفاده مؤثر و مدیریت اراضی کشاورزی به عنوان یکی از محورهای کلیدی در برنامه توسعه کشاورزی این کشور لحاظ شده است.
او اضافه کرد: با توجه به مشترکات فرهنگی و سهولت ارتباط و انتقال دانش و تجارب حاصل، لازم است که مدیران و تصمیمگیران در ایران به مواردی مثل نقشهبرداری و طبقهبندی اراضی با کاربریهای مختلف؛ تولید داده و تشکیل بانک اطلاعاتی جامع خاک کشور؛ تقویت برنامهریزی و مدیریت پایدار خاک با تمرکز بر انجام بررسیهای تفصیلی خاک؛ ایجاد سیستم بانکداری زمین به ویژه در جهت به کارگیری اراضی بلااستفاده برای تولیدات کشاورزی؛ تدوین دستورالعمل بهرهبرداری و حفاظت از خاک و اراضی کشاورزی منطبق بر ظرفیت زیستی و تغییرات آب و هوایی هر منطقه و... توجه کنند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سازمان عفو بینالملل جمعه ۳۰ آذر هشدار داد برخی از زندانیان خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، با اتهاماتی چون «محاربه، بغی و قتل» در خطر اعدام قرار دارند.
عفو بینالملل، «شوک الکتریکی، خفگی و خشونت جنسی» را از جمله شکنجههای اعمال شده بر این زندانیان ذکر کرد و افزود که دادگاههای آنان بر اساس اعترافات زیر شکنجه برگزار شده است.
میلاد آرمون، علیرضا برمرزپورناک، امیرمحمد خوشاقبال، علیرضا کفایی، نوید نجاران و حسین نعمتی، از متهمان پرونده موسوم به اکباتان هستند که به اتهام قتل یک نیروی بسیج به نام آرمان علیوردی در آبان سال ۱۴۰۱ به اعدام محکوم شدهاند.
پیام درفشان، وکیل دادگستری، پنجم آذر خبر داد که وکیلان پرونده این متهمان در حال مشورت و همافزایی برای طرح بهترین فرجامخواهی در دیوان عالی کشور هستند.
این وکیل دادگستری، ۱۳ آذر در مطلبی دیگر نوشت که شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان تهران اعتراض هر چهار وکیل به قرار بازداشت موقت مجدد چهار متهم پرونده اکباتان را رد کرد.
پس از کشته شدن علیوردی، نهادهای امنیتی بیش از ۵۰ تن از جوانان ساکن شهرک اکباتان را به صورت فلهای بازداشت کردند و برای شماری از آنها کیفرخواست صادر شد.
سارا اژدری، محمدرضا افتخار، مهدی ایمانی، آریا پاکزاد، محمدمهدی حسینی، یاسمین دشتانی، امیرمهدی رضایی، عرفان رضایی، علیرضا کفایی و غلامرضا نبیگل، از دیگر متهمان این پرونده بودهاند.
عفو بینالملل درباره سرانجام مهران و فاضل بهرامیان، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی در سمیرم اصفهان، هشدار داد.
این سازمان در مورد احتمال اعدام مهراب (مهران) عبداللهزاده نیز هشدار داد.
پیش از این سایت هرانا خبر داده بود که عبداللهزاده در جریان خیزش انقلابی مردم در اشنویه بازداشت شده و به اتهام «عضویت در یکی از احزاب اپوزیسیون و نقش داشتن در کشته شدن یک نیروی بسیج» به اعدام محکوم شده است.
جمهوری اسلامی تاکنون دستکم ۱۰ معترض از جمله محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، محمدمهدی کرمی، محمد حسینی، صالح میرهاشمی، سعید یعقوبی، مجید کاظمی، میلاد زهرهوند، محمد قبادلو و رضا رسایی را در ارتباط با خیزش «زن، زندگی، آزادی» اعدام کرده است.
ایران اینترنشنال
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
گفتوگوی احمد الشرع با الشرق الأوسط: سوریه هیچگاه بستری برای نگرانی هیچ کشور عربی نخواهد بود
فرمانده کل اداره سوریه جدید، احمد الشرع، به «الشرق الأوسط» تأکید کرد که «انقلاب سوریه با سقوط رژیم تمام شده و ما اجازه نخواهیم داد که این انقلاب به هیچجای دیگری صادر شود»، و تأکید کرد که کشورش «هیچگاه بستری برای حمله به یا ایجاد نگرانی برای هیچ کشور عربی یا خلیجی نخواهد بود، هرچه که باشد».
الشرع در مصاحبهای که روز پنجشنبه در قصر الشعب ریاستجمهوری دمشق برگزار شد، گفت: «آنچه که انجام دادیم و به دست آوردیم با کمترین آسیبها و خسارات ممکن، طرح ایرانی را در منطقه ۴۰ سال به عقب برد.» و افزود: «ما به وضعیت توسعهای پیشرفتهای که کشورهای خلیج به آن دست یافتهاند، چشم دوختهایم و امیدواریم که کشورمان نیز به آن برسد. پادشاهی عربی سعودی برنامههای بسیار جسورانهای دارد و دیدگاه توسعهای دارد که ما نیز به آن چشم دوختهایم. بیتردید تداخلات زیادی با آنچه که ما میخواهیم وجود دارد و میتوانیم در این زمینهها همکاری داشته باشیم، خواه از طریق همکاری اقتصادی یا توسعهای یا غیره.» در ادامه، متن مصاحبه به شرح زیر است:
* شما به بسیاری از کشورهای غربی و منطقهای اطمینان دادهاید، اما هیچ پیامی مستقیم به کشورهای خلیج و کشورهای عربی مهم ارسال نکردهاید. آیا چیزی برای گفتن به آنها ندارید؟
—البته که ما چیزی برای گفتن به کشورهای عربی داریم، به ویژه که سوریه به تریبونی برای ایران تبدیل شده بود که از آن ۴ پایتخت عربی اصلی را اداره میکرد و در کشورهایی که وارد شده بود، جنگها و فساد به بار آورده بود، و همان کشوری که امنیت خلیج را بر هم زده و منطقه را با مواد مخدر و کپتاگون غرق کرده بود. بنابراین آنچه که انجام دادیم و به دست آوردیم با کمترین آسیبها و خسارات ممکن از جمله بیرون راندن شبهنظامیان ایرانی و بستن سوریه به طور کامل به عنوان بستری برای بازوهای ایرانی، که منافع بزرگتری برای منطقه به همراه داشت، چیزی بود که از طریق دیپلماسی و حتی فشارها محقق نشد.
و زمانی که نشانههایی از احیای روابط عربی با رژیم سابق و بازگشت آن به اتحادیه عرب در قبال برخی امتیازها ظاهر شد، ما از قبل مطمئن بودیم که این کار شکست خواهد خورد چون میدانستیم که این رژیم هیچ امتیازی نخواهد داد و این حرکت را با نیت خوب نخواهد پذیرفت. بلکه به ما اطلاعاتی رسید که در دیداری با طرف اردنی پرسیده شد، چرا اصرار به صادرات کپتاگون به آنها دارند، و پاسخ این بود که این روند متوقف نخواهد شد مگر اینکه تحریمها علیه آنها برداشته شود. این روش آنها نیست.
امروز میگوییم که امنیت استراتژیک خلیج (فارس) اکنون امنتر و پایدارتر است چون طرح ایرانی در منطقه ۴۰ سال به عقب برگشته است.
* اما شما همچنین شخصیتهایی را میزبانی کردهاید که برای کشورهای عربی نگرانی ایجاد کردهاند و برخی از آنها برای آنها مطلوب نیستند، پس چگونه میتوانید به این کشورها اطمینان دهید که سوریه به پناهگاهی برای این افراد پرچالش تبدیل نخواهد شد؟
—ما امروز در مرحله ساخت کشور هستیم. انقلاب سوریه با سقوط رژیم تمام شده و ما اجازه نخواهیم داد که این انقلاب به هیچجای دیگری صادر شود، و سوریه هیچگاه بستری برای حمله به یا ایجاد نگرانی برای هیچ کشور عربی یا خلیجی نخواهد بود، هرچه که باشد. بسیاری وارد انقلاب سوریه شدند، اما امروز ما در مرحله جدیدی هستیم که ساخت کشور است. و ما در تلاشیم تا روابط استراتژیک مؤثری با این کشورها بسازیم.
سوریه از جنگها خسته شده و از اینکه منبری برای منافع دیگران باشد، خسته است و ما نیاز به بازسازی کشور خود و ساخت اعتماد به آن داریم، چون سوریه در قلب اتفاقات عربی قرار دارد.
حضور ما در دمشق به معنای تهدید برای کسی نیست و ما از وضعیت توسعهای پیشرفتهای که کشورهای خلیج به آن دست یافتهاند، حمایت کرده و به آن چشم دوختهایم و امیدواریم که سوریه نیز به این وضعیت برسد. پادشاهی عربی سعودی برنامههای بسیار جسورانهای دارد و دیدگاه توسعهای دارد که ما نیز به آن چشم دوختهایم. بیتردید تداخلات زیادی با آنچه که ما میخواهیم وجود دارد و میتوانیم در این زمینهها همکاری داشته باشیم، خواه از طریق همکاری اقتصادی یا توسعهای یا غیره.
* چگونه رابطه با همسایه لبنانی که خود تحت سلطه و کنترل رژیم سابق قرار داشت را میبینید؟
واقعاً نگرانیهای زیادی از سوی برادران لبنانی به ما رسید مبنی بر اینکه رسیدن ما به دمشق باعث تقویت یکی از طرفها در مقابل دیگری در لبنان خواهد شد. در حقیقت ما به دنبال روابط سلطهگرانه با همسایه لبنانی خود نیستیم، بلکه به دنبال روابط احترامآمیز و تبادلی هستیم و نمیخواهیم در امور داخلی لبنان دخالت کنیم چون در کشور خودمان کارهای زیادی داریم. ما میخواهیم روابط خوبی بسازیم و از تمامی لبنانیها حمایت کرده و از آنچه که برای آنها رضایتبخش است، ما نیز رضایت خواهیم داشت.
* شما درباره کنفرانس گفتوگوی ملی یا دیدار ملی فراگیر صحبت کردهاید و دستورالعملی برای تأسیس مرحله جدید در سوریه. اما مکانیسمی که شما از آن استفاده خواهید کرد چیست و چگونه نمایندگی تمام اقشار مردم سوریه را تأمین خواهید کرد، به ویژه گروهی از پایگاه مردمی و نظامی شما که ممکن است لزوماً با سخنان معتدل جدید شما موافق نباشند؟
ممکن است من با بخش آخر شما موافق نباشم، اما به طور کلی من نمیخواهم نظرات شخصی خود را به سوریها تحمیل کنم، بلکه این را به افراد با تجربه و متخصصان حقوقی واگذار میکنم تا قانون مرز تفکیککننده در تنظیم روابط میان مردم باشد. نمیتوان انتظار داشت که در کشوری به بزرگی سوریه و با تنوع اجزای آن، تنها یک دیدگاه حاکم باشد. این تفاوتها خوب و سالم هستند و این پیروزی که به دست آمده، پیروزی یک گروه بر گروه دیگر نیست، بلکه پیروزی برای تمام سوریها است. حتی کسانی که فکر میکردیم به رژیم سابق وفادار هستند، خوشحال شدند چون برای مردم این امکان وجود نداشت که آنچه را که احساس میکنند یا فکر میکنند به زبان بیاورند. من مطمئن هستم که تمام سوریها، با تمام گروههای خود، آگاهی لازم برای حفاظت از کشورشان را دارند.
به طور خلاصه، آنچه که من به دنبال آن هستم، رسیدن به یک توافق جامع و دولتی است که در آن قانون مرجع حل اختلافات ما باشد.
* یکی از پروندههای پیچیدهای که شما با آن مواجه هستید، پرونده ناپدیدشدگان قهری و کسانی است که در زندانها و گورهای جمعی ناپدید شدهاند. چگونه با این موضوع برخورد خواهید کرد؟
در حقیقت، ما با یک سیستم سیاسی روبرو نبودهایم، بلکه ما با یک باند جنایتکار و خونآشام، به معنای واقعی کلمه مبارزه میکردیم. در صلح و جنگ، از جمله دستگیریها، ناپدید شدنهای قهری، قتل، آوارگی، گرسنگی، استفاده از سلاحهای شیمیایی و شکنجه سازمانیافته... امروز میگوییم که عامل این مسائل به پایان رسیده است. بنابراین نمیتوان مسائل را با منطق انتقام دید، البته با حفظ حق مردم برای محاکمه کسانی که مسئول زندان صیدنایا بودند، کسانی که بشکههای انفجاری و سلاحهای شیمیایی پرتاب کردند و جنایات شناختهشدهای مرتکب شدند. این افراد باید محاکمه و مجازات شوند و نامهای آنها شناختهشده است. اما در مورد افراد ناشناخته، خانوادهها حق دارند شکایات خود را علیه آنها مطرح کنند تا آنها نیز محاکمه شوند.
مهم این است که ما محدودیتها را شکستهایم و سازمانهای تخصصی برای کمک به این وظیفه آمدهاند، و یک وزارتخانه تخصصی برای پیگیری پرونده ناپدیدشدگان و تعیین سرنوشت آنها، چه زنده و چه مرده، ایجاد خواهد شد تا امور خانوادههای آنها را نیز تسهیل کند، از جمله مدارک فوت و ارث و غیره. این کار زیادی است، اما ما باید به حقیقت برسیم.
* (در حاشیه) احساس شما چگونه است وقتی که ما را در قصر الشعب میزبانی میکنید، در همان جایی که بشار اسد نیز نشسته بود؟
—(با خنده) اگر راستش را بخواهم بگویم، واقعاً هیچگاه احساس راحتی نکردهام، اما این مکان باید به یک نقطه دیدنی تبدیل شود که برای مردم باز باشد تا بتوانند از آن بازدید کنند و کودکان در این حیاطها بازی کنند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نشست «سوریه و ایران ـ دیروز، فردا!» | مطهرنیا، بخارایی، زیدآبادی و بیگدلی
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سال ۲۰۲۵ برای نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، و دشمن دیرینه کشورش، ایران، سالی سرنوشتساز خواهد بود.
این رهبر باسابقه اسرائیلی در مسیر تقویت اهداف راهبردی خود قرار دارد: تشدید کنترل نظامی بر غزه، جلوگیری از جاهطلبیهای هستهای ایران، و بهرهگیری از فروپاشی متحدان تهران – حماس فلسطینی، حزبالله لبنان، و کنار رفتن بشار اسد، رئیسجمهور سوریه.
با سقوط اسد در سوریه، حذف رهبران اصلی حماس و حزبالله، و نابودی ساختار نظامی آنها، مجموعهای از پیروزیهای بزرگ را برای نتانیاهو رقم زده است.
بدون رژیم اسد، اتحادهایی که تهران طی دههها پرورش داده بود از هم پاشیدهاند. با تضعیف نفوذ ایران، اسرائیل به عنوان قدرت غالب در منطقه ظاهر شده است.
نتانیاهو قصد دارد با تمرکز بیوقفه بر برنامههای هستهای و موشکی ایران، این تهدیدهای راهبردی علیه اسرائیل را خنثی کند و از بین ببرد.
به گفته ناظران خاورمیانه، ایران با یک انتخاب دشوار روبروست: ادامه برنامه غنیسازی هستهای یا کاهش فعالیتهای اتمی و پذیرش مذاکرات.
جوست آر. هیلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در گروه بینالمللی بحران، میگوید: «ایران در برابر حمله اسرائیل، بهویژه به مراکز هستهایاش، بسیار آسیبپذیر است».
غسان الخطیب، تحلیلگر فلسطینی، با اشاره به دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب، میگوید «من تعجب نخواهم کرد اگر اسرائیل چنین کاری انجام دهد، اما این به معنی پایان ایران نیست.» «اگر ایرانیها کوتاه نیایند، ترامپ و نتانیاهو ممکن است حمله کنند، زیرا اکنون هیچچیزی مانع آنها نیست».
الخطیب استدلال کرد که رهبری ایران، که در گذشته عملگرایی خود را نشان داده است، ممکن است برای جلوگیری از یک رویارویی نظامی، حاضر به مصالحه شود.
ترامپ که از توافق سال ۲۰۱۵ بین ایران و شش قدرت جهانی برای محدود کردن اهداف هستهای تهران خارج شد، علیرغم درخواستهایی برای بازگشت به مذاکرات از سوی منتقدانی که دیپلماسی را سیاستی مؤثرتر در بلندمدت میدانند، احتمالاً تحریمها علیه صنعت نفت ایران را تشدید خواهد کرد.
تعریف یک میراث
در میانه آشفتگیهای ایران و غزه، محاکمه طولانیمدت فساد نتانیاهو که در دسامبر از سر گرفته شد، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری میراث او ایفا خواهد کرد. برای اولین بار از زمان آغاز جنگ غزه در سال ۲۰۲۳، نتانیاهو در دادگاه حضور یافت، روندی که اسرائیلیها را به شدت دو دسته کرده است.
به گفته منابع نزدیک به مذاکرات اسرائيل و حماس، با نزدیک شدن به پایان سال ۲۰۲۴، انتظار میرود نخستوزیر اسرائیل با امضای توافق آتشبس با حماس موافقت کند تا جنگ ۱۴ ماهه غزه را متوقف کرده و گروگانهای اسرائیلی را که در این منطقه نگهداری میشوند، آزاد کند،
اما در غیاب طرح پساجنگی از سوی آمریکا برای انتقال قدرت به تشکیلات خودگردان فلسطین (PA)، که نتانیاهو با آن مخالف است، غزه تحت کنترل نظامی اسرائیل باقی خواهد ماند. کشورهای عربی تمایل کمی برای فشار به اسرائیل جهت مصالحه یا وادار کردن تشکیلات خودگردان به بازسازی رهبری خود برای در دست گرفتن کنترل نشان دادهاند.
الخطیب به رویترز گفت، «اسرائیل برای آینده قابل پیشبینی از نظر نظامی در غزه باقی خواهد ماند، زیرا هرگونه عقبنشینی خطر سازماندهی مجدد حماس را به همراه دارد. اسرائیل معتقد است تنها راه حفظ دستاوردهای نظامی، ماندن در غزه است».
برای نتانیاهو، چنین نتیجهای یک پیروزی راهبردی محسوب میشود و وضعیت موجودی را تثبیت میکند که با دیدگاه او همسو است: جلوگیری از تشکیل کشور فلسطین در عین تضمین کنترل بلندمدت اسرائیل بر غزه، کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی - سرزمینهایی که در سطح جهان به عنوان بخشهای اصلی یک کشور آینده فلسطینی شناخته میشوند.
جنگ غزه زمانی آغاز شد که شبهنظامیان حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل یورش بردند، که به گفته آمار اسرائیلی، منجر به کشته شدن ۱۲۰۰ نفر و اسارت ۲۵۰ نفر شد. اسرائیل در پاسخ، یک حمله هوایی و زمینی علیه غزه آغاز کرد که به گفته مقامات بهداشت محلی، ۴۵۰۰۰ نفر را کشت، ۱.۲ میلیون نفر را آواره کرد و بخش بزرگی از غزه را به ویرانه تبدیل کرد.
در حالی که توافق آتشبس به درگیریهای غزه به صورت فوری پایان میدهد، اما به گفته مقامات عرب و غربی، مشکل عمیقتر و چندین دههای فلسطین و اسرائیل را حل نمیکند.
در عرصه میدانی، چشمانداز تشکیل کشور فلسطین - گزینهای که بارها توسط دولت نتانیاهو رد شده است - بیش از پیش غیرقابل دسترس شده و رهبران شهرکنشینان اسرائیلی امیدوارند ترامپ دیدگاههایشان را به طور کامل تایید کند.
افزایش خشونت شهرکنشینان و اعتماد به نفس فزاینده آنها – مانند بیلبوردهایی که در برخی مناطق کرانه باختری با پیامهایی به زبان عربی همچون «هیچ آیندهای در فلسطین وجود ندارد» نصب شدهاند – بیانگر فشار رو به افزایش بر فلسطینیان است.
هیلترمن از گروه بحران میگوید حتی اگر دولت ترامپ برای پایان دادن به این مناقشه تلاش کند، «هر راهحلی مطابق شرایط اسرائیل خواهد بود».
او افزود: «تشکیل کشور فلسطین به پایان رسیده است، اما فلسطینیها هنوز آنجا هستند.»
در دوره قبلی ریاستجمهوری ترامپ، نتانیاهو چندین پیروزی دیپلماتیک به دست آورد، از جمله «معامله قرن»، یک طرح صلح که در سال ۲۰۲۰ توسط ترامپ برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطین پیشنهاد شد.
این طرح، در صورت اجرا، تغییر چشمگیری در سیاست ایالات متحده و توافقات بینالمللی خواهد بود، زیرا به طور علنی با اسرائیل همسو میشود و به شکلی اساسی از چارچوب «زمین در برابر صلح» که در گذشته راهنمای مذاکرات بوده، فاصله میگیرد.
این طرح به اسرائیل اجازه میدهد بخشهای وسیعی از اراضی اشغالشده در کرانه باختری، از جمله شهرکهای اسرائیلی و دره اردن را ضمیمه کند. همچنین بیتالمقدس را به عنوان «پایتخت تقسیمناپذیر اسرائیل» به رسمیت میشناسد – که عملاً ادعاهای فلسطینیان بر بیتالمقدس شرقی به عنوان پایتخت کشور آیندهشان را رد میکند، موضوعی که یکی از اهداف مرکزی آنها و مطابق با قطعنامههای سازمان ملل است.
سوریه در یک مقطع حساس
در آن سوی مرز اسرائیل، سوریه پس از برکناری اسد توسط نیروهای شورشی هیئت تحریر الشام (HTS) به رهبری احمد الشرع، معروف به ابو محمد الجولانی، در یک مقطع بحرانی قرار دارد.
اکنون الجولانی با وظیفه عظیم تثبیت کنترل بر سوریهای تکهتکه شده مواجه است، جایی که نیروی نظامی و پلیس آن سقوط کردهاند. HTS باید از ابتدا شروع کرده، مرزها را امن کند و ثبات داخلی را در برابر تهدیداتی از سوی جهادیها، بقایای رژیم اسد و سایر دشمنان حفظ کند.
بزرگترین نگرانی میان سوریها و ناظران این است که آیا HTS، که زمانی با القاعده ارتباط داشت اما اکنون برای کسب مشروعیت خود را به عنوان یک نیروی ملیگرای سوری معرفی میکند، به ایدئولوژی اسلامگرای سختگیرانه بازخواهد گشت یا خیر.
توانایی – یا ناتوانی – این گروه در مدیریت این تعادل، آینده سوریه را شکل خواهد داد؛ کشوری که خانه جوامع متنوعی از اهل سنت، شیعیان، علویها، کردها، دروزیها و مسیحیان است.
هیلترمن میگوید: «اگر آنها در این (ملیگرایی سوری) موفق شوند، برای سوریه امید وجود دارد، اما اگر به منطقه امن خود که ایدئولوژی اسلامگرای قویای دارد بازگردند، سوریه دچار تفرقه خواهد شد.»
او افزود: «در آن صورت ممکن است شاهد هرجومرج و یک سوریه ضعیف برای مدت طولانی باشیم، درست مانند آنچه در لیبی و عراق دیدیم.»
سامیا نخوول / رویترز
جمعه، ۲۰ دسامبر ۲۰۲۴
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی، زنان با زدودن غبار «نامردی»های انقلاب از بدنهایشان و پاک کردن اشک چشمهاشان برای انبوه کشتهشدگان وقایعِ انقلاب و جنگ، توانستند کنجکاوانه و با احتیاط به موقعیتشان بنگرند که چه بر آنها رفت و چه شد و الآن کجا قرار دارند؟ تحرک زنان ابتدا در قالب «محافل زنانه» در چهارچوبهای غیررسمی که نوعی پرسشگری از وضعیتشان محسوب میشد آغاز شد و آرام آرام به حوزههای دیگری از کنشگری مثلاً در حوزه حقوق کودک و محیط زیست ـ که ارتباط غیرمستقیمی با مسئله زنان داشت ـ تداوم یافت. چرا که در آن زمان «مسئله زن» از زاویه نگاه رسمی هنوز تابو و غیرمجاز محسوب میشد، آن هم با تظاهرات گسترده زنان علیه اجباری شدنِ حجاب در ۸ مارس در همان سال اول انقلاب که نشاندهنده پتانسیلِ مخالفت و ایستادگی بخشی از زنان در مقابل نظم سیاسیِ تازه استقراریافته بود. به این ترتیب این بخش از زنان تلاش کردند «مسئله زن» را آرام آرام به مسئلهای اجتماعی تبدیل کنند.
از سوی دیگر بخشی از زنان با گرایشهای دینی هم که در دوران جنگ و در چهارچوبهای رسمی فعال شده بودند، دیدن و کاویدن تبعیضها علیه خود را آغاز کردند و از آن جایی که راه به نهادهای دولتی داشتند تلاش کردند درون همان چهارچوب به کنشگری بپردازند. به این ترتیب زنان در این دو سوی طیف بدون ارتباط با یکدیگر، مسئله زنان و تغییر وضعیت آنان را بهتدریج در جامعه میگستراندند. این فضای زیرپوستیِ کنشگری و تغییرخواهیِ زنان در دو فضا و دو گفتمان متفاوت، به رشد و بالندگی خود ادامه میداد تا به انتخابات سال ۱۳۷۶ میرسیم که «اصلاحات» به افقی برای تغییر در جامعه تبدیل و اسم رمز این تغییرخواهی هم «جامعه مدنی» میشود.
با شکلگیری جامعه مدنی به عنوان فضای مشترک کنشگری و به منظور همافزایی بیشتر، کنشگرانِ دو سوی طیف به تدریج بهنوعی به یکدیگر پیوند خوردند. در نتیجه ما با رشد انفجاری نهادها و تشکلهای مدنی زنان با نام و موضوع زنان روبهرو شدیم که از دل این نهادسازیها بهتدریج حرکتهای سازماندهیشده در جنبش زنان توانست شکل بگیرد. نقطه اوج این حرکتهای «سازماندهیشده»ی جمعی، کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیضآمیز بود. این کمپین در واقع بلوغ تشکیلاتی جنبش زنان و عصاره تلاش کل جامعه مدنی زنان تلقی میشد. اما متأسفانه این «افق تغییر» به تدریج از نیمه دهه ۸۰ مسدود شد. در این میان جامعه مدنی و جنبشهای مختلف اجتماعی از جمله جنبش زنان، دانشجویان، معلمان، روزنامهنگاران و… از پای ننشستند و در همبستگی با یکدیگر در سال ۱۳۸۸ جنبش سبز را شکل دادند تا در برابر این انسداد سیاسی مقاومت کنند. ولی در نهایت جنبش سبز که حاصل حدود دو دهه تلاش جامعه مدنی بود سرکوب شد و نتوانست به هدفاش برسد. در نتیجه، آن روزنهی گشودهشده برای تغییر نیز از افق سیاسی جامعه پَرکشید و بهتدریج اکثر نهادهای جامعه مدنی هم به تعطیلی سوق داده شدند؛ کنشگراناش یا به زندان افتادند یا اکثراً مهاجرت کردند و بخش باقیمانده نیز چند سالی افتانوخیزان تا اواسط دهه ۹۰ با همان گفتمان و استراتژیهایی که دیگر کارایی نداشت ادامه دادند. ولی چون در نهایت، افقِ تغییر بسته شده بود، دیگر آن گفتمان و استراتژیها در عمل، کارآمدی نداشت و ناتوان از بسیج نیرو شده بود.
شکلگیریِ «نافرمانی مدنیِ» زنان علیه حجاب اجباری
پس از سرکوب جنبش سبز و فروپاشی نهادهای جامعه مدنی، حرکتهای سازماندهیشدهی جنبش زنان نیز از بین رفت، ولی از آن جایی که رودِ خروشان زندگی اجتماعی، پیوسته در حرکت و زایش است به هر طریق ممکن راه خود را میگشاید حتا اگر سنگ بزرگی در برابر این رود خروشان قرار گرفته باشد. جامعهی ناآرام و تحولخواهِ زنان نیز در شرایطی که راههای رسمی و نیمهرسمی برای ایجاد تغییر در برابرش سد شده بود، لحظهای از پای ننشست و زنان ناگزیر شدند که برای ایجاد تغییر در زندگیشان، هرچه بیشتر متکی به ناجنبشهای اجتماعی در حوزههای گوناگون شوند. ناجنبشهایی که متکی بر پیشروی آرامِ کنش جمعیِ کنشگرانِ غیرجمعی درون جامعه است.[۱] طبعاً یکی از این ناجنبشهای مهم و شاخص، ناجنبش زنان علیه حجاب اجباری بود که از همان ابتدای انقلاب بهطور نامحسوس و محتاطانه شکل گرفته بود و بهویژه پس از رخدادهای ۱۳۸۸، بسیار وسیعتر شده بود.
در دهه ۹۰ با گسترش گوشیهای هوشمند و در نتیجه، ایجاد شبکههای اجتماعی مجازی، ناجنبشهای اجتماعی همچون ناجنبش علیه حجاب اجباری نمودِ بیشتری پیدا کردند. در واقع طی چند دهه، سبک زندگی درون جامعه و خانواده و نیز رابطه بین جنسها، بهتدریج تغییرات بسیاری کرده بود و ناجنبشهای اجتماعی درون جامعه، به سهم خود، این تغییرات را وسعت و عینیت بخشیده بودند، ولی در این میان شبکههای اجتماعی در فضای مجازی در حکم آیینهای بودند که جامعه به یکباره تصویر دگرگونیهای تدریجی و زیرپوستیِ خود را درون آن دید. در واقع تغییرات ژرفِ درون جامعه و خانواده که پیش از آن صرفاً در آمار و ارقام خود را نشان میداد به یکباره و بهطور گسترده در آینهی شبکههای اجتماعی، به تصویر درآمد.
نمایانشدنِ این تصویر ـ که هنجارها و روایتهای غیررسمی را نیز منعکس میکرد ـ بخشهای تندرو حکومت را که از روایتهای جایگزین و تغییر سبک زندگی خشنود نبودند به وحشت انداخت. از این رو بگیروببند هرچه بیشتر در فضای مجازی برای شکستن این «آینه» به راه افتاد تا بلکه تصویرها و روایتهای غیررسمی زندگی مردم «دیده نشود». به این ترتیب کسانی ـ و به ویژه زنانی ـ که داشتند در واقع زندگی معمولیشان را میگذراندند و صرفاً زندگی واقعی و روزمرهی خود را (که بازتاب تغییرات جدی در جامعه بود) در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذاشتند از نظر بخشهای تندرو درون حکومت به سوژهها و هدفهایی تبدیل شدند که باید ساکت شوند. به این ترتیب، کنشگران غیرجمعی و بیادعایِ ناجنبشهای اجتماعی که لزوماً نسبت به کنششان «آگاهی جمعی» نداشتند و خود را «کنشگر» قلمداد نمیکردند و صرفاً داشتند برای ادامه زندگی معمولیشان، قوانین و مقررات و کدهای دستوری و رسمی را دور میزدند، بهتدریج خود را در ارتباط با همتایانشان به عنوان «کنشگر» بازشناسی کردند و این باعث ایجاد «آگاهی جمعی» در میان کنشگرانِ این عرصه شد. به این ترتیب «نافرمانی مدنی» به عنوان شکلی از کنشگریِ آگاهانه با توجه به این بگیروببندها، تثبیت شد.
در نتیجهی این فرآیند، شهروندان به ویژه زنان که پیشتر بدون اسم و رسم توسط گشتهای ارشاد شکار میشدند و پس از تنبیه و مجازات به خانههای خود بازمیگشتند تا روز بعد، زندگی خود را دوباره به همان شکل ادامه دهند، با توجه به وجود شبکههای اجتماعیِ مجازی و نیز بگیر و ببندهای درون آن، و آگاهی از کنشگری خود، توانستند «نافرمانی مدنی» که در زندگی روزمره و واقعیشان روی میداد را در شبکههای اجتماعی بازتاب و تداوم بخشند و «خود» را در ارتباط با زنانِ شبیه خود، بازشناسی کنند و به این طریق آگاهی جمعی از روندی که خودشان در حال رقم زدن بودند کسب کنند. به این ترتیب ما شاهد تولد نسل جدیدی از کنشگران در این دوران بودیم.
کنشگری زنان: تحول در فرم و روش
اگر بخواهیم تفاوت میان کنشگری در گذشته و امروز را بررسی کنیم میتوان گفت کنشگری در دهه ۷۰ و ۸۰ در جامعه مدنی، عمدتاً کنشگریِ جمعی، نهادمند و باواسطه بود، و زمان کافی برای آموزش و انتقال تجربه در میان کنشگراناش وجود داشت؛ از جمله میآموختند که چهطور برای دستیابی به خواستههای خود، استراتژی تعیین کنند، اعتمادسازی و همکاری کنند، مخاطرات را کاهش دهند و… به همین دلیل این کنشگری پایدارتر بود، اما طبعاً زمانبر و ورود به آن دشوارتر، و امکان خلاقیتهای فردی نیز دایرهی محدودی داشت.
از سوی دیگر، اجماعسازی و اشتراکیابی موضوع بسیار مهمی در کنشگری جمعی و نهادمند در آن دوره محسوب میشد و حتا بر پذیرش تنوع و تکثر خواستهها نیز مرجح بود. هرچند تکثر خواستههای زنان غالباً در چارچوب تکثر گروهها و نهادها امکانپذیر میشد ولی این تکثر باز هم تکثری مبتنی بر توافقِ درونگروهی بود. یعنی زنان هم در درون گروههایشان ناگزیر بودند برای ایجاد کنشِ جمعی، به توافق روی مطالباتشان با همگروهیهای خود، تن بدهند؛ و هم در شبکههای بیناگروهی ناچار بودند برای پیشبرد حرکت جمعیِ بزرگتر دست به اجماعسازیِ بیناگروهی بزنند.
از سوی دیگر چون «افق تغییر» نیز باواسطهی نیروی سیاسی موجود (اصلاحطلبان) مورد توافق قرار گرفته بود، بنابراین، استراتژی این کنشگریِ جمعی «مطالبهمحوری» بود، یعنی طرح مطالبات و قدرتدادن به خواستههایی که قرار بود این نیروی سیاسیِ واسط، به نوعی آنها را در چارچوب حکومت پیش ببرد. در واقع نه تنها اجماعسازی درونگروهی و بیناگروهی سبب کُندیِ حرکت و محدودیتهایی میشد، بلکه با توجه به نیروی سیاسی موجود که «واسطه تغییر» در ساختار قدرت تلقی میشد، این اجماعسازی دچار محدودیتهای بیشتری هم میگردید. در نهایت هم با بستهشدن این «افق تغییر»، نوعِ کنشگری که متناسب با این افق، گسترش یافته بود، بهتدریج رنگ باخت.
ولی امروز ما شاهد کنشگری فردمحور، بیواسطه و غیرنهادمند هستیم که نه مبتنی بر اشتراک و اجماعسازی بلکه مبتنی بر «تفاوت و تکثر» است. چراکه امروز در بستر تحولات داخلی و جهانی «تکثر» و «تفاوت» یکی از ارکان مهم جامعه بشری تلقی میشود.[۲] ضمن اینکه در جهانِ جهانیشدهی امروز، تکثر و تفاوت، از ارکان مهم ساختار متحول جهان کنونی محسوب میشود. بهویژه که تکنولوژیهای نوین ارتباطی (شبکههای اجتماعی) هم به این روند کمک میکنند و همه اینها نحوهی زیست نسل جدید و البته مجموعهی زیست اجتماعیمان را تحت تأثیر قرار داده است. به همین سبب این گونهی تازه از کنشگری برخلاف گذشته، نه تنها مبتنی بر تفاوت و تکثر است بلکه در آن، استراتژیِ مطالبهمحوری، جایاش را به استراتژی «نافرمانی مدنی» داده است. ضمن این که چنین کنشگری، بهماهیت، حرکتی اجتماعی است یعنی بر تحولات اجتماعی تمرکز دارد و نه لزوماً تحولات سیاسی و کلانمقیاس. از همین روست که مثلاً جنبش ژینا عمدتاً تحول یا انقلابی اجتماعی تعریف شد و نه انقلابی سیاسی.
اگر در گذشته «پایداری» در کنشگریِ جمعی نقطه قوت و منبع اثرگذاری آن قلمداد میشد، امروز «موقت و سیال»بودن و جایگزینیِ سریع کنشگراناش با یکدیگر و در نتیجه تولید انبوه آنهاست که نقطه قوت و منبع اثرگذاریاش محسوب میشود. در واقع اگر در گذشته برای اینکه یک «شهروند معترض» به «کنشگر» تبدیل شود باید به ناچار پروسهای زمانبر را برای دستیابی به نهادها و گروههایی که در این حوزهها فعال بودند طی میکرد، امروز با توجه به همگانیشدن تکنولوژیهای ارتباطی، یک «شهروند معترض» میتواند با یک کلیک، انتشار یک پست، و یا با یک بازداشت، در شبکههای اجتماعی به «کنشگر» اجتماعی ارتقا یابد.
دو رویکرد در میان کنشگران جنبش زنان در دهه ۷۰ و ۸۰
در سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ کنشگران درون جامعه مدنی زنان، بهرغم اشتراکشان در استراتژیِ «مطالبهمحوری»، اما دو روش و رویکرد متفاوت وجود داشت. یک رویکرد و روش آن بود که کنشگران جامعه مدنیِ زنان میخواستند از طریق همکاری و مذاکره مستقیم با نیروی سیاسیِ واسط یعنی اصلاحطلبان، مطالبات زنان را محقق کنند. به بیان دیگر این رویکرد بر «اصلاحات سیاسی» متمرکز بود. اما رویکرد دوم بر «اصلاحات یا تغییرات اجتماعی» تمرکز داشت که از طریق «بسیج خودِ زنان» و سازماندهی مستقل آنان این خواستهها را درون جامعه آنقدر تقویت کنند و قدرت ببخشند تا این مطالبات را بتوانند به سیستم تحمیل کنند. استدلالشان هم این بود که چون نظام مرد/پدرسالار دارای ریشههای عمیقی است به این سادگی امکان تحقق خواستههای زنان وجود ندارد؛ حتا اصلاحطلبان هم اگر بخواهند قادر نخواهند بود مطالبات زنان را به ساختار سیاسیِ موجود تحمیل کنند اگر از سوی خودِ جامعه و نهادهای مدنی فشار آورده نشود. بنابراین ما در جامعه مدنی زنان در آن دوره شاهد دو روش و رویکرد متفاوت بودیم که در واقع کمپین یک میلیون امضاء تلاش کرد با پیوند و تلفیق این دو روش، البته با تمرکز بر «بسیج خودِ زنان» (با ارتباط مستقیم و چهره به چهره با شهروندان)، از تمام ظرفیتهای درون جامعه مدنی زنان بهره ببرد تا شاید بتواند مطالبات برحقِ زنان را تحمیل کند و تغییری به نفع آنان بهوجود آورد.
دو رویکرد در میان کنشگران جنبش زنان در دهه ۹۰
اگر کنشگریِ فردمحور در جنبش زنان را طی حدود یک دههی اخیر دنبال کنیم متوجه میشویم که در این دوران نیز دو رویکرد و روشِ متفاوت قابل شناسایی است. برای شناخت این دو رویکرد باید بازگردیم به دو نوع شبکهسازی که طی ده سال اخیر میان کنشگرانِ فردی جنبش زنان رشد چشمگیری یافته است.
در دهه ۷۰ و ۸۰ ایجاد حرکتهای گسترده و اثرگذار، عمدتاً مبتنی بر ایجاد شبکههای بیناگروهی بود، یعنی شبکهها بر اساس اتصال گروهها و نهادهای فعال در جامعه مدنی زنان نضج میگرفتند. در صورتی که امروز شبکهها بر مبنای اتصال «افراد» با یکدیگر شکل میگیرد. یعنی شبکهسازی با توجه به کنشگریِ فردمحور، مبتنی بر روابط بینافردی است و افراد با ایجاد شبکههای بینافردی به حرکتهای گستردهتر میپردازند. از سوی دیگر در آن زمان همانطور که گفته شد یک نیروی سیاسی در جامعه وجود داشت (اصلاح طلبان) که «واسطهی تغییر» قلمداد میشد و بخش بزرگی از جامعه نیز آنرا به رسمیت شناخته بود. اما در طول ده سال گذشته، هیچ نیروی سیاسی در ساختار حکومت یا در جامعه وجود نداشت که از سوی افکار عمومی به رسمیت شناخته شود و بتواند در جایگاه «واسطهی تغییر»، خواستههای زنان را نمایندگی کند. برای همین هم در این یک دهه میبینیم که عمدتاً کنشگریِ «بی واسطه» حاکم بوده و «نافرمانی مدنیِ خودبنیاد» اساس کنشگریِ زنان را شکل داده است. ولی بهتدریج با گسترش شبکههای اجتماعی دو رویکرد و روش متفاوت در جامعه مدنیِ نوظهور شکل گرفته که محصول دو نوع شبکهسازیِ بینافردیِ متفاوت است: شبکهسازی عمودی با تمرکز بر اثرگذاری بر جامعه جهانی و در سطح بینالمللی؛ و دوم، شبکهسازی افقی با هدف گسترش نافرمانی مدنی در بطن و متنِ جامعه.
رویکرد و روش اول: این روزها جملاتی مانند «صدای ما را به جهان برسانید» یا «صدای ما در جهان باشید» مدام تکرار میشود که بهنوعی نشاندهنده رویکرد بخشی از کنشگرانی است که به نظر میرسد «جامعه جهانی» را در نبود نیروی سیاسی درون جامعه، «واسطهی تغییر» میدانند. در واقع اگر بخشی از کنشگران زن دهه ۷۰ و ۸۰، به دنبال آن بودند که با لابی و مذاکره «مطالبات زنان» را به گوش اصلاحطلبان برسانند تا به واسطه نفوذ آنها در ساختار حکومت، شاید در وضعیتِ نابرابر زنان تغییر ایجاد کنند، بخشی از کنشگران امروز نیز میکوشند مطالبات خود را به گوش «جامعه جهانی» برسانند تا به واسطه آن شاید تغییری ایجاد شود. به این ترتیب در میان این بخش از کنشگرانِ جدید، معمولاً نافرمانی مدنی، استراتژیِ خودبنیاد تلقی نمیشود بلکه نافرمانی مدنی، کنشی برای اثرگذاری بر «واسطهی تغییر» یعنی جامعه جهانی است. از این روست که روش این بخش از کنشگران برای دستیابی به این هدف، متکی بر ایجاد شبکههای عمودیِ بینافردی است. شبکههای عمودی (از بالا به پایین) به این معنا کهکنشگرانِ فردی تلاش میکنند با جذب هرچه بیشتر افرادی که لزوماً ارتباطی با یکدیگر ندارند و فقط به واسطه یک مرکز (خودِ فرد) به هم مرتبط میشوند، یک شبکه عمودی دارای صدای هرچه رساتر و قدرتمندتر در فضای مجازی بسازند و سپس از مسیر «قدرتسازی در فضای مجازی» به «شبکه فردی» دیگری که به لحاظ رسانهای و ارتباط با فضای بینالمللی، نفوذ بیشتری دارد مرتبط شوند تا بتوانند یک شبکه عمودی و سلسلهمراتبی برای اثرگذاری بر رسانههای اصلی و در نتیجه بر جامعه جهانی شکل بدهند.
در این رویکرد گسترش هرچه بیشتر نافرمانی مدنی، در میان جامعه به منظور زمینگیرکردنِ مقررات رسمی از جمله حجاب اجباری، هدف عاجل و اصلی محسوب نمیشود، بلکه عمدتاً «بازنماییِ» این نافرمانی است که اهمیت دارد تا به این وسیله، در جامعه جهانی به منظور برانگیختنِ «فشار بینالمللی» بر حکومت، مؤثر واقع شوند. چرا که جامعهی جهانی را «واسطه تغییرات بزرگ و اساسی» در ایران قلمداد میکنند.
گذشته از نبودِ «نیروی سیاسی» که بتواند خواستههای مردم را نمایندگی کند، بیشک گزارههایی همچون «اگر غرب بخواهد این وضع را تغییر میدهد و اگر نخواهد آب از آب تکان نمیخورد» (که البته شکستهای پی در پیِ حرکتهای مسالمتجو و خشونتپرهیز مردم نیز این گزاره را در افکار عمومی تقویت کرده)، بهطور نانوشته به پشتوانهای برای رشد چنین رویکردی در میان بخشی از کنشگران جدید تبدیل شده است.
از سوی دیگر مقبولیتِ این رویکرد از سوی بخشی از کنشگران جامعه مدنی زنان، به نوعی ناشی از پدید آمدن این افسانه هم بود که نافرمانی مدنی در حوزه حجاب اجباری در شبکههای اجتماعی متولد شده است. درحالی که ناجنبش علیه حجاب اجباری حاصل چند دهه پیشروی آرام زنان در جامعه و خانواده بود و ظهور شبکههای اجتماعیِ مجازی، این ناجنبش را در برابر چشم جامعه و نیز حکومت پدیدار کرد. البته این پدیدارشدن با وجود آنکه باعث همافزاییها شد اما در عین حال سبب شد که هم بخشهایی از حکومت و هم بخشی از خودِ کنشگران را در برآوردِ واقعی از نقش و وزن شبکههای عمودیِ مجازی، به اشتباه بیندازد.
رویکرد و روش دوم: اما رویکرد و روش دوم در میان کنشگرانِ جدید، که اتفاقاً استخوانبندی جامعه مدنی زنان را در حال حاضر تشکیل میدهد، رویکردی است که در آن گسترش «نافرمانی مدنی» هم هدف و هم استراتژی تلقی میشود. در این رویکرد، تغییر، بیواسطه و خودبنیاد تلقی میشود و نافرمانی مدنی بهطور آگاهانه، فلجکردن مقررات و کدهای دستوری رسمی و از بالا، را هدف گرفته است. از این رو در این رویکرد، شبکههای بینافردی، به شیوه شبکههای افقیِ کوچک سامان میگیرند. شبکههای افقی کوچکی که درون آن افراد فارغ از عقاید متفاوت سیاسی و مذهبیشان با یکدیگر ارتباط و همکاری دارند و نه صرفاً با یک مرکز یا یک فرد. این شبکهها با پذیرش کثرتِ عقاید به ایجاد همگرایی، همکاری و تقویت اعتماد درون جامعه کمک میکنند. در واقع این شبکهها پشتوانهی گسترش نافرمانی مدنی درون کشورند. اتفاقاً از درون همین شبکههای افقی بود که جنبش ژینا فرارویید. شبکههای افقی کوچکِ دوستی، شغلی، ورزشی، تفریحی، خانوادگی و…در جنبش ژینا هرچند موقتی اما توانستند به یکدیگر بپیوندند و نیروهای پابهکارِ این جنبش را به حرکت وادارند.
هم از این رو بود که بسیاری از فراخوانهایی که توسط کنشگران شبکههای بزرگ عمودی (با اثرگذاری بر رسانههای اصلی) منتشر میشد عملاً بر حرکتها و نیروهای میدانیِ جنبش ژینا تأثیر چندانی نداشت. بلکه آنچه در کفِ خیابان پیش میرفت حرکتهایی بود که از همگرایی و همکاریِ شبکههای افقی کوچک زاده میشد. شجاعت نیز با دیدن افراد درون ویدئوکلیپها و تلویزیونها و گزارشهای احساسی و غلوآمیز تکثیر نمیشد بلکه چهره به چهره توانست گسترش پیدا کند. زیرا درون این شبکههای افقی است که افراد به خاطر آشنایی و اعتماد فیمابین، کنشهای همدیگر را بازتولید و با یکدیگر همکاری میکنند. در واقع در این رویکرد، کنشگرانِ جدید هدفشان بسیج و اثرگذاری در بطنِ خودِ جامعه و گسترش نافرمانی مدنی در لایههای گوناگون است. به این ترتیب شبکههای افقی کوچک با توجه به هدفگذاریشان بر جامعه، بهضرورت میبایست در پی میزانی از جمعگرایی، اعتمادسازی، رواداری، همبستگیزایی، و همدلی باشند تا بتوانند درون بافت رنگارنگ و بغرنج جامعه پیش بروند.
———————————
پانوشت:
* – خلاصه ای از این مطلب در نشستی با عنوان «کنشگری زنان از دیروز تا امروز» در ۲۷ شهریور ۱۴۰۳ در موسسه رحمان ارائه شده است.
[۱] . آصف بیات، زندگی همچون سیاست: چگونه مردم عادی، خاورمیانه را تغییر میدهند؛ ترجمه فاطمه صادقی، آمستردام.
[۲] . بدیهیست که رشد «فردگرایی» به پیروزی کنشگری جدید کمک فراوان کرده است. زیرا تحولات درونِ نهاد خانواده و برتری نسبی رویکرد «حقمدار»ی و «مشارکت»ی بهویژه در خانوادههای طبقه متوسط، باعث شده فردگرایی در میان نسل جدید بهطرز چشمگیری رشد کند.
منتشر شده در: کانون زنان ایرانی
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سونه انگل راسموسن / وال استریت ژورنال
سقوط بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، شبکه سودآور قاچاق مواد مخدر در خاورمیانه را متلاشی کرد و نقش رژیم سابق در تولید و قاچاق قرصهایی که جنگ و بحرانهای اجتماعی را در منطقه تشدید میکردند، آشکار ساخت.
کپتاگون، یک ماده مخدر شبیه به متامفتامین که سالها در آزمایشگاههای سوریه تولید میشد، به رژیم اسد کمک کرد تا ثروت عظیمی بهدست آورد و اثرات تحریمهای شدید بینالمللی را کاهش دهد، همزمان متحدان اسد مانند گروه شبهنظامی حزبالله لبنان نیز از تجارت آن بهرهمند میشدند.
چند روز پس از آنکه شورشیان سوری در یک حمله برقآسا اسد را سرنگون کردند، ویدئوهایی از تأسیسات تولید و قاچاق مواد مخدر در مقیاس صنعتی، واقع در پایگاههای هوایی دولتی و دیگر سایتهای وابسته به مقامات ارشد رژیم اسد منتشر کردند.
در میان مکانهایی که به عنوان کارخانههای تولید و انبارهای کپتاگون کشف شدند، میتوان به پایگاه هوایی «مزه» در دمشق، یک شرکت معاملات خودرو در زادگاه خانواده اسد در لاذقیه، و یک کارخانه سابق چیپسسازی در دومای نزدیک پایتخت اشاره کرد که به برادر رئیسجمهور سابق نسبت داده میشود.
فیلمهای ضبطشده توسط شورشیان و خبرنگارانی که به دعوت آنها از این مکانها بازدید کردند، از جمله رویترز و شبکه خبری «کانال ۴» بریتانیا، هزاران قرص کپتاگون را نشان میداد که درون میوههای مصنوعی، موزاییکهای سرامیکی و تجهیزات الکتریکی پنهان شده بودند. شورشیان اعلام کردند که دستکم بخشی از ذخایر کپتاگون را نابود کردهاند.
کپتاگون که توسط افراد مختلف، از رانندگان تاکسی و دانشجویانی که شبها تا دیروقت کار میکردند، تا جنگجویان شبهنظامی که به دنبال شجاعت بودند، مصرف میشد، به افزایش تقاضای مواد مخدر در سراسر خاورمیانه، بهویژه در عربستان سعودی منجر شد و به منبعی برای تنشهای بینالمللی میان سوریه و همسایگانش تبدیل گردید.
تجارتی به ارزش ۱۰ میلیارد دلار
افشاگریهای اخیر شواهدی را ارائه میدهد که صحت ادعاهای طولانیمدت درباره نقش رژیم اسد بهعنوان نیروی محرک پشت تجارت جهانی کپتاگون را تأیید میکند؛ تجارتی که ارزش آن حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال تخمین زده میشود و در سالهای اخیر به محبوبترین ماده مخدر در خاورمیانه تبدیل شده است. اسد از این منابع مالی برای حفظ حکومت خود و پاداش دادن به وفادارانش استفاده میکرد.
کارولاین رز، کارشناس تجارت کپتاگون در «مؤسسه نیو لاینز»، یک اندیشکده در واشنگتن، میگوید: «این افشاگریها کاملاً ثابت میکند که رژیم بهصورت سیستماتیک در تولید و قاچاق کپتاگون دست داشته است. آنها قادر بودند این تأسیسات را به اندازهای بزرگ بسازند که میخواستند و هر زمان که میخواستند، به کار گیرند.»
در حالی که مدتهاست مشخص شده بود کپتاگون در آزمایشگاههای کوچکتر در سراسر سوریه تولید میشود ــ با وجود انکارهای دولت سوریه ــ اندازه و مقیاس تأسیسات تازه افشا شده نشاندهنده گستردگی حیرتآور این تجارت در تمامی سطوح رژیم اسد است.
رز افزود: «میتوانید تصور کنید چه میزان نیروی انسانی و منابع برای این کار نیاز بود. این نشاندهنده سرمایهگذاری عظیم در این تجارت غیرقانونی است. این تجارت بخشهای مختلف رژیم را، از دستگاه سیاسی و شبکههای حمایتی گرفته تا نهادهای امنیتی، درگیر کرده بود.»
کپتاگون نام تجاری مادهای است که در دهه ۱۹۶۰ در آلمان برای درمان بیماریهایی مانند نارکولپسی (حمله خواب) و اختلال نقص توجه تولید شد. پس از آنکه این دارو به دلیل اعتیادآوری بالا در اکثر کشورها ممنوع شد، گروههای جنایتکار تولید آن را ابتدا به لبنان و سپس پس از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ به این کشور منتقل کردند. در سالهای اخیر، بخش اعظم کپتاگون جهان در سوریه تولید شده است.
اگرچه اندازهگیری دقیق اقتصادهای مواد مخدر غیرقانونی دشوار است، مؤسسه نیو لاینز ارزش تجارت سالانه کپتاگون را حدود ۱۰ میلیارد دلار تخمین زده است ــ تقریباً معادل بازار کوکائین اروپا ــ که از این میزان، رژیم اسد حدود ۲.۵ میلیارد دلار درآمد داشته است.
لشکر ویژه چهارم زرهی ارتش سوریه که فرماندهی آن بر عهده ماهر اسد، برادر رئیسجمهور پیشین بود، بر بیشتر تولید و توزیع کپتاگون نظارت داشت. این ادعا بر اساس گزارش مقامات آمریکایی، اروپایی و عرب مطرح شده است. وزارت خزانهداری ایالات متحده در ماه اکتبر سه نفر را به دلیل دخالت در تولید و قاچاق غیرقانونی کپتاگون به نفع رژیم اسد تحریم کرد. یکی از این افراد، صاحب کارخانهای در سوریه بود که بهعنوان یک شرکت پوششی فعالیت میکرد و قرصهایی به ارزش بیش از ۱.۵ میلیارد دلار را در رولهای کاغذ صنعتی به اروپا ارسال کرده بود.
گروه شورشی اسلامگرای هیئت تحریرالشام (HTS) که رهبری حمله سریع علیه اسد را بر عهده داشت، تجارت کپتاگون را بهعنوان نمادی از فساد اخلاقی و مالی رژیم پیشین محکوم کرده است. رهبر این گروه، ابومحمد جولانی، در سخنرانی پیروزی در مسجد اموی دمشق گفت که اسد سوریه را به “بزرگترین کارخانه کپتاگون جهان” تبدیل کرده است. او افزود: “امروز سوریه به لطف خدای متعال در حال پاکسازی است.”
متلاشی شدن امپراتوری کپتاگون اسد منابع مالی حزبالله را نیز تحت فشار قرار خواهد داد. به گفته مقامات امنیتی آمریکایی و عرب، حزبالله قاچاق کپتاگون را در مناطق تحت کنترل خود تسهیل میکرد و از خانههای فروشندگان مواد مخدر در جنوب سوریه محافظت میکرد.
یک منبع مالی مهم حزبالله متلاشی شد
فعالیتهای اقتصادی در سوریه، مانند مالیاتگیری و قاچاق، از جمله کپتاگون، به حزبالله کمک کرد تا اثرات تحریمهای بینالمللی ــ که ایران، حامی اصلی آن نیز تحت تأثیرشان قرار دارد ــ را کاهش داده و از نظر مالی به استقلال بیشتری برسد.
جوزف ظاهر، استاد مدعو در دانشگاه لوزان و نویسنده کتابی درباره اقتصاد سیاسی حزبالله، گفت: “کپتاگون به حزبالله این امکان را داد تا منابع درآمد خود را متنوع کند.”
اگرچه میزان سود حزبالله از تجارت کپتاگون مشخص نیست، این گروه تحت فشار مالی شدیدی قرار دارد؛ بهویژه پس از کارزار نظامی ویرانگر اسرائیل علیه پایگاههای آن در جنوب لبنان که روستاهای مرزی را با خاک یکسان کرد. ارتش اسرائیل اعلام کرده است که در حملات چندماهه از اکتبر سال گذشته حدود ۳۵۰۰ نیروی حزبالله را کشته و دو برابر این تعداد را زخمی کرده است، بهطوری که توانایی جنگیدن را از دست دادهاند.
حزبالله، که هم یک گروه شبهنظامی و هم یک حزب سیاسی قانونی در لبنان است، بخش زیادی از حمایت خود را مدیون تواناییاش در ارائه خدمات اجتماعی و رفاه به هوادارانش است و اکنون تحت فشار است تا خسارات وارده به اموال و خانوادههای وفاداران خود را جبران کند.
ظاهر گفت: “حزبالله به احتمال زیاد پس از دولت، بزرگترین کارفرما در لبنان است.” او تخمین زد که این گروه حقوق مستقیم و اشکال مختلف کمکهزینه را به حدود ۱۰۰ هزار نفر پرداخت میکند و انواع خدمات اجتماعی را به صدها هزار نفر ارائه میدهد. “منابع درآمد متنوع این گروه به حفظ سلطه آن بر بخشهای بزرگی از جمعیت شیعه کشور کمک میکند.”
کارشناسان میگویند که ریشهکن کردن تجارت کپتاگون بعید است بتواند از افزایش تقاضا برای مواد مخدر در خاورمیانه جلوگیری کند. تولید صنعتی در سوریه از اواخر دهه ۲۰۱۰ تقاضای کپتاگون را افزایش داده است و این تقاضا همچنان بالا باقی خواهد ماند.
کارولاین رز گفت: “اگر ضربه واردشده به تولید کپتاگون در سوریه منجر به کمبود دائمی عرضه شود، احتمالاً مصرفکنندگان یا هزینه بیشتری برای کپتاگون پرداخت خواهند کرد یا به سایر محرکهای خطرناکتر که در منطقه در حال گسترش هستند، مانند شیشه (کریستال مت)، روی خواهند آورد.”
وی افزود: “جنایتکاران در سطوح مختلف زنجیره قاچاق، ممکن است به سادگی عملیات خود را به کشورهای دیگر منتقل کنند، بهویژه عراق، که طبق گزارش دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد بهعنوان یک “مسیر حیاتی” برای تجارت کپتاگون ظهور کرده است.”
تا پایان سال ۲۰۲۳، مقامات عراقی ۳۰ برابر بیشتر از سال ۲۰۱۹ کپتاگون ضبط کردهاند. تنها در سال ۲۰۲۳ بیش از ۴.۱ تن قرص توقیف شد.
دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرم سازمان ملل در گزارشی که اوایل امسال منتشر شد، اعلام کرد: “عراق در معرض خطر تبدیل شدن به یک گره مهمتر در اکوسیستم قاچاق مواد مخدر در خاورمیانه و نزدیک قرار دارد.”
کپتاگون از طریق اردن به خلیج فارس قاچاق شده و همچنین از طریق لبنان به جنوب اروپا ارسال شده است، جایی که مدتها بهعنوان یک نقطه انتقال برای کپتاگون مقصد شبهجزیره عربستان عمل میکرد. در میان ضبطهای بزرگ در جنوب اروپا، پلیس ایتالیا در سال ۲۰۲۰ قرصهای کپتاگونی به ارزش ۱ میلیارد دلار را توقیف کرد. مقامات هلند و آلمان نیز آزمایشگاههای کپتاگون را در کشورهای خود شناسایی کردهاند.
رز گفت: “در نهایت، وقتی به برخی از این عوامل جنایتکار نگاه میکنیم، آنها از قبل شروع به متنوعسازی فعالیتهای خود کردهاند.”
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، روز پنجشنبه اعلام کرد که کشورش به تخلیه ۴۰۰۰ “رزمنده ایرانی” از سوریه کمک کرده است. در این کشور، رژیم ۶۱ ساله حزب بعث پس از تصرف پایتخت دمشق توسط گروههای ضد رژیم در اوایل ماه جاری به پایان رسید.
پوتین در کنفرانس خبری سالانه و برنامه تماس زنده خود در مسکو گفت: “اگر پیشتر، مثلاً دوستان ایرانی ما از ما درخواست میکردند که به انتقال نیروهایشان به خاک سوریه کمک کنیم، حالا از ما خواستهاند آنها را از آنجا خارج کنیم. ما ۴۰۰۰ رزمنده ایرانی را از پایگاه حمیمیم به تهران منتقل کردیم.”
رئیسجمهور گفت که حدود ۳۰,۰۰۰ نفر از شهر حلب دفاع میکردند، زمانی که ۳۵۰ نیرو از گروههای ضد رژیم اواخر ماه گذشته به این شهر نزدیک شدند. او افزود: “نیروهای دولتی، و به همراه آنها واحدهای موسوم به طرفدار ایران، بدون درگیری عقبنشینی کردند، مواضع خود را منفجر کردند و رفتند.”
پوتین در پاسخ به این پرسش که آیا روسیه پایگاههای خود در سوریه را ترک خواهد کرد، اظهار داشت که هنوز تصمیمی در این مورد گرفته نشده است. او گفت: “ما باید خودمان تصمیم بگیریم که روابطمان با نیروهای سیاسیای که اکنون کنترل اوضاع را در دست دارند و در آینده نیز خواهند داشت، چگونه توسعه خواهد یافت. منافع ما باید همسو باشد.”
او همچنین پیشنهاد داد که از پایگاههای مسکو در حمیمیم و طرطوس برای ارسال کمکهای بشردوستانه استفاده شود.
درباره اسد و خبرنگار ناپدید شده آمریکا در سوریه
پوتین گفت که از زمان فرار بشار اسد، رهبر برکنار شده رژیم سوریه که در روسیه پناه گرفته است، با او صحبت نکرده است.
رهبر روسیه گفت که هنوز با اسد که در مسکو پناه گرفته است، دیدار نکرده، اما قصد دارد این کار را انجام دهد و از او درباره آستین تایس، روزنامهنگار آمریکایی که ۱۲ سال پیش در سوریه ناپدید شده است، سؤال کند.
پوتین گفت: “ما همچنین میتوانیم این سؤال را از کسانی که بر اوضاع در سوریه کنترل دارند، مطرح کنیم.”
سقوط اسد ضربهای دردناک به روسیه وارد کرده است. این کشور ۹ سال پیش برای حمایت از دولت اسد در میانه یک جنگ داخلی، مداخله نظامی در سوریه را آغاز کرد.
مسکو به سرعت تلاش کرده تا با شورشیان پیروز تماس برقرار کند تا از امنیت پرسنل دیپلماتیک و نظامی خود در کشور اطمینان حاصل کند و تلاش کند قرارداد اجاره پایگاههای هوایی و دریایی خود در سوریه را تمدید کند.
رسانههای دولتی روسیه گزارش دادند که شهروندان عادی پیش از برگزاری این برنامه بیش از ۲ میلیون سؤال ارسال کردهاند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
هاکان فیدان در مصاحبه ویژه با شبکه الجزیره، درباره سخنان رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر این که سرنگونی اسد نتیجه یک برنامهریزی از سوی آمریکا و اسرائیل بوده و همچنین در پاسخ به پرسشی درباره شکست «محور مقاومت» گفت: «دوستان ایرانی ما ناراحت نشوند اما ما این بحث را شاید هزار بار با آنها انجام دادهایم. به هر حال، حضور آنها در سوریه نتوانست از وقوع یک نسلکشی بزرگ در غزه جلوگیری کند.»
خامنهای ۲۱ آذر وعده بازپسگیری سوریه را داد و با اشاره تلویحی به نقش ترکیه در تحولات سوریه، افزود که «یک دولت همسایه سوریه نقش آشکاری را در این زمینه ایفا میکند.» او در ادامه گفت که با وجود این، «عامل اصلی توطئهگر و نقشهکش اصلی و اتاق فرمان اصلی»، در آمریکا و اسرائیل است.
وی در در پاسخ به این پرسش که «رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، گفته است سرنگونی اسد نتیجه یک برنامهریزی از سوی آمریکا و اسرائیل است. به نظر میرسد که از دیدگاه آنها، چیزی که به آن «محور مقاومت» میگویند، شکست خورده است. شما این موضوع را چگونه میبینید؟» گفت: دوستان ایرانی ما ناراحت نشوند، اما ما این بحث را شاید هزار بار با آنها انجام دادهایم. به هر حال، حضور آنها در سوریه نتوانست از وقوع یک نسلکشی بزرگ در غزه جلوگیری کند.
«ایران و روسیه به نتیجه رسیدند که پیامهای ما در مورد رژیم اسد درست بوده است»
وزیر امور خارجه ترکیه با بیان این که در جریان تحولات سوریه با روسیه و ایران گفتوگوهایی انجام شده و پیامهای ترکیه به آنها منتقل شده است، گفت: منطقه از گذشته نزدیک درسهای بزرگی گرفته است.
فیدان با اشاره به اینکه ترکیه با روسیه و ایران به صورت «صریح و صادقانه» رایزنی کرده است، گفت: روسها و ایرانیها که مدتهاست در سوریه فعالیت دارند، از ابتدا میدانستند که وضعیت رژیم اسد رو به وخامت است و از مشکلات رژیم بهخوبی آگاه بودند. بنابراین، در مقطعی به این نتیجه رسیدند که پیامهای ما درست بوده است.
وزیر امور خارجه ترکیه در زمینه اقداماتی که باید در مورد سوریه انجام شود، گفت: ما در دورهای قرار داریم که نیازهای فوری مردم سوریه نمیتواند به تأخیر بیفتد. باید شرایطی را فراهم کنیم که پناهجویان بتوانند به سوریه بازگردند. در حال حاضر در سوریه مشکلات ساختاری وجود دارد؛ متأسفانه، سیستم اداری و خدمات عمومی در آنجا دچار فروپاشی شده است. بنابراین، لازم است که این سیستمها مجدداً کارآمد شوند.
«نباید هیچ سلطهای در موضوع سوریه وجود داشته باشد»
وی در پاسخ به اظهارات دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، درباره نقش ترکیه در تغییر قدرت در سوریه، گفت: نمیتوان این مسئله را به عنوان یک تصاحب قدرت تعریف کرد. چنین توصیفی از وقایع سوریه یک اشتباه جدی خواهد بود. از دیدگاه مردم سوریه، این مسئله یک تصاحب قدرت نیست. بلکه چیزی که اتفاق افتاده، این است که اراده مردم سوریه در حال مدیریت اوضاع و به دست گرفتن کنترل امور است.
فیدان در پاسخ به سئوال «آیا درست نیست که بگوییم قدرتی که سوریه را اداره میکند با ترکیه است؟» تصریح کرد: ما هرگز چنین چیزی نمیخواهیم. من معتقدم که همه ما از وقایع منطقه درسهای بزرگی گرفتهایم. فرهنگ سلطهگری منطقه را به نابودی کشانده است.
وزیر خارجه ترکیه در ادامه افزود: بنابراین، نباید هیچ سلطهای نه سلطه ترکها، نه سلطه فارسها و نه سلطه عربها وجود داشته باشد. ما باید همکاری را اساس کار قرار دهیم و در کنار مردم سوریه قرار بگیریم.
او تأکید کرد که جامعه بینالملل باید در کنار مردم سوریه باشد و این حمایت نباید به عنوان نوعی سلطهگری تعبیر شود.
«ی.پ.گ/ پ.ک.ک خطر جدی برای منافع ملی ترکیه است»
هاکان فیدان، در سخنانی با اشاره به خطرهای متوجه ترکیه به دلیل موجودیت ی.پ.گ، بهعنوان شاخهای از گروه تروریستی پ.ک.ک، در شمال سوریه گفت: ی.پ.گ در تلاش است تا حضور و تسلط خود را بر مناطقی که اشغال کرده، حفظ کند. آنها خود را به غرب بهعنوان گروهی که با داعش مبارزه میکند، معرفی میکنند. اما این توصیف بازتابدهنده هویت واقعی آنها نیست.
وی ادامه داد: در واقع، آنها در آنجا بهعنوان یک سازمان تروریستی فعالیت میکنند. مبارزه با داعش به تنهایی نمیتواند نشاندهنده نیت خیر باشد. زیرا گروهها و دولتهای مختلفی نیز به دلایل متفاوت با داعش مبارزه کردهاند. ی.پ.گ در اصل شاخهای از پ.ک.ک است. این گروه، نیروهای خود را از میان جنگجویان تروریست خارجی از ترکیه، ایران، عراق و کشورهای اروپایی جذب کرده است. اما متأسفانه، دوستان غربی واقعیت ارتباط ی.پ.گ با پ.ک.ک را نادیده میگیرند.»
فیدان به اعتراف اش کارتر، وزیر دفاع سابق آمریکا، در سال 2016 در مورد این گروه تروریستی اشاره کرد و گفت: اَش کارتر در کنگره آمریکا به ارتباط میان ی.پ.گ و پ.ک.ک اذعان کرد و تصریح کرد که ی.پ.گ و پ.ک.ک اساساً یکسان هستند. آمریکا پ.ک.ک را بهعنوان یک سازمان تروریستی میشناسد.
وزیر خارجه در جواب به این سئوال که «در این شرایط، آیا از آمریکا میخواهید که حمایت خود را از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که ی.پ.گ جزو اصلی آن است، متوقف کند؟» تصریح کرد: «ترکیه مدتهاست که از آمریکا خواسته تا این حمایتها را متوقف کند. این درخواستها از زمان دولت اوباما آغاز شد. در آن زمان به ما توضیح داده شد که این یک وضعیت موقت است.»
فیدان ادامه داد: این موضوع از دیدگاه منافع ملی ما یک تهدید است. ما نمیخواهیم که موازنههای منطقه برهم بخورد. با این حال، موظفیم از منافع ملی خود محافظت کنیم. رایزنیها با آمریکا در این زمینه ادامه دارد.
«دولت نتانیاهو نه تنها یک دولت نسلکش است، بلکه گرایش به خودکشی نیز دارد»
وزیر امور خارجه ترکیه در خصوص گسترش اشغال بلندیهای جولان توسط اسرائیل، اظهار داشت: در روزهای ابتدایی، چند اقدام نخست اسرائیل ممکن بود بهعنوان تدابیر امنیتی تلقی شود. اما پس از اینکه دولت (بنیامین) نتانیاهو اعلام کرد جمعیت بلندیهای جولان اشغالی را دو برابر خواهد کرد، این مسئله به نظر من ابعاد جدیدی پیدا کرد.»
فیدان تاکید کرد: به نظر من، دولت نتانیاهو نه تنها یک دولت نسلکش است، بلکه گرایش به خودکشی نیز دارد. این دولت نه تنها آینده منطقه، عربها و مسلمانان را تهدید میکند، بلکه آینده یهودیان و مردم اسرائیل را نیز به خطر میاندازد.
فیدان تصریح کرد: دولت نتانیاهو میراثی بسیار منفی و خطرناک برای آینده به جا خواهد گذاشت.
خبرگزاری آنادولو / شاهین دمیر
ایران اینترنشنال
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
«بیانیه حمایت بیش از ۷۵۰ فعال سیاسی، مدنی و حقوق بشری از رضا خندان»
در مورخه بیست و سوم آذرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی، جمهوری اسلامی با بازداشت غیر قانونی و غیر موجه رضا خندان، فعال حقوق بشر ایرانی؛ برگ دیگری از دفتر ستم، سرکوب و نقض حقوق بشر را رقم زده است.
اتهام رضا خندان تولید پیکسلهایی با متن، “من به حجاب اجباری اعتراض دارم” بوده است. او از حامیان ثابت قدم «جنبش زنان» و همچنین از طرفداران «آزادی پوشش بانوان» میباشد.
اینگونه برخوردهای قهرآمیز و ظالمانه در حق شهروندان شریف ایران زمین را قویا محکوم نموده، درخواست آزادی فوری و بی قید و شرط ایشان و همچنین سایر فعالان و کنشگران سیاسی، مدنی و حقوق بشری را داریم.
همچنین اعلام میکنیم که مسئولیت حفظ سلامتی و جان این فعال مدنی و حقوق بشری، بر عهده نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.
به امید آزادی همه زندانیان سیاسی
۱۸ دسامبر۲۰۲۴/ ۲۸ آذر ۱۴۰۳
امضاء کنندگان به ترتیب حروف الفبا:
ناصر آذرافروز
فرمیسک آذرامین
آرش آذرخش
کمال آذری
محمدرضا آرین
سروش آزادی
محمدرضا آزادیان
مجید آژنگ
میرزا آقا عسگری مانی
حسین آقاسی
پروانه آل بویه
مهرداد آهن خواه
رضا آیلور
بهنام ابراهیم زاده
محمد ابراهیم زاده
مهدی ابراهیم زاده
پژمان ابراهیمی
امیر ابراهیمی
صمد ابري
سهیلا ابطحی
مریم ابهری
محمد ابوطالبی
شراره اتابکی نصرتی فرد
مینا احدی
امیر احمدی آریان
مهرداد احسانی پور
احمد احقری
شاهرخ احکامی
حمید احمدزاده
داود احمدلو
نوشین احمدی خراسانی
داریوش احمدی
احمد احمدی
زرتشت احمدی راغب
شهناز احمدی
مژگان احمدیه
سیروس اخوان
مهشید ادریسی
سهیلا ارجمند
پروین اردلان
ابوالفضل اردوخانی
محمد ارسي
لیلا ارشد
نائله اروجی
بهروز اسدی
محمدرضا اسدی
رضا اسدی
سايه اسلامي
کیقباد اسماعیل پور
زینت اسماعیلزاده
مریم اشرافی
کمال اطهاری
بیژن اعتدالی
امیر اعتدالی
پریسا اعظمی دادخواه
محمد اعظمی
بيژن افتخاري
مژگان افشار
سهند افشار
سعید افشار
مریم افشاری
ژاله افشاری
علی افشاری
شهرام اقبال زاده
اقبال اقبالی
گودرز اقتداری
عالیه اقدام دوست
الن اکباتانی
محمد جواد اکبرین
احمد اکبر خانی
حمید اکبری
روزبه اکرادی
شهناز اکملی
مینو الوندی
بابک امیر خسروی
الهه امیرانتظام
عظیم امیری
محمود امیری مقدم
محمدعلی امینی
مهدی امینی
آسیه امینی
جواد امینی
محمد اولیایی فرد
علی انتشاری
ناهید انتصاری
شهلا انتصاری
پروانه انداچه
سهیلا انزلی
صبا انصاری
حسين انور حقيقي
سیف اهدائی
مريم اهري
لیلا ایپکچی
علی ایزدی
مژگان اینانلو
رضوان بابایی منش
میترا بابک
زری باجلان
لادن بازرگان
عبدالعلی بازرگان
پارتین باستان
پری باغبان
هاله باقرزاده
حسن باقری نیا
مریم بحری
حسین بحیرایی
فهیمه بخشی پور
تارا بدری
منیره برادران
امیر برادری
سعید برزین
عبداله بروجردی
بهروز برومند
رویا برومند
رضا برومند
لادن برومند
عشرت بستجانی
نسرین بصیری
خسرو بندری
فریده بها الدینی
فرامرز بهار
مازیار بهاری
امیرحسین بهبودی
اعظم بهرامی
عصمت بهرامی
نیما بهرامی
باربد بهروان
وحید بهشتی
منصوره بهکیش
سیما بهمنش
حمید بی آزار
بهروز بيات
حسن بیات
نادر بیاتی
نورا بیانی
نیلوفر بیضایی
ویدا بیگلری
کورش پارسا
داويد پارسيان
مریم پالیزبان
سپیده پاولز
مهناز پراکند
حمید پرداز
علی پرسان
حسین پرهیزگار
محمد پروین
امیرحسین پزشکی
ژینوس پزشکی
جعفر پناهی
مهدی پور طالبی
مریم پور تنگستانی
پروین پور مجیدیان
بیژن پور بهنام
محمدرضا پورابراهیم
مصطفی پوراحمد
پویا پورامین
احمد پورمندی
مهرداد پوشائی
روناک پولادیان
قاسم پولادیان
پریسا پوینده
بیژن پیرزاده
سعید پیوندی
فردوس تاج دینی
علی تاجمیر
ریحانه تبریزی
منصور تجلي
محمد ترابی
محسن ترکمن
گلی تقوی
طلعت تقی نیا
فریده تنکابنی
مریم تهرانی
شهرام تهرانی
نیره توحیدی
زهرا توفیق
آلان توفیقی
ژينوس توكلي
محسن تولایی
حسین ثوری
مهدی جامی
بیژن جانفشان
بهروز جاوید تهرانی
فرخنده جبارزادگان
حسین جزایری
مهدی جعفری گرزینی
محمود جعفری
اعظم جعفری
کمال جعفری یزدی
خسرو جعفری
جمال جعفریان
پویا جگروند
ماهان جلال دوست
آمیتیس جلالی
نرگس جلالی
رابعه جلیلی
عاطفه جلیلی
علی جلیلی
افشین جم
زری جمالی
عباس جمالی
آبتین جنت سرشت
افسانه جهانگيري
فرزاد جواهری
امیر جواهری لنگرودی
کامران چاه تل
سهراب چمن آرا
مینو حاجی طاهری
مهدی حاجی اسماعیلی
فرخنده حاجی زاده
شهاب الدین حائری شیرازی
منیژه حبشی
محترم حبیبی
قدسی حجازی
فاطمه حسن پور
ابراهیم حسن زاده
محمدحسن حسن زاده مهرآبادی
طیبه حسنلو
نسرین حسنی
مریم حسین زاده
منصور حسین زاده
فاطمه حسینزاده
منصوره حسینی یگانه
ماهرخ حسینی دشتی
مهران حسینی دشتی
محمد حسینی نژاد
میترا حق دوست
باقر حقي
نورا حقی
عبدالکریم حکیمی
محسن حکیمی
میر حمید عمرانی
احمد حمیدزاده
علی حمیدیان
محمد ولی حیدر بیگی
اعظم خاتم
حوریه خان پور
احمداکبر خانی
شبنم خان مصدق
عیسی خان حاتمی
مهدی خان بابا تهرانی
حوریه خانزاده
مهین خدیوی
عباس خرسندی
فرهاد خسرو خاور
منصوره خسروشاهی
مصطفی خسروی بابادی
محمدرضا خسروی
صدیق خسروی
محمدرضا خسروی
بهروز خلیق
سید مرتضی خلیلی
خلیل خلیلی پور دارستانی
وحید خموشی
رضا خندان مهابادی
هاشم خواستار
هیمن خواستان
محمدرضا خوانساری
آذر خونانی
جمشید خونجوش
مهوش دالایی
سهیلا دالوند
اکبر دانش سرارودی
حمید دانشوری
کاذیمیر دبونه
لیدا درفشه
مهرداد درویش پور
مهناز دشتی
مسعود دقیقی
مصطفی دهباشی زاده
سعید دهقان
معصومه دهقان
هیربد دهقانی آذر
احسان دهکردی
آزاده دواچی
مهدی دوزنده خراسانی
نعیمه دوستدار
پرویز دستمالچی
اکبر دوستدار صنایع
هوتن دولتی
اعظم ذاتی
پروانه راد
سيامك رادمهر
سارا راستگو
سمیه راموز
(جواد) رامین حائری
لیلا راوند
مصطفی رباطی
حمید رحمانی
بهرام رحمانی وحید
محمود رحمانی
تقی رحمانی
زهره رحمانیان
احمد رحیمی
ابراهیم رحیمی
منوچهر رحیمی دوگاهی
ژاله رزمی
مسعود رسا
اصغر رستگار
یوسف رشوندی سرداری
لاله رشیدی
عین الله رضازاده جویباری
حمید رضایی
فاطمه رضایی
فريده رضوي
فریدا رضوی
انسی رفیعی
عرفان رمیزی پور
شعله رمینی
مهين رنجبر افشار
محمدرضا رنجبران
کتایون رهنوردی
رضا روحانی
بیژن روحانی
میهن روستا
فواد روستایی
نسیم روشنایی
سهیلا رئوفی
حسین رئیسی
رقیه زارع پور حیدری
نیما زاگرس
علیرضا زاهد
احمد زاهدی لنگرودی
اسماعیل زرگریان
محسن زمانی
محمد زمانی
مهدی زمانی سرابی
سعید رضا زواره
شعله زمینی
منصور زند
ماندانا زندیان
حسین زهتاب
ملیحه زهتاب
محمود زهرائی
اکرم زینالی
مرجان ساتراپی
ماهرخ سار یداللهی
علی ساکی
زویا سپهري
حسین ستوده فر
نسرین ستوده
آزاده سجادی
زری سدر نشین
حسین سربندی
فاطمه سرحدی زاده
محمد رضا سرگلزایی
سوسن سرخوش
عبدی سردا
رضا سرداری
جلال سرفراز
مریم سطوت
پرویز سفری
مسعود سفری نسب
امیر سلطانی
سیامک سلطانی
رعنا سلیمانی
آرش سلیمانی
منصور سلیمانی
خسرو سمنانی
فرزاد سهرابی
توفیق سهرابی
ستاره سهیلی
محمد سهیمی
سهیل سیاه پوش
دکتر سیف اهدائی
معص.مه شاپوری
مینا شاپوری
علی شاکری
کریم شامبیاتی
رضا شاه حسینی
فریده شاهگلی
ساسان شاهین
رخساره شجاع الدین
منصوره شجاعی
رزیتا شرف جهان
شیوا شفاهی
شهرزاد شمس
حسن شمس
گوهر شمیرانی
آذر شهاب
رفعت شهابی
پروین شهبازی
امید شهبازی
شیما شهرابی
سعید شوهانی
امیر شیبانی
محمدرضا شیخ احمدی
علی اصغر شیخ علیان
اصغر شیرازی
رضا شیرازی
روحی شیرانپور
حسین شیرزاد
اصغر شیری
ابراهیم شیری
مریم شیرین سخن
سرور صاحبی
عباس صادقی
مرتضی صادقی
فریدون صارمی
فریبرز صارمی
مهديه صالحي پور
مهوش صالحی
افسانه صالحی
رویا صحرائی
کریم صفری
ابراهیم صفری
جمال صفری
مسعود صفری نصب
فریده صلواتی
علی صمد
کیوان صمیمی
فرزاد صيازاده
رضا ضرابى
پروین ضرابی
منظر ضرابی
وحیده ضیا محمودی
نسرین طاعتیان
رضا طالبی
فرزانه طاهری
فریبا طاهری
مهناز طاهری
علی طبیعت
اردشیر طهماسبی
معصومه طوفان پور
پیمان عارف
محمود عاشوری
محمدرضا عالی پیام (هالو)
احمد عالی نژاد
شیرین عبادی
امیر عباس قربانی
بهرام عباسی
ایمان عبدی
احمد عدسکار
سعیده عدل گستر
علی عرب
ناهید عزیزپناه
سپیده عسگری
غلام عسگری
هژیر عطاری
محمدرضا عطایی
حسن عطایی
روئین عطوفت
اشرف عظیمزاده میلانی
فرزانه عظیمی
فریده علاستی
رضا علامه زاده
کاظم علمداری
احمد علوی
رضا علیجانی
وحيد عليزاده رزازي
حسین علیزاده
همایون علیزاده
خسرو علیکردی
افسون علیمرادیان
مناف عماری
ژیلا عمرانی
آیدا عمیدی
زهرا غلامرضایی
آزاد فارسانى
مهرنوش فاریابی
لیدا فاضلی
مهرانه فاطمی
رضا فانی یزدی
مهدی فتاپور
اتابک فتح الله زاده
مسعود فتحی
منیژه فتحی
جواد فخارزاده
سجاد فخاریان،
صدیقه فخر آبادی
اسدالله فخیمی
شهرام فداکار
فرهاد فرجاد
منصور فرجی
حسن فرشتیان
ربابه فرخ بروجردی
رقیه فرزانه
آزاده فرقانی
ابوعلی فرمان
شروین فرمد
کیا فرمد
ویدا فرهودی
منصور فرهنگ
نسرین فرومند
پرستو فروهر
نسرین فروهمند
سیامک فرید
فریده فرید تنکابنی
پروین فهیمی
مهین فهیمی
ناصر فهیمی
اشرف فهیمی
کامران قادری
ناهید قاسمی
فرهنگ قاسمی
وجی قاسمی
شهریار قاسمی
مهدی قاطعی
حمیدرضا قائنی نژاد
سیاوش قائنی
آیدا قجر
مهدي قدسي
شهناز قراگوزلو
اميرعباس قربانى
کریم قصیم
زهرا قضات
سمیه قضات
اردشیر قلندری
مریم قلی زاده
رحیم قلیپور
علی قلیلو
منوچهر قنبری
محسن قنبری
مصطفی قهرمانی
غنچه قوامی
سرور كسمايي
اسد كياني
رحمان. ک- کوشانی
شیما کاپله
مهرانگیز کار
رسول کاظمی
حسن کاظمی
علی کامرانی
یاسر کاهانی پور
رضا کاویانی
زهرا کتابدار
روح انگیز کراچی
کاظم کردوانی
کاوه کرمانشاهی
بهزاد کریمی
نسرین کرمپور
محمد کریم بیگی
مریم کریم بیگی
ملیحه کریم الدینی
ویناب کریمی
اکبر کریمیان
سرور کسمایی
سهیل کشاورز
نوشین کشاورزنیا
اقدس کشوری
ویگن کشیش زاده
شیلا کلامی
علی کلایی
حسن کلانتری
طناز کلاهچیان
رسول کمال
حسن کمالپور
ناصر کنگره
پروین کهزادی
مهدی کیا
جلال کیابی
مانی کیومرثی
منیژه گازرانی
منوچهر گرگین پور
مهدیه گلرو
حسن گلشاهی
سهیلا گلشاهی
پارسا گلشنی
باربد گلشیری
سعیدرضا گنجی زاده زواره
ژاله گوهری
رضا گیاهچی (بهرنگ)
عطا گیلانی
علیرضا لاچین
مسعود لدنی
جواد لعل محمدی
وحید لعلی پور
رحمان لیوانی
مسعود مافان
صدیقه مالکی فرد
رضا مالکی
عفت ماهباز
مهناز متین
اکبر مجتبی زاده
داریوش مجلسی
كيانوش مجيدي
منصور مجیدی
اکبر محبتی زاده
جواد محبوبی
جمشید محبوبی
محمود محبوبی
شیوا محبوبی
مرضیه محبی
فرزانه محجوب
پروین محسنی
کبرا محسنی
زهره محققی
سیران محمدحسینی
منوچهر محمدی
جمشید محمدی
بیتا محمدی
مهرداد محمدی
مهوش محمدی پی
ملیحه محمدی
فرحناز محمدی
فرزاد محمودی
فرشاد محمودی
شورش محی
منوچهر مختاری
پرویز مختاری
فرح مداین
سیدجلال مدبر
پرویز مددی
غزل مرادی
عبدالله مرادی
دیاکو مرادی
عبدالله مرادیان
شهناز مرتب
عبدالرسول مرتضوی
رادا مردانی
گرجی مرزبان
رضا مسموعی
دلشاد مرصوص
مسعود مژدهی
محمدرضا مستانه سلجوقی
بهروز مستجاب الدعوه
شکراله مسیح پور
مسعوده مشایخ
نیما مشعوف
مهرداد مشهدی
سجاد مشهدی همت آبادی
اکرم مصباح
کاظم مصدق
حمید مصدق
حمیرا مصلایی
سما معاني
گیسو معصوم نیا
محمود معمارنژاد
ملیحه مغازه ای
هایده مغیثی
اسماعیل مفتی زاده
شهرام مقدم
رضوان مقدم
خدیجه مقدم
حمید مقدم
کریستینا مقدم
داود مقدوری
محمد مقیمی
محمدعلی مکنعلی
ژیلا مکوندی
مهری ملا شیخی
کیوان ملکی
ایرج ممقانی
مهدی ممکن
سام منتظری
لیلا مندرالی
هلن منشی زاده
سیروان منصوری
مسعود منصوريان
مانوش منوچهری
ناصر مهاجر
آفرين مهاجر
فرح مهاجر
شهرزاد مهدوی
محمد مهدویفر
بیژن مهر
ویدا مهران نیا
فریبرز مهران ادیب
فرید مهران ادیب
شهلا مهرگانی
پروين موسوى
حافظ موسوی
فرنگیس موسوی
علی اکبر موسوی (خوئینی)
رضا مولایی نژاد
آزاده مومنی
علی اکبر مهدی
فرهاد میثمی
یاسر میردامادی
اشرف میر هاشمی
سيروس ميرزايي
فرشته میرزایی فرد
مجید میرزایی
سیروس میرزایی
شیلان میرزایی
انور میرستاری
لیلا میرغفاری
مهران ميرفخرايي
عباس میلانی
فرزانه میلانی
تهمینه میلانی
عباس میلانی
نیما ناصرآبادی
پوران ناظمی
حسن نایب هاشم
افسانه نجاتی
رضا نجفی
صبری نجفی
مهشید نجفی
مرجان نجفی
نیکزاد نجومی
سارا نخعی
مهدی نخل احمدی
مریم نراقی
شمیلا نژاد هاشمی
آذر نصر
هلن نصرت
اصغر نصرتی
مهدی نصیری
شیوا نظر آهاری
طیبه نظری
محمد نظری
غلامرضا نعمتی
احمد نعیم هیرمندزاده
آذر نفیسی
مسعود نقره کار
احمد نقوی
محمود نقوی
محمد نکو روح
محسن نکومنش
فرخ نگهدار
سیامک نمازی
مهرزاد نمو روح
حسینعلی نوذری
مهدی نوربخش
روشنك نورعليان
مریم نوری
محمد نوریزاد
ناصر نوری زاده
پرویز نویدی
ژاله نیازی
ایرج نیری
قاسم نیکبخت
محمدرضا نیکفر
مرسده هاشمی
کامران هاشمیان
اصغر هداوندی
بهزاد همایونی
حميد همت پور
توران همتی
مسعود همتی
امیر همتی
پروین همتی
شاهين هنروش
محمد هوشمند
عباس واحدیان شاهرودی
داریوش وثوقی
مریم وحید
نيك وزيري
طهماسب وزیری
صدیقه وسمقی
مهدی وطن خواه
مهرزاد وطن آبادی
فروغ وطنی شیخ الاسلامی
اسماعیل وفا یغمایی
لیلا یاوری
احسان یزدانی
ناصر یزدیان
محسن یلفانی
روزبه یقینی
حسن یوسفی اشکوری
ثریا یوسفی
داریوش یوسفی
Véronique Hauleux
انجمن زن زندگی آزادی فرانکفورت- ماینز - ویسبادن
پزشكان مدافع حقوق بشر در ايران- اطريش
فروم ايرانيان در اطريش
کانون دفاع از زندانیان سیاسی ایران(هلند)
كميته دفاع از حقوق بشر در ايران- اطريش
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
در روز سه شنبه ۲۷ آذر سال ۱۴۰۳ یک سخنرانی برای خامنهای که مخاطبینش با عنوان ” اقشار مختلف بانوان ” توصیف شده از سوی دفترش سازماندهی شد. خامنهای در سخنرانی خود برای “اقشار مختلف بانوان” نمونه دیگر از مغالطات تکراری رهبر ولایی را اینبار در خصوص مسائل زنان به نمایش گذاشت. سخنان علی خامنهای البته بعدا به شکل یک متن نوشتاری در صفحه اینترنتی او در معرض دید قرار گرفت. این یاداشت بر مبنای همان متن نوشتاری تهیه شده است.
این متن نوشتاری سخنان خامنهای مجموعه است مرکب از انواع مغالطههای نظیر تعمیم ناموجه، پهلوان پنبه، توطئهگرایی، ایدهآلگرایی، دورباطل، علت جعلی، ادعای بدون دلیل، و تقلیلگرایی، انگیزه خوانی، حمله شخصی و بارها در متن تکرار شده است. برخی از این جملات و گزارههای متن سخنرانی رهبر رژیم میتواند در ذیل چندین نوع مغالطه طبقه بندی شود همچنین شمار مغالطههای بیش از مواردی است که به فشردگی به آنها اشاره شده است. بنابراین اختصار از بررسی همه مغالطهها، طبقه بندی اخص و اشاره به همه آنها خودداری شده است.
۱. مغالطه کلیگویی (Hasty Generalization)
«بیصداقتیِ سرمایهداران غربی است که امروز بر دنیا مسلّطند. این بیصداقتی، در قضایای مختلف دیده شده.»
توضیح: در این جمله، همه سرمایهداران غربی به “بیصداقتی” متهم شدهاند، آنهم بدون ارائه شواهد کافی یا بررسی جامع. این مفاهیم دارای سور منطقی(Quantifier) نیستند، بنابراین قابل تایید یا رد نمیباشند.
۲. مغالطه علت جعلی (False Cause)
«بحث آزادی زن و استقلال مالیِ زن را مطرح کردند... باطنش این بود که کارخانجاتشان احتیاج به کارگر داشت.»
توضیح: اینجا فرض شده که هدف اصلی استقلال مالی زنان، تأمین نیروی کار ارزان برای کارخانهها بوده است، بدون الینکه سایر دلایل مانند عوامل فرهنگی و اجتماعی و جنبشهای اجتماعی زنان مطرح شود.
۳. مغالطه انگیزهخوانی (Ad Hominem - Circumstantial)
«انگیزه، دستاندازی سیاسی و استعماری است... در زیر یک ظاهر فلسفی، در زیر یک ظاهر نظری، در زیر یک ظاهر انساندوستانه پنهان میکنند.»
توضیح: به جای نقد دلایل یا سیاستها، به نیت و انگیزه سیاستمداران غربی حمله شده است. توضیح: به جای نقد دلایل یا سیاستها، به نیت و انگیزه سیاستمداران غربی حمله شده است.
۴. مغالطه قیاس ناقص (False Analogy)
«یک نمونهاش در حدود یک قرن پیش، بحث آزادی زن و استقلال مالی زن... نمونهی دیگر مسئلهی آزادی بردگان در آمریکا است.»
توضیح: مقایسه آزادی زنان با آزادی بردگان، به دلیل تفاوتهای اساسی در زمینه و اهداف، مقایسهای ناقص است.
۵. مغالطه تله یا دام مغالطهآمیز (Slippery Slope)
«آنها زنها را برای کارگری آوردند، آنهم با دستمزد کمتر از مردان.»
توضیح: این استدلال بیان میکند که آزادی زنان منجر به استثمار اقتصادی آنها شد، بدون توضیح مراحل و علل دیگر.
۶. مغالطه تعمیم منفی (Negative Stereotyping)
«سیاستمداران عالم و سرمایهداران عالم... منشأ استعمار در دنیا بودند.»
توضیح: همه سیاستمداران و سرمایهداران بهعنوان مسبب استعمار و مشکلات معرفی شدهاند. این تعمیم قابل تایید نیست.
۷. مغالطه توسل به احساسات (Appeal to Emotion)
«امروز و دیروز، سیاستمداران عالم و سرمایهداران عالم در همهی مسائل مربوط به سبک زندگی بشر دخالت میکنند.»
توضیح: این جمله سعی دارد احساسات منفی مخاطب نسبت به سیاستمداران و سرمایهداران را برانگیزد.
۸. مغالطه توسل به احساسات (Appeal to Emotion):
«امروز جنایات بزرگ در حق زنان توسط صاحبان قدرت، سیاست و ثروت در جهان غرب و جوامع تحت تأثیر غرب صورت میگیرد.»
در این جمله، با استفاده از واژههایی مانند “جنایات بزرگ”، مخاطب به سمت احساسات منفی سوق داده میشود، بدون ارائه شواهد مشخص برای این ادعا.
۹. مغالطه انگیزه پنهان (Appeal to Motive):
«هدف اصلی آنها از مطرح کردن آزادی زنان، بیرون کشاندن زنان از محیط خانواده و سپردن نقشهای مردانه به آنها و محروم کردن زنان از نقش اصلی و خدا داده آنان است.»
این جمله بدون شواهد، ادعا میکند که هدف اصلی آزادی زنان، آسیب به نقشهای سنتی و خانوادگی است و یک انگیزه پنهان و منفی برای آن معرفی میکند.
۱۰. مغالطه علت جعلی (False Cause):
«اینکه در غرب روابط خانوادگی گسیخته است، اینکه بنیان خانوادهها متزلزل است، اینکه مرد و زن در خانواده علیه یکدیگرند، اینها همه به دلیل همین مفاهیم غلطی است که ترویج کردهاند.»
این جمله رابطه علت و معلول را بدون شواهد منطقی برقرار میکند و تمام مشکلات خانواده در غرب را به “علل و مفاهیم غلط” نسبت میدهد.
۱۱. مغالطه مصادره به مطلوب (Cherry Picking):
«نظامهای غربی امروز افتخار میکنند که زنها کارهای مردانه انجام دهند، اما به آنها ظلم میکنند که کارهای مناسبِ شأن و طبیعت زنانه را از آنها میگیرند.»
در این جمله، تنها جنبههایی از شرایط زنان در غرب که به نظر گوینده منفی است، ذکر میشود، در حالی که جنبههای مثبت نادیده گرفته شده است.
۱۲. مغالطه پهلوان پنبه (Strawman Fallacy):
«اینها میگویند که زن باید آزاد باشد؛ این آزادی یعنی زن در اختیار مرد قرار بگیرد تا مرد هرجور خواست از او استفاده کند.»
این جمله مفهوم آزادی زنان را تحریف میکند و تعمیم میدهد و به جای نقد ایده واقعی آزادی، یک نسخه کاریکاتوری از آن را مورد حمله قرار میدهد.
۱۳. مغالطه تعمیم فرهنگی (Ethnocentrism):
«زن در اسلام جایگاه بسیار رفیعتری از زن در تمدن غربی دارد.»
این جمله بدون مقایسه دقیق و شواهد، برتری یک فرهنگ را بر دیگری اعلام میکند و ارزشهای خاص فرهنگی را جهانی فرض میکند.
۱۴. مغالطه نتیجهگیری از موارد جزئی (Anecdotal Evidence):
«بسیاری از زنان غربی که به ایران میآیند، از وضعیت زن در غرب و بیعدالتیای که در آنجا به زنان میشود، شکایت دارند.»
این ادعا بر اساس شواهد حکایتی و محدود از تجربه معدود زنان غربی است، اما به کل جمعیت تعمیم داده شده است.
۱۵. مغالطه دوگانهسازی (False Dichotomy):
«اگر بخواهند به زنان آزادی دهند، باید این آزادی از دست مردان زورگو و هوسران گرفته شود، نه اینکه آزادی به معنای رها کردن زن در اختیار هوسرانها باشد.»
این جمله دو گزینه مخالف (آزادی از مردان یا آزادی به معنای رها شدن) ارائه میدهد و سایر احتمالات نادیده گرفته میشود.
۱۶. مغالطه نقل قول تحریف شده (Quotation Out of Context):
«غربیها مدام از حقوق زنان حرف میزنند اما در عمل حقوق زن را پایمال میکنند.»
این جمله مفاهیم گستردهای مانند “حقوق زنان” را بدون زمینه یا مستندات خاص به ادعاهای نامشخص نسبت میدهد. همچنین انکار میکند که زنان به حقوق اجتماعی دست یافته باشند.
۱۷. مغالطه تقلیلگرایی (Reductionism):
«زن در غرب ابزاری است برای تبلیغات، برای کار، برای سوءاستفاده مالی و جنسی.»
این جمله جایگاه زن در غرب را به چند نقش محدود و منفی تقلیل میدهد، بدون اینکه پیچیدگیهای جامعه غربی در نظر گرفته شود.
۱۸. مغالطه دور (Circular Reasoning):
«زن در اسلام جایگاهی دارد که او را از ظلمهای تمدن غربی حفظ میکند. چرا؟ چون اسلام زن را محترم میداند.»
این استدلال با تکرار یک ادعا (احترام به زن در اسلام) به عنوان دلیل، به جای ارائه شواهد منطقی، به دور میافتد.
این مغالطات نشان میدهند که متن بیشتر از آنکه به دنبال استدلال منطقی باشد، به سمت تأثیرگذاری احساسی و توجیه پیشفرضهای خود گرایش دارد.
۱۹. مغالطه مقایسه اشتباه (Faulty Comparison)
«زن غربی برای اینکه آزادی داشته باشد، باید از همه حقوق واقعی خودش صرفنظر کند.»
این ادعا مقایسهای بین آزادی زن در غرب و حقوق او انجام میدهد، اما مفهوم “آزادی” و “حقوق واقعی” بدون تعریف مشخص استفاده شدهاند، و نتیجهگیری بر پایه مقایسهای ناقص است.
۲۰. مغالطه استناد مبهم (Appeal to Vagueness)
«آنچه در غرب بهعنوان حقوق زن مطرح میشود، اغلب چیزی جز تزویر و فریب نیست.»
واژههایی مثل “اغلب” و “تزویر و فریب” بسیار مبهم هستند و ادعا را بدون توضیح یا شواهد کافی مطرح میکنند.
۲۱. مغالطه حمله شخصی غیرمستقیم (Ad Hominem Indirect)
«اینها که دم از حقوق زن میزنند، خودشان بزرگترین ظالمان علیه زنان هستند.»
به جای نقد منطقی دیدگاه مخالف، حملهای شخصی به افرادی که این دیدگاه را مطرح میکنند، انجام شده است.
۲۲. مغالطه ارجاع به عام (Bandwagon)
«اگر به آمارها نگاه کنید، در جوامع غربی بیشترین نرخ طلاق، خودکشی، و جنایت علیه زنان وجود دارد.»
استفاده از “آمارها” بدون ذکر منبع یا جزئیات، با این هدف که اکثریت این نظر را بپذیرند، صورت گرفته است.
۲۳. مغالطه توسل به سنت (Appeal to Tradition)
«در اسلام، زن جایگاه والایی دارد که از ابتدا خداوند برای او مشخص کرده است.»
این ادعا بر اساس سنت دینی ارائه میشود، بدون اینکه بررسی کند آیا این سنت در همه موارد بهتر از سایر دیدگاههاست یا خیر.
۲۴. مغالطه سوگیری تأیید (Confirmation Bias)
«هر جا اسلام بهدرستی اجرا شده است، زن از حقوق واقعی خود بهرهمند شده است.»
این جمله تنها به مواردی که گوینده از آنها رضایت دارد اشاره میکند، و مواردی که ممکن است حقوق زنان نادیده گرفته شده باشد، حذف شده است.
۲۵. مغالطه تقلیل تاریخی (Historical Reductionism)
«تمدن غرب از همان ابتدا با زن بهعنوان یک کالا رفتار کرده است.»
تاریخ تمدن غرب به یک دیدگاه سادهسازیشده و منفی تقلیل یافته، بدون در نظر گرفتن پیچیدگیها و تغییرات تاریخی.
۲۶. مغالطه پیشفرض پنهان (Begging the Question)
«زن در غرب نمیتواند به جایگاهی که برای او در نظر گرفته شده برسد، چون آنها به ذات زن اعتقادی ندارند.»
این جمله پیشفرض میگیرد که “ذات زن” وجود دارد و دیدگاه غرب آن را نادیده میگیرد، بدون اینکه این پیشفرض اثبات شود.
۲۷. مغالطه تقلیل پیچیدگی (Oversimplification)
«مشکلات زن در غرب همه ناشی از فاصله گرفتن از مفاهیم الهی است.»
مشکلات زنان در غرب به یک دلیل ساده و واحد نسبت داده شده، در حالی که این مسائل دلایل متعددی دارند.
۲۸. مغالطه توسل به نتیجه نهایی (Appeal to Consequences)
«اگر این مفاهیم غربی وارد جامعه ما شود، بنیان خانواده کاملاً نابود میشود.»
این جمله بدون شواهد یا دلایل منطقی، پیامدهای فرضی و ناگوار را به پذیرش مفاهیم غربی نسبت میدهد.
۲۹. مغالطه ترکیب (Composition)
«چون برخی زنان در غرب از حقوق خود ناراضیاند، پس کل نظام غربی حقوق زنان را نادیده میگیرد.»
نتیجهگیری از بخشی از زنان به کل جامعه تعمیم داده شده است.
۳۰. مغالطه تفکیک (Division)
«چون تمدن غرب با زنان رفتار ابزاری دارد، هر زن غربی نیز قربانی همین نگاه است.»
نتیجهگیری از کلیت یک تمدن به همه اعضای آن تعمیم داده شده است.
۳۱. مغالطه انگیزهگرایی (Psychogenetic Fallacy)
«آنها از حقوق زنان دم میزنند چون میخواهند فرهنگ و اقتصاد خود را به جوامع ما تحمیل کنند.»
انگیزهسازی برای دیدگاه مخالف به جای بررسی محتوای آن، در اینجا به چشم میخورد.
۳۲. مغالطه تکرار بیپایه (Repetition)
«زن در غرب بهعنوان ابزار سوءاستفاده استفاده میشود.»
این ادعا بارها در متن تکرار شده است، بدون اینکه شواهد جدید یا منطقی برای آن ارائه شود.
۳۳. مغالطه علت و معلول برعکس (Reverse Causation)
«زیادهروی در آزادی زن باعث نابودی خانواده شده است.»
این جمله علت و معلول را معکوس در نظر میگیرد، زیرا ممکن است مشکلات خانواده دلایل دیگری داشته باشد و آزادی زنان پیامد آن باشد.
۳۴. مغالطه توسل به افراد خاص (Appeal to Authority)
«برخی از متفکران غربی نیز به این موضوع اذعان کردهاند که وضعیت زنان در غرب ناعادلانه است.»
استفاده از نظر “برخی متفکران” بدون ذکر نام یا شواهد دقیق بهعنوان تأیید دیدگاه، مغالطهای آشکار است.
این تحلیل نشان میدهد که متن با مجموعهای از مغالطات تلاش دارد دیدگاهی خاص را تأیید کند، اما استدلالهای منطقی در آن به شدت کمرنگ هستند.
۳۵. مغالطه تعمیم شتابزده (Hasty Generalization)
«زن در غرب فقط برای تبلیغات و جلب مشتری ارزش دارد.»
این جمله به یک کلیگویی غیرمنصفانه درباره زنان در غرب میپردازد و تمام نقشها و جایگاههای آنها را به یک جنبه محدود میکند.
۳۶. مغالطه توسل به احساسات (Appeal to Emotion)
«چگونه میتوان پذیرفت که مادری که برای فرزندش از جان مایه میگذارد، اینگونه بیارزش شود؟»
این ادعا به جای ارائه استدلال منطقی، تلاش دارد احساس همدردی و خشم را برای تأیید دیدگاه برانگیزد.
۳۷. مغالطه دلیلنمایی (Post Hoc Ergo Propter Hoc)
«افزایش طلاق در غرب نتیجه مستقیم آزادی زنان است.»
این استدلال بدون بررسی دیگر عوامل، آزادی زنان را علت اصلی افزایش طلاق میداند.
۳۸. مغالطه دوگانهسازی (False Dichotomy)
«یا باید اسلام را بپذیریم که زن را گرامی میدارد، یا مثل غرب زن را به کالا تبدیل کنیم.»
این استدلال تنها دو گزینه ممکن را مطرح میکند و سایر رویکردها را نادیده میگیرد.
۳۹. مغالطه توسل به کمال (Nirvana Fallacy)
«تنها در نظام اسلامی زن میتواند به حقوق واقعی خود برسد.»
این جمله وضعیت مطلوب و کامل را بدون اثبات عملی به یک نظام خاص نسبت میدهد و سایر نظامها را نادیده میگیرد.
۴۰. مغالطه شخصیتمحوری (Personal Incredulity)
«چگونه ممکن است غربیها که همواره در پی استعمار و استثمار بودهاند، به فکر حقوق زن باشند؟»
این استدلال بر مبنای عدم باور شخصی گوینده به نیت غربیهاست، بدون ارائه شواهد.
۴۱. مغالطه بیربطی موضوعی (Irrelevant Conclusion)
«اگر غرب حقوق زنان را رعایت میکرد، این همه آمار جنایت و خشونت علیه زنان وجود نداشت.»
این ادعا مسئله حقوق زنان را با جنایت و خشونت مرتبط میکند، اما این دو مفهوم لزوماً به شکل مستقیم به هم مربوط نیستند.
۴۲. مغالطه مصادره به مطلوب (Cherry Picking)
«در آمارها، زنان غربی بالاترین نرخ افسردگی را دارند.»
این جمله تنها به آماری خاص اشاره میکند که منبع آن مشخص نیست و از دیدگاه گوینده حمایت میکند، اما تصویر کلی و عوامل متعدد را نادیده میگیرد. به نظر نمیرسد چنین آماری وجود داشته باشد.
۴۳. مغالطه ارائه تکعلتی (Single Cause Fallacy)
«تمام مشکلات زنان در غرب به دلیل نبود ارزشهای اخلاقی است.»
این ادعا مشکلات پیچیده را به یک علت ساده تقلیل میدهد.
۴۴. مغالطه هدف متحرک (Moving the Goalposts)
«حتی اگر برخی زنان غربی حقوقی داشته باشند، این حقوق هرگز با کرامت زن در اسلام برابر نیست.»
این استدلال معیار ارزیابی را مدام تغییر میدهد تا هر دستاوردی از سوی غرب را نادیده بگیرد.
۴۵. مغالطه کاربرد استعارههای تحقیرآمیز (Loaded Language)
«زن در غرب به عروسک خیمهشببازی سرمایهداران تبدیل شده است.»
استفاده از استعارههای تحقیرآمیز به جای استدلال منطقی برای القای احساس منفی نسبت به دیدگاه غرب.
۴۶. مغالطه تناقضگویی (Contradictory Statements)
«زن در غرب آزادی ندارد، اما همین آزادی باعث نابودی او شده است.»
این جمله دو ادعای متناقض را بهطور همزمان مطرح میکند.
۴۷. مغالطه تعریف دلخواه (No True Scotsman)
«هر جا زن به حقوق واقعی خود دست یافته، نتیجه اجرای کامل اسلام بوده است.»
این جمله بهطور پیشفرض هر مورد موفقیتآمیز را به اسلام نسبت میدهد و موارد مخالف را “غیراسلامی” تلقی میکند.
۴۸. مغالطه قیاس معالفارق (False Analogy)
«همانطور که ماشین بدون سوخت نمیتواند کار کند، زن بدون اسلام نمیتواند به حقوق خود برسد.»
این قیاس میان دو موضوع متفاوت (ماشین و حقوق زن) انجام شده است که هیچ شباهت منطقی یا ساختاری ندارند.
۴۹. مغالطه استدلال دوری (Circular Reasoning)
«اسلام بهترین نظام برای حقوق زنان است، چون حقوق زنان در اسلام به بهترین شکل رعایت میشود.»
این استدلال دلیل و نتیجه را به شکل دایرهای به هم وابسته میکند.
۵۰. مغالطه تخریب (Poisoning the Well)
«کسانی که از حقوق زن در غرب دفاع میکنند، ناآگاه یا مغرض هستند.»
این استدلال با تخریب شخصیت مخالفان، آنها را از پیش بیاعتبار میکند.
۵۱. مغالطه توسل به مرجعیت مجهول (Anonymous Authority)
«بسیاری از کارشناسان غربی به شکست حقوق زنان در جوامع خود اذعان دارند.»
این جمله به کارشناسانی مبهم و بدون ذکر نام یا منبع استناد میکند.
این موارد نشان میدهد متن مورد بحث بهجای استفاده از استدلال منطقی و دقیق، بر پایه مغالطات متنوعی نوشته شده است که برای متقاعد کردن مخاطب طراحی شدهاند، اما از لحاظ علمی و منطقی اعتبار چندانی ندارند.
۵۲. مغالطه تاکید (Accent Fallacy)
«اسلام میگوید که زن مانند گوهری است که باید از آن مراقبت کرد.»
تاکید بر این استعاره احساسی، تلاش میکند بهجای تحلیل حقوق واقعی، توجه را به زیبایی ظاهری کلام جلب کند.
۵۳. مغالطه توسل به استثناء (Special Pleading)
«اگر در برخی کشورهای اسلامی حقوق زنان رعایت نمیشود، آنها اسلام را درست اجرا نکردهاند.»
این مغالطه اجرای نامناسب را بهانهای برای نادیده گرفتن کاستیها معرفی میکند.
۵۴. مغالطه نتیجهگرایی (Consequence Fallacy)
«اگر حقوق زن در غرب خوب بود، آمار زاد و ولد اینقدر پایین نمیآمد.»
این ادعا بدون بررسی علل پیچیده و چندگانه، صرفاً یک نتیجه را به حقوق زن نسبت میدهد.
۵۵. مغالطه داستانگویی به جای استدلال (Anecdotal Fallacy)
«من شخصاً زنانی را دیدهام که در غرب از شرایط خود ناراضیاند.»
این استدلال به تجربههای شخصی یا موارد خاص برای نتیجهگیری کلی تکیه میکند.
۵۶. مغالطه محدودیت انتخاب (False Choice)
«یا باید به اسلام پایبند بود، یا زن را به ابزار تبلیغاتی تبدیل کرد.»
این جمله بهطور نادرست فرض میکند که فقط دو گزینه وجود دارد.
۵۷. مغالطه عدم شواهد مخالف (Appeal to Ignorance)
«هیچکس نتوانسته ثابت کند که زنان در غرب واقعاً خوشبختتر از زنان مسلمان هستند.»
این استدلال عدم وجود شواهد مخالف را بهعنوان اثبات درستی ادعای خود مطرح میکند.
۵۸. مغالطه کژتابی زبانی (Equivocation)
«آزادی زنان در غرب یعنی آزادی از همه ارزشهای اخلاقی.»
در این جمله از چندمعنایی کلمه «آزادی» برای تحریف مفهوم آن استفاده شده است.
۵۹. مغالطه همزمانی (Cum Hoc Ergo Propter Hoc)
«در جوامع غربی که آزادی زنان بیشتر است، آمار خشونت خانگی نیز بالاست.»
این استدلال همزمانی دو پدیده را بهاشتباه بهعنوان رابطه علّی در نظر میگیرد.
۶۰. مغالطه استنتاج از نادانی (Appeal to Ignorance)
«هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد زن در غرب به جایگاهی بهتر از زنان مسلمان رسیده است.»
نبود مدرک برای اثبات یک دیدگاه مخالف، بهعنوان تأیید دیدگاه خود در نظر گرفته شده است.
سخن پایانی
مغالطات موجود در متن بهطور عمده بهمنظور تبلیغ و ترویج گفتمان اخص علی خامنهای و جهت دادن افکار مخاطبینش به سمت اهداف مورد نظر اوست. پیامد چنین سخنرانیهایی جلوگیری از تحلیل عقلانی، منطقی و بیطرفانه تنگناهای کشور، ایجاد فضا برای پیروی از یک روایت خاص در خصوص مسائل زنان است. یکی از دلایل گونه بن بستهای نظام ولایی همین دیکته کردن مغالطات رهبر ولایی به عنوان سیاست گذاری در امور کشور است.
■ ممنون آقای علوی گرامی. کلّیگویی، مبهمگویی، دوپهلوگویی، مغالطه و سفسطه سکههای رایج در ج.ا. اند که جمع آن میشود مهملگویی. متاسفانه اما به قول آقای رامین پرهام جواب مهمل را دادن چند برابر وقت میگیرد. ممنون از زحمت شما.
با احترام، بهرام اقبال
■ آقای علوی عزیز. مقاله ارزشمندی است، به خاطر دستهبندی سیستماتیک مغالطهها با ذکر مثال. مخصوصأ ذکر معادل انگلیسی اصطلاحات، برای خواننده علاقمند به بررسی مفصلتر موضوع، بسیار مفید است. حتمأ توجه دارید که نه تنها در موضوع «زنان» بلکه اساسأ در بررسی مسائل عمومی سیاسی، نه فقط در ایران بلکه در کل دنیا، مغالطههای بسیاری رواج دارد. اگر بتوانید در ادامه موضوع، به بررسی مغالطههای مهم در سپهر سیاست نیز بپردازید، بسیار مفید خواهد بود.
با احترام. رضا قنبری. آلمان
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ارتش اسرائیل تأیید کرد که در واکنش به حملات موشکی و پهپادی حوثیهای تحت حمایت ایران به اسرائیل، نقاط مختلف یمن را هدف حمله قرار داده است.
اطلاعیه ارتش اسرائیل که روز پنجشنبه ۲۹ آذر منتشر شده، میگوید مناطقی که هدف حملات هواپیماهای جنگی اسرائیلی قرار گرفتهاند در کنترل حوثیها بوده و از آن مناطق اقدام به عملیات نظامی میکردند.
طبق بیانیه ارتش اسرائیل، دهها هواپیمای نیروی هوایی اسرائیل، شامل جنگندهها، تانکرهای سوخترسان و هواپیماهای جاسوسی، در این حملات شرکت داشتند. مراکزی که هدف قرار گرفتند حدود ۲,۰۰۰ کیلومتر دورتر از اسرائیل هستند.
این حملات پس از آن صورت گرفت که اسرائیل اعلام کرد یک موشک شلیک شده از یمن را رهگیری کرده است. اسرائیل به رهبران حوثی هم هشدار داد که «این حملات به شما هم خواهد رسید.»
رادیو ارتش اسرائیل گزارش کرد که حوثیها در دوره اخیر بیش از ۲۰۰ فروند موشک بالستیک و ۱۷۰ فروند پهپاد به سوی اسرائیل روانه کردهاند، که اکثر آنها رهگیری شده است.
تلویزیون المسیره، وابسته به حوثیها گفته است که که این حملات دو نیروگاه مرکزی در شمال و جنوب صنعا، پایتخت، تأسیسات نفتی و بندر حدیده را هدف قرار داده و باعث «کشته شدن ۹ نفر» و زخمی شدن تعدادی دیگر شده است.
بندر حدیده پیشتر نیز هدف حملات جنگندههای اسرائیل قرار گرفه بودند اما صنعا، پایتخت تحت کنترل شورشیان حوثی برای اولین بار بمباران شد.
ارتش اسرائیل در بیانیهای که در شبکه ایکس منتشر شده، اعلام کرد که «حملات دقیقی به اهداف نظامی حوثیها در یمن، از جمله بنادر و زیرساختهای انرژی در صنعا انجام داده است.»
منابع نظامی اسرائیل گفتند که هدف این حملات در یمن، فلج کردن تمامی سه بندری است که توسط حوثیهای مورد حمایت ایران در سواحل این کشور استفاده میشوند. در این حملات، تمامی یدککشهایی که برای انتقال کشتیها به بنادر استفاده میشد، هدف قرار گرفتند و همچنین ایستگاههای برق نیز آسیب دیدند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ناتو طبق برنامهریزی قبلی، مسئولیت هماهنگی کمکهای نظامی غرب به اوکراین را که پیش از این بر دوش آمریکا بود را بر عهده گرفته است. بنا بر گزارشها، این انتقال مسئولیت به منظور محافظت از ساختار کمکها به اوکراین در برابر روی کار آمدن دونالد ترامپ که به بدبینی نسبت به ناتو شناخته میشود، انجام شده است.
در عین حال که ناتو از استقرار مستقیم نیروهایش در میدان جنگ علیه تهاجم روسیه پرهیز میکند اما این اقدام که پس از چند ماه تأخیر انجام شد، به ناتو نقش مستقیمتری در این مصاف میدهد.
با این حال، دیپلماتها اذعان میکنند که واگذاری این مسئولیت به ناتو ممکن است تأثیر محدودی داشته باشد، چرا که ایالات متحده تحت رهبری ترامپ همچنان میتواند از طریق کاهش بالقوه حمایت از کییف، شکست بزرگی به اوکراین وارد کند، زیرا آمریکا نه تنها قدرت مسلط در ناتو است بلکه اکثر تسلیحات را نیز واشنگتن در اختیار کییف قرار میدهد.
مقر مسئولیت جدید ناتو در قبال اوکراین موسوم به ماموریت «کمک امنیتی ناتو و آموزش برای اوکراین (NSATU)» در پادگان کِلی، یک پایگاه آمریکایی در شهر ویسبادن آلمان واقع شده است. پیش از این، یک ائتلاف غیررسمی متشکل از حدود ۵۰ کشور تحت عنوان «گروه رامشتاین» به رهبری ایالات متحده، هماهنگی کمکهای نظامی غرب به کییف را مدیریت می کرد.
جهانیترین درگیری از زمان جنگ سرد؛ آیا جنگ سوم جهانی در جریان است؟
اگر در هفتههای ابتدایی جنگ در اوکراین به خط مقدم میرفتید، فریادهایی به زبان اوکراینی و روسی شنیده میشد که لا به لای آن صداهایی به زبانهای محلی مانند بوریات و چچنی نیز به گوش میرسید. اما با گذشت نزدیک به ۳ سال از جنگ، سربازان در هر دو طرف این درگیری به زبانهایی مانند اسپانیایی، نپالی، هندی، سومالیایی، صربی و کرهای با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
وجود این زبانهای خارجی در سنگرها تنها یکی از نشانههای ماهیت بینالمللی فزاینده درگیری است.
در آسمان بالای میدان نبرد، یک پهپاد مدل شاهد ایرانی ممکن است توسط یک سامانه پدافند هوایی آمریکایی رهگیری شود و در همین حال نیز بر روی زمین، توپخانه ساخت آلمان از کنار گلوله های کره شمالی عبور کند.
بطوریکه درگیری اولیه بین روسیه و اوکراین که در ماه فوریه ۲۰۲۲ به عنوان بزرگترین جنگ زمینی اروپا از زمان جنگ دوم جهانی آغاز شد، اکنون عنوان جهانیترین درگیری از زمان جنگ سرد با مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم دهها کشور را یدک میکشد.
سرگئی رادچنکو، مورخ برجسته دوران جنگ سرد در گفتگو با وبسایت خبری پولیتیکو گفت: «آخرین باری که ما شاهد چنین چیزی بودیم احتمالاً حمله شوروی به افغانستان بود. در آن زمان غرب به همراه پاکستان از مجاهدین حمایت میکردند و همه به نوعی درگیر بودند.»
آیا میتوان گفت که یک جنگ نیابتی در گرفته است؟
هنگامی که مسکو در فوریه ۲۰۲۲ تهاجم تمام عیار خود به اوکراین را آغاز کرد، کرملین و حامیانش ادعا کردند که این یک اقدام ضروری و دفاعی علیه ناتو است.
نظرات در مورد اینکه آیا ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه واقعاً هدفش مقابله رودررو با «غرب به معنای عام» بوده است یا خیر، متفاوت است. اما اجماع گستردهای وجود دارد که او انتظار داشت که جنگ ظرف چند روز به پایان برسد.
به طور خاص، پوتین انتظار داشت که غرب همچون تجربیات گذشته روسیه در تصرف اراضی کریمه در اوکراین، مولداوی و گرجستان صرفا اقدامات جدید مسکو را نیز محکوم کند، اما در نهایت اقدام قوی یا مؤثری برای جلوگیری یا معکوس کردن آن انجام ندهد. اوکراینیها با چنگ و دندان جنگیدند و نیروهای پوتین به اندازهای دست و پا زدند که توجه غرب را به خود جلب کرد. اروپا نگران امنیت خود شد، و ایالات متحده نیز احساس کرد که باید شهرت خود را به عنوان حامی دموکراسی و ثبات اروپا حفظ کند.
در عرض چند روز، تسلیحات و اطلاعات غربی به کییف سرازیر شد و به اوکراینیها کمک کرد تا پیشروی روسیه را مهار کنند و درگیری را بینالمللی کنند.
با گذشت زمان، از آنجایی که اوکراین و روسیه هر دو با کمبود مهمات مواجه شدند و نیروهایشان بیش از حد تحت فشار جنگ فرسایشی قرار گرفتند، جنبه بینالمللی این درگیری نیز برجستهتر و حیاتیتر شد. در حال حاضر، هر دو کشور به کمک خارجی وابسته هستند: اوکراین برای بقا، و روسیه برای حفظ کنترل خود بر آسمان و زمین و در عین حال میخواهد تا تأثیر جنگ را بر جمعیت خود به حداقل برساند.
داعیه داشتن آرمان و ایدئولوژی
از آنجایی که هر دو طرف به دنبال منابع بیشتر و لابیگری در سطح جهانی بودهاند، هر دو طرف ادعاهای بزرگ و ایدئولوژیکی خاصی مطرح کردند. اوکراین مدعی مبارزه برای «دموکراسی» است و روسیه داعیه مبارزه با سلطه آمریکا و «غرب به معنای عام آن» را دارد.
مفهوم مسکو در خصوص «نظم جهانی چندقطبی» اگرچه به طور مبهم تعریف شده است، اما برای ایران به اندازه کافی متقاعد کننده بوده است که پهپادهای شاهد خود را به روسیه بدهد و کره شمالی نیز موشکهای بالستیک، میلیونها گلوله و اخیراً هزاران سرباز خود را در خدمت مسکو قرار دهد.
کشورهای به اصطلاح «جنوب جهانی» نیز زیر چتر بریکس به سمت پوتین متمایل شده است، باشگاهی از کشورهایی که با وجود اختلافات فاحش، نقاط مشترکی را در کینه مشترکشان نسبت به سیستمی پیدا کردهاند که آنها را از نهادهای کلیدی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی کنار گذاشته است.
بزرگترین راه نجات مسکو، چین است، که با فراهم کردن بازاری برای نفت و کود روسیه، نقش مهمی در حمایت از اقتصاد روسیه در برابر تحریمهای غرب ایفا کرده است و در عین حال نیاز دسترسی مسکو به فناوریهای بسیار مورد نیاز آن را میدهد.
الکساندر گابویف، مدیر اندیشکده کارنگی روسیه اوراسیا به پولیتیکو گفت: «هند و سایر کشورها نیز با روسیه تجارت میکنند که هر کدام به نوبه خود مهم است، اما هیچ چیز با آنچه چین ارائه میدهد قابل مقایسه نیست.»
علاوه بر این، روسیه به استفاده سنتی خود از جنگ هیبریدی، دامن زدن به درگیریها و تعمیق اختلافات موجود در خارج از کشورش ادامه داده و آنها را تشدید میکند.
برخلاف جنگ سرد، روسیه فاقد نیروهای نیابتی برای هدف قرار دادن مستقیم ناتو است. گابویف گفت: «در نتیجه، روسیه به دنبال راههای جایگزین برای عقب راندن ناتو از جمله تحمیل هزینه، وارد کردن خسارت و مقابله به مثل است.»
یورونیوز فارسی
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
۱۷ دسامبر ۲۰۲۴
با پیشرفت سریع فناوری، صنعت خبر در آستانه انقلابی قرار دارد که توسط هوش مصنوعی (AI) هدایت میشود. هوش مصنوعی دیگر تنها در نقش گزارشدهنده خبر نیست؛ بلکه به یکی از بازیگران اصلی در خلق خبر تبدیل شده است. روزنامهنگاری خودکار به رسانههای خبری امکان تولید حجم زیادی از محتوا با سرعتی بیسابقه را داده است. الگوریتمها میتوانند مجموعه دادههای عظیمی را تحلیل کنند، روندها را شناسایی کنند و در لحظه داستانها را بسازند و تجربهای پویا و پاسخگو برای خوانندگان فراهم کنند.
فراتر از سرعت، هوش مصنوعی محتوای خبری شخصیسازیشده را معرفی میکند. الگوریتمهای یادگیری ماشینی، ترجیحات کاربران را تحلیل کرده و خوراک خبری متناسب با هر فرد را تهیه میکنند، بهطوری که داستانهایی که احتمالاً توجه خواننده را جلب میکنند ارائه میشوند. این شخصیسازی تعامل خواننده را عمیقتر میکند، اما همچنین پرسشهایی درباره ایجاد فضای بسته اطلاعاتی و تنوع اطلاعات مطرح میسازد،
علاوه بر این، هوش مصنوعی فرآیندهای بررسی صحت اطلاعات را بهبود میبخشد. این فناوری میتواند اطلاعات را فوراً در منابع متعدد مقایسه کند و دقت و اعتبار گزارشها را ارتقا دهد. این قابلیت بهویژه در زمانی که اطلاعات نادرست و اخبار جعلی فراگیر شدهاند، حیاتی است و بر اهمیت بررسی دقیق تأکید میکند.
با نگاهی به آینده، ادغام هوش مصنوعی در تولید اخبار میتواند چشمانداز روزنامهنگاری را بهطور قابلتوجهی تغییر دهد و فرصتها و چالشهایی را به همراه داشته باشد. با پیشرفت سیستمهای هوش مصنوعی، نقش روزنامهنگاران ممکن است به سمت تحلیل و ارزیابی انتقادی تغییر کند، بهطوری که فناوری بهجای جایگزینی با جنبه انسانی، آن را تقویت کند.
آینده خبر اینجاست و با هوش مصنوعی قدرت میگیرد. در حالی که با این تغییرات پیش میرویم، تمرکز بر سازگاری هوشمندانه است تا اطمینان حاصل شود که اخبار همچنان به اطلاعرسانی، تعامل و توانمندسازی جامعه میپردازند.
چگونه هوش مصنوعی اتاقهای خبر را متحول میکند: نوآوریها و بینشها
با ادامه تحولات ناشی از هوش مصنوعی (AI) در صنعت خبر، تأثیر متحولکننده آن در ابعادی فراتر از گزارشدهی سنتی نمایان میشود. در حالی که نقش هوش مصنوعی در روزنامهنگاری خودکار، محتوای شخصیسازیشده و بررسی صحت اطلاعات بهخوبی مستند شده است، چندین روند نوظهور در حال بازتعریف تولید و مصرف خبر در سال ۲۰۲۳ هستند.
نوآوریها و مشخصات هوش مصنوعی در اتاقهای خبر
ادغام هوش مصنوعی در اتاقهای خبر، ویژگیهای پیشرفتهای را معرفی کرده است که بهرهوری و کیفیت را افزایش میدهد. مدلهای پردازش زبان طبیعی (NLP) پیشرفته، روایتهای پیچیدهای از دادههای گسترده استخراج میکنند و داستانهایی با جزئیات و دقت بیشتر ارائه میدهند. همچنین ابزارهای ویرایش ویدئوی مجهز به هوش مصنوعی، کلیپهای ویدئویی را بهطور خودکار تولید میکنند و محتوای چندرسانهای را در دسترستر میسازند.
تحلیل پیشبینیکننده هوش مصنوعی نیز یک پیشرفت دیگر است که به ویراستاران کمک میکند تا بر اساس تحلیل دادههای لحظهای، داستانهایی را که احتمالاً توجه بیشتری جلب میکنند شناسایی کنند. این رویکرد پیشفعال نهتنها اولویتهای تحریریه را شکل میدهد بلکه استراتژی محتوا را با علاقه مخاطبان در سراسر پلتفرمها همسو میسازد.
جنبههای امنیتی و ملاحظات اخلاقی
ظهور هوش مصنوعی در رسانهها چالشهای امنیتی جدیدی به همراه دارد. حفاظت از سیستمهای هوش مصنوعی در برابر تهدیدات سایبری از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا افراد مخرب ممکن است تلاش کنند تا الگوریتمها را دستکاری کنند یا یکپارچگی دادهها را به خطر بیندازند. تدوین پروتکلهای سختگیرانه امنیت سایبری و دستورالعملهای اخلاقی برای حفظ شهرت و دقت محتوای خبری ضروری است.
از منظر اخلاقی، ظهور هوش مصنوعی شفافیت در فرآیندهای تصمیمگیری الگوریتمی را میطلبد. رسانهها باید اطمینان حاصل کنند که محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی، استانداردهای روزنامهنگاری را حفظ کرده و از جانبداری جلوگیری کرده و یکپارچگی در انتشار اطلاعات را تضمین کند.
اتاق خبر پایدار مبتنی بر هوش مصنوعی
قابلیت هوش مصنوعی در بهینهسازی منابع به پایداری در صنعت خبر کمک میکند. سیستمهای خودکار نیاز به مصرف انرژی بیش از حد مرتبط با فرآیندهای تولید سنتی را کاهش میدهند. علاوه بر این، کارآمدی هوش مصنوعی در تولید محتوا به استفاده هدفمندتر از منابع انسانی منجر میشود که به یک مدل عملیاتی بالقوه سازگارتر با محیطزیست تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی در برابر روزنامهنگاران انسانی: یک تحلیل مقایسهای
در حالی که هوش مصنوعی سرعت و توانایی پردازش داده بینظیری ارائه میدهد، روزنامهنگاران انسانی تحلیلهای انتقادی و زمینههایی را فراهم میکنند که ماشینها در حال حاضر قادر به تکرار آن نیستند. این مقایسه نشاندهنده یک رابطه مکمل است که در آن هوش مصنوعی وظایف مبتنی بر داده را مدیریت میکند و انسانها بر روزنامهنگاری تحقیقی و تحلیل عمیق تمرکز میکنند.
مدلهای قیمتگذاری و روندهای بازار
با گسترش استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی، مدلهای قیمتگذاری متنوعی ظهور کردهاند که متناسب با مقیاسهای مختلف عملیات رسانهای طراحی شدهاند. خدمات اشتراکی و مدلهای پرداخت به ازای استفاده، انعطافپذیری بیشتری برای رسانههای کوچکتر فراهم میکنند، در حالی که سازمانهای بزرگتر ممکن است در سیستمهای هوش مصنوعی اختصاصی برای قابلیتهای سفارشیسازیشده سرمایهگذاری کنند.
تحلیل بازار نشان میدهد که پذیرش هوش مصنوعی در آژانسهای خبری رو به افزایش است، بهویژه به دلیل تقاضا برای اخبار سریع، دقیق و شخصیسازیشده. این روند حاکی از تغییر تدریجی به سمت گزارشدهی تقویتشده با هوش مصنوعی است و پیشبینی میشود در سالهای آینده سرمایهگذاری در فناوریهای هوش مصنوعی افزایش یابد.
پیشبینیها و مسیرهای آینده
با نگاهی به آینده، نقش هوش مصنوعی در صنعت خبر و روزنامهنگاری به گسترش خود ادامه خواهد داد. نوآوریهایی در عوامل گفتگوی مبتنی بر هوش مصنوعی، مانند چتباتها، ممکن است تعامل و مشارکت کاربران را افزایش دهد. علاوه بر این، با پیشرفت فناوریهای واقعیت مجازی و واقعیت افزوده، هوش مصنوعی میتواند نقش مهمی در تولید تجربیات خبری همهجانبه ایفا کند.
آینده هوش مصنوعی در خبر بر همکاری تأکید دارد، جایی که انسانها و فناوری با هم کیفیت بالا و محتوای خبری جذاب را تضمین میکنند. پتانسیل نوآوری همچنان در حال گسترش است و پیشرفتهای هیجانانگیزی را در نحوه روایت و مصرف داستانها نوید میدهد.
——————
* کایلی مزا نویسندهای برجسته و اندیشمندی مطرح در حوزه فناوریهای نوظهور و فناوریهای مالی (فینتک) است. او دارای تحصیلات عالی در رشته مدیریت بازرگانی از مؤسسه معتبر فناوری جورجیا است که در آنجا علاقه زیادی به تقاطع فناوری و امور مالی پیدا کرد. مسیر حرفهای کایلی شامل نقشی مهم در شرکت پیشروی فناوری مالی «آزورا فایننشال سرویسز» میشود، جایی که او تخصص خود را در زمینه راهحلهای پرداخت دیجیتال و نوآوریهای مبتنی بر بلاکچین توسعه داد. کایلی از طریق مقالات و تحلیلهای روشنگر خود، درک جامعی از نحوه بازتعریف فناوریهای نوظهور در چشمانداز مالی به خوانندگان ارائه میدهد و خود را بهعنوان صدایی قابلاعتماد در این صنعت معرفی کرده است.
* منبع مقاله
https://www.qhubo.com.ni/news2/ai-revolutionizing-news-how-our-world-is-changing/13746/
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۲۳، با اشاره به شرایط منطقه گفت: «جمهوری اسلامی با وجود فعالیتها و سرمایهگذاریهایی که در سطح منطقه و روی نیروهای نیابتی خود داشته، در ماههای اخیر متحمل شکستهای جبرانناپذیری شده است.»
او در دیدار و گفتوگویی مجازی با مسعود قرهخانی، رییس پارلمان نروژ، و در پاسخ به سوال خبرنگاری نروژی که در این جلسه حاضر بود ، افزود: «با توجه به عدم مشروعیت جمهوری اسلامی در داخل کشور، و اینکه حکومت فقط یک اقتدار پوشالی و مبتنی بر سرکوب را به نمایش میگذارد، راه ما به سوی دموکراسی هموار و هموارتر خواهد شد.»
نرگس محمدی که در مرخصی استعلاجی موقت بهسر میبرد، پیش از نیز جلسهای مجازی با اعضای کمیته نوبل صلح داشت.
محمدی تاکید کرد: «من نمیگویم کار ما آسان خواهد شد. من از قطعیت پیروزی در مسیر دموکراسی، آزادی و برابری سخن میگویم و بسیار امیدوار هستم.»
نرگس محمدی افزود: «میزان آگاهی مردم در سالهای اخیر بهویژه با جنبش زن، زندگی، آزادی به سطحی تاریخی رسیده است که برای مفهوم دموکراسی بسیار مهم و تاثیرگذار خواهد بود.»
او افزود: «درست است که مردم ۴۶ سال برای احقاق حقوق خود مبارزه کردهاند، ولی ما در یک بازه زمانی منحصربهفردی برای تحقق آزادی هستیم.»
نرگس محمدی گفت: «من بهدنبال گذار از جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام استبداد دینی هستم اما معطوف به اینکه دموکراسی، آزادی و برابری تحقق پیدا کند و مردم عاملیت داشته باشند.»
او با اشاره به تحولات منطقهای گفت: «کتمانپذیر نیست که بسیاری از عوامل منطقهای و خارجی مهم و موثر هستند، اما آنچه که در نگاه من اولویت دارد عنصر مردم است و مردم بهواسطه آگاهی که به دست آوردهاند و ارادهای که برای گذار از نظام جمهوری اسلامی دارند، قطعا موفق خواهند شد اگرچه ممکن است که روزهای سخت و دشواری در پیش داشته باشیم.»
برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۲۳ افزود: «جمهوری اسلامی در ۴۶ سال گذشته نشان داده است که ظرفیت تحقق دموکراسی و آزادی را ندارد.»
او افزود: «مساله مهمتر این است که جمهوری اسلامی ظرفیت اصلاحپذیری را هم ندارد. یعنی ما نمیتوانیم تصور کنیم که این نظام میتواند اصلاح شود. بنابراین، گزینهای که پیش روی ما میماند گذار از جمهوری اسلامی بهعنوان یک استبداد دینی است.»
در این دیدار مجازی، مسعود قرهخانی ضمن تبریک مجدد به نرگس محمدی برای دریافت جایزه صلح نوبل، به ویدیویی اشاره کرد که در آن نرگس محمدی هنگام انتقال از بیمارستان با آمبولانس، شعار «زن، زندگی، آزادی» سر میدهد.
او خطاب به نرگس محمدی گفت: «تو یک شیرزنی».
در ادامه این دیدار، دو طرف درباره مسائل حقوق بشر در ایران و جنبش «زن، زندگی، آزادی» گفتوگو کردند.
پس از پایان این دیدار، مسعود قرهخانی در گفتوگویی با ایراناینترنشنال، گفت: «به زودی باید شاهد یک انقلاب در ایران باشیم.»
طبق سنت جایزه صلح نوبل، برندگان این جایزه یک روز پس از دریافت جایزه، از سوی رییس پارلمان نروژ برای دیداری رسمی به پارلمان دعوت میشوند. سال گذشته، به دلیل زندانی بودن نرگس محمدی، خانواده او که به نمایندگی از وی جایزه را دریافت کردند، به این دیدار دعوت شدند.
گفتو گو با سیانان
نرگس محمدی همچنین روز چهارشنبه، ۲۸ آذر، در گفتوگویی با کریستین امانپور، مجری شبکه سیانان گفت:«از زمانی که جایزه صلح نوبل را دریافت کردم، فشار مقامهای جمهوری اسلامی بر من در زندان افزایش یافته است.»
او تاکید کرد: «صرفنظر از هر مجازات و فشاری که حکومت علیه من اعمال کند، قاطعانه علیه اعدام، آپارتاید جنسیتی و سیاستهای جمهوری اسلامی ایستادهام.»
نرگس محمدی درباره کتابی که در زندان در حال نوشتن آن است، به سیانان گفت که این کتاب خاطرات شخصی نیست، بلکه تجربههای جامعه ایران طی دهههای اخیر و تحولات جامعه به ویژه در ارتباط با زنان است.
او افزود: «زنان ایران در دهههای اخیر بیشترین سرکوب را تجربه کردهاند. زنان ایران در این مدت به مقاومت خود ادامه دادهاند. این مقاومت تنها در برابر حکومت نبوده است و زنان ایران در برابر سنتهای کهنه در خاورمیانه و کشور خود نیز ایستادهاند.»
محمدی گفت: «مقاومت زنان ایران با امید به آیندهای روشن همراه بوده است و آنها برای این ایستادگی هزینه سنگینی را پرداخت کردهاند.»
نرگس محمدی با اشاره به تلاش مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی، آزادی و برابری گفت: «تجربه مردم ایران نشان میدهد جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست و کشور به نقطهای رسیده است که به گذار از خودکامگی مذهبی حکومت نیاز دارد.»
او افزود: «هدف ما رسیدن به دموکراسی و یک حکومت سکولار است و گذار از جمهوری اسلامی باید با روشهای خشونتپرهیز محقق شود.»
ایران اینترنشنال
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نشریه «فوربز» روز چهارشنبه ۲۸ آذر در گزارشی در مورد رونق بازار سیاه سرویس اینترنت ماهوارهای «استارلینک» در ایران نوشت: هزاران تن با استفاده از این سرویس، در کشوری که یکی از سرکوبگرترین رژیمها بر آن حکومت میکند، به جهان خارج متصل شدهاند.
فوربز افزود که دو سال پس از موافقت دولت آمریکا، استارلینک، راه نجات حیاتی برای افرادی است که بهدنبال آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات بدونسانسور هستند.
این نشریه، تجربه شهروندی به نام «محمد» در جنوب ایران را بازگو میکند که با پرداخت ۷۰۰ دلار، یک پایانه سرویس اینترنت ماهوارهای استارلینک را که در ایران غیرقانونی محسوب میشود، خریداری کرد.
به گزارش فوربز، با توجه به اعمال محدودیتهای شدید جمهوری اسلامی ایران برای دسترسی مردم به اینترنت و مسدودکردن پلتفرمهای محبوبی مانند «اینستاگرام» یا «تلگرام»، بسیاری از شهروندان ایرانی برای دسترسی به اینترنت آزاد به بازار سیاه مراجعه میکنند.
گزارشها نشان میدهد که بیش از ۲۰ هزار ایرانی به اینترنت پرسرعت ماهوارهای دسترسی دارند که با توجه به غیرقانونی بودن این سرویس رقم قابل توجهی است.
این در شرایطی است که علاقه شهروندان برای استفاده از سرویس اینترنت ماهوارهای، باعث افزایش بهای تجهیزات مورد نیاز شده است که شاید تا دو هزار دلار نیز برسد.
فوربز به نقل از یک فعال ایرانی مینویسد که افزایش استفاده از استارلینک در ایران میتواند «همان انقلاب فناوری باشد که ایرانیان برای مبارزه علیه ظلم دیجیتالی رژیم در انتظار آن بودند.»
به گزارش این نشریه، حکومت ایران بارها در جریان اعتراضات مردمی، بهویژه پس از کشتهشدن مهسا امینی (در بازداشت گشت ارشاد) آغاز شد، اینترنت را قطع کرده است، و حالا سرویس آزاد اینترنت ماهوارهای، وسیله ارتباطی بسیار مهمی در ایران محسوب میشود.
این در شرایطی است که ایلان ماسک، کارآفرین میلیاردر آمریکایی و صاحب شرکت «اسپیسایکس»، اخیرا گفت که سیستم جدید استارلینک امکان اتصال مستقیم تلفنهای همراه به اینترنت ماهوارهای را بدون نیاز به تجهیزات اضافی یا نصب برنامههای خاص، فراهم میکند.
او با انتشار مطلبی در شبکه اجتماعی «ایکس»، که متعلق به خود او است، نوشت: «سامانه جدید استارلینک بدون تجهیزات اضافی یا اپلیکیشن خاص، پیوند با اینترنت را برای تلفن همراه شما ممکن میسازد.»
ایلان ماسک تاکید کرد که این فناوری میتواند تحولی چشمگیر در دسترسی به اینترنت، بهویژه در مناطق دورافتاده و بدون پوشش شبکه اینترنت ایجاد کند.
پیشتر، استفاده از استارلینک نیازمند دستگاههای مخصوص مانند آنتنهای ماهوارهای بود، اما طبق بیانیه ایلان ماسک، اکنون کاربران میتوانند تنها با تلفن همراه خود به این اینترنت پرسرعت متصل شوند.
استارلینک یکی از پروژههای اصلی شرکت اسپیسایکس برای ارائه دسترسی جهانی به اینترنت پرسرعت است و به نظر میرسد این قابلیت جدید میتواند تأثیر قابل توجهی در زندگی کاربران در سراسر جهان داشته باشد.
این بیانیه، برای مردم در ایران که دسترسی آنها به اینترنت آزاد از سوی جمهوری اسلامی محدود شده است، میتواند امیدی تازه به همراه بیاورد و برای حکومت مذهبی در ایران نیز چالشی جدید محسوب شود.
منبع: فوربز و صدای آمریکا
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
هفتهنامه تجارت فردا
شرایط بسیار پیچیده و دشوار شده و شکاف میان جامعه و قدرت به مرحله نگرانکننده رسیده است. مردم میگویند در حالی که هیچ نهادی در ساختار سیاسی پاسخگوی نابسامانیهای موجود در سیاستگذاری اقتصادی و شرایط زندگی مردم نیست، زندگی خصوصی و کسبوکارشان مدعیان بیشماری دارد. مداخله گسترده در اقتصاد و تمایل به تشدید نظام چندقیمتی از یکسو دولتها را از انجام وظایف اصلیشان یعنی تولید و عرضه کالای عمومی بازداشته و از سوی دیگر به سرکوب انگیزه بخش خصوصی برای تولید کالاهای خصوصی منجر شده است. خروجی این وضعیت، تشدید فقر و بیکاری مردم بوده است.
مداخله بیحدومرز در علایق اجتماعی و سیاسی و دخالت وسیع و عمیق در زندگی و کسبوکار مردم در حالی صورت میگیرد که دولتها از عهده کوچکترین مسائل روزمره خود هم برنمیآیند و توان تامین کالاهای مهم عمومی نظیر سلامت، آموزش، امنیت، دیپلماسی و سیاستگذاری عاری از خطا را هم ندارند.
زندگی در کشور ما به آدمها یاد داده چارهای جز ایزوله کردن حریم خود در برابر دخالتهای بیاندازه دولت ندارند، یعنی باید دور حریم خصوصی خود دیوار بکشند تا بتوانند در یک قلعه شخصی آنگونه که میخواهند زندگی کنند، آنها که امکانات بیشتری دارند طبعاً قلعههای بهتر و بزرگتری میسازند. ما عادت کردهایم بین خانه و بیرون فاصله بگذاریم؛ بیرون یعنی خیابان، پیادهرو، محل کار، مغازه، مترو و هر جایی که بیرون قلعه ماست، جایی که خودمان نیستیم چون هم کنترل میشویم و هم به خودکنترلی در آن عادت داریم حالا یکی بیشتر یکی کمتر ولی بیرون جایی است که امن نیست. پس عجیب نیست که ما به بیرون و آدمهایش دلبستگی و تعلق نداریم چون هرچه خارج قلعه است میتواند عامل یک ناامنی بالقوه باشد. این باعث ازهمگسیختگی جامعه شده، ما کنار هم زندگی میکنیم اما به هم اعتماد نداریم؛ دکتر محسن گودرزی اسم این وضعیت را افول اجتماع (Community) گذاشته است.
در چنین جامعهای آدمها به هم احساس وابستگی ندارند. وقتی اکثریت به حقوق من احترام نمیگذارند من هم نفعی در احترام گذاشتن به حقوق دیگران ندارم. نوعی تعادل نش هم اتفاق میافتد و پایبندی به هنجارهای زندگی جمعی دیگر حتی به هزینهاش هم نمیارزد. مثالش رانندگی یا نظم و نظافت شهر است.
در این گزارش با مشورت و راهنمایی تقی آزادارمکی این پرسش را مطرح میکنیم که جامعه ایران چگونه در مسیر افول اجتماعی قرار گرفت؟
تقی آزادارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران معتقد است که اوضاع به آن وخیمی هم که فکر میکنیم نیست. او میگوید؛ به این شوری که میگویید نیست، ولی وضعیت تلخ و دردآور است. جامعه اینقدر درهمریخته و برهمشده نیست. خیلی از چیزهایی که به جامعه نسبت داده میشود متعلق به جامعه نیست. متعلق به سیاست، دولت و نظام حکمرانی کشور است. اگر متعلق به جامعه بود تاکنون صد بار منفجر و مضمحل شده بود و مردم سر همدیگر را میبریدند؛ اما مردم همچنان در شهر با همه سختیهایش با هم زندگی میکنند، با همه گرفتاریها، همسایهها از هم مراقبت میکنند و والدین مواظب بچههایشان هستند و برعکس؛ پس ماجرا و دردسر جای دیگری است.
ما با یک جامعه فربه قوی روبهرو هستیم و با دولتهایی که شرایط متزلزلی دارند و یکی از شاخصهای آن این است که همگرا نیستند. دولت آقای پزشکیان که آمده و بحث از وفاق ملی میکند، تلاشش این است که تعارضات درونی نظام سیاسی را کم کند؛ یعنی تعارضی بین رئیسجمهور و دیگر قوا و نهادهای تصمیمگیر نباشد؛ ولی میدانیم که این اتفاق به سختی صورت میگیرد؛ یعنی دولت آقای پزشکیان تمام انرژیاش را گذاشته تا در اینجا یک نوع سازگاری به وجود بیاید که این سازگاری به یک بیتصمیمی در نظام سیاسی انجامیده و نظام سیاسی یک نظام سیاسی ناکارآمد و معطل است و هیچ قدرت تصمیمگیری ندارد. تا دیروز میگفتیم به خاطر اینکه دوقطبی راست و چپ یا اصولگرا و اصلاحطلب است، مشکلاتی وجود دارد اما حالا که دولت وفاق ملی هم هست، میبینیم که قدرت تصمیمگیری ندارد. دیروز اگر تصمیمگیری نمیکرد میگفتیم به خاطر تعارضهایش است و امروز به خاطر وفاق. پس این مشکل چیزی فراتر از افول اجتماعی است چرا که دولت و نظام سیاسی در چرخه خود قرار ندارد. نظام سیاسی باید در کجا قرار میگرفت که این ناکارآمدی یا ضعف یا عدم تصمیمگیری درست یا مداخلهگری زیاد را نمیکرد؟ در جایی که میتوانست بروکراسیاش را فعال کند.
همگرایی نیست!
به اعتقاد ارمکی؛ دولتهای مدرن و دولتهای قوی دولتهایی هستند که از ابزارهای در دسترسشان خوب و بجا استفاده میکنند و این ابزار چیزی به نام بوروکراسی است. بوروکراسی فقط به معنای دولت نیست و کل نظام سیاسی است که عناصری دارد؛ یعنی سپاه، ارتش، حوزه امنیت، حوزه داخلی و خارجی و اقتصاد باید یک مجموعه همگرا، همراه و هماهنگ برای انجام اهدافی که نظام سیاسی به آنها متعهد است باشد و باید به آنها عمل کند که در این تعارض وجود دارد. تعارضی که میان وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم وجود دارد و هر دو این نهادها با دفتر تبلیغات اسلامی و تعارض هر سه نهاد با حوزه است که اینها در حوزه آموزش، تربیت، فرهنگ و میراث تمدنی وحدت نظر ندارند و با همدیگر همراهی نمیکنند و سیاستهای معارض دارند.
در حوزه اقتصاد و بازار هم همینطور است. بخش خصوصی، بخش دولتی و حوزه بینالمللی با همدیگر همگرا نیستند. وقتی در حوزه اقتصاد کالا تولید میکنید، نمیتوانید بفروشید یا اگر کالای خارجی میآورید با اشکال گوناگون و شیوههای غلط میفروشید؛ یعنی بین بازار بخش داخلی، چه سنتی و چه مدرن، با بخش دولتی عرصه اقتصاد، سیاستگذاری اقتصاد به نام نظام پولی و بانکی و اعتباری و اقتصاد بینالملل رابطه وجود ندارد. در حوزه سیاست نیز همین وضعیت وجود دارد؛ مثلاً تا دیروز قرار بود وزیر امور خارجه به عنوان نماینده دولت سیاست خارجی را دنبال کند؛ ولی یکباره میبینیم نمایندههای دیگری رایزنی میکنند و در اینجا هم همگرایی و همراهی وجود ندارد و بعد مجلس هم تصمیم دیگری میگیرد.
مشکل اولیه و اساسی ما این است که نظام سیاسی به معنای عام یا نظام حکمرانی به تعبیر دیگری بوروکراسی را نمیشناسد و نمیتواند از آن استفاده کند. بوروکراسی کشور به مسیر دیگری میرود و حکمرانان کار دیگری میکنند و باید به این موضوع سروسامان داد. به جای اینکه به سراغ جامعه بیاییم و جامعه را تحقیر کرده و بگوییم مردم همدیگر را میکشند و خودکشی و طلاق بالا رفته است. به این سادگی نیست که بگوییم جامعه در حال مضمحل شدن است و این است که نظام سیاسی قدرت و توانایی ندارد. برای اینکه فرآیند را درست کنیم، راهحل این نیست که به سراغ تنبیه یا تغییر نظام سیاسی برویم بلکه باید نظام سیاسی بر اساس نظام کارشناسی بپذیرد که ناتوانیها، ضعفها و قوتهایش کجاست.
نخبگان ناظران حیات جامعهاند و میتوانند جامعه را پیش برده و مشکلات را احصا کنند. تا این مشکل را حل نکنیم، هر دولت یا نظام سیاسی موفق نخواهد بود. از گذشته مردم کشور گوشت، نان و آبشان را با مقتضیاتی تهیه کرده و میخوردند، دولت به میان آمده و مدیریت آب، گوشت، نان، سیبزمینی و پیاز را به عهده گرفته و به خاطر بوروکراسی ضعیفی که دارد نمیتواند آن را مدیریت کنیم. آن وقت ما مدام بحران گوشت داریم یا گوجه یا برنج و تخممرغ و مرغ! مشکلات به سادگی حل نمیشوند و باید یک تیم کارشناسی آنها را احصا کرده و بعد نیروها در جهت توسعه کشور آموزش ببینند، در این صورت میتوان امیدوار بود که هشت یا ۱۰ سال آینده، نظام حکمرانی کشور در مسیر حرکت میکند.
جامعه در مسیر افول نیست!
ارمکی میگوید؛ هزاران سال این مردم تربیت، اخلاق و فرهنگ، دغدغهشان بوده و ملت تازهای نیستند که چیزی ندانند. این ملت در تربیت کردن، اخلاقورزی، دینورزی و فرهنگپذیری برای جامعه جهانی نشانه و معیاراند و باید توجه کنیم که این مردم در سختترین شرایط و نبود آب و امکانات توانستند زنده بمانند و با طبیعت بجنگند، ولی آرام بجنگند و طبیعت را خراب نکنند. پس جامعه ایران افول نکرده است. اما کشور در سطح فرهنگی مشکلی دارد؛ باید اجازه بدهند قهرمانان مردم در تاریخ خوشنام بمانند، قهرمانانی که در ورزش، هنر، سینما، دانشگاه و... هستند. باید اجازه داده شود که دانشمندان و متخصصان بر سرکار بروند تا افراد مهاجرت نکنند.
در صنعت و تجارت هم همینطور است. کسانی که کارگاههای موفق و تعدادی کارمند دارند و خصوصی عمل میکنند، نظام بیمهای را به جانشان میاندازند و شروع به تنبیه کردنشان میکنند و از طرف دیگر از آنها میخواهند شروع به فعالیت کنند. نظام حکمرانی درباره جامعه، اقتصاد، فرهنگ و مدیریت کشور فهم غلطی دارد. خودکشی یک کنش مثبت برای جامعهای است که به آن زور گفته میشود. مهاجرت یک کنش مثبت است، برای اینکه بتواند خودش را نجات بدهد و نگه دارد.
قتلها هم همینطور است. نگاه نکنید به اینکه در فضای عمومی آن را صرفاً زشت و پلید نشان میدهند. باید به این فکر کرد که چرا قتل اتفاق میافتد؟ برای مثال مردی زنش را میکشد که کار بسیار بدی میکند؛ به این دلیل زنش را میکشد که او را طلاق نمیدهد و نقطه امنی وجود ندارد که زن و مرد به آنجا بروند و مشکلشان را مطرح کنند. در نتیجه در نظام حقوقی کشور مشکل وجود دارد. چرا طلاق زیاد است؟ و چرا فرآیند طلاق به این اندازه عذابآور است؟ به نحوی که زن و مرد یکدیگر را گروگان بگیرند؟ همه خانوادههای ایرانی مشکل ارث و میراث دارند و با هم دعوا میکنند. چرا باید این مردمان نازنین و مهربان بر سر پول مشکل داشته باشند؟ چون مشکل اقتصادی وجود دارد و همزمان نظام حقوقی هم کارآمد نیست. در تهران ترافیک است چون شهردار به جای مدیریت ترافیک، فکر دیگری میکند و جای دیگر است! به همین دلیل مردم ساعتها در ترافیک میمانند، اعصابشان خرد میشود و درگیری هم پیش میآید! پس مشکل باز هم اینجا مردم نیستند! مردم وقتی تصادف میکنند چارهای جز خشونت ندارند. چرا مردم باید اینقدر تصادف کنند و در جادهها کشته شوند؟ ۳۰ هزار نفر سالانه در تصادفات میمیرند، چرا هیچکس به موضوع ورود نمیکند تا جلوی ماجرا را بگیرد؟ اگر نظام حکمرانی در سیاستهای اولیهاش شکست خورده، یک دولت توسعهگرا بسازد و هرکس اهل توسعه است به میدان بیاید. با این شرایط ۹۰ درصد مشکلات کشور حل خواهد شد، در غیر این صورت مشکلات پابرجا خواهند ماند.
فراتر از افول
با این حال، برخی دیگر از کارشناسان معتقدند که؛ آنچه در جامعه ایران اتفاق میافتد فراتر از افول است. این چیزی است که احمد بخارایی، جامعهشناس، از آن به نام فروپاشی اجتماعی تعبیر کرده است. افول معمولاً در یک ساختار اتفاق میافتد، برای مثال ممکن است ساختار سیاسی با بحران مشروعیت مواجه شود. این افول ممکن است در ساختار اقتصادی یا بعد فرهنگی نیز اتفاق بیفتد، مثلاً وقتی در جامعهای تضاد بین الگوهای سنتی و مدرن به اوج میرسد یا در بعد اجتماعی فرض کنید بحث اشتغال و بیکاری یا شکاف طبقاتی اتفاق میافتد، جامعه در آن ساختار دچار افول میشود. اگر صرفاً در یکی از این چهار ساختار که به آنها اشاره شد یعنی در خردهنظامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شما فرودها و نزولهایی را شاهد باشید، اطلاق افول اجتماعی بیشتر معنادار است.
اما اگر در بیش از یک خردهنظام و بهویژه در همه چهار خردهنظام شاهد یک سیر نزولی باشید این فراتر از یک افول و بحران است و شما با یک «ابربحران» مواجه هستید. در چنین شرایطی اطلاق «افول» یک اطلاق تمامعیار نیست و آنجاست که ما از آن با عنوان «فروپاشی اجتماعی» یاد میکنیم. یعنی در یک جامعه ممکن است فروپاشی سیاسی اتفاق نیفتد و حاکمیت با هر ترفند و تاکتیکی که شده سرپا بماند اما فروپاشی اجتماعی دیده میشود، فروپاشی اجتماعی مانند این است که سیستم اعصاب بدن مختل شود یا مانند یک بدن که با غدد سرطانی دستوپنجه نرم کند به مرور ضعیف و ضعیفتر شود. این بدن در ظاهر زنده است اما احتمال بازگشت آن به حالت سلامت سابق خیلی دشوار است. در این میان ممکن است نظام سیاسی نیز تغییر کند اما آن جامعه به این راحتی به حالت طبیعی برنمیگردد چرا که تاروپود آن از هم گسسته شده است.
بخارایی میگوید: «چه جامعه ما و چه هر جامعه دیگری وقتی با این وضعیت مواجه باشد اگر حاکمیت و خردهنظام سیاسی با همان فرمان گذشته به مسیر ادامه دهد قطعاً دچار مشکل میشود. هرچند میتواند با توسل یه باندبازی و رانتخواهی مدتی ادامه دهد. در عرصه بینالمللی نیز که هر کشوری به دنبال حفظ و گسترش منافع خویش است ممکن است بدهبستانهای کوتاهمدت با دیگر کشورها موجب تثبیت قدرت در داخل شود و در نتیجه مجموعه عوامل داخلی و خارجی ممکن است دستبهدست هم دهند و باعث شوند آن نظام سیاسی سر پا بماند اما این قابل تداوم نیست، چون ابربحران مانند یک گلوله برفی از بالای کوه حرکت میکند و بزرگتر و بزرگتر میشود و در نهایت به بهمن تبدیل خواهد شد.»
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
روانشناسی سیاسی علی خامنهای و برگفتی بر شکستهای انبوه او در سوریه
در این برنامه در گفتوگویی شنیدنی با محمد قائدی که استاد دانشگاه است و دستی در پژوهشها ی روانشناسی ی سیاسی دارد، در تکاپو ی آن بودهایم که همهنگام با آنچه در سوریه میگذرد نگاهی ژرف و تیز داشته باشیم بر فرآیندها ی تصمیمسازی و تصمیمگیری در جمهوری اسلامی. علی خامنهای و مردان کوچک و بزرگ او چه گونه تصمیم میگیرند؟ نهادهای تصمیمساز چه نهادهایی هستند؟ و توزیع قدرت و مسوولیت در جمهوری اسلامی چهگونه است؟ بار شکستها ی انبوه جمهوری اسلامی در داستان فلسطین، لبنان و سوریه را روی دوش چه کسی باید گذاشت؟ سهم رهبر، بیترهبری، رییسجمهوری، شورا ی امنیت ملی، سپاه و مجلس شورای اسلامی چهاندازه است؟ از کالبدشکافی آنچه گاهی و کسانی باگرتهبرداری از ادبیات غربی «نظم نوین روحانیت» خواندهاند، و به دوران علی خامنهای برچسب کردهاند، چه به دست میآید؟ آیا در بنیادها ساختار جمهوری اسلامی و برج عاج روحانیت شیعی با نظم، نوینش، نظمنوین و نگاهی سامانمند (سیستمی) همکاسه و همسو میشود؟
در روانشناسی سیاسی از روشهای گوناگون همانند روانکاوی، روانزندهگینگاری، انگارهی تصوير (Image theory) و آلتیای (Leadership Trait Analysis) در شناخت رهبران سیاسی بهره برده میشود. روانشناسی ی سیاسی در دریافت آنچه در ایران میگذرد، چه کمکی به ما میکند؟ خامنهای چهگونه رهبری است؟ و در بنیادها در مغز و ذهن او چه میگذرد؟ آیا بیت بیدروپیکری که علی خامنهای ساخته است، فرآیند تصمیمسازیها و تصمیمگیریها را در جمهوری اسلامی دگرگون و نهادمند کرده است؟ یا همچنان با هیایتی روبهرو هستیم که با تصمیمها ی هیاتی و گوترهای کار میکند؟ هزینهها ی مدیریت و گردانش هیاتی در جمهوری اسلامی ایران چهگونه و از کجا پرداخت میشود؟ آنچه در سوریه میگذرد، از فرآیندها ی تصمیمسازی و تصمیمگیری در هیات جمهوری اسلامی و رهبر آن چه میگوید؟
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
آنا رایسکایا / رادیو فردا
مأموران اطلاعاتی روسیه که در قتل مخالفان کرملین نیز نقش دارند، بهتازگی اغلب تحت پوشش خبرنگار و فعال حقوق بشر مخالف کرملین عمل میکنند.
در تازهترین مورد، یک «خبرنگار» بلغاری در این کشور بازداشت شده و در حال محاکمه است که گفته میشود عضو گروهی بوده که قصد ربودن و قتل یک روزنامهنگار تحقیقی سرشناس روسیه را در لندن داشتند.
رومن دوبروخوتوف، روزنامهنگار هدف سوءقصد، مؤسس و سردبیر نشریهٔ «اینسایدر» است که با همکاری گروه تحقیقی «بلینگکت»، هویت شمار قابلتوجهی از جاسوسان روسیه را برملا کرده است.
بهگفتهٔ او، مأموران اطلاعاتی روسی متوجه شدهاند که میتوانند در پوشش یک خبرنگار یا یک فعال مدنیِ مخالف کرملین بهراحتی در میان اپوزیسیون روسیه در خارج از کشور رسوخ کنند و در عین حال از چشم سازمانهای ضدجاسوسی غربی دور بمانند.
«خبرنگاران» بهجای «دیپلماتها»
از تحقیقات خبرنگاران چنین برمیآید که سازمانهای اطلاعاتی روسیه موفق شدهاند شبکهٔ خود را در کشورهای غربی که در پی اخراج صدها دیپلمات روسی منحل شده بود، احیا کنند.
برخی از این گزارشها میگویند از ۶۰۰ نفر کارکنان اخراجی سفارتخانههای روسیه در کشورهای غربی، حدود ۴۰۰ نفر مأمور افاسب (سازمان امنیت روسیه)، گرو (ادارهٔ اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح روسیه) یا اسور (سرویس اطلاعات خارجی روسیه) بودهاند.
به گزارش نشریهٔ روسی «خولود»، با گذشت دو سال از اخراج دیپلماتهای روسی در پی تهاجم نظامی روسیه علیه اوکراین، شبکهٔ جاسوسی روسیه در غرب همان اهداف پیشین را دنبال میکند: کشف اطلاعات محرمانه، تفرقهاندازی میان متحدان در ناتو، تحریک نارضایتیهای عمومی از ادامهٔ حمایت غرب از اوکراین و مبارزه با مخالفان کرملین.
اما شیوههای مأموران اطلاعاتی روسی متنوعتر و پیچیدهتر شده و مقابله با آنها نیز دشوارتر شده است.
آندره سولداتوف، صاحبنظر در زمینهٔ سازمانهای اطلاعاتی روسیه، به «خولود» گفته است که جاسوسان روسیه پس از شکست «ارتش دیپلماتیک»، یک «ارتش نیابتی» تشکیل دادهاند که عبارتاند از:
• شهروندان روس مقیم کشورهای غربی، بهویژه کسانی که بستگانشان در روسیه تحت فشار قرار گرفتهاند؛
• شهروندان خارجی که به دلایل مالی، عقیدتی یا نظایر اینها به همکاری با جاسوسان روس ترغیب شدهاند؛
• مجرمانی که عمدتاً در ازای دریافت پول، سفارشهای کرملین را اجرا میکنند.
بهگفتهٔ این کارشناس، این روش از یک سو به مأموران اطلاعاتی روسیه اجازه میدهد در امان بمانند و مسکو دست داشتن در عملیاتهای خرابکارانه را انکار کند، اما از سوی دیگر، «ارتش نیابتی» تحت کنترل کامل نیست و بسیاری از اقداماتی که در مسکو برنامهریزی شده، شکست خورده است.
به همین دلیل، بهگفتهٔ سولداتوف، مأموران اطلاعاتی روسیه ناچار شدهاند مجدداً به غرب اعزام شوند، اما با «شمایلی جدید»؛ آنها اغلب خود را بهعنوان مخالف کرملین معرفی میکنند.
«فعال مدنی»، «مستندساز» و «خبرنگار»
نشریهٔ تحقیقی «اینسایدر» از مدتها پیش فعالیت واحد شمارهٔ ۲۹۱۵۵ ادارهٔ اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح روسیه را دنبال میکند و نقش مأموران این سازمان در انفجارهایی را که در تأسیسات نظامی در کشورهای مختلف اروپا رخ داد و همچنین در سوءقصد با عامل اعصاب «نوویچوک» به سرگئی اسکریپال، جاسوس پیشین روسیه در بریتانیا، افشا کرده است.
به گزارش «اینسایدر»، ایوان ژیخاریف ۳۷ ساله فارغالتحصیل «مدرسهٔ حقوق بشر» است که پیش از جنگ روسیه علیه اوکراین در مرکز آندری ساخاروف در مسکو دایر بود. بهگفتهٔ فعالان این مرکز، ژیخاریف بهویژه در فعالیتهایی که برای حمایت از زندانیهای سیاسی انجام میشد، «فعالترین داوطلب» بود.
از تحقیقات خبرنگاران چنین برمیآید که ژیخاریف با معرفینامهٔ «تحسینبرانگیز» مرکز ساخاروف، در برخی برنامههای اپوزیسیون روسیه در خارج از کشور شرکت کرد، ازجمله در «همایش روسیهٔ آزاد» که زیر نظر گری کاسپاروف، قهرمان پیشین شطرنج و یکی از چهرههای سرشناس مخالف کرملین، برگزار شد و همچنین در «همایش کمپکمپ» که بیش از ۲۰۰ خبرنگار و فعال مدنی از ۱۵ کشور اروپای شرقی و آسیای میانه را گرد هم آورده بود.
«اینسایدر» متوجه شده است که تاریخ حضور ژیخاریف در اروپا با وقوع چند عملیات خرابکارانهٔ منتسب به روسیه مصادف بود. به همین دلیل، به باور خبرنگاران، نقش این جاسوس روسیه فراتر از خبرچینی دربارهٔ مخالفان کرملین بوده است.
یکی دیگر از اعضای واحد ۲۹۱۵۵، ماکسیم رودیونوف است که در پوشش «مستندساز» بهدفعات به کشورهای غربی سفر کرد.
به گزارش «اینسایدر»، او برای اثبات «فعالیت هنری»، در تولید یک تیزر مرتبط با اتورالی از روسیه به مغولستان نقش داشت. خبرنگاران «اینسایدر» معتقدند ادارهٔ اطلاعات ارتش روسیه با برگزاری این رالی، شرایط لجستیک برای عملیات خود در منطقه را هموار کرده است.
اما از نظر خبرنگاران «اینسایدر»، کنستانتین مدودف «جالبترین» عضو واحد ۲۹۱۵۵ بوده است چراکه تنها مأمور اطلاعاتی روسیه است که با نام واقعی خود مشغول فعالیت جاسوسی بود.
او بهعنوان خبرنگار روزنامهٔ «تریبونا» (که اکنون منحل شده)، حتی با سفیر اندونزی در مسکو مصاحبه کرد. او همچنین گزارشهای متعددی از اسلوونی منتشر کرد. پس از لو رفتن فعالیت خانوادهٔ دولتزف در اسلوونی، خبرنگاران احتمال میدهند که مدودف در پوشش خبرنگار رابط این خانواده با مسکو بوده است.
«لودویگ گیش» و «ماریا روزا مایر مونوس» در بهار گذشته در اسلوونی بازداشت شدند و معلوم شد که «لودویگ» در واقع آرتیوم ویکتورویچ دولتزف، افسر ارشد سازمان اطلاعات خارجی روسیه، است.
«ماریا» هم که نام واقعیاش آنا والریونا دولتزووا است، در همین سازمان جاسوسی رتبهای حتی بالاتر از همسر خود دارد. در تابستان گذشته که این زوج در چارچوب مبادلهٔ زندانیان بین روسیه و آمریکا به مسکو بازگشتند، ولادیمیر پوتین با گل به استقبال آنها رفت.
در میان این گروه همچنین پابلو گونزالس (پاول روبتزوف) بود که از او بهعنوان «موفقترین جاسوس روسی» یاد میشود چراکه ظاهراً در تمام سالهای «فعالیت خبرنگاری»اش، هیچکس متوجه نشده بود که او روایتها و دیدگاههای کرملین را ترویج و از اپوزیسیون روسیه برای مسکو جاسوسی میکند.
بازداشت او حتی اعتراض بسیاری از مدافعان حقوق بشر ازجمله سازمان عفو بینالملل و گزارشگران بدون مرز را هم در پی داشت.
سوءقصد به رومن دوبروخوتوف
بهتازگی مشخص شده است شماری از شهروندان بلغارستان که برای روسیه جاسوسی میکردند و اکنون تحت محاکمه هستند، ازجمله در حال آماده کردن طرح ربودن و قتل رومن دوبروخوتوف، سردبیر «اینسایدر»، بودند.
ظاهراً قرار بود طی عملیاتی با اسم رمز «قایق ماهیگیری»، دوبروخوتوف در سواحل انگلیس کشته شود. یکی از اعضای این گروه که موظف شده بود با دوبروخوتوف روابط نزدیک برقرار کند، کارت مطبوعاتی جعلی شبکههای تلویزیونی «دیسکاوری» و «نشنال جئوگرافیک» را داشت.
دوبروخوتوف در مصاحبه با نشریهٔ «توچکا» گفته است که «خبرنگاری پوشش رایج جاسوسان روسی شده است» و وظیفهٔ اکثر خبرنگاران جعلی نزدیک شدن به افراد مورد نظر کرملین و جمعآوری اطلاعات دربارهٔ آنها است تا از این اطلاعات برای باجگیری، حملات سایبری و مواردی دیگر از این قبیل استفاده شود.
بهگفتهٔ این روزنامهنگار، سازمانهای ضدجاسوسی غربی مأموران روسی را که اغلب فارغالتحصیل یک مؤسسهٔ نظامی هستند، از قبل میشناسند و زیر نظر دارند، اما نمیتوانند در میان «هزاران فعال مدنی و خبرنگار که بهدلیل مخالفت با کرملین ناچار شدهاند به کشورهای غربی پناه ببرند»، افرادی را شناسایی کنند که تحت پوشش خبرنگار و فعال مدنی در اصل مأمور کرملین هستند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
جاناتان سول و پریسا حافظی / خبرگزاری رویترز
سپاه پاسداران ایران کنترل خود بر صنعت نفت کشور را افزایش داده و تا ۵۰ درصد از صادراتی را که بیشترین درآمد تهران و منابع مالی برای نیروهای نیابتیاش در سراسر خاورمیانه را تأمین میکند، در دست دارد. این اطلاعات بر اساس گزارشهای مقامات غربی، منابع امنیتی و افراد مطلع ایرانی ارائه شده است.
تمام جنبههای تجارت نفت تحت تأثیر نفوذ فزاینده سپاه قرار گرفته است، از جمله ناوگان کشتیهای سایهای که به طور مخفیانه نفت تحریمشده را حمل میکنند، تا لجستیک و شرکتهای صوری که این نفت را بهویژه به چین میفروشند. این اطلاعات از طریق مصاحبه با بیش از دوازده نفر جمعآوری شده است.
گزارشهایی از میزان کنترل سپاه پاسداران بر صادرات نفت تاکنون منتشر نشده بود.
علیرغم تحریمهای شدید غرب که توسط رئیسجمهور پیشین آمریکا، دونالد ترامپ، در سال ۲۰۱۸ برای خفه کردن صنعت انرژی ایران اعمال شد، ایران سالانه بیش از ۵۰ میلیارد دلار از نفت درآمد دارد. این درآمد، بزرگترین منبع ارز خارجی کشور و ارتباط اصلی آن با اقتصاد جهانی است.
شش متخصص - شامل مقامات غربی، کارشناسان امنیتی و منابع ایرانی و تجاری - اظهار داشتند که سپاه تا ۵۰ درصد از صادرات نفت ایران را کنترل میکند که این مقدار از حدود ۲۰ درصد سه سال پیش به شدت افزایش یافته است. این منابع به دلیل حساسیت موضوع حاضر به افشای نام خود نبودند.
سه تخمین از این ارقام بر اساس اسناد اطلاعاتی درباره حملونقل نفت ایران بوده و سایرین این ارقام را از طریق نظارت بر فعالیتهای کشتیها و شرکتهای مرتبط با سپاه پاسداران به دست آوردهاند. رویترز نتوانست میزان دقیق کنترل سپاه را مشخص کند.
نفوذ روزافزون سپاه بر صنعت نفت، قدرت آن در سایر بخشهای اقتصاد ایران را نیز افزایش داده و اعمال اثرات تحریمهای غرب را دشوارتر کرده است - بهویژه با توجه به اینکه واشنگتن سپاه را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کرده است.
با این حال، بازگشت احتمالی ترامپ به کاخ سفید در ژانویه ممکن است منجر به اجرای سختگیرانهتر تحریمهای مربوط به صنعت نفت ایران شود. وزیر نفت ایران اعلام کرده است که تهران اقداماتی را برای مقابله با هرگونه محدودیت آماده کرده است، اما جزئیاتی ارائه نداده است.
در بخشی از گسترش نفوذ خود در صنعت نفت، سپاه حوزههایی را که پیشتر تحت کنترل نهادهای دولتی نظیر شرکت ملی نفت ایران (NIOC) و شرکت زیرمجموعه تجاری آن، NICO، بود، به دست گرفته است.
ریچارد نفیو، معاون سابق فرستاده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران، اظهار داشت که زمانی که تحریمها صادرات نفت ایران را هدف قرار دادند، افراد مسئول در NIOC و صنعت گستردهتر نفت، تخصص بیشتری در امور نفت داشتند تا دور زدن تحریمها.
او افزود: «افراد سپاه پاسداران در امر قاچاق بسیار ماهرتر بودند، اما در مدیریت میادین نفتی ضعف داشتند. این امر موجب شد که کنترل بیشتری بر صادرات نفت به دست آورند.»
سپاه پاسداران، NIOC، NICO و وزارت خارجه ایران به درخواستها برای اظهار نظر پاسخ ندادند.
اشتیاق به ریسک
سپاه پاسداران یک نیروی قدرتمند سیاسی، نظامی و اقتصادی است که روابط نزدیکی با رهبر انقلاب، علی خامنهای دارد.
سپاه از طریق نیروی قدس، بازوی عملیاتهای برونمرزی خود، نفوذ خود را در خاورمیانه اعمال میکند و به متحدان خود نظیر حزبالله در لبنان، حماس در غزه، حوثیهای یمن و شبهنظامیان عراق پول، سلاح، فناوری و آموزش ارائه میدهد.
در حالی که اسرائیل در سال گذشته تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه را کشته است، متخصصان نفتی حاضر در این سازمان توانستهاند به فعالیتهای خود ادامه دهند. این اطلاعات از سوی دو منبع غربی و دو منبع ایرانی ارائه شده است.
بر اساس گفته ریچارد نفیو، دولت ایران از حدود سال ۲۰۱۳ به جای پرداخت نقدی، نفت به سپاه و نیروی قدس تخصیص داده است.
در آن زمان، دولت به دلیل فشارهای بودجهای ناشی از تحریمهای غرب که بر سر برنامه هستهای ایران اعمال شده بود، با دشواری در صادرات نفت مواجه بود.
نفیو گفت که سپاه در یافتن راههایی برای فروش نفت حتی تحت فشار تحریمها مهارت داشت.
بر اساس برآوردهای اداره اطلاعات انرژی دولت ایالات متحده، درآمدهای نفتی ایران در سال ۲۰۲۳ به ۵۳ میلیارد دلار رسید، در حالی که این رقم در سال ۲۰۲۲ برابر با ۵۴ میلیارد دلار، در سال ۲۰۲۱ برابر با ۳۷ میلیارد دلار و در سال ۲۰۲۰ برابر با ۱۶ میلیارد دلار بود.
بر اساس آمار اوپک، با وجود تحریمهای غرب، تولید نفت ایران در سال جاری به ۳.۳ میلیون بشکه در روز رسیده است که بالاترین رقم از سال ۲۰۱۸ تاکنون است.
چین بزرگترین خریدار نفت ایران است و بیشتر نفت به پالایشگاههای مستقل ارسال میشود. منابع اعلام کردهاند که سپاه شرکتهای صوری برای تسهیل تجارت با خریداران در چین ایجاد کرده است.
بر اساس گفته یکی از منابع درگیر در فروش نفت ایران به چین، درآمدهای حاصل از صادرات نفت تقریباً به طور مساوی میان سپاه و شرکت NICO تقسیم میشود. سپاه نفت را با تخفیف ۱ تا ۲ دلار به ازای هر بشکه نسبت به قیمتهای ارائهشده توسط NICO میفروشد، زیرا خریداران با ریسک بیشتری در خرید از سپاه مواجه هستند.
این منبع گفت: «این به میزان تمایل خریدار به ریسک بستگی دارد؛ خریداران با اشتهای ریسک بالاتر به سراغ سپاه میروند که توسط ایالات متحده به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده است.»
دو منبع غربی تخمین زدند که تخفیف سپاه حتی بیشتر است و به طور متوسط ۵ دلار در هر بشکه و گاهی تا ۸ دلار میرسد.
بر اساس گفته منابع و اسناد اطلاعاتی مشاهدهشده توسط رویترز، نفت به طور مستقیم توسط دولت به سپاه و نیروی قدس تخصیص داده میشود. سپس بر عهده آنهاست که نفت را بازاریابی و حمل کنند و مکانیزمی برای توزیع درآمدها ایجاد کنند.
شرکت ملی نفت ایران (NIOC) سهمیهای جداگانه دریافت میکند.
جبهه چینی
یکی از شرکتهای صوری مورد استفاده، شرکت ”هاوکون” مستقر در چین است. این شرکت که توسط مقامات نظامی سابق چین اداره میشود، همچنان بهعنوان یک کانال فعال برای فروش نفت سپاه پاسداران به چین عمل میکند، علیرغم آنکه واشنگتن در سال ۲۰۲۲ آن را تحت تحریم قرار داد. این اطلاعات توسط دو منبع ارائه شده است.
وزارت خزانهداری ایالات متحده اعلام کرد که شرکت “چاینا هاوکون انرژی” میلیونها بشکه نفت از نیروی قدس سپاه پاسداران خریداری کرده و به دلیل «ارائه کمکهای مادی، حمایت، یا تأمین مالی، مواد یا فناوری، یا کالاها و خدمات به نیروی قدس سپاه» تحت تحریم قرار گرفته است.
در یکی از معاملات نفتی به تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۲۱ که هاوکون و شرکت ترکیهای “باسلام نقلیات” (Baslam Nakliyat) - که به دلیل ارتباطات تجاری خود با سپاه تحت تحریم ایالات متحده است - نیز در آن مشارکت داشتند، یک پرداخت از طریق بانک آمریکایی “جیپی مورگان” و بانک ترکیهای “وقف کاتیلیم”(Vakif Katilim) پردازش شد. این اطلاعات بر اساس اسناد اطلاعاتی ارائه شده است.
این معامله قبل از اعمال تحریمها علیه این شرکتها انجام شده بود. رویترز هیچ نشانهای مبنی بر آگاهی جیپی مورگان یا وقف کاتیلیم از ارتباط این معامله با ایران ندارد، که این امر خطر گرفتار شدن ناخواسته شرکتها در تجارت سایهای را نشان میدهد.
جیپی مورگان از اظهار نظر خودداری کرد. بانک وقف کاتیلیم در بیانیهای گفت: «بانک ما فعالیتهای خود را در چارچوب قوانین ملی و بینالمللی بانکی انجام میدهد.»
هاوکون نیز از اظهار نظر خودداری کرد. شرکت باسلام به درخواست برای اظهار نظر پاسخی نداد.
ناوگان سایه
قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس که در سال ۲۰۲۰ در حملهای توسط ایالات متحده در بغداد کشته شد، یک ستاد مخفی برای فعالیتهای قاچاق نفت این نیرو تأسیس کرده بود. این ستاد در سال ۲۰۲۰ افتتاح شد و در ابتدا توسط وزیر سابق نفت، رستم قاسمی، مدیریت میشد. این اطلاعات از طریق اسناد اطلاعاتی به دست آمده است.
رویترز نتوانسته مشخص کند تمامی درآمدهای نفتی که از طریق سپاه پاسداران به دست میآید، به کجا میرود. بودجه ستاد مرکزی و عملیات روزانه سپاه حدود ۱ میلیارد دلار در سال تخمین زده شده است، بر اساس ارزیابیهای دو منبع امنیتی که فعالیتهای سپاه را ردیابی میکنند.
آنها تخمین زدند که بودجه سپاه برای حزبالله نیز حدود ۷۰۰ میلیون دلار در سال است.
شلومیت واگمن، مدیر کل پیشین اداره منع پولشویی و تأمین مالی تروریسم اسرائیل، گفت: «ارقام دقیق فاش نشدهاند، زیرا حزبالله منابع مالی خود را پنهان میکند. اما برآوردها نشان میدهد که بودجه سالانه آن حدود ۷۰۰ میلیون تا ۱ میلیارد دلار است. حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد از این بودجه مستقیماً از ایران تأمین میشود.»
حزبالله به درخواست برای اظهار نظر پاسخی نداد.
دبیرکل پیشین حزبالله، سید حسن نصرالله، که در حمله هوایی اسرائیل کشته شد، گفته بود ایران بودجه گروه را، از جمله برای حقوق و سلاح، تأمین میکند.
شرکت ملی نفتکش ایران (NITC)، که قبلاً نقشی کلیدی در صادرات ایفا میکرد، اکنون خدماتی به سپاه ارائه میدهد.
این شرکت انتقال کشتی به کشتی نفت ایران به کشتیهای تحت مدیریت سپاه برای ارسال نفت خام به چین را انجام میدهد. این اطلاعات از طریق منابع و دادههای ردیابی کشتیها ارائه شده است. چنین انتقالهایی برای پنهان کردن منشأ نفتی که نفتکشها حمل میکنند، یک رویه رایج است.
شرکت ملی نفتکش ایران به درخواست برای اظهار نظر پاسخ نداد.
در ماه اوت، دفتر ملی مبارزه با تأمین مالی تروریسم اسرائیل، که بخشی از وزارت دفاع این کشور است، تحریمهایی را بر ۱۸ نفتکش اعمال کرد که به گفته این دفتر در حمل نفت متعلق به نیروی قدس سپاه مشارکت داشتند.
در ماه اکتبر، وزارت خزانهداری ایالات متحده تحریمهایی بر ۱۷ نفتکش جداگانه اعمال کرد که گفته شد بخشی از «ناوگان سایهای» ایران هستند، خارج از کشتیهای شرکت ملی نفتکش. در تاریخ ۳ دسامبر، تحریمهای دیگری علیه ۱۸ نفتکش اضافی اعمال شد.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
یک مقام ارشد وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، شمار تلفات انسانی نظامیان کره شمالی در جنگ اوکراین را «سنگین»، شامل «چند صد نفر» کشته و زخمی عنوان کرد.
پیش از این وزارت دفاع آمریکا بهطور رسمی گزارشها دربارهٔ کشتهشدن تعدادی از نظامیان کره شمالی اعزام شده به روسیه برای مشارکت در جنگ با اوکراین را تأیید کرده بود.
این مقام ارشد پنتاگون که نامی از او برده نشده، به برخی رسانههای غربی گفته به نظر میرسد نیروهای کره شمالی که به روسیه اعزام شدهاند تجربه جنگ میدانی ندارند و متحمل تلفات سنگینی شدهاند.
به گفته مقام پنتاگون تلفات نیروهای کره شمالی شامل سربازان «تازه به خدمت گرفته شده تا ردههای بالای فرماندهی» است.
ولودیمیر زلنسکی رئیسجمهور اوکراین نیز دو روز پیش ویدئویی منتشر کرد که نشان میدهد ظاهراً نیروهای روسی در حال «آتش زدن صورتهای نیروهای کشتهشده کره شمالی» در منطقه «کورسک» هستند تا شواهد حضور آنها در میدان جنگ را پنهان کنند.
آقای زلنسکی در شبکه ایکس (توییتر سابق) نوشته که دلیلی برای مشارکت شهروندان کره شمالی در جنگ وجود ندارد و حتی بعد از کشته شدن، اجساد آنها مورد «بیاحترامی و تمسخر» روسها واقع میشود.
پیشتر منابع غربی در ماه اکتبر از اعزام ۱۰ تا ۱۲ هزار نیروی نظامی کره شمالی به روسیه خبر داده بودند. اوکراین به همراه برخی کشورهای غربی میگویند این نیروها فعلاً به منطقه کورسک روسیه که اوایل امسال ارتش اوکراین طی یک حمله ناگهانی کنترل آن را به دست آورد، اعزام شدهاند.
هنوز حضور نظامیان کره شمالی در جبهههای نبرد داخل خاک خود اوکراین تأیید نشده است.
در این میان، نهادهای اطلاعاتی اوکراین میگویند سربازان کره شمالی که طی هفتههای گذشته به عنوان نیروهای پشتیبانی ایفای نقش میکردند، از هفته گذشته وارد جبهه نبرد شده و در نبردهایی در سه روستای کورسک متحمل تلفات شدهاند.
کیم جونگ اون رهبر کره شمالی ژوئن امسال پیمان دفاعی دوجانبه با روسیه امضا کرد و حتی یک ماه پیش از تصویب آن در دومای روسیه در ماه گذشته، پیونگیانگ آغاز به اعزام هزاران نظامی به روسیه برای شرکت در نبرد با اوکراین کرده بود.
خبرگزاری آسوشیتدپرس از قول منابع آگاه گزارش داده که روزانه ۱۲۰۰ نیروی ارتش روسیه در جنگ اوکراین کشته یا زخمی میشوند، اما کرملین فعلاً در جایگزینی آنها با نیروهای جدید مشکلی نداشته است.
مقام پنتاگون همچنین توضیح نداده که آیا روسیه درخواست نیروهای بیشتر از کره شمالی کرده است یا نه.
کرملین و وزارت دفاع روسیه از پاسخ به سوال رسانههای غربی درباره تلفات نیروهای کره شمالی اجتناب کردهاند.
رادیو فردا
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
در جریان نشست شورای امنیت سازمان ملل برای بررسی نحوه اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ و توافق برجام، سه قدرت اروپایی و آمریکا هشدار دادند که ایران به طور مداوم از تعهدات برجامی خود فاصله میگیرد و زمان آن رسیده که ایران با اتخاذ گامهای عملی روند گسترش برنامه هستهای خود را متوقف و معکوس کند.
در ابتدای این نشست، رزماری دی کارلو، معاون دبیرکل سازمان ملل هجدهمین گزارش آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل را قرائت کرد.
این مقام بلندپایه سازمان ملل از قدرتهای جهانی و جمهوری اسلامی خواست تا هرچه سریعتر برای بازگرداندن توافق ۲۰۱۵ که در ازای محدودسازی برنامه هستهای ایران، تحریمها علیه تهران را لغو کرده بود، تلاش کنند.
توافق برجام بین ایران با بریتانیا، آلمان، فرانسه، آمریکا، روسیه و چین سال ۲۰۱۵ منعقد شد اما ایالات متحده سال ۲۰۱۸، در اولین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، از آن خارج شد.
موضع چین و ورسیه
در ادامه فو تسونگ، نماینده چین گفت توافق برجام بهترین گزینه برای حل مسئله هستهای ایران بود و «ما از همه طرفها میخواهیم با تلاش بیشتر گفتوگوها و مذاکرات را از سر بگیرند.»
او در ادامه با گفتن اینکه سیاست فشار حداکثری، باعث وضعیت فعلی برنامه هستهای ایران شده، گفت «مکانیسم ماشه نباید ابزار باجگیری شود.»
نماینده روسیه هم هشدار داد تلاش برای فعالکردن مکانیزم ماشه هیچ نتیجهای نخواهد داشت و گفت «هرگونه حملهای علیه تاسیسات هستهای ایران را محکوم میکنیم.»
موضع اتحادیه اروپا
استاوروس لامبرینیدیس، نماینده اتحادیه اروپا در شورای امنیت هم در سخنانی گفت اطمینان از اینکه ایران به سلاح هستهای دست نیابد یا آن را توسعه ندهد، یکی از اولویتهای اصلی امنیتی اتحادیه اروپا است.
لامبرینیدیس همچنین با اشاره به دو گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره غنیسازی ۶۰درصدی اورانیوم گفت «ما از مسیر هستهای ایران که به طور مداوم در حال گسترش است و گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی آن را تایید میکنند، نگران هستیم. بهویژه، انباشت اورانیوم با غنای بالا و گسترش زیرساختهای غنیسازی هستهای ایران بسیار نگرانکننده است.»
لامبرینیدیس همچنین در ادامه گفت این اقدامات «خطرات بسیار قابل توجهی» به همراه دارد و «نگرانیهای جدی درباره نیات ایران ایجاد میکند.»
موضع سه قدرت اروپایی
جیمز کاریوکی، معاون نماینده دائم بریتانیا هم با اشاره به اینکه ایران همچنان برنامه هستهای خود را در سطوحی توسعه میدهد که هیچ توجیه معتبر غیرنظامی ندارد، گفت «برنامه هستهای ایران هرگز تا این حد پیشرفته نبوده است و آژانس دیگر نمیتواند تایید کند که اهداف این برنامه صرفا صلحآمیز است.»
کاریوکی در ادامه گفت «رییسجمهور ایران یک انتخاب دارد. میتواند در ماههای آینده به تشدید ادامه دهد یا دیپلماسی را انتخاب کند.»
او در ادامه با تاکید بر اینکه ایران به تعهدات خود در برجام پایبند نیست، گفت «ایران با اظهارات تنشآمیز و خطرناک درباره توانایی و دکترین هستهای خود، تنشها را تشدید میکند.»
نماینده بریتانیا همچنین با گفتن اینکه با نزدیک شدن به موعد انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت در اکتبر آینده، وضعیت حساستر میشود، گفت «ما هر گام دیپلماتیک لازم را برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای برخواهیم داشت، از جمله اینکه در صورت لزوم مکانیزم ماشه را فعال کنیم.»
توماس زانایسن، نماینده آلمان در نشست شورای امنیت بااشاره به اینکه چرا ایران تنها کشوری است که بدون داشتن سلاح هستهای به غنیسازی ۶۰ درصدی دست زده است، گفت «اکنون زمان آن فرا رسیده است که ایران با اتخاذ گامهای عملی و قابل راستیآزمایی، روند گسترش برنامه هستهای خود را متوقف و معکوس کند.»
نماینده آلمان همچنین هشدار داد عدم پایبندی ایران، که شواهد آن بهطور دقیق از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی ثبت شده است، به صورت مداوم در حال وخیمتر شدن است.
زانایسن در ادامه با اشاره به اینکه تداوم عدم پایبندی ایران و اظهارات اخیر مقامهای این کشور، نگرانیهای عمیقی ایجاد کرده است، گفت «این اظهارات بهطور آشکار با تعهدات ایران در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای در تضاد است و در سایه عدم پایبندی ایران، ناچار شدیم دست به اقدام بزنیم و گزینه اتخاذ گامهای بیشتر را برای خود محفوظ نگه داریم.»
موضع آمریکا درباره برنامه هستهای
رابرت وود، معاون سفیر آمریکا در شورای امنیت هم هشدار داد که «ایران همچنان به دامن زدن به درگیری و بیثباتی در خاورمیانه و سایر نقاط جهان ادامه میدهد و فعالیتهای هستهایاش همچنان باعث نگرانی جدی است.»
وود، با اشاره به اینکه ایران ادعا میکند اهدافش صلحآمیز و برای استفاده غیرنظامی است، گفت «گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی این ادعا را زیر سوال میبرد.»
نماینده آمریکا همچنین گفت ایران به جای گسترش برنامه هستهای خود و دامن زدن به گمانهزنیها درباره نیاتش، باید اقداماتی انجام دهد که اعتماد بینالمللی را تقویت کند و تنشها را کاهش دهد.
او در ادامه هشدار داد «هرچند دیپلماسی بهترین گزینه است، اما ایالات متحده بارها تصریح کرده که هستهای شدن ایران گزینهای پذیرفتنی نیست. ما آمادهایم از همه ابزارهای قدرت ملی خود برای تضمین این هدف استفاده کنیم.»
موضع ایران در نشست شورای امنیت
امیر سعید ایروانی، نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل هم در واکنش به این صحبتها با اشاره به اینکه ایران صداقت خود را در مذاکرات نشان داده، گفت: «دیپلماسی نیازمند احترام دوجانبه است و ایران همواره به دیپلماسی به عنوان تنها مسیر درست معتقد است.»
سفیر ایران با اشاره به اینکه «استناد به مکانیزم ماشه برای «بازگشت فوری» تحریمها علیه تهران «غیر قانونی و غیرمولد» خواهد بود، هشدار داد ««این بهاصطلاح اسنپبک (بازگشت به پیش)، ابزاری در دستان شما برای سواستفاده و تهدید ایران نیست. ایران بهروشنی اعلام کرده که هر حرکت تحریکآمیزی با پاسخی قاطع و متناسب روبهرو خواهد شد.»
نگرانی سازمان ملل از برنامهای هستهای ایران
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نهاد نظارتی هستهای سازمان ملل، اعلام کرد که ایران در ماه جاری میلادی، غنیسازی اورانیوم تا سطح ۶۰ درصد را، که به حدود ۹۰ درصد لازم برای استفاده تسلیحاتی نزدیک است، بهطور چشمگیری شتاب داده است.
کشورهای غربی می گویند که در هیچ برنامه غیرنظامی نیازی به غنی سازی اورانیوم تا این حد بالا وجود ندارد و هیچ کشور دیگری بدون تولید بمب هسته ای این کار را انجام نداده است.
ایران دستیابی به سلاح هسته ای را رد می کند و می گوید برنامه اش صلح آمیز است. اما دی کارلو، معاون دبیرکل سازمان ملل به شورای امنیت گفت آژانس نمیتواند به جامعه بینالمللی درباره ماهیت صلحآمیزبودن برنامه هستهای ایران، اطمینان دهد.
ایران اینترنشنال
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
چشمانداز: خط و نشان ترکیه برای حکومت ایران؛ آیا خامنهای با اردوغان هم وارد جنگ نیابتی میشود؟
همزمان با حملات رسانهای جمهوری اسلامی به اردوغان و بالاگرفتن تنشهای لفظی میان تهران و آنکارا؛ وزیر خارجه ترکیه نیز در اظهاراتی بیسابقه به حکومت ایران هشدار داد که از سقوط بشار اسد عبرت بگیرد و با مردمش طوری رفتار کند که این تجربه در ایران تکرار نشود. این اظهارنظر پس از آن انجام شد که اتحادیه اروپایی با سیگنالهای مختلف نشان داد از پروژه اردوغان در سوریه حمایت میکند و اخراج تهران و مسکو از سوریه، با کارت سبز قدرتهای اروپایی انجام شده است. همچنان که دونالد ترامپ نیز در مطاحبه خود با یک شبکه خبری سعودی تاکید کرد حامی سیاستهای اردوغان در سوریه است و در مناقشه میان تهران و آنکارا یقینا کنار ترکها خواهد ایستاد. اما آیا علی خامنهای این واقعیت تلخ را خواهد پذیرفت یا سعی خواهد کرد سوریه را به میدان جنگ نیابتی خود با اردوغان تبدیل کند؟!
چشمانداز با مهدی مهدوی آزاد
مهمانان: حسین علیزاده - حسن هاشمیان
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
اخیراً مستبد قدرتپرست حاکم بر ایران، علی خامنهای، سقوط دیکتاتور خونریز سوریه، بشار اسد را به توطئه آمریکا و اسرائیل نسبت داد و «غفلت» دستگاههای امنیتی و ارتش رژیم اسد. البته دیکتاتور ایران در سخنانش به عامل اصلی سقوط رژیم اسد، یعنی استبداد و سرکوب و کشتار بیرحمانه مردم سوریه و به فلاکت کشاندن این کشور به دست حزب بعث اشارهای نکرد. او نگفت که فقر و فساد چنان سوریه را فراگرفته بود که دیگر ارتش دیکتاتور ارادهای برای مقاومت نداشت.
خامنهای در حالی که ناظران نظارهگر دود شدن میلیاردها و میلیارد دلار سرمایهگذاری حکومت ولایت فقیه برای حفظ رژیم اسد در سوریه بودند و دیگر کسی را یارای انکار هدر رفتن جان یاریکنندگان اسد در جنگ داخلی سوریه نبود کوشید این خسران را کمینه جلوه دهد و ننگ یاری رژیم اسد در سرکوب خونین مردم سوریه را توجیه کند.
علی خامنهای در حالی وعده پوشالی پیروزی میداد که همزمان سقوط برقآسای رژیم بعثی سوریه را بسته بودن آسمان و زمین بدست آمریکا و اسرائیل و ممکن نبودن ارسال کمک به حکومت سوریه از طرف نظام استبداد دینی حاکم بر ایران نسبت میداد. او با همین جمله کل ادعاهای چندین ساله دستگاه پروپاگاندای حکومتش را بیاعتبار کرد؛ پروپاگاندایی که یکی از اصلیترین کارهایش تزریق روحیه به اندک هواداران حکومت ولایت فقیه، با تولید توهم قدرت در منطقه بوده است.
استیصال علی خامنهای در مقابل قدرت خارجی از لابهلای سخنان اخیر او قابل تشخیص است. او پیش از سقوط رژیم اسد نیز در سخنانی قریب به این مضمون را گفته بود: «اگر آمریکا شر خود را از منطقه کم کند مشکل منطقه حل میشود.» در پشت این سخنان درشت و زمخت البته عجز و لابه و آرزویی پنهان است: «ای کاش آمریکا از منطقه برود.» اما خودکرده را تدبیر نیست.
بر تحلیلگران شرایط منطقه پوشیده نبوده است که هم به دلایل سیاست داخلی و هم به دلیل اولویت چین در سیاست خارجی آمریکا، سیاست کلی این کشور ترک کردن منطقه و حداقل کمرنگ کردن حضور در خاور میانه بوده است. برای آنان روشن بوده است که فتنهانگیزیهای علی خامنهای، خودکامه حاکم بر ایران، و همتای نسلکشش، بنیامین نتانیاهو، مانند دو لبه قیچی عامل اصلی تداوم حضور آمریکا در منطقه است.
این ناظران نیک میدانستهاند که علی خامنهای خاک در چشم حقیقت میپاشد و سعی میکند این واقعیت را بپوشاند که سوء استفاده ناجوانمردانه او از مسئله فلسطین و جاهطلبیهای و ستیزهجوییهای منطقهای او هرچه بیشتر کشورهای عربی را به دامن آمریکا انداخته است به گونهای که عربستان سعودی مصرانه از آمریکا بخواهد که پیمانی نظامی، شبیه پیمان ناتو، با این کشور بسته شود و عملاً پای آمریکا را همیشه در منطقه باز نگه دارد. در چشم آنان هیچگاه سهم سیاستهای خارجی علی خامنهای در اینکه سایر کشورهای عربی نیز هرچه بیشتر به دامن رژیم آپارتاید و فاشیستی اسرائیل بیفتند نیز پنهان نبوده است.
اینکه کشورهای عربی - که زمانی خط قرمزشان ارتباط با اسرائیل بود و حاضر نبودند جز با قبول دو کشوری از سوی اسرائیل، روابطشان را با اسرائیل عادی کنند، این گونه متمایل به این رژیم شوند تنها به علت ضعف نفس حاکمان و فساد نظام سیاسی این کشورها نیست. سیاست خارجی نظام استبداد دینی ایران، با هدایت مستقیم علی خامنهای، این کشورها را هرچه بیشتر به این سمت و سو هل داد.
هرچند این کشورها نهایتاً به دلیل همدستی با اسرائیل باید روزی در پیشگاه مردم خود و در پیشگاه مردم فلسطین پاسخگو باشند اما جرائم نظام خامنهای نیز در این باره غیر قابل اغماض و نابخشودنی است. این دولتها از منظر خود مدام با تهدید نظام خامنهای مواجه بودند و مشخص بود که این تهدید آنها را به چه سمت و سویی سوق خواهد داد ولی علی خامنهای با علم به این موضوع این سیاست خصمانه منطقهای را تغییر نداد.
عاقلانه بود که هرچه بیشتر اتحادی منطقهای برای حمایت از مردم فلسطین شکل میگرفت که ایران نیز بخشی از آن بود. عاقلانه بود که از بعد نظامی مسئله فلسطین کاسته شود و بعد انسانی و حقوق بشری آن پررنگ شود تا اهرم فشار واقعی و بینالمللی بر اسرائیل پدید آید. اما علی خامنهای به دلیل دیگری به دنبال تشدید تخاصم بوده است. او از این طریق برای خود مشروعیت داخلی خریده است تا دل گروه بسیار اندک هواداران ایدئولوژیک خود را بدست آورد.
نکته فوق نیازمند توضیح است. از گروه اندک هواداران حکومت، اکثریتشان مواجببگیراناند؛ کسانی که معیشتشان وابسته به حکومت است. گروهی دیگر رانتخواران و ویژهخواران هستند که منافعشان وابسته به حفظ وضع موجود است. گروه دیگر، که بسیار کوچکترند اما حاضر به پرداخت هزینه برای این نظاماند گروه هواداران ایدئولوژیکاند. این گروه به عینه فساد حاکم بر تمام شئون کشور را میبینند و از این منظر هم دل خوشی از حاکمیت ندارند. اما خامنهای در تمام این سالها کوشیده است که خود و نظام نامشروعش را تنها هوادار تنها مبارز با «استکبار» جا بزند تا ذهن این گروه را از استکبار و استبداد حاکم بر ایران منحرف کند.
خامنهای به قیمت قربانی کردن منافع ملی مردم ایران و به قیمت سلاخی مردم فلسطین به دست دولت آپارتاید و جنایتکار دست راستی اسرائیل، برای پیشبرد سیاست خبیثانه داخلی خود، یعنی کسب حمایت اقلیت ایدئولوژیک، این سیاست خارجی خصمانه را به پیش برده است.
این نکته نیز نباید مغفول بماند که این سیاست خصمانه و خبیثانه در استقرار و تثبیت دولت دست راستی، ایدئولوژیک و فاشیستی فعلی اسرائیل نیز سهم خود را داشته است. به عبارت دیگر، جرم علی خامنهای در وضعیت امروز ایران، فلسطین و منطقه مضاعف است. او هم در استقرار و تثبیت دولت دست راستی اسرائیل نقش داشته است، هم در غلتیدن اعراب به سمت اسرائیل و هم در ادامه حضور آمریکا در منطقه.
امروزه نتایج این سیاست بیش از پیش مشخص شده است. کشور در لب پرتگاه جنگ و ویرانی زیرساختهاست. نتانیاهو دست بالاتر را گرفته است و مدام میکوشد خامنهای و نظامش را به جنگی ویرانگر بکشاند تا جنایتی دیگر را این بار در ایران رقم بزند. تأسفانگیزتر اینکه سیاست داخلی و سرکوب مدام ملت به دست خامنهای و عواملش چنان کینهای در سینهای عدهای پدید آورده که این افراد، که متأسفانه نام اپوزوسیون را نیز بر خود نهادهاند، در صدد توجیه حمله و ویران کردن ایران نیز برآمدهاند و به بوقچی اسرائیل و شیپورزن جنگ علیه وطن تبدیل شدهاند.
اکنون علاوه بر فقر و فساد و گرانی و ناکارآمدی و قطع گاز و برق و سرکوب اجتماعی و سیاسی، سایه جنگ خارجی نیز بر کشور سایه افکنده است. در این شرایط بحرانی، علی خامنهای و و اعوان و انصار نظام نامشروعش به خوبی میدانند که نمیتوانند این بلایا را حتی اندکی تسکین دهند. چرا که این حکومت تمام بنیادش برای حفظ استبداد شخص اوست.
او نمیتواند اجازه دهد که اقتصاد سالمی مبتنی بر برابری نسبی فرصتها برای همگان شکل بگیرد چرا که چنین اقتصادی یعنی قطع دست رانتخواران وابسته به حکومت او. اگر او رانت لشکر رانتخواران را قطع کند در همان لحظه آنان تمام دلایل حمایت از حکومت او را از دست خواهند داد.
او نمیتواند مسئله ناترازی انرژی را حل و فصل کند چون چنان عامه مردم تنگدست و فرودست شدهاند و چنان خزانه کشور به خاطر چپاول عمال رژیم و جاهطلبیهای پوچ منطقهای خالی است که نه میتواند بار حل مسئله را به دوش مردم بیفکند و نه میتواند با سرمایهگذاری در بخش انرژی حل این مسئله را به تعویق بیندازد.
علی خامنهای میترسد سیاستهای اعلامی (و البته شعاری) فاجعهبار خارجی خود را تغییر دهد چرا که بیمناک است این کار منجر به پریدن از خواب وهمانگیر اقلیت ایدئولوژیک منجر شود. همین ترس یکی از دلایلی است که علی خامنهای را بر آن داشته که بر سیاستهای سرکوبگرانه اجتماعی، که عمدتاً در سیاست حجاب اجباری تبلور یافته است، اصرار بورزد. چرا که بیم دارد در صورت تغییر این سیاست، اقلیت هواداران ایدئولوژیک انگیزههای خود را برای سرکوب مردم از دست بدهند.
به همین دلیل است که لایحه ننگین حجاب و عفاف در مجلس گوش به فرمان او تصویب میشود و در آستانه اجرا قرار میگیرد. این نکته هم قابل توجه است که تعلل و تزلزل ارکان حکومت او در ابلاغ این قانون نیز برآمده از ترس است؛ ترس از واکنش مردم به این قانون و مقاومت آحاد ملت در مقابل این زورگویی قرون وسطایی. نظام استبداد دینی نظام علی خامنهای بنابه ذات خود گرفتار بنبستها و انباشته کردن بحرانها بر بحرانها بوده و امروز این بنبستها هرچه بیشتر آشکار شدهاند.
امروز این بنبست نظام استبداد دینی چنان زندگی روزمره و آینده مردم ایران را به گروگان گرفته که هر فرد وطندوستی لاجرم به این نتیجه میرسد که نظام استبداد دینی علی خامنهای، مستبد قدرتپرست حاکم بر ایران، باید برود. این درخواست باید فریاد زده شود و چنان در کوی برزن شنیده شود تا او خود تن به ترک قدرت و برگزاری رفراندوم تغییر نظام جمهوری اسلامی و استقرار یک نظام جمهوری دمکراتیک سکولار مبتنی بر حقوق بشر - که به زعم من بهترین نوع حکومت است - بدهد.
اگر او به چنین درخواستی تن ندهد البته ملت ایران دیر یا زود او را از اریکه قدرت به زیر خواهند کشید تا بیش از این شاهد ویرانی ایران نباشند. باید امیدوار بود و تلاش کرد که پیش از آنکه دیو جنگ بر کشور مسلط شود و یا ادامه وضع موجود منجر به فروپاشی کامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی شود این تغییر بنیادین رخ دهد.
ابوالفضل قدیانی
زندان اوین
آذرماه ۱۴۰۳
منبع: تلگرام کلمه
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
۱۲ دسامبر ۲۰۲۴
در فضای سیاسی امروز ایران، بسیاری از تحلیلگران و کنشگران سیاسیِ قدیمی که از دوران انقلاب کوبا، جنگ ویتنام، ظهور ناصریسم و گسترش جهانبینی مارکسیستی الهام گرفتهاند، همچنان نگاه گذشتهمحور خود را در تحلیلهای کنونی به کار میبرند. این نسل از کنشگران که در مطبوعات سیاسی خارج از کشور نفوذ بالایی دارند، گاه با همان ابزار و دیدگاههای قدیمی تلاش میکنند به مسائل امروز بپردازند. در این میان، نقدهایی چون ناکارآمدی یا حتی عدم وجود اپوزیسیون در ایران، بهکرات شنیده میشود.
این مقاله تلاش دارد با بازخوانی واقعیات و شواهد موجود، از زاویهای نو به این موضوع بپردازد و ادعای «فَشَل بودن اپوزیسیون» را به چالش بکشد. نگارنده بر این باور است که تحولات جهانی، ابزارهای ارتباطی و روشهای کنشگری سیاسی و مدنی تغییرات بنیادی کردهاند و تحلیل وضعیت کنونی با عینک گذشته، نتایجی نادرست به دنبال خواهد داشت.
در دنیای مدرن و هوشمند دیجیتال، گسترش تکنولوژیهای ارتباطی بسیاری از مفاهیمی را که از دوران گذشته در ذهنها ماندهاند، دگرگون کرده است. با این وجود، اغلب ما همچنان با عادتها و آموزههای پیشین به آنها مینگریم. پیش از پرداختن به موضوع اپوزیسیون، اجازه دهید برخی از این تغییرات را بررسی کنیم.
تحول کانالهای کسب دانش و اطلاعات
یکی از نمونههای تغییر، کاهش چشمگیر مطالعه کتاب در ایران است. آمارهای رسمی نشان میدهند که تیراژ کتاب و سطح کتابخوانی در کشور با کاهش نگرانکنندهای مواجه شده است.
در حال حاضر، متوسط تیراژ کتاب در ایران به ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه رسیده است، در حالی که پیش از انقلاب، با جمعیتی حدود یکسوم امروز (۳۷ میلیون نفر)، تیراژ کتاب به طور متوسط بین ۳۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نسخه بود. حتی در دوران انقلاب، برخی کتابها به تیراژی صدها هزار نسخهای دست مییافتند.
براساس گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۹، سرانه مطالعه روزانه کتاب در کشور به ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه کاهش یافته است که از این میزان، تنها ۶ دقیقه به مطالعه کتابهای غیر درسی اختصاص دارد. این آمار نه تنها تلخ و هشداردهنده است، بلکه نمایانگر تغییری ساختاری در شیوههای دسترسی به دانش و اطلاعات است.
در چنین فضایی، نمیتوان به صرف کاهش شاخصهای سنتی چون تیراژ کتاب، نتیجهگیری کرد که آگاهی یا کنشگری در جامعه کمرنگ شده است. راهها و ابزارهای دسترسی به اطلاعات متحول شدهاند؛ از شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال گرفته تا رسانههای نوین، همگی به ابزارهایی قدرتمند برای انتقال دانش و گفتمانسازی بدل شدهاند.
ادامه این بحث نیازمند نگاهی عمیقتر به نقش ابزارهای جدید در بازتعریف اپوزیسیون و کنشگری در ایران است؛ ابتدا نگاهی به چند مثال دیگر بیندازیم سپس بر میگردیم به موضوع اپوزیسیون.
با وجود کاهش آمار و ارقام مطالعه، این پرسش مطرح میشود: آیا جامعهی ما نسبت به گذشته کمسوادتر، سادهلوحتر و ناآگاهتر شده است؟ شواهد موجود، چه بر اساس تحقیقات علمی و چه از منظر تجارب و مشاهدات میدانی، حاکی از افزایش چشمگیر آگاهی در میان مردم است. دادههای آماری مرتبط با این موضوع نیز در پرتال جامع علوم انسانی (https://ensani.ir/fa) در دسترس هستند.
نسل جدید ایران، در مقایسه با دهههای ۴۰ و ۵۰، به طور محسوسی آگاهتر، بهروزتر و جهاندیدهتر شده است، حتی اگر آمار کتابخوانی کاهش یافته باشد. نتیجهای که میتوان از این تغییرات گرفت این است که دیگر نمیتوان با نگاه قدیمی به تحولات نگریست. کوتاهخوانی و گسترش ارتباطات دیجیتال در حد چشمگیری جایگزین مطالعهی سنتی شده است. این پدیده، هرچند نیازمند مطالعهای تخصصی و آکادمیک است، نشان میدهد که نسل زِد با بهرهگیری از ابزارهای مدرن، به مراتب هوشمندتر از گذشته عمل میکند.
یکی دیگر از نمونههای تحول اجتماعی، تغییر در مفهوم وابستگی به احزاب و تشکلهای حزبی است. این حوزه نیز نیازمند پژوهشهای علمی عمیق است، اما تجربیات شهودی نشان میدهد که دلبستگیهای حزبی سنتی جای خود را به تعلقات برنامهمحور و موضوعمحور داده است. برای مثال، ممکن است فردی در حوزهی قانون کار به احزاب چپ گرایش داشته باشد، اما در مسائل زیستمحیطی به احزاب سبز رأی بدهد و در زمینهی آزادیهای مدنی و اجتماعی به احزاب لیبرال علاقهمند باشد. این تغییر الگو، نشانگر آن است که رأیدهی در دنیای جدید بیشتر به برنامهها و سیاستهای مشخص وابسته خواهد بود تا به تعلقات حزبی ثابت. در نتیجه، لازم است که نگاهها و تحلیلهای سنتی در این حوزه بهروزرسانی شوند.
در خصوص اپوزیسیون نیز میتوان چنین تغییری را مشاهده کرد. این ادعا که “تشکیلاتی کلاسیک” به نام اپوزیسیون در داخل یا خارج کشور وجود ندارد، با نگاهی مدرن و فراتر از چارچوبهای قدیمی، قابل بازنگری است.
در عصر تکنولوژیهای ارتباطی، اپوزیسیونی وسیع و میدانی در ایران و تا حدودی در خارج از کشور شکل گرفته است که نه تنها قدرتمند و مؤثر عمل میکند، بلکه در سطح جهانی به عنوان یک الگوی پیشرو شناخته میشود. این اپوزیسیون ایرانی، که در مراحل اولیهی تکامل خود قرار دارد، با وجود نقاط ضعف و قوتهای خاص خود، پتانسیل و تأثیرگذاری بسیار بیشتری نسبت به اپوزیسیونهای کلاسیک دارد که در ذهنهای قدیمی بهعنوان الگو جا افتاده بودند.
برای درک بهتر این موضوع، میتوان جنبش “زن، زندگی، آزادی” را بهعنوان نمونهای کلیدی بررسی کرد و تحولات و دستاوردهای آن را مرور نمود.
آن چه که جنبش “زن، زندگی، آزادی” را نمادی از اپوزیسیون مدرن میسازد
با آغاز جنبش فراگیر “زن، زندگی، آزادی” نیرویی عظیم و بیسابقه در بطن جامعه به حرکت درآمد. در مدت زمانی کوتاه، شاهد جلوههایی کمنظیر از همدلی، هماهنگی، خلاقیتهای هنری، و فعالیتهای سیاسی و مدنی بودهایم که عمق و گستره این جنبش را نشان میدهد. این جنبش به سرعت توانست قهرمانان بزرگی را پرورش دهد و نام آنها را بهعنوان نمادهای استقامت، آزادی و ایستادگی در تاریخ معاصر ایران ثبت کند. اینک نگاهی کوتاه به مظاهر متفاوت و کلیدی این جنبش میاندازیم.
۱- استفاده از شبکههای اجتماعی برای هماهنگی و اطلاعرسانی
• استفاده گسترده از پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، توییتر، تلگرام، واتساپ و حتی کلاب هاوس برای سازماندهی اعتراضات و رساندن پیام به دیگران.
• انتشار لحظهبهلحظه اخبار و ویدئوهای اعتراضات.
۲- خلق شعارهای جمعی و الهامبخش
• شعار “زن، زندگی، آزادی” که به شعار اصلی و هویت مشترک جنبش تبدیل شد و این شعار به سرعت در سطح ایران و جهان مورد پذیرش و احترام قرار گرفت.
۳- تبدیل قربانیان به قهرمانان نمادین
• گرامیداشت نامهایی چون مهسا امینی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلزاده، کیان پیرفلک، نوید افکاری، خدایار، مجید رهنورد، حدیث نجفی، علیرضا کریمی و دهها و صدها قهرمان با نام و گمنام دیگر.
• ایجاد کمپینهای جهانی برای معرفی این چهرهها به افکار عمومی بینالمللی در سطحی بیسابقه.
۴- آفرینش محتوای هنری و فرهنگی دیجیتال
• ترانهی “برای...” از شروین حاجیپور به سرود جهانی این جنبش تبدیل شد. سرودها و ترانههای بی نظیری خلق شد که در سراسر جهان و با زبانهای مختلف به قلب و روح مردم نفوذ کرد و مهمترین رهبران سیاسی و فرهنگی جهان واژه ها و ملودی آن را به زبان فارسی تکرار کردند.
• طراحی گرافیکها، تصاویر، پوسترها و ویدیوهای خلاقانه که پیام جنبش را در فضای دیجیتال گسترش داد.
۵- همگرایی شبکهای از طریق هشتگها
• استفاده از هشتگهایی مانند #زن_زندگی_آزادی، #مهسا_امینی و #MahsaAmini برای جمعآوری و انتشار مطالب مرتبط. در سال ۲۰۲۲ هشتگ مهسا امینی از ۲۷۰ میلیون گذشت و رکورد تاریخ توییتر را شکست.
• هماهنگی بین کاربران ایرانی و جهانی برای ترند کردن این هشتگها.
۶- جلب حمایتهای بینالمللی
• مشارکت فعال ایرانیان خارج از کشور در حمایت از جنبش از طریق شبکههای اجتماعی.
• انتشار نامهها، تصاویر و ویدیوهایی که جنایات حکومت را به اطلاع جهانیان رساند.
۷- فراخوان برای اعتراضات و اعتصابات
• اعلام زمان و مکان اعتراضات، اعتصابات و تجمعات از طریق پیامرسانها و شبکههای اجتماعی.
• انتشار فراخوانها به صورت گسترده و هماهنگ در فضای دیجیتال.
۸- افشاگری درباره سرکوب و خشونت دولتی
• مستندسازی خشونت نیروهای امنیتی و انتشار ویدیوهای آن در فضای مجازی.
• استفاده از اینترنت برای انتشار مشاهدات و خاطرات افرادی که مورد آزار رژیم قرار گرفتهاند.
۹- برقراری ارتباطات امن و ناشناس
• استفاده از ابزارهایی مانند VPN، پروکسی، و شبکههای غیرمتمرکز برای مقابله با فیلترینگ و نظارت حکومت.
• ایجاد گروهها و کانالهای محرمانه برای سازماندهی اعتراضات.
۱۰- شبکهسازی و ایجاد همبستگی جهانی
• هماهنگی میان ایرانیان در داخل و خارج کشور برای برگزاری تجمعات بینالمللی و برگزاری بزرگترین تجمع اعتراضی ایرانیان پس از انقلاب در خارج از کشور.
• جلب نظر شخصیتها، رسانهها و سازمانهای جهانی از طریق فضای مجازی.
۱۱- ایجاد مقاومتهای کوچک و غیرمتمرکز
• انتشار ویدیوها و تصاویر از اقدامات نمادین مانند برداشتن حجاب، شعارنویسی روی دیوارها و پخش تراکتها.
• تشویق افراد به انجام اعتراضات کوچک و مستندسازی آنها برای الهامبخشی به دیگران.
۱۲- تبدیل اندوه و شکنجه و سرکوب به قدرت جمعی
• اشتراکگذاری داستانهای شخصی از سرکوب، زندان و شکنجه در فضای آنلاین.
• استفاده از این داستانها برای ایجاد حس همدلی و تقویت روحیه مقاومت.
۱۳- مبارزه با پروپاگاندای حکومتی
• پاسخگویی به روایتهای جعلی حکومت در فضای مجازی.
• انتشار شواهد و مدارکی که خلاف ادعاهای رسمی حکومت را ثابت کند.
۱۴- حمایت از زندانیان و خانوادههای قربانیان
• انتشار نام و اطلاعات زندانیان سیاسی برای جلب توجه بینالمللی.
• کمکهای جمعی به خانوادههای قربانیان از طریق کمپینهای آنلاین.
۱۵- تحریمهای مدنی و اقتصادی
• استفاده از فضای مجازی برای تشویق به تحریم کالاها و خدمات مرتبط با حکومت.
• هماهنگی برای اعتصابات و تعطیلی بازارها و کسبوکارها.
۱۶- آگاهیبخشی و آموزش آنلاین
• تولید محتواهایی برای آموزش حقوق شهروندی، راههای مقاومت مدنی و تاکتیکهای امنیتی.
• استفاده از فضای دیجیتال برای آموزش افراد در مورد نحوه مقاومت در برابر سرکوب
مصادیق و نمونههای متعددی که از این جنبش برخاستهاند، بهوضوح ظرفیتهای اپوزیسیون مدرن در عصر دیجیتال را آشکار میسازند. اگر این جریان خلاق و پرتوان نشانهی زایش اپوزیسیون نوین نیست، پس چه میتواند باشد؟ ظهور شاهکارهای هنری، ادبی، و اجتماعی، و همچنین هماهنگیهای بیسابقه، گواهی بر کارآمدی این رویکرد نوین است. حتی میتوان استدلال کرد که این اپوزیسیون مدرن بهمراتب فراگیرتر و مؤثرتر از اپوزیسیون کلاسیک است که در ذهن بسیاری رسوب کرده است.
ممکن است برخی بر تعریف آکادمیک واژه “اپوزیسیون” تأکید کنند، اما وظیفه دانشگاهیان و تحلیلگران این است که واقعیتهای جامعه را مشاهده و درک کنند و سپس تعاریف علمی را با شرایط جدید انطباق دهند. تکیه بر تعاریف کهنه و کلاسیک، مانعی در تحلیل صحیح و بهرهگیری از فرصتهای موجود است.
این اپوزیسیون مدرن، با وجود قدرت و خلاقیتش، همچنان در مراحل اولیه تکامل قرار دارد و نیازمند ارتقاء و توسعه است. یکی از نقاط ضعف عمده آن، نبود توانایی کافی در برنامهریزی استراتژیک و طراحی تاکتیکهای متناسب با اهداف بلندمدت است. این کاستی میتواند با تعامل و همکاری میان فعالان سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیک جبران شود. آنچه از نسلهای پیشین و فعالان باسابقه انتظار میرود، انتقال تجربههای ارزشمندشان به نسلهای جدید است، نه حسرت خوردن بر گذشته یا گله از نبود تشکیلات کلاسیک.
برای درک بهتر این موضوع، میتوان به تحولات تاریخی اشاره کرد. بهعنوان مثال، کشورهای دیگری نیز وجود داشتهاند که از طریق روشهای غیرسنتی به موفقیتهای بزرگ دست یافتهاند. بهعنوان مثال، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با وجود نبود اپوزیسیون سازمانیافته یا حزب مخالف قدرتمند رخ داد. در آن زمان، تنها لهستان اتحادیه کارگری منظمی با رهبری لخ والسا داشت، اما در سایر کشورهای اروپای شرقی، جنبشها و محافل کوچک و پراکنده توانستند فضای سیاسی را دگرگون سازند. سقوط دیوار برلین نمونهای برجسته است که نشان میدهد قدرت مردم میتواند بدون وجود تشکیلات حزبی کلاسیک نیز تغییرات عظیمی ایجاد کند.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” نیز نشان داده است که با بهرهگیری از ابزارهای مدرن و دیجیتال، میتوان اپوزیسیونی کارآمد و پویا ایجاد کرد. این جنبش نیازی به ساختارهای سنتی نظیر احزاب بزرگ یا بودجههای کلان ندارد.
جمهوری اسلامی اکنون در ضعیفترین نقطه تاریخ خود قرار گرفته است و این جنبش فراگیر نباید با بهانههایی مانند نبود احزاب سیاسی با نفوذ و سازمان یافته و ضعف اپوزیسیون سنتی، فرصتهای طلایی را از دست بدهد. اکنون دیگر تاثیرگذاری وابسته به وجود تشکیلات بزرگ حزبی و بودجه و کادر و غیره نیست. نمونههای موفقی مانند کمپین “چهارشنبههای سفید” که توسط مسیح علینژاد با امکاناتی محدود آغاز شد، گواه این واقعیت است. او نه متفکر سیاسی است، نه رهبر سیاسی و نه دارای تشکیلات و سازمان سیاسی. تنها هنر او بهرهگیری هوشمندانه از امکانات فضای مجازی بود.
چنین نمونههایی نشان میدهند که فرصتهای تاریخی میتوانند بدون تکیه بر الگوهای قدیمی مورد استفاده قرار گیرند. زمان زیادی برای بهرهگیری از این فرصتهای تاریخی وجود ندارد. لازم است با نگاهی نو و مبتنی بر واقعیتهای امروز، به ارزیابی شرایط بپردازیم و از قید و بندهای نگاه سنتی رها شویم. تغییر نگرش، اولین گام برای دستیابی به تأثیرگذاری واقعی است.
■ آذرخش گرامی، این نگارنده را میتوانید از آن دسته افراد که کوبا و ویتنام و جنگ سرد را تجربه کردهاند بپندارید، اما نظیر بسیاری از هم قطارانم با کلیات نوشته شما موافقم و به هیچ وجه اپوزسیون ایران را (داخل و خارج) فَشَل نمی انگارم. در واقع بر عکس آن صادق است، تواناییها و پتانسیل جنبش بسیار بیشتر و قوی تر از سیستم دیکتاتوری حاکم است.
برتری کمی و کیفی اپوزسیون از جنبش سبز به این طرف به عینیت رسید و از آن به بعد روز به روز این فاصله بیشتر شد. در واقع تمامی حسرت و نگرانی کنشگران در این واقعیت نهفته است، که انرژی جنبش آزادی خواهی ایران به هرز میرود و به یک بردار نیرومند مبدل نشده است. اتاق فکر جمهوری اسلامی نیز مدتهاست به این “چشم اسفندیار” اپوزسیون پی برده و نیروی خود را متمرکز به تشدید تشتتات مخالفانش کرده است.
شما بدرستی ویژگیهای مثبت و تواناییهای جنبش را بر شمردید، اما در انتها پیامتان این است که بشتابید تا دیر نشده، و “زمان زیادی برای بهرهگیری از این فرصتهای تاریخی وجود ندارد.”؟ منظور شما چیست؟ چه برنامه عملی را پیشنهاد میکنید؟ بسیاری از کنشگران کنونی رمز موفقیت را در وحدت حداقلی اندیشههای متفاوت می بینند. در این راستا نظر و جواب شما چیست؟
موفق باشید، پیروز
■ با سپاس از تحلیل پر محتوا و کاملتان. ولی هرچه کوشیدم نامی از صدیقه دولت آبادی از پیشروان نهضت زنان، و موسس کانون بانوان و همچنین از طاهره قره العین، شاعره بهائی که کشف حجاب کرد، در تحلیل خوبتان ندیدم.
موفق باشید. داریوش مجلسی
■ آذرخش گرامی. کاملأ با شما موافقم که «اکنون دیگر تاثیرگذاری وابسته به وجود تشکیلات بزرگ حزبی و بودجه و کادر و غیره نیست». اما دغدغه امثال من، فراتر از تاثیرگذاری برای انتقاد یا تخریب است. تخریب یک سیستم، یک چیز است، و بنا کردن یک سیستم جدید، یک چیز دیگر. هم اکنون استفاده از فضای دیجیتال برای تاثیرگذاری (علیرغم فیلترینگ) هم در داخل و هم در خارج از کشور به خوبی جلو میرود. مسئله اما، همانطور که نوشتهاید: «...نبود توانایی کافی در برنامهریزی استراتژیک و طراحی تاکتیکهای متناسب با اهداف بلندمدت است. این کاستی میتواند با تعامل و همکاری میان فعالان سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیک جبران شود». در این رابطه نیز از فضای دیجیتال به خوبی استفاده میشود که نمونهاش همین مقاله شما و انعکاس آن است.
با احترام. رضا قنبری. آلمان
■ با تشکر از خوانندگانی که نقد و نظرشان را ارسال کردند.
داریوش مجلسی: عذرخواهی میکنم که تمام اسامی شایسته نیامده است. متاسفانه امکان تهیه و ارسال تمام اسامی نبود. این اسامی نیز فقط به عنوان نمونه آمده است و امیدوارم باعث دلخوری و سو برداشت نشود.
پیروز: بسیار مایلم که در موردی که مطرح کردید تعامل بیشتری صورت گیرد تا نتایج عملی مشخص از آن بیرون آید. عجالتا من فکر میکنم که باید از فضای مجازی بیشتر برای ایجاد هماهنگی و سازماندهی نافرمانی مدنی و اعتراض سیاسی استفاده کرد. یعنی تمرکز بر روی خروجیهای مشخص و کاربردی در راستای اهداف تغییرات در جهت منافع ملی.
رضا قنبری: در کامنت بالا نظرم را نوشتم. باید این تعامل ها به خروجی های عملی تبدیل شود تا به نتیجه های مشخص برسد.
با تشکر آذرخش
■ یکی از پیشنهادات من تکیه و باز نشر پیامهای نرگس محمدی است. از ویژگیهای پیامهای نرگس:
۱- فراگیری در سطح جنبش و تکیه بر دمکراسی و سکولاریزم
۲- پرهیز از اشارات حذفی و استقبال از نیروهای مردمی با هر رنگ و عقیده.
۳- محوریت دادن به جنبش زنان - که حقانیت دارد زیرا این محوریت جنبش را آگاه و توانا برای عبور به شرایط بعد از دیکتاتوری میکند.
۴- دفاع و پشتیبانی از نرگس, رژیم را در فشار و ظلم بیشتر نسبت به زندانیان سیاسی محدود میکند.
روزتان خوش، پیروز
■ با سلام، تاثیر گزاری و دستاوردهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در عصر دیجیتال در جهان و ایران را می توان با نقش تلفن همراه در سراسر جهان در دست مردم مشاهده کرد. ضمن ارج نهادن به نکاتی که نویسنده ی محترم در این مقاله روشنگر طرح نمودهاند. بیتردید در جوامع مختلف کم و بیش متناسب با وضعیت سیاسی و ماهیت حکومت های آنها کاربرد داشته ست. نکته ای که همیشه پاشته آشیل «اپوزیسیون» ایران بوده ست. حاکمیت های تمامیت خواه ست که مجال برگزاری انتخابات برای هیچ نوع مجلس نمایندگی ندادهاند.
به همین دلیل در این ۷۰ سال اپوزیسیون به معنی پارلمانتاریستی آن نداشته ایم .زیرا در نبود انتخابات آزاد امکان حضور تمام نحله های فکری وجود نداشته ست. حتی احزاب وابسته به حکومت نیز پایدار نبوده و ادامه کاری نداشته و از صحنه سیاسی اخراج شدند. در حکومت گذشته تنها حزب رستاخیز هم در سال ۵۷ منحل شد و محمد رضا شاه در کتاب«در پیشگاه تاریخ» نوشت که تشکیل حزب رستاخیز درست نبود.
نگاهی به وقایع سیاسی مهم بعداز جهانی شدن اینترنت به روشنی نکات مطروحه ی در نوشتار جناب آذرخش را در جوامع مختلف می توان دید . چگونه رسانه های اجتماعی ( دیجیتالی) تاثیر زیادی در فعالیت احزاب و کنشگران سیاسی گذاشتند و بسیاری از احزاب کلاسیک و یزرگ در این پروسه عقب افتادند.
از دونالد ترامپ در آمریکا تا امانوئل مکرون در فرانسه و دیگر احزاب در آلمان، ایتالیا، اتریش، هلند و... جدا از وابستگی آنها به احزاب یا جنبش های مربوط به کنشگران سیاسی، در نهایت در انتخابات میزان نفوذ آنها در جامعه با رای مردم تائید می شود.
متاسفانه در نبود چنین امکانی در ایران ؛ حکومت فاشیستی مذهبی، هیچوقت زیر بار انتخابات آزاد نرفته و با وقاحت و بی توجه به نافرمانی مدنی ِ مردم که با تحریم رای کشی های شورای نگهبانی ، دکّان حقه بازی آنها را تحته کرده ست . فقط با پشتیبانی اقلیتی از مردم،مجلس فرمایشی خود را برای بحث ها بی ارتباط با زندگی مردم و تصمیم های قرون وسطائی و جنگ افروزی در سراسر منطقه به نمایش میگذارند.
یک از وظایف کنشگران حتی در عصر دیچیتال توجه به ضرورت انتخابات آزاد به منزله تنها شیوه ی سنجش مقبولیت نحله های فکری در جامعه ست که به عنوان یک کارزار دائمی باید در دسستور کار قرار گیرد. فقط توجه به رای کشی ها در پیش و پس از آن و تحریم و افشاگری کافی نیست! حکومت های تمامیت خواه نه به میزان مشارکت و نه شرکت مخالفان سیاسی خود هیچوقت اهمیت ندادهاند.
لذا باید بر این خواسته پافشاری کرد که حکومت فاسد و جنایتکار راهی برای دروغ پراکنی علیه مخالفین نداشته باشد. این حکومت ست که میلیونها بار حق شهروندی مردم و مخالفان فکر خود را نقض کرده ست. در انتخابات آزاد ست که ما در همین سال ۲۰۲۴ دیدیم چه شگفتی ها در نتایج انتخابات پارلمان اروپا، مجلس فرانسه ، آلمان ، انگلستان و... در بین احزاب به وجود آمد دولت ها و احزاب سقوط کردند. هر یک پشتوانه سالها فعالیت اجتماعی و سیاسی داشتند و رسانه های اجتماعی (دیجیتالی) نقش برجسته ای در آن نتایج داشتهاند.
در مورد ایرانیان حارج از کشور نیز مشکلات دیگری از جمله پراکندگی در سراسر جهان داریم . راه حل آن این نیاز به راهکارهای جدیدی برای همگرائی دیجیتالی دارد. تا مخالفان جمهوری اسلامی در چند بلوک بزرگ بتوانند جنبش های اعتراضی خود را با کیفیت بالاتر پیش ببرند.
با تشکر از جناب آذرخش
ارادتمند کامران امیدوارپور
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
روزانه ۱۸۵ هزار مترمکعب فاضلاب خام اهواز به کارون سرریز میشود
نام «کارون» در تاریخ و جغرفیای ایران با سه صفت همراه است که هر یک بهتنهایی بر عظمت و اهمیت آن گواهی میدهند. کارون «پرآبترین»، «بزرگترین» و «طولانیترین» رودخانه ایران است و اطراف آن جزو نخستین سکونتگاههای ایرانیان در دوران باستان محسوب میشد.
به گزارش تجارت نیوز، نام این رود اما در سالهای اخیر، با اخبار تلخی همراه بوده است. از خشکسالی و تغییرات اقلیمی گرفته تا اقدامات انسانی، چالشهای جدی محیطزیستی برای آن رقم زده و از حجم و عمق کارون کاسته است؛ اقداماتی چون کشاورزی ناپایدار، تصرف حریم و بستر، سدسازی بیرویه و البته ورود انواع فاضلابهای شهری، کشاورزی و صنعتی به این رودخانه.
مسئولان نیز سالهاست از تکمیل شبکه فاضلاب و ساخت تصفیهخانه برای اهواز و دیگر شهرهای خوزستان میگویند؛ یکی از اهداف اصلی این اقدامات را نیز جلوگیری از سرریز فاضلاب به کارون- بهویژه در مورد مرکز استان- اعلام میکنند. اما این وعدهها همچنان عملی نشده است.
در چنین شرایطی، اکنون وضعیت ورود پساب به کارون و دیگر رودخانههای خوزستان چگونه است؟
سیدمحمدرضا فاطمی، استاد بازنشسته محیط زیست، دراینباره میگوید، تقریباً در سراسر کشور، فاضلاب شهری و روستایی و گاه کشاورزی و صنعتی وارد آن دسته از رودخانهها و محیطهای آبی میشود که در جوار مناطق مسکونی و فعالیتهای انسانی قرار دارند.
به گفته او، این وضعیت در سالهای اخیر که از عمق و حجم رودخانهها کاسته شده است و آنها توان خودپالایی کمی دارند، شرایطی را رقم زده است که در نقاط مختلف کشور رودخانهها آلوده و گاه متعفن هستند.فاطمی نمونه بارز این موضوع را «رودخانه کارون» میداند و میافزاید: «بهویژه در تابستانها که حجم رودخانه به کمترین حد خود میرسد، این آلودگی در اهواز یا شوشتر نمایانتر میشود.»
چالش کمبود تصفیهخانه
این استاد بازنشسته محیط زیست ادامه میدهد: «سرریز فاضلاب به رودها اتفاقی فراگیر در کشور است و در شمال و جنوب شیوع دارد؛ در حالی که تصفیهخانه نیز در بسیاری از مناطق وجود ندارد.»
به گفته او، در سالهای گذشته بانک جهانی وامی برای ساخت تصفیهخانه فاضلاب در دو شهر اهواز و رشت در اختیار ایران قرار دارد اما مبالغ بهدرستی تخصیص داده نشد و نتیجه کار، در حد انتظار نبود.
چالشهای جدی خوزستان در مدیریت فاضلاب شهری و صنعتی
علی طهماسبی، کنشگر محیط زیست خوزستان، نیز تاکید میکند این استان با چالشهای جدی در زمینه مدیریت فاضلاب شهری و صنعتی مواجه است؛ به گونهای که اکنون از بخشهای شمالی این استان، فاضلاب شهرهایی مانند گتوند، خرمشهر و آبادان به رود کارون سرازیر میشود.
طهماسبی توضیح میدهد: «ترکیب فاضلاب صنعتی و شهری، وضعیت نگرانکنندهای ایجاد کرده است اما متاسفانه هیچ کار مطالعاتی دقیقی روی میزان پسابهایی که وارد رودخانهها و محیطهای آبی اطراف شهرها و روستاهای خوزستان میشود انجام نشده است و آمار دقیقی در این زمینه در دست نیست.»
ورود روزانه ۱۸۵ هزار مترمکعب فاضلاب خام اهواز به کارون
او میافزاید: «تنها در مورد چند شهر از جمله اهواز برآوردهای کلی میشود که دقیق نیست. آمارها میگویند در اهواز، روزانه حدود ۳۰۰ هزار مترمکعب فاضلاب تولید و از این میزان، ۱۸۵ هزار مترمکعب به صورت خام وارد رود کارون میشود.»
این کنشگر محیط زیست ادامه میدهد: «مابقی این فاضلاب به نهر مالح، یکی از سیلاببرهای طبیعی کارون، تخلیه میشود و در ادامه به تالاب بینالمللی شادگان میریزد. همچنین، فاضلاب شهرهای باوی و کارون نیز به همین شکل به رود کارون منتقل میشود.»
رودخانههای دیگر هم در امان نیستند
به گفته طهماسبی، در دزفول، بخشی از فاضلاب به رود دز میریزد و در شوشتر نیز قسمتی از فاضلاب به رود کارون ریخته میشود؛ همچنین در ایذه، فاضلاب شهری به سمت تالاب میانگران در باغملک میرود و به رودخانه زرد وارد میشود.او میگوید: «مسجد سلیمان نیز با مشکل مشابهی مواجه است؛ فاضلاب شهری این شهر و پساب کشتارگاه سنتی دام آن بدون تصفیه به رودخانه تمبی تخلیه میشوند. همچنین در هندیجان و بهبهان، فاضلاب بهبهان به رودخانه مارون و فاضلاب هندیجان به رودخانه زهره میریزد.»
اقداماتی که چشمگیر نبودهاند
این کنشگر محیط زیست در مورد برنامههایی که برای تغییر این شرایط انجام شده است میگوید: «اکنون، فاضلابها به صورت خام رهاسازی و دفع یا در رودخانهها و درههای مجاور شهری تخلیه میشوند اما مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب خوزستان اعلام کرده است تا حداکثر دو سال آینده ۲۴ نقطه بحرانی که فاضلاب به رود کارون وارد میشود، مدیریت خواهد شد.»به گفته او، اقدامات انجامشده تاکنون چشمگیر و موثر نبودهاند؛ در نتیجه وضعیت کلی فاضلاب شهرهای خوزستان همچنان نگرانکننده است و حل این معضل اقدامات فوری و موثری میطلبد.
ورود فاضلاب از ۲۴ نقطه به رودخانه کارون در مقطع اهواز
این در حالی است که مسئولان استان به صورت دورهای از چالش ورود فاضلاب به رودخانه کارون و ضرورت توقف آن میگویند. سیدمحمدرضا موالیزاده، استاندار خوزستان، همین امروز خواستار اقدام فوری در این زمینه و اجرای طرحهای بازچرخانی آب شد؛ طرحهایی که قرار بود در سالهای گذشته با هدف استفاده مجدد از پساب تصفیهشده در صنایع مختلف، بهویژه صنایع پتروشیمی و کشاورزی و جلوگیری از آسیبهای بهداشتی و محیطزیستی آن، اجرا شوند.موالیزاده چندی پیش هم گفته بود ورود فاضلاب از ۲۴ نقطه به رودخانه کارون در مقطع اهواز شوخی نیست و توجه به این چالش محیطزیستی باید در دستور کار دستگاههای اجرایی و دانشگاهها قرار گیرد.
طرحهایی که کامل نیستند و کارایی ندارند
در عین حال، مسئولان دولتی طرح جامع فاضلاب اهواز و ساخت دو تصفیهخانه پساب را در شرق و غرب اهواز، راهحلهای اصلی خود برای چالشهای موجود در زمینه سرریز فاضلاب خام به کارون اعلام کردهاند. بر اساس گفتههای آنها، این سه طرح بهترتیب، حدود ۵۸، ۹۲ و ۵۳ درصد پیشرفت فیزیکی دارند.
این در حالی است که استاندار خوزستان چندی پیش گفته بود: «یکی از مهمترین مشکلات اهواز این است که ما در شرق اهواز تصفیهخانه داریم اما شبکه فاضلاب نداریم و در غرب اهواز این وضعیت برعکس است و تصفیهخانه نداریم اما شبکه فاضلاب داریم.» از سوی دیگر حتی طرحی که 92 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است، اکنون عملکرد مناسبی ندارد. داوود میرشکار، مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان، چندی پیش تاکید کرده بود عملکرد تصفیهخانه فاضلاب در شرق اهواز مطلوب نیست و شرکت آب و فاضلاب این شهر به تعهدات خود عمل نکرده است.
حال آنکه برخی از طرحهای مزبور در دولتهای دوازدهم و سیزدهم افتتاح شده بودند. کارشناسان معتقدند موضوع ورود فاضلاب به رودخانهها و دیگر محیطهای آبی، هم برای سلامت انسان خطرناک است و هم به اکوسیستم مناطق مختلف آسیب میزند. کارون رودخانهای مهم در کشور محسوب میشود که در طول تاریخ منشاء حیات بوده است. حال نجات خود این رود زندگیبخش، به برنامهریزی و اقدامات کارشناسی نیاز دارد.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
رد پای تحریم خواهان در فاجعه گازی امروز ایران
زمستان سخت برای اروپا نرسید، اما برای ایران پیش از رسیدن به زمستان، سختیهایش رسید. پیش از آن که شب یلدا برسد و به نقطه آغاز تاریکی زمستان برسیم، یکی از عجیبترین دورانهای کمبود سوخت و گاز و گازوئیل و حتی مازوت برای صنایع و نیروگاههای کشور رسید؛ بحرانی که حالا به تعطیلی پیاپی ادارات در سرتاسر کشور منجر شده و برگزاری کلاسهای درس مدارس را چنان دوران شاد به فضای مجازی برده و در یک اقدام شاید بسیار کم سابقه حتی تعطیلی بانکهای کشور را در پی داشته است.
به گزارش اقتصاد ۲۴، در همین حال روز یکشنبه نیز خبر رسید که براساس مصوبۀ هیئت دولت با توجه به برودت هوا و مشکل ناترازی انرژی ساعتکاری ادارهها تا پایان بهمن از ساعت ۸ الی ۱۴ خواهد بود؛ در حقیقت فشار بحرانی که دستکم از سال ۱۳۹۱ بارها گفته شده بود و کارشناسان و رسانهها درباره آن فریاد زده بودند در سال ۱۴۰۳ به تمام خود را به رخ میکشد؛ ایران درگیر ناترازی بدخیم و سرطانی در همه حوزههای انرژی خود شده است و اگر برای این غده ترسناک و سرطانی فکری نشود و به سرعت چارهای اندیشیده نشود میتواند در کمتر از سه سال آتی تمام پیکره ایران را فرابگیرد.
طنین فریادی که در همه یک دهه گذشته توسط دولتیها و سیاسیون شنیده نشد حالا دقیقا در گوششان زنگ میزند و البته که فاجعه یک جمله که «تحریمها نعمت هستند» حالا میتواند کشور را در سیاهچاله تاریکی و سرما بیاندازد.
آنان که روزگاری سرمست و سرخوش، تحریمهای ویرانگر را کاغذپاره خواندند و گفتند نعمت است حالا، اما بی صدا و بی بصیرت پنهان شدهاند و در وضعیت پیش آمده که اثر ردپایشان روشن است هیچ نمیگویند.
عقب ماندگی ویرانگر صنعت گاز با تحریمها
«ورود غول نفتی آمریکا به میدان گازی قطر با ایران»، «توافق ۳۲ ساله شرکت فرانسوی و قطر برای تسریع توسعه میدان گازی مشترک با ایران»، «غول انرژی ایتالیا برای تسریع برداشت از میدان گازی مشترک ایران و قطر به همتای فرانسوی خود پیوست»، این تیترها تعدادی از خبرهای مربوط به گسترش و توسعه میدان گازی مشترک میان ایران و قطر تنها در تیر ماه سال ۱۴۰۱ است.
در تیرماه سال ۱۴۰۱ و تنها در ۱۰ روز، قطر با ۴ شرکت بزرگ در حوزه اکتشاف نفت و گاز در جهان قرارداد بسته و شرکتهای انی (ایتالیا)، توتال (فرانسه) و کونوکو فیلیپس (آمریکا) در حالی با قطر قرارداد همکاری امضا کرد و به پروژه توسعه میدان مشترک میدان پارس جنوبی (گنبدشمالی قطر) که میان ایران و قطر مشترک است، پیوست و در مرداد همان سال ۱۴۰۱ ، قطریها با یکی از بزرگترین شرکتهای جهان در حوزه نفت و گاز و انرژی یعنی اکسونموبیل آمریکا نیز قرارداد بستند.
به این ترتیب در حالی که ایران در زیر فشار کمرشکن تحریمها هر روز را به سختی و با مشقت طی میکرد، قطر در کمتر از یک ماه ۵ قرارداد با ۵ ابرشرکت حوزه استخراج نفت و گاز برای توسعه میادینش بست و البته در ایران همچنان برخی بر طبل عدم سازش، عدم مذاکره و تحریم نعمت است، میکوبیدند و میکوبند.این شرایط، اما حالا کشور را در بحران و فاجعه فرو برده است. ادارات کشور نیمه تعطیل شده، مدارس و دانشگاهها به فضای مجازی منتقل شدهاند و صاحب دومین ذخایر گاز طبیعی جهان حالا در تله بی گازی گرفتار شده است.
ایران اکنون، اما برای چندمین سال متوالی نه تنها با کسری گسترده گاز در فصول سرد مواجه شده که وضعیت بسیار ناپایدار و شکنندهای را تجربه میکند و این در شرایطی است که هدر رفت گاز ایران از طریق مشعلسوزی، سالانه معادل یکسوم مصرف گاز ترکیه است.
اخطار درباره بحرانی که رسید
همین اخیرا، اما عرفان افاضلی دبیر کل فدراسیون صنعت نفت روز جمعه ۱۸ آبان ماه سال جاری در گفتوگو با ایلنا از افزایش ناترازی بنزین، گاز و برق خبر داد. او میگوید ناترازی بنزین روزانه و ناترازی گاز و برق فصلی است و هر سال هم کسریها بیشتر میشوند.
دبیر کل فدراسیون صنعت نفت در بخشی از صحبتهای خود گفته بود که «دولت متوجه کسری شده، اما اقدام عملی، عاجل، جدی و قاطع را انجام نمیدهد».افاضلی در ادامه خاطرنشان میکند که مراکز پژوهشی دانشگاهی و مراکز صنعتی و اتاق بازرگانی راهکارهایی به دولت پیشنهاد دادهاند که از جمله آنها میتوان افزایش راندمان نیروگاههای حرارتی، افزایش توسعه و بکارگیری نیروگاههای تجدیدپذیر و افزایش بهرهوری تولید و بهینهسازی مصرف را نام برد که از شاخصترین و پربسامدترین راهکارها هستند.
البته کارشناسان همواره تحریم، عدم مدیریت و سیاستهای اشتباه حکومت را عامل اصلی افزایش ناترازی انرژی میدانند و همیشه این پرسش را مطرح میکنند که چگونه است جمهوری اسلامی با توجه به ذخایر گازی عظیم با ناترازی گاز مواجه میشود و یا اینکه به جای رفع تحریم چرا همیشه به فکر دور زدن آن هستند؟پاسخ آن به بحران جدی عدم سرمایه گذاری و عدم حضور شرکتهای بین المللی در ایران باز میگردد.
اهمیت پارس جنوبی و بحرانی که هست
این شرایط در حالی است که و بنا بر اعلام وزارت نفت ایران، میدان گازی پارس جنوبی در شرایطی ۷۰ درصد گاز ایران را تامین میکند که در حال ورود به نیمه دوم عمر خود است و بنا بر همه پیش بینیها از سال ۱۴۰۴، هر سال به اندازه یک فاز (۲۸ میلیون متر مکعب در روز) از تولید آن کاسته میشود.
افت شدید تولید میدان پارس جنوبی از سال ۱۳۹۹ آغاز شده و بهمنماه همین سال خبرگزاری مهر از قول یک مقام رسمی که خواسته بود نام او برده نشود، گزارش داده بود که روند افت فشار مخزن پارس جنوبی از هماکنون (یعنی سال ۱۳۹۹) آغاز شده و اطلاعات آن نیز موجود است، اما میزان این افت فشار رقم بالایی نیست.بحران بزرگتر، اما شاید این است که بر اساس ارزیابیها، هر سال به میزان ۲۸ میلیون متر مکعب از تولید این میدان کاسته خواهد شد و در سال ۱۴۱۲ میزان افت تولید این میدان به ۲۶۶ میلیون متر مکعب در روز خواهد رسید. بدین ترتیب اگر ایران نتواند کاری انجام دهد، تولید گاز ذر کشور تا سال ۱۴۱۰ به یکسوم کاهش خواهد یافت.
اما مساله این است که برای جلوگیری از افت تولید گاز از این میدان نیاز به نصب سکوهای ۲۰ هزار تنی (۱۰ برابر سکوهای فعلی) و کمپرسورهای عظیم است که تکنولوژی ساخت آن تنها در دست چند شرکت محدود غربی، از جمله شرکت توتال فرانسه است. توتال فرانسه قرار بود برای فاز ۱۱ پارس جنوبی از این سکوها احداث کند، اما بعد از خروج آمریکا از برجام این شرکت نیز به همراه شریک چینی خود، سیانپیسی، پروژه ۵ میلیارد دلاری فاز ۱۱ را رها کرد.
این در شرایطی است که بنا بر اعلام نظر کارشناسان این حوزه کل فازهای پارس جنوبی احتمالا نیاز به ۱۰ تا ۱۵ سکوی عظیم دارند و پیش از این نیز زنگنه، وزیر سابق نفت ایران گفته بود که برای جلوگیری از افت تولید گاز این میدان نیاز به ۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری است.در طرف مقابل، اما قطر که تاکنون ۵ / ۲ برابر ایران از میدان مشترک پارس جنوبی تولید گاز داشته، سالها پیش چنین سکوهایی را نصب کرده و اکنون در حال آماده شدن برای افزایش ۴۰ درصدی تولید گاز از این میدان تا سال ۲۰۲۶ است.
قطر از سال ۱۳۹۹ نیز حفاری چاههای جدید را آغاز کرده است.
در مقابل این شرایط، اما ایران طی چند سال گذشته مدعی شده بود که با شرکتهای داخلی همان پروژه را توسعه داده، اما آنچه اتفاق افتاد، این بود که عملا به جای سکوی ۲۰ هزار تنی، یک سکوی فعال ۱۵۰۰ تنی از فاز ۱۲ پارس جنوبی به فاز ۱۱ منتقل شد و تنها کاری که شرکتهای ایرانی انجام دادند حفر چند چاه و لولهگذاری بود، البته در این مسیر نیز دستکم یک بار سقوط این دکل رقم خورد و از سوی دیگر حذف یک سکو در فاز ۱۲ پارس جنوبی بدون تردید باعث افت تولید در آن فاز میشود و همان سکو در فاز ۱۱ اقدام به تولید میکند و این بدان معناست تنها بین دو فاز سکویی جا به جا شده و تقریبا هیچ تاثیری نخواهد داشت.
هم چنین باید تاکید کرد که یک علت این که یکی از سه سکوی فاز ۱۲ به فاز ۱۱ منتقل شد در این نکته است که فاز ۱۲ با افت فشار مواجه شده و طی چند سال گذشته کمتر از ظرفیت، تولید گاز انجام میدهد.ایران نیاز داشت به جای این روش، فازهای خود را گسترش دهد و با رفع تحریم ها، چون قطر با ابرشرکتهای جهان قرارداد بنویسد.
سال ۱۴۰۱ و بحرانی که به گلو رسیده بود
اما برای این که بدانید چندین بار درباره این بحران اخطار داده شده بود باید یادآور شد که در آذر سال ۱۴۰۱ حمیدرضا عراقی، مدیرعامل سابق شرکت ملی گاز ایران روند کاهشی تولید گاز در کشور را مشکلی دانسته بود که در صورت عدم اقدام بهموقع دولت، مجلس و شرکت نفت برای حل و فصل آن بحرانی جدی را در آینده رقم خواهد زد. حمیدرضا عراقی بحران گاز را جدی دانست و در آن زمان به ایلنا گفته بود که، در پارس جنوبی که میدان مشترک ایران و قطر است، قطر بیشتر برداشت میکند، اما ایران به دلیل عدم سرمایهگذاری نمیتواند برداشت زیادی کند.
او تاکید داشت که پارس جنوبی به مرحلهای رسیده که باید افزایش فشار اعمال شود که هزینهبر است و باید از فناوریهای جدید استفاده شود که بتوان در آن برداشت افقی داشت «در حالی که اکنون فاز ۱۱ کند جلو میرود، برداشت افقی، سرمایهگذاری و فشارافزایی نداریم.»
یک ماه بعد از این مصاحبه بود که در دی ماه سال ۱۴۰۱، تعادل عرضه و تقاضای گاز در بخش خانگی و تجاری به مرز هشدار رسید و مصرف ۷۰۰ میلیون لیتر مکعب در مقابل ۸۵۰ میلیون لیتر مکعب تولید ثبت شد. محمدرضا جولایی، مدیر دیسپچینگ شرکت ملی گاز ایران در آن زمان با اعلام این ارقام گفت که پایداری این رقم و عبور کل مصرف از روزی ۶۵۰ میلیون لیتر به معنای شرایط بحران است.
آلودگی هوا نتیجه بحران گازی کشور
در همین حال، اما کسری گاز در ایران باعث اوجگیری مصرف سوختهای آلاینده مازوت و گازوئیل در صنایع و نیروگاهها شده و در مجموع مصرف سوختهای نفتی ایران در سال ۲۰۲۲ بیش از ۱۰ درصد نسبت به سال ۲۰۲۱ رشد داشته است. کسری شدید تولید گاز کشور باعث شده است رشد مصرف محصولات نفتی ایران در سال گذشته ۱۲ برابر رشد سالانه مصرف محصولات نفتی طی یک دهه گذشته باشد.کسری گاز ایران عملا نه تنها به بحرانهای جدی زیست محیطی دامن زده و از سوی دیگر باعث توقف توسعه ایران در سایر شاخصهای انرژی کشور شده است.
بحران عدم تنوع در سبد انرژی ایرانیان
نکته این است که ایران در زمستانها با کسری روزانه ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون متر مکعبی گاز مواجه است و این در حالی است که کشور ترکیه، با شرایط منطقهای و جغرافیایی مشابه در زمستانها روزانه ۲۵۰ میلیون متر مکعب و ایران ۸۵۰ میلیون متر مکعب مصرف گاز دارد و به اندازه مصرف گاز ترکیه نیز کسری گاز دارد.
در این بین باید توجه داشت که شاید علت اختلاف چشمگیر مصرف گاز ایران با ترکیه در این نکته است که سهم گاز در سبد انرژی ایران ۷۰ درصد است و در مقام مقایسه، ترکیه ۳۵ برابر ایران تولید انرژی خورشیدی و بادی و ۹ برابر ایران تولید برق آبی دارد و این کشور سال گذشته ۲۸۰۰ مگاوات به تولید انرژی خورشیدی و بادی خود افزوده و امسال ۵ هزار مگاوات دیگر به این رقم اضافه خواهد شد.
به عبارتی سادهتر، حوزه انرژی ایران متنوع نیست و تقریبا کل انرژی کشور یا از محصولات نفتی و یا از گاز تامین میشود و همین نیز وضعیت شکننده را در شرایطی که تقریبا ایران درگیر بحران جدی است برای کشور شدیدتر میکند.
این تکیه به گاز نیز در شرایطی در ایران رخ میدهد که آمارهای شرکت ملی گاز ایران در سالهای اخیر نشان میدهد رشد سالانه تولید گاز ایران در سه سال گذشته به طور متوسط دو درصد بوده و آمارهای شرکت ملی گاز نشان میدهد که سال گذشته میزان تزریق روزانه گاز پالایششده از میدان پارس جنوبی به خطوط لوله سراسری تنها ۵۱۰ میلیون متر مکعب است.
در همین حال صادرات گاز ایران در سال ۱۴۰۲ نیز شاهد افتی ۲۴ درصدی شده و به ۱۴.۳ میلیارد متر مکعب رسیده و اصلیترین دلیل آن نیز نصف شدن گاز تحویلی ایران به ترکیه است.حالا نیز ایران در شرایطی که در سالهای گذشته نتوانسته برای پوشش رشد سالانه مصرف گاز، تولید آن را به اندازه کافی افزایش دهد و تقریبا سرمایه گذاری در آن متوقف شده است، حالا دیگر در پیک مصرف زمستانی با بیش از ۲۵۰ میلیون متر مکعب کسری روزانه گاز مواجه است که این رقم عظیم، چنان که گفته شد معادل کل مصرف گاز ترکیه است.
ایران تکیه بر گاز بدون توسعه بخشهای دیگر در حوزه انرژی
بحران کسری گاز نیز اکنون در شرایطی برای ایران رخ میدهد که تولید برق هستهای، خورشیدی و بادی ایران نیز در سالهای اخیر هیچ رشدی در کشور نداشته و مجموع سهم نیروگاههای تجدیدپذیر و هستهای از تولید برق ایران تنها ۲ درصد است.این در حالی است که در مقام مقایسه امارات متحده عربی بدون درگیر شدن با جامعه جهانی و تحریمها، سال گذشته ۵ برابر ایران تولید برق هستهای داشت. این کشور همچنین هفت برابر ایران تولید برق از منابع تجدیدپذیر دارد.
هم چنین عربستان سعودی و ترکیه به ترتیب سه برابر و ۳۵ برابر ایران تولید برق از منابع تجدیدپذیر خورشیدی و بادی دارند.نتیجه مجموع شرایط گفته شده حالا این است که ایران با داشتن دومین ذخایر گاز جهان بعد از روسیه؛ دچار معضل کسری گاز شده و این معضل بیش از آن که به موج کنونی سرما مرتبط باشد، حاصل ناکارآمدی و سوءمدیریت، هدر رفت شدید گاز به دلیل فرسودگی تجهیزات، عدم توسعه میادین گازی و کمبود سرمایهگذاری به دلیل انزوای جهانی است.
در واقع ایران به عنوان مالک دومین ذخایر گازی جهان در چنان شرایط بحرانی قرار گرفته که حالا کشور را تعطیل میکند و پایداری شبکه گاز کشور شاید به بند مویی بسته است.در همین حال باید توجه داشت که گزارشها از ایران حاکی از افت شدید گازدهی به صنایع و نیروگاههای برقی به خاطر کسری شدید گاز در زمستان است و دستکم آمارهای سالهای اخیر نشان میدهد که این افت شدید، ضربه چشمگیری به صنایع عمده کشور زده است.
حال، اما بعد از قطعهای مکرر گاز و برق صنایع کشور، بحران پیش روی توسعه و تولید، نوب به شهروندان در بخش خانگی رسیده تا آنان نیز شاهد باشند که اخطارهای داده شده در همه یک دهه گذشته پیش چشمانشان جان میگیرد و حق زندگی طبیعی را از آنان سلب خواهد کرد.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
جهان صنعت نیوز – تحریمهای اقتصادی یکی از ابزارهای سیاست خارجی کشورهای قدرتمند بهمنظور اعمال فشار بر کشورهایی است که از منظر سیاسی یا نظامی تهدیدی برای منافع جهانی تلقی میشوند. ایران نیز در دهههای اخیر هدف تحریمهای گستردهای قرار گرفته است، بهویژه از سال ۲۰۱۱ که تحریمها بهصورت هوشمند و همهجانبه شدت یافتند. این تحریمها تأثیرات عمیقی بر ساختار اقتصادی، معیشت مردم و شاخصهای کلان اقتصادی ایران داشتهاند.
رضا زمانی، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی با حمایت مرکز پژوهش های اتاق ایران در مقاله ای به بررسی هزینههای تحریم بر اقتصاد ایران پرداخته است. وی عنوان میکند که تحریمها، یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی در عصر حاضر، نقش قابلتوجهی در شکلدهی اقتصاد کشورها دارند. ایران از سال ۱۹۷۹، همواره هدف تحریمهای اقتصادی قرار گرفته است. اما طی دهه اخیر، بهویژه از سال ۲۰۱۱، این تحریمها با شدت بیشتری اعمال شدهاند و تأثیر گستردهای بر رشد اقتصادی، ساختار تولید، و جایگاه منطقهای ایران گذاشتهاند.
مطالعه وی با استفاده از روش کنترل ترکیبی (SCM)، به برآورد هزینههای اقتصادی تحریمها و تحلیل پیامدهای آنها میپردازد. تحریمهای اعمالشده در بازه ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲، معادل ۱.۲ تریلیون دلار (به قیمت ثابت ۲۰۱۵) به اقتصاد ایران هزینه وارد کردهاند. این رقم از هزینه جنگ ایران و عراق فراتر رفته است؛ بهگونهای که هزینه اقتصادی هر سال تحریم برابر با هزینه یک سال و نیم جنگ است.براساس نتایج تحقیق وی، طی ۱۲ سال اخیر، ایران سالانه بهطور میانگین ۱۰۱ میلیارد دلار از تولید ناخالص داخلی خود را از دست داده است.در سال ۲۰۱۹، اوج تأثیر تحریمها رخ داده و هزینه سالانه آن به ۱۳۶ میلیارد دلار رسیده است. سرانه تولید ناخالص داخلی نیز بهطور میانگین ۱۲۰۲ دلار کاهش یافته که به معنای افت مستقیم رفاه مردم است.
۱۲ سال توسعه از دست رفته
بررسی تحریمهای اقتصادی اعمالشده بر ایران در بازه زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ نشان میدهد که این تحریمها تأثیرات بسیار مخربی بر اقتصاد کشور داشتهاند. با استفاده از روش کنترل مصنوعی (SCM)، که نسخهای شبیهسازیشده از اقتصاد ایران بر اساس دادههای تاریخی و مقایسه با کشورهای مشابه ایجاد میکند، مشخص شد که اگر ایران تحت تحریم قرار نمیگرفت، عملکرد اقتصادی آن بهمراتب بهتر بود.
تحلیلها نشان میدهند که تحریمها در این دوره زمانی حدود ۱.۲ تریلیون دلار (به قیمت ثابت سال ۲۰۱۵) به اقتصاد ایران خسارت وارد کردهاند. این رقم نشاندهنده کاهش قابلتوجه تولید ناخالص داخلی (GDP) ایران در نتیجه تأثیر مستقیم و غیرمستقیم تحریمها است. برای درک ابعاد این خسارت، مقاله هزینه تحریمها را با هزینه جنگ هشتساله ایران و عراق مقایسه کرده است. بر اساس برآوردها، هزینه اقتصادی جنگ ایران و عراق حدود ۱.۱۷۴ تریلیون دلار (به قیمت ثابت سال ۲۰۱۰) بوده است. پس از تبدیل این رقم به قیمت ثابت سال ۲۰۱۵، مشخص میشود که هزینه تحریمها از هزینه جنگ نیز بیشتر بوده و تأثیری عمیقتر بر اقتصاد ایران داشته است.
این خسارتهای گسترده منجر به از دست رفتن ۱۲ سال توسعه اقتصادی ایران شده است؛ بهطوری که اقتصاد کشور در سال ۲۰۲۲ از نظر تولید ناخالص داخلی به سطح سال ۲۰۱۱ بازگشته است. این موضوع نشاندهنده تأثیر شدید تحریمها در متوقف کردن پیشرفت اقتصادی و محدود کردن ظرفیتهای تولیدی کشور است.
این مطالعه تأکید میکند که هزینههای ناشی از تحریمها یکی از بزرگترین شوکهای اقتصادی تاریخ معاصر ایران بهشمار میرود و حتی از پیامدهای جنگ نیز فراتر رفته است. این نتایج بر اهمیت رفع تحریمها تأکید دارد، زیرا بدون آنها، تلاشها برای بهبود وضعیت اقتصادی و کاهش شکاف با کشورهای منطقه با چالشهای جدی مواجه خواهد بود.
تحریمهای اقتصادی؛ عاملی برای کاهش ۲۳ درصدی ظرفیت تولیدی ایران
تحریمهای اقتصادی اعمالشده بر ایران در بازه زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ تأثیری چشمگیر بر کاهش تولید ناخالص داخلی (GDP) و ظرفیتهای اقتصادی کشور داشتهاند. این تحریمها منجر به افت ۲۳ درصدی ظرفیت اقتصادی ایران شدهاند که نشاندهنده فشار گسترده و مداوم بر اقتصاد کشور است.
بیشترین خسارت اقتصادی ناشی از تحریمها در سال ۲۰۱۹ به ثبت رسیده است. در این سال، تولید ناخالص داخلی ایران حدود ۱۳۶ میلیارد دلار کاهش یافت و به اوج تأثیرگذاری سیاست “فشار حداکثری” رسید. این رقم قابل توجه، نهتنها کاهش توان تولیدی کشور را نشان میدهد، بلکه بیانگر عمق مشکلات اقتصادی تحمیلشده بر ایران است.
از سوی دیگر، بررسی سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP per capita) نیز تأیید میکند که اثرات تحریمها بهشدت بر زندگی اقتصادی مردم ایران تأثیر گذاشته است. در سال ۲۰۱۹، هر ایرانی به طور میانگین ۱۵۷۱ دلار از درآمد سرانه خود را به دلیل تحریمها از دست داده است. این افت، یکی از بالاترین ارقام در دوره تحریمها بوده و به روشنی بیانگر کاهش رفاه عمومی و محدودیتهای رشد اقتصادی است.
تحریمها چگونه اقتصاد ایران را در سه جبهه به عقب راند؟
تحریمهای اقتصادی اعمالشده بر ایران در بازه زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ تأثیر متفاوتی بر بخشهای اصلی اقتصاد کشور داشتهاند. برآوردها نشان میدهد که این تحریمها با محدود کردن ظرفیتهای تولیدی و کاهش فعالیتهای اقتصادی، خسارات قابلتوجهی به بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات وارد کردهاند.
بخش کشاورزی بهعنوان یکی از حیاتیترین حوزههای اقتصادی، مجموعاً با ۱۳۰ میلیارد دلار خسارت مواجه شده است. این رقم نشاندهنده تأثیر مستقیم تحریمها بر تولید محصولات کشاورزی، محدودیت در واردات تجهیزات و مواد اولیه و همچنین کاهش توان صادراتی این بخش است.
بخش صنعت که سهم قابلتوجهی در تولید ناخالص داخلی و اشتغالزایی کشور دارد، متحمل خسارتی بالغ بر ۴۵۲ میلیارد دلار شده است. این آسیب عمدتاً ناشی از محدودیت دسترسی به فناوریهای پیشرفته، کاهش سرمایهگذاریهای خارجی و محدودیت در مبادلات تجاری و مالی بوده است. افت تولید صنعتی به دلیل وابستگی این بخش به واردات تجهیزات و مواد اولیه، تأثیرات گستردهای بر سایر بخشهای اقتصادی نیز داشته است.
بخش خدمات که بزرگترین سهم را در اقتصاد ایران دارد، بیشترین آسیب را در این دوره دیده و مجموعاً با ۶۰۲ میلیارد دلار خسارت روبرو شده است. این میزان خسارت نشاندهنده تأثیر شدید تحریمها بر خدمات مالی، گردشگری، حملونقل و سایر زیربخشهای خدماتی است. کاهش مبادلات بینالمللی، محدودیت در دسترسی به منابع مالی و افت قدرت خرید مردم، اصلیترین عوامل این کاهش در بخش خدمات بودهاند.
مجموع این ارقام نشان میدهد که تحریمها تأثیر تخریبی گستردهای بر ساختار اقتصادی ایران داشتهاند و بخش خدمات به دلیل گستردگی و وابستگی به سایر بخشهای اقتصاد، بیشترین آسیب را متحمل شده است.
تحریمها در سه دولت آمریکا؛ کدام دوره بیشترین فشار را بر ایران وارد کرد؟
تحریمهای اقتصادی اعمالشده بر ایران در سه دوره ریاستجمهوری ایالات متحده (اوباما، ترامپ و بایدن) تأثیر متفاوتی بر اقتصاد ایران داشتهاند و شدت این تحریمها در هر دوره قابلمقایسه است.
در دوره اوباما (۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶)، هزینه تحریمها برای اقتصاد ایران به ۵۰۵ میلیارد دلار رسید که میانگین سالانه آن برابر با ۸۴ میلیارد دلار بود. این دوره با آغاز تحریمهای گسترده علیه ایران و افزایش فشارهای اقتصادی همراه بود که در نهایت به توافق برجام در سال ۲۰۱۵ منجر شد. اگرچه پس از برجام تحریمها تا حدودی کاهش یافتند، اما تأثیرات آن بر اقتصاد ایران همچنان باقی ماند.
در دوره ترامپ (۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰)، هزینه تحریمها با سیاست “فشار حداکثری” افزایش یافت و به ۴۵۳ میلیارد دلار رسید. میانگین سالانه این دوره ۱۱۳ میلیارد دلار بود که نسبت به دوره اوباما ۳۵ درصد بیشتر است. بازگشت تحریمها پس از خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای ثانویه به کاهش شدید صادرات نفت و محدودیت دسترسی ایران به منابع ارزی منجر شد و ضربه شدیدی به اقتصاد کشور وارد کرد.
در دوره بایدن (۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲)، هزینه تحریمها با وجود وعدههای مذاکرات برای بازگشت به برجام، به ۲۵۲ میلیارد دلار رسید که میانگین سالانه آن ۱۲۶ میلیارد دلار است. این رقم نشان میدهد که شدت تحریمها در این دوره نسبت به اوباما ۵۰ درصد بیشتر و نسبت به ترامپ ۱۱ درصد بیشتر بوده است. ادامه تحریمها و عدم موفقیت مذاکرات در رفع محدودیتها، بار اقتصادی شدیدی را بر ایران تحمیل کرده است.
این مقایسه نشان میدهد که در هر سه دوره، تحریمها تأثیر عمیقی بر اقتصاد ایران داشتهاند، اما شدت این تأثیر در دوره ترامپ و بایدن بهمراتب بیشتر بوده است.
تحریمها و واگرایی اقتصادی
تحریمهای اقتصادی اعمالشده بر ایران در بازه زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ بهعنوان یکی از مهمترین عوامل واگرایی اقتصادی این کشور از سایر کشورهای منطقه، از جمله ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، شناخته شدهاند. در این بازه زمانی، کشورهای منطقه توانستهاند رشد اقتصادی پایداری را تجربه کنند و تولید ناخالص داخلی (GDP) و درآمد سرانه خود را افزایش دهند. اما ایران به دلیل تأثیرات گسترده تحریمها از این مسیر توسعه بازمانده است.
تحلیلها نشان میدهند که ۹۵ تا ۱۰۰ درصد از اختلاف رشد اقتصادی و رشد GDP سرانه میان ایران و کشورهای مذکور مستقیماً به تحریمها مرتبط است. این واگرایی بهوضوح نشان میدهد که تحریمها نهتنها اقتصاد ایران را از مسیر رشد بازداشتهاند، بلکه شکاف عمیقی میان ایران و همسایگان منطقهای ایجاد کردهاند.
در حالی که کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی بهواسطه جذب سرمایهگذاری خارجی و توسعه زیرساختهای اقتصادی خود توانستهاند رشد پایدار را حفظ کنند، ایران با کاهش صادرات نفت، محدودیتهای تجاری و محدودیت دسترسی به منابع مالی بینالمللی مواجه بوده است. این عوامل موجب کاهش ظرفیت تولیدی، افت سرمایهگذاری داخلی و خارجی، و در نهایت کاهش قدرت رقابت اقتصادی ایران در منطقه شدهاند.
این واگرایی اقتصادی پیامدهای بلندمدتی دارد، چراکه علاوه بر کاهش توان رقابت ایران در بازارهای منطقهای و جهانی، جایگاه ژئوپلیتیکی این کشور را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
سه سناریو، یک واقعیت تلخ
این بخش به بررسی سناریوهای جایگزین میپردازد تا نشان دهد تحریمها چگونه مسیر رشد اقتصادی ایران را تغییر دادهاند و چه هزینههایی به این کشور تحمیل کردهاند. برای این منظور، سه سناریو فرضی طراحی شده است که هرکدام نشاندهنده یک مسیر جایگزین برای اقتصاد ایران در غیاب تحریمها است:
* ادامه روند اقتصادی دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰: در این سناریو فرض شده است که ایران توانسته بود روند رشد اقتصادی خود در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ را ادامه دهد. بر این اساس، هزینه تحریمها برای اقتصاد ایران در این بازه زمانی حدود ۱.۱۹ تریلیون دلار برآورد شده است. این سناریو نشان میدهد که اگر تحریمها اعمال نمیشدند، اقتصاد ایران میتوانست مسیر توسعه پایدار خود را ادامه دهد.
* عملکرد مشابه کشورهای با درآمد متوسط: در این سناریو فرض شده است که ایران مانند سایر کشورهای با درآمد متوسط (که شرایط اقتصادی مشابهی دارند) عمل میکرد. در چنین حالتی، هزینه تحریمها به ۱.۵۳ تریلیون دلار میرسید. این رقم نشاندهنده فرصتهای ازدسترفته اقتصادی ایران است که میتوانست از طریق سرمایهگذاری، رشد صادرات، و توسعه اقتصادی مشابه این کشورها به دست آید.
* تحقق اهداف سند چشمانداز ۲۰ ساله: در این سناریو، فرض بر این بوده است که ایران مطابق اهداف اقتصادی و توسعهای سند چشمانداز ۲۰ ساله خود عمل میکرد. اگر این اهداف محقق میشدند، هزینه تحریمها از ارقام فوق نیز فراتر میرفت. این نشان میدهد که تحریمها مانعی جدی در مسیر دستیابی ایران به اهداف توسعه بلندمدت خود بودهاند.
تحریمها، مانع اصلی جبران عقبماندگی اقتصادی ایران
تحریمهای اقتصادی بهعنوان یکی از مهمترین عوامل کاهش رشد اقتصادی ایران و افزایش فاصله آن با کشورهای منطقه شناخته شدهاند. این تحریمها نهتنها ظرفیتهای تولیدی و اقتصادی ایران را محدود کردهاند، بلکه ساختارهای اقتصادی کشور را نیز به عقب بازگرداندهاند. بررسیهای این مقاله نشان میدهد که این تحریمها عامل اصلی کاهش توان رقابتی ایران در برابر کشورهای منطقه، از جمله ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی بودهاند. در حالی که این کشورها توانستهاند با بهرهگیری از سیاستهای پایدار و جذب سرمایهگذاری خارجی به رشد اقتصادی قابلتوجهی دست یابند، ایران به دلیل تحریمها از مسیر توسعه بازمانده است.
تحریمها با ایجاد محدودیت در دسترسی به منابع مالی بینالمللی، کاهش صادرات نفت، و محدودیتهای تجاری، مانع از سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی در ایران شدهاند. این موانع منجر به کاهش شدید رشد اقتصادی و افزایش شکاف میان ایران و کشورهای منطقه شدهاند. علاوه بر این، حتی در صورت بهبود مدیریت اقتصادی در داخل کشور، تا زمانی که تحریمها رفع نشوند، امکان جبران این عقبماندگی و کاهش فاصله با کشورهای منطقه وجود نخواهد داشت.
این یافتهها بر ضرورت رفع تحریمها بهعنوان اولویت اصلی سیاستگذاران ایران تأکید دارند. بدون رفع تحریمها، نهتنها رشد اقتصادی ایران محدود خواهد ماند، بلکه جایگاه اقتصادی و ژئوپلیتیکی کشور نیز بهطور مداوم تضعیف خواهد شد. تعامل مجدد با اقتصاد جهانی و رفع محدودیتهای تحمیلی میتواند بهعنوان یک گام اساسی در بازگرداندن ایران به مسیر توسعه و کاهش واگرایی اقتصادی عمل کند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
رئیس یک سازمان مدافع سوری مستقر در ایالات متحده روز دوشنبه اعلام کرد که یک گور دستهجمعی در حومه دمشق حاوی اجساد حداقل ۱۰۰,۰۰۰ نفر است که توسط دولت پیشین به رهبری بشار اسد، رئیسجمهور برکنارشده، کشته شدهاند.
«معاذ مصطفی»، در مصاحبهای تلفنی با رویترز از دمشق، گفت که این مکان در منطقه القُطَیفه، ۴۰ کیلومتری شمال پایتخت سوریه، یکی از پنج گور دستهجمعی است که وی در طول سالها شناسایی کرده است.
وی اظهار داشت: «تخمین حداقلی تعداد اجساد دفن شده در این مکان ۱۰۰,۰۰۰ نفر است.» معاذ مصطفی، رئیس «کارگروه اضطراری سوریه»، ادامه داد: «این تخمین بسیار، بسیار محافظهکارانه است و تقریباً میتوان گفت ناعادلانه محافظهکارانه است.»
مصطفی افزود که مطمئن است گورهای دستهجمعی بیشتری غیر از این پنج مکان وجود دارند و علاوه بر قربانیان سوری، شامل شهروندان آمریکایی، بریتانیایی و دیگر اتباع خارجی نیز هستند.
رویترز نتوانست ادعاهای مصطفی را تأیید کند.
برآورد میشود که صدها هزار سوری از سال ۲۰۱۱، زمانی که سرکوب اعتراضات علیه حکومت اسد به یک جنگ داخلی تمامعیار تبدیل شد، کشته شده باشند.
اسد و پدرش حافظ، که پیش از او رئیسجمهور بود و در سال ۲۰۰۰ درگذشت، از سوریها، گروههای حقوق بشری و دولتهای دیگر متهم به اعدامهای فراقانونی گسترده، از جمله اعدامهای دستهجمعی در زندانهای مخوف این کشور شدهاند.
اسد مکرراً انکار کرده که دولتش مرتکب نقض حقوق بشر شده و منتقدان خود را افراطگرا توصیف کرده است.
نماینده سوریه در سازمان ملل، «قصی الضحاک»، بلافاصله به درخواست برای اظهار نظر پاسخی نداد. وی از ژانویه، زمانی که اسد هنوز در قدرت بود، این سمت را بر عهده داشت، اما هفته گذشته به خبرنگاران گفت که منتظر دستورالعملهای مقامات جدید است و «به دفاع و کار برای مردم سوریه ادامه خواهد داد».
مصطفی پس از آنکه اسد به روسیه گریخت و دولتش در برابر حملهای برقآسا توسط شورشیان سقوط کرد که به پایان بیش از ۵۰ سال حکومت مستبدانه خانواده او انجامید، وارد سوریه شد.
او پس از مصاحبه با «کانال ۴ نیوز» بریتانیا در محل گور دستهجمعی در القُطَیفه، این اظهارات را به رویترز گفت.
مصطفی اظهار داشت که شعبه اطلاعات نیروی هوایی سوریه مسئول انتقال اجساد از بیمارستانهای نظامی – جایی که اجساد پس از شکنجه تا مرگ جمعآوری میشدند – به شعب مختلف اطلاعاتی بود و سپس آنها را به مکانهای گور دستهجمعی میفرستاد.
وی گفت که اجساد همچنین توسط دفتر تدفین شهرداری دمشق که کارکنان آن کمک میکردند اجساد را از کامیونهای یخچالدار تخلیه کنند، به این مکانها منتقل میشدند.
مصطفی افزود: «ما توانستیم با افرادی که در این گورهای دستهجمعی کار میکردند و خودشان از سوریه فرار کرده بودند یا ما به آنها برای فرار کمک کردیم، صحبت کنیم.»
او گفت که گروهش با رانندگان بولدوزرهایی که مجبور به حفر گورها بودند صحبت کرده است. آنها بسیاری اوقات طبق دستورات، اجساد را در گورها فشرده میکردند تا جا شوند و سپس آنها را با خاک میپوشاندند.
مصطفی نگرانی خود را درباره عدم امنیت مکانهای گورها ابراز کرد و گفت این مکانها باید برای حفظ شواهد مربوط به تحقیقات ایمن شوند.
تصویربرداری آنادولو از گور جمعی جدید در دمشق
تیم خبرگزاری آنادولو از یک گور دستهجمعی جدید در محوطه پل بغداد در بزرگراه دمشق، پایتخت سوریه تصویربرداری کرد.
بقایایی از اجساد شکنجهشدگان در زندانهای رژیم ساقط بشار اسد در این گور جمعی دفن شدهاند.
براساس تصاویر ضبط شده توسط تیم خبرگزاری آنادولو، اجساد در داخل گونیهایی که روی آنها کدها و اسامی نوشته شده، قرار داده و سپس در این گودالهای طولانی و عمیق روی یکدیگر دفن شدهاند.
یکی از این گودالها باز شده و از داخل آن ۸ گونی حاوی بقایای اجساد بیرون کشیده شد.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
تقی آزاد ارمکی در گفتوگو با «اعتماد» از تحولات درونی و بیرونی جامعه ایران میگوید
مهدی بیک اوغلی / اعتماد
«قصهای با پایان باز»؛ ترجیعبندی است که تقی آزادارمکی، جامعهشناس از آن استفاده میکند تا تصویری از مناسبات ارتباطی ایران و امریکا در طول دهههای اخیر ارایه کند. سناریویی که این جامعهشناس معتقد است هرچه سریعتر باید پایانی برای آن در نظر گرفت تا حداقل مردم از فضای تعلیقی که به آن دچار شدهاند بیرون بیایند. او معتقد است، «یا با امریکا باید به یک توافق برسیم یا وارد رویارویی جدی شویم. معلق ماندن برای مردم بدل به مرگ تدریجی شده است.»
آزادارمکی در ادامه گفتوگو با «اعتماد» با واکاوی لایههای مختلف جامعه ایرانی و تقسیمبندی آن به جامعه عمومی، جامعه نخبگانی و محافل حاکمیتی تلاش میکند وضعیت هر کدام از لایهها را تشریح کند.
به زعم این استاد دانشگاه وضعیت مهمترین لایه از لایههای اجتماعی که طبقات کمبرخوردار و متوسط جامعه ایرانی است به اندازهای بحرانی شده که دیگر برای انجام کارهای روتین و عادی زندگی خود هم با چالش مواجه شدهاند. آزادارمکی با بررسی دستاوردهای رییسجمهور در ماههای گذشته، تلاش پزشکیان برای دور نگه داشتن ایران از جنگ را ستودنی دانسته و آن را ملیگرایانه و وطنپرستانه ارزیابی میکند. این استاد دانشگاه دستاورد مهم بعدی پزشکیان را تعلیق قانون حجاب و عفاف و سپس انتصابات مناسب زنان، قومیتها، اهل تسنن و... میداند.
این جامعهشناس مشکل واقعی پزشکیان را نه انتقاد و اعتراض طیفهای رادیکال و تندرو بلکه افزایش اعتراضات عمومی و انتقاد نخبگان از دولت میداند؛ گزارهای که به زعم آزادارمکی پزشکیان باید تا حد ممکن از آن دوری کند. آزادارمکی در عین حال مهمترین پرونده پیش روی دولت را اعمال سیاست تنشزدایی و حل معضل تحریمها دانسته و از دولت میخواهد که نمایندگانش را برای تشریح گفتمان دولت به جایجای جهان اعزام کند.
***
* شرایط کشور را چطور میبینید؟ دولت چهاردهم وارث شاخصهایی نزول کرده است و تحقق مطالبات مردم با دشواریهای فراوانی روبهروست. ایجاد توازن میان مشکلات و مطالبات از چه طریقی ممکن است؟
شرایط کشور پیچیدهتر از آن است که برخی تصور میکنند. ابربحرانها طی سالهای متمادی روی هم تلنبار شدهاند و امروز نمایان شدهاند. حتی در تحلیل هم نمیتوان مشکلات را تقلیل داد. بعضا برخی افراد، مشکلات امروز ایران را به یک یا دو مشکل تقلیل میدهند که هر چند ممکن است رضایتی نسبی ایجاد کند اما راهگشا نیست. یک وجه از پدیدههای بحرانی ایران معاصر، وجه حاکمیت است که هنوز نگاهی ایدئولوژیک به جهان و ایران و مناسبات اجتماعی و فرهنگ و... دارد. این وجه نیاز به بازبینی و ارزیابی دارد. وجه دیگر، دولت است. مسعود پزشکیان با شعار وفاق ملی به میدان آمده و تلاش میکند بخشی از مطالبات مردم را محقق کند. در کشاکش این دشواریها مسائل منطقهای و خطر تنازع با اسراییل هم به وجود آمده است.
* در این شرایط جامعه به دنبال چیست و به چه گزارههایی فکر میکند؟
مساله اساسی که جامعه ایرانی همواره به دنبال آن بوده آن است که از تعارضات غیر واقعی اجتناب کرده و به حوزه عملی حل مسائل وارد شود. امروز در نظام جمهوری اسلامی با تعارضات درون حکومتی مواجه شدهایم. راستگرایی و چپگرایی ایرانی در گذر از تجربیات متعدد نتیجهبخش نبوده است. پزشکیان نماینده جریان سومی است که احتمالا در آینده میتواند صورتبندی تازهای ارایه کند. نماد این رویکرد تازه وفاق ملی است اما نوع بازی که پزشکیان میکند جالب و متفاوت است. پزشکیان هوشمندانه از یکطرف از مناقشههای مرسوم بین راست و چپ و اصلاحطلب و اصولگرا و همچنین منازعات ایران با فضای بیرونی عبور کرده و خود را دور نگه میدارد.
* ممکن است به این شکل از کنشگری به صورت مصداقی اشاره کنید. یعنی چه که پزشکیان خود را از تعارضات درونی و بیرونی دور نگه میدارد. اسم این نوع کنشگری انفعال نیست؟
خیر، برایتان مثال میزنم تا متوجه شوید؛ به عنوان نمونه پزشکیان در یک مورد اجازه نداده ایران وارد تله جنگ منطقهای شود. این دور نگه داشتن کشور از جنگ، سیاست مهمی است، معتقدم باید دستش را بوسید و گفت احسنت که ایران را از دام تنازعات بیپایان نجات دادهاید. توجه داشته باشید، پزشکیان هرگز اعلام نکرده ایران نمیجنگد! بلکه با صدای بلند گفته که کسی نباید به حریم ایران تجاوز کند! این نگاه، وطنپرستانه و ملیگرایانه است. این نگاه را اگر کنار دیدگاه برخی افراد و جریانات رادیکال بگذارید که مدام بر طبل جنگ میکوبند، مشخص میشود پزشکیان ایران را از چه مهلکهای عبور داده است. دستاورد مهم بعدی که پزشکیان کسب کرده مرتبط با توقف لایحه حجاب و عفاف است. به تعلیق درآوردن این قانون کاری هوشمندانه و قدرتمندانه است که رییسجمهور انجام داده است. موضوع را به قویترین لایه تصمیمساز ایران احاله داده و آنجا به دور از حاشیه موضوع را تعلیق کرده است.
نمونه سوم، بازسازی و ساماندهی نظام بروکراتیک ایران است. در شرایطی که جابهجایی یک مدیر در نظام بروکراتیک ایران تنش ایجاد میکند، رییسجمهور انتصابات قابلتوجهی انجام داده بدون اینکه حاشیه و تنشی ایجاد شود. کار دولت در این مدت زمان کوتاه قابل قبول بوده است. در حوزه بیرونی باید گفت به دلیل تصمیمات غلط قبلی جامعه بینالملل تمام عیار در برابر ایران ایستاده است. اغلب قدرتها و بلوکها در برابر ایران هستند. از آفریقا و اروپا گرفته تا امریکا و آسیا و... به دنبال فشار بر ایران هستند. در یک چنین فضایی دولت شعار تنشزدایی سر داده و تلاش میکند با گفتوگو کمی از شدت این فشار بکاهد. البته کسب دستاورد در این بخش نیازمند زمان بیشتری است که باید به دولت داد.
* در این اتمسفر، جامعه ایرانی به چه میاندیشد و چگونه کنشگری میکند؟
وقتی از جامعه صحبت میکنیم باید بدانیم که از لایههای مختلف صحبت میکنیم. مساله من در این گفتوگو اول عامه مردم، سپس طبقه متوسط و نهایتا صاحبان قدرت است. در واقع درباره این سه لایه حرف میزنم. مردم ایران تحت فشارند و بدتر از دیروز و پریروز زندگی میکنند. گرانی گلوی آنها را فشرده و بیکاری و نبود امکانات و... آنها را آزار میدهد. به نظرم این مردم نجابت به خرج میدهند که هنوز شمایل نیروهای مخرب و معترض را به خود نگرفتهاند. طبقه متوسط در حال مدیریت بحران است تا ایران دچار خطای استراتژیک تاریخی نشود.
به لحاظ تاریخی، دو الی سه تجربه وجود دارد که دشمنان به ایران حمله کردهاند، اما طبقه متوسط اعتنا نکرده، دولت و حکومت سقوط کرده و بیگانه مسلط شده است. امروز این آگاهی در میان طبقه متوسط، نیروهای فکری و اندیشهای وجود دارد که دوباره ایران خطاهای قبلی را تکرار نکند. در واقع ایرانیان به انتظار تغییر موقعیت هستند که جامعه را به سمت بهبود وضعیت از درون سوق دهد. این روند به جامعه برای کنشگری مثبت در مسیر تغییرات کمک میکند.
* یکی از کلیدواژههایی که دولت پزشکیان زیاد روی آن تاکید میکند، بحث اجماع نخبگانی است. دولت اعلام کرده تنها زمانی دست به تصمیمسازی میزند که نخبگان در موضوع خاصی، نظر واحدی داشته باشند. مثلا در بحث اصلاح الگوی مصرف و پایان دادن به ناترازیها، یا رفع فیلترینگ، پیوستن به FATF و... نظر نخبگان را اعمال میکند، اما سوال این است این اجماع نخبگانی را چطور میتوان شکل داد؟
نخبگان ایران هرگز یکدست نبودهاند، قابل تعریف هم نیستند. آیا منظور از نخبگان کارشناسان فنی است، صاحبان اندیشه است؟ استادان دانشگاه است یا...؟ اگر منظور استادان دانشگاهی است که باید گفت در دوره جدید استادان دانشگاهی دچار تفرق شدهاند. دولت سیزدهم با پمپاژ نیروهای غیرمرتبط به دانشگاه سرنوشت دانشگاه را کاملا تغییر داد. بسیاری از استادان بنام بیرون هستند و افراد غیرمرتبط و بیسواد ردای استادی به تن کردهاند! قواعد، هنجارها و الزامات مدیریتی دانشگاه تغییر یافتند. مدیران دانشگاهی امروز حتی قدرت و توانایی لازم برای انتخاب مدیر گروهشان را نیز ندارند! نمیتوانند استاد استخدام کنند! دانشگاهی که همه در ذهن داریم و میتواند منشا تحولات باشد در ایران امروز به حالت احتضار افتاده است، به همین دلیل است که صدای دانشگاهیان در بزنگاههای مختلف شنیده نمیشود. افراد دانشگاهی به صورت انفرادی کنشگری دارند اما به صورت یک طیف نخبه، صدایی ندارند. البته دولت جدید شروع کرده برخی از کژکارکردیهای نهاد علم در ایران را اصلاح کرده است. اما برای اینکه دانشگاه دوباره جان بگیرد سه الی چهار سال زمان نیاز است.
* بنابراین باید بحث اجماع نخبگانی را برای حل ابربحرانها منتفی بدانیم؟
وقتی از اجماع نخبگانی صحبت میکنیم باید موارد دیگری را درنظر بگیریم. نخبگان کسانی هستند که موقعیت معاصر ایران و خطرات آن را میشناسند. آنها باید به اجماع برسند. دولت و رییسجمهور در این زمینه گامهایی برداشتهاند اما هنوز صدای رسایی شنیده نمیشود. در دولت باید افراد و ساختارهایی به عنوان نماد ارتباط با نخبگان معرفی شوند. وزارتخانههایی چون بهداشت، ارشاد، علوم و... درگیر مسائل بروکراتیک خود هستند. دستیاران و مشاورانی برای این منظور لازم است تا نخبگان در قالب یک کمیته جمع شوند و درباره چند مساله اساسی کشور به صورت متمرکز گفتوگو و بحث کنند. از درون این کمیتههاست که اجماع نخبگانی و از نهایتا اقناع عمومی شکل میگیرد. یک چنین ارادهای هنوز در دولت مشاهده نمیشود. معتقدم شکستی که ممکن است دولت پزشکیان در بحث وفاق با آن روبهرو شود این نیست که راستها و رادیکالها اعتراض و انتقاد کنند، بلکه این است که نخبگان از اصلاحات دولت ناامید شوند و دست به انتقاد و اعتراض بزنند!
* اگر موافقید درباره مهمترین پرونده حوزه سیاست خارجی کشور هم صحبت کنیم. یکی از معادلات اصلی پیش روی دولت ترمیم تارهای ارتباطی با غرب و امریکا است. در این زمینه چه باید کرد؟
مشکل این است که هم امریکا برای حل مشکلاتش با ایران جدی نبوده و هم ما برای حل مسائلمان با غرب ارادهای نداشتهایم. ما همواره گفتهایم امریکا خائن است و امریکا هم همواره ایران را محور شرارت دانسته است! به نظرم نه تنها به خاطر حضور ترامپ، بلکه به خاطر شرایط منطقهای، شرایط اقتصادی داخلی ایران، مطالبات مردم، ضرورت حل ناترازیهای بنیادین و... باید برای این پایان باز، یک پایان مشخص بنویسیم. یا با امریکا باید به یک توافق برسیم یا وارد رویارویی جدی شویم. معلق ماندن برای مردم بدل به مرگ تدریجی شده است.
تصور من این است که ایران میلی به جنگ ندارد، مساله امریکا هم جنگ با ایران نیست. نه اینکه ایران خیلی قوی است و باعث ترس جهانیان است، بلکه مشکل این است که ایران پس از جنگ یک دردسر جدی و اساسی برای منطقه و جهان خواهد بود. با این استدلال، ترامپ وارد جنگ با ایران نمیشود. اما با هر وسیله ممکن باید تلاش کنیم که با امریکای مدل ترامپ مذاکره کرده و به یک نتیجه برای حل مسائل برسیم. به نظرم هنگامه پایان نزاع ایران و امریکا فرا رسیده است. در صورت پایان این منازعه، استعاره امپریالیسم جهانی و امریکا به عنوان دشمن بزرگ فرو ریخته و این کشور به همکار ایران برای حل معضلات بدل میشود.
* اگر قرار بود به دولت توصیههایی برای حل معضلات داشتید به کدام مسائل اشاره میکردید؟
دولت باید از رهبری اجازه بگیرد و به عرصه جهانی ورود کند. البته دولت در ابتدای فعالیتهایش به این زمینه ورود کرد و بعد به خاطر آغاز جنگهای منطقهای دست نگه داشت. دوباره آقای رییسجمهور برای اجرای سیاست تنشزدایی باید اقدام کرده و نمایندگانی را به اروپا، امریکای جنوبی، کانادا، آسیا و... گسیل دارد. دولت باید این بازی را راه بیندازد تا دیگران هم در آن مشارکت کنند. همچنین آقای رییسجمهور نباید از ایده وفاق دست بردارد. لازمه وفاق ملی یعنی اینکه با دشمن هم مذاکره کنیم. پزشکیان با طیفهای رادیکال جناح راست هم گفتوگو میکند و آنها را در برنامههایش مشارکت میدهد. تز وفاق باید در عرصه سیاست خارجی هم دنبال شود.
سومین توصیه من، دعوت از نخبگان جامعه است. رییسجمهور باید نخبگان را به گفتوگو دعوت کند. مثلا در محل اجلاس سران، نشست مستمر با هزار نخبه در حوزههای مختلف صورت گیرد. نکته چهارم ضرورت تغییرات در ساختار سفرای ایرانی است. سفرای ایران اغلب سفارشیاند و به خانوادههای ذینفوذ و صاحب قدرت تعلق دارند. سفرای ایران باید افراد نامدار بوده و قدرت چانهزنی داشته باشند. سفرای جمهوری اسلامی باید قدرت تغییر مناسبات را داشته باشند. سفرای ایران اما سفارشیاند و دنبال آب و نان شهرت هستند. ایران به چند ده سفیر نامآور و متخصص نیاز دارد تا گفتمان دولت را به جهانیان منتقل کنند.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
بنفشه سامگیس / اعتماد
ما عزراییل را به چشم دیدیم
* روایت یکی از دوستان دو پناهجوی ایرانی که بعد از ظهر شنبه با گلولههای یک مهاجم فرانسوی در کمپ پناهجویان «دانکرک» به قتل رسیدند
چطور ممکن است عزادار باشی ولی نتوانی برای عزایت اشک بریزی چون هنوز جنازهای به دستت ندادهاند؟ چطور ممکن است برای آغاز عزادار بودنت ناچار به شمردن ساعتها و روزها باشی چون جنازه عزیزی که از دست دادهای، کیلومترها دورتر از توست و تا رسیدنش به درگاه خانهات، عزایت رسمیت پیدا نمیکند؟ چطور ممکن است تا وقتی جسم بیجانی که باید برای همیشه به خاک بسپاری را، کفن پیچ و سرد در آغوش نگرفتهای، نبودنش را باور کنی چون میان پذیرفتن و نپذیرفتن واقعیت، در هرولهای؟ ...
سه روز از جان باختن حمید قربانی و هادی رستمی میگذرد؛ حمید و هادی، دو پناهجوی ایرانی بودند که بعد از ظهر شنبه ۲۴ آذر ماه، در محوطه بیرونی اردوگاه پناهجویان «دانکرک» در منطقه «لون بلاژ» فرانسه، از ناحیه سر، هدف گلولههای یک مهاجم فرانسوی قرار گرفتند. حمید، ساکن شهرک هجرت در حاشیه مریوان کردستان بود و هادی، اهل سرپلذهاب کرمانشاه. حمید ۲۵ساله بود و هادی، ۳۲ ساله. هر دو، ۴ ماه قبل هرچه داشتند به دست آدمبرها دادند تا از مرز یونان و فرانسه عبورشان بدهند و به مقصد نهایی برسند؛ به انگلستان.
تا ظهر شنبه که حمید برای پسرعمویش گوران، پیام فرستاد و گفت که ۲۰ روز قبل، موتور قایقشان در آبهای خروشان «مانش» از کار افتاده و قایق سوراخ شده و پلیس بریتانیا، درخواست کمکشان را بیجواب گذاشته و در محاصره گارد فرانسه، به اردوگاه پناهجویی «دانکرک» و منطقه استقرار چادرهای سرگردان در دل جنگل در ۱۰ کیلومتری ساحل مانش منتقل شدهاند، دورنمای هجرت حمید برای خانوادهاش، برای مادر و دو خواهر و تنها برادرش که شکمشان با دسترنج حمید سیر میشد، روشن و آفتابی بود . از ظهر شنبه، این چشمانداز تار شد وقتی گوران از زبان پسرعمویش شنید که ۳۰ پناهجوی دستگیر شده در آبهای خروشان مانش، به جای انتقال به انگلستان، به خاک فرانسه بازگردانده شدهاند تا دولت فرانسه برای سرنوشتشان تصمیم بگیرد .
حوالی ساعت ۱۰ شب شنبه، وقتی «اسکای نیوز» اولین خبر و تصویر از قربانیان فاجعه کشتار در اردوگاه پناهندگان «دانکرک» را منتشر کرد، گوران، سردرگم میان باور و ناباوری، به دنبال سندی برای تکذیب واقعیت میگشت ولی واقعیت، همان عکس کدر دونفره حمید و هادی بود که در صفحه اسکای نیوز و به عنوان قربانیان حمله تروریستی مهاجم فرانسوی به اردوگاه «دانکرک» منتشر شده بود.
«امیدوار بودم دروغ باشه. تصویری که منتشر شده بود کیفیت خوبی نداشت ولی وقتی با کامپیوتر تصویر رو تحلیل کردم، از حلقهای که به دست داشت و از لباسای تنش مطمئن شدم که واقعیت داره. آدم توی عکس، حمید بود.»
حالا سه روز از مرگ حمید و هادی گذشته و گوران، جزییات و وقایع قبل از ظهر شنبه ۲۴ آذرماه را برایم تعریف میکند؛ از اینکه ۴ ماه قبل، حمید خانه کلنگیشان در شهرک هجرت را فروخت و با قرض و قسط، ۴۷۰ میلیون تومان جور کرد و به دست آدمبر داد، از اینکه از مرز قانونی ترکیه، با پاسپورت معتبر رد شد و از مرز یونان، سرنوشتش را به دست آدمبری سپرد که قول فرود نهایی در خاک انگلستان داده بود؛ آدمبری که وقتی در ساحل مانش، حمید و هادی و ۲۸ پناهجو را سوار قایق بادی کرد، میدانست که ظرفیت این قایق، فقط ۱۰ نفر است.
«قرار بود در انگلیس، مثل خیلی از پناهجوها، به کالج بره و برای کار خودش رو به شهرداری معرفی کنه ولی در کنار این کار دولتی که البته درآمد خیلی کمی هم داشت، به کار سیاه و خرید و فروش مواد هم مشغول میشد که درآمد بهتری داشت. به خانوادهاش قول داده بود که بعد از مدت کوتاهی به دلیل اختلاف ارزش پول ایران و انگلیس، براشون در ایران خونه بخره و شرایط زندگی شون بهتر بشه. خانواده حمید از نظر اقتصادی وضع بسیار بدی داشتن و بعد از اینکه خونهشون رو برای مهاجرت حمید فروختن، اجارهنشین شدن و حالا هم با انبوهی از بدهیهای تسویه نشده مواجهن. فعلا خرج خانواده به گردن برادر حمیده که با مزد کارگری و گچکاری، باید زندگی ۴ نفر رو اداره کنه.»
حمید در اولین گفتوگوی تصویری بعد از انتقال به اردوگاه «دانکرک» برای گوران گفته بود که در این ۲۰ روز، انجمنهای خیریه و مردمی، برای صدها پناهجوی این اردوگاه، غذا و کیسه خواب و پتو میآورند و از سرمای استخوانسوز محوطه اردوگاه و از گرسنگی مفرط به دلیل ناکافی بودن غذا گفت و از اینکه دهها پناهجوی مثل خودش و جوانانی از منطقه کردستان هم در این اردوگاه سرگردانند بین یأس و امید رسیدن به مقصد.
«آخرین دیدار تصویری من و حمید، ظهر شنبه بود؛ سه ساعت قبل از مرگش.»
پل دی، ۲۲ ساله، تبعه فرانسه. این تنها چیزی است که گوران از قاتل پسرعمویش میداند آن هم به واسطه توضیحاتی که در اخبار خبرگزاریهای خارجی خوانده است . فاجعه کشتار روز شنبه در اردوگاه دانکرک، از شامگاه همان روز در رسانههای معتبر جهان مثل گاردین و ایندیپندنت و لوموند و خبرگزاری فرانسه منتشر شد . در اخبار این رسانهها گفته شد که قاتل فرانسوی، حدود ساعت ۳ بعد از ظهر شنبه، دقایقی قبل از آنکه کشتار در کمپ دانکرک به راه بیندازد، به مزرعهای در نزدیکی اردوگاه پناهجویان رفته و کارفرمای سابقش را به دلیل اختلافات شغلی، در مقابل چشم همسر و دو فرزندش به رگبار بسته است.
پل دی پس از به قتل رساندن کارفرمای سابقش، سوار بر ماشینش به منطقه اطراف اردوگاه مهاجران در لون پلاژ رفته و دو مامور امنیتی و دو پناهجو را با شلیک مستقیم به سر به قتل رسانده است. منابع اطلاعاتی دو گمان را درباره این فاجعه با خبرنگاران درمیان گذاشتهاند؛ گمان اول، این است که قاتل تجربه زیادی در استفاده از سلاح گرم داشته و سند این گمان هم کشتن ۵ نفر در فاصله کمتر از یک ساعت است علاوه بر اینکه ۴ مقتول در حوالی اردوگاه دانکرک، به دلیل اصابت دقیق گلوله به سرشان کشته شدهاند. گمان دوم هم این است که قاتل، با هدف انتقامجویی از پناهجویان به منطقه لونپلاژ آمده و دست به کشتار زده چنانکه دو پناهجوی ایرانی که بیرون از محوطه اردوگاه و کنار جاده نزدیک به کمپ ایستاده بودند، به گونهای هدف شلیک گلوله مهاجم فرانسوی قرار گرفتهاند که منابع اطلاعاتی، این شیوه کشتار را چنین توصیف کردهاند: «هیچ شانسی برای زنده ماندن برای آنها باقی نگذاشت.»
متین، یک پناهجوی ۲۵ساله و از اهالی کردستان است که ظهر روز شنبه در اردوگاه پناهجویان دانکرک، به همراه یکی دیگر از رفقای پناهجویش به اسم راشد، با حمید و هادی مشغول قدم زدن در حاشیه اردوگاه بوده و یکی از شاهدان به قتل رسیدن دو پناهجوی ایرانی است. متین در توصیف آنچه به چشم دیده، به خبرنگار اسکاینیوز گفته: «او با تفنگ ساچمهای به طرف ما شلیک کرد . ابتدا فکر میکردیم میخواهد تیر هوایی شلیک کند ولی او اسلحهاش را پر کرد و ما را هدف گرفت . ما عزراییل را دیدیم . ما مرگ را به چشم خود دیدیم. به خواست خدا بود که زنده ماندیم. در یک روز، دو بار مرگ را دیدیم.»
پل دی، دو ساعت بعد از کشتن سه تبعه فرانسوی و دو پناهجوی ایرانی، به شهر زادگاه خود در فاصله ۱۲کیلومتری منطقه دانکرک میرود و عصر شنبه، خود را به پلیس معرفی میکند. در ساعات بعد، اینطور که خبرنگاران حاضر در منطقه در گزارشهای خود نوشتند، دستگاه قضایی فرانسه تحقیقات خود را آغاز کرده و دادستان عمومی از احتمال صدور حکم حبس ابد به عنوان حداکثر مجازات در صورت اثبات جرم برای پلدی خبرداده است . و این پایان یک پرونده مرگ و آغاز یک فصل سوگ است...
«...در منطقه مریوان، اغلب جوونها از راه کولبری خرجشون رو در میارن. حمید هم برای کولبری میرفت. من هم برای کولبری میرفتم. وقتی در مقطع کارشناسی ارشد رشته کامپیوتر در دانشگاه تبریز درس میخوندم، تابستونا که به مریوان برمیگشتم، از مرز باشماق و مریوان برای کولبری میرفتم. گاهی ۴۰ کیلومتر وگاهی ۳۵ کیلومتر در مسیرهای درهای و کوهستانی و پرخطر راه میرفتم و تلویزیون و سیگار و پارچه به کولم میآوردم. اینجا چارهای جز کولبری نیست چون نه شغلی هست و نه کارخونهای هست و نه سرمایهای هست. ولی حمید نمیخواست کولبر بمونه. آرزوهای دور و دراز داشت. هفتههای آخری که ایران بود، خیلی خوشحال بود. کلی امید داشت که در انگلستان با درآمد خوبی که به دست میاره، از این فقر نجات پیدا میکنه و خانوادهاش رو هم نجات میده. حمید هم مثل اغلب جوونهای این منطقه فکر میکرد. الان در روستاهای کردستان که بگردی، دیگه جوون پیدا نمیکنی چون همهشون مهاجرت کردن و روستاها خالی شده و فقط پیرمردها و پیرزنها باقی موندن ...»
گوران برای دومین بار عزادار مرگ پسرعمو شده. سه سال قبل، یکی از پسرعموها، بافته آرزوهایش را در دست گرفت و از ترکیه رفت تا به یونان برسد و به دل دریای مانش بزند و در انگلستان، از قطار حسرت پیاده شود. در خاک یونان، ماشین آدمبر چپ کرد و پسرعموی ۳۲ ساله، به همراه ۵ پناهجوی دیگری که ۴ نفرشان اهل مریوان بودند، جوانمرگ شد. آن زمان، آدمبر، هزینه برگشت جسد را از همان چند صد میلیونی داد که پسرعمو به حسابش ریخته بود. حالا ولی گوران حرفهای ترسناکی شنیده؛ ۴۰۰۰ یورو برای بازگرداندن جسد به ایران آن هم از جیب خانوادهای که تمام قد در قرض فرو رفتهاند. گوران هنوز از این هزینه حرفی به خانواده حمید نگفته و هنوز هم معلوم نیست جسد حمید و هادی چه زمانی به ایران برمیگردد. گوران میگوید در این سه روز، مردم از دور و اطراف شهرک هجرت به خانه مستاجری خانواده حمید میآیند و مادر سیاهپوش شده ولی هنوز عزاداری را شروع نکردهاند.
«عزاداری رو زمانی شروع میکنیم که جنازه توی خاک تسلیم بشه...»
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
مهدیه بهارمست / جهان صنعت
اردیبهشتماه سال جاری در جریان بازی پرسپولیس و سپاهان در هفته بیستوپنجم لیگ برتر بود که فیلمی از یک هوادار سپاهان در فضای مجازی منتشر شد که آن فرد در حال توهین به هواداران زن پرسپولیس بود. این تصاویر واکنشهای زیادی درپی داشت، برخی بر این عقیده بودند که این رخداد با هدف منفی جلوه دادن حضور زنان در ورزشگاه بوده و از مدتها قبل این رخداد را برنامهریزی کردهاند اما همان زمان کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال رای تاریخی صادر کرد. بر این اساس که دیدار این دو تیم در فصل آینده صرفا با حضور بانوان برگزار میشود و دیروز این وعده به ثمر نشست.
این برای نخستینبار است که در لیگ برتر ایران یک بازی فقط با حضور تماشاگران زن برگزار میشود. البته که باشگاه سپاهان در چند هفته اخیر تلاش کرد تا حکم محرومیت تماشاگران مرد را بشکند ولی فدراسیون فوتبال در نهایت پای تصمیم قبلی خود ماند تا دیدار دیروز بدون حضور تماشاگران مرد انجام شود. البته این رای، موافقان و مخالفان زیادی هم دارد؛ بسیاری آن را شبیه به کاری که ترکیه در سالهای نهچندان دور کرده، رویهای برای فرهنگسازی بیشتر در ورزشگاهها میدانند و عدهای هم از این میگویند که مرد و زن شمردن چنین جرایمی، کمک زیادی نخواهد کرد و باید راهکار جدیتری برای برخورد با رفتارهای مشابه داشت.
هر چه که هست، حضور ۴۰ هزار نفری زنان در یک ورزشگاه آن هم در شهری مانند اصفهان قند را در دل همه آب کرده است، زیرا تاکنون اصفهان یکی از شهرهای ممنوعه فوتبال ایران برای حضور زنان در ورزشگاه بوده است. درواقع اگرچه بسیاری از شهرهای ایران با پیگیری فیفا، ایافسی و فدراسیون فوتبال ایران، تاکنون درهای ورزشگاه را به روی زنان باز کردهاند ولی اصفهان در کنار یکی، دو شهر دیگر، از پذیرش چنین موضوعی طفره رفته است. این مورد البته به معنای اجرای صحیح ورود زنان به ورزشگاه در شهرهای ایران نیست؛ همچنان در ورزشگاههای دیگر بلیتفروشی به صورت محدود ارائه میشود و معمولا هم یکی از بدترین جایگاهها در اختیار همین تعداد اندک تماشاگران زن قرار میگیرد. با این حال، حتی با چنین محدودیتی هم اصفهانیها تا به الان استقبالی از این مورد نکردهاند.
مسوولان ورزشی این شهر و البته مسوولان فدراسیون فوتبال ایران بهخوبی میدانند چنین ممانعتی بیرون از حوزه فوتبال و در اختیار مسوولان سیاسی شهر است و تاکنون به غیر از رایزنی اتفاق خاصی نیفتاده است. در این فصل تعدادی از مسوولان اصفهانی وعده دادهاند ورود زنان به ورزشگاه در این شهر تسهیل پیدا میکند. فدراسیون فوتبال هم در یکی، دو نوبت نارضایتیاش را از چنین شرایطی ابراز و خبر داده که رایزنیها خوب پیش رفته و قرار است اتفاقات جدیدی رخ دهد. البته تعدادی از تماشاگران زن اصفهانی به صورت گزینشی و از ترس جریمه AFC یکی، دو بازی آسیایی سپاهان را در ورزشگاه دیدهاند ولی در رقابتهای لیگ برتر، به این معنی که بتوانند در سامانه فروش، بلیت بازی را تهیه کنند، چنین فرصتی نصیبشان نشده است.
دیروز اتفاق خاصی برای دختران اصفهانی رقم خورد و آنها برای تماشای بازیهای لیگ برتر هم به ورزشگاه رفتند. به عقیده برخی جامعهشناسان این اتفاق سرآغازی برای رفع محدودیتهایی است که برای دختران اصفهانی علاقهمند به فوتبال رفته است. چه بسا طی سالهای نهچندان دور زنان برای تماشای فوتبال تیم محبوبشان پشت درهای ورزشگاه میماندند، تا حدی که بعضا ناچار بودند با پوشش مردانه و هزار هراس روی سکوها بیایند، هنوز دختر آبی را فراموش نکردیم اما دیروز ورزشگاه مال زنان بود و مردان باید یکی از مهمترین بازیهای سال را از تلویزیون تماشا کنند.
البته باتوجه به پوشش صداوسیما از بازی مشخص است که جبلی، رییس رسانه ملی نتوانسته حضور ۴۰ هزار زن را در ورزشگاه بپذیرد چراکه در طول مسابقه سپاهان و پرسپولیس تلویزیون حتی یک بار هم زنان تماشاچی بازی را از نمای نزدیک نمایش نداد. انگار حضور زنان بدون تصویر برای صداوسیماییها افتخار دارد. البته که برخی کارشناسان نیز این اتفاق را نوعی تحقیر برای زنان دانستند چراکه به باور آنها مسوولان مربوطه خواسته یا ناخواسته گفتهاند زن در مفهوم فوتبالی تماشاگر درجه دو است و وقتی میخواستند تماشاگر درجه یک، یعنی مردها را تنبیه کنند به زنان میدان دادند تا درس عبرت مردها شوند، در مفهوم اجتماعی برای تحقیر مردان از زنان بهره گرفتند، یعنی زن ابزار تحقیر مرد شده است. در این تفسیر تصمیم کمیته انضباطی نهتنها ضدزن است بلکه تحقیری آشکار بر ایجاد یک محدودیت جدید است. صداوسیما هم بهخوبی سخن ما را تایید کرده است.
دستاورد یا محدودیتی جدید
دکتر عالیه شکربیگی، جامعهشناس با اشاره به اینکه حضور ۴۰هزار زن در ورزشگاه نقشجهان اصفهان راحت به دست نیامده است، به «جهانصنعت» گفت: به نظرم حضور دیروز ۴۰هزار زن در ورزشگاه نقشجهان اصفهان جدا از رای کمیته فدراسیون فوتبال حاصل تلاش، کوشش و هدفمند بودن جنبش زنان در ایران است. رسیدن به این نقطه که دیروز ۴۰هزار زن در ورزشگاه حاضر شدند، یک دستاورد ملی است که از قضا راحت هم به دست نیامد. البته در این میان همراهی مردانی که در این خصوص نگاه جنسیتی ندارند، در راهگشایی این حضور بسیار موثر بوده است.
وی افزود: متاسفانه بارها زن را در جامعه نادیده میگرفتند، برخی بر این عقیدهاند که زنان نباید در مکانهایی مانند ورزشگاه که به خیال برخی تماما مردانه است، حضور پیدا کنند. آنها بر این باورند که زنان تنها باید در خانه باشند و به کارهای خانگی بپردازند. همین تفکر مانع حضور زنان در بسیاری از عرصههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شده است. بنابراین حضور ۴۰هزار زن در ورزشگاه اصفهان یک قدم بزرگی است که بهخوبی رقم خورده است، زیرا نگاه مردانهای که در جامعه وجود دارد، همواره تلاشش بر این بوده که زنان را خانهنشین کند اما امروزه رویه به دلیل اراده و تلاش زنان در حال تغییر است و آن نگاه دیگر شکست خورده است چراکه این روزها زنان ایرانی نسبت به حق و حقوق خودشان آگاه شدند و حضور دیروز حاصل مبارزات و مطالبهگریهای زنان و دخترانی است که بیش از نیمقرن برای آن تلاش کردند.
این کارشناس اجتماعی با اشاره به فقدان حضور مردان در بازی دیروز بیان کرد: البته در این مسیر نگاه قطبی را نمیپذیریم، زمانی تلاشهای زنان در ایران موفق خواهد بود که برابری ایجاد شود. بهگونهای که مردان و زنان در یک محیط سالم عاری از هرگونه تنش، پرخاشگری و توهین در کنارهم به تماشای فوتبال بنشینند. در چنین شرایطی زنان به هدف واقعی خود یعنی حضورشان در عرصههای اجتماعی، ورزشی، فرهنگی و سیاسی خواهند رسید.
در هر صورت این مسابقه که به دلیل توهین یک هوادار به زنان بود و رای فدراسیون فوتبال اما زین پس باید حضور زنان در ورزشگاه پررنگ شود تا خانوادهها یک تفریح سالم را تجربه کنند. در نهایت فقدان مردان در ورزشگاه را هم نباید به یک دستاورد تبدیل کرد. این موضوع هم به نوعی یک محدودیت است چراکه زمانی که برای تنبیه یک مرد یا مردهایی قرار گذاشتند فقط زن به ورزشگاه راه دهند خواسته یا ناخواسته زن در مفهوم فوتبالی تماشاگر درجه دو حساب کردند. به این معنی که در چنین شرایطی تماشاگر درجه یک، یعنی مردها را تنبیه کردند و به زنان میدان دادند تا درس عبرت مردها شوند، در مفهوم اجتماعی برای تحقیر مردان از زن بهره گرفتند، یعنی به نوعی زن ابزار تحقیر مرد شد. با این حال تصمیم کمیته انضباطی همینقدر ضدزن است.
زنان در همه جا، خاصه در موضوع بحث ما یعنی فوتبال وجه تنبیه مردان نیستند، اگر تماشاگری جسارت کرد و اگر امکانش را دارید همان تماشاگر را مجازات کنید، اگر نمیتوانید و همچنان اصرار دارید حتما تماشاگران را محروم کنید، کل بازی را بدون تماشاگر برگزار کنید، نه اینکه برخی آقایان ژست حمایت از زنان را بردارند که اگر فشار فیفا نبود، حتی یک زن را هم به ورزشگاه راه نمیدادند.
او ادامه داد: زنان و دختران ایران خواهان حقوق برابر در تمام عرصههای جامعه با مردان هستند. هنوز مرگ دختر آبی را فراموش نکردیم. او بهعنوان یک هوادرا راهی ورزشگاه شد اما به دلیل محدودیتهای موجود خود را آتش زد و جانش را از دست داد. بنابراین امروز اگر به این نقطه رسیدیم نباید دختر آبی را فراموش کرد.
دکتر شکربیگی با تاکید بر فرهنگ برابر در جامعه اظهار کرد: به نظرم در این برهه از تاریخ باید مردان فرهنگ سلامت بیانی که خشونت در بیان آنها نباشد را در خود قوت بخشند تا در کنار دختران و زنان در سلامت کامل به تماشای مسابقه فوتبال بنشینند. چنین رفتاری احترام به حقوق شهروندی است.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، روز دوشنبه ۱۶ دسامبر ۲۹۰۲۴ در اولین اظهارنظر خود درباره تحولات سوریه، گفت، ترکیه «کلید» آینده سوریه را در دست دارد.
ترامپ در یک کنفرانس خبری در محل اقامت خود در پالم بیچ، فلوریدا، گفت: «در سوریه یکی از طرفها کاملاْ حذف شده است، اما هیچکس نمیداند طرف دیگر چه کسی است. اما من میدانم. میدانید کیست؟ ترکیه.»
تراکپ اضافه کرد: «او (اردوغان) آدم بسیار باهوشی است. هزاران سال بود که آنجا را میخواستند و الان او آنجا را به دست آورد. آن آدمهایی که آنجا را تصرف کردند تحت کنترل ترکیه هستند و این اشکالی ندارد. این هم روش دیگری برای مبارزه است. اما من فکر میکنم که نمیخواهم سربازان ما آنجا کشته شوند.»
رئیس جمهور منتخب آمریکا گفت: «در حال حاضر، در سوریه مسائل زیادی وجود دارد که، میدانید، هنوز مشخص نیست ... فکر میکنم ترکیه کلید سوریه را در اختیار خواهد داشت.»
ترکیه از زمان آغاز اعتراضات موسوم به بهار عربی در سال ۲۰۱۱ در سوریه، که با سرکوب بیرحمانه رژیم اسد به جنگ داخلی تبدیل شد، از گروههای مخالف سوری حمایت کرده است. رژیم اسد نیز توسط ایران و روسیه پشتیبانی میشد.
از زمان برکناری اسد، واشنگتن و آنکارا مذاکراتی درباره جلوگیری از بازگشت مجدد شبهنظامیان داعش در سوریه داشتهاند. ایالات متحده حدود ۹۰۰ سرباز در شرق سوریه مستقر کرده است تا مانع بازگشت این شبهنظامیان شود.
وقتی از ترامپ پرسیده شد که قصد دارد با این نیروها چه کند، پاسخ دقیقی نداد و به جای آن بر قدرت ارتش ترکیه و رابطه خود با رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، تأکید کرد.
ترامپ گفت: «اردوغان کسی است که من با او خیلی خوب کنار آمدم ... او یک ارتش بسیار قوی و قدرتمند ساخته است.»
وی ظاهراً با اشاره به گذشته عثمانی ترکیه که شامل کنترل قلمرو کنونی سوریه امروزی نیز بود، اضافه کرد: «آنها هزاران سال این را میخواستند، و او به آن دست یافت. افرادی که وارد آنجا شدند تحت کنترل ترکیه هستند، و این اشکالی ندارد.»
از دونالد ترامپ درباره ایران و احتمال حمله به ایران نیز سئوال شد. خبرنگار پرسید: «آیا حملات پیشگیرانه به تاسیسات هستهای ایران انجام خواهید داد؟»
ترامپ پاسخ داد: «نمیتوانم در این مورد به شما بگویم، آیا این یک سوال جدی است؟ چگونه میتوانم به چنین سوالی پاسخ دهم؟ آیا باید به سوال در مورد حملات پیشگیرانه پاسخ مثبت بدهم؟ چرا این را به شما بگویم؟»
گروههای مسلح مخالف رژیم سوریه پس از انجام حملات برقآسایی که به آزادسازی شهرها و گشودن زندانها منجر شد با ورود به دمشق، پایتخت این کشور، به حکومت استبدادی خاندان اسد پس از بیش از پنج دهه پایان دادند.
این گروهها تحت فرماندهی «اداره عملیات نظامی» در سوریه به رهبری احمد الشرع در بیانیهای که سحرگاه یکشنبه ۸ دسامبر از طریق تلویزیون رسمی سوریه پخش شد، خبر سقوط رژیم اسد و آزادی دمشق را اعلام کردند.
ساعاتی پیش از اعلام این بیانیه تلویزیونی، بشار اسد، رئيس جمهوری مخلوع سوریه از کشورش گریخته و در روسیه پناهنده شد.
وزیر خارجه ترکیه: در عالیترین سطوح با عربستان هماهنگی میکنیم
وزیر خارجه ترکیه، هاکان فیدان دوشنبه ۲۶ آذر طی اظهاراتی به «العربیه»، گفت که کشورش از هماهنگی در عالیترین سطوح با سعودی درباره شتاب فزاینده تحولات در سوریه برخوردار است.
فیدان در ارزیابی خود از سطح هماهنگی آنکارا با ریاض، آن را در بالاترین سطوح توصیف کرد.
او در ادامه اظهارات خود گفت: «درباره سوریه در بالاترین سطوح با سعودی هماهنگی داریم».
وی همچنین افزود: «ما با مقامات سعودی با وضوح، شفافیت و نیتهای صادقانه در سطوح وزارت خارجه و نهادهای امنیتی درباره سوریه گفتوگو میکنیم، و ما مرحله را با حساسیت کامل مدیریت کرده و پیش میبریم».
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
دیدار خبرنگاران شبکه العربیه با احمد الشرع در دمشق
تحولات سوریه واجد معانی و پیامدهای خاص ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در سپهر جبههبندیهای منطقهای است که به مرور زمان خود را نشان خواهد داد.
فعلا که ترکیه و قطر به عنوان دو بازیگر منطقهای طرفدار «بهار عربی» برندگان پیروزی مخالفان و سقوط دولت بشار اسد هستند. از این منظر، به احتمال زیاد امارات و مصر از این تغییر به علت تاثیر احتمالی آن بر احیای «انقلابهای خاموش شده» ناخرسند هستند و این نارضایتی را میتوان در ابراز نگرانی انور قرقاش مشاور رئیس امارات نسبت به پیوند مخالفان سوریه با اخوان المسلمین مشاهده کرد؛ اما واقعیت این است که ابوظبی این بار قادر به انجام کاری در برابر وجود ارادهای منطقهای و بینالمللی برای سقوط اسد با هدف تحقق منفعت مشترک «پایان حضور نظامی ایران و متحدانش» در سوریه نبود.
اولویت اسرائیل فعلا تحقق این هدف بود، اما از بین سطور گزارشها و تحلیلگران نزدیک به قدرت در اسرائیل نوعی نگرانی نسبت به قدرت اسلامگرایان در سوریه و تاثیر آن بر منطقه در آینده نهفته است. حملات گسترده و بیامان و نابودی توان نظامی این کشور به دور از این نگرانی و اثرگذاری بر محاسبات حاکمان جدید دمشق نیست. یسرائیل کاتس وزیر دفاع اسرائیل نیز شنبه گذشته ضمن اشاره تلویحی به این نگرانی میگوید که تحولات اخیر در سوریه با وجود چهرهِ میانهروی که مخالفان از خود نشان دادهاند، بر شدت تهدیدها افزوده است.
اما یکی از دلایل عمده آشتی نظام رسمی عربی به ویژه امارات به عنوان راهبر انقلابهای معکوس با نظام اسد کوبیدن میخ آخر بر تابوت «انقلابهای عربی» بود. این آشتی و بازگشت سوریه اسد به اتحادیه عرب کمک خاصی به تقویت ارکان نظام او از طریق کمک به اقتصاد ورشکسته آن به علت مخالفت آمریکا نکرد، اما در عین حال نیز چه خواسته و هدفمند چه ناخواسته و تصادفی موجب شکلگیری برآورد و محاسباتی اشتباه نزد نظام اسد و متحدانش شد؛ مبنی بر این که در سایه تحولات میدانی و کسب تدریجی «مشروعیت» منطقهای عربی دیگر خطری این نظام را تهدید نمیکند.
به نظر میرسد که عربستان بر خلاف مصر، امارات و اردن چندان نگران نیست و چه بسا علت آن تاثیر تحولات سوریه در تضعیف نفوذ منطقهای رقیب ایرانی است. در کنار آن هم گویا ترکیه به گفته هاکان فیدان وزیر خارجه آن «در بالاترین سطوح»، تحولات سوریه را با عربستان هماهنگ کرده است. مساله دیگر این که ریاض مثل قبل با محور اماراتی در منطقه عربی همراه نیست و علت آن هم اختلافات و تنشی است که میان بن زاید و بن سلمان از حدود دو سال پیش بروز کرده است.
تغییر لحن رسانههای سعودی مانند العربیه و عزیمت چهرههای معروف آنها به دمشق برای دیدار با احمد الشرع (جولانی) و تعریف و تمجید از او و همچنین نامه پادشاه بحرین به او میتواند نشانه دیگری نسبت به موضع متفاوت عربستان باشد.
تا این لحظه حکام اسلامگرای سوریه بر کسب اعتماد و مشروعیت داخلی و خارجی متمرکز شده و از این طریق میخواهند نگرانیهای نظام رسمی عربی و سیاست بینالملل نسبت به حضور خود در قدرت را کاهش داده و کنترل کنند. البته وضعیت امروز سوریه با دیروز مصر و کشورهای دیگری که شاهد کودتا بودند، متفاوت است. اسلامگرایان در سوریه جدید حضور نظامی قوی دارند که به احتمال زیاد خمیر مایه ارتش و دستگاههای امنیتی سوریه را تشکیل دهند.
هر چند تحریرالشام توانسته است به «شکل محدود» اعتماد آمریکا، اروپا و سازمان ملل را کسب کند، اما فعلا زود است که نسبت به موفقیت اسلامگرایان سوریه در اعتمادسازی داخلی و خارجی قضاوت کرد و باید منتظر تصویب قانون اساسی و ماهیت حکمرانی و تشکیل دولت ماند. کما این که بیانیه نشست گروه تماس درباره سوریه در خلیج عقبه اردن در عین حال هم پیام مثبتی هم رگههای از پیام منفی به رهبران جدید سوریه داشت.
در این میان ترکیه به عنوان مهمترین بازیگر منطقهای در سوریه جدید بدون شک دستاوردهای ژئوپلیتیک بزرگی را رقم زده است؛ اما در عین حال نیز با چالشهای فراوانی در آینده مواجه خواهد شد؛ از احتمال شکلگیری تدریجی تصویری مداخلهگر و نوعثمانیگری از ترکیه درمنطقه عربی تا آینده مساله کردی در سوریه.
از هم اکنون هم تاحدودی فعالان مجازی نزدیک به امارات کار خود را برای خلق چنین تصویری شروع کردهاند. ترکیه هم گویا این مساله را درک کرده است و سخنان فیدان مبنی براین که کشورش نمیخواهد جای ایران را در سوریه بگیرد، معطوف به آن است. هر چند ترکیه حضوری نظامی در شمال سوریه هم دارد، اما سیاست خارجی آن متکی بر نفوذ اقتصادی و فرهنگی است و باید دید چگونه چالشهای نقش خود در سوریه را مدیریت خواهد کرد.
اما ظاهرا رئیس جمهور مصر نگرانتر از همه به نظر میرسد و این نگرانی از واکنش انفعالی او به پیروزی مخالفان در سوریه هویداست که در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
شب یلدا، یکی از مهمترین جشنهای باستانی ایرانیان، نمادی از پیوند انسان با طبیعت، و نشانه ای از اتحاد، نور و امید است. این آیین باستانی، که هر سال در بلندترین شب سال برگزار میشود، در تاریخ و فرهنگ ایرانی جایگاه ویژهای داشته و ریشه در اعتقادات و باورهای مردم به چرخه طبیعت، تغییرات فصلی و پیروزی نور بر تاریکی دارد و نهتنها در فرهنگ ایران بلکه در بسیاری از تمدنهای دیگر نیز تأثیرگذار بوده است.
معنی لغوی کلمه یلدا و ریشه باستانی آن
کلمه “یلدا” از زبان سوریانی، یکی از زبانهای باستانی رایج در ایران، گرفته شده است و به معنای “زایش” یا “تولد” است. این واژه اشاره به زایش خورشید جدید در بلندترین شب سال دارد. زبان سوریانی که از شاخههای زبان آرامی بود، در دوران اشکانیان و ساسانیان در ایران کاربرد گستردهای داشت و تأثیر زیادی بر فرهنگ و آیینهای این دوره گذاشت. جشن شب یلدا به دوران پیش از اسلام و باورهای زرتشتی برمیگردد. در اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان، شب یلدا به عنوان زمانی مقدس شناخته میشود که در آن نیروهای اهریمنی (تاریکی) به اوج خود میرسند اما در نهایت مغلوب نیروهای روشنایی (خورشید) میشوند. زرتشتیان این شب را با نیایش برای خورشید و روشنایی جشن میگرفتند و آن را نمادی از امید و زندگی میدانستند.
جایگاه شب یلدا در فرهنگ ایرانی
شب یلدا به عنوان شبی که خانوادهها در کنار یکدیگر جمع میشوند، در فرهنگ ایرانی جایگاهی ویژه دارد. این شب فرصتی است برای تقویت پیوندهای خانوادگی، قصهگویی، خواندن اشعار حافظ و لذت بردن از خوراکیهایی مانند هندوانه به عنوان نمادی از گرما و تابستان، که در مرکز سفره قرار دارد و انار با دانههای قرمزش که نماد شادی و زایش است. این شب یادآور اهمیت امید، همبستگی و گرمای انسانی در برابر سختیها و چالشهای زندگی است. در دنیای امروز که سرعت زندگی و تکنولوژی بسیاری از روابط انسانی را تحت تأثیر قرار داده، یلدا میتواند یادآور ارزشهای سنتی و فرهنگی ما ایرانیان باشد.
شب چله زمستان
شب یلدا در ایران با نام “شب چله” نیز شناخته میشود. چله به معنای دورهای چهل روزه از زمستان است که به دو بخش چله بزرگ (چله کلان ) و چله کوچک (چله خرد ) تقسیم میشود. چله بزرگ از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه، چهل روز کامل و چله کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه ۲۰ روز کامل محاسبه شده است. چله بزرگ و چله کوچک در هشت روز کنار هم به ( چار چار) معروفندـ روز آخر چله بزرگ جشن سده نام دارد. سده به معنای این است که، سد شبانه روز به نوروز مانده است. این اصطلاحات نشاندهنده درک عمیق ایرانیان از چرخههای طبیعت میباشد.
رابطه یلدا با طبیعت و مؤلفههای کیهانی
یلدا بازتابی از ارتباط عمیق انسان با طبیعت و چرخههای کیهانی است. بلندترین شب سال نمادی از تقابل تاریکی و روشنایی، مرگ و زایش دوباره طبیعت است. این رابطه با چرخه خورشیدی و تأثیرات کیهانی بر زندگی انسانها در بسیاری از فرهنگها و اساطیر جهانی دیده میشود.
رابطه یلدا با اسطورههای ایرانی و در ادبیات ایرانزمین
یلدا در اسطورههای ایرانی نمادی از پیروزی روشنایی بر تاریکی است. این مفهوم در داستانهایی مانند زایش میترا، خدای خورشید در آیین مهرپرستی، تبلور یافته است. در ادبیات فارسی نیز یلدا به عنوان استعارهای از شبهای طولانی هجران و انتظار برای وصال معشوق به کار رفته است. حافظ، سعدی و مولانا بارها از این نماد در اشعار خود بهره بردهاند.
یلدا در تاریخگذاری در ایران و روم باستان
در ایران باستان، شب یلدا به عنوان نقطهای مهم در تقویم کشاورزی و آیینی شناخته میشد. در روم باستان نیز جشن “Dies Natalis Solis Invicti” (زادروز خورشید شکستناپذیر) در همین زمان برگزار میشد. این شب به عنوان زمانی برای تجلیل از قدرت خورشید و بازگشت روشنایی به زندگی شناخته میشد.
رابطه یلدا و اسطوره روم باستان (Dies Natalis Solis Invicti)
جشن روز زایش خورشید شکستناپذیر در روم باستان، که با شب یلدا همزمان است، نشاندهنده تأثیرات متقابل فرهنگی بین تمدنها است. در این جشن، رومیان زایش دوباره خورشید را گرامی میداشتند که مشابه باورهای ایرانی در مورد پیروزی روشنایی بر تاریکی است.
رابطه شب یلدا و مسیحیت و کلیسا
با ظهور مسیحیت، کلیسا بسیاری از آیینهای باستانی را در جشنهای خود ادغام کرد. جشن میلاد مسیح که در ۲۵ دسامبر برگزار میشود، از نظر زمانی با جشنهای یلدا و زایش خورشید شکستناپذیر همپوشانی دارد. این همزمانی نشاندهنده تأثیر عمیق سنتهای خورشیدی بر جشنهای مذهبی است. شب یلدا نه تنها یک جشن ملی ایرانی است، بلکه پلی است میان فرهنگها و تمدنهای باستانی. این شب نمادی از امید، زایش و پیوند میان انسان و طبیعت است که در تاریخ و اسطورههای بسیاری از ملتها جایگاه ویژهای دارد.
گرامیداشت یلدا فرصتی است برای بازنگری در ارزشهای مشترک انسانی و تجدید ارتباط با ریشههای فرهنگی. شب یلدا جشن پیروزی نور بر تاریکی، یادآور زایش دوباره طبیعت و فرصتی برای نزدیکی دلها است. این جشن باستانی، همچنان به عنوان نمادی از همبستگی و امید در قلب ایرانیان زنده است. بیایید در این شب، با نگاهی به گذشته و امید به آینده، لحظات زیبایی را با عزیزانمان سپری کنیم.
—————-
* داوید پارسیان، متولد ایران، تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی، تاریخ معاصر، شرق شناسی و علم اطلاعات، ارتباطات و اسناد، در شهرهای گراتس و وین اتریش انجام داده و از سال ۱۹۹۲ در دانشگاه وین در کادر تحقیقاتی مشغول به کار است.
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سخنرانی تحریرشده نوشین احمدی خراسانی در نشست فیلم «ماه سایه»[۱]
منتشر شده در وبسایت: زنان امروز
بحث درباره مستندِ «ماه سایه» ساخته آزاده بیزارگیتی است و برای همین میخواهم صحبتام را با گفتهای از خود آزاده در نشستی که به بهانه اکران فیلم دیگری از او «سپیدهدمی که بوی لیمو میداد» در سال ۱۳۹۳ و در سالن کانون وکلا به نمایش درآمد آغاز کنم. آزاده در آن نشست گفت: «جنگ ابعاد گسترده و فاجعهآمیز دارد که مرد و زن نمیشناسد اما همیشه وقتی از جانبار و مصدوم شیمیایی حرفی به میان میآید؛ حرف مردان است نه زنان جانباز». این گفته به شکلی عریان نشاندهنده ابعاد وسیع پنهانماندگی زنان در تاریخ است و بیانگر آن است که زنان تا چه حد برای «اثبات حضورشان» باید تلاش کنند. وقتی زنانِ مصدوم شیمیایی در جنگی که در زمان حیات خود ما رخ داده، به راحتی و جلوی چشم خود ما از حافظه جمعی جامعه حذف میشوند پس دور انتظار نیست که زنی مانند فهیمه اکبر که در گذشتهی دورتر میزیسته در موسیقی ایران نادیده گرفته شود. برای همین هم هست که یکی از کارهای مهم فمینیستها در سراسر جهان همین بوده که زنان را از میان لایههای تو در تو و تاریک تاریخ شناسایی کنند و نور بر زندگی، فعالیتها و اندیشه و ذهنیت آنان بتابانند، یعنی همین کاری که آزاده بیزارگیتی در فیلم «ماه سایه» به شکلی زیباشناسانه و در قالب فیلمی مستند انجام داده است.
تاریخنگاری زنان
اگر بخواهیم به تلاشهای زنان برای بازخوانی تاریخ نگاه کنیم میبینیم که نگارش تاریخ زنان در غرب عمدتاً از دهه ۱۹۷۰ میلادی گسترش یافت و بهتدریج تعمیق پیدا کرد. هرچند میتوان پیش از آن هم زنانی را یافت که تلاش کردهاند در عرصههایی به نادیدهانگاشتن و حذف زنان در تاریخهای گوناگون موجود اعتراض کنند. برای نمونه ویرجینیا وولف در دهه ۱۹۲۰، با انتشار کتاب «اتاقی از آن خود» حذف زنان در تاریخ ادبیات جهان را به چالش کشید و این پرسش را مطرح کرد که چرا تا آن زمان هیچ زنی در تاریخ ادبیات جهان وجود ندارد.
به هرحال اگر آثار زنان در حوزه تاریخنگاری را مرور کنیم میبینیم که تاریخنگاری زنان در طول زمان با توجه به بسط نظریههای فمینیستی و گسترش رویکردهای مختلف به تاریخ بهتدریج دچار تحول شده است، بهطوری که گاهی این تاریخنگاری صرفاً در محدودهی پرداختن به زندگی و فعالیت زنانِ تاثیرگذار (که در تاریخ نامشان به حاشیه رفته یا به کل از تاریخ حذف شدهاند) باقی مانده است. گاهی هم از این فراتر میرود و تاریخنگاران زن تلاش میکنند تا اندیشه و ذهنیت زنان در مقاطع تاریخی مختلف را بکاوند، و یا تاریخ را از زاویه زنان به عنوان قربانیان نظام مرد پدرسالاری مورد بررسی قرار دهند.
اما تاریخنگاری در این محدودهها هم باقی نمانده است و تاریخنگارانِ زن همواره کوشیدهاند که کل تاریخ یک جامعه یا یک گروه یا قوم و یا تاریخ اندیشه و در نهایت تاریخ کل جهان را از زاویه جنسیتی مورد بازخوانی قرار دهند یعنی به جای پرداختن به فعالیت خود زنان و نقش آنان در مقاطع تاریخی، به مناسبات میان دو جنس در دورههای مختلف بپردازند. اما تاریخنگاری از زاویه دیگری هم هست که به بازخوانی جنسیت در بررسی تاریخ محدود نمیماند، بلکه در این نوع تاریخنگرایی که متأخرتر است جنسیت در تقاطع با دیگر مسایل از جمله با طبقه، نژاد، مذهب، قوم، فرهنگ و… مورد بررسی قرار میگیرد و از این زاویه تاریخ را بازخوانی میکنند.
در ایران معاصر هم از دهه ۱۳۴۰ خورشیدی برخی زنان از زاویههای گوناگون تلاش کردهاند که زندگی و فعالیتهای زنان در دورههای مختلف را مکتوب کنند که حاصلاش آثاری مانند اینهاست: «زن در ایران باستان» نوشته ملکه طالقانی، فرخ رو پارسا و هما آهی در سال ۱۳۴۶، «زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید»، بدرالملوک بامداد در سال ۱۳۴۷، «زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایرانی» پری شیخ الاسلامی در سال ۱۳۵۱، «زن در ایران عصر مغول» شیرین بیانی در سال ۱۳۵۲، «کارنامه زنان مشهور ایران از قبل از اسلام تا عصر حاضر» فخرالتاج قویمی در سال ۱۳۵۲، «نقش و تحول روانی زن ایرانی طی تاریخ کهنسال ایران» آذر رهنما در دهه ۵۰ و… در این دوره تا زمان انقلاب ۵۷ برخی از کتابهایی که در رابطه با تاریخ زنان به نگارش درآمد، با توجه به گفتمان «بازگشت به ایران باستان» که آن زمان چنین گفتمانی بهنوعی در سطح حاکمیت غلبه داشت، عمدتاً با این رویکرد نوشته میشد و وضعیت زنان را در دورانهای پیشامدرن و باستان مورد بررسی قرار میدادند.
پس از انقلاب و پایان جنگ هشتساله نیز با مطرحشدنِ دوبارهی مسئلهی زنان، در داخل کشور زنانی مثل بنفشه حجازی، روح انگیز کراچی، سهیلا شهشهانی، منصوره اتحادیه و دیگران به مسایل زنان در تاریخ ایران از زاویههای گوناگون پرداختند. در خارج از کشور نیز در همین دهه، پژوهشگران و تاریخنگارانی همچون پروین پایدار، الیز ساناساریان، افسانه نجم آبادی، ژانت آفاری تلاش کردند از زاویه جنسیت به بازخوانی تاریخ معاصر ایران بپردازند.
به تدریج نگارش مکتوب تاریخ زنان با توجه به ابزارهای جدیدی که در دست زنان قرار میگرفت گسترش پیدا میکرد. مثلاً تولید واکمن در ۴۵ سال پیش و ارزان شدن و عمومیت یافتناش در ایران در دهه ۷۰ خورشیدی به گسترش تاریخ شفاهی زنان کمک شایانی کرد. همینطور که تکنولوژیهای جدید وارد بازار میشود، فرمهای مختلفی برای بیان تاریخ زنان در اختیار کنشگران و علاقهمندان در این حوزه قرار میگیرد. مثلاً ما امروز با انبوهِ پادکستهایی مواجه هستیم که بهنوعی درحال نگارش تاریخ زنان همزمان با وقوع حوادث هستند از این رو تکنولوژی جدید سبب شده ما بتوانیم صداهای متنوعتری از زنان را بشنویم.
ابزار فیلم و مستندسازی در ثبت تاریخ زنان
اما یکی دیگر از ابزارها برای روایت کردن تاریخ زنان، تهیه فیلمهای مستند است. زنان در ایران هم از دو سه دهه قبل تلاش کردند تا از این ابزار استفاده کنند. در واقع آزاده بیزارگیتی و اندک مستندسازهایی مانند او در دو دهه گذشته کوشیدند تاریخ زنان را به صورت زیباییشناسانه و به کمکِ تصویر روایت کنند.
اگر از این کلیات در گذریم و به فیلمهای آزاده بیزارگیتی بپردازیم میتوان گفت یکی از ویژگیهای فیلمهای مستند آزاده آن است که عمدتاً حول زندگی زنانی است که در حاشیه بهسر میبرند. شاید به این دلیل که آزاده تلاش میکند تا به نحوی از خلال فیلمهایش مسئولیت اجتماعیاش را انجام دهد و صدای انسانهای در حاشیهمانده و بیصدا باشد. از سوی دیگر آزاده خودش رنجِ «حاشیه»بودن را در «سینمای جریان اصلی» با پوست و گوشتاش لمس کرده، برای همین میبینیم که اکثر فیلمهای آزاده حول زندگیی زنانی است که نه در مرکز و پایتخت بلکه در شهرهای کوچکتر زندگی کردهاند. فیلم او با عنوان «سپیدهدمی که بوی لیمو میداد» رنج زنانی را در نقطهای دور در منطقهای مرزی ازکشور نشان میدهد، یا فیلم دیگرش «اهل آب»، زندگی زنان در منتهایی جنوب شرقی ایران را به تصویر میکشد. «نیمهی پنهان ماه» هم برای نخستین بار در تاریخ سینمای مستند ایران به بازخوانی زنان گمنام در تاریخ مشروطیت ایران میپردازد و «دختران نجار، دو نوازی برای یک رویا» و همین فیلم «ماه سایه» زندگی زنانی است که در حوزههای گوناگون هنری و شغلی در شهرستانی دور از پایتخت (رشت) زندگی میکردند.
بازخوانی تاریخ و موقعیتِ تاریخی ما
به هرحال این تاریخنگاریهای فمینیستی میتوانند نقش مهمی در حرکتهای زنان و شکلدادن به آیندهای مشترک در میان کنشگران زن داشته باشند، چرا که در واقع میتوانند برانگیزندهی نوعی آگاهی جمعیی زنانه از تاریخی مشترک شوند، بهطوری که جنبشهای زنان هم با توجه به موقعیت تاریخی که در آن قرار میگیرند برای تحقق اهدافشان، گذشته را بهطور جمعی بهنحوی بازخوانی میکنند که بتواند بهکار پیشبرد تلاشهای رو به سوی آیندهشان بیاید.
برای نمونه جنبش زنان به ویژه در دهه ۸۰، برای گسترش خودش و با توجه به موقعیت تاریخی که در آن قرار داشت تلاش کرد که هویتیابی تاریخی یا آگاهی جمعیاش را از طریق پیوند خود با زنان مشروطهخواه (یا بهتر بگوییم به دوره اول مدرنیته) بهدست آورد، یعنی دورانی که در گفتمان تجددخواهی مشروطهخواهان، اسلامگرایی و تجددگرایی در دو قطب مجزا و مخالف هم قرار نمیگرفتند. به این ترتیب در آن دوره با چنین بازخوانی از تاریخ، جنبش زنان توانست مستقل از هویتیابیهای گروههای سیاسی موجود در جامعه حرکت کند و از این منظر بتواند به ائتلافهای گستردهای میان کنشگران زن با گرایشهای مختلف دست بزند. در این زمان خوشبختانه بهنوعی بین تاریخنگاران زن و کنشگران جنبش زنان پیوند عمیقی وجود داشت و این دو دسته خودشان را به نوعی متعلق به جنبش زنان میدانستند.
اما در خیزش ژینا، در ابتدای کار، شاید به دلیل آن که کنشگرانش خیلِ پرشمار جوان و حتا نوجوان بودند و یا به دلیل پیوند گسترده نسل جوان با جهان از طریق شبکههای اجتماعی و… ما به نوعی با فقدان آگاهی جمعی و مشترک از تاریخ گذشته مواجه بودیم در نتیجه این خیزش نتوانست به پشتوانه تاریخاش، به تخیل جمعی مشترک از آینده شکل بدهد تا به این وسیله همبستگی پایداری بین نیروهای مختلف درون آن به وجود آید. برای همین هم بود که پس از خیزش ژینا ما با بازخوانیهای متکثر و گاه متضاد از تاریخ و دعوا بر سر این روایتهای متضاد مواجهایم. دعوایی که هنوز سرانجامی نیافته و نتوانسته تاریخ مشترکِ مورد توافقی را شکل بدهد که مسبب ایجاد همبستگی باشد.
مستندِ «ماه سایه» و ما به عنوان تماشاگر
از این کلیات درگذرم تا به نکتهای که میخواهم اینجا یادآوری کنم برسم و آن اینکه در مستندهایی مثل ماهسایه، نه تنها کارگردان در بازخوانی تاریخی که روایت میکند اثرگذار است، بلکه ما به عنوان تماشاگر اثر، مستقل از کارگردان با توجه به موقعیت تاریخی که در آن قرار گرفتهایم در این بازخوانی مشارکت داریم و میتوانیم معنای خودمان را به فیلم ببخشیم. احتمالاً برخی از ما به عنوان تماشاگر، وقتی فیلم ماهسایه را دیدیم چیزی که برایمان بهشدت جلب توجه میکند حلقهی مردانِ اطراف فهیمه اکبر است. من از خودم مثال میزنم. اولین برداشتم از فیلم این بود که چه آدمهای درست و حسابی در آن زمان در مسند کار بودند کسانی مثل همسر فهیمه اکبر که آن زمان نماینده مجلس شورای ملی بود و یا جهانگیر سرتیپپور که در دهه ۳۰ شهردار رشت بود و در عین حال هنرمند، نویسنده و ترانهسرا هم بود. ناخودآگاه، همسر فهیمه را که آن زمان نماینده مجلس بود با نمایندگان این دوره مقایسه کردم و سرتیپپور را با زاکانی شهردار امروز تهران و راستش حسرت خوردم که در آن زمان چه انسانهای تحصیلکرده و با فرهنگی در مستند کار حضور داشتند. این برداشتی بود که با توجه به شرایط تاریخی حال حاضرمان در ذهنم به عنوان تماشاگر بهوجود آورد و باعث شد زمانه امروزمان را با دوران گذشته مقایسه کنم و بیاختیار نوعی «حسرت گذشته» را درونم به وجود بیاورد. اما این فقط یک لایه از واقعیت است. چون وقتی بار دوم فیلم را دیدم، تازه متوجه عمق سخن کوتاهی شدم که دختر فهیمه اکبر زد. او گفت: «مادرم به خاطر عرف و خانواده نتوانست صدایش را عمومی کند» (نقل به مضمون میکنم). برای همین به فکرم رسید که آن «دولت – ملت»سازی، هرچند با وجود مردان فرهیخته و کارآمدی صورت گرفت اما برای زندگی زنانی مثل فهیمه، معنایش مانند آنچه برای مردان وجود نداشت نبود.
فهیمه اکبر در سال ۱۲۹۶ به دنیا آمده بود یعنی در دورانی که جنبش حقوقی زنان در ایران با انقلاب مشروطه و زنان مشروطهخواه پیوند داشت، از این رو این جنبش به دورهی بالندگی و خیزِ بلند خود رسیده بود بهطوری که خواسته زنان مشروطهخواه یعنی مدرسهسازی در سال ۱۲۹۷، به بار نشست و آموزش عمومی شامل حال آموزش دختران هم شد و این دستاورد بزرگی بود که طبعاً در زندگی فهیمه و نسل او تأثیر بهسزایی داشته است. اما هنگامیکه او به دوران جوانی رسیده بود، جامعهی ایران دومین مرحلهی گفتمان مدرنیته را در طول دورهی ۱۳۰۰ الی ۱۳۲۰ میگذراند یعنی دوره «دولت –ملت»سازی که در این زمان «کشف حجاب» اتفاق میافتد و پس از واقعه «کشف حجاب» به نوعی حراست از منافع زنان به «دولت مدرن» واگذار میشود. حالا این واگذاری را چه با «ترفند» و چه با «زور» و چه به شکل «داوطلبانه» و از سوی خود زنان بدانیم ولی در نهایت باعث شد که جنبش زنان از هم بپاشد و افول کند. دوره اول مشروطه برای فهیمه و زنان بهطور کلی آموزش عمومی دختران را به همراه داشت و دوره دوم مشروطیت یعنی «دولت – ملتسازی» برای فهیمه اکبر به این معنا بود که او میتوانست بدون حجاب هم در انظار عمومی ظاهر شود ولی از آن جایی که او زن یک «دولتمرد» بود و در واقع «زن ملت» حساب میشد، همچنان باید «عرفهای ملیگرایانه مردان خانواده» را در محدودهای که مردان بافرهنگ تشخیص میدادند رعایت میکرد و نمیتوانست صدایش را در عرصه عمومی بهنمایش بگذارد. یعنی او در آن «خانواده مدرن» این آزادی را داشت که تحصیل کند و حتا بدون حجاب باشد و یا میتوانست در «جمعیت راه نو» همراه با مهرانگیز دولتشاهی به کارهای فرهنگی و خیریه بپردازد ولی نمیتوانست صدایش را در عرصه عمومی رها کند و این را نه قانون مملکت که قانون مردهای خانواده و اطرافش یعنی مردانی تحصیلکرده و طرفدار نوگرایی و مدرنیسم برای فهیمه نوشته بودند.
مقایسه وضعیت قمرالملوک وزیری و فهیمه اکبر
اگر وضعیت قمرالملوک وزیری و فهیمه اکبر را با هم مقایسه کنیم نقش چهارچوبهای تحمیلی خانواده مدرن آن زمان را به خوبی میتوانیم در وضعیت فهیمه درک کنیم. قمرالملوک وزیری در سال ۱۲۸۴ به دنیا آمده بود یعنی حدود یک دهه پیش از فهیمه اکبر. قمر توانست در سال ۱۳۰۳ یعنی قبل از واقعه «کشف حجاب» در گراند هتل کنسرت بدهد ولی پلیس و دم و دستگاه دولت در آن زمان او را بازداشت کردند و از او تعهد گرفتند که دیگر بدون حجاب کنسرت ندهد یعنی نگفتند کنسرت ندهد بلکه گفتند «بدون حجاب» کنسرت برگزار نکند چون آن موقع زنان بدون حجاب را بازداشت و توبیخ میکردند. طنز قضیه در این قبض و بسطِ فرمانهای دولتی در مورد «گذاشتن و برداشتن حجاب زنان» است، یعنی در سال ۱۳۰۳ زنان «بیحجاب» را میگرفتند، ۱۰ سال بعد زنان «باحجاب» را؛ و حدود ۴۰ سال بعد هم دوباره «زنان بدون حجاب» را دستگیر میکردند که همچنان ادامه دارد!
به هرحال قمر توانست با سختی بسیار صدایش را تاحدی عمومی کند ولی صدای فهیمه همچنان در قفسِ خانه باقی ماند به رغم آن که پس از واقعه کشف حجاب توانسته بود بدون حجاب در مجامع ظاهر شود ولی آن دم و دستگاه دولتی که همسرش بخشی از آن بود به نوعی مانع از اجرای کنسرت او در مقام «همسر یک دولتمرد و با آن جایگاه اجتماعی» میشد.
شاید بتوان دو عامل را در تفاوت وضعیت قمر و فهیمه مطرح کرد: یکی آن که قمر اساساً ازدواجهای پایداری نداشت از این رو قید و بندهای خانوادگی او را محدود نمیکرد، ولی فهیمه از پیوند ازدواج قوی برخوردار بود در نتیجه نمیتوانست به تنهایی در مورد چگونگی حضور اجتماعی و هنری خودش تصمیم بگیرد آن هم در آن زمانه و آن هم وقتی همسرش، دولتمرد بود و این زوج باید نشانه و سمبلی از خانوادهای مدرن درون ساختار «دولت – ملت جدید» میبودند. یعنی علاوه بر سایه مرسوم شوهر، سایه دولتمرد بودنِ شوهر هم بالای سرش بود.
البته برخی میگویند «خوب فهیمه انتخاب کرده بود در چنین خانوادهای باشد» ولی اینجا بحث «انتخاب برای فهیمه» مانند «انتخابات» در جامعه ماست که میگویند بین دو گزینه کاملاً مشابه یکدیگر یکی را «انتخاب کنید»! من جایی در اینترنت خواندم که یکی از دختران فهیمه اکبر (گیلان) میگوید پدرش مرد محترمی بود اما پدر مسئولی نبوده، به طوری که مرتباً پوکربازی میکرده و حتا در زمان به دنیا آمدناش مشغول بازی پوکر بوده و شاید بتوان این نتیجه را گرفت که بخشی از گرفتاریهای مالی خانوادگیشان در یک دوره به همین دلیل بوده است. گذشته از این که چنین حرفی صحت داشته باشد یا نه، ولی در هرحال این مسئله وجود دارد که چنین «انتخابهایی برای مردان» خیلی مواقع برخلاف «انتخاب برای زنان»، نمیتوانسته مانعی برای پیگیری علاقهمندیهایشان شود.
از طرف دیگر قمر در قلب پایتخت ایران زندگی میکرد درحالی که فهیمه در شهرستانی حاشیهای نسبت به قمر میزیست و این مسئله، کار را برای او مشکلتر میساخت. در واقع فهیمه اکبر در محفلی هنری در شهرستان قرار داشت که این محفل عمدتاً شامل روشنفکر-دولتمردانی بود که هرچند روشنفکر و تحصیلکرده بودند ولی وابستگیهایشان به دولت، آنها را محتاطتر میکرد. درحالی که قمر در محافل هنری در قلب پایتخت، زندگی اجتماعی و هنریاش را میگذراند که این محافل به نوعی منتقد نظم دولتی هم محسوب میشدند.ای بسا یک عامل هرچند کوچک و کماهمیتتر برای حذف فهیمه اکبر از تاریخ زنان در موسیقی ایران، این باشد که در آن زمان وجود رقابت میان مردان در محفلهای هنری منتقد دولت و مردان در محفلهای هنری وابسته به دولت، باعث شد که فهیمه به عنوان هنرمند بیشتر به حاشیه رانده شود و مورد بی مهری قرار بگیرد.( یعنی همان اتفاقی که به نوعی برای صادق هدایت هم افتاد ولی چون او امتیاز «مرد بودن» را داشت، در حاشیه نماند). برای مثال در آن دوران احمد عاشورپور جزو محافل هنری بود که از فرقه دموکرات در آذربایجان و خودمختاری آذربایجان توسط جعفر پیشهوری حمایت میکرد[۲] و سرتیپپور که فهیمه اکبر با او مراودات هنری داشت برعکس یک نهضت مقاومت علیه این حرکت راه انداخت. یا مهرانگیز دولتشاهی که فهیمه با او در جمعیت راه نو همکاری میکرد در بخش زنان حزب دموکرات قوامالسلطنه عضو بود. خلاصه این رویکردهای سیاسی متفاوت که محفلهای هنری را هم تحت تأثیر قرار میداد میتوانست تاثیر بگذارد در به حاشیه رفتن هرچه بیشتر فهیمه اکبر. هرچند در نهایت احتمالا خودِ سرتیپپور اجازهی خواندن برخی از ترانههایی را که برای فهیمه اکبر نوشته بود برای بازخوانی به عاشورپور داده است، بدون این که لابد یادآوری کند که این ترانهها اولبار توسط «فهیمه اکبر» خوانده شده است. در واقع این که بسیاری از مردان به رغم اختلافهای سیاسی، در نهایت «با هم بهنوعی کنار میآیند» و نام و حضور زنان را فراموش میکنند، مسئلهای است که در تاریخ ما بسیار رخ داده است و برای همین هم میشود که تاریخ موسیقی و هنر و ادبیات و اندیشه ما و… (از جمله «تاریخ موسیقی گیلان») همواره پدر داشته و «بیمادر» بزرگ شده است! این که در مملکت ما، همواره پدران هستند که حق قیمومیت و حضانت بر فرزندانشان را دارند، گویا به همهچیز تعمیم داده شده است. البته من این مسئله را در اینجا آوردم که صرفاً توجه بدهم به سازوکارهای بسیار پیچیده و گاه غیرآگاهانه و نه لزوماً از روی قصد و غرض؛ وگرنه من به شخصه برای کوششهای موسیقایی عاشورپور و همینطور سرتیپپور احترام بسیار قائلم و به نظرم در هنر موسیقی ایران و گیلان نقش مهمی داشتهاند و انسانهای بسیار تاثیرگذاری بودهاند.
و اما برگردیم به قرابتها و تفاوتهای زندگی فهیمه و قمر، فهیمه اکبر زندگی هنریاش را از خارج از ایران آغاز کرد یعنی از باکو. تا ۱۲ سالگی در باکو موسیقی حرفهای را آموخت و موسیقی تصنیفهایش تِم جهانیتری داشت، درحالی که قمرالملوک وزیری از کودکی در مجالس روضهخوانی زنانه و پای منبرها مرثیه میخواند و از آن زمان به بعد، او همزمان در محفلهای بالای جامعه و هم در محافل پایین جامعه آواز میخواند به همین سبب با این دو دنیا آشنا شده بود و قدرت مانور بیشتری داشت. حتا زمانی که تنگدست شد مجبور شد در کافهها بخواند. در واقع «آوازخوانی» برای قمر حرفه و ممر درآمدش بود ولی برای فهیمه آوازخواندن این جایگاه را نداشت، چرا که اساساً فهیمه نتوانست به این حوزه به صورت حرفهای وارد شود.
تفاوت زندگی این دو زن نشان میدهد که عوامل و پارامترهای مختلف ریز و درشت چطور به راحتی میتواند در زندگی هنری و اجتماعی و سیاسی زنان اثر بگذارد و اگر بخواهی «زنی موفق» شوی باید از همه چیز بگذری یعنی باید هیچ چیز دیگری غیر از آن هدفات در زندگی نخواهی که برخی آن را «انتخاب شخصی» مینامند!؟
در هرحال بهرغم این تفاوتها میان قمر و فهیمه، اما در نهایت میبینیم که قمر به دلیل از دست دادن صدایش، در تنگدستی و فقر درگذشت، و از آن طرف فهیمه اکبر هم به نوعی دیگر طعم تنگدستی را چشید و آن هم بعد از انقلاب ۵۷ و مصادره اموالاش.
از سوی دیگر با وجود فرقهایی که این دو زن به لحاظ پایگاه و موقتعیت اجتماعی و اقتصادی با هم داشتند، اما در نهایت هر دو زن به خاطر جنسیتشان محرومیتها و حاشیهنشینی را تحمل کردند که همتایان مردشان با آن مواجه نبوده و نیستند. هنوز که هنوز است در این مملکت هم صدای قمرالملوک وزیری و هم صدای فهیمه اکبر ممنوع است. یعنی اگر یک زمانی «پلیس» قمر را گرفت و گفت کنسرت بده ولی بیحجاب نباش و اگر «عرف و خانواده» به فهیمه اکبر فهماند میتواند بیحجاب باشد ولی کنسرت ندهد، امروز دیگر «تکلیف زنان» را حکومت مشخص کرده و میگوید «نه کنسرت» و «نه بیحجابی»! از همین روست که هنوز که هنوز است همسرنوشتی زنان فارغ از جایگاههای متفاوتشان، واقعیتی است که لااقل تا اطلاع ثانونی نباید آنرا در مبارزاتمان فراموش کنیم و به راحتی از پیوندی که میان زنان از هر قشر و پایگاهی وجود دارد عبور کنیم. چرا که تاریخ چنین «همسرنوشتی» میان زنان میتواند همانطور که آزاده در فیلماش نشان داده برانگیزنده آن باشد که دختران جوانی همچنان به خواندن ترانههای فهیمه اکبر ادامه دهند و «زارا اسماعیلیها» در کوچه و خیابان بخوانند هرچند بازداشت شوند. در واقع پیوند یافتن نسل جدید دختران جوان خواننده با تاریخ زنانی که در این حوزه تلاش کردهاند میتواند برانگیزندهی «آگاهی جمعی زنانه»ای باشد که پیشتر از آن صحبت کردم.
ما این «همسرنوشتی» میان زنان را در همین لحظه هم میتوانیم به خوبی درک کنیم. در واقع سرنوشت شخصیت این فیلم یعنی فهیمه اکبر، همان سرنوشت خود فیلم و کارگرداناش هم هست. یعنی همانطور که صدای فهیمه اکبر وقتی در ایران بود فقط در محفلهای بسته شنیده شد، صدای فیلم آزاده در مورد او هم محکوم شده به شنیده شدن در محفلهای بستهای مثل اینجا و نه در اکرانهای عمومی و در سالن سینماها. در نهایت این فیلم مانند شخصیت محوریاش برای آن که بتواند اکران عمومی شود احتمالاً باید به «غرب» برود. یعنی هنوز که هنوز است و بعد از صد سال، سرزمینمان حاضر به گوشدادن به صدای زنان به شکل عمومی نیست و هنوز زنان باید برای دیده و شنیدهشدن به همان به اصطلاح «غرب جنایتکار» بروند، خواه میخواهد این صدای آواز آنان باشد و خواه صدای تاریخ زنان. این قصهی تلخ و دردناکی است که میتواند در آینده و برای سدههای متوالی یک مملکت را شرمنده کند.
سخن پایانی
میخواستم همانطور که آغاز کردم، صحبتام را با گفته دیگری از خود آزاده در همان نشست فیلم «سپیدهدمی که بوی لیمو میداد» که گفته بود: «آرزو دارم که هیچ جنگ دیگری اتفاق نیافتد تا من هم ناچار نشوم فیلم دیگری برای صلح بسازم» به پایان ببرم، ولی ترجیح میدهم با توجه به فضای صمیمانه و خاص این نشست که به برکت نمایش فیلم «ماه سایه» بهوجود آمده، صدای جنگ را که این روزها متاسفانه دوباره زمزمه وقوعاش را میشنویم، حداقل برای چند ساعتی پشت همین درِ سالن بگذارم و بهجای آن با همان نوای دلانگیز فهیمه اکبر صحبتم را به پایان برسانم و به افتخار کار درخشان آزاده بیزارگیتی بخوانم:«گیلان جان اوی گیلان، تاج سرِ خوشگلان…».
——————-
[۱] – این نشست با عنوان «تأملی بر مفهوم جنسیت و تاریخنگاری در ایران» به مناسبت اکران نمایش فیلم ماه سایه (روایتی از زندگی و آثار فهیمه اکبر) در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۳ در «موسسه شک» با حضور کارگردان (آزاده بیزارگیتی)، مسرت امیرابراهیمی، فرشته حبیبی و نوشین احمدی خراسانی برگزار شد.
[۲] – احمد عاشورپور در مصاحبهای با عادل جهان آرای در ۲۷ آذر ۱۳۸۲ (ش. ۳۲۵۷) در روزنامه همشهری میگوید: «آن موقع ما تحت تاثیر افکار حزب توده به اصطلاح باور داشتیم که آذربایجان برای استقرار دموکراسی زیر پرچم ایران قیام کرده است. ولی بعدها فهمیدم که نه، رهبر آن نیت دیگری داشته اند… و قصدشان اجرای سیاستهای شوروی بود.»
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
رئیسجمهور مخلوع سوریه در نخستین بیانیه پس از ترک کشورش و فروپاشی حکومت خود گفت که «او از دمشق به پایگاه حمیمیم (زیر نظر روسیه، در غرب سوریه) نقل مکان کرد تا از آنجا به کار خود ادامه دهد، اما با سقوط آخرین مواضع ارتش، مسکو از فرماندهی پایگاه خواست که بلافاصله در عصر هشتم دسامبر (۱۸ آذر) به مسکو برویم».
بشار اسد در این بیانیه که روز دوشنبه ۲۶ آذر از «کانال تلگرامی ریاستجمهوری سوریه» منتشر کرد، مدعی شد که تا آخرین لحظات در سوریه باقی مانده و وضعیت کشورش را زیر نظر داشت و تا عصر ۱۸ آذر سوریه را ترک نکرده بود اما در پی دستور مسکو به فرماندهی پایگاه حمیمیم از سوریه خارج شد.
او حاکمان مسلط شده بر دمشق را که اکنون اداره امور بخشهای وسیعی از سوریه را در دست گرفتهاند، «تروریست» خواند و نوشت «کشورش در کنترل خرابکاران قرار گرفته است».
شورشیهای مخالف بشار اسد حرکت خود را از ادلب، در شمال غرب سوریه که در حدود یک دهه اخیر در دست آنها بود، از روز هشتم آذر آغاز کردند و در ۱۱ روز با تصرف حلب، حماه و حمص به دمشق وارد شدند.
احمد الشرع، ملقب به ابومحمد الجولانی، فرمانده «هیئت تحریر الشام»، گروه مسلط بر شورشیهای مخالف از پس از خروج بشار اسد اداره امور را در دست گرفته و دولت منصوب اسد را به دولت انتقالی به نخستوزیری محمد البشیر سپرده است.
روسیه به طور رسمی اعلام کرده که با موافقت ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، به بشار اسد و همسر و فرزندان او پناهندگی داده است.
بشار اسد در بیانیه خود ادعا کرده که خروجش از سوریه برنامهریزی شده نبود و «در هیچ مقطعی از رویدادها به کنارهگیری یا پناهندگی فکر نکرده بود».
او همچنین مدعی شد که پیشنهاد خروج از کشور نیز «از سوی هیچ فرد یا طرفی به او ارائه نشده بود».
او خود را «همان فردی» توصیف کرد که از آغاز جنگ داخلی روسیه «در تلاش برای نجات ملت خود» بوده و «از به خطر انداختن خویش یا تنها برای منافع شخصی، به پیشنهادهای اغواکننده زیاد دست رد زده بود».
بشار اسد ادعا کرد که تنها راهکار عملی را «در مبارزه با حملات تروریستی» میدانست و به آن مشغول بود.
بیانیه رئیسجمهور بشار اسد درباره شرایط منجر به خروج او از سوریه
مسکو – ۱۶ دسامبر ۲۰۲۴
با گسترش تروریسم در سراسر سوریه و در نهایت رسیدن آن به دمشق در شامگاه شنبه ۷ دسامبر ۲۰۲۴، سوالاتی در مورد سرنوشت و محل حضور رئیسجمهور مطرح شد. این امر در میان سیلی از اطلاعات نادرست و روایتهایی که بسیار دور از حقیقت بودند رخ داد؛ روایتهایی که تلاش داشتند تروریسم بینالمللی را بهعنوان یک انقلاب آزادیبخش برای سوریه جلوه دهند.
در چنین برهه حساس از تاریخ ملت، که حقیقت باید در اولویت قرار گیرد، ضروری است که این تحریفها بررسی شوند. متأسفانه، شرایط حاکم در آن زمان، از جمله قطع کامل ارتباطات به دلایل امنیتی، انتشار این بیانیه را به تأخیر انداخت. این، جایگزین شرح دقیقی از رویدادهای رخ داده نخواهد شد که به محض فراهم شدن فرصت ارائه خواهد شد.
اولاً، خروج من از سوریه نه برنامهریزیشده بود و نه در ساعات پایانی نبردها رخ داد، همانطور که برخی ادعا کردهاند. برعکس، من در دمشق ماندم و وظایف خود را تا ساعات اولیه یکشنبه ۸ دسامبر ۲۰۲۴ انجام دادم. زمانی که نیروهای تروریستی به دمشق نفوذ کردند، به لاذقیه منتقل شدم تا در هماهنگی با متحدان روس خود عملیات جنگ را نظارت کنم.
پس از رسیدن به پایگاه هوایی «حمیمیم» در آن صبح، مشخص شد که نیروهای ما بهطور کامل از تمامی خطوط نبرد عقبنشینی کردهاند و آخرین مواضع ارتش سقوط کردهاند.
همانطور که اوضاع میدانی در منطقه به وخامت گذاشت، خود پایگاه نظامی روسیه نیز تحت حملات فزاینده هواپیماهای بدون سرنشین قرار گرفت. با نبود هیچ راه خروجی، مسکو درخواست کرد فرماندهی پایگاه ترتیبی برای تخلیه فوری به روسیه در شامگاه یکشنبه ۸ دسامبر بدهد. این امر تنها یک روز پس از سقوط دمشق رخ داد، که پس از آن فروپاشی نهایی مواضع نظامی و فلج شدن تمامی نهادهای دولتی روی داد.
در هیچ یک از این رویدادها من هرگز به کنارهگیری یا پناهندگی فکر نکردم و چنین پیشنهادی نیز از سوی هیچ فرد یا گروهی مطرح نشد. تنها اقدام ممکن ادامه مبارزه علیه هجوم تروریستی بود.
من تأکید میکنم که فردی که از اولین روز جنگ از معامله نجات ملت برای منافع شخصی یا سازش بر سر مردمش در برابر پیشنهادها و وسوسههای بیشمار خودداری کرد، همان فردی است که در کنار افسران و سربازان ارتش در خط مقدم ایستاد؛ فقط چند متر با تروریستها در خطرناکترین و شدیدترین میدانهای نبرد فاصله داشت.
او همان فردی است که در تاریکترین سالهای جنگ، نرفت و همراه با خانواده خود در کنار مردمش باقی ماند، بمبارانها و تهدیدات مداوم تروریستی علیه پایتخت طی چهارده سال گذشته را تحمل کرد.
علاوه بر این، کسی که هرگز مقاومت در فلسطین و لبنان را رها نکرده و به متحدانی که کنارش ایستاده بودند خیانت نکرده است، نمیتواند همان فردی باشد که از ارتش و ملت خود روی برگرداند.
من هرگز به دنبال منافع شخصی نبودهام و همواره خود را نگهبان یک پروژه ملی در نظر گرفتهام که با ایمان مردم سوریه، که به چشمانداز آن اعتقاد داشتند، حمایت میشد. من باور و تعهد راسخ خود را برای دفاع از دولت، نهادهای آن و پایبندی به انتخابهای مردم تا آخرین لحظه حفظ کردهام.
زمانی که کشور به دست تروریسم میافتد و توانایی مشارکت معنادار از بین میرود، هر جایگاهی بیمعنا میشود و ادامه حضور در آن موقعیت بیارزش خواهد بود. این موضوع به هیچ وجه از احساس عمیق تعلق من به سوریه و مردم آن نمیکاهد – پیوندی که در هیچ شرایط یا موقعیتی متزلزل نمیشود. این احساس تعلق پر از امید است که سوریه بار دیگر آزاد و مستقل خواهد شد.
گزارش خبرگزاری رویترز در روزهای بعد از خروج بشار اسد از دمشق، با استناد به اظهارات شمار زیادی از مقامات ارشد حکومت وقت و چند مهره ایرانی وابسته به جمهوری اسلامی، حاکی از آن بود که بشار اسد روز ۱۷ آذر با فرماندهان امنیتی و نظامی در ساختمان وزارت دفاع در دمشق جلسه داشت و به آنها گفت نیروی کمکی روسیه در راه است و تنها ارتش سوریه باید تا رسیدن روسها مقاومت کند.
در آن شامگاه شنبه نیروهای شورشی مخالف از حمص عبور کرده و به دروازههای دمشق رسیده بودند.
بر اساس تحقیق رویترز، بشار اسد پس از نشست وزارت دفاع به رئیس دفتر خود گفته بود به خانه میرود و بثینه شعبان، مشاور ارشد مطبوعاتیاش، را نیز به اقامتگاه خود فرا خواند تا نطقی برایش بنویسد اما به جای رفتن به خانه با هواپیما از دمشق به پایگاه هوایی روسیه در لاذقیه رفت و هنگامی که خانم شعبان به کاخ ریاستجمهوری رسید، بشار اسد دیگر رفته بود.
رویترز افزوده بود که ماهر اسد، برادر بشار اسد و از فرماندهان ارشد ارتش او، از فرار برادر بیاطلاع مانده بود ولی او نیز بلافاصله عصر ۱۸ آذر خود را با بالگرد به عراق رساند و از آنجا به روسیه گریخت. معلوم نیست ولادیمیر
پوتین به ماهر اسد نیز پناهندگی داده است یا نه.
بشار اسد در بیانیه خود نوشته است که (در مسیر پرواز از دمشق به لاذقیه) میدید که نیروهای ارتش سوریه مواضع خود را رها کرده بودند.
او افزود: پایگاه حمیمیم هنگامی که به آنجا رسید «مورد حمله شدید پهپادها» قرار گرفت و روسها در پی رسیدن دستور از مسکو تصمیم گرفتند او را هم با هواپیما به مسکو منتقل کنند.
در حالی که بشار اسد خروج خود از سوریه را «غیرمترقبه» توصیف کرده، روزنامه فایننشال تایمز روز ۲۵ آذر گزارش داد که او در طول دو سال اخیر بیش از ۲۵۰ میلیون دلار را به بهانههای مختلف به صورت پول نقد، دلار و یورو، به روسیه رسانده بود.
بشار اسد یک روز پس از حرکت شورشیها از ادلب به سوی حلب به مسکو رفت و با ولادیمیر پوتین دیدار کرد.
گزارشهای متعدد حاکی بود که او در آن سفر اسماء، همسر و سه فرزند خود را در روسیه باقی گذاشت.
بشار اسد در بیانیه خود نوشته که او دستوری به ارتش برای عقبنشینی از خطوط نبرد (با شورشیها) نداده بود اما خود مشاهده کرد که نظامیانش مواضع خود را رها کرده و «آخرین مواضع ارتش سقوط کرده بود».
رئیسجمهور مخلوع سوریه مدعی شد که «با سقوط کشور و افتادن آن به دستان تروریسم» وجود جایگاهی به عنوان رئیسجمهور خالی از معنا و مفهوم است.
بشار اسد در بیانیه خود نوشت او کسی بوده که «هرگز مقاومت فلسطین و لبنان را رها نکرده و به متحدانی که کنارش ایستادند، خیانت نکرد».
او بدون اشاره به برنامههای خود برای آینده نوشت «نمیتواند مردم خود را رها کرده یا به ارتش و ملتی که به آن تعلق دارد، خیانت کند».
بشار اسد در پایان ابراز امیدواری کرده که «سوریه بار دیگر آزاد و مستقل» شود.
مردم سوریه فروپاشی حکومت بشار اسد را در خیابانهای این کشور جشن گرفته و روز جمعه گذشته، در نخستین روز آدینه پس از تحولات، صدها هزار تن با حضور در مساجد و سپس در خیابانها، بر اساس فراخوان احمد الشرع از تحولات استقبال کردند.
احمد الشرع ملقب به ابومحمد الجولانی، رهبر شورشیان، و محمد البشیر، نخستوزیر منصوب دوران انتقالی، هنوز به بیانیه بشار اسد واکنش نشان ندادهاند. آقای جولانی در روزهای اخیر در چند گفتوگوی رسانهای بر لزوم اتحاد مردم و تمرکز بر بازسازی کشورش تاکید کرده است.
غیر از ترکیه که عملا از شورشیهای حاکم بر ادلب و حرکت آنها برای رسیدن به دمشق حمایت کرد، رهبران بسیاری از کشورهای غربی فرار بشار اسد را دورانی تازه برای سوریه توصیف کرده و محتاطانه از آن استقبال کردهاند.
برخی از دولتهای غربی احتمال دادهاند با نظارت بر وضعیت تحولات سوریه ممکن است نام احمد الشرع را از سیاهه تروریستی خارج کنند. وزیر خارجه آمریکا نیز یکشنبه ۲۵ آذر تأیید کرد که واشینگتن با حاکمان جدید دمشق مستقیماً تماس گرفته است.
گییر پدرسن، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور سوریه، نیز که روز ۲۵ آذر با سفر به دمشق با احمد الشرع دیدار کرد، جامعه جهانی را به لغو تحریمهای دوران بشار اسد فرا خواند تا سوریه بتواند از زیر آوار سالها جنگ داخلی سر بلند کند.
رادیو فردا
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سازمان حقوق بشر ایران خواستار واکنش داخلی و بینالمللی شد
سامان محمدیخیاره، زندانی سیاسی کُرد زندان قزلحصار کرج که به اتهام «محاربه از طریق عضویت در یکی از گروههای مخالف نظام و ارتباط با سرویسهای بیگانه» به اعدام محکوم شده بود، در زندان قزلحصار کرج، جهت اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شده و قرار است طی روزهای آینده حکم او به اجرا درآید.
سازمان حقوق بشر ایران از جامعه مدنی داخل و خارجی و جامعه جهانی میخواهد تا برای نجات جان سامان محمدی خیاره تلاش کنند.
محمود امیریمقدم، مدیر این سازمان، گفت: «سامان محمدی خیاره بدون دادرسی عادلانه و براساس اعتراف زیر شکنجه، در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده است. در مقطع کنونی فقط بالا بردن هزینه سیاسی از طریق واکنش جامعهجهانی و اعتراضات جامعه مدنی میتواند جان سامان را نجات دهد.»
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، سامان محمدیخیاره، زندانی سیاسی زندان قزلحصار کرج که در ۱۹ سالگی بازداشت و به اعدام محکوم شده، جهت اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شده است.
سامان محمدی که اکنون ۳۵ سال دارد، مدت ۱۵ سال است که بازداشت شده و در زندان بهسر میبرد. او در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی به اتهام «محاربه از طریق عضویت در یکی از گروههای مخالف نظام و ارتباط با سرویسهای بیگانه» به اعدام محکوم شده است.
سامان محمدی، زندانی سیاسی اهل سنندج است که پس از اعتراضات سراسری در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات در تهران منتقل شد.
یک منبع مطلع درخصوص پرونده او به سازمان حقوق بشر ایران گفت که سامان در سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. او در بازداشتگاه مورد شکنجه روحی و جسمی شدید قرار گرفت و مجبور به اعتراف دروغ علیه خود شد.
بر مبنای اعترافات زیر شکنجه، سامان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی با اتهام انتسابی محاربه به اعدام محکوم شد.
منبع سازمان حقوق بشر ایران میگوید با توجه به این که سامان در دادگاه تاکید کرده بود که تمام اعترافاتش تحت شکنجه اخذ شده، حکم اعدام او در شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور نقض شد. با رسیدگی مجدد در شعبه عمعرض، سامان تنها به اتهام عضویت در گروههای مخالف جمهوری اسلامی به ۱۵ سال زندان محکوم شد که حتی آن محکومیت نیز بر مبنای اعترافات زیر شکنجه و بدون سند و مدرک صادر شده بود. با این حال، با دخالت مجدد نیروهای امنیتی این حکم مجددا نقض و در نهایت حکم اعدام او صادر و تایید شد. او در دادگاه از حق داشتن وکیل انتخابی محروم بود.
این منبع در ادامه گفت: «او حتی با خانواده اش آخرین ملاقات را داشته و اکنون به خانواده اش گفتند صبح روز چهارشنبه (۲۸ آذر) حکم اجرا خواهد شد.»
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
بیانیه جمعی از جامعهشناسان ایران در اعتراض به مصوبهی عفاف و حجاب
تصویب شبه قانون «حمایت از خانواده با ترویج عفاف و حجاب» که برخلاف اصول اولیه فلسفه قانون گذاری است با محتوای مجرمپنداری جامعه و تجویز خشونت نسبت به شهروندان از سوی نهاد قانونگذاری که قرار بوده خانه ملت باشد، موجب شگفتی و اعتراض جامعه مدنی و اندیشمندان حوزههای مختلف شده است.
ما جمعی از جامعهشناسان ایران، ضمن تصریح نکات زیر، قاطعانه خواستار ابطال و لغو این فرمان و پایان دادن به استمرار تبعیض و مزاحمت نسبت به خانوادههای این سرزمین بهویژه زنان جامعه؛ در پوشش قانون هستیم.
۱- قانون باید بر سازنده یا پشتیبان هنجارهای معقول و رشد دهنده جامعه باشد و هر مصوبهای که موجب تشدید ناهنجاری باشد، فاقد اعتبار قانونی است.
۲- این مصوبه به طور آشکار، بیانگر مداخله حکومت و دولت در زیست فردی و حقوق شهروندی ایرانیان بوده و حقوق انسانی آنان بهویژه زنان را دچار محدودیت، ناامنی و تبعیض میسازد.
۳- برونداد اجرای این مصوبه؛ عادی سازی خشونت، ناامنی زیستی، نابرابری، رویکرد امنیتی و کنترلگری شهروندان بهویژه زنان ایران است.
۴- موجب آزار روانی دین باوران و اعتراض و خشم آنان بخاطر استفادهی ابزاری و سیاسی از حجاب است.
۵- این قبیل مصوبات تحت پوشش قانون، موجب تنزل سرمایه اجتماعی و تضعیف انسجام اجتماعی و وحدت ملی است که پیامدهای امنیتی خطرناکی نیز خواهد داشت.
۶- تشدید کنندهی اعتراضات سرکوب شده پیشین در قالب آشفتگی و از هم پاشیدگی اجتماعی همراه با خشونت است.
۷- موجب ترویج قطبی سازی و نفرت در بطن جامعه و تشدید بحرانهای اجتماعی- سیاسی و گسست اجتماعی است.
بیستم آذر ۱۴۰۳
امضاکنندگان به ترتیب الفبا:
پرویز اجلالی، آرش احدی مطلق، شیرین احمدنیا، امیر اراوند، اسماعیل آزادی، محمدکریم آسایش، معصومه اشتیاقی، ریحانه اصلانزاده، شهرام اقبال زاده، حسن امیدوار، نرگس ایمانی، عمادالدین باقی، احمد بخارایی، سمیه بیابانی، فهیمه بهرامی، زهرا پلمه، احمد جعفری، انسیه جلالوند، حسن چاوشیان، لیلی حاجی آقایی، محدثه حاجی حیدری، حمیرا حاجی محمد کاظمی، حسین حجت پناه، الهام حسینقلی زاده، عبدالعلی حسینیون، گیتی خزاعی، سید مجید خلیلی امین، نازنین دلنواز، محترم رحمانی، نرگس رحمانی، محسن رضوی نیا، پرنیا رضی پور، پیام روشنفکر، سیمین زمانی، زهره سروشفر، حسام سلامت، مهدی سلیمانیه، علی سمیعی، ژاله شادی طلب، ثریا شارقی، مرجان شجاعی، عالیه شکربیگی، مینا شیروانی ناغانی، الناز شیری، سید هاشم صاحبداد، حسن صارمی، ریحانه صارمی، وحید صدر فضلایی، مهران صولتی، سحر طالبی، رضا طالشیان جلودارزاده، مرضیه فتحی، اسماعیل فکوری، ساناز قربانی، حسین عبدالهی، زهره عزیز آبادی، امیر عظیمی، فاطمه علمدار، محمد علی پور، رضا علیزاده، مهناز علیزاده، عزیزاله علیزاده، مریم غلامی، مرتضی قلبی، نعمت اله کاظمی فرامرزی، فاطمه کبیرنتاج، علیرضا کرمانی، امین کنزی، لیلا کریمی، ندا گل بهاری، پوریا گل محمدی، رحیم محمدی، شایان محمدی، مریم محمدی، بیتا مدنی، میترا معدنی، سعید معیدفر، علی ملک پور، امید منصوری، فاطمه موسوی میرک، فاطمه موسوی ویایه، هاشم موسوی، سمیه مومنی، بیدا میرحسینی، سید مجتبی میرهمایونی، ندا میلانی، مهرداد ناظری، زکیه نژاد اصغری، الهام نظری، فریبا نظری، فهیمه نظری، علی اصغر نظری، عباس نعیمی جورشری، علی نوری، حمیدرضا نوری فرد، زهرا وکیل، محبوبه سادات هدی، مجید یونسیان.
@Sociologyofsocialgroups
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ایران امروز در یک خلاء گفتمانی زیست میکند. هنگامی که خلاء گفتمانی هست چشماندازهای فردا تیرهاند و همه منتظر حوادث میمانند، یا انتظار میکشند متفکر تازهای از راه برسد و با خلق گفتمانی تازه دروازههای تازه بگشاید. اما برای خلق یک گفتمان تازه نباید منتظر متفکر تازهای بمانیم. اصل ماجرا چرخش در مسیر عادت شده رویدادهاست که بستر ظهور گفتمان تازه را هم فراهم میکند. تعلیق اجرای لایحه عفاف و حجاب از آن دست رویدادهاست.
این لایحه بارها بازنویسی شده، تعلیق شده، بازگشت خورده و هنوز هم که هنوز است به مرحله اجرا نرسیده است. تعلیق دوباره لایحه، آخرین سکانس این فیلم تماشایی است. از این همه رفت و برگشت چیزی نمیتوان فهم کرد الا اینکه نظام جمهوری اسلامی نگران بازتاب آن و واکنش جامعه است. نظام به جامعه ناهمسو با انتظار خود گردن نهاده است. این ماجرا را اینطور بخوانید: پذیرش دیگری بودن دیگری. یا به رسمیت شناختن دیگری.
گام نخست به رسمیت شناسی، پذیرش یک دیگری است که به هیچ روی تن به همسان شدن نمیدهد. گام دوم بازآفرینی مناسبات است به طوری که دیگری متفاوت، با همه تفاوتهایش پذیرفته شود. سخنی که این پذیرش را به زبان میآورد گفتمان جدید است. نظام به این گفتار نزدیک نمیشود اما اگر خود مبدع آن نباشد، دیگران چنین میکند و بهره آن را در عرصه سیاست همانها خواهند برد.
ماجرای حجاب با ماجرای ماهواره تفاوت ماهوی دارد. نظام هیچگاه ماهواره را نپذیرفت. در سکوت از آن عقب نشست. اما عقب نشینی در باره حجاب دختران نیازمند یک بازاندیشی عمیق پیرامون نسبت حکومت با جامعه است. جامعه تشخص پیدا کرده و صدا دارد. فریاد بزنی فریاد میزند. حکومت همراه با پشتوانههای اجتماعی خود ضروری است ترتیبات گفتگو و پذیرش دیگری در جامعه ایرانی را کلید بزند. به جای آنکه خود را نماینده یک گروه و رویاروی گروههای دیگر اجتماعی تعریف کند، ارتفاع بگیرد و خود را به مثابه میانجی و داور تعارضات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جایگذاری کند. این تغییر مسیر و گفتار، راههایی برای حل بقیه مشکلات عدیده نیز خواهد گشود.
آنگاه میبینی که میدان سخنهای تازه گشوده میشود، افقهای جدیدی پدیدار میشود و جامعهای که به نظر میرسد احساس نفس تنگی میکند، خشم خود را فرومیدهد و کمی هم لبخند میزند. باید بپذیریم امروز نظام جمهوری اسلامی بیش از مردم نیازمند اکسیژن برای تنفس است. این بار فقدان پذیرش مردم است که فضای تنفس را برای نظام سیاسی تنگ کرده است.
تلگرام نویسنده
@javadkashi
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نخست وزیر اسرائیل از مکالمه خود با دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا، خبر داد و گفت با او درباره «تکمیل پیروزی اسرائیل» و مقابله با اقدامات ایران صحبت کرده است.
بنیامین نتانیاهو در پیامی ویدئویی که شامگاه یکشنبه ۲۵ آذر منتشر شد گفت که سخن سال گذشتهاش درباره تغییر چهره خاورمیانه توسط اسرائیل در حال اجرا است.
او افزود: «سوریه همان سوریه نیست، لبنان همان لبنان نیست، غزه همان غزه نیست، و ایران، رئیس این محور، همان ایران نیست و قدرت بازوی ما را چشیده است».
نخست وزیر اسرائیل سال گذشته دو روز پس از حملات هفتم اکتبر در دیدار با شهرکنشینانی که مورد حمله قرار گرفته بودند تصریح کرده بود: «ما خاورمیانه را تغییر میدهیم».
حمله گروه افراطی حماس به جنوب اسرائیل نزدیک به ۱۲۰۰ کشته و حدود ۲۴۰ گروگان برجای گذاشت و اسرائیل در پاسخ به آن اقدام به عملیات نظامی در سراسر نوار غزه کرده که تاکنون به کشته شدن بیش از ۴۴ هزار نفر منجر شده است.
پیام ویدئویی بنیامین نتانیاهو دومین پیام او درباره ایران طی یک هفته اخیر به شمار میرود.
بنیامین نتانیاهو در پیام ویدئویی جدید خود گفت که اسرائیل برای تامین ثبات و امنیت در منطقه و در مرزهای خود «با قدرت و با ملاحظه» اقدام میکند اما این بدان معنا نیست که «دیگر چالشی پیش روی ما نیست».
او افزود: «چالشها وجود دارند؛ ایران و نیابتیهای خونبارش و همچنین دیگر تهدیدات محتمل».
خصومت میان ایران و اسرائیل در یک سال اخیر به اوج رسیده و دو طرف رویارویی مستقیم نظامی را آغاز کردهاند.
ایران در پاسخ به هدف قرار گرفتن کنسولگری خود در دمشق، نیمهشب ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ اقدام به شلیک دهها موشک و پهپاد به سوی اسرائیل کرد و بار دوم نیز دهم مهرماه در پاسخ به کشته شدن اسماعیل هنیه اقدام به شلیک صدها موشک به سمت اسرائیل کرد.
«اسرائیل در پی جنگ با سوریه نیست»
نخست وزیر اسرائیل در پیام ویدئویی خود همچنین تاکید کرد که کشورش «هیچ علاقهای به درگیری با سوریه» ندارد و سیاست خود در قبال سوریه را «با توجه به واقعیت میدانی» تعیین خواهد کرد.
اسرائیل در روزهای گذشته مناطق مختلف سوریه را هدف حملات هوایی خود قرار داده و نیروهای نظامی خود را به منطقه حائل در خاک سوریه اعزام کرده است؛ اقدامی که انتقادهای بینالمللی را در پی داشت.
بنیامین نتانیاهو گفت به ارتش اسرائیل دستور داده است تا «تهدیدات احتمالی سوریه را خنثی کند» و مانع از نزدیک شدن «عناصر تروریستی» به مرز دو کشور شود.
شورشیان سوریه به رهبری گروه موسوم به هیئت تحریر الشام هفتم آذر حملهای غافلگیرانه را در شمال غرب سوریه آغاز کردند و در نخستین ساعات بامداد ۱۸ آذر با ورود به دمشق به حکومت بشار اسد خاتمه دادند.
بنیامین نتانیاهو در پیام ویدئویی خود گفت حکومت بشار اسد «به ایران اجازه داد تا حزبالله را از طریق خاک خود تسلیح کند» و اسرائیل برای «اطمینان از عدم تکرار این امر» دست به «اقدامات فشرده در روزهای اخیر» زد.
ایران طی سالهای گذشته با حضور نظامی در سوریه علاوه بر حفظ حکومت بشار اسد، از سوریه به عنوان مسیر اصلی انتقال سلاح به حزبالله لبنان استفاده میکرد.
روز شنبه نعیم قاسم، دبیرکل جدید حزبالله، تایید کرد که این گروه مسیر تدارکات نظامی خود از راه سوریه را از دست داده است.
بنیامین نتانیاهو با اشاره به سخنان نعیم قاسم گفت: «این گواه دیگری است که ضربه سختی به کل محور ایران زدیم».
او در عین حال به ایران و گروه حزبالله هشدار داد که برای جلوگیری از اقداماتشان علیه اسرائیل «در صورت لزوم به اقدام علیه شما در هر مکان و هر زمان ادامه خواهیم داد».
نخست وزیر اسرائیل افزود که تمامی این موارد را در مکالمه «بسیار دوستانه، گرم و مهمی» که با دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا، داشته در میان گذاشته است.
این تماس دستکم ششمین مکالمه بنیامین نتانیاهو با دونالد ترامپ از بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به شمار میرود و دو طرف درباره آزادی گروگانها نیز صحبت کردند.
رادیو فردا
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سارا الدیب / خبرگزاری آسوشیتدپرس
در فرودگاه بینالمللی دمشق، رئیس جدید امنیت - یکی از شورشیانی که از سرتاسر سوریه تا پایتخت پیشروی کرده بود - با تیم خود وارد شد. تعداد معدودی از کارکنان تعمیر و نگهداری که برای کار حاضر شده بودند، دور سرگرد حمزه احمد جمع شدند تا بدانند بعد از این چه خواهد شد.
آنها فوراً تمام شکایاتی را که در دوران حکومت رئیسجمهور بشار اسد از بیان آنها ترس داشتند، مطرح کردند؛ حکومتی که اکنون، به شکلی باورنکردنی، پایان یافته است.
آنها به این جنگجوی ریشدار گفتند که ارتقاء شغلی و امتیازاتشان، به نفع طرفداران اسد رد شده است و رؤسا آنها را تهدید به زندان کردهاند اگر کند کار کنند. همچنین هشدار دادند که در میان کارکنان فرودگاه حامیان سرسخت اسد وجود دارند که آماده بازگشت هستند هر زمان که این مجموعه بازگشایی شود.
هنگامی که احمد سعی کرد آنها را آرام کند، اسامه نجم، یکی از مهندسان، اعلام کرد: «این اولین بار است که ما صحبت میکنیم.»
این، نخستین هفته از دگرگونی سوریه پس از سقوط غیرمنتظره اسد بود.
شورشیانی که ناگهان مسئولیت امور را به دست گرفتهاند، با مردمی روبرو شدند که سرشار از احساسات بودند: هیجان بابت آزادیهای جدید، اندوه برای سالهای سرکوب، و امیدها، انتظارات و نگرانیها درباره آینده. برخی آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتند که اشک ریختند.
این انتقال به طرز شگفتآوری آرام پیش رفته است. گزارشهای کمی از کشتارهای انتقامی، قتلهای تلافیجویانه و خشونت فرقهای منتشر شده است. غارت و تخریب به سرعت مهار شده و جنگجویان شورشی منظم عمل کردهاند. در روز شنبه، مردم در پایتخت، دمشق، به زندگی عادی خود ادامه دادند. تنها یک خودروی ون متعلق به جنگجویان دیده میشد.
اما احتمالهای زیادی برای اشتباه رفتن وجود دارد.
این کشور پس از پنج دهه حکومت خانواده اسد، شکسته و منزوی است. خانوادهها در اثر جنگ از هم پاشیدهاند، زندانیان سابق از وحشیگریهایی که متحمل شدهاند، دچار آسیب روانی شدهاند، و دهها هزار بازداشتی همچنان مفقود هستند. اقتصاد ویران شده، فقر گسترده است، و تورم و بیکاری بالا هستند. فساد در زندگی روزمره رخنه کرده است.
اما در این لحظه تغییر، بسیاری آمادهاند تا مسیر پیشرو را آزمایش کنند.
در فرودگاه، احمد به کارکنان گفت: «مسیر جدید با چالشهایی همراه خواهد بود، اما به همین دلیل است که گفتهایم سوریه متعلق به همه است و ما باید با یکدیگر همکاری کنیم.»
نجم میگوید شورشیان تاکنون سخنان درستی گفتهاند، «اما ما دیگر درباره هیچ اشتباهی سکوت نخواهیم کرد.»
از ادلب تا دمشق
در یک ایستگاه سوخته پلیس، تصاویر اسد پاره شده و پروندهها پس از ورود شورشیان به شهر در ۸ دسامبر، نابود شدهاند. تمام نیروهای پلیس و امنیت دوران اسد ناپدید شدهاند.
روز شنبه(۱۴ دسامبر)، این ساختمان توسط ۱۰ مرد اداره میشد که در نیروی پلیس «دولت نجاتبخش» شورشیان خدمت میکنند؛ دولتی که سالها بر منطقه شورشی ادلب در شمال غرب سوریه حکمرانی کرده است.
پلیس جدید بر ایستگاه نظارت میکند و به گزارشهای مربوط به سرقتهای جزئی و درگیریهای خیابانی رسیدگی میکند. یک زن شکایت میکند که همسایگانش سیستم برق او را خراب کردهاند. یکی از پلیسها به او میگوید تا آغاز به کار دوباره دادگاهها صبر کند.
او زیر لب گفت: «یک سال طول خواهد کشید تا مشکلات حل شوند.»
شورشیان تلاش کردهاند تا با مطابق ساختار حکومتی ادلب، در دمشق نظم ایجاد کنند. اما مشکل مقیاس وجود دارد. یکی از پلیسها تعداد نیروی پلیس شورشیان را تنها حدود ۴,۰۰۰ نفر تخمین میزند؛ نیمی در ادلب مستقر هستند و بقیه مسئول حفظ امنیت در دمشق و سایر مناطق هستند. برخی کارشناسان تعداد کل نیروی جنگجوی شورشی را حدود ۲۰,۰۰۰ نفر تخمین میزنند.
در حال حاضر، جنگجویان و مردم در حال آشنایی با یکدیگر هستند.
جنگجویان خودروهای بزرگ شاسیبلند و مدلهای جدیدتری را میرانند که برای اکثر ساکنان دمشق، جایی که هزینه آنها به دلیل تعرفههای گمرکی و رشوهها ۱۰ برابر بیشتر است، دستنیافتنی هستند. جنگجویان لیره ترکیه، که مدتها در مناطق تحت کنترل دولت ممنوع بود، را به جای لیره سوری که ارزش آن کاهش یافته، حمل میکنند.
اکثر جنگجویان ریشدار از مناطق محافظهکار و روستایی هستند. بسیاری از آنها اسلامگرایان تندرو هستند.
نیروی اصلی شورشی، هیئت تحریرالشام، پیشینه القاعدهای خود را انکار کرده است و رهبران آن در تلاشند تا جوامع مذهبی و قومی سوریه را متقاعد کنند که آینده این کشور متکثر و بردبار خواهد بود.
اما بسیاری از سوریها همچنان مشکوک هستند. برخی از جنگجویان بر روی یونیفورمهای خود روبانهایی با شعارهای اسلامگرایانه دارند و همه آنها به هیئت تحریرالشام، که منظمترین گروه است، تعلق ندارند.
هانی ضیاء، یکی از ساکنان دمشق که اهل شهر جنوبی درعا است - جایی که قیام ضد اسد در سال ۲۰۱۱ آغاز شد - گفت: «مردمی که در خیابانها میبینیم، نماینده ما نیستند.» او نگران گزارشهایی درباره حمله به اقلیتها و کشتارهای انتقامی بود.
او گفت: «ما باید بترسیم.» و افزود که نگران است برخی از شورشیان به دلیل سالها جنگیدن، خود را برتر از دیگر سوریها بدانند. «با تمام احترامی که به کسانی که قربانی شدند دارم، همه ما قربانی شدهایم.»
با این حال، ترس در دمشق غالب نیست، جایی که بسیاری تأکید میکنند که دیگر اجازه نخواهند داد که سرکوب شوند.
برخی رستورانها سرو مشروبات الکلی را از سر گرفتهاند - برخی آشکارا و برخی دیگر برای ارزیابی شرایط، محتاطانهتر.
در یک کافه کنار پیادهرو در محله تاریخی مسیحیان در شهر قدیمی، مردانی در حال نوشیدن آبجو بودند که گشتی از جنگجویان از آنجا عبور کرد. مردان به یکدیگر نگاه کردند، نگران، اما جنگجویان کاری نکردند. یکی از پلیسها میگوید وقتی مردی در بخش دیگری از شهر قدیمی با اسلحهاش یک فروشگاه مشروبات الکلی را تهدید کرد، پلیس شورشی او را دستگیر کرد.
سالم حجّو، معلم تئاتر که در اعتراضات ۲۰۱۱ شرکت کرده بود، گفت که با دیدگاههای اسلامگرایانه شورشیان موافق نیست، اما از تجربه آنها در مدیریت امور خود تحت تأثیر قرار گرفته است. او انتظار دارد که در سوریه جدید صدایی داشته باشد.
او گفت: «ما هیچوقت اینقدر آسوده نبودهایم. ترس از بین رفته است. بقیهاش به خود ما بستگی دارد.»
تلاش جنگجویان برای اطمینانبخشی
در شب پس از سقوط اسد، مردان مسلح در خیابانها پرسه میزدند و با تیراندازیهای بلند و پیدرپی پیروزی را جشن میگرفتند. برخی ساختمانهای ادارات امنیتی به آتش کشیده شدند. مردم فروشگاه معاف از مالیات فرودگاه را غارت کرده و همه بطریهای مشروبات الکلی را شکستند. شورشیان بخشی از این کارها را به وفاداران در حال فرار رژیم اسد نسبت دادند.
عموم مردم در خانههای خود ماندند و از میان پردهها به تازهواردان نگاه میکردند. مغازهها بسته شدند.
هیئت تحریرالشام برای برقراری نظم اقدام کرد و مقررات منع آمدوشد شبانه را برای سه روز اعمال کرد. آنها تیراندازیهای جشن را ممنوع کردند و جنگجویانی را برای محافظت از اموال مستقر کردند.
پس از یک روز، مردم شروع به بیرون آمدن کردند.
دهها هزار نفر، اولین مقصدشان زندانهای اسد، بهویژه زندان صیدنایا در حومه پایتخت، بود تا به دنبال عزیزانی بگردند که سالها پیش ناپدید شده بودند. تعداد کمی توانستند اثری پیدا کنند.
این جستجو، هرچند دلخراش بود، اما به نوعی اتحاد ایجاد کرد. شورشیان، برخی از آنها خودشان در جستجوی عزیزان بودند، در راهروهای تاریک زندانهایی که سالها از آنها وحشت داشتند، با بستگان افراد مفقود ملاقات کردند.
در جشنهای خیابانی، مردان مسلح کودکان را دعوت میکردند تا بر روی خودروهای زرهیشان بنشینند. شورشیان با زنان - برخی با موهای باز - عکس میگرفتند. آهنگهای انقلابی از خودروها پخش میشد. ناگهان فروشگاهها و دیوارها همهجا با پرچمهای انقلابی و پوسترهایی از فعالانی که توسط دولت اسد کشته شده بودند، پوشیده شد.
ایستگاههای تلویزیونی بدون وقفه تغییر کردند و از ستایش اسد به پخش آهنگهای انقلابی روی آوردند. رسانه دولتی بیانیههای متعدد دولت انتقالی جدید به رهبری شورشیان را پخش کرد.
دولت جدید از مردم خواست به سر کار بازگردند و از پناهجویان سوری در سراسر جهان درخواست کرد که برای کمک به بازسازی کشور بازگردند. این دولت برنامههایی برای بازسازی و بررسی نیروهای امنیتی اعلام کرد تا از بازگشت «کسانی که دستشان به خون آغشته است» جلوگیری شود. یکی از کارکنان فرودگاه دمشق میگوید جنگجویان به کارکنان فرودگاه - بسیاری از آنها وفادار به دولت اسد - اطمینان دادند که خانههایشان مورد حمله قرار نخواهد گرفت.
اما مشکلات سوریه هنوز حل نشده است.
در حالی که قیمت محصولات کشاورزی پس از سقوط اسد کاهش یافت، چون دیگر نیازی به پرداخت هزینههای سنگین گمرک و رشوه نبود، توزیع سوخت به شدت مختل شد و هزینههای حملونقل افزایش یافت، که منجر به قطعیهای طولانی و گسترده برق شد.
مقامات میگویند که میخواهند فرودگاه را هر چه سریعتر بازگشایی کنند و این هفته، تیمهای تعمیر و نگهداری چند هواپیما را روی باند بازرسی کردند. نظافتچیان زبالهها، مبلمان شکسته و کالاهای آسیبدیده را جمعآوری کردند.
یکی از نظافتچیان که فقط خود را مراد معرفی کرد، گفت که معادل ۱۵ دلار در ماه درآمد دارد و شش فرزند دارد که یکی از آنها معلول است. او آرزو دارد یک تلفن همراه بخرد.
او گفت: «مدت زیادی لازم است تا اینجا را تمیز کنیم.»
يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|