چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
دفتر حقوق بشر سازمان ملل روز سهشنبه ۷ ژانویه اعلام کرد تعداد اعدامها در ایران در سال گذشته به ۹۰۱ نفر رسید که شامل ۳۱ زن بود. برخی از این زنان به جرم قتل همسرانشان برای جلوگیری از تجاوز یا به دلیل ازدواج اجباری محکوم شده بودند.
در بیانیه سازمان ملل آمده است که اکثر اعدامها برای جرایم مرتبط با مواد مخدر بوده است، اما مخالفان سیاسی و افرادی که با اعتراضات گسترده سال ۲۰۲۲ (جنبش مهسا) در ارتباط بودند، نیز در میان قربانیان بودند.
ولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، در بیانیهای که برای خبرنگاران ارسال شد، گفت: «این واقعیت عمیقاً نگرانکننده است که بار دیگر شاهد افزایش تعداد افرادی هستیم که سال به سال در ایران به اعدام محکوم میشوند. اکنون زمان آن فرا رسیده که ایران به این روند روزافزون اعدامها پایان دهد.»
بر اساس گزارش دفتر حقوق بشر سازمان ملل، در مجموع، حداقل ۹۰۱ نفر در سال گذشته در جمهوری اسلامی ایران از طریق اعدام به دار آویخته شدند، در حالی که این رقم در سال ۲۰۲۳ برابر با ۸۵۳ نفر بود. این تعداد بالاترین رقم از سال ۲۰۱۵ تاکنون است؛ سالی که در آن ۹۷۲ نفر اعدام شدند.
نمایندگی دیپلماتیک ایران در ژنو بلافاصله به درخواست اظهار نظر در مورد این بیانیه سازمان ملل پاسخ نداد.
اعتراضات سال ۲۰۲۲، که یکی از بزرگترین ناآرامیها از زمان «انقلاب اسلامی» ۱۹۷۹ را رقم زد، پس از مرگ مهسا امینی، زن کرد ایرانی، در بازداشت پلیس به وقوع پیوست. وی به دلیل آنچه نقض قانون حجاب اجباری ایران خوانده شد، دستگیر شده بود.
لیز تروسِل، سخنگوی دفتر حقوق بشر سازمان ملل، در یک نشست خبری در ژنو گفت: «حداقل ۳۱ زن در سال ۲۰۲۴ اعدام شدند که این بالاترین آمار در دستکم ۱۵ سال گذشته است.»
او افزود: «بیشتر موارد شامل اتهامات قتل بوده است. تعداد قابل توجهی از این زنان قربانی خشونت خانگی، ازدواج کودکان یا ازدواج اجباری بودند.»
یکی از زنانی که به جرم قتل اعدام شد، همسرش را برای جلوگیری از تجاوز به دخترش به قتل رسانده بود. تروسِل این موضوع را در گفتگو با خبرگزاری رویترز پس از نشست خبری بیان کرد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
فارن افرز
۶ ژانویه ۲۰۲۵
بهسختی میتوان کشوری را یافت که در مدتی کوتاه بهاندازه ایران نفوذ خود را از دست داده باشد. تا همین اواخر، ایران بیتردید مهمترین بازیگر منطقهای در خاورمیانه بود، حتی تأثیرگذارتر از مصر، اسرائیل، عربستان سعودی یا ترکیه. اما در عرض چند ماه، ساختار نفوذ ایران بهشدت فرو ریخته است. ایران اکنون ضعیفتر و آسیبپذیرتر از هر زمان دیگری در چند دهه اخیر است، شاید از زمان جنگ دهسالهاش با عراق یا حتی از انقلاب ۱۳۵۷.
این ضعف بار دیگر بحث در مورد نحوه برخورد ایالات متحده و شرکایش با چالشهای ناشی از ایران را باز کرده است. برخی فرصت را مناسب میبینند تا به یکباره همه ابعاد تهدید - از قابلیتهای هستهای تهران گرفته تا فعالیتهای مخرب منطقهایاش - را مهار کنند. عدهای دیگر اضافه کردن سرنگونی کامل جمهوری اسلامی را نیز به این هدف پیشنهاد میدهند. اما تجربه نشان میدهد که باید در مورد انتظارات از استفاده از نیروی نظامی یا تحریمهای اقتصادی، و همچنین تلاشهایی که با هدف براندازی سیستم سیاسی فعلی و جایگزینی آن با چیزی بهتر انجام میشود، محتاط بود.
موضوع فقط اهداف نیست، بلکه اولویتها نیز مطرح است، زیرا مصالحهها اجتنابناپذیرند: پرسش این است که چه چیزی را در اولویت قرار دهیم. اما در مورد ابزارها، بحث بیشتر بر سر این است که چگونه دیپلماسی و اجبار را تلفیق و توالیبندی کنیم تا اینکه کدامیک را انتخاب کنیم. مناسبترین رویکرد، آن است که هدف جاهطلبانه تغییر سیاست امنیت ملی ایران از طریق دیپلماسی دنبال شود - اما دیپلماسیای که در پسزمینه آن توانایی و تمایل به استفاده از نیروی نظامی، در صورت امتناع تهران از پرداختن به نگرانیهای ایالات متحده و غرب، وجود داشته باشد.
اهمیت این موضوع بسیار زیاد است. تصمیمهایی که گرفته میشوند پیامدهای عمدهای نهتنها برای خاورمیانه بلکه برای جهان، از جمله بازارهای انرژی، خواهند داشت. و برای ایالات متحده، این تصمیمها تعیینکننده میزان موفقیت در انتقال منابع نظامی از خاورمیانه به اولویتهای دیگر، بهویژه جلوگیری از تجاوز چین در منطقه هند و اقیانوس آرام، خواهد بود.
صعود و سقوط
نفوذ منطقهای تهران تا حد زیادی از تأمین مالی و مسلح کردن گروههای تروریستی و شبهنظامیان در غزه، عراق، لبنان، سوریه، یمن و فراتر از آن ناشی میشد. این گروههای نیابتی با اسرائیل (و هر گونه سازش میان اسرائیل و فلسطینیان) مخالفت کرده و منافع ایالات متحده و غرب را تهدید میکردند. بهطور کلیتر، این گروهها ابزاری بودند که ایران از طریق آنها میکوشید خاورمیانه را مطابق الگوی خود شکل دهد. این استراتژی غیرمستقیم تأثیر ایران را در سراسر منطقه چند برابر کرد و در عین حال تهران را از انتقام مستقیم یا دستکم کاهش آن در امان نگه داشت.
در عراق، ایران یکی از بزرگترین بهرهبرداران جنگ ۲۰۰۳ ایالات متحده بود که با حذف صدام حسین از قدرت، بغداد تحت رهبری سنیها را که توانایی و اراده متعادل کردن تهران شیعه را داشت، از میان برداشت. ایران توانست از آشفتگی ناشی از این تهاجم و نزدیکی با اکثریت شیعه عراق بهرهبرداری کند و جای ایالات متحده را بهعنوان نیروی خارجی با بیشترین نفوذ در این کشور بگیرد.
ایران مدتها است که جای پای محکمی در لبنان دارد، کشوری که دارای جمعیت شیعه غالب (اگر نه اکثریت) است (از آخرین سرشماری دههها میگذرد). نیروی نیابتی تهران، حزبالله، که دریافتکننده اصلی کمکهای ایران در تمامی زمینهها بوده و در نتیجه بهتر از رقبای محلی خود تجهیز شده است، با استقلال تقریباً کامل در داخل لبنان عمل میکرد - همان دولت درون دولت معروف. حزبالله به دلیل داراییهای نظامیاش، بهویژه دهها هزار موشک، و نزدیکیاش به مرز جنوبی لبنان با اسرائیل، اسرائیل را از اقدام علیه ایران بازمیداشت، زیرا اسرائیل باید توانایی این گروه تروریستی در تلافی علیه شهروندان و قلمرو خود را در نظر میگرفت.
سپس حماس وجود داشت. ایران طی چندین دهه، با وجود اینکه این گروه سنی است، از آن با پول نقد، آموزش و تسلیحات حمایت میکرد و هدفش تقویت این احتمال بود که رویکرد مخالفت بهجای سازش بر سیاست فلسطینیها در قبال اسرائیل غالب شود. در سال ۲۰۰۶، حماس در انتخابات غزه بر تشکیلات خودگردان فلسطین پیروز شد و به همراه تهران پایگاهی برای عملیات نظامی علیه اسرائیل و همچنین به چالش کشیدن تشکیلات خودگردان فلسطین ایجاد کرد.
در سوریه، ایران به همراه روسیه همه توان خود را برای حفظ رژیم بشار اسد هنگامی که در پی بهار عربی در آستانه فروپاشی قرار داشت، به کار گرفت. این رژیم بیش از یک دهه دوام آورد که مسیر اصلی زمینی ارسال تسلیحات به حزبالله را دستنخورده نگه داشت. همچنین این امر باعث شد که اسرائیل توسط نیروهای خصمانهای که ایران نفوذ قابلتوجهی بر آنها داشت، احاطه شود - یک هلال شیعی که از ایران تا سوریه، لبنان و غزه امتداد داشت.
ایران همچنین در تقویت تواناییهای حوثیها، یک گروه شیعه مستقر در یمن که یکی از بازیگران اصلی جنگ داخلی این کشور بوده است (که نه تنها با دولت بلکه با نیروهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز میجنگد)، سرمایهگذاری کرد. از آغاز جنگ در غزه، حملات موشکی حوثیها به کشتیها در دریای سرخ تجارت جهانی را مختل کرده و کشتیهای باربری و نفتکشها را مجبور به انتخاب مسیر طولانیتر و پرهزینهتر اطراف آفریقا کرده است. حوثیها حتی گاهی مستقیماً به اسرائیل حمله کرده و تلاش کردهاند ناوهای نیروی دریایی ایالات متحده را هدف قرار دهند.
آغاز پایان برتری منطقهای ایران
بهطور تناقضآمیز، آغاز پایان برتری منطقهای ایران با رویدادی که به نظر میرسید یک پیروزی برای رژیم تهران باشد، رقم خورد: حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳. میزان دخالت ایران در این حملات همچنان نامشخص است، اما این کشتار، که به مرگ حدود ۱۲۰۰ اسرائیلی و به گروگان گرفتن حدود ۲۰۰ نفر انجامید، بدون مشارکت و حمایت طولانیمدت ایران از حماس امکانپذیر نبود. این حمله، که اسرائیل را در شرایطی ناآماده غافلگیر کرد و برای مدتی به حماس اجازه داد ادعا کند که تنها نهاد فلسطینی است که توان و اراده مقابله با اسرائیل را دارد، نهتنها برای حماس بلکه برای ایران، حامی اصلی آن، یک موفقیت بود.
کمی بیش از یک سال بعد، این پیروزی تاکتیکی ایران به شکست استراتژیک انجامید. عملیات نظامی مستمر اسرائیل حماس را به حدی تضعیف کرد که دیگر نتوانست نیروی جنگی مؤثری باشد که حملاتی مانند ۷ اکتبر را ترتیب دهد. اسرائیل پس از آن، مجموعهای از حملات به حزبالله را اجرا کرد که منجر به حذف رهبران و انبارهای تسلیحاتی آن شد، بهطوریکه این گروه بهشدت تضعیف و مجبور شد از پافشاری دیرینه خود مبنی بر اینکه هرگونه آتشبس با اسرائیل باید با آتشبس در غزه همراه باشد، دست بردارد.
این تحولات برکناری اسد را تسهیل کرد. حزبالله دیگر در موقعیتی نبود که بتواند از رژیمی که برای حفظ قدرت به شدت به آن وابسته بود، حمایت کند. با توجه به اینکه روسیه منابع و توجه خود را به جنگ در اوکراین معطوف کرده بود، نیروهای ضد اسد، به رهبری اسلامگرایان و با حمایت ترکیه، به سرعت رژیمی را که بیش از نیم قرن سوریه را بهطور بیرحمانهای اداره کرده بود، سرنگون کردند. با آشفتگی در سوریه، اسرائیل نیز فرصت را غنیمت شمرد تا بخش عمدهای از تجهیزات نظامی اسد را نابود کند.
ایران نیز اکنون بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر است. در سال ۲۰۲۴، دو بار (ابتدا در آوریل و سپس در اکتبر) مستقیماً با ترکیبی از پهپادها و موشکها به اسرائیل حمله کرد؛ این حملات در واکنش به حملات اسرائیل به پایگاههای ایران در سوریه و ترور یکی از رهبران حماس در تهران انجام شد. این حملات ایران، خسارات ناچیزی به بار آورد. اسرائیل نیز دو بار پاسخ داد و سامانههای دفاع هوایی، انبارهای مهمات و عناصر حیاتی صنایع دفاعی ایران را نابود کرد و در عین حال توانایی خود را برای عملیات نظامی تقریباً بدون مانع در فضای هوایی ایران به نمایش گذاشت.
آنچه میخواهید، آنچه نیاز دارید
با این حال، علیرغم این شکستها، سه حوزه از رفتار ایران همچنان موجب نگرانی است. اولین مورد، حمایت آن از نیروهای نیابتی است که طی ۱۵ ماه گذشته بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. دومین مورد برنامه هستهای ایران است. ایران هم میزان اورانیوم غنیشده خود را افزایش داده و هم سطح غنیسازی را بالا برده است. احتمالاً ایران فقط چند هفته با تولید مقدار کافی اورانیوم با درجه تسلیحاتی برای ساخت تا ۱۲ بمب هستهای فاصله دارد. اگرچه برای ساخت تسلیحات واقعی به زمان بیشتری (تخمین زده شده بین شش ماه تا یک سال) نیاز است، این فرایند میتواند با کمک شرکای باتجربهای مانند چین، کره شمالی، پاکستان یا روسیه تسریع شود.
سومین نگرانی: وضعیت داخلی ایران
رهبران ایران از طریق سرکوب حکومت میکنند. انتخابات برگزار میشود، اما نامزدهای بالقوه پیش از آنکه به رقابت بپردازند بررسی شده و بسیاری رد صلاحیت میشوند. قدرت نهایی در دست روحانیونی است که انتخاب نشدهاند. حقوق سیاسی برای همه ایرانیان به شدت محدود است، اینترنت تحت کنترل دولت است، مخالفان رژیم در معرض بازداشتهای خودسرانه قرار دارند، و زنان تحت نظارتها و محدودیتهای ویژهای قرار میگیرند.
بهطور ایدهآل، سیاست ایالات متحده باید در جهت پرداختن به هر سه حوزه نگرانی تلاش کند: قطع حمایت نظامی از نیروهای نیابتی، محدود کردن برنامه هستهای ایران به سطحی که قابل راستیآزمایی باشد و هشدار کافی در صورت حرکت ایران به سمت دستیابی به توانایی هستهای نظامی ارائه دهد، و ایجاد فضای سیاسی و اجتماعی بیشتر برای شهروندان ایرانی.
با این حال، تلاش برای موفقیت در هر سه حوزه - توقف برنامه هستهای دولت، پایان دادن به حمایت نظامی از نیروهای نیابتی، و کاهش سرکوب مردم ایران - تقریباً قطعاً شکست خواهد خورد. سیاست خارجی باید به چیزی دستیافتنی به همان اندازه که مطلوب است، دست یابد، و رویکردی با این حد از بلندپروازی، غیرواقعبینانه خواهد بود. بخشی به این دلیل که آنچه احتمالاً برای تحقق یک یا دو هدف ضروری است، با دستیابی به هدف سوم ناسازگار خواهد بود.
اولویت اصلی: برنامه هستهای
برنامه هستهای باید بالاترین اولویت برای سیاستگذاران آمریکایی باشد. ایران دارای تسلیحات هستهای و مجموعهای از سامانههای حمل آن میتواند تهدیدی وجودی برای بسیاری از همسایگان خود و شرکای منطقهای نزدیک ایالات متحده، بهویژه اسرائیل، ایجاد کند. ایران همچنین میتواند با جسارت بیشتری عمل کند - از جمله از طریق نیروهای نیابتی خود - زیرا باور خواهد داشت که قدرت هستهایاش دیگران را از حمله مستقیم به آن بازمیدارد.
دلایل محکمی نیز وجود دارد که نشان میدهد ایران دارای تسلیحات هستهای میتواند کشورهای دیگری در منطقه، از جمله عربستان سعودی و ترکیه، را به توسعه یا دستیابی به تسلیحات هستهای ترغیب کند. چنین تحولی احتمال درگیری در منطقه را افزایش میدهد (حتی اگر تنها برای توقف چنین تلاشهایی باشد) و احتمال استفاده واقعی از تسلیحات هستهای را بالا میبرد. ایجاد و حفظ ثبات در شرایطی که تعداد تصمیمگیرندگان بیشتر شده و موجودی تسلیحات هستهای در معرض حملات اولیه باشد، بسیار دشوارتر خواهد بود.
برخی اولویت دادن به تغییر رژیم را پیشنهاد میکنند
برخی سیاستگذاران و تحلیلگران استدلال میکنند که باید تغییر رژیم در ایران اولویت یابد. منطق این دیدگاه این است که ایران دموکراتیک و غربگرا از تسلیحات هستهای چشمپوشی میکند (و واقعاً به این تصمیم پایبند میماند) و از حمایت از نیروهای نیابتی دست برمیدارد. اگرچه این منطق از منظر نظری معتبر است، دلایل چندانی وجود ندارد که نشان دهد واشنگتن میتواند با اطمینان و قطعیت این تغییر رژیم را تسهیل کند، بهویژه در بازه زمانی مشخص، حتی اگر جمهوری اسلامی در حال حاضر ضعیف به نظر برسد.
نظامهای استبدادی انواع و اشکال مختلفی دارند و همه آنها به یک اندازه شکننده نیستند. رژیمهای شکننده، مانند سوریه تحت حاکمیت اسد، ایران تحت حکومت شاه، لیبی تحت قذافی، و عراق تحت صدام، ویژگیهای مشترکی دارند: حکومت فردی بهجای رهبری جمعی، فقدان نهادهای پایدار، اتکا بیشتر به زور بهجای وفاداری گسترده، نبود مکانیسمهای قابل قبول برای جانشینی، و نیروهای امنیتی متمرکز بر جلوگیری از کودتا بهجای تمرکز بر جنگهای سنتی.
ایران کنونی متفاوت است. البته، رهبری فعلی ایران محبوبیت ندارد و نظرسنجیها نشان میدهد که اکثریت ایرانیان مخالف رژیم هستند. گزارشهایی از انتقاد عمومی نسبت به هزینههایی که در حمایت از رژیم اسد صرف شد در حالی که مردم ایران با مشکلات روزمره دستوپنجه نرم میکنند، منتشر شده است. ایران کشوری غنی از انرژی است که با کمبود انرژی مواجه است. با این حال، این بدان معنا نیست که دولت و نظام سیاسی آن از حمایت داخلی قابل توجهی برخوردار نیستند.
مهمتر اینکه، رژیم دارای پایگاههای واقعی حمایت داخلی است که آمادهاند برای حفظ آن از خشونت استفاده کنند. ایران همچنین مجموعهای از نهادهای همپوشان دارد، از جمله مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوه قضائیه، و غیره. امسال، جانشینی پس از مرگ رئیسجمهور در حادثه سقوط بالگرد، بهنسبت منظم صورت گرفت.
چالشهای سیاست تغییر رژیم
سیاست تغییر رژیم میتواند در اصل شامل تحریمها، حمایت اقتصادی و نظامی مخفیانه از مخالفان رژیم، عدم شناسایی رژیم و به رسمیت شناختن یک آلترناتیو سیاسی، استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی برای تأثیرگذاری بر محیط اطلاعاتی، و مداخله نظامی باشد. اما تاریخ نشان میدهد که هیچ تضمینی وجود ندارد که این ابزارها به نتایج دلخواه برسند، بهویژه اگر موفقیت بهعنوان جایگزینی مقامات فعلی با چیزی بهتر (حتی اگر “بهتر” فقط به معنای همسو با منافع ایالات متحده باشد) در یک دوره زمانی مشخص تعریف شود.
فعلا اولویتهای فوری
در این میان، متوقف کردن برنامه هستهای ایران و حمایت آن از نیروهای نیابتی بیثباتکننده همچنان از اولویتهای فوری خواهد بود. همانطور که راهبرد مهار واشنگتن در دوران جنگ سرد - که اگرچه بر شکلدهی به سیاست خارجی شوروی متمرکز بود، اما پس از چهار دهه به فروپاشی نظام شوروی نیز کمک کرد - اولویت باید بر محدود کردن قابلیتهای ایران و شکلدهی به رفتار خارجی آن باشد. چنین تلاشهایی ممکن است بر تحولات داخلی نیز تأثیر داشته باشد، اما این مسئله باید در اولویت پایینتر قرار گیرد.
انتخابهای اشتباه
مباحثات درباره چگونگی دستیابی به این اهداف غالباً دیپلماسی و استفاده از نیروی نظامی را بهگونهای مطرح میکنند که گویی این دو گزینههای متضاد و ناسازگار هستند. اما تفکر درباره آنها بهعنوان ابزارهای مکمل که باید بهطور هماهنگ به کار گرفته شوند، سازندهتر است.
دیپلماسی که با تهدیدی معتبر به استفاده از زور پشتیبانی شود، شانس بسیار بیشتری برای موفقیت دارد تا دیپلماسی بدون چنین تهدیدی. در عین حال، استفاده از نیروی نظامی نیز شانس بیشتری برای کسب حمایت داخلی و بینالمللی خواهد داشت اگر پس از رد شدن دیپلماسی که معقولانه ارزیابی شده است، مطرح شود. همانطور که جورج کنان، نویسنده دکترین مهار، با لحنی کنایهآمیز گفته بود: «شما نمیدانید که داشتن نیروی مسلحی آرام در پسزمینه، چقدر به مودب و دلپذیر شدن دیپلماسی کمک میکند.»
یک توافق بزرگ دیپلماتیک؟
دیپلماسی باید امکان دستیابی به یک توافق بزرگ را بررسی کند: ایران باید موافقت کند که سقفی باز و قابل راستیآزمایی برای برنامه هستهای خود بپذیرد، بهگونهای که میزان مواد غنیشدهای که میتواند در اختیار داشته باشد و سطح غنیسازی محدود شود و اطمینان حاصل شود که هرگونه فعالیت یا ظرفیت هستهای ممنوعه خیلی پیش از آنکه به تولید یک سلاح هستهای منجر شود، کشف خواهد شد. این توافق همچنین باید حمایت نظامی ایران از بازیگران غیردولتی مانند حزبالله، حماس، و حوثیها را ممنوع کند. همچنین محدودیتهایی بر برنامه موشکهای بالستیک ایران اعمال کند.
چنین ترتیبی بهطور قابل توجهی با برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ متفاوت خواهد بود، چراکه محدودیتهای هستهای آن زماندار بود و رفتار منطقهای ایران را نادیده میگرفت.
در قالب چنین توافقی، ایران میتواند یک برنامه انرژی هستهای، البته تحت محدودیتهای شدید و نظارت دقیق، داشته باشد و میتواند حمایت سیاسی و اقتصادی (اما نه نظامی) از بازیگران منطقهای ارائه دهد. تحریمهای اقتصادی به میزان قابل توجهی کاهش مییابند (و حتی آن دسته از تحریمهایی که باقی میمانند نیز میتوانند در صورت ارائه آزادیهای بیشتر به ایرانیان توسط تهران، کاهش یابند یا برداشته شوند). ایالات متحده آماده خواهد بود که دولت کنونی ایران را بپذیرد و به رسمیت بشناسد و از تلاش برای تغییر رژیم خودداری کند. واشنگتن باید آماده باشد که این توافق را به کنگره بهعنوان یک توافق رسمی ارائه کند تا به ایران اطمینان دهد که این پیمان حتی پس از تغییر دولت نیز برقرار خواهد ماند.
چرا ممکن است تهران همراهی کند؟
برای شروع، دولت ایران تحت فشار شدیدی قرار دارد. موقعیت راهبردی آن بهطور جدی دچار فرسایش شده و در برابر حملات نظامی بسیار آسیبپذیر است. ارزش پول ملی آن بهشدت سقوط کرده است. قیمت انرژی کاهش یافته، در حالی که در داخل کشور حتی انرژی کافی برای گرم نگه داشتن آپارتمانها و تولید در کارخانهها وجود ندارد. نارضایتی عمومی که قبلاً در سطح بالایی بود، پس از وقایع سوریه حتی بیشتر شده است. تحریمهای اعمالشده توسط ایالات متحده نیز به مشکلات اقتصادی ایران دامن زده و احتمالاً وعده کاهش برخی تحریمها میتواند برای رژیم جذاب باشد، زیرا فشار داخلی را کاهش میدهد.
از دیدگاه تهران، مهمترین هدف حفظ نظام ایجادشده توسط انقلاب ۱۳۵۷ است. این هدف در گذشته باعث تغییرات در سیاست شده است: در سال ۱۳۶۷، آیتالله خمینی پایان جنگ ایران و عراق را بدون دستیابی به پیروزی پذیرفت؛ تصمیمی که آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد، اما بهمنظور حفظ جمهوری اسلامی اتخاذ شد. وضعیت کنونی نیز مشابه است: ایالات متحده آمادگی خود را برای پذیرش رژیم فعلی ایران در صورت قبول محدودیتهای گسترده در جاهطلبیهای هستهای و فعالیتهای منطقهایاش نشان میدهد.
نشانههای فزایندهای وجود دارد که رژیم ایران ممکن است برای بحث درباره چنین توافقی آماده باشد؛ معاون جدید رئیسجمهور ایران در امور راهبردی[جواد ظریف] حتی پیش از بدتر شدن وضعیت ایران در سوریه در مقالهای در «فارن افرز» نوشت که دولت «امیدوار به مذاکراتی متوازن در مورد توافق هستهای - و احتمالاً بیشتر از آن - است.» رئیسجمهور جدید نیز بهوضوح اولویت خود را احیای رونق اقتصادی کشور عنوان کرده است.
گزینه نظامی: چشماندازها و پیامدها
برخی تحلیلگران استدلال کردهاند که باید از تلاشهای دیپلماتیک صرفنظر کرده و زودتر به گزینه نظامی متوسل شد. یک حمله میتواند تأسیسات مرتبط با برنامه هستهای ایران را هدف قرار دهد، به امید نابودی کامل یا حداقل اخلال در برنامه و همچنین تحریک تغییرات سیاسی اساسی در تهران. درست است که بسیاری، اگر نگوییم همه، از برنامه هستهای موجود میتواند نابود یا حداقل مختل شود. اما این یک راهحل دائمی نخواهد بود، زیرا تخصص هستهای ایران که از بین بردن آن با نیروی نظامی امکانپذیر نیست، باقی خواهد ماند.
یک عملیات نظامی موفق ممکن است ایران را چندین سال به عقب براند، اما این احتمال وجود دارد که تهران برنامه خود را در مکانهای مستحکمتر و فراتر از دسترس تسلیحات ایالات متحده و اسرائیل بازسازی کند. چنین حملهای همچنین میتواند بهعنوان توجیه بیشتری برای نیاز به تسلیحات هستهای توسط ایران استفاده شود. حتی با وجود تضعیف نیروهای نیابتی و دفاعی، ایران میتواند با استفاده از موشکهای بالستیک باقیمانده خود علیه اسرائیل تلافی کند؛ تأسیسات نفت و گاز همسایگان خود را که بسیاری از آنها شرکای مهم منطقهای ایالات متحده هستند هدف قرار دهد؛ و از طریق تروریسم به اهداف آمریکایی حمله کند.
قیمت نفت و گاز بهشدت افزایش مییابد و فشارهای تورمی در سطح جهانی را افزایش داده و رشد اقتصادی را کاهش میدهد. اثرات داخلی چنین سناریویی در ایران قابل پیشبینی نیست. این وضعیت میتواند به همان اندازه که باعث واکنشهای ملیگرایانه و حمایت از رژیم شود، موجب تشویق اعتراضات ضدحکومتی نیز شود. در سطح بینالمللی، چنین حمله پیشگیرانهای میتواند بیثباتکننده باشد، زیرا ممکن است سایر کشورها از آن بهعنوان الگویی برای اقدام مشابه علیه رقبای خود استفاده کنند.
فشار حداکثری یا دیپلماسی؟
برخی دیگر سیاست فشار حداکثری را پیشنهاد دادهاند که بر استفاده گستردهتر از تحریمهای اقتصادی تأکید دارد. اما در تاریخ تحریمها هیچ چیزی نشان نمیدهد که بتوانند به اهداف بلندپروازانه دست یابند، آن هم قطعاً در یک بازه زمانی مشخص. بار دیگر، تحریمها میتوانند و باید بخشی از یک سیاست جامع باشند؛ با این حال، افزودن برخی اقدامات جدید برای افزایش فشار بر رژیم و همچنین وعده کاهش تحریمها میتواند بهعنوان مشوقی برای تغییر رفتار، از جمله در حوزه حقوق بشر و سیاست داخلی، عمل کند.
رویکرد صحیح برای واشنگتن این است که با دیپلماسی شروع کند و همزمان تهدید به استفاده از نیروی نظامی را مطرح نماید، و در صورت پیشروی ایران در فعالیتهای هستهای فراتر از یک آستانه مشخص یا تلاش برای تسلیح مجدد نیروهای نیابتی خود، از این نیرو استفاده کند. این ترکیب، دو اولویت اصلی ایالات متحده در قبال رفتار ایران را هدف قرار میدهد؛ اولویتهایی که بیش از دیگر مسائل تحت تأثیر نیروهای خارجی قرار دارند. ارائه مقداری کاهش تحریمها در ازای محدودیت در برنامه هستهای و فعالیتهای منطقهای احتمالاً در کوتاهمدت به نفع رژیم خواهد بود. اما این هدف باید بهدرستی در اولویتهای پایینتر قرار گیرد.
فرصتهای راهبردی برای همیشه باقی نمیمانند
تحولات ۱۵ ماه گذشته فرصتی غیرمنتظره برای مهار ایران ایجاد کرده است. این فرصتی است که نباید از دست برود. این امر تا حدی طنزآمیز است، زیرا این رئیسجمهور پیشین، دونالد ترامپ، بود که ایالات متحده را از توافق هستهای ۲۰۱۵ خارج کرد. اما مذاکره برای یک پیمان جدید و بهبودیافته میتواند شبیه همان کاری باشد که ترامپ انجام داد: زمانی که دولت اول او با مکزیک و کانادا مذاکره کرد تا توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) را با توافقنامه ایالات متحده-مکزیک-کانادا (USMCA) جایگزین کند. یک توافق جدید با ایران نیز میتواند نیاز به استفاده گسترده از نیروی نظامی را برطرف کند، چیزی که ترامپ معمولاً از آن اجتناب میکرد.
ضرورت اقدام سریع
این موضوع فوریت دارد. ایران بهزودی احتمالاً تلاش خواهد کرد تا نیروهای نیابتی خود را بازسازی کند. و با از دست دادن بازدارندگی متعارف خود، ممکن است به این نتیجه برسد که تنها یک سلاح هستهای میتواند از آن در برابر اسرائیل و ایالات متحده محافظت کند. الماسها ممکن است برای همیشه باقی بمانند، اما فرصتهای راهبردی اینگونه نیستند. همانطور که نویسنده کتاب «هنر معامله» کاملاً میداند، این فرصتها باید بهسرعت غنیمت شمرده شوند.
——————-
* ریچارد ناتان هاس (Richard Nathan Haass) دیپلمات آمریکایی است که برای ۲۰ سال (از ژوئیه ۲۰۰۳ تا ژوئن ۲۰۲۳) رئیس شورای روابط خارجی بود. «شورای روابط خارجی» یک اندیشکده خصوصی در ایالات متحده است که بر مسائل سیاست خارجی متمرکز است و دفاتری در شهر نیویورک و واشنگتن دارد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
در سال ۵۷ حکومت پهلوی و اپوزیسیون چپ و جریانهای ملّی در یک چیز کاملاً همداستان بودند، و آن ناآگاهی از سطح شناخت و دانشِ اجتماعیِ خود و ایرانیان بود، چرا که مرزهای توهمات و واقعیتها را نتوانسته بودند مشخص کنند.
خمینی اگر هم در مدت ۱۵ سالهٔ دوری از ایران دچار کمی توهمِ مدرنیزاسیون و شعور سکولار در میان اکثریتِ مردم ایران شده بود، به زودی و بعد از تظاهرات عاشورا و تاسوعا و جواب رد از طرف مردم به نخستوزیریِ شاپور بختیار و ادامه تظاهرات، توهماتش را به دور ریخت و فهمید، برای تصاحب قدرت سیاسی در ایران، به مردمِ آن زمان هر وعدهٔ سرخرمنی را میتواند بفروشد.
خصوصاً بعد از پدیدار شدن عکسش در ماه، آغاز به حاشیه راندنِ تمام مدعیان غیر خودیِ قدرت کرد، و به وسیلهٔ افرادی همچون هادی غفاریها سرکوبش را با زیرکی آغاز کرد، بدون آنکه خود را مطلع از عملکردهای فالانژیستیِ آنها نشان دهد، زیرا وعدههای پاریس او هنوز در گفتمانها زنده بود و هنوز قدرت سیاسی را کاملا به دست نیاورده بود.
با سقوط رژیم پهلوی و عدم آگاهیِ مردم از روشِ دستیابی به اقتدار جمعی و ملّی، و شاید تقدسپذیریِ انسانِ ایرانی مشکل ایجاد ثبات اجتماعی به نفع اقتدار فردیِ خمینی رقم خورد.
زایشِ قدرت سیاسی پدیدهای مستقل از اجتماع و روابط جاری در آن نمیباشد.
جمع و همنواییِ مردم هرچند ناآگاهانه و غلط، ایجاد قدرت میکند و در دنیای سیاست، کنشگرانِ سیاسی هستند که میتوانند از این نیرو و قدرت در جهت اهداف سیاسی خود استفاده کنند.
هرچند انقلاب از شهرهای بزرگ آغاز شد و در آنها قدرت سیاسی تغییر کرد، اما خمینی و اطرافیانش به خوبی آگاه بودند که برای حفظ قدرت باید انقلابشان به دهات و شهرستانهای کوچک صادر شود تا بتوانند هر زمان که لازم شد مورد استفاده قرار دهند، زیرا شهر و تفکراتِ شهری را قابل اتکا در جهت حفظ اسلامشان نمیدانستهاند.
این کار از طُرق مختلف خصوصاً ماهیتبخشیِ مصنوعی و خرافی و آرمانی به عوامِ کمتر شهریِ ناآگاه انجام گرفت (همان کاری که همهٔ پوپولیستها از چپ و راست انجام میدهند). و در آخر جنگ عراق نعمتی خداداده به خمینی و اطرافیانش شد، هر گفتمانی به غیر از گفتمانِ سیاستمدارانِ تازه به قدرت رسیده را ناحق و ناروا تبلیغ میکردند و به یاریِ مردمِ دل درگروِ اسلام داشته(یا همان مستضعفین خمینی) سرکوبهای وحشیانهٔ خود را الهی جلوه میدادند.
متاسفانه تاکتیکهای کسب قدرتِ خمینی و هوادارانش هنوز هم در میان بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی (خصوصاً در خارج و از طیفهای گوناگون)، مقّلدین و باورمندانی دارد (شاید به دلیل سختیِ تغییر است که ما ایرانیها میانهٔ خوبی با تغییر نداریم).
اینان سعی در بزرگنمایی از توانِ شناخت و آگاهیِ خود و مردم دارند و مدام در حال اجرای تئاتر در مقابل مردم میباشند تا نقشی را که مردم میطلبند توانند ایفا کنند و خواستهٔ خود که کسب قدرت سیاسی است را از مردم طلب کنند.
بدا به حال مردمی که ناآگاهانه نقشهای ایفا شده را واقعی و برآورندهٔ آرمانهایشان میدانند.
بازندگان واقعیِ جنبش ۵۷ نه تنها حکومت پهلوی بلکه اپوزیسیون چپ و نیروهای ملی نیز بودند که هم در استراتژی و هم در تاکتیک شکست خورده و نیازمند آموزش و بازنگری در بینشهای اجتماعی، سیاسی خود، بدونه دخیل کردن عواطف و انزجارهای تاریخی و اجتماعی میبودند.
شوربختانه این بازنگری در بخشهایی تبدیل به عیب و ضعفِ دیگران بینی شده است و ناسزاگوییهایی در حد اتهاماتِ بیپایه و بیارزش و تاریخسازی و اسطوره پردازی شده است که هیچگونه پشتوانهٔ فکری هم ندارند.
دعواها و تنفرات گروهی با جنگهای قبیلهای فرقی ندارد و کمکی به آگاهیِ ما و مردم نمیکند، روشِ کسب و حفظ قدرتِ خمینی نتیجهای جز رشد کودکان کار نخواهد داشت(لطفاً غیر از دانستن این موضوع، آن را بفهمیم).
در سال ۵۷ نیز طرفداران ناآگاهِ خمینی زمانی که با چپها وارد بحث میشدند چپها را متهم به کمک به سرنگونی مصدق میکردند و در بحث با سلطنتطلبان، آنان را متهم به کودتای ۲۸ مرداد میکردند. غافل از نظرِ منفیِ خمینی نسبت به مصدق و نظر مثبت آن به کودتای ۲۸ مرداد، از همهٔ غیرخودیها طلبکار بودند تا حقانیت خویش را ثابت کنند.
مقایسهٔ دو تجربهٔ حکومتی در دوران معاصر بعد از نزدیک به نیم قرن در ایران، دال بر حقانیت هیچ جریان فکریِ فعلی نمیباشد، البته که حکومت پهلوی بسیار بهتر و بالندهتر از ولایت فقیه بود، اما مردمان آن سرزمین به دلایل عدیده از جمله باورهای مذهبی و عدم شناخت از قدرت سیاسی، خمینی را به محمدرضا پهلوی، شاه ایران ترجیح دادند(شما بخوان دمکراسیِ تراژیک)، نه توطئه غربی برای سقوط حکومت پهلوی در کار بود و نه گروههای سیاسیای که توان ساقط کردن آن را داشتند، تنها با مسجل شدن سقوط حکومت پهلوی، کمکهای مطبوعاتی و تبلیغیِ غرب از ترس نفوذِ شوروی، با توجه به قولهای خمینی به غَربیان(شما بخوان خُدعه) به سمت او سرازیر شد.
انتقال و یا جابهجاییِ قدرت سیاسی، الزاماً به معنیِ توسعه و رفاه نمیباشد و تا زمانی که مدعیِ قدرت سیاسی، روشها و اهداف خود را مشخص نکند و برای قدرت سیاسیِ خود زمانِ شفافِ تاریخدار مشخص نکند، میتوان در گفتارش شک کرد هرچند رای اکثریت جامعه را دارا باشد.
ایجاد مرزهای زمانی برای قدرت و تفکیک قوای سه گانه، در اصل دوراندیشیِ اجتماعیِ مدرن است، تا ناتوانی و دغلکاریِ سیاستمداران را در جامعه قابل ترمیم کند.
رشد اجتماعی تنها با آزمون و خطا تجربه شده است و تنها جوامعی موفقیت بیشتری کسب کردهاند که تلاش و نیروی بیشتری در آموزش و شناخت اجتماعیِ مردم هزینه کردهاند و به شکل بهینه از تجربیات دیگر جوامع با هزینهٔ کمتری سود جستهاند.
به همین دلیل گفتارهای قبل از تصاحب قدرت سیاسی و اتحادهای سیاسیِ مدعیان قدرت به هیچ عنوان در مواجهه با واقعیات اجتماعی بعد از تصاحب قدرت نمیتواند عیار پذیر باشد، تا زمانی که انگیزههای تصاحب قدرت به شکلِ عملی مشخص گردد.
همهٔ صاحبان قدرتهای سیاسی که موفق به برهم زدنِ مرزهای زمانیِ قدرت میشوند، غولهایی هستند که از چراغ ناآگاهی و بیتفاوتیِ سیاسیِ همان مردم آزاد شدهاند.
جنبشهای اخیر در ایران خصوصاً زن، زندگی، آزادی، ترسِ رها شدن غولهای مستبد را بعد از جمهوری اسلامی کم کرده است اما از بین نبرده است. دمکراسیِ دراماتیک(بخوان رای و انتخاب بدون شناخت) میتواند چاه دیگری در مقابل مردم قرار دهد.
۱۸ دی ۱۳۰۴
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
دیشب و امروز موفق شدم فایل سخنرانی یکساعته یکی از سرداران و مستشاران ایران در سوریه را گوش کنم.
او میگفت جرو آخرین مستشارانی بوده که مجبور شده سوریه را ترک کند و همچنان از ارادتمندان سیاستهای شکست خورده حاکمان ایران بوده و هست. سخنرانی هم در جمع هواداران نظام بوده.
چون میدانم همه حوصله شنیدن همه آن سخنرانی را ندارند، خیلی خلاصه مینویسم؛
ایشان میگوید از اینکه در ایران همه مسئولان متعجب بودهاند که چرا اسد سقوط کرده، خودش متعجب شده!
میگوید در آنجا مردم رژیمی فاسد، ناکارآمد، وابسته و دزد را به زیر کشیدند و همهشان میدانستهاند بزودی چنین اتفاقی خواهد افتاد.
میگوید در حالیکه مردم با قطع دائم برق مواجه بودند عدهای از مقامات و وابستگان آنها اصلأ نمیدانستند قطع برق چیست.
میگوید پول درشتی را آماده کردیم (نمیگوید از کجا و از جیب کدام مردم فلکزدهای) تا به نیروها بدهیم، بیشتر از نصف آن در مسیر چپاول شد، و به نیروها مبلغ بسیار اندکی رسید!
میگوید بشار اسد در عالم هپروت زندگی میکرده و اصلا نمیدانسته در کشور چه خبر است.
میگوید در رأس هرم حکمرانی سوریه چند دستگی شدید بهوجود آمده بود و هر کدام یک طرف میکشیدند.
میگوید روسیهای که ما به آن امید بسته بودیم، منافع اسرائیل را بیشتر در نظر داشت.
میگوید همه فرماندهان ایرانی که در سوریه شهید شدند با هماهنگی روسیه بوده و دقیقاً در هنگام بمباران، رادارها و پدافند روسها خاموش میشد.
او میگوید رئیس جمهور ما که رفته بود سوریه، حتی یک پرچم از ایران، در خیابانهای مسیر نزدند (و ما مستشاران ایرانی رفتیم خودمان پرچم زدیم!) اما وزیر خارجه امارات که میخواسته بیاید تمام مسیر و کل دمشق را به پرچمهای آن کشور آراسته کردند.
و باز میگوید؛ اسد در کشور بود، رئیس جمهور بود، ارتش داشت، خدم و حشم داشت، نوکر و چاکر داشت، کشورهای بزرگ حامی داشت، اما همهاش یک پوستۀ ظاهری بود.
و باز میگوید؛
عجیب بود که مقامات ایران متعجب شدهاند، اسد در کمتر از دو هفته، سرنگون و فراری شد!!
البته ایشان رجزخوانیهایی هم میکند که مقاومت شکست نخورده و قویتر هم شده، و جوانان سوری برمیخیزند، و مردم سوریه عاشق حکومت ایران هستند و اینکه ژنرالهای سوری میپرسیدهاند چرا همۀ طرفداران زن زندگی آزادی را در ایران نمیکشید!! و میپرسیدهاند مگر آنها نمیدانند زندگی ما بسته به حکومت ایران است!
من تازه متوجه شدم چرا حاکمیت ایران شدیداً از مقایسه ایران و سوریه هراس دارد.
چرا اگر کسی بگوید نگاه کنید چقدر حاکمان ایران و سوریه شبیه هم هستند، هر کس در کاخ بنشیند معنیاش کشورداری نیست.
چرا نباید پرونده سوریه در کشورمان باز شود.
چرا هر کس گفت سوریه آینه عبرت ایران است، باید تحت پیگرد قرار بگیرد.
دادستانی حق دارد مراقبت کند کسی نپرسد در سوریه چه شد!
باید لگدمال شود هر کس گفت؛
ای وای، مسیر ما که همان است!
غلط کرده...
روسیه به ایران استثنائا خیانت نمیکند.
همه مردم ایران حاکمیت را دوست دارند.
آنها چشم و گوششان بسته است!
اصلا نمیدانند میلیاردها میلیارد دلارمان، کجا به هدر رفت.
چرا به هدر رفت.
آنها باور میکنند
مقاومت ادامه دارد...
تا پول مفت ایران هست
نهضت ادامه دارد!!
تا اطلاع ثانوی؛
“کسی نپرسد در سوریه چه شد!”
منبع: تلگرام نویسنده
@ghomeishi3
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
۱. چون دایرۀ مشورت ما محدود است، خیلی اشتباه میکنیم؛
۲. چون با وجود IQ بالا به شدت از EQ پایین رنج میبریم؛
۳. چون ناخودآگاه بسیاری از ما، یک عمر دست نخورده باقی میماند؛
۴. چون اکثریتِ مطلق پدران و مادران، تربیت را صرفاً تحسین فرزندان خود میدانند؛
۵. چون افراد به موجب مشکلات معاش، به ندرت فرصتِ کشف خود را پیدا میکنند؛
۶. چون اگر واقعیت را بپذیریم، نگران از دست دادن جایگاه خود هستیم؛
۷. چون احساساتمان بر محاسباتمان مسلط هستند؛
۸. چون نوشتههای سعدی، فردوسی و دیگر مشاهیر ایرانی را بسیار کم خواندهایم؛
۹. چون اشتباه را نه تجربه بلکه ضعف ابدی تلقی میکنیم؛
۱۰. چون یک ضعف بسیار بنیادی داریم: میخواهیم همه ما را تایید کنند؛
۱۱. چون نه درخانواده، نه در مدرسه و نه در جامعه، آداب نقد را به ما نمیآموزند؛
۱۲. چون با تاریخ خود بیگانهایم؛
۱۳. چون به ما آموزش ندادهاند که انسان، مجموعهای از ضعفها و قوتها است؛
۱۴. چون وقتی فردی اشتباه میکند، او را اصلاح نمیکنیم بلکه عمدتاً تخریب میکنیم؛
۱۵. چون بسیار کم کتاب میخوانیم، دامنۀ واژگان ما در فهم پدیدهها و تعامل با یکدیگر بسیار محدود است؛
۱۶. چون بیش از اینکه تمایل داشته باشیم افکار و رفتار یکدیگر را بازبینی کنیم، میخواهیم دورهم باشیم؛
۱۷. چون تمرین نکردهایم که ۵۰ صفحه در مورد خود بنویسیم؛
۱۸. چون عموماً علیرغم تواضع در ظاهر، اکثر رفتارهای ما با خودمحوری و خود حق بینی آمیخته هستند؛
۱۹. چون به شدت برتری طلبیم، نمیتوانیم ضعفهای خود را بپذیریم؛
۲۰. چون تصور میکنیم پرسشگری و مشورت، ما را ضعیف نشان میدهد؛
۲۱. چون ماهیت خطاپذیری انسان را با ماهیت ثابت فرشتگان اشتباه گرفتهایم؛
۲۲. چون اهداف ما با امکاناتمان توازن ندارند؛
۲۳. چون واژۀ Fact در منظومۀ ادبی و فکری ما وجود ندارد؛
۲۴. چون تقریباً در هیچ عرصهای باهم رقابت نمیکنیم؛
۲۵. چون زبانِ انگلیسی نمیدانیم تا در دایرۀ جهانی، خود را محک بزنیم؛
۲۶. چون چند میلیون نفر آسیایی، آفریقایی، اروپایی یا از کشورهای عربی در کشور ما زندگی نمیکنند؛
۲۷. چون فرصتِ مقایسه نداریم؛
۲۸. چون تاریخ چین، هند، روسیه، آمریکا و اروپا را نخواندهایم؛
۲۹. چون تصمیمسازان جامعه، کمتر ذهن ریاضی دارند و بیشتر انتزاعی هستند؛
۳۰. چون غرق در خود و منافع خود هستیم، همکاری، یادگیری و مشارکت با دیگران تقریباً تعطیل است.
ارسال نظر (https://sariolghalam.com/2025/01/07/چرا-واقعیت-ها-را-نمی-پذیریم؟-سی-علت/)
کانال تلگرام نویسنده
t.me/sariolghalam
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
سرتیپ پاسدار «بهروز اثباتی» از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ایران در سوریه در یک سخنرانی در خصوص چگونگی فروپاشی رژیم بشار اسد روسیه را به «خیانت» متهم کرد و گفت: «ما در سوریه شکست بدی خوردیم.»
اثباتی در این سخنرانی که فایل صوتی آن در رسانههای داخلی ایران منتشر شده گفته «فساد در بدنه و فروپاشی اقتصادی از درون نیز باعث فروپاشی حکومت بشار اسد شد.»
او درباره نقش روسیه گفت مسکو تمام سیستمهای راداری را خاموش کرد تا اسرائیل بتواند مقر اطلاعات نیروهای ایران موسوم به «شهید صادق» را بزند.
او درباره تهدیدات تهران درباره پاسخ به اسرائیل گفت «صحنه فعلی کشش وعده صادق۳ را ندارد» و افزود: «جمهوری اسلامی انتقام سید حسن نصرالله را گرفت.»
این اظهارات در حالی مطرح شده که عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران در اظهاراتی گفت که شکست ارتش سوریه باید برای جمهوری اسلامی یک زنگ هشدار باشد. به گزارش خبرگزاری «ایسنا»، عراقچی سهشنبه هجدهم دی گفت: «ضربهای که به ارتش سوریه وارد شد قبل از اینکه نظامی باشد، رسانهای و روانی بود و در واقع ارتش سوریه قبل از جنگیدن شکست خورد.»
حکومت ایران بیش از ۱۳ سال با اعزام نیروهای خود به سوریه از حکومت بشار اسد پشتیبانی کرده و همچنین حزبالله لبنان و سایر گروههای نیابتی از جمله فاطمیون را نیز برای مقابله با مخالفان اسد در سوریه مستقر کرده بود.
با سرنگونی حکومت بشار اسد و فرار او به مسکو، ایران مهمترین متحد خود در منطقه را از دست داد.
سوریه، هفته گذشته از ایران خواست به حاکمیت و اراده مردم سوریه احترام بگذارد و نسبت به ایجاد هرجومرج در این کشور هشدار داد.
تنش لفظی بین دمشق و تهران در روزهای گذشته افزایش یافته است؛ علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، هفته گذشته در واکنش به سقوط رژیم بشار اسد گفت: «برخی کشورها اگر دچار اشتباه بزرگ شوند و عوامل ثبات و اقتدار خود را که همان جوانهای مومن هستند، از صحنه خارج کنند؛ همانند سوریه خواهند شد.»
خامنهای تاکید کرد که «مقاومت» دوباره در سوریه ظاهر خواهد شد. مسالهای که دمشق آن را مداخله آشکار در امور داخلی و تلاش برای شعلهور کردن نزاع میداند.
احمد الشرع که ریاست اداره سیاسی جدید دمشق را بر عهده دارد، در مصاحبهای در 29 دسامبر با العربیه تصریح کرد که سوریه جدید به دنبال تنش با کشورهای منطقه یا غربی نیست، بلکه میخواهد با همه، از جمله ایران، روابط دوستانه برقرار کند.
الشرع ضمن انتقاد از اظهارات اخیر مقامات ایران گفت: «ما وارد تهران یا جنوب لبنان نشدیم، بلکه به شهرها و روستاهایمان بازگشتیم. منتظر اظهارات مثبت از سوی تهران بودیم و ایران باید با مردم سوریه همسو میشد.»
علی خامنهای در واکنش به سقوط اسد و روی کار آمدن احمد الشرع، گفت: «به این جوله باطل نگاه نکنید، اینهایی که امروز جولان میدهند روزی زیر پای مومنان لگدمال خواهند شد.»
احمد الشرع، رهبر اداره جدید سوریه در گفتوگو با العربیه گفته بود که «هر کشوری که ایران در آن نفوذ دارد از جمله عراق، لبنان و سوریه تنشهای فرقهای در مقیاس بسیار گسترده رخ میدهد به طوری که منجر به جنگ داخلی میشود، فساد اداری قابل توجهی در سطح دولت و نهادهای عمومی آن کشور ایجاد میشود و تولید و صنعت کپتاگون و دیگر انواع مواد مخدر در آن گسترش مییابد.»
الشرع گفت امیدوار بودم ایران در مداخلات خود در منطقه تجدید نظر کند، مسالهای که دارد به ضرر مردم منطقه تمام میشود.
پیشتر یک منبع نزدیک به «اداره سیاسی» جدید در سوریه فاش کرد که دولت جدید دمشق در حال تهیه شکایتی علیه تهران برای ارائه به دادگاههای بینالمللی است که شامل درخواست برای ملزم کردن ایران به پرداخت غرامتی به مبلغ ۳۰۰ میلیارد دلار است.
ایران مقادیر زیادی تجهیزات نظامی را در سوریه رها کرده است
«وال استریت ژورنال» به نقل از مقامهای ایرانی و عربی گزارش داد، همزمان با فروپاشی نظام بشار اسد، هزاران شبهنظامی مورد حمایت ایران که در اطراف دمشق، حلب مناطق شرقی سوریه حضور داشتند، از جمله افسران سپاه به همراه نیروهای افغان، عراقی، لبنانی و سوری، بهسرعت از سوریه خارج شده و به سمت شهر مرزی القائم عراق گریختند.
این مقامات همچنین، افزودند که برخی ایرانیان مستقر در دمشق از طریق هوایی به تهران منتقل شدند، در حالی که جنگجویان حزبالله در غرب سوریه از طریق زمینی به لبنان گریختند.
اما در مورد تسلیحات ایران در سوریه، به نظر میرسد که تجهیزات و سلاحهایی سنگین و سبک که در اختیار این شبهنظامیان بود، در محلهای خود رها شده است.
دیپلماتهای غربی فاش کردند که با فرار هزاران نیروی نظامی ایرانی و متحدانشان از سوریه، آنها مجبور شدند مقادیر زیادی از تجهیزات و تسلیحات نظامی را پشت سر بگذارند. این تجهیزات بعداً یا توسط اسرائیل منهدم شد یا توسط «هیئت تحریر الشام» و گروههای دیگر متحد با آن به تصرف درآمد.
در پاسخ به این سؤال که آیا ایرانیها بهطور کامل از سوریه خارج شدهاند، باربارا لیف، یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا در امور خاورمیانه، روز دوشنبه گفت: «تا حد زیادی، بله… این موضوع غیرعادی است.»
باربارا لیف که معاون وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک است، افزود: «اکنون سوریه به منطقهای خصمانه برای ایران تبدیل شده است.» با این حال، او توضیح داد که «این به معنای آن نیست که آنها تلاش نخواهند کرد دوباره حضور خود را تثبیت کنند.»
از سوی دیگر، میک مولروی، مقام سابق پنتاگون در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، گفت: «فروپاشی نظام اسد باعث کاهش نفوذ ایران در منطقه و توانایی آن در حمایت و پشتیبانی از سازمانهای تروریستی شده است.»
در همین حال، اندرو تابلر، مدیر سابق امور سوریه در شورای امنیت ملی آمریکا، آنچه در سوریه رخ داده را بهعنوان یک شکست فاجعهبار برای تهران توصیف کرد.
تلاش برای بازسازی شبکهها
با وجود این شکست یا ضربه بزرگ، برخی مقامات آمریکایی بر این باورند که ایران در نهایت تلاش خواهد کرد یک پل زمینی در سوریه بازسازی کند و شبکههای قدیمی خود را با هدف بهرهبرداری از بیثباتی موجود در این کشور فعال نماید.
با این حال، یک مقام ارشد آمریکایی اظهار داشت که به دلیل حمایت تهران از اسد در طول سالهای گذشته، بعید است دولت جدید سوریه به سپاه پاسداران اجازه دهد حضور نظامی خود را در آینده در این کشور احیا کند.
گفتنی است که دولت جدید سوریه، که توسط «هیئة تحریر الشام» همراه با دیگر گروههای متحد با آن تشکیل شده است و رهبران آن سالها در جنگ علیه نظام اسد مورد حمایت ایران جنگیدهاند، ایران را بهعنوان یک تهدید بزرگ میبیند.
هزینه ملیاردها دلار در سوریه
عقبنشینی ایران از سوریه بهعنوان پایان تلاشهایی طولانیمدت تهران برای ساختن شبهنظامیانی متحد جهت گسترش نفوذ خود در منطقه تلقی میشود. به گفته حشمتالله فلاحتپیشه، تحلیلگر سیاست خارجی ایران و رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس، ایران ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده است.
علاوه بر این دهها تن از فرماندهان سپاه در سوریه کشته شدند و هزاران نیروی شبهنظامی وابسته به تهران از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۴ به سوریه اعزام شدند تا از رژیم بشار اسد حمایت کنند و ایران بتواند پل زمینی مهم انتقال سلاح به حزبالله لبنان را حفظ کند.
العربیه فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
«مرگ ۵۰ هزار نفر به دلیل آلودگی هوا»، این یک جمله پرتکرار در ۲ دهه گذشته است؛ «تهران، آلودهترین شهر دنیا». رکوردی زمستانی که از اواسط دهه ۸۰ هر سال، حداقل دو-سه بار، سرتیتر خبرها میشود. بحرانی که نه تنها هیچ دولتی در ایران نتوانسته بر آن غلبه کند، بلکه بر تعداد شهرهای بزرگ آلوده افزوده شده است.
ابعاد فاجعه تاحدی است که در سالهای مختلف، مثل اواسط دهه ۱۳۹۰ خورشیدی، تنها شرایط آب و هوایی، تغییری در تعداد روزهایی با هوای سالم و البته به ندرت پاک، میدهد.
تهران، پایتخت ایران از ۶ دهه پیش، گرفتار آلودگی هواست؛ میراثی از مدرنیته، آفتی که مانند دیگر شهرهای بزرگ دنیا، بر سر پایتخت ایران هم آمده است؛ پاریس، لندن، نیویورک، واشنگتن دی سی، مکزیکوسیتی، پکن، دهلی نو و بسیاری دیگر از شهرهای بزرگ اروپایی، آسیایی و آمریکایی از قرن ۱۹ تاکنون، در مقاطع مختلف گرفتار آلودگی هوا بودند و بسیاری از آنها، اکنون این قاتل خودساخته بشر را مهار کردهاند. اما تهران، نه تنها در همه این شش دهه به طور مداوم با آلودگی هوا دست به گریبان بوده که هر سال، وضعیتی بدتر از قبل را هم به خود دیده است.
همین امسال و تا دهم دی ۱۴۰۳، تهران از ابتدای سال تنها ۵ روز هوای پاک داشته و در مقابل با ۱۷۸ روز هوای قابل قبول، ۸۸ روز هوای ناسالم برای گروههای حساس جامعه و ۱۵ روز هوای ناسالم برای همه افراد دست به گریبان بوده است. وضعیتی که برای اهواز، اصفهان، اراک، مشهد و کرج و حتی تبریز و ارومیه و بندرعباس و بوشهر، اگر بدتر نباشد، بهتر هم نیست.
چرا آلودگی هوا در ایران مهار نمیشود؟
کمتر از ۱۵ سال از زمانی که محمود احمدینژاد، رییس جمهوری پیشین ایران با پیشنهادی غیرمنتظره خواست هواپیماهای سمپاش بر فراز تهران غرق در دود پرواز کنند و بر آلودگی هوا، آب بپاشند تا رنگ آبی به آسمان پایتخت برگردد میگذرد، اما در همه این سالها، هیچ راهحل علمی و عملی در ایران نتوانسته از حجم آلودگی هوای ۶ کلانشهر بکاهد؛ حتی ایده «مازوت نسوزانیم تا هوا آلوده نشود» دولت مسعود پزشکیان هم چند روزی بیشتر دوام نیاورد و نفت کوره که بسیار پایینتر از استانداردهای جهانی در ایران تولید میشود، دوباره مسئولیت تولید برق را به دوش کشید و دوباره «تهران، آلودهترین شهر دنیا» شد.
پس از همه این سالها، به تازگی مسئولی در سازمان محیط زیست آماری، هرچند نه چندان شفاف، از سهم آلایندهها در ۶ کلانشهر ایران ارائه داد و گفت که اهواز، اصفهان، تهران، مشهد، کرج و اراک، هر کدام به دلایلی، در بیش از نیمی از روزهای سال، هوای قابل تنفس ندارند؛ اهواز گرفتار گرد و خاک ناشی از خشکسالی و البته دود فلرهای چاههای نفت خوزستان است و اصفهان، تهران، مشهد، کرج و اراک هم گرفتار سوخت بیکیفیت در خودروها و کارخانههای بیکیفیت.
به گفته صدیقه ترابی، معاون محیط انسانی سازمان محیط زیست اهواز ۵۵ درصد روزهای سال، گرفتار آلودگی هوا است. در اصفهان، تهران، مشهد، کرج و اراک، صنایع، نیروگاهها و سپس خودروها عامل آلودگی هوا هستند. اما در تهران و مشهد، بیشترین آلودگی از منابع متحرک تولید میشود.
این وضعیت تا حدی پیش رفته که محمدصادق حسنوند، رییس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران اعلام کرد: «۵۰ هزار مورد از مرگ و میر سالانه در ایران به آلودگی هوا منتسب است.»
دولت و شهرداری، ناتوان در توسعه حمل و نقل پاک
شهرداری تهران از دوران پهلوی تاکنون به فکر توسعه مترو و قطار شهری به عنوان موثرترین راه در کنترل آلایندههای شهری است، تهران ۶ دهه پس از نخستین برنامهریزیها برای احداث قطار شهری، تنها ۷ خط دارد، کمتر از ۳۰۰ کیلومتر و ۱۶۰ ایستگاه.
این درحالی است که پاریس با جمعیتی تقریبا یک چهارم تهران، ۱۴ خط مترو، با ۲۵۰ کیلومتر طول و حدود ۳۹۰ ایستگاه دارد. همین وضعیت در بسیاری از شهرهای بزرگ اروپایی دیده میشود.
شهرداران تهران پس از انقلاب در فکر توسعه خطوط قطارهای سبک و سنگین شهری بودهاند، اما مشکلات مالی گسترده، مانع از توسعه مترو به اندازه نیاز پایتخت بوده است. ناکامیها اکنون به مرحلهای رسیده است که شهرداری تهران در تامین اتوبوس شرکت واحد به عنوان قدیمیترین شبکه حمل و نقل عمومی در پایتخت، عاجز است.
شبکه حمل و نقل عمومی تهران علاوه بر اینکه فرسوده و ناکافی است، برای نیازهای روز طراحی نشده و عملا در مدیریت سفرهای مردم، نقش زیادی ندارد.
اما علیرضا زاکانی، شهردار تندروی تهران درحالی گفته به خود نمره عالی در کنترل آلودگی هوا میدهد که در سه سال گذشته، نه تنها شهرداری او نتوانسته حمل و نقل عمومی را توسعه دهد که حتی در حفظ وضعیت موجود امکانات حمل و نقل عمومی هم ناتوان بوده است. به طور نمادین چندین اتوبوس جدید و حتی برقی به ناوگان سیستم حمل و نقل عمومی پایتخت ایران افزوده شده، اما کمبودهای تهران در شبکه اتوبوسرانی و فرسودگی ناوگان، چندین برابر بیشتر از تعداد اتوبوسهای جدید و بازسازیشدهای است که در تهران مردم را جابجا میکنند.
این ناتوانی تا حدی عیان است که شهرداری در تبلیغات فرهنگسازی خود دیگر از مردم نمیخواهد با حمل و نقل عمومی در شهر تردد کنند و اندک تلاشی که مدیریت شهری برای تکان نخوردن ماشینهای شخصی میکردند هم تعطیل شده است. خودروهای شخصی که در دو دهه گذشته به طور مدام به عنوان متهمان ردیف اول آلودگی هوای تهران شناخته شدهاند، در ایران با کمترین استاندارد ممکن تولید میشوند و البته اگر استاندارد بالایی هم داشتهباشند، سوخت با کیفیتی به باک آنها نمیرسد تا خروجی اگزوزها، پاکیزهتر باشد.
صدیقه ترابی، معاون سازمان محیط زیست در گفتگو با شبکه شرق درباره کیفیت سوخت، سخنان قابل تاملی بیان کرده است: «درباره بنزین و گازوئیل به وضعیت استاندارد نرسیدهایم. مطابق برنامه، وزارت نفت موظف است روزانه ۸۵ میلیون لیتر بنزین یورو ۴ توزیع کند. اما اکنون مصرف روزانه ایران به بالای ۱۲۰ میلیون لیتر رسیده. وزارت نفت تامین اختلاف این دو عدد را موظف نیست. این بنزین غیر استاندارد را در جایگاهها، به صورت مخلوط توزیع میکند. وقتی مصرف افزایش پیدا کرده، بنزین استاندارد تولید و توزیع نمیشود و در کلانشهرها، این بنزین توزیع میشود.»
او همچنین درباره کیفیت مازوتی که در نیروگاهها سوزانده میشود هم گفت: «مازوت مصرفی در ایران، استاندارد نیست و ۳.۵ درصد گوگرد دارد. این درحالی است که در دنیا، این استاندارد نیم درصد است. سازمان استاندارد ایران، تا وجود ۸ دهم درصد گوگرد در مازوت را هم پذیرفته است. وزارت نفت میگوید باید سرمایهگذاری سنگین برای کاهش گوگرد در مازوت تولیدی، انجام شود و رسیدن به استاندارد، زمانبر است. سرمایهگذاری مورد نیاز را مطرح کرده اند و تا سال ۱۴۰۶ باید به استاندارد برسانند.»
در تهران توسعه خطوط دوچرخه و استفاده از دوچرخههای برقی نزدیک به صفر است. راهکاری که شهرهای بزرگ دنیا به آن به چشم یک مسیر جذاب و بسیار ارزان قیمت برای نجات از آلودگی هوا نگاه میکنند. به عنوان مثال پاریس قصد دارد تا سال ۲۰۲۶ به شهری بدل شود که صد در صد قابل استفاده با دوچرخه است.
همین شرایط برای استفاده از خودروهای برقی هم وجود دارد. با وجود ورود خودروها و تاکسیهای برقی به پایتخت، اما زیرساختی برای شارژ آنها وجود ندارد.
چرا پکن توانست، تهران نتوانست؟
به طور کلی، فرمول مقابله با آلودگی هوا و رسیدن به هوای پاک، تقریبا در همهجای دنیا از یک الگوی مشخص پیروی میکند. استفاده از سوخت پاک در خودروها، وسایل حمل و نقل خصوصی و عمومی و صنایع و کنترل آلودگی و دور کردن صنایع آلاینده از محیطهای شهری. چیزی که در پکن، مکزیکوسیتی، لندن، پاریس، نیویورک و دیگر شهرهای بزرگ دنیا با کیفیتها و اولویتهای مختلف اجرا شده است و در تهران اجرا نمیشود.
ناگفته پیداست که یکی از مهمترین عوامل برای کاهش آلودگی هوا، اقتصاد قدرتمند و پویاست؛ پکن، یکی از آلودهترین شهرهای دنیا در ۳ دهه گذشته، با تکیه به رشد اقتصادی بالای چین و تولید ناخالص داخلی بیش از ۱۸ تریلیون دلار، در ۵ سال گذشته توانسته است که در زمستان هوای تمیزتری به شهروندانش هدیه بدهد. دلیلش هم اجرای گسترده تدابیر مختلف برای کاهش هوای پاک بوده است. مطابق آمارهای رسمی، با بودجهای بیش از ۱۵ میلیارد دلار که به مدت ۱۲ سال هزینه شده، بیش از ۶۰ درصد از آلودگی هوا پایتخت چین کاسته شده است.
پکن اما در یک دهه اخیر، تحولی شگفتانگیز در مبارزه با آلودگی هوا تجربه کرده است. طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد، این شهر با اجرای سیاستهای کاهش آلودگی، توانسته است میزان ذرات ریز خطرناک (PM2.5) را تا ۶۴ درصد کاهش دهد. همچنین، میزان دیاکسید نیتروژن و دیاکسید گوگرد که از عوامل اصلی آلودگی هوا هستند، به ترتیب ۵۴ و ۸۹ درصد کاهش یافته است. از سوی دیگر تعداد روزهایی که کیفیت هوای پکن در سطح قابلقبول یا خوب قرار داشته است، از تنها ۱۳ روز در سال ۲۰۱۳ به بیش از ۳۰۰ روز در سال ۲۰۲۳ افزایش یافته است.
پکن برای رسیدن به ۳۰۰ روز هوای پاک، بودجه کاهش آلودگی هوا را از ۳۹۰ میلیون یورو در سال ۲۰۱۳ پس از پنج سال به بیش از ۲.۶ میلیارد یورو در سال ۲۰۱۸ رساند و در سالهای بعد، همین رقم را اختصاص داد. بودجهای که بیش از کل بودجه شهرداری تهران در سال ۱۴۰۳ است.
شینا انصاری، معاون مسعود پزشکیان و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست درباره آلودگی هوای تهران گفته است: «تجربه بسیاری از شهرهای جهان نشان میدهد که آلودگی هوا درد بیدرمان نیست. برخی از این شهرها با مشکلاتی مشابه تهران توانستهاند با سیاستگذاری و اولویتبخشی به برنامههای کاهش انتشار آلایندهها، سرمایهگذاری برای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و توسعه حمل و نقل عمومی از این مشکل گذر کنند. البته در این میان چالش کمبود منابع مالی برای اجرای برنامههای اصلی را هم نمیتوان نادیده گرفت.»
بحران اقتصادی و سراب هوای پاک
یک سال پیش، روزنامه همشهری به نقل از داریوش گلعلیزاده، رئیس مرکز ملی هوای سازمان حفاظت محیطزیست درباره بودجه مورد نیاز برای هوای پاک و مقابله با آلودگی هوا نوشت: «اجرای اقدامات اساسی پیشبینیشده در قانون هوای پاک به حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد تا بتوان گامهایی جدی و سریع برای حل مشکل آلودگی هوای کلانشهرها برداشت. درحالیکه در بودجه ۱۴۰۲ مبلغ ۸۴۰ میلیارد تومان اعتبار بهمنظور اجرای تکالیف تعیینشده در قانون هوای پاک برای دستگاههای مختلف درنظر گرفته و همچنین پیشبینی شده است که دولت میتواند علاوهبر این رقم، حدود ۱۶۰میلیارد تومان از محل جرایم پیشبینیشده در این قانون، درآمد کسب کند.»
نکته اینجاست که او دو سال پیش در آبان ۱۴۰۱ به مهر گفته بود که دولت ابراهیم رییسی ۱۰۰ میلیارد تومان برای هوای پاک اختصاص داده است. در آن زمان دلار حدود ۳۵ هزار تومان بود. درواقع دولت باید حدود ۳ میلیارد دلار به این بودجه اختصاص میداد. اما عملا بودجه اختصاص پیدا کرده دولت سیزدهم تنها ۳ میلیون دلار شد.
با این حساب به نظر میرسد برآوردهای سازمان محیط زیست برای مقابله با آلودگی هوا، سالانه ۳ میلیارد دلار برای تهران و ۵ کلانشهر اصفهان، کرج، اراک، مشهد و اهواز باشد.
با این حال، در بودجه سال ۱۴۰۳، خبری از هوای پاک نبود. عباس شاهسونی، رئیس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم وزارت بهداشت گفته است که «بودجه کشور ردیف مجزایی برای هوای پاک ندارد و سال گذشته اعتباری از سمت دستگاهها برای قانون هوای پاک دیده نشد.»
و عجیب اینکه مجلس در بررسی بودجه پیشنهادی سال ۱۴۰۴، دست دولت را در توسعه حمل و نقل عمومی بسته است. شینا انصاری، معاون مسعود و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست پنجم دی ماه در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «در لایحه بودجه سال ۱۴۰۴ مقرر شده بود معادل ۳۵ درصد عوارض آلایندگی وصولی موضوع مواد (۲۷) و (۴۰) قانون مالیات بر ارزش افزوده، صرف توسعه ناوگان حملونقل عمومی، کاهش آلودگی هوا و ... در شهرها شود، اما این بند در مجلس حذف شده است.»
هرچند که حبیب قاسمی، عضو کمیسیون تلفیق لایحه بودجه ۱۴۰۴ مدعی شده است که «در لایحه بودجه ۱۴۰۴ به دولت اجازه داده شده تا ۵۰ هزار میلیارد تومان اوراق در این حوزه منتشر کند که ۷۰ درصد آن به موضوع حمل و نقل و برقیسازی اتوبوسها و از رده خارج کردن وسایل حمل و نقل آلاینده و اسقاطی مربوط است.»
درحالی مجلس دولت را مجاز کرده برای مقابله با آلودگی هوا، اوراق قرضه بفروشد که رکود اقتصادی و بحرانهای مالی، اقبال به اوراق قرضه دولتی را به شدت کاهش داده و دولت سیزدهم و چهاردهم بیش از نیمی از اوراقی که تاکنون فروختهاند را برای تامین بازپرداخت اوراق قرضه فروخته شده دولت یازدهم و دوازدهم صرف کردهاند. وضعیتی که تا سالهای آینده هم ادامه خواهد داشت.
هرچند که دولت نهم و دهم جمهوری اسلامی تحت ریاست محمود احمدینژاد، در دورانی که ایران درآمد نفتی بیسابقهای داشت، هیچ کاری برای هوای پاک نکرد و حتی در تامین مالی واگن مترو و اتوبوس شهری برای تهران و دیگر کلانشهرها سنگاندازی میکرد، اما اکنون که دولت با تولید ناخالص داخلی حدود ۴۰۰ میلیارد دلار با انواع ناترازیها دست و پنجه نرم میکند به نظر نمیرسد کنترل آلودگی در اولویت دولت باشد.
همه اینها درحالی است که مهدی پیرهادی، رئیس کمیسیون سلامت، محیطزیست و خدمات شهری شورای شهر تهران حدود یک ماه پیش به استناد گزارش مرکز پژوهشهای مجلس گفت: «اگر هزینههای آلودگی هوا را بسنجیم، ۱۱.۳میلیارد دلار برای درمان و خسارات دیگر بخشها هزینه شده است.»
همچنین مرکز پژوهشهای مجلس معتقد است که خسارت سالانه آلودگی هوا، ۲.۰۳ میلیارد دلار است. خبرگزاری تسنیم هم نوشته است که آلودگی هوا سالانه «خسارتی معادل ۲.۳ میلیارد دلار به پایتخت وارد میکند.» اعدادی نزدیک بههم که نشان میدهد بودجه مورد نیاز برای هوای پاک در ایران، تقریبا به اندازه خسارتی است که آلودگی هوا، به مردم تهران میزند.
دولت، ناتوان در توسعه نیروگاهی و تولید برق از انرژیهای پاک
رییس سازمان حفاظت محیط زیست گفته است: «متاسفانه با وجود اینکه ۷ سال از قانون هوای پاک و آیین نامههای اجراییاش گذشته بخش عمده تکالیف محقق نشده است. بنا داریم در دولت چهاردهم با قوت و قدرت موضوعات را پیگیری خواهیم کرد.»
همچنین به گفته رئیس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم وزارت بهداشت در ۷ سال گذشته و پس از تصویب قانون هوای پاک، «عدد غلظت ذرات معلق هوا بهعنوان یک شاخص از در سال ۱۳۹۶ (سال تصویب قانون)، ۳۰ میکروگرم بوده و سال ۱۴۰۲ نیز همان ۳۰ میکروگرم بر مترمکعب باقیمانده است.»
دولت مسعود پزشکان پیش از شروع موج آلودگی هوا در شهرهای مختلف ایران، به بهانه مقابله با آن و با شعار «مازوت نسوزانیم تا هوا آلوده نشود» از قطعی گسترده و برنامهریزی شده برق خبر داد اما هفتههای پس از آن نشان داد که این ادعا با واقعیت سازگار نبود. منع مازوت سوزی به چند نیروگاه انگشتشمار محدود شد و البته آلودگی هوا هم بازگشت و با افزایش اعتراضات به قطعی برق، مازوتسوزی نیروگاهها افزایش یافت که نتیجه چیزی نبود غیر از تشدید آلودگی هوا و شد همان که باز هم تهران، آلوده ترین شهر دنیا نام گرفت.
واقعیت این است که شبکه تولید برق ایران، قدیمی، فرسوده و نیروگاهها ناتوان از تولید برق به اندازه نیاز کشور هستند. نیروگاههای حرارتی چندگانهسوز که در ایران به وفور دیده میشود، از ناتوانترین و کمبازدهترین نیروگاههای تولید برق هستند که البته دولتهای مختلف برای توسعه برق صنعتی و خانگی با هزینههای گزاف آنها را ساختهاند.
نکته اینکه سمیه رفیعی، سخنگوی کمیسیون کشاورزی مجلس درباره مصرف مازوت گفته است: «در ۶ ماهه امسال به اندازه کل سال ۱۴۰۲ مازوت در کشور مصرف شده است. اعداد و ارقام کشتهشدگان آلودگی هوا که توسط وزارت بهداشت اعلام میشود تنها مربوط به آلاینده ذرات معلق است و اگر سایر آلایندههای معیار را سنجش کنند، این اعداد خیلی بیشتر خواهد بود.»
هرچند که این نیروگاهها میتوانند هم گاز طبیعی، هم گازوئیل و هم مازوت بسوزانند، اما ناتوانی دولتها در تامین گاز طبیعی در فصل زمستان و صادرات بهصرفه آن، مازوت سوزی، تنها راه برای تامین برق در زمان کمبود گاز طبیعی است.
یورونیوز فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
پنج سال پس از سرنگونی هواپیمای اوکراینی؛ روایت خانواده مسافر ششسالۀ پرواز
پنج سال پیش، در ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸، پرواز پیاس ۷۵۲ با شلیک موشکهای سپاه پاسداران سرنگون شد و همه ۱۷۶ سرنشین آن جان باختند. امیرحسین اویسی، سارا حمزهای و عسل اویسی از سرنشینان این پرواز بودند. خانواده آنها برای بدرقهشان به فرودگاه امام خمینی تهران رفته بودند. این روایت آنهاست. گزارش تصویری از پوریا افخمی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
انتشار خبر رسیدگی قضایی به پرونده دکتر محسن رنانی و تعلیق فعالیت سایت و کانال تلگرامی پرمخاطب وی موجی از نگرانی و ناامیدی در میان دغدغهمندان آینده ایران ایجاد کرد. واقعیت ایناست که از چند سال پیش از این مقوله توسعه با نام رنانی گره خورده و او را به نماد بارزی برای این مفهوم تبدیل کرده است. از همین رو رسیدگی قضایی به پرونده او امری فراتر از پیگرد حقوقی یک پژوهشگر دانشگاهی تلقی میشود. اما چرا محسن رنانی برای ایران امروز اهمیت زیادی دارد؟
جریان سازی: رنانی یک اندیشمند جریانساز است. از همینرو گزاف نیست اگر بگوییم که در سایه کوشندگی افرادی مانند او بوده که امروزه توسعه به گفتمانی قدرتمند در میان بخش قابل توجهی از نخبگان کشور تبدیل شده است. این تلاش زمانی اهمیت مییابد که در نظر آوریم در دوره حیات جمهوری اسلامی نیروهای ضدتوسعه و بحرانآفرین همواره نقش مهمی را در سیاستگذاریها و تصمیمسازیها ایفا نموده اند، ولی حق ایناست که امروزه گفتمان توسعه از وزن قابل توجهی در مناسبات نخبگانی برخوردار شده است.
نهاد سازی: اهمیت کار رنانی آنجایی بیشتر جلوهگر میشود که او هرگز به جریان سازی بسنده نکرد و در صدد نهادسازی برآمد. این در حالیاست که نظام سیاسی در نیم سده گذشته از دو استراتژی نهادسازی در حکومت و نهاد زدایی از جامعه بهره جسته است. شاید بهترین مثال برای استراتژی اول را بتوان گسترش فزاینده شوراهای عالی در نهاد قدرت، و برای دومی امنیتیسازی فعالیت احزاب سیاسی و تشکلهای مدنی در جامعه عنوان کرد. تاسیس پویش فکری توسعه مهمترین نهادسازی رنانی در این مسیر تلقی میشود
کنشگری مرزی: رنانی در طول سالهای فعالیتاش با اعتقاد به ضرورت رقم خوردن معادله؛ دولت کارآمد و پاسخگو- جامعه تشکلیافته و مدنی برای توسعه ایران کوشیده است تا در قامت یک کنشگر مرزی ظاهر شده و همزمان پایی در حکومت و پایی در جامعه داشته باشد. این شیوه حضور زمانی اهمیت مییابد که در نظر آوریم مقصود فراستخواه؛ کنشگران مرزی را مهمترین حاملان توسعه و تجدد در ایران معاصر معرفی میکند. بنابراین شاید گزاف نباشد اگر اولویت پروژه توسعه کشور را پرتعداد بودن این دسته از کنشگران بدانیم.
تمرکز بر آموزشوپرورش: اینکه روزگاری پیش از این رنانی اذعان کرده بود تنها مشاورت وزیر آموزشوپرورش را در صورت پیشنهاد به عنوان مسئولیتی دولتی خواهد پذیرفت از نگاه بنیادی او به مسائل توسعه حکایت دارد. واقعیت این است که پرداختن به نسبت میان آموزش و توسعه وزن قابل توجهی در آموزههای رنانی در سالهای اخیر داشته است. در همین راستا او کوشید تا با توجه به دوران کودکی از حق مهمی بهنام کودکی کردن و الزامات آن به عنوان یکی از ارکان توسعهیافتگی سخن گفته و نگاهها را به سوی یکی از مهمترین بنیانهای آن یعنی سرمایه انسانی معطوف نماید.
توجه به سرمایه اجتماعی: رنانی همواره نگاه ویژهای به مقوله سرمایه اجتماعی داشته است. کتاب چرخههای افول اخلاق و اقتصاد مبتنی بر چنین نگرشی کوشیده است تا نسبت میان سرمایه اجتماعی و توسعه را مورد کاوش قرار دهد. همچنین در این سالها رنانی سعی کرده تا در سخنرانیهای خود با تمرکز بر دو وجه ارتباط و اعتماد به عنوان ارکان اصلی سرمایه اجتماعی از اهمیت آن برای رشد اقتصادی، ایجاد رفاه، امیدآفرینی، و متوقف کردن رشد فزاینده مهاجرت سخن بگوید. برای محسن رنانی به عنوان نماد توسعه کشور رهایی از محدودیتها و اثربخشی افزونتر آرزو میکنیم.
تلگرام نویسنده
@solati_mehran
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
فصل دوم
تسری سرطان دزدسالاری
هوگو چاوز، رئیس جمهوری پیشین ونزوئلا، در سال ۱۹۹۸ پس از کارزار انتخاباتی پرشوری برای تغییر به قدرت رسید. او میخواست قانون اساسی و حتی نام کشور را تغییر بدهد. جمهوری ونزوئلا که ۴۰ سال پیشتر از آن تاریخ پدید آمد، مرفهترین کشور آمریکای جنوبی و پس از پایان استبداد نظامی، یکی از قدرتمندترین دموکراسیها بود. اما مانند بسیاری از کشورهای نفتخیز ونزوئلا نیز گرفتار خویشاوندسالاری و فساد مالی بود، هرچند به روشی آشنا و قدیمی. سیاستمداران گاهی رشوه میگرفتند؛ در ازای آن، گاهی به دوستان خود قراردادهایی میدادند. هنگامی که بهای نفت در دههی ۱۹۹۰ کاهش یافت، زدوبندهای حکومتی خشمی محسوس در جامعه پدید آورد. چاوز، سرهنگ دومی در ارتش ونزوئلا که در سال ۱۹۹۲ کودتای ناکامی را ترتیب داده و مجازات شده بود، آن خشم را بازشناخت و از آن بهره برد. پس از آزادی از زندان، او با کارزاری علیه جمهوری فسادزدهی ونزوئلا در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. چاوز قول داد بهجای نظام حاکم، جمهوری بولیواری ونزوئلا را با ماهیتی عادلانهتر پدید بیاورد.
یک سال بعد، زمانی که هنوز او را عامل اصلاحات میدانستند، رئیسجمهوری تازهی ونزوئلا با خِسوس اوردانِتا[۱]، رئیس سازمان امنیت خود، نشستی برگزار کرد. این دو دولتمرد، زمانی که ارتشیهای جوانی بودند، با یکدیگر آشنا شده بودند. آنها با همکاری یکدیگر برنامهی کودتای ۱۹۹۲ را ریخته بودند. هنگامی که کودتا شکست خورد، هر دو به زندان افتادند. اوردانتا عضوی از حلقهی درونی نزدیک به چاوز به شمار میرفت.
او به دیدار چاوز آمده بود، زیرا مدرکهایی داشت که نشان میداد بعضی از اعضای دولتِ بهاصطلاح انقلابی جدید نیز مانند پیشینیانشان رفتارهای فسادآمیز را آغاز کردهاند. او به رئیسجمهوری جدید گفت که چندین مقام بلندپایهی دولت او مبلغ صورتحساب قراردادهای دولتی را مصنوعی افزایش میدادهاند؛ از جمله در قرارداد چاپ متن قانون اساسی پیشنهادی چاوز. بر پایهی روایت چند سال بعدِ اوردانتا از آن نشست، او پافشاری کرده بود تا چاوز به چنان رفتارهایی پایان بدهد. او هشدار داده بود که اگر رئیس جمهوری این کار را نکند، چنین تخلفهایی به دیگران نیز سرایت خواهد کرد.
چاوز به گفتههای او گوش داد، اما چیزی نگفت. سپس، چند هفته پس از آن دیدار، چاوز ناگهان از اوردانتا خواست که از سمتش کناره بگیرد. دادگاه عالی ونزوئلا نیز هرگونه تحقیق قضائی دربارهی فساد را رد کرد.[۲] همانگونه که اوردانتا پیشبینی کرده بود، نخبگان حاکم پیام را دریافت کردند: اگر وفادار باشید، میتوانید بدزدید.
مانند پوتین، چاوز نیز دست به انتخاب زد. هیچکس او را وادار نکرد که سکان هدایت ونزوئلا را به سوی نظام دزدسالاری بگرداند و حتی رئیس سازمان امنیت او از این کارش شگفتزده شد. همچنین، او به هیچوجه به علتهایی چون فرهنگ، تاریخ یا سنگینی پیشینه و عادتها، بهگونهای، ناچار به پذیرش رفتارهای فسادآمیز نشد. برعکس، اگر او در کنار اوردانتا میایستاد و الزام درستکاری را در بخش دولتی نهادینه میکرد، شاید محبوبیتش بیشتر هم میشد. با چنین گامی، شاید رژیم او بخت بیشتری برای بهبود واقعی زندگی مردم میداشت؛ همان کاری که میگفت قصد انجامش را دارد. بهجای چنین هدفی، چاوز نیز مانند پوتین محاسبهی سیاسی متفاوتی را ادامه داد که نه برای رفاه کشورش، بلکه برای حفظ همیشگی قدرت خود او شکل گرفته بود. او مبنا را بر آن گذاشت که مقامهای فاسد فرمانبرتر از پاکدستان هستند و برداشتش درست بود.
در سالهای بعد، نزدیکان چاوز از سکانداری رئیس جمهوری برای نابودی همهی شکلهای پاسخگویی و شفافیت حمایت میکردند؛ هم به این علت که چنین کاری به ماندن آنها در قدرت کمک میکرد، هم به این علت که از آنها در برابر نظارت محافظت میکرد. مانند پوتین، چاوز نیز بهآرامی نهادهای دموکراتیک ونزوئلا مانند مطبوعات، دادگاهها، خدمات کشوری و نهادهای نظارتی گوناگون را به ناتوانی کشاند، حتی با آنکه همزمان پرچمدار ایمان به دموکراسی بود. پشتیبانان او نیز همین راه را پیش گرفتند. با گذشت زمان، کارهای خود دولت شبیه محفل جنایتکاران شد؛ شبیه انگلی که از بدن میزبان خود تغذیه میکرد. کارکنان حکومت، همدستان این رویه، سیاست سکوت (omertà) را پیش گرفته بودند: خفقان گرفتن دربارهی هر نوع تخلف. از آنجا که همه قانونشکن بودند، هیچکس نمیخواست دربارهی آن وضع چیزی بگوید.
مقامهای دستاندرکار فساد به ثروتهای بادآوردهی شگفتانگیزی میرسیدند. در ۱۴ سالی که چاوز قدرت را در دست داشت، ونزوئلا نزدیک به ۸۰۰ میلیارد دلار از صادرات نفت درآمد داشت.[۳] بخش بزرگی از درآمد نفت واقعا به برنامههای رفاه اجتماعی دولت اختصاص یافت؛ همان برنامههایی که ستایشگران خارجی را به این باور رساند که چاوز را قهرمانی پیشرو ببینند. اما صدها میلیارد دلار از درآمدهای شرکت نفت ونزوئلا، «پترولئوس دی ونزوئلا» (PDVS)[۴] و همچنین، سایر شرکتهای دولتی به حسابهای بانکیای در سراسر جهان واریز شد. در سال ۲۰۱۷، بازرسان دریافتند که مسئولان شرکت نفت دولت میلیونها دلار از درآمدهای سرقتی نفت را در حسابهای بانکی پرتغالی با نام «بانکو اسپریتو سانتو»[۵] پنهان کردهاند.[۶] بررسیای در سال ۲۰۲۱ نیز نشان داد که بانکهای سوئیس ۱۰ میلیارد دلار را به نمایندگی از مسئولان دستاندرکار بانکهای دولتی، شرکتهای برق و سایر نهادها و سازمانهای ونزوئلا پنهان میکردند.[۷] در همان سال، روزنامهنگاران تحقیقی از کلاهبرداری ۲ میلیارد دلاری شرکت نفت ونزوئلا پرده برداشتند که از راه بانکهای شاهزادهنشین آندُرا[۸] انجام گرفته بود.[۹] به نظر میرسد طرحهای دیگری که کشفشان ناممکن بوده است، از راه گریزگاههای مالیاتی انجام گرفته باشند. «شفافیت ونزوئلا»[۱۰]، سازمانی غیرانتفاعی که وضع فساد را رصد میکند، سندهای ۱۲۷ پروندهی فساد گسترده را تنها در پیوند با شرکت نفت ونزوئلا گرد آورده است. این پروندهها، از جمله، ۱۷ مورد را دربرمیگیرد که به باور کارشناسان، بهتنهایی، بیش از یک میلیارد دلار تخلف در بر داشتهاند.
سرقت از صنعت نفت تنها منبع درآمدهای غیرقانونی برای خودیهای رژیم نبود. موضوعی حتی مهمتر از این، شکلی از فساد بود که در گذشته، در چنان مقیاس گستردهای به چشم نمیخورد: صنعت دستکاری نرخهای تبادل ارز که نظام پیچیدهی چندنرخی ارز دولتی آن را پدید آورده بود. در آغاز، این امکانات ارزی برای همه دسترسپذیر بود. آن دسته از جوانان ونزوئلایی که خارج از کشور درس میخواندند، میتوانستند برای دریافت کمکهزینهای با دلارهای ارزان درخواست بدهند که هدف آن، کاربرد برای پرداخت هزینههای تحصیلشان بود. هزاران تن از فرزندان خانوادههای قشر متوسط بسیار زود دریافتند چگونه این نظام چندنرخی ارز را برای سوءاستفاده بازی بدهند. در نتیجه، آموزشگاههای انگلیسیزبانِ درون و نزدیک شهر دوبلین شاهد انفجار جمعیت زبانآموزان ونزوئلایی بود. آنها برای نوشیدن آبجوی ایرلندی گینِس[۱۱]، یادگیری عبارتهایی جستهوگریخته به انگلیسی و سود بردن از نرخهای مصنوعی ارز به بهترین شکل ممکن، به ایرلند میرفتند.
گروه دیگری هرگز ونزوئلا را ترک نمیکردند، اما بهجای آن، به دانشگاههای بیاخلاق آنجا پول میپرداختند تا گواهیهایی برای تایید تحصیل در خارج از کشور بگیرند و بر اساس آن، ارز دولتی دریافت کنند. پس از آن، دانشجویان صوری میتوانستند دلارهای ارزان دریافتی را در بازار سیاه به بولیوارهای ونزوئلایی بسیار بیشتری نسبت به هزینهی خرید تبدیل کنند و معادل چند هزار دلار سود ببرند. فرانسیسکو تُرُو، روزنامهنگار ونزوئلایی، این مشارکت جمعی در فساد و کلاهبرداری را «مردمیسازی دزدسالاری»[۱۲] مینامد، اگرچه در کنار فساد مردمی یقینا کلاهبرداران بزرگتری نیز در کار بودند. افرادی با ارتباطهای حقیقتا سودآور یاد گرفته بودند که چگونه دهها یا حتی صدها میلیون دلار برای واردات قطعات یدکی، تجهیزات پزشکی، تجهیزات مخابراتی، فرآوردههای شیمیایی و انواع رایانه دریافت کنند و سرمایهها را صاحب شوند. اگر ونزوئلا به واردات کالاهای مشخصی نیاز داشت، افرادی نیز بودند که با صدور اسناد جعلی لازم و دریافت رشوههای پنهانی زمینه را فراهم کنند تا خواستهی ویژهی دسترسی به ارز کمبها برای واردات برآورده شود.
هیچکس واقعا نمیداند چه میزان ارز از این راه از دست رفته است. در سال ۲۰۲۰ در کاراکاس، پایتخت ونزوئلا، در اتاقی پر از افرادی نشسته بودم که دربارهی میزان دقیق فساد و دزدی رژیم حاکم آن کشور بحث میکردند. سوال این بود: ۲۰۰ میلیارد دلار؟ یا ۶۰۰ میلیارد دلار؟ شبیه نوعی بازی گفتاری گروهی که مشابهش در مسکو نیز به چشم میخورد. طبق برآورد خورخه جوردانی[۱۳]، اقتصاددان مارکسیست و وزیر اقتصاد و دارایی در دوران چاوز، مجموع پولهای دزدی تا پیش از سال ۲۰۱۳، زمان مرگ چاوز، احتمالا ۳۰۰ میلیارد دلار بوده است.[۱۴] تاثیر از دست رفتن داراییهای عمومی را میتوان در چشمانداز حومهی کاراکاس دید. دور تا دور پایتخت ونزوئلا ساختمانهای مسکونی کاملا تازهساز و خالیای به چشم میخورد که وجودشان، بنا بر گزارشها، تاثیر جانبی پولشویی است. در نبود امکان دیگری برای سپردن پولهای غیرقانونی، مردم سرمایهی خود را با خرید ملک، در قالب شیشه و بتن، نگه میدارند؛ به امید آنکه بهای املاک دوباره افزایش بیابد و با فروش خانهها به سود برسند. تاثیر این فساد به جاهایی فراتر از چشمانداز حومهی کاراکاس میرسد: دادگاهی در شهر میامی آمریکا شبکهای از مقامهای ونزوئلا را متهم کرد که مبلغ یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار را در روند پولشویی به املاک و داراییهای دیگری در فلوریدا و همچنین، بخشهای دیگری از ایالات متحده تبدیل کردهاند.[۱۵] بررسیها در آن مورد و پروندههای دیگر با همکاری نهادها و سازمانهای مجری قانون از سراسر جهان انجام میگیرد.[۱۶]
زمانی طولانی، دولت ونزوئلا چنین کلاهبرداریهایی را نه تنها از چشم قانون، بلکه از دادگاه افکار عمومی نیز پنهان میکرد. با الهام از الگوی کارزار پوتین برای اثبات باورش به دموکراسی به کشورهای جهان، چاوز نیز مخاطبان داخل و خارج کشورش را به این باور رساند که انقلاب بولیواری او به سود مردم عادی و بهویژه، تنگدستان است. او شخصیتهای پرآوازه و ستایشگرانی را نیز جذب خود کرد؛ بهویژه از جناح چپ تندروی اروپا. در سال ۲۰۰۷، هانس مُدرو[۱۷]، آخرین نخستوزیر کمونیست آلمان شرقی، به من گفت که «سوسیالیسم بولیواری» چاوز چشمانداز بزرگترین امید او بود: او تصور میکرد، همان ایدههای مارکسیستی که آلمان شرقی را به فروپاشی کشاند، شاید سرانجام، آمریکای لاتین را به رفاه برساند. جِرِمی کُربین[۱۸]، رهبر چپ تندرو از حزب کارگر بریتانیا، از دیدارهایش با چاوز به خود میبالید و یک بار هم در توصیف رژیم او گفت: «[چاوز] الهامبخش همهی ما است که در برابر سیاستهای ریاضتی و اقتصاد نئولیبرال مبارزه میکنیم.» [۱۹]
این ستایشگران چاوز شیفتهی آمریکاستیزی، نئومارکسیسم و عوامگرایی پرآبوتاب و قلدرمنشانهی او بودند؛ تصویرهایی که تبلیغات حکومتی ونزوئلا آنها را ساخته بود. شاید بعضی از آنها از فساد دستگاه او بیخبر بودند. اما اگر هم خبر داشتند، اهمیتی نمیدادند. آنها فساد را نادیده گرفتند و اهمیت آن را ناچیز شمردند؛ دستکم تا زمانی که فساد، کل اقتصاد ونزوئلا را به زانو درآورد.
سقوط اقتصاد ونزوئلا از صنعت نفت آغاز شد. نخستین ضربه در فاصلهی سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ فرود آمد، زمانی که چاوز صنعت نفت را به هرجومرج کشید. او دستور اخراج ۱۹۰۰۰ کارگر صنعت نفت را پس از اعتصابشان صادر کرد و وفاداران خود را جایگزین کارشناسان کرد.[۲۰] سپس قیمتهای نفت خام کاهش یافت. پس از آن، دولت ترامپ نیز تحریمهایی را علیه شرکت نفت ونزوئلا برقرار کرد که به فروپاشی سرعت بخشید. تقریبا در همان زمان، بهعلت کلاهبرداریهای رایج در تبادل ارز، کمبودهای بحرانزا تقریبا در همهی زمینهها ونزوئلا را به سختی انداخته بود. میلیاردها (یا شاید دهها میلیارد) دلار از داراییهای دولتی ناپدید شده بود. ارز خارجی کشور به حسابهای شخصی خارج از کشور واریز شده بود. اَبَرتورم ونزوئلا رو به افزایش گذاشته بود و کالاهای وارداتی ناپدید میشد.
کمی دیرتر، کالاها دوباره در دسترس قرار میگرفتند، اما فقط برای عدهای خاص. وقتی در سال ۲۰۲۰ در کاراکاس بودم، فروشگاههایی با امکان پرداخت ارز نقدی دیدم که در آنها خریدارانی که به دلار دسترسی داشتند، میتوانستند فرآوردههای آمریکاییای مانند غلات صبحانهی چیریوز[۲۱] یا سس گوجهفرنگی هاینتس[۲۲] بخرند. در این میان، افرادی که به دلار دسترسی نداشتند با گرسنگی و سوءتغذیه روبهرو بودند، اگر نگوییم با قحطی کامل. در سال ۲۰۱۹، کاریتاس[۲۳]، یک سازمان امدادی کاتولیک، برآورد کرد که ۷۸ درصد مردم ونزوئلا کمتر از گذشته غذا میخورند و ۴۱ درصد آنها چند روز کامل را بدون غذا میگذرانند. دولت به پزشکان در بیمارستانهای ونزوئلا فشار میآورد که سوءتغذیه را علت بیماری یا مرگ کسی اعلام نکنند. سوزانا رافالی[۲۴]، کارشناس برجستهی امنیت غذایی از ونزوئلا، به من گفت که شاهد صحنهای غیرعادی در یکی از بیمارستانها بوده است: والدین کودکی که از گرسنگی جان باخته بود، میکوشیدند جسد او را به رافالی تحویل بدهند، چون میترسیدند که مسئولان حکومتی آن را بگیرند و پنهان کنند. او همچنین به منطقهای روستایی سفر کرده بود که در آن کودکان دانشآموز میانهی روز مدرسه را ترک میکردند تا به شکار پرنده یا سوسمار بروند و صیدشان را برای ناهار بپزند و بخورند.
فساد، آنگونه که آشکار شد، تاثیر جانبی ناچیزی در پی انقلاب بولیواری نبود. فساد در قلب خودکامگیای نشست که جای دموکراسی را گرفته بود و مردم ونزوئلا نیز این واقعیت را میدانستند. به همین دلیل بود که در ماههای پس از مرگ چاوز در سال ۲۰۱۳ و انتصاب نیکُلاس مادورو[۲۵] به سمت ریاست جمهوری موجی از تظاهرات اعتراضی پرقدرت در سراسر ونزوئلا به راه افتاد. اینگونه به نظر میرسید که گویا پایان رژیم فرا رسیده است و بسیاری از مردم ونزوئلا انتظار داشتند که این اتفاق بیفتند. اما بهجای سرنگونی، لحظهای فرارسیده بود که محور خودکامگی با مسئولیت محدود برای یاری پا پیش بگذارد.
*
چگونه حکومتی یاغی زیر فشار تحریمهای بینالمللی ادامه مییابد؟ منابع تازهی درآمد میتواند به بقا کمک کند: با بزهکاریهایی چون قاچاق مواد مخدر، استخراج غیرقانونی از معادن، زورگیری، آدمربایی و قاچاق سوخت. در زمانهای گوناگون، اعضای گوناگون نخبگان حاکم ونزوئلا همهی این روشها را آزمودهاند. ژنرالها، وزیران پیشین و مقامهای سازمانهای امنیتی به دست داشتن در قاچاق کوکائین مظنون بودهاند و حتی محکوم نیز شدهاند.[۲۶] در بخشهای مرزی کلمبیا و ونزوئلا، اکنون، هرگوشه معدنهای غیرقانونی و بینظارت طلا سبز شده است.[۲۷] آدمربایی همچنان خطری آشنا در راه فرودگاه به مرکز کاراکاس است. برای نمونه، دوستانم به من توصیه کردند در سفرم به ونزوئلا روز روشن را برای ورودم انتخاب کنم.
اما عضوی از محور خودکامگی یا شرکت خودکامگی با مسئولیت محدود گزینههای دیگری نیز برای مقاومت در برابر تحریمها دارد. میتوان در میان دیگر کشورهای تحریمی دوستان و شریکهای تجاری یافت؛ همچنین شرکتهایی که نه تنها فساد آنها را آزار نمیدهد، بلکه از دامن زدن به آن و مشارکت در آن خوشحال هم میشوند. حتی زمانی که شرکتهای آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و اروپا وحشتزده از بیثباتی و خطر ادامهی کار، ترک ونزوئلا را آغاز کردند، شرکتهای روسی چه برای نمایندگی منافع خود، چه با خواست دولت روسیه، دستبهکار شدند تا جای آنها را بگیرند. روسنفت، گازپروم، لوکاویل و تیانکی-بیپی[۲۸] (یک شرکت مشارکتی روسی-بریتانیایی)، در صنعت نفت، کشاورزی و حتی کارخانههای صنعتی ونزوئلا سرمایهگذاری کردند. صادرات غلهی یارانهای روسیه به ونزوئلا افزایش یافت و جایگزین غلهای شد که آن کشور پیشتر از ایالات متحده و کانادا وارد میکرد. بنزین صادراتی روسیه تنها بنزین موجود برای مصرفکنندگان سوخت در ونزوئلا شد. همچنین، جنگافزارها و مهماتی به ارزش حدود ۴ میلیارد دلار به کاراکاس صادر شد؛ از جمله، ۱۰۰ هزار کلاشنیکف، ۲۴ فروند جت جنگنده و ۵۰ فروند بالگرد.
هنگامی که نهادهای بینالمللی از وامدهی به ونزوئلا خودداری میکردند، چین جای آنها را گرفت. در آن زمان، چین بدون هیچگونه پیششرطی به ونزوئلا وام میداد؛ به این معنی که در ازای اعطای وام شرطهایی مانند اصلاحات اقتصادی، سیاسی یا تغییر در زمینههای دیگر نمیگذاشت. این بیقیدی، نخست به چاوز و سپس، به جانشینش، مادورو، امکان داد تا از هرگونه حسابرسی مالی دربارهی وامها شانه خالی کنند و سیاستهایی را پیش ببرند که سرانجام، اقتصاد ونزوئلا را به ویرانی کشاند. در حدود سال ۲۰۱۳ یا ۲۰۱۴، سرانجام چینیها متوجه شدند که شاید بخشی از اعتبارهای ۳۰ میلیارد دلاریشان برای ونزوئلا هرگز بازپرداخت نشود. آنها همچنین دریافتند، ساخت یک خط راهآهن قطارهای پرسرعت با هزینههای سرسامآور و پشتیبانی پکن در دشتهای کمجمعیت جنوب ونزوئلا هرگز کامل نخواهد شد.[۲۹] پیمانکاران ونزوئلایی قراردادهای ساخت را امضا و سپس، بهآسانی با پولهای دریافتی فرار میکردند.
از آنجا که این نوع فساد مالی ظاهرا حتی برای سرمایهگذاران چینی نیز تازگی داشت، آنها کمکم خواستار تغییر در سیاستهای ونزوئلا شدند. در جایی، برخی از مقامهای چینی که سرانجام به اهمیت کشورداری درست پی برده بودند، به گفتوگوهای پنهانی با مخالفان دولت ونزوئلا پرداختند. اما نگرانیهای آنها هرگز پکن را از فروش فناوری رصد امنیتی، تجهیزات مهار ناآرامی و لباسهای ضدشورش برای پلیس به دولت مادورو بازنداشت. چینیها در کنار چنان تجهیزاتی ماشینهای آبپاش، تفنگهای شلیک گاز اشکآور و دیوارهای متحرک بزرگی را که میتوانستند از پیوستن مردم به تجمعهای اعتراضی جلوگیری کنند، به دولت ونزوئلا فروختند؛ همهی ابزارهای سرکوبی که به جلوگیری از دستیابی مخالفان دولت به قدرت کمک میکرد.
مانند چین، کوبا نیز به هر دو علت اقتصادی و ایدئولوژیک از ونزوئلا پشتیبانی میکرد. از آغاز دورهی ریاست جمهوری چاوز، این دو کشور دستور کار مشترک ضدآمریکاییشان را پیوندگاه خود میدیدند. ونزوئلا نفت یارانهای خود را روانهی کوبا میکرد. در ازای آن، دولت کوبا سربازان، افسران پلیس، کارشناسان امنیتی و اطلاعاتی و همچنین، مربیان ورزش، پزشکان و پرستاران خود را به ونزوئلا میفرستاد. برخی از فرستادگان امنیتی کوبا جایگزین آن دسته از ماموران ونزوئلایی میشدند که چاوز به آنها اعتماد نداشت. جاسوسان کوبایی هنوز هم به رژیم ونزوئلا برای سرکوب مخالفتهایی کمک میکنند که هر از گاهی، در میان نظامیان ارتشی سر باز میکند. (خانوادههای سربازان نیز مانند دیگر گروهها، گرفتار پیامدهای کمبود غذا و نارضایتی عمومی هستند). کوباییها همچنین به رژیم ونزوئلا آموختهاند که چگونه از کمبودها به نفع خود استفاده کند، جیرههای غذایی را میان حامیانشان پخش کند و مخالفان را با قطع جیرههای غذایی مجازات کند. کوباییها پیشتر یاد گرفته بودند که گرسنگی و سوءتغذیه هم میتوانند ابزارهای فشار سیاسی باشند.
برخلاف این وضعیت، به نظر میرسد که رابطهی صمیمانه میان ونزوئلا و ترکیه نه در ایدئولوژی، بلکه در پیوندهای شخصی میان رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه و شخص مادورو ریشه دارد. وجه مشترک این دو دولتمرد مخالفت با دموکراسی و جنبشهای ضدفساد درون کشورهای خود و احساس «بیاحترامی» از سوی دموکراسیهای استوار سراسر جهان است. طی دیداری از کاراکاس در سال ۲۰۱۸، اردوغان اعلام کرد که او و مادورو، هر دو، هدف توهین غرب بودهاند: «آنها گاهی به ما میگویند سلطان یا دیکتاتور... ما به آنها توجه نمیکنیم.»[۳۰] گفتهی اردوغان دوستی دو طرف را برقرار کرد: ونزوئلا به برکت این دوستی تحریمها را دور میزند، به ترکیه طلا صادر و در ازای آن، مواد غذایی دریافت میکند.
با این حال، هیچیک از روابط خارجی ونزوئلا باورناپذیرتر و شگفتآورتر از پیوندهای عمیق و نزدیک آن رژیم با ایران نیست. این دو کشور از نظر تاریخی، جغرافیایی یا ایدئولوژیک اشتراک چندانی با یکدیگر ندارند. جمهوری اسلامی حکومتی دینی است؛ جمهوری بولیواری ونزوئلا ظاهرا نوعی انترناسیونالیسم یا بینالمللباوری دستچپی را تبلیغ میکند. آنچه آنها را به یکدیگر پیوند میدهد، نفت، آمریکاستیزی، مخالفت با جنبشهای دموکراسیخواهانه درون دو کشور و نیاز مشترک به فراگیری هنر پلید دور زدن تحریمها است. اگر بیشتر کشورها بر پایهی تجارت یا همدردی با یکدیگر پیوند مییابند، ونزوئلا و ایران بر اساس نارضایتی مشترک و همچنین علاقهی مشترک به فروش مخفیانهی نفت با یکدیگر ارتباط دارند.
از سال ۲۰۰۰ به این سو، ایران به شیوهای سازمانیافته کمکهای خود را نخست به چاوز و پس از او به مادورو افزایش داده است. مسئولان ایرانی طلای ونزوئلا را میخریدند و در ازای آن، مواد غذایی و بنزین به آن کشور میفرستادند. به باور بعضی منابع، مسئولان ایرانی دربارهی راهکارهای سرکوب مخالفان نیز به ونزوئلا مشاوره میدهند. نظامیان ایرانی به ونزوئلا در ساختِ (احتمالا نه چندان موفقِ) یک کارخانهی تولید پهپاد نیز کمک کردند و تجهیزات و نیروهایی برای کمک به بازسازی پالایشگاههای نفت ونزوئلا فرستادند. مسئولان ونزوئلایی نیز به سهم خود، احتمالا به حزبالله لبنان، گروه تروریستی تحت حمایت حکومت ایران، در پولشویی کمک کردهاند و بنا بر گزارشهایی، گذرنامههایی نیز برای اعضای حزبالله لبنان و مسئولان ایرانی صادر کردهاند.[۳۱]
تلاشهای ایران، بهتنهایی، میتوانست تفاوت بزرگی برای بقای رژیم ونزوئلا داشته باشد. اما ایران تنها بازیگر صحنه نیست. جمهوری اسلامی با روسیه، چین، کوبا و ترکیه، رژیمِ اساسا منفورِ ونزوئلا را پابرجا نگه داشتهاند و حتی برایش زمینهای فراهم کردهاند تا از خودکامگان کشورهای دیگر نیز حمایت کند. در اکتبر سال ۲۰۲۲، پنج تاجر روسی و دو تاجر اسپانیاییِ نفت در ایالات متحده به ظن همدستی در دسیسهی پیچیدهای برای دور زدن تحریمهای ایالات متحده علیه صنعت نفت ونزوئلا و همزمان، نقض مقررات ممنوعیت صادرات تجهیزات الکترونیک و دیگر فناوریها به روسیه متهم شدند. آن هفت تاجر نفت با بهکارگیری شبکهی پیچیدهای از شرکتهای صوری تبانی کرده بودند که نفت ونزوئلا را با پنهانکاری دربارهی منشا آن برای خریدارانی در چین بفرستند. شرکتهای صوری آنها نیز از همان نوعی بود که برای پنهان کردن مالکیت اصلی در سراسر جهان دموکراتیک کاربرد دارد. جزئیات اتهامهای آن تاجران در کیفرخواستی از وزارت دادگستری ایالات متحده آمده است: درآمد دادوستدهای نفتی برای خرید تجهیزاتی با فناوری پیشرفته از شرکتهای آمریکایی با هدف تحویل به پیمانکاران نظامی روسی به کار رفته است که آنها را در ساخت جنگافزارهایی با هدف کشتن اوکراینیها به کار بردهاند.[۳۲]
این نقشهی خاص کشف شد، اما چند نقشهی دیگر در کار است که هنوز کشف نشده است؟ میدانیم که هماکنون، نقشههای دیگری در سایر نظامهای خودکامه، در قارههای دیگر، موفقیتآمیز در دست اجرا است؛ با دستاندرکارانی متفاوت که به زبانهای متفاوتی حرف میزنند، اما تقریبا بهشیوهای بسیار مشابه کارشان را پیش میبرند: برای نمونه در زیمبابوه.
*
اوبرت اِنجل[۳۳] کشیشی تبشیری و تاجری بریتانیایی-زیمبابوهای است. او موعظههایی در باب ایمان به رفاه و ثروت در چند زمینه ارائه میدهد: شفا، پیشگویی و مشاورهی مالی. او در یکی از عکسهای وبسایتش با کت سفید میهمانی شام بر تن و پاپیونی سیاه ظاهر میشود. این وبسایت با لینکهایی خواننده را به طرحهای مختلف او هدایت میکند؛ از جمله، به «دانشکدهی میلیونری» (که «اصول بنیادی میلیونر شدن را آموزش میدهد») و «خلوتنشینی پیامبرانه» (که در آن شرکتکنندگان با پرداخت هزینهای، «زمان دیدار جسمانی و چهرهبهچهره با پیامبر خدا، پیامبر مسیحیت و این آخرین تدبیر خدایی، اوبرت انجلِ پیامبر» را تجربه میکنند)! اما چرا مردم باید برای دیدار با اِنجل ثبتنام کنند؟ چون «او مردی است که رئیسجمهوریها از سراسر جهان برای دریافت رهنمود با او تماس میگیرند، میلیونرها و میلیاردرهای جهان بر سر دیدارش با یکدیگر دعوا دارند؛ آن هم به امید شنیدن جملهای که مسیر زندگیشان را تغییر بدهد».[۳۴] انجل فورانهای آتشفشانی، سانحههای هواپیمایی و حتی پیروزیهای تیم فوتبال منچستر یونایتد[۳۵] را پیشگویی و در سه کانال یوتیوب با نامهای میریکال تیوی[۳۶] ، گودنیوز تیوی[۳۷] و واو تیوی[۳۸] پخش میکند. او همچنین نزدیک به ۱۲ کتاب نیز چاپ کرده است: «چگونه صدای خدا را بشنویم»، «شکست دیو فقر» و «بزرگترین رازی که خدا دربارهی پول به من گفت» نامهای سه جلد از آنها است. انجل مانند شعبدهبازها، گاهی حتی «پول معجزهآسا» - طلا، الماس و پول نقد - در جیب یا حسابهای بانکی مردم پیدا میکند.
در مارس سال ۲۰۲۳، سویهی دیگری از شخصیت اوبرت اِنجل آشکار شد؛ زمانی که او ناخواسته در مستند چهارقسمتی شبکهی الجزیره با نام مافیای طلا ظاهر شد.[۳۹] این فیلم مستند همپوشانی چند عملیات قاچاق طلا را شرح میداد که برخی از آنها ارتباط تنگاتنگی با حزب حاکم زیمبابوه و اِمِرسون منانگاگوا[۴۰]، رئیسجمهوری آن، داشت.
در دستهای از چند عملیات قاچاق روش قدیمی فرستادن پیکهای انسانی به کار میرفت، با اتکا به رشوهدهی به مسئولان کمرگی فرودگاه تا هنگام قاچاق شمشهای طلا در چمدانهای دستی به دُبی انتقال آنها را نادیده بگیرند. شمشهای طلا یا دارایی افرادی بود که آنها را دزدیده بودند یا به طرفهایی تعلق داشت که بهعلت تحریمهای بینالمللی نمیتوانستند آنها را قانونی بفروشند. در مستند الجزیره گروهی از روزنامهنگاران توانسته بودند خود را کارمندان میلیاردری چینی جا بزنند و مخفیانه از اوبرت انجل فیلمبرداری کنند که با تصور دیدار با آن کارمندان در نقشی نسبتا متفاوت ظاهر شده بود. دولت او را به سمت «سفیر ویژه» منصوب کرده بود. کار رسمیاش، در ظاهر، کمک به جذب سرمایهگذاری و تجارت به نفع زیمبابوه بود. اما در واقع، انجل از مصونیت دیپلماتیک خود سوءاستفاده میکرد تا کار «ماشین پولشویی» سنتی دولت را آسان کند. او با اختیارات دیپلماتیک خود پول بهدستآمده از فروش شمشهای طلا را به حسابهای بانکی گروههای تبهکار واریز میکرد. بعد، آنها مبلغ معادل پول «کثیف» دریافتی را به دولت زیمبابوه میپرداختند. (البته انجل با پیامی از زبان سخنگوی خود مستند الجزیره را حاوی «اطلاعات نادرست، گمانهزنی و تلاشهای عمدی برای بیآبرویی اعتبار فرستادهی ریاست جمهوری و سفیر ویژه، عالیجناب اوبرت انجل» خواند.[۴۱])
دستیار شخصی انجل، کشیش تبشیری دیگری با نام ریکی دولان[۴۲] است. او سفیدپوستی بریتانیایی و بر مبنای حساب توییترش [ایکس کنونی]، مبارز فرهنگی پارهوقت، محافظهکار و مخالف رژهی افتخار دگرباشان جنسی است.[۴۳] ریکیِ کشیش که از او نیز در مستند الجزیره مخفیانه فیلمبرداری کردهاند، رو به دوربین اشاره میکند که منانگاگوا در جایگاه رئیسجمهوری اطمینان خواهد داد که نقشه شکست نمیخورد و میگوید: «تا زمانی که سبیل اصلِ کاریها را در آفریقا چرب کنید، هیچ مشکلی به وجود نمیآید.» دولان با این تصور که روزنامهنگار مخفی الجزیره کارمند میلیاردر چینی و طرف معاملهی قاچاق طلا است، به او دیداری با رئیسجمهوری زیمبابوه پیشنهاد میدهد. تنها توقع او در ازای کارش ۲۰۰ هزار دلار «کارمزد تسهیل» برای هماهنگی دیدار رئیسجمهوری است. (در ویدیویی که پس از افشای این رسوایی منتشر شد، دولان گفت که آن مستند کاری است از «وابستگان الجزیره تحت حمایت مالی امپریالیستها» که محتوایش را «بیرحمانه ویرایش کردهاند تا روایتی غلط را به تصویر بکشند[۴۴]».)
در کنار انجل و دولان، مستند مافیای طلا مجموعهای چشمگیر از شخصیتهای گوناگون را از سراسر آفریقا و خاورمیانه به تصویر میکشد. در میان آنها شهروندی کانادایی، مستقر در دبی، جلب توجه میکند. (او میگوید: «من میتوانم هر چقدر بخواهم، هر جا که بخواهم، طلا جابهجا کنم… بهترین مزیت طلا همین است که در اصل، پول نقد است.») شخصیت دیگر مستند، هِنرییِتا روشوایا[۴۵]، خواهرزادهی رئیسجمهوری کشور، منانگاگوا، است که رئیس پیشین اتحادیهی معدنچیان زیمبابوه[۴۶] هم بوده است. سومین شخصیت مستند، رئیس حزبی سیاسی در کنیا است که در دبی، همزمان، چندین شرکت تجارت طلا دارد و جالب آنکه از قضا او هم کشیش است.
الگوی تجارت گروهی این دسته از سوداگران طلا نسخهای طعنهآمیز و وارونه از جهانیسازی است: کسانی از آمریکای شمالی، جنوب آفریقا، بریتانیا و امارات متحدهی عربی شاد و دلخوش به همکاری فرامرزی گرد هم میآیند. آنها با هم تحریمهای بینالمللی را دور میزنند و دوجانبه سود میبرند؛ بهویژه، به کمک نبود شفافیت در زیمبابوه و سرکوب هرگونه مخالف سیاسی دولت.
آنها نمایندهی پدیدهی جدیدی نیز هستند. فساد سیاسی مدتها بخشی از زندگی در زیمبابوه بوده است؛ همانگونه که این پدیده، مدتی بسیار طولانی، در ونزوئلا و بسیاری از بخشهای جهان توسعهیافته نیز وجود داشته است. (برای نمونه، میتوان مفاسد سازمان «تامانی هال»[۴۷] در قرن بیستم آمریکا را به یاد آورد.) در سال ۱۹۸۰، پس از پیروزی در جنگ استقلال در برابر بریتانیا، رابرت موگابه[۴۸]، رهبر انقلابی زیمبابوه، یک حکومت تکحزبی کلاسیک تشکیل داد. او و منانگاگوا که در آن زمان رئیس دستگاه امنیتی بود، رقیبان خود را سرکوب کردند و به قتل رساندند و سرانجام، کشور را مانند شبکهی افسارگسیختهی چاکرنوازی و خویشاوندسالاری اداره میکردند.[۴۹] با این تفاوت که در دههی ۱۹۸۰ هیچ تراکنش مالی پیچیدهی بینالمللیای به نفع دولت زیمبابوه در کار نبود. هیچ میانجی پولشوییای هم در دبی نداشتند. بیشتر غنیمتها - از جمله شغلها، قراردادها و رشوهها - نصیب تاجران و شرکتداران گزینشی از قبیلهی شونا[۵۰]، خاستگاه خانوادگی شخص موگابه، میشد. منشا پول هم سنتی بود: حتی ۲۰ سال پس از استقلال از بریتانیا، کشتزارهای تحت مالکیت سفیدپوستان در زیمبابوه همچنان محصولات صادراتی درآمدزا - مانند تنباکو و همچنین، شکر و گلهای زینتی - تولید میکردند که بخش عمدهی صادرات آن کشور را در برمیگرفت.
این نظام درآمدزا در سال ۲۰۰۲ با اصلاحات ارضیِ وعدهداده از قدیم و بسیار ضروریای از بین رفت که در اجرا، آشفته و خشن بودند. موگابه بخش بزرگی از زمینهای کشاورزان سفیدپوست را به زور گرفت، آنها را به حامیان خود داد و بسیاری از کارگران سیاهپوست و قدیمی مزرعه را نیز از کار محروم کرد. در نتیجه، صنعت کشاورزی از کار افتاد. درآمدهای صادراتی کم شد. بانک مرکزی زیمبابوه به چاپ اسکناسهای بیپشتوانه رو آورد و تورم افزایش یافت. سپس، دولت سیاست مدیریت نرخ ارز را پیش گرفت که نتیجهای مشابه با ونزوئلا داشت: خودیهای رژیم یاد گرفتند چگونه از نظام چندنرخی ارز سوءاستفاده کنند. همزمان، معدنکاری جای کشاورزی را بهعنوان منبع اصلی دریافت ارز سخت گرفت و این وضع نیز به نفع شهروندان مرتبط با قدرت در زیمبابوه بود، چون طلا نسبت به تنباکو یا گل زینتی، بسیار آسانتر «خارج از حسابها» و زیرمیزی صادر و فروخته میشد.
اما تنها زیمبابوه دستخوش تغییر نشده بود. نظامهای مالیِ سراسر جهان نیز در این میان، به سرمایهی نقدی نظامهای دزدسالار و فسادپیشه عادت کرده بودند. بین سالهای ۱۹۸۰ و ۲۰۰۲، شکلهای تازهای از کشورداری پدید آمدند که نه تنها بهشتهایی برای مالیاتگریزان، بلکه «قلمروهای پُلگونه»[۵۱] یا بینابینی برای تراکنشهای مالی غیرقانونی پدید میآورند؛ نامی که پژوهشی در بنیاد «موقوفهی ملی برای دموکراسی»[۵۲] در آمریکا به آنها داده است. آنها حکومتهایی ترکیبی دارند که بخشی قانونی از نظام مالی بینالمللیاند، معمولا با جهان دموکراتیک به تجارت میپردازند و گاهی، بخشی از اتحادهای نظامی دموکراتیک نیز هستند، اما در همان حال، به پولشویی، پذیرش ثروت غیرقانونی یا دزدی یا کمک به افراد و شرکتهای تحریمی گرایش دارند.[۵۳] برای نمونه، در سالهای گذشته، امارات متحدهی عربی اقامت یا حتی دریافت شهروندی خارجیها و حتی کسانی را بسیار آسانتر کرده است که در تحریم هستند. حتی اجازهی خرید ملک نیز به آنها میدهد. در نتیجه، روسها پس از تهاجم کشورشان به اوکراین خرید ملک را در امارات ۱۰۰ درصد افزایش دادهاند. ترکیه نیز روزنههای مشابهی برای قانونگریزی پدید آورده است که واریز پول به بانکهای آن کشور و ورود مستقیم پول نقد و طلا را نه تنها برای روسها، بلکه هر کس دیگری آسانتر کرده است. افزون بر این دعوتهای آشکار برای وسوسهی خارجیهای تحریمی، این نوع تجارت سویهای پنهانی نیز دارد: برای نمونه، قاچاق طلا به دبی یا نقشههای ترکیه برای انتقال طلا از ونزوئلا به ایران.[۵۴]
سرریز پولِ نقد نظامهای دزدسالار میتواند به رژیمهای دریافتکننده، در روند خودکامگی و سرکوبگریشان قدرت بیشتری نیز بدهد. از سال ۲۰۲۲ تاکنون، صادرات کالا از قرقیزستان به روسیه به دو و نیم برابر حجم گذشته رسیده است. تولیداتی که از این جمهوری آسیای مرکزی روانهی روسیه میشد، کالاهایی را در بر میگرفت که پیشتر، هرگز به روسیه صادر نکرده بود: شامپو، خلال دندان، صابون، قطعات خودرو و دیگر کالاهای ساخت شرکتهای اروپایی یا چینی در خود اروپا یا چین. شرکتهای صادرکننده میخواستند از راه قرقیزستان تحریمهای بینالمللی علیه روسیه را دور بزنند. همزمان، الوار و محصولات چوبیِ ساخت بلاروس نیز با برچسبهای کالای قرقیزستان یا قزاقستان به بازارهای اروپایی راه مییافت، در حالی که هیچیک از آن کشورها پیشتر چوپ به اروپا صادر نکرده بودند.[۵۵] در همین دورهی دوساله، رژیم خودکامهی قرقیزستان نیز خشنتر شد. با وجود آنکه حکومت در گذشته مطبوعات را نسبتا آزاد گذاشته بود و فضای باز گفتوگوهای سیاسی - یکی از بازترین فضاهای سیاسی در منطقه - را فراهم کرده بود، قرقیزستان ممنوعیت مطبوعات و تصویب قانونهای محدودکننده برای گزارشگران را آغاز کرد.[۵۶] حکومت تلفنهای همراه و کامپیوترهای روزنامهنگاران را ضبط میکرد. در برخی پروندهها این کار پس از طرح اتهام نقض قانونی مبهم انجام میگرفت که «فراخوانهای نافرمانی و شورشهای جمعی» را ممنوع اعلام میکرد.
این دگرگونی تکاندهنده بود. در سال ۲۰۰۷، بِکتور اسکندر[۵۷]، روزنامهنگار و رینات توخواچین [۵۸]، همکارش، «کلوپ»[۵۹]، وبسایتی تحقیقی به زبان قرقیزی را تاسیس کردند که گزارشهای جدیای دربارهی فساد منتشر میکرد. این وبسایت به آموزش روزنامهنگاران جوان نیز میپرداخت و با دیگر مطبوعات و رسانههای آسیای مرکزی همکاری نزدیکی داشت. تا سال ۲۰۲۰، کلوپ، پیوسته گزارشهای افشاگرانه منتشر میکرد، از جمله، مجموعهجستارهایی با تحقیق دقیق و جزئیات فراوان که یک طرح چندمیلیوندلاری قاچاق و پولشویی در قرقیزستان را افشا کرد.
وقتی در تابستان سال ۲۰۲۲ با اسکندر دیدار کردم، سرشار از خوشبینی و برنامههایی برای پروژههای فرا-مرزی و تحقیقی بود. سخنرانی تِد [۶۰] او دربارهی «قدرت جرمستیزی روزنامهنگاری تحقیقی فرا-مرزی» [دستکم] یک میلیون و ۵۰۰ هزار بازدید داشت.[۶۱] ۱۸ ماه بعد، هنگامی که برای دومین بار با او دیدار کردم، با تهدید تبعید طولانیمدت روبهرو بود. هنگام نوشیدن قهوه در کافهای در ورشو به من گفت که به او هشدار دادهاند تا کشورش را ترک کند. اسکندر گفت که رژیم قرقیزستان با «سرریز گستردهی پول روسیه جسور شده» است. به این ترتیب، چشمانداز هر تغییر مثبتی، چه در زمینهی آزادی بیان بیشتر، چه شفافیت بیشتر، با توجه به حجم ناگهانی پول کثیفِ رسیده به دست رژیم برای حفظ وضع موجود بسیار ناچیز بود. در نوامبر سال ۲۰۲۳، قرقیزستان، دیگر، وبسایتهای کلوپ را به هر دو زبان روسی و قرقیزی مسدود کرده بود.[۶۲]
در گذر یک دهه، دگرگونی مشابهی در زیمبابوه رخ داد. در سال ۲۰۰۸، سوءمدیریت بحرانی واقعی پدید آورد: نرخ تورم از ۲۰۰ میلیون درصد گذشته بود. بانک مرکزی آن کشور اسکناسهای دلار زیمبابوه را چاپ کرده بود که بزرگترینشان رقمهایی در حد تریلیون داشتند و بهنظر میرسید که موگابه تصمیم تن دادن به اصلاحات را دارد. یک جناح معتبر مخالف دولت نیز بهوجود آمد: «جنبش تغییر دموکراتیک». مورگان تسوانگیرای[۶۳]، رهبر مخالفان دولت، سرانجام در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری نیز پیروز شد. در همین زمان بود که موگابه میتوانست اجازهی انتقال دموکراتیک قدرت را بدهد. او میتوانست زمینه را برای اصلاحات اقتصادی واقعی فراهم کند؛ اصلاحاتی که برای همهی مردم زیمبابوه مفید باشد، نه فقط برای حزب حاکم. او میتوانست فضایی پدید بیاورد که دستکم، گفتوگوهایی صادقانه دربارهی بحران دائمی زیمبابوه انجام بگیرد. بهجای این کار، موگابه با خشونت پاسخ داد. اوباش وابسته به حزب حاکم، حامیان تسوانگیرای را آزار دادند و کتک زدند. کانون حقوق بشر زیمبابوه اسناد ۱۳۷ مورد آدمربایی یا گروگانگیری سیاسی، ۱۹ مورد ناپدیدسازی، ۱۰۷ فقره قتل و ۶ مورد تجاوز جنسی با انگیزهی سیاسی را گرد آورده است.[۶۴]
بهجای بازگرداندن حقوق شهروندان زیمبابوه و تلاش برای رفاه عمومی، موگابه و حلقهی خودیهایش از امکاناتی سود بردند که پیشتر، در سال ۱۹۸۰، هنوز به دستشان نیفتاده بود. آنها از رهبرانِ فاسدِ «سنتی» به پدیدهی دیگری مسخ شدند: طبقهی جدیدی از الیگارشها؛ گروهکسالارانی که پولهایشان در پس پردهای از تراکنشهای مالی پنهان شده بود که درکشان برای بیشتر مردم زیمبابوه ناممکن بود. در کشوری که گروهی، تنها با حضور در مکان مناسب در زمان مناسب میتوانند ثروتی افسانهای به دست بیاورند، در حالی که دیگران همچنان فقیر میمانند، جای شگفتی نیست که توصیههای مالی و وعدههای «پول معجزهآسا»ی اوبرت اِنجل ایمان و امید فراوان دیگران را به دنبال داشته باشد: نوعی «جادو»ی خارجی و نامرئی گروه کوچکی را بسیار ثروتمند کرده است. ممکن است صورت دیگری از جادو بتواند به دیگران هم کمک کند؟
اما درست به همین علت که در زیمبابوه ثروت جادویی برای همه دسترسپذیر نبود، رهبری آن کشور باید راههای تازهای نیز برای مهار ناآرامی عمومی مییافت. پس از آنکه منانگاگوا در سال ۲۰۱۷ موگابه را با کودتا کنار زد، از کار انداختن همهی اجزای باقیمانده از حاکمیت قانون در زیمبابوه را نیز آغاز کرد. او به دستگاه قضائی یورش برد و در سال ۲۰۲۱ قانون اساسی را تغییر داد تا شخصا عزل و نصب قاضیان دادگاهها را به دست بگیرد[۶۵]. سپس، رشوههایی در پوشش وامهای مسکن به قاضیان دادگاهها پرداخت تا آنها را نزدیک به خود نگه دارد.[۶۶]
در آستانهی انتخابات سراسری اوت سال ۲۰۲۳، منانگاگوا «قانون میهندوستی» را به تصویب رساند. این قانون، در عمل، جرمانگاری هرگونه اظهار نظر منفی از سوی شهروندان زیمبابوهای دربارهی کشور یا دولت آن در برابر هر خارجیای بود.[۶۷] آن زمان، من برای رفتن به زیمبابوه و رصد آن انتخابات برنامه ریخته بودم، اما پس از تصویب قانون میهندوستی سفرم را لغو کردم. بهجای آن سفر، در روند کارزار انتخاباتی با چند نامزد مخالفان دولت، تلفنی گفتوگو کردم. پرشور، سازمانیافته و باانگیزه بودند. میگفتند دلزدگی از رژیم گسترده است و مخالفان دولت مطمئناند که بخت پیروزی در انتخابات را دارند.
چند روز بعد، پس از تقلب در انتخابات برای تضمین پیروزی دوبارهی دولت مستقر، یکی از آنها وحشتزده به من زنگ زد و پرسید آیا میتوانم به او کمک کنم که از کشور فرار کند. پلیس در منطقهی زندگی او مشغول بازداشت همکارانش بود. خشونت و فساد حکومت تحریمهای بیشترِ ایالات متحده و اتحادیهی اروپا را برای زیمبابوه در پی داشت، از جمله، علیه عاملان منفرد سرکوب و فساد.[۶۸] اما از آنجا که نظام مالی بینالمللی خدمات فراوانی برای آسانی به کسب و پنهان ساختن سرمایههای غیرقانونیشان پدید آورده بود، نخبگان سیاسی زیمبابوه تا برقراری تحریمها در سال ۲۰۲۳ میدانستند که گریزگاههایی نیز در برابر آنها دارند.
حزب حاکم آن کشور رابطهی دیرینهای با حزب کمونیست چین داشت. آغاز این پیوند به روزگار شعارهای مائوئیستی مشترک و بحث شورش دهقانان بازمیگشت. چینیها در گذشته به زانو-پیاف[۶۹] یا «حزب اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه - جبههی میهنپرستان» به رهبری رابرت موگابه سلاح، آموزش نظامی و مشاوره ارائه کرده بودند[۷۰]؛ آن هم زمانی که زانو-پیاف هنوز برای استقلال مبارزه میکرد و اندکی بعد، وقتی با حزب آزادیبخش رقیب خود درگیر بود که اتحاد جماهیر شوروی از آن پشتیبانی میکرد. پس از استقلال زیمبابوه، چین بهآهستگی بزرگترین سرمایهگذار در زیمبابوه، بزرگترین منبع واردات و مقصد مهمی برای صادرات آن کشور شد. تا سال ۲۰۲۲، کمکهای مالی چین طیف گستردهای از پروژهها را دربرمیگرفت؛ از انبار ملی دارو گرفته تا ساختمان جدید پارلمان زیمبابوه. در دوران همهگیری کرونا، چین یک میلیون دوز واکسن کووید-۱۹ خود از نوع سینوواک[۷۱] را به زیمبابوه هدیه کرد.[۷۲]
دو طرف منافع متقابل مشخصی را دنبال میکردند. چین مواد خام دریافت میکرد: در سپتامبر سال ۲۰۲۲، سرمایهگذاران چینی قراردادی به ارزش ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار برای ساخت سامانههای فرآوری لیتیوم، پلاتین و نیکل در زیمبابوه امضا کردند.[۷۳] هدف، صادرات این فلزها به کارخانههای باتریسازی چین بود. در مقابل، زیمبابوه قراردادهای دریافت زیرساختهای اینترنت پرسرعت و فناوری رصد امنیتی چینی، از جمله، تجهیزات ساخت هواوِی[۷۴] و دوربینهای نظارت امنیتیای را دریافت کرد که چین از مدتها قبل آنها را برای ردیابی مخالفان داخلی به کار برده است.[۷۵] دیگر شرکتهای فناوری چینی، از جمله، شرکتهای تولید نرمافزار تشخیص چهره نیز قراردادهایی برای عرضهی تجهیزات پلیس امضا کردند؛ برای آنچه با بیانی مبهم «اهداف اجرای قانون» توصیف شده بود.[۷۶] زیمبابوه زیرساختهای مخابراتی خود را به چین واگذار کرد و در مقابل، چین به منانگاگوا کمک کرد تا در قدرت باقی بماند.
زیمبابوه با روسیه نیز ارتباط دوستانه دارد. اگرچه پیوند تاریخی عمیقی میان هراره و مسکو وجود ندارد، اما منانگاگوا و پوتین خیلی زود دریافتند که با وجود تفاوتها اشتراکهای بسیاری نیز دارند. هر دو دولتمرد نه از راه انتخابات یا قانون اساسی، بلکه با تبلیغات، فساد و خشونت هدفمند در قدرت باقی ماندهاند. هر دو نیاز دارند که به مخاطبان داخلی و همچنین، به جهان دموکراتیک نشان بدهند که تا چه حد نسبت به انتقادهای آنها، قانونهای مرتبط با حقوق بشرشان و سخنان آنها دربارهی دموکراسی بیتفاوتاند. برای نشان دادن همبستگی با دزدسالاری روسیه، زیمبابوه یکی از ۱۱ کشوری بود که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به الحاق شبهجزیرهی کریمه از سوی روسیه در سال ۲۰۱۴ رای موافق داد؛ آن هم در کنار کشورهایی چون کرهی شمالی، بلاروس، کوبا و ونزوئلا. در همان سال، زیمبابوه امتیاز استخراج پلاتین را در خاک خود به روسیه داد و در مقابل، چندین جت جنگنده از نوع میگ-۳۵[۷۷] دریافت کرد.[۷۸] در سال ۲۰۱۹، پوتین در مسکو به استقبال منانگاگوا رفت؛ تنها یک هفته پس از آنکه نیروهای پلیسِ منانگاگوا معترضان را در هراره به گلوله بسته بودند.[۷۹] آنها در آن دیدار توافقنامههایی دربارهی سرمایهگذاری روسیه در صنعت الماس زیمبابوه امضا کردند.[۸۰]
در سال ۲۰۲۳، رابطهی دو طرف به نقطهی عطف تازهای رسید. منانگاگوا با آنکه زمانی رهبری یک جنبش ضداستعماری استقلالطلب را بر عهده داشت، حمایت خود را از جنگ بیرحمانهی پوتین برای سلطهی استعماری در اوکراین اعلام کرد. او در «نشست روسیه-آفریقا» در سن پترزبورگ گفت: «زیمبابوه در عملیات نظامی ویژهی کشور شما در اوکراین با فدراسیون روسیه همبستگی دارد.» پوتینِ قدرشناس نسبت به این واکنش نیز به رفیق تازهی خود یک فروند بالگرد ریاستجمهوری پیشکش کرد.
کمی بعد، سخنگوی دولت زیمبابوه با افتخار اعلام کرد: «این پرنده، به زودی، آسمان ما را مزین خواهد کرد.» او عکسی از منانگاگوای که در این میان بیش از ۸۰ سال سن دارد، منتشر کرد که در اتاقک بالگرد نشسته بود؛ در کنار میزی مزین به شراب و میوه[۸۱] با پیام منانگاگوا خطاب به مردم زیمبابوه و جهان: «قربانیان تحریمهای بینالمللی باید با یکدیگر همکاری کنند.»
ادامه دارد
بخشهای پیشین:
خودکامگی با مسئولیت محدود - یک
خودکامگی با مسئولیت محدود - دو
————————————————-
[1] Jesús Urdaneta
[2] Agustín Blanco Muñoz, Habla Jesús Urdaneta Hernandez, el comandante irreductible (Caracas: Universidad Central de Venezuela, 2003), 28.
[۳] بر پایهی گزارش شفافیت ونزوئلا، بخش ونزوئلای سازمان غیردولتی «شفافیت بینالملل»»، ارزش کل نفت تولیدی ونزوئلا در آن دوره نزدیک به یک تریلیون و ۲۰۰ میلیارد دلار بود، اما حجمی از این تولید، به ارزش نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دلار، برای مصرف درون کشور تقریبا رایگان به کار رفته بود. بنگرید به:
“Los billonarios recursos que Pdvsa logró…y perdió,” Transparencia Venezuela, May 2020, http://www.transparenciave.org.
[4] Petróleos de Venezuela, S.A. (PDVSA)
[5] Banco Espírito Santo
[6] Banco Espírito Santo: “Portugal Investigating Fraud Linked to Venezuela PDVSA Funds, PDVSA Says,” Reuters, June 24, 2017.
[7] Swiss banks were hiding $10 billion: Sylvain Besson and Christian Brönnimann, “Une nouvelle enquête vise les milliards de la corruption vénézuélienne,” Tribune de Genève, Jan. 16, 2021, http://www.tdg.ch.
[8] Andorra
[9] Valentina Lares and Nathan Jaccard, “Los dineros negros de Andorra se lavan en el Caribe,” Armando Info, Dec. 1, 2021, http://www.armando.info.
[10] Transparencia Venezuela
[11] Guinness
[۱۲] گفتوگو با فرانسیسکو ترو، پاییز سال ۲۰۲۳.
[13] Jorge Giordani
[14] Lucas Goyret, “Corrupción chavista: Cuál es el destino de los miles de millones de dólares robados por la dictadura venezolana que son decomisados por Estados Unidos,” Infobae, June 5, 2021, http://www.infobae.com.
[15] Federico Parra, “Venezuelan Officials, Others Charged with Laundering $1.2 Billion in Oil Funds,” Miami Herald, July 25, 2018.
[16] Jay Weaver and Antonio M. Delgado, “Venezuela’s Elite Face Scrutiny in $1.2 Billion Laundering Probe,” Miami Herald, Nov. 3, 2019.
[17] Hans Modrow
[18] Jeremy Corbyn
[19] “British Opposition Leader Corbyn Declines to Condemn Venezuela’s Maduro,” Reuters, Aug. 7, 2017.
[20] Robert Rapier, “How Venezuela Ruined Its Oil Industry,” Forbes, May 7, 2017, http://www.forbes.com.
[21] Cheerios
[22] Heinz
[23] Caritas
[24] Susana Raffalli
[25] Nicolás Maduro
[26] Alfredo Meza, “Corrupt Military Officials Helping Venezuela Drug Trade Flourish,” El País, Sept. 26, 2013, http://www.english.elpais.com.
[27] Jose Guarnizo, “On the Border of Colombia and Venezuela, Illegal Gold Mining Unites Armed Forces,” Mongabay, May 12, 2023, http://www.news.mongabay.com.
[28] TNK-BP
[29] Alexander Olvera, “Para pastorear vacas quedó ferrocarril Tinaco-Anaco,” El Pitazo, 2016, http://www.youtube.com.
[30] Imdat Oner, Turkey and Venezuela: An Alliance of Convenience (Washington, D.C.: Wilson Center, 2020), http://www.wilsoncenter.org.
[31] Joseph M. Humire, “The Maduro-Hezbollah Nexus: How Iran-Backed Networks Prop Up the Venezuelan Regime,” The Atlantic Council, Oct. 7, 2020, http://www.atlanticcouncil.org.
[32] 22-CR-434, Department of Justice, Oct. 19, 2022, http://www.justice.gov.
[33] Uebert Angel
[34] Uebert Angel, TheMillionaireAcademy, 2023, http://www.themillionaireacademy.org.
[35] Manchester United
[36] Miracle TV
[37] GoodNews TV
[38] Wow TV
[39] Al Jazeera Investigations, Gold Mafia, http://www.youtube.com.
[40] Emmerson Mnangagwa
[41] Uebert Angel’s Office Responds to Al-Jazeera Documentary, The Zimbabwean, March 25, 2023,” http://www.thezimbabwean.co.
[42] Rikki Doolan
[43] Rikki Doolan (@realrikkidoolan), X.com, 2023, twitter.com/realrikkidoolan.
[44] Pastor Rikki Doolan Responds on Gold Mafia Aljazeera Documentary,” http://www.youtube.com/watch?v=hblbCh8xi4s.
[45] Henrietta Rushwaya
[46] Zimbabwe Miners Federation (ZMF)
[47] Tammany Hall
[48] Robert Mugabe
[49] MacDonald Dzirutwe, “Ghosts of Past Massacres Haunt Zimbabwe’s Mnangagwa Before Election,” July 6, 2018, Reuters. Mnangagwa denies these charges.
[50] Shona
[51] bridging jurisdictions
[52] National Endowment for Democracy
[53] Lily Sabol, “Kleptocratic Adaptation: Anticipating the Next Stage in the Battle Against Transnational Kleptocracy,” National Endowment for Democracy, Jan. 17, 2023, http://www.ned.org.
[54] Mark Lowen, “Turkey Warned over Venezuela Gold Trade,” BBC, Feb. 2, 2019, http://www.bbc.com/news.
[55] Rikard Jozwiak, Kubatbek Aibashov, and Chris Rickleton, “Reexports to Russia: How the Ukraine War Made Trade Boom in Kyrgyzstan,” RFE/RL, Feb. 18, 2023, http://www.rferl.org.
[56] Joint Statement After Kyrgyz’s Recent Crackdowns on Independent Media,” Civil Rights Defenders, Jan. 16, 2024, http://www.crd.org.
[57] Bektour Iskender
[58] Rinat Tuhvatshin
[59] Kloop
[۶۰] سازمان غیرانتفاعی تد (TED) مجموعهای از برنامهها و گفتوگوهای آموزنده و نوآورانه ارائه میکند. در برنامههای این سازمان شخصیتهایی از کشورهای مختلف در زمینههای گوناگونی چون علم، فناوری، هنر، اجتماع، فرهنگ و سیاست سخنرانی میکنند. سخنرانیهای آنها معمولا کمتر از ۱۸ دقیقه طول میکشد و با هدف «گسترش ایدههای ارزشمند» (Ideas Worth Spreading)، رایگان در وبسایت تد منتشر میشود. م.
[61] Bektour Iskender, “The Crime-Fighting Power of Cross-Border Investigative Journalism,” TED, April 2022, http://www.ted.com.
[62] RFE/RL’s Kyrgyz Service, “Kyrgyzstan Blocks Independent Kloop Website’s Kyrgyz Segment,” RFE/RL, Nov. 10, 2023, http://www.rferl.org.
[63] Morgan Tsvangirai
[64] Zimbabwe Human Rights Forum, “Political Violence Report 2008,” Feb. 13, 2009, 2, http://www.ntjwg.uwazi.io.
[65] Kitsepile Nyathi, “Zimbabwe’s Mnangagwa Entrenching His Power with Constitution Changes,” Citizen, April 10, 2021, http://www.thecitizen.co.tz.
[66] “Controversy Erupts over Housing Loans to Judges Before Elections in Zimbabwe,” Change Radio Zimbabwe, June 9, 2023, http://www.changeradiozimbabwe.com.
[67] “Zimbabwe: Parliament’s Passing of ‘Patriotic Bill’ Is a Grave Assault on the Human Rights,” Amnesty International, June 9, 2023, http://www.amnesty.org.
[68] “Treasury Takes Additional Actions in Zimbabwe,” U.S. Treasury Department, Dec. 12, 2022, http://www.home.treasury.gov.
[69] Zanu-PF
[70] Olayiwola Abegunrin and Charity Manyeruke, China’s Power in Africa: A New Global Order (London: Palgrave Macmillan, 2020).
[71] Sinovac
[72] China in the Republic of Zimbabwe, Oct. 2, 2022, http://www.zw.china-embassy.gov.cn.
[73] Zimbabwe, Chinese Investors Sign $2.8B Metals Park Deal,” VOA News, Sept. 22, 2022, http://www.voanews.com.
[74] Huawei
[75] Zimbabwe Turns to Chinese Technology to Expand Surveillance of Citizens,” Africa Defense Forum, Jan. 17, 2023, adf-magazine.com.
[76] Allen Munoriyarwa, “Video Surveillance in Southern Africa,” Media Policy and Democracy Project, May 7, 2020, http://www.mediaanddemocracy.com.
[77] MiG-35
[78] Henry Foy, Nastassia Astrasheuskaya, and David Pilling, “Russia: Vladimir Putin’s Pivot to Africa,” Financial Times, Jan. 21, 2019, http://www.ft.com.
[79] Brian Latham et al., “Mnangagwa Seeks Cash in Russia as Zimbabwe Slides into Chaos,” Bloomberg.com, Jan. 15, 2019.
[80] Bloomberg, “Russian Diamond Giant Alrosa Is Returning to Zimbabwe,” Moscow Times, Jan. 15, 2019.
[81] Nick Mangwana (@nickmangwana), Twitter, 27. Juli 2023, 10.23 Uhr, http://www.twitter.com/nickmangwana.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
الناز محمدی / سارا سبزی / روزنامه هممیهن
هربار پرندهای به آسمان میرود و زخمی برمیگردد، یک بار دیگر میشود هجدهم دیماه ۱۳۹۸. فرقی نمیکند آن پرنده اهل کجاست، آسمان کدام کشور است و دلیل سقوط چه بوده؛ زخم یکی است. زخم در آسمان مجروح شدن، در آسمان سقوط کردن و در آسمان مردن.
هجدهم دیماه حالا پنج سال است که روز گُر گرفتن پرندههاست. هرجای جهان، هواپیمایی در آسمان گُر میگیرد، یک بار دیگر هجدهم دیماه برای خانوادههای آن ۱۷۶ جانباخته هواپیمای ps ۷۵۲ اوکراین از راه میرسد. نمونهاش همین دو هفته پیش: «هواپیمای مسافربری جمهوری آذربایجان با ۶۷ سرنشین روز چهارشنبه پنجم دی، ۲۵ دسامبر از فرودگاه باکو به مقصد گروزنی در جمهوری چچن به پرواز درآمده بود. این هواپیما ظاهراً در نزدیکی فرودگاه گروزنی از مسیرش منحرف شد و در آن سوی دریای خزر در نزدیکی شهر آقتاو در قزاقستان سقوط کرد.»
پنج سال شد که بچهها برنگشتند. پدرها و مادرها و برادرها و خواهرها و همسران ۱۷۶ نفری که آن سحرگاه در آسمان ایران و نزدیک فرودگاه با دو موشک پدافند هوایی ایران، آتش گرفتند، پنج سال است که دوری عزیزانشان را تاب میآورند؛ همچنان ناباور، ناامید و با چشمهایی گریان. صحبت کردن با آنها و راضی کردنشان برای گفتوگو، روزبهروز سختتر شده. آن تب و تاب برای حرف زدن و دادخواهی، جایش را غمی عمیقتر از همیشه گرفته و از دلش، ناامیدی بیرون کشیده است.
این از انصراف بیش از صد خانواده از شکایت درباره سقوط هواپیمای اوکراین پیداست؛ از آن جمعیت معترض، حالا فقط هشت خانواده همچنان پیگیر شکایتند و بقیه، ناامید، شکایتشان را پس گرفتهاند. قاسم نهاوندی، پدر میلاد نهاوندی یکی از آن هشت شاکیای است که به امید رسیدن به نتیجهای، همچنان منتظر رای نهایی دادگاه است؛ آن هم پس از آنکه چندماه پیش، دیوان عالی کشور، پرونده را با ۱۲ ایراد به دادگاه برگرداند.
«ما انتظاراتی داشتیم از دادگاه که مهمترینش این بود که شفافتر عمل شود و مسئولین بالادست را در دادگاه میآوردند و حضور پیدا میکردند که میتوانست به سوالات ما و دادگاه جواب داده شود. با توجه به شکایتی که خانوادهها انجام دادند و ایراداتی که گرفتیم و اعتراضاتی که داشتیم، نهایتاً پرونده به شعبه یک ارجاع داده شده است. ایرادات زیاد است؛ یکی اینکه به شکایت ما رسیدگی نشد و دادگاه نتوانسته بود به مطالبات و خواستههایی که مد نظر داشتیم جواب دهد.
خود دیوان عالی کشور هم گویا به همین نتیجه رسیده و پرونده را ارجاع داده است. شکایتی که ما داشتیم از کسانی بود که مسئول مستقیم این فاجعه بودند؛ ما از این شکایت درباره کسی که در ارتباط مستقیم با این پرونده بود، نتیجه نگرفتیم. باید ببینیم چه میشود، گرچه چندان هم امیدوار نیستیم.»
گردهمایی خانوادههای قربانیان در پنجمین سالگرد جنایت شلیک به پرواز ps752
بخشی از صحبتهای مسعود ابراهیم پدر نیلوفر در پنجمین سالگرد جنایت شلیک به پرواز ps752
صبح سهشنبه ۱۸ دیماه ۱۴۰۳ در شاهدشهر محل جنایت سپاه پاسداران
این تنها اتفاق حقوقیای نیست که امسال درباره هواپیمای سقوطکرده اوکراینی افتاده. ۲۲ خرداد بود که از کانادا خبر رسید، دادگاهی با صدور حکمی، شرکت هواپیمایی اوکراینی را در جریان حادثه شلیک پدافند ایران به هواپیمای اوکراینی در سال۱۳۹۸ مقصر شناخته است. دیوان عالی انتاریو کانادا، خطوط هوایی بینالمللی اوکراین (UIA) را به دلیل «اهمال کاری» مسئول حادثه سقوط پرواز شماره ۷۵۲ دانست و حکم داد که این شرکت هواپیمایی از نظر قانونی مسئول پرداخت غرامت کامل به خانوادههای قربانیان این سانحه است.
رسانه کانادایی «CNW» آن زمان در این باره نوشت: «قاضی یاسمین اکبرعلی دلیل حادثه پرواز شماره ۷۵۲ (PS۷۵۲) خطوط هوایی بینالمللی اوکراین (UIA) را «اهمال کاری» این شرکت هواپیمایی در ارزیابی شرایط پرواز دانست چراکه ایران حملات موشکی را علیه نیروهای آمریکایی در عراق انجام داده بود و در حالت آمادهباش برای مقابله با ضدحمله قرار داشت.» خبر همان زمان به خانوادههای ساکن ایران هم رسید. آنها ولی همچنان بر سر خواستههایشان بودند. مثل همین حالا، مثل قاسم نهاوندی، پدر میلاد.
چرا وقتی آسمان ناامن است، کلیر نشد؟
«آنچه ما مطالبه کردیم این بود که کسانی که مسئول مستقیم بودند – مثل فرمانده کل هوا و فضا - در دادگاه حضور پیدا کنند و به سوالات خانوادهها، وکلا و دادگاه جوابگو باشند. کسانی که در رده پایینتری قرار داشتند میگویند ما وظیفهای داشتیم که انجام دادیم، اما این فاجعه ساده نبود: دفتر سوانح هواپیمایی سه چهارماه بعد گزارشی داد و من کلمه به کلمه خواندم و همه آنچه گفتم را در دادگاه بیان کردم. چرا نباید به کادر پروازی اطلاع داده شود؟ من مطالعه زیادی روی این گزارش داشتم؛ مثل اینکه آن شب باید به کادر پرواز اطلاع میدادند که این اتفاق افتاده و ما حمله کردیم، اما در این گزارش نوشته بود که به کادر پرواز اطلاع ندادند. یکی از موارد همین است که چرا اطلاع ندادند؟
خانواده اسدیلاری
چرا وقتی آسمان ناامن است، کلیر نشد؟ میتوانستید برای دو ساعت آسمان را ببندید. چرا برای هواپیمای مسافربری وضعیت سفید اعلام شد اما برای هواپیمای نظامی وضعیت قرمز بود؟ میگویند ریسک پرواز پایین بوده و مشکلی نبوده. اگر مشکلی نبوده چرا «تور ام-وان» را مستقر کردید. شما ریسک را بالا بردید. اگر آن تور را آنجا نمیگذاشتین هرگز این فاجعه رخ نمیداد.
پس ریسک پرواز بالا بوده که این تور را مستقر کردید. حالا که مستقر کردهاید پس چرا آسمان را کلیر نکردهاید. چند اشتباه؟ مهمترین موضوعی که باید پاسخ داده شود این است که چرا آن شب در تهران، پایتخت، آسمان را کلیر نکردید؟ با وجود جلسات متعددی که برگزار شد، پاسخ قاطعی نگرفتیم. یکی از دلایل اصلی هم این بود که نفرات اصلی حاضر نشدند. شکایتی که ما داشتیم این بود که فرمانده هوا و فضا در دادگاه حضور پیدا کند اما در دادگاه بازخوردی ندیدیم.»
خانواده اسدیلاری یکی دیگر از هشت خانوادهای است که هنوز شکایتشان را پس نگرفتهاند. آنها دو فرزندشان، محمدحسین و زینب اسدیلاری را در سقوط هواپیمای اوکراین از دست دادهاند. محسن اسدیلاری و زهرا مجد پیگیری پرونده را در داخل ایران ادامه میدهند و میگویند در حال حاضر تنها خانوادهای هستند که به صورت جدی موضوع را پیگیری میکنند. محسن اسدیلاری، در سالگرد به عزا نشستنش، کلمات را با اندوه از گلوگاه بیرون میکشد.
«از سوی دیوان عالی کشور ایراداتی به رای صادره وارد شده که اگر واقعاً دادگاه نظامی بخواهد دوباره اقدام کند، باید همه موضوع را مورد بررسی قرار دهد؛ مانند موضوعاتی که ما برای اولین بار مطرح و افرادی را لیست کردیم که در این صورت باید آنها را احضار کنند. گفتهاند دو نفر ازآنها احضار میشوند اما برای باقی افراد اقدامی انجام ندادهاند. کسانی که ما از آنها نام بردیم تا کی میخواهند در چتر امنیتی آقایان قرار بگیرند؟ ما به دادخواهی خود ادامه میدهیم گرچه دو سه درصد امید داریم موضوعاتی را که مطرح کردهایم، مورد توجه قرار گیرد.
پرونده به همان شعبه برگشته است با این حال اراده زیادی را در این مسیر نمیبینم. اصرار ما بر پیگیری موضوع دو علت اصلی دارد: یکی اینکه اگر به پیگیریهای بینالمللی هم نیازی باشد، حتماً به دادگاههای کشور مبدأ برمیگردند و باید همه مراحل در کشور مبدأ پی گرفته شود. بخش دیگر هم برای به دست آوردن دلیل بود که بسیار کمککننده است تا بتوانیم پازل این موضوع را به دست آوریم. ما دلایل بسیار قوی و متقنی از درون دادگاه، پرونده و از جوانب آن به دست آوردهایم. نمیدانیم در جلسات آتی دادگاه هم ما را راه میدهند یا خیر. ما در همه این ۲۰ جلسه رسیدگی حضور داشتیم، مسائل را میخواندیم و تحلیل میکردیم و از منابع مختلف گردآوری میکردیم.
آنقدر سوالات و مسائلی که عنوان میکردیم دقیق بود که دست آخر، آقای «ص» به دو سه نکته اعتراف کرد. یکی اینکه مشخص کرد کسی که دستور جابهجایی این سامانه را خلاف دستورالعمل ضدکروز تهران داده بود آقای «م.ف» بود. اینکه با مقامات بالاتر هم هماهنگ کرده یا خیر، باید یک دادگاه انسانی و اسلامی آن را پیدا کند. دومین اقدام هم که ایشان اشاره کرد، این بود که این سامانه خلاف دستورالعمل پایگاه امامعلی آنجا مستقر شده است. ما به امید حق این مسئله را تا وقتی نفس داریم پیگیری میکنیم تا خون این ۱۷۶ مظلوم جانباخته بیپناه، نخبه و وطندوست پایمال نشود.
موضوعاتی که علیه یکی از مقامات غیرنظامی اقامه کردیم محکمهپسند بود؛ آنقدر که مشابه همین موارد در دادگاه عالی تورنتو علیه هواپیمایی اوکراین و بخش ایمنی پرواز ایرلاین، اقامه شد و در نهایت محکوم شدند، گرچه الان تجدیدنظرخواهی کردند. دلایل ما برای هشدار ندادن پروازی، بر هم زدن صحنه، اجازه ندادن به گروه اوکراینی و کشورهای دیگر برای دیدن صحنه مشخص بود. بعد از هر سانحه هوایی طبق قوانین بینالمللی که ایران هم آنها را پذیرفته است، باید برخی اقدامات انجام شود. در طول این سه روز هرکسی که به خانه ما میآمد، میگفتم که این حرفها را نزنید، اینها میخواهند ما را روبهروی نظام و انقلاب قرار دهند اما روز شنبه ۲۱ دی که اطلاعیهای خوانده شد، اینقدر بر سرم زدم که بیهوش شدم.»
حکمی که صادر شد برای ما غیرقابل انتظار بود
زهرا مجد، مادر محمدحسین و زینب اسدیلاری هم از روند دادرسی میگوید که آخرین جلسات دادگاه آن حدود دو سال پیش تشکیل شد. او درباره افتتاح مرکز جامع سلامت در پرند به اسم زینب دخترش هم برای گفتن، حرف دارد.
«روند دادگاه و حکمی که صادر شد برای ما غیرقابل انتظار بود. در شرایطی که حتی در بسیاری از موارد قضات همراه ما میشدند. ما با کمک وکیل خود تابستان امسال علیه این حکم به دیوان عالی شکایت کردیم که حدود ۱۱ ایراد پذیرفته و حکم اولیه نقض شد. یکی از شکایتهای ما مربوط به رسیدگی بخشی از پرونده در دادگاه غیرنظامی بود که انجام نشد و قرار است توسط دادگاه قبلی دوباره بررسی شود و ممکن است دوباره همین مشکلات وجود داشته باشد. ما از روند رسیدگی راضی نبودیم.
آن ۱۰متهم هم با وثیقههای سبکی آزادند و حکمهایی که برایشان صادر شده تناسبی با این موضوع نداشت. زینب جان در حوزه سلامت روان فعالیت میکرد و علاقه داشت در سطح جهانی این کار را دنبال کند و بسیار هم پیگیر بود، در همین راستا هم روز گذشته مرکز سلامت روان در شهر پرند افتتاح شد. پرند منطقه محرومی است و سه سال پیش هیچ نقشه سلامت جامعی نداشت، آن زمان بیش از ۳۰۰ هزار نفر جمعیت داشت، الان ۴۵۰ هزار نفر جمعیت دارد و تا دو سال دیگر، جمعیتشان به ۷۰۰ هزار نفر میرسد.
این منطقه بیشترین ساخت و ساز را در کل کشور دارد و با سرریز مهاجران از تهران و سایر شهرها مواجه است. در سه سال گذشته، زمینه همکاری بخش عمران پرند با وزارت بهداشت فراهم نشد و ارادهای هم نبود، اما حالا با همکاری وزیر بهداشت و معاون بهداشت و همچنین مسئولان دانشگاه علوم پزشکی ایران، به طور جدی این کار در حال انجام است و اولین مرکز هم به نام زینب جان راه افتاد.
دومین مرکز هم به نام محمدحسین خواهد بود. قرار است سه مرکز سلامت دیگر هم راهاندازی شود و هدفمان این است که تعداد این مراکز را به ۱۸ برسانیم و در کنارش هم ۱۹ تا ۲۰ پایگاه دیگر افتتاح کنیم. نقشه سلامت جامع دو روز پیش تدوین شد و در نظر داریم تا بیمارستان، آزمایشگاه و... هم راهاندازی کنیم.» و بعد، نوبت گفتن از پنج سال سختی است که گذشته؛ با محنت و سوگ بسیار.
زندگی ما از ۱۸ دیماه سال ۹۸ متوقف شد
«ما پنج سال زندگی نکردیم، زندگی ما از ۱۸ دیماه سال ۹۸ متوقف شد، اگرچه در ظاهر نفس میکشیم، اما واقعیت چیز دیگری است. تمام این مدت زندگی برای من بدون امید بوده است. به هر حال بعد از این حادثه، پس از آنکه از حالت انکار خارج شدیم، به این فکر کردیم که ما وارثان فرزندانمان هستیم، درحالیکه همیشه این فرزندان هستند که وارث پدر و مادرشان میشوند، اما سرنوشت برای ما جور دیگری رقم خورد؛ سرنوشتی تلختر از زهر. ما در موقعیتی قرار گرفتیم که هر دو فرزندمان را از ما گرفتند، ما ماندیم و یک راه ناتمام. کلمات برای بیان آنچه در درون ما و در روز و شب بر ما میگذرد، قاصر است، اما به هر حال باید بلند میشدیم و آرزوها و راههای نرفته فرزندانمان را طی میکردیم و از طرفی هم دادخواه و حقخواه ظلم رفته بر فرزندانمان میشدیم.
از حدود اردیبهشت سال ۹۹ به فکر ساخت مدرسه افتادیم، این کار به ما انگیزه و روحیه داد. شهادت فرزندان ما یا کشته شدن مظلومانهشان با خیلی از کشتههای دیگر متفاوت است، ما دادخواهی را از کسانی میکنیم که در این مملکت هستند و ما نیروی کافی برای دادخواهی از آنها نداریم، از سوی دیگر هم معتقد نیستیم که باید دادخواهی را در خارج از کشور دنبال کنیم. ما در همین سرزمینی که عزیزانمان را از ما گرفتند، باید حقمان را بگیریم. به همین دلیل کارمان بسیار دشوارتر است و شنیده شدن فریادهایمان با موانع بیشتری مواجه میشود.»
آن ۱۲ ایراد چه بودند؟
«قریب به اتفاق خانواده قربانیان که بالای ۱۰۰ خانواده بودند، شکایت کرده بودند اما دو جلسه مانده به آخرین جلسه دادگاه، بیشترشان از روی ناامیدی به رسیدگی منصفانه، شکایتشان را پس گرفتند و تنها ۷ تا ۸ خانواده باقی ماندند.» محمود علیزادهطباطبایی، وکیل پرونده جانباختگان هواپیمای اوکراینی این خبر را در گفتوگو با «هممیهن» میدهد.
شهریورماه امسال بود که محمود علیزادهطباطبایی، خبر داد رأی صادره از سوی دادگاه نظامی درباره این پرونده، با ۱۲ ایراد جدی در دیوان عالی کشور نقض شده و دادگاه مکلف شده است که مجدداً به این پرونده رسیدگی کند. او حالا به «هممیهن» میگوید باوجود نقض حکم، بیش از ششماه است که پرونده برای دادگاه صادرکننده رأی فرستاده شده که نقایص را برطرف کند اما هنوز نتیجهای اعلام نشده است: «من به دادگاه مراجعه کردم و گفتند که پرونده به دادسرا رفته تا رفع نقص انجام شود اما هنوز انجام نشده است. باید این رفع نقص انجام شود که پرونده را دوباره به دیوان عالی کشور بفرستند برای تایید یا رد فرجامخواهی؛ ما در این باره درخواست فرجامخواهی و بیش از ۲۰ ایراد به دادنامه وارد کردیم که ۱۲ مورد آن موردتایید دیوان عالی کشور قرار گرفته و پرونده را برای تکمیل تحقیقات به دادگاه برگردانده است.»
او میگوید ایرادات کاملاً مشخص است: «تحقیقات ناقص بوده است و درباره متهم ردیف اول که همان کسی است که شلیک کرده، گفتند مرتکب لغو دستور در زمان اضطراری شده که در حکم محاربه است ولی ما گفتیم اگر او مرتکب لغو دستور شده، مقامات بالاتر هم مرتکب عدم اجرای مقررات شدهاند که همان لغو دستور است و اتهام آنها هم محاربه میشود؛ دیوان هم این ایرادات را پذیرفته و پرونده را برگردانده که دادگاه درباره همه کسانی که مرتکب عدم اجرای مقررات شدند، تصمیم بگیرد و حالا تحقیقات در این باره در دادسرا در حال انجام است.»
ایراداتی که دیوان عالی کشور قبول کرده و به این دلیل پرونده را به دادگاه برگردانده، از این قرار است:
تاخیر در ارائه موقعیت دقیق استقرار سامانهها به قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا حسب گزارش ستاد کل نیروهای مسلح، از ناحیه متهم آقای... و عدم اطلاع به ستاد پدافند و استقرار سامانه در محل... نقض مقررات و دستورالعملها محسوب میشود و سامانه خارج از شبکه پدافند مشترک مستقر شده و حسب اظهارات کارشناسان، ضرورت اخذ مجوز شبکه پدافند کشور را داشته است. لازم است در این خصوص تحقیقات ضروری معمول انجام و نتیجه گزارش شود.
درخصوص توجیه استقرار سامانه و علت استقرار و مستندات قانونی آن به لحاظ استقرار بین دو فرودگاه از مسئولان مربوطه تحقیق شود و چنانچه متهمان آقایان... و... در این خصوص مجوزی برای استقرار سامانه داشتهاند، اخذ و بررسی شود.
دستور جابهجایی و استقرار سامانه تور ام ۱ (tor m ۱) بدون توجه به حضور فرمانده، بهرغم مقررات محسوب و ضرورت دارد در این باره تحقیق شود.
آقای... استقرار سامانه (تور ام۱) در محل بدون هماهنگی یکپارچه پدافند را منتسب به شخص دیگری در ستاد هوافضا دانسته است؛ در این باره بررسی و مواجهه حضوری بین دو نفر ضروری است.
تعیین ۳۶۰ درجه سامانه تور به دستور چه مقامی بوده و قرارگاه ۹ دی درخصوص شناسایی پروازها چه نقشی داشته است؟
علت عدم ضبط مکالمات بین فاتح و سامانههای تور چه بوده است؟ و نیز مکالمات فاتح و soc تهران بررسی و خارجنویسی شود.
باتوجه به اینکه پروازهای دیگری در همان ساعت از فرودگاه امام انجام شده و شناسایی و تفاوت کریدور هوایی پروازی و مسیر پرواز و صعود آنها با هواپیمای اوکراینی چه بوده است؟
آیا استقرار سامانه در محلهای مصوب ابلاغی، آخرین طرح مصوب بوده یا خیر؟ در صورت منفی بودن بر چه اساسی در این محل سامانه مستقر شده است؟
درباره علت عدم اطلاعرسانی درخصوص گزارش شلیک و کتمان آن بررسی و تحقیق شود. (توضیح وکیل: چون از ساعت ۶ و ۱۸ دقیقه اطلاع داشتهاند که شلیک شده است.)
نقش رابط قرارگاه در شبکه و مکالمات آن در شب حادثه بررسی و نقش قرارگاه در ایجاد التهاب و خبررسانی ناقص به زیرمجموعه بررسی شود.(توضیح وکیل: چون در قرارگاه به طور مرتب میگفتهاند که موشکها دارند میآیند.)
علت عدم اخذ شناسایی هدف توسط پدافند هوایی تحقیق و بررسی شود.
به نحو شفاف و صریح از متهم ردیف اول درخصوص تشخیص در ارتفاع ۶۰۰ متری و متعاقباً ۹۰۰ متری هواپیمای اوکراینی که طبعاً در حال صعود بوده و برخلاف موشک که در حال سقوط است و علت پرتاب موشک دوم درحالیکه هواپیما در حال دور زدن بوده، تحقیقات جامع به عمل آید و متذکر میشود با عنایت به اینکه عمده اعتراض اولیای دم درخصوص عدم تسریع در رسیدگی به اعتراض به قرار منع تعقیب برخی فرماندهان و مسئولان نظامی بوده، صرفنظر از ایرادات ازجمله قرار منع تعقیب توسط بازپرسی، مورد اعتراض اولیاء دم و وکلای آنها قرار گرفته، ضرورت داشته به لحاظ ارتباط موضوع در این قسمت، دادگاه تسریع به عمل آورد و نیز پیرامون عدم اعتبارسنجی دقیق در تعیین تکلیف قطعی گزارش دریافتی درخصوص حملات موشکی، تحقیق و بررسی به عمل آید.
علیزاده طباطبایی در پاسخ به این سوال که چرا هشت ایراد ارائهشده در لایحه اعتراضی پذیرفته نشده، میگوید که دیوان عالی کشور در این باره دلیلی نیاورده است: «در هشت ایراد دیگر، تاکید ما این بود که حتماً کنوانسیونهای بینالمللی که ایران هم جزوشان است، مثل کنوانسیون شیکاگو، یا کنوانسیون جلوگیری از اعمال غیرقانونی علیه امنیت هواپیما، در رسیدگیها مورد توجه قرار گیرند اما این اتفاق نیفتاد.
درحالیکه کنوانسیون شیکاگو بهصراحت میگوید که دولت کشور محل حادثه باید تمام اقدامات معقول برای حفظ ادله و حفاظت از هواپیما و محتویات آن را در دوره زمانی که ممکن است برای تحقیقات لازم باشد، به عمل آورد، همچنین حفاظت مطمئن شامل پیشگیری از وارد شدن خسارت بیشتر و ورود افراد غیرمجاز، داشته باشد اما به اینها توجهی نشد.»
تغییر صحنه جرم
به گفته وکیل پرونده، تغییر صحنه جرم هم مورد توجه قرار نگرفت: «در این حادثه به مسئولیت دولت و مسئولان مربوطه توجهی نشد، اتهام متهم ردیف اول را ناشی از بیاحتیاطی و بیمبالاتی دانستند و برای این اتهام سه سال حبس در نظر گرفتند، درصورتیکه خیلی از متهمان همین اتهام را داشتند. بحث این است که این اتفاق را قتل غیرعمد و شبهعمد در نظر گرفتند، درحالیکه طبق بند ب ماده ۲۰۹ قانون مجازات اسلامی، قتل عمد بود. ما به این موارد اعتراض داشتیم. حتی به دستورالعملهایی که بر منع شلیک تاکید کرده هم بیتوجهی کردند و بدون توجه به مقررات اقدام به شلیک کردند.»
به گفته او، جابهجایی سامانه «تور ام ۱» در طول شب، تنظیم نبودن ناوبری و توجه نکردن کارکنان عملیاتی به کوریدورهای هوایی، اشراف نداشتن به دستورالعملها و راه ارتباطی مطمئن، مواردی بود که از سوی ما تذکر داده شد که در کنار موارد زیاد دیگری، به آنها توجهی نشد. وکیل پرونده سقوط هواپیمای اوکراینی تاکید میکند که تمام متهمان این پرونده با وثیقه آزادند: «رقم وثیقهها جزئی است و اطلاعی از جزئیات آن نداریم. پرونده ۱۰ متهم دارد. برای متهم ردیف اول، ۱۰ سال حبس برای اتهام محاربه در نظر گرفته شد و برای یکی از اتهاماتش سه سال. برای سایر متهمان هم بین یک تا دو سال حبس داده شد که تمام آنها با وثیقه بیرون از زندانند.»
او ادامه میدهد: «نکته اینجاست که باتوجه به تبعات و آثار سنگین داخلی و خارجی ناشی از وقوع سانحه و اینکه برخی از اشخاص در بروز آن یا پس از سقوط این هواپیما مرتکب قصور و تقصیر شدهاند، شعبه دوم دادسرای نظامی یک، بهصراحت تاکید کرد که در مورد آنها تحقیق و تعقیبی صورت نگیرد. درخواستهای مکرر شاکیان مبنی بر تحقیق از برخی از مسئولان، به علت تاکید دادگاه در رسیدگی در چارچوب کیفرخواست، قابل اجابت در مرحله دادرسی نبوده. همچنین دادسرا مکلف میکند تا درخصوص تأخیر در پذیرفتن مسئولیت ماجرا و اعلام نقص فنی، تحقیق شود.
از سوی دیگر در روند دادرسی اعلام شده که برخی از مسئولان ارشد نظامی در این پرونده مقصر بودند و باید به اتهام آنها رسیدگی شود. در مورد افرادی که موظف به حفظ سانحه سقوط هواپیما بودند، رسیدگی نشده است. به همین دلیل پرونده به دادسرا برگردانده شد اما بعد از دو سال هنوز دادسرا در این مورد اقدامی نکرده است.» براساس اعلام علیزاده طباطبایی، رأی پرونده در ۲۰ اسفندماه سال ۱۴۰۱ صادر شد، اما دادگاه خودش پرونده را به دادسرا برگرداند تا دادسرا این موارد را برطرف کند و دوباره بفرستد اما این اتفاق نیفتاد.»
او میگوید که خانوادهها از روز اول شکایتشان را مطرح کرده بودند، اما برخوردها اصلاً خوب نبود. پرونده برای رسیدگی بازپرسی، یکسال در دادسرا بود و بازپرس دستور «عدم دسترسی» داده بود، درواقع سازمان قضایی نیروهای مسلح به خانواده اجازه خواندن کیفرخواست را نمیداد و وکلا هم تا یکسال حق دسترسی به پرونده نداشتند.
بعد از یکسال که کیفرخواست صادر شد، خانوادهها آن را قبول نداشتند و حتی اجازه ندادند جلسه اول دادگاه برگزار شود. آنها به نماینده دادستان اعتراض داشتند که حرف زشتی از روی عصبانیت زده بود بعد از این اعتراضات، رئیس دادگاه نماینده دادستان را برگرداند و نماینده دیگری تعیین کرد: «رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح از من خواست تا خانوادهها را آرام کنم، من هم تلاش کردم اما از سوی برخی از موکلان متهم شدم. درنهایت آنها را آرام کردم تا رسیدگی به پرونده شروع شد.
خانوادهها دیگر ناامید شدند
درمجموع برای این پرونده ۲۱ جلسه برگزار شد اما بعد از جلسه هفدهم یا هجدهم بود که خانوادهها ناامید شدند و شکایشان را پس گرفتند و درنهایت هفت، هشت خانواده باقی ماندند.» او درباره برخوردهایی که با خانواده پس از اطلاعشان از سقوط هواپیما داشته هم توضیح میدهد: «وقتی خانوادهها خودشان را به محل سقوط رساندند، به آنها اجازه ندادند که صحنه را ببینند.
خیلی از خانوادهها مدعیاند که چون نتوانستیم به بچههایمان ارز بدهیم، برایشان طلا خریده بودیم، چطور گذرنامهها بدون آسیب به دستمان رسید اما از طلا خبری نبود. حتی هیچ خبری از یادگاریها نیست. دکتر اسدی پدر یکی از قربانیان، بهنام فرزندانش آموزشگاهی تاسیس کرد و تا قبل از دولت آقای پزشکیان به او اجازه ندادند سردر با اسم فرزندش نصب کند. برخوردها در این زمینه بسیار بد بود. اما در دادگاهها برخورد خوب بود. به خانوادهها فرصت صحبتکردن دادند. آنها تمام حرفهایشان را زدند و مستشاران هم بهطور کامل توجه کردند، بااینحال خانوادهها از نتیجه دادگاه راضی نبودند.»
وکیل این پرونده آخرینبار روز شنبهای که گذشت، برای پیگیری نتیجه بررسیها به سازمان قضایی نیروهای مسلح مراجعه کرده و مستشار شعبه دوم نظامی به او اعلام کرده است که پرونده در دادسراست و منتظرند تا برگردد: «ما همچنان پیگیریم.»
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
هماندیشی تخصصی «فرونشست زمین» یک روز بعد از جلسه ویژه هیات دولت برای بررسی فرونشست در ایران، در کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی شریف و با حضور متخصصان این حوزه برگزار شد. علی بیتاللهی؛ مدیر بخش زلزله مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی یکی از سخنرانان این هماندیشی تخصصی بود که نتایج مطالعات خود طی سه دهه اخیر و اخرین وضعیت فرونشست در استانهای مختلف کشور را ارایه داد.
از جمله یافتههایی که در این هماندیشی ارایه شد، هشدار بیتاللهی درباره خطر جدی فرونشست برای بافتهای فرسوده و حاشیهنشین شهری بود. طبق این یافتهها، از مجموع بیش از ۸۸ هزار هکتار بافت فرسوده شهری، بیش از ۴۱ هزار هکتار و از مجموع حدود ۵۸ هزار هکتار بافت غیر رسمی شهری، حدود ۲۹ هزار هکتار در معرض خطر فرونشست زمین قرار دارد و حدود ۱۱ هزار کیلومتر از طول لولههای انتقال گاز در سراسر کشور، در تلاقی با پهنههای فرونشستی است.
طبق این یافتهها، در حالی که مساحت تقریبی پهنههای فرونشستی کشور بیش از ۱۸ میلیون هکتار برآورد شده، استان تهران دارای بیشترین تراکم پهنههای فرونشستی بوده و استانهای خراسان رضوی، اردبیل و گلستان در ردیفهای بعد هستند.
همچنین در حالی که روستاهای استانهای خراسان رضوی، تهران، گلستان و فارس بهطور نسبی، بیشتر در معرض خطر فرونشست زمین هستند، استان اصفهان از نظر تعداد شهرهای در معرض خطر فرونشست زمین در ردیف اول است و استانهای خراسان رضوی، فارس و تهران در ردیفهای بعد قرار دارند.
نتایج بررسیهای این کارشناس همچنین نشان داده که ۱۴ استان با بیشترین میزان نرخ فرونشست از بیش از ۳۰ سانت تا ۱۱ سانت در سال، شامل استانهای کرمان (بیش از ۳۰ سانت فرونشست در سال) البرز، مرکزی، قم، خراسان رضوی، همدان، گلستان، تهران، آذربایجان شرقی، قزوین، فارس، اصفهان، آذربایجان غربی و سمنان (۱۱ سانت فرونشست در سال) هستند.
بیتاللهی در سخنان خود در توضیح آخرین وضعیت فرونشست در ایران طبق مطالعاتی که طی سه دهه اخیر بر مبنای مشاهدات میدانی، اعداد و اطلاعات رسمی و نقشههای سازمان زمینشناسی در مناطق مختلف کشور انجام داده، گفت: «اولین مطالعه که در سال ۱۳۷۸ و در فامنین همدان در حوالی نیروگاه حرارتی بود که در این منطقه، در هر ثانیه ۲۰۰ لیتر آب تبخیر میشد و سطح آب زیرزمینی از عمق ۷ متر به عمق ۷۰ متری رسیده بود و فروچالههایی عظیم و مخرب و بسیار آسیبرسان در منطقه ایجاد میشد.
در همان زمان در این منطقه چند فروچاله شناسایی کردیم و نقشههای راداری هم وقوع فرونشست در این منطقه را تایید کرد. سال ۱۳۷۹ سازمان نقشهبرداری از اختلاف ارتفاع سه متری در تقاطع بزرگراه آزادگان و آیتالله سعیدی (شهر تهران) خبر داد و از آن تاریخ تا امروز، نشست زمین در همین ناحیه تا حدود ۸ متر افزایش یافته و البته نقشههای دیگری حالا نشان میدهد که فرونشست در کل کشور و در تمام استانهای ایران گسترده شده است.»
بیتاللهی اشاره داشت که سابقه آغاز افت ذخایر آبهای زیرزمینی به اواسط دهه ۱۳۵۰ بازمیگردد ولی این روند از اوایل دهه ۱۳۷۰ با نهضت سازندگی تشدید شد به گونهای که هماکنون حدود ۱۴۰ میلیارد مترمکعب از آب آبخوانهای زیرزمینی کاسته شده است.
او همچنین در توضیح تاثیر صدور بیرویه مجوز حفر چاه و کاهش ذخایر آبهای زیرزمینی، با ذکر مثالی گفت که در اوایل دهه ۱۳۹۰ در منطقهای که سالانه ۱۷ سانت فرونشست داشت، مجوز حفر ۳۵۰۰ حلقه چاه صادر شده بود و افزود: «هماکنون در استان مازندران که فرونشست هم دارد، بیشترین تعداد چاههای مجاز و غیرمجاز را داریم آن هم در حالی که با افت آب آبخوان، پمپ چاهها از افقهای عمق پایینتری برداشت میکند و این آبی که از اعماق پایینتر برداشت میشود، شور است و بنابراین سطح زمین ما هم شور خواهد شد که یک خطر برای امنیت غذایی و کشاورزی ما محسوب میشود.»
بیتاللهی در حالی که کاهش ۱۵ درصدی نزولات جوی نسبت به متوسط درازمدت را در کاهش دخایر منابع آب زیرزمینی بیتاثیر نمیدانست، اما تاکید داشت که شیب بسیار تندتر افت منابع آب زیرزمینی دلایل دیگری از جمله جانمایی صنایع آببر در ایران مرکزی خشک، کشاورزی فاقد راندمان یا با راندمان کم با روشهای آبیاری هدرده آب، بیتوجهی به آب مجازی و صادرات آب کشور به خارج دارد و وجه نگرانکننده این وضع این است که در مناطق و استانهای پرجمعیت کشور، کسورات آبخوان بیشتر از باقی مناطق است که چنین وضعی در کشوری با وسعت زیاد ولی با یکسوم بارندگی جهانی و با سه برابر تبخیر جهانی و با کشت و زرع بهرهمند از آبیاری، حتما به کمبود منابع آب منجر خواهد شد.
«یافتههای رسمی نشان میدهد که حداقل بهطور متوسط سالانه ۶۰ سانت از سطح آبخوانهای کشور کم میشود و این کاهش با توجه به ضخامت متوسط آبخوان، میرایی آبخوان را ترسیم میکند که اگر روند متراکم شدن آبخوان ادامه داشته باشد به مرحله مرگ آبخوان میرسیم و البته از آن پس، با هر میزان بارندگی هم این آبخوان قابل احیا نیست و در حالی که به دنبال عدم نفوذ آب و روانآب به داخل زمین، دشتها به بیابان تبدیل خواهد شد، فرصت ما هم برای جلوگیری از این وضع، نامحدود نیست.»
بیتاللهی در توضیح پدیده فرونشست گفت: «فرونشست، پایین رفتگی تدریجی سطح زمین است که دلایل مختلفی دارد. در کشور ما، پایین رفتگی تدریجی سطح زمین به دلیل افت سطح آب زیرزمینی است ولی در برخی کشورهای امریکایی و اروپایی، ارتفاع سطح زمین به دلیل ذوب یخچالها و حتی بالا آمدگی آب دریا و استخراج معادن و نفت و گاز افت میکند. به ازای حدود یک متر افت سطح آب، حدود یک تا ۵ سانت هم فرونشست داریم که البته در دشتهای متفاوت، این میزان متفاوت است اما در مجموع، با کاهش سطح آب زیرزمینی، تراکم آبخوان باقیمانده افزایش مییابد و کاهش ضخامت آبخوان به سطح زمین منتقل میشود و فرونشست ایجاد میکند که با توجه به ارتباط مستقیم فرونشست و ضخامت آبخوان و دانهبندی و عمق قرارگیری آبخوان، در جاهایی با مقدار کمتر یا بیشتر افت ارتفاع سطح زمین مواجهیم. اما نرخ فرونشست با توجه به حد تراکم آبخوان، یک زمان متوقف میشود و کمکم به صفر میرسد در حالی که توقف فرونشست، نشانه پیروزی نیست، بلکه نشانه مرگ آبخوان است، اما نکته نگرانکننده در چنین وضعی این است که با وجود توقف فرونشست، در مستحدثات و ساخت و سازها شاهد کمیت مهم دیگری با نام فرونشست تجمعی هستیم. فرونشست تجمعی به معنای انباشت سالانه فرونشست است که حتما بر مستحدثات و لولههای گاز و ساختمان و ریل راهآهن تاثیرگذار خواهد بود.»
بیتاللهی در بخش دیگری از صحبتهای خود به رکوردشکنی ایران بابت نرخ فرونشست در میان تمام کشورهای دنیا اشاره کرد و گفت: «حدود ۱۰درصد پهنههای فرونشستی در کل دنیا، عددی بیش از ۱۰ سانت در هر سال دارد ولی وسعت این پهنهها و همچنین پهنههای با نرخ فرونشست بالا، در کل دنیا بسیار کم است.
در کشور ما، منطقهای در استان کرمان حدود ۴۰ سانت فرونشست سالانه دارد و در ۱۱ استان کشورمان، عدد فرونشست سالانه بیش از ۱۰ سانت است درحالی که چنین اعدادی در کل دنیا هیچ مشابهی ندارد و بنابراین، بابت عدد فرونشست بالا، رتبه اول جهان را داریم.
طبق نقشههای موجود، نقشهای از وضعیت فرونشست و از منظر ریسک فرونشست آماده کردهام که طبق این نقشهها، وسعت فرونشست در ایران بالغ بر ۱۱درصد مساحت سرزمینی ماست و استان خراسان رضوی بیشترین وسعت فرونشست، استان تهران بیشترین تراکم فرونشست نسبت به مساحت استان و استان اصفهان، بیشترین تعداد شهرهای واقع در پهنههای فرونشستی را دارد.
وسعت ۱۱درصدی فرونشست در کشور، مساحت مفید کشور است که دارای جمعیت ساکن و مستحدثات است و بیش از ۴۰درصد جمعیت کشور را در خود جای داده آنهم درحالی که مساحت شهرهای ما از کل مساحت کشور، کمتر از یک درصد است. این نقشهها که برمبنای نقشههای رسمی کشور تهیه شده، نشان میدهد که همپوشانی پهنههای خطر فرونشست با مستحدثات ما بسیار زیاد است.
از مجموع ۶۳ سایت تاریخی ثبت شده در کشور، ۲۷ سایت در پهنههای فرونشست است و آثاری همچون نقش رستم، تخت جمشید، میدان نقش جهان و آثار تاریخی در استانهای یزد و سمنان، در اثر فرونشست در حال ترک خوردگی و تخریب هستند درحالی که این آثار قابل ساخت و احیا نخواهد بود. با وجود این مخاطرات، حتی یک ضابطه و مقررات درخصوص فرونشست در کشور نداریم. به عنوان مثال، ضابطه انتقال لوله یا ساخت و ساز در یک منطقه فاقد فرونشست، در منطقه بهرمان (استان کرمان) که سالانه ۴۰ سانت فرونشست دارد، یکسان است و هیچ نمیدانیم که لوله گاز را در یک پهنه فرونشست چگونه منتقل کنیم و همچنان ریل و دکلهای برق را در پهنههای فرونشستی جابهجا میکنیم.
دو سال قبل در یک پهنه دارای فرونشست در استان یزد به کارخانه فولاد مجوز فعالیت دادند و در ابهر هم با وجود فرونشست ۱۲ سانتی در سال، فعالیت کارخانه فولاد مجوز گرفت در حالی که آب مورد نیاز فعالیت این کارخانهها، از منابع زیرزمینی تامین میشود.»
بیتاللهی در بخش دیگری از صحبتش به تاثیرات مخرب فرونشست بر تخریب ساخت و ساز شهری اشاره کرد و گفت: «نشست با فرونشست متفاوت است. نشست بر اثر وزن ساختمان اتفاق میافتد و فرونشست، یک نیروی کششی از داخل زمین به سطح است. طبق مقررات ملی، میزان مجاز نشست ساختمان ۲.۵ سانت است ولی وقتی فرونشست در جنوب غربی تهران ۲۰ سانت در سال است، چه تاثیری بر عمر مفید یک ساختمان در این منطقه خواهد داشت؟ آنچه نگرانی ما را افزایش میدهد، وجود فرونشست نامتقارن علاوه بر نشست است. فرونشست نامتقارن، باعث تنش برشی و برش خاک در سطح زمین میشود و نقشههای فرونشست در جنوب کرمان و اصفهان نشان میدهد که نشست یکنواخت نیست و البته این فرونشست نامتقارن حتما به آسیب دیدگی مستحدثات منجر خواهد شد. این ترکها و شکافها، در سطح زمین هم اثرات مشهود دارد و بدتر آنکه آب داخل این شکافها میرود و زیر این شکافها، به تدریج تونلهای بزرگی ایجاد میشود که در نتیجه چنین وضعی، ریزش ناگهانی در سطح زمین اتفاق خواهد افتاد و باعث افتادگی ساختمان و دکلها خواهد شد که تا به حال همچنین حوادثی را شاهد بودهایم. این شکافها، حتی تهدیدی جدی برای کشاورزی است چون آب داخل این ترکها میرود ولی به زمین کشاورزی نمیرسد و زمین کشاورزی هم خشک و نابود میشود.»
بیتاللهی در پایان صحبتهایش به تجربیات موفق جهانی در کنترل فرونشست اشاره کرد و گفت: «در چین و امریکا و ایتالیا با اقدامات پیشگیرانه موفق به جلوگیری از گسترش فرونشست شدند. سال ۱۹۶۵ دشت توکیو در ژاپن، سالانه ۱۲ سانت فرونشست داشت ولی به دنبال اقدامات پیشگیرانه، طبق گزارش سال ۲۰۰۳، نرخ فرونشست در این دشت به صفر رسید. ما هم باید اقدام همهجانبه داشته باشیم و مقررات ملی و بسیار جدی برای کنترل فرونشست زمین در کشور تدوین و اجرا کنیم.»
روزنامه اعتماد
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
مکانیسم ماشه چیست و کشورهای اروپایی چطور میتوانند آنرا فعال کنند؟
امانوئل ماکرون، رئيس جمهوری فرانسه روز دوشنبه گفت که شتاب برنامهای ایران «در حال رسیدن به نقطه بیبازگشت است» و این مسئله باعث میشود که در ماههای آینده این پرسش پررنگتر شود که «آیا باید از مکانیسم ماشه استفاده کنیم یا خیر؟» اما مکانیسم ماشه چیست و اروپا چطور میتواند آنرا فعال کند؟
در ماههای اخیر بحثهای زیادی در خصوص احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه یا «اسنپبک» مطرح شده است. اما این ساز و کار چیست و فرآیند اجرای آن به چه نحوی خواهد بود و در صورت اجرا چه تبعاتی در پی دارد؟
موضوع بر سر چیست؟
با توافقنامه هستهای برجام که در سال ۲۰۱۵ بین ایران و شش قدرت جهانی منعقد شد، ایران متعهد شد تا در ازای لغو تحریمهای جهانی، محدودیتها و نظارتهای جهانی را بر برنامه هستهای خود بپذیرد.
این توافق که در وین امضا شد بعدتر با قطعنامه ۲۲۳۱ به اتفاق آرا به تصویب اعضای شورای امنیت سازمان ملل رسید.
در جریان مذاکرات وین دولت آمریکا موفق شد بندی را در توافق نهایی بگنجاند که امکان بازگرداندن تمامی تحریمها را در صورت تخطی ایران از اجرای تعهدات برجامی فراهم میکرد.
این بند اجازه میدهد که تمامی تحریمها به صورت خودکار بازگردند، بدون آنکه اعضای شورای امنیت در این خصوص از حق وتو برخوردار باشند.
در آن زمان ایالات متحده بیم آن را داشت که روسیه یا چین بازگشت مجدد تحریمها را وتو کنند و به همین دلیل تلاش زیادی کرد تا امکان وتو را در این خصوص لغو کند. بر مبنای مکانیسم ماشه، در صورتی که «کشورهای عضو این توافق» تصمیم بگیرند آنرا فعال کنند و شورای امنیت سازمان ملل هم به آن رای دهد، قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل که تمامی قطعنامههای پیشین آن شورا علیه ایران را لغو کرده بود، لغو خواهد شد و در نتیجه تمام تحریمها دوباره علیه ایران فعال میشوند.
به عبارت دقیقتر در شورای امنیت در خصوص «استمرار تعلیق تحریمهای ایران» که به استناد قطعنامه ۲۲۳۱ غیرفعال شدهاند رایگیری میشود و در صورتی که اعضا به آن رای مثبت دهند مکانیسم ماشه فعال نمیشود و تحریمهای ایران همچنان غیرفعال میمانند. اتفاقی که پیشتر یک بار رخ داده است.
تلاش ناکام آمریکا برای فعال کردن مکانیسم ماشه
در سال ۲۰۲۰ ایالات متحده تلاش کرده بود تا با استناد به یک بند قطعنامه ۲۲۳۱، تمامی تحریمهای تعلیقشده علیه ایران را بازگرداند اما با توجه به این که آمریکا در سال ۲۰۱۸ با تصمیم دونالد ترامپ از برجام خارج شده بود و دیگر «عضوی از توافق» نبود نتوانست به هدف خود برسد و در این مسیر شکست خورد.
در متن قطعنامه ۲۲۳۱ آمده است که هر کشور «شرکتکننده» در توافق هستهای میتواند در صورتی که کشور دیگر را ناقض تعهد تشخیص دهد، درخواست فعال شدن این مکانیسم را ارائه دهد.
اما از آنجایی که ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شده بود، اروپا استدلال آمریکا را نپذیرفت و این کشور را به لحاظ قانونی عضوی از برجام به شمار نیاورد. این در حالی است که ایالات متحده مدعی بود که از برجام خارج شده و نه از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و در نتیجه میتواند همچنان یکی از اعضای آن به شمار رود و در نتیجه خواهد توانست مکانیسم ماشه را فعال کند.
در اوت سال ۲۰۲۰ مایک پمپئو، وزیر خارجه وقت درخواست برای فعالسازی این مکانیسم را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد اما در نهایت از ۱۵ عضو، ۱۳ کشور با آن مخالفت کردند تا درخواست آمریکا با قاطعیت رد شود.
مراحل فعالسازی مکانیسم ماشه
مراحل فعالسازی مکانیسم ماشه در ۶ سطح مختلف صورت میگیرد که در ادامه آنها را مرور میکنیم:
۱- اعلام عدم پایبندی
اگر یکی از طرفهای برجام معتقد باشد که ایران به تعهدات خود عمل نمیکند، میتواند این موضوع را به کمیسیون مشترک برجام ارجاع دهد.
۲ - بررسی در کمیسیون مشترک
کمیسیون مشترک، متشکل از نمایندگان همه طرفهای برجام، ظرف ۱۵ روز موضوع را بررسی میکند. این مدت با توافق طرفین قابل تمدید است.
۳ - ارجاع به وزرای خارجه
اگر کمیسیون مشترک نتواند مسئله را حل کند، موضوع به وزرای خارجه کشورهای عضو برجام ارجاع میشود که آنها نیز ۱۵ روز برای حل اختلاف فرصت دارند.
۴ - تشکیل هیئت مشورتی
در صورت عدم توافق در سطح وزرا، هیئتی سهنفره شامل نماینده کشورمدعی، نماینده مقابل و یک عضو بیطرف تشکیل میشود تا ظرف ۱۵ روز نظر مشورتی ارائه دهد.
۵ - ارجاع به شورای امنیت
اگر اختلاف همچنان باقی بماند، شاکی میتواند موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد. شورای امنیت ۳۰ روز فرصت دارد تا درباره ادامه تعلیق تحریمها تصمیمگیری کند. به عبارت دیگر موضوع اینجا صدور قطعنامه یا تحریمهای جدید نیست بلکه مسئله «ادامه تعلیق تحریمها» که مطابق با قطعنامه ۲۲۳۱ اجرایی شده به رای گذاشته میشود.
۶ - بازگشت تحریمها
در صورتی که مانند سال ۲۰۲۰ کشورهای عضو شورا به ادامه این تعلیق رای مثبت دهند، در آن صورت مکانیسم ماشه فعال نخواهد شد اما اگر رای بیاورد، دیگر آن قطعنامه کنار میرود و تمام تحریمهایی که بر اساس آن قطعنامه لغو شده بودند نیز دوباره فعال میشوند.
نزدیک شدن به پایان محدودیتهای برجام
در توافق هستهای سال ۲۰۱۵ بندهایی از غروب برجام در آن گنجانده شده که بر اساس آن محدودیتهای اعمال شده بر برنامه هستهای ایران در زمانهای مشخصی منقضی میشوند. در اکتبر ۲۰۲۵ یکی از مهمترین ابزارهای نظارتی کشورهای غربی علیه ایران یعنی همان فعال کردن مکانیسم ماشه منقضی خواهد شد.
در نتیجه در پایان اکتبر ۲۰۲۵ دیگر کشورهای عضو برجام نمیتوانند به دلیل عدم پایبندی ایران به تعهدات خود این مکانیسم را فعال سازند. به همین دلیل هم در ماههای اخیر بحثها در خصوص احتمال فعال کردن این ساز و کار پیش از رسیدن به ضرب الاجل پررنگتر شده است.
در نتیجه ناظران بر این باورند در صورتی که در ماههای آینده ایران و قدرتهای غربی بر سر وضعیت برنامه هستهای ایران با یکدیگر به توافق دست نیابند میتوان انتظار داشت که این بار مکانیسم ماشه با درخواست یکی از کشورهای اروپایی عضو برجام یعنی بریتانیا، فرانسه یا آلمان به شورای امنیت فرستاده شود.
یورونیوز فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
ارائه دو آمار متفاوت از سوی ایسپا و مرکز تحقیقات صدا و سیما درباره اقبال صدا و سیما نزد مخاطبان و آمار تماشای این رسانه از سوی مردم، یک دوگانه را ایجاد کرده است که در یک سوی آن رسانهای قدرتمند و محبوب و در سوی دیگر رسانهای با محبوبیت حداقلی ایستاده است.
به گزارش فرارو، محسن شاکرینژاد، رییس مرکز تحقیقات صدا و سیما گفته است: «میزان بیننده سیما از بهار ۱۴۰۲ که ۵۹.۷ درصد بوده در تابستان ۱۴۰۳ به ۶۵.۲ رسیده و سیر صعودی گرفته است و باوجود کاهش مخاطب در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ شاهد افزایش نسبی این آمار از سال ۱۴۰۲ هستیم.» این ادعای شاکری نژاد در شرایطی مطرح شده که بر اساس یافتههای ایسپا، ۲۹.۵ درصد ایرانیان ویژه برنامههای شب یلدای صدا و سیما را دیدهاند. از بین بینندگان ویژه برنامههای شب یلدا؛ ۵۹.۲ درصد ویژه برنامه «یلدای مادرانه» شبکه سوم سیما را دیدهاند، ۲۴ درصد از شبکههای استانی، ۸.۱ درصد از شبکه یک سیما و ۷.۶ درصد از شبکه دو تماشاگر این برنامهها بودهاند. این آمار نشاندهنده کاهش قابل توجه مخاطبان صداوسیما در مقایسه با سالهای گذشته است. بهعنوان مثال، در سال ۱۳۹۷، ۵۰٪ از مردم برنامههای شب یلدا را تماشا کرده بودند که این رقم در سال ۱۴۰۰ به ۳۳.۱٪ کاهش یافت و اکنون به ۲۹.۵٪ رسیده است
با توجه به این شرایط، پرسشهایی در خصوص تفاوت محسوس آمارهای مدیران صدا و سیما و ایسپا و چرایی ارائه این آمارهای متفاوت و علت کاهش اقبال برنامههای صدا و سیما نزد مخاطبان مطرح است. محمد تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران به این پرسشها پاسخ داده است:
در ارائه تعداد مخاطبان صدا و سیما تقلب آماری رخ داده است
تقی آزاد ارمکی گفت: «آمار را باید آماردان بگوید نه سیاست مدار و نه حتی مدیر. یک مدیر که نمیتواند بگوید رسانهاش چقدر توفیق دارد یا مخاطبانش چگونهاند. این موضوع باید توسط شخص دیگری داوری شود. معمولا مدیران صدا و سیما از دانش اجتماعی لازم برای امور خالیاند. متاسفانه بسیاری از مدیران آگاهیهای موردنیاز برای انجام امور را ندارند. این که مخاطبان، یک برنامه صدا و سیما را ۵ درصد و برنامهای دیگر را ۲ درصد ببینند، را نمیتوان جمع زد و گفت کل برنامههای صدا و سیما تا چه حد مورد اقبال است یا مخاطب دارد. به نظر میرسد، چون این شخص، جمع و تفریق بلد نبوده همه اطلاعات را با هم جمع کرده است. نمیتوان گفت که، چون یک عده مخاطب جذب برنامههای اجتماعی و عدهای دیگر جذب برنامههای ورزشی میشوند، پس در مجموع مخاطبان صدا و سیما بسیار زیادند؛ بنابراین معتقدم به نوعی تقلب آماری رخ داده که ناشی از کم اطلاعی و اشتباه مدیری است که این بحث را راه انداخته است.»
وی افزود: «نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) را قابل استنادتر و دقیقتر میبینم، چرا که منفعت رسانهای ندارد و فقط هم روی این موضوع نظرسنجی و افکارسنجی انجام نداده است، بلکه روی بسیاری از موضوعات مهم جامعه کار میکند؛ بنابراین نتایج این مرکز قابل اعتمادتر است. افزون بر همه این ها، اساسا تجربه زیسته ما میگوید تعداد افرادی که برای کسب خبر یا حتی دیدن سریالها از شبکههای صدا و سیما استفاده میکنند کمتر از رسانههای آن ور آبی است.
این موضوع را حتی میتوان با مشاهده و به شکل میدانی در جمعهای خانوادگی، مهمانیها و هر فضای دورهمی به راحتی مشاهده کرد. رسانههای فارسی زبان خارج از کشور از یک سو و حتی رسانههایی که داخل کشورند، اما زیر چارچوب صدا و سیما نیستند، از سوی دیگر، اقبال بالاتری نسبت به صدا و سیما دارند. به همین دلیل حتی داخل کشور نیز با نزاع بین سینمای خانگی و صدا و سیما رو به رو هستیم. همچنین رسانههای حاضر در فضای مجازی نیز از صدا و سیما جلو زدهاند. یکی از دلایلی که به عقب افتادن صدا و سیما نسبت به ذائقه مخاطب، دامن زده این است که واقعیت ها، آن طور که باید گفته شود، گفته نمیشود. بسیاری از مشکلاتی که هم اکنون درجامعه داریم به این دلیل است که مردم، دانش و اطلاعات خود را بیشتر از فضای مجازی یا حتی رسانههای نامعتبری میگیرند که در برخی موارد دست به تحریف اخبار و اطلاعات نیز میزنند.»
صدا و سیما در حال نزاع با مخاطبان است
این استاد جامعه شناسی در ادامه گفت: «چرا نوجوانان و کودکان ما به جای علاقه و گرایش به سمت تولیدات داخل کشور، به تماشا و دنبال کردن سریالهای کرهای علاقه نشان میدهند؟ مخاطبانی که از صدا و سیما زده شدهاند، به همان دلیلی که رفتهاند و با صدا و سیما قهر کردهاند، به همان دلیل هم بر میگردند. همانطور که اشاره کردم یکی از دلایل قهر مخاطب با صدا و سیما این است که سرعت و نحوه ارسال اطلاعات این رسانه با سرعت نشر و نیاز جامعه به دانستن برخی اخبار خاص همخوانی ندارد. متاسفانه طی سالهای اخیر، بارها دیدهایم که صدا و سیما پس از وقفههایی طولانی مدت و غیرضروری، فقط یک بخش گزینشی از اخباری را منتشر میکند که جمعیت زیادی در انتظار آن هستند. معادله بسیار ساده است؛ صدا و سیما شکاف زیادی در حوزه پخش اخبار و اطلاعات دارد و تا زمانی که این شکاف پر نشود، مخاطب بر نمیگردد. صدا و سیما باید یاد بگیرد از تحمیل عقیده و اجبار بر مخاطب دست بردارد. صدا و سیما به جای این که رسانهای آگاهی بخش باشد به رسانهای تحمیلی تبدیل شده است.»
وی افزود: «یکی از عللی که باعث ضعف صدا و سیما در برابر سایر رسانههای موجود میشود، این است که صدا و سیما تخصصی عمل نمیکند. تولید آثاری که مخاطبان را جذب کرده و نگه دارد، نیاز به کارگردانان، نویسندگان و عوامل مستمر دارد. وقتی یک شخص در صدا و سیما کارنامه موفقی دارد یا اثری را تولید میکند که موفق است، چرا حضور وی در صدا و سیما تثبیت نمیشود. چرا کارگردانها و تهیه کنندگان قدیمی هم از صدا و سیما شکایت دارند یا دیگر اسامی تکراری و مداوم نمیبینیم؟ طی سالهای اخیر، تهیه کننده یا کارگردان ثابت و فعال در یک ژانر مشخص نداریم. این در حالیست که سالها پیش چنین وضعیتی را داشتیم که برخی کارگردان ها، نویسندهها و تهیه کنندگان، مدام روی یک ژانر تولید محتوا میکردند و اتفاقا جا افتاده و محبوب هم شده بودند.
هنرمندان یا فعالان صدا و سیما باید حداقل یک الی ۲ دهه فعالیت مستمر داشته باشند تا ماندگار شوند. به نظر میرسد فعلا صدا و سیما این توانایی را ندارد و نمیتواند چهرههای محبوب خود را حفظ کند و هر روز این چهرهها را فراری میدهد. در نتیجه در چنین شرایطی، تولیدات صدا و سیما سطحی و ضعیف است و نمیتواند مخاطبان را راضی کند. آن مدیری که همه این موارد را نادیده میگیرد و دست به آمارسازی میزند، درواقع در حال رقابت پنهان با مخاطبان است. وقتی همه ما میبینیم و میدانیم که رسانه رسمی کشور مخاطب ندارد، اما ما قیل و قال راه میاندازیم که مخاطب داریم، درواقع اساسا، نوعی نزاع ایجاد میکنیم که میتواند منشاء از دست دادن همان تعداد مخاطب موجود هم باشد.»
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا روز دوشنبه از سمت خود کنارهگیری کرد. او در سخنرانی خود گفت که علاوه بر سمت نخستوزیری از رهبری حزب خود نیز کنارهگیری میکند.
به این ترتیب او پس از حدود یک دهه، به فعالیتش در مقام نخستوزیری چهارمین کشور پهناور جهان پایان خواهد داد.
آقای ترودو که ۵۲ سال دارد و اولین بار در سال ۲۰۱۵ میلادی بر این جایگاه تکیه زده، هفتههاست که تحت فشار سیاسی است و با نارضایتی شدیدی حتی در درون حزب خود روبروست.
پیش از این چند رسانه کانادایی اعلام کرده بودند که او به احتمال زیاد قبل از برگزاری نشست سراسری حزبش که قرار است چهارشنبه برگزار شود، استعفا خواهد داد.
خروج او باعث خواهد شد که حزبش تنها چند ماه مانده به برگزاری انتخابات پارلمانی ماه اکتبر، بدون رهبر بماند.
جاستین ترودو که حزبش در پارلمان کانادا در اقلیت قرار گرفته و موقعیت خودش نیز در درون حزبش ضعیف شده بود، در این سخنرانی گفت: «هر روز صبح به عنوان نخستوزیر با الهام از انعطافپذیری، سخاوت و اراده که مشخصه مردم کانادا است از خواب بیدار میشوم. اما امروز قصد دارم از پست خود به عنوان نخستوزیر استعفا دهم تا به حزب حق انتخاب بدهم.»
در ماههای اخیر در مجموع ۹ نفر از وزرای دولت ترودو استعفا داده بودند و جاگمیت سینگ، رهبر حزب «دموکرات جدید» و متحد دولت نیز پس از یک همکاری سه ساله از این ائتلاف کنارهگیری کرد.
با این وجود ضربۀ کاری به دولت او در ۱۶ دسامبر وارد شد؛ یعنی زمانی که کریستیا فریلند، وزیر دارایی و معاون نخستوزیر از سمت خود استعفا کرد.
در مواجهه با این وضعیت، بسیاری از شخصیتهای سیاسی کشور بویژه در درون حزب، از او خواستند استعفا دهد.
ترودو در هفتههای اخیر همچنان بر نامزدی خود برای انتخابات پارلمانی پیشرو اصرار داشت؛ اما نظرسنجیها نشان داد که در این موضوع نیز با ۲۰ امتیاز کمتر، پس از رقیب محافظهکارش یعنی «پیر پولیور» قرار دارد.
یورونیوز فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / اکسیوس
پیشرفتهای اخیر هستهای ایران، رئیسجمهور منتخب، دونالد ترامپ، را در ماههای نخست دوران ریاستجمهوریاش با تصمیمی حساس مواجه میکند: تلاش برای خنثیسازی تهدید از طریق مذاکرات و فشار یا صدور فرمان حمله نظامی.
اهمیت موضوع: تصمیم ترامپ در سال ۲۰۱۸ برای خروج از توافق هستهای دوران اوباما باعث شد ایران برنامه هستهای خود را تسریع کند، بهگونهای که اکنون عملاً به یک “کشور آستانه هستهای” تبدیل شده است. مقامات و دیپلماتهای ایالات متحده، اتحادیه اروپا و اسرائیل به وبسایت Axios گفتهاند که انتظار دارند ترامپ در سال ۲۰۲۵ با یک بحران ایران مواجه شود.
وضعیت کنونی: ترامپ و مشاورانش در حال برنامهریزی برای بازگشت سریع به کمپین “فشار حداکثری” هستند که بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ علیه ایران اجرا کردند.
پشت پرده: چندین مشاور ترامپ بهصورت خصوصی اذعان کردهاند که برنامه هستهای ایران اکنون بهقدری پیشرفته شده است که این استراتژی ممکن است دیگر کارآمد نباشد. این امر احتمال استفاده از گزینه نظامی را واقعیتر میکند.
• پس از دیدار «ران درمر»، وزیر امور استراتژیک اسرائیل، با ترامپ در مارالاگو در نوامبر، درمر با این برداشت از جلسه خارج شد که احتمال زیادی وجود دارد که ترامپ یا از حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران حمایت کند - چیزی که اسرائیلیها بهطور جدی در حال بررسی آن هستند - یا حتی خود آمریکا فرمان حمله را صادر کند. این موضوع را دو منبع که پس از این ملاقات با درمر صحبت کردند، به Axios گفتند.
• چند مشاور ارشد بایدن در هفتههای اخیر بهطور خصوصی استدلال کردهاند که باید پیش از آغاز به کار ترامپ، به تأسیسات هستهای ایران حمله شود؛ بهویژه در شرایطی که ایران و نیروهای نیابتی آن بهشدت درگیر جنگ با اسرائیل هستند. منابع آگاه از این مباحث این موضوع را به Axios اعلام کردند.
• با این حال، با توجه به اینکه تنها دو هفته از دوران ریاستجمهوری بایدن باقی مانده است، هیچ بحث فعالی در مورد بمباران ایران در جریان نیست.
دیدگاه مقابل: برخی افراد نزدیک به ترامپ معتقدند که او پیش از فکر کردن به یک حمله نظامی، به دنبال یک توافق خواهد بود.
• وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، هفته گذشته در مصاحبهای با تلویزیون چین گفت که ایران آماده ازسرگیری مذاکرات با ایالات متحده و دیگر قدرتهای جهانی برای دستیابی به یک توافق جدید هستهای است.
• با این حال، هر دو طرف باید بر سالها خصومت غلبه کنند تا به توافقی دست یابند. برای مثال، دادستانهای آمریکایی سال گذشته تهران را به تلاش برای ترور ترامپ متهم کردند.
اظهارات: ترامپ در نوامبر در گفت>گو با مجله تایم، زمانی که از او درباره احتمال جنگ با ایران پرسیده شد، گفت: «هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد.» او افزود: «این یک وضعیت بسیار پرتنش است.»
• عراقچی هفته گذشته در پکن گفت: «سال ۲۰۲۵ سال مهمی برای مسئله هستهای ایران خواهد بود.»
خبر مهم: با وجود تمام بحرانهای موجود در دستور کار جهانی، یک دیپلمات ارشد که دو هفته پیش در یک جلسه مجازی کشورهای گروه G7 شرکت داشت، به Axios گفت این جلسه با این نتیجهگیری به پایان رسید که ایران مسئله اصلی برای مقابله در سال ۲۰۲۵ خواهد بود.
• این تنها به این دلیل نیست که ایران زمان گریز هستهای خود را به چند روز کاهش داده است، بلکه به این دلیل است که توانایی قدرتهای غربی برای بازگرداندن تحریمهای سخت هستهای علیه ایران طبق توافق هستهای ۲۰۱۵، در ماه اکتبر ۲۰۲۵ به پایان میرسد.
• این امر به معنای آن است که ایالات متحده و متحدان اروپاییاش بخش زیادی از اهرم اقتصادی خود بر ایران را از دست خواهند داد و این موضوع بر تلاشهای دیپلماتیک در نیمه نخست سال ۲۰۲۵ فوریت میبخشد.
جزئیات: دیپلماتهای ارشد از سه کشور اروپایی (فرانسه، آلمان و بریتانیا) و ایران در اواخر نوامبر در ژنو دیدار کردند تا امکان ازسرگیری مذاکرات هستهای را بررسی کنند.
• دیپلماتهای اروپایی بهصراحت اعلام کردند که توافق هستهای ۲۰۱۵ بیاعتبار است و توافق جدید باید وضعیت کنونی برنامه هستهای ایران را در نظر بگیرد. این موضوع را یک دیپلمات اروپایی و دو منبع دیگر آگاه از این جلسه به Axios گفتند.
• آنها همچنین هشدار دادند که در صورت نرسیدن به توافق تا تابستان، تحریمهای “اسنپبک” را اعمال خواهند کرد.
• ایرانیها اعلام کردند که در چنین سناریویی، ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج شده و تمام بازرسیها و نظارتهای سازمان ملل بر تأسیسات هستهای خود را متوقف خواهد کرد.
گام بعدی: جلسه دیگری بین سه کشور اروپایی و ایران برای ۱۳ ژانویه برنامهریزی شده است.
جمعبندی: ترامپ در حالی ریاستجمهوری را آغاز خواهد کرد که گزینههای کمتری برای مهار یا نابودی برنامه هستهای ایران نسبت به سال ۲۰۱۷ در اختیار دارد و زمان کمتری برای تصمیمگیری خواهد داشت.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
سازمان حقوق بشر ایران
۱۷ دی ۱۴۰۳
سازمان حقوق بشر ایران با انتشار گزارشی جدید، پرده از واقعیتهای تکاندهنده درباره اعدام زنان در ایران برداشته است. این گزارش با عنوان «زنان و مجازات اعدام در ایران: دریچهای به آسیبشناسی جنسیتی مجازات مرگ» به بررسی ابعاد هولناک و نابرابریهای جنسیتی در این مجازات غیرانسانی میپردازد.
بر اساس این گزارش، در سال ۲۰۲۴، دو سال پس از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، جمهوری اسلامی بالاترین آمار سالانه اعدام زنان در ۱۷ سال اخیر را ثبت کرد و ۳۱ زن در زندانهای ایران اعدام شدند. این آمار، از زمان آغاز ثبت اعدامها توسط این سازمان در سال ۲۰۰۸، بیسابقه بوده است. گزارشی که پیش روی شماست، بر مبنای آمارهای ثبت و تأیید شده در سازمان حقوق بشر ایران تهیه شده است.
محمود امیریمقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، به مناسبت انتشار این گزارش گفت: «اعدام زنان در ایران نهتنها بُعد بیرحمانه و غیرانسانی مجازات اعدام را نشان میدهد، بلکه عمق تبعیض و نابرابری جنسیتی را در سیستم قضایی این کشور برملا میکند. از جامعه جهانی میخواهیم که در برابر این بیعدالتیهای نهادینهشده و آپارتاید جنسیتی در ایران سکوت نکنند و تلاشهای خود را برای نجات محکومان به اعدام افزایش دهند.»
***
برخی آمارها در یک نگاه
- دستکم ۳۱ زن در سال ۲۰۲۴ اعدام شدند که بالاترین تعداد اعدام زنان طی بیش از ۱۵ سال بوده است.
- حداقل ۲۴۱ زن بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ اعدام شدهاند.
- ۱۲۱ نفر (۵۰ درصد) از زنان اعدامشده تنها با حرف اول نام/نام خانوادگی خود شناسایی شده یا بهکلی ناشناس ماندهاند.
- ۱۱۴ زن به اتهام قتل به قصاص نفس محکوم و اعدام شدند.
- ۱۰۷ زن به اتهامات مرتبط با مواد مخدر به اعدام محکوم شدند.
- ۴ زن به اتهامات امنیتی محاربه و افساد فیالارض اعدام شدند؛ یکی از آنها یهودی و دو نفرشان زندانیان سیاسی کرد بودند.
- ۹ نفر از زنان اعدامشده کودکهمسر بودند.
- ۳ نفر از کودکهمسران، کودک-مجرم نیز محسوب میشدند؛ یعنی در هنگام جرم انتسابی زیر ۱۸ سال داشتند.
- ۷۰ درصد از زنانی که به اتهام قتل عمد اعدام شدند، متهم به قتل همسر/شریک زندگی خود شده بودند.
- زنان مناطق محرومی مانند سیستان و بلوچستان بهطور نامتناسبی در میان اعدامشدگان مرتبط با مواد مخدر دیده میشوند؛
این آمار نشاندهنده تلاقی تبعیض سیستماتیک، فقر و جانبداری قضایی است.
اعدام در سایه خشونت خانگی
بسیاری از زنانی که به اتهام قتل اعدام شدند، قربانی خشونت خانگی یا تجاوز بودند و از سر ناچاری به این اقدام دست زدند. حدود ۷۰ درصد از آنها به قتل همسران خود متهم شدند، در حالی که بیشتر آنها در ازدواجهای آزاردهنده گرفتار بودند. با این وجود، سیستم قضایی ایران بهندرت چنین شرایطی را در صدور احکام لحاظ میکند.
فقر، انزوا و بیپناهی
زنان محکوم به اعدام معمولاً از سوی خانوادههایشان طرد میشوند و مجبورند شرایط غیرانسانی زندان را بهتنهایی تحمل کنند. فقر و کمبود سواد، بهویژه در میان زنان اقلیتهای اتنیکی، امکان دفاع موثر را از آنها میگیرد و آسیبپذیری آنها را افزایش میدهد.
اعدامهای مرتبط با مواد مخدر
بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴، دستکم ۱۰۷ زن به اتهام جرایم مرتبط با مواد مخدر اعدام شدهاند. اصلاحات قانونی سال ۲۰۱۷ در ابتدا باعث کاهش اعدامها شد، اما این روند در سال ۲۰۲۴ به بالاترین میزان در ۹ سال اخیر رسید. بسیاری از این زنان تحت فشار مجبور به ورود به جرایم مواد مخدر شدند یا حتی از نقش خود در این جرایم بیاطلاع بودند. با این حال، قوه قضائیه جمهوری اسلامی بهندرت این موارد را در هنگام صدور حکم اعدام در نظر میگیرد.
ادامه صدور احکام اعدام برای زنان
نتیجه پژوهش سازمان حقوق بشر ایران در یک دوره دوساله در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی نشان میدهد که در مدت بین ژانویه ۲۰۲۲ تا ژانویه ۲۰۲۴ دستکم ۴۱ زن در معرض صدور احکام اعدام قرار گرفتهاند. ابعاد مختلف این آمار در گزارشی که پیش روی شماست، بررسی شده است.
زنان در صف اعدام: صدای خاموش عدالت
تعداد نامعلومی از زنان همچنان در انتظار حکم اعدام هستند و زندگی آنها هر لحظه در معرض خطر است. از جمله، فعالان کُرد، «وریشه مرادی» و «پخشان عزیزی» که زیر حکم اعدام هستند. از آغاز حکومت جمهوری اسلامی، اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب سیاسی بهکار گرفته شده و با ایجاد رعب و وحشت، به بقای حکومت کمک کرده است. دهها هزار زن و مرد پس از محاکمههای نمایشی اعدام شدهاند؛ اما داستان زنان و ابعاد جنسیتی مجازات مرگ، همچنان در سایه پنهان مانده است.
هر عدد، یک داستان دردناک
این گزارش یادآور میشود که هر آمار، نمایانگر یک انسان با رویاها و داستانهای زندگی است؛ زندگیهایی که قربانی بیعدالتی و انگ اجتماعی شدند و خاموش گشتند.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
نشست هیات نمایندگان اتاق ایران به موضوع بررسی وضعیت ناترازی انرژی و راهکارهای جبران خسارتهای این ناترازی اختصاص یافت. در این نشست میزان خسارت صنایع کل کشور بر اثر خاموشیها ۲۰ میلیارد دلار (با دلار ۶۵ هزار تومانی) برآورد شده که بسیار عدد بزرگ و عجیبی است. اما اگر درست باشد با توجه به اتکای بیش از اندازه صنایع و بخشهای تولیدی کشور به انرژی ارزان قیمت؛ نشان از بحران عمیقی دارد که گریبان بنگاههای تولیدی را گرفته است.
برآوردهای اتاق ایران نشان میدهد که ۳۶ درصد برق تولیدی در کشور در بخش صنعت مصرف میشود و بخش خانگی با ۳۱ درصد، کشاورزی با ۱۴ درصد و عمومی با ۹ درصد در رتبههای بعدی مصرف قرار میگیرند. همچنین ۸ درصد برق تولیدی کشور به سرفصل سایر مصارف، یک درصد برای صادرات و یک درصد نیز برای روشنایی معابر عمومی اختصاص دارد.
با فرض قطعی کامل برق، بیشترین آسیب به بخش خدمات وارد میشود چراکه این بخش سهم عمده بازار کار و اقتصاد ایران را در اختیار دارد؛ اما در واقعیت، بهواسطه اینکه بسیاری از اجزای بخش خدمات حتی با قطعی کامل برق نیز فعالیت خود را با مشکلاتی ادامه خواهند داد، این بخش از منظر تولید ناخالص داخلی خسارت کمتری از قطعی برق متحمل خواهد شد.
این در حالی است که بر اساس آمارها و مطالعات، با احتساب سهم بخشهای مختلف اقتصادی از تولید ناخالص داخلی، بیشترین خسارت قطعی برق به بخش صنعت تحمیل میشود و شدت این خسارت در بخش صنعت ۳۶۹۴ برابر، در صنعت برق ۳۴۲ برابر، در بخش حملونقل ۲۲۶ برابر و در بخش کشاورزی ۲۴۵ برابر محاسبه شده است.
کمیسیون صنعت اتاق ایران در برآوردهایی که از ضرر اقتصادی بخشهای مختلف کشور از هر روز قطعی برق داشته، میگوید که با توقف تولید، انتقال و توزیع برق در کشور هر روز ۱۷ هزار و ۹۷۳ میلیارد تومان به اقتصاد کشور خسارت وارد میشود که ۹۲۱۸ میلیارد تومان از آن مربوط به بخش صنعت است. طبق توضیح مرکز پژوهشهای اتاق ایران، خسارت روزانه قطع برق به بخش صنعت کشور، بر اساس اطلاعات حساب ملی سال ۱۴۰۲ بهاضافه تورم ۳۵ درصد نقطهبهنقطه در شهریور ۱۴۰۳ برآورد شده است.
بر اساس این برآوردها، بخش تولید فلزات پایه از قطعی روزانه برق ۹۰۰ میلیارد تومان، بخش شیمیایی ۹۰۰ میلیارد تومان و بخش معدنی غیرفلزی روزانه ۶۶۰ میلیارد تومان خسارت میبیند. این در حالی است که رشته فعالیت تعمیر و نصب ماشینآلات که کمترین میزان آسیب را از قطعی روزانه برق میبیند، روزانه ۴۲ میلیارد تومان خسارت متحمل خواهد شد.
ناترازی انرژی حیات بنگاهها را به خطر انداخته است
در نشست دیروز هیات نمایندگان اتاق ایران، صمد حسنزاده، رییس اتاق ایران با اشاره به اینکه کمبود برق و گاز در کشور مصائبی برای بنگاههای تولیدی به وجود آورده است، گفت: قطع برق از تابستان تاکنون برای واحدهای تولیدی ادامه دارد و حیات بسیاری از بنگاهها را به خطر انداخته است. شاید بهتر باشد بهجای عبارت «ناترازی» در حوزه انرژی، به «کمبود» در اثر بیتدبیری در این حوزه اشاره داشت.
حسنزاده ادامه داد: اتاق ایران نامهنگاریهایی در این زمینه به شخص رییسجمهور، وزارت نیرو، وزارت صنعت، معدن و تجارت و بانک مرکزی داشته است تا به این طریق زیان بنگاههای تولیدی در نظر گرفته شود.
کمبود ارز یکی دیگر از مواردی است که حسنزاده در این نشست به آن اشاره کرد و افزود: در حوزه کمبود ارز و رفع تعهد ارزی با بانک مرکزی نشستهای متعددی برگزار شد تا با بازار ارز تجاری که در این مسیر افتتاح شده است مشکلات فعالان اقتصادی مرتفع شود.
رییس اتاق ایران افزود: هفته گذشته فرصتی فراهم شد تا با اعضای هیاترییسه و جمعی از اعضای هیات نمایندگان، با رییسجمهوری دیداری داشته باشیم و در برخی از موضوعات نظیر بحث انرژی، مبادلات ارزی، رفع تعهدات ارزی، تعامل با دنیا، جذب سرمایه خارجی و مواردی از این دست گفتوگو شد و نکات بخش خصوصی به اطلاع رییسجمهور رسید.
او تأکید کرد: انتظاری که بخش خصوصی از دولت دارد این است که با توجه به واقعیت اقتصاد کشور و تعاملاتی که با صاحبان کسبوکار و بخش خصوصی ایجاد کرده است، ملاحظات این بخش را در تصمیمسازیها، لحاظ کند. بهدرستی که شعار وفاق ملی شکل نخواهد گرفت مگر با تلاش دولت برای ایجاد اعتماد در جامعه.
حسنزاده افزود: در مقطعی از فعالیت اتاق ایران قرار گرفتهایم که ادراک و مفاهمه بیشتر نسبت به ادوار پیشین بین نهاد دولت و بخش خصوصی وجود دارد و امیدواریم این مفاهمه و تعامل، به ارتباط موثر بین دولت و بخش خصوصی برای حل نارساییها و مشکلات کشور بینجامد که درنتیجه آن شاهد ایجاد شرایط پایدار در اقتصاد کشور باشیم.
۲۵۰ هزار میلیارد تومان برای افزایش سرمایه بانکها
حسنزاده تصریح کرد: آنچه برای بخش خصوصی اهمیت دارد، موضوع مدیریت بازار ارز است. جهشهای اخیری که در نرخ ارز شاهد بودیم، قیمت مواد اولیه و هزینه وارداتی را برای تولیدکنندگان بالا برده و نیاز به نقدینگی و سرمایه در گردش را افزایش داده است. جلساتی که با رییس بانک مرکزی برگزار شد، این مشکلات منعکس شده؛ در آنجا قولهایی داده شد. به گفته حسنزاده قرار است ۲۵۰ هزار میلیارد تومان برای افزایش سرمایه بانکها از طریق بانک مرکزی به آنها تزریق شود تا در پرداخت تسهیلات به واحدهای کوچک و متوسط کمک کند.
در ادامه حسنزاده عنوان کرد: انتظار میرود مساله تأمین نقدینگی بنگاهها مورد توجه سیاستگذاران و دولتمردان قرار گیرد. در غیر این صورت بسیاری از تولیدکنندگان با مشکل تأمین مواد اولیه و واسطهای مواجه خواهند شد و تولید آنها متأثر از این جهشها، کاهش خواهد یافت.
مصرف انرژی در ایران سه برابر امریکا
در ادامه نشست، آرش نجفی، رییس کمیسیون انرژی اتاق ایران با ارایه گزارش «آسیبشناسی و تبیین عوامل ناترازی انرژی در کشور»، گفت: شدت مصرف انرژی در ایران سه برابر امریکا است. درحالی که طی ۲۰ سال، شدت مصرف انرژی از ۰.۱۷۷ به ۰.۱۱۴ رسیده، اما این رقم در ایران از ۰.۳۶ به ۰.۲۵۱ رسیده است.
او با بیان اینکه ۲۵ درصد مصرف گاز کشور مربوط به منازل و مصرف خانگی است، ادامه داد: ۹۰ درصد نیروگاههای کشور متصل به منابع سوخت فسیلی هستند که ازنظر امنیت انرژی، یک ایراد مهم است. نجفی تأکید کرد: نوع حکمرانی ما در نیروگاهداری به نحوی است که باید هرچه سریعتر نیروگاهها را به سیکل ترکیبی تبدیل کرده و نیروگاههای راندمان پایین را از تولید خارج کنیم.
زیان ۲۵۰ هزار میلیارد تومانی صنایع
رییس کمیسیون انرژی اتاق ایران، با اشاره به رابطه مستقیم قیمت بیتکوین و مصرف برق، گفت: متأسفانه شاهد هستیم که حتی در کشور توان مدیریت رمزرازها وجود ندارد. این در حالی است که بخش صنعت در اثر خاموشیهای سال ۱۴۰۳ تاکنون بالغ بر ۲۵۰ هزار میلیارد تومان زیان دیده است.
نجفی با اشاره به تصمیم غلط درباره احداث نیروگاه توسط واحدهای تولیدی، افزود: برای حل این مشکل پیشنهاد ما این است که اتاق ایران وارد شود و همه علاقهمندان نیروگاهداری که تخصص آن را ندارند، با هیات امنایی اتاق ایران، نیروگاههای ۲۵۰۰ مگاواتی راهاندازی کنند و بعد از راهاندازی اداره آنها را به سهامداران و هیاتمدیره آنها بسپارند.
راهکارهای حمایتی از صنایع کوچک و متوسط
در ادامه این نشست، «گزارشی با عنوان راهکارهای عملیاتی برای حمایت از صنایع کوچک و متوسط در مواجهه با قطعی برق و گاز» توسط شیما حاجینوروزی، رییس پژوهشهای اقتصادی مرکز پژوهشهای اتاق ایران ارایه شد.
به گفته حاجینوروزی، مرکز پژوهشهای اتاق ایران چند نامه در طول زمان تنظیم کرده و به رییسجمهوری ارایه کرده است. در یکی از نامهها به تجربه دوران کرونا اشاره کرده بود که تمام بار مشکلات اقتصادی ناشی از قطعی برق بر دوش بخش تولید نیفتد. درنهایت با همکاری اتاق تهران و اتاق ایران پیشنهادهایی به دولت چهاردهم در حمایت از بنگاهها ارایه شد.
او افزود: در این بسته به حمایت از صنایع کوچک و متوسط تأکید شده بود و پیشنهادها به صورتی است که هزینه زیادی برای دولت نداشته باشد ولی تأثیر مثبتی بر تولید و عملکرد بنگاهها داشته باشد. پیشنیاز این کمکها، حفظ نیروی کار بنگاهها است. این پیشنهادها و بسته راهکارهای عملیاتی اتاق ایران به تفکیک حوزهها ارایه شده است.
خطای سیاستگذاری در بخش برق در برنامه هفتم
در ادامه، علی صادقی همدانی، رییس مرکز پژوهشهای اتاق اصفهان، گزارشی درباره خسارتهای ناشی از قطعی برق بر اقتصاد ایران ارایه داد. به گفته رییس مرکز پژوهشهای اتاق اصفهان، تولید برق در ایران وابستگی بالایی به گاز و آب دارد و چون در این حوزهها نیز دچار چالش و ناترازی هستیم، تولید برق نیز با مشکل مواجه است.
صادقی همدانی ادامه داد: بر اساس بررسیهای انجام شده ۸۰ هزار مگاوات پیک تقاضا و ۶۲ هزار مگاوات بالاترین میزان تولید برق در یک روز است و هرچه به جلو میرویم این ناترازی رو به رشد است. از طرفی اهداف کمی برنامه هفتم در حوزه برق نیز نشان میدهد که مشکل جدی و خطای قابلتوجهی در سیاستگذاری داریم؛ چراکه طبق مطالعات و برآوردها نیاز برق تا پایان ۱۴۰۷ به حدود ۱۲۱ هزار مگاوات خواهد رسید. همچنین برنامه هفتم توسعه راندمان نیروگاهها را ۴۴ درصد و راندمان نیروگاههای جدید را ۵۷ درصد دیده است.
به نظر میرسد حصول این سطح از راندمان، رویایی است. او تصریح کرد: بر اساس دادهها میزان تقاضا و عرضه برق در پایان برنامه هفتم با آنچه طبق بررسیهای صورت گرفته پیشبینی میشود، بسیار متفاوت است. بنابراین میتوانیم در سناریوی بدبینانه بگوییم ۶۰ هزار مگاوات در پایان برنامه هفتم ناترازی خواهیم داشت. در سناریوی خوشبینانه میزان ناترازی به ۳۳ هزار مگاوات خواهد رسید. پس در هر صورت باید خود را برای ناترازی آماده کنیم.
رییس مرکز پژوهشهای اتاق اصفهان تأکید کرد: با نرخ دلار ۶۵ هزار تومان که نرخ ارز موثر است، میزان خسارت وارد شده به صنعت استان اصفهان برابر با ۲ میلیارد دلار و خسارت وارده به صنایع کل کشور ناشی از ناترازی برق ۲۰ میلیارد دلار برآورد میشود. از طرفی باید توجه داشت که قطعی برق در استانهای مختلف هزینههای متفاوتی به دنبال دارد، پس باید در برنامه خاموشیها این هزینهها محاسبه شده و مورد توجه قرار گیرد.
روزنامه اعتماد
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
موجی از اطلاعات نادرست یا گمراهکننده درباره سوریه شبکههای اجتماعی را فرا گرفته است. کاترین شِر خبرنگار آزاد در گزارشی برای دویچهوله در گفتوگو با کارشناسان درباره خطرات اطلاعات غلط درباره سوریه و نقش ایران نوشته است.
اطلاعات جعلی و نادرست درباره سوریه پس از سقوط رژیم اقتدارگرای اسد، گاه مضحک و گاه هراسانگیزند: از درختان کریسمسی که توسط دولت انتقالی سوریه سرنگون میشوند گرفته، تا زنان سوری که توسط “گردنزنان” تروریست به عنوان برده فروخته میشوند، تا گزارشهایی درباره یکی از رهبران برجسته شورشیان سوریه که ادعا میشود در واقع یهودی است. این اخبار جعلی اکنون بیش از پیش پخش میشوند.
زهیر شماله، پژوهشگر و مدیر روابط عمومی سازمان سوری Verify-Sy که به بررسی صحت اخبار و اطلاعات میپردازد، میگوید: «از زمان سقوط رژیم اسد، انتشار اخبار جعلی به شکل چشمگیری افزایش یافته است.» او به دویچهوله توضیح میدهد: «سالهای انقلاب و جنگ داخلی شکافهای عمیقی ایجاد کرده و اینک گروههای مختلف، چه داخلی و چه بینالمللی، از اطلاعات نادرست برای تقویت مواضع خود و بیاعتبار کردن رقبا با هدف پیشبرد اهدافشان استفاده میکنند.»
موارد محدود اقدامات خودسرانه
اوایل دسامبر تهاجمی نظامی به رهبری شورشیان “هیئت تحریر شام” به سرنگونی رژیم دیکتاتوری خاندان اسد که ۵۴ سال بر سوریه حکومت میکردند انجامید. هیئت تحریر شام که پیشتر با سازمانهایی افراطی مانند القاعده و داعش ارتباط داشت، در سالهای اخیر تلاش کرد از این گروهها فاصله بگیرد. با وصف این، بسیاری از سوریها نگران رفتار شورشیان تحت رهبری این گروه بودند؛ آیا آنها دست به انتقام خواهند زد یا تلاش خواهند کرد سیاست اسلامی خود را به دگراندیشان تحمیل کنند.
بهویژه گروههایی که حامی رژیم اسد شناخته میشوند، همچون علویها؛ اقلیتی مذهبی که خانواده اسد هم به آنها تعلق داشت، نگران انتقامگیری مخالفان بودند. گرچه امنیت غیرنظامیان همچنان از مهمترین معضلات سوریه محسوب میشود، اما تاکنون موارد تأییدشده اندکی از اقدامات خودسرانه یا آزار مذهبی توسط حاکمان فعلی گزارش شده است.
از نظر سازمانهای بررسیکننده صحت اطلاعات، این موارد اما تحتالشعاع گزارشهای تأییدنشدهای قرار میگیرد که در اینترنت منتشر میشود؛ اخباری که بیشترشان گمراهکننده یا جعلی هستند. برای مثال به گزارش گروه Misbar که کارش بررسی صحت اطلاعات است، درختان کریسمسی که ادعا میشود توسط دولت جدید سوریه جمعآوری شده، در واقع در سال ۲۰۲۳ توسط مقامات عراقی در کربلا انجام گرفته است. به گزارش گروه Misbar، پستهایی نیز که از بازارهای بردهفروشی زنان در سوریه خبر میدهد، متعلق به پروژهای هنری از یک هنرمند کُرد در سال ۲۰۱۳ بوده است.
مسئول کیست؟
احتمالا اخبار کاملاً یا بخشا نادرست در رسانههای اجتماعی از منابع مختلفی سرچشمه میگیرند. در سوریه بازیگران مختلفی با منافع متفاوت فعالاند و همین، شناسایی دقیق یک منبع خاص برای انتشار چنین حجم وسیعی از اطلاعات جعلی را بسیار دشوار میکند. این دشواری ریشه در منافع متفاوت گروهها و تقویت متقابل اخبار جعلی دارد که توسط بازیگران بیارتباط با هم منتشر میشود.
سوریها اغلب یا ناخواسته اخبار نادرست را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند، زیرا آنها را حقیقی میپندارند و امکان بررسی صحت آنها را ندارند یا چون با انگیزههای شخصیشان مطابقت دارد، چنین کاری میکنند.
زهیر شماله از Verify-Sy میگوید، رژیم اسد “چیزی مثل یک گنبد آهنین اطلاعاتی ساخته بود”. به گفته او، این رژیم “بر فضای اطلاعاتی سوریه مسلط بود و از نخستین روزهای سال ۲۰۱۱ سوریها را با پروپاگاندا و اخبار جعلی علیه اپوزیسیون تغذیه میکرد”. او میافزاید پایان رژیم اسد یک خلأ اطلاعاتی برای کسانی ایجاد کرده که رسانههای تحت کنترل او را منابعی قابل اعتماد میدانستند.
افزون بر این، همانگونه که رعنا علی ادیب، پژوهشگر دانشگاه کنکوردیا در کانادا، ماه گذشته در تفسیری نوشته بود، فضای سوریه کماکان سرشار از حس ناامنی و ترس است. خانم ادیب که چگونگی تأثیر احساسات بر درک و دریافت اخبار جعلی را مورد بررسی قرار میدهد، تأکید میکند: «سرایت احساسات ناشی از اخبار جعلی در زمانهای شکنندهای مثل امروز بسیار خطرناک است.»
شماله هم به دویچه وله میگوید، تمام این عوامل مردم را “بسیار نسبت به اطلاعات نادرست و اخبار جعلی آسیبپذیرتر میکنند؛ موضوعی که حامیان اسد، ایران و روسیه از آن آگاهند و از آن سوءاستفاده میکنند”.
دخالت بینالمللی
کشورهای منطقه و جهان در جریان جنگ داخلی ۱۳ساله سوریه یا در حمایت یا علیه رژیم اسد موضع گرفتند. پژوهشگران اینک به خوبی میدانند که نزدیکترین متحدان اسد، یعنی روسیه و ایران، یا از کمپینهای اخبار جعلی علیه مخالفان سوری حمایت و یا آنها را خود به راه میانداختهاند. اینک گمان میرود که این بازیگران بینالمللی کماکان نقش مشابهی را ایفا میکنند.
مارکوس سبارس خیمنز-بلانکو، پژوهشگر German Marshall Fund، در گزارشی در اواسط ماه دسامبر گذشته نوشت: «ماشینهای دستکاری اطلاعات در روسیه و ایران با تمام توان در کارند.» به گفته او، این کشورها تلاش میکنند “روایت تحولات سوریه را بهگونهای شکل دهند که شکستهای نظامی، راهبردی و ژئوپلیتیکی خود را جبران کنند”.
شماله از Verify-Sy پیشتر به انبوهی از صفحات جعلی فیسبوکی اشاره کرده بود که در ماه دسامبر با نامهایی که یادآور گروههای حقوق بشری بودند، ایجاد شدند. این حسابها غالباً بر جامعه علویها تمرکز دارند. شماله توضیح میدهد که این صفحههای جعلی با انتشار اطلاعات غلط و استفاده از حسابهای جعلی یا رباتهای خودکار برای گسترش اخبار نادرست، در علویها ترس ایجاد کرده و سپس آنها را به مقاومت مسلحانه ترغیب میکنند.
ائتلاف خطرناک
آنچه موج کنونی اخبار جعلی درباره سوریه را نگرانکنندهتر میکند، تقاطع اهداف و دیدگاههای متفاوت است. حامیان گروههای کرد سوری در شمال سوریه که برای استقلال خود تلاش میکنند، غالبا با بیاعتمادی و ترس به “هیئت تحریر شام” مینگرند. همین موضوع در مورد طرفداران سکولاریسم در سوریه یا وابستگان به اقلیتها نیز صادق است.
همزمان راستهای افراطی اسلامستیز و مهاجرستیز ایالات متحده و اروپا نیز محتواهایی را برجسته و تقویت میکنند که هیئت تحریر شام را “گردنزن” و سوریه را “جهادستان” معرفی میکند. از سوی دیگر، نظریهپردازان تئوری توطئه در خارج سوریه نیز به این توهم دامن میزنند که “هیئت تحریر شام” صرفاً عروسک خیمهشببازی دولتهای آمریکا یا اسرائیل است.
برخی نظرگاههای جانبی هم وجود دارند، مثل ملیگرایان ترکیه که علیه کردهای سوریه تبلیغات تحریکآمیز میکنند. اما بیشتر نظراتی که تحت تأثیر گزارشهای گمراهکننده در شبکههای اجتماعی هستند، شورشیان سوری را هدف میگیرند که اکنون رهبری دولت انتقالی را برعهده دارند.
اخلال در صلح
اطلاعات نادرست تأثیرات خود را از هماکنون نیز بر جای گذاشته است. هفته گذشته انتشار یک ویدیو که ظاهراً تخریب زیارتگاهی متعلق به علویها را نشان میداد، اعتراض هزاران نفر را در مناطقی با اکثریت علوی برانگیخت. کارشناسان بررسی صحت اخبار و اطلاعات اما تاکید کردند که این ویدیو گمراهکننده بوده است.
زهیر شماله بر این نظر است که اخبار جعلی میتوانند بر نحوه نگاه جامعه جهانی به سوریه و حمایتش از این کشور تأثیرگذار باشد. به گفته او: «این اطلاعات نادرست میتواند تصویری از سوریه در خارج بسازد که انگار کشوری است که نمیتواند پس از اسد به ثبات برسد.»
رعنا علی ادیب در تفسیر خود با بیان اینکه “این لحظهای حساس برای سوریه و همه کسانی است که شاهد تاریخ آن هستند”، میگوید: «بسیار چیزها در خطر است. در حالی که سوریه تحول مهمی را از سر میگذراند، هر اطلاعات و اخباری توانایی تحت تاثیر قرار دادن دیدگاهها، هدایت تصمیمها و تحریک اقدامات را دارد.»
نویسنده: Cathrin Schaer
دویچه وله فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
روزنامه والاستریت ژورنال در گزارشی خبری و تحلیلی میگوید درحالیکه جمهوری اسلامی ایران در سال ۲۰۲۴ با بحران شدید اقتصادی در داخل و شکستهایی در خاورمیانه روبهرو شد و در موقعیتی بسیار ضعیف قرار دارد، سال جدید میلادی نیز سال سختی برای آن خواهد بود، چرا که با رویارویی با دولت جدید دونالد ترامپ مواجه میشود.
طبق گزارش این روزنامه معتبر آمریکایی، که روز یکشنبه ۱۶ دی منتشر شده است، دولت جدید ایالات متحده به ریاست جمهوری دونالد ترامپ برنامه دارد بهعنوان بخشی از تلاش تهاجمی خود برای مهار حمایت حکومت مذهبیون در ایران از گروههای شبهنظامی در خاورمیانه، تحریمها علیه جمهوری اسلامی را افزایش دهد.
تیم دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا، پیش از روی کار آمدن رسمی او در اول بهمن (بیستم ژانویه) همچنین در حال بررسی گزینههایی، از جمله گزینه حملات هوایی، است تا مانع از ساخت سلاح هستهای از سوی جمهوری اسلامی ایران شود.
والاستریت ژورنال مینویسد اقتصاد جمهوری اسلامی ایران همین الان تحت تأثیر مدیریت نادرست، فساد، و تحریمهای موجود فلج شده است. کمبود برق باعث تعطیلی ادارات دولتی، مدرسهها و دانشگاهها شده و تولید محصول در دهها کارخانه مختل شده است. در عین حال، تهدید نظامی جمهوری اسلامی با حملات اسرائیل به متحدانش مانند حزبالله در لبنان، به حماس در غزه، به «رژیم فروپاشیده اسد در سوریه» و به بخش بزرگی از سامانههای دفاع هوایی در ایران، کمرنگ شده است.
وال استریت ژورنال مینویسد مشکلات جاری جمهوری اسلامی بزرگترین چالش برای رهبران آن از سال ۲۰۲۲ محسوب میشود، زمانی که این کشور با ناآرامیهای گستردهای مواجه شد که کشتهشدن مهسا امینی در بازداشت «گشت ارشاد» نیروی انتظامی جرقه آن را زد.
درحالیکه اعتراضات به وضعیت اقتصادی رو به وخامت ایران همچنان محدود است، حکومت به نظر میرسد اکنون نسبت به ناآرامیها آسیبپذیرتر شده است.
بحران اقتصادی خطر ناآرامیهای اجتماعی را افزایش داده است و موجب نگرانی مقامات جمهوری اسلامی ایران شده است. بازاریان در اعتراض به تورم سرسامآور تجمع کردهاند، درحالیکه بازنشستگان و کارگران نفت نیز به دلیل تأخیر یا کاهش حقوق خود اعتراض کردهاند.
ارزش پول ملی ایران که بهعنوان شاخص احساسات اقتصادی شناخته میشود، در پایان سال ۲۰۲۴ به پایینترین سطح خود، یعنی ۸۲۱,۵۰۰ ریال، در برابر هر دلار آمریکا رسید، که نسبت به ابتدای سال میلادی ۴۰ درصد کاهش داشت.
بر اساس گزارش بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی سرانه نیز از سال ۲۰۱۲ میلادی، یعنی زمانی که تحریمها علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی تشدید شد، به شدت، یعنی ۴۵ درصد، کاهش یافت و سال گذشته میلادی به ۴ هزار و ۴۶۵ دلار و ۶۰ سنت رسید.
بازاریان کفش فروشها و دیگر فروشندگان در بازار بزرگ تهران چند روز پیش، در اواخر سال میلادی ۲۰۲۴، اعتصاب نادری در اعتراض به تورم بالا برگزار کردند. در ویدیوهایی که اتحادیههای تجاری ایرانی در شبکههای اجتماعی منتشر کردند، برخی از آنها میگفتند: «نترسید، تعطیل کنید.»
اعتراضات اقتصادی در حال گسترش به صنایع مختلف در سراسر کشور ایران است. پرستاران و کارکنان ارتباطات به دلیل تأخیر در پرداخت حقوق خود اعتراض کردهاند. به گزارش یکی از اتحادیههای معلمان، معلمان بازنشسته نیز در هفتههای اخیر مقابل مجلس شورای اسلامی به تأخیر در پرداختهای رفاهی اعتراض کردهاند.
این نارضایتی به بخش نفت، حیاتیترین صنعت کشور و بزرگترین منبع ارز خارجی آن، نیز گسترش یافته است. بر اساس گزارش رسانههای دولتی و اتحادیههای تجاری ایرانی، کارگران پتروشیمی آبادان، یکی از بزرگترین تأسیسات کشور، در اعتراض به سه ماه پرداخت نشدن حقوق خود اعتراض کردهاند.
وال استریت ژورنال مینویسد اعتراضات در ایران بهطور فزایندهای سیاسی شده و برخی افراد «رژیم» را به تمرکز بیشازحد بر دستور کار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و بیتوجهی به اقتصاد متهم کردهاند. روی یک پارچهنوشتی که بازنشستگان معترض در شهر اهواز حمل میشد، نوشته بود: «جنگافروزی کافیه، سفره ما خالیه».
روی پارچهنوشته دیگری که تصویری از آن را اتحادیه آزاد کارگران ایران، یک گروه متشکل از اتحادیههای مختلف اصناف، اواخر دسامبر منتشر کرد دیده شده که نوشته شده است حجاب را رها کنید و به فکر ما کارگران باشید.
بحران انرژی نیز به دلیل سالها سوءمدیریت و کمبود سرمایهگذاری از سوی جمهوری اسلامی، شدت گرفته است.
در ماه گذشته میلادی به دلیل کمبود در عرضه برق و گاز طبیعی، بر اساس گزارش اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران تأسیسات صنعتی تنها با ۴۱ درصد ظرفیت خود تولید میکردند.
این اتاق اعلام کرد کاهش تولید میان عرضهکنندگان مرغ و گوشت، امنیت غذایی کشور را تهدید میکند.
مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم جمهوری اسلامی، به تازگی گفته که دولت با تشویق کسبوکارها و خانوارها به کاهش هدررفت گاز طبیعی و برق و همچنین مقابله با قاچاق سوخت، در حال «رسیدگی» به کمبود انرژی است.
در بخشی از گزارش روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال به نقل از خبرگزاری کار ایران، ایلنا، آمده است که بحران انرژی در ایران ۲۲ کارخانه سیمان را تعطیل کرده و تولید دارو را کند کرده است.
علی قلی ایمانی، رئیس انجمن ملی گندمکاران (رئیس بنیاد توانمندسازی گندم کاران)، نیز روز چهارشنبه به روزنامه اقتصادی تجارتنیوز گفت با خاموش شدن پمپهای آب و ایجاد اختلال در تأمین کودهای وابسته به گاز طبیعی پیشبینی میشود مشکلات مربوط به برق برداشت محصولات کشاورزی ایران را امسال مختل کند.
«کارخانهها در حال تجربه یک رکود عمیق هستند»، این سخن را محمود نجفیعرب، رئیس اتاق بازرگانی که نماینده برخی از بزرگترین شرکتهای جمهوری اسلامی ایران است، در بیانیهای که در وبسایت اتاق منتشر شد، اعلام کرد. او افزود: فعالیتهای این بنگاهها با وضعیت فعلی نمیتواند از نظر اقتصادی سودآور باشد.
بحران انرژی تورم را که به گفته بانک مرکزی کشور در ماه نوامبر با نرخ سالانه ۳۷ درصد جریان داشت تشدید کرده است. محصولات غذایی بیشترین آسیب را دیدهاند. بر اساس اعلام مرکز آمار ایران در روز پایانی سال ۲۰۲۴، در سه سال گذشته میلادی، قیمت گوشت پنج برابر و قیمت سیبزمینی بیش از دو برابر شده است.
بر اساس گزارش اتاق بازرگانی، در مقایسه با ۱۸ میلیون نفری در سال ۲۰۱۷ زیر خط فقر بودند اکنون حدود ۳۲ میلیون ایرانی یعنی بیش از یکسوم جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکنند.
وضعیت ناگوار اقتصادی، رهبران جمهوری اسلامی را نگران کرده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۰ دی (۳۰ دسامبر) درباره ناآرامیهای بیشتر و اعتراضات هشدار داد و از آنچه تلاشها برای به تصویر کشیدن نظام بهعنوان ناکارآمد و ایجاد هراس در جامعه خواند، انتقاد کرد.
جمهوری اسلامی اکنون روی متحدان عراقی و یمنی خود حساب میکند تا اسرائیل را تهدید کنند. اما پایگاههای آنها فاصله زیادی با اسرائيل دارند که اثربخشی این گروهها را محدود میکند.
این وقایع، به حکومت ایران جای مانوور بسیار محدودتری در آستانه آنچه ممکن است یک نبرد بزرگ با ترامپ باشد، داده است.
شکستهای سال گذشته جمهوری اسلامی نگرانیهایی را برانگیخته که ممکن است آن حکومت برنامه هستهای خود را تسریع کند تا مقداری از بازدارندگی در برابر حملات خارجی بازگرداند.
اما به نوشته وال استریت ژورنال، ترامپ همچنین در حال بررسی راههایی برای جلوگیری از توانایی تهران در ساخت سلاح هستهای است، از جمله این راهها حملات پیشگیرانه احتمالی میتواند باشد که با سیاست دیرینه واشنگتن برای مهار جمهوری اسلامی از طریق دیپلماسی و تحریمها در تضاد است.
در مواجهه با چشمانداز تحریمهای تازه، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، عباس عراقچی، روز جمعه گفت تهران آماده است مذاکرات هستهای را در ازای رفع تحریمها «بدون تأخیر» از سر بگیرد. نوامبر گذشته او همچنین گفته بود که پیشرفت برنامه هستهای جمهوری اسلامی نشان میدهد این حکومت میتواند با هرگونه محدودیت جدید مقابله کند.
صدای آمریکا
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
محمد فاضلی و بهرام صلواتی: دماسنج مهاجرت قرمز شد
پژوهشهای تازه درباره مهاجرت چه روندی را نشان میدهد؟ بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ روند مهاجرت چه تغییری کرد؟ آیا شکل مهاجرت زنانه شد؟ محمد فاضلی، جامعهشناس و بهرام صلواتی، پژوهشگر ارشد مهاجرت در سال ۱۴۰۲ پژوهشی بر مبنای پرسشنامه در فضای مجازی ترتیب دادند. در این پژوهش که بیش از ۱۲ هزار نفر در آن مشارکت داشتند، حدود ۱۶ درصد اعلام کردند که به مهاجرت فکر نمیکنند و باقی یا در فکر مهاجرت هستند یا برای آن اقدام کردند.
در این گفتوگو بهرام صلواتی میگوید که مهاجرت به اوج خود رسیده است و محمد فاضلی هم میگوید که سیاست و در عین حال پیمایش دقیق و درستی برای جلوگیری از این پدیده اجتماعی رخ نداده است.
براساس این پیمایش عمده مهاجرتها به دلیل شیوه حکمرانی رخ میدهد، موضوعی که به عقیده این دو کارشناس میتواند در مسائل اقتصادی، اجتماعی و حتی محیط زیستی هم نمود داشته باشد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
تا دمی پیش در کنارت بود. با هم چای میخوردید و عصرهای دلگیر زندان را با هم قدم میزدید. حالا بهیکباره رفت. رفت که دیگر نیاید. این تلخترین واقعیت زندان است. میبرند و میکشند و پیکر بیجان را گاه به خانواده تحویل میدهند و گاه آن را نیز دریغ میکنند.
رنج زندان نه دیوارهاست و نه بیهودگی مدامیست که رهایت نمیکند. دستان بستهات است آنگاه که با فوجی از ماموران میرود و پشت درهایی که یک به یک قفل میشوند جا میمانی، با صدایت که گم میشود در هیاهوی بیحوصلگیهای شبی دیگر که آخرین شب زندگیاش است. آخرین شب زندگی او که کمی آنسوتر در سلولی ایستاده یا نشسته، اذان صبح را انتظار میکشد و طلوع آفتاب را که غروب بودنش خواهد شد.
رنجِ زندان با اولین باری که همبندیات را پای چوبهی دار میبرند، معنای دیگری مییابد. جنس رنجی که میبری عوض میشود و به دیگریای بدل میشوی با خلأیی بزرگ در جانت. سخت میشوی آن سان که دیگر نه از چیزی به ستوه میآیی و نه چیزی پایِ رفتنت را سست میکند. راضی نمیشوی به هیچ و غایت میشود رهایی. به قول رفقا حلقهای می شوی در زنجیر آزادگان. در زنجیری که بافته شد از مقاومتِ یاران و استبدادِ چکمه و نعلین و دیکتاتوریِ شیخ و شاه را پشت سر گذاشت و آزادی را فریاد میکند همچنان.
جمهوری اسلامی از ابتدا خواست که مخالفانِ خود را عقیم کند. فعالیت احزاب را ممنوع و روزنامهها را به انحصار خود درآورد. جامعه را بیستون فقرات رها و نبض حیاتش را خاموش کرد. جو اختناق سنگین و مسیر انقلاب به خاوران خم شد و گسلی که امروز بر آن ایستادهایم ایجاد شد.
اما مبارزه امتداد یافت و مقاومت شد زندگی.
دو هفته بعد از ورودم به زندان قرچک در سال ۱۳۹۸ «فاطمه قزل» و «نرگس طباطبایی» را همزمان برای اجرای حکم مرگ از بند خارج کردند و به سلول انفرادی بردند. از بند ۹۰ نفرهمان دو نفر کم شدند. دو نفری که زیاد نمیشناختمشان.
قزل را مخفیانه از بند خارج کردند. وقتی نرگس را میبردند رسیدم. اشک میریخت و به بچهها دلداری میداد. در حالِ رفتن به سوی مرگ میخواست بچهها را آرام کند. میگفت شرایط را پذیرفته و از چیزی نمیترسد. میگفت بعد از رفتنش گریه نکنند و شاد باشند و مثل روزهای دیگر عصرها رادیو آوا گوش کنند. نرگس را هم بردند. تا صبح بیدار بودیم. درِ انفرادی را به سختی و از دریچهای کوچک میدیدیم. چند ساعت بعد، از درِ پشتیِ انفرادی خارج شدند و به زندان گوهردشت کرج منتقل شدند و صبح خبر اجرای حکمشان را دادند.
آنزمان روزی یک ساعت بچههای بند اجازه داشتند از رادیو آوا آهنگ گوش کنند. آخر هفتهها یک ساعت صبح و یک ساعت عصر. رقصیدن در زندان قرچک ممنوع بود و سریعا اسامی را با لحنی آمرانه و تهدیدآمیز پیج میکردند. اما فضا را شکسته بودیم و بچهها از دستور ماموران سرپیچی میکردند. قزل و نرگس رفته بودند اما لحظات شادی که کنارمان بودند تا مدتها مرور میشد. حتا کمی بعد یکی از بچهها رقص قزل را همزمان با آهنگ مورد علاقهاش تقلید میکرد. برخی اشک میریختند و برخی میخواستند ادامه بدهد. ما در بندی با بیش از ۲۰ اعدامی، با سختیهای زندان قرچک که بسیاریمان تجربهاش کردهایم، در کنار بچههایی که بسیاریشان محکوم به مرگ بودند، لحظات به یاد ماندنیای را تجربه کردهایم. با سمیرا سبزیانها که با سایهی مرگ بر سرشان و با ترسی که در سینه داشتند فراموش نکردند این روزها که در زندان سپری میشود نیز بخشی از زندگیمان است. پس باید به بهترین شکل زیستش.
سال ۱۴۰۰ در زندان آمل «معصومه زارعی» را بعد از حدود یکسال که هماتاقم بود بردند برای اجرای حکم. چند روز قبل به معصومه ملاقات آخر دادند. با دختر ۱۷ سالهاش. بعد از حدود دو سال دخترش را دید و قرار بود دیگر نبیندش. معصومه روزهای آخر به بچههای بند که دور از چشمش اشک میریختند دلداری میداد. به خواست خودش مهمانیای راه انداخت. بند زنان زندان آمل دو اتاق بود. بندی محقر و بدون امکانات. با مجوز حفاظت زندان آهنگهای شاد توسط فرهنگی زندان روی فلش آماده و با نظارت زندانبان در اختیار زندانیان قرار میگرفت. روزی یک ساعت مجاز بودند فلش را از زندانبان بگیرند. آن روز بعد از ملاقاتِ معصومه با دخترش کسی سراغ فلش را نگرفت تا خودِ معصومه با فلش وارد اتاق شد. چند روز بعد قرار بود اعدامش کنند. اما با شوری وصفناشدنی بچهها را که پنهانی اشک میریختند از تختها بیرون کشید. چند دقیقه بعد همه وسط اتاق بودند. برخی با اشک و برخی هم برای دقایقی همه چیز را فراموش کرده بودند. آهنگ مازندرانی پخش میشد. معصومه شمالی نبود اما مثل بقیه «دریم» میرقصید. میگفت در زندان و از بچهها یاد گرفته. آن روز بیشتر از حد معمول فلش دستمان بود. در اوج اندوه همه شاد بودند.
غروبِ چند روز بعد معصومه را از بند خارج کردند. با «ماریا» و «سولماز» تا صبح بیدار بودیم. صبح به جایگاه اعدام زندان آمل برده شد. کمی دورتر از ما در برابر چشمان دخترش به دار آویخته شد. صدای نعرههای دختر نوجوان معصومه را از پشت دیوارها میشنیدیم که میخواست مادرش را از طناب جدا کند. معصومه رفت و محکم بودنش در روزهای آخرِ زندگی درس بزرگی برای همهمان بود.
درحالیکه امیدی به بخششِ نداشت، در روزهای آخر، پس از هفت سال حبسِ در تبعید و دور از فرزندش، هر روز بزمی به راه انداخت. روزهای آخر بود که شوکهام کرد وقتی گفت «گلرخ مطمئنم منو اعدام میکنن. ماریا و ثریا هم مثل من قصاص (اعدام) دارن. نذار بعد رفتنم بترسن یا غصه بخورن. بهشون بگو میری بیرون و براشون رضایت میگیری.» سپرده بودشون به من. بعد با لحنی شیطنتآمیز گفت «فقط سه روز. بعدش روال همیشگی.»
بند زنان اوین بعد از «شیرین علمهولی» اولین باریست که دو محکوم به اعدام دارد. «پخشان عزیزی» و «وریشه مردای» که احکامشان صادر شده و «نسیمه اسلامزهی» با نوزادی در زندان و کودکی که بعد از یک سال و نیم از بهزیستی به خانواده تحویل داده شد، در خطر ابلاغ حکمی نگرانکننده.
پخشان و وریشه سال گذشته بعد از ماهها از انفرادی به بند عمومی آمدند. با چند روز فاصله از هم وارد بند شدند و حال و هوای بند را عوض کردند. برای بچهها دستمال سر کوردی درست کردند و کلاس رقص کوردی برگزار کردند. مناسبتها را جشن گرفتند و از مقاومت در مناطقی گفتند که مبارزه رسم و آیین زندگیِ مردمانش است. از زندگی در کوهستان گفتند و از کار در کمپ آوارگان. از کودکانِ جنگزده گفتند و از زنانی که از حملههای داعش جان بهدر برده بودند. از طوفان و چادرهایی که از شدت باد کنده میشدند و از مواجهه با نیروهای داعش و هر بار از تجربهی مرگی پر هراس گفتند و از جان دادنِ رفقایشان که شاید تلخترین بخش روایاتشان بود.
چند ماه پیش بود که احکامشان صادر شد. اشدِ مجازات. ولی احکام صادر شده خللی در برنامههای روزانهی بچهها و روابط و معاشرتشان با همبندیان ایجاد نکرد. در همهی برنامههای جمعیِ بند حضور دارند. روتین روزانهشان را مثل قبل دارند و با کیفیتِ حبس کشیدنشان مقاومت را در بند معنایی دوباره دادند. روز اعدام «رضا رسایی» در کنار هم علیه اعدام به پا خواستیم و بعد از آن، روزهای متوالی با هم در هواخوری زندان شعار دادیم و خواستار توقف احکام اعدام شدیم.
هر بار که رنجی بود دست در دست هم ایستادیم و هر بار اعتراضی بود با هم گام برداشتیم. سفرهی بزم را با هم گستردیم و راه رزم را در کنار هم هموار کردیم.
در زندانهای امنیتی فضای اختناق را میتوان شکست. اگرچه سخت، اما بر هر آنچه نباید باشد ولی هست، غلبه میشود و تلاش میشود تا هر آنچه باید باشد و نیست فراهم شود. البته زندانیان این کار را با شیوهی خودشان انجام میدهند، نه با نرم کردنِ موضع در برابر نیروی امنیتی.
بسیاریمان، ماه ها یا سالها در زندانهای مختلف و در سختترین شرایط و در تبعید زندانی بودیم.
«زینب جلالیان» با گذشت ۱۷ سال بی وقفه در زندان است و در تبعید. سالهاست به سبب دوری از خانواده امکان ملاقات نداشت. به سختی برای درمان اعزام میشود و از بسیاری از حقوق یک زندانی محروم است.
«مریم اکبریمنفرد» حدود پنج سال پیش، از بند زنان اوین به زندان سمنان تبعید و سه ماه پیش، به قرچک ورامین منتقل شد. مریم ۱۵ سال قبل و در بدو بازداشت در زندان های گوهردشت کرج و قرچک ورامین بود و از آنجا به اوین منتقل شد. دخترانش درحالیکه مریم در تبعید بود بزرگ شدند و خاطرهشان از بودنِ مادر در خانه، به سالهای دور بر میگردد.
«نرگس محمدی» سالها در زندانهای قرچک، زنجان و در بازداشتگاههای مختلف زندانی بود. از زیستن با فرزندانش محروم شد و در زندان سلامتش با خطر مواجه شد.
«آتنا دائمی» نیز به جز بازداشت در شرایط سخت، سالها در زندان قرچک و لاکان رشت زندانی و حبسِ در تبعید را تجربه کرد.
شرایط زندانها و بازداشتگاهها با هم متفاوت است. در زندان قرچک با اعتراضی ساده بچهها را با ضربوشتم به انفرادی میبردند. کیفیت غذا نامناسب بود و میوه و سبزیجات جز در دورههایی خاص، به قدر کافی یافت نمیشد. پوشیدن برخی لباسها ممنوع بود و امکانات رفاهی در حد صفر بود. اما راه عبور از محدودیتها را پیدا میکردیم و به هم یاد میدادیم.
در زندان آمل برای تنبیه در بند زنان، افراد را با دستانی افراشته به میلهای دستبند میکردند و ساعتها در معرض سرما یا آفتاب داغ و سوزان قرار میدادند.
در زندانهای شهرستان کتابخانهی مناسبی وجود نداشت و تغذیه با مشکل مواجه بود. در برخی بازداشتگاهها تلویزیون در ساعاتی محدود موجود بود و برخی جاها هیچ چیزی برای گذراندن وقت نبود. جز دیوارها و چند پتو، چیزی در سلول نبود و گاه روزهای متوالی بدون بازجویی سپری میشد. برخی بازداشتگاهها مثل «وزرا» و «شاپور»، حتا لیوان آب هم باید بیرون از سلول میبود و در صورت لزوم از آن استفاده میشد.
در همین بازداشتگاهها بود که بسیاری شکنجه شدند و مورد تجاوز قرار گرفتند و بسیاری به قتل رسیدند. حال نیز روزانه دهها نفر را با اتهامات مختلف (قتل، مواد، سرقت، سیاسی، عقیدتی و ..) پای چوبههای مرگ میبرند. برخی پس از تحمل سالها انفرادی و برخی پس از مدت کوتاهی از بازداشتشان.
شرایط زندانها با هم متفاوت است. اما آنچه مهم است مقاومت بچههاست که در همه حال، در نبودِ امکانات و با وجودِ سختیهای زیاد همواره ادامه دارد و در صورت مهیا شدنِ شرایط، از آن به بهترین شکل بهره میبرند و این را خوب آموختهاند که نباید به هیچ امکان و شرایطی در زندان و در فضای مبارزه عادت کرد و خوب میدانند در اوج سختیها و در فضایی که مدام رنج و اندوه بر سر آوار میشود، میتوان وجه مثبتِ داشتهها را دید و آن را به همبستگیِ بیشتر، تمرینِ مقاومت و به رمز ایستادگی در برابر آنکه جز تباهی نبود، بدل کرد. طی سالها زیستن در فضای امنیتیِ زندانها و همزیستیِ اجباری با خدمهی چرخهی ستم به این باور رسیدم که حالِ خوبِ ما نقطهی مرگِ ستمگر است. چیزی که امروز در استیصالِ خدمتگذارانِ استبدادِ دینی و شاهی به اثبات رسیده است.
شرایطِ مبارزه همیشه و برای همهمان یکسان نیست. اما مهم این است که ایستادگیمان از یک جنس است. از جنسِ گلسرخیها که سر خم نکردند و در بیدادگاه های رژیم، دفاع از مردم را مقدم بر دفاع از خود دانستند.
گلرخ ایرایی
دی ۱۴۰۳
زندان اوین
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
بیانیه اعتراضی جمعی از فعالان سیاسی اجتماعی
نسبت به تعلیق کانال تلگرامی و اقدام قضایی علیه نقدهای خیرخواهانه دکتر محسن رنانی
بسمالله الرحمن الرحیم
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آئینه شکستن خطاست
ما جمعی از فعالان سیاسی اجتماعی، نگرانی و تأسف عمیق خود را نسبت به تعلیق کانال تلگرامی و اقدام قضایی علیه نقدهای خیرخواهانه دکتر محسن رنانی استاد تراز اول دانشگاه اصفهان و یکی از برجستهترین چهرههای علمی کشور ابراز نموده و اینگونه تنگنظریها را محکوم میکنیم.
این اقدام، نه تنها نقض آزادی بیان و اندیشه است، که به معنای بستن دهان منتقدان و دلسوزانی است که برای پیشرفت و تعالی کشور تلاش میکنند.
دکتر رنانی، به عنوان یک استاد اقتصاد سیاسی و یک ایراندوست واقعی، همواره در راستای حفظ منافع ملی و ارتقای سطح علمی جامعه خود کوشیده است. ایشان با فداکاری و ایثار، نظرات علمی و انتقادی خود را ارائه دادهاند و در این مسیر، به عنوان یک الگو برای جوانان و دانشجویان ما شناخته میشوند.
تهدید به اقدام قضایی و تعلیق کانال ایشان، به معنای نادیده گرفتن تلاشهای صادقانه و بیدریغ نامبرده در راستای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور است.
ما بر این باوریم که بستن دهان منتقدان، نه تنها به نفع نظام حکمرانی نخواهد بود، بلکه به تضعیف پایههای علمی و اجتماعی جامعه منجر خواهد شد.
اگر در ابتدای انقلاب قرار بود حتی کمونیستها نیز در ارائه نظرات خود آزاد باشند، چگونه است که امروز اساتید خیرخواهی که با دلسوزی و وفاداری به دین و کشور، برای اعتلای ملت تلاش میکنند، باید مورد تعرض قرار گیرند؟
از حاکمیت میخواهیم تا به حقوق قانونی و آزادیهای مشروع شهروندان بویژه اندیشمندان آکادمیک احترام گذاشته و از اقدامات سرکوبگرانه پرهیز کند.
ما خواستار پاسداشت آزادی بیان و حفظ حریم اساتید و منتقدان دلسوز و نخبه ایراندوست بوده و امیدواریم که صدای انتقاد و پیشنهاد در جامعه علمی ما همچنان برقرار بماند و تا دیر نشده صدای اعتراض آنان شنیده شود
و نکته آخر اینکه نکند افزایش برخورد با منتقدان و دلسوزان کشور، پروژه انتقام از شکستهای منطقهای هشدار داده شدهای باشد که بدان بیتوجهی نموده و زیان های فراوانی را متوجه منافع ملی ایران مظلوم مان نمودید!
امضا کنندگان بترتیب الفبا
محمدتقی اکبرنژاد
مژگان ایلانلو
ناصر دانشفر
شهابالدین حائری شیرازی
محمد جمادی
حسین جعفری
اکبر دانش سرارودی
یاسر عرب
سید هاشم فیروزی
امید فراغت
رحیم قمیشی
علیرضا رجبیان
فخرالسادات محتشمیپور
علی مرادی
مهدی نصیری
۱۶ دی ۱۴۰۳
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
وزیر نیرو گفت: ما درحال آماده کردن خود برای تابستان سخت سال آینده هستیم؛ چرا که در همین تابستان امسال بیش از ۲۰ هزار مگاوات ناترازی داشتیم و پیش بینی میشود این عدد به ۲۵ هزار مگاوات برسد.
به گزارش خبرگزاری مهر، عباس علی آبادی وزیر نیرو، عصر یکشنبه - ۱۶ دی ماه - در نشست مشترکی که به میزبانی کمیسیون انرژی مجلس و حضور محمدباقر قالیباف و وزیر نفت برگزار شد گفت: ما درحال آماده کردن خود برای تابستان سخت سال آینده هستیم؛ چرا که در همین تابستان امسال بیش از ۲۰ هزار مگاوات ناترازی داشتیم و پیش بینی میشود این عدد به ۲۵ هزار مگاوات برسد.
* ناترازی بزرگ در راه است. در زمستان باپوشش بیشتر لباس میتوان سرمای آن را تحمل کرد، اما در تابستان عبور از ناترازی انرژی به دلیل شرایط خاص تابستان به سادگی امکان پذیر نیست.
* همانطور که مجلس تاکنون حمایت خود را از وزارت نیرو انجام داده است، امیدواریم این حمایت تداوم یابد و برای حل مشکل ناترازی انرژی در تابستان متمرکز شود.
* گاز به مقدار کافی در زمستان وجود ندارد. وزارت نفت هم نمیتواند ظرف دو ماه آن را جبران کند. چرا که ناترازی انرژی واقعیتی است که وجود دارد.
* صادقانه میگویم ما تلاش دوستان را میبینیم، همه همت خود را بسیج کردند و تلاش میکنند که این کار انجام شود. البته از مردم برای مشکلاتی که وجود دارد عذرخواهی میکنم.
* قاچاق فقط قاچاق سوخت از طریق لوله نیست، بلکه از طریق برق هم متأسفانه قاچاق انجام میشودریال چرا که برق داخل «ماینر» میشود، ماینر تبدیل به رمزارز شده و رمزارز هم به خارج از کشور میرود.
* بیش از ۲۴۰ هزار ماینر در همین دوره کوتاه کشف کردیم. بعضاً به عنوان واحدهای اقتصادی مجوز گرفتند اما برق را به مصرف رمزارز رساندند. هر کسی که یک ماینر تحویل بدهد به او پاداش میدهیم.
* تنوع بخشی در تولید انرژی در برنامههای این وزارتخانه وجود دارد. اما تحقق آن نیازمند زمان است. البته در حال حاضر شاهد تنوع در انرژی هستیم و برای تولید برق از گاز، گازوئیل، مازوت، نیروگاههای تجدید پذیر نیروگاه اتمی و نیروگاه آبی استفاده میکنیم.
* برنامه خیلی بزرگی برای موضوع ناترازی انرژی در حوزه انرژی تجدید پذیر داریم و در حال آماده شدن برای ۳۰ هزار مگاوات نیروگاه تجدید پذیر هستیم. چند ماه گذشته فقط ۳۰۰ هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق اضافه کردهایم و با مجلس عهد میبندم تا پایان سال حدود ۵۰۰ هزار مگاوات نیز اضافه خواهد شد.
* این وزارتخانه برای سال آینده در حال آماده کردن خود برای تحولی بزرگ است. در حال حاضر نزدیک به ۲ هزار مگاوات قرارداد امضا شده داریم. البته برای تابستان ۱۴ پروژه کوتاه مدت تعریف کردهایم که تکمیل واحدهای ناتمام، تعمیرات به ویژه واحدهای مازوتسوز، ارتقای واحدها، رفع محدودیتهای شبکه، افزایش ظرفیت نیروگاههای تجدید پذیر، جلوگیری از قاچاق برق، جمعآوری انشعابات غیر مجاز، از جمله آنها است.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
رییس کانون و انجمن صنفی کامیونداران کشور گفت: از آنجایی ایران راننده ترک را مجبور به اجرای قانون فول باک کرده، در ترکیه هم راننده ایرانی را مجبور به پرداخت مالیات سوخت کردهاند. تا جایی که توانستیم برای لغو مصوبه فول باک مکاتبه و ارایه درخواست با شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی داشتیم اما هیچ اثری نداشت و شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی تصمیم و سیاست خود را تغییر نداد.
به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، باتصمیم چند ماه گذشته ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز درباره نرخ سوخت کامیونهای ترانزیتی که از مرداد ماه امسال توسط شرکت نفت اجرایی شده، مصوبه فول باک برای رانندگان ترک اعمال شدت، البته از حدود دو سال پیش از اجرای این مصوبه، فول باک برای کامیونهای ایرانی اعمال میشده و این کامیونها به ازای هر لیتر سوخت، ۵۵ هزار تومان پرداخت میکردند.
پس از اجرای این قانون برای کامیونهای ترک و اعمال مصوبه «فول باک» برای آنها، از همان زمان طرف ترک به وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد که نسبت به لغو این مصوبه برای کامیونهای ترک اقدام شود و در غیر اینصورت آنها در نظر دارند عمل متقابل انجام دهند. اما در نهایت مذاکرات به نتیجه نرسید و مصوبه «فول باک» برای کامیونهای ترک از طرف شرکت نفت در مرزهای مشترک با ترکیه اجرایی شد که بر این مبنا طرف ترک هم از هفته گذشته عمل متقابل را انجام داد و معافیت مالیاتی سوخت برای کامیونهای ورودی ایرانی به ترکیه را لغو کرد. حتی این مالیات برای کامیون های ایرانی ورودی از مرز بلغارستان به ترکیه هم اعمال میشود به بطوریکه آنها از باقیمانده سوخت موجود در باک کامیون های ایرانی نیز به ازای هر لیترسوخت، 28.64 لیر مالیات دریافت می کنند.
با این اقدام متقابل و ترافیک کامیونها در مرزهای مشترک با ترکیه، در روزهای گذشته و برای جبران هزینههای مازاد کامیون های ایرانی و رفع ترافیک موجود در مرز و بر اساس تصمیمات شورای تامین استان آذربایجان غربی، شرکت نفت تصمیم گرفته است تا برای کامیونهای ایرانی به مقصد ترکیه تا ۸۰۰ لیتر و به مقصد کشورهای اروپایی تا ۱۴۰۰ لیتر با قیمت دولتی هر لیتر ۳۰۰ تومان در نظر گرفته شود و مبلغ ۵۵۰۰۰ تومان گرفته نشود. اما با این حال رانندههای ایرانی از این تصمیم استقبال نکردند و اعلام کردند کشور ترکیه هنگام برگشت کامیونهای ایرانی از اروپا در مرز بلغارستان به سمت ترکیه کماکان مالیات سوخت را لغو نکرده است، از این رو هزینهها همچنان بالاست. به طوریکه یا اجرایی شدن تصمیم جدید، در مجموع در روز جمعه، تنها تعداد ۱۰ دستگاه کامیون از مرز پلدشت و ۷ دستگاه از مرز بازرگان خارج شدند و هیچ کامیونی از مرز سرو خارج نشد. این اتفاق در حالی رخ داده که هر دو کشور عضو کنوانسیونهای بین المللی برای تسهیل تجارت و تردد کامیونها هستند و تفاهم نامههای متعدد چندجانبه میان دو کشور در گذشته به امضا رسیدهاست.
«رضا تیموری»، رییس کانون و انجمن صنفی کامیونداران کشور در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا درباره آخرین وضعیت رانندگان کامیون ایرانی در خاک ترکیه که دولت ترکیه در ازای قانون فول باک ایران آنها را مشمول جرایم سنگین مالیات بر سوخت کرده است، اظهار داشت: در حال حاضر، تعدادی از رانندگان ایرانی به دلیل اجرای قانون جدید ترکیه مبنی بر حذف مالیات سوخت و جرایم سنگین رانندگان ایرانی در خاک ترکیه گرفتار شدهاند و همکارانمان در این کشور سرگردان هستند.
وی با بیان اینکه باید بپذیریم در این تنشی که ایجاد شده صد درصد طرف ایران مقصر است، ادامه داد: شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی برخورد بسیار بدی با رانندگان ترانزیتی دارد و متاسفانه همکارانم در ترکیه امروز تاوان رفتار بد و غیر کارشناسی مدیران شرکت پخش فراوردههای نفتی را میدهند و دیگر برای توانی برای دادن تاوان سیاستهای اشتباه را نداریم.
رییس کانون و انجمن صنفی کامیونداران کشور با اشاره به جرایم سنگین ترکیه برای رانندگان ایرانی گفت: در حال حاضر ترکیه یک عمل رفتار متقابل انجام میدهد. یک راننده ایرانی برای جابه جایی بار در مبدا/ مقصد آلمان یک ماه در مسیر رفت و برگشت است حالا برای خروج ترکیه باید 60 میلیون تومان جریمه مالیاتی سوخت بپردازد. مگر درآمد راننده از جابهجایی این بار چقدر است؟
تیموری افزود: از آنجایی ایران راننده ترک را مجبور به اجرای قانون فول باک کرده، در ترکیه هم راننده ایرانی را مجبور به پرداخت مالیات سوخت کردهاند. تا جایی که توانستیم برای لغو مصوبه فول باک مکاتبه و ارایه درخواست با شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی داشتیم اما هیچ اثری نداشت و شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی تصمیم و سیاست خود را تغییر نداد.
وی درباره تصمیم وزارت نفت برای ادامه اجرای سیاست فول باک گفت: توجیه شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی مبارزه با قاچاق سوخت است که این استدلال را کاملا اشتباه میدانیم. یک چرخه کثیفی در شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی از تولید تا توزیع وجود دارد که چون نمیتوانند آن چرخه را کنترل کنند و از کنترل عرضه سوخت در جایگاهها عاجز است، تاوان این ناکارآمدی را رانندگان میدهند.
رییس کانون و انجمن صنفی کامیونداران کشور ادامه داد: رانندگان از شفافترین اصناف هستند و برچسب قاچاق بر این صنف نمیچسبد. شرکت نفت جای دیگری مشکل دارد اما راننده کامیون را تنبیه میکند. کامیون حمل ونقل عمومی است که یا کالای تجاری یا ارزاق مردم را جابهجا میکند، حال ارایه گازوییل به این ناوگان برای دولت مشکل شده است؟ اگر قرار بر این باشد در تجارت جهانی حرفی برای گفتن داشته باشیم باید تجارت را تسهیل و تسریع کنیم نه اینکه با قوانین عجیب سنگاندازی کنیم. این اجبار شرکت ملی نفت یعنی حذف ترانزیت کشور از چرخه حمل و نقل بینالمللی.
وی با اشاره به توجیه وزارت نفت برای اعمال این سیاست مبنی بر مهار قاچاق سوخت اظهار داشت: ظرفیت باک کامیون محدود است چگونه میتوان با باک کامیون این حجم از سوخت را قاچاق کرد؟ از سوی دیگر مصرف سوخت کامیون در شرایط مختلف متفاوت است، با ایستایی در صف مواجه میشود، در مسیرهای مختلف میزان مصرف فرق میکند چرا شرکت نفت 600 لیتر گازوییل را عدد زیادی در باک کامیون میداند که این سختگیریها را برای مصرف ایجاد کرده، کارشناسان وزارت نفت در کدام دانشگاه تحصیل میکنند که میزان مصرف کامیون را نمیدانند و به دنبال محدود کردن آن هستند. آیا درباره سایر تصمیمات نفتی هم اینگونه کارشناسی میکنند؟
تیموری درباره پیگیریها برای حل مشکل رانندگان ایرانی در ترکیه برای رانندگان گرفتار در خاک ترکیه کاری از دست ما برنمیآید اقدامی که میتوانیم انجام دهیم، درخواست پیگیری از دولت است که پیگیر این موضوع هستیم اما کسی به این درخواست رانندگان کامیون توجهی ندارد.
وی همچنین درباره جبران زیان رانندگان برای پرداخت جرایم مالیاتی سوخت در خاک ترکیه اظهار داشت: در حالی که همین امروز حق کرایه رانندگان را با اعداد و ارقام واقعی پرداخت نمیکنند چگونه انتظار جبران چنین خسارتی را از دولت داشته باشیم. در حال حاضر میزان کرایه تنها 50 درصد قیمت تمام شده خدماتی است که ارایه میدهیم. در واقعی کردن نرخ کرایه و دستمزد هم دولت هیچ توجهی به خواسته ما نداشت، چگونه انتظار داشته باشیم که بخواهد در پرداخت جرایم سنگین مالیاتی سوخت در ترکیه از رانندگان حمایت کند.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
مدرسه خان مهمترین بنای شاخص بافت تاریخی شیراز است. این بنای ارزشمند که متعلق به دوره صفویه است محل تدریس یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی بهنام ملاصدرا بوده است.
به گزارش ایلنا، اما به نظر میرسد وضعیت این بنای تاریخی اصلا مناسب نیست و اداره کل میراثفرهنگی استان فارس بدون هیچ مطالعهای اقدام به مرمت و بندکشی این بنای تاریخی با سیمان سفید کرده است.
خبرنگاری در بازدید میدانی از مدرسه خان با سه مرمتگر که یکی از آنها به طور اتفاقی در شیراز حضور داشت، تماس گرفت. این مرمتگران پس از مشاهده وضعیت بنای مدرسه خان، مرمت این بنای منحصر بهفرد تاریخی را فاجعهبار توصیف کردند.
زهره بزرگمهری (مرمتگر پیشکسوت کشور) که از او در حوزه مرمت بهعنوان چهره ماندگار نام برده میشود، در رابطه با وضعیت مرمت مدرسه خان گفت: با توجه به اینکه هفته گذشته شیراز بودم هر چند که برای بازدید حرفهای از مرمت بناها نرفتم بودم و سفرم کاملا شخصی بود اما پس از مشاهده چندین بنای تاریخی در شیراز متوجه اتفاقات غیراصولی مرمتی شدم. با اینکه از اقدامات مرمتی در تختجمشید و پاسارگاد بسیار لذت بردم اما مرمت بناهای تاریخی شیراز اصلا خوب نبود.
بزرگمهری تاکید کرد: در مدرسه خان نیز متوجه شدم که به اشتباه ملات زدهاند و حتما باید اصلاح شود. مدرسه خان مهمترین بنای تاریخی شیراز است که متعلق به دوره صفوی است و لازم است که با نوشتن نامه به وزیر میراثفرهنگی درخصوص مرمتهای انجام شده، پیگیریها در دستور کار قرار گیرد.
این مرمتگر پیشکسوت تاکید کرد: با توجه به اینکه وزیر جدید روی موضوعات میراثفرهنگی حساسیت دارد، تقاضا دارم این موضوع از جانب وزیر میراثفرهنگی پیگیری شود و این اشتباهات و ضعفها در بناهای تاریخی ارزشمند ایران برطرف شود.این چهره ماندگار مرمت ایران تاکید کرد: بهترین ملاتی که برای مرمت در بناهای تاریخی به کار گرفته میشود ملات ساسانی یا همان گچ نیمپخته نیمکوب است همینطور ترکیب شیرآهک با سنگ مرمر خرد شده که از جنس ملاتها و سنگهای آهکی است و این ملات ترکیب بسیار خوبی برای انواع بندکشیها و اندودهاست.
به گفته بزرگمهری، قطعا استفاده از سیمان سفید در بندکشی این بنای منحصربهفرد تاریخی کار منطقی نیست و این شیوه مرمتی یک ایراد و اشکال مرمتی است که در اسرع وقت باید مسئول میراثفرهنگی باید این وضعیت را مورد بررسی قرار دهد چراکه درست کردن ملات گچ نیمپخته نیمکوب به اضافه شیرآهک و خرده سنگ کار خیلی سخت و خاصی نیست که مرمتگر نتواند انجام دهد تا از سیمان سفید استفاده کند.
این پیشکسوت مرمتی در پاسخ به این سوال که دلیل استفاده مرمتگران از ملاتهایی چون سیمان و ایزوگام در بناهای تاریخی چیست، ادامه داد: استفاده از ملاتهای جدید مثل سیمان و ایزوگام در وهله نخست، بیتجربگی مرمتگر در مرمت بنای تاریخی را نشان میدهد و در درجه دوم سهولت دسترسی نسبت به این ملاتها است. سیمان همه جا پیدا میشود. وضعیت مرمت بنای مدرسه خان شیراز باید توسط رئیس اداره میراثفرهنگی استان فارس به مرمتگران گوشزد میشد و باید این اشتباهات را پذیرفت و هرچه سریعتر این مشکل مرمتی را برطرف و بازسازی کرد.
جدارههای سنگی مدرسه خان دچار تورق و فرسودگی شده
خبرنگار که از نزدیک شاهد مرمت این بنای تاریخی در شیراز بود حداقل همراه با سه مرمتگر از این بنای تاریخی بازدید کرد و تصاویر مرمت مدرسه خان را به چندین مرمتگر پیشکسوت ارسال کرد که تمامی مرمتگران داخل وزارتخانه میراثفرهنگی که نامشان در خبرگزاری ایلنا محفوظ است، متفقالقول بودند که این نوع مرمت نهتنها یک اشتباه که یک فاجعه است.
یکی از مرمتگران که بهطور اتفاقی در شیراز حضور داشت، پس از بازدید از این بنا اعلام کرد: حتی در فهرستبهای مرمتی نیز بندکشی با سیمان نیست. در نهایت گچ نیم کوب بهکار برده میشود نه سیمان! آن هم در مدرسه خان شیراز که شاه عباس به افتخار ملاصدرا این بنا را ساخت تا از اصفهان به شیراز بیاید.او گفت: هرچه سریعتر بندهای دیوارههای مدرسه خانه باید خالی شود چون سنگها دچار هوازدگی شدهاند و هوازدگی باعث میشود رطوبت رفت و برگشت کند که این رفت و برگشتها باعث تنش و یخبر شدن بنا میشود.
شاطرپور (مدرس دانشگاه) یکی دیگر از متخصصانی بود که در بافت حضور یافت. او گفت: نمیدانم چرا بندکشی در این بنای تاریخی با سیمان سفید درحال انجام است درحالیکه این مرمت باید زیرنظر اداره میراثفرهنگی استان فارس باشد و نباید چنین فاجعهای در قدیمیترین بنای شاخص بافت تاریخی در دوران صفوی رخ دهد.
یکی دیگر از پیشکسوتان مرمت در وزارت میراثفرهنگی با مشاهده تصاویر مدرسه خان به ایلنا گفت: اقدامی که انجام شده، کیفیت ندارد. فارغ از اینکه کجا اجرا شده، کیفیت اجرا کیفیت درستی نیست و قابل قبول نیست. ضمن آنکه باید بررسی کرد که چرا مرمت نصفه صورت گرفته یعنی یک بخشهایی سیمان و بند ملات را خالی کردند و دوباره با سیمان پر کردند. همین موضوع باعث شده یکدستی بنا از بین برود.
او گفت: جدای از بندکشی با سیمان سفید، موضوعی که بسیار اهمیت دارد رطوبت در بخش زیادی از بنای مدرسه خان است بهطوریکه بخشهای زیادی از این جدارههای سنگی کاملا در اثر رطوبت صعودی دچار تورق، پوسیدگی و فرسودگی شده است.بهگفته این مرمتگر و مدرس دانشگاه، استفاده از بندکشی با ملات سیمان سفید باعث میشود که رطوبت داخل بنا دفع نشود و داخل بنا ماندگار شود. این اتفاق سبب میشود که رطوبت به لایههای بالاتر بنا کشیده شود.
او گفت: یکی از راهکارهایی که در بناهای تاریخی با رطوبت صعودی مطرح میشود، این است که رطوبت از بند ملاتها خارج شود تا این رطوبت به ترازهای ارتفاعی بالاتر پیشروی نکند. اما شیوه بهکار رفته در مدرسه خان سبب شده رطوبت به لایههای بالاتر منتقل و آسیبهای جدیتری وارد کند.او گفت: واقعا بهتآوراست که چرا کیفیت اجرا در چنین بنای عظیمی تا این حد ضعیف است و مسئله دیگر انتخاب مصالح سیمان سفید است که برای بندکشی استفاده شده و کاملا مشخص است که استفاده از این مصالح باعث آسیب به لایههای بالاتر میشود.
آیا مرمتها بر اساس مطالعات است؟
این مرمتگر پیشکسوت معتقد است: اقدامات مرمتی صورت گرفته در بنای ارزشمندی چون مدرسه خان حکایت از آن دارد که این نوع مرمت اصلا مطالعاتی نداشته است چراکه بعید است که مرمت یک بنای تاریخی منحصربهفردی چون مدرسه خانه همراه با مطالعات و با چنین خروجی باشد.
او گفت: این کاری که در مدرسه خانه به اسم مرمت انجام میشود اگر آسیبشناسی نشده باشد و اگر علت آسیبهای درون بنا مشخص نشده باشد چندسال بعد دوباره باید بندکشیها در این بنا تجدید شود و دوباره با همین اتفاق و به مراتب بدتر مواجه میشویم.
به گفته این مدرس دانشگاه، مدرسه خان نیازمند آن است که آسیب اولیه و جدی آن برطرف شود قطعا با مطالعات درست و اصولی باید علت رطوبت بررسی شود بهخصوص در سنگ که بسیار در برابر رطوبت مقاوم است اما همانطور که میبینید این سنگ بادوام دچار فرسودگی و تورق شده است.
او تاکید کرد: با توجه به اینکه رطوبت در بنا مشهود است بههیچ وجه نباید از سیمان سفید استفاده کرد و مرمتگران باید از مصالحی که تنفسپذیر هستند استفاده کنند. درحالحاضر این نوع مصالح که با ملات ماسه و سیمان بهکار برده شده خیلی مناسب نیست و سیمای بصری بنا را بهشدت مخدوش کرده است و همچنان جای پرسش است که چرا این نوع مرمت در یک چنین بنای بزرگ و عظیمی آن هم در استان فارس صورت گرفته است؟
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
روزنامه جوان در گزارشی از روایت تکاندهنده کورشدگان در بیمارستان نگاه گفته است و با سه نفر از قربانیان این حادثه گفتوگو کرده است.
این روزنامه نوشت: کور شدن ۹ بیمار که برای درمان آب مروارید به بیمارستان تخصصی نگاه تهران مراجعه کرده بودند، حادثه تکاندهندهای بود که ابعاد آن در حال حاضر زیر نظر قاضی سعید احمدبیگی سرپرست دادسرای جرائم پزشکی پایتخت در حال بررسی است. گفتوگوی ما با سه نفر از قربانیان این پرونده ابعاد تکاندهندهای از رفتار کادر درمان با آسیبدیدگان و زندگی تاریکی که پیشروی آنها قرار گرفته را روشن میکند.
طی کردن هزار کیلومتر برای کور شدن
غلامعلی صدوقی یکی از بیمارانی است که برای عمل آب مروارید چشم چپش به بیمارستان نگاه مراجعه میکند و پس از عمل، بینایی چشم چپ خود را به صورت کامل از دست میدهد. غلامعلی ۵۹ سال سن دارد و اهل شهر جنگل از توابع شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی است. او بیش از هزار کیلومتر از شهرشان تا تهران را با اتوبوس طی میکند به امید اینکه چشمش را در یکی از معروفترین و مجهزترین بیمارستانهای تخصصی چشمپزشکی تهران عمل کند، اما تصور نمیکرد سهلانگاری کادر درمان و مسئولان بیمارستان چشمش را برای همیشه از او بگیرد. او از گرفتاریها، رنجها، دردسرها و مشکلات اقتصادی که در این مدت گریبانگیر او شده و زندگیاش را تلخ و سیاه کرده، میگوید.
زندگیام سیاه شد
غلامعلی صدوقی گفت: «در شهرمان کشاورزی میکردم، البته برای دیگران، چون خودم سرمایهای ندارم. معمولاً به صورت حق زارعانه روی زمینهای کشاورزی دیگران کار میکنم. سه دختر و چهار پسر دارم که یکی از دخترانم ازدواج کرده و همراه شوهرش در تهران زندگی میکند و بقیه هم مجرد هستند. چشم چپم آب مروارید آورده بود و اول مهرماه امسال که کار کشاورزیم کم شد، دخترم از تهران با من تماس گرفت و گفت برای عمل جراحی به تهران بروم. بهخاطر مشکلات اقتصادی قبول نکردم، اما دخترم اصرار کرد که بیمارستان نگاه یکی از بهترین بیمارستانها برای بیماریهای چشم است و بهتر است پول فراهم کنم و در آن بیمارستان چشمم را عمل کنم. دخترم نگران بود و میخواست پزشک متبحری مرا عمل کند تا در دوران پیری مشکلی پیدا نکنم.»
بیمه سلامت بیفایده
وی ادامه داد: «به هرحال مقداری پول قرض کردم و به تهران آمدم. ۱۷ مهرماه همراه دخترم به بیمارستان نگاه رفتم معاینه شدم و بعدازظهر همان روز برای عمل چشم چپم به اتاق عمل رفتم. قبل از عمل بیمه سلامتم را به بیمارستان ارائه دادم، اما آنها قبول نکردند و گفتند این بیمه در این بیمارستان ارزشی ندارد، چون با آن قرار داد ندارند. میخواستم بیخیال عمل شوم، اما دخترم اصرار کرد و با هزار گرفتاری ۱۵ میلیون تومان فراهم و به حساب بیمارستان واریز کردم و عمل شدم. اماای کاش هرگز پایم را به این بیمارستان نمیگذاشتم. ساعت حدود ۵عصر پس از خوردن یک پیاله سوپ کارکنان بیمارستان ما را راهی خانه کردند و پزشک و کادر درمان به من اطمینان دادند که عملم موفقیتآمیز بوده و به زودی میتوانم به شهرمان برگردم و به کار کشاورزیم برسم.»
دردی که بیتابم کرد
غلامعلی که درد برای لحظاتی بیتابش کرده بود، دقایقی سکوت کرد و سپس گفت: «وقتی از بیمارستان به خانه برگشتم، چشمم آبریزش شدیدی پیدا کرد و بلافاصله با بیمارستان تماس گرفتیم که اعلام کردند طبیعی است و نگران نباشم. اما ساعتی بعد درد شدیدی چشمم را فراگرفت، بهطوریکه بیتاب شدم و آرام و قرار نداشتم، درست مثل الان درد چشم دوباره به سراغم آمد و مجبور شدم داروی آرامبخش بخورم. طاقتم از دست رفت و دوباره راهی بیمارستان نگاه شدم، اما دکتر نبود و مجبور شدم به مطبش بروم. وقتی پزشک معالجم مرا معاینه کرد، به من گفت هرچه زودتر پیش استادش بروم تا او علت را تشخیص دهد.»
۹ نفر شدیم
وی ادامه داد: «وقتی نزد استاد پزشکم رفتم، گفت چشمم عفونت کرده و باید سریع عمل شوم. دوباره از من خواستند ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان واریز کنم و بعد هم به اتاق عمل رفتم و پس از عمل اینبار در بیمارستان بستری شدم و بیمارانی که آن روز در بیمارستان نگاه عمل چشم داشتند یکی یکی به قسمت بستریها اضافه شدند و ما ۹ نفر شدیم. چند شبی بستری بودیم تا اینکه من و چند نفر دیگر را برای ادامه درمان به بیمارستان لبافینژاد معرفی کردند. کادر درمان بیمارستان لبافینژاد برخوردشان با ما خیلی خوب بود و تیم پزشکی هم برای مداوای ما تلاش کرد، اما خبری از مسئولان بیمارستان نگاه نبود و آنها اصلاً پیگیر وضعیت جسمی ما نبودند. پس از این حالت تهوع هم به چشمدردهای ما اضافه شد و حتی من به پزشک مغز و اعصاب هم مراجعه کردم و آنجا هم برای عکس و ... هزینه زیادی پرداختم، اما هیچ نتیجهای نداشت و بینایی چشمم را از دست دادم.»
۱۱ کیلو وزن کم کردم
صدوقی ادامه داد: «خودم و خانوادهام در تهران اسیر و سرگردان شده بودیم و به اجبار و با از دست دادن بینایی چشمم به شهرمان بازگشتیم. در این مدت درد چشم امانم را برید، بهطوریکه خواب و آرامشم را از دست دادهام. پسرم که دانشجو بود از دانشگاه انصراف داده و برای کار به کمک من آمده و در کار کشاورزی به من کمک میکند. او هرچند روز یکبار برای معاینه مرا به بیمارستانی در مشهد میبرد، اما آنها هم کاری از دستشان برنمیآید. زندگیام فلج شده و بهخاطر درد و رنجی که دارم، ۱۱ کیلو وزن کم کردهام و دیگر توان کار ندارم، اما مسئولان بیمارستان خبری از ما نمیگیرند. بینایی چشمم برایم مهم نیست و الان علاوه بر مشکلات اقتصادی که گریبانگیرم شده، درد چشمی که گرفتارش شدهام مرا درمانده کرده و دیگر طاقتش را ندارم.»
خیلی ساده کور شدم
محمدرضا حسنی، بیمار دیگری است که سهلانگاری بیمارستان نگاه بینایی چشم راست او را گرفته است. آقای حسنی پس از این عمل با مشکل جدی بینایی روبهرو شده، چراکه به گفته خودش چشم چپ او هم ضعیف بوده و پس از کور شدن چشم راستش زندگی برایش سخت شده است.
وی در توضیح ماجرا گفت: «۶۶ سالهام و بازنشسته اداره دولتی هستم. خیلی ساده چشم راستم آب مروارید آورد و خیلی ساده هم با سهلانگاری بیمارستان نگاه کور شدم. چند روز قبل از عمل به درمانگاهی که متعلق به خودمان و بستگانمان است، رفتم و پزشک معالجم گفت بهتر است هرچه زودتر برای مشکل آب مروارید در بیمارستان نگاه عمل جراحی کنم. از آنجایی که آن بیمارستان خیلی معروف بود، قبول کردم و روز هفدهم مهر به اتاق عمل رفتم و پزشک معالجم چشم مرا عمل کرد. همان روز غیر از من هشت نفر دیگر هم آب مروارید عمل کردند و همه ما کور شدیم. روز عمل بیهوشم کردند و وقتی بههوش آمدم، مرا با چند قطره راهی خانه کردند.»
درد و آبریزش
وی ادامه داد: «ساعتی پس از اینکه به خانه رسیدم، آبریزش چشمم شروع شد و کمکم درد هم به سراغم آمد که مجبور شدم به مطب پزشکم بروم و او مرا به درمانگاهی برای سنجش فشار چشم معرفی کرد، اما اشکم بند نمیآمد و دردم هم بیشتر میشد. اینبار تلفنی با پزشکم صحبت کردم و از او کمک خواستم که از من خواست صبح به بیمارستان بروم. وقتی به بیمارستان رفتم یکسره مرا به اتاق عمل برد و دوباره عمل کرد. تصور میکردم با این عمل دردم کم شود، اما فکر نمیکردم که قرار است برای همیشه بیناییام را از دست بدهم. چند روزی در بیمارستان بستری شدم و تازه فهمیدم همه افرادی که آن روز عمل آب مروارید چشم داشتهاند به درد من گرفتار شدهاند.»
وعده پوچ
وی گفت: «چند روزی بستری بودم که کادر درمان به ما وعده میدادند که به زودی بینایی چشممان را دوباره به دست میآوریم و ما هم دلخوش بودیم، اما خبر نداشتیم که آنها از نتیجه کارشان خبر دارند و به ما وعده پوچ میدهند. خسته شده بودم از بیمارستان، چون کار خاصی انجام نمیدادند و حقیقتاً کاری از دستشان برای ما ساخته نبود که مرخص شدم و به خانه رفتم. پزشکم به من گفت تا ۲۷ مهر صبر کنم تا بیناییام برگردد، اما هر روز که میگذشت وضعیت چشمم بدتر از روز قبل میشد. هفتهای یک روز راهی درمانگاه میشدم به امید اینکه چشمم خوب شود، اما نتیجهای نگرفتم و در نهایت من و سه بیمار دیگر تصمیم گرفتیم با گرفتن وکیل از بیمارستان و کادر درمانش شکایت کنیم.»
آب پاکی
وی ادامه داد: «پس از این وعدهوعیدهای کادر درمان و مسئولان بیمارستان ادامه داشت و میخواستند با این شیوه ما را از شکایت و پیگیری دردمان منصرف کنند. مدتی قبل پزشک معالجم را دیدم و از او خواستم واقعیت را به من و بیماران دیگر بگوید و او هم آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت امیدی به بینایی چشم راستم نیست و نور چشمم هرگز برنمیگردد. تازه متوجه شدم آنها در این مدت من و هشت بیمار دیگر را سر کار گذاشتهاند. آن روز از صحبتهای پزشک معالجم متوجه شدم عفونت از طریق دستگاه عمل جراحی که یکی از قطعات آن به درستی تعویض نشده بود، وارد چشم ما و باعث نابینایی ما شده است.
کور شدید، دیه میدهیم
محمدرضا حسنی در ادامه با گله از رفتار مسئولان بیمارستان گفت: «مسئولان بیمارستان وقتی فهمیدند ما شکایت کردهایم به جای اینکه از ما دلجویی کنند و سری به ما بزنند، ما را از طریق افرادی که خودشان را وکیل بیمارستان معرفی میکردند تهدید هم میکردند. مثلاً یکی از پرسنل کادر درمان گفته بود، ایرادی ندارد کور شدند که شدند ما هم دیه میدهیم.» من به وکیلم گفتم به همان کادر درمان بگوید من حاضرم یکی از چشمان او را کور کنم و در مقابل دیه دو چشمش را بدهم. متأسفانه در این مدت نه کادر درمان و نه مسئولان بیمارستان حال هیچ یک از ما را نپرسیدند و خبر ندارند که ما ۹ نفر با چه مشکلات و مشقاتی سروکار داریم. آنها در این ایامی که گذشت و مصادف با میلاد ائمه هم بود یک جعبه شیرینی هم برای ما نفرستادند و از ما دلجویی نکردند.»
درخواست از قوه قضائیه
وی در پایان گفت: «من از همسر معلولم پرستاری میکردم، اما الان باید یکی از من پرستاری کند. در زندگیام با مشکلات زیادی روبهرو هستم، چون چشم راستم برای همیشه کور شد و چشم چپم نیز بیناییاش کم شده است، به همین خاطر الان مدتی است که یکی از فرزندانم از کارش استعفا داده و از من و مادرش مراقبت میکند. مدتی قبل متوجه شدم مسئولان بیمارستان حتی میخواستند وکیل ما را تطمیع کنند، اما او قبول نکرده بود. من برای شکایتم تا آخر ایستادهام و از قوه قضائیه هم میخواهم حق و حقوق ما ۹ نفری که بیناییمان را از دست دادهایم، بگیرد تا حق ما پایمال نشود.»
چشمم سوخت
اسلام دماوندی، مرد ۸۰ ساله اهل نیشابور است که همراه خانوادهاش در تهران زندگی میکند. وی کارمند بازنشسته است و هفت فرزند دارد و پس از عمل جراحی در بیمارستان نگاه برای همیشه خانهنشین شده است.
وی درباره کور شدن چشم راستش گفت: «چند سال قبل چشم چپم آب مروارید آورد و در نیشابور عمل کردم و خدا را شکر عمل موفقیتآمیز بود و تا الان هیچ مشکلی با این چشمم ندارم. مدتی قبل چشم راستم آب مروارید آورد و برای درمان به بیمارستان نگاه رفتم و روز هفدهم مهر ماه ۱۷ میلیون تومان پرداختم و در همان بیمارستان عمل کردم. ساعتی بعد از عمل وقتی به خانه برگشتم، ناگهان چشمم سوزش گرفت. وقتی با بیمارستان تماس گرفتیم، اعلام کردند مشکلی ندارد و طبیعی است. آن شب تا صبح چشمم سوخت و وقتی به بیمارستان رفتم مرا به داخل راه ندادند و گفتند پزشک معالجم نیست و باید به مطبش بروم. با هر گرفتاری بود پزشک را در مطبش دیدم و او هم پس از معاینه از من خواست بلافاصله به بیمارستان لبافینژاد بروم و در آنجا بستری شوم.»
قبول نکردم تخلیه کنند
وی ادامه داد: «به بیمارستان لبافینژاد رفتم و در آنجا تشخیص دادند چشمم عفونت شدید دارد و باید هرچه زودتر دوباره عمل شوم. برای بار دوم عمل کردم و چند روزی بستری بودم، اما خوب نشدم و پزشکم گفت باید چشمم تخلیه شود، اما پسرم قبول نکرد و بدون اینکه نتیجهای بگیرم از بیمارستان مرخص شدم و فهمیدم بیناییام را برای همیشه از دست دادهام. در این مدت هزینه زیادی برای درمانم انجام دادهام، اما نتیجهای نگرفتهام و الان هم در بیمارستان دیگری تحت درمان هستم و هر چند روز یکبار برای آزمایش و درمان به آنجا مراجعه میکنم. چشم راستم را از دست دادم و خانهنشین شدهام، چون اگر از خانه بیرون بروم، باد یا حتی نسیمی به چشمم بخورد دردش امانم را میبرد، به همین دلیل مجبورم همیشه در خانه بمانم. الان مدتی است که افسردگی گرفتهام و از مسئولان و کادر درمان بیمارستان نگاه هم هیچ خبری نیست و اصلاً عین خیالشان نیست که ما را به چه درد جانکاهی گرفتار کردهاند. الان پیگیر شکایتم هستم و امیدوارم به حق و حقوقم برسم.»
رسیدگی
پرونده ۹ بیماری که به خاطر عمل جراحی چشم در بیمارستان نگاه تهران بیناییشان را از دست دادهاند در دادسرای ویژه جرائم پزشکی از سوی بازپرس یکی از شعبههای دادسرای جرائم ویژه پزشکی در حال رسیدگی است.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چشمانداز با مهدی مهدویآزاد
مهمانان: محسن سازگارا، علی صدرزاده
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
دموکراسی یا سلطنت؟! قسمت اول گفتگوی مهدی محمودیان با مهدی نصیری در برنامه سهراه جمهوری
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
مجله فارین افرز
۳ ژانویه ۲۰۲۵
واشنگتن باید شرایط خروج نیروهای آمریکایی را فراهم کند
سقوط ناگهانی و شوکهکننده رژیم بشار اسد به دست گروه اسلامگرای هیئت تحریر الشام باعث شادی بسیاری از سوریهایی شده که ۱۳ سال جنگ داخلی و دههها حکومت سرکوبگرانه را تحمل کردهاند. اما با شکلگیری یک دولت جدید در دمشق، سوریها و ناظران خارجی نگران هستند که این دولت چقدر فراگیر، نماینده مردم، و اسلامگرا خواهد بود. رهبر دوفاکتوی کشور، احمد الشرع، یک عضو سابق القاعده است، هرچند که ادعا میکند تروریسم را کنار گذاشته است. خود هیئت تحریر الشام از سوی ایالات متحده به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود. همچنین نگرانیهایی وجود دارد که تنشهای حلنشده میان گروههای قومی و مذهبی سوریه میتواند تلاشهای الشرع برای اتحاد کشور و تثبیت حکومتش را با مشکل مواجه کند.
انتخابهایی که ایالات متحده در کوتاهمدت انجام میدهد، بر توانایی رژیم جدید برای گسترش حاکمیت در سراسر سوریه و بازسازی این کشور تأثیر خواهد گذاشت. همانطور که واشنگتن در حال بررسی نحوه واکنش به تغییر حکومت است، دلایلی وجود دارد که به رهبران جدید سوریه فرصت داده شود. یکی از این دلایل وضعیت وخیم کشور جنگزده است: بیش از ۷۰ درصد از سوریها زیر خط فقر زندگی میکنند، تولید ناخالص داخلی سوریه از ۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱ به ۱۰ میلیارد دلار کاهش یافته است و هزینه بازسازی کشور حدود ۴۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود.
الشرع همچنین توانایی خود را برای سازگاری با شرایط جدید نشان داده است. پس از تصرف استان ادلب سوریه در سال ۲۰۱۷، او یک ساختار شبهدولتی را از صفر بنا کرد، بسیاری از جنگجویان خارجی هیئت تحریر الشام را اخراج کرد و به یک برنامه ملیگرایانه سوری روی آورد. او جاهطلبیهای جهادی قبلی را کنار گذاشت تا حمایت نظامی و مالی ترکیه و قطر را جلب کند، امری که پیشروی نهایی هیئت تحریر الشام به سمت دمشق را ممکن ساخت. الشرع همچنین به جوامع کوچک مسیحی و دروزی استان نزدیک شد و آموزش زنان را پذیرفت، که درهای کمکهای بشردوستانه از سوی دولتهای غربی و سازمانهای غیردولتی را باز کرد.
شاید مهمترین نکته برای واشنگتن این باشد که اهداف ایالات متحده در سوریه تا حد زیادی محقق شده است. حکومت اسد به پایان رسیده است. نیروهای ایرانی و روسی که از این رژیم حمایت میکردند از کشور خارج شدهاند. بهویژه برای ایران، از دست دادن یک دولت دوست در سوریه یک ضربه سنگین است: تهران مسیر اصلی انتقال تسلیحات به حزبالله در لبنان و در نتیجه مسیر بازسازی «محور مقاومت» بهشدت ضعیفشده خود را از دست داده است. نیروهای آمریکایی و نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) تحت حمایت آمریکا، که یک گروه شبهنظامی کرد در شمال سوریه هستند، نیز آسیب جدی به داعش وارد کردهاند. واشنگتن دیگر نیازی فوری به حفظ حضور نظامی یا تحریمهای فلجکنندهای که در ابتدا برای ناتوان کردن رژیم اسد طراحی شده بود، ندارد.
بهترین نتیجه برای سوریه و همسایگانش، یک کشور واحد و منسجم است که میتواند بر سر توافقات دیپلماتیک مذاکره و آنها را اجرا کند و ثبات بلندمدت منطقهای را تقویت نماید. گزینه دیگر، یک سوریه ضعیف، تقسیمشده و مستعد درگیری است - نتیجهای که به یک حضور نظامی طولانیمدت و پرهزینهتر آمریکا در منطقه نیاز دارد، مشکلاتی برای ترکیه (یک متحد آمریکا) ایجاد میکند، روند بازسازی حساس در عراق را به خطر میاندازد و موج دیگری از مهاجرت سوریها را به همراه دارد. برای جلوگیری از این سناریو، ایالات متحده باید به دولت جدید سوریه فرصت دهد. باید نیروهای خود را از این کشور خارج کند و به دمشق اجازه دهد کنترل استانهای کشاورزی و غنی از نفت در شمال شرق سوریه را دوباره به دست گیرد. اما ابتدا، واشنگتن به تضمینهایی نیاز دارد که الشرع و هیئت تحریر الشام ظرفیت و اراده مهار داعش را دارند و اینکه دولت جدید امنیت و مشارکت کردهای سوریه را تضمین خواهد کرد، حتی اگر لازم باشد از آنکارا فاصله بگیرد. با استفاده از اهرمهای موجود - از جمله تعهد به لغو تحریمها، که سرمایهگذاری خارجی در سوریه را ممکن میسازد و به دولت امکان دسترسی به نظام بانکی بینالمللی را میدهد - واشنگتن میتواند دولت الشرع را متقاعد کند که همکاری برای تسهیل خروج نظامی آمریکا به نفع آنهاست.
آنها را به خانه بازگردانید
ایالات متحده باید برنامهریزی کند تا حدود ۲۰۰۰ نیرویی را که در حال حاضر در سوریه مستقر هستند، خارج کند. نیروهای آمریکایی در زمان جنگ داخلی سوریه اهداف متعددی را دنبال کردند: آنها مانع دسترسی ایران به قلمرو سوریه برای تأمین مجدد حزبالله در لبنان شدند، دسترسی رژیم اسد به میادین نفتی در مناطق تحت کنترل شورشیان را قطع کردند، حملات ترکیه یا نیروهای نیابتی آن به نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) را بازداشتند و همراه با SDF برای شکست داعش همکاری کردند، مأموریتی که پنتاگون در دسامبر ۲۰۲۴ مجدداً بر آن تأکید کرد. این تلاشها همچنین به ایجاد روژاوا، یک دولت نیمهمستقل در منطقه کردنشین شمال شرق سوریه، کمک کرد. این منطقه همراه با استان دیرالزور شامل اکثر میادین نفت و گاز سوریه است که از سال ۲۰۱۹ تحت کنترل نیروهای آمریکایی بوده است. همچنین حدود ۲۰ هزار نیروی داعش در بازداشتگاههای این مناطق زندانی هستند، بههمراه ۶۰ هزار زن و کودک.
بیشتر اهداف آمریکا در سوریه محقق شده است: دسترسی ایران به لبنان از طریق سوریه قطع شده، اسد کنار رفته، و خلافت داعش نابود شده است. تنها سرنوشت کردهای سوریه همچنان حلنشده باقی مانده است.
خروج نیروهای آمریکایی از سوریه تأثیر چندانی بر ساختار کلی نظامی واشنگتن نخواهد داشت، زیرا استقرار فعلی در سوریه درصد بسیار کمی از ۶۱۴ هزار نیروی فعال و ذخیره ارتش و تفنگداران دریایی ایالات متحده را تشکیل میدهد. اگر واشنگتن ترجیح دهد سوریه ضعیف و تقسیمشده باقی بماند، اعزام ۲۰۰۰ نیرو میتواند رویکردی مقرونبهصرفه برای حفظ این وضعیت باشد. اما اگر ایالات متحده بخواهد دولت جدید سوریه قادر به کاهش بحران انسانی کنونی، کنترل مرزهای کشور، و آغاز روند بازسازی باشد، حفظ حضور نظامی در مخالفت با خواستههای آن دولت نتیجه معکوس خواهد داشت.
حفظ وضعیت موجود میتواند بسیار خطرناکتر از خروج باشد. اگر دولت جدید با ادامه حضور آمریکا مخالفت کند، احتمال کشته شدن نیروهای آمریکایی وجود دارد و واشنگتن ممکن است مجبور به استقرار نیروهای بیشتری شود. مقامات سوری که در چنین شرایطی قرار گیرند، ممکن است به ترکیه یا حتی روسیه برای کمک متوسل شوند و این امر منجر به تشدید درگیریها خواهد شد. اما اگر واشنگتن بهجای آن توافقی انجام دهد که شامل خروج نیروهای آمریکایی باشد، میتواند از دولت جدید سوریه امتیازاتی بگیرد که اهداف نظامی آمریکا، از جمله امنیت کردهای سوریه، را پیش ببرد.
خروج نیروهای آمریکایی میتواند به بهبود اقتصادی سوریه نیز کمک کند. این روند شامل واگذاری کنترل میادین نفتی به دولت جدید سوریه خواهد بود که میتواند تولید را افزایش دهد و به مزایای اقتصادی فوری دست یابد. ایالات متحده میتواند عربستان سعودی و امارات متحده عربی را در تلاش برای افزایش تولید نفت وارد عمل کند؛ اقدامی که هم در مذاکرات آینده به نفع واشنگتن خواهد بود و هم اقتصاد سوریه را دگرگون میکند. این امر اشتغال پایدار در بخش نفت و صنایع وابسته به آن ایجاد میکند و میتواند پناهجویان در اردن، لبنان، و ترکیه را برای بازگشت به میهن خود ترغیب کند.
گره دیپلماتیک
سرنوشت کردهای سوریه یکی از نقاط حساس در مذاکرات مربوط به خروج نیروهای آمریکایی است. پس از سقوط رژیم اسد، اداره خودگردان کردها در شمال شرق سوریه بهسرعت پرچم مخالفان را برافراشت و الشرع به کردها اطمینان داد که آنها بخشی اساسی از کشور هستند و با آزار و اذیت مواجه نخواهند شد. با این حال، با توجه به ارتباطات هیئت تحریر الشام با آنکارا و دشمنی پایدار میان اعراب و کردهای سوریه، نگرانیهای جدی وجود دارد که رهبری جدید سوریه ممکن است تلاشهای ترکیه برای سرکوب SDF و تخریب مناطق کردنشین را مجاز بداند. مدافعان SDF استدلال کردهاند که رها کردن کردهای سوریه از سوی آمریکا نهتنها لکهای پاکنشدنی بر وجهه اخلاقی واشنگتن خواهد بود، بلکه اشتباهی استراتژیک است که باور متحدان به قابلاتکا بودن ایالات متحده را تضعیف، جاهطلبیهای منطقهای ترکیه را تقویت، و بقایای داعش را جسور خواهد کرد.
ایالات متحده باید کردهای سوریه را قانع کند
ایالات متحده باید نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) را متقاعد کند که بهترین گزینه برای کردهای سوریه، ادغام با دولت جدید است، همانطور که الشرع بر آن تأکید کرده است. سیاستگذاران آمریکایی همچنین باید آنکارا را متقاعد کنند که این نتیجه را بپذیرد. ترکیه SDF را یک سازمان تروریستی مرتبط با حزب کارگران کردستان (PKK) میداند؛ گروهی شبهنظامی که دهههاست با ترکیه در حال جنگ است و هر دو کشور ترکیه و آمریکا آن را بهعنوان یک سازمان تروریستی شناختهاند. آنکارا معتقد است که شبهنظامیان مرتبط با هر دو گروه در شمال سوریه امنیت ترکیه را تهدید میکنند و این نگرانیها را نمیتوان نادیده گرفت: ترکیه عضو ناتو است و بنابراین ادعایی برای حمایت ایالات متحده دارد.
طی سالها، رهبران آمریکایی تلاش کردهاند تا میان کردهای سوریه، که متحدان مهمی در جنگ علیه داعش بودهاند، و ترکیه صلح برقرار کنند. در دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ، وی ابتدا به رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، وعده داد که بتواند منطقه کردنشین شمال سوریه را تحت کنترل خود درآورد، اما بعداً تصمیم خود را معکوس کرد و تعهد آمریکا به خودمختاری کردها را تأیید کرد. در سال ۲۰۲۰، ترامپ تلاش کرد نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج کند، اما با مقاومت پنتاگون و اعضای کنگره روبهرو شد و موفق نشد. در دسامبر ۲۰۲۴، پس از پیشروی HTS به حلب، رئیسجمهور منتخب در شبکه اجتماعی Truth Social نوشت: «ایالات متحده نباید هیچ نقشی در [سوریه] داشته باشد. این جنگ ما نیست.» اکنون که جنگ داخلی به پایان رسیده است، ترامپ احتمالاً خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را ترجیح میدهد.
هرگونه خروج نیروهای آمریکایی باید شامل برنامهای برای استفاده از دستاوردهای ارضی کردهای سوریه و کنترل آمریکا بر میادین نفتی باشد، در ازای قول رژیم جدید برای حفاظت از کردهای کشور در برابر تهاجم ترکیه. بهعنوان مثال، ممکن است در یک توافق آمده باشد که SDF به مراکز جمعیتی کردها عقبنشینی کند و با ارتش ملی سوریه که قرار است تشکیل شود، در مناطق کردنشین همکاری کند، که این اقدامی مهم در نشان دادن حسن نیت خواهد بود. ایالات متحده همچنین میتواند بازگرداندن میادین نفتی سوریه به دولت دمشق را منوط به نشان دادن تمایل الشرع برای حفاظت از کردهای سوریه در برابر حملات ترکیه و توانایی او برای دفاع از میادین نفتی در برابر حملات داعش کند. آنکارا نیز باید اطمینان حاصل کند که دولت جدید سوریه، احتمالاً با کمک یک تلاش چندجانبه نظارتی و تأییدی، قادر خواهد بود از تهدید شبهنظامیان در قلمرو خود علیه ترکیه جلوگیری کند.
ارزش خطر کردن را دارد
ایجاد شرایط برای خروج بیدردسر نیروهای آمریکایی از سوریه کاری کوچک نیست. الشرع و هیئت تحریر الشام نهتنها باید کارزار نظامی علیه داعش را بر عهده بگیرند و با کردهای سوریه به توافق برسند، بلکه ممکن است نیاز داشته باشند از نزدیک شدن به همسایگان قدرتمند، و همچنین خواستههای جناحهای افراطی در داخل سوریه، برای برآورده کردن نیازهای واشنگتن اجتناب کنند. برای تسهیل یک توافق عملی، ایالات متحده باید به دمشق رهایی از تحریمهای اعمالشده علیه خاندان اسد از سال ۱۹۷۹ ارائه دهد. اقدامات اقتصادی که برای فشار آوردن به دیکتاتور طراحی شده بودند، مردم عادی سوریه را مجازات کردهاند، که به برق و آب پاک، شبکه حملونقل، خدمات درمانی، آموزش، بخش کشاورزی کارآمد، و کمکهای انسانی بهموقع دسترسی ندارند. تا زمانی که تحریمها پابرجا باشند، توسعه اقتصادی و اشتغال کاهش خواهد یافت، که شانس موفقیت دولت جدید سوریه را کاهش و احتمال وقوع بینظمی خشونتآمیز، مداخله خارجی، و مهاجرت بیشتر را افزایش خواهد داد.
تحریمها و الزامات جدید
تحریمها علیه رژیم اسد جدا از تحریمهایی هستند که هیئت تحریر الشام و الشرع را هدف قرار دادهاند، چرا که این تحریمها بر اساس تعریف این گروه بهعنوان سازمانی تروریستی اعمال شدهاند. واشنگتن باید در برابر فشار طرفداران اعمال فشارهای اقتصادی، که خواستار حفظ این تحریمها یا وضع تحریمهای جدید هستند، مقاومت کرده و محدودیتهای فعلی را لغو کند. در این میان، برای جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی حقوق بشری و مدنی توسط دولت جدید، ایالات متحده باید با کشورهای منطقه که ممکن است بر رهبران سوریه تأثیر بگذارند همکاری کند تا اطمینان حاصل شود که رژیم اهمیت حیاتی فرو نشاندن خشونتهای انتقامجویانه و احترام به حقوق سوریهای سکولار و اقلیتها را درک میکند. با اذعان به اینکه تا زمان تثبیت حاکمیت دولت جدید ممکن است سطحی از آشوب اجتنابناپذیر باشد، ایالات متحده، به شرط عدم وقوع جنایات وحشتناک، باید یک دوره ششماهه مهلت بدهد که در طی آن از بازگرداندن تحریمهای قدیمی یا اعمال تحریمهای جدید خودداری کند.
ایالات متحده اهرمهای قابلتوجهی در برابر بازیگران اصلی در سوریه جدید دارد. الشرع بهخوبی میداند که حمایت ایالات متحده چقدر میتواند برای مشروعیت بخشیدن به حکومت او، تأمین منابع لازم برای تثبیت و بازسازی، و کمک به دمشق برای مقابله با کشورهای دیگر که ممکن است به دنبال منافع خود در سوریه باشند، مفید باشد. اگر ایالات متحده علیه دولت سوریه جدید اقدام کند، کشور در معرض فشارهای نظامی از سوی ترکیه و اسرائیل قرار میگیرد، به منابع نفتی تولید داخل دسترسی نخواهد داشت، در تجهیز و تغذیه یک ارتش حرفهای دچار مشکل میشود و با یک منطقه جداییطلب کردی روبهرو خواهد شد. ترکیه نیز از این نکته آگاه است که اگر نیروهای آمریکایی در سوریه بمانند، رابطه آنکارا با واشنگتن همچنان پرتنش خواهد بود و خودمختاری غیررسمی کردهای سوریه به تداوم نگرانی امنیتی ترکیه میانجامد. اما درباره کردهای سوریه، تصمیمگیری در دست ایالات متحده است؛ اما واشنگتن باید روشن کند که هدف آن بازگرداندن منطقه کردنشین تحت حاکمیت یک دولت مرکزی در دمشق است که به حقوق و امنیت ساکنان آن احترام بگذارد.
حفظ تعادل منطقهای
حتی اگر واشنگتن بتواند همکاری رهبران جدید سوریه را جلب کند، از کردهای سوریه بدون برانگیختن خشم آنکارا حفاظت کند و داعش را همچنان ناتوان نگاه دارد، همه اینها در کنار کاهش حضور آمریکا در سوریه ممکن است برای جلوگیری از یک بحران منطقهای کافی نباشد. اسرائیل و ترکیه هر دو امیدوارند که حوزه نفوذی در سوریه ایجاد کنند. در هرجومرج چند هفته گذشته، ارتش اسرائیل قبلاً بخشهایی از قلمرو سوریه را در طرف سوری خط آتشبس ۱۹۷۳ تصرف کرده است. در همین حال، ترکیه کنترل یک منطقه حائل طولانی در سمت سوری مرز مشترک این دو کشور را به دست گرفته است. زمینه این تحولات نگرانکننده است: در ماه سپتامبر، اردوغان از مجمع عمومی سازمان ملل درخواست کرد که استفاده از نیروی نظامی علیه اسرائیل را به دلیل رفتار این کشور در غزه مجاز اعلام کند. اگر مقامات جدید سوریه به ترکیه اجازه دسترسی به پایگاههای نظامی در این کشور، بهویژه آنهایی که میان دمشق و بلندیهای جولان واقع شدهاند، بدهند - که اسرائیل آن را تهدیدی به دلیل نزدیکی به نیروها و قلمرو خود تلقی میکند - احتمال وقوع درگیری میان اسرائیل و ترکیه جدی خواهد بود.
آیا ریسک ارزشش را دارد؟
اما با مذاکره درباره شرایطی که خروج نظامیان آمریکایی از سوریه را ممکن میسازد، واشنگتن میتواند از یک پیامد فاجعهبار دیگر اجتناب کند: تداوم حضور نیروهای آمریکایی در کنار نبود اقدامات برای کمک به تثبیت دولت جدید سوریه میتواند به مأموریتی پرهزینهتر در کشوری منجر شود که در مرکز نگرانیهای استراتژیک جهانی واشنگتن قرار ندارد. خروج نیروها میتواند آمریکا را از مسئولیتی ثانویه در حوزه امنیتی رها کند؛ به دولت جدید سوریه این توانایی را بدهد که بهتنهایی از مداخله ایران، ترکیه یا حتی روسیه جلوگیری کند؛ و ترتیبات رسمی و غیررسمیای را که دههها صلح میان اسرائیل و سوریه را حفظ کردهاند، دستنخورده نگاه دارد. واگذاری کنترل تولید نفت به دمشق همچنین میتواند به دولت جدید کمک کند تا اقتصادی را مدیریت کند که بتواند شمار قابلتوجهی از پناهندگان بازگشتی را جذب کند. اعتماد به رژیمی با سابقه محدود قمار است. اما اگر شرط واشنگتن به نتیجه نرسد، نتیجه آن بازگشت به وضعیت قبلی خواهد بود؛ یعنی سوریهای که در آن ایالات متحده ارتباطات و نفوذ اندکی دارد - و آمریکا در مقایسه با اکنون چندان متضرر نخواهد شد. و پس از بیش از یک دهه هرجومرج - و سطوح غیرقابلتصوری از رنج غیرنظامیان سوری - این ریسک ارزشش را دارد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
یادی از غلامحسین ساعدی
سرگذشت و سرنوشت فرهنگ در یک رژیم توتالیتر موضوع اصلی نوشتههای غلامحسین ساعدی در رژیمهای شاه و شیخ بود. به جرات میتوان گفت هیچ کس به زیبایی، عمق و ظرافت او به چنین مقولهای نپرداخته است. به ویژه بهعنوان یک هنرمند، در مورد هنر، که در کنار “دانش و بینش پویایی انسانی” آن را از ستونهای اصلی فرهنگ میداند، نظری بس صائب دارد. مسخ کردن هنر و آن را به صورت وسیله تبلیغ درآوردن، نابودی بسیاری از آثار هنری و تاریخی، سانسور و کنترل شدید و دخالت مستمر در تمام ابعاد زندگی هنری جامعه از سوی سران و سردمداران و دستاندرکاران هنرستیز رژیم ملاتاریا، سرکوب هنرمندان و روشنفکران مردمی و انقلابی، تقبیح موسیقی و نشان دادن روضه خوانی و اشک و آه بهجای آن، ترویج و تبلیغ خرافات، موهومات و جزمیات در آثار هنری و بهویژه تبلیغ مرگ بهعنوان موضوع اصلی قصه و نمایش و شعر و نقاشی، از اموری بودند که روح هنر ما را آزار میدادند و او را به فریاد و افشاگری وا میداشتند.
او بیمحابا و با صداقت، صمیمیت، صراحت و ظرافتی که خاص او بود، تحجر و خشکاندیشی دستاربندان حاکم را به باد حمله میگرفت و جاپای آن را در سیاست هنری آنها و در بلایی که بر سر فرهنگ و هنر آوردهاند نشان میداد و همچون نقاشی زبردست چه در داستانها و نمایشنامههای خود و چه در مقالات و سخنانش، عمق فاجعه تسلط ملاتاریا و لومپنها بر تمام ابعاد زندگی و فعالیت اجتماعی، از جمله هنر و فرهنگ را ترسیم مینمود.
غلامحسین ساعدی ریشه در آب و خاک فرهنگ، زبان و تاریخ ایران و مردم ایران داشت. این ریشه در او چنان قوی و محکم بود که درد غربت تا آخرین روزهای عمر او را رها نکرد. او در تبعید خود را به مثابه درختی میدید که ریشهاش را از زمین اصلی و مناسب خود بیرون آورده و در آب و خاکی بیگانه از نو کاشته باشند. از این رو این “دورمانده از اصل خویش”، روزگار وصل را، هر روز و هر شب، با شوق و بیتابی باز میجست و در آرزوی بازگشت به “نیستان”ی، که از آن بریده بودنش، روزشماری میکرد، به سرزمینی که از هر سو و هر جنبه به تاراج قوم بیهمه چیزی رفته بود.
اما درد غربت، شوق وصال و بیتابی برای بازگشت به وطن مالوف باعث نشد که ساعدی به نوامیدی و دلمرگی و بیهودگی تسلیم گردد. برعکس او خود سرمشق و نماینده هنرمندان و روشنفکرانی شد که نخواستند و نمیخواهند در برابر دردها و مشکلاتی که غربت فراهم میکند کمر خم نمایند. پس حتی در برابر چنین دوران و شرایطی بیکار ننشست و تا آنجا که توانست نوشت و فریاد زد، علیه خفقان، علیه مرگ، علیه تحجر و عقبماندگی، علیه فرهنگکشی و فرهنگزدایی و علیه رژیم توتالیتری که این همه را نمایندگی میکند. او هیچ فرصتی را برای تسریع این بازگشت، برای تضعیف این جانوران برآمده از اعماق قرون وسطایی و برای ترغیب دیگران به شکوفا کردن و همسو کردن استعدادها و تواناییها خویش در راستای براندازی حاکمیت جور و جهل از دست نمیداد.
در واقع اگرچه ساعدی در مبارزه سیاسی و فرهنگی با رژیم شاه و همراهی با انقلابیون و نیز در مبارزه با اختناق و جهل و خرافه در دوران استقرار حاکمیت ملاتاریا بارها آزمایش خود را پس داده بود، پایداری و مقاومت همه جانبهاش در غربت و تبعید با وجود ضعف و بیماری و سایر مشکلات، چه در برابر شرایط دشوار موجود و چه در برابر وسوسههای خناسان، درخشانترین صفحه زندگی اوست که با سرانجامی نیکو - اگرچه در میان اندوه و دریغ فراوان دوستانش - ورق خورد. او بهواقع در دوره و شرایطی که بسیاری از مدعیان دیرین مبارزه و روشنفکری دچار یاس و انفعال، خودباختگی و تسلیم شدند، آزمایشی چهبسا دشوارتر از گذشته را با پیروزی از سرگذراند.
ساعدی که در رژیم شاه نیز بهخاطر آزادی و دموکراسی، بخاطر بهروزی محرومان و ستم دیدگان و بخاطر پاسداری از فرهنگ و هنر و ارزشهای والای انسانی و مردمی با سلاح قلم خویش جنگیده و بارها طعم زندان و شکنجه و سانسور و تعقیب را چشیده بود، از نخستین روزهای حاکمیت ارتجاع، علیه انحصارطلبی، آزادیکشی، قشریگری و تعصب مذهبی، بهرهبرداری از اعتقادات و احساسات مذهبی در جهت تحکیم قدرت و سلطه تام و تمام، فاجعه قالبی کردن و یکدست کردن جامعه در تمام ابعاد آن و ... به پاخاست و ایستادگی کرد. مقالات او در نشریات مختلف، سایر نوشتهها و آثارش در این دوران، همگامی و همراهی او با سایر عناصر و نیروهای ترقی خواه و انقلابی و دوران زندگی مخفی و آوارگی و تبعید شاهد این مدعی هستند.
برای او بهعنوان یک هنرمند، اساسا فرهنگ و هنر با آرمانگرایی، با اندیشهورزی، با آزادی انتخاب، با تنوع فکری و عقیدتی و سیاسی، با معنویت و با احساسها و گرایشهای عمیق و متعالی انسانی آمیخته بود. از دیدگاه او که در زندگی و آثارش بهخوبی بارز است آفرینش هنری و پویایی فرهنگی جز در محیطی دموکراتیک و در تنوع و برخورد آرا و افکار امکان پذیر نیست. یک هنرمند راستین نمیتواند از تعهد سیاسی و اجتماعی، از پیوند زدن زندگی و سرنوشت خود با مردم خویش و از مبارزه بیامان علیه جهل و خفقان و بهرهکشی و وابستگی به دور باشد و در عین حال یک هنرمند راستین، از آنجا که هنر دارای قداست انسانی و مردمی است، جز با پایبندی و پافشاری بر “استقلال” اندیشه و احساس نمیتواند به آفرینش هنری خودجوش و اصیل بپردازد و این همه در صورتی میسر میشود که هم محیطی برای شکوفایی آزاد اندیشه و استعداد فراهم آید و هم هنرمند هرچه بیشتر خود را از قیود درونی، که بصورت پایبندی به جزمیات و خرافات و تعبدات رنگارنگ و پیچ در پیچ ابراز وجود میکند، رها سازد و خود را در وهله نخست به حقیقت، آرمانها و ارزشهای انسانی و به تلاش در راه عدالت و آزادی متعهد کند. تعهدی که هر تعهد دیگر در رابطه با آن تعیین و ارزیابی میگردد و معنا مییابد. در این صورت طبیعی است که هنرمند واقعی به تعیین خط و دادن رهنمود از سوی هیچ قدرت و حکومتی رضایت نمیدهد.
ساعدی به عنوان یک مبارز سیاسی و اجتماعی و بهعنوان یک هنرمند در مراحل مختلف زندگی خود، چه در رژیم شاه، چه در مرجع انقلاب و چه در زیر تیغ حاکمیت دینی و چه در تبعید به این اصل وفادار ماند و در عین حفظ استقلال اندیشه، احساس و وجدان، به تعهد اجتماعی خود بهعنوان یک روشنفکر و یک هنرمند به بهترین شکل عمل کرد.
ساعدی در عین حال استقلال در اندیشه و احساس و وجدان را با خلاقیت، نوآوری و پویایی هم عنان، همراه و لازم و ملزوم میدانست: نه تقلید نه دنبالهروی فکری و فرهنگی از دیگران و نه دلخوش کردن و بسنده کردن به میراث فرهنگی گذشته. او از روشنفکران و هنرمندان نسل خویش و نسل آینده میخواست که بر میراث فرهنگی ملی و جهانی و به فرهنگ کتبی چیزی از خود بیافزایند و بدین سان پویایی و تداوم آن را تضمین کنند. و الا قناعت به حافظ و بیهقی و رازی و ابن سینا و سهروردی و سعدی و حاج ملا هادی سبزواری و دیگران، یا آخر سر نیما و هدایت و شاملو به منزله دلخوش کردن به سنگ نوشتههای پای کوههای دور افتاده و در نتیجه نوعی خودکشی فرهنگی است.
او بهعنوان یک هنرمند صاحب اندیشه، هم چنین معتقد بود که اندیشه “سبب سوراخ کن” و هنر عریانساز، که عامل نفوذ در بتن قضایای اجتماعی و انسانی و ریشهیابی و کالبدشکافی پدیدهها است، حتی در گرماگرم مبارزه سیاسی و رشد هیجانهای انقلابی نباید از دست نهاد. او به عمق بخشیدن به دیدگاه سیاسی در هر زمان و شرایط پایبد بود. از اینرو در نوشته و آثار تبعید خویش حتی خود را، همراه با بسیاری دیگر از نیروها و عناصر انقلابی و مترقی که در دورهای دنباله روی جو انقلابی یا شبه انقلابی شده و تعمیق و تعمق و تحلیل و تعقل را به کناری نهاده و به شعارها و هیجانات انقلابی اکتفا کرده بودند، مورد انتقاد قرار میداد.
ساعدی دشمن جزمیگری و خرافه و تعبد بود و رژیم ملاتاریا را پیش و بیش از هر چیز، بدین خاطر دشمن میداشت که از خرافه و جزمیت و تعبد پاسداری میکند، آن را پایایی میبخشد، در عمل پیاده میکند و در تمام ابعاد و جنبههای اجتماعی جاری میسازد. او چون سلطه سیاسی رژیم را همراه و همپای سلطه فرهنگی و عقیدتی و حتی متکی بر آن میدانست، مبارزه با این رژیم را در تمامی ابعاد اعم از سیاسی و فرهنگی و عقیدتی ضروری میشمرد.
غلامحسین ساعدی سالها است که در بین ما نیست. ولی راه او و پیام او هم چنان زنده است. دعوت او به مقاومت فرهنگی، به آفرینش فرهنگی و هنری، به زنده نگه داشتن، هرچه بیشتر پویا کردن و تداوم بخشیدن میراث فرهنگی، اگرچه نزدیکترین و فوریترین بازتاب و تاثیر خویش را تسریع گذار از رژیم و تضعیف مبانی اجتماعی و ضدفرهنگی حاکمیت و عواملی که به این حاکمیت انجامیده است، مییابد، منحصر به روزگار اقتدار این رژیم یا دوران تبعید نیست بلکه مسئله همیشگی هر جامعه زنده، بهویژه جوامع در حال گذار از گهنه به نو و از گذشته به آینده، همچون جامعه ما است. بنابرین به واقع زنده داشتن یاد ساعدی و سپاسگذاری از نقش و خدمات او چیزی نیست جز ادامه راه او، بکار بستن پیام او و تحقق آرمانها و ارزشهایی که او آفریده یا تبلیغ نموده و منتقل کرده است.
عباد عموزاد دی ۱۴۰۳
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
در سومین سالگرد «جنایت عمدی» حکومتی
یاد بکتاش آبتین، عضو برجستهی کانون نویسندگان ایران را گرامی میداریم
در اعماق زاد، در اعماق برآمد و با مردمان اعماق زیست و چون به عرصه رسید، برای جُستن و یافتن بینش و آگاهی بر جهان پیرامون خود به هر دری زد و به هر گوشه و کنار سرکشید و هنگام که به نخستین سرچشمهها رسید سر از پا نشناخته همهی همت خود را به یاری طلبید تا پرومتهوار آتش شعلهور آگاهی را به همگنان برساند. از راه سخت و ناهمواره پُر مخافتی که در پیش داشت، چنان که رسم و راه او بود، هیچ هراسی به دل راه نداد. میخواست خود را به آب و آتش بزند تا آنچه را یافته بود با دیگران تقسیم کند.
مشکل را نه در سر گریبان بردن، که در مبارزه برای دستیابی به آزادی و نبرد بیزنهار با سانسور و حذف و آزادیکُشی میدید، زیرا بر آن بود که در هوای مسموم آغشته به گند خفقان شاهکاری نمی توان خلق کرد، چنان که بر ترک دوچرخهای سرمست و شادمانه گویی بر سر کوهی خطاب به خفتگان مسیحاوار بانگ زد «نیاز ما به عدهای است که از سختی راه مبارزه نهراسند»، و بانگ آزادیخواهی نویسندهی متعهد به آزادی را جاودانه کرد.
در کار ادبی خود نوجو و نوخواه و نواندیش بود و خشکمغزی و تحجر را هیچ برنمیتابید و هموار در پی افقهای نو بود. در عین حال، در هر حرکت اعتراضی پیشگام و پیشتاز بود. تهدیدها، بازداشتها، بازجوییها، تعیین وثیقههای سنگین و ضرب و جرحها را به هیچ میگرفت و هنگامی که پس از کشاکشها و ستیز و آویزها سر از «دادگاه» آزادیستیزان درآورد، با گفتن این سخن که «صلاحیت هیچ چیزی از شما را از بیخ و بُن قبول ندارم» تسخرزنان بساط این مضحکه را در هم پیچید و از در بیرون رفت.
به هر وسیلهای چنگ انداختند تا او را رام کنند، حتی دست به دامن صاحبخانهاش شدند تا او را از خانه و کاشانهاش بیرون برانند، و چون تیغشان نبرید روانهی زنداناش کردند و در دورهی مرگامرگی «کرونا» با آن که نیک آگاه بودند بکتاش به بیماری زمینهای «آپنهی تنفسی» مبتلاست فرصت طلایی را مغتنم شمردند و تا توانستند در رساندن او به بیمارستان و درمان و دارو بهعمد کوتاهی کردند تا آن که کار از کار گذشت و پیکر نیمهجان او را تحویل خانوادهاش دادند و سرانجام شد آنچه شد.
پروندهی «جنایت عمدی»، جنایت آشکاری که به مرگ بکتاش آبتین انجامید، همچنان گشوده است و هرگز مشمول مرور زمان نخواهد شد مگر آن که آمران و عاملان این جنایت و همهی جنایات سیاسی سالیان اخیر به پای میز محاکمه کشیده شوند و ما دادخواهان پیمان بستهایم که آنچه در توان داریم به کار آوریم تا دادِ این جان شعلهور را چنان که شایستهی اوست بستانیم.
برای بزرگداشت یاد تابناک و پایدار ستمکشتهی راه آزادی؛ بکتاش آبتین، روز سه شنبه، ۱۸ دی، ساعت ۳ عصر، در آرامستان امامزاده عبدالله، واقع در شهر ری، حضور مییابیم و مزارش را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ دی ۱۴۰۳
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
اخیراً، در واکنش به گسترش زبان و ادبیات توهین به مخالفان سیاسی در فضای مجازی از سوی بخشی از سلطنتطلبان، بیانیهای از سوی جمعی از روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی منتشر شد. بسیاری دیگر نیز، بدون اینکه جزو امضاکنندگان این بیانیه باشند، فحاشی به مخالفان سلطنت و توهین به سنگقبر نویسنده فقید غلامحسین ساعدی در گورستان پرلاشز پاریس را محکوم کردند. این نوشته اما قصد دارد از زاویهای دیگر به این موضوع بپردازد.
پیش از ورود به اصل موضوع، باید به تناقضی در این بیانیه، که با ۲۴۰ امضا تحت عنوان «در محکومیت گفتمان فاشیستی جدید» منتشر شده است، اشاره کرد. در این بیانیه از «آزادی بیان بیحصر و استثنا» دفاع شده و برخی از امضاکنندگان اصولا توهین را نیز جزو آزادی بیان میدانند. بعضی از آنها نیز در برخورد با مخالفان خود از زبان و ادبیات توهینآمیز استفاده میکنند. حال این پرسش پیش میآید: اگر توهین و فحاشی بخشی از آزادی بیان است، چگونه میتوان زبان و ادبیات توهینآمیز هواداران افراطی سلطنت علیه خود را محکوم کرد؟
بدون شک، زبان و ادبیات احترامآمیز با مخالف یا رقیب سیاسی، سنگبنای گفتوگو، تلاش برای فهم متقابل، ایجاد همبستگی و در نهایت، همکاری برای ساختن آیندهای همراه با صلح و سعادت در میهن مشترک است.
با این حال، هرچند ادبیات محترمانه برای گفتوگو و رسیدن به نقاط مشترک ضروری است، اما کافی نیست. در هیچ کجای دنیا زبان قدرت، پیش و پس از دستیابی به حکومت، یکسان نبوده است. سیاستمداران یا رهبران انقلابی بسیاری وجود داشتهاند که برای دستیابی به قدرت، با ادبیاتی محترمانه با مردم سخن گفتهاند، اما پس از پیروزی و استقرار در قدرت، لحن، زبان و رفتارشان تغییر کرده است. انقلاب ۵۷ و وعدههای رهبران آن، همراه با تغییر رفتار مردم نسبت به یکدیگر پس از پیروزی، نمونهای تلخ از تاریخ معاصر ایران است.
آن انقلاب، با همه کاستیهایش، در مهر و محبت و همبستگی مردم با یکدیگر و ازخودگذشتگی آنان برای رسیدن به پیروزی، نمایش شور و عشق بود. اما آن شور و همبستگی، در برابر چهره خشن حکومت انقلابی علیه مخالفان و حتی مردم انقلابی، بسیار کوتاهمدت بود.
اکنون که عدهای در خارج از کشور از یکسو هر روز فریاد اتحاد و همبستگی سر میدهند اما از سوی دیگر مرتب زبان و رفتار توهین آمیز علیه مخالفان یا رقبای سیاسی خود بکار میبرند باید به جای آن همه شعار، هیاهو و خط و نشان کشیدن برای یکدیگر به این بیندیشند که از آن همه مهربان شدن مردم با یکدیگر در یکسال قبل از انقلاب، از نگاههای پر مهر و محبت و تاییدآمیز و کمکهای مردم به یکدیگر در کوچه و خیابان و صفوف تظاهرات علیه حکومت شاه موج میزد، از آن همه همبستگی و امید مردم، از احترام و استقبال از زندانیان سیاسی از هر گروه و سازمان که بودند در ماههای منتهی به انقلاب ۵۷ و نهایتا از آن همه استقبال از کتابهای جلد سفید و ارج گذاشتن به نویسندگان، مترجمان و روشنفکران مخالف رژیم شاه چه بیرون آمد تا امروز از تهدید روشنفکران مخالف سلطنت و از تورم خشم و نفرت و توهین بر سنگ قبر اهل قلم بدست آید؟
پس، ادبیات محترمانه شرط لازم برای رسیدن به دموکراسی است، اما شرط کافی نیست. شرط کافی، پذیرش دیگری است، با همه تفاوتهایی که با ارزشهای ما دارد. نه همه طرفداران سلطنت پهلوی فاشیستاند و نه میتوان حتی فاشیستهای ایرانی را از ملت ایران جدا دانست. نمیتوان همان نگاه حذفی که آنها به مخالفان خود دارند، به آنها داشت.
رسیدن به دموکراسی، خواست اولیه بسیاری از مردم، حتی برخی روشنفکران و فعالان سیاسی سلطنتطلب یا جمهوریخواه نیست. فشارهای اقتصادی طولانیمدت و ناکارآمدیهای نظام جمهوری اسلامی، سقف توقعات برخی را پایین آورده و آنها ترجیح میدهند فعلاً به یک دیکتاتوری سکولار رضایت دهند. اما کسانی که سودای این حداقل را دارند، چگونه میخواهند با ترویج زبان توهین و تحقیر، دیگران را برای رسیدن به پیروزی همراه و همگام سازند؟
■ بیشک این یکی از غمانگیزترین برهههای هستی ما در تاریخ معاصر ایران است. پس از رسوایی بیحد و حصر آن چه اپوزیسیون میخوانند در جنبش مهسا حالا باید شاهد جنگ نیابتی سلطنتطلب و چپ به نفع جمهوری جنایت باشیم. واقعیت این است که ما هنوز در آن جبهه داریم عقدههای ۵۰ ساله را حل می کنیم. جنگ انگار هنوز بین شاه و مخالفان او است. بگذارید به نفوذیهای جمهوری جنایت امان به دست گرفتن عنان اختیار را ندهیم.
شیرانی
■ گفتههای فرخنده و کامنت شیرانی گویا و هشدار دهندهاند. فرض کنیم مخالفان ج.ا. اعم از تمامی طیفهای سکولار و غیر سکولار در جبهه واحد جمع بودند، و چند نام به عنوان رهبران دوره گذار و مورد قبول اکثریت قاطع ایرانیان داشتند؟ در این صورت عمر رژیم به هفته و ماه میکشید. اگر بگویید این فرض ساده اندیشانه و غیر ممکن است؟ با این وجود جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نمیکند تا این غیر ممکن همیشه پابر جا باشد. زیرا نه ارتش اسرائیل و امریکا نه ورشکستگی سیاسی و اقتصادی نه حتی شورشهای موسمی و بدون رهبری مردم ایران عمر رژیم را به اندازه وحدت مخالفانش به خطر نمیاندازد.
با سپاس، پیروز
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
شورای سردبیری:
اوضاع سیاسی پیرامون به طریقی تحول یافته است که به نظر میرسد ایالاتمتحده و اسرائیل آنچه را در سر دارند، بیتوجه به آنچه حکومت کشور ما در سر دارد، اجرا کنند و دیگر در روندِ پیشرو، نوع واکنش ما اهمیتی ندارد. بهعبارتدیگر، محتوای سیاست ایران و ازجمله پذیرش احتمالیِ این خواستۀ دائمیِ برخی حاشیهنشینانِ سیاست برای «مذاکره»، حتی اگر اکسیر شفابخشی بود، دیگر به کار نمیآید وگرنه مدتهاست که «اظهار آمادگی» تبدیل به حرف علنیِ وزیر امور خارجه شده است، با کمترین تأثیر البته!
انگار، دیر شده است!
از این دیرشدگیها، در تاریخمان کم نداریم: رضاشاه بر سیاست نسنجیدۀ خود پافشاری کرد و زمانه را تشخیص نداد تا متفقینِ روس و انگلیس بر دروازۀ کشور ایستادند و بعد هم بهغلط تصمیم به مقاومت گرفت. کافی بود یک هفته زودتر تغییر موضع بدهد، جبهه عوض کند و با متفقین از در اتحاد درآید؛ البته باز هم از شمال و جنوب میآمدند اما نه در قامت اشغالگرِ یک کشور شکستخورده! تغییر سیاست تصمیمی دیرهنگام بود که افاقه نکرد!
در موردی دیگر، هنگامیکه روسها تفلیس را در اوایل قرن نوزدهم تسخیر کردند و بهتدریج شهرهای دیگرِ گرجستان و قفقاز را گرفتند، چهار سال طول کشید تا فتحعلیشاه قاجار، عباس میرزا را به مقابلۀ آنها بفرستد. روسها به حوالی ارس رسیده بودند که او تکانی به خودش داد. برای نجات گرجستان دیگر دیر شده بود.
برگردیم به زمان حال. در این موقعیت از تاریخ کشور، خوش نیست که دنبال مقصر بگردیم و سرکوفت نثار کنیم، درستتر آن است که موقعیت را بازشناسیم و برای آنچه ممکن است از آن حاصل بیاید، نگاهی به شرایط کنونی بیندازیم. تا ماهی دیگر، احتمال تغییر وضعیت در ایالاتمتحده قوی است. قطار سیاست آمریکا عوض میشود و اوضاع فرق میکند. رانندۀ این قطار ترامپ است که زیاد خودنمایی دارد ولی سوزنبانش پنتاگون است که ریل را عوض میکند و قطار سیاست خارجی ایالاتمتحده را تغییر مسیر میدهد یا نمیدهد. با آگاهی به این، ببینیم چه در پیش است.
نظر ناظران این است که در ابتدا آقای ترامپ به ایران پیشنهاد مذاکره خواهد داد و در صورت امتناع ایران شاید خود ترامپ سراغ نقشههای پنتاگون را بگیرد. معمولاً آنچه از این پیشبینی و ارزیابی درمیآید، پیشنهاد «مذاکره» به حکومت است که البته کیفیات آن روشن نیست. اگر واقعبینانه نگاه کنیم، آن مذاکره روندی است که در طول آن، بخشهای متواتری از یک صورتحساب بزرگ در برابر ایران قرار میگیرد. احتمالاً اصل صورتحساب (که در حد برجام است) برای ایران قابلمذاکره میبود، اگر هزینۀ دیرکرد به آن نمیخورد. این هزینۀ دیرکرد مانند دو برابر شدن جرائم رانندگی پس از چند ماه است و در این مورد، جرائم و دیرکردها مربوط به یک سال و سه ماه گذشته است. در یک چانهزنیِ فرضی اگر تحولاتِ فلسطین و لبنان و سوریه نبود، ایران برای جابجا کردن مواضع طرف خود اهرمهایی میداشت. ما سالها پیش گفتیم اگر چیز قابل معاملهای در سوریه هست، الآن وقت فروشش به آمریکاست. کسی گوش نداد و شرایط فرق کرد: ترکیه آن را لای نان گذاشت و بلعید. دیر شد!
حالا به همان نقطه رسیدهایم که در ابتدای مطلب آمد: چون چیز قابل معاملهای در میان نیست، پس امکان دیپلماسی از جایگاه برابر وجود ندارد؛ یعنی ابتکار عملی در کار نیست و ما در موضع انفعالی هستیم. معنای نهایی آن نیز این است که پنتاگون و اسرائیل برای آنچه خواهند کرد، سدی تحت عنوان «فرصت دادن به دیپلماسی» مقابلشان ندارند و برای رفتن به فاز بعدیِ رویارویی نیازی ندارند که بدانند ایران چه خواهد کرد. این یک وضعیت آچمز کامل است. آنقدر کامل که برخی در ایران تنها راه بیرون آمدن از آن را دستیابی به بمب اتم و رو کردن آن یافتهاند. در مورد امکانش البته چشمبسته نمیتوان حرفی زد.
با این اوصاف، به نظر میرسد در لایههای درونی نظام، فقط دو گرایش برای مواجهه با آینده باقی مانده است. یک گرایش بر اصرار برای ورود به یک گفتوگوی فیصلهبخش متمرکز است که همراه است با نمایش عملیاتیِ داراییهای خارجیِ قابلچانهزنی بر سر ارزش آنها (که ارزش بازار آنها با توجه به تحولات لبنان و سوریه و آشکار شدن توان واقعی کشور کاهش یافته است) و البته هماورد بیرونی خود را دربارۀ آن به نشنیدن میزند و گرایش دیگر، متمایل به پر کردن دست با یک اهرم هستهای و بعد نشستن سر میز مذاکره است. طبیعی مینماید که به عللی، این دومی گرایش ضعیفی باشد.
میشود پیشبینی کرد باز دیر شده است و خواهد شد و تا تحرک بارزی از آنسو انجام نشود، کشور امکان حرکت بعدی را نخواهد یافت. باید دعا کنیم تا پیش از قرار گرفتن ترامپ در جایگاه ریاست جمهوری ایالاتمتحده اتفاق نامناسبی نیفتد و اگر رسیدیم، آن صورتحساب خیلی غیرقابلپذیرش از کار درنیاید.
تلگرام جامعه نو
@jameeno
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
اکوایران: «اگر پارلمان یک کشور با رای اکثریت تصمیمی را به رای بگذارد و به تصویب برساند که با آن حقوق اقلیت نادیده گرفته شود، آن تصمیم مشروعیت ندارد» موسی غنی نژاد، اقتصاددان با بیان این جمله به یک تعریف کلی از مفهوم قانون و تفاوت آن با مقررات با استناد به کتاب «قانون، قانونگذاری و آزادی» میپردازد.
موسی غنینژاد معتقد است: قانون حافظ منافع درزات مدت و همه گروه های جامعه حتی اقلیت است. این در حالی است که با مقررات، برای یک دوره زمانی مشخص و برای حل برخی معضلات جامعه مصوب می شود.
او با ارائه این تصویر کلی پیوندی میان آنچه از مفهوم قانون و منافع درازمدت افراد جامعه در آن دیده شده و قانون «عفاف و حجاب» که این روزها به یکی از پربحث ترین موضوعات جامعه تبدیل شده برقرار می کند.
غنینژاد اعتقاد دارد: آنچه به عنوان قانون «عفاف و حجاب» به تصویب مجلس رسیده تمامی شرایط لازم برای پذیرش و اجرا شدن از سوی جامعه را ندارد.
او برای سنجش این استدلال خود نیز پیشنهاد میدهد موضوع حجاب در صدا و سیما به مناظره گذاشته شود.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
جراح کل ایالات متحده، دکتر ویوک مورتی، در گزارشی که روز جمعه منتشر شد، تأکید کرد که نوشیدنیهای الکلی باید دارای برچسبهای هشدار دهنده خطر ابتلا به سرطان باشند.
در این گزارش به ارتباط مستقیم میان مصرف الکل و حداقل هفت نوع سرطان، از جمله سرطانهای پستان، روده بزرگ، کبد و دهان اشاره شده است. برآورد میشود که حدود ۱۶.۴ درصد از موارد سرطان پستان به مصرف الکل مرتبط باشد.
طبق یافتههای این گزارش، هر ساله حدود ۱۰۰ هزار مورد سرطان مرتبط با الکل و حدود ۲۰ هزار مورد مرگ ناشی از این سرطانها در ایالات متحده ثبت میشود. الکل پس از تنباکو و چاقی، سومین عامل اصلی سرطان در این کشور است.
دکتر مورتی در بیانیهای گفت: اگرچه تحقیقات ارتباط میان الکل و سرطان را نشان دادهاند، «اکثریت آمریکاییها از این خطر آگاهی ندارند.»
افرادی که الکل مصرف میکنند احتمالاً با برچسب هشداردهنده سلامت کنونی آشنا هستند که به این شکل نوشته شده است:
هشدار دولتی:
۱) طبق نظر جراح کل، زنان نباید در دوران بارداری نوشیدنیهای الکلی مصرف کنند، زیرا خطر نقصهای مادرزادی وجود دارد.
۲) مصرف نوشیدنیهای الکلی میتواند توانایی شما در رانندگی یا کار با ماشینآلات را مختل کرده و ممکن است باعث مشکلات سلامتی شود.
دکتر آماندا برگر، معاون ارشد بخش علوم و تحقیقات در شورای نوشیدنیهای تقطیری، که یک سازمان تجاری نماینده شرکتهای تولیدکننده نوشیدنیهای الکلی است، در بیانیهای اظهار داشت: «این هشدار برای مدتها مصرفکنندگان را در مورد خطرات بالقوه مصرف الکل مطلع کرده است. بسیاری از انتخابهای سبک زندگی دارای خطرات بالقوه هستند.»
وی افزود که این گروه «به هیچ وجه توصیه نمیکند کسی برای دستیابی به مزایای سلامتی، نوشیدنی الکلی مصرف کند.»
آیا آسیبهای ناشی از مصرف الکل قابل بازگشت هستند؟
گزارش جدید ممکن است انگیزهای مضاعف برای افرادی باشد که در برنامههای ترک الکل مانند “ژانویه بدون الکل” شرکت میکنند یا قصد دارند مصرف الکل را کاهش دهند یا ترک کنند. کارشناسان میگویند بدن قادر است برخی از اثرات مضر الکل را بهبود بخشد.
دکتر وی ژنگ، مدیر مرکز اپیدمیولوژی وندربیلت در مرکز پزشکی دانشگاه وندربیلت در نشویل، میگوید: «اگرچه برخی از آسیبها ممکن است دائمی باشند، برخی از آنها قابل بازگشت هستند.» وی افزود: «کاهش مصرف الکل قطعاً خطرات آینده را کاهش خواهد داد.»
دکتر مورتی در مصاحبهای گفت هیچ «سطح جادویی» از مصرف ایمن الکل برای کل جمعیت وجود ندارد. «آنچه میدانیم این است که مصرف کمتر الکل به معنای کاهش خطر سرطان است.»
این توصیه تنها چند هفته پس از انتشار گزارش دیگری ارائه شد که نشان داد در مقایسه با عدم مصرف الکل، مصرف متعادل آن با کاهش خطر مرگ مرتبط است. اما در عین حال، دانشمندان دریافتند که این مصرف، خطر ابتلا به سرطان پستان را افزایش میدهد.
گزارشی که توسط کنگره سفارش داده شده و توسط کمیتهای از آکادمیهای ملی علوم، مهندسی و پزشکی انجام شده، تحقیقات مربوط به سال ۲۰۱۰ به بعد را بررسی کرده است تا رابطه بین مصرف متعادل الکل و تعدادی از پیامدها را بررسی کند. این پیامدها شامل مرگ به هر علت، مرگ ناشی از بیماریهای قلبی، سرطان پستان، سرطان روده بزرگ، سرطان سر و گردن، تغییرات وزنی و بیماری آلزایمر بودهاند.
دکتر جیمی کوپریوینیکار، متخصص سرطان در مرکز سرطان جان تورر در بیمارستان دانشگاه هکنساک در نیوجرسی، گفت: زنان بهطور خاص نسبت به اثرات الکل حساستر هستند، زیرا آن را به شکلی متفاوت از مردان پردازش و متابولیزه میکنند. وی افزود: «میدانیم که احتمال بروز مسمومیتهای احتمالی در زنان با مقادیر یا دوزهای پایینتر نسبت به مردان بیشتر است.»
همچنین، مطالعهای در سال ۲۰۲۳ نشان داد که مرگهای مرتبط با الکل در میان زنان در سالهای اخیر بهشدت افزایش یافته است.
طبق این گزارش، الکل میتواند از چندین طریق باعث سرطان شود، از جمله آسیب به DNA و تغییر در سطح هورمونها.
به همراه برچسبهای هشدار جدید، گزارش جراح کل همچنین توصیه میکند که محدودیتهای راهنماییشده برای مصرف الکل مجدداً ارزیابی شوند تا خطر سرطان نیز مدنظر قرار گیرد. دستورالعملهای تغذیه فعلی توصیه میکنند که افراد به صورت متعادل الکل مصرف کنند، به این معنا که مردان دو نوشیدنی و زنان یک نوشیدنی در روز مصرف کنند.
دکتر مورتی گفت: «حتی در چارچوب محدودیتهای راهنماییشده فعلی، یعنی یک نوشیدنی در روز برای زنان و دو نوشیدنی در روز برای مردان، شاهد افزایش خطر سرطان هستیم، حتی با مصرف در این سطح.»
کارشناسان مستقل ایده اضافه کردن برچسبهای هشداردهنده سرطان به نوشیدنیهای الکلی را تحسین کردند.
دکتر بروس اسکات، رئیس انجمن پزشکی آمریکا، در بیانیهای گفت: «علیرغم دههها شواهد قانعکننده در مورد این ارتباط، هنوز تعداد زیادی از مردم از خطر الکل بیاطلاع هستند.» وی افزود: این گزارش، «همراه با تلاش برای بهروزرسانی برچسب هشداردهنده سلامت جراح کل بر روی نوشیدنیهای الکلی، آگاهی را افزایش میدهد، سلامت را بهبود میبخشد و جان انسانها را نجات خواهد داد.»
هر تغییری در برچسبهای نوشیدنیها نیاز به مجوز کنگره دارد.
انتظار میرود که بهروزرسانی دستورالعملهای تغذیهای فدرال که امسال منتشر خواهد شد، شامل توصیههای جدیدی درباره میزان مصرف الکل باشد.
گزارشی درباره مصرف الکل که توسط گروهی در وزارت بهداشت و خدمات انسانی انجام شده است، قرار است در هفتههای آینده منتشر شود. این گزارش به تعیین دستورالعملهای تغذیهای سال ۲۰۲۵ کمک خواهد کرد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا، دستور قاضی منهتن برای صدور حکم او در پرونده پرداخت حقالسکوت در روز دهم ژانویه را یک «حمله سیاسی نامعقول» خوانده و رد کرده است. این حکم قرار است فقط ده روز قبل از مراسم تحلیف آقای ترامپ اعلام شود.
آقای ترامپ در ماه مه به دلیل ۳۴ مورد جرم جدی محکوم شده بود. وکلای او استدلال کرده بودند که رئیسجمهور منتخب تحت مصونیت ریاست جمهوری قرار دارد. اما قاضی خوان مرچان این استدلال را رد کرده است با این حال، او اشاره کرد که تمایلی به صدور حکم زندان ندارد و احتمالاً دونالد ترامپ را بدون هیچگونه شرطی آزاد خواهد کرد.
بر اساس دستور قاضی پرونده، رئیسجمهور منتخب آمریکا میتواند شخصا یا به صورت مجازی در جلسه دادگاه حاضر شود.
ترامپ تلاش کرده بود از پیروزی خود در انتخابات ریاست جمهوری برای محکوم نشدن در این پرونده استفاده کند.
هیات منصفه در ماه مه، دونالد ترامپ را در ۳۴ فقره اتهام جعل اسناد کسبوکار گناهکار شناخته بود.
این اتهامات از تلاش او برای استتار پرداختها به مایکل کوهن، وکیل شخصیاش، نشات میگرفت. کوهن برای خریدن سکوت یک بازیگر فیلمهای پورن در مورد ارتباط جنسی با ترامپ به او پول پرداخته بود.
دادستانها با موفقیت استدلال کردند که پرداخت این پول، که چند روز قبل از انتخابات ۲۰۱۶ اتفاق افتاد، به معنی مداخله انتخاباتی بود چون یک ادعای بالقوه خسارتبار را از رایدهندگان پنهان میکرد. ترامپ همواره هرگونه تخلفی را رد کرده و این پرونده را دارای انگیزه سیاسی دانسته است. او تاکید میکند که با استورمی دانیلز ارتباط جنسی نداشته است.
دیوان عالی آمریکا در ماه ژوئیه حکم داد که روسای جمهور برای برخی از اقداماتی که در دوران قدرت انجام میدهند در برابر پیگردهای قضایی مصون هستند.
آقای ترامپ در آن زمان موضوع تحقیقاتی درباره تلاشهای ادعایی برای وارونه کردن نتیجه انتخابات در دوره منتهی به شورش ۶ ژانویه در کنگره بود. آقای ترامپ ادعا کرد آن اتهامات بیاساس است.
وکلای او در پرونده کیفری نیویورک استدلال میکنند که مصونیتهایی که دیوان عالی به آنها اشاره کرد باید به این پرونده هم تعمیم داده شود.
بیبیسی فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
رشید عزیزپور، نایب رئیس کمیسیون صنایع غذایی اتاق بازرگانی ایران در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره دلایل خروج هلدینگ عربستانی صافولا از صنایع غذایی ایران گفت: براساس آخرین اطلاعاتی که این شرکت در روزهای گذشته در وبسایت خود منتشر کرده بنا بر سیاستهای داخلیاش تصمیم گرفته کشور ما را ترک کند و در سالهای گذشته نیز این شرکت همین اقدام را درباره مراکش و عراق صورت داد؛ صافولا سهم قابلتوجهی از بازار روغن گیاهی کشور ما را در اختیار داشت.
وی درباره تاثیر خروج این شرکت از ایران بر میزان عرضه محصولات غذایی به طور ویژه روغن گیاهی اظهار کرد: به نظر من بعید است که خروج صافولا عرضه روغن در کشور ما را تهدید کند البته مالکیت این هلدینگ عربستانی تولید را تقویت کرد اما با توجه به اینکه تمام کارکنان شرکت را افراد بومی تشکیل میدهند امیدواریم و پیشبینی میشود این تغییر در میزان تولید و عرضه تاثیرگذار نباشد، ضمن اینکه صنعت غذا در ایران صنعتی بالغ است.
نایبرئیس کمیسیون صنایع غذایی اتاق بازرگانی ایران در پاسخ به اینکه آیا موضوعی مانند کمبود انرژی صنایع و قطعی برق و گاز میتواند در خروج این سرمایهگذار موثر بوده باشد، خاطرنشان کرد: چنانچه پیشتر اظهار کردم این شرکت دلیل خروج سرمایه خود را از ایران سیاستگذاری داخلی عنوان کرده اما به هر حال چالشهایی در فعالیت صنایع ایران از جمله صنعت غذا وجود دارد که میتواند نه تنها سرمایهگذار خارجی حتی سرمایهگذار داخلی را به خروج سرمایه از کشور ترغیب کند و تامین مواد اولیه و ناترازی انرژی نیز دغدغههایی است که صنعت غذا در ایران همواره با آن دست به گریبان بوده است.
وی اضافه کرد: در مورد روغن گیاهی در کشور ما این چالش به طور ویژه وجود دارد که چون به تامین مواد اولیه آن ارز ترجیحی اختصاص پیدا میکند صادرات آن در سالهای اخیر با ممنوعیت مواجه بوده است با اینکه صنعت از ظرفیت خوبی برای صادرات برخوردار است و میتوان با ورود موقت روغن خام به صادرات ورود کرد و بارها صنعت به وجود این پتانسیل تاکید داشته است.
عزیزپور در پاسخ به اینکه آیا صافولا سهام خود را به یک شرکت خارجی دیگری فروخته است، تصریح کرد: صافولا در این زمینه اطلاعاتی منتشر نکرده و تا زمانی که این شرکت خود در این باره اطلاعرسانی کند همه چیز در ابهام است و نمیتوان اطلاعات موثقی ارائه داد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
دیوان محاسبات در گزارشی درباره تعدادی از قراردادهای طرحهای عمرانی سازمان هواشناسی، از چندین تخلف بزرگ در این قراردادها طی سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳ خبر داده است. این گزارش که نسخهای از آن به دست «اعتماد» رسیده نشان میدهد که در بسیاری از پروژههای عمرانی سازمان هواشناسی (که زیرنظر وزارت راه و شهرسازی فعالیت میکند) تخلفات بزرگی رخ داده است.
به گزارش اعتماد، دیوان محاسبات که به نوعی بازوی نظارتی قوه مقننه محسوب میشود؛ در این گزارش با ارایه اسنادی از تخلفات عمده در این سازمان، عنوان کرده که «با توجه به شرایط تورمی در کشور و سرعت کاهش ارزش پول، انتخاب نادرست پیمانکاران، عدم پیگیری و انجام به موقع قراردادها به خصوص قراردادهای تامین تجهیزات و تعیین تکلیف پیش پرداختهای انجام شده و ضمانتنامههای دریافتی، کلیه تخلفات از مصادیق بند «هـ» از ماده ۲۳ قانون محاسبات کشور محسوب میشود.» این ماده از قانون دیوان محاسبات به مواردی اشاره دارد که دیوان محاسبات به آن رسیدگی میکند. در بند «ه» این قانون نیز بهطور مشخص اتفاقات رخ داده در سازمان هواشناسی به عنوان «سوءاستفاده و غفلت و تسامح در حفظ اموال و اسناد و وجوه دولتی یا هر خرج نادرست موجب اتلاف یا تضییع بیتالمال» شناسایی شده است.
دیوان محاسبات در گزارشی درباره تعدادی از قراردادهای طرحهای عمرانی سازمان هواشناسی، از چندین تخلف بزرگ در این قراردادها طی سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳ خبر داده است. این گزارش که نسخهای از آن به دست «اعتماد» رسیده نشان میدهد که در بسیاری از پروژههای عمرانی سازمان هواشناسی (که زیرنظر وزارت راه و شهرسازی فعالیت میکند) تخلفات بزرگی رخ داده است. دیوان محاسبات که به نوعی بازوی نظارتی قوه مقننه محسوب میشود؛ در این گزارش با ارایه اسنادی از تخلفات عمده در این سازمان، عنوان کرده که «با توجه به شرایط تورمی در کشور و سرعت کاهش ارزش پول، انتخاب نادرست پیمانکاران، عدم پیگیری و انجام به موقع قراردادها به خصوص قراردادهای تامین تجهیزات و تعیین تکلیف پیش پرداختهای انجام شده و ضمانتنامههای دریافتی، کلیه تخلفات از مصادیق بند «هـ» از ماده ۲۳ قانون محاسبات کشور محسوب میشود.»
این ماده از قانون دیوان محاسبات به مواردی اشاره دارد که دیوان محاسبات به آن رسیدگی میکند. در بند «ه» این قانون نیز بهطور مشخص اتفاقات رخ داده در سازمان هواشناسی به عنوان «سوءاستفاده و غفلت و تسامح در حفظ اموال و اسناد و وجوه دولتی یا هر خرج نادرست موجب اتلاف یا تضییع بیتالمال» شناسایی شده است. اما در دوره ۵ ساله مدیریت سازمان هواشناسی چه اتفاقی افتاده که بازوی نظارتی مجلس، چنین گزارشی را ارایه کرده و از بروز تخلفات گسترده در پروژههای عمرانی این سازمان خبر داده است؟
۸۰ درصد قراردادها، به حال خود رها شدند
در یک نگاه کلی، در بازه زمانی ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳، ۱۸ قرارداد با شرکت «مکث بینالملل» بسته شده که فقط ۳ قرارداد آن تکمیل شده و مابقی با ماندههای باز و عدم تکمیل تعهدات و عدم ارایه مفاصا حساب به حال خود رها شدهاند. دیوان محاسبات ۸ قرارداد را که در بازه زمانی ۲۷ تیر ۱۴۰۲ تا ۱ اسفند ۱۴۰۲ بسته شده زیر ذرهبین برده و از تخلفات عمده این قراردادها خبر داده است. بهطور مثال، در دو قرارداد، مهلت اجرای پروژه ۴ و ۶ ماه بوده، اما ۱۱ و ۹ ماه به تاخیر افتاده است. این در حالی است که بخشی از مبلغ قرارداد تحت عنوان «پیش پرداخت» به پیمانکار پرداخت شده اما پیمانکار به تعهدات خود در موعد مقرر عمل نکرده. سازمان هواشناسی در این مورد باید پیش پرداخت را ضبط میکرد و جریمه تاخیر میگرفت، که در این مورد هم کاری انجام نشده است.
یا در موردی دیگر، قرارداد «خرید تجهیرات یدکی و مصرفی ادوات سنتی ایستگاههای هواشناسی» با مهلت اجرای ۶ماهه به پیمانکار سپرده شده. پیمانکار با ۷ ماه تاخیر ۹۳ درصد پیشرفت فیزیکی داشته؛ اما در حالی که مهلت قرارداد پایان سال گذشته تمام میشد، قرارداد در اقدامی عجیب ۱۳ خردادماه امسال دوباره تمدید شده و در واقع سهماه فاقد اعتبار بوده و سازمان هواشناسی هم بیاعتنا به قرارداد، اقدامی برای تعیین تکلیف آن نکرده است!
هزینه کرد ۲۵ میلیارد تومان برای هیچ
در یکی از عجیبترین موارد تخلف این سازمان، «خرید و نصب ۲ دستگاه رادار هواشناسی باند X» به پیمانکار سپرده شده است. این نوع رادار که در هواپیماهای بزرگ هم به کار گرفته میشود به سبب طول موج کوچکتر حساسیت بیشتری دارد و میتواند ذرات کوچکتر را آشکار کند. از این رو برای مطالعه فیزیک ابر، گسترش ابر و نیز بارشهای سبک مانند برف بهکار میرود و در زمینه بارورسازی ابرها کارآیی ویژهای دارد. اما اجازه بدهید ببینیم در همین قرارداد خرید دو دستگاه از این رادارها برای سازمان هواشناسی چه اتفاقی رخ داده است؟
این قرارداد ۲۷ شهریور سال گذشته بسته شده، اما پیمانکار یک روز پیش از عقد قرارداد درخواست «پیشپرداخت» کرده است! در قرارداد چیزی به نام پیش پرداخت «وجود خارجی» نداشته، اما ۳۰ شهریورماه، درست ۳ روز بعد از انعقاد قرارداد، ۱۳ میلیارد و ۵۳۸ میلیون و ۴۴۳هزار و ۷۵۳ تومان به پیمانکار پرداخت شده! ۴ ماه از این قرارداد گذشته و بعد از این مدت در ۳ دیماه ۱۴۰۲ دوباره یک پیشپرداخت دیگر به مبلغ ۶ میلیارد و ۶۹۱ میلیون و ۵۵۶ هزار و ۲۴۶ هزار تومان به پیمانکار پرداخت شده! در مرحله سوم، یک سال از قرارداد گذشته و مدیریت سازمان هواشناسی بدون اینکه اصلا پیشرفتی در این قرارداد دیده باشد، دوباره ۴ میلیارد و ۵۴۸ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان به عنوان «پیش پرداخت» و در قالب اسناد خزانه (بخوانید اوراق قرضه دولتی) به پیمانکار پرداخت کردهاند! در واقع طی یک سال و اندی، بیش از ۲۴ میلیارد تومان بابت دو رادار باند X به پیمانکاری پرداخت شده که اصلا در قراردادش دریافت چیزی به عنوان «پیش پرداخت» وجود خارجی نداشته است! نکته بعدی اینکه اصولا اگر چنین چیزی در قرارداد هم وجود داشت؛ پیشپرداختها در حد ۲۵ درصد از کل قراردادها باید باشد که از این حد هم بیشتر شده است.
در آخر، دیوان محاسبات عنوان کرده که مدت این قرارداد ۱۵ماه بوده و دو ماه دیگر به پایان میرسد و پیشرفتی هم نداشته است. یعنی نزدیک ۲۵ میلیارد تومان پول به یک پیمانکار پرداخت شده بدون اینکه پیشرفتی در پروژه وجود داشته باشد!
فرار از مناقصه
بخش دیگری از گزارش دیوان محاسبات به فرآیند جذب پیمانکار در سازمان هواشناسی برای برخی قراردادها برمیگردد که در این نقطه نیز تخلفات بزرگی دیده میشود. بهطور مثال، قراردادی تحت عنوان «توسعه و پشتیبانی نرمافزار سیستم اطلاعات یکپارچه تحت وب سازمان هواشناسی با سیستم سوئیج MCI » با شرکت «ارتباطدهندگان رایانه» بسته شده است. وارد مقوله فنی این قرارداد نمیشویم که چرا بسته شده و کاربرد آن چیست. اما دیوان محاسبات میگوید که این قرارداد بدون «تشریفات مناقصه» منعقد شده که یک تخلف آشکار محسوب میشود. نکته عجیب اینکه اصلا این قرارداد برای چیزی بوده که قبلا وجود داشته و در واقع دو قرارداد برای یک موضوع بسته شده است! به گفته دیوان محاسبات، پشتیبانی نرمافزار مورد نظر در قراردادهای قبلی وجود داشته و به فاصله ۲۲ روز، دو قرارداد یکسان برای یک «نرم افزار» بسته شده است. اولی در اول اسفند ۱۴۰۲ و دومی در ۲۲ اسفند ۱۴۰۲.
جالب آنکه، بررسی کارشناسان دیوان محاسبات نشان میدهد که از کل مبلغ قرارداد، نیمی از آن به مبلغ ۸۳۵ میلیون تومان در ۱۷ مهرماه امسال پرداخت شده که مدارک پرداخت هم یک فقره فاکتور صادر شده توسط پیمانکار بوده است!
ایرادهای مشابه
دیوان محاسبات در ادامه به قراردادهای سازمان هواشناسی طی سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ پرداخته که بیشتر آنها حداکثر باید ظرف ۶ تا ۹ ماه به پایان میرسید و البته که خبری از اتمام پروژهها نبوده و نیست. این نهاد نظارتی عنوان کرده که در هیچ یک از قراردادها، پیمانکار در مدت تعیین شده به تعهدات خود عمل نکرده و مدارکی مبنی بر پیگیری سازمان هواشناسی از پیمانکار جهت انجام به موقع تعهدات مشاهده نشده است. دیوان محاسبات همچنین اعلام کرده که «سازمان هواشناسی بدون دریافت گزارشات توجیهی و دلایل قانعکننده، مهلت اغلب قراردادها را چندین مرتبه تمدید کرده است.» این نهاد نظارتی سازمان هواشناسی را متهم کرده که «با وجود تاخیر روی داده در اجرا و تعهدات توسط پیمانکاران، حتی در یک مورد هم اقدام به محاسبه و دریافت جریمه تاخیر نکرده است!» چنانکه « در برخی قراردادها علیرغم اتمام اعتبار ضمانتنامههای انجام تعهدات و پیش پرداخت، مدارکی دال بر تمدید ضمانتنامههای مذکور مشاهده نشده است. » دیوان محاسبات اضافه کرده که « در برخی قراردادها علیرغم گذشت زمان طولانی از دریافت پیش پرداخت توسط پیمانکار، موضوع قرارداد پیشرفتی نداشته و مدارکی دال بر ضبط ضمانتامه پیشپرداخت در این موارد مشاهده نشده است. »
همچنین «موضوع اغلب قراردادها بهطور کامل انجام نشده و با توجه به اتمام مهلت اجرا و عدم تمدید عملا رها شدهاند.» و «سازمان هواشناسی علیرغم عدم ایفای تعهدات توسط یک پیمانکار، مجددا اقدام به انعقاد قراردادهای بعدی با همان پیمانکار کرده است!»
نقش وزارت اقتصاد و سازمان برنامه و بودجه
در چارت سازمانی شرکتها و دستگاههای دولتی که به نوعی انحصاری عمل میکنند، مدیر امور مالی توسط وزارت امور اقتصادی و دارایی انتخاب میشود. این فرد به نوعی «ذی حساب» یک سازمان و دستگاه اجرایی است. در واقع «ذی حساب» یک سازمان، ماموری است که به موجب حکم وزارت امور اقتصادی و دارایی از بین کارمندان رسمی دولتی، برای نظارت و هماهنگی لازم در اجرای مقررات مالی در وزارتخانهها و موسسات و شرکتهای دولتی و دستگاههای اجرایی و موسسات و نهادهای عمومی غیردولتی مستقر میشود.
مشخص نیست که ذیحساب مستقر در سازمان هواشناسی در جریان این قراردادها و نظارت بر آنها کجا بوده و چگونه به وظایف خود عمل کرده است؟ این پولها چگونه از سازمان خارج شده در حالی که به گفته یک نهاد نظارتی مصداق «تضییع بیتالمال» بوده است؟ از طرفی، کار نظارت بر اجرای پروژههای عمرانی به عهده سازمان برنامه و بودجه است و کارشناس مستقر در این سازمان باید بر اساس پیشرفت فیزیکی یک طرح یا قرارداد، تاییدیههای لازم را صادر کند و سپس نماینده سازمان یا دستگاه اجرایی بر اساس پیشرفت کار، هزینهها را پرداخت کند. در این مورد هم سازمان برنامه و بودجه باید پاسخگو باشد.
هرچند این تخلفات در دوره پیشین دولت انجام شده، اما رییس سازمان هواشناسی در دولت فعلی تغییر نکرده است و حالا در نامهای که مجتبی شمس، حسابرس کل هیات سوم امور اقتصادی و زیربنایی دیوان محاسبات کشور، به سحر تاجبخش رییس سازمان هواشناسی نوشته از وی خواسته شده در اسرع وقت نسبت به ارایه اطلاعات مدارک و مستندات اقدام کند. تاریخ این نامه نیز مربوط به یک ماه پیش است. امیدواریم توضیحات این سازمان هرچه سریعتر مشخص کند که چگونه چنین تخلفاتی فقط ظرف ۵سال در حوزه پروژههای عمرانی یکی از حساسترین سازمانها و دستگاههای اجرایی کشور رخ داده است.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
اعتمادآنلاین / عماد حسینی
ین روزها سوریه شاهد موج قابل توجهی از سفرهای دیپلماتیک و رایزنیهای سیاسی است. دیپلماتها، که به احتمال زیاد افسران اطلاعاتی نیز آنها را همراهی میکنند، برای بررسی شرایط و یافتن جای پایی برای خود، راهی دمشق میشوند.
آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان، روز جمعه به همراه همتای فرانسوی خود به دمشق سفر کرد و با احمد الشرع، معروف به ابومحمد الجولانی، رهبر ساختار جدید سوریه، دیدار و گفتوگو کرد. با این حال، او در صفحه شخصی خود در ایکس (توییتر سابق)، عکسی با چهرهای اخمو منتشر کرد و نوشت: «چون به من دست نداد، من هم لبخندم را از او دریغ کردم!»
اما این توییت مانع از آن نشد که او به همراه همتای فرانسوی خود، از نقاط مختلفی همچون زندان مخوف صیدانایا بازدید نکند و بر اهمیت تحقق انتقال مسالمتآمیز و جامع قدرت در سوریه تاکید نورزد.
علیرغم آن اخم ادعایی، ظاهراً جلسات در پشت درهای بسته شرایط متفاوتی داشته و روابط بین کشورهای اروپایی و ساختار جدید سوریه به سوی گشایش پیش میرود.
به اعتقاد یک کارشناس عرب، شرایط این روابط دقیقاً مانند شرایط ورود وزیر خارجه آلمان به سوریه بود؛ ابتدا با جلیقه ضدگلوله و کاملاً محتاطانه پای بر باند فرودگاه دمشق گذاشت، اما به تدریج آنقدر در آنجا احساس راحتی کرد که حتی باعث معذب شدن میزبان خود نیز شد.
بیشترین توجه (حداقل رسانهای) اروپاییها به آینده سوریه، تحقق پیشرفت در تضمین حقوق تمامی طیفهای سوری است تا این اتحادیه بتواند از این طریق از زیر بار مالی و اجتماعی پناهجویان این کشور رهایی پیدا کند. در همین رابطه، ظاهراً اروپا شروطی را برای گشودن کیسه کمکهای خود به سوریه اعلام کرده است.
اتحادیه اروپا حمایت مالی خود از دولت جدید سوریه، مشارکت در بازسازی این کشور و لغو تحریمها را مشروط به انتقال قدرت از شورشیان سرنگونکننده دولت بشار اسد به یک دولت واقعی که تمامی اقلیتها نیز در آن نماینده داشته باشند، احترام به حقوق بشر، حقوق زنان و مبارزه با تروریسم و افراطیگری اعلام کرده است. این را ژان نوئل بارو، وزیر خارجه فرانسه، که به همراه بربوک به دمشق آمده بود، اعلام کرد.
فرانسه و آلمان امروز نقش محوری در پیشبرد این برنامه و به تعبیر خودشان، توسعه روند روابط اروپا با سوریه جدید ایفا میکنند اما در عین حال، نگرانی از عدم امکان انتقال مسالمتآمیز قدرت در سوریه همچنان بر آینده این کشور سایه افکنده و پایتختهای اروپایی را نیز به خود مشغول داشته است.
برای گروههایی که سالیان درازی است جز جنگیدن کار دیگری نداشتهاند، درگیر شدن مجدد آسانتر از کت و شلوار پوشیدن خواهد بود. شاید همین امر باعث شده است تا همه کشورها، چه حامی و چه مخالف این ساختار، خواهان تقویت روند انتقال مسالمتآمیز قدرت در راستای منافع سوریه و ثبات و استقرار در منطقه باشند.
این دیدگاه از زبان بربوک نیز علناً اعلام شد و او در جمع خبرنگاران در دمشق بر اهمیت مشارکت تمامی ساختارهای تشکیلدهنده سوریه در روند بازسازی این کشور، به ویژه بازسازی ساختار حاکمیت، تاکید و در عین حال خاطرنشان کرد که اروپا از هیچ ساختار اسلامی جدیدی حمایت نخواهد کرد.
در کنار آن، اروپاییها که تروریسم داعشِ صادرشده از سوریه را همچون مرگی در خیابانهای خود به چشم دیدهاند، این روزها از «تب» هیات تحریر الشامِ دگردیسییافته و محمد الجولانی کراواتی نیز بیمناک هستند و همین امر، وزیر خارجه آلمان را بر آن داشت تا خطاب به احمد الشرع (همان جولانی سابق) اعلام کند: «اروپا کردارهای حکومت جدید سوریه را ارزیابی کرده و در شکلگیری اعتماد، به کردارها و اقدامات عملی توجه خواهد کرد، نه به گفتارها و ادعاها».
این سخن از دیدگاه کارشناسان به این معنی است که اروپا همچنان از گروههای سرنگونکننده بشار اسد وحشت دارد و گرچه آمریکا نام الجولانی را از لیست تروریستها خارج کرده اما در ضمیر ناخودآگاه اروپا، ساختار تحت رهبری او همچنان تروریستهای بالقوهای هستند که همچنان احتمال بازگشت به شرایط قبلی خود را دارند.
گرچه اروپاییهایی نیز همچون بقیه کشورهای جهان به دنبال استفاده حداکثری از شرایط بهوجودآمده در سوریه ویرانشده بر اثر جنگ داخلی، تحریمها و حملات مستمر اسرائیل هستند. بربوک به این مساله اشاره مستقیمی داشته و تاکید کرده است که امکان گشودن صفحه جدیدی از روابط بین اروپا و سوریه وجود دارد.
اگر از وحشت و نگرانی بازگشت گروههای افراطی بگذریم، شرایط جدید سوریه، وضعیتی برد-برد برای اروپا خواهد داشت. به تعبیری واضحتر، گرچه اروپا گامهای محتاطانهای را به سوی دولت جدید حاکم بر سوریه برمیدارد، اما این احتیاط هرگز نمیتواند آن اشتیاق بزرگ برای رهایی از بار سنگین پناهجویان سوری ساکن اروپا از یکسو و فرصتهای وسوسهانگیز در سوریه ویرانشده و تشنه سرمایهگذاری را پنهان کند.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
رسانههای لبنان گزارش دادهاند که یک هواپیمای شرکت ماهان پس از فرود در بینالمللی رفیق حریری بیروت، بهظن حمل پول از سوی جمهوری اسلامی برای حزبالله لبنان، مورد بازرسی شدید مأموران قرار گرفت.
به نوشته روزنامه النهار، فرودگاه بیروت به دنبال گزارشهایی درباره احتمال حمل پول نقد از طریق هواپیمایی ماهان برای حزبالله در حالت آمادهباش قرار داشته است.
از سوی دیگر رسانههای داخل ایران گزارش دادهاند که سرویسهای امنیتی طی اقدامی «بیسابقهای» در تدابیر امنیتی فرودگاه، اصرار به بازرسی «چمدانهای دیپلماتیک و کالاها» داشتهاند.
شبکه خبری الحدث به نقل از منابع غربی گزارش داد که ایران قصد داشت میلیونها دلار پول نقد را از طریق پرواز هواپیمایی ماهان به حزبالله در لبنان منتقل کند.
به گفته این رسانه یکی از اعضای هیات ایرانی سعی داشت از بازرسی کیف خود توسط مقامات جلوگیری کند اما در نهایت نیروهای امنیتی موفق شدند کیف او را بازرسی کنند.
مقامات ایرانی مدعی شدند که کیفها حاوی اسناد دیپلماتیک و مبالغ مالی برای سفارت ایران بوده و سفارت ایران در بیروت اجازه ورود دو کیف دیپلماتیک به خاک این کشور را تایید کرده است.
به ادعای رسانههای داخل ایران بحثها درباره این بازرسی تا «ساعات پایانی شب ادامه داشت و منجر به مداخلات امنیتی و سیاسی برای آرام کردن اوضاع و از بین بردن تنشها شد».
براساس این گزارشها وزارت خارجه لبنان اعلام کرده است که پس از دریافت یادداشتی از سفارت ایران مبنی بر اینکه دو چمدان کوچک دیپلماتیک «حاوی اسناد و مبالغ نقدی برای پرداخت هزینههای عملیاتی سفارت» هستند، اجازه ورود آنها صادر شده است.
شرکت هواپیمایی ماهان، متعلق به سپاه پاسداران، بهدلیل همکاری در فعالیتهای نظامی جمهوری اسلامی از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شده است. این شرکت متهم به انتقال تسلیحات، نیرو و منابع مالی برای گروههای نیابتی ایران از جمله حزبالله لبنان است.
خبر گزارش ایسنا با اشاره به توافقنامه وین در سال ۱۹۶۱ نوشت این توافقنامه مبنی بر این است که «دیپلماتها از مصونیت کامل دیپلماتیک برخوردار هستند» و نباید «تحت بازجویی یا کنترل شخصی در کشور میزبان» قرار بگیرند. چنین مصونیتی «عدم بازرسی در فرودگاهها را نیز در بر میگیرد» و این اقدام «نقض مصونیتی است که نمایندگان دیپلماتیک طبق توافقنامه از آن برخوردار هستند».
مقامات غربی بارها جمهوری اسلامی ایران را به تامین مالی و حمایت از حزبالله لبنان متهم کردهاند. به گفته وزارت امور خارجه ایالات متحده، جمهوری اسلامی تامینکننده اصلی آموزشهای نظامی، تجهیزات و منابع مالی حزبالله است و هر سال صدها میلیون دلار به این گروه کمک میکند.
ایالات متحده، اتحادیه اروپا و دهها کشور دیگر، شبهنظامیان حزبالله لبنان را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار دادهاند.
یورونیوز فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / آکسیوس
مشاور امنیت ملی کاخ سفید، جیک سالیوان، چند هفته پیش در نشستی که تا کنون محرمانه باقی مانده بود، گزینههایی را برای حمله احتمالی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در صورتی که ایرانیها تا پیش از ۲۰ ژانویه به سمت دستیابی به سلاح هستهای پیش بروند، به رئیسجمهور بایدن ارائه داد. این خبر را سه منبع آگاه به موضوع به وبسایت آکسیوس اطلاع دادند.
چرا این موضوع مهم است: حمله آمریکا به برنامه هستهای ایران در دوره انتقالی [انتقال مسئولیت به ترامپ رئیس جمهور جدید]، یک قمار بزرگ از سوی رئیسجمهوری خواهد بود که وعده داده اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای دست یابد، زیرا خطر تحمیل یک درگیری تازه به جانشین خود را نیز به همراه خواهد داشت. منابع گفتند که بایدن در آن نشست چراغ سبزی برای حمله نشان نداد و از آن زمان تاکنون نیز چنین تصمیمی نگرفته است.
بایدن و تیم امنیت ملی او در این نشست که حدود یک ماه پیش برگزار شد، گزینهها و سناریوهای مختلفی را مورد بحث قرار دادند، اما به گفته منابع، رئیسجمهور هیچ تصمیم نهایی اتخاذ نکرد.
یک مقام آمریکایی مطلع از موضوع گفت که این نشست کاخ سفید ناشی از اطلاعات جدیدی نبوده و هدف آن نیز گرفتن پاسخ قطعی از بایدن نبوده است. بلکه این نشست بخشی از بحث درباره “برنامهریزی سناریوی منطقی” بود که در آن به چگونگی واکنش آمریکا در صورت اقداماتی مانند غنیسازی اورانیوم تا ۹۰ درصد خلوص توسط ایران پیش از ۲۰ ژانویه پرداخته شد.
منبع دیگری گفت که در حال حاضر هیچ گفتوگوی فعالی در کاخ سفید درباره اقدام نظامی احتمالی علیه تأسیسات هستهای ایران در جریان نیست.
پشت پرده: برخی از مشاوران ارشد بایدن در داخل دولت استدلال کردهاند که دو روند - تسریع برنامه هستهای ایران و تضعیف ایران و نیروهای نیابتی آن در جنگ با اسرائیل - با هم به بایدن فرصتی برای حمله میدهند.
منابع گفتند که برخی از مشاوران بایدن، از جمله سالیوان، معتقدند تضعیف سامانههای دفاع هوایی و توانایی موشکی ایران، به همراه ضعف چشمگیر نیروهای نیابتی ایران در منطقه، شانس موفقیت یک حمله را افزایش داده و خطر واکنش ایران و گسترش درگیری در منطقه را کاهش میدهد.
مقام آمریکایی گفت که سالیوان هیچ توصیهای به بایدن در این خصوص نکرده و فقط درباره برنامهریزی سناریو صحبت کرده است. کاخ سفید از اظهار نظر خودداری کرد.
ماجرای جالب: یک منبع گفت که بایدن بر روی مسأله فوریت متمرکز شده بود و اینکه آیا ایران اقداماتی انجام داده که توجیهگر یک حمله نظامی دراماتیک چند هفته پیش از آغاز به کار رئیسجمهوری جدید باشد یا نه.
طرف دیگر: ایران مدتهاست انکار میکند که به دنبال دستیابی به سلاح هستهای است و تأکید کرده که برنامه هستهای آن تنها برای اهداف غیرنظامی است.
اما در ماههای اخیر، چندین مقام سابق و فعلی ایران بهطور علنی درباره امکان تغییر در دکترین هستهای ایران صحبت کردهاند.
جیک سالیوان دو هفته پیش در کنفرانسی در نیویورک گفت: “میتوانید به اظهارات علنی مقامات ایرانی نگاه کنید که طی چند ماه گذشته تغییر کردهاند، زیرا آنها با این ضربات استراتژیک مواجه شدهاند و این سوال را مطرح کردهاند: آیا در نهایت باید دکترین خود را تغییر دهیم؟ اینکه این بحثها بهصورت عمومی مطرح شده، موضوعی است که باید با دقت بسیار بالا بررسی شود.”
در همان رویداد، سالیوان اشاره کرد که ضرباتی که ایران و نیروهای نیابتی آن طی سال گذشته متحمل شدهاند، ممکن است تهران را به دنبال کردن سلاح هستهای سوق دهد. او گفت: “این موضوع باعث میشود دشمن انتخابهایی انجام دهد که میتوانند بسیار خطرناک باشند، و این چیزی است که باید در ادامه با هوشیاری کامل به آن توجه کنیم.”
وضعیت کنونی: برنامه هستهای ایران در دوران ریاستجمهوری بایدن بهطور چشمگیری پیشرفت کرده و ایران را به یک “کشور آستانه هستهای” تبدیل کرده است.
ایران غنیسازی اورانیوم را به ۶۰ درصد رسانده که به سطح ۹۰ درصد مورد نیاز برای ساخت سلاح هستهای بسیار نزدیک است و سانتریفیوژهای پیشرفته ایران میتوانند این کار را ظرف چند روز انجام دهند.
طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، ایران بهاندازه کافی اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی در اختیار دارد که میتواند چهار بمب هستهای بسازد.
واقعیت: حتی اگر ایران تصمیم به ساخت بمب بگیرد، باید یک دستگاه انفجاری هستهای یا کلاهک هستهای توسعه دهد. اطلاعات اسرائیل بر این باور است که این کار حداقل یک سال زمان خواهد برد.
حمله اسرائیل به مجتمع نظامی پارچین ایران در اواخر اکتبر تجهیزات پیشرفتهای را نابود کرد - که از قبل از پایان برنامه هستهای نظامی ایران در سال ۲۰۰۳ باقی مانده بود - و این تجهیزات برای طراحی و آزمایش یک دستگاه انفجاری هستهای ضروری بودند.
مقامات اسرائیلی معتقدند این میتواند یک گلوگاه مهم ایجاد کند، اگر ایران تصمیم به ساخت بمب بگیرد.
اما مقامات آمریکایی و اسرائیلی میگویند که در طول سال گذشته، دانشمندان ایرانی تحقیقات مشکوکی در زمینه مرتبط با تسلیحات هستهای انجام دادهاند - از جمله مدلسازی رایانهای و متالورژی - که به نظر میرسد برای کاهش زمان لازم برای توسعه دستگاه هستهای در صورت تصمیم رهبران ایران به انجام این کار است.
مقامات آمریکایی و اسرائیلی به آکسیوس گفتند که دولت بایدن بهار گذشته هشداری خصوصی به ایران ارسال کرد و نگرانیهای جدی خود را در مورد فعالیتهای تحقیق و توسعه هستهای ایران ابراز کرد.
آمریکا و اسرائیل طی ماههای گذشته فعالیتهای هستهای مشکوکی را از سوی دانشمندان ایرانی شناسایی کردهاند که برخی مقامات نگران هستند ممکن است بخشی از یک تلاش مخفیانه ایران برای استفاده از دوره انتقالی ریاستجمهوری آمریکا برای پیشرفت در مسیر تسلیحاتی شدن هستهای باشد.
گام بعدی: ماه گذشته سالیوان گفت که دولت بایدن تیم رئیسجمهور منتخب ترامپ را در جریان وضعیت اطلاعاتی درباره برنامه هستهای ایران قرار داده است.
او گفت: “آنها ممکن است مسیر یا استراتژی متفاوتی را انتخاب کنند، اما من میخواهم مطمئن شوم که از یک پایه مشترک درباره آنچه در مورد تهدید برنامه هستهای ایران با آن روبرو هستیم، شروع میکنیم.”
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
مصطفی تاجزاده
علل سرنگونی دیکتاتور دمشق
نظام فاشیستی سوریه با چنان سرعتی فروپاشید که کمتر کسی تصور میکرد. انحصارطلبی سیاسی و حذف تمام منتقدان و مخالفان، وضعیت اسفناک اقتصادی، فساد فراگیر، ورشکستگی گفتمانی، بیاعتقادی نیروهای مسلح به رژیم، غفلت و گرفتاری دولتهای خارجی حامی، فرصتشناسی قدرتهای خارجی مخالف، تحریم و انزوای بینالمللی، نقض مستمر حقوق شهروندان و سرکوب خونین معترضان را میتوان مهمترین علل و عوامل سرنگونی پرشتاب بعث و اسد برشمرد.
درحقیقت وقتی راهبرد “النصر بالرعب” به اوج خود رسید و همزمان فقر، فساد و فلاکت عمومیت یافت و رژیم در ترسیم چشماندازی مثبت برای آینده ناتوان شد، مشت آهنین دیگر جواب نداد. سابقه و ژست ایستادگی مقابل اسرائیل نیز به یاری اسد نیامد. پوچی رای فرمایشی ۹۵ درصدی برملا شد و دوگانه “اسد یا داعش” کارکرد خود را ازدست داد. روسیه، ایران و حزبالله لبنان نیز نتوانستند بیمار روبهموت را همچنان زنده نگه دارند.
من نقش دولتهای خارجی مخالف را در تضعیف رژیم و سقوط اسد نادیده نمیگیرم، اما معتقدم علل و عوامل داخلی، سهم اصلی را در سرنگونی او ایفا کردند؛ بهعلاوه اسد و حزب بعث را متهم ردیف اول در جنگ داخلی سوریه میدانم که به کشتهشدن بیش از ۵۰۰هزار نفر، مجروح گردیدن بیش از ۱میلیون نفر، آوارگی ۶میلیون نفر و نابودی بسیاری از زیرساختهای کشور منجر شد. اسد میتوانست با انجام اصلاحات بهموقع و لازم، مانع اینهمه تلفات و ضایعات گردد، حتی اگر درنهایت به کنارهگیری مسالمتآمیزش از قدرت ختم میشد.
آینده ناروشن سوریه
فروپاشی رژيم مستبد و فاسد و پیروزی مخالفان مسلحی که سابقه سلفی و تکفیری دارند، آینده آن کشور را بهشدت مبهم و گشوده به هردو سوی سعادت و فلاکت کرده است. سوریه هم میتواند در مسیر همگرایی و توسعه دمکراتیک گام بردارد، انتخاباتی آزاد برگزار کند و دولتی ملی تشکیل دهد. هم ظرفیت آن را دارد که مانند لیبی در چاه ویل واگرایی، هرجومرج، ناامنی و جنگ داخلی جدید بیفتد. اینکه به کدام سو حرکت کند به عوامل زیادی بستگی دارد، و مهمتر از همه به عملکرد گروههای پیروز؛ گروههایی که سلاح و ظرفیت اعمال خشونت دارند.
اگر سوریه در ریل توسعه همهجانبه قدم بگذارد، آنرا باید در درجه نخست از درایت و دوراندیشی حاکمان جدید دانست و درسگرفتن آنها از سرنوشت بهار عربی. چنانچه به تمامیتخواهی، تخاصم و تنازع روی آورند و فرصتی تاریخی را ازدست بدهند، من هم رهبران تازه به قدرت رسیده را مقصر میدانم و هم رژیم بعث را که راه گذار مسالمتآمیز به اصلاحات دمکراتیک را در زمان حاکمیت خویش نگشود و تا لحظه سقوط در این توهم به سر برد که با تروریست خواندن مخالفان و با سیاست “مشت آهنین” میتواند تا ابد بر سوریه حکم براند. اسد حتی میتوانست پس از فروپاشی دولت داعش، “مذاکرات آستانه” را محترم شمرد و به توافقات آن عمل کند تا سوریه چنین فقیر، ضعیف و بیپناه نشود و به این روز نیفتد که اسرائیل بتواند آن را اینگونه تحقیر کند. خود نیز آواره نمیشد و حزب بعث هم منحل نمیگردید.
امیدوارم مردم سوریه، بهویژه گروههای پیروز به آن درک رسیده باشند که تنها راه دستیابی به امنیت پایدار در خاورمیانه متلاطم و آشوبزده کنونی، راهبرد برد-برد است که معنایی جز اولویتدادن به توسعه و رفاه و نیز جلب مشارکت همه شهروندان، با هر عقیده و سلیقه فکری و سیاسی در مدیریت کشور ندارد. در نقطه مقابل آرزو میکنم عملکرد رهبران جدید بهگونهای نباشد که پس از مدتی قشرهای وسیعی از مردم که اکنون از تغییر حکومت خوشحالند، حسرت دوران بعث را بخورند. بگذریم از اینکه حتی در آن صورت و برخلاف نظرات حامیان ایرانی اسد، جنایات رژیم بعث موجه نخواهد شد، همچنان که شکست بهار عربی به معنای درستی رویکرد رژیمهای پیشاجنبش در تونس و مصر و لیبی و یمن نبود و نیست.
سوءاستفاده رژیم اسرائیل
جاهطلبی، خشونتورزی و فرصتسوزی بعث و اسد امکانی بینظیر جهت سوءاستفاده از موقعیت برای اسرائیل فراهم آورد. نتانیاهو که در دیوان بینالمللی لاهه به جنایات جنگی متهم شده است، با اغتنام فرصت از خلاء قدرت، ضربات مهلکی بر تجهیزات دفاعی سوریه وارد آورد و با تصرف برخی نقاط سوقالجیشی در خاک سوریه، بر راه مواصلاتی بیروت-دمشق اشراف یافت. عملکرد نتانیاهو پس از سقوط اسد و بمباران تجهیزات راهبردی و پایگاههای دفاعی و نظامی سوریه، اندیشیدن درباره ابعاد و پیامدهای فاجعهبار خلاء قدرت احتمالی در ایران و پیشبینی تمهیدات لازم در این زمینه را جدیتر از همیشه کرده است.
درسهای سقوط یک دیکتاتور
سرنگونی رژیم بعث مسائل مهمی را به ما یادآور شد:
۱- این تصور یک اشتباه استراتژیک است که حکومت میتواند با اتکا به اقلیّت ۱۰-۱۵ درصدی وفادار، منسجم و مسلح، مطالبات اکثریت و ناخرسندی آنها را مستمراً نادیده بگیرد و در عصر جهانیشدن و انفجار اطلاعات بقای خود را تضمین کند؛
۲- فرصت مستبدان برای بازگشت به دامن ملت، اصلاح امور و تغییر روندها نامحدود نیست. صبر مردم حدی دارد؛
۳- قدرت هرچه متمرکزتر گردد و خشنتر اعمال شود، خشم مردم بیشتر، سقوط دردناکتر و جنایات رژیم رسواتر و عالمگیرتر میشود؛
۴- هنگامی که رژیم مستبد و فاسد از حل مشکلات عاجز میشود و درعینحال به لجاجت با ملت ادامه میدهد، نیروهای مسلح بیانگیزه میشوند، چون بدنه آنها از متن همین مردم است. ارتش بیایمان به رژیم سیاسی، حتی اگر بتواند مانع تعرض و تجاوز دولتهای بیگانه به مرزهای میهن شود، قادر یا حاضر به دفاع از حاکمان برابر مخالفان نیست، بهویژه زمانی که سوار بر امواج نارضایتیها میشوند. بگذریم از مورد خاص سوریه که ارتش آن مقابل تحقیر چندساله اسرائیل کمترین تحرک و همیتی از خود نشان نداد؛ تحقیری که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ گسترش کمنظیری یافت. همین وضعیت نتانیاهو را جریتر و گستاختر کرد؛
۵- عصر “اسرائیلستیزی استبدادی” سپری شده است.
عمق استراتژیک یا کف روی آب؟
عدم قطعیت روند امور پس از سقوط اسد، اجازه پیشبینی دقیق آینده سوریه را نمیدهد؛ باوجوداین یک چیز مسلم بهنظر میرسد: شکست خسارتبار راهبرد منطقهای جمهوری اسلامی.
با فروپاشی رژیم بعث، نظام ولایی تنها دولت متحد خود را از دست داد؛ راه زمینی ارتباطش با حزبالله لبنان قطع شد؛ جایگاهش در عراق و یمن تضعیف گردید و کسانی بر سوریه تسلط یافتهاند که با هیچ رژیمی به اندازه جمهوری اسلامی ایران و متحدانش سابقه خصومت ندارند. تا قبل از فرار اسد، اقتدارگراهای وطنی لاف میزدند که نظام ولایت، عظمت صفویه و بلکه هخامنشیان را زنده کرده است: «تهران سوار خودرو میشویم و بیروت پیاده». حال میبینند ظرف مدت ۱۱ روز میلیاردها دلار، فداکاری دهها هزار جوان و تقدیم حداقل ۶ هزار جانباخته “هباءً منثورا” گشت. در داخل نیز نظام ولیفقیه، در عین حکومت بر پنجمین کشور ثروتمند جهان از لحاظ منابع زیرزمینی، در تامین آب و برق و گاز مردم خویش عاجز مانده و تهران در دوره او، آلودهترین شهر جهان شده است. در بسیاری از دیگر شهرها نیز مردم ناامید از اقدام موثر حکومت در نیل به هوای پاک، برای نزول باران دست به دعا شدهاند. کوتاه آنکه در همین ۱۳ سالی که ایران نیرو به سوریه فرستاد تا ابرقدرت منطقه شود، فقر و فاقه در خود ایران گسترش کمنظیری یافت و تورم، گرانی و رکود، جز در مقطع امضای برجام بیداد میکند.
یکی از دلایل مهم این عقبگرد آن است که “رهبر فرزانه و آیندهنگر” همزمان با آغاز تحریمهای نفتی و بانکی ایران در سال ۱۳۹۰ (که ارزش دلار را ظرف مدت کوتاهی ۴۰۰درصد افزایش داد)، تصمیم به اعزام مستشار به سوریه گرفت و درصدد محاصره نظامی اسرائیل برآمد؛ سپس در جنگ داخلی سوریه فعالانه شرکت کرد تا رژیم مستبد و فاسد بعث را بههرقیمت بر اریکه قدرت نگه دارد. در ۱۸ آذر ۱۴۰۳ این راهبرد زیانبار از هر دو سو شکست خورد، و متاسفانه سیاست خردمندانهای نیز جایگزین آن نشده است.
شکست راهبردی رهبر
سقوط دمشق یک شکست استراتژیک برای نظام و رهبر آن ارزیابی میشود و نه تاکتیکی. به باور من محاصره و خطرناکتر از آن تهاجم نظامی به اسرائیل توسط جمهوری اسلامی ایران یا متحدانش، هم پرهزینه بود و هم بینتیجه و محکوم به شکست، چراکه:
۱- محو اسرائیل را نهفقط آمریکا و اروپا، بلکه روسیه و چین و حتی هند هم برنمیتابند؛
۲- ایرانیان و شیعیان در دنیای اسلام و جهان عرب اقلیّت بهشمار میروند و بنابراين از پس نبرد آخرالزمانی با اسرائیل برنمیآیند. محاصره نظامی اسرائیل فراتر از ظرفیتهای کنونی ایندو است؛
۳- اکثریت ایرانیان چراغی را که به خانه رواست، به مسجد حرام میدانند. آنان با پرداخت مخارج هنگفت به محورهای مقاومت، همزمان با تلنبارشدن مشکلات اقتصادی خود مخالفند؛
۴- توصیه اکید بنیانگذار نظام نرفتن ایران به خط مقدم مبارزه با اسرائیل بود. متاسفانه آقای خامنهای برخلاف نظر سلف خود حرکت کرد و نتیجه مفتضحانه آن را دید. اگرچه مردم هزینههای اشتباهات او را پرداخت کردند و هنوز پرداخت میکنند.
وقتی اکثریت مردم سوریه، لبنان، عراق و ایران آماده یا مایل به جنگ تهاجمی با اسرائیل نیستند، مثل روز روشن است که سیاست تقابلی و تهاجمی رهبر به بنبست میخورد و ادامه آن ممکن نخواهد بود.
ناکامی اخلاقی
دفاع مطلق از رژیم اسد از منظر اخلاقی نیز فاقد وجاهت بود. یادآور میشود که افکارِعمومی دنیا کشتار چهلوپنج هزار نفر از ساکنان غزه را نسلکشی مینامد. نتانیاهو نیز به علت رفتار غیرانسانیاش با ساکنان آن زندان بزرگ، جنایتکار جنگی خوانده شد. سوریه حدود ۱۰ برابر غزه جمعیت دارد (بیش از ۲۲میلیون نفر)، در جنگ داخلی آن کشور حداقل ۵۲۳هزار نفر کشته شدند که از نسبت شهدای غزه به جمعیت آن از ۷ اکتبر تاکنون بیشتر است (۴۵ هزار نفر از ۲میلیونو۳۵هزار نفر). از جانب دیگر گورهای دستجمعی و زندان صدنایا نشان داد رفتار رژیم اسد با مخالفانش دستِکمی از رفتار دولت اسرائیل با فلسطینیها نداشت؛ باوجوداین رهبر، دفاع از چنین رژیم جنایتکاری را دفاع از حرم میخواند و به نام محور مقاومت توجیه میکند و بشار اسد را قهرمان جهان عرب مینامد و به نظر میرسد هنوز از او دل نکنده است و در آرزوی بازگشت وی بهسر میبرد! اگرچه مطمئنم که ملت ایران به رهبر اجازه نمیدهد میلیاردها دلار دیگر به پای اسد بریزد و آن را عمق استراتژیک ایران بخواند.
حمایت از حقوق فلسطینیها یا نابودی اسرائیل؟
آقای خامنهای بین دفاع سیاسی، معنوی، تبلیغاتی، بینالمللی از حقوق فلسطینیها و زنده نگه داشتن آرمان آزادی فلسطین با تشکیل ائتلاف و اقدام نظامی علیه اسرائیل عملاً فرق نمیگذارد، همچنان که بین استقلالخواهی و آمریکاستیزی تفاوت قائل نمیشود. او توجه ندارد که دفاع از استقلال ملی یعنی ملت ایران برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد. تحقق چنین آرمانی مستلزم اخراج آمریکا از غرب آسیا نیست که رهبر آن را هدفگذاری کرده است. عبرتآموز آنکه رهبر با نظارت استصوابی به مصاف حق حاکمیت ملی رفته و استقلال ایران و امنیت ملی و عمومی را به مخاطره انداخته است. درعینحال سرمایههای کشور را صرف تحقق هدفی میکند که حتی اگر دستیافتنی میبود، معلوم نیست به سود مصالح ملت باشد. قدر مسلم آنکه هیچ اولویت و ضرورتی برای ایران و ایرانی ندارد.
تلاش مذبوحانه در توجیه این شکست
چکیده براهین رهبر در توضیح سقوط اسد به شرح زیر است:
۱- اتاق فکر آمریکا و اسرائیل این توطئه را طراحی کرد و ما از آن اطلاع داشتیم؛
۲- رویکرد جمهوری اسلامی از ابتدا تا انتها درست بوده و خطای مهمی مرتکب نشده است؛
۳- ارتش سوریه وا داد و مقاومت نکرد؛
۴- مقاومت یک آرمان، ایمان و اندیشه است، پس شکست نمیخورد؛
۵- جوانان غیور در آینده سوریه را آزاد خواهند کرد؛
۶- هرکه غیر از این تحلیل کند، سروکارش با قاضیهای سلاخ است؛
چرا مسکو، تهران و دمشق شکست خوردند؟
فرض که نقش اصلی را در سرنگونی رژیم بعث، دولتهای خارجی و نه علل و عوامل داخلی ایفا کردند. اولین پرسش این است: چرا مثلث روسیه، سوریه و ایران از مثلث آمریکا، اسرائیل و ترکیه چنین سریع و سخت شکست خورد؟ فرض که اسد غفلت کرد، روسیه چرا غافل شد؟ اگر رهبر از شهریورماه از توطئه آگاه شده و به مقامات سوری اطلاع داده بود (اگرچه میگوید مطمئن نیست هشدارهای نظام این وسط “گموگور” نشده و به دست اسد رسیده باشد!)، چرا با روسها تشریک مساعی نکرد؟ مهمتر آنکه چرا تا فرصت بود نیرو نفرستاد تا با مانع آمریکا و اسرائیل مواجه نشود؟ چرا سه روز مانده به سقوط رژیم، وزیر خارجه ایران در رستورانی در دمشق شاورما میخورد تا به دنیا پیام دهد “همه چی آرومه، ما چقدر خوشبختیم!” و چرا صداوسیمای رهبر تا شب فرار اسد بهگونهای خبر میداد و تحلیل میکرد که خاطره مصاحبهها و گزارشهای “سعید الصحاف” را زنده مینمود؟
کدام هدف راهبردی رهبر تحقق یافت؟
برای روشن شدن درست یا نادرست بودن راهبرد جمهوری اسلامی در سوریه، باید بررسی کرد که آیا اهداف اعلامی آن تحقق یافت؟ آیا حکومت اسد تثبیت شد؟ یا با فرار بزدلانه خود روی اشرف غنی را سفید کرد؟ آیا گروههای سلفی، جهادی و تکفیری مخالف بر دمشق تسلط نیافتند؟ آیا “جبهه مقاومت” علیه اسرائیل تقویت شد یا تضعیف؟ آیا نتانیاهو در خواب هم میدید که به چنین فرصت استثنایی دست یابد؟ آیا با خروج مدافعان حرم، اعتاب مقدسه ویران خواهند شد؟ و اگر خدایناکرده بشوند، جمهوری اسلامی نیروی مسلح به سوریه اعزام خواهد کرد و با دولت جدید وارد جنگ خواهد شد یا خواهد کوشید به روشهای دیپلماتیک و مذاکرات چندجانبه حرمت این مراکز را پاس دارد؟ آیا اکنون که نظام جنگ را در حلب و دمشق واگذار کرده، نایره جنگ به همدان و کرمانشاه کشیده میشود؟ آیا میتوان با وجود حکومت سلفی-جهادی در دمشق، ایران را از جنگ دور نگه داشت و به همزیستی با آنان، مانند طالبان در شرق کشور تن داد؟ اگر آری، اعزام نیرو به سوریه چه ضرورتی داشت که سرانجامش اخراج با سرافکندگی و هزینههای سرسامآور است؟ آقای مهدی طائب میگفت اگر اسد برود، تهران هم میرود. آیا درست میگفت؟
۱۳سال حضور مستشاری و تسلیم؛ چرا؟
دنیا دید که ارتش سوریه واداد، اما چرا؟ حاصل ۱۳سال حضور مستشاری ایران در سوریه باید تسلیمشدن ارتش مقابل مخالفان مسلح باشد؟ چرا ارتش “محور مقاومت” مقابل حملات مکرّر هوایی و موشکی اسرائیل در چند سال گذشته حتی یکبار عکسالعمل نشان نداد؟ چرا فکری برای این انفعال نشد؟ چرا حاصل همه سرمایهگذاریها و فداکاریها، سقوط دمشق بدون شلیک یک گلوله بود؟ رهبر تصریح کرد: «ارتش سوریه ضعف و بیهمتی نشان داد» و نتیجه گرفت: «کاری از نیروهای بسیجی برنمیآمد». اما مگر همین ارتش قبلاً با همین گروهها نجنگیده بود؟ چرا اینبار تسلیم شد؟ اگر آمریکا و اسرائیل راهها را نبسته بودند، آیا جمهوری اسلامی بازهم نیروهای جدید به سوریه میفرستاد؟ که چه شود؟ با پیروزی جولانی و همفکرانش، آیا سراسر مرزهای ایران ناامن شده است، آنچنان که رهبر ادعا میکرد؟ اگر نه، از مردم عذر بخواهد و رویکرد خود را تغییر دهد و اگر آری، باید گفت هم پول داد و هم چوب خورد و هم پیاز را. هم مردم ایران را به فلاکت کشاند و هم مردم سوریه را از ایرانیان منزجر کرد. در آخر هم شکست سنگینی متحمل شد و در کمال انفعال قطع شدن بازوان نظام را در منطقه به نظاره نشست.
آیا مقاومت صرفاً یک اندیشه است؟
از همان زمان که گروهی برای حل مشکل آوارگی یهودیان دنیا به فکر تشکیل دولت اسرائیل افتادند و هزاران هزار فلسطینی را آواره کردند، مقاومت برابر اشغالگران آغاز شد و به نظر میرسد تا دستیابی به حقوق خویش ادامه خواهد یافت. این مقاومت فراز و نشیب دارد، اما شعلههای آن خاموش نمیشود. ولیکن ماجرای جبهه مقاومت متشکل از محورهای مقاومت به سرکردگی جمهوری اسلامی کاملاً متفاوت است. رابطه این دو عموموخصوص منوجه است. اشتراکات و افتراقات فراوانی دارند. سقوط اسد فکر مقاومت را نابود نکرده و نمیتواند بکند! اما به جبهه مقاومت که عمدتاً شیعی است، ضربات اساسی وارد کرده است. شاید اگر این جبهه شکل نگرفته بود، حماس عملیات ۷ اکتبر را طراحی و اجرا نمیکرد. زیرا نمیتوانست روی ورود حزبالله لبنان، حوثیهای یمن، حشدالشعبی عراق و سپاه پاسداران (قدس) به جنگ با اسرائیل حساب کند. در آن صورت همه بار را میبایست به تنهایی بر دوش میکشید. اشتباه محاسباتی آقای خامنهای و حلقه نظامی پیرامون او موجب تضعیف شدید “جبهه مقاومت” و آسیبهای جدی به محورهای مقاومت شد و دست برتر را، دستِکم در کوتاهمدت به اسرائیل بخشید. با اینکه به او بلافاصله بعد از عملیات ۷ اکتبر هشدار داده شد که بههیچوجه نمیبایست درگیر این جنگ شود، اما گوش نکرد.
فرصتسوزی جدید رهبر
باتوجه به عدم قطعیت آینده سوریه و خطر تداوم درگیریهای خونین داخلی، اخلاقیترین و شاید مؤثرترین موضع دولتها به شمول جمهوری اسلامی، دعوت حاکمان جدید به تدوین قانون اساسی دمکراتیک، تضمین حقوق مدنی و سیاسی همه شهروندان، برگزاری انتخابات آزاد، اولویت دادن به توسعه سوریه و رفاه مردمش و برقراری مناسبات دوستانه با تمام همسایگان و نیز قدرتهای بزرگ، پرهیز از کاربرد سلاح و خشونت در رقابتهای سیاسی و حفظ هوشیاری و آمادگی مقابل بدخواهان است. باوجوداین رهبر در اولین سخنرانی خود پس از فرار اسد، بدون اشاره به جنایتهای وی و بدون تاکید بر حق حاکمیت مردم سوریه، از آزادسازی آن کشور به دست جوانان غیور خبر داد! بهاینترتیب وعده سرنگونی حاکمان جدید را داد. آیا او نمیداند که در میان کشورهای عربی نبوده حکومتی که از نظر رفتار غیرانسانی و فاشیستی بتواند با حزب بعث، هم در عراق و هم در سوریه برابری کند؟ آیا نمیبیند که گرایش غالب جوانان سوری درحال حاضر ضداستبدادی و بعضاً سلفی-جهادی است و اکثراً با حزب بعث و ایدئولوژی آن در ستیزند؟ چرا توجه نمیکند که گروههای فاتح دمشق، به اندازه کافی و بلکه بیش از حد طبیعی از جمهوری اسلامی عصبانی هستند و او نباید در تنور خشم و سوءظن آنها بدمد؟ و چرا آقای خامنهای به طالبان که میرسد زیاده از حد واقعگرا میشود، اما حاضر نیست شکست حکومت مستبد و فاسد بعث را ببیند، پیروزی مخالفانش را بهرسمیت بشناسد و منافع ملت ایران را بیش از این به پای اسد قربانی نکند؟ آیا ۱۳سال هدررفت ثروت ملی کافی نیست؟ بازهم اسد!؟
رهبر ظرفیت پذیرش شکست را ندارد!
مواجهه رهبر با سقوط سوریه (تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی)، هم ترحمانگیز و هم مایوسکننده است. آقای خامنهای اعتمادبهنفس و شهامت سلف خود را ندارد که مسئولیت عدم تحقق وعدههای خود را در جنگ پذیرفت، جام زهر سرکشید و بعد از آن رودررو با مردم حرف نزد. بگذریم از اینکه به دلیل کارنامه ناموفق در مدیریت کشور، لازم است از ملت ایران عذر بخواهد. نمیدانم آن میزان درایت را دارد که از سرنوشت شوم متحد خویش درس بگیرد و پیش از آنکه آخرین فرصتها به سرعت باد ازدست برود، داوطلبانه به مطالبات اکثریت تن دهد و با گشودن راه برای اصلاح و تغییر قانون اساسی توسط منتخبان ملت در انتخاباتی آزاد، انجام تحولات بنیادین را به شکلی مسالمتآمیز و با حفظ امنیت و نظم و ثبات ممکن کند و مانند مظفرالدین شاه نامی نیکو از خود به یادگار بگذارد؟
توجیهات مشمئزکننده حامیان
دلایل و تحلیلهای سینهچاکان رهبر درباره سرنگونی سریع حکومت بعث، کمیکتر و متناقضتر از تبیین خود اوست. یکی میگوید ترکیه جمهوری اسلامی را فریب داد!؟ دیگری ادعا میکند اسد ساقط شد چون فرامین ولایت را نادیده گرفت. طبق کشف سومی بشار برای جلوگیری از خونریزی حکومت را واگذار کرد و هرگز هم توضیح نمیدهد که اسد “خشونتپرهیز” چرا در ماههای ابتدایی اعتراضات مسالمتآمیز مردم و قبل از آغاز جنگ داخلی که بیش از نیم میلیون کشته برجا گذاشت، حاضر به مصالحه با مخالفان خود و تقسیم قدرت نشد؟ و چرا جمهوری اسلامی به سوریه مستشار و نیروی نظامی گسیل داشت؟ و آیا “جوانان غیور سوری” قرار است با مبارزات خشونتپرهیز سوریه را پس بگیرند؟ چهارمی واژگونی تاج و تخت اسد را مقدمه ظهور امام زمان خواند و نگفت پس چرا ولیفقیه ظهور را ۱۳سال به تاخیر انداخت!؟ پنجمی مدعی شد که نیروهای ایران اساساً در سوریه حضور نداشتند که بخواهند بیرون بیایند!!
توجیه ششمی از همه خطرناکتر است: حال که بازوان نظام در منطقه قطع شده است، ما فقط با ساخت سلاح هستهای میتوانیم از خود دفاع کنیم! او نمیفهمد حرکت در چنین مسیری، یکی از آرزوهای دیرینه نتانیاهو است تا با جلب حمایت دولتهای بزرگ، به تاسیسات اتمی ایران حمله نظامی کند و تاسیسات و سرمایههای کشور را نابود سازد (همان کاری که تاحدودی در سوریه کرد). هفتمی از پیروزی “گدایان تازه به دوران رسیده” سخن گفت و هشتمی از فریب خوردن مردم سوریه و “بیتفاوتی و گاه همراهی” آنان با مخالفان مسلح انتقاد کرد. آخری هم از رقص سوریها با گرگها گله کرد! در این میان دیکتاتور دمشق از حامیان ایرانیاش واقعبینانهتر سخن گفت و “فروپاشی ارتش” و “فلج دولت” را از دلایل سرنگونی خود خواند.
شخصی شدن سیاست و حکومت
یکی از مهمترین دلایل خطاهای پیدرپی و مهلک نظام در داخل و خارج، شخصی و یکنفره شدن سیاستورزی در ایران است. وقتی قدرت به شکل مادامالعمر در دستان یک نفر متمرکز میشود، ملاک درستی هر سیاستی، بیش و پیش از آنکه خیر عمومی و منافع ملی با داوری افکارِعمومی و تشخیص خرد جمعی باشد، صلاحدید شخص حاکم است. درحقیقت در رژیمهای یکنفره عقاید، سلائق و منافعِ حاکمِ قدرقدرت اولویت مییابد و مصالح ملت در سایه قرار میگیرد. ولایت مطلقه فقیه از دید آقای خامنهای، یعنی او میتواند بیاعتنا به توصیههای کارشناسان و متخصصان ازیکسو و منتقدان ازسویدیگر مستشار و بسیجی به سوریه بفرستد، در جنگی نیابتی شرکت جوید، ایران را گرفتار تحریم کند و سفره ایرانیان را روزبهروز کوچکتر نماید و پس از شکست هم از همه طلبکار باشد!؟
حاکمیت میدان بر دیپلماسی
دلیل دیگر این شکست پرتلفات و پرضایعات، “حاکمیت میدان بر دیپلماسی” است. با واگذاری مسئولیت منطقه به سپاه، “محاصره نظامی اسرائیل” و “اخراج آمریکا از غرب آسیا” جای نیل به توسعه و رفاه در ایران را گرفت. جنگ نیابتی، عمق استراتژیک خوانده شد و کسب منافع ملی تحتالشعاع آن قرار گرفت و توسعه به محاق رفت. بهاینترتیب اهدافی معین شد که هم لازم نبود و هم فراتر از ظرفیت ملی بود. آثار این عدم توازن و ناترازی در زندگی روزمره مردم ظاهر شد. مادامکه دیپلماسی منطقه از سپاه قدس گرفته نشود و به دولت و وزارت امور خارجه واگذار نگردد، همچنان شاهد خسارتهای بزرگ خواهیم بود. زیانبارترین آنها ازدست دادن فرصتها برای توسعه، گسترش یافتن تهدیدها و درنتیجه افزایشیافتن فزاینده فقر، فساد و فلاکت خواهد بود.
چرا رهبر برای منتقدان خط و نشان کشید؟
رهبر اعلام کرد اگر فردی برخلاف نظر و دیدگاه او اوضاع منطقه و سقوط رژیم بعث را تحلیل کند، سروکارش با زندان خواهد بود. علت این تهدید آشکار آن است که کسی جرأت نکند به تبیین این شکست استراتژیک بپردازد و روشن نشود که میشد جلوی اینهمه خبط و خطا را گرفت.
کافی بود اسد به محض آغاز اعتراضات مسالمتآمیز مردم، مخالفان را بهرسمیت بشناسد، به گفتوگو با آنان بپردازد، با انجام اصلاحات ضروری در قانون اساسی، انتخابات را آزاد برگزار کند و دولت منتخب اکثریت ملت را تشکیل دهد. آقای خامنهای نیز میتوانست به جای راهبرد “حفظ اسد بههرقیمت” بر ضرورت و فوریت تغییرات تاکید ورزد، پرهیز از جنگ داخلی را خط قرمز خود بخواند و اصالت را به تعیین سرنوشت سوریه توسط مردم آن بدهد. با کمال تاسف هردو مسیری برعکس و محکوم به شکست را پیمودند. فرصتها را سوزاندند و نتیجه شوم آن را دیدند.
اسد تظاهرات مسالمتآمیز مردم را “فتنه” خواند تا سرکوب آن توجیه یابد و از انجام اصلاحات لازم طفره برود. آقای خامنهای نیز اعتراضات مردم سوریه را “توطئه” آمریکا و اسرائیل خواند و آن را دارای ماهیتی متفاوت با خیزش ملتهای عرب در بهار عربی معرفی کرد تا همکاریاش با ارتش بعث در سرکوب معترضان را توجیه کند. هرچند پس از مدتی به توجیهاتی شوونیستی و فرقهای هم متمسک شد. عجیب آنکه هنوز نمیخواهد بپذیرد که رژیم اسد فاسد و خونریز بود و اکثریت مردم سوریه او را نمیخواستند. هنوز در توهم بازگشت اسد سیر میکند. هنوز نپذیرفته است که اسد میتوانست بهجای آنکه مردم معترض را به خاک و خون بکشد، دست به اصلاحات ساختاری بزند و راه برای انتخابات آزاد باز کند. هم سرنوشت دیگری برای مردم سوریه رقم زند و هم خود و خانوادهاش را آواره نکند. به نظر من رهبر گفتوگوی آزاد درباره حوادث سوریه را ممنوع میکند، زیرا میداند در این موضوع حتی نمیتواند به پرسشهای حامیان خود پاسخ دهد، چه رسد به سوالات افکارِ عمومی. شراکت در جنایات یک رژیم سفاک و خونریز اتهام کوچکی نیست. بهویژه آنکه اگر معلوم شود در همان ابتدا و در سال ۱۳۹۰ کسانی به آقایان خامنهای و اسد هشدار داده بودند که مسیر سازش با مردم معترض و نه سرکوب آنها را در پیش گیرند (کاری که مثلاً ملک محمد ششم، پادشاه مراکش انجام داد و با تغییر قانون اساسی، انتخابات آزاد برگزار کرد و دولت را به منتخبان واقعی ملت واگذار نمود).
تبیین علل و عوامل شکست سیاست مشت آهنین، خطر بزرگ دیگری برای ولی مطلقه فقیه دارد. معلوم میشود برای اینکه ایران سوریه نشود، لازم است رهبر به فوریت اصلاح و تغییر قانون اساسی مطابق نظر اکثریت ملت را در دستور کار قرار دهد، انتخابات را آزاد و غیراستصوابی برگزار کند، به راهبرد “النصر بالرعب” پایان دهد و به حاکمیت ملت تمکین نماید. در یک جمله حکومت اقلیّت بر اکثریت را برچیند.
ترس رهبر موجه است و راهکارش ناموجه
رهبر از هیچ موضوعی به اندازه گردش آزاد اطلاعات هراس ندارد. او میداند هنگامی که مردم بیدار میشوند، قدرت “کلام” از “سلاح” بیشتر میشود؛ اما نمیداند تلاش برای بستن فضا، آنهم در عصر جهانیشدن ارتباطات، پیشاپیش محکوم به شکست است. از او که ناتوانی ساواک را در خفهکردن صدای مخالفان دیده است، انتظار میرود که به در بسته نکوبد و برای تکصداشدن جامعه، بیهوده نکوشد. اگر اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات پس از ۷ اکتبر به دستور رهبر با تکتک مخالفان سیاسی و رسانهای تماس نمیگرفتند و آنان را با تندی و خشونت از تحلیل و نقد این عملیات باز نمیداشتند، چه بسا برخی خطاهای بزرگ در همین یکسال رخ نمیداد و کشور در چنین تنگنایی قرار نمیگرفت. کوتاه آنکه اگر شیوه و درونمایه مذاکرات جلیلی با اروپاییها و اعزام مستشار به سوریه در زمان خود نقد میشد، ایران به این نقطه نگرانکننده نمیرسید. با اغتنام فرصت میگویم: چنانچه رهبر دستور توقیف فلهای مطبوعات را نمیداد، روزنامهنگاران دلسوز را به زندان نمیفرستاد، صداوسیما را به تریبون شخصی تبدیل نمیکرد و به گفتوگوی آزاد و امن دامن میزد، اساسا به دفاع از یک رژیم فاشیستی و فاسد نیاز پیدا نمیکرد، با چنین شوکها و شکستهایی روبهرو نمیشد، نظام را به ضعیفترین موقعیت خود نمیانداخت و سرمایه اجتماعی آن را به باد نمیداد.
محو اسرائیل؟
من نابودی اسرائیل را با جنگ ناشدنی و ناممکن میبینم. اگرچه فروپاشی آن را از درون (اگر در آپارتاید ساختاریاش تجدیدنظر نکند)، منتفی نمیدانم. به نظر من اسرائیل زمانی از توسعهطلبی و برتریجویی دست برمیدارد و حقوق فلسطینیها را محترم میشمارد که اولاً: کشورهای عرب و مسلمان اطرافش از سیکل معیوب فقر و عقبماندگی و استبداد خارج شوند و به توسعه، علم و دمکراسی اولویت دهند؛ ثانیا: جمعاً اسرائیل را تحت فشار قرار دهند. تا زمانی که اسرائیل میان اقیانوسی از رژیمهای دیکتاتور و فقیر و عقبمانده به سر برد و اراده عربها و مسلمانان به پشتیبانی فلسطینیها شکل جمعی و واقعی نگیرد، صرفاً دفاع فلسطینیها و حامیانشان در چارچوب مرزهای بهرسمیت شناخته شده بینالمللی ممکن و موجه است و جواب میدهد، نه تهاجم نظامی به اسرائیل.
عملیات ۷ اکتبر؛ “خطا و پرهزینه”
من چند روز بعد از عملیات ۷ اکتبر آنرا “خطا و پرهزینه” خواندم [اینجا] و به مقامات ایرانی اکیداً توصیه کردم وارد جنگ با اسرائیل نشوند و تمام توان خود را در جهت برقراری آتشبس فوری به کار بندند؛ باوجوداین حزبالله وارد جنگ شد؛ آسیبهای جدی دید و موقعیتش در لبنان بهشدت تضعیف گردید؛ اسد سقوط کرد؛ یمن لطمه دید و حریم هوایی ایران برای نخستین بار مورد تعرض جنگندههای اسرائیلی قرار گرفت. عبرتآموز آنکه آقای خامنهای یکماه قبل از فرار اسد، از اشتباه محاسباتی اسرائیلیها سخن گفت. او خبر نداشت که خود در حال ارتکاب بزرگترین خطای محاسباتیاش است.
اشتباهات رهبر در سوریه
اولین خطای رهبر، جدا کردن ماهیت و حساب اعتراضات مخالفان مسالمتجو در بهار عربی یا به قول خودش “بیداری اسلامی” بود. او تظاهرات مردم را “توطئه آمریکا و رژیم صهیونیستی” خواند و طبیعتاً راهحلی که ارائه کرد، ایستادگی قاطع مقابل “توطئه” و “سرکوب” فریبخوردگان بود. نهایت آنکه به اسد توصیه میکرد بهجای تیراندازی مستقیم با گلوله جنگی به سوی مردم معترض، با باتوم و آبپاش آنها را متفرق کند تا کشتههای کمتری بر جا بماند. وی در اولین سخنرانی خود غفلت اسد از دشمن را علت سرنگونی رژیم او خواند؛ نه غفلت اسد از مردم خود و فراگیرشدن ناخرسندیهای آنان.
دومین خطای آیتالله خامنهای، اتخاذ استراتژی “حفظ اسد به هر قیمت” بود. چک سفید امضای او موجب شد که اسد احساس کند هر رفتاری با مردم خود داشته باشد و هر جنایتی مرتکب شود، از حمایت ایران و روسیه بهرهمند است و در قدرت میماند. حال آنکه رهبر میتوانست و میبایست جلوگیری از جنگ داخلی را هدفگذاری کند. با بهرسمیت شناختن مخالفان، در جلب مشارکت ایشان در تدوین قانون اساسی جدید بکوشد و با انجام اصلاحات ساختاری و برگزاری انتخابات آزاد مانع براندازی رژیم شود.
سومین اشتباه رهبر واگذاری دیپلماسی ایران در منطقه به سپاه قدس بود. با حاکمیت میدان بر دیپلماسی، نظامیگری حرف اول را زد و گفتوگو برای دستیابی طرفین برای رسیدن به راههای مرضیالطرفین به محاق رفت.
چهارمین خطای رهبر، ممنوع کردن گفتوگوی انتقادی درباره سیاست منطقهای نظام در تمام ۱۳سال گذشته بوده است. اگر در این زمینه بحث آزاد صورت میگرفت، بهاحتمالزیاد اسد و حامیانش میتوانستند خطاهای خود را اصلاح کنند و گرفتار چنین سرنوشت شومی نشوند.
پنجمین اشتباه آیتالله خامنهای، موفق ارزیابیکردن الگوی حکومتی حزب بعث است: “اقلیّت مومن، مسلّح و منسجم میتواند برای همیشه در قدرت بماند و اعتراضات را هر قدر هم فراگیر، خاموش سازد.” غفلت بزرگ آقای خامنهای نادیده گرفتن مطالبات بیپاسخمانده اکثریت مردم سوریه بود که آنها را هم از اسد و هم از حامیان خارجیاش منزجر کرده بود.
ششمین اشتباه رهبر، منشاء روانشناختی دارد. او در ناخودآگاه خود با آقای خمینی رقابت کرد و درصدد اثبات این برآمد که جمهوری اسلامی در دوران او قدرتمندتر، امنتر و بالندهتر از زمان سلف خود شده است. بههمیندلیل میتواند توصیه بنیانگذار نظام را مبنی بر اینکه “ایران نباید در خطمقدم نبرد با اسرائیل قرار گیرد” نادیده بگیرد و البته سرمایهگذاریهای ۱۳ ساله را در ۱۱ روز به باد فنا دهد.
هفتمین خطای رهبر، درافتادن با آمریکا همزمان با اعزام نیرو به سوریه بود. درواقع سهمگینترین تحریمها، یعنی تحریمهای نفتی و بانکی در سال ۱۳۹۰ آغاز شد که همزمان با بهار عربی و آغاز لشکرکشی ایران به سوریه بود. کاهش درآمدهای نفتی و افزایش مشکلات بانکی، همراه با مصارف سنگین جنگی، فشار زیادی به اقتصاد کشور و معیشت مردم، بهویژه قشرهای کمدرآمد و محروم وارد آورد.
پروژه شخصی رهبر
هیچ سیاست و پروژهای به اندازه اعزام نیرو به سوریه برای رهبر جنبه حیثیتی ندارد. او در مورد جنگ ۸ساله با عراق احساس مسئولیت ویژهای نمیکند و مانع نقد سیاستهای جنگی ایران نمیشود. درباره اشغال سفارت آمریکا در تهران و پیامدهای آن نیز حساسیت خاصی نشان نمیدهد و نقد آن حرکت با عتاب او مواجه نمیشود. حتی درمورد مسئله هستهای، بجز در مقطع مسئولیت جلیلی، فضا کاملاً بسته نبوده و نقد سیاستهای هستهای تا حدودی ممکن بوده است. یک مورد استثناء است: عملکرد جمهوری اسلامی در سوریه. بعد از شکست سنگین ایران و متحدانش، رهبر بر شدت تهدیدات منتقدان این موضوع افزوده است. اگرچه بیفایده است و به لطف فضای مجازی، گفتوگوی آزاد بین شهروندان تا حدود زیادی ممکن گردیده است. تهدیدهای پیدرپی رهبر خود بزرگترین نشانه موضع تضعیف شده جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن است.
در جانب مقابل شکستهای امنیتی، اطلاعات، سیاسی و نظامی اخیر از رهبر جوابگویی میطلبد نه طلبکاری. تغییر استراتژی و اصلاحات ساختاری میخواهد نه شاخ و شانه کشیدن برای منتقدان و تهدید مخالفان مسلحی که رژیم بعث سوریه را سرنگون کردهاند.
چرا دشمنی با حاکمان جدید؟
خطای تازه رهبر ستیزه با فاتحان دمشق است. معلوم نیست او با چه تحلیل و محاسباتی، درصدد دورکردن آنها از ایران و ایرانیان است. حال آنکه کسی سودی از افزایش تنش بین طرفین نمیبیند. وظیفه اخلاقی و سیاسی جمهوری اسلامی، دلجویی از ملت سوریه است بدان امید که زخمهای ۱۳ سال التیام یابد. اکنون دوره دیپلماسی فرا رسیده است. باید سیاستگذاری و اجرا از سپاه قدس گرفته شود و به دولت و وزارت امور خارجه بازگردد. اگر “منافع ملی” که در سالیان اخیر به محاق “جبهه مقاومت” رفته است، بار دیگر جایگاه خود را در دکترین امنیت ملی و توسعه کشور پیدا کند و ما شاهد عادیسازی مناسبات ایران با دنیا شویم، شاید این تهدید بزرگ به فرصتی استثنایی تبدیل شود و کشور روی آبادی و آزادی را ببیند.
آیا آیتالله خامنهای مسیر بشار اسد را میپیماید؟
ایران سوریه نیست و با آن تفاوتهای زیادی دارد؛ اما علل و عوامل سرنگونی رژیمهای استبدادی شباهتهای زیادی با یکدیگر دارند: بیاعتمادی و بیاعتنایی حاکمیت به ملت و تلاش برای برقراری تکصدایی؛ ناکارآمدی در اداره امور کشور؛ شکاف طبقاتی و فقیرترشدن فقرا و محرومان؛ سرکوب مستمر منتقدان و مخالفان؛ فساد فراگیر و سیستماتیک و انتخابات فرمایشی.
چهبسا اگر ایرانیان تجربه انقلاب ۵۷ را نداشتند و سرنوشت انقلابهای عربی را در بهار عربی ندیده بودند، تابهحال انقلاب جدیدی آفریده بودند. درهرحال تغییرات اساسی نیاز است و فرصت اندک. به نظر من بهترین روش برای گذر از بحرانهای همافزا و کمرشکن، عمل کردن مانند عصر مشروطه است. دستگاهها و نهادها به کار خود ادامه دهند و همزمان مجلس مؤسسان با انتخاباتی صددرصد آزاد تشکیل شود تا تغییرات لازم را در قانون اساسی بهوجود آورد. سپس مصوبات خود را به همهپرسی ملی بگذارد. بهاینترتیب میتوان دست به تغییرات اساسی زد، بدون اینکه گرفتار آسیبهای یک انقلاب ویرانگر شد.
تغییرات سیاستی و دیپلماتیک در کنار تغییرات ساختاری هم ضرورت دارد و هم فوریت. رهبر باید بفهمد وظیفه حکومت در ایران، ریشهکنی اسرائیل نیست، ریشهکن کردن فقر، رکود، تورم، تبعیض و عقبماندگی است. رسالت حکومت در ایران بازگرداندن اسد و بعث فاشیست بر سریر قدرت نیست، برقراری مناسبات صمیمانه و همهجانبه با همسایگان است تا توسعه میهن ممکن شود و اقتصاد آن رونق یابد.
بر بزرگان قوم و قم، هردو واجب است که با آقای خامنهای اتمام حجت کنند. او باید تن به تغییرات و اصلاحات متناسب با خواست ملت بدهد، یا کناره بگیرد. درصورت استنکاف، عزل شود. راه دیگری نیست اگر بخواهیم ایران در چاه ویل بیدولتی و تبعات ویرانگر آن نیفتد.
زندان اوین
۱۱ دی ۱۴۰۳
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
تایمز اسرائیل
نیروی هوایی اسرائیل روز پنجشنبه جزئیات و تصاویری از یکی از جسورانهترین و پیچیدهترین عملیاتهای کماندویی خود را منتشر کرد که در آن ۱۲۰ نفر از اعضای یگانهای ویژه، کارخانه زیرزمینی ساخت موشک ایران را در عمق خاک سوریه در ماه سپتامبر تخریب کردند.
در آن زمان، رژیم بشار اسد همچنان در قدرت بود و اسرائیل هنوز کارزار ویرانگر خود علیه حزبالله در لبنان را آغاز نکرده بود.
برخی جزئیات عملیات ۸ سپتامبر که پیشتر توسط رسانههای خارجی گزارش شده بود، از جمله نام این عملیات، اکنون مشخص شده که نادرست یا تا حدی اشتباه بوده است.
این عملیات که در ارتش دفاعی اسرائیل بهصورت داخلی «عملیات راههای متعدد» نامیده میشد، با هدف تخریب تأسیسات زیرزمینی که توسط نیروهای ایرانی برای تولید موشکهای دقیق برای حزبالله در لبنان و رژیم اسد در سوریه استفاده میشد، طراحی شده بود.
این تأسیسات که ارتش آن را با نام رمز «لایه عمیق» نامیده است، در یک کوه در مرکز مطالعات و تحقیقات علمی، معروف به CERS یا SSRC، در منطقه مصیاف سوریه در غرب حما واقع شده بود. این سایت بیش از ۲۰۰ کیلومتر (۱۲۴ مایل) از مرز اسرائیل و حدود ۴۵ کیلومتر (۲۸ مایل) از ساحل غربی سوریه فاصله دارد.
ارتش دفاعی اسرائیل اعلام کرد که این سایت پروژه شاخص ایران در تلاش برای مسلح کردن حزبالله بوده است.
این عملیات با موفقیت توسط یگان نخبه شلدگ نیروی هوایی اسرائیل به همراه یگان جستجو و نجات ۶۶۹ انجام شد. هیچیک از سربازان در طول این عملیات آسیب ندیدند.
افشای این عملیات چند هفته پس از سقوط رژیم اسد که ارتباط نزدیکی با ایران داشت، صورت میگیرد. اسد به ایران اجازه داده بود از خاک سوریه برای تولید و ارسال تسلیحات به حزبالله استفاده کند. نیروهای ایرانی پس از از دست دادن این متحد نزدیک خود از سوریه عقبنشینی کردهاند.
تأسیسات ایرانی
ایران از سال ۲۰۱۷، پس از حمله هوایی اسرائیل به مرکز CERS که سایت ساخت موتور موشک بالای زمین را منهدم کرد، برنامهریزی برای تأسیسات «لایه عمیق» را آغاز کرد.
قبلا یک سایت تولید موشک بر روی سطح زمین برای تأمین بسیاری از پرتابههایی که در نهایت توسط حزبالله به اسرائیل شلیک شد، مورد استفاده قرار میگرفت؛ بهویژه هنگامی که حزبالله در ۸ اکتبر ۲۰۲۳، یک روز پس از تهاجم حماس به جنوب اسرائیل، به شمال اسرائیل حمله کرد.
تخریب این سایت و همچنین سایر حملات ارتش اسرائیل در سوریه که کاروانهای تسلیحاتی حزبالله را هدف قرار داد، ایران را به بازنگری در استراتژی خود واداشت. از اینرو ایران تأسیسات زیرزمینی جدیدی ایجاد کرد که از حملات هوایی اسرائیل مصون باشد.
این سایت که توسط ایران ساخته شده بود، در عمق ۷۰ تا ۱۳۰ متری زیر زمین قرار داشت و تقریباً از طریق حملات هوایی قابل تخریب نبود.
حفاری ایران در کوههای مرکز تحقیقاتی از اواخر سال ۲۰۱۷ آغاز شد. ارتش اسرائیل اعلام کرد از همان لحظهای که ساخت این تأسیسات شروع شد، اطلاعات دقیقی درباره آن داشته است.
تا سال ۲۰۲۱، ایران حفاری و ساخت این مرکز را به پایان رسانده و تجهیزات لازم برای تولید انبوه موشکها را به این مرکز منتقل کرده بود. در سالهای بعد، انتقال تجهیزات ادامه داشت و آزمایشهایی نیز روی خط تولید انجام شد.
این تأسیسات به شکل نعلاسبی ساخته شده بود و دارای یک ورودی در طرف کوه برای مواد اولیه و یک خروجی در نزدیکی آن برای موشکهای تکمیلشده بود. ورودی سوم، در مجاورت این دو، برای امور لجستیکی و دسترسی به دفاتر داخلی تأسیسات استفاده میشد. بخش اداری نیز به قسمت تولید مرتبط بود.
در امتداد این ساختار نعلاسبی حداقل ۱۶ اتاق وجود داشت که خط تولید موشکها را شامل میشد، از جمله مخلوطکنهای سیارهای برای سوخت موشک، تا بخشهای ساخت بدنه موشک و اتاقهای رنگآمیزی.
این تأسیسات هنوز بهطور کامل فعال نشده بود که اسرائیل عملیات خود را علیه آن آغاز کرد، اما به گفته ارتش، در مراحل نهایی اعلام بهرهبرداری توسط ایران قرار داشت. حداقل دو موشک بهطور موفقیتآمیز بهعنوان بخشی از آزمایش تولید شده بودند و موتورهای موشک بهصورت انبوه ساخته میشدند.
ارتش اسرائیل تخمین زده است که این تأسیسات میتوانست سالانه بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ موشک تولید کند، از جمله موشکهای دوربرد با برد تا ۳۰۰ کیلومتر، موشکهای هدایتشونده دقیق با برد تا ۱۳۰ کیلومتر و راکتهای کوتاهبرد با برد ۴۰ تا ۷۰ کیلومتر.
بر اساس ارزیابیهای ارتش، این تأسیسات که نسبتاً نزدیک به مرز لبنان قرار داشت، برای جایگزینی روش ارسال موشکها و قطعات از خاک ایران به لبنان از طریق سوریه طراحی شده بود. این کاروانها طی سالهای گذشته، بارها توسط نیروی هوایی اسرائیل هدف قرار گرفته بودند. فاصله کم این تأسیسات تا لبنان، انتقال تسلیحات را بسیار آسانتر میکرد.
آمادهسازی برای حمله
ایده کلی برای حمله و تخریب این تأسیسات سالها پیش مطرح شد، اما تنها زمانی که جنگ چندجانبه کنونی آغاز شد، مقامات ارشد شروع به بررسی جدی آن کردند.
یگان شلدگ نیروی هوایی اسرائیل به دلیل قابلیتها و آموزشهای خود انتخاب شد. نیروی هوایی اسرائیل معتقد بود که انجام این عملیات با استفاده از نیروهای ویژه خود مؤثرتر از استفاده از یگان کماندوی نیروی زمینی یا دریایی خواهد بود.
دو ماه قبل از اجرای عملیات، اعضای شلدگ (Shaldag) و یگان ۶۶۹ برای این مأموریت تمرین کردند. این تمرینات شامل مدلسازیها و سناریوهای مختلف بود تا در صورت بروز هرگونه مشکل، راهحل جایگزین وجود داشته باشد.
این تمرینات همزمان با کارزار علیه حماس در غزه و حملات نیروی هوایی اسرائیل در لبنان و دفاع در برابر حملات روزانه موشکها و پهپادهای حزبالله و دیگر شبهنظامیان وابسته به ایران انجام شد.
تمرینات به خودی خود از نظر نیروی هوایی اسرائیل پرخطر تلقی میشد، زیرا توجه و منابع زیادی را در بحبوحه جنگ به خود اختصاص داده بود و اگر عملیات اجرا نمیشد، تمام تلاشها بینتیجه میماند.
این نقشه گرافیکی ترسیمشده، مرکز موشکی زیرزمینی ایران را در نزدیکی مصیاف سوریه نشان میدهد که ۸ سپتامبر ۲۰۲۴ هدف حمله واحد ویژه ارتش اسرائیل قرار گرفت
تلاشهای اطلاعاتی پیش از عملیات برای تعیین محل دقیق فرود سربازان، نحوه ورود به تأسیسات و تخریب آن، نقشهبرداری از چیدمان سایت و بررسی تهدیدات احتمالی - از جمله سامانههای دفاع هوایی و نیروهای زمینی سوریه - افزایش یافت.
در نهایت، زمان اجرای عملیات نیز باید تعیین میشد. ۸ سپتامبر به دلیل عوامل مختلف، از جمله شرایط آب و هوایی مناسب برای پرواز بالگردهای نیروی هوایی، انتخاب شد.
جدول زمانی حمله
عصر روز ۸ سپتامبر، ۱۰۰ نفر از اعضای یگان شلدگ و ۲۰ نفر از یگان ۶۶۹ با چهار بالگرد سنگین ترابری CH-53 “یاسور” از یک پایگاه هوایی در اسرائیل به سمت سوریه حرکت کردند.
به همراه آنها، دو بالگرد جنگی برای حمایت نزدیک هوایی، ۲۱ جت جنگنده، پنج پهپاد و ۱۴ هواپیمای جاسوسی و پشتیبانی دیگر نیز اعزام شدند. همچنین، ۳۰ هواپیمای دیگر در اسرائیل آمادهباش بودند تا در صورت بروز هرگونه مشکل وارد عمل شوند.
شش بالگرد از فراز دریای مدیترانه و دور از سواحل لبنان عبور کردند و سپس از فراز خط ساحلی سوریه وارد این کشور شدند. بالگردها به شکلی غیرمعمول در ارتفاع بسیار پایین پرواز کردند تا از شناسایی توسط رادارها و سامانههای دفاع هوایی سوریه جلوگیری کنند.
بر اساس اعلام ارتش اسرائیل، منطقه مصیاف در آن زمان پس از دمشق دومین تراکم بالای سامانههای دفاع هوایی در سوریه را داشت. این منطقه شامل دهها رادار و سامانههای دفاعی بود که میتوانستند هواپیماهای اسرائیلی را شناسایی و رهگیری کنند. برخی از این رادارها پیشتر در حملات نیروی هوایی اسرائیل تخریب شده بودند و تا ۸ سپتامبر تعمیر نشده بودند.
پیچیدگی مأموریت با حضور گسترده نیروهای روسی در سواحل سوریه که سامانههای دفاع هوایی خود را در آنجا مستقر کرده بودند، افزایش یافته بود.
بالگردها تنها در مدت ۱۸ دقیقه از خط ساحلی سوریه به محل تأسیسات پرواز کردند، بدون اینکه شناسایی شوند. همزمان، جتهای جنگنده و پهپادهای نیروی هوایی اسرائیل به همراه ناوچههای موشکی نیروی دریایی، موجی از حملات را علیه تأسیسات CERS و چندین سایت دیگر در سوریه آغاز کردند. این حملات برای پوشاندن حرکت بالگردها و ایجاد این تصور برای ارتش سوریه طراحی شده بود که این یک حمله معمولی اسرائیلی است؛ حملاتی که صدها بار طی سالهای گذشته، از جمله در مصیاف، انجام شده بود.
بخشی از این حملات برای دور کردن سربازان سوری از CERS طراحی شده بود، هرچند که دهها سرباز شناسایی شدند که به سمت تأسیسات حرکت میکردند. حملاتی نیز علیه جادهها و هر کسی که تلاش میکرد به سایت نزدیک شود، انجام شد.
اولین بالگرد CH-53 “یاسور” نزدیک ورودی تأسیسات فرود آمد و چند کماندوی شلدگ را پیاده کرد، در حالی که دو بالگرد دیگر همزمان در نقطه دیگری در منطقه، مشرف به مرکز علمی، فرود آمدند. بالگرد چهارم چند دقیقهای منتظر ماند و سپس در محل فرود بالگرد اول، نیروهای بیشتری را پیاده کرد.
چهار بالگرد سپس به نقاط دیگری در منطقه پرواز کردند، در آنجا فرود آمدند و بیش از دو ساعت منتظر ماندند تا ۱۰۰ کماندو مأموریت خود را انجام دهند.
۲۰ نفر از اعضای یگان ۶۶۹ که همچنان در بالگردها بودند، در صورت مجروح شدن هر یک از کماندوها آماده واکنش بودند. برنامه این بود که مجروحان را درمان کنند، اما تا پایان مأموریت منطقه را ترک نکنند. برای این منظور، یگان ۶۶۹ تجهیزات پزشکی اضافی را به همراه داشت تا در صورت نیاز به عنوان بیمارستان موقت عمل کند.
اینفوگرافیک کارخانه زیرزمینی تولید موشک ایران در نزدیکی مصیاف سوریه
در تأسیسات، تیم اول کماندوها منطقه را امن کردند، در حالی که تیم دوم به سمت ورودی پیشروی کرد و دو نگهبان را از پای درآورد. تیم سوم روی تپهای نزدیک مستقر شد و با استفاده از پهپاد کوچک، عملیات را نظارت و هر فردی که به تأسیسات نزدیک میشد را هدف قرار داد.
در شبها، سربازان سوری سه ورودی تأسیسات را قفل کرده و محیط را نگهبانی میدادند. ارتش اسرائیل اعلام کرد که در زمان حمله، تعداد نگهبانان کمتر از حد معمول بود؛ چرا که تأسیسات هنوز بهطور کامل فعال نشده بود و هیچکس در داخل آن حضور نداشت.
یکی از چالشهای اصلی این مأموریت، نفوذ به درهای بسیار مستحکم ورودی تأسیسات زیرزمینی بود. به گفته افسرانی که در برنامهریزی و اجرای مأموریت شرکت داشتند، این کار بسیار دشوار بود.
در دقیقه پنجاهم عملیات، اولین تیم از کماندوها موفق شد یکی از ورودیها را باز کند؛ این ورودی مخصوص لجستیک و دسترسی به دفاتر بود. سربازان وارد سایت شدند و به دو ورودی خط تولید - بخش نعلاسبی - رسیدند و با استفاده از لیفتراکهای موجود در تأسیسات، آنها را باز کردند. ارتش اسرائیل پیشاپیش میدانست که چنین تجهیزاتی در تأسیسات وجود دارد و به همین دلیل برخی از کماندوهای شرکتکننده در عملیات را برای دریافت گواهینامه کار با لیفتراک آموزش داده بود.
همزمان، تیم دیگری از کماندوها که حامل مواد منفجره بودند به ورودیها رسیدند. نیروها یک موتورسیکلت چهارچرخ را با یکی از بالگردها به محل آورده بودند تا بتوانند سریعتر در تأسیسات جابجا شوند و مواد منفجره را در مکانهای مورد نظر کار بگذارند.
حدود ۵۰ نفر از کماندوها در طول خط تولید تأسیسات حرکت کرده و بمبهایی را به تمامی تجهیزات، بهویژه سه مخلوطکن سیارهای، متصل کردند. ۵۰ نفر دیگر خارج از تأسیسات ماندند و با پایش منطقه و شلیک به تهدیدات، آن را ایمن نگه داشتند.
در این حین، جتهای جنگنده نیروی هوایی اسرائیل به حملات خود در منطقه اطراف ادامه دادند تا از نزدیک شدن دهها نفر که ظاهراً سربازان سوری بودند جلوگیری کنند. در مجموع، هواپیماهای نیروی هوایی در طول عملیات ۴۹ مهمات را علیه اهداف مختلف به کار گرفتند.
پس از اتمام نصب مواد منفجره - حدود ۳۰۰ کیلوگرم - و اتصال آنها به یک دستگاه انفجاری کنترل از راه دور در ورودی سایت، هر ۱۰۰ نفر از نیروها به محل اولیه فرود بازگشتند. بالگردها از نقاط انتظار خود وارد شده و نیروها را پس از دو ساعت و نیم حضور روی زمین سوار کردند.
هنگامی که سربازان سوار شدند، متخصص اصلی مواد منفجره یگان شلدگ بمبها را منفجر کرد - انفجاری معادل یک تن مواد منفجره، با در نظر گرفتن مواد منفجرهای که در داخل تأسیسات قرار داشت.
سربازانی که در عملیات شرکت داشتند گفتند انفجار زیرزمینی نهتنها قابل مشاهده بود بلکه مانند یک “زلزله کوچک” احساس میشد.
بالگردها سپس از تأسیسات دور شده و به سمت دریا و در نهایت به اسرائیل بازگشتند. برخی تجهیزات، از جمله موتورسیکلت چهارچرخ، در محل جا گذاشته شد.
به گفته ارتش اسرائیل، صدها سرباز سوری حدود یک ساعت پس از خروج نیروها به تأسیسات CERS رسیدند، که این موضوع اهمیت محدودیت زمانی عملیات را نشان میدهد.
ارتش اسرائیل برآورد کرده که در طول عملیات، حدود ۳۰ نگهبان و سرباز سوری کشته شدند. رسانههای سوری در آن زمان از ۱۴ کشته و ۴۳ زخمی خبر دادند.
سربازان همچنین برخی اسناد اطلاعاتی موجود در تأسیسات را به دست آوردند که به گفته ارتش، ارزیابیهای آنها مبنی بر نزدیک بودن سایت به مرحله عملیاتی شدن را تأیید کرد.
در حال حاضر، ارتش اسرائیل اعلام کرده است که این سایت زیرزمینی مورد استفاده نیست و ایران پس از سقوط رژیم اسد از سوریه عقبنشینی کرده است.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
روزنامه گاردین
یک وزیر سابق امنیتی بریتانیا میگوید تصمیم دونالد ترامپ برای صدور مجوز ترور یک فرمانده برجسته ایرانی زنجیرهای از وقایع را به راه انداخت که ایران را به عنوان یک قدرت ضعیف معرفی کرد و به سرنگونی بشار اسد منجر شد.
تام توگندهات، که اکنون در میان اعضای مستقل حزب محافظهکار قرار دارد و قصد دارد بر سیاست خارجی تمرکز کند، همچنین پیشبینی کرد که رژیم ایران طی چند سال آینده سقوط خواهد کرد. او گفت که اگر به درستی مدیریت شود، سوریه میتواند طی یک دهه به قطب اقتصادی خاورمیانه تبدیل شود.
این که یک وزیر سابق کابینه بریتانیا از اقدامی که برخی آن را یک قتل فراقضایی جنجالی میدانند تمجید کند، امری غیرمعمول است.
اظهارات او اندکی پیش از پنجمین سالگرد قتل قاسم سلیمانی در بغداد بیان شد، سالگردی که در آن رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله علی خامنهای، بار دیگر در سخنرانی خود در تهران ادعا کرد که رهبری جدید سوریه مجبور به عقبنشینی خواهد شد، زیرا «جوانان قیام خواهند کرد» تا رژیم تازهتأسیس سنی را شکست دهند.
سلیمانی نقش کلیدی در استفاده از سوریه و عراق به عنوان پایگاهی برای مقابله با گروه سنی اسلامگرا موسوم به دولت اسلامی (داعش) و تثبیت منافع ایران در هر دو کشور داشت.
توگندهات در پادکست Conflicted استدلال کرد که مرگ سلیمانی در یک حمله پهپادی نقطه عطفی بوده است.
او گفت: «همیشه مرا تحت تأثیر قرار میدهد که چگونه برخی افراد میتوانند بسیار کلیدی و محوری برای یک سازمان باشند، بیش از آنچه در لحظه متوجه میشوید. واقعیت این است که وقتی قاسم سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ کشته شد، تمام روابط و توافقات منطقهای را در ذهن خود داشت.»
«او جایگزین شد، اما نه بهطور واقعی، زیرا هیچکس نمیتوانست روابط شخصی ۲۰ سالهای را که او داشت جایگزین کند. این همان چیزی است که همهچیز را از هم گسست. بنابراین باید بگویم، میدانم که این دیدگاه محبوب نیست، اما رئیسجمهور ترامپ به طور مؤثری ماشهای را کشید که سرآغاز سقوط رژیم اسد شد.»
توگندهات، رئیس سابق کمیته منتخب امور خارجی، همچنین به بحران داخلی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به دلیل از دست دادن سوریه اشاره کرد. او گفت: «اعضای جوان سپاه دو چیز میگویند. اول اینکه فرماندهان قدیمی فاسد و بیکفایت هستند. به همین دلیل است که حزبالله به حال خود رها شده و شکست خورده است، به همین دلیل است که متحدان قدیمی مانند اسد سقوط کردهاند. این یکی از چیزهایی است که آنها میگویند.»
او افزود: «دومین چیزی که آنها میگویند این است که شایعاتی شنیدهاند. نمیدانم چقدر صحت دارد، اما شایعاتی شنیدهاند که آیتالله و دولت در تهران میخواهند با آمریکاییها مذاکره کنند تا راهی برای خروج از این وضعیت پیدا کنند و بتوانند در قدرت باقی بمانند. آنها میگویند که به هیچ وجه هیچکس نمیتواند با قاتلان قاسم سلیمانی مذاکره کند.»
«حالا این یعنی که درون خود رژیم یک مشکل بسیار بزرگ و یک چالش واقعاً جدی وجود دارد، چون عملاً هیچ راهحلی وجود ندارد. این جوانان تندرو سپاه، یعنی افراطیترینِ افراطیها، تلاش میکنند رژیم را به سطحی از پاکی و خلوص متعهد کنند که با واقعیت کاملاً ناسازگار است.»
توگندهات به اجماع فزایندهای در دولت اصلاحطلب تهران اشاره میکند که بر این باور است که باید به دنبال مذاکره مستقیم با دونالد ترامپ بر سر یک توافق هستهای جدید بود، اعتقادی که با مقاومت تندروها روبهرو شده است.
توگندهات، که مخالف توافق اولیه هستهای در سال ۲۰۱۵ بود و به عنوان وزیر امنیت از قرار دادن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی حمایت میکرد، انقلاب سوریه را یک نقطه عطف گستردهتر میداند.
او گفت: «صادقانه بگویم، اگر بتوانیم شرایط سوریه را در ۱۰ سال آینده درست کنیم، سوریه نه تنها میتواند یک قطب ثبات باشد، بلکه میتواند به یک نیروی اقتصادی فوقالعاده در منطقه تبدیل شود و همانطور که طی دهها هزار سال گذشته این کار را کرده است، ثبات و تمدن را به جهان صادر کند.»
«لحظاتی مانند اکنون وجود دارد که دوران قدیم مرده است، توهمات قدیمی از بین رفتهاند، و عوامل مختلفی در حال نابودی آن هستند. و من حدس میزنم که رژیم تهران نیز در چند سال آینده از بین خواهد رفت. بنابراین فکر میکنم یک فرصت واقعی برای گسترش آزادی و فرصت وجود دارد.»
او همزمان تأکید کرد که در سوریه، کشوری که در آن گروههای کُرد و گروه اسلامگرای سنی افراطی حیات تحریر شام (HTS) برای کسب نفوذ مبارزه میکنند، خطرات قابلتوجهی وجود دارد.
توگندهات غرب را متهم کرد که در خاورمیانه هیچ استراتژی بلندمدتی ندارد. او استدلال کرد که خروج از افغانستان و شکست باراک اوباما در پایبندی به خطوط قرمز خود وقتی که اسد در سال ۲۰۱۳ از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد، فرصتی را برای ولادیمیر پوتین فراهم کرد تا خود را به عنوان یک مرد قدرتمند و قابل اعتماد معرفی کند.
توگندهات گفت که غرب در نقاط مختلف تصمیمگیری، «ضعف نشان داد و بیثباتی خود را به نمایش گذاشت».
او افزود: «پوتین به هیچ وجه با ثباتتر از ما نیست، اما او توهم ثبات را دارد. و این همان نظریه کاملاً کاذب “مرد قدرتمند” است. البته این کاملاً مزخرف است، اما توهم او واقعی به نظر میرسد، و همین برای تصمیمگیریهایی کافی بوده است که به رنج گسترده منجر شدهاند.»
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
رکز تولید بمب بشکهای رژیم اسد برای کشتارهای بزرگ
دیدهبان حقوق بشر سوریه میگوید بر اساس آخرین آمارها، تا کنون دستکم ۵۲۸ هزار تن از مردم سوریه در جنگ داخلی این کشور کشته شدهاند.
این نهاد گزارش تازهٔ خود را در جمعبندی از رویدادهای این کشور در سال ۲۰۲۴ ارائه کرد که در اواخر آن حکومت بشار اسد فروپاشید و خود او از سوریه گریخت.
همزمان، وزیر اطلاعرسانی در دولت موقت سوریه قول داد آزادی بیان و مطبوعات در حکومت تازه به قدرت رسیده رعایت شود.
گزارش انتشار یافته از سوی دیدهبان حقوق بشر سوریه در روز چهارشنبه ۱۲ دی حاکی است بیش از ۵۲۸ هزار قربانیِ کشتهشده در جنگ داخلی ۱۳ ساله این کشور، کسانی هستند که مرگ آنها به تازگی و پس از دسترسی به مراکز بازداشت و اسناد مربوط به گورهای دستهجمعی به دنبال سقوط حکومت بشار اسد، تأیید شده است.
این گروه ناظر مستقر در بریتانیا افزود در سال ۲۰۲۴، شش هزار و ۷۷۷ تن در ادامه جنگ داخلی سوریه کشته شدند.
این گزارش حاکی است سه هزار و ۵۹۸ تن از کشتههای سال ۲۰۲۴ که این هفته به پایان رسید، غیرنظامی بودند که ۲۴۰ زن و ۳۳۷ کودک هم در بین آنها هستند.
در سال ۲۰۲۳، شمار کشتههای جنگ داخلی چهار هزار و ۳۶۰ نفر ثبت شده بود که حدود یک هزار و ۹۰۰ تن از آنها هم غیرنظامی بودند.
دیدهبان حقوق بشر سوریه از سال ۲۰۱۱ که اعتراضات مردمی علیه حکومت بشار اسد آغاز شد، با تشکیل شبکهای از منابع داخل سوریه به رصد رویدادهای جنگ داخلی پرداخت و با گزارش آن، به یکی از منابع اصلی برای رسانههای غربی در خصوص رویدادهای سوریه تبدیل شد.
حکومت بشار اسد متهم بود که با سرکوب آزادی بیان و مطبوعات، مانع از افشای کشتارهای این کشور میشود و هنوز نیز آستین تایس، یک گزارشگر آمریکایی که در سال ۲۰۱۲ برای پوشش رویدادهای سوریه به این کشور رفته بود، ناپدید است.
دیدهبان حقوق بشر سوریه اعلام کرد در جنگ داخلی مرگ بیش از ۶۴ هزار بازداشتی و زندانی را بر اثر شکنجه، شرایط بد زندانها و سهلانگاری زندانهای سوریه در رسیدگی به وضعیت درمانی محبوسین ثبت کرد.
در نخستین ساعات فرار بشار اسد به روسیه و رسیدن شورشیهای «هیئت تحریر الشام» از ادلب به دمشق، هزاران سوری به زندانهای این کشور مانند زندان بدنام صیدنایا رفتند تا از وضعیت عزیزان خود زندانی خود خبری بگیرند.
بیش از ۲۰ هزار زندانی در شبانهروز نخست فروپاشی حکومت بشار اسد آزاد شدند. اما هنوز بیش از ۱۱۲ هزار تن از محبوسین ناپدید هستند که احتمال میرود آنها هم کشته شده باشند.
فعالان مدنی سوری در گروههای مختلف این هفته اعلام کردند تلاش گستردهای را برای جلوگیری از انهدام اسناد «جنایات» دوران حافظ و بشار اسد آغاز کردهاند اما به گفته آنها، بخشی از مدارک از سوی مسئولان زندانها به درخواست حکومت اسد در آخرین روزها سوزانده شده بود.
حکومت جدید «ضامن آزادی بیان و مطبوعات»
وزیر اطلاعرسانی در دولت موقت منصوب شده از سوی احمد الشرع، فرمانده «اداره عملیات سوریه»، گفت پس از دههها کنترل شدید حکومت اسد و حزب بعث، دولت تازه متعهد به تلاش برای آزادی بیان و آزادی رسانهها است.
محمد العمر روز سهشنبه ۱۱ دی در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه گفت حکومت جدید نمیخواهد مانند رژیم پیشین تنها یک رسانه رسمی داشته باشد که هدفش «صیقل دادن تصویر قدرت حاکم» بود.
آقای عمر وزیر اطلاعات در «دولت» شورشیهای «هیئت تحریر الشام» در استان ادلب بود. او گفت «ما در حال کار بر روی بازسازی فضای آزاد رسانهای و حرفهای هستیم» که تحولات واقعی را بازتاب دهد.
گزارشگران بدون مرز، یک نهاد ناظر بر آزادی اطلاعرسانی، سوریه را تا پیش از فروپاشی حکومت اسد، در رتبه یکی به آخر از فهرست کشورهای جهان در ارتباط با آزادی مطبوعات قرار داده بود. در سال ۲۰۲۴، تنها وضعیت اریتره و افغانستان بدتر از سوریه بود.
به توصیف خبرگزاری فرانسه، رسانه رسمی سوریه (سانا و البعث، روزنامه حزب حاکم خاندان اسد)، که دههها «افتخارات» و «دستاوردهای» «رهبر» را در بوق و کرنا کرده بودند، ساعاتی پس از فروپاشی حکومت اسد، به «شور انقلابی پیوستند».
حکومت جدید قول رعایت حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی را نیز داده است؛ امری که آمریکا و دولتهای اروپایی بر آن تأکید کردهاند.
هفته گذشته درگیریهای مسلحانهای در غرب سوریه رخ داد که مسئولان جدید آن را تلاش نیروهای وفادار به بشار اسد در میان طایفه علویها برای ایجاد بحران دانستند.
رادیو فردا
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
روزنامه هممیهن
در عصر اضطراب در مورد آیندهی دموکراسی، زمانی که کتابهای جدید بهطور معمول با عناوینی مانند «چگونه دموکراسیها میمیرند و چگونه دموکراسیها پایان مییابند»، منتشر میشوند، کتاب جدید دیوید استاساویج کاوش عمیقتری به گذشته و پیام امیدوارکنندهتری دربارهی آینده ارائه میدهد. برخلاف انبوه کتابها و مقالات اخیر در مورد این موضوع، که معمولاً تمرکز آنها به یکی، دو قرن گذشته محدود شده است، «فرود و فراز دموکراسی: از تاریخ باستان تا امروز» استاساویج، تاریخ جهانی دموکراسی چندین هزارساله را آشکار میکند. از این نظر، روند تاریخهای «فراروایت» که توسط نویسندگانی مانند جرد دایموند، ایان موریس و والتر شیدل رایج شده است، ادامه مییابد.
امروز وقتی از دموکراسی حرف میزنیم به نظامی سیاسی میاندیشیم که در آن تمام بزرگسالان میتوانند در فاصلههای مشخص در انتخابات آزاد و منصفانه که در آنها نامزدهای گوناگون میتوانند با هم رقابت کنند رأی بدهند. بخش مهمی از این تحول مربوط به سدهی بیستم است. ولی اگر به گذشته بیاندیشیم ممکن است به این فکر کنیم که دموکراسی ممکن است اشکال دیگری هم داشته باشد.
یکی از اهداف کتاب «فرود و فراز دموکراسی» این است که این روایت دیرینه را واژگون کند که دموکراسی در زمان و مکان خاصی (یعنی یونان باستان) ابداع شد و بعداً توسط اروپاییان مدرن احیا شد. استاساویج استدلال میکند که دموکراسی، بهجای اینکه یک نشانهی بارز غرب باشد، درواقع در جوامع اولیه در سراسر جهان رایج بود. بااینحال با بزرگتر شدن دولتها، مقیاس دموکراسی دشوارتر از آنچه شد که او «جایگزین استبدادی» میخواند.
بنابراین بسیاری از دموکراسیهای اولیه توسط حکومتهای خودکامه در مقیاس بزرگتر تسخیر شدند. حتی زمانی که جوامع دموکراتیک بر پادشاهیهای بزرگتر غلبه کردند و آنها را فتح کردند، اغلب در این فرآیند خودکامه شدند، زیرا وارث یک دولت متمرکز با ساختارهای بوروکراتیک بودند. علاوه بر مشکل مقیاس، دموکراسی اولیه نیز توسط فناوریهای جدید تضعیف شد که به حاکمان اجازه میداد، فعالیتها و تولیدات رعایای خود را با دقت بیشتری زیر نظر بگیرند.
این اولین «فرود دموکراسی» است که در عنوان کتاب به آن اشاره شده است. «فراز دموکراسی» بعدی به ظهور شکل جدیدی از دولت نمایندگی در قرن هجدهم اشاره دارد که در ابتدا در امتداد ساحل شمالی اقیانوس اطلس پیدایش یافت که اکنون از آنجا به بسیاری از نقاط جهان گسترش یافته است. این سیستم جدید که استاساویج آن را «دموکراسی مدرن» مینامد، با حق رأی گسترده و قوه مقننهای مشخص میشود که در آن نمایندگان ملزم به دستورات انتخابکنندگان خود نیستند.
کتاب استدلال میکند که دموکراسی مدرن مشکل مقیاس را حل کرده است، درحالیکه ویژگیهای استبدادی خاصی را نیز در خود گنجانده است، مانند یک دولت قوی با بوروکراسی متمرکز.
این کتاب یک بررسی جامع از تاریخ و تکامل نظامهای دموکراتیک در سراسر جهان است. استاساویج، محقق برجستهی علوم سیاسی و تاریخ، تحلیلی عمیق ارائه میدهد که دموکراسی را از ریشههای باستانی آن تا دوران مدرن ردیابی میکند و تغییرات کلیدی، چالشها و احیای آن را در کانون توجه قرار میدهد. او میکوشد تا درک عمیقتری از دلایل موفقیت یا شکست دموکراسی در مناطق مختلف جهان به دست آورد و عواملی را که در پایداری یا زوال آن نقش دارند، بررسی کند. این کتاب شامل ۱۲ فصل است که در سه بخش اصلی تنظیم شده است.
فصلهای یک تا چهار به دنبال توضیح منشأ دموکراسی، ارائه شواهدی مبنی بر شیوع گسترده آن در دوران پیشامدرن و نشان دادن راههایی است که در آن پیشرفت تمدن، اغلب دموکراسی اولیه را تضعیف میکند. در فصلهای ۵ تا ۸، استاساویج تلاش میکند تا واگرایی سیاسی بین اروپای مدرن و بقیه جهان را توضیح دهد. او این کار را با ردیابی ظهور نمایندگی (یکی از ویژگیهای تعیینکننده دموکراسی مدرن) در اروپای قرون وسطی در فصل ۵ انجام میدهد. دو فصل بعدی، به بررسی این موضوع میپردازد که چرا دموکراسیهای در مقیاس بزرگ بهترتیب در چین و جهان اولیه اسلام ظهور نکردند. فصل ۸ برای رد این ادعاها استدلال میکند که تاریخ اقتصادی به تنهایی میتواند واگرایی سیاسی اروپای مدرن را توضیح دهد.
بخش سوم و آخر کتاب ظهور و گسترش دموکراسی مدرن را بررسی میکند. فصلهای ۹ و ۱۰ نشان میدهند که چقدر شخصیت دموکراسی مدرن مدیون ویژگیهای تاریخ انگلیس و آمریکا است. فصل ۱۱ گسترش حیرتانگیز دموکراسی مدرن را در چند قرن گذشته مورد بحث قرار میدهد، ازجمله اخیراً در مناطقی از جهان که تصور میشد برای حفظ دموکراسی، بسیار فقیر یا توسعهنیافته بودند.
فصل آخر درسهای آموختهشده در سراسر کتاب را بهکار میگیرد تا برخی از افکار را در مورد آنچه آینده ممکن است نهتنها برای آمریکا، بلکه برای چین داشته باشد، ارائه دهد. در مورد آمریکا، استاساویج مدعی است که تاریخ طولانی دموکراسی باید ما را به آیندهی آن امیدوار کند، مشروط بر اینکه تلاشها و سرمایهگذاریهای مستمری برای مقابله با بهویژه دو چالش انجام دهیم: افزایش قدرت اجرایی و بیاعتمادی شهروندان به دولت.
ازجمله ویژگیهای قابلتوجه این کتاب نثر روان، گستره تاریخی وسیع و دههها تحقیق دقیقی است که برای نوشتن آن انجام شده است. خوانندهی این کتاب سفرش را از بینالنهرین و هند باستان شروع میکند تا آمریکای پیش از استعمار و آفریقا، تا عربستان قرون وسطایی، اروپا و فراتر از آن میرود.
در پایان، «فرود و فراز دموکراسی» کتاب مهمی برای عصر عدم اطمینان سیاسی ما است. در دنیایی که در آن «متخصصان دموکراسی» کم نیستند و هرکدام پیشبینیهای وحشتناکی دربارهی آینده ارائه میکنند و این کتاب عمق تاریخی و تحلیلهای ظریفی را دربارهی دموکراسی ارائه میکند و میتواند از اضطراب ما بکاهد. این کتاب با بحث دربارهی رژیمهای دموکراتیک در طول تاریخ، همچنین بحثهای موازی دربارهی دولتهای استبدادی نشان میدهد که چه عوامل، انتخاب و توالی وقایع باعث شد که دولتهای مختلف در مسیر دموکراسی یا خودکامگی قرار گیرند.
«فرود و فراز دموکراسی» نوشته دیوید استاساویج، با ترجمهی لیلا سازگار در ۵۰۶ صفحه توسط انتشارات نشر نو منتشر شده است.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی در ایران که سال گذشته میلادی برنده جایزه نوبل صلح شد، طی مرخصی کوتاه خود از زندان در گفتگو با نشریه اِل(ELLE) گفت: «مبارزه ما زندانیان سیاسی برای حفظ ظاهر عادیمان یک چالش است، چون که باید به بازجوها و شکنجهگران نشان دهیم که نمیتوانند ما را بشکنند.»
خانم محمدی در بخشی از گفتگو با این نشریه فرانسوی در مورد وضعیت زندانیان سیاسی در ایران توضیح داد: «در زندان سیاسی ایران جایی برای عادی بودن وجود ندارد. فراتر از این که افراد بیگناه خودسرانه در آنجا بازداشت میشوند، انزوا یکی از رایجترین ابزارهای شکنجه است. جایی است که زندانیان سیاسی میمیرند. من شخصاً مواردی از شکنجه و خشونت جنسی فجیع علیه زندانیان را ثبت کردهام.»
برنده جایزه نوبل صلح در سال ۲۰۲۴ با تاکید بر این که «روحیهاش همچنان پولادین است»، ادامه داد: «با وجود خشونت و مرگی که مدام سعی در برقراری آن دارند، زندگی همیشه باید (در زندان) حکمفرما باشد. روحیه کلید بقا برای تحمل محرومیت، جدایی از عزیزان و خشونت است.»
خانم محمدی سپس به تجربه عملی خود و سایر زندانیان سیاسی زن در ایران اشاره کرد و گفت: «ما اغلب با وجود ممنوعیت رسمی از سوی مقامهای زندان، تحصنهایی را در حیات زندان برگزار میکنیم، جایی که شعارهایی علیه مجازات اعدام، آپارتاید جنسیتی و جمهوری اسلامی سر میدهیم. در واکنش، مقامهای زندان ما را از ملاقات و تلفن محروم میکنند و در دادگاههای انقلاب احکام اضافی دریافت میکنیم که ما آن را به رسمیت نمیشناسیم و مشروعیتی برای آنها قائل نیستیم. بند زنان زندان اوین جایی است که در آن خشونت حکومت مستبد و زنستیزِ مذهبی ادامه دارد، اما در عین حال محلی است که زنان در آن مقاومت میکنند و زندگی و شادی را تحمیل میکنند.»
این فعال حقوق بشر خاطرنشان کرد: «در بند زنان، ما هفتاد نفر هستیم، از همه پیشینهها، همه سنین و همه گرایشهای سیاسی. برخی از همبندیهای من با وجود این که مدت زیادی را در زندان گذرانده بودند، به حبس طولانیمدتتر محکوم شدند. روزنامهنگاران، نویسندگان، روشنفکران، افرادی با مذاهب مختلف که تحت آزار و اذیتند، از جمله بهائیان، همچنین کردها، فعالان حقوق زنان... آنها زنانی قوی هستند.»
خانم محمدی سپس در پاسخ به سوالی مبنی بر این که زمانی که پس از خروج موقت از زندان، پس از بازشدن درِ آمبولانس حامل او، در حالی که حجاب اجباری به سر نداشت، شعار «زن، زندگی، آزادی» را سر داد، چه احساسی داشت؟، گفت: «وقتی در آمبولانس باز شد، احساسات متفاوتی داشتم. از این که همبندیهایم را ترک کرده بودم، احساس گناه می کردم و بخشی از وجودم هنوز در زندان بود. اما وقتی خیابان را آنگونه پر جنب و جوش دیدم که زنان زیادی بدون روسری، موهایشان را به رخ می کشیدند، به نوعی از درون احساس کردم آزادی یعنی چه، آزاد بودن برای حرکت بدون همراهی دائمی نگهبانان، بدون قفل و درهای بسته، همچنین این که جنبش “زن، زندگی، آزادی” هنوز زنده بود، حس خوبی به من داد. در اعماق قلب و جانم آرزوی آزادی واقعی، یعنی پایان دادن به ظلم و استبداد مذهبی را دارم.»
او تاکید کرد: «”زن، زندگی، آزادی” نه تنها از بین نرفته است، بلکه هر لحظه از زندگی مردم را به شکلهای تازهای سیراب میکند.» خانم محمدی ادامه داد: «فکر میکنم به خاطر قدرت این جنبش است که جمهوری اسلامی جرأت نمیکند قانون حجاب مورد نظر مجلس شورای اسلامی را به اجرا بگذارد.»
این فعال حقوق بشر در بخش دیگری از این گفتگو توضیح داد: «رژیم اسلامی تسلیم شدن زن را نقطه راهبردی برای تثبیت قدرت و تداوم سلطه نه تنها بر زنان، بلکه بر کل بدنه اجتماعی میداند. زیرا با تحمیل حجاب اجباری، نه تنها بدن زنان بلکه کل جامعه را با تکیه بر قیمومیت شوهران و پسران کنترل میکند. هدف زنان با نشانه گرفتن این تسلیم، تا حد زیادی کسب حقوق خود همزمان با مقابله با استبداد است. اگر موفق شویم این سلطه را از بین ببریم، استبداد سرنگون خواهد شد.»
خانم محمدی در مورد تاثیر دریافت جایزه نوبل صلح بر روند مبارزه خود نیز گفت: «فکر میکنم وظیفه ما به عنوان مدافعان حقوق بشر این است که صدای مردم ایران در مبارزه آنها برای آزادی، برابری و دموکراسی باشیم. شاید ما، برندگان جایزه نوبل از سراسر جهان و به ویژه آنها که از خاورمیانه هستند وظیفه داریم که صدای زنان تحت ستم در کشورهای این منطقه باشیم. من فکر میکنم مهمترین ماموریت ما جرمانگاری آپارتاید جنسیتی در سازمان ملل است ... من این تحقق مهم را به صورت کتبی در نامهای خطاب به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، درخواست کردم.»
برنده جایزه نوبل صلح در سال ۲۰۲۴ در مورد پیشبینی خود از تحولات ایران در سال جدید میلادی نیز گفت: «حرکت مردم به سمت دموکراسی، آزادی و برابری اجتنابناپذیر است و ریشه در سنت دیرینه مبارزات ایرانیان دارد و حاصل آگاهی جمعی است. پیروزی بالاخره حاصل میشود، اما مسیرِ پیشِ رو بدون فراز و نشیب نخواهد بود.»
خانم محمدی در بخش پایان این گفتگو نیز با تاکید بر این که همچنان آمادگی دارد تا برای رساندن صدای مردم ایران به گوش جهانیان، تمامی خطرات موجود را بپذیرد، گفت که از مردم سراسر جهان انتظار میرود که از مبارزه مردم ایران برای دموکراسی، آزادی و برابری حمایت کنند.
یورونیوز فارسی
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
شرق: سال ۲۰۲۴ آخرین سال نسل آلفا بود و حالا هر کودکی که از سال ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۹ میلادی (از سال ۱۴۰۳ تا ۱۴۱۷ خورشیدی) متولد شود، نسل بتا نام خواهد گرفت.
نسل بتا، به عنوان نسل بعدی پس از آلفا، توجه بسیاری از پژوهشگران و جامعهشناسان را به خود جلب کرده است. این نسل که کودکان آن پس از نسل آلفا متولد میشوند، با ویژگیهای منحصربهفردی که تحت تأثیر پیشرفتهای تکنولوژی و تغییرات اجتماعی شکل گرفته، در حال ظهور است. نسل بتا، برخلاف نسل آلفا، با چالشها و فرصتهای متفاوتی روبهرو خواهد شد که در ادامه به تبیین آنها پرداخته میشود.
ویژگیهای نسل بتا
نسل بتا در دورهای پا به عرصه وجود میگذارد که فناوریهای نوظهور، مانند هوش مصنوعی پیشرفته، واقعیت افزوده و متاورس، نقش پررنگتری در زندگی روزمره دارند. این نسل به طور کامل در جهانی متصل و دیجیتالی زندگی خواهد کرد که در آن مرزهای بین دنیای واقعی و مجازی به تدریج محو میشود. در نتیجه، تعاملات اجتماعی نسل بتا به شکل گستردهتری در فضای دیجیتال صورت میگیرد. آموزش، کار، و حتی بازیهای این نسل از ابتدا بر بستر فناوریهای جدید طراحی خواهد شد.
از سوی دیگر، نسل بتا به دلیل زندگی در جهانی که با تغییرات زیستمحیطی شدید مواجه است، بیش از پیش به مسائل پایداری و محیطزیست آگاه خواهد بود. آنها به احتمال زیاد مصرفکنندگانی آگاهتر و مسئولتر خواهند بود و رفتارهایشان بر پایه حفظ منابع طبیعی و کاهش اثرات منفی بر محیط زیست شکل میگیرد.
در کنار این ویژگیها، روانشناسان پیشبینی میکنند که نسل بتا بیشتر از نسل آلفا به مسائل مربوط به سلامت روان اهمیت خواهد داد. این اهمیت ناشی از رشد آگاهی اجتماعی درباره اهمیت سلامت روان و نقش فناوری در ارائه ابزارهای پشتیبانی روانی خواهد بود. با این حال، زندگی کاملاً دیجیتالی میتواند چالشهایی مانند انزوا و کاهش مهارتهای اجتماعی سنتی را نیز به همراه داشته باشد.
مقایسه نسل بتا با نسل آلفا
نسل آلفا، که به عنوان اولین نسل کاملاً دیجیتالی شناخته میشود، در دورهای بزرگ شد که اینترنت و رسانههای اجتماعی به مرحله بلوغ خود رسیده بودند. این نسل، که عمدتاً کودکان متولد دهه ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ هستند، اولین گروهی بودند که از نوزادی با تبلتها، گوشیهای هوشمند، و سیستمهای هوشمند خانگی آشنا شدند. در مقابل، نسل بتا با فناوریهایی که به مراتب پیچیدهتر و یکپارچهتر هستند، رشد خواهد کرد. در اینجا، تفاوتهایی کلیدی بین این دو نسل به چشم میخورد:
نسل آلفا هنوز برخی تعاملات اجتماعی خود را در فضای فیزیکی تجربه کرد، اما نسل بتا احتمالاً بیشتر روابط خود را در بسترهای دیجیتال و در قالب آواتارهای مجازی شکل خواهد داد.
آموزش نسل آلفا ترکیبی از روشهای سنتی و ابزارهای دیجیتال بود، در حالی که برای نسل بتا، آموزش بهطور کامل مبتنی بر فناوریهای هوشمند و سیستمهای یادگیری شخصیسازیشده خواهد بود.
در حالی که نسل آلفا شاهد آغاز جنبشهای جهانی محیطزیستی بود، نسل بتا در دنیایی زندگی خواهد کرد که پیامدهای تغییرات اقلیمی به وضوح قابل لمس است. این امر، مسئولیت بیشتری برای این نسل در قبال محیط زیست به همراه خواهد داشت.
نسل آلفا در جهانی نسبتاً پایدارتر رشد کرد، اما نسل بتا در محیطی با تغییرات اجتماعی و اقتصادی سریعتر، که ناشی از تحولات تکنولوژیکی و جهانیسازی است، پرورش خواهد یافت.
نتیجهگیری
نسل بتا به عنوان نسل آینده، نمایانگر تحولی تازه در الگوهای زندگی، آموزش، و تعاملات اجتماعی خواهد بود. تأثیرات فناوریهای پیشرفته، آگاهی بیشتر درباره محیط زیست، و تغییرات اجتماعی و فرهنگی، این نسل را از نسلهای پیشین متمایز میکند. با وجود شباهتهای قابل توجه با نسل آلفا در جنبههای دیجیتال، نسل بتا با چالشها و فرصتهای تازهای روبهرو خواهد شد که آن را به یکی از جذابترین موضوعات تحقیقاتی در علوم اجتماعی تبدیل کرده است. این نسل، احتمالا با تواناییها و ارزشهای منحصربهفرد خود، نقشی کلیدی در شکلدهی آینده بشر ایفا خواهد کرد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
روزنامه فایننشال تایمز در مطلبی به ارائه برخی پیشبینیها در حوزه مسائل مختلف از زوایای گوناگون در سال جدید میلادی پرداخته است.
به گزارش روز چهارشنبه ایرنا از این روزنامه انگلیسی پرشمارگان، پیشبینیهایی برای سال ۲۰۲۵ صورت گرفته است که بیش از همیشه با جنگ و صلح در این سال جدید مرتبط است؛ پیشبینیهایی درباره جنگ در اوکراین، خاورمیانه، سودان و دیگر درگیری ها در سطح جهانی. هرچند گمانه زنی ها در مورد برخی مسائل دیگر از جمله تهدیدهای ترامپ برای اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی به ایالات متحده، قیمت بیت کوین و هوش مصنوعی نیز بررسی شده است.
در این میان نخستین پیش بینی مربوط به تصمیم هایی است که قرار است دونالد ترامپ رئیس جمهوری منتخب آمریکا در سال جدید میلادی در پیش گیرد:
آیا ترامپ جنگ تعرفهای تمام عیار را آغاز خواهد کرد؟
این روزنامه در پاسخ به این پرسش تشریح کرده است: تهدیدهای رئیس جمهوری منتخب آمریکا در حد تعادل عملی می شود و دستکم ۱۰ درصد تعرفه بر حداقل نیمی از واردات به این کشور تا پایان سال ۲۰۲۵ اعمال می شود. فایننشال تایمز در عین حال استدلال می کند که هیچ شخصی واقعا از تصمیم های نهایی ترامپ خبر ندارد، اما وی به طور قطع ۱۵ درصد تعرفه بر کالاهای وارداتی از چین اعمال می گردد و کانادا و مکزیک نیز رویهمرفته سهم ۳۰ درصدی از آن خواهند داشت.
آیا صلح میان اوکراین و روسیه عملی می شود؟
این رسانه چنین شرایطی را عملی دانسته اما در عین حال خاطرنشان کرده است که ترامپ برای عمل به این وعده انتخاباتی خود باید تحریم های شدیدتری علیه مسکو وضع کرده و همزمان حمایت از کییف را افزایش دهد تا بدین ترتیب روسیه را متقاعد سازد که به طور جدی وارد مذاکرات صلح شود. ضمن آنکه متحدان اروپایی آمریکا نیز ترامپ را متقاعد خواهند ساخت تا درخواست پیوستن اوکراین به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را از روی میز حذف نکند.
آیا نرخ بهره آمریکا در پایان سال ۲۰۲۵ کمتر از حال حاضر خواهد بود؟
نویسنده با رد این امر خاطرنشان کرده است که پس از پیشبینیهای منتشر شده از سوی جی پاول رئیس فدرال رزرو در نشست ماه دسامبر، انتظار می رود که نرخ بهره در ایالات متحده تا پایان سال ۲۰۲۵ به ۳.۹ درصد برسد که تنها اندکی از محدوده هدف دسامبر ۲۰۲۴ یعنی ۴.۲۵-۴.۵ درصد کمتر خواهد بود.
آیا امانوئل مکرون به عنوان رئیس جمهوری فرانسه باقی می ماند؟
بله. اما همین سوال خود نشانگر موقعیت ضعیف کنونی مردی است که زمانی به عنوان یک رهبر قدرتمند و پرنفوذ شناخته می شد. اشاره این روزنامه به وضعیت بحران زده فرانسه پس از تصمیم مکرون در تابستان سال ۲۰۲۴ برای انحلال پارلمان ملی و برگزاری انتخابات زودهنگام است که در نهایت به شکست حزب وی و قدرت گرفتن بیش از پیش حزب راست افراطی «اجتماع ملی» شد. فایننشال تایمز پیامدهای این تصمیم را پارلمانی معلق دانسته که حتی قادر به تصویب بودجه هم نیست.
آیا قیمت کالاهای صادراتی چین کاهش بیشتری می یابد؟
بله. باتوجه به رقابت شرکتهای چینی بهویژه تولیدکنندگان با فناوری پیشرفته می توان انتظار کاهش اقلام صادراتی چین را داشت. این روزنامه با اشاره به شاخص قیمت صادرات چین که در اکتبر ۲۰۲۴ نسبت به سال قبل ۵.۲ درصد کاهش داشت، پیش بینی کرده است که این شاخص احتمالا در سال ۲۰۲۵ تا ۱۰ درصد کاهش یابد.
فایننشال تایمز در ادامه تشریح کرده است که این یک شوک رقابتی بزرگ به شرکتهای خارجی رقیب وارد می کند و بدین ترتیب به پکن کمک میکند تا هرگونه افزایش تعرفههای ایالات متحده را جبران کند.
آیا ایلان ماسک و دونالد ترامپ با هم دچار اختلاف می شوند؟
نه. اگرچه ترامپ تحمل خودخواهی های این چهره را ندارد، اما سودی که ماندن ماسک در کابینه ترامپ خواهد اشت بیشتر از زیان های آن است. این روزنامه پیش بینی می کند که ماسک به عنوان «وزیر کارآمدی دولت» دستکم تا ۴ ژوئیه ۲۰۲۶ (تیر ۱۴۰۵) باقی بماند.
آیا آلمان هزینه های دولتی را محدود خواهد کرد؟
بله. براساس قانون «ترمز بدهی» که در سال ۲۰۰۹ و در کابینه نخست آنگلا مرکل صدراعظم پیشین آلمان تصویب شد، برلین می تواند با هدف کاهش کسری بودجه ساختاری، بدهی های دولتی را محدود سازد.
فایننشال تایمز در ادامه با اشاره به اینکه یکی از دلایل اصلی فروپاشی ائتلاف اولاف شولتس صدراعظم آلمان، موضوع قانون ترمز بدهی است، می افزاید: فردریش مرتس نامزد حزب اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان (CDU)، که در نظرسنجی ها نیز پیشتاز است، باید با هر دو حزب «سوسیال دموکرات» و یا سبزها به عنوان دو منتقد اصلی قانون «ترمز بدهی» توافق کند.
آیا بازار اوراق قرضه کاهش خواهد یافت؟
نه. زیرا سرمایهگذاران برای هر نشانهای مبنی بر هرگونه موضع گیری ترامپ در این خصوص آماده هستند.
آیا انتشار گازهای گلخانه ای در چین کاهش می یابد؟
خیر. به گفته برخی کارشناسان، انتشار گازهای گلخانه ای بزرگترین شرکت های تولیدکننده کربن در چین ممکن است تا سال ۲۰۳۰ به اوج برسد و کاهش آنها امری دشوار خواهد بود.
این روزنامه با اشاره به تلاشهای اقتصادی شی جینپینگ رئیسجمهوری چین در سال ۲۰۲۵ استدلال می کند که این کشور با افزایش تقاضا برای انرژی ممکن است نسبت به سال ۲۰۲۴ میلادی، کربن بیشتری تولید کند.
آیا دولت حزب کارگر بریتانیا به وعده خود مبنی بر عدم افزایش بیشتر مالیات ها پایبند است؟
بله، اما باتوجه به برسی هایی که نمایندگان مخالف پارلمان انجام می دهند، این وعده ممکن است دچار تزلزل شود.
آیا اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران حمله خواهند کرد؟
نه. اما اسرائیل به طور جدی وسوسه خواهد شد. فایننشال تایمز خاطرنشان کرده است: بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل از مدت ها پیش قول داده است که مانع دستیابی تهران به سلاح هستهای شود. اسرائیل به ویژه پس از درگیری های یک سال گذشته در خاورمیانه، جسورتر و در عین حال ایران آسیب پذیرتر شده است. اما از آنجاکه تل آویو برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران نیازمند حمایت و چراغ سبز واشنگتن است و باتوجه به بی میلی ترامپ برای ورود به هرگونه جنگ خارجی، چنین حمله ای دور از انتظار است. هرچند نزدیکتر شدن تهران به ساخت بمب هستهای، می تواند تمامی این محاسبات را تغییر دهد.
آیا بیت کوین به بهای ۲۰۰ هزار دلار می رسد؟
بله. بهای بیت کوین تنها در ماه دسامبر به بالای ۱۰۰ هزار دلار رسید. بنابراین دو برابر شدن آن اگرچه مکن است کمی زمانبر باشد اما چرا که نه؟ ضمن آنکه در این میان استقبال تیم ترامپ از ارز دیجیتال «کریپتو» نیز منجر به بالارفتن بهای این ارزها شده است.
آیا تولید ناخالص داخلی هند از ژاپن پیشی خواهد گرفت؟
خیر. هرچند چنین واقعیتی ممکن است به زودی رخ دهد اما نه در سال ۲۰۲۵. براساس اعلام صندوق بین المللی پول، ژاپن سال ۲۰۲۵ را با رشد ۴.۷ درصد به پایان می رساند، در حالیکه هند با کندی رشد روبرو می شود.
آیا خودروهای برقی بیش از یک چهارم فروش جهانی خودرو را تشکیل خواهند داد؟
خیر. اگر روند سال های اخیر ادامه پیدا کند، چنین چیزی ممکن است اما رقم واقعی فروش این خودروها کمی بیش از ۲۲ درصد خواهد بود. به عبارتی در سال ۲۰۲۵ در نتیجه کاهش تمایل مصرف کنندگان برای خرید خودروهای الکتریکی چینی، سال سخت دیگری برای صنعت خودرو خواهد بود.
آیا خاویر مایلی کنترل ارز آرژانتین را لغو خواهد کرد؟
بله. هرچند رئیس جمهوری این کشور از ترس افزایش تورم و نگرانی در مورد ذخایر کم، تاکنون در برابر لغو محدودیت ها برای خرید ارز خارجی توسط افراد و شرکت های آرژانتینی مقاومت کرده است. اما در سال ۲۰۲۵ میلی دست بکار خواهد شد.
آیا جنگ در سودان ادامه خواهد داشت؟
متاسفانه بله، جنگ سودان به یک درگیری نیابتی تبدیل شده و پای قدرت ها را از امارات تا روسیه به میدان جنگ این کشور کشانده است. در این میان بسیاری از بازیگران خارجی و داخلی برای جلوگیری از صلح پول بیشتری بدست می آورند و این در حالی ست که جنگ در این کشور آفریقایی منجر به آواره شدن میلیون ها نفر و وقوع گرسنگی و قحطی شده است.
آیا در سال ۲۰۲۵ چیزی به عنوان مامور استفاده از هوش مصنوعی خواهیم داشت؟
بله. مامور هوش مصنوعی در حال تبدیل شدن به پرطرفدارترین عبارت سال ۲۰۲۵ از سوی فناوری های بزرگ، استارت آپ های هوش مصنوعی و شرکت های بزرگ است. یک مامور هوش مصنوعی در واقع نرمافزاری است که روی تلفن یا مرورگر نصب شده و میتواند کارهای دیجیتالی را از طرف شخص انجام دهد.
چهارشنبه ۱۹ دي ۱۴۰۳ -
Wednesday 8 January 2025
|
ايران امروز |
رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد کهنهسرباز ارتش آمریکا که با یک وانت به جمعیت حاضر در جشن سال نو در نیواورلئان حمله کرد و ۱۵ نفر را به قتل رساند، چند ساعت پیش از این جنایت ویدئوهایی در شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود که نشان میداد تحت تأثیر گروه داعش بوده و تمایل به کشتار داشته است.
افبیآی نیز اعلام کرد که در حال بررسی حمله بامداد چهارشنبه بهعنوان یک اقدام تروریستی است و باور ندارد که او به تنهایی عمل کرده باشد.
بازرسان در خودروی مهاجم اسلحه و چیزی که به نظر یک دستگاه انفجاری دستساز میآمد پیدا کردند. این خودرو پرچم گروه داعش را به همراه داشت و دستگاههای انفجاری دیگری نیز در بخشهای دیگر محله تاریخی “فرنچ کوارتر” شهر یافت شد.
جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، چهارشنبه شب اعلام کرد که افبیآی ویدئوهایی که راننده در شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود را یافته است. او این حمله را «نفرتانگیز» و «جنایتی شنیع» توصیف کرد.
این حمله آخرین نمونه از استفاده از وسیله نقلیه بهعنوان سلاحی برای انجام خشونت جمعی و مرگبارترین حمله الهامگرفته از داعش در خاک ایالات متحده در سالهای اخیر است.
افبیآی راننده را «شمسالدین جبار»، ۴۲ ساله، شهروند آمریکایی، اهل تگزاس شناسایی کرد و اعلام کرد که در حال بررسی ارتباط احتمالی او با سازمانهای تروریستی است.
آلیتیا دانکن، معاون ویژه رئیس بخش افبیآی، در یک کنفرانس خبری گفت: «ما باور نداریم که جبار تنها مسئول این حادثه باشد.»
بازرسان چندین مواد منفجره دستساز، از جمله دو بمب لولهای را که در داخل کولرها پنهان شده و برای انفجار از راه دور سیمکشی شده بودند، پیدا کردند. این اطلاعات در بولتن اطلاعاتی پلیس ایالتی لوئیزیانا که توسط آسوشیتدپرس به دست آمده، ذکر شده است.
این بولتن که بر اساس اطلاعات اولیه گردآوری شده، همچنین به فیلمهای ضبط شده توسط دوربینهای ثابت اشاره کرده که نشان میدهند سه مرد و یک زن یکی از این دستگاهها را کار گذاشتهاند. اما مقام پلیس هنوز این جزئیات را تأیید نکردهاند و مشخص نبود که آنها چه کسانی هستند و چه ارتباطی با مهاجم داشتند.
جبار با یک وانت اجارهای به پیادهرو رفت و از کنار خودروی پلیس که برای جلوگیری از عبور وسایل نقلیه قرار داده شده بود، عبور کرد.
جبار پس از خروج از وانت و تیراندازی به مأموران پلیسی که در محل حضور یافته بودند، توسط پلیس کشته شد. کرکپاتریک گفت که سه افسر به سمت او شلیک کردند. دو نفر از افسران مورد اصابت گلوله قرار گرفتند اما در وضعیت جسمی پایدار به سر میبرند.
بازرسان یک کلت کمری و یک تفنگ به سبک AR را کشف کردند. این اطلاعات توسط یکی از مقامات مجری قانون که مجاز به افشای عمومی جزئیات تحقیق نبود و به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد، ارائه شده است.
تصاویر منتشر شده “جبار” را با جلیقه ضدگلوله در کنار وانت پس از کشته شدنش نشان میدهد. بر اساس گزارش آسوشیتدپرس، “جبار” کلاه ایمنی به سر داشته و پرچم گروه داعش به قلاب یدککش وانت او متصل بوده است.
سناتور جان کندی، جمهوریخواه از ایالت لوئیزیانا گفت: «برای کسانی که به وجود شرارت عینی اعتقادی ندارند، کافی است به آنچه بامداد امروز در شهر ما رخ داد، نگاه کنند.»
او افزود: «اگر این حادثه واکنش شدید هر آمریکایی عادل و منطقی را برنیانگیزد، من بسیار شگفتزده خواهم شد.»
جبار در سال ۲۰۰۷ به ارتش پیوست و در زمینه منابع انسانی و فناوری اطلاعات بهصورت فعال خدمت کرد و بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ به افغانستان اعزام شد. او در سال ۲۰۱۵ به ذخیره ارتش منتقل شد و در سال ۲۰۲۰ با درجه گروهبان ارشد از خدمت خارج شد.
مقامات افبیآی بارها درباره افزایش تهدید تروریسم بینالمللی به دلیل جنگ اسرائیل و حماس هشدار دادهاند.
در سال گذشته، این سازمان دیگر حملات بالقوه را نیز خنثی کرده است، از جمله در ماه اکتبر زمانی که یک مرد افغان در اوکلاهما بهدلیل طرح ادعایی برای حمله به جمعیتهای بزرگ در روز انتخابات دستگیر شد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025
|