پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
مقدمه مترجم: «چپ در غرب باید تغییر عقیده بدهد» این عنوان مصاحبهای است با تاراس بیلوس پژوهشگر تاریخ، فعال چپ جنبش اجتماعی و آنارشیست اوکراینی و عضو تحریریه مجله کمون. مصاحبه در هشتم ماه مارس انجام شده. این مصاحبه با سایت آلمانی زبان، «آنالیز و انتقاد» در پانزدهم ماه مارس منتشر شده. این سایت نیز متعلق به گرایش چپ رادیکال است و در بحران و جنگ جاری در اوکراین فعالیت تبلیغی و سازمانگرانه وسیعی را بر ضد تجاوز روسیه پیش میبرد. خواندن این مصاحبه برای اشنا شدن با نگاه این بخش چپ، که مستقیما در متن این کشور و جنگ قرار دارد میتواند مفید باشد.
حرف اصلی تاراس بیلوس این است که اگر چپ همچنان ناتو را مسئول تهاجم روسیه معرفی کند معنایش صرفا این ست که تغییر واقعی اوضاع را در نیافته است. او چندی پیش نامهای خطاب به چپ اروپا نوشت و در آنجا تصورات خشک و ایستای موجود را درباره ناتو که مانع درک تحولات کشورهای اروپای شرقی و فهم تصورات واقعی مردم نسبت به اروپا و تجاوز روسیه شده است، مورد انتقاد قرار داد.
تاراس بیلوس هماکنون در کییف است و در پیوند با یک گروه انارشیست مشغول سازماندهی امدادرسانی و تشکیل واحدهای دفاع نظامی است. در این مصاحبه او شرح میدهد که چگونه افکار و نگرش سیاسیاش در خلال جنگ تغییر یافته، چه تحولاتی در چشمانداز دیده میشود، و کجا چپ اروپا باید تغییر نظر بدهد.
***
تو الان در کجا هستی، چطوری؟ میتوانی الان اوضاع را برای ما تشریح کنی؟
تاراس: من در کییف هستم در یک محل نسبتا امن، روزهای اول جنگ شوکهکننده بود، من گیج شده بودم و اصلا نمیتوانستم کاری بکنم. اما بعد تلاش کردم خودم را به واحدهای دفاع کشوری وصل کنم. منتها کار کردن با مردمی که هیچ تجربه مبارزاتی و جنگی ندارند مثل خود من، امر سادهای نیست.در حال حاضر من با یک گروه داوطلب از طیف آنارشیستهای ضداتوریته کار میکنم. فعالیتهای امدادی و انساندوستانه و تشکیل واحدهای دفاع نظامی اینها کمک میکند که با وضعیت کنار بیاییم.
اما پیشینه سیاسی تو با آنارشیستها نبود؟
تاراس: درسته اما در حال حاضر این مساله نقشی بازی نمیکند، من در واقع از سازمانی میآیم که خودش را جنبش اجتماعی مینامد و نشریهای منتشر میکنیم بهنام کمون. البته با شروع جنک سازمان ما منفعل و گیج شد، درست بر عکس آنارشیستها که در شرایط عادی و آرام، مشکل پیدا میکنند اما در دورههای بحرانی مثل حالا، خوب عمل میکنند..
تو چند ماه پیش، قبل از حمله روسیه به اوکراین اخطار داده بودی، آیا چنین جنگی در این مقیاس را تصور میکردی؟
تاراس: نه، تا دو هفته پیش از آغاز جنگ من میگفتم که یک تهاجم سراسر ی به اوکراین غیرمحتمل است. من تهاجمی در حد حمله به دنباس را پیشبینی میکردم. زیرا فکر میکردم و هنوز هم فکر میکنم که یک تهاجم در این ابعاد مصیبت بزرگی برای پوتین و رژیمش خواهد بود. البته یکی از رفقای تحریریه ما، ولادیمیر ارتیوک، چنین اتفاقی را پیشبینی میکرد من اما نه. فکر احتمال بروز جنگ وقتی به فکر من رسوخ کرد که وزارت امور خارجه روسبه در ماه دسامبر یک طرح قرارداد و تضمین امنیتی از طرف غرب را به امریکا اعلام کرد. در این طرح فقط مساله توقف پیشروی ناتو به طرف شرق عنوان نشده بود بلکه همچنین در خواست شده بود که ناتو باید تمام ارتش و سلاحهایش را از کشورهایی که بعد از ۱۹۹۰ به ناتو پیوستهاند عقب بکشد. خود مسکو هم میدانست که تامین این خواست ناممکن است. با این حال تهدید کرد که اگر این مطالبه تامین نشود پاسخ نظامی میگیرد. به این خاطر کاملا روشن بود که پوتین هیچ سناریوی برای عقبنشینی ندارد.
تو چی فکر میکنی؟ چه پیش خواهد آمد؟ امکانی را میبینی که جنگ تمام بشود؟
تاراس: تقابل میان خواست دولت روسیه و آنچه جامعه اوکراین میخواند خیلی عمیق و غیرقابل پلزدن است. من نمیدانم چه نقطه مشترکی میتواند وجود داشته باشد. قیام مردم علیه تجاوز روسیه بسیار عظیم است. بیش از آنچه که زلنسکی خودش بخواهد تصمیم بگیرد، نظر جامعه بسیار تعیینکننده است. یک جنگ چریکی خیلی محتمل است. من فکر میکنم پایان جنگ با شکست یکی از طرفین ممکن است.
در آلمان جنگ باعث رشد ناسیونالیسم شده است، ما میشنویم در اوکراین هم همین گرایش وجود دارد و گروههای دستراستی و مسلح در حال تجربهاندوزی و تقویت نظامی خود هستند، آیا چنین است؟ تاثیر این تحول روی خود شما چیست؟
تاراس: طبیعی است که ناسیونالیسم در حال رشد است و همین طور نفرت از روسیه. اما این مساله با جنگ شروع نشده است. ما از سال ۲۰۱۴ با این مشکل مواجه هستیم. من امیدوارم که راست افراطی از این جنگ خیلی بهره نبرد. چون عملکرد آنها در مقایسه با ۲۰۱۴ خیلی محدودتر شده است. بهعلاوه امیدوارم وقتی جنگ تمام شد مسایل عدالت و برابریهای اجتماعی در اولویت جامعه قرار بگیرند.
الان فعالیت شما و ارتباطاتتان با دوستانتان چگونه پیش میرود؟
تاراس: ما در هیئت تحریریه از طریق اینترنت با هم مراوده داریم. همه تلاش میکند که کاری انجام دهند. گروهای آنارشیستی که منهم با آنها فعالیت میکنم، بیش از همه مشغول دفاع نظامی و امدادرسانی به مردم هستند. ما گروه کوچکی هستیم اما از حمایت وسیعی از مردم برخورداریم. همینطور از خارج، پول مواد، همه چیز. در صورتی که کییف کاملا محاصره بشود و امکان کمکرسانی قطع شود، میتوانیم برای مدت درازی مقاومت کنیم. بهعلاوه بریگادهای بینالمللی درست شده و دارند وارد اوکراین میشوند.
از روسیه چی در یافت میکنید؟ جنبش صلح آنجا را چطور ارزیابی میکنید؟
تاراس: ما جنبش روسیه را تعقیب میکنیم ولی حقیقتش را بگویم از جنبش صلح کمی مایوس هستم. انتظار ما خیلی بیشتر از این بود، حمایت از جنگ در روسیه خیلی نیرومندتر است. البته هر قدر جنگ به درازا بکشد مردم بیشتر خواهند فهمید که در روسیه چه میگذرد و این جنگ «عملیات ویژه» نیست که پوتین سربازانش را در آن از دست میدهد.
اسکار دوشاک: من میخواهم این را کامل کنم که خیلی بدبینم. ادامه جنگ ممکن است روسیه را بیثبات کند اما نه از پایین و خیزش مردم بلکه در بالا و بروز اختلافات در دستههای الیت روسیه.
شما در ماه ژانویه نوشته بودید، چپ نباید از چشمانداز دولت به مسایل نگاه کند بلکه از منافع مردم حرکت کند، بهخصوص انسانهای هر دو طرف که بیشترین آسیب را تحمل میکنند. این پیش از جنگ بود. تو هنوز به این حرف معتقدی، معنای این حرف در شرایط مشخص کنونی چیست؟
تاراس: من هنوز هم بر این عقیده هستم که ما باید با علاقههای مردم عادی همراه بشویم اما اوضاع الان بهطور بنیادی فرق کرده است. وقتی من آن مقاله را مینوشتم مساله مربوط میشد به حنگ در دنباس و شرق کشور و وضعیت حتا پیچیدهتر از امروز بود. بسیاری از مردم آنجا از جداییطلبان حمایت میکردند و حتا خواهان کمک از روسیه بودند. در آن موقعیت خیلی مهم بود که راهی برای توافق و سازش پیدا کنیم. امروز افراد بسیار کمی طرفدار روسیه هستند. حتا در مناطقی که تحت کنترل روسیه هست اعتراضات شدیدی بر ضد تهاجم وجود دارد. معنیاش این نیست که هیچکس موافق روسیه نیست بلکه این است که بسیاری از همان مردم امروز مخالف روسیه شدهاند و خواهان عقبنشینی نیروهایش هستند. از نقطه نظر جهانی هم پیروزی اوکراین و شکست روسیه دارای اهمیت زیادی است. خیلی از چپهای اروپا هنوز این اشتباه را میکنند و به این درگیری ففط از منظر تقابل میان غرب و روسیه نگاه میکنند.
در نامهات به چپ اروپا بعد از شروع تهاجم انتقاد کردهای که چپ فقط روی ناتو متمرکز شده. چپ چگونه باید دیدگاه خود را تغییر دهد و چطور باید وضعیت دوران پساشوروی را درک کند؟
تاراس: من فکر میکنم اندک اندک دارد روشن میشود که اقدامات پوتین صرفا بازتاب سیاست غرب نیست. آنچه از نظر من هنوز تغییر نکرده این است که مردم این کشورهای شرقی میان غرب و روسیه بهعنوان سوژه سیاسی خودتعیینکننده درک شوند، که خودشان سرنوشتشان را تعیین میکنند. اشتباه خیلی از چپها در غرب این است که این اراده و خواست مردم را نادیده میگیرند و مساله را از زاویه تقابل دولتهای غرب با روسیه میبینند.
اسکار دوشاک: من میخواهم با یک مثال این نکته را کامل کنم. نظرسنجیهایی که پیش از جنگ انجام شده بود و نشان میداد که اکثریت مردم خواهان پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا نیستند نتایجی بود که چپ خیلی در غرب روی آن مانور میداد. حالا اما که اکثریت مردم خواهان ناتو شدهاند چپ رویش را برمیگرداند و همان نتایج قبلی را تکرار میکند.
تاراس: یک مساله دیگر تصویرپردازی از مردمی است که به عنوان قربانی زیر این جنگ رنج میکشند. این اشتباه است. بسیاری از مردم دارند مبارزه میکنند. این قریانینمایی درست مثل همان برداشت غلط است که گسترش ناتو در شرق از ۱۹۹۰ دسیسه و پروژه امریکا میدانست و فشار دولتهای شرق و اراده مردم در آن جایی نداشته است. این جریان یک ابتکار ساده غرب نبوده بلکه مطابق با خواست و علاقه اکثریت مردم اروپای شرقی صورت گرفته است. معنای این حرف این نیست که چپ در غرب باید از توسعه ناتو در شرق حمایت کند. اما آنها باید بقهمند که بسیاری از مردم در شرق خواهان پیوستن کشورهایشان به ناتو هستند. خیلی ساده به خاطر اینکه امنیت خودشان را آنجا میبینند. من میفهمم که برای چپ خیلی سخت است که نگرشش را تغییر دهد زیرا تاکنون اعتراضات ضدجنگ آنها متوجه غرب و منافع آن یوده است. اما ما هشت سال است که در شرق کشور در حال جنگ هستیم و وقت داشتیم که دیدگاه خود را عوض کنیم. وقتی چپ مداوم ناتو را مسئول تهاجم روسیه قلمداد میکند این فقط نشانگر انست که تغییر شرایط را درنیافته است. در حال حاضر چپ باید از دولتهای خود بخواهند روی روسیه فشار بیاورند. تا جنگ را متوقف کند. فشار بیاورند که روسیه جنگ را متوقف کند. این فشار شامل تحریمهای اقتصادی هم میشود، البته نه همه تحریمها بلکه تحریمهایی که مهم و گزینشی هستد. این را هم اضافه کنم که من حتا از کمک نظامی به مردم اوکراین حمایت میکنم.
(برگردان مصاحبه اندکی کوتاه شده است)
■ چپ صاعقه زده!
هم وضعیت این چپ از موضع خودبرگشته و دستخوش تردید شده قابل فهم است، و هم البته این که چرا ژورنالیسم و گفتمانسازان غربی برای جورکردن ویترین خود در این نبردبزرگ قرن بین جناح شرقی سرمایهداری با جناح غربی آن و سوخت رساندن به بحران و جنگ ارتجاعی بروزکرده فی مابین خود و در حالی که خود دلایل بسیار موجه و قویتری برای توجیه بحران بسود خود و تسخیر عقل و ذهن دیگران در چنته دارند به سراغ این «چپ» که در شرایط عادی هیچ گاه سراغشان نمی رفتند و استدلالهای الکن آن می روند. دلیل اصلی آن هم در همین مقاله برای کسی که بخواهد آن را بداند بسیار روشن بیان شده است و احتیاجی به ممارست و کشف و شهود ندارد: نیاز جناح سرمایه داری غرب برای جلب حمایت چپ خودی به سود کمپ خویش! و البته خود این هم هنوز یک وسیله و راه میان بری است برای هدف بزرگتر و اصلی، یعنی کنترل جنبش صلح و شعارهای آن در زیربال و پرخود! احساس این چپ صاعقه زده البته چیز تازهای نیست چنانکه در جنگ دوم هم بورژوازی در پارلمان هایش برای تصویب بودجههای جنگی و کنترل جنبش صلح به آن نیاز داشت.
ما ایرانی ها و «چپهایمان» همین حال و هوا و طعم را در جنگ ارتجاعی رژیم ایران و عراق داشتیم که با حمایت بخش بزرگی از جهان همراه بود (به شمول شرق سابق و غرب کنونی) برای بستهبندی جنگ و آذین بندی آن در لفافه جنگ میهنی! یعنی رونق بخشیدن به قشون و پول حکومت اسلامی. واین تلاش کنونی در حالی است که کنترل صلح و هژمونی آن برای بورژوازی جناح غربی جهت پیش برداهداف خویش و از جمله در تناسب با دوشقگی درونی سرمایه ایجاد یک جهان دوشقه شده (جنگ سرد جدید و یا سرد و گرم جدید) در متن جهان گلوبال شده که از قضا خود سازمان ملل و دبیرکل آن مدتها پیش نسبت به آن هشدار داده بود، دارای اهمیت زیادی است. چنان که در تظاهرات نسبتا بزرگ اخیر ۱۲۵ هزارنفری صلح در برلین و چند شهر دیگر با تمرکز روی صلح و سیاست های معطوف به آن و انتقاد از سیاست های معطوف به جنگ حضور خود را به نمایش گذاشت. در این حضور علیرغم محکوم کردن تجاوز روسیه نسبت به سیاست های بخش غربی سرمایهداری هم که بدنبال تصویب بودجههای جنگی است و عدم تخصیص آن به بهبود محیط زیست و حمل و نقل عمومی و به سیاستهای جنگطلبانه از هر دو سوی قطب بحران اعتراض شده بود.(نگاه کنید به گزارش دویچه وله در همین مورد).غرب نگران خارج شدن کنترل خود بر جنبش صلح است... در آمریکا سخنرانی و هشدار سندرز در سنا را داشتیم... یا سخنان چامسکی را ... خود بورل مسول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اخیرا نسبت به ارتکاب خطا توسط اروپا و غرب در ایجاد این بحران اشارات و اعترافاتی داشته است. از جمله در مورد وعده ورود اوکراین به ناتو و عدم تلاش برای ایجاد رابطه بهتر با روسیه که میشد ... و یاکلا پیام سندرزها و چامسکیها و دیگر چپها آن بوده است که این بحران را میشد و غرب میتوانست از طریق دیپلماسی حل کند اما نخواست چون فرافکنی برای فرار از بحرانهای لاینحل و انباشته شده همیشه مفری بوده است برای سرمایهداری مواجه شده با انباشت بحرانها. اما مشکل اصلی این دوست اوکراینی ما عدم درک درست اوضاع است مثل بسیاری از شیفتگان و احسنت گویانش! در اصل بحران اوکراین کانون شدن تضادهای جهانی در قالب دولت ملت بحران زده اوکراین بود و گرنه اساسا انفجار جهانی آن قابل درک نخواهد بود.
به همین دلیل شکل اوکراینی بحران با محتوای عمیقا جهانی آن درهم آمیخته است. و بدون تنطیم رابطه دقیق بین آندو برای آن راه حلی متصور نیست مگر از طریق ورود به باتلاق جنگ که در اوکراینی نخواهد ماند و حتی به گفته خود زلینسکی چه بسا ما هم اکنون هم با شروع جنگ جهانی سوم مواجه شده باشیم، که میدانیم سوای مصائب چون گرسنگی و قطحی و گرانی و ویرانی بیشتر محیط زیست و غیره با محمتل شدن گزینه کاربردزرادخانه های هستهای (به گفته دبیرکل سازمان ملل) چه سرنوشت و پیآمد دهشتناک برای کلیت تمدن بشر و از جمله همان سرنوشت مردمان اوکراینی که ذهن چپ صاعقه زده ما را مشغول خود کرده است خواهد داشت. . بنابراین جپ ها و پیشروانی که وسط معرکه گیر نمیکنند و کل مساله را مینگرند برای مقابله با تجاوز روسیه از منظر دیگری به بحران مینگرند و از قضا بیش از همه برای خود مردمان گیرکرده بین دو سنگ آسیاب بحران در اوکراین. آنها با کل سیاستهای جنگافروزانه که به تنور جنگ میدمند مرز بندی میکنند و همزمان با محکوم کردن روسیه به سیاستهای سوخت رسانی به این جنگ هم از هر سو که باشند انتقاد میکنند. از جنبه نظری و شیوه برخورد با پدیده شومی چون جنگ هم این چپ یا کلا چپهای صاعقه زده که نه به اصل پایان دادن جنگی با ماهیت جهانی بلکه به یافتن جایگاه و صندلی و جائی برای آویختن شال و کلاه خود در میان دوسوی این قطب معیوب سرگرمند. براساس یک باور و نظر جاافتاده و قدیمی و ارتجاعی گویا جنگ را میتوان تنها از طریق جنگ متقابل خنثی کرد. بدیل جنگ نه صلح که خود جنگ است که البته برای توجیهپذیر کردنش همواره خصائل موجه سازی برای آن بافته می شود. اما براساس دیالکتیک مبتنی بر منفیت صرف بر بستر یک رویکرد واکنشی یعنی رویکردی که مشروط به خود فاجعه و عکسالعمل در برابر خود فاجعه میشود ودر غیاب و فقدان وجه کنشی- ایجابی و مثبت و پیشرو برای تکوین و شکوفائی تمدن بشری جز بازتولید همان دشمن و عاملی که علیه آن می جنگد چیزی در چنته ندارد.
تقی روزبه
■ آقای روزبه در تحلیل شان راه حلی ارائه نمیدهند و مانند همان چپهای سنتی طبق عادت هر دو طرف امپریالیسم جنگی را محکوم میکنند و چیزهایی که از جنگ و صلح مینویسند تکراری است و کلیشهای. و به این خیال که تظاهرات و کنسرتهای ضد جنگ در شهرهای امن اروپا میتوانند جلوی “کشور شوراها”ی مافیایی را برای تجاوز بگیرند. بدیل جنگ صلح است ولی راه رسیدن به آن خطی نیست و اگر بعد از شروع جنگ باشد, پیچیده و شرایط خاصی را میطلبد. در این برهه ولی تلاش برای عدم کمک نظامی به اوکراین میتواند قتل و عام آنان را توسط مافیای پوتین راحت تر کند و چپ هوادار مسکو را خوشحال. چپی که نه کنشگر است و بی برنامه و بعد از هر واقعهای از سر وظیفه واکنشی نشان میدهد، وزنهای در معادلات سیاسی نیست که کسی جدیاش بگیرد. برای همین هم هست که این گونه نوشتهها از حد شعار و موعظه فراتر نمیروند و حداکثر موجب آرامش دل گوینده میشوند. این جمله از شما چی چیزی را جز آشفتگی میرساند که مینویسید چپها “آنها با کل سیاستهای جنگ افروزانه که به تنور جنگ میدمند مرز بندی میکنند و همزمان با محکوم کردن روسیه به سیاستهای سوخت رسانی به این جنگ هم از هر سو که باشند انتقاد میکنند.” منظورتان از انتقاد چیست؟ یعنی شما آن طرف غریبش را محکوم نمیکنید یا اینکه آنها کمی کمک نظامی کنند؟ و یا نوع سوخت رسانی شان اشکال دارد؟ به هر حال بعد از وقوع هر واقعه بیدار شدن این مصیبتها را هم دارد. آری این بحران احیانا قابل حل کردن بود اگر کنشگران خواب نبودند و سود جویان خود را به خواب نمی زدند.
با احترام سالاری
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|