دوشنبه ۱۰ دي ۱۴۰۳ -
Monday 30 December 2024
|
ايران امروز |
صحنه را تجسم کنید: دو هزار سال پیش است. زنی جوان در جامعهای عمیقا سنتی پسری زاییده است و پدر او معلوم نیست. زن شوهر دارد ولی پسر از او نیست. زن از معرفی پدر ابا دارد. معلوم نیست که او نمیداند پدر فرزند کیست یا میداند ولی حاضر نیست نام او را ببرد. مردم جمع شدهاند و سر و صدا راه انداختهاند: این چه آبروریزی و لکه ننگی است که برای ما آوردهای؟ نه مادر تو بدکاره بوده و نه پدرت. زن پاسخی ندارد. خطر سنگسار و مرگ دردناکی زن را تهدید میکند و فرزندش اگر زنده بماند به عنوان یک حرامزاده مطرود جامعه خواهد بود. اما او نه تنها به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکند، بلکه خود و فرزندش مقام قدسی پیدا میکنند، میلیاردها انسان در طول بیش از دو هزار سال پیرو آنان میشوند و، از همه مهمتر، فرزندش تنها انسان شاخصی در جوامع ادیان ابراهیمی در طول تاریخ میشود که هویتش نه با هویت پدر که با هویت مادر تعریف شده است: عیسی بن مریم.
ولی مریم چگونه از این مخمصه هولناک نجات پیدا میکند؟ قران میگوید پسر نوزادش به زبان آمده و از مادرش دفاع کرده است. انجیلها روایات دیگری دارند. مثلا انجیل متا میگوید فرشتهای به خواب یوسف شوهر مریم آمده و او را قانع کرده که زنش نه از مرد دیگری و بلکه از روح القدس حامله شده است، و انجیل لوقا از فرشتهای در شب زایش عیسی سخن میگوید که بر شبانانی در آن حول و حوش ظاهر شده و آنان را از تولد عیسی مسیح (نجاتدهنده) آگاه ساخته است. واقعیت، اما، تنها پس از کنار زدن پیرایههای مذهبی و نقش فرشتگان از داستان به دست میآید.
جامعه مردسالار (و از جمله جامعه مردسالار یهودی ۲۰۰۰ سال پیش) به هیچوجه استقلال زن را در امر زایش بر نمیتابد و به دنبال هر زایشی دنبال مردی میگردد که نوزاد را به او نسبت دهد. علاوه بر این، این زایش باید در درون نهادی به نام ازدواج صورت گیرد تا نوزاد مشروعیت پیدا کند و به عنوان عضوی معمولی از جامعه پذیرفته شود. زن در این روند تنها حکم یک وسیله، و (به تعبیر قران) کشتزاری را پیدا میکند که در خدمت تولید نسل مرد قرار گرفته است. چنین است که در شجره خانوادگی سلسله نسب افراد از طریق نیاهای ذکور شناخته میشود و نیاهای اناث به فراموشی سپرده میشوند، و یا هویت شخص نه با هویت مادر و بلکه با هویت پدر تعریف میشود.
خوب به اطراف خود نگاه کنید: هرچه بخواهید علیزاده و تقیزاده و باقرزاده و بن علی و بن سلمان و جانسون و پیترسون و رحمانف میبینیم، ولی از معصومهزاده و شهینزاده و بن فاطمه و الیزابتسون و ویکتوریااف اثری نیست. علاوه بر این، در ایران و بسیاری از جوامع دیگر، مشخصات هویتی یک فرد این گونه ثبت میشود: نام، نام خانوادگی و نام پدر - و از نام مادر خبری نیست. در صورتی که نسبت یک فرد به مادر به مراتب از نسبت او به پدر مسلمتر است. زنی که فرزندی میزاید بدون تردید مادر او است ولی در باره پدر او نمیتوان با همان قاطعیت سخن گفت. من از کجا بدانم که مادرم رابطهای به جبر (تجاوز) یا اختیار (عشق و علاقه) با مرد دیگری جز پدر نداشته و من محصول آن رابطه نباشم - رابطهای که اسرار آن برای همیشه پنهان مانده باشد؟ از این رو، اگر در تعیین هویت یک فرد از هویت (فقط) یکی از والدین کمک میگیریم، منطقا باید نام مادر را که مسلمتر است ذکر کنیم.
ولی جامعه مردسالار سنتی و نرمهای آن بر اساس منطق و یا واقعیت بنا نشده است. در این جامه مرد موضوعیت دارد و زن تنها یک وسیله است. زن باید در چارچوبهای از پیش تعیین شده (از جمله، نهاد ازدواج) عمل کند و محصول خود را به نام مردی ثبت کند تا رسمیت یابد و در جامعه پذیرفته شود.
مریم (واقعی یا افسانهای) در جامهای به شدت سنتی از این نوع دست به عملی میزند که ۲۰۰۰ سال بعد هم شجاعت فوقالعادهای میطلبد. او مخفیانه حامله میشود و وضع حمل میکند. ولی جریان فاش میشود و او زیر فشار مردم قرار میگیرد. او نمیخواهد یا نمیتواند پاسخ آنان را بدهد. داستان در فلسطین تحت کنترل خاخامهای یهودی اتفاق افتاده است. میتوان تصور کرد که خاخام یا خاخامهایی به دادش رسیده باشند. چرا و با چه انگیزهای؟ نمیدانیم. ولی اگر مساله را زمینی نگاه کنیم، میتوان گمانه زد که پدر نوزاد یکی از آنان بوده و اکنون عاطفه پدری یا علاقه به معشوقه او را واداشته تا به داد آنان برسد، و این کار جز با قدسی کردن آنان میسر نبوده است.
قدسی کردن یک پدیده به شدت هنجارشکن در یک جامه عمیقا مردسالار یهودی ۲۰۰۰ سال پیش البته کار آسانی نبوده، و لازمهاش هنجار شکنیهای بزرگتری بوده است. باید زن خاطی (مریم) و فرزندش از سطح انسانها بالا میرفتند و در تعامل با فرشتگان الهی قرار میگرفتند تا این ترکیب فوقالعاده عجیب، حاملگی مریم از روحالقدس، پیامبر/فرزند خدا شدن مسیح، هویت گرفتن فرزند از مادر و جای گرفتن یک زن در بین قدیسان الاهی سراسر مرد قابل هضم باشد.
به عبارت دیگر، همان طور که از گوبلز نقل شده که دروغ هر چه بزرگتر باشد بهتر جا میافتد، خاخامها اندیشیده بودند که باید به گفته انگلیسها فول مانتی (full mounty) کرد و تا حد امکان این مادر و فرزند را بالا ببرند، که بردند: مسیح پسر خدا میشود، هویت او به هویت مادرش گره میخورد، و مریم مادر پسر خدا میشود – و بدین وسیله تابوهای بزرگی که پس از ۲۰۰۰ سال همچنان و به شدت در جوامع مردسالار امروز باقی است در هم میشکند.
■ در تایید نوشته بسیار متهورانه نویسنده محترم، اضافه میکنم که وجود حکایات و قصههای تورات در باب فسق و فجور و زنا خود دال بر وجود چنین رفتارهایی در جامعه آن روزگار است. خانم صدیقه وسمقی کتاب بسیار خواندنی به نام مسیر پیامبری نوشته و چاپ کردهاند که اینجا قسمتی از ان را، که در باره زنا تحقیق کرده و در ارتباط با مطالب این مقاله میباشد، میآورم.
«دربارهی زنا نیز داستانهای فراوانی وجود دارد که در اینجا به دو مورد از آن اشاره میکنیم. ابراهیم که پدر پیامبران ادیان ابراهیمی محسوب میشود، دو بار در تورات همسر خود ساره را در معرض زنا قرار میدهد و او را خواهر خود معرفی نموده و هر بار در ازای این عمل، هدایا و عطایای فراوانی دریافت میکند. او یک بار ساره را در مصر نزد فرعون فرستاد که فرعون نیز با او زنا کرد در حالی که گمان میکرد وی خواهر ابراهیم است و پس از آنکه دانست ساره همسر ابراهیم است به سرزنش ابراهیم پرداخت که این حقیقت را از او نهان کرده بود (سفر پیدایش، ۱۲)
بار دیگر ابراهیم، ساره را به عنوان خواهر خود نزد پادشاه جرار میفرستد اما خدا آن پادشاه را قبل از نزدیکی با ساره از حقیقت آگاه ساخته لذا وی از زنا با ساره خودداری میکند. این بار نیز ابراهیم عطایا و هدایای فراوانی دریافت نمود (سفر پیدایش، ۲۰) از آنجا که ابراهیم بنا به روایت کتاب مقدس به فرمان الهی حرکت میکرد و از تأ ییدات خداوند برخوردار بود، لذا این گونه اعمال او نیز به فرمان الهی انتساب یافته است. خدا درباره ابراهیم به اسحاق میگوید که او قول مرا شنید و احکام و فرائض مرا نگاه داشت (سفر پیدایش،۲۶)
نکته قابل توجه در دو داستان مورد اشاره آن است که خدا ابراهیم را که پیامبر او بود و با هدایت او حرکت میکرد از قرار دادن همسرش در معرض زنا باز نداشت اما فرعون را به خاطر زنا با ساره مجازات نمود و پادشاه جرار را از این کار بازداشت. من از ذکر جزئیات دو داستان یاد شده خودداری نمودم چرا که کلیت موضوع و چگونگی توجیه آن مورد توجه این فصل از کتاب است. درباره داوود پیامبر نیز داستانی در کتاب مقدس آمده است (کتاب دوم سموئیل، ۱۱و ۱۲)
در گزارش کتاب مقدس آمده است که داوود از پشت بام قصر خود زن زیبای همسایه را دید که خود را شستشو میکرد. درباره او تحقیق نمود و دانست که آن زن، همسر اوریا یکی از سرداران سپاه اوست. به دنبال آن زن فرستاد و او را به کاخ خود آورد و با وی همبستر شد. آن زن بعدا به داوود پیام داد که از او حامله شده است. نهایتا داوود نقشهای کشید که آن سردار در جنگ کشته شود و سپس همسر او را به زنی گرفت. اگر چه در کتاب مقدس آمده که اینکار داوود، خدا را ناپسند آمد اما این پیامبر مورد عفو خدا قرار میگیرد.»
رضا سالاری
■ پرسش این است که چرا خاخامها دست به چنین هنجارشکنی زدند! منتطقیترین دلیل میتواند آن باشد که خاخامها که در ساختار جامعهی آن روز اسراییلیها حکم نخبگان و راس هرم اجتماعی یهودیان را داشتند خیلی جدی نیاز به یک عامل انگیزشساز داشتند تا دوباره جامعهی را بر علیه نیروی اشغالگر روم متحد کنند! در ادامه عیسی چه مسیری رفت که همان نخبگان خواستند از شر او رهایی بیابند پس او را کشتند یک بحث مفصل میطلبد!
محمد
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|