iran-emrooz.net | Mon, 31.07.2006, 5:58
پشتيبانی از مبارزات دمکراسیخواهی در خارج از كشور
دكتر محسن قائممقام
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
دوشنبه ٩ مرداد ١٣٨٥
خارج از کشور ذخیره باارزشی برای مبارزات درون کشور
خارج از کشور همیشه نیروی بزرگی برای حمایت از مبارزات سیاسی و اجتماعی درون کشور بوده است. از فکر گرفتن آزادیخواهان صدر مشروطه از کوششهای ارزشمند میرزا ملکم خان در روزنامه "قانون" چاپ لندن گرفته تا کوششهای اثر گذار سایر مبارزین در خارج از ایران در حول بسیاری از نشریات آزادیخواهان همچون، اختر، ملا نصرالدین، صور اسرافیل، ایرانشهر و و.... در هند، باکو، اسلامبول و آلمان ووو. و مبارزات شخصیتهای نامداری چون سید جمالالدین اسدآیادی، میرا آقا خان کرمانی، متفکر آزادیخواه ، میرزا جهانگیر خان... ، کاظم زاده ایرانشهر و... در کشورهای دیگر بخصوص در کشور عثمانی و حتی نقش فریبکارانه روح الله خمینی در رهبری و سپس منحرف ساختن انقلاب ایران در پاریس و بسیاری از اطرافیان او که در انقلاب و پس از آن نقشهای عمدهای را در ایران بعهده داشتند، همگی خارج از کشوری بودند، و باز بسیاری از تحصیل کردههای ایران در بعد از مشروطه و حتی جلوتر از آن، اعلب سالها در خارج از کشور میزیستند. این تجصیل کردههای خارج نه تنها دانشگاه را پایهریزی نمودند بلکه رهبران سیاسی و رهبران احزاب سیاسی ایران نیز از میان این گروه بیرون آمد. ایشان افکار دنیای غرب را بایران آوردند و ایران نوی را ساختند. این اشارات بیان جایگاه ارجمند خارج از کشور در ساختن ایران و نقش آن در مبارازات درون کشور ایران است. مبارزات گروهی در خارج از کشور از حکومت موقت آزادیخواهان ایران به زعامت نظام السلطنه مافی در عثمانی در جنگ جهانی اول گرفته تا مبارزات با شکوه کنفدزاسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی در خارج از کشور در سالهای حکومت خودکامه شاه، در هنگامی که صدای آزادیخواهان در ایران خفه شده بود و یا مبارزات گروههای مختلف ایرانی در خارج از کشور پس از استیلای حکومت جمهوری اسلامی بر مملکت و یا مبارزات با ارزش شخصیتهای دمکرات و ایران دوستی چون زنده یادها دکتر شاپور بختیار، دکتر عبدالرحمان برومند، دکتر عبدالرحمان قاسملو، دکتر صادق شرفکندی، ... در بیرون از ایران، نمایشی از حصور اثر گذار خارج از کشور در مبارزات ازادیخواهانه و دمکراسی خواهی در درون ایران بود و میباشد.
جامعه ایرانی در خارج از کشور
مبارزات ملی و آزادیخواهانه در خارج از کشور سالها در حد گروههای محدود دانشجویان ایرانی و یا حول شخصیتهای بنام ایرانی صورت میپذیرفت. ولی پس از انقلاب بهمن جامعه نسبتآ بزرگی از ایرانیان درخارج از کشور بوجود آمد که نه تنها تفییری کمّی در حضور ایرانیان درخارج از کشور بود بلکه تفییرات کیفی این جامعه که تابع زندگی در دنیائی جدید بود نیز پدیدار گشت . مردم عاصی از اوصاع نابسامان درون بخارج از ایران آمدند، اکثرآ بحساب آنکه اوصاع بزودی تفییر مییابد و بخانه و کاشانه خویش باز میگردند. ولی کم کم متوجه شدند که گویا بازگشت طولانی تر و سخت تر از آن بود که میاندیشیدند. و با گذشت زمان رفته رفته جذب زندگی خارج از کشور گردیدند. شناخت زندگی خارج از کشور در تماشای عمارتهای بلند و خیابانهای قشنگ و یا حرکت چرخهای منظم زندگی در کشورهای پیشرفته عالم حاصل نمیشود، بلکه زندگی خارج از کشور را تنها با سالها در آن زیستن و زندگی آنرا با پوست و گوشت خود لمس کردن میتوان شناخت.
ایرانیان در دیار غربت زندگی جدیدی یافتند و بسیاری بخصوص جوانان اغلب زندگیای که نداشتند را در دنیای جدید برای خود پیدا کردند، لذا گذشته برایشان کمرنگ تر از پیش گردید. بهمین دلیل شرکت ایشان در برنامههای سیاسی و حتی فرهنگی بتدریج کاهش یافت و لذا رونق اینگونه برنامهها نسبت به گذشته بسیار فروکش کرده است. بالاخره بر ایرانیان همان گذشت که بسر سایر مهاجرین در جهان آمد. باینصورت که جامعه ایشان بتدریج در زندگی و دنیای کشور میزبان ذوب میگردید و این استحاله همچنان ادامه دارد. روشن است که چنین شرائطی مسئؤلیتها و وظائف مبارزین خارج از کشور را دشوار تر ساخته است.
خارج از کشور در ذهن ایرانیان داخل کشور و واقعیتهائی از آن
ایرانیانی که در خارج زندگی نکردهاند خارج از کشور را به آن صورتی که وجود دارد نمیشناسند. امریکا برایشان زندگی بیبند و بار فیلمهای "هولیوود" است و خبر ندارند که مردم امریکا متأسفانه از مردم ایران مذهبیترند! و زندگی اروپا را خیابان شانزده لیزه در چندین دهه پیش و کافههای پاریسی تشکیل نمیدهند. تصور اینگونه شناخت برای آنها که در خارج زندگی میکنند و دیدگاه ابتدائی خود از زندگی در دتیای حدید را بخاطر دارند، بسیار آشناست. آنها حقایق زندگی سیاسی و اجتماعی خارج از کشور را نیز در ذهنیت زندگی خود در ایران جستجو مینمایند. در حالیکه زندگی سیاسی اجتماعی در خارج از کشور تابع مجموعهای از امکانات مشخص اجتماعی، سیاسی و شرایط زیستن در مملکت و دیاری که در آن زندگی میکنند میباشد. عوامل و پارامترها و شرایطی که بر زندگی خارج از کشور حاکم است زندگی و در نتیجه فعالیت افراد و گروههای درون آنرا میسازد. فاصله آرزوهای درون سینه عاشقان آزادی تا وافعیت زندگی برای فعالیتهای ایشان بسیار زیاد است. و عدم درک این واقعیتها اغلب سبب سرخوردگیها و یا افسردگیهای بسیاری از فعالین شده یا میشود. بعبارتی آنچه در تقلیل و تحلیل اجتماعات ایرانیان خارج از کشور مشاهده میشود ناشی از یک پدیده اجتماعی حاصل از ماندن طولانی ایشان در خارج از کشور است و پدیدهای طبیعی است تا حاصل بیعلاقگی ایشان به زاد و بوم خویش. و آنچه در عدم شکل گیری لازم برای وحدت میان مبارزین خارج از کشور دیده میشود باز معلول تعلل و بی فکری و عدم درک ایشان از موقعیت خطیر مبارزه نیست بلکه شرایط دیکتاتوری حاکم بر ایران و بیراهه رفتنهای مبارزین درون کشور نیز در این عدم شکل گیریها تأثیر زیادی داشته است. و قوانین خارج از کشور حاکم بر زندگی ایشان بجای خود در این رکود سیاسی مبارزین بی تأثیز نبوده است. شرایطی که بدون آنکه خود بآن معترف باشند زندگی ایشانرا در حیطه اثر خود گرفته و گذشت زمان و طولانی شدن مبارزه برای برفراری دمکراسی در ایران بی تردید اثر خود را در رکود مبارزه باقی گذارده است. البته شمردن این موضوعات معنی عدم کوشش برای شکستن این رکود را نمیدهد بلکه ما را به شناخت علل این رکود و راههای شکستن آن آشنا تر میکند.
انتظارات از خارج از کشور از دیدگاه مبارزین داخل کشور
انتظارات مبارزین داخل کشور از مبارزین و مجموعه خارج از کشور اغلب غیر واقعی است که بر عدم شناسائی از محیط خارج از کشور تکیه دارد. در یک نظر به خارج از کشوریها بصورت ابزاری مینگرند، که بجای خود لازم است ولی همه وظائف مبارزین را نمیبسازد. نگاه بسیاری از ایشان به مبارزین خارج از کشور بصورت افرادی است که در حل مسائل داخلی نمیتوانند سهیم باشند. انتظار از ایشان تنها کمک به مبارزات درون کشور از راه ترویج و پشتیبانی از تزهای آن مبارزان داخل کشوراست. از جمله در سفر آقای خاتمی به نیویورک و طرح "گفتگوی تمدنها" در نامهای کاملآ در شأن رئیس جمهور از ایشان دعوت کردیم که با ایرانیان علاقه مند در جلسهای در دانشگاه کلمبیا با توجه به تمام جهات احترامی و امنیتی به صحبت بنشیند که بسیار از گفتگوی تمدنها ضروریتر است. ولی ایشان حتی زحمت پاسخ به نامه را هم بخود راه ندادند. ایشان هم مانند بقیه هم پالکیها در قدرت عمل کردند که ایرانیان را در مقر ایران در سازمان ملل دعوت میکنند که به فرمایشات "شخص بزرگتری" گوش فرا دهند و سپس مأکولات فراوان در پی سخنرانی بدون سؤال جواب از منبر رفته، صدقهایست که برای رفع بلا به مشتریهای اینگونه مجالس ارزانی میشود. بسیاری از مبارزین داخل کشور نیز تصور بهتر از این از خارج از کشوریها ندارند، چون در نهایت در ایشان نقشی درحل مسائل کشور نمیبینند. حتی اگر خودشان در صندوقهائی که آرای آن خوانده نمیشود رأی بریزند و تنها به کاندیدهای دستچین حاکمین رأی بدهند، باز از خارج از کشوریها میخواهند که مریدوار بدنبال ایشان روان شوند و بدنبال آن، تراژدی از میان بردن حرکت و جوش و خروش و امید مردمی را میسازند. در خارج از کشور نیز متأسفانه تز دنبالهروی از مبارزین داخل کشور ، به هر قیمتی ، بسیاری از نیروهای مبارژه را به هدر داد. باید اعتماد بنفس در خارج از کشور را حفظ نمود و کورکورانه بدنبال آنهائیکه هنوز دخیل از ضریح امام راحل را نگشودهاند و هرگز به کشتار جنایتکارانه سال ٦٧ نمیاندیشند و حفظ "جمهوری" اسلامی مهمترین هدف ایشان را میسازد، راه نیافتاد. باید یک رابطه زنده میان داخل و خارج از کشور باز نمود و با آنها که آزادی و دمکراسی را بدرستی فهمیدهاند و برای آن مبارزه مینمایند هم صدا گردید و مبارزه را توانمند ساخت.
دو نمونه از برخوردهای گذشته در خارج از کشور
دو نمونه از برخوردهای افراد مهم و سرشناسی در زمان خودشان در ایران را در اینجا ذکر میکنم که شاهد خوبی برای موضوع بیاطلاعی از خارج از کشوریها از جانب داخل کشوریها میباشد. یکبار آقای جلال آل احمد به دعوت سازمان فولبرایت به خارج آمده بود و تصادفاً کنگره سازمان دانشجویان در امریکا وابسته به کنفدراسیون جهانی در شهر شیکاگو تشکیل شده بود. ایشان به عنوان یک روشنفکر اثرگذار در جامعه ایران و بخاطر "قلم زنی"های قشنگ و خاص خودش جایگاه خاصی در میان روشنفکران و مبارزین ایران داشت. و از این جهت بسیار مورد احترام دانشجویان قرار گرفت. ولی ایشان در سؤال و جواب با دانشجویان در پاسخ دانشجوئی که پرسیده بود "شما چرا بعد از ٢٨ مرداد اعلام کردید که سیاست را بوسیدید و کنار گذاشتید؟"، ایشان پاسخ دادند که در آنزمان "شرایط ایجاب میکرد" که آنرا گفتم و در پاسخ دیگری که گفت "امروز باید مبارزه کرد نه تنها قلم زنی"، بحال عصبانی جمع دانشجویان را تحقیر کرده بود که شما "اینجا بیکارید و برای تفریح و سرگرمی دور هم جمع شدهاید". من میروم ایران و قلم میزنم و اگر فکر میکنید برای دوازده دلار نیم ورودی که از من نگرفتید بیشتر از این با شما حرف بزنم اشتباه کردهاید و جلسه کنگره را با این سخنان تحقیرآمیز ترک نمود[ii]. جلال با همه دانائی و زیرکی و تجربه در سیاست اگر خارج از کشور را میشناخت هرگز با یک گروه دانشجويی که برای آزادی ایران گرد هم آمده بودندند اینگونه تحقیر آمیز رفتار نمیکرد. و خوب بود با آنهمه تجربه درک میکرد که چقدر خوب است که "تفریح و سرگرمی" دانشجویان "سیاست و اندیشه به ایران" باشد! شبیه این مورد باز بعد از انقلاب در پاریس در سفر سعید سلطانپور به اروپا پیش آمد. سلطانپور که با برگزاری شبهای شعر آغاز انقلاب و فعالیتهای بعدی خود شهرتی یافته بود بخارج آمد و بدنبال "اتحاد" دانشجویان به فرمی که او صحیح میدانست برآمد و بسیار با حرارت و مصمم بدعوت خود اصرار ورزید. و گروههائی که آن نوع "اتحاد" را به مصلحت جمع دانشجوئی نمیدیدند، که تنها گروه خاصی مرکزیت "اتحاد" را بعهده بگیرد و اتحاد را فراگیرتر جستجو میکردند با او به مناقشه شدید پرداختند و او هم قهرکرد و از گردهمائی بیرون رفت و دیگر هم موضوع "اتحاد" را دنبال نکرد. این دو مثال زنده بهترین شاهد بر آنست که فعالینی از داخل کشور میآیند و به محیط خارج از کشور آشنائی ندارند و تصور مینمایند که خارج از کشور زائدهای از داخل کشور است و تنها نقش اجرائی افکار فعالین داخل کشور را دارد. درحالیکه مبارزات خارج از کشور سنتی بقدمت مبارزات داخل کشور دارد تنها با شکل ساختمانی دیگری. خارج کشوریها در محیطی دیگر میاندیشند و فعالیت مینمایند. ایرانیانی که بهمان اندازه نگران حال ایراناند و به آن فکر میکنند. ایرانیهائیکه که مبارزات خود را با شرایط زندگی خود در خارج از کشور وفق دادهاند و تجربه زیادی در اینگونه مبارزات بدست آوردهاند. ما از مبارزین داخل کشور یاد میگیریم. حضور ایشان در خارج از کشور ما را با دقت بیشتری به واقعیات مبارزه و زندگی در ایران آشنا میسازد. دیدار اینگونه مبارزین برای ما در خارج از کشور غنیمتی است. ولی یاد دادن و یاد گرفتن در یک پروسه حرکت میکنند. ما تا یاد نگیریم نمیتوانیم یاد دهیم و برعکس.
مرکز مبارزه در ایران است
از آنهائی که وظائف مبارزاتی خارج از کشور را تنها پشتیبانی از مبارزین داخل و دنباله روی از مبارزین داخل و تزهای آنها میدانند مکرر شنیده شده است که "اگر شما میخواهید مبارزه کنید مرکز مبارزه در ایرانست ، چرا اینجا نشستهاید و ایران نمیروید؟". مثل آنست که تنها مشکل حرکت مبارزاتی در ایران کمبود مبارزین است که بازگشت ایرانیان به ایران این مشکل را ترمیم میکند. پرسیدنی است که این ایرانیانی که با پیشنهاد شما بازمیگردند چه کاری میتوانند انجام دهند که آنهائیکه در ایران ماندهاند نمیتوانند انجام دهند؟ آیا ایران ظرفیت پذیرائی و جذب اقتصادی بازگشتیها را دارد؟ آیا بقیه چهار ميلیون ایرانی خارج از کشور هم باید باز گردند؟ اگر بازگشت ایشان عملی نیست ، که نه حاکمین میل به بازگشت چهار ميلیون را دارند و نه این گروه بزرگ حال و احوال و میل بازگشت به ایران را دارد. و اگر این چهار ميلیون قرار است که اینجا باقی باشند، آیا آنها به فعالین و مبارزین راه آزادی و دمکراسی احتیاجی ندارند؟ و اگر چنین است پس چرا فعالین به ایران باز گردند؟ بعبارتی هدف بهترین شکل خدمت به مردم ایران و ایرانست و بازگشت به ایران نباید عنوان هدف را پیدا نماید در حالیکه هیچکس بینیاز از دیدار وطن و زندگی در آن نمیتواند باشد. طرح موضوع بازگشت برای ایرانیانی که سالها در این مملکت زندگی کردهاند و فرزندانشان اغلب به زحمت ایران از اطلاعی دارند، هم غیر عملی است و هم بدون دلیل. و مبارزین حارج از کشور نیز از این قانونمندی که حاصل سالها زندگی در دنیای دیگری است برکنار نیستند. آرزوهای درونی افراد و شرایط حاکم بر زندگی ایشان اغلب در یک راستا نیست. این کشورها امروزه وطن دوم این مهاجرین هستند. که شاید هرگز "در آئينه تصور ایشان" هم نقشی نبسته بوده است. صحبت از امکانات و واقعیات است ، نه صحبت آرزوها. این تشویق ماندن در خارج نیست چه در ایکا حقایق زندگی نقش دارند تا پند و اندرز و تشویقهای عاشقانه. حقیقت آنست که جامعه خارج از کشوری درست شده و زندگی خودش و مبارزات خودش و قوانین زندگی خودش را پیدا کرده است. خارج از کشور نه تنها برای مبارزات داخل کشور مهم است بلکه برای ایران هم مهم است. اهمیت آن از نظر اقتصادی به آن اندازه است که دولت ایران نسبت به تبعیت دوگانه چشم پوشی میکند و برای مسافرین با سابقه ضد رژیمی هم، مزاحمتی فراهم نمیآورد چه مثل همه جای دیگر رقم سالانه ارز وارداتی کشور از مسافرت خارج از کشوریها به ایران بسیار رقم بالائی را میسازد!
بدون تردید مرکز مبارزه در ایرانست ولی نقش خارج از کشور بخصوص در دورانی که جامعه بزرگی از ایرانیان در خارج از کشور زندگی میکنند بسیار اهمیت پیدا میکند. اثرات مبارزات خارج از کشور همان بس که حکومت جمهوری اسلامی بیش از صد نفر از مبارزین خارج از کشور را بفتل رسانده و مانع رسیدن سایتهای اینترنتی خارج از کشور که نقشی در مباززه دارند گردیده است. نوشتن جزئیات اهمیت مبارزات خارج از کشور برای پیشبرد مبارزات درون کشور خود به نوشتن کتابی تا مقالهای نیازمند است.
مبارزات خارج از کشور از رخوت بیرون میآید
اعتصاب غذای سه روزه موفق دو هفته پیش در جلوی سازمان ملل و بالغ بر ١٨ شهر دیگر در سراسر جهان آغازی برای حرکت حدیدی در خارج از کشور باید بحساب آید. حضور اکبر گنجی، مبارز خستگی ناپذیر، و دعوت او برای این اعتصاب غذا محرکی برای شروع این جنب و جوش جدید گردید. استقبال فعالین از این حرکت جدید حقوق بشری درخارج از کشور بسیار امید بخش به چشم میخورد و مهمترین جنبه چشمگیر این جنب و جوش جدید حضور افراد با اندیشههای مختلف سیاسی و اجتماعی. و نمایندگان سازمانهای سیاسی خارج از کشور در حول یک اقدام حقوق بشری بود.
شکلگیری جدید مبارزات دمکراسیخواهی در خارج از کشور ، امروزه در جامه تقاضای آزادی زندانیان سیاسی و اجراء حقوق بشر در ایران ، آعاز گردیده است. و بنظر میرسد که این جنب وجوش جدید، اگر با درایت دنبال شود، در دراز مدت بتواند به بهترین شکلی مبارزین خارج از کشور را گرد هم آورد. لذا باید بادامه این فعالیتها در غالب گروهها با اندیشههای مختلف سیاسی ، همچنان ادامه یابد. باید از درون این فعالیتها حرکت جدیدی را برای ادامه مبارزات دمکراسی خواهی در ایران بنیان نهاد. و این امر در صورتی با موفقیت تمام انجام میگیرد که فعالین این جنب و جوش اسقلال و عدم وابستگی این حرکت را از هرگروه و یا هز نامی حفظ نمایند. بگذارند که خارج از کشور دوباره روی پای خود برخیزد و نیروی بزرگ خود را در دنیای امروز برای اسقرار آزادی و دمکراسی در ایران اعمال نماید. تجربه نشان داده است که ما تنها در شرایط مستقل و غیر وابسته میتوانیم در بهترین شکلی بیشترین افراد و گروهها را حول محور آزادیخواهی و دمکراسی خواهی در ایران گردهم آوریم.
شرح این تاریخچهی کوتاه از زندگی در خارج از کشور در این هنگام که ما مبارزات جدیدی را در خارج آغاز مینمائیم بسیار مغتنم بنظر میرسید. سیر این مقدمه کوتاه در بیان ارزش مبارزات در خارج و شناخت زندگی در آن و خدمات سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی که از این طریق برای میهن ما ایران میسر میشود ، بر اعتماد بنفس ما میافزاید. و میبینیم که زندگی ایرانیان در خارج از کشور همانند زندگی شهروندان کشورهای دیگر در مهاجرت، در زندگی "کشور مادر" تأثیرگذار بوده است. و در نهایت اینگونه مطالعه وظائف ما در قبال میهن و راههای انجام آنرا روشنتر مینماید.
و در این هنگام که جنب و جوش مستقل و نوی در خارج از کشور در گرد دفاع از زندانیان سیاسی و اجراء حقوق بشر دز ایران شکل میگیرد بهتر است ما با تمام قوا برای ادامه این حرکت ، پر توان کردن و گسترش آن بکوشیم و از این جنب و جوش حقوق بشری پشتیبانی نمائیم!
محسن قائم مقام – نیویورک
٢٩ ماه ژوئیه ٢٠٠٦
-------------------------
رجوع کنید به مقاله من " جامعه ایرانی در خاررج از کشور و نقش فعاین سیاسی در آن " آدرس اینترنتی مقاله http://jebhemelli. net/htdocs/Views/2002-2004/Iranian_Society_Abroad. htm
[ii] شرح این واقعه را آقای حسن لباسچی بمن دادند. ایشان زمان ریاست کنگره دانشجوئی را در شیکاگو بعهده داشتند. جلال آل احمد معلم ایشان در دبیرستان شرف و گوینده حوزه ایشان در حزب زحمتکشان ملت ایران ( نیروی سوم ) ، در زمان حکومت ملی دکتر مصدق بودند و باین دلائل بایشان اردت خاصی داشتند.