سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
اعتراضات ۱۳۹۸ ایران یا آبان خونین مجموعه اعتراضات مردمی و ضد حکومتی در سراسر ایران بود. این اعتراضات به دنبال انجام مجدد سهمیهبندی بنزین در ایران و افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین در ۲۴ آبان ۱۳۹۸ آغاز شد. این اعتراضات که عمدتاً در محلات کارگری و فقیرنشین شهری متمرکز و در ابتدا نسبتاً مسالمت آمیز بود، به تدریج به یک قیام و شورش علیه رژیم حاکم تبدیل شد اما آنچه از مشاهدات و دیدههای خود در خیابان و اخبارهای حاصله با توجه به موازنه حاکم در رژیم، آموختم در قلمرو سیاست و بهطور مشخص در رویاروئی با رژیم جنایتکار، وقتی آزادی هدف میشود، وضعیت مناسب تحقق مییابد با بکار بردن روشهای زیر:
وقتی آزادی هدف میشود، پندارها و گفتارها و کردارهای یکایک شرکت کنندگان در قیام میباید از خشونت خالی شوند. شعارهای گویای زندگی در آزادی میباید جانشین شعارهای گویای مرگ (مرگ بر...)ها شوند. نه تنها به این دلیل که «مرگ بر» خشونت و بیانگر ادامه نظام سیاسی مبتنی بر میراندن است بلکه به این دلیل نیز که مرگ بر ابراز انزجار و خشم و کینه است و زنده باد آزادی و استقلال و ولایت جمهور مردم، اظهار عزم به بنای جامعه باز و تحول پذیر، جامعه انسانهای مستقل و آزاد است. بدین قرار، شعارها میباید بیانگر حقوقی باشند که تمامی مردم ایران از آنها بر خور میشوند. برای مثال، «ولایت جمهور مردم آری، ولایت فقیه نه» و یا «استقلال، آزادی، جمهوری ایران» و یا «رشد بر میزان عدالت اجتماعی آری و ویرانگری بر میزان ستم گستری نه» و یا عدالت اجتماعی آری (برخورداری زنان از منزلت و کارگران و دیگر اقشار، هم حقوق خود بعنوان انسان و هم از منزلت و امکان برابر بر کار و حاصل آن و هر قوم از حقوق فرهنگی و غیر آن) و ستم گستری نه.
غنی و شفاف کردن هرچه بیشتر وجدان علمی (خالی کردن شعور همگانی از غیر عقلانیها و سرشار کردن آن از دانشها و فنون که کاری که در عهده اندیشمندان است) و وجدان همگانی با بیان آزادی بمثابه اندیشه راهنما از راه قابل فهم کردن این بیان برای همگان (غنی و شفاف کردن وجدان عمومی که کار دانشگاهیان و دانشجویان است) به ترتیبی که جمهور مردم شرکت خود را در اداره امور جامعه و کشور خود، حق یکایک خود شناسند و در قیام همگانی تا بازیافت استقلال و آزادی، شرکت کنند.
غنا بخشیدن به وجدان اخلاقی با تبلیغ سامانه ارزشهای بیانگر استقلال و آزادی و عمل کردن به این ارزشها و برانگیختن همگان به عمل به آنها و حساس کردن وجدان اخلاقی به ترتیبی که هر اقدام سرکوبگرانه رژیم، تمامی ملت را در برابر آن قرار دهد.
خشونت زدائی بقصد از کار انداختن قوای سرکوب رژیم از راه:
● افشای جنایتها و فسادهای رژیم و مافیاهای نظامی – مالی،
● سلب مشروعیت دینی و اخلاقی از روشهای سرکوبگرانه،
● شرکت دادن جهانیان در مبارزه با خشونتهای رژیم، مانند اعدام و شکنجه و شکستن شخصیت انسان و...
شناسائی تبعیضها ( تبعیض به زیان زنان و کارگران و... و تبعیضها بسود روحانیان دولتی و سرکوبگران و مافیاها) و مبارزه با این تبعیضها به ترتیبی که موانع شرکت در قیام همگانی، در سطح جامعه، از میان برداشته شوند.
برقرار کردن سامانه امداد، به ترتیبی که قربانیان سرکوبها، تا جائی که ممکن است یاری شوند. احراز هویت قربانیان سرکوب و در اختیار سازمانهای مدافع حقوق بشر گذاشتنش نیز، کار سامانه امداد است.
مبارزه با ضد اطلاعات رژیم (دروغ سازیها و دروغ پراکنیها) که با موفقیت نسبی در حال انجام است. این مبارزه وقتی موفقیت کامل پیدا میکند که مبارزان، خود به ضد اطلاعات نپردازند. یعنی حقیقت را با دروغ در نیامیزند و خلاف حقیقت را نسازند و انتشار ندهند.
مبارزه با سانسورها که هم اکنون با موفقیت انجام میگیرد. این مبارزه نیز وقتی پیروزی قیام همگانی را تضمین میکند که حقیقت درباره هیچ کس، قربانی مصلحت نشود. و جریان آزاد اندیشهها و اطلاعات برقرار شوند به ترتیبی که جامعه هم اندیشه را بشنود و بخواند و همه اطلاعها را در دسترس خود بیابد.
تشکیل پرونده جنائی برای آمران و مأموران سرکوب گریها. با توجه به اهمیتی که نقش جامعه جهانی و افکار عمومی جهانی بدست آورده است، تشکیل پرونده جنائی قابل ارائه به دادگاه جنائی بین المللی، کاری بسیار بزرگ و سخت تعیین کننده است. در حال حاضر، دولتهای خارجی در پی جستن و بکار بردن این و آن دست آویز فشار و تهدید هستند. اما وقتی مردم ایران خواستار تعقیب جنائی استبدادیان میشوند:
الف - این رژیم است که از حامیان خود محروم میشود.
ب – مردم ایران هستند که از تحریمهای اقتصادی و تهدید به جنگ و دیگر فشارها که متوجه زندگی روزمره آنها است، میرهند.
با توجه به اهمیت تعیین کننده کادرها در مدیریت امور کشور، بسط قیام به دستگاه اداری کشور، از توان سرکوبگری رژیم بسیار میکاهد. حمایت از کارمندان درست کار و نیز افراد نیروهای مسلح که تن به سرکوبگری نمیدهند و بسا مورد غضب رژیم میشوند، در وضعیت کنونی، خشونت زدائی سخت کارآمدی است.
برانگیختن کادرهای اداری و بسا نظامی به ایستادگی در برابر سرکوبگری، با تضمین آینده آنها، از جمله با از کردن راه ابراز پشیمانی و عفو شدن، انجام میگیرد. در انقلاب ایران، این تضمین داده شد اما صد افسوس که آقای خمینی تضمین کتبی (خطاب به سران ارتش) و شفاهی خود را رعایت نکرد و سرکوبگری را با اعدامها آغاز کرد. در افریقای جنوبی این روش با موفقیت بکار رفت.
مبارزه با نابسامانیها و آسیبهای اجتماعی (انواع جرمها و جنایتها و خود و دیگر تخریب کردنها). در سطح جامعه و با مشارکت مردم، این مبارزه موفق میشود. زیرا جامعه وقتی مصمم میشود نظام اجتماعی خود را باز و تحول پذیر کند، همزمان، به خود نقش پزشک و پرستار و درمانگاه و پناهگاه را میدهد. قدرت، جوان را بمثابه نیروی محرکه یا مأمور ویرانگری میکند و یا خود آن را ویران میکند. اکثریت بزرگی به مخدرها و یا بکار گرفتن زور روی میآورند زیرا این نوع کارها را نوعی دهن کجی و حتی مبارزه با قدرتمدارها گمان میبرند. از این رو، مبارزه با «فکرهای جمعی جبار» که خود و دیگر تخریبی بمثابه مبارزه، بدترین نمونهها آنها است، ضرورت تمام دارد. به همان اندازه که میزان تخریب در جامعه کاهش میپذیرد، از عمر رژیم نیز کاسته میشود. بسا به نسبت بیشتری کاسته میشود. زیرا از توان سرکوبش کم میشود.
رها شدن و رها کردن از ترسها که میباید با بیرون آمدن از مدارهای بسته بد و بدتر همراه باشد مهمترین خشونت زدائی و کارآمد ترین روش همگانی کردن قیام و ادامه آن تا پیروزی است: مدار بسته بد و بدتر، (رژیم و ترس از بدتر از رژیم و...) و مدار بسته خشونت ( اگر نکشم کشته میشوم، پس بهتر که وارد میدان نشوم) و مدار بسته روابط قوا در زندگی روزمره (اگر دست بالا را نگیرم، زبون و زیر دست میشوم) و... مدارهائی هستند که میباید از آنها بیرون آمد تا قیام همگانی بگردد.
در رویاروئی با قوای سرکوب که از هیچ جنایتی روی گردان نیستند، خشونت زدائیهای زیر در ایران و در کشورهای دیگر، با موفقیت اجرا شدهاند و پیشنهاد میشود:
انتقال حق رهبری به دیگری، برده کردن خویش و خود را تسلیم ویرانگر ترین خشونتها کردن است. در حقیقت، برده کسی است که دیگری «ولی مطلق» او است. او از استقلال رأی محروم است. حتی اگر صاحب با او خشونت بکار نبرد، محرومیت از استقلال، زور ویرانگری است که او را از درون ویران میکند. از این رو، شکوفائی انسان در گرو استقلال رأی و آزادی او است. بدین قرار، کارآمدترین روشهای خشونت زدائی، نه گفتن به ولایت فقیه (که بی کم و کاست نظام برده داری است) و آری گفتن به ولایت جمهور مردم است. هر ایرانی میباید بداند که تا وقتی استقلال رأی نجوید، ممکن نیست رشد کند و تا جامعه ایرانی از ولایت جمهور مردم برخوردار نشود، جامعه مستقل و آزاد و در رشد بر میزان عدالت اجتماعی نمیگردد.
بر هر ایرانی است که از آزادی و حقوق دیگر خود بطور کامل برخوردار شود. کسی که از حق کار خود بطور کامل برخوردار نیست، نیاز به رژیم ندارد، خود خویشتن را تخریب میکند. برای مثال، کسی که بیکار است و یا در روز، به یکی دو ساعتی کار با مزدی ناچیز تن میدهد، تخریب میشود. کسی که نمیتواند نظر خود را اظهار کند، تخریب میشود و برخورداری از همه حقوق، نیازمند خلاصی از رژیم سرکوبگر نیست. بسا از میان برخاستن این رژیم، نتیجه برخورداری کامل از حقوق است. توضیح این که در خانواده، وقتی رابطهها بر میزان حقوق برقرار میشوند، بخش بزرگی از خشونت ویرانگری از میان میرود که جامعه ایرانی را رنجور ساخته است. تنها این یک خشونت زدائی از قلمرو مداخله رژیم و بنا بر این از توانائی سرکوبش بسیار میکاهد.
به قصد برانگیختن ایرانیان به برخوداری از حقوق و تن ندادن به جزئی از حقوق، این واقعیت را به آنها خاطر نشان میکنم: شما مردم از جامعه مدنی بسیار شنیده اید. اما لازم است بدانید این جامعه را دولت بوجود نمیآورد بلکه این ملت است که با عمل به حقوق و تصدی امور خویش، قلمرو دولت را محدود و توان سرکوب را از آن میستاند. یک جامعه مدنی کامل جامعه ایست که امکانات لازم را برای برخوداری اعضای خود از حقوق خویش ایجاد میکند. بنا بر این، در خانه، در مدرسه، در دانشگاه، در بازار، در محله، در روستا، (سندیکاهها و اتحادیهها و...) حتی در سازمانهای اداری، میتوان دست بکار بنای جامعه مدنی و بنا بر این، خشونت زدائی شد. در دراز مدت، جامعه مستقل و آزاد ساخته میشود و دولت حقوق مدار و تابع ملت میگردد. اما در کوتاه مدت نیز، سبب تقابل روز مره رژیم زورمدار با مردم حقوق مدار میشود و هر روز، بیشتر از روز پیش، توان سرکوبگری را از دولت زورمدار میستاند.
مقام اول امر دهنده، میباید بعنوان مجرم اصلی معرفی و مدارک در باره مجرمیت او و دستیارانش جمع آوری شوند.
اما از آنجا که مأموران جنایت پیشه هستند که سبب میشوند آمرانشان جنایت را روش حکومت گری کنند، شناسائی و تعیین هویت آنها نیز کاری ضرور است. با توجه به تحول قوانین و رفتارهای قضائی در جهان، این شناسائیها امکان میدهند که آمران و مأموران جنایت در هیچ کجای جهان نتوانند خود را پنهان کنند و از تعقیب قضائی بگریزند.
قیام کنندگان میباید از قاعده مسئولیت گروه در برابر اعضای خود پیروی کنند. یعنی
الف – هیچ فردی از گروه دور نشود و
ب – نسبت گروه به قوای سرکوب تا ممکن است بزرگ باشد.
ج – بهنگام حمله گروههای سرکوب، هرگاه خنثی کردن حمله بدون بکار بردن خشونت ممکن باشد، میباید از بکار بردن خشونت اجتناب کرد. تا ممکن است سرکوب گران را میباید به ترک خشونت فراخواند.
د – اما وقتی یک عضو گروه در چنگ قوای سرکوب افتاد، اصل اینست که میباید او را از چنگ آنها رها کرد. در قیام آبان کنونی، در مواردی، این روش با موفقیت بکار رفته است.
قیام کنندگان همواره میباید عمل باشند و هیچگاه نباید واکنش آمران و مأموران سرکوب شوند. نه وقتی رژیم خشونت تمام عیار میشود و نه زمانی که در باغ سبز نشان میدهد. (چنان که احتمال بسیار است که یک چند از دستیاران آقای خامنهای را در سرکوبهای سبعانه، کنار بگذارند). این مأموران سرکوب در خیابانها هستند که همواره میباید عکس العمل قیام کنندگان شوند. قیام کنندگانی که ابتکار عمل را از دست دهند و با زورگو فصل مشترک پیدا کنند، رژیم سرکوبگر را برخود مسلط کردهاند.
یاد آور میشود که قیام کنندگان هیچگاه نباید استقلال قوه رهبرى خود را از دست بدهند. انسانهاى آزاد، وقتى در محاصره آتش زور هستند، هر يك بايد نفس خويش را مكلف بداند. اگر بر حق استوار بمانند و عقل آزاد خویش را به ابتکار برانگیزند، راه بیرون رفتن از حصار آتش را مییابند. اگرنه، هيزم آتش زور مدارى شده و خاكستر مىشوند. بدين قرار، در مقام مقابله با قوای سرکوب رژیم، استقلال قوه رهبرى، «آزادى از» همه صفتهایی است كه زور را، در شكلى از اشكال آن، در آدمى مؤثر مىكند. علامت بارز استقلال رهبرى، يكى جهت ويرانگر ندادن به نيرو است.
عمل به حق و دفاع از حق به ترتیبی که این دفاع شامل متجاوز وقتی به حقوقش تجاوز میشود، نیز بگردد. بهوش باید بود که هر سخن دروغی درباره زورگو، او را به این نتیجه میرساند که قیام کنندگان نیز از قماش او هستند و میخواهند به زور جانشین او در قدرت شوند. دفاع از حق میباید عام باشد و فرهنگ آزادی را بنا بنهد که در آن، برخورداری هر انسانی از حقوق خود، پذیرفته همگان در پندار و گفتار و کردار است.
قیام کنندگان گرفتار خشونت مأموران «ولی جائر» نمیشوند اگر اختیار زمان و مکان را از دست ندهند. در حقیقت، اگر آدمى خود اين اختيار را از دست ندهد، هيچ قدرتى نمىتواند آن را از دست او بستاند. توضيح اينكه مكان و زمان قدرت (= زور)، هم اينجا و هم اكنون، است. اما زمان انسانی که آزادی را هدف میکند، زمان بى نهايت و مكان او بى كران لااكراه (= هر جاى جهان كه با قرارگرفتن در آن بتوان خشونت زدائى را تا انحلال قدرت ادامه داد) است. شرط پيروزى روش آزادى بر روش قدرت، يكى اينست كه انسان آزاد، زمان و مكان روش زور پرستان را نپذیرد. زنهار! تن دادن به زمان و مكان زورپرستان، پپروزى ندارد. بر فرض كه كسى بتواند از حصار زور، با غلبه بر زور پرستان، بيرون آيد، شكست خورده است. زيرا به قدرت اصالت بخشيده و روش او راپذيرفته و بكار برده است.
قیام کنندگان نمیباید از علائم مرگ رژیم غافل شوند. قدرت از تخریب پدید میآید و به ویرانگری خود، بیمن استقامت استقامت کنندگان، از پای در میآید. یادآور میشوم که خالی شدن اندیشه راهنما (فقه) از محتوا و پر شدنش از زور، آشکار ترین علامتها است. از جمله، خالی شدن فقه دولتی از حقوق انسان و حقوق جمعی مردم، علامت مرگ رژیم است. پس هرگاه ایرانیان، از زن و مرد، پیر و جوان کارگر و دهقان، بازاری و اداری، حقوق خویش را بشناسند و برای بازیافت این حقوق به قیام درآیند، تقابل رژیم با مردم، تقابل زور با حق میشود. توانائی بکار بردن قوای سرکوبش بازهم کمتر میشود و با شتاب بیشتری به تحلیل میرود. بدین سان، هر رژیمی را به مرامش میباید سنجید و با نشان دادن خالی شدن مرامش از محتوای اولیه و پر شدنش از زور، میباید نزدیک شدنش را به مرگ معلوم به اطلاع مردم رساند. تا هم جامعه اطمینان پیدا میکند که رژیم مردنی است و هم قوای سرکوب رژیم در بکار بردن خشونت با مردم، سست شوند.
از این دید که بنگری، میبینی ناتوانی نسبی رژیم حاصل بیش از ۴۰ سال افشای خیانتها و جنایتها و فسادهای رژیم و بکار بردن علامتهای مرگ رژیم در شتاب بخشیدن به انحطاط و انحلال آنست. بدین ترتیب، مجموعهای از روشها در اختیار نسل امروز ایران، قرار گرفت. بکار بردن این روشها قیام همگانی را ممکن میکند و مداومت این قیام تا پیروزی را تضمین میکند.
عباد عموزاد آبان ۱۴۰۰
■ به نظر می آید آنچه که آموختیم کتک خوردن و کشته شدن است. و با این رهنمودها خیال نیروهای سرکوب هم راحت است که مردم کاری باهاشون ندارند وقتی به انجام وظیفه الهی خویش مشغولند که همانا دفاع از اسلام و حکومتش میباشد. آقای عموزاد تنها یک بار اینجا از خامنهای که دستور دهنده و مسئول کشتار مردم هست نام برده ولی به مردم میگوید: “این مأموران سرکوب در خیابانها هستند که همواره می باید عکس العمل قیامکنندگان شوند” و مرگ بر دیکتاتور و مسئولان ویرانی و ... رو بیخیال.
ایشان سراسر مقاله از عدم خشونت مینویسند حتی برای مردم حق دفاع از خود را نیز قائل نمیشوند موضعی به ظاهر متمدنانه و اتو کشیده ولی در عمق تسلیم طلبانه و بیهیچ گونه مسئولیتی. خشونت و ابزارش در دست حکومت است مردم تنها برای اعتراض به خیابان میآیند و مطالبات شان را مطرح میکنند خشونتشان کجا بود؟ این چیز ها را برای چه کسی مینویسید؟ برای کسی که “ابوالحسن بنی صدر را اقتصاددان، فیلسوف و سیاستمدار ایرانی” بداند که “جمهور مردم را در استقامتی وصف ناپذیر ارائه داد” از این بیشتر هم نباید انتظار داشت.
شباهت ادبیات اصلاح طلبان “چه اسلامی و چه چپ” و حکومت تصادفی نیست ببینید جور دیگرش را هم آقای زیدآبادی در باره دلسردی جوانان گفتهاند: “از سوی برخی از این رسانهها تلاش عجیبی برای “جهنم مطلق” نشان دادن شرایط ایران صورت میگیرد. قاعدتاً این تلاشها در بهترین تعبیر، معطوف به تهییج عموم مردم علیه نظام حاکم و برانداختن آن است، اما در شرایط فقدان ابزارهای لازم برای “تغییر رژیم” در ایران فارغ از ارزش داوری در باره اصل این اقدام و پیامدهای احتمالی آن، این نوع تبلیغات صرفاً به تشدید افسردگی بین مردم بیپناه و ترغیب جوانان و فارغالتحصیلان به مهاجرت از کشور و خرید خانه در کشورهای همسایه و بیزاری از وطن خود منجر میشود”.
و رهبرشان خامنهای هم تایید کرده است: «در بعضی از دانشگاهها عناصری هستند که جوان نخبه را تشویق میکنند به ترک کشور، من صریح میگویم این خیانت است این خیانت است این دشمنی با کشور است این که ما یک جوانی را نسبت به آینده کشور ناامید کنیم دلسرد کنیم آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او برود و مهاجرت کند این به معنای واقعاً یک خیانت میدانم بایستی دنبال کنیم.»
کاش بشود این جانیان را بدون هزینهای گران پایین آورد.
رحمانی
■ با سلام، آقایان لطفا نوشته و جواب دیگران را سانسور نکنید.
این نویسنده که اینقدر موعظه عدم خشونت میکند تابه حال نقدی به همفکران قدیمیاش که در قبل از انقلاب معتقد به مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک بودند کرده است؟ چرا هر وقت حکومت در تنگنا قرار میگیرد این آقایان داد سخن از عدم خشونت و یا خطر جنگ سر میدهند. آبشخور این سخنان چیزی نیست جز ضد امپریالیسم دانستن حکومت اسلامی و عدم خشونت در برابر رژیم در این نوع نوشتهها که اینجا در نشریه شما به کرات شاهدش هستیم از این نگرش برمیخیزد. خشونت پنهان در این لفاظیها را نمیبینید یا اینکه خود نیز اینگونه میاندیشید و به این نوع نگرشها میدان میدهید. هشدار و نصیحت به مردمی که دست خالی و فقط با حرف و شعار به خیابان برای طرح خواسته هایشان میآیند از سر چیست؟ این آقایان غصه خشونت علیه حکومت را میخورند و برای بیانش هم آسمان ریسمان میبافند و ژست به اصطلاح متمدنانه میگیرند در حالی که خشونت نه از طرف مردم بلکه از سوی حاکمان بر جان و مال مردم اعمال میگردد هر روزه در این چهل سال و اندی. انگار در این واقعه مردم بدهکار هم هستند و نویسنده رهنمود به عدم خشونت میدهد و آن را آموختهاش از فرایند قیام آبان مینامد. این نوع مقالهها خود نوعی خشونت است بر علیه مردم بیدفاع و صلحجوی معترض و سانسور جوابیه بر آن نیز همچنین. لطفا جواب خوانندگان و منتقدین را درج کنید که سلیقه شما معیار و ضابطه نیست.
موفق باشید. رحمانی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|