iran-emrooz.net | Wed, 12.07.2006, 5:29
دكتر حسين باقرزاده
سه شنبه ٢٠ تیر ١٣٨٥ – ١١ ژوئیه ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
فراخوان آقای گنجی برای تظاهرات و اعتصاب غذای همزمان در ایران و كشورهای مختلف جهان در دفاع از زندانیان سیاسی، مورد استقبال وسیعی قرار گرفته است و میرود تا به عنوان تجربه جدیدی از اتحاد عمل نیروهای سیاسی مختلف حول یك خواست مشترك حقوق بشری ثبت شود. در جامعه گونهگون و متخالف سیاسی ایران، چنین اتحاد عملی حتا در مورد یك مقوله حقوق بشری به سختی میتواند تحقق پیدا كند و از این رو باید آن را قدر دانست. به روشنی، حضور گنجی با سابقه مقاومت شجاعانهاش در برابر نظام استبدادی حاكم نقش تسهیلكننده (كاتالیزور) بزرگی در این امر داشته است. او همچنین توانسته است حمایت بخش وسیعی از نیروهای دموكرات (در طیف جمهوریخواه) را به مواضع و نظرات سیاسی خود جلب كند و پایگاهی سیاسی برای خود در بین آنان بسازد.
گنجی البته مدعی رهبری نیست و از تكرار این نكته نیز ابا ندارد. در عین حال، او در نوشتهها و گفتههایش، هم نظریه سیاسی ابراز میكند و هم برای تحول جامعه ایران به یك نظام دموكراتیك راهكار نشان میدهد. ظاهرا بیش از همه رهبران سیاسی تاریخ معاصر، گاندی را میپسندد و میستاید و عملا نیز با اقداماتی مانند اعتصاب غذای اعتراضی شیوه كار او را دنبال میكند. شعار ببخش و فراموش مكن او ( كه جای شعار ببخش و فراموش كن پیشین او را گرفته است) و تأكید او بر «صلح»، از او چهرهای تبشیری ساخته است. علاوه بر این، او گاه در گفتار و نوشتار (احیانا نامتعمدانه) از «ما» سخن میگوید و چنین مینماید كه جمعی را نمایندگی میكند. این خصوصیات، علارغم تكذیبهای متواضعانه گنجی، او را در دید بسیاری از حامیان و علاقمندانش به یك رهبر بالقوه تبدیل كرده است.
البته همچنان كه گنجی میگوید، رهبر یا رهبری جنبش دموكراتیك مردم ایران، خود از درون این جنبش بالا میآید و كسی نمیتواند از پیش مدعی آن شود. ولی برای غالب نیروهای سیاسی دموكرات، گنجی دست كم به عنوان نماد مبارزه با استبداد مذهبی حاكم شناخته شده است. او كه با شجاعت تمام چندین سال زندانهای جمهوری اسلامی را به خاطر عقایدش تحمل كرده است در عین حال از ابراز نظرات دموكراسیخواهانه و نفی صریح نظام جمهوری اسلامی از درون دیوارهای زندان ابا نداشت. این سابقه، منزلتی برای او در بین غالب نیروهای سیاسی دموكرات ایجاد كرده بود، و اكنون كه او به خارج كشور میآمد بسیاری از این نیروها چشم و گوش شده بودند تا ببینند و بشنوند او اكنون چه نقشی را میخواهد یا میتواند به عهده بگیرد. امید غالب این نیروها بر این بود كه گنجی بتواند به عنوان نقطه وصل نیروهای اپوزیسیون دموكرات رژیم جمهوری اسلامی عمل كند و همچنان كه خود بارها گفته است به تشكیل جبهه وسیع دموكراسیخواهی كمك برساند.
ظاهرا آقای گنجی به این انتظار از نقش خود نیز آگاه بوده است. او در مصاحبههای متعددی كه در دو سه هفته اخیر داشته بارها بر ضرورت تشكیل چنین جبههای (به عناوین مختلف) تأكید كرده است. او در عین حال سعی كرده است كه با تأكید بر نكاتی مانند ضرورت تغییر ساختاری نظام حاكم بر ایران، استقرار ارزشهای دموكراتیك و حقوق بشری، و حق مردم ایران در تعیین نظام نظام سیاسی آینده كشور، حمایت وسیعترین بخش اپوزیسیون دموكرات را به خود جلب كند. گنجی كه خود به یك جمهوری «تمام عیار» معتقد است، حتا در اوایل یكی دو مورد تصریح كرده كه سلطنتطلبانی كه «آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را قبول دارند» نیز در «جبهه سراسری» مورد نظر او جا خواهند داشت (برای نمونه، صدای آلمان دو هفته پیش). ولی در روزهای اخیر، آقای گنجی ظاهرا از این موضع عدول كرده است، و در نوشته اخیر ایشان كه در سایت ایران امروز آمده دموكراسیخواهی به جمهوریخواهی تقلیل یافته است.
موضع اخیر آقای گنجی از دو منظر قابل توجه است. یكی به لحاظ نظری. آقای گنجی به مقوله جمهوری (و دموكراسی) دیدی آرمانگرایانه دارد. مینویسد «جمهوری، برابری ... كامل در عرصهی سياست است». در عالم واقع، اما، چنین نیست. در كدامین جمهوری در جهان برابری كامل فراهم شده است؟ در این ادعا، من كه علاوه بر جمهوری به سوسیال دموكراسی نیز معتقدم بیش از آقای گنجی سزاوارم، چرا كه سوسیال دموكراسی بیش از لیبرال دموكراسی به برابری بین مردم اعتنا دارد. جهان دموكرات پر از نظامهای جمهوری و ناجمهوری است - با انواعی از نابرابریها. این درست، كه در یك نظام جمهوری، نابرابریهای كمتری (در مقایسه با نظام مشابه سلطنتی) وجود دارد، ولی این واقعیت به معنای آن نیست كه نظام سلطنتی نمیتواند دموكراتیك باشد. اهمیت یك نظام دموكراتیك در ایجاد برابری سیاسی نیست (كه آن را اصل قرار دهیم). اهمیت آن در ایجاد برابری حقوقی (حقوق بشر) همه آحاد جامعه، و حق برابر آنان در تعیین سرنوشت است. نظام سلطنتی انگلیس، با سلسله مراتب قرون وسطایی و نادموكراتیك مجلس نامنتخب لردهایش، نظامی دموكراتیك است، چون مردم آن میتوانند هرگاه بخواهند ساختار نظام را به صورت دموكراتیك تغییر دهند. اگر در جمهوری اسلامی ولایت فقیهی نیز این امكان وجود میداشت كه مردم از طریق انتخابات آزاد ساختار نظام را تغییر دهند، میشد آن را دموكراتیك خواند. دموكراسی، یعنی این كه مردم همواره حق انتخاب داشته باشند، و نه این كه چه انتخاب میكنند. آقای گنجی درست میگوید كه جمهوریخواهی یعنی این كه «امر جمهور مردم بايستی بیهيچ استثنا و محدوديتی به خود جمهور مردم سپرده شود».
از این رو، جمهوریخواهان واقعی باید آن قدر تواضع داشته باشند كه انتخاب نظام را به عنوان یك «امر جمهور مردم» بدون «هیچ استثنا و محدودیتی» به خود «جمهور مردم» بسپرند و خود فقط در حد داعیان و مبلغان جمهوری عمل كنند. لازمه این امر نیز این است كه از پیش، دموكراسی را در نظام دلخواه خود خلاصه نكنند. اگر این كار مجاز باشد، من میتوانم به صورت مشابه ادعا و استدلال كنم كه فدرالیسم نیز لازمه دموكراسی در ایران است، و یك قلم كسانی را كه به فدرالیسم معتقد نیستند از جرگه دموكراسیخواهان بیرون بگذارم. این امر نیز با سپردن امر جمهور مردم به خود جمهور مردم كه تصمیمگیرنده نهایی این خصوصیات باید باشند منافات دارد. میتوان جمهوریخواه یا فدرالیست بود و دموكرات نبود - وقتی كه بخواهیم جمهوری یا فدرالیسم را تحت عنوان «دموكراسی واقعی» بدون رای آزاد مردم بر آنان تحمیل كنیم (و عواقب سوء خشونتبار آن را به جان بخریم). در مقابل، میتوان دموكرات بود و جمهوریخواه یا فدرالیست نبود - وقتی كه در برابر رأی آزاد مردم به جمهوری یا فدرالیسم تن دهیم.
از جنبه نظری كه بگذریم، اظهارات اخیر آقای گنجی نتیجهای جز دامن زدن به جنگ حیدری-نعمتی جمهوری و سلطنت كه سالها است فضای سیاسی خارج كشور را تحت تأثیر قرار داده است نخواهد داشت. این پدیده تا كنون اثرات مخرب و فلجكنندهای بر فعالیتهای مربوط به شكلگیری جبهه وسیع دموكراسیخواهی داشته و نیروهای زیادی از اپوزیسیون را به هدر داده است. آقای گنجی با روشنبینی و سعه دید خود میتوانست (و میتواند) به صورت مثبتی بر این روند تأثیر بگذارد، یا با برخوردهای آرمانی (و فرقهگرایانه) به مفاهیم جمهوری و دموكراسی، این روند را تشدید كند. این انتخاب آقای گنجی است. فراخوان آقای گنجی به اقدام مشترك در دفاع از زندانیان سیاسی ابتكار ارزندهای بود و شخصا امیدوارم كه ایرانیان غیر جمهوریخواه نیز از این دعوت استقبال كنند و نوعی از وحدت ملی را در این اقدام حقوق بشری به نمایش بگذارند. ولیتردید نباید كرد كه موفقیت فراخوانهای بعدی آقای گنجی در گرو آن است كه ایشان در مقام یك نماد ملی دموكراسیخواهی (و نه فقط یك نماد جمهوریخواهی) عمل كند و اجازه ندهد كه سرمایه سیاسی و مبارزاتی او در برخوردهای حیدری-نعمتی جمهوری و سلطنت هزینه شود.