iran-emrooz.net | Thu, 28.04.2005, 19:05
محافظهکاران و آزمون دموکراسی
آرشین ایرانی
http://harfha.com
پنجشنبه ٨ ارديبهشت ١٣٨٤
تشکیل شورایی به منظور انتخاب نامزد نهایی محافظهکاران اهمیتش تنها برای انتخابات پیش رو نبود، این ابتکار تازه آزمونی بود برای این که نشان دهد محافظهکارانی که قدرت برتر را در ایران دارند و تاکنون نشان دادهاند وقعی بر دموکراسی نمیگذارند، آیا میتوانند ناگهان از مناسبات دمکراتیک در درون تشکیلات خود بهره ببرند؟ چندان دور از ذهن نیست که یک حکومت خودکامه در درون خود مناسباتی شبه دمکراتیک داشته باشد، اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی اگرچه دمکراتیک نبودند اما دست کم نظامی تکحزبی داشتند. وجود چنین سازوکارهایی از یک طرف مانع از فروپاشی ناگهانی، خلاً قدرت و جنگهای داخلی میشود، و از طرف دیگر راه را برای ایجاد تغییرات تدریجی در حزب حاکم هموار میکند. اما تشکیلات محافظهکاران در ایران نه شباهتی با کشورهای کمونیستی دارد و نه با هیچ کشور دیگری.
شورای هماهنگی به هیچ وجه نتوانست کارکرد یک نهاد دمکراتیک را داشته باشد. اگرچه هنگامی که این شورا اعلام موجودیت کرد تقارن زمانیاش با انتخابات ایالات متحد تداعیکنندهی رقابت دمکراتیک داخلی حزب دمکراتیک امریکا بود اما در نهایت حتا نتوانست بدیل مجلس کاردینالها بشود، به دودی که از دودکش این شورا برخاست جز پاپ جدید هیچ کس احترامی نگذاشت. رایزنیهای پشت پرده بارها به تعویق افتاد بی آن که مشخص شود رقابت بر سر چیست و هر کدام از مدعیان بر چه منش و برنامهای اصرار دارند. شورای هماهنگی در واقع رقابت ایدهها نبود بلکه بیشتر صحنهی زورآزمایی مدعیان بود. اما نتیجهی این مبارزهی چندجانبه در وقت اضافه هم مشخص نشد. هنوز برخی از محافظهکاران امیدوارند با ادامهی رایزنی بتوانند پیروز میدان را تعیین کنند، اما یکی از ضرورتهای ناگزیر دموکراسی تصمیمگیری در زمان محدود است.
علاوه بر این که هیچ کدام از نامزدهای مطرحشده در شورا سابقه و روحیهی دمکراتیک نداشتند و پیش از آن که وارد شوند عزمشان را برای ریاست جمهوری جزم کرده بودند، اما مشکل اساسی بنا به گفتهی باهنر، عضو شورای هماهنگی، این است که آنها یک رییسجمهور بیشتر احتیاج ندارند. در غیر این صورت آنها میتوانستند به توافقی حداقلی برسند، همچنانکه در انتخابات شوراها و مجلس مشکلی بروز نکرد. گویا محافظهکاران فقط در ترجیح دیگران بر خودشان ضعف دارند. اگر انتخاب نهایی گسترده باشد، میتوانند با سهمیهبندی رضایت همه را جلب کنند. ضعف آنان در ناتوانی بر اجماع، حفظ قدرت در آینده را با ابهام روبرو خواهد کرد. همان قدر که چنددستگی آنان میتواند در این انتخابات باعث شکستشان شود، در مرحلهی سرنوشتساز دیگری که دیر یا زود ممکن است فرا برسد و اجماع سریع و فراگیر آنان را بطلبد، نیز نگرانکننده است. شکست شورای هماهنگی زنگ خطر بزرگی برای آیندهی محافظهکاران و در پی آن آیندهی جمهوری اسلامی است.
برخی بر این اعتقادند که به واسطهی دومرحلهای بودن انتخابات پراکندگی آرای آنان نهایتاً آنان را به دور دوم خواهد رساند و چندان نگرانکننده نیست. اما سیستم انتخاباتی موجود ممکن است حتا باعث شکست قطعی آنان شود. شیوهی انتخابات در ایران بر مبنای انتخاب فرد مورد اعتماد طراحی شده است و احزاب و گروهها در آن نقشی ندارند. در واقع به گونهای است که فردی انتخاب شود تا پشتوانهی نیمی از رأیدهندگان را داشته باشد، اگر در مرحلهی اول نشد در مرحلهی دوم با باقی ماندن تنها دو نامزد و رأیگیری دوباره، این امکان حتمی خواهد افتاد. اما از نظر حزبی در این شیوه اگر کاندیداهای گرایشی سیاسی متعدد باشند ممکن است نتیجهی انتخابات به سود گرایش اکثریت نباشد. برای مثال اگر در این انتخابات ٦ کاندیدا از طرف محافظهکاران و ٢ نامزد هم نمایندهی اصلاحطلبان باشند. اگر فرض کنیم در شرایط مناسبی برای اقتدارگرایان، حدود ٧٠ درصد آرا را محافظهکاران و ٣٠ درصد را اصلاحطلبان از آن خود کنند، در صورتی که محافظهکاران به گونهای تقریباً مساوی این آرا را میان خود تقسیم کنند و اصلاحطلبان نیز بتواند در رقابتی نزدیک با هم مبارزه کنند، محافظهکاران با وجود آن که در مجموع اکثریت بالایی خواهند داشت به مرحلهی دوم راه پیدا نخواهند کرد.
گرچه این وضعیت حالتی انتزاعی است و انتخابات گذشته نشان میدهد که معمولاً از هر گرایشی یک نامزد بیشترین آرا را جذب میکند، اما با توجه به صفآرایی نامزدهای متعدد محافظهکاران و نیز میزان پایین مشارکت مردم، رخداد چنین احتمالی چندان هم دور از انتظار نیست. هاشمی پشتگرمیِ به برخی از محافظهکاران، کارگزاران و نیز معدودی از روشنفکران لیبرال دارد که امپد به دیدگاههای توسعهگرایانه و اتوریتهی وی دارند. احمدینژاد بیش از هر نامزد دیگری به انصار حزبالله چه در گفتار، چه در رفتار و چه در ظاهرش پایبند بوده است و به حق از آنان انتظار پشتیبانی دارد. احمد توکلی انتظار دارد همچون موارد پیش با گفتارهای تخریبی علیه دولتهای پیشین آرای برخی از ناراضیان سیاسی را که چندان شناختی از وی و سوابقش ندارند، جذب کند. قالیباف با وجود حمایت بخشی از نیروهای سپاه و کسانی که شیوهی رضاخانی را برای حل مشکلات ایران کارساز میدانند، خود را رییس جمهور آینده میداند، گرچه جنایات فجیعی در ادارهی اماکن نیروی انتظامی در زمان وی علیه روزنامهنگاران و روشنفکران رخ داده است، اما تغییراتی نیز در نیروی انتظامی ایجاد کرده است. علی لاریجانی امیدوار است حمایت رسمی شورای هماهنگی، صراحت لهجهاش در بیان ضعفهای اصلاحطلبان و نیز همکاری برخی از دوستانش در رسانهی انحصاری صدا و سیما سرمایهی مفیدی برای پیروزی در انتخابات باشد. محسن رضایی فرماندهی سابق سپاه و اکبر ولایتی باسابقهترین وزیرخارجه ایران و از نزدیکان رهبری هم چندان ناامید نیستند. مهرعلیزاده استاندار سابق خراسان و رییس سازمان تربیتبدنی حمایت ورزشکاران را جدی گرفته است.
از طرف دیگر اصلاحطلبان با دو نامزد اصلی در صحنه حضور دارند، معین از حمایت جبههی مشارکت، حزب اصلی اصلاحطلبان برخوردار است و امیدوار است که بتواند ادامهدهنده و نجاتدهندهی جنبش اصلاحطلبی در ایران باشد. انتخاب رضا خاتمی به عنوان معاون اول، ایجاد معاونت حقوق بشر و اظهارات صریح حزب مشارکت در انتقاد از محافظهکاران جدی بودن عزم او را برای ادامهی راه نشان میدهد. کروبی نیز نمایندهی اصلاحطلبان سنتی است که با وجود مخالفت با محافظهکاران اقدامات جبهه مشارکت را افراطی میدانند. علاوه بر این برای جلب نظر اقشار محروم جامعه نیز برنامههایی عوامپسندانه دارد. ابراهیم یزدی با حزبش که همواره مدافع اصلاحطلبی و حرکتی تدریجی حتا در نظام سلطنتی بوده است، با طرح برنامهها و اظهاراتش بیش از آن که قصد حضور در رقابت انتخاباتی داشته باشد، مایل است از فضای سیاسی برای طرح ایدههای آزادیخواهانه استفاده کند. شورای نگهبان تنها کاندیدایی را که از پیش صلاحیتش را مردود اعلام کرده است، دکتر یزدی است.
گرچه یکی از ویژگیهای این انتخابات تردید بخش وسیعی از مردم برای حضور یا عدم حضور در انتخابات است، اما به همان اندازه که بازگشت هوادارانِ ناامید شدهی اصلاحات میتواند نتیجه را تعیین کند، سرگردانی آرای محافظهکاران و عزم جدی تکتک کاندیداها در جذب آرا میتواند عاملی مهم در انتخابات باشد، به ویژه اگر انتخابات کمرونق باشد.