پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
راست و حسینیاش رو بخواید، باید اعتراف کنم که هرچی که من در تمام عمرم از سیاست، خونده و یاد گرفته بودم، در جمهوری اسلامی یا به کارم نیومد و یا باید از نو یادش میگرفتم. مثلاً طبق قاعدهی “عرضه و تقاضا”، هر وقت عرضه زیاد باشه و تقاضا کم، اجناس ارزون میشن و هر وقت عرضه کم باشه و تقاضا زیاد، جنسها گرون میشن. اما در ایرانِ جمهوری اسلامی، هیچوقت چنین قاعدهای عمل نکرده! یعنی عرضه و تقاضا هر طوری باشه، اجناس فقط گرون میشن. و یا هر نظام دیگه رو بااینهمه بحرانهای رنگووارنگ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی سالها پیش آب برده بود، اما اینا انگارنهانگار! انگار همین دیروز اومدن و میخوان صدسال دیگه هم بمونن! مثل منارجنبون میلرزن، اما همچنان رو پا موندن! پاشون رو چی سفته، خدا میدونه!
این آخریاش جریان “حاکمیت یکدسته”! معمولاً دستکم توی این صدسال اخیر، قاعده این بوده که حکومتهای یکدست و مقتدر، بعد از ۱۰-۲۰-۳۰ سال یواشیواش نرمتر و چنددست میشن، ولی در جمهوری اسلامی قضیه برعکسه! از حاکمیت چنددست شروع شد و به حاکمیت دودست پیش رفت و حالا به حاکمیت یکدست رسید و احتمالاً در آینده نوبتِ حاکمیت هیچ دسته!
اما اصلاً این حاکمیتهای “....دست” یعنی چی؟ پیش از اونکه جواب این سؤال رو بدم، لازمه کمی دربارهی معنی و اهمیت کلمهی “دست” در جمهوری اسلامی توضیح بدم. “دست” در جمهوری اسلامی نقش و جایگاه ویژهای داره و در هر دوره و در هر جا، کاربرد خاص خودش رو داشته و داره.
اوایل انقلاب، بعضی وقتا و بعضی جاها دست زدن ممنوع بود و بعضی وقتا و بعضی جاها واجب و مردم نمیدونستن کجا دست بزنن و کجا نزنن! به چی دست بزنن یا دست به چهکاری بزنن یا نزنن! چون چیزی که امروز آزاد و مجاز بود، میتونست فردا ممنوع باشه و جرم محسوب بشه و یا حتی برعکس! مثلاً دست کسانی رو برای اینکه دست به فلان کار زده بودن، داغ کردن، اما چند سال بعد، همون کار، آزاد و عادی بود!
در این مدت چهل و اندی سال، مسئولان در جاهایی که لازم دونستن، در انجام کارها و امور دستدست کردن و گاهی هم ایندست و اوندست کردن؛ جایی هم اگه لازم بود، حتی دستها بریدن. از طرف دیگه، بعضیها رو دستبهسر کردن و عوضش، دست از سر بعضیها برنداشتن! از اینها گذشته، خیلی چیزا رو دستمالی و دستکاری کردن و اونا رو از اعتبار و خاصیت انداختن. گاهی هم بعضی جاها یهدستی زدن و دودستی خوردن! یه جاهایی هم، دستِ پیش گرفتن که پس نیفتن، اما دست از پا درازتر برگشتن! بههرحال فرازونشیب زیاد داشتن؛ جاهایی دست رد بر سینهی خیلیها زدن و جاهای دیگه دست به دامن این و اون شدن! اما از همهی اینا بدتر اینکه خیلیها در رأس امور بودن و هنوزم هستن که دست چپ و راست خودشون رو نمیشناختن و نمیشناسن و برای همین، خیلی از اونا کجدست از آب در اومدن و دست به دستبردهای کلان زدن، اما گاهی دستی از غیب بوده که دستشون رو گرفته و بر اساس قاعدهی “چاقو دستهی خودش رو نمیبُره”، نجاتش داده و بهواقع، این دستهای پنهان، بیشتر از دستهای آشکار، دستشون در کارها بود.
یکی دیگه از پدیدههای جالب در همهی این دورهها، پدیدهی “سندروم دستِ بیقرار” بود. یعنی گه گاهی یه نفر رو میآوردن و بهاش مسئولیت میدادن و اون میگرفت و میبست و میزد و میکشت، اما گویا اختیارش دست خودش نبود و سر آخر هم یا با واجبی خودکشی میکرد یا به شکلی قربانی نظام میشد. البته این پدیده اگه لازم بود، به شکلهای دیگه مثل “نیروهای خودجوش” یا “آتش به اختیار” هم ظاهر میشد. باری، در جمهوری اسلامی دست بالای دست بسیاره، ولی همیشه یه دسته که بالای همهی دستهاست!
حالا با توجه به این معانی گسترده و پیچیده میبینیم که دست جمهوری اسلامی از اول تا الان چقدر باز بوده و دست به چه کارهایی زده که نباید میزده و یا نزده که باید میزده! و البته همهی اینها رو در سایهی همین معانیِ مختلف دست انجام داده. مثلاً همون موقعی که حاکمیت چنددست برقرار بوده، یعنی از بهاصطلاح لیبرالها و ملیون و مذهبیون گرفته تا محافظه کارها و رادیکالها و حزب اللهیها و راستها و چپها کموبیش دستشون تو کار بود، باز، دست بالا رو فقط یه نفر داشت و اون بود که دولت تعیین میکرد و توی دهن این و اون دولت میزد! بعد هم که حاکمیت دودست شد، بازهم همیشه یه دست بالاتر از دست دیگه بود و بااینکه حرف آخر رو دست بالاتر میزد، باز اشکالات و مشکلات رو به گردن دست پایینتر میانداختن! و انگار این دستِ دوم فقط برای این وجود داشت که بشه تقصیرات و کوتاهیها رو به گردن اون انداخت و یا اینکه در بهترین حالت بتونن بگن، من نبودم، دستم بود، تقصیر آستینم بود!
ولی حالا نمیدونم چی شده که دیگه به اون دستِ دومِ - برای مردم بیخاصیت، برای خودشون با خاصیت - هم احتیاجی ندارن و میخوان یهدستی کار کنن!؟ و اصلاً چرا یهدستی؟! خب با اون یه دست دیگه میخوان چیکار کنن؟ مثلاً اگه یه وقت بخوان دو تا هندونه بردارن، با یه دست چه جوری این کار رو میکنن؟ یا اگه بخوان تقصیر رو گردن یه دست دیگه بندازن، چیکار باید بکنن؟ کارشناسای سیاسی میگن که حاکمیت از تمامیتخواهی نیمه انحصاری به تمامیتخواهی انحصاری گذر کرده! اما من از این چیزا سر در نمیارم. با شناختی که من از اینا پیدا کردم، اینا اگه لازم شد، یه دست عاریه و پنهان هم که شده، تهیه میکنن که کاراشون رو پیش ببرن.
اما بااینحال، اینطور که جمهوری اسلامی داره پیش میره، فکر کنم بهجایی برسه که دیگه احتیاجی به دست هم نداشته باشن! یعنی حکومت رو هیچدستی پیش ببرن! چه جوری؟! خب، معلومه! با پا! یه چکمهی آهنین به پاهاشون میکنن و همهچی رو پامال میکن! تمام! راحت! خلاص!
تیر ۱۴۰۰
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|