يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
یکی از نتایج انتخابات اخیر شکست اصلاحطلبانی بود که مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردند. آنها هم در داخل و هم در خارج کشور بسیج شدند تا بهزعم خود شگفتی دوم خرداد ۷۶ یا ۹۲ و ۹۶ را تکرار کنند. باوجود اینکه همه شواهد نشان از تغییر شرایط هم در پایین و هم در بالا میداد، اما آنها دنبال تکرار تصویر خیالانگیز گذشته بودند.
چینش کاندیداها اینبار از سوی شورای نگهبان چنان بود و حکومت چنان اراده کرده بود که استدلال همیشگی “بد و بدتر” انتخابکنندگان یا پایگاه مردمی اصلاح طلبان را چندان قانع نمیکرد. علنیشدن داستان «کارگزار و میدان» از زبان کارگزاری درمانده و عاصی و به میدان آمدن میداندار اصلی و تذکر او درباره اختیارات میدان و فرمانبرداری کارگزار یا حتی اینکه در مناظرهها چه باید گفت و چه نگفت نیز شکی برای مردم باقی نگذاشته بود که داستان چیست. متن جامعه، بهویژه بعد از سرکوب دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ خسته از تکرار این بازی ملالآور، به این نتیجه رسیده بودند حتی اگر کاندیدای مورد نظر اصلاحطلبان عبدالناصر همتی انتخاب شود، قرار نیست چیزی جز نسخه رقیق و ضعیفتر دولت دوم روحانی تکرار شود.
اصلاحطلبان طرفدار مشارکت وقتی ضعف استدلال “بد و بدتر ” و تنور سرد انتخابات را دیدند برای گرم کردن این تنور گفتند “اگر شرکت نکنیم شاید این آخرین انتخابات باشد”، ” جمهوریت نظام از بین میرود” و یا برای ترساندن مردم از “احتمال شکست برجام” گفتند. حتی در عملی غیراخلاقی به تحریف پیام میرحسین موسوی که تلویحا از عدم مشارکت حمایت کرده بود پرداختند و آن پیام را تفسیر به رای کردند. تا آنجا پیش رفتند که طرفداران عدم مشارکت را متهم به تقویت صف سرنگونیطلبان و همصدایی با خشونتطلبان و براندازان کردند. رقت شعور را خواستند با غلظت شعار جبران کنند. میخواستند زیر میزی بزنند که قرار نبود واژگون شود و به فرض که میشد زیر و روی آن فرقی نداشت. آنها به نظرسنجی معتبری ایسپا (ISPA) که از سوی کارشناسان با تجربه صورت گرفته بود و تقریبا همین نتیجه بدست آمده را با اختلاف کمی پیشبینی کرده بود، وقعی نگذاشتند. نظر سنجی دلخواه خود صورت دادند تا از آن دلگرم شوند و استفاده سیاسی کنند. بهجای دیدن متن جامعه و پذیرش علم نظرسنجی به دنبال معجزه خاتمی و کروبی بودند. گویی صدای آرای موافق در کلابهاوس چشم و گوش آنها برای دیدن و شنیدن صدای اعتراض کف جامعه را بسته بود. برخی از جوانان و فعالان اصلاحطلب طرفدار رایدادن چنان بدور از واقعیت در کلابهاوس به تبلیغ و تهییج مشغول بودند که گویا امضای چند نویسنده در پای یک فراخوان و تغییر نظر فلان شخصیت سرشناس در آخرین ساعات انتخابات میتواند نتیجه را تغییر دهد.
آقای بهزاد نبوی که ظاهرا به تشکیلاتیترین سیاستمدار اصلاحطلب معروف بود علیرغم اینکه جبهه اصلاحات ایران با اکثریت آرا رای به عدم شرکت در انتخابات و عدم حمایت از همتی داده بود، برخلاف نظر این تشکیلات که خود او در رأس آن قرار داشت و حتی قبل از رایگیری برای دومین بار درباره همتی در جبهه اصلاحات [که البته رای نیاورد]، به فعالیت تبلیغاتی و دعوت از مردم به رای دادن به او پرداخت. اما چهرهها و نهادهای اصلاحطلبی که بهخاطر رد صلاحیت کاندیداهای معرفی شده از سوی “نهاد اجماعساز اصلاحطلبان” اعلام کرده بودند در انتخابات شرکت نمیکنند و به حمایت از همتی نیز رای منفی داده بودند، سکوت پیشه کردند تا رو در روی خاتمی قرار نگیرند یا متهم به انشقاق در صف اصلاحطلبان قبل از انتخابات نشوند. سکوت این گروه البته گویای عدم موافقت آنها با مشارکت بود. صدای اصلاحطلبان طرفدار مشارکت اما صدای غالب بود که جامعه از اصلاحطلبان میشنید. بهویژه اینکه خاتمی و کروبی نیز برای دعوت مردم به مشارکت به میدان آمدند.
اصلاحطلبانی که در انتخابات شرکت کردند را میشود به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول و بزرگتر چنانکه اشاره شد خوشباورانی بودند که نه متن جامعه را درک کردند و نه به نظر سنجی علمی توجه کردند، بلکه خوشخیالانه انتظار معجزه ورود خاتمی و بزعم خودشان نه گفتن مردم به کاندیدای مورد نظر حاکمیت بودند. گروه دوم کسانی بودند که از عدم اقبال مردم به اصلاحطلبان بیخبر نبودند و با وجود اینکه احتمال برنده شدن همتی را پایین ارزیابی میدانستند، معتقد بودند بهخاطر اهمیت صندوقهای رای و نه گفتن به کاندیدای نظر کرده نظام و احتمالا به دور دوم بردن انتخابات باید در انتخابات شرکت کرد.
این دو گروه از اصلاحطلبان طرفدار مشارکت هرچند با استدلال و نیت حتی کمی بهتر شدن اوضاع دعوت به مشارکت کردند و به پای صندوقهای رای رفتند، اما ضربه و پیامدهای منفی انتخاب چنین راهی دامنگیر همه اصلاحطلبان، حتی مخالفان شرکت در انتخابات شد. دسته اول بهخاطر درک نادرست از جامعه و نپذیرفتن نتایج نظر سنجی علمی چهره اصلاحطلبان واقعی و واقعگرا مخدوش میکنند. گروه دوم نیز چون در کنار مردمِ معترض ماندن را به شرکت در انتخابات تحقیرآمیز و طراحی شده از سوی حاکمیت ترجیح دادند، به حیثیت و اعتبار سیاسی لطمه دیده اصلاحطلبان باز هم خدشه وارد کردند.
ادامه سکوت چهرههای اصلاحطلب مخالف مشارکت در انتخابات مانند مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان، میردامادی و بسیاری دیگر چون چهرههای موافق مشارکت در کنار خاتمی به عنوان نمایندگان و چهرههای اصلاحطلبان در جامعه شناخته میشوند، اگر به شکلی فاصله خود را با این نگاه مشخص نکنند همچنان دچار استهلاک خواهند شد. زمان برای نوعی اعلام استقلال اصلاحطلبان و بلند کردن صدا و ندای خود در برابر اصلاحطلبان محافظهکار که همچنان هر صحنهآرایی صندوقمحور و شیخوخیت خاتمی را به خاتمه مشارکت در این نمایش بیمحتوی ترجیح میدهند، فرارسیده است. اگر مصطفی تاجزاده و کسانی که کم و بیش مثل او میاندیشند پرچم بیاعتبار شده اصلاحطلبان را بلند نکنند، بیاعتباری و حتی گاه بدنامی موافقان و مبلغان مشارکت به پای آنان نیز نوشته خواهد شد و ترکش این بیتدبیریها به آنها نیز اصابت خواهد کرد.
■ من با تحلیل شما در مورد وضعیت نظری اصلاحطلبان موافقم ولی این فقط نیمه کم اهمیتتر مسئله اصلاحطلبان است. واقعیت این است که پیوند تشکیلاتی اصلاحطلبان واقعی مثل تاجزاده با توده مردم هنوز ضعیف است. مثلا خوب بود اگر تاجزاده و امثال او از اعتصابات کارگران حمایت میکردند و خود را تبدیل به صدای آنها میکردند. مشکل اینجاست که نمیشود وقتی کارگران اعتصاب کردند بپری بری برای آنها میتینگ بدی. باید از اول در بطن مبارزات آنها باشی که بنظر نمیرسد تاجزاده و امثال او از چنین پیوندی برخوردار باشند. نیاز جبهه اصلاحطلبی ایجاد پیوند تشکیلاتی با کارگران و حقوقبگیران شهری است که هم جمعیت بزرگی را تشکیل میدهند و هم نیاز مبرم ایجاد تحولات اساسی را با پوست و گوشت خود حس میکنند.
فرانک فولادی
■ فرانک گرامی! ۴۳ سال پیش در چنین روزهایی دولت شریف امامی با اعتراضات صنفی بسیاری روبرو بود و اتفاقا به شکل دست و دل بازی آن دولت که جانشین دولت جمشید آموزگار شده بود، به درخواستها و اعتصابهای صنفی پاسخ مثبت میداد. اعتصابکنندگان آن دوران خواستهای صنفیشان در یک متن و بستر سیاسی علیه حکومت شاه صورت می گرفت و به علیرغم رسیدن به خواستهای صنفی جامعه آرام نمیشد. اکنون درست شرایط برعکس است. اتفاقا اگر سیاست مداران در شرایط کنونی به جمع اعتصاب کنندگان بپوندند، خود اعتصاب کنندگان از ترس سیاسی شدن خواست هایشان از آنها فاصله می گیرند. چون می خواهند به درخواست مشخص خودشان برسند و اعتراضشان در بطن و متن یک جامعه که به سمت انقلاب می رود، همانند تابستان ۵۷ نیست. صحبت شما در مورد تشکیلات سازی درست است اما فراموش نکنید که حکومت از ۸۸ به بعد دو تشکل عمده اصلاح طلب را سرکوب کرده و در سال ۹۱ رسما آنها را غیرقانونی کرده است.
با احترام/ حمید فرخنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|