iran-emrooz.net | Sat, 10.06.2006, 17:49
گفتار در اجلاس لندن
جمشيد طاهریپور
|
شنبه ٢٠ خرداد ١٣٨٥
"نشست لندن" که به ابتکار "نشست برلين" تدارک و سازماندهی شده بود در تاريخ ٤-٢ ژوئن ٢٠٠٦ زير عنوان "اتحاد برای دموکراسی و حقوق بشر" بر گزار شد. از من نيز برای شرکت در اين نشست دعوت به عمل آمده بود که با خرسندی پذيرفتم و در آن شرکت کردم. در هفتههای آينده خواهم کوشيد تحليلی از "نشست لندن" به دست دهم. "نشست لندن" مستقل از اجزاء و عناصر سازندهی آن خود يک "رويداد تاريخی" است که بطور اصيل، درون زا و خودپويه ضرورت گذار ايران به دموکراسی را بازتاب میدهد. در اينجا متن کامل گفتارم را در اجلاس "نشست لندن"، جهت آگاهی عموم به نشر میرسانم.
ج- ط
از اين که امکان شرکت در اين اجلاس را پيدا کردهام، بسيار خوشحال هستم و بايد بگويم مايهی سرافرازی منست. طبق دستور کار اجلاس بايد در بارهی طرحی حرف بزنم که زير عنوان "يک پروژه سياسی" تقديم اجلاس کرده بودم و بيانگر راهی است که به فکر من، ما برای رسيدن به مقصود عالی خود؛ يعنی اتحاد و همبستگی ملی برای دموکراسی، حقوق بشر و همه پرسی، آن را بايد بپيمائيم. اما قبل از اين که در اين باره مطالبی عرض کنم، اجازه میخواهم در باره تأثيری که اين اجلاس تا اين لحظه روی من گذاشته حرف بزنم! بر اين باورم که حرف زدن در اين باره با اهميت ترين جنبهی دفاعيه منست از طرح خودم؛ منظورم اين است که دفاع از روح حاکم بر طرحی است که به "نشست لندن" عرضه داشتهام.
عمر من در جلسات سياسی کوچک و بزرگ طی شده، اما اين نخستين بار است که از تريبون اجلاسی سخن میگويم که در آن شخصيتهای انديشمندی حضور دارند که من از جمله خود را نوشخوار سفرهی دانائی و دانش آنها میشناسم: جناب داريوش آشوری، جناب باقر پرهام، جناب دکتر آجودانی، جناب دکتر لاجوردی و حضرات ديگر که تشريف دارند.
وقتی که به ناکامیهای سياسی خودم و نسل خودم فکر میکنم؛ میبينم يکی از مهمترين سرچشمههای اين ناکامیها، عبارت از اين بوده که در نزد ما سياست برايمان، عصبيت و ايدئولوژی مبتنی بود. سيطرهی اين عوامل بر فکر و گفتار و کردار سياسی ما موجب آن بود که به جای تعقل، برانگيختگی نقش قاطع و تعين کننده را در حيات سياسی ما بازی کند. برای من، اقبال سخن گفتن در چنين اجلاسی، نشانهی آن است که ما توانستهايم ذهن خود را از سيطرهی اسارتبار عواملی که عرض کردم، آزاد کنيم. من اين آزادی و رهائی را ارمغان انديشهورزان آزاديخواه خودمان میشناسم که با تحمل رنج و زحمت بسيار پروژهی روشنگری را، در ايران ما به سامان رساندند و جا دارد از اين تريبون مراتب سپاس و قدرشناسی خود را اعلام بدارم. هراندازه که اسارت ديروز حيات ذهنی ما، ناکامی و شکست ببار میآورده و نتيجه و پیآمدی جز استبداد، نمیتوانست داشته باشد، آزاد انديشی امروز طليعه و بشارت دهندهی کاميابی و پيروزی ما در دستيابی به دموکراسی برای ايران ماست. بدون انديشهی دموکراتيک و آزاد نمیتوان ميهن دموکراتيک و آزاد داشت.
من از اين گوناگونی و تنوع و کثرت علايق و سلايق اجتماعی و سياسی و فرهنگی و قومی که زير يک سقف گرد هم آمده است، حقيقتاً شادمان هستم. ما به خانوادهی سياسی و اجتماعی متفاوتی تعلق داريم؛ چپ و راست و ميانهی اپوزسيون، داراها و نادارهايی که اينجا جمعايم؛ را انديشهی دموکراسی و حقوق بشر ، انديشهی ايرانی آزاد و دموکراتيک که در آن رأی و ارادهی ملت ايران حکومت کند، عليرغم تفاوتها و تمايزات؛ که به هيچ رو جايز نيست پرده پوشی و کتمان کنيم، همگام و هم صدا و همرزم کرده است. همهی اعتبار و امتياز ما در همين وحدت در عين تکثر ماست، در اين شکل باهم بودن در عين متفاوت بودن و فرق داشتن! در اين شکل بودن، در اين سلوک؛ زندگی و آفرينندگی و زيبائی هست که مپرس! به اين "نشست لندن"، در قاب مقصود عالیايی که در پیاش هستيم وقتی نگاه میکنم و میانديشم ، قالیهای ما پيش چشم من میآيد! يک دنيائی از گوناگونی رنگ و يک عالمی از جلوههای متنوع نقش، در يک قاب که قالی است، در نهايت تناسب و تقارن و همآهنگی ، به کمال زيبائی میرسد. مطمئن هستم اين الهام به نهايت درجه، اصالت دارد.
جناب آقای دکتر لاجوردی! شما حتماً به خاطر میآوريد؛ ٦ يا ٨ سال پيش بود، بنام "جامعه پژوهشگران ايران" يک کنفرانس در شهر برلين برگزار کرده بوديد، موضوع کنفرانس هم "ضرورت بازنگری فرهنگ سياسی ايران" بود، از من دعوت کرديد در اين کنفرانس شرکت کنم، با امتنان پذيرفتم و در کنفرانس شما صحبت کردم؛ آقای دکتر نوریزاده هم بودند و همين آقای مهری هم آن صحبتها را بازتاب وسيع دادند، حرفم در کنفرانس اين بود؛ اگر ما خواستار استقرار دموکراسی در ايران هستيم بايد درک کنيم که پيروزی دموکراسی در ايران يک پيش شرط دارد و آن استقرار دموکراسی در صفوف ما نيروهای اپوزسيون ايران است، پيش شرط، پيروزی دموکراسی در خود ما، يعنی در فرهنگ سياسی است که حامل و منادی آن هستيم! میخواهم اين را عرض بکنم که هرکدام از ما، به ترتيبی و از راهی و مسيری، اين امروز را تدارک ديدهايم؛ پس سهم هرکسی محفوظ و محترم است و اين در حالی است که آن پرشمار زنان و مردان اين سرزمين که سرافراشته و دلير، در راه دموکراسی برای ايران پيکار کرده و میکنند، بانی و صاحب "نشست"های ما هستند. اين اجلاس به همهی آزاديخواهان ايران تعلق دارد زيرا به يمن کوششهای جملهی آزاديخواهان ايران است که ما توانستهايم در امروز خود، از دموکراسی در گفتار به دموکراسی در کردار گذر کنيم!
*
... و اما در بارهی طرح خودم که در کنار طرحهای ديگر در دستور کار بررسی اين اجلاس قرار دارد؛ اجازه میخواهم يک تصحيح را در طرح خودم وارد کنم. در ماده اول من پيشنهاد کردهام اجلاس لندن طرح مرا تأييد بکند. حالا فکر میکنم اين پيشنهاد من واقعبينانه نبوده ، بهتر و واقعبينانه اين است که اين اجلاس خود را در هيچيک از اين طرحهايی که بررسی آنها را در دستورش دارد خلاصه نکند. بهتر است اگر ما توانستيم يک قطعنامهای تدوين بکنيم که در آن سمتگيری مشترک ما ؛ داير بر ضرورت متحد شدن نيروهای اپوزسيون و تشکيل نهاد همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق بشر و همه پرسی، را مورد تأکيد و تأييد قرار دهد. میخواهم عرض بکنم موفقيت ما در اين نيست که يک طرح بديع و مشعشعانهای در باره اتحاد تصويب بکنيم، موفقيت ما در اينست که از نشست لندن، يک گام و فقط يک گام بلندتر متحد کننده بسازيم. ما نبايد حرفی بزنيم که نه خودمان توان انجاماش را داريم و نه اپوزسيون ايران در کليت خود هنوز آمادگی درک و پذيرش آن را پيدا کرده است. ما بايد به آهنگی قدم برداريم که پای ما قوت اين را پيدا بکند که ما را به مقصد عالی ما، يعنی ايجاد يک محور متحد کننده و قابل اعتماد برای مردم برساند. قوت ما در ميزان اعتمادی است که بر میانگيزيم و اعتماد هم وقتی بوجود میآيد که مردم ببينند ما فقط خواستها و آرزوهای خود را بيان نمیکنيم، بيانگر خواستها و آرزوها و اميدهای قشرهای متنوع و گستردهی مردم خودمان هستيم. ببينند و تشخيص بدهند که ميان خواستهای ما و خواستهای مردم يک يگانگی و همزبانی و همرنگی وجود دارد.
من طرح خودم را با نگاه و نقد طرحهايی از دوستان که مطرح بود نوشتم و انگيزهی اصلی اين بود که همان طور که دوستان به من کمک کردند تا دقيقتر فکر کنم من هم به سهم خود به اجلاس کمک کنم تا آن چه را که خود درست تشخيص میدهد با دقت و روشنی بيشتری به بيان در آورد. فکر میکنم مفيد خواهد بود به مبانی ای اشاره بکنم که بنظر میرسد اگر به آنها عنايت داشته باشيم، به تصاميم ما شموليت و شفافيت بيشتری خواهد داد.
١- جنبش بالنده و تعيين کنندهای که در کشور وجود دارد؛ جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران است که در حقيقت نيروی محرکهی اصلی رفع حکومت دينی و استقرار دموکراسی در کشور است. پذيرش موجوديت و موقعيت اين جنبش، جانبداری از اهداف، خواستها و شعارهای آن، شالوده وفاق اپوزسيون است. اتحاد آزاديخواهان ايران بر اين شالوده بنا میشود. اتحاد و اعتماد در اپوزسيون و در سطح جنبش مردم را نمیتوان به اعتبار شخصيت و ويژگیهای فردی تأمين کرد. شخصيتها به جای خود اهميت دارند اما اساس اتحاد را روی شخصيتها گذاشتن و بر محور آنها کار اتحاد اپوزسيون را به سامان رساندن، اشتباه و توهم و ناشدنی است و برای دموکراسی ايران هم بغايت زيانبار میباشد.
٢- فکر من اين است که ايجاد يک محور اعتماد و تأمين اتحاد در صفوف آزاديخواهان ايران، طی يک روند و بمثابهی يک پروژهی سياسی، که حالا ما در اجلاس لندناش هستيم، در چهارچوب يک ساختار دموکراتيک که تمام ارگانهای آن انتخابی است ، تحقق میيابد.
به مسأله اتحاد نبايد و نمیتوان به مثابه يک اکت نگاه کرد و ضربتی سرو تهی قضيه اتحاد را بهم آورد! سادهتر از اين کاری نيست که مثلاً با همين تعداد که هستيم و با همين اندازه تفاهم که داريم، يک سازمان تشکيل بدهيم و يک اسم پر طمطراق با پسوند يا پيشوند ملی هم رویاش بگذاريم و بعد به خيال خوشمان لم بدهيم و رضايت داشته باشيم که بعله! آن کار کارستان را به انجام رساندهايم. ارزيابی من اين است که اگر خدا ناخواسته چنين کنيم اين به انجام رساندن امر سترگ اتحاد و شکل بخشيدن به محور تاريخساز اعتماد نيست! اضافه کردن يک سازمان ديگر به سازمانهای موجود در اپوزسيون ايران است با همان عيب و ايرادها، حالا يکخورده بيشتر يا کمتر.
٣- من نظرم اين است که نيروی اصلی و پيشگام اتحاد اپوزسيون؛ فعالينی هستند که در فاصله و يا مستقل از سازمانهای سياسی فعالاند. تکيه اصلی من بر ٦٠٠٠ تا ٨٠٠٠ N.G.Oهايی است که در سطوح گوناگون در داخل کشور فعال هستند. من میگويم چشم ما بايد روی اينها باشد که در حقيقت نيروی پيشگام نسلهای امروز کشورند. زنان و جوانان کشور که در جبههی مقدم نبرد، در راه رفع حکومت دينی و استقرار دموکراسی، در ايران و بيرون از ايران مبارزه میکنند. در همين ارتباط است که من پيشنهاد کردم ، دو فردای ديگر اگر ما طرح اتحادی داشتيم بايد آن را انتشار و فراخوان بدهيم. ابتکاری بکنيم تا نمايندگان همهی آن کسانی که تأييد و امضاءشان را پای فراخوان ما میگذارند، بيايند و آن نهاد همبستگی ملی برای دموکراسی و همه پرسی را بنياد بگذارند و تشکيل بدهند، يعنی بانی و صاحب اختيار خود آنها باشند.
٤- تلقی و برداشت من از مفهوم رهبری نيز؛ ادامه و ملخص همين طرز نگاه است: من به رهبری خودساخته و از بالا اعتقاد ندارم. آن نهادی که ما درست میکنيم ، در ادامهی همين مبارزاتی که تا حالا داشتهايم و طی فرايندی و در بوته عمل، چنانچه صلاحيت خود را در نمايندگی از جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران به ثبوت رساند، مورد اعتماد مردم قرار خواهد گرفت و جاه و مقام رهبری ملی را احراز خواهد کرد. يعنی آلترناتيو و نيروی دموکراتيک جايگزين حکومت دينی از کار در خواهد آمد. دولت موقت که در هنگام خود تشکيل خواهد شد، برآمده از چنين خاستگاهی است که وظيفهی گذار مسالمت آميز از حاکميت دينی به حاکميت ملی را به انجام خواهد رساند؛ چون از اهم وظايف دولت موقت؛ تدارک و برگزاری انتخابات مجلس موسسان قانون اساسی و همه پرسی آزاد و دموکراتيک- رفراندم- به منظور گزينش قانون اساسی و انتخاب رژيم سياسی کشور توسط ملت ايران است.
٥- جنبش زنان و جنبش جوانان کشور؛ نيروی ضربت جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران هستند. زنان و جوانان کشور با همهی وجود خود، تعارض حکومت دينی را با حقوق اوليه هر انسان شهروند، در هر لحظه از زندگی خود احساس کرده و عميقاً درک میکنند که بدون رفع حکومت دينی ، دموکراسی و حقوق مدنی و شهروندی در ايران نمیتواند تحقق پيدا بکند. بعلاوه آنها مستعدترين نيروی اجتماعی برای درک انديشههای پيشرو و از جنس زمان هستند و در راه يک تحول عميقاً دموکراتيک مبارزه میکنند. ما بايد زنان و جوانان کشور را در مرکز توجه خود قرار داده و از آنان الهام بگيريم.
همانطور که عرض کردم پيشنهاد من به اجلاس لندن اينست که روی يک قطعنامهای متمرکز بشود که سمتگيری مشترک ما را برای تشکيل نهاد همبستگی ملی برای دموکراسی و همه پرسی مورد تأييد و تأکيد قرار میدهد. اين پيام همبستگی ملی و فراخوان اتحاد اجلاس لندن خواهد بود. برای تداوم حرکت متحد کنندهی اجلاس لندن، میتوان به تشکيل يک کميتهی همآهنگی فکر کرد که وظيفهی آن هماهنگ کردن کميتههائی است که شرکت کنندگان در اجلاس لندن در کشورهائی که ساکنند تشکيل میدهند. اين کميتهها به ابتکار خود در کشورهايی که هستند، سمينار و کنفرانس و گردهمائیهائی تشکيل میدهند که موضوع اصلی آن بحث و تبادل نظر روی پيام همبستگی و فراخوان اتحاد اجلاس لندن است. سمينارها هرچه آزادتر و فراگير تر باشد بهتر است و در هر حال بايد بکوشد فعالين سياسی و مردم علاقمند به سرنوشت کشور را به شرکت در آن راغب سازد و بستر بازی برای اظهار نظر موافق و مخالف فراهم آورد. اجلاس آينده که در هر حال برای اتخاذ تصميم قطعی برگزار خواهد شد، بهترين شکلاش اينست که با شرکت نمايندگان سمينارها و کنفرانسها و گردهمائیها تشکيل بشود، چرا که آن نهادی که بايد همبستگی ملی برای دموکراسی و همه پرسی را نمايندگی کند؛ بستر فراگير دموکراتيکی است که هر حزب و سازمان اپوزسيون و هر گروه و فرد ايرانی پايبند و متعهد به اهداف و خواستهای جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران – قطع نظر از آرمان سياسی ، يعنی مستقل از اينکه جمهوريخواه است يا نظام مشروطه پادشاهی میخواهد- جاه و مقام سزاوار خود را در آن باز تواند يافت.