پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
درسگیری از ناکامی دیروز برای پیروزی امروز: خلیل ملکی و نظر گردهمآیی اپوزیسیون آزادیخواه
کاووس ارجمند، جبهه ملی خارج
دولت دکتر محمد مصدق، به پشتوانه مشروطه ایرانی که دستآورد و خون بهای آزادی خواهان ایرانی از چپ و راست و میانه بود، در دورهای بیست و هفت ماهه، از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا مرداد ۱۳۳۲ میلادی، با دکترین حاکمیت ملی و اجرای کامل قانون اساسی مشروطیت، در پی آن شد که ملت ایران تصمیم گیرنده اداره نفت و گازی باشد که متعلق به خودش بود تا اگر بیگانگان از مزایای آن بهرمند شوند، دست ملت نیز خالی نماند و دولت رفاه ملی بتواند از در آمدهای به دست آمده پروژههای اصلاحی را به پیش ببرد. لذا با پشتوانه اراده ملی به رویاروئی با بریتانیای کبیر و شرکت بریتیش پترولیوم رفت که حاکمیت ملی ایرانیان بر داراییهای زیر زمینی خود را به هیچ میانگاشتند، در حالی که در همان زمان، دولت کارگری انگلستان معادن ذغال سنگ انگلستان را به نام ملت ملی کرده بود.
دکتر مصدق از این نبرد با پیروزی و سرفرازی کامل بیرون آمد ولی از آنجائی که برای او پرستیژ ملی در مرتبه بالائی قرار داشت، وی و همراهانش به اصل ملی کردن صنعت نفت پر بها دادند ولی از ارائه راه حل اقتصادی برای برون رفت از آچمز سیاسی که در آن گرفتار آمده بودند غافل ماندند.
در همان حال، رهبران حزب توده (به گفته دکتر مصدق توده نفتیها) بر آن بودند که امتیاز نفت شمال را در اختیار اتحاد جماهیر شوروی قرار دهند و با ادامه قرارداد استعماری بریتانیا بر چاههای نفت جنوب ( قرارداد ناکس دارسی در سال ۱۹۰۱ میلادی ) نیز هیچ مخالفتی نداشتند.
راه سوم خلیل ملکی. در چنین روزگاری، خلیل ملکی تبریزی راه سومی برگزید که نه ادامه تنش افروزی با غرب بود و نه پیروی کور از شوروی. وی که رهبر نیروی سوم سکولار دموکرات و هم پیمان با جبهه ملی بود با آوای بلند خواستار ادامه مذاکره با غرب و نیز با انتقاد از استالین مانع کوشش سران حزب توده برای برآوردن زیاده خواهی وی شد. شوربختانه گوشزدهای او در بین اشخاص رده بالای جبهه ملی گوش شنوائی پیدا نکرد و نتیجه کار از پیش برای او مشخص بود رخ داد: حکومت ملی دکتر محمد مصدق با طرح آژاکس، CIA و MI6 شکست خورد و کنار رفت.
پس از چندی، در سال ۱۳۳۹ خورشیدی و پیروزی پرزیدنت جان اف کندی از حزب دموکرات در ایالات متحده، محمد رضا شاه پهلوی در موضع ضعف قرار گرفت. پرزیدنت کندی سفیر کبیر ایران در واشنگتن، دکتر علی امینی تحصیل کرده فرانسه و نوه مظفر الدین شاه قاجار و سوسیال دموکرات را برای ایجاد رفورمهای سیاسی و اقتصادی به محمد رضا شاه پیشنهاد کرد. محمد رضا شاه نیز چارهای جز پذیرش نداشت و لذا دکتر علی امینی فرمان نخست وزیری را از دست محمد رضا شاه پهلوی گرفت و دولت خود را تشکیل داد و یک هوادار حزب توده در دوران جوانی و تحصیل کرده در مدرسه آمریکائی لبنان یعنی دکتر حسن ارسنجانی را به وزارت کشاورزی گمارد که در کابینه دموکرات قوام نیز پست وزارت داشت. دکتر حسن ارسنجانی به خوبی اصلاحات ارضی را به پیش برد و من خود در دانشکده تاریخ و ادبیات شیراز (پیش از ایجاد دانشگاه پهلوی در شیراز) در سالن دانشکده ادبیات حضور داشتم که دکتر ارسنجانی در مرکز فئودالیته ایران یعنی مرکز استان پارس سخن میگفت و در برابر محمد رضا شاه پهلوی برنامه اصلاحات ارضی را ارائه نمود.
در سال ۱۳۳۹ خورشیدی و در زمانی که دکتر علی امینی دولت خود را معرفی کرد خلیل ملکی تبریزی با تماس با رهبران جبهه ملی مانند دکتر صدیقی و دکتر سنجابی از آنها خواست تا تحت تأثیر حزب توده قرار نگیرند و بلکه در فضای ایجاد شده با شاه و دکتر علی امینی همکاری کنند تا جبهه ملی از انزوا خارج شود و ابتکار عمل را بدست بگیرد (به گفته داریوش آشوری، هموند شورای مرکزی کانون سوسیالیستها و تشکیلات کانون سوسیالیستها و از یاران نزدیک خلیل ملکی).
ولی شوربختانه جبهه ملی به خاطر پراکندگی و در نبود رهبری خردمندانه و در حالی که دکتر مصدق دوران تبعید خود را در دهکده احمد آباد میگذراند به بیراهه رفت و بجای همکاری با دولت علی امینی در میدان جلالیه و در مخالفت با علی امینی میتینگ بر گزار کرد. خلیل ملکی باز هم بیکار ننشست و با چند ملاقات با اسد اله علم راضی شد برای یک راه حل سیاسی با محمد رضا شاه دیدار داشته باشد و خالصانه رهنمودهای خردمندانه خود را با محمد رضا شاه در میان بگذارد.
سرسختی سران جبهه ملی و پراکندگی اپوزیسیون آزادی خواه. وی از شاه درخواست که با سران با جبهه ملی وارد گفتگو شود. اما دیگر بسیار دیر شده بود و سران جبهه ملی نیز دچار درگیریهای داخلی بودند و لذا با ترور جان اف کندی در دالاس تگزاس همه نقشهها به هم خورد و محمد رضا شاه که دیگر خود را رها شده از فشار احساس میکرد دکتر علی امینی را کنار گذاشت و امیر اسد اله علم نخست وزیر شد و باد سرد پائیزی بر جبهه ملی وزیدن گرفت.
پس از این، همه رهبران جبهه ملی به زندان افتادند یا خانه نشین شدند. الهیار صالح رهبر جبهه ملی در آن زمان اعلام سیاست صبر و انتظار نمود. رهبران جبهه ملی در رویدادهای ۱۵ خرداد نیز همگی در زندان بودند و خلیل ملکی تبریزی نیز برای معالجات در اطریش به سر میبرد. بدین ترتیبُ یک فرصت تاریخی از دست رفت.
در انقلاب نکبت بار اسلامی در سال ۱۳۵۷ دوباره نام جبهه ملی بر سر زبانها افتاد ولی این بار نیز جبهه ملی ایران به بی راهه کشیده شد و فرصتی را از دست داد و راه را بر مرد آزادهای بنام دکتر شاپور بختیار رهبر حزب ایران (بدنه اصلی جبهه ملی ایران) بست.
رهبر جبهه ملی دکتر سنجابی در سال ۱۳۵۷ با بی خردی کامل حکومت مشروطه یعنی خون بهای آزادی خواهانی مانند میرزا جهانگیر خان شیرازی (صور اسرافیل) را در مخالفت با محمد رضا شاه و با هم سو شدن با نهضت آزادی و حزب توده کنار گذاشت و بر خلاف روش دکتر مصدق در رابطه با روحانیان تند رو مانند نواب صفوی که خواهان حکومت اسلامی در ایران بود، بر خلاف انتظار به پاریس رفت و با خمینی و حکومت اسلامی آن چنانکه نواب صفوی میگفت و دکتر مصدق با آن کاملأ مخالف بود کنار آمد و به گفته سیاسیون «کوه موش زائید».
این حرکت دکتر سنجابی باعث شد حکومت پادشاهی پارلمانی مشروطه با تمام اشکالهائی که داشت به حکومت اسلامی ناب محمدی نواب صفوی تغییر شکل دهد!!!
درس گیری از دیروز برای امروز. اکنون بار دیگر در فصل تازهای از رویدادها در میهن ورجاوند ما ایران، باز زمان آزمایش فرارسیده است و باید منتظر شد و دید که آیا جبهه ملی ایران سیاستهای اشتباه گذشته را ادامه خواهد داد و یا با واقع گرائی دست دوستی دراز شده از سوی شاهزاده را برای نجات ایران از حکومت اسلامی نواب صفوی خواهد فشرد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم کتاب تاریخ ورق خواهد خورد. در این پیچ تاریخی بسیار خطر ناک نقش ملیون و ایران گرایان آزادی خواه و به ویژه رهروان دکتر محمد مصدق بسیار تعیین کننده است. ملی گرایان مصدقی باید با چراغ روشن حرکت کنند و به گفته شاهزاده رضا پهلوی در بیانیه « پیمان نوین » نشان دهند در کجا ایستادهاند و به کدام سو میروند، به سمت نور و یا تاریکی؟
روی سخن من بیشتر با نیروهای ملی، آزادی خواه و ایران گراست که به استقلال ایران اهمیت میدهند و این در حالی است که خاورمیانه با چالشها ی بزرگ و تجزیه کشورها دست به گریبان است. آیا ما باید به دعواهای معروف به«حیدری و نعمتی» ادامه دهیم و بگوئیم و بنویسیم که پیمان نوین از سوی شخصی آرائه گردیده که پدر تاج دارش آزادی را پاس نداشت و قانون اساسی مشروطه را محترم نشمرد و لذا ما به محتوای بیانیه پیمان نوین اهمیت نمیدهیم و میگوئیم این بیانیه نباید از سوی ایشان به میان انداخته میشد؟ یا به عکس با خرد گرائی و بدون اما و اگر از جان مایه دموکراتیک پیمان نوین که حکومت فردی را مردود شمرده و به روشنی حاکمیت و رای مردم را ارزش گذاشته پشتیبانی کنیم؟
اگر اپوزیسیون دموکرات مانند آزادگان ایرانی در عصر مشروطه که از چپ و راست و میانه گرد هم آمدند و برای کنار زدن محمد علی شاه مستبد و خرافه گرا و بازگرداندن دموکراسی پارلمانی هم داستان شدند و مانیفست آزادی خواهی را انتشار دادند عمل نکنند کشور در خطر از هم پاشیدگی قرار خواهد گرفت و آنگاه به گفته جامی، ادیب بزرگ ایرانی، «نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان». در هر یک روز ادامه حکومت اسلامی در کشور، ایران دهها سال به عقب میرود و استقلال کشور در خطر جدی قرار خواهد گرفت.
لذا همان گونه که در بیانیه پیمان نوین آمده است هر کدام از ما باید لباس کاوه را بر تن کنیم و در کنار هم با رژیم اهریمنی اسلامی در نبرد قرار گیریم و بی تردید با بهره گیری از روشهای متمدنانه و دموکراتیک یعنی مبارزات مدنی پیش رویم. در این مرحله حساس از تاریخ کشور، من مانند رهبر سیاسی ام خلیل ملکی تبریزی میاندیشم و دست دراز شده از سوی شاهزاده رضا پهلوی را به گرمی میفشارم همانگونه که خلیل ملکی اندیشید و عمل کرد و دکتر مصدق هم زنده بود و از او خرده نگرفت.
در دهه چهل خورشیدی خلیل ملکی تبریزی با محمد رضا شاه دیدار کرد و به سران جبهه ملی نیز پیشنهاد کرد از فضای باز سیاسی ایجاد شده بهره بگیرند و برای اجرای کامل قانون اساسی مشروطه مبارزه متمدنانه کنند.
اکنون من نیز به نام یک ملی مصدقی پشتیبان محتوای بیانیه پیمان نوین هستم که مترقی و بیطرفانه است و آن را تبلیغ میکنم و با صدای بلند به همرزمان در جبهه ملی میگویم راه دکتر سنجابی را پی گیری نکنید چون به ناکجا آباد میانجامد ولی راه دکتر شاپور بختیار را بر گزینید و تردید نداشته باشید که به آزادی ایران خواهد انجامید پس با پیمان نوین همراه شوید اگر از کینههای شخصی بدور هستید.
من همانند زنده یادان خلیل ملکی تبریزی، دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر شاپور بختیار و دکتر عبد الرحمان برومند میاندیشم و خواهان یک حکومت لائیک و دموکرات هستم برای همه ایرانیان و در جغرافیای کنونی ایران و از حکومت اسلامی نواب صفوی عبور کرده ام و به زبان ساده دوباره حرف خود را تکرار میکنم و میگویم:
با محتوای دموکراتیک پیمان نوین موافقم و انتخاب نوع و شکل نظام آینده را به ملت رشید ایران میسپارم.
و از زبان زنده یاد دکتر شاپور بختیار میگویم: ایران هرگز نخواهد مرد به شرطی که ما بخواهیم و برای پایداری آن مبارزه کنیم
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|