iran-emrooz.net | Tue, 30.05.2006, 11:59
“بهانههای تاریخی” جرقههای انفجارهای اجتماعیاند!
دكتر محسن قائم مقام – نیویورک
|
سهشنبه ٩ خرداد ١٣٨٥
به بانگ چنگ بگوئيم آن حكايتها
كه از نهفتن آن ديگ سينه میزد جوش!
(حافظ)
اين اولين بار نيست كه موضوعی احياناً كوچك و پيش پا افتادهای شورشی را با خود به دنبال آورده است. بطور قطع اگر شرايط غير دمكراتيك و پايمال شدن حقوق سياسی و اجتماعی و اقتصادی مردم ايران در چنگ يكمشت واپسگرای فرومايه و تنگ نظر نبود اين كاريكاتور هيچ شورش و يا جتی متينگی را هم بدنبال نداشت. يادم هست در زمان دولت ملی دكتر مصدق دولت تركيه صحبتهائی عليه دولت و مملكت ايران نمود كه بسيار مورد خشم مردم ايران قرار گرفت. روزنامه ملی و محبوب آنزمان "توفيق" كاريكاتوری در بالای صفحه اول نشريه خود بدين مضمون كشيد كه كلاغی روی درختی است و فضله میاندازد و اين فضله روی سر مردم ايران میريزد. كلاغ دهانش باز بود و در دايرهای نزديك منقار كلاغ كه صدای كلاغ را نشان میداد نوشته بود " گار، گار " كه لهجه تركی " قار، قار" است و زيرش نوشته بود " اونيكه باين نر..ه بود، كلاغ اون دريده بود ". كه بسيار از كاريكاتوری كه انتشار يافته خشنتر و لفظی مستهجن داشت. كه بسيار میتوانست مورد اعتراض ترك زبانان كشور قرار گيرد. ولی هيچكس، آنهم در آنزمان كه مسائل قومی يكبار بفرم استالينستی آن بنابود حل شود، بآن اعتراض نكرد. در دورانی هم بود كه همه روزنامهها آزاد بودند كه هرچرا میخواهند بتوانند آنرا بنويسند. چپ طرفدار شوروی هم در صحنه اجتماعی حصور داشت و اعتراضی نكرد. درست است كه حمله به دولت يا كشور تركيه بود ولی در عين حال كلاغ هم به تركی بانگ و آواز سرداده بود ! هرچند همواره در ميان مردم شوخی و مسخره كردن قومها و مردمان شهرهای مملكت و زبان و آداب و رسومهای خاص ايشان رايج بود. كه آن را احمد كسروی تبريزی "چشم و همچشمیهای محلی" نام میبرد و با شعر زيبای خود "... به تركان ترك خر گفتی به رشتی كله ماهی خور/ الا تهرانيا انصاف میكن، خر توئی يا من؟.... " پاسخ گفته است. و اين برخوردها در ميان مردم يك منطقه هم وجود داشت و همچنان دارد ، نظير دعوا و مسخرهگوئیهای ميان خود تبريزیها و اردبيلیها، حتی ميان مردم بين دو ده كنار هم از يك بلوك منطقهای از كشور نيز رواج داشت و دارد. لذا عكسالعملها اينگونه بود كه با شعر و هجا سازی پاسخگو میشدند و نه با شورش و بلوا!
بهانههای تاريخی و تركيدن بغضهای اجتماعی
تاريخ ايران و جهان بارها شاهد اينگونه "بهانههای تاريخی" كه شورش و بلوائی را پشت سر داشته است بوده است. كشته شدن وليعهد اتريش در صربستان و پيامد آن جنگ اول جهانی: اعتراض وسيع سياهپوستان امريكائی به يك مفسر ورزشی كه گفته بود سياهان بدليل شكل ساختان بدنیشان میتوانند بيشتر بمقام قهرمانی برسند. كه موجب خانهنشين شدن مفسر قديمی و سرشناس سفيد پوست امريكائی شد و تنشهای زيادی را بدنبال آورد. كه اين حرفها در شرايطی كه تبعيضات نژادی در اشكال مختلف آن وحود نداشته باشد میتواند بعنوان نظری طرح شود كه زياد هم دور از واقعيت نيست چه، كسی كه بلندتر است بسكتبال بهتر بازی میكند و قس عليهذا. ولی در يك جامعه كه دعوای نژادی هنوز در عمق جامعه حل نشده اينگونه نظرات تعبير و تفسيرات ديگری را میتواند همراه داشته باشد. "بهانه"ای كه به اعتراض وسيع روشنفكران الجزايری منجر شد يكی نظريه " علمی" بود كه در دوران تسلط فرانسه بر الجزاير "دانشمندانی" در فرانسه ارائه كرده بودند كه اندازه مغز الجزايریها از مغز فرانسویها كوچكتر است. و بازشورشهای مكرر در شبه قاره هند بر سر كشتن گاو و يا آلوده كردن مكانهای مقدس مسلمانان در آن ديار "بهانه "هائی برای نمايش كشمكشها و بيعدالتیهای درون جامعه بود . و باز همين كشيدن كاريكاتور پيغمبر اسلام در دانمارك كه بهانه شورشهائی شد كه در آن از شكاف وسيع و عميق ميان غربیها و مسلمانان افراطی و يا متعهد به دين پرده برداشت. "استفراغ" زائر گرمازده ايرانی در كعبه در مراسم حج، در سالهای پيش، و گردن زدن او بامر ملك سعود تنشهای فراوانی را بدنبال داشت.
"بهانههای تاريخی" در ايران كه جرقهای برای انفجارهای اجتماعی گرديدند و بغض مردم در آن تركيده شد فراوانند. نگارش اين وقايع خود مقاله يا احيانآ كتابی را میتواند در بر بگيرد. در اين زمينه از دو واقعه در دوران مشروطيت میتوان ياد نمود يكی شورشهائی كه بدنبال لباس روحانی پوشيدن و عكس گرفتن با آن مسيو نوز بلژيكی پيدا شد، ديگری شورشی كه بدنبال تماشای مستر آيبری، كنسول امريكا از "سقاخانه آينه" در تهران شكل گرفت كه به صرف خارج از دين بودنش توهينآميز تلقی گرديد و بقتلاش انجاميد. كه هر دو اين وقايع ريشه در اعتقادات افراطی مذهبی رايج در آن دوران را داشت.
در اينجا خوب كه مشاهده میكينم اين " بهانهيابی"ها يا از روی تعصب بودهاند و يا در شرايطی صورت گرفته كه فشارهای اجتماعی بسيار بوده است و مردم بغض خود از جامعه يا حاكمين را در لباس "شورش" آشكار مینمودند. بعبارتی شورشها تنها پردهبردار مسائل درونی جامعه بودهاند كه آن را بهصورت اعتراضات گنگ و ناروشنی بيان میدارند. شورشها نمايانگر زخمهای احتماعیاند. اعتراضات وسيع و عميقی میباشند كه هدفهای غائی آن از منظر مردم كور مانده است. در شورشها پايههای اعتراض اعلب پنهان میمانند و بيان نمیشوند. ولی اگر خوب دقت نمائيم در شرايط ديگری، همچنانكه در بالا اشاره شد، تكرار همان " بهانه "ها موجب اعتراض اجتماعی نمیگردند.
مسؤليت اين تنشهای قومی و محلی با كيست؟
انتشار چنين كاريكاتوری در شرايط امروز جامعه ايران، صرفاً میتواند يك شوخی بیجا باشد. و هم میتواند يك برنامه "جساب نشده" حكومت، نظير بسياری ديگر از برنامههای داخلی و خارجی بیخردانه حكومت باشد. بخصوص كه اين كاريكاتور در يك نظريه وابسته بدولت انتشار يافته باشد.
مسؤليت اين تنشها، كه در درازمدت میتواند به بيراهه كشيده شوند، با آنهائی است كه ٦٠ درصد ثروت مردم را در زير عبا و يا پاگون پاسداری خود بهيغما بردهاند و با قوانين خودساخته حتی به مجلس هم پاسخگو نيستند. مسؤليت با آنهائی است كه صداها را در گلو خفه كردهاند و مردم تنها در يك شورش میتوانند اعتراض خود را نشان دهند. مسؤليت با آنهائی است كه عدهای از خودیها را بعنوان كانديدا معرفی میكنند و از مردم میخواهند بآنها رأی بدهند و معين شود چه كسانی مقامات قانونگذاری و اجرائی مملكت را در دست خود داشته باشند. و انتظار دارند كه مردم ايشان را نمايندگان خداوند بدانند. چه، ادعای "سايه خدا" و "ظل الله" شاهان قاجار و خدايگان خواندن پهلوی دوم به ارتباط الهامی از حداوند و از راه چاه "جم كران" با "ولی عصر" مبدل شده. و تا بدانجا رفتهاند كه زائزين " چاه جم كران " با بزرگ راهی كه مليونها دلار مخارج ساختمان آن شده بسر چاه میروند و حتی با پرداخت وجه بيشتری، پاسخ عرضحالشان در قعر چاه از امام زمان با پست دولتی بدستشان میرسد!
مسؤليت با آنهايیست كه بجای استفاده از يك محيط آشتی و سازش ميان دولتهای جهان به شاخ و شانه كشيدنهای كودكانه پرداختهاند . در يك ويديوی اينترنتی "سرداری" صحبت از قايقهای تندپيمائی میكند كه بر مبنای استراتژی جنگی دولت اسلامی قادر است كه ارتش مهاجم امريكا را منهزم نمايد. سردار میگويد، قدرت نظامی امريكا بيشتر تبليعات است تا واقعيت! اين احوال شعری كه در بالا از استاد شهريار نقل شد را تداعی میكند كه "خر توئی يامن؟". اين صحبتها بشتر از اينكه بیشرمی باشد نشانی از نادانی ايشان است كه خودشان هم فريب غلوهای خارج از عقل خود را خوردهاند و به جنگ سرد فرسايشی خود با دنيای امروز، خارج از "دو سه رسوای دگر" ، نظير كره شمالی و سوريه... ، را فيصله نمیدهند و مملكت را در خطر تهاجم نظامی و محاصره اقتصادی قرار دادهاند.
در مملكتی كه دهانها را بستهاند و تنها صدائی كه بگوش عامه مردم میتواند برسد "خوراك" روزانه خبری و تفسيری دستگاههای حكومتی و سردمداران روز آن است . جوسازی و تقويت حس انتقام مردم از بیعدالتیهای غرب در گدشته و حال به ايران را نمودن كار دشوای نيست. و با ادامه اين سياستهای بيخردانه، باشد كه شاهد توطئههای ديگری باشيم كه اين بار بجای تحميل جنگ فرسايشی ٨ ساله با عراق، چنگ اندازی به گوشه و كنار اين مملكت پهناور از جانب همسايگان با كمك شيطان بزرگ آعاز گردد كه دير بازیايست آثار آن جسته و گريخته ظاهر میشوند. صحبت حق يك ملتی را نمودن با رجزخوانی تو خالی و ملتی را به يك جنگ نابرابر كشاندن از هم جداست. آيا درست نيست كه بجای اين جنگ سرد فرسايشی با عواقب سخت آن بدنبال ساختن مملكت با نفت بشكهای بالای هفتاد دلار باشند! ولی ايشان بدنبال سازندگی نيستند آنها به آزادی و دمكراسی اعتقادی ندارند. معنی عدالت اجتماعی را بيشتر خيرات و مبرات میدانند. اينها تنها دنبال كسب قدرت و ادامه تسلط خود بر مملكتاند و انجام هر جنايتی را هم در تحصيل آن مباح میدانند.
شورشهای قومی
آنچه امروز در آذربايجان میگذرد انفجار سالها ظلم و بيدادگری و عدم توجه به خواستههای مردم آن سامان است و بس. دهان مردم را بستهاند ، برايشان نماينده مجلس از صندوقهايشان بيرون میآورند، ثروت مردم را به تاراج دادهاند. مردم را در فقر عمومی نگهداشتهاند و ثروتهای مردم در ميان خانوادههايشان انباشته شده است. آيا جز شورش در اعتراض قلبی باين بيعدالتیها راهی باقی میماند؟
اينكه گروهها و افراد فرصتطلب و دولتهای ذينفع از اين شورشها و اعتراضات و شلوغیها استفاده میكنند يك موضوع است و پاسخش آنست كه اين عوامل مخرب تا آنجا كه بتوانند بدون ترديد در پی ماهی گرفتن از اين آب گلآلود خواهند بود. ولی اينكه شورشهای اجتماعی را ايادی بيگانه بوجود بياورند و يا بتوانند اعتراضات وسيعی در جامعه براه اندازند تنها معرف عدم شناخت چگونگی شكل گيری پديدههای اجتماعی میتواند باشد. ترديدی نيست كه دولتهای بيگانه و در رأس آنها دولت اسرائيل و دولت تركيه برای تجزيه ايران دست بكارند. آنها در اين راه سرمايهگذاری نمودهاند و سالهاست كه با برنامههای مشخص و صرف وجوهات فراوان، راديو ـ تلويزيونها خارج از مرز به توطئه چينی و وسوسه ناراضیها پرداختهاند و مشوق آنهانی هستند كه هنوز بدنبال تئوریهای شكست خوده لنينی و استالينی بدنبال تشكيل "ايالتهای خود مختارند" كه به موقع كشورهای كوچك وابسته به سياستهای نيرومند جهانی بوجود آوردند. و ازاين قبيل وسوسهها و توطئههای ديگر. ولی شورسهای آذربايجان يك عكسالعمل طبيعی به بيعدالتیهای اجتماعی بود تا "دستهای بيگانه " در بوجود آوردن آنها. اگر دستهای بيگانه و آنهائيكه هنوز تئوريهای كهنه را در سر میپرورانند آنقدر قوی بودند كه چنين شورشهائی را بوحود آورند تا كنون هزار بار ايران را تجزيه كرده بودند! بقول سعدی:
ای گربه مسكين اگر پرداشتی/ تخم گنجشك از زمين برداشتی!
در خاتمه
حكومت جمهوری اسلامی همجون دوران پهلويها همواره به مسائل قومی ايران بیتوجه و بیاعتنا بوده است. و درآمد سرشار نفت را باشكال مختلف، بطور عمده از طريق نهادهای مختلف كه پاسخگو بهيچ مرجعی نيستند، را در كيسههای صد فاميل جمهوری اسلامی سرازير كرده است. و در سياستهای بيخردانه خود به رشوه دادن به كشورهای مختلف برای خريد پشتيبانی قدرتهای جهانی پرداخته است: وطن فروشی با اشكالی جديد!
در اين شورشها مردم ستمديده آذربايجان در يك حركت كور و بیهدفی رواناند كه در نهايت نمايانگر رنجش عميق ايشان به ظلم و بيعدالتی است كه در طول سالها بر ايشان گذشته است. عدم وجود اعتراضات مشخص و معين در اين غوغائی كه بپاخواسته و حركتی بدون برنامه و بدون رهبری در نفس خود "شورش" خوانده میشود. هيچ ترديدی نيست كه در دراز مدت "تجزيهخواهان" ، چه آنهائی كه بدنبال تئوریهای كهنه خود هستند و چه آنهائی كه با تشويق و سرمايهگذاری دولتهای ذينفع گوش بزنگ حركات مخالف نشستهاند، از اين بازار آشفته استفاده خواهند جست. ولی اينكه اين شورشها را نيروهای بيگانه بوجود آوردهاند تنها معنی اين را دارد كه صاحبان اين تئوری به ستم و ظلمی كه به اقوام و اقليتهای ايرانی روا داده شده و حقوقی كه از ايشان پايمال شده است اطلاع يا توجه لازم به آن را ندارند و بجای شناخت علل بوحود آمدن پديدههای اجتماعی تنها مانند بسياری از هموطنان متأسفانه به تئوريهای "توطئه" بيشتر چسبيدهاند!
و سؤال اين نيست كه "بهانه" شورش درست انتخاب شده يا درست انتخاب نشده است. "حق" دارند يا حق ندارند كه چنين "بهانه"ای را انتخاب نمايند . چرا مثل اروپائیها "آزاد" فكر نمیكنند كه هركس حق دارد نطر خود را در هر موضوعی بدهد و يا آزاد باشد كه شوخیهائی در اين رديف بكنند يا نكنند. اينكه اين كاريكاتور شوخی است يا توهين، اين سؤالات روشنفكرانه و پاسخی به اصل موصوع نمیدهد. سؤال درست در اين زمان تنها اين میتواند باشد كه عواملی كه شورش را ساختهاند صرفنظر از "بهانه" شورش و بلوا كدامند؟ و تنها از اين طريق است كه اين پديدههای اجتماعی را میتوانيم بشناسيم و بمردم و خواستههای ايشان كمك برسانيم و يا احياناً در اين گير ودار ايادی تفرقهانداز و تجزيهگر را نيز بشناسيم و نغمههای جداطلبی ايشان را از طيفهای اعتراضات بحق قومی و ملی تميز دهيم! كه خوشبختانه تا اين لحظه با هوشياری و بيداری مردم و آواز دادن شعار "آذربايجان بيدار است، پشتيبان ايران است" تجزيه طلبان جرأت سمپاشی اذهان عمومی مردم را نيافتهاند.
البته در شرايط مطالعهای ديگری شايد بتوانيم پيدا نمائيم كه آيا انتخاب چنين "بهانه"ای برای اعتراض معنی مشخصی میتواند داشته باشد، همانگونه كه "نوع انتخاب وسيله" خودكشی معرفی برای يافتن دليل خودكشی میتواند باشد! كه در اين مقطع شورش نمايش كوششی ناخودآگاه برای پاره كردن زنجيرهای اسارت در بندهای حكومتی است تا خود ويرانسازی! و آنطور كه فانون جامعهشناس الجزايری میگويد مرحلهای از شناخت از خود در حركتهای اجتماعی است.
وظيفه مبارزين راه آزادی و دمكراسی در ايران دفاع از حقوق حقه اقوام و اقليتهای قومی و مذهبی ايرانی است. و تنها در اينصورت است كه میتوانيم به ايرانی يكپارچه ، آزاد و دمكرات اميدوار باشيم. سياستهای تجزيهطلبانه قدرت و استقامت اقوام ايرانی را بمخاطره میكشاند. ما تنها در يكپارچگی صاحب قدرتيم. و تنها آزادی ، دمكراسی و عدالت اجتماعی ضامن تداوم و پاسداری يكپارچگی و قدرت ما میباشند!
ما بايد بدنبال حكومتی باشيم كه در آن هر حقی ناشی از اراده و رأی مردم باشد. حكومتی كه در آن دين از ساختارش جدا بماند. ما دين يا مذهب رسمی مانند امروز نداشته باشيم. نه تنها حقوق صاحبان دين و اديان، جه رسمی و چه غير رسمی در فرهنگ امروز اجتماع ، محترم باشد بلكه آنها كه انسانيت و ديگر ملاكهای مشابه اخلاقی را در پيش رو دارند نيز همواره مورد احترام باقی بمانند. برای ما اصالت فردی محترم باشد و اينكه به اخلاق در زندگی سياسی و اجتماعی پایبند بمانيم، تا نخواهيم حكومت و ساختار حكومتی را وابسته به اعتقادات مكتبی يا مذهبی خويش يا گروه خويش نمائيم.
پيروز باد مبارزات مردم ايران برای ساختن ايرانی آزاد ، آباد و دمكرات و برخوردار از عدالت اجتماعی!
برقرار باد دوستی ديرپای اقوام ايران و وحدت ملی ايران.
محسن قائم مقام – نيويورك
٢٧ ماه مه ٢٠٠٦