پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
هدف از این نوشته نمکپاشی بر زخمهای تاریخی نیست بلکه واکاوی رویکردهایی است که تشکیل ائتلافی متشکل از نیروهای اپوزیسیون در برابر استبداد دینی را مختل ساخته است.
هنوز جامعه روشنفکری سکولار کشور از زیانهای سیاسی و اجتماعی گفتمان “غربزدگی” آل احمد (جاده صافکن بنیادگرایی اسلامی) پالوده نشده بود که پس از انقلاب، چپ ایدئولوژیک و سکولار در تلههای تازهای گرفتار شد که هنوز ادامه دارد.
۱- تله ضدامپریالیستی
با اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸، بدست دانشجویان بنیادگرا اکثر گروههای ایدیولوژیک چپ در تله مبارزه “ضد امپریالیستی” گرفتار شدند. روحالله خمینی فرصت یافت که با این رویداد منتقدان نظام تازه را خاموش سازد و اعلان کرد هرکس با جمهوری اسلامی مخالفت کند آمریکایی است. هدف این بود که گروههای چپ پرچم دار آیین “ضد امپریالیسم” را خلع سلاح و اسلامگرایان میانهرو (دولت موقت) و احزاب غیر دینی را به حاشیه رانده و یا سرکوب کند. سفارت به کعبه چپ ایدئولوژیک ذوق زده تبدیل شد که هر روز در اطراف آن تجمع و از افشاگریهای یک سویه و هدفمند دانشجویان دفاع میکرد که نمایشی از جنگ قدرت در نظام تازه بود. در این پیکار چپ ایدئولوژیک واژه “لیبرال” را معادل خیانت سنجید و به دنباله روی از اسلام گرایان پرداخت و روحالله خمینی و روحانیون هوادارش را نماینده “دمکرات انقلابی” نامید. خمینی رهبر طبیعی “جبهه متحد خلق پیشنهادی حزب طبقه کارگر”[۱] نامیده شد و معیار انقلابی بودن درجه پشتیبانی و وفاداری به “خط امام” و “تضاد ضد امپریالیستی” اعلان گردید. این در حالی بود که موضع فریبنده ضد امپریالیستی خمینی از “بیگانهستیزی”اش ناشی میشد. روحالله خمینی در آستانه انقلاب گفته بود: “ما اصل عقیدهمان این است که آمریکا نباید باشد، نه تنها آمریکا، شوروی هم نباشد. اجنبی نباید باشد.[۲]
چپ ایدئولوژیک به جای برگزیدن سیاستی مستقل از دوقطب جنگ سرد و ایستادگی در برابر ارتجاع دینی و ضد دمکراتیک که با سرکوب جامعه مدنی از جمله مقاومت شجاعانه زنان علیه حجاب اجباری، روزنامههای مستقل و احزاب غیر دینی با هدف اجرای شریعت همراه بود، زنان را “در چادر ضدامپریالیستی پیچید و به کلاسهای خیاطی و آشپزی پشت جبهه فراخواند”[۳]، از بستن روزنامههای آیندگان، بامداد و آهنگر شادمان شد و سرکوب “جبهه دمکراتیک ملی” نهضت آزادی، حزب ملت ایران، جبهه ملی ایران را در راه تعمیق “جنبش ضد امپریالیستی - ضدسرمایهداری ایران” خواند و سازمانهای مائوئیست و اقلیتهای قومی - ملی مخالف جمهوری اسلامی را “ستون پنجم سیاسی آمریکا” و گروهکهای فاشیستمآب چپنمای چینی - آمریکایی سنجید (اسناد پلنوم ۷ ص. ۹). شرکای این جریان نیز دیوار شهرها از شعار “پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید” پر کردند.
تله ضدامپریالیسم نه تنها در ایران بلکه در برخی از کشورهای سرمایهداری پیشرفته و دولتهای چپگرای آمریکای لاتین نیز به یاری نظام واپسگرای ولی فقیه شتافت. برای نمونه، جنبش سبز علیه کودتای انتخاباتی سال ۸۸، برخی از گروههای چپ در اروپا را نگران ساخت! حزب نو بنیاد چپهای آلمان که از انشعابیون سوسیال دموکرات و حزب سوسیالیسم دمکراتیک شرق آلمان تشکیل شده است، جنبش سبز را در پارلمان آلمان انتقام “امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا” از یک رژیم مترقی و مستقل نامید.[۴] و هوگو چاوز چپگرا در ۳۱ خرداد ۸۸ در تلویزین این کشور گفت: برخی میخواهند با خدشه دار کردن پیروزی تمام عیار احمدی نژاد، دولت و انقلاب اسلامی را تضعیف کنند.
۲- تله نئولیبرالیسم
مدتی است که جارو جنجال برسر نئولیبرالیسم در شعارها و تحلیلهای چپ ایدئولوژیک ایرانی جای گزین “ضد امپریالیسم”زدگی سالهای پس از انقلاب گردیده است. ارائه اطلاعات بعضا نادرست در باره برنامههای نئولیبرالِستی در غرب و تاثیرات اجتماعی آن از یک سوی آب در آسیاب گرایشها به شدت غربستیزانه و ضدلیبرالی رژیم ولایی میریزد و از سوی دیگر شرایط بحران زده اقتصادی کشور، که ناشی از تسلط ایدئولوژیک نهاد ولایت و نیروهای نظامی امنیتی بر اقتصاد جمهوری دینی، ناکارآمدی، فساد و رانتخواری است را نتیجه راهبردهای نئولیبرالی میسنجد. افزون برین چپ ایدئولوژیک با تکیه بر تحلیلهای عمدتا اقتصادی، ماهیت ارتجاعی و تبعیض آمیز حکومت دینی علیه زنان، دگراندیشان و اقلیتهای قومی را به حاشیه میراند.
نئولیبرالیسم[۵] به عنوان یک ایدئولوژی، الگویی راهبردی است که بر ارزش کاربردی بازار آزاد و رقابت تآکید میکند. این ایدئولوژی بطور فزایندهای با گفتمان دخالت حداقلی دولت در اقتصاد و امور فردی و اجتماعی درهم آمیخته است. افزون برلین، در تعهد خود بر نظام تجارت آزاد و سرمایه پایبند است.
با وجودی که نئولیبرالیسم از لیبرالیسم مدرن متمایز است اما هر دو از ارزشهای لیبرالیسم کلاسیک بهرهمند میگردند که در سده نوزدهم پرچم دخالت حداقلی دولت در اقتصاد و ازادی فرد در برابر قدرت زیاد دولت را برافراشت. لیبرالیسم مدرن از سنتهای اجتماعی لیبرالیسم نشات گرفت که بر رفع موانع آزادی فرد از جمله تنگدستی و نابرابری، بیماری، تبعیض و نادانی تآکید داشت. این موانع بر اثر سرمایهداری لجام گسیخته ایجاد و یا روبه وخامت گذاشته بود و تنها میتوانست با دخالت مستقیم دولت بهبود یابد. در این رابطه میتوان از تمهیدات جبران خسارت کارگران، ارائه آموزش و بهداشت همگانی، و برقراری مقررات و شرایط ساعات کاری نام برد که در سده نوزدهم بوقوع پیوست. در اواسط سده بیستم، خدمات اجتماعی و امتیازات دیگری به آن افزوده شد که ویژگی “دولت رفاه” را تشکیل میداد.[۶]
در حدود دهه هفتاد سده بیستم، براثر رکود اقتصادی و قروض رو به افزیش دولت، برخی از اقتصاددانان را برآن داشت که بازگشت به لیبرالیسم کلاسیک را تجویز کنند. احیاء لیبرالیسم کلاسیک به نئولیبرالیسم شهرت یافت. فرد ریک وونهایک که از پایهگذاران ایدئولوژی تازه بود باور داشت که باز توزیع ثروت به اقتدارگرایی دولت ختم میگردد و میلتون فردمن آمریکایی سیاستهای مالی دولت را مورد انتقاد قرار داد که منجر به دخالت دولت در اقتصاد میگردید. ایدههای اقتصاددانان مزبور مورد استقبال احزاب محافظهکار در انگلیس و آمریکا قرار گرفت که در دهه هشتاد میلادی با روی کارآمدن مارگارت تاچر و ریگان به مرحله اجرا گذارده شد. البته دیوید هاروی چپگرا که یکی از منتقدان پرآوازه پروژه نئولیبرال است از نقش راهبردهای نئولیبرالی در توسعه سرمایهداری در چین و روسیه نیز نام میبرد[۷] که کمتر مورد توجه برخی از چپهای ایدئولوژیک وطنی قرار گرفته است.
برخی از چپگرایان ایدئولوژیک ایرانی باور دارند که “نئولیبرالیسم آخرین شکل نظام سرمایهداری است”[۸] برخلاف این باور راهبردهای این ایدئولوژی در دهه اول سده ۲۱ کارسازیاش را از دست داد و ناکام ماند. به باور دیوید هاروی (David Harvey) رشد تولید که در دهه ۶۰ به ۳.۵ درصد رسیده بود در سال ۲۰۰۰ به یک درصد کاهش یافت که از لحاظ انباشت بینالمللی سرمایه “ناکامی ترحمانگیز” پروژه نئولیبرال به شمار میآمد[۹]. بحران مالی و رکود مهم سال ۲۰۰۷ در آمریکا و اروپای غربی، برخی از اقتصاددانان و سیاستمداران را وادار ساخت تا با راهبرد نئولیبرالها مبنی بر رهاسازی حداکثری بازار مخالفتورزند و برقراری مقررات مالی، بانکی و صنعتی را در دستور کار قرار دهند[۱۰]. در سال ۲۰۱۵ بودجه عموی هفت کشور اروپایی بیش از ۵۰ درصد تولید ناخالص این کشورها را بخود اختصاص میداد که نشانه دخالت گسترده دولت در تامین خدمات اجتماعی در این کشورها بود.[۱۱] در حال حاضر فراز راهبردهای پوپولیسم ترامپی و رشد نیروهای راست افراطی خطری جدی است که با سیاستهای اقتصادی حمایتی (protectionism)، قانونشکنی، مهاجرستیزی، انزواطلبی و نفی تغییرات اقلیمی نمایان میگردد. رشد این گرایشها خطر اصلی برای ارزشهای لیبرالدمکراسی غربی به شمار میآید.
البته باید افزود گرچه راهبردهای نئولیبرالی هنوز نقشه راه اقتصادی بسیاری از احزاب محافظهکار غربی است اما همواره با مقاومت جامعه مدنی، سندیکاها و احزاب سوسیال دمکرات و میانهرو روبرو شده و از حذف کامل خدمات اجتماعی و همگانی به سود بخش خصوصی جلوگیری شده است. خدمات درمانی و بهداشتی همگانی در کانادا نمونه بارز است که کلیت آن تاکنون از یورش دولتهای محافظه کار در آمان مانده است، اعتصابات کمرشکن در فرانسه به مدت تقریبا ۳ ماه علیه افزایش سن بازنشستگی گواه دیگری است که سرانجام با کنارآمدن دولت فرانسه با سندیکاها خاتمه یافت. و یا پایینترین سطح ضریب جینی (Gini Coefficient) در کشورهای اسکاندیناوی نشانه کمترین شکاف طبقاتی در این خطه از جهان است که از دستاوردهای دولتهای سوسیال دمکرات به شمار میآید. این مقاومتها و دستاوردها در جامعه سرمایهداری، در برابر رویکردهای نئولیبرالی از دید برخی از چپهای ایدئولوژیک وطنی بدور مانده است.[۱۲]
این همانی و سادهانگاری
چپ ایدئولوژیک با اتخاذ رویکرد “این همانی” و سادهانگاری، بحرانها و خیزشهای اجتماعی و تصمیمات اقتصادی در کشورهای گوناگون را به اجرای سیاستهای نئولیبرالی نسبت میدهد. برای نمونه به دو مورد زیر اشاره میکنم:
در ۱۶ آذر امسال متن بنری در دست دانشجویان یکی از دانشگاهها بحثبرانگیز شد. در این متن چنین خوانده میشد: “[در] ایران، فرانسه، عراق، لبنان، شیلی.....مبارزه یکی است: سرنگونی نئولیبرالیسم”
- ۱۶ آذر ماه امسال در حالی برگذار شد که خیزش آبان ماه فرودستان به حاشیه رانده شده و سرکوب وحشیانه رژیم را پشت سر داشت. بنا بر ادعای متن بنر، کشورهای نام برده و غیر نامبرده با مسایل و مشکلات یکسانی روبرویند که ناشی از اجرای راهبردهای نئولیبرالیستی در این کشورهاست. برای نمونه چپ ایدئولوژیک افزایش مالیات بر گازوئیل و بنزین در فرانسه را که با فشار هواداران محیطزیست به منظور کاهش گازهای گلخانهای به اجرا درآمد (و در کشور کانادا نیز با وجود مخالفت شدید محافظهکاران اجرا میشود) با افزایش سه برابری بنزین در ایران یکسان میسنجد که افزایش صادرات بنزین به منظور جبران بخش کوچکی از کسری بودجه سال ۹۸ را در مد نظر دارد. روسای سه قوه کشور، با تائید ولی مطلقه فقیه این افزایش قیمت را با مشت آهنین عملی ساختند زیرا علی خامنهای با پرداخت مالیات از سوی بنیادها و مذاکره با آمریکا برای حل اختلافات بین دو کشور مخالف است که میتواند بحران اقتصاد رانتی - نفتی کشور را کاهش دهد. در فرانسه دولت مکرون در پی اعتراضهای عمدتا ساکنان حومه شهرها که فاقد ترابری همگانی است عقب نشست اما رژیم ولایی کشتار معترضین را به تغییر این تصمیم ترجیح داد. یکسان دانستن این دو رویداد و نسبت دادن آنها به سیاستهای نئولیبرالی، نادیده گرفتن فجایعی است که در نتیجه استقرار بنیادگرایی اسلامی در ایران روی داده است.
- به باور برخی از هواداران این نحله فکری “خصوصیسازی”ها در جمهوری اسلامی نیز راهبردی نئولیبرالی است که به اعتراف مدعیان این باور تنها “۱۸ درصد واگذاریها سهم چیزی به عنوان «بخش خصوصی واقعی» یعنی همان بخش تأسیسی بوده است. بیشترین بخش واگذار شده به «نهادهای نظامی، نهادهای عمومی غیر دولتی، نهادهای انقلاب اسلامی و … “[۱۳] رسیده است که برخلاف قواعد و مقررات پروژه “نئو لیبرال” واگذاری آنها معمولا از رقابت آزاد بیبهرهاند. صفایی فراهانی در باره “خصوصیسازی”ها گفته است: “در حال حاضر در کشور حدود ۱۲۰ نهاد، ارگان و بنیاد مختلف فعالیت بسیار وسیع اقتصادى دارند که مطلقا کنترل درستی بر عملکردشان وجود ندارد. هم اکنون نزدیک به ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی ایران در اختیار این نهادهاست، به عبارت دیگر ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی ما در اختیار بخشهایی است که هیچگونه حسابرسی قانونمند و کنترل منظمی روی آنها اعمال نمیشود. او میافزاید: طی سالهای اخیر حدود ۶۵ درصد از تصدیهای اقتصادی که در اختیار دولت بود، به نهادهایی واگذار شده که از بیشترین رانت حکومتی بهره میبرند و در مقابل کمترین گزارش و اطلاعات را از عملکردشان منتشر میکنند و هیچ نظارتی روی آنها وجود ندارد. بدیهى است آنها به نوعی میتوانند مهمترین عوامل فساد در کشور باشند.”[۱۴] آیا این واگذاریها “ولاییسازی” است یا خصوصیسازی؟
جالب این جاست که یکی از چپگراهای ایدئولوژیک با وجودی که به “نصفه و نیمه بودن” اجرای برنامههای نولیبرالی در ایران اعتراف میکند اما تاکید بر آن را برای پیشگیری عرضه نئولیبرالی به عنوان “بدیلی برای برنامههای اقتصادی جاری” لازم میداند. به عبارت دیگر به باور این چپگرا باید رویکرد مافیایی و رانتی نظام ولایی در امور اقتصادی را نولیبرالی نامید تا از اجرای این برنامهها پیش گیری به عمل آید.[۱۵].
غربستیزی
برخی از چپگرایان ایدئولوژیک از ویژگی غربستیزانه رایج در دوران پس از انقلاب پیروی میکنند. به باور برخی “نئولیبرالیسم تمامی ابعاد زندگی بشر را در بر میگیرد”. از جمله “جست و جوی بیپایان سود... تا رابطه مادر و فرزند، زن و مرد، شهروند با شهروند”[۱۶] رواج مییابد.
با جملاتی از خامنهای اندیشه چپ ایدئولوژیک در مورد زنان غربی را کاملتر میکنم: “در طول چند ده سال، آن چنان فساد و بیبند و باری در غرب به وسیله آزادی زنان به راه افتاد و رواج پیدا کرد که خود متفکّران غربی را دچار وحشت کرد! امروز دلسوزان و مصلحان، انسانهای خردمند و باانگیزه در کشورهای غربی، از آنچه پیش آمده است، متوحّش و ناراحتند و البته نمیتوانند هم جلوِ آن را بگیرند “[۱۷]. ” نام آزادی طلبی، نام حقوق بشر، نام دموکراسی و امثال اینها. نام آزادی بر آنچه که جهت گیری فرهنگ غربی نسبت به زنان است، یک نام دروغین است؛ این، آزادی نیست. اساس فرهنگ غرب این است که زن را به عنوان یک کالا، به عنوان یک وسیلهی تمتع برای مرد در جامعه عرضه بکند.” [۱۸]
در جای دیگری دوستان چپگرا باور دارند که “... در کشورهای غربی هم اکنون ازدواجی را که ده سال طول کشیده باشد ازدواجی موفق محسوب میکنند.”[۱۹] باور خامنهای در این مورد چنین است:
“امروز یکی از بزرگترین بلاهایی که گریبان کشورهای غربی را به شدّت گرفته و آنها را به وضعیت نامطلوب شدیدی دچار کرده، مسأله خانواده است... بسیاری از خانوادهها متلاشی شدهاند. بسیاری از زنان تا آخر عمر تنها زندگی میکنند. بسیاری از مردان، زنِ مورد علاقه و مورد نظر خود را نمییابند و بسیاری از ازدواجها در اوّلین سالهای پیدایش از بین میرود.”[۲۰]
شیوع ویروس کرونا در جهان بویژه در کشورهای غربی فرصت تازه برای چپ ایدئولوژیک فراهم ساخت تا با سلاح “نئولیبرال” علیه غرب بتازد. بیتردید گسترش شتابزده این ویروس ناتوانی کشورهای جهان را به درجات گوناگون و به دلایل مختلف در رویارویی با بیماریهای فراگیر نشان داد. بسیاری از کشورها از جمله اروپایی و آمریکای شمالی کارکرد ضعیفی را در این زمینه نمایان ساختند که از جمله نتیجه اجرای سالها راهبردهای اقتصادی محافظهکارانه به زیان خدمات عمومی و به زیان آمادگی در برابر بیماریهای پندامیک به شمار آمد. غافلگیری تقریبا تمام کشورهای جهان، زمانسوزی و جدی نگرفتن هشدارها و خطرات ناشی از این بیماری عامل دیگری بود که بسیاری از کشورها از جمله اروپایی و امریکای شمالی را با خسران جانی و مالی فراوانی روبرو ساخت.
اما نکتهای که در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته شد بیمسئولیتی دولت چین بود که با وجود تجربه شیوع ویرس سارس در سال ۲۰۰۲ از بازارهایتر (wet markets) این کشور، پرورش و فروش حیوانات وحشی ادامه یافت. حتی پس از شیوع ویروس کرونا که با دروغگویی دولت چین و تاخیر در اعلان به موقع آن همراه بود، این دولت هنوز اقدام قاطعی در ممنوع ساختن پرورش و فروش حیوانات وحشی در این کشور به عمل نیاورده است. افزون برین آنفولانزای پرندگان و آنفولانزای خوکی نیز ظاهراً از چین بیرون آمده است. سال گذشته نیز چین گرفتار تب خوکی شد.[۲۱] رویکرد چین در شیوع کرونا احساساست نژادپرستانهای را در بسیاری از کشورها علیه چینیتبارها در پی داشته است که فارغ از نادانی نژادپرستان، مسئولیت آن به عهده رویکرد دولت چین است. با یک جستجوی ساده در تارنماهای نقد اقتصاد سیاسی، «رادیو زمانه» و «اخبار روز» که معمولا مقالات گرایشهای چپ ایرانی انتشار مییابد میتوان کمبود برخورد چپ ایدئولوژیک به بیمسئولیتی دولت چین را مشاهده کرد.
۳- تله مبارزه طبقاتی
چهل و چند سال تسلط نهاد ولایت بر کوچکترین امور زندگی ایرانیان و خسرانهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ناشی از آن بر اکثریت ملت پوشیده نیست. چندین دهه غرب و مدرنیته ستیزی و راهبردهای ایدئولوژیک نظام دینی نتوانسته است دشمن واقعی را از دید ایرانیان پنهان سازد. شعار “دشمن ما همین جاست بیخود میگند آمریکاست” شاهدی بر این مدعاست. بیش از ده میلیون به حاشیه راندهشدگان جغرافیایی، و دهها میلیون به حاشیه راندهشدگان اجتماعی که فارغ از وابستگی طبقاتی، دچار تبعیضهای گوناگون از جمله تبعیضهای جنسیتی، دینی، قومی و دگر اندیشیاند مبارزهای ملی را علیه نهاد ولایت و با هدف دسترسی به جدایی دین از دولت و استقرار نظامی دمکراتیک در دستور روز قرار میدهد. در این ائتلاف شرکت تمام نیروهای اپوزیسیون با واقعبینی و بدون برخورد ایدئولوژیک میتواند کارساز باشد.
شوربختانه چپ پراکنده و ایدئولوژیک بدنبال مبارزه طبقاتی است که میتواند در میان صفوف ملت شکاف ایجاد کند. برخی از چپگرایان ایدئولوژیک در پی گذار از سرمایهداری به سوسیالیسماند و دست کشیدن از مبارزه طبقاتی در استبداد دینی را، بدون توجه به امکان تحقق آن، “به معنای وقفه در تکوین فاعلیتهای طبقاتی و غیر طبقاتی”[۲۲] میسنجند که به باور همین دوست “اصلیترین نیاز” است.
دوست چپگرای دیگری “از نقد و نفی سرمایهداری به یک پروژه اتوپیایی” میرسد و آن را لازمه جریان چپ میسنجد. وی بدنبال ساختاری اتوپیایی (تخیلی) است تا “در وضع موجود ادغام”[۲۳] نگردد. وی به خوبی میداند که در شرایط جهانیشدگی و درهم تنیدگی اقتصاد در سطح جهان گذر از “کارمزدی، استثمار، از خود بیگانگی و...” در یک کشور امکانپذیر نیست. افزون براین روشن نیست که اتوپیای این دوست ما در صورت تحقق ایدهآلهایش به اقتدارگرایی و تسلط ولایت پلیتبورو از نوع وضعیت کنونی در جمهوری خلق چین و دوران سوسیالسم واقعا موجود نیانجامد.
دمکراسی لیبرال و سوسیالیسم میتوانند درسهای بسیاری از هم بیاموزند. احترام به حقوق فرد، دموکراسی و حقوق بشر از دستاوردهای لیبرالیسم است. تاکید بر عدالت اجتماعی ناشی از اندیشههای سوسیالیستی است. ادغام و احترام به ارزشهای بالا میتواند به تشکیل نظامی منجر گردد که با چهرهای انسانی در چهارچوب شرایط موجود ادامه حیات دهد.
خرداد ۹۹
mrowghani.com
————-
[۱] - مصاحبه با بابک امیر خسروی، حزب توده از سقوط رضا شاه تا پس از انقلاب ۱۵ بهمن ۱۳۹۰، بی بی سی فارسی
[۲] - سخنرانی خمینی در ۲۰ مهرماه ۱۳۵۷
[۳] - مریم انصاری، حزب توده: از اعتماد به نفس زنان تا چادر ضد امپریالیستی، بی بی سی فارسی، ۲۱ بهمن ۱۳۹۰
[۴] -’\ شدویچه وله، چپ و راست افراطی، مدافع احمدی نژاد، ۲۷/۰۶/۲۰۰۹
[۵] - Neoliberalism, Encyclopeadia Britannica, https://www.britannica.com/topic/neoliberalism
[۶] - همان
[۷] - Jeffery R. Webber, David Harvey; A brief History of Neoliberalism, University of Toronto
https://www.thefreelibrary.com/David+Harvey%2c+A+Brief+History+of+Neoliberalism.-a0166564501
[۸] - یوسف آباذری و آرمان ذاکری، سه دهه همنشینی دین و نولیبرالیسم در ایران، نقد اقتصاد سیاسی. ۱۳ اسفند ۱۳۹۷
[۹] - Jeffery R. Webber
[۱۰] - Neoliberalism, Encyclopedia Britannica
[۱۱] - یوسف آباذری و آرمان ذاکری
[۱۲] - یوسف آباذری و آرمان ذاکری
[۱۳] - همان جا
[۱۴] - «۶۵ درصد اقتصاد ایران در دست نهادها و بنیادهاست»، دویچه وله ۱۰/۰۶/۲۰۱۴
[۱۵] - مراد فرهادپور و پرویز صداقت، بحران، نولیبرالیسم و انباشت سرمایه در ایران- گفتگو با مراد فرهاد پور و پرویز صداقت، رادیو زمانه
[۱۶] - یوسف آباذری و آرمان ذاکری
[۱۷] - خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از زنان،
[۱۸] - خامنهای، بیانات در دیدار شرکت کنندگان در اجلاس جهانی “زنان و بیداری اسلامی”
[۱۹] - یوسف آباذری و آرمان ذاکری
[۲۰] - خامنهای، بیانات در دیدار با جمعی از زنان
[۲۱] - دیوید هاروی، سیاست ضد سرمایه داری در دوران کوید ۱۹، ترجمه مریم وحدتی، تارنمای رادیو زمانه
[۲۲] - گفتگو با محمد مالجو، نئولیبرالیسم در ایران، افسانه یا واقعیت؟ تارنمای رادیو زمانه
[۲۳] - گفتوگو با مراد فرهادپور و پرویز صداقت، بحران، نولیبرالیسم و انباشت سرمایه در ایران، تارمای رادیو زمانه
■ چپ در ایران همواره دنباله رو شوروی و استالینیست بوده و هرگز به آزادی که در واقع همان لیبرالیسم است اعتقادی نداشته. در واقع اگر کسی به دیکتاتوری پرولتاریا اعتقاد نداشت چپ محسوب نمیشد! طبیعی است که از چنین طرز فکری بجز طرفداری از ارتجاع مذهبی که در خمینی متبلور شده بود انتظاری نمیرفت!
حمید هوشور
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|