شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
عنوان اصلی مقاله:
چگونه (ایدهی) آلترناتیو سیاسی شکل میگیرد و به (نیروی) اپوزیسیون بدل میشود؟
هر گاه سخن از تغییر یک نظام سیاسی به میان میآید، همواره نخستین پرسشی که مطرح میشود اینست که آلترناتیو ما کدامست و با کدام اپوزیسیون میخواهیم به آن دست بیابیم؟ در این میان برخی سازمانها و گروههای سیاسی خود را تنها آلترناتیو و اپوزیسیون “واقعی” میدانند و بسیاری بر این باورند که در حال حاضر آلترناتیوی در برابر نظام حاکم نداریم و بر همین اساس اپوزیسیونِ یگانه و نیرومندی نیز وجود ندارد. پرسش دیگر این است که آلترناتیو و اپوزیسیون واقعی و غیرواقعی کدام است؟ اما به راستی “آلترناتیو” چیست، چگونه شکل میگیرد و چگونه به اپوزیسیون بدل میشود؟
آلترناتیو واژهای است فرانسوی که از لاتین میآید و در پهنهی سیاسی و اجتماعی به معناهای مختلف به کار میرود: شق یا راه حل دوم به جای شق یا راه حل اول، علی البدل، بدیل، گزینهی دیگر، راه دیگر، جایگزین، شخص یا شیوهای که جانشین دیگری میشود و مانند آنها. در فرهنگ اروپایی به افرادی که (آگاهانه) متفاوت از اکثریت مردم و به شیوهای دیگر، بویژه زیست محیط محور و یا بسیار ساده زندگی میکنند و نیز به جریانها و نیروهای سیاسیای که گرایش چپ دارند، آلترناتیو میگویند. آلترناتیو به معنای وسیع کلمه یک ایده، بینش و نگرش دیگر است در برابر ایده، بینش و نگرش حاکم.
اما در فرهنگ سیاسی، آلترناتیو به معنی اخص کلمه، به نیروی سیاسی یا نهاد جانشینی گفته میشود که بجای نیروی حاکم مینشیند و یا نظم سیاسی معینی است که قرار است پس از فروپاشی نظام حاکم جانشین آن شود و مسئولیت ادارهی جامعه در همهی امور اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و جز آن را به عهده بگیرد؛ یعنی آن نظم سیاسی نوینی که قرار است جایگزینِ نظم کهن شود.
آلترناتیو همواره با اپوزیسیون همراه است و گاه حتی مترادف با آن فهمیده میشود و به کار میرود. چرا که بدون آلترناتیو اپوزیسیونی شکل نمیگیرد و بدون اپوزیسیون آلترناتیوی به بار نمینشیند. شاید در بهترین حالت بتوان گفت که آلترناتیو ایدهای است که در روند مبارزه به نیروی اپوزیسیون بدل میشود.
اپوزیسیون هم واژهای است فرانسوی که ریشهاش در لاتین است و در برابر کلمهی پوزیسیون (وضع، حالت، جایگاه، دیدگاه) میآید و در لغت به معنای ضد، ضدیت، همستیزی، رویارویی، مقابله، مخالفت و گروه مخالفِ (وضع، حالت، جایگاه یا دیدگاه حاکم) است و در مفهوم وسیع آن، بویژه در سیاست به معنای کوشش و تلاش سازمانها و احزاب سیاسی مخالف حزب یا دولت یا قدرت حاکم است برای دست یابی به اهدافی در جهت مخالف هدفهای صاحبان قدرت.
اپوزیسیون در فرهنگ سیاسی بسته به اینکه چه نظام سیاسی حاکم باشد، به دو شکل بروز میکند: 1) قانونی یا پارلمانی، به عنوان اپوزیسیونِ درون حاکمیت 2) غیر قانونی و زیرزمینی یا انقلابی و به مثابهی اپوزیسیون بیرون از حاکمیت و یا جنبش مقاومت.
۱) در نظامهای سیاسی دموکراتیک که حکومت پارلمانی دارند و انتخابات آزاد در آنها هست، به حزبی که در برابر حزب حاکم قرار میگیرد و خود را برای دستیابی به قدرت در انتخابات بعدی آماده میکند تا در صورت بدست آوردن آرای اکثریت مردم در انتخابات آزاد، قدرت سیاسی و ادارهی امور کشور را به دست بگیرد، اپوزیسیون قانونی یا پارلمانی میگویند. این اپوزیسیون که معمولاً در اقلیت است، به رسمیت شناخته شده و در پارلمان، گروهی را تشکیل میدهد که در حالی که خود را وفادار به قانون اساسی آن کشور میداند، با سیاستهای حزب و دولت حاکم در چارچوب قانون مبارزه میکند. این اپوزیسیون، خود بر اساس شیوهی رفتارش با حزب و دولت حاکم دو نوع است: الف) مشارکتی ب) رقابتی.
اپوزیسیون در نوع اول با دولت همکاری دارد. یعنی یا وظایفی از آن را به عهده میگیرد و یا اساساً به نقد سیاستهای حاکم نمیپردازد. اپوزیسیون در نوع دوم، بیرون از دولت جای میگیرد و با آن مرزبندی دارد و در تقابل با سیاستهای جاری، از طریق مبارزهی سیاسی برای کسب قدرت در چارچوب قانون تلاش میکند.
وظیفهی اپوزیسیون، زیر نظر گرفتن سیاستها و عملکردهای دولت و حزب حاکم و نقد و پایش آن است.
۲) اما در کشورهایی که نظامهای دیکتاتوری و تمامیت گرا حاکمند و امکان انتخابات آزاد یا انتخابات آزاد واقعی نیست و دولتها در عمل قدرتی ندارند و تنها کارگزاران حاکمیتند، اپوزیسیون به آن دسته از مخالفان یا نیروهایی گفته میشود که کل حاکمیت را زیر سؤال میبرند و قصد سرنگون کردن قدرت حاکم را دارند و از آنجا که در این گونه حکومتها امکان شکل گیری رسمی و قانونی اپوزیسیون در داخل کشور فراهم نیست، اپوزیسیون یا در فعالیتها و جنبشهای علنی و قانونیِ صنفی و مدنی و کوششها و کنشهای هنرمندان و روشنفکران بازتاب مییابد و یا به شکل پنهان و غیر قانونی دست به فعالیت میزند و یا گاه به ناچار در خارج از حیطهی این حکومت، یعنی در خارج از کشور شکل میگیرد و در هر دو صورت به عنوان جنبش مقاومت آشکار میشود.
اینک بر بنیاد این تعریفهای کلی از آلترناتیو و اپوزیسیون، برای نمونه به ویژگیها و نشانههای آنها میپردازم تا بتوانیم از این طریق آلترناتیو و اپوزیسیون واقعی را از غیرواقعی بازشناسیم. من برای این کار، یک حکومت فرضی حاکم را با ویژگیهای خودش در نظر میگیرم و در برابرش آلترناتیو آن را میآورم:
حکومت فرضی حاکم
الف) قانون اساسی و نظام حکومتی آن بر ایدئولوژی یا دین خاصی استوار است و از این رو نه تنها حقوق اقلیتهای دینی و قومی رعایت نمیشود، بلکه معیارها و موازین ایدئولوژیکِ فراقانونی و یا موازی قانون مدنی در همهی حوزههای زندگی اجتماعی و سیاسی جاری و ساری است.
ب) در بالاترین سطح این حکومت، شخصی به نام رهبر یا پیشوا قرار دارد که مستقیم از سوی مردم انتخاب نمیشود، بلکه نمایندگان آنان او را برمی گزینند. از این گذشته این پیشوا فراتر از قانون ایستاده است و در برابر مسئولیتهایی که دارد، پاسخگو نیست.
پ) قوههای سه گانه (مقننه (مجلس)، مجریه (دولت) و قضاییه (دادگستری)) از استقلال برخوردار نیستند.
ت) سازمانها و احزاب سیاسی و نیز سندیکاها و سازمانهای صنفی مستقل اجازهی فعالیت ندارند.
ث) رسانههای آزاد و مستقل وجود ندارند.
ج) مخالفان یا منتقدان به نظام و یا دگراندیشان به جرم انتقاد از عملکردهای نظام و دولت و یا دگراندیشی دستگیر وزندانی میشوند.
چ) نامزدهای انتخاباتی از پیش تعیین صلاحیت شده و انتخابات آزاد وجود ندارد.
ح) نظام در ادارهی امور کشوری به شدت مرکز گرا و فرمانده محور است.
خ) سیاستهای خرد و کلان نظام در عرصههای مختلف، از جمله سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاستهای زیست محیطی و جز آن، نه بر اساس منافع ملی و عدالت اجتماعی، بلکه بر پایهی معیارهای ایدئولوژیگ و منافع گروهی اتخاذ میشوند.
د) انواع تبعیضها، چه قومی و دینی و چه جنسیتی و جز آن بر همهی عرصههای زندگی سیاسی، فرهنگی، دینی و اجتماعی حاکم است. بویژه زنان و مردان از حقوق برابر برخوردار نیستند. برای مثال زنان حق آزادی پوشش و مسافرت و حق طلاق و حضانت ندارند.
ذ) گزینش و گمارش کارگزاران اداری و سیاسی نه بر شایسته سالاری، بلکه بر پایهی پیروی و وفاداری به پیشوا و نظام حاکم صورت میگیرد.
ر) ...
آلترناتیو (جایگزین)
الف) قانون اساسی و نظام حکومتی باید از هر گونه ایدئولوژی یا دین جدا بوده و بر احترام به حقوق انسانی و اقلیتهای دینی و قومی استوار باشد. هیچ چیزی و کسی فراتر از قانون وجود ندارد.
ب) در اینجا چندین گزینهی متفاوت میتواند وجود داشته باشد: ۱) حذف مقام رهبری و دادن قدرت و مسئولیتهای او به رییس جمهور یا نخست وزیر یا نهادهای سیاسی مختلف، ۲) شورایی کردن رهبری ۳) انتخاب مستقیم رهبری توسط مردم ۴) محدود کردن قدرت رهبری و پاسخگو کردن او.
پ) قوههای سه گانه (مقننه (مجلس)، مجریه (دولت) و قضاییه (دادگستری)) باید از استقلال کامل برخوردار باشند.
ت) سازمانها و احزاب سیاسی و نیز سندیکاها و سازمانهای صنفی مستقل باید اجازهی فعالیت داشته و از تعرض مصون باشند.
ث) رسانهها باید آزاد و مستقل و از تعرض مصون باشند.
ج) آزادی عقیده و ابراز عقیده، بویژه برای مخالفان و منتقدان به نظام باید تضمین شود.
چ) انتخابات آزاد، چه در نامزد شدن و چه در انتخاب کردن باید تضمین شود.
ح) ادارهی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور باید بر استقلال و خودگردانی روستاها، شهرها و استانها و بر مشارکت فعال شهروندان استوار باشد.
خ) سیاستهای خرد و کلان نظام در عرصههای مختلف، از جمله سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاستهای زیست محیطی و جز آن، باید بر اساس منافع ملی و عدالت اجتماعی و به دور از معیارهای ایدئولوژیک و منافع گروهی اتخاذ شوند.
د) هر گونه تبعیضی به هر نام و بهانهای در هر زمینهای باید از میان برود. حقوق برابر زنان و مردان باید تأمین شده و آزادیهای ابتدایی همچون آزادی پوشش و مسافرت و حق طلاق و حضانت باید تضمین شوند.
ذ) گزینش و گمارش کارگزاران اداری و سیاسی باید بر شایسته سالاری و معیارهای علمی و کارشناسانه انجام بگیرد.
ر) ...
البته آلترناتیو الزاماً به این معنا نیست که همواره خودبخود و خلاف آنچه که حاکم است، عمل شود. این بستگی به شرایط، ضرورتها و کارایی هر کدام از موردها و گزینهها دارد. از اینها گذشته باید در تعیین آلترناتیو و برپایی نظام فرضی جدید، ویژگیهای بومی، ملی، منطقهای و جهانی و نیز تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی آن کشور نیز در نظر گرفته شوند. برای مثال کشوری که از قومها و فرهنگهای مختلف تشکیل شده و در طول تاریخ به دلایل تاریخی، جغرافیایی، قومی و فرهنگی حکومتهای مستقل یا نیمه مستقل محلی – به شیوهی خاص خود - داشته، نمیتواند به یک باره و تماماً به حکومتی مرکزی تبدیل شود، مگر در برههای از زمان و به دلایل ویژه.
خلاصهی کلام: آلترناتیو باید برای پرسشها و چالشهای ملی، منطقهای و جهانی و نیز مشکلات سیاسی- اجتماعی پاسخ و راه حل درخور داشته باشد.
با نمونهی بالا روشن میشود که همواره، در هر جامعهای آلترناتیوی وجود دارد، چه آشکار و چه نهفته. به بیانی دیگر، اگر مردم سرزمینی آنچه را که حاکم است، نخواهند و چیز دیگری به جز آنچه که حاکم است بخواهند، آلترناتیو وجود دارد. آنچه که مهم و تعیین کننده است، این است که جامعهی مورد نظر از نظر علمی تجزیه و تحلیل شده و آلترناتیو آن مشخص شده و به اپوزیسیونی نیرومند بدل شود. چرا که، وقتی آلترناتیو شکل گرفت، اپوزیسیون از درون آن سربرخواهد آورد. اما بی درنگ باید یادآور شد که هر نیروی مخالفی اپوزیسیون نیست و هر اپوزیسیونی خود بخود آلترناتیو نیست. نیرویی که خود را اپوزیسیون معرفی میکند، باید اهداف آلترناتیو سیاسی مورد نظر را در دستور کار خود قرار دهد. از این گذشته، یک اپوزیسیون به جز اهداف روشن و مشخصش که باید با آلترناتیو مورد نظر هماهنگی و همخوانی داشته باشد، قدرت سازماندهی و رهبری و نیز توانایی رقابت با نظام حاکم و جریانهای سیاسی دیگر را هم داشته باشد. اپوزیسیون واقعی در اصول، قاطع و در شیوههای مبارزاتی بسته به ضرورت و موقعیت نرمش پذیر است. شیوههای مبارزاتی اپوزیسیون باید با اهداف و مرحلهی مبارزاتی آن متناسب و هماهنگ باشد. این شیوههای مبارزاتی میتوانند بنابر ضرورتها و موقعیتها و کیفیت ومرحلهی مبارزه از شیوههای قانونی مانند مبارزات انتخاباتی، ائتلافات حزبی، اعمال فشار و نفوذ در نهادها و سازمانها گرفته تا روشهای از نظر حکومت غیرقانونی مانند تظاهرات، اعتصاب و جز آن باشند.
مهمتر از همهی اینها رسیدن به این درک است که در یک جامعهی متکثر که از اقلیتهای دینی، قومی و فرهنگی و آرمانها و اندیشههای مختلف تشکیل شده، هيچ شخصيت یا نیروی سیاسی نمیتواند به تنهایی رهبری اپوزیسیون را به دست بگیرد و یا شکل و نوع نظام جایگزین را از پیش تعیین کند. اپوزیسیون در چنین شرایطی تنها میتواند به عنوان جبههای فراگیر از ائتلاف میان گروهها و شخصيتهای سياسی مورد اعتماد و قبول مردم بر پایهی منافع ملی، تمامیت ارضی و دموکراسی به وجود آید.
از آن سو، اما حکومتها هم ساکت نمینشینند. آنها نیز در این کشاکش سیاسی و اجتماعی به کمک اتاقهای فکرشان و روشنفکران و کارشناسانِ خود دست به کار میشوند تا ابتکار عمل را در دست خود بگیرند. تلاش همهی نظامهای استبدادی و تمامیتگرا در وهلهی نخست این است که به مردم بباورانند و یا دست کم چنین وانمود کنند که جاودانیاند و در برابر آنها آلترناتیوی وجود ندارد. اگر این پروژهی آنها به شکست انجامید، به پروژهی آلترناتیو سازی و اپوزیسیون سازی روی خواهند آورد. آنها میکوشند، چه در داخل و چه خارج از کشور جریانهای “اپوزیسیون نما” راه بیندازند و گاه از طریق معامله و زد و بند، برخی نیروها و شخصیتهای سیاسی را نیز در اختیار خود درآورند و یا دست کم آنها را وارد صف خود نمایند. بر همین پایه مقولهی “اپوزیسیون واقعی” و “غیرواقعی یا برساخته” به وجود میآید. تفاوت بارز “اپوزیسیون واقعی” و “غیرواقعی یا برساخته” به جز وفاداری به اصول و باورهای آلترناتیوِ برآمده از جامعه و پیگیری قاطع آن، ریشه داشتن در جامعه و پیوند داشتن با آرمانهای آن است. چیزی که نه یک شبه و ناگهانی، بلکه در روند سالها مبارزه در جنبشهای اجتماعی، از جنبش زنان و دانشجویان گرفته تا جنبش کارگران و دیگر قشرهای جامعه و کنشگران اجتماعی به وجود میآید.
ایجاد بحرانهای پیاپی و حتی جنگ، تفرقه میان نیروهای مخالف، بدبین کردن مردم و جریانهای سیاسی نسبت به یکدیگر، ناامید کردن جامعه در ایجاد تغییر و تقویت بی تفاوتی نسبت به اوضاع سیاسی- اجتماعی و تحولات کشور و بسیاری روشهای دیگر از سوی حاکمیت، از شیوههایی هستند که میتوانند پیدایی و شکلگیری اپوزیسون را به تعویق بیندازند و یا ناکارآمدش کنند.
از اینها گذشته، هم نظریههای سیاسی و هم دولتها و نظامهای سیاسی در دنیای معاصر آن چنان پیچیده شدهاند که نمیتوان آن نشانههای کلاسیک و سادهی دهها و سدهیهای پیشین را در آنها یافت و با چند فرمول و نقل قول از این یا آن نظریه پرداز سیاسی به تجزیه و تحلیل جامعه پرداخت و به آسانی آلترناتیو و اپوزیسیون واقعی را از غیرواقعی بازشناخت و راهکارهای فراخور برای برونرفت ازبحرانها و معضلات آن را یافت. از این رو، مردم هم به اتاق فکر و تجزیه و تحلیلهای علمی و کارشناسانه نیاز دارند و این وظیفهی عاجل روشنفکران و کارشناسان مردمی است.
آذرخش ایرانی، دی ۱۳۹۸
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|