iran-emrooz.net | Mon, 01.05.2006, 20:00
“مینچ”
رضا علامهزاده
|
دوشنبه ١١ ارديبهشت ١٣٨٥
نمیدانم با بازی "مینچ" آشنا هستید یا نه. بازی بچگانهای است برای سرگرمی، که از یک صفحه جدول مانند تشکیل شده با چند مهره به رنگهای مختلف و یک تاس مثل مال تخته نرد. هر بازیگر مهرهاش را در پائینترین خانهی جدول میگذارد و هر بار که نوبتش بشود تاس میریزد و مهرهاش را به تعداد عدد تاسی که آورده چند خانه جلو میبرد. این کار را باید آن قدر ادامه دهد تا مهره اش به بالاترین خانه جدول برسد. آن چه البته بازی را جالب میکند این است که در مسیر پائینترین تا بالاترین خانهای این جدول، خانههائی وجود دارد که ورود مهرهها به آنها نشانه شانس یا بدشانسی است. اگر مهره به خانهای بنشیند که پایه نردبانی در آن نقاشی شده، بازیگر شانس آورده و میتواند مهرهاش را به خانهای که سر نردبان در آن قرار دارد بالا ببرد. هر چه نردبان بلندتر، حرکت مهره به سوی بالا سریعتر. و اما خانههائی هم در جدول وجود دارد که سر ماری در آن نقاشی شده. اگر مهره بازیگری به این خانه بیاید بازیگر بدشانس باید مهرهاش را تا خانهای که دم مار در آن قرار دارد پائین بیاورد. به این ترتیب پیش و پس بودن مهرهها دلیل بیشتر بودن شانس پیروزی نیست چرا که کله مارهای کوتاه و بلندی در مسیر میتوانند مهره آدم را چندین رده پائین بکشند.
و اما در این سالهای پس از "انقلاب شکوهمند"مان، بارها فکر کردهام که مردم نجیب کشور ما، بطور دائم مشغول بازی مینچاند. در هر زمینه که فکرش را بکنید، تا میآیند چیزی به دست بیاورند که با احساسی از موفقیت همراه باشد، ناگهان مهرهاشان میرود در خانهای که سر مار در آن قرار دارد و تا بیایند بجنبند، تا دُم مار سُر میخورند پائین. آنقدر هم صبورند و به قاعده بازی مینچ پایبندند که بیدرگیری و قیل و قال باز هم تاس میریزند و با هر مشقتی شده چند ردیفی بالا میروند تا کی دو باره پایشان روی سر مار برود و روز از نو، روزی از نو.
آخرین باری که یاد بازی بیپایان مینچ در ایران اسلامی افتادم همین اعلام اجازه ورود بانوان به استادیومهای ورزشی بود که توسط رئیس جمهور ذوب در ولایت مطرح شد و پیش از اینکه زنان وطن ما را قدمی به خواستشان در این زمینه نزدیک کند، مهرهشان را روی سر مار فرود آورد. خانمهای ورزش دوست، تا بیایند به خودشان بجنبد با فتواهائی که افعیهای حافظ گنجینه سنّت صادر کردند، سُر خوردند و خیلی عقبتر از آنجا که بودند پائین آمدند. ولی ما ایرانیها که مثل این فرانسویهای بیطاقت نیستیم که تا با یک بند از قانونی مخالف باشیم آنقدر به خیابان بیائیم تا مقامات را با همه هارت و پورتشان به زانو در بیاوریم. دستکم پس از پیروزی "انقلاب شکوهمند"مان، ما ایرانیها دیگر تصمیم گرفتهایم به مقررات بازی مینچ پایبند بمانیم و اگر هزار بار هم مهرهمان روی سر مار رفت بیقیل و قال عقب بنشینیم و صبورانه تاس بریزیم و بازی را به هم نزنیم.