يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
برخی از سران اصلاحطلب و شخصیتهای ملی ما در راهنمايیها و تحلیلهای سیاسی خود دائماً تاکید دارند که عناصرمترقی و نخبه و روشنبین ایرانی در ایالات متحده آمریکا برای جلوگیری از جنگ و درگیری نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا باید بکوشند تا با نزدیک شدن به شخصیتها و سازمانهای صلحطلب و مردمی و مترقی این کشور، با سند و منطق قوی، گروهها و جناحهای جنگطلب و سلطهجوی حاکم را افشاء کنند و خطرهايی را که در صورت وقوع جنگ، در کمین خود ایالات متحده و متحدانش در «منطقه» نشسته بر ملا سازند!
اینجانب این نوع فعالیتهای روشنگرانه و اعتراضی ضد جنگ را در بسیج افکار عمومی جامعهی آمریکايی برعلیه جنگ و سلطهطلبی بیتاثير نمیدانم؛ درحقیقت سازمانها و گروههايی که از ایرانی-آمریکايیها شکل گرفته و در جهت تنشزدايی میان «دو کشور» کار و تلاش میکنند، طی سالهای اخیر همین نوع عمل کردهاند. مثلا از طریق تماس مستقیم با نمایندگان کنگره یا دیگر نهادهای صاحب نفوذ در ایالات متحده، ضمن افشاء جناحهای جنگطلب و ضدّ ایرانی در دستگاه حاکمهی این کشور، کوشیدهاند تا تصویری مثبت و مقبول از ایران در افکار عمومی آمریکايیها ارائه دهند تا زمینهی مساعدی برای تجدید دوستی دو کشور فراهم آيد. به عنوان نمونه با سعی و وساطت مسٔئول تشکیلات معروف به: ای.آی.سی، بود که وزیر امور خارجه دولت بیل کلینتون، مادلین آلبرایت از بابت نقشی که دولت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی مصدق ایفاء کرده بود، از ملت ایران رسما عذر خواست و تحریم واردات برخی از کالاهای ایرانی به ایالات متحده را نیز برداشت. یا نقش مثبت و مهمی را که نایاک در روند گفتگوهای ایران با گروه معروف به ۱+۵ ایفاء کرد و به عقد قرارداد تاریخی برجام منجر گردید، هرگز از نظر نمیتوان دور داشت.
نیاز به دیدی استراتژيک نسبت به صلح!
ولی چند نکتهای که بر اینجور صلحجويی و تلاش برای جلوگیری از جنگ میان «دو کشور» میتوان گرفت این است که:
۱- هدف نهايی این نوع صلحطلبیها یا تلاش برای افشای جنگطلبها در آمریکا دُرست و دقیق معین و مشخص نیست. یعنی این فعالیتها در چارچوب یک طرح استراتژيک و کلی برای خاتمه دادن به تخاصمات میان «دو ملت»، و رسیدن به یک صلح واقعی و پایدار و دوستی ماندگار بین تهران و واشنگتن صورت نمیگیرد. از این روست که بین حجم و وزن این فعالیتها با نتایجی که تاکنون داده تناسبی وجود ندارد. لذا استادان، محققان، هنرمندان، روشنفکران و در کل، شخصیتهای پُر نفوذی که ایرانی -آمریکايی محسوب میشوند، و دلنگران وضع فعلی و بیمناک از احتمال یک حملهی نظامی مرگبار به ایران هستند، ضروری است که با دیدی استراتژیک نسبت به صلح وارد کار شوند، و «از افتادن به زیر سطح حوادث» خودداری نمایند. زیرا صلح با گریختن از مسائل و واقعیتها به دست نمیآيد.
یکی از واقعیتهايی که سرآمدان و روشنفکران صلحطلب ما معمولا نادیده میگیرند، دشمنی بیحساب و کتابی ست که بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل در این چهار دهه شکل گرفته و به بنیاد دشمنی میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا تبدیل گشته. البته تندروهای حاکم بر جمهوری اسلامی ایران همیشه اصرار داشتند که به آمریکايیها بقبولانند که در اختلافات میان ایران و اسرائیل دخالتی نکنند، یعنی مسائل مربوط به جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل و دنیای یهود را از مسائل بین ایران و آمریکا جدا کنند، که صد البته این عقیدهای است غلط و نادرست. زیرا نادرستیاش بارها به اثبات رسیده و معلوم گشته که: اسرائیل و آمریکا را نمیتوان ازهم جدا کرد، پیوند دنیای یهود و آمریکا را نمیشود ازهم گُسست! در نتیجه هر نوع تلاش و کوشش شخصیتها و گروههای صلحخواه ما برای صلح و تنشزدايی با ایالات متحده، باید با تلاش در تنشزدايی با ملت اسرائیل و دنیای یهود توأم گردد، در غیر این صورت به صلح و سازشی نخواهیم رسید و از هیچ نشست و برخاست و گفتگويی، ثمری نخواهیم برد!
۲- انتقاد دیگر و تندتری که در این مورد میشود مطرح کرد، این است که: شخصیتهای ملی و گروههای صلحطلب ایرانی، بهویژه اصلاحطلبان و ملیمذهبیهايی که خواهان تنشزدايی میان ایران و ایالات متحده و خاتمه دادن به این وضع اسفبار هستند، در فعالیتهای صلحطلبانه ، فقط طرف آمریکايی را مذمّت میکنند و مورد نقد و انتقاد قرارمی دهند، ولی از شیخ-شاهکارهای خود ما حرفی نمیزنند، بحثی به میان نمیآرند و نقدی نمیکنند! در معنا «ما» از آمریکا میخواهیم که برگردد به برجام، تحریمها را بردارد، از تهدید نظامی ایران دست بکشد، با دشمنان ایران در خلیج فارس و خاورمیانه نسازد، از نقشی که در کودتای ۲۸ مرداد داشته و از مجموعه صدماتی که تا حال به ایران زده عذر بخواهد، تا شاید ارتفاع دیوار بیاعتمادی میان دو مملکت متخاصم کوتاهتر گردد و شانسی برای یک توافق تاریخی جهت حل اختلافات و مناقشات موجود که ایران را ضعیف و فقیر و منزوی کرده فراهم آید!
امّا همین ما، یک جمله در ارتباط با اسیر و گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکايی نمیگوئیم، از چهار دهه مرگ بر آمریکا گفتن و مقدساتش را به زیر دشنامگرفتن عذری نمیخواهیم، یا از پرچم لگد کردن و آدمک آتشزدنها پوزشی نمیطلبیم، و از اینکه بد و خوب شان را به یک چوب راندیم و دولت و ملتی والا را مظهر شرّ و شقاوت خواندیم شرمی نمیکنیم، حتی به روی مبارکمان هم نمیآوریم که: اگر آمریکا با نقشی که در کودتای ۲۸ مرداد داشت، دل ملّیون و نیروهای سیاسی ایران را آزرد، «ایرانیها» با اشغال سفارت آمریکا و به اسارت گرفتن «دیپلماتها» خاطر ملتی را آزردند. یعنی علاوه بر احزاب و محافل سیاسی، نیروهای دست راستی، جماعت متعصب مسیحی، نیروهای نظامی و نهادهای تبلیغاتی و غیره، کثیری از مردم خوب و مهربان اما سادهدل آمریکا را هم به دشمن خونی ایران و ایرانی تبدیل کردند و تخم چنان نفرتی را پراکندند که جریانهای دستراستی و افراطی آمریکايی میتوانند برای افزایش نفوذ خود و کسب قدرت بیشتر در آمریکا و سایر نقاط دنیا، سالیان سال از آن بهره برداری کنند، که کردهاند!
وظیفهی سرآمدان و نخبههای ایرانی در شرايط سخت کنونی!
باری در اوضاع و احوال کنونی که بحران روابط جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و متحدانش به مرحله بسیار بد و بس ترسناکی رسیده، وظیفه سرآمدان و نخبههای ایرانی است که قدم به میدان عمل بگذارند و سرنوشت تنشزدايی و برقراری صلح و دوستی با آمریکا را به عهدهی حسن روحانی و ظریف و اصلاحطلبان نگذارند، که این شخصیتها اگر هم در اندیشه صلح و دوستی واقعی با آمریکا باشند، اصلا توان بیانش را ندارند چه برسد به تحقق آن. فراموش نباید کرد که سرآمدان و افراد نخبه در دنیای کنونی قدرتی به حساب میآيند، یعنی در هر موردی، خاصه در جلوگیری از جنگ و جدالهای بینالمللی میتوانند تاثیری تعیینکننده داشته باشند. نتیجه اینکه:
اُستادان، محققان، هنرمندان، مدیران، نویسندگان و روشنفکران در مجموع اِلیت جامعهی ایرانی به ویژه آنهايی که در آمریکا کار و زندگی میکنند، اگر دل در گرو صلح و امنیت ملی و بینالمللی دارند، اگر میخواهند این مناقشات اسفناک میان دو کشور نقطهی پایانی داشته باشد، باید برای التیام زخمدرد ناشی از گروگانگیری چارهای بیندیشند زیرا خاطره آن واقعه مانع روانی ناجوری در تنشزدايی میان دو ملت است!
محمد ارسی
شهریور ۱۳۹۸ شمسی شیکاگو
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
■ با جناب ارسی کاملاً موافقم. جالب اینکه نیروهای ملی و ملی- مذهبی مورد اشاره آقای ارسی، خود از قربانیان گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در سال ۵۸ بودند و دولت ملی- مذهبی بازرگان و دیگر عناصر ملی تنها نیرویی بودند که با گروگانگیری مخالفت کردند و خود دولت به دلیل آن استعفا داد. حتا یکی از موثرترین افراد آنها، شادروان امیرانتظام، بخاطر افشاگریهای به اصطلاح دانشجویان مسلمان خط امام که اسناد سفارت را بازیابی کرده و با استفاده از آنها به اصطلاح افشاگری میکردند، دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. با این حال، آنها اکنون کمتر صحبتی از آن مخالفت که به هرحال سرمایهای برای آنهاست، به میان میآوردند.
شاهین خسروی
■ جناب ارسی، درود بر شما
من با شما همسویم، و برایم شگفت آور است که بسیاری از کسانی که امروز پرچم خونخواهی ۲۸ مرداد علیه آمریکا را تکان میدهند، وابسته به خط آیتالله کاشانی هستند که خود از دشمنان مصدق بود. همانگونه که از درونمایه گفتارنامه شماهم دریافت میشود، دانشجویان پیرو خط اما هم که بیشتر آنها و ابسته به انجمنهای اسلامی و آتش افروز دشمنی با آمریکا بودند و هم اکنون بسیاری از دستگاه حکومتی موجود نان میخورند، و اصلح طلب و ملی مذهبی هم هستنذ، نزدیکی چندانی با خط دکتر مصدق و ملی گرایی سکولار نداشته و ندارند.
پیروز باشیم / بهرام خراسانی
چهاردهم شهریور ۱۳۹۸
■ آقای ارسی عزیز، این اولین بار است که خارج از حوزه دولتها رابطه بین ملت های ایران-آمریکا-اسراییل. مطرح میشود. این مساله بسیار مهم تر از آنست که فقط بدست دولتها سپرده شود . این انحصار را باید از دست دولتها خارج کرد ودرک متقابلی بین ملت ها ایجاد نمود. متاسفانه در بسیاری از موارد روشنفکران همان خط حاکمیت را دنبال میکنند. بیماری هیستریک ضداسراییلی یک نمونه بارز آن است که مغایر منافع ملی ماست اعم از اینکه اسراییل کشوری دموکراتیک باشد یا فاشیستی ، این خط و ربط به ضرر ماست . نخبگان ایرانی داخل و خارج حداقل باید بیانیه ای خطاب به ملت آمریکا بنویسند و بابت گروگان گیری عذر خواهی کنند. شما خوددر این راه. پیشقدم شوید.
توفیق یارتان / الماسی
■ جناب ارسی گرامی ، به نکات بسیار خوبی اشاره کردید. بعضی افکار ، سخنان و رفتارهای اجتماعی برخی هموطنان ما با آمال و ادعاهای ما و همچنین با مقتضیات جهان متمدن امروز در تضاد و تقابل جدیست. در این زمره شعارهایی هستند که با «مرگ بر...» آغاز میشوند. بخصوص شعار مرگ بر آمریکا که توسط عدهای در گرد هم آیی های رسمی و در حضور رهبران حکومت خوانده میشود، این رفتار حتماً با فرهنگ و ادبیات مروت و مدارا که اساس بقای میهن ماست در تناقض است و به آبرو و شهرت ایران و ایرانی و منافع ملی ما آسیبهای جدی میرساند. به همین دلیل یک یک ما نه تنها حق که وظیفه داریم در برابر این تخریب توهینی که بر ما میرود بایستیم.
گذشته از بی حرمتی، بر انگیختن خشم حریفی که براحتی قادر با آسیب زدن بهماست عاقلانه نیست. شعار مرگ بر آمریکا در حقیقت چراغ سبزیست به رهبران آمریکا که ایران را دشمن بدانند واز هر راه که توانستند به منافع آن آسیب برسانند. یک لحظه تصور کنید کنید عدهای از مردم آمریکا در حضور رئیس جمهور و یا در راهپیمئی های رسمی شعار مرگ بر ایران بدهند و پرچم ایران را به آتش بکشند. ما به عنوان ایرانی در برابر چنین عمل زشتی چه احساسی خواهیم داشت؟
به طور کلی شعارهائی که با مرگ بر آغاز میشوند همان «یادگار خشکسالیهای گردآلود» هستند و با هیچ بارانی شسته نمیشوند. ارثیه های مسمومی هستند که باید آنها را به خاک سپرد و پشت سر گذاشت تا آینده بهتری امکان ظهور بیابد. ایجاد و نهادینه کردن گفتمان سیاسی متناسب با جامعه مدنی امروز و رفتار مبتنی بر رواداری و احترام متقابل کار بزرگیست که بایدبر آن کمر همت بست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد.
ساسانی
■ جناب ارسی، اینکه بعضا از نظر سیاسی عذرخواهی مناسب وضع است، موضوعی است سیاسی و نه منطقی یا انسانی. کمااینکه روش سیاسی علی الاصول منجر به نتایج انسانی و منطقی پایدار نمی تواند بشود. از نظر منطقی و انسانی هیچ کسی موظف به عذرخواهی از آمریکای شمالی نیست. چون دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر در چهارگوشه جهان ، ظلم دائم به ملت ها و کشتار انسانها در چهار گوشه جهان روال متداول دولت ها و ملت آمریکای شمالی است که این دولت ها را دائم انتخاب می کند. تا با چپاول خونین چهار گوشه جهان رفاه خون آلود ملت مذکور را فراهم کند.
در این کوتاه نیازی به اشاره به کوتاهی های منطقی بینش و روش آمریکای شمالی نیست که ورد زبان اهل منطق و انسانیت است، اما یادآوری می کنم که فرزانگان آمریکای شمالی نظیر سیمور هرش نیز که بهتر از شما سیاست آمریکای شمالی را میشناسند، هرگز نیاز ی به این عذرخواهی ندیدهاند.
■ گاهی لب فرو بستن و سکوت سرشار از سخنان نا گفته است . بر متن اصلی تردیدی ندارم که صائب است و روا و بر ایرانیان خردمند است که راه برائت از شعار زشت گفته شده را پیدا و از دولت و مردم ایالات متحده امریکا پوزش بخواهند و راه کینه ورزی بین مردم ایران و امریکارا ببندند. اما در شگفتم از کسی که آخرین کامنت را زیر این متن نگاشته. دوست گرامی برو کمی جغرافیا بخوان تا سرت شود که ایالات متحده امریکا یکی ار ده ها کشور در قاره امریکای شمالی است که شما از آن به عنوان دشمن ایران یاد کردهای. مضحک اینجاست که ونزوئلا که دست در دست جمهوری اسلامی دارد و یار غار ایران است در آمریکای شمالی واقع است. اگر عقل مان قد نمیدهد بیخودی اظهار نظر نکنیم. ضمنن شهامت این را داشته باشیم که نام واقعیمان را زیر اظهار نظرمان قید کنیم و به خود احترام بگذاریم.
مستفا حقیقی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|