جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۳ - Friday 24 January 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.07.2019, 22:23


محمود سریع‌القلم

«Endgame» کشور با غرب چیست؟

پهلوی اول با تصورِ اینکه آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، فاتح نهایی خواهد بود فعالیتِ گستردۀ آلمانها در ایران را تسهیل ‏کرد. پهلوی اول تصور  نمی‌‌‌کرد که انگلستان و شوروی علیه آلمان متحد شوند و با همراهی آمریکا، آلمانِ نازی را شکست ‏دهند. این تحلیل‎ Fixed ‎و‎ Rigid ‎بدانجا انجامید که لندن و مسکو در عرض چهار ساعت ایران را اشغال کردند و به پهلوی اول ‏خاتمه دادند. طی سال های ۱۳۳۲-۱۳۳۰، براساس این تحلیل که نظام بین‌الملل بر عدالت و انصاف بنا شده رویارویی دیگری میان ایران از یک طرف و انگلستان و آمریکا از طرف دیگر بدانجا انجامید که لندن و واشنگتن در مدت چند روز، سرنوشت ‏دیگری بر ایران رقم زدند.

از ۱۳۹۰ مواجهۀ دیگری در حال تکامل است. دستگاه دیپلماسی کشور بر این پایۀ تئوریک پیش می‌رود که حقوق بین‌الملل بر سیاست و اقتصاد بین‌الملل ارجحیت دارد و بنابراین، قدرت‌های بزرگ را به انسانیت، اخلاق، ‏برابری و انصاف دعوت کرده و آنها را نصیحت می‌کند‎.‎

متأسفانه مناسبات جهانی صرفاً بر محور سودِ اقتصادی و زورِ نظامی می‌چرخند. هیچ ملتی و حکومتی دوست ندارد به او ‏زور بگویند و بر او مسلط شوند. هیچ ملتی. حتی زیمبابوه. حتی غنا. اما برای اینکه زور و نفوذ و سلطۀ خارجی زمینه پیدا ‏نکنند، توجه به دو نکته، جهت‌گیری و سرنوشت را روشن‌تر می‌کند. اول، فهم عینی و واقعی از اینکه اقتصاد و ‏سیاست بین‌الملل چگونه عمل می‌کنند و دوم، اهتمام جهت بارورسازی نظام داخلی به منظور کسب مصونیتِ و حاکمیت ملی.

‏یک تمثیل فردی به این بحث کمک می‌کند. چه فردی از لطماتِ و ضررهای محتملِ بیرونی و محیطی در امان است؟ فردی ‏که با فکر تصمیم بگیرد؛ در تصمیم‌گیری مشورت کند؛ در هزینه‌ها مراقبت کند؛ مواظب زبان خود باشد؛ تا می‌تواند ‏توانایی کسب کند تا در بازار کار و تخصص ارزش و ارجحیت داشته باشد؛ هر کاری انجام می‌دهد به فکر ده، بیست، سی ‏سال و پیری خود باشد.

منطق فرد و سیستم بنابراین یکی است: ۱. استقلال در سایۀ توان‌مندی‌های گسترده (چین سه ‏تریلیون دلار ذخائر ارزی دارد) و ۲. نظام تصمیم‌گیری مبتنی بر‎ Fact، دانش، مشورت، تجربه و داشتنِ حوصله و صبر ‏‏(چین در حوزه‌های اقتصادی، مالی، بانکی، سرمایه‌گذاری و صنعتی با دهها مؤسسۀ تحقیقاتی در غرب قبل از هر تصمیم ‏مشورت می‌کند و حق‌الزحمه مشورت را می‌دهد‎).

مطالعۀ علمی، مقایسه‌ای و دور از تعصبِ تاریخ ۱۵۰ سالۀ کشور به وضوح نشان می‌دهد که شناخت از بازیگران جهانی و ‏محیط بین‌المللی بسیار ناقص، مخدوش و مبتنی بر آرزو بوده است تا واقعیت. هم به دیگران کم، وزن داده‌ایم و هم وزن ‏خود را زیادی محاسبه کرده‌ایم. فعال کردن ابزار شناختی، خود حداقل ۵۰ درصد تصمیم‌گیری است. نداشتنِ حوصله و ‏دقت در فهمِ یک موضوع، یک اختلال شناختی است(Cognitive disorder).

‎انگلیسی‌ها در هوای یخبندان آمریکای ‏شمالی، شرجی آسیایی و کویری خاورمیانه با صدها تنوع زبانی، قومی، فرهنگی و محیطی کار کردند و با تمرکز بر «منافع ‏بریتانیا» دو قرن بر جهان حکم راندند. شواهد و اسناد تاریخی نشان می‌دهد که روی آوردن پهلوی اول به آلمانها از ۱۳۱۰ به ‏بعد بیشتر براساس عصبانیت و تنفر نسبت به انگلیسی‌ها و روس‌ها بوده نه فهمِ دقیق و عینی از ماهیتِ نظم اروپایی و ‏مناسبت‌هایِ میان قدرت‌های بزرگ. اگر ژاپنی‌ها حکمرانی خود را بعد از ۱۹۴۵ براساسِ عصبانیت و انتقام، تنظیم کرده ‏بودند  نمی‌‌‌‌توانستند برای ۵۵ سال (۲۰۱۰-۱۹۵۵) اقتصادِ دوم جهان بشوند. ژاپنی‌ها برخود، درون خود، توان‌مندی‌های ‏خود و شناخت عینی از واقعیات متمرکز شدند و به یک کشور پیشرفته و محترم جهانی تبدیل شدند‎.‎

در حالی که در سال ۱۳۵۴، ۵۵ درصد زنانِ ایرانی بی‌سواد بودند، پهلوی دوم، کشور را در زمرۀ پنج قدرت صنعتی جهان می‌شمارد! شاید اگر کشور برنامه­ ریزی می‌کرد، تدریجی عمل می‌کرد، جامعۀ مدنی می‌ساخت، درون را بارور می‌کرد، ‏سیستم می‌ساخت، مشارکت مدنی ایجاد می‌کرد، از جهان می‌ آموخت، طبعاً طی چندین دهه، جایگاهی کمتر از ژاپن و کرۀ ‏جنوبی در صحنۀ جهانی پیدا  نمی‌‌‌کرد. اما این خیلی شناخت و حوصله و کار تدریجی و انباشتی و نگاهِ دراز مدت و متمرکز ‏بردرون می‌طلبید. آیا نه اینست که یک نهال، محتاج زمان و محیطی مساعد برای تبدیل شدن به یک درخت تنومند است؟

در چارچوب هر مرامی، ایده‌آلیست بودن، انرژی و منافع را هدر می‌دهد. در حّدی که پهلوی اول و دوم با غرب درگیر ‏شدند تا امتیازات نفتی و غیرنفتی بگیرند، آیا باعث تضعیف و افول غرب شدند؟ غرب یک واقعیت و جریان تاریخی است که ‏از قرن شانزدهم آغاز شده و احتمالاً تا آخر قرن بیست و یکم، قدرت و سطحِ سلطۀ جهانی خود را حفظ خواهد کرد. حتی ‏کمونیسم و ظهور مشترک دو قدرت جهانی مانند شوروی و چین، باعث افول غرب نشدند. افول غرب، منطق درونی خود را ‏دارد که در جریان تحولات تاریخی و تکامل اندیشۀ بشری با فرمول بندی‌های جدیدِ فکری و اقتصادی تحقق پیدا خواهد ‏کرد. خود این موضوع، مورد مطالعۀ ده‌ها مؤسسه و دانشگاه‌های غربی و غیرغربی است‎.‎

امپراتوری سرزمینی ایران با ظهورِ غرب و مدرنیته غروب کرد ولی روان‌شناسی ناشی از مالکیت یک امپراتوری در ‏ناخودآگاه ایرانی همچنان آفتابی است. امروز امپراتوری‌ها، سرزمینی نیستند بلکه با تکنیک، ‏IT ‎ و هوش مصنوعی تعریف می‌شوند. فهم این واقعیت در آگاه و ناخودآگاهِ جامعۀ ما ظاهراً تحقق پیدا نکرده است.

نزدیک به یک و نیم قرن است که ‏اندیشمندان و سیاست‌مداران ما با جغرافیا و فکر غربی درگیر هستند و به نوعی «مشغولیت» تبدیل شده است. آیا می‌توانیم ‏بدون آنکه درگیر شویم، فاصله حفظ کنیم ولی نگذاریم کشور ضعیف شود و بنیۀ خود را در دراز مدت از دست دهد و از میلیون‌ها فرصت برای یادگیری و ساختن درون استفاده کنیم؟ چگونه می‌توان به یک فرمول «همکاری بدون سلطه» رسید؟ ‏

رویارویی فعلی بدانجا رسیده که هر نوع تراکنش مالی، بانکی، نفتی و سرمایه‌گذاری با مجوّز وزارت خزانه‌داری آمریکا میسر است. آیا این مطلوب ما است؟ در میان مدت و دراز مدت چه نوع بهینه‌سازی به ارمغان می‌آورد؟‎ Undo ‎کردن این ‏وضعیتِ فعلی چه میزانی از فکر، اهتمام، فعالیت سیاسی و مذاکره را می‌طلبد؟ تا چه مدتی کشور می‌تواند بدون درآمد ‏مطلوب پیش برود؟ آیا برای تقابل با نظم موجود جهانی، حدّ و مدتی تعیین شده است؟ اصولاً آخر این تقابل چیست؟

با مطالعۀ ‏دقیق و علمی و کمّی اقتصاد و اندیشه در غرب نسبتاً روشن است که افول تدریجی غرب از درون خودش خواهد بود و نه از ‏بیرون. اگر این مبنای دقیقی برای شناخت نظم جهانی باشد، استراتژی ایران در تعامل با محیط بین‌المللی چیست؟ سهم و حدّ ‏ما در این نظم چگونه تعریف می‌شود؟ اگر ما ثروت تولید نکنیم، حتی درحفظ نظم داخلی مشکل خواهیم داشت.

مطمئن‌ترین روش و قدرت‌مندترین تئوری در ممانعت از سلطۀ خارجی، کارآمدی اقتصادی و دستیابی به اجماع نخبگان داخلی ‏است. امروز غرب می‌تواند با هند همکاری کند ولی  نمی‌‌‌تواند بر آن سلطۀ سیاسی پیدا کند چون هندی‌ها در درون خود به ‏اجماع رسیده‌اند درحدّی که این اجماعِ نخبگان به قرارداد اجتماعی تبدیل شده است. ما با‎ Tweet ‎سرِخود را مشغول کرده‌‏ایم. آمریکایی‌ها لابلای این هیاهویِ روزانه، ۵/۸ میلیارد دلار به اضافۀ حدود 4 میلیارد دلار هزینه‌های نگهداری و ‏مدیریت، اسلحه فروختند و حدود ۲ میلیون شغلِ موقت در اقتصاد خود ایجاد کردند چون تمرکز آنها بر تولیدِ ثروت و (در ‏خاورمیانه) سلطه بر جزیره‌العرب است.‎

«Endgame» ما از تقابل چیست اگر در این تئاتر، کشور ثروت تولید نکند؟ دعوا و ‏درگیری و تقابل ضرورتاً منفی نیست مشروط به اینکه هم ثروت تولید کند و هم به صورت تصمیم‌گیری درختی، شاخه‌ ها ‏و افق‌های میان مدت و دراز مدت آن مشخص باشند.

اگر به عملکرد آرام و بدون هیاهوی خانم مرکل در یک دهۀ گذشته ‏توجه کنیم متوجه می‌شویم که او از هر سخن، مورد و بحثی که توجهش را از اهداف درازمدت آلمان منحرف کند، پرهیز ‏کرده است. خانم مرکل که در چارچوب اتحادیه اروپا و غرب عمل می‌کند برخلافِ میلِ آمریکایی‌ها، نوعی ائتلافِ ‏اقتصادی آرامی را با چین شکل داد و با ضعیف شدن اتحادیه اروپا، ضمن حفظ روابطِ استراتژیک با آمریکای شمالی، آیندۀ دو ‏دهۀ آلمان را با شرق آسیا و مخزنِ عظیمِ مالی و فن‌آوری آن منطقه قفل کرد. آلمان‌ها حتی سناریوی رشد خود بدون وجودِ ‏اتحادیه اروپا را نیز طراحی کرده‌اند و با سیاست بسیار پیچیدۀ‎ Ospolitik ‎خود، با مسکو مدارا می‌کنند چون فقط یک هدف ‏مهم است: آلمان و آیندۀ مردم آلمان‎.‎

بنابراین، فهمِ دقیقِ نظمِ بین‌المللی و سناریوهای محتمل در آیندۀ این نظم، محتوا و توازن تقابل- تعامل کشور را مشخص ‏خواهد کرد. کانونِ این شناخت، اقتصاد جهانی است. زیربنا در نظم بین‌المللی، اقتصاد است و نه سیاست. اگر در دکترینِ ‏امنیت ملی کشور و حفظ هویت و حاکمیتِ ملی ایران برای نیم قرن آینده، شناختی از اقتصاد بین‌الملل وجود نداشته باشد و ‏تولید دائمی ثروت در نظر گرفته نشود، استراتژی مخالفین ایران در تضعیف و فرسایش تدریجی ایران موفق خواهد شد. ‏بهتر است‎ Endgame ‎را هرچه زودتر طراحی کنیم چون همین منطقه‌ای‌ها می‌خواهند ما را فقیر کنند‎.‎



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025