سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
زمان برای خواندن: ۱۱ دقیقه
اینکه گفته میشود حکومت اسلامی مردم ایران را گروگان گرفته است، سخن گزافهای نیست. از آن دسته از ایرانیانی که بازتاب کیستی خود را در این رژیم سرکوبگر میبینند و با آن همکاری و همنوائی میکنند اگر درگذریم، مردم ایران بهراستی گروگان کسانی شدهاند که نه پروای جان شهروندان را دارند و نه از ویرانی کشور در هراسند. روزگار ما ایرانیان به سرنشینان یک کشتی ماننده است که بهدست دزدان دریائی افتاده باشد. این دزدان نه تنها هستونیست ما را به باد چپاول دادهاند، که هر از گاهی کشتی را بهجاهایی میکشانند که اگر با آنان همکاری نکنیم، خود نیز نابود میشویم.
بگذارید به سال ۱۳۵۹ و آغاز جنگ ایران و عراق بازگردیم. در اینکه ارتش عراق آغازگر آن جنگ بود، بهگمانم جای بگومگویی نیست. ولی چه اپوزیسیون دستآموز و چپنمایان را خوش آید و چه ناخوش، این را نیز امروزه میدانیم و نیک میدانیم که حکومت اسلامی از هیچ کاری برای برانگیختن عراق به جنگ فروگذار نکرد[۱]. اکنون سرباز ایراندوستی را در نگَر بگیرید که برای نگاهبانی از مرزهای میهن به جبهههای جنگ میشتابد، چرا که اگر او نجنگد، جان و دارائی شهروندان کشورش برباد خواهد رفت. جنگ به سال ۶۲ میرسد، انبوه سربازان گمنام با پوست و گوشت و استخوان خود دیواری در برابر ارتش بعثی کشیدهاند، تا خانواده و خویشان و هممیهنانشان در شهرهای ایرانزمین سر آسوده بر بالین نهند و سرانجام با خون خود پلشتی سربازان بیگانه را از خاک ایرانشهر شستهاند. دشمن شکست خورده و بیرون رانده شده است، سرباز دلیر ما که هیچ پیوندی با رژیم اسلامی ندارد و تنها مهر میهن پای او را به جبهه گشوده است، اکنون در سنگری نشسته و شادمان از اینکه پوزه دشمنان ایران را بر خاک مالیده چشم در راه پایان جنگ است. رژیم فقاهتی ولی خواهان پایان جنگ نیست و همانگونه که برای آغاز جنگ از هیچ کاری فروگذار نکرده بود، اکنون نیز برای پایاننیافتنش تلاش میکند، روزی از برکناری صدام سخن میگوید و روزی دیگر از «جنگ! جنگ! تا رفع فتنه از عالم!». سرباز ما در سنگر نشسته و در دویست متری او سربازان عراقی آمادهاند تا اگر او گامی پس نهد، دوباره به خاک میهن یورش آورند. او بخوبی میداند که رژیم اسلامی جنگ را تنها برای سرکوب مردم و دزدی دارائیهای کشور میخواهد. با اینهمه او «گروگان» سیاست رژیم اسلامی است: اگر بماند و باز هم بجنگد، به رژیم اسلامی در رسیدن به آماجهای پلیدش یاری رسانده است، و اگر سنگر خود را واگذارد و برود، سرباز عراقی از آن سنگر روبرو بهدر میآید و بر سر هممیهنان و خاندان و خویشان او بمب و آتش و مرگ میبارد. این شیوه را رژیم فقیهان در چهل سال گذشته بارها و بارها پیروزمندانه بکار برده است.
نمونههای اینچنینی فراوانند. حکومت اسلامی که در آغاز به قدرت رسیدن خود پیمانهای ساخت و راهاندازی نیروگاههای هستهای را با بهانههای پوچ و با زیانی بزرگ برهم زده بود، بهناگهان آغاز به تلاش برای رسیدن به فنآوری هستهای نمود و از سر بیخردی پابهپای آن نیز سخن از نابودی اسرائیل در میان آورد[۲] و به رویارویی با جهان رفت و آتشی افروخت که دود آن در چشم مردم ایران و سودش در جیب ملایان و سرداران سپاه رفت. همچنین است نمایش انتخابات؛ رژیم اسلامی هر دو سال یکبار با برکشیدن چهرههایی که خود میگوید از دیگران سرکوبگرتر و خونخوارترند، در همکاری با اپوزیسیون دلبسته و دستآموز و با پشتیبانی گسترده رسانههای امپریالیستی و بخشی از چپنمایان مردم را وامیدارد به مشتی شکنجهگر و دژخیم و آدمکش[۳] رای دهند. سپهر رسانهای از یکسو هراسی زهرهشکن در دل شهروندان میافکند و از دیگر سو افسانه «انتخاب در رژیم فقاهتی» را با بهرهگیری از همه نیرنگهای روانشناسانه به آنان میباوراند. شهروندی که باور کند رئیس جمهور با رای او برگزیده میشود، گروگان فقیهان شده است، چراکه میپندارد اگر رای دهد، شکنجهگران را با دست خود برگزیده است و اگر رای ندهد، شکنجهگرانی بدتر سرنوشت او را رقم خواهند زد.
یکی از برترین نمونههای این گروگانگیری مردم در سیاستهای رژیم در برخورد با گرایشهای ایرانگریز است. در این که نابرابری و تبعیض در ایران چندلایه است، سخنی نیست. اگرچه ناتوانترین قربانیان این نابرابری بهائیان هستند که نزدیک به «هیچ» حقی در این کشور ندارند، فهرست این گونه از آپارتاید با آنان پایان نمیپذیرد. در کنار نابرابری جنسیتی، دینی، اندیشگی، ما با یک تبعیض بسیار بزرگ قومی/زبانی نیز روبروئیم[۴]. با اینهمه از یاد نباید برد که رژیم فقاهتی با هزینه کردن سرمایهای بزرگ به دشمنی میان قومهای ایرانی دامن میزند[۵] و در این راه از هیچگونه تبهکاری رویگردان نیست. تنها باید به سرگذشت باشگاه تراکتورسازی نگریست و دید که هواداران این باشگاه در برابر چشمان سردار آجرلو میتوانند یک پارچه نوشته ده-پانزده متری را به درون ورزشگاه ببرند که بر روی آن نوشته شده است: «South Azerbaijan is not Iran»[۶]، و راهپیمایان در سال ۸۵ زبان پارسی را «زبان سگ» بخوانند و فارس و کرد و ارمنی را دشمن ترکان بنامند، تا بخشی از همین مردمِ گروگان در هراس از فروپاشی ایران و برادرکشیهای میان فارس و آذری و ترک و کرد و عرب و بلوچ و لر و ترکمن که کسی نمیداند در پایانشان چند میلیون کشته برجای خواهد ماند، در کنار رژیمی بایستند که هم چپاولشان میکند و هم دست به کشتارشان میگشاید.
راه رسیدن به حق شهروندی دشمنی با بخشی دیگر از شهروندان زیر سرکوب نیست. جنبشهای هویتطلب میبایست دست به آگاهسازی شهروندان پارسیزبان بزنند و به آنان بفهمانند که درست بهمانند پرسمان زن و مرد، «آزادی من، آزادی خود تو هم هست». بهجای آن نهادهای امنیتی رژیم توانستند از دل این نابرابری، کینه کور بخشی از شهروندان به «فارسهای شوینیست» را بیافرینند و به شهروند تبریزی و مهابادی و زاهدانی و اهوازی و ... بگویند هر فارسی یک شوینیست و دشمن تو و سرکوبکننده درخواستهای درست تو است، و به شهروند شیرازی و اصفهانی بباورانند هر کسی که به ترکی، کردی، بلوچی یا عربی و ترکمنی سخن بگوید و یا زبان و فرهنگ مادری خویش را ارج نهد یک «تجزیهطلب» و دشمن سوگندخورده تو است. در اینجا نیز یک شهروند آگاه که میداند رژیم اسلامی میدان را از دست هویتطلبان خردمند گرفته و به نژادپرستان جدائیخواه سپرده است، میبیند اگر به بهانه پشتیبانی از حقوق شهروندی در کنار آنان که فارسها را دشمن خود میدانند بایستد، به نژادپرستی دامن زده و اگر در کنار حکومت اسلامی بایستد، در سرکوب همان حقوق شهروندی همکار و انباز شده است.
بدینگونه سردمداران رژیم شکنجه و سنگسار از ما مردم ایران گروگانهایی ساختهاند که توان کنشگری را از دست دادهایم و تنها میتوانیم دست بداریم تا آنان کاری کنند که ما به آن واکنش نشان دهیم. در سرتاسر این چهل سال آنچه که خود را اپوزیسیون مینامد، چه از گونه راستینش، و چه از دلبستگان و دستآموزانش، هیچگاه کنشگر نبوده است. ما همیشه واکنش نشان دادهایم و کسانی که مدیریت کلان خواندهاند میدانند واکنش، پائینترین و بیارزشترین سطح برنامهریزی است، چرا که واکنشگر در دراززمان چیستی و کیستی خود را با چیزی بازمیشناساند، که به آن واکنش نشان میدهد.
و امروز نیز به بزنگاه دیگری از این دست رسیدهایم. رژیم فقاهتی با جنگافروزی و ترور و کشتار بیگناهان و درافتادن با همسایگان و همچنین دامنزدن به کینه و دشمنی کور با امریکا و اسرائیل و یکدندگی دیوانهوار بر سر برنامه هستهای کشور ما را به لبه پرتگاه رانده است و تو گویی این همه بسنده نیست، دست به هرکاری میزند، تا جنگ خانمانسوز دیگری را بیاغازد و کیان ایرانزمین را بر باد دهد. ما مردم ایران و کنشگران پهنه همگانی باید بدانیم نه در یک آرمانشهر، که در جهانی زندگی میکنیم که قانون آن از قانون جنگل نیز واپسماندهتر است، جهانی که در آن همه چیز بر گِرد سرمایه و سود میچرخد و جان آدمی بیارزشتر از آن است که رهبران این جهان پلشت حتا دمی بدان بیاندیشند. جهانی که به گفته پومپه در آن «مرزها را با شمشیر میکشند، نه با پیمانها»[۷]. در چنین جهانی باید هرکاری کرد تا جنگی درنگیرد و از هر تلاشی نیز در این راستا پشتیبانی کرد. نکته پرارج ولی این است که ما اگر بخواهیم دست از واکنش برداریم و پا به پهنه کنشگری بگذاریم، بیانیههای پیاپی در نکوهش ترامپ و دادخواستهای بلند درباره جنگافروزی امپریالیسم امریکا سخنانی یاوه بیش نخواهند بود. حتا اگر این سخن راست باشد که کسی مانند برنی سندرز خواهان جنگ با ایران نیست، ما ایرانیان نمیتوانیم او را به قدرت برسانیم. میدان کنشگری ما ایران است، در این میدان است که ما باید همه نیرو و هنر خود را بکار بگیریم و بهجای تاختن نمایشی به دشمنی پندارین که بود و نبود ما را به هیچ میگیرد، پرچم ایستادگی را در برابر دشمنی برافرازیم که چهل سال است ما را از هستی انداخته و میرود که مُهر پایانی بر تاریخ و فرهنگ هفتهزارساله سرزمینمان بکوبد.
اگر جنگی میان امریکا و رژیم سنگسار و شکنجه درگیرد، ما باید در کدام سو بایستیم؟ آیا فقیهان باز هم خواهند توانست ما را همچون جنگ ایران و عراق گروگان سیاستهای ایرانستیزانه خود کنند و ملتی را به بزنگاهی بکشانند که در آن نه راهی به پیش و نه گریزگاهی به پس داشته باشد؟ تا هنگامی که این رژیم را خودی میپنداریم، همچنان در تاروپود فریبهایش دستوپا خواهیم زد. ولی اگر دریابیم که این رژیم برپایه رفتارهایش چه با شهروندان، و چه با فرهنگ و تاریخ و هنر و سرمایههای این آبوخاک همه ویژگیهای یک رژیم بیگانه و اشغالگر را دارا است، آنگاه پاسخ به پرسش این نوشته چندان سخت نخواهد بود، چه در کنار تفنگداران امریکایی بایستیم و چه در کنار قدارهبندان پاسدار، در کنار یک دشمن اشغالگر و بیگانه ایستادهایم.
برای آنکه کار به آن بزنگاه بیگریز نرسد، باید این رژیم اهریمنی را سرنگون کرد. ما باید در کنار کسانی بایستیم که به چیزی کمتر از نابودی رژیم سنگسار و شکنجه خرسند نمیشوند.
خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایرانزمین بدور دارد
مزدک بامدادان
mbamdadan.blogspot.com
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
———————————————————-
[۱] برای مشت نمونه خروار: ملت شریف عراق! شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند، بپاخیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید. روحالله خمینی، پیام به ملت ایران، ۱۹ فروردین ۱۳۵۹
[۲] البته این خیلی مهم است دنیای اسلام متقابلا مجهز شود به این سلاحهایی که امروز اسرائیل دارد [...] چون استعمال یک بمب اتم در داخل اسرائیل هیچ چیزی باقی نمیگذارد اما در دنیای اسلام آسیب فقط میزند. رفسنجانی، نماز جمعه ۲۳ آذر ۱۳۸۰
[۳] روحانی، رفسنجانی، پورمحمدی، آوایی، دری نجفبادی، ریشهری و ...
[۴] من در جستار بلندی بنام «زبان مادری و کیستی ملی» به آن پرداختهام. بنگرید به:
http://mbamdadan.blogspot.com/p/blog-page_18.html
[۵] جای شگفتی نباید باشد که یکی از برجستهترین چهرههای هویتطلبی در دهه هفتاد و هشتاد بنام محمودعلی چهرگانی خود از دل بسیج بیرون آمده بود.
[۶] https://www.youtube.com/watch?v=blOqFiQT-6Q
[۷] فرهاد سوم اشکانی (۷۰ تا ۵۷ پیش از میلاد) به پومپه نوشته بود بر پایه واپسین پیمان میان دو کشور، فرات مرز دو کشور است و او حق ندارد از آن بگذرد. پومپه Gnaeus Pompeius Magnus (۱۰۶ تا ۴۸ پیش از میلاد) این سخن را در پاسخ به او گفته است.
■ این مافیای آخوندی کمونیستی با ایران و ایرانی چه کاری نکرد که یک دشمن میتواند انجام دهد . خسارت جنگ 8 ساله با عراق که همین آخوندها آغازگر واقعی بودند هرگز اینچنین ضربه ای به بدنه ملت ایران وارد نکرد که آخوندها هزاران صدمه جبران ناپذر در همه جهات به ایران و ایرانی زدند . در یک سخن من اگر جنگ شود برای نابودی مافیای آخوندی کمونیستی با هر دشمنی همکاری میکنم و دلم میخواد که روزی برسد خودم تک تک آخوندها و مزدورانش را به گوتین بسپارم.
محمدرضا صفایی
■ جناب بامدادان
گرچه درگیری نظامی بین ایران و آمریکا هیچگاه رخ نداده، اما تاریخ ۴۰ سال گذشته مشحون از تلاقیها و تلافیهای این دو بوده که باعث جناح بندیهای قابل پیش بینیش شدهاند. مشاهدات عینی همه یا دال بر تحریکات رژیم بر ضد آمریکا یا تعرض بر حریم آن کشور از جمله اشغال سفارت دارد. و اما موضع گیری ایرانیان خارج کشور بویژه در آمریکا در این مورد چه بود؟ نسل جوان تر مقیم آمریکا که با دلار ارزان قیمت پیش از انقلاب در آمریکا مشغول تحصیل بود و بسیاری از آنان حتا از خانوادههای مرفه نظامیان سابق بودند همراه با بقایای اعضای کنفدراسیون به حمایت از این مبارزه «اصیل» ضد امپریالیستی برخاستند.
میبینید که فرانکشتاین ۵۷ ریشه بسیار قوی در این خاک کهنسال دوانده که تاثیرش مانند DNA در بدن فرتوت فرهنگ سیاسی ایرانی پا بر جاست. پاسخ سوال شما در مورد نحوه موضع گیری ایرانیان را میتوان از پیش در میان انتقادهای همان نسل از آمریکا، عربستان، اسرائیل و غیره مشاهده کرد.
مهرداد
■ درود بر شما آقای بامدادان گرامی.....همچنان که یک بار حضوری این احساس خودرا در مورد مسرور بودن از خواندن نوشته های سیاسی شما را به شما گفتم. همانقدر هم متاسف و مایوس از »چپهایی« که ظاهرا در گذشته ها منجمد شده اند و به جای پرداختن به مشکل قطعی فعلی ؛ یعنی تمرکز بر سر رهایی از چنگال گروگان گیر تاریخی و منحط کشور مان؛ هنوز در کوچه و پس کوچه های تاریک گذشته های دور و نزدیک ذهنیت ساده گرای خود در جا می زنند و سخن »ضد امپریالیستی« به شکست انجامیده خودرا مصرانه و کله شقانه (خستگی ناپذیر) جار می زند. اینها آدم را شرمنده می کنند که روزی روزگاری از لحاظ تفکر سیاسی به آنها نزدیک بوده است و اینکه (ببخشید) این ها چقدر نادان هستند. وای به ایران زیبا و عزیز ما؟!
خدای راستی حافظ ایران ما باد
حسام وثوقی
■ جناب بامدادان متاسفانه خودتان هم هنوز کمی از افکار چپ های ضد امپریالیست در وجودتان هست، مثلا اینجا: «در همکاری با اپوزیسیون دلبسته و دست آموز و(با پشتیبانی گسترده رسانه های امپریالیستی) و بخشی از چپ نمایان مردم را وا میدارند به مشتی شکنجه گر و دژخیم و آدمکش راُی بدهند.» جناب بامدادان میشه لطفا بگین کدام رسانۀ امپریالیستی مردم را وادار کرد به مشتی شکنجه گر و دژخیم و آدمکش رای بدهند!؟ و اصولا این وادار کردن مردم به رای دادن به مشتی شکنجه گر ودژخیم و آدمکش چه سودی برای رسانه های گسترده امپریالیستی دارد که بخواهند به خاطر آن مردم را وادار کنند به مشتی شکنجه گر ودژخیم و آدمکش رای بدهند؟ در نهایت این رسانه های گستردۀ امپریالیستی دنبال چه چیزی در ایران هستند؟ نفت؟ اگه دوست نداشیم میتونیم بهشون نفروشیم (مثل الان!) , آنها با زور از ما نخواند خرید! و اگه نفت نیست! پس چیه؟ چه چیزی در ایران هست که به درد رسانه های گسترده امپریالیستی بخوره؟
Asturias
■ بهدرستی مینویسید که: «راه رسیدن به حق شهروندی دشمنی با بخشی دیگر از شهروندان زیر سرکوب نیست. جنبشهای هویتطلب میبایست دست به آگاهسازی شهروندان پارسیزبان بزنند و به آنان بفهمانند که درست بهمانند پرسمان زن و مرد، «آزادی من، آزادی خود تو هم هست».»
در نقل قولی که از شما آوردهام شما از سه عنصر صبحت میکنید. حاکمیت سرکوبگر، عنصر آگاه مثلا روشنفکر یا کنشگر اجتماعی و مردم نااگاه. این سه رابطه مستقیم باهم دارند. شاید بتوان گفت این معادلهایست که دیکتاتوری و استبداد را میسازد. و با تغییر در هر کدام از این سه عنصر فضا بازتر و یا بسته تر میشود. برای بهتر مفهوم کردن آنچه میخواهم بگویم، از شما میخواهم لطف کنید و خودتان را جای یکی از کسانی فرض کنید که به ایران رفتهاید و قرار است به عنوان یک کنشگر اجتماعی بههمان کاری بپردازید که خودتان بدرستی توصیه کردهاید. یعنی انتقال عنصر آگاهی بهمردم و یا کمک به آگاه شدن مردم به حقوق خودشان. اگر دوست داشتید لطف کنید بنویسید که پروسه این آگاهیرسانی چگونه خواهد بود؟ حتما از من بهتر میدانید که اگاهی را که نمیشود با آمپول به مردم تزریق کرد. یعنی مردم به خلوتی کشاند و یا در خلوتی گیر آورد و به هر کدام از آنها مثلا شصت و یا نود سی سی آگاهی ترزیق کرد. برای کار احتیاج به فضای بهتر و شرایط بازتری دارید. آیا به نظرتان کمک به روی کار آوردن دولتی (تاکید میکنم دولت نه حاکمیت) که کمی فضا را باز کند کمکی به کار خوب شما خواهد کرد یا نه؟ تفاوتی بین دولتها نخواهد بود.
با تشکر پیشاپیش و با احترام به شما و همه
دهنوی
■ تحلیل درستی کردهاید. ملت ایران باید یک بار برای همیشه بداند که دآنچه بر سرش آمده حاصل کار خودش بوده. ملت ایران باید خودشان سر نوشت کشورشان را به دست گیرند، انتظار از بیگانگان راه به ناکجا آباد است.
ایرج
■ آستوریاس گرامی، درود بر شما
اگر میخواهید با نقش رسانههای امپریالیستی در پدید آوردن فریب اصلاحات آشنا شوید، بد نیست نگاهی به برنامههای بیبیسی، ویاوای، ارافای، دویچهوله و ... در ماههای پیش از انتخابات در سالهای گذشته بیاندازید و از خود بپرسید چرا بخش بسیار بزرگی از گردانندگان و برنامه سازان این رسانهها از میان اصلاحطلبان هستند و چرا صادق زیباکلام که میگوید مردم بپاخاسته را در خیابان به گلوله خواهد بست، از همین رسانهها جایزه آزادی بیان میگیرد. من در اینباره بارها نوشتهام و به گمانم دوبارهگوئی آن سخنان بیهوده خواهد بود. ولی پاسخ به این پرسش که اینها «دنبال چه چیزی در ایران هستند» بسیار ساده است. ببینید اینها در چهل سال گذشته از بودن رژیم اسلامی چه سودهای کلانی بردهاند، آنگاه میدانید که چرا تا کنون خواهان ماندگاری رژیم شکنجه و سنگسار در ایران بودهاند:
۱) انقلاب اسلامی -> جنگ ایران و عراق -> فروش سرساماور جنگافزار -> کاهش بهای نفت -> ورشکستگی شوروی (پایان جنگ ۱۹۸۸، پایان شوروی ۱۹۸۹) در کنار آن نابودی سازههای دو کشور بزرگ خاورمیانه و نیاز به بازسازی آنها برای دههها و پر شدن جیب بانکها و نهادهای پولی و چرخش سرمایه در همین کشورهای امپریالیستی
۲) انقلاب اسلامی -> ترور، جنگافروزی، آشوبانگیزی و تلاش برای سرنگونی رژیمهای عربی -> افزایش ترس در میان اعراب از دشمن شیعی بجای دشمن صهیونیستی -> به سایه رفتن اسرائیل در جایگاه دشمن شماره یک امت عربی -> نزدیکی اعراب به اسرائیل -> پیروزی سیاسی و روانی اسرائیل -> پایان درگیری اسرائیل با همسایگانش به سود این کشور در سایه ترس از اسلام شیعی به گمانم این فهرست را همچنان میتوان دنبال گرفت. دست کم تا کنون بودن این رژیم بسیار به سود سرمایه جهانی بوده و از همین رو رسانههای آنان همه تلاش خود را بکار گرفتهاند تا بماند. یکی از این شیوهها آفریدن امیدی دروغین به نام «اصلاحپذیری» رژیم است که رسانههای امپریالیستی همواره بدان دامن زدهاند.
شاد باشید/بامدادان
■ آقای دهنوی گرامی،
آنچه که شما پیشنهاد میکنید همان روشی است که استمرارطلبان در ۲۲ سال گذشته در پیش گرفتهاند و بهترین گواه بر اینکه بیراه رفتهاند، این است که روزگار مردم ایران در این ۲۲ سال روزبروز بدتر شده است. «روی کار آوردن دولتی که کمی فضار را باز کند» امید دروغینی است که در راهروهای وزارت اطلاعات ساخته و در رسانههای امپریالیستی پرداخته شده است. «کمک به روی کار آوردن ...» آنگونه که شما نوشتهاید، تنها و تنها کمک به دژخیمان و شکنجهگران و آدمکشانی چون روحانی و آوائی و پورمحمدی و ... بوده است. همانگونه که میدانید من پزشک هستم. ما پزشکان اگر یک شیوه درمانی را ناکارآمد بدانیم، آن را بیدرنگ کنار میگذاریم و بسراغ شیوه دیگری میرویم و هیچ بیمار باخردی نزد پزشکی نمیماند که درمانش بیماری او را روزبروز بدتر کرده باشد. شاید بتوان بر مردم ایران بخشید که در سال ۷۶ از سر ناآگاهی به خاتمی رأی دادند، به این امید که روزگارشان بهتر شود، ولی کسی که در سال ۹۸ هم با ریسمان پوسیده اصلاحطلبی به چاه میرود، دیگر ناآگاه نیست، نادان است. بدینگونه «روی کار آوردن دولتی که کمی فضار را باز کند» اگرچه بسیار خوب است، ولی تنها یک افسانه برای خوابکردن مردم و چپاول هرچه بیشتر دارائیهای آنان است.
ما در سال ۲۰۱۹ زندگی میکنیم، مردم ایران نیز بمانند دیگر مردم جهان بیشتر از آنکه کتاب بخوانند، اینترنت میخوانند. گفته میشود در آینده نزدیک اینترنت جای تلویزیون را نیز خواهد گرفت. پس در چنین جهانی نیازی به این نیست که ما بمانند سده نوزدهم و بیستم به ایران برویم و در میدانی بزرگ بر روی چارپایهای بایستیم و مردم را آگاه کنیم. ما باید با زمان پیش برویم و از رسانه مجازی بهره بگیریم و کار آگاهیبخشی را از همین جا به انجام برسانیم، گو اینکه در باره استمرارطلبان و صندوقپرستان باید گفت: شما دست از خودفریبی بردارید، آگاه شدن پیشکشتان!
شاد باشید/بامدادان
■ این مقاله هم از اون مغلطههای آبکی است! واقعا اگر همین امروز امریکا حمله کند تکلیف چیست؟ نباید در مقابل امریکا از وطن دفاع کرد؟ معنی مقابل آمریکا ایستادن و از ایران دفاع کردن، هرگز به معنی دفاع از رژیم ایران نیست. سوال گمراه کننده است. مگر در جنگ جهانی اول که مردم روسیه تزار را سرنگون کردند و قبل از کودتای بلشویکها، حکومت دمکراتیک تشکیل دادند، در سوی آلمانها قرار گرفتند؟
استدلال آقای بامدادان در پاسخ به آقای دهنوی مبنی بر اینکه میخواهد دردهای جامعه را با استناد به تجربهی پزشکیاش درمان کند نیز بیاساس است! بر طبق این استدال هر کشوری که انقلابش به نتیجهی دلخواه نرسید دیگر حق ندارد انقلاب کند که قاعدتا ایران امروزی هم را شامل میشود.
ناصر صحافی
■ جناب بامدادان با درود.
من بطور مشخص و به عنوان یک انتقاد سازنده کامنت نوشتم ولی متاسفانه شما با همان کلیگوییهایی که شاخص چپ های ضدامپریالیستی است از دادن جواب طفره میروید. با این وجود به برخی از نکات از جواب شما اشاره میکنم. نقل قول: چرا بخش بسیار بزرگی از گردانندگان و برنامه سازان این رسانهها از میان اصلاحطلبان هستند؟
جناب بامدادان اولا فرقی نمیکند که گردانندگان این رسانهها از میان اصلاحطلبان باشد یا نباشد متاسفانه در این مورد هر دو ضد امپریالیست هستند(از جمله ظاهراٌ خودتان!) و اگر از سایر گروهها و یا براندازها و یا هر سازمان و حزب دیگری بودند باز بقیۀ این گروهها خواهند بود که همین انتقاد را به انتخاب BBC خواهند کرد. این کشورهایی که از رسانههایشان نام بردید کشورهای دموکراتیک هستند هرکسی میتواند میتواند درخواست کار بکند. آنها طبق ظوابط خودشان افراد را انتخاب میکنند. شاید اصلاحطلبان بیشتر درخواست این جور شغلها را میکنند تا غیراصلاحطلبان. این را من نمیدانم.(البته شما هم نمیدانید) و اصولا این رسانههای امپریالیستی هر چی دوست دارند میتونن بنویسن, ما مجبور نیستیم به حرف اونا گوش کنیم. اگه بکنیم مقصر خودمونیم و نه امپریالیست! برای مثال اگر BBC گفت «عکس امام در ماه است» و ما آن را دیدیم! مقصر خود ما هستیم و نه BBC. شاید فقط میخواسته یه شوخی کرده باشه ولی از عواقبش خبرنداشته؟
نقل قول پاسخ به این پرسش که اینها «دنبال چه چیزی در ایران هستند» بسیار ساده است. ببینید اینها در چهل سال گذشته از بودن رژیم اسلامی (چه سودهای کلانی بردهاند!؟)، آنگاه میدانید که چرا تا کنون (خواهان ماندگاری رژیم شکنجه و سنگسار در ایران بودهاند!؟) : باز دوباره جواب کلی! نقل قول«۱) انقلاب اسلامی -> جنگ ایران و عراق -> فروش سرساماور جنگافزار -> کاهش بهای نفت -> ورشکستگی شوروی (پایان جنگ ۱۹۸۸، پایان شوروی ۱۹۸۹) در کنار آن نابودی سازههای دو کشور بزرگ خاورمیانه و نیاز به بازسازی آنها برای دههها و پر شدن جیب بانکها و نهادهای پولی و چرخش سرمایه در همین کشورهای امپریالیستی.
جناب بامدادان اینجا من هم با شما موافقم ولی به گفتۀ درست خودتان مقصر اصلی خود ایران بود و بنا براین تمام اتهاماتی را که شما به امپریالیستها میزنید باید به خودمان بزنید و نه به امپریالیست! همین طور درمورد «فروش سرسامآور جنگافزار» خودمان خواهان جنگ بودیم, قبلا هم به خاک آمریکا(ساختمان سفارت آمریکا) حمله کردهایم و گروگان گرفتهایم. چرا نباید آمریکا به عراق اسلحه ندهد؟ شما خودتو بذار جای آمریکا. آیا این بهترین سیاست نیست؟ بدون هیچ دردسری و تازه با سود کلان دشمن خودرا از سر راه برداری؟ بله آمریکا میخواست جمهوری اسلامی را (آن زمان توسط صدام حسین) از بین ببرد, که البته این خواست تمامی براندازان هم هست! ولی بازهم مقصر اصلی ما هستیم و نه امپریالیسم. درمورد سایر نکات ذکرشده در پاسخ شما وضع به همین صورت است و بیش از این به آن نمی پردازم.
در مورد پاراگراف ۲) به همین صورت تمام اتهاماتی را که شما به امپریالیست میزنید به خود ما مربوط میشه.
شاد و موفق باشید / Asturias
■ با نوشته جناب ناصر به این نتیجه می توان رسید که ایشان مقاله را سرسری خوانده اند. لپ مقاله «از ایران دفاع کردن» در مقابل دشمن بزرگ ایران زمین، همانا حکومت بر گرفته از ایدولوژی(بخوان مذهبی) نوشته شده و بالای ان از ۱۱ دقیقه وقت گذاشتن برای خواندن ان توصیه شده!! مگر انقلابی در ایران رخ داده و بموازاتش امریکا حمله کرده که مثال روس و المان در جنگ جهانی اول را اینجا اوردهاید؟
جناب ناصر، هر ادعایی برای انکه در ان قضاوتی باشد باید در بوته ازمایش گذاشته شود. انقلاب ۵۷ ایران مانند بسیاری از انقلابها بر پایه تصمیمهای احساسی بنا شده و چون این نمونه قبلن ازمایش شده دوباره همان راه را پیمودن خطای بزرگیست که انسان مسئول همانند یک پزشک از ان امتناع خواهد ورزید!
با احترام بیژن
■ جناب بامدادان عزیز،
در مورد انتقاد «آستوریاس» باید نکته ای را خاطر نشان کنم. ما هر دو خانم کلودیا روت را میشناسیم، رئیس سابق سبزهای المان. من ایشان را در مقایسه با جم اوزدمیر (رئیس بعدی) عضو ایدالیست حزب میشناسم. ایشان هیچوقت از رژیم ایران دفاع نکرده ولی راه و روش مبتنی بر ایده نسبیت، او را در این راه بارها به بیراهه کشانده. با این مثال میخواهم بگویم که اکثر رسانههای اروپایی و امریکایی، اصلاحات (استمرار) را از دید نسبی ان میبینند و برایشان از جهت حرفه نویسندگی معمولن «احترام» به قوانین اکثریت (هر چند غیر انسانی!) در ایران نوعی حساب میشود. کلمه «امپریالیستی» حتی برای «بی بی سی» ناهمگون می نماید.
با احترام بیژن
■ Asturias گرامی، با درود و سپاس دوباره.
اگر شما چنین برداشتی از نوشته من کردهاید، بیگمان من از رساندن سخنم ناتوان بودهام. من در ۱۸ سال گذشته همیشه سخن از این گفتهام که ما در هر رخداد درونی انگشت سرزنش را باید نخست بسوی خود دراز کنیم و حتا جستاری چندبخشی نوشتم با فرنام «در هراس از خویشتن» که در آن به آسیبها و کاستیهای فرهنگی خودمان پرداختهام. چپ ضدامپریالیست هم نیرویی است که در این ۱۸ سال همیشه آماج نگاه خردهگیر من بوده است. من ضدامپریالیست نیستم، ولی نمیتوانم خوشبینانه چشم بر چیستی امپریالیستی سرمایهداری جهانی ببندم. من برآنم (و این را بارها نوشتهام) راهنمای ما برای رفتار با همه کشورها باید منافع ملی خودمان باشد، اگر کشوری با این منافع سرستیز داشت، دشمن ما است و در راستای این منافع ما حتا میتوانیم با امپریالیستها همکاری داشته باشیم (مانند دوران جنگ سرد). ولی اینکه گمان کنیم دولت انگلستان میلیاردها دلار هزینه میکند تنها برای اینکه دلش برای ما ایرانیان سوخته است و میخواهد ما آگاه شویم و باشندگی انبوه اصلاحطلبان و چپنمایان در آن تنها از آن رو است که اینها درخواست استخدام خود را زودتر فرستادهاند (!!!)، بیشتر به شوخی میماند. اگر روزی در این جهان طلا کالای استراتژیک بود و روزی دیگر نفت و دیگر روز آب، امروز سروری بر جهان تنها از راه رسانه انجام میپذیرد، رسانهها اندیشهساز و نظرپردازند. آنها رأی ما را میسازند می توانند مانند نمونه آلمان یک روز مردم را وادارند که در ایستگاههای راهآهن با گل و بازیچه به پیشواز پناهندگان بروند و درست سه هفته پس از آن چنان فضای روانی ترسناکی بیافرینند که همان مردم به بیگانهستیزی روی بیاورند. از یاد نبریم بیبیسی پارسی آغاز به کار کرد (۲۹ دسامبر ۱۹۴۰، کمتر از هشت ماه پیش از اشغال ایران در ۲۵ آگست ۱۹۴۱)، تا پروپاگاندای همهسویه و سهمگینی در دشمنی با رضاشاه براه اندازد و زمینههای روانی اشغال ایران را آماده کند. همچنین همگی ما نقش ستیزهجویانه این رسانه را در سال ۱۳۲۲ و جنبش ملی شدن نفت میدانیم. در سال ۱۳۵۷ نیز بیبیسی بلندگوی خمینی و اسلامگرایان شده بود و آشکارا دروغپراکنی میکرد. شاید من بیش از اندازه بدبین باشم، ولی باور اینکه در پشت برنامههای بیبیسی هیچ برنامه ویژهای ننهفته و همه چیز به همان آشکاری است که ما بر پرده تلویزیون میبینیم، نشان از یک خاماندیشی و خوشباوری ژرف دارد.
از همه اینها هم اگر بگذریم، من در این نوشته تنها به این پرداختهام که دستگاه پروپاگاندای رژیم اسلامی چگونه کار میکند و همکاران و دستیاران و پشتیبانان آن چه کسانی یا نهادهایی هستند. در پایان کار این ما هستیم که نباید فریب بخوریم (و در اینباره هم بارها و بارها نوشتهام). ولی چگونه میتوان راهی برای برونرفت از این روزگار دشوار یافت، اگر که ندانیم چرا به آن دچار شدهایم؟
درباره «کلیگویی» و «طفره رفتن» هم چیزی برای گفتن ندارم.
شاد باشید/بامدادان
■ بیژن گرامی، درود بر شما
من برآنم که بچه را باید با نام خودش صدا کرد. برتری اقتصادی و بویژه نظامی خواه و ناخواه هر کشوری را به سوی گرایشهای امپریالیستی میکشاند. خود ما ایرانیان نیز در روزگاری که در چنین جایگاهی بودیم، جز این نکردیم. لشگرکشی خسرو انوشهروان به یمن تنها و تنها رویکرد اقتصادی داشت ، چرا که یمن در دهانه بابالمندب بود و اگر بدست همپیمانان بیزانس میافتاد، جایگاه ویژه ایران در بازرگانی از هند و چین از دست میرفت و رومیها میتوانستند با کشتیهای خود از آنجا به هند بروند. این رویکرد یک رویکرد امپریالیستی بود، همچنانکه لشگرکشی به عراق و لیبی در سده ۲۱ چنین بود. جهان ما جهانی بسیار پلید و پلشت است، در این جهان یک میلیون شهروند روآندایی در راستای سود بیشتر در کمتر از ۱ ماه کشتار میشوند و نیم میلیون کودک عراقی در نبود دارو جان میسپارند. اینها را برای مرثیهخوانی نمیگویم، برای این مینویسم که به جهان پیرامون خود با چشمان باز بنگریم و بدانیم که در پهنه سیاست تنها دوست راستین هر کشوری، خود آن کشور است، واگرنه سود ما بیبروبرگرد در پیوندهای نزدیک با امریکا و اسرائیل است و در آینده باید که چنین شود. جهان سیاست جهان بدهبستان است. باید شریک تجاری خود را شناخت و در راستای سود خود با او رفتار کرد.
شاد باشید/ بامدادان
■ آن کسانی که دلسوز به اصطلاح «وطن» هستند و آماده شرکت در جنگ احتمالی در کنار جمهری جنایتکار اسلامی میباشند بهتر است نگاهی به سرنوشت چپ نماهای سالهای ۸۰ بیندازند که با همین آرمانهای بلاهت آمیز مستقل در جنگ علیه عراق شرکت کردند. سرنوشت تلخشان دستگیری، شکنجه و اعدام بود. جدا از اینکه این «رفقای» خجول بیش از اینکه به وطن اهمیت بدهند بیشتر کینه دیرینشان را به آمریکا نشان میدهند. همینان جنگ و اشغال افغانستان را انقلاب نامیدند. اینجاست که دم ضد امپریالیستی از پشت قسم وطنپرستی بیرون میزند.
مهرداد
■ جناب بامدادان من هم با درود و سپاس دوباره.
نه جناب بامدادان, من چنین برداشتی از نوشتۀ شما نکردهام, شما هم از رساندن سخن ناتوان نبودهاید. من خوب فهمیدم چی میگید. مقالههای قبلی شما رو هم کم و بیش خوندم و در کل با افکار شما موافقم ولی در جزییات گهگاهی از این جور انتقادها در مقالههایتان هم هست(طبیعتا از نظر خودم). و اتفاقاً به همین دلیل کامنت نوشتم.
جناب بامدادان برداشت من از نوشتۀ شما رو در همان اولین سطر کامنت اولم که اینجا دوباره کپی میکنم, نوشتهام «جناب بامدادان متاسفانه خودتان هم ((هنوز کمی از افکار چپهای ضد امپریالیست ))در وجودتان هست». شاید من از رساندن سخن ناتوان بودهام! یا شما برداشت دیگری از نوشته من دارید! مخصوصاً از این نظر که پاسخ شما جواب کامنت من نیست و برداشت خودتان ازیک سری وقایع است (صرف نظر از درست یا نادرست بودنشان). و بنا براین به آن نمی پردازم. ولی در همین مقالهتان حداقل دو مورد دیگر از این چنین انتقادها هست اگه وقت کردم مینویسم. امیدوارم مثل ایندفعه مورد سؤ تفاهم نشود. فقط انتقاد است.
شاد باشیدAsturias
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|