پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
تشکیل گروه ققنوس در فصای سیاسی کنونی، اقدامی کاملا بیمانند است و زیرا نظیر آن تاکنون دیده نشده، هموطنانمان بهحق پرسش میکنند که در شطرنج سیاسی حاضر این نوزاد جدید را در کجا باید قرار دهند. و بهطور طبیعی هرکس بنابه تمایل خود به آن سمت و سویی میدهد.
اعلام موجودیت این گروه در شهر واشنگتن، بهعنوان یک اجتماع علمی، عکس العملی هم از سوی پشتیبانان، و هم از سوی منتقدین پدید آورد. از سوی منتقدین، این نکته بیشتر بچشم آمد که چنین کاروندی نمیتواند، چنانکه ادعا شده، تنها علمی قلمداد گردد و از سیاست و سیاست گذاری بدور بماند، خصوصا آنکه آقای رضا پهلوی گشایش کنفرانس مطبوعاتی آنرا بعهده گرفتند. این ابهامات البته قابل فهماند. من با علم به اینکه نه سخنگو و نه بنیانگذار این گروه هستم، دیدگاههای شخصی خود را[۱] پیرامون برخی ملاحظات در این جا میآورم:
آیا ققنوس یک اجتماع سیاسی ست؟
در جامعه ما که بر محوریت تاریخی و پایدار «سیاست» استوار است، اجتماعی همچون ققنوس نمیتواند سیاسی بنظر نیاید. بعلاوه آنکه بطور کلی، هرگام ابداع گرانه علمی در اقتصاد، فلسفه و حتی علوم دقیقه، گاه بطور کلی ولی خصوصا در فضای اجتماعی سرنگونی طلب امروز، در جایی با سیاست گره میخورد. پس چرا ققنوسیان مدعی شدهاند که حرکت این گروه سیاسی نیست؟ دو نکته:
نخست آنکه ققنوس مدعی ست که جهت برنامه ریزی علمی و برای بازسازی ایران در حکومتی مترقی و دمکراتیک برپا شده است که پس از نظام اسلامی برجای مینشیند[۲]. پس در این محدوده، یک پیش زمینه سیاسی روشن بر ققنوس حاکم است. اما تا آنجا که در اساسنامهاش میتوان خواند، از سخنان پایه گذارانش میتوان دریافت و تجربه چند ماهه من با این گروه نشان میدهد، ققنوس این وظیفه را درخود نمیبیند که برای رفع دومی و تحقق اولی، دست اندکار ستیز و مبارزه سیاسی شود. کار رفع و دفع نظام اسلامی را به احزاب سیاسی واگذار میکند، و ققنوس برای بعد از آن، از هم اکنون برنامه ریزی میکند. برهمین پایه ادعا شده است که ققنوس به کار سیاسی پارتیزانی، حزبی یا ایدئولوژیک تن نمیدهد. بیشک نباید زمینه سیاسی یک مجموعه را با عمل پارتیزانی سیاسی آن یکی بگیریم. منظور از حرکت پارتیزانی مبارزه برای دفاع از یک ره یافت سیاسی و یا یک هدف حزبی ست.
دوم اینکه چهارچوبه کلی یک گروه را با تمایلات شخصی اعضای آن نباید یکی گرفت. بیتردید اعضای این گروه از مخالفان نظام هستند، و هرکدام میتوانند عضو یک گروه سیاسی باشد یا نباشد، اما این زمینه به این گروه یک ساحت سازمان سیاسی نمیدهد. از نگاه من ققنوس یک مجموعه غیر سیاسی و متشکل از انسانهایی با انگیزههای سیاسی شخصی است. و این موقعیت نه تضاد مند است، نه غیر عادی[۳].
اهمیت دخالت آقای رضا پهلوی در کجاست؟
حضور آقای رضا پهلوی در افتتاحیه ققنوس با این نیت بود که بیشترین نگاهها را بخود جلب کند. اما از ابتدا این تصور نیز بود که ظهور ایشان شاید این امر را تداعی کند که ققنوس متعلق به یک جریان ویژه، مثلا طرفداران مسقیم سیاسی ایشان میباشد. حال آنکه این نویسنده از ابتدای پیوست، خود را جمهوری خواه معرفی کرده است و تنها معیار تعین حکومت آینده را نه میراثی که انتخابات آزاد با حفظ اصول سکولاریسم و دمکراتیسم میداند. دمکراتها و یا جمهوری خواهان دیگری نیز در ققنوس هستند.
اما در واقیت کلام اگر آقای رضا پهلوی در این میان حضوری از خود نشان نمیداد، شاید صدای ققنوس در اتاقهای دربسته میماند. بهرحال وی بود که فکر ایجاد چنین مجموعهای را به میان کشید، و این امر، تا آنجا که در طول چند ماه گذشته ملاحظه کرده ام، بدور از دست اندازی سیاسی شخص ایشان در تدوین برنامههای این گروه است. این حداقل آنچیزیست که تجربه من تاکنون نشان داده. اگر روند آینده کار بگونهای شکل بگیرد که یک گروه یا شخص درصدد تحمیل یک جهت گیری ویژه سیاسی بر حرکت ققنوس باشد، این روش با موازین اولیه آن در تضاد خواهد افتاد. بعلاوه آنکه ققنوس خود اعلام کرده است که از کسی راهنمایی عملی، علمی و تخصصی نمیکیرد، بلکه برعکس، از همگان، از شخص آقای رضا پهلوی و دیگر اثرگذاران سیاسی و چهرههای مطرح در سیاست و فرهنگ، حمایت میطلبد.
با همین نگاه، بهره بری از رهنمودهای آقای رضا پهلوی، آنچنانکه اعلام شده است، به آن معنا نیست که متخصصین ققنوس برای معضلات علمی و تخصصی از وی راه یابی طلب کنند. روشن تر آنکه: برای بررسی مشکل آب، یا تولید انرژی تجدید پذیر، مسله اعتیاد، یا حتی تدوین استراتژی دمکراسی در ایران (حوزه کاری من)، هرگز یک متخصص در ققنوس در انتظار راه یابی علمی از آقای پهلوی نخواهد بود، و نه شخص وی چنین ادعایی کرده است و نه چنین انتظاری از ایشان میرود. حمایت عمومی و مطبوعاتی با راه یابی علمی و خصوصا جهت یابی سیاسی تفاوت بسیار دارد. در کلام نهایی، من ققنوس را گروهی با اهداف علمی میدانم، و نباید این جمع دستاویزی برای تحمیل یک جهت یابی سیاسی ویژه قرار گیرد. روندی غیر از این با موازین و اهداف اولیه این گروه در تضاد میافتد.
ما نکردیم ولی آنها کردند
موضوع را شاید اینطور هم بتوان دید: آیا ققنوس یک گام به جلوست؟ البته اقدامی از این دست در نهایت موجب نوعی بهره برداری سیاسی در آینده خواهد شد، زیرا قدرت حکومتی دمکراتیک پیروز در انتخابات آزاد آینده، از آن سود میبرد، اما این گونه سود بری، خود بخشی از اهداف ققنوس است. حال اگر همراهان جمهوری خواه من به چنین اقدامی دست زده بودند، و سپس یک چهره پرنفوذ میان ما اعلام موجودیت آنرا به عهده میگرفت، شاید گروههای دیگری همین القاب گروه گرایی را به آن جریان و آن شخص میزدند.
اما، اکنون برای لحظهای به خود بگویم، چرا ملی گرایان، جمهوری خواهان، دمکراتها، سکولارها و یا جرایانات چپ هرگز در اندیشه برپایی چنین تلاشی نبودهاند و اگر این مهم را تنها در سر داشتهاند، چرا تاکنون متحقق نشده است؟ چرا «ما» نکردیم، و «آنها» کردند. اقرار کنیم که پس از چهار دهه طولانی و با وجود این همه مردان و زنان پژوهشگر خوش فکر ایرانی در خارج از کشور، ایرانیان قادر به ایجاد یک سازمان پژوهش علمی نبودند. من از یاران خوش نیت و صادق جمهوری خواهم، چپ و یا ملی گرا دعوت میکنم که آنها نیز یک مجموعه علمی درست کنند. و اگر تحمیل ایدئولوژیک در کار نباشد، ققنوس باید با آن گروه همکاری کند.
آیا میتوان به ققنوس اعتماد کرد؟
اگر آقای رضا پهلوی گفته است که طرحی برای جهت دادن به کار ققنوس ندارد، و وظیفه وی تنها حمایت کلی از اقدامات ققنوس است، اگر وی گفته است که ققنوس برای تمامی مردم ایران و حکومت آینده ایران برپاشده، آیا میتوان به قولهای وی اطمینان کرد؟ بیتردید اعتبار این سخنان را بیشتر در عمل باید آزمود. شخصا از امروز از این آینده بیاطلاع هستم. اما، براستی در شرایط فعلی، مگر میتوانیم به چیزی جز وعدهها و پیمانها اطمینان میکنیم؟
اگر به واقع تصور کنیم که قول و قرارهای آقای رضا پهلوی مبنی بر ارجعیت دادن به انتخابات آزاد و اعتقاد ایشان به سکولاریسم و دموکراتیسم تنها یک ترفتد و بازی سیاسی هست، در این صورت اساسا گروههای سیاسی دیگر نمیبایست در تلاش برای گفتگو و نزدیکی با ایشان باشند. حال آنکه، برعکس، امروزه بسیاری از گروههای مطرح در صحنه سیاسی خارج کشور از همکاری با آقای رضا پهلوی استقبال میکنند، و نمونه تلاشهای آنها را تاکنون دیده ایم. اگر قول و قراهای آقای رضا پهلوی مبنی بر تقدم انتخابات آزاد، تنها یک پندار و ترفند باشد، بنابراین گروههای اپوزیسیون از همه سوی تمایلی برای گفتگو با ایشان نشان نمیدادند. اگر این تلاشها وجود دارد، به آن جهت است که به آن قول و قرارها تا حد ممکن و به میزانی معقول و در شرایط فعلی میتوان اطمینان کرد. پس اگر بپذیریم که نظام سیاسی آینده در ایران، چه جمهوری و چه مشروطه، تنها نتیجه یک انتخابات دمکراتیک خواهد بود، ققنوس باید طرحهای خود برای بازسازی کشور را در خدمت آن نظام قرار دهد. این تعهد و هدف را در اساسنامه و نیز در عمل فعلی این گروه میتوان ملاحظه کرد.
به عبارت دیگر در دنیای سیاست، به انگیزههای در دل و ناگفتهها کمتر، و به تعهدات و عهد و پیمانها بیشتر باید متکی بود، لیکن در عین حال باید اهرامهایی را برای مقابله با ناپیمانیهای احتمالی آینده، از هم اکنون آماده کرد. بخش بزرگی از اپوزیسیون و گروههای مردمی هنوز میان دو حداکثر «عشق» و «تنفر» در نوسان هستند. اما تازمانیکه به امکانات میانی فکر نکنیم، یعنی به حوزههای طوسی راه نیابیم، مجال همکاری با نیروههای غیر را درخود نمییابیم، و انرژیهای ممکن را از دست میدهیم.
من کتمان نمیکنم که کنفرانس مطبوعاتی واشنگتن، با آن شکل خاص برگزاریش، رنگ سیاسی ویژهای به ققنوس داد، اما تا آنجا دریافتم، این روند، نه برنامه کار آن گروه است و نه جزو اهداف آن. درک من آن است که کارعلمی ما نباید به حساب یک جریان سیاسی ریخته شود. تردیدی نیست که در این اقدام در نهایت ریسکی در کار است. اما شهامت در پذیرش ریسک داستان همیشگی «یک گام به جلوست».
ضرورت تعادل در ققنوس
اما جدا از همه معضلات سیاسی، اگر گروهی از هم امروز خود را آماده کرد، فردا را از آن خود میکند. پس بر جمهوری خواهان، ملی گرایان، دمکراتها و نیروهای چپ است که آنها نیز اقدامی نظیر ققنوس را انجام دهند.
اگر تعداد طرفداران نظام جمهوری و یا آزادیخواهانی دیگر در ققنوس افزایش یابد، تنوع بیشتری در گروه برقرار خواهد شد، امری که به سلامت کار کمک میکند. جامعه ایران رنگارنگ است. چند وجهی و چند صدایی ست، و ققنوس باید انعکاس بیدریغ و بیواسطه آنها باشد.
بخش سیاست در ققنوس که تحت سرپرستی من میباشد[۴]، وظیفه اینرا ندارد که به نام ققنوس در حوزههای روزمره سیاسی دخالت کند و درپی هراتفاقی در برابر دوربینهای تلوزیون تفسیر خبر بدهد. در ققنوس وظیفه ما نه سیاست روزمره، که برسی مشکلات در حوزه کلان و پی ریزی طرحهای استراتژیک میباشد[۵]. ققنوس باید اتاق فکر ایران باشد. لیکن نه تنها این گروه، بلکه در جامعه چند رنگی ایران، تردیدی نیست که اتاقهای فکری دیگری باید پدید آینده تا همگان توانمندی جامعه علمی و فرهنگی ایران را بارور کنند. دست اندکاران ققنوس هرگز مدعی نشدند که این گروه متشکل از بهترین پژوهشگران است. برعکس، این تشکل باید بتواند زمینه پیوستن بهترینها را فراهم آورد.
بارسنگین حضور متخصصین و دانشگاهیان از گرایشات جمهوری خواه، چپها و ملی گرایان در ققنوس، وزنه موازی و تعادلی معقول را پدید خواهد آورد، و تا آنجا که در طول تمام ماههای پیش دیده ام، همین خواست پایه گذاران ققنوس نیز هست. تا امروز پس از چهل سال بدبینی، نزدیکی عملی میان گروهها صورت نگرفته است، شاید ققنوس بتواند نخستین گامهای این نزدیکی را، البته در فضای علمی، بردارد. آقای اسماعیل نوری اعلا در تحلیل خود از ققنوس، این نگاه را خوب گشوده اند[۶].
بازهم چند نکته دیگر
۱) برخی ناظران موانع موجود برای دست یابی به دادهها و اطلاعات معتبر را یکی از مشکلات جدی در کار ققنوس قلمداد کرده اند[۷]. در این نکته البته تردیدی نیست. در حوزه پژوهش و بکارگیری «روش کیفی»، کار ما شاید کمی آسان تر جلوه کند، اما در حوزه پژوهش و «روش کمی»، پژوهشگران ما نیازمند دادهها و اطلاعاتی خواهند بود که بیتردید میبایست ازداخل کشور تامین شود. با وجود دست اندازی رژیم بروی دادها، بطور کلی این مهم بسختی قابل تحقق است، و این مانع هم برای پژوهشگران داخل و هم برای متخصصین خارج کشور وجود دارد. با علم به این مهم، راهی بجز بکار گیری حداکثر تلاش برای برقراری موثر ترین ارتباطات با داخل کشور برای مان وجود نخواهد داشت. امکان دوم در این مسیر، بهره گیری از دادههای سازمانهای بینالمللی ست. امکانی که استفاده از آن برای پژوهشگران خارج کشور سهل تر بنظر میرسد. با اینحال این مشکلات نمیبایست مانعی برای شروع کار تلقی گردد.
۲) برعکس برخی نظرات، ناگفته پیداست که اعتقاد به یک رژیم سیاسی دمکراتیک، نباید چیزی از استقلال دست اندکاران ققنوس در امر پژوهش علمی و استقلال علم بطور کلی، کم کند[۸]. از نگاه من عالم دانش پژوه نباید در حوزه علمی نشانی از سیاست را بدنبال بکشد و تمایلات شخصی سیاسی او نمیبایست در قضاوت علمی نفوذی داشته باشد. فضیلت علم ما در استقلال آن است و الحاق به ققنوس حداقل برای من چیزی از این واقعیت کم نمیکند. هرکس میتواند از نتایج کارهای پژوهشی این گروه بهره مند گردد، در کنفرانسهای گروه حاضر شود، و نیز وب سایت آنرا ببیند و مقالات آنرا بخواند.
۳) با علم به اینکه ققنوس از کسی رهنمود سازمانی، علمی و تخصصی نمیگیرد، بنابراین این گروه نمودی از به اصطلاح یک «دولت سایه»[۹] نمیتواند باشد، زیرا در آن صورت میبایست ترکیب فعلی این گروه بکلی تغییر کند و نیز استراتژی دیگری بر آن سایه افکند، که از این آینده بیخبریم.
۴) برخی مدعیاند که باید نخست و بسرعت رژیم از کار برکنار کنیم، تا بعد «ببینیم چه میشود»، زیرا از نگاه آنها در شرایط فعلی مسله اصلی فقط سیاست است نه علم[۱۰]. برخی فعالان مدعی شدهاند که برنامه ریزی را میتوان بعد از سرنگونی با یک کنفرانس دوروزه یا دو هفتهای خاتمه داد[۱۱]. برخی دریگر با حسن نیت مدعی هستند که باید نخست گندم را کاشت تا بتوان آنرا درو کرد[۱۲]، زیرا «اولویت» تنها نظام اسلامی ست و تا زمانیکه این رژیم برپاست، امکان تحقق پروژههای ققنوس وجود ندارد[۱۳]. به عبارتی نخست باید انرژی خود را در انحصار عمل سرنگونی قرار دهیم و تنها پس از آن، میتوانیم برنامه ریزی کنیم. اما براستی چه چیزی نشان میدهد که در بلبشوی سقوط نظام اسلامی، اهالی علم و تفکر قادر به برنامه ریزی خواهند بود. اتفاقا در آن زمان شوق سقوط نظام یک عملگرایی همه جانبهای را بطور طبیعی در سراسر جنبش سیاسی پراکنده خواهد کرد، و درست در همان زمان به شما و من تهمت خواهند زد که «اکنون زمان عمل است نه فکر». آن زمان ما رامتهم میکنند که دور اندیش نبوده ایم، و میبایست که در طول چهار دهه گذشته طرح و برنامه میریختیم.
پیش بینی و پیش گیری، دو اصل بنیادین در مدیریت، نزد ما آنقدرها اهمیتی نیافته. به عبارت دیگر، باید مشکل بسرمان بیاید و تنها آن زمان به فکر چاره میافتیم. حال آنکه روش درست علمی آن است که پیش از درمان درد، باید به تشخیص درست درد همت نمود. پیش از پاسخهای عجولانه، باید پرسشهای سنجیده را درذهن بناساخت. پیش از عمل، باید مهلت اندیشیدن بخود داد. بسیاری فکر میکنند که چالشهای جامعه ایرانی با سرنگونی نظام اهریمنی حاکم برطرف میشود، حال آنکه بدون تفکر، و پیش بینی و پیشگیری، نظام استبدادی باز تولید خواهد شد.
پرسش این است که چراباید انتظار داشت که همه متخصصین به احزاب سیاسی بپیوندند، و درجهت سرنگونی گام نهند و آنکس که این تمایل یا توانایی را ندارد، باید در انتظار بماند؟ در این نگاه یک خرده گرایش تمام گرایانه به چشم میخورد. آیا براستی تا زمان رفتن نظام، عالم و دانشمند و پژوهشگر ما باید دست روی دست بگذارد؟ یا برعکس، باید به تقسیم کار تحصصی تن داد و قبول کرد که از همگان، در همه زمانها، همه چیز برنمیآید. هرکس را باید در جای خود نشاند. برای بهترین بهره برداری از استعدادهای یک فرد، باید وظیفهای به وی داد که در آن قادر به بالاترین سطح تولید باشد، و آن تنها زمانی قابل تحقق است که موثرترین رابطه میان استعداد وی و حوزه تولیدش ایجاد شود. این درس ساده افلاطونی به ماکس وبر یاری رساند تا نظریه بروکراتیسم و تقسیم کار را پی ریزد.
ققنوس در مرحله جنینی خود بسر میبرد. برای اینکه سامانه یک گروه پژوهشی حرفهای را بخود بگیرد، به سازماندهی دقیق، گریز از هرگونه گروهگرایی سیاسی، تشکیل تیمهای پژوهشی با برنامه، کسب حمایت مالی کاملا شفاف و قابل وارسی و جذب بهترین متخصصین نیاز خواهد داشت.
۱۰ مارچ ۲۰۱۹
——————————————-
۱. نگاه ویژه خود را در باره ققنوس در این گفتگو بطور مفصل تری توضیح داه ام
https://youtu.be/dSdvPc4Pwkk
۲. این وظایف بطور واضح تری در این جا بیان شده است:
https://youtu.be/3fBSghUlLXE
۳. این نکته را با تفصیل بیشتری در این مصاحبه توضیح داده ام:
https://youtu.be/dSdvPc4Pwkk
۴. در این مصاحبه با کیهان لندن وظایف بخش سیاست را توضیح داده ام
https://youtu.be/dSdvPc4Pwkk
۵. این سخنان را در این گفتگو بیشتر شکافته ام:
https://youtu.be/nTjvA_1GhHo
۶. سخنان اسماعیل نوری اعلا در باره پروژه ققنوس:
https://youtu.be/tYfCvfB-Ujg
۷. https://youtu.be/uVGjtHFaUNc
۸. این مباحثات را در مصاحبه تلوزیون کانال یک بیشتر توضیح داده ام:
https://youtu.be/gjURWs33QVc
۹. https://youtu.be/EnPl_8WWZgc
۱۰. https://youtu.be/uVGjtHFaUNc
۱۱. به یادداشت شماره 10 رجوع کنید
۱۲. https://news.gooya.com/2019/02/post-23755.php
۱۳. https://youtu.be/fIxu9d_o46g
■ اول باید از اقای هودشتیان به خاطر کاربرد ادبیاتی متفاوت از ادبیات اغلب هواداران آقای رضا پهلوی استقبال کرد.
۱- اما پیش از هرچیز باید به اظهارات و تلاش ایشان در مورد غیر سیاسی نشان دادن این تشکل ابراز تردید نمود. چرا که «تدوین استراتژی دمکراسی در ایران» که بخشی از برنامه مطالعاتی ققنوس را تشکیل می دهد وانجام آن بعهده شماست بازگو کننده سیاسی بودن نتیجه این پژوهش است و بی شک مورد استفاده سیاسی جریان مشروطه خواه قرار خواهد گرفت.
۲- این تردید بویژه به این دلیل قوت می گیرد که شوربختانه هواداران مشروطه همواره از واکاوی دوران ۵۰ ساله سلطنت پهلوی در ایران گریخته اند. بی شک بحران آب در کشور، کمبود انرژی های تجدید پذیر، اقتصاد رانتی و نفتی، شهرنشینی شتاب زده و مهاجرت گسترده از شهر به روستا و مهمتر از همه نقض حقوق بشر و سرکوب آزادی های دمکراتیک که همه آنها در جمهوری اسلامی ابعاد بی سابقه ای یافته اند، ادامه وضعیت دوران پادشاهی محمد رضا شاه است. پرسش این جاست که آیا شما واکاوی شرایط حقوق بشر و نقض حقوق دمکراتیک مردم ایران در زمان شاه را در گزارش پژوهشی خود خواهید گنجاند؟
۳- بدون پرداختن به دوران شاه نمی توان انتظار داشت که جمهوری خواهان سکولار دمکرات از جمله نگارنده این خطوط که هیچگونه رابطه سازمانی با جریان های جمهوری خواه ندارد، به شخص رضا پهلوی و جریان های هوادار وی اعتماد کند. آیت لله خمینی نیز در پاریس وعده استقرار دمکراسی و جمهوری نظیر جمهوری فرانسه را به مردم داد و بسیاری از ما روشنفکران فریب خوردیم. آقای هودشتیان، من چگونه می توانم به قول قرار و مشروطه خواهان اعتماد کنم در حالی که الگوی حکومت داری محمد رضا شاه هنوز مورد انتقاد و واکاوی این دسته از اپوزیسیون قرار نگرفته است و بدان معنی است که دوباره می تواند بکار گرفته شود.
محسن
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|