پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
دکتری مدیریت، آلمان
پس از اعترضات سراسری دی ماه ٩٦ عرصه آرایش کنش گران سیاسی تغییر کرده است. تحولات پس از این اعتراضات که ویژگیهای خاص خود و منحصر بفردی را داشت ، و سرعت بالای آن باعث شده که مسیر تحولخواهی که تا پیش از آن هر چند بسیار کند اما ارام آرام پیش میرفت، به یکباره با فشار اجتماعی روبرو شود که دیگر نسخههای گذشته که عمدتا متمرکز بر حداقلخواهی بود را بر نمیتابد.
اما با این حال و با وجود نارضایتی فزاینده، بحران ناکارآمدی و فساد سیستماتیک گسترده و سیل عظیم مشکلات زیستمحیطی اجتماعی و .... سوال اینجاست که چرا اعتراضات دی ماه و اعتراضات پراکنده بعد از آن فراگیر نشد؟ بویژه در شهرهای بزرگی مثل تهران چرا شاهد اعتراضات میلیونی مانند جنبش سبز نبودیم، هر چند در مقایسه شرایط کنونی بسیار اسفبارتر از آن زمان است.
در این گفتار سعی خواهم کرد با تحلیل وضعیت نیروهای سیاسی ایران در پی پاسخ به این پرسش باشم.
اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعی
در طول بیست سال گذشته تقریبا تمام حرکتهای اعتراضی و یا جنبشهای مدنی تحولخواه (جنبش زنان و یا دانشجویی) با چتر حمایت اصلاحطلبان در صحنه سیاسی اجتماعی ایران رقم خورده است. بعد از خرداد ٧٦ با وجود فراز و نشیبها اصلاحطلبان دست بالا را در این حرکتها داشتهاند و سایر نیروهای فعال داخلی برای بقا و ادامه فعالیت تقریبا در این جبهه حل شدند(به عنوان مثال نهضت آزادی یا ملی-مذهبیها).
فارغ از گرایشات مختلف و گاه متفاوت درونی اصلاحطلبان این نیرو توانسته بود پایگاه اجتماعی گستردهای در طبقه متوسط ایران که اغلب شهرنشین است داشته باشد و با بازآرایی، بهدلیل همین پایگاه، بعد از جنبش سبز از سال ٩٢ اجازه یافت دوباره، به لطف چراغ سبز هسته سخت قدرت ، به عرصه فعالیتهای انتخاباتی بر گردد و ضمن گرم کردن تنور دستی هم بر آتش داشته باشد.
در این مدت نیروهای اخیرا موسوم به بر انداز و عمدتا خارج از کشور علی رقم تلاش برای تخریب این پایگاه و نفوذ در این طبقه موفقیت چندانی نداشتند نمونه آن کمپینهای تحریم انتخابات بود که معمولا خریدار گستردهای نداشت. اما اعتراضات دی ماه ٩٦ این مرجعیت را اگر نگویم از بین برد بلکه به شدت تخریب کرد. البته گسست طبقه متوسط از اصلاحطلبان شاید به طور ملموس از چند ماه قبل از این اعترضات و با کمپین ناامیدها شروع شده بود. هر چند تحلیل اینکه علت این گسست چه بوده است حوزه این گفتار نیست اما به اختصار عملکرد فوقالعاده ضعیف دولت دوم روحانی و لیست امید در مجلس بهعلاوه رانتخواری و خویشاوندسالاری برخی اصلاحطلبان حکومتی به آن دامن زد.
طبقه متوسط شهری به این نتیجه رسید که اصلاحطلبان (بخش غالب و حکومتی) اولا توان پیشبرد خواستهای آن را ندارد و ثانیا اساسا نیت تغییر ندارند و بهدنبال تغییر یک رانت با رانت دیگرند(حداقل نیروهایی که اجازه مییابند در ساختار حکومت باشند).
اعتراضات دی ماه ضعف دیگر اصلاحطلبان را نیز نمایان کرد. عدم توجه به طبقات فرودست و خواستهای اقتصادی معیشتی. تمایل به نخبهگرایی و تمرکز بیش از حد به مطالبات دموکراسی و مباحث روشنفکری دینی و تمایلات لیبرالی و سرمایهداری باعث شده بود که اساسا طبقات فرودست مرجعیت اصلاحطلبان را نپذیرد و شرکت کردن در انتخابات و تمایل به کاندیدای اصلاحطلب هم با اهداف عمدتا اقتصادی و معیشتی (مثلا لغو تحریمها و ....) بوده است.
لذا اصلاحطلبان که بارها فرصتها را با فرصتطلبی سوزانده بودند مرجعیت نیروهای اجتماعی را از دست دادهاند و این باعث شده است که نیروهای موسوم به برانداز از این فرصت برای عرضه راهحل عبور از نظام استفاده کنند که البته با شرایط نا امیدی و فقدان مرجعیت خریدار هم یافته است.
براندازی: کدام برانداز؟
اما همانطور که مطرح شد هنوز طبقه متوسط شهری برای مشارکت در پروژه براندازی به اجماع نرسیده و تصمیم خود را نگرفته است البته این به آن معنا هم نیست که به اصلاحات با این اصلاحطلبان امید بسته است. بلکه به نظر میرسد همچنان در جستجوی نیروی است که بتواند خواست تحولخواهی و تغییرات بنیادیاش را نمایندگی کند.
به برخی از دلایل جدایی این طبقه از اصلاحطلبان اشاره شد اما اینکه چرا این طبقه هنوز به طور صد در صد با براندازان همراهی نمیکند میتوان به مواردی از قبیل سابقه بد و غیر دموکراتیک اپوزیسیون خارج از کشور (مثلا سازمان مجاهدین خلق ) پراکندگی و عدم انسجام فکری و رهبری، مواضع منافی استقلال برخی از گروهها (رجوع کنید به موافقت با تحریمهای آمریکا یا حتی مداخله نظامی) و نیز وضعیت کشورهای منطقه نظیر سوریه و یمن؛ اشاره کرد.
چه کسی مرجع خواهد شد؟
بر این اساس طبقه متوسط شهری همچنان در جستجوست تا گزینه مطلوب خود را در این عرصه انتخاب کند. به نظر نگارنده این سردرگمی یکی از دلایل فراگیر نشدن اعتراضات است. باید دید در آینده نزدیک چه کسی میتواند حمایت این طبقه مهم اجتماعی را برای تغییر در ایران جلب کند. اصلاحطلبان با رویکردی جدید یا براندازان با پروژه عبور از نظام.
البته بر خلاف برخی از تحلیلها به نظر نگارنده اصلاحطلبان هنوز شانس دارند تا در این رقابت جایگاه قبلی خود را باز یابند. البته این نیازمند یک بازنگری اساسی در رویکردها و گرفتن تصمیمات سخت است.
باید جریان سومی از دل اصلاحطلبان بیرون بیاید جریانی که به اصول اصلاحطلبی پای بند است اما نه اصلاح طلبی صندوقی و التماسی. جریان سومی که اصلاح طلباصولگرا باشد نه اصلاحطلب فرصتطلب... جریانی که آغاجریها و قدیانیها را رادیکال نداند و دو گانه اصلاحطلبی عارفی و براندازی ترامپی را بر هم زند و اعتماد طبقه متوسط را باز یابد و زمان در این میان مولفه کلیدی ست.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|