پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
اختیار و مسئولیت
یک نگاه غیرانسانی به انسان، هرگونه نارضایتی غیرمادی را «لوکس» و فزون طلبی میداند. ما در کشورهای پیشرفته دموکراتیک بارها شده میشنویم که حکومتها در اوج موفقیت اقتصادی خود، با رأی اهالی به اپوزیسیون رانده میشوند. رأی دهندگان گاه خوشبختی خود را در جایی متضاد با آدرسی که همه متخصصین اقتصاد و سیاست نشان میدهند، جستجو میکنند. (مثل نمونه برگزیت) ممکن است رأی دهندگان، کسی یا تیمی از بهترین استعدادهای سیاسی (مثل تیم کلینتون و آلگور) را از قلعه قدرت اخراج کنند و بهجای وی کسی مثل جورج بوش پسر را انتخاب کنند، ممکن است تنوعطلب باشند و از شکل و قیافه حاکمان خود احساس خستگی بکنند و در هر حالی ناراضی و بدعهد و بیوفا و ناشکرگزار باشند. دموکراسی هم یعنی همین. دموکراسی یعنی دادن امکان انتخاب «اشتباه» به شهروندان. در حالی که انتخاب اشتباه در یک شورش همگانی ناشی از خفقان سالیان طولانی یا خلاء قدرت ناشی از مداخله خارجی، میتواند عواقبی فاجعهبار داشته باشد (نمونه انقلاب اسلامی ایران، لیبی و...). در حالی که انتخاب «اشتباه» در یک انتخابات آزاد میتواند در انتخابات بعدی یا حتی انتخابات زودتر از موعد مقرر، جبران شود.
ما وقتی به عنوان شهروند، از شانس ادواری انتخاب (خوب یا بد) برخورداریم، سهم عقلانیت در پروسه منتهی به انتخاب ما، بیشتر و سهم هیجان کمتر از زمانی است که شانس انتخاب ما نتیجه شورش، انقلاب و خلاء قدرت ناشی از مداخله خارجی است. جبران اشتباهات آسانتر و هزینه انتخاب اشتباه رأیدهندگان در انتخابات هم، به مراتب کمتر از فجایعی است که ممکن است در پروسه انقلاب، شورش یا مداخله خارجی باشد.
هدف غایی انتخابات
انتخابات صرفا یک ژست دموکراتیک نیست و تنها یک وسیله است. وسیلهای برای یافتن بهترین تیم از میان بهترین استعدادهای جامعه برای مدیریت اقتصاد و سیاست و بقیه امور عمومی در حوزه دولتی. بهخصوص در جوامع محروم از سنتهای دموکراتیک، آرای مردم میتواند بهسادگی از سوی بیمسئولیتترین سیاستمداران با دادن وعدههای پوپولیستی غیرعملی، کسب شود. در اصل هیچ تضمینی نیست که دادن اختیار انتخاب به شهروندان، منجر به سر کار آمدن پوپولیستها و نیروهای دشمن دموکراسی نشود. هدف عالی هر انتخاباتی از نظر تئوریهای علم سیاست، سر کار آمدن یک تیم لایق برای بهبود امور عمومی جامعه است. هدفی که در نتیجه عوامل بسیاری، میتواند برآورده نشود.
«انقلاب اسلامی ایران» چه بود؟
انقلابی که در ادامهاش تبدیل به «انقلاب اسلامی ایران» شد، تلاش نجیبانه و عادلانه اهالی یک کشور برای بهتر کردن اوضاع خود بود. شهروندان ایران در آن سالها از هر جهت ناراضی بودند. اوضاع اقتصادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی چهار موضوع مهم در میان لیست طولانی عوامل نارضایتی بود. ما بهعنوان نسل ناراضی از اوضاع حاکم بر نیمه اول دهه ۱۳۵۰ حق داشتیم که خواهان بهبود اوضاع بشویم.
کارتل براندازی
اما آنچه در هیجانات انقلاب گم شد، «هدف» بود. هدف بهبودی جامعه، به یک کارتل براندازی تبدیل شد. از کمونیستها تا مذهبیون، ناسیونالیستهای جبهه ملی و هر نیروی کوچک و بزرگ دیگری، در این کارتل گردآمدند. وقتی که آیتالله خمینی در سخنرانی خود در بهشت زهرا، وعده مجانی کردن آب، برق و اتوبوس را داد و وقتی که گفت علاوه بر ساختن مسکن، قرار است ما را «به مقام انسانیت» برساند و دنیا و آخرت ما را یکجا آباد خواهد کرد، صدایی از هزاران عالم و ملیونها شهروند برنخاست که این چگونه ممکن است؟ اگر هدف ما «براندازی» صرف نبود و ما هدف را «بهبود اوضاع» (در حرف و عمل کنکرت) تعریف کرده بودیم، دو خبط زیر را نبایستی مرتکب میشدیم:
۱. باید در قبال این وعده تعریفنشده، گل و گشاد و فاقد هر نمونه جهانی، عکسالعمل نشان میدادیم. قیمت برق، آب، اتوبوس و مسکن معلوم بود و کل بودجه لازم برای اجرایی شدن این وعدهها، قابل محاسبه بود. چرا کسی این کار را نکرد؟ این خبط، یک علت داشت: جامعه فاقد تجربه دموکراتیک بود و هرگز شانس آزمون-خطا و اصلاح از طریق رفتن به پای صندوقهای رأی نیافته بود. در نتیجه در مسیر راه خود از نامههای سرگشاده سالهای قبل از انقلاب تا سخنرانی آیتالله خمینی در بهشت زهرا، هدف اولیه «بهبود اوضاع» به مثابه یک امر اثباتی، جای خود را به «براندازی» (امری از جنس نفی) داده بود.
۲. به فرض اینکه وعدههای فوق (و هزاران وعده دیگر از جنس آنها) عملی بودند. در همچو صورتی بایستی صلاحیت تیمی را که وعده اجرای آنها را میداد، کنترل میکردیم. هیچ روستایی ساختن یک کلبه ساده را به فردی بیتجربه واگذار نمیکند. از مجموع تیمی که از طریق انقلاب به قدرت رسیدند، تنها مهدی بازرگان سابقه محدود مدیریتی را داشت. (مدیریت سازمان آب تهران در دوره مصدق) دلیل ارتکاب این خبط هم همان علت مذکور در توضیح خبط قبلی بود.
نتیجه انقلاب
نتیجه تبدیل شدن جنبش تقاضای بهبود به جنبش براندازی (صرفنظر از اینکه این تبدیل چقدر طبیعی و چه اندازه قانونمند بود)، آن شد که ما به «هدف» خود نائل شدیم و نه بیشتر. هدف، همانا براندازی رژیم قبلی بود. البته انقلاب تنها در آخرین ماههای آنقلاب به جنبش براندازی تبدیل نشده بود. این اراده خود ویرانگر برای تخریب، سابقه طولانی داشت. این جنبش برانداز، نه در جریان جنبش پوپولیستی مصدق و نه در هیچ فرصت دیگری، نگران چیزی به نام بدتر شدن اوضاع نبود. این جنبش، شاه و دربار و دستگاهش را جماعتی سادیست و عامل بیگانه میدانست که عامدانه خواهان جامعهای بهتر نیستند. یعنی مشکل را در «خواستن» (شاه) میدیدند و نه در در توانایی او و سیستم تحت مدیریتش. اپوزیسیون رژیم سلطنتی در حالی که بهترین برخوردش با اصلاحات موسوم به «انقلاب سفید» (شامل اصلاحات ارضی و دادن حق رأی به زنان) چیزی جز سکوت نبود از خیزش ارتجاعی خمینی و فدائیان اسلام در سال ۱۳۴۲ جانانه دفاع کرده بود.
حزب عدالت و توسعه چیست؟
اگر کسی در سالهای بحرانی پایان قرن بیستم نگاهی به ترکیه غرق در بحران از همه قلم انداخته بود، میتوانست این سوآل بهجا را مطرح کند که چرا مردمی صدها سال بر بخشهای مهمی از سه قاره جهان مقتدارانه حکم راندهاند، فکری از میان خود برای حل معضلات خود تولید نمیکنند تا در مقام بعدی آن را به تیمی با صلاحیت برای اجرا بسپارند؟ حزب عدالت و توسعه تجسم این فکر و تیم لازم برای عملی کردن آن است. در ۱۶ سال گذشته بسیاری از بحرانهای مزمن جامعه ترکیه در دهههای پایانی قرن بیستم حل شده است و در مواردی مثل تبعیض علیه اقلیتهای ملی، گامهای بزرگی برداشته شده است.
اوضاع امروز
حل بحرانهای بیشمار ترکیه، جامعه را در قبال یک مسئله دشوار قرار داده است: عبور از حالت بینابینی (مابین ترکیه قدیم و استانداردی اروپایی در اقتصاد و دموکراسی) به مرحله بعدی. حزب عدالت و توسعه (با یا بدون دلایل موجهی) در ۵ سال اخیر در جا زده و نشانههای نخوت ناشی از اقتدار طولانی، بیابتکاری و فقر فکری را از خود نشان داده است. همانطور که ما در نیمه اول دهه ۱۳۵۰ حق داشتیم خواهان «بهبود اوضاع» باشیم، جامعه ترکیه (شامل اپوزیسیون و طرفداران حاکمیت حزب عدالت و توسعه) بهحق خواهان بالا رفتن استاندارد زندگی خود از نظر رفاه مادی و حقوق دموکراتیک هستند. همانطور که نسل ما مؤظف به شکرگزاری به درگاه حاکمیت رژیم قبلی بهخاطر رفورمها و بالارفتن سطح زندگی در دهه آخر منتهی به انقلاب نبود، مردم ترکیه نیز، قرار نیست و قصد ندارند که تا ابد بهخاطر کارهای انجام شده از سوی اقتدار سیاسی فعلی به آن رأی بدهند.
دو آلترناتیو موجود
هرچند درست مثل انقلاب ایران، همه ترکیه خواهان بهبود اوضاع است، اما برخلاف جنبش انقلابی ۱۳۵۶-۱۳۵۷ در ایران، جامعه ترکیه در جستجوی راه حل، یکپارچه نیست. نیمی از جامعه که دیروز رأی به ادامه حکومت حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان دادند، به آن بهبودی که اپوزیسیون شکست خورده وعده میدادند، باور نکردند. این عدم باور، به معنی رضایت از اوضاع فعلی نیست. این اکثریت شکننده رأی دهنده به حزب عدالت و توسعه، کمتر از اپوزیسیون شکست خورده، خواهان تغییر و بهبودی نیست. دو آلترناتیو پیش روی ترکیه در انتخابات دیروز، اعلام رضایت و عدم رضایت از وضع موجود نبود. رأی دهندگان در انتخابات دیروز دو آلترناتیو زیر را در برابر خود داشتند:
۱. اعتماد کردن به وعدههای اپوزیسیون و اعتماد کردن به تیم رهبری اپوزیسیون برای بهبود اوضاع.
۲. ارزیابی اینکه وعدههای اپوزیسیون غیر واقعی است و اگر هم واقعی است، تیم موجود اپوزیسیون برای عملی کردن آنها از سابقه مناسب و صلاحیت مدیریتی لازم برخوردار نیست.
هیچ کس در جمهوری ترکیه ناتوان از دیدن فرق فاحش حقوق دموکراتیک شهروندان آلمانی و رفاه موجود در آلمان با نمونه ترکیهای این پدیدهها نیست. در نتیجه منطقی است که آحاد این کشور (شامل وفادارترین طرفداران حزب عدالت وتوسعه)، خواهان بهبود اوضاع در جهت کمتر کردن فاصله با آلمان و دیگر کشورهای پیشرفته باشند. بر اساس نتایج حاصله، استنباط اکثریت تعیینکننده رأی دهندگان ترکیه در انتخابات دیروز، اپوزیسیون موجود در ترکیه را لایق و توانا برای بهبود اوضاع ترکیه نیافتند. این در حالی بود که میزان وعدههای اقتصادی اپوزیسیون بیش از دو برابر بودجه سالانه کشور بود.
شکست «پروژه انقلاب اسلامی»
وعده افشای ده هزار پرونده خیانت در آرشیو شرکت نفت ایران و انگلیس، وعده واریز روزانه سیصد هزار لیره استرلینگ پول نفت به حساب مردم (از سوی دکتر مصدق) یا وعده مجانی کردن آب و برق و اتوبوس (از سوی آیتالله خمینی) و نیز وعده آوردن نفت بر سر سفره مردم (از سوی دکتر محمود احمدینژاد) در جلب حمایت بخش مهمی از آرای مردم در جریان یک جنبش انقلابی یا انتخابات مهندسی شده، مؤثر بودند. اما وعده ایجاد محل کار، وعده پایین آوردن نرخ بیکاری به ۶٫۴ درصد (شش و چهار دهم درصد)، وعده پایین آوردن نرخ دلار، وعده بذل و بخششهایی معادل دو برابر بودجه کل کشور، وعده حل تبعیضات علیه اقلیتها (از سوی جریاناتی که معمار و مجری این تبعیضات بودهاند)، نمایش بستگان محجبه در جریان کارزار انتخاباتی (از سوی کسی که امضا کننده لایحه سلب آزادی انتخاب پوشش زنان بوده است)، شروع و پایان وعدهها و میتینگهای انتخاباتی با نام الله(!)، ادعای اینکه «من سی سال است هرروز، نماز جمعه میخوانم»(!) (بهجای اینکه بگوید هر هفته) از سوی صاحب یک دیوان اشعار اروتیکی، ادعای اینکه ما فقیر فقرا هستیم از سوی نماینده حزبی که تبعیض و تحقیر اکثریت فقیر مردم بخشی از سنت و تاریخ آن است، و دهها و صدها وعده و ژست انتخاباتی از سوی اکثریتی از رأی دهندگان ترکیه در انتخابات دیروز، صمیمانه ارزیابی نشد و نمره قبولی نگرفت.
«انقلاب اسلامی» به معنی آنچه در ایران اتفاق افتاد، یعنی وارد شدن به یک ماجراجویی از طریق دل دادن به وعدههایی که فریب بودن آنها را هر آدم عاقلی میتواند حدس بزند، در انتخابات دیروز شکست خورد. ترکیه نیازمند فکری جدید برای پیشرفت و تیمی معتبر برای عملی کردن آن فکر است. این فکر جدید میتواند از میان احزاب و سیاسیون فعلی باشد یا از جایی دیگر کپی برداری شود اما تیمی که بتواند آن را اجرایی کند، بایستی ابتدا اعتماد رأی دهندگان را کسب کند. در این ایستگاه کنترل است که صلاحیت تیم مدعی، بر اساس گذشته مدعیان مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. کسانی که در دوره اقتدار آنها نرخ متوسط تورم طی ده سال مداوم بالای ۷۴ درصد بوده است، میتوانند از نرخ تورم ۱۰ درصدی امروزی انتقاد کنند. این حق شهروندی و حق دموکراتیک آنهاست، اما رأی دادن یا ندادن به چنین تیمی هم، جزو حقوق رأی دهندگان است. اکثریتی از رأی دهندگان در انتخابات ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۸ احتمالا با چنین نگاهی، دست رد به سینه اپوزیسیون ترکیه و وعدههای بیشمار آن زدند.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|