سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
عالمان و عارفان، و روشنفکران دینی، «استادان گرامی»!
چند هفتهای از امضای قرارداد هستهای میان جمهوری اسلامی ایران با شش قدرت بزرگ جهانی نگذشته بود که اینجانب در نامهای سرگشاده، خطاب به دکتر عبدالکریم سروش نوشتم که: «همانگونه که میدانید پس از توافق نامهی اتمی جمهوری اسلامی ایران با شش قدرت بزرگ جهانی، تنش میان کشور اسرائیل با جمهوری اسلامی به نقطهٔ اوج تازه و بس خطرناکی رسیده و اگر کنگره آمریکا هم آن توافقنامه را تصویب و تایید بکند، باز بیم آن میرود که دست راستیهای افراطی اسرائیلی با یاری افراطیهای سعودی و محافظه کاران غربی-آمریکايی در ناکام و ناکار کردن آن توافقنامهی تاریخی، خصمانهتر عمل کنند و دولت و ملت ایران و مردم منطقه را از تلهٔ درگیری هستهای و غیره بیرون نیامده، به چاه درگیری دیگری بیندازند. و در این طرف، فرماندهان بسیجیها و پاسداران نظام فقاهتی نیز بیکار ننشستهاند، یعنی در ستیزهجویی با موجودیت اسرائیل و در دشمنی با آمریکا هیچ فرصت تازهای را از دست نمیدهند و آرام و قراری در دشمن تراشی ندارند.»*
وااسفا که آن پیشبینی درست از آب در آمد، يعنی آقای خامنهای و عوامل و شرکایش آنقدر خرابکاری و بد عمل کردند، آنقدر بر طبل ضديّت با آمریکا و اسرائیل کوبیدند و فحّاشی کردند که تمامی بهانههای لازم برای خروج از برجام و دشمنی آشکار با ایران در اختیار ترامپ رئیس جمهوری آمریکا قرار گرفت، و اوضاعی چنین نگران کننده و بس خطرناک، که اکنون شاهد و ناظرش هستیم، پدید آمد؛ در واقع باز هم اثبات شد که: تنشزدايی با آمریکا از مسیر تنشزدایی با اسرائیل میگذرد؛ رفع تحریمهايی که علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال میشود، با رفع تهدیدهايی که «حضرت آقا» بلا انقطاع علیه اسرائیل میکند، ممکن و میسّر میشود؛ و در نهایت، کسب حمایت و دوستی دولت آمریکا، و زندگی در امنیّت و صلح سراسری با همسایهها در خاورمیانه و غرب آسیا، از مسیر شناسايی و کسب دوستی و اعتماد دولت و ملّت اسرائیل میگذرد!
«خصومت با موجودیت اسرائیل، محور اصلی درگیریهای خاورمیانه»
از طرفی آسیبشناسی روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای «منطقه» بویژه با ممالک عربی نشان میدهد که خصومت و دشمنی آشکار و علنی آقای خمینی و خامنهای با موجودیت ملت اسرائیل، مهمترین و اثرگذارترین عامل در روابط میان تهران با پایتختهای ممالک عربی و حامیان و متحدان بین المللی آنها بوده است. به عنوان نمونه: حمایت و دفاع قاطع جمهوری اسلامی از بشار اسد در سوریه، از حزبالله در لبنان و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین... به این سبب است که آنها ضدّ موجودیت اسرائیلاند و خط مقدم «مقاومت» در برابر اسرائیل را شکل میدهند. یا از حوثیها و انصارالله یمنی به این سبب، چنین حمایت و پشتیبانی میکند که آنها نه فقط بر ضدّ سعودیها، بل مخالف جدّی موجودیت ملت اسرائیلاند.
از جهتی، «نظام فقاهتی» با سران مصر، سادات و مبارک، کار را به قهر و دشمنی کشانید، چون قاهره و تلآویو وارد روند صلح و پروسهی پایان «درگیریها» شده بودند؛ با یاسر عرفات رهبر فلسطینیها هم آنجور دشمن شد و سخت تحقیرش کرد، چون عرفات تن به صلح و سازش با اسرائیل داده و قرارداد صلح اسرائیل و فلسطین، معروف به موافقت نامهی اسلو را -سال ۱۹۹۳ میلادی - امضاء کرده بود. با اردنهاشمی و ملک حسین نیز در افتاد، زیرا پادشاه اردنهاشمی هم یک سال بعد از عرفات به روند صلح پیوست و با اسرائیل قرارداد صلح و دوستی امضاء کرد. با سعودی و شیوخ خلیج فارس، ستیزهجویی را تشدید کرد و به نزاع عقیدتی و ایدئولوژیکی پرداخت، چون آنها حامی گفتگوی صلح، و موافق ایدهٔ دو ملت و دو دولت اسرائیلی و فلسطینی شده بودند. افزون بر اینها به یقین میتوان گفت که سردی روابط جمهوری اسلامی با جمهوری آذربایجان و دولت خودمختار کردستان عراق هم قسماً به روابط خوب و دوستانهٔ باکو و اربیل با اسرائیل برمیگردد!
باری نتایج مترتب بر این سیاست خارجی ایران- بربادده، براحدی پوشیده نیست. سران نظام فقاهتی غرق در خوش خیالی ایدئولوژیکی، گمان میبردند که با فلسطینیتر شدن از یاسر عرفات، مخالفت با گفتگوی صلح در منطقه، و شعار نابودی اسرائیل سردادن، میتوانند دل و دین عرب سنّی را تصرف کنند و مبارزهٔ آوارگان فلسطینی و اختلافات اعراب با اسرائیل را، به جنگ و جهادی انقلابی- اسلامی در منطقه تبدیل نمایند، و از این طریق، به آرمان و آرزوی خود که برانداختن رژیمهای هوادار آمریکا در خاورمیانه، و ولایت و آقایی بر «امّت متحد اسلامی- انقلابی منطقه» است، دست یابند!
ولی این «حضرات آیات» گز نکرده بریده بودند و از زور و قدرت اسرائیل در بدنام و منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران، و تحریم و تخریب اقتصاد ایران، و تهدید هستی و تمامیت ارضی آن غافل بودند؛ طرفه آنکه نه تنها «حضرت آقا» و فقها و سپاه قدسش، بل بخش عظیمی از جامعهٔ سیاسی و روشنفکری، و شخصیتهای ملی و میهنی بهویژه روشنفکران مذهبی، صادقانه میگویم و نکته میگیرم، که هنوز که هنوز است در خواب خیالاند و عمق چاه فاجعهای را که با هیستری اسرائیلستیزی «حضرات فقها» پیش پای ملت ایران و ملل منطقه کنده شده نمیبینند؛ چرا، چرا چنین شده؟ چرا تودهٔ عادی ملت درک مطلب کرده اما عالم و روشنفکر دینی تن به قبول واقعیت نمیدهد؟ در حالی که مردم نگرانند و معترضانه فریاد میزنند که: ایران دارد از دست میرود، دارد قربانی اسرائیلستیزی «حضرات» میشود...، ولی از این دسته از روشنفکران صدای اعتراضی در حمایت از خواست تودهی میلیونی ملت ایران شنیده نمیشود!
باز هم هزار آفرین بر دلیری روشنفکران سابقا انقلابی و چپی که امروزه روشن و آشکارا معترض این سیاست ویرانگراند، و بانوشتن مقالههای روشنگرانه و امضاء و انتشار اطلاعیههای جمعی، موضوع بحث و رابطه با اسرائیل را از صورت تابو و بحث ممنوعه بیرون آورده و به بحثی سیاسی- استراتژیک و عمومی تبدیل نمودهاند. در این میان، افراد سیاسی صاحب نامی نیز هستند که از این «مراحل» هم فراتر رفته، موضوع شناسايی اسرائیل را ضرورتی برای جنبش دمکراسیخواهی ایران تلقی میکنند و سالهاست که براهمیت و ضرورت این امر تاکید میورزند!**
باری ملت ایران نیک دریافته که سیاست خارجی نظام فقاهتی که بر محور اسرائیل ستیزی در منطقه قرار گرفته، نه سودی به آوارهی فلسطینی داده، نه امتیازی از اسرائیل گرفته، و نه مددی به ایرانی رسانده؛ صد البته که فلسطینی را متفرقتر، دست راستی اسرائیلی را قویتر، و ملت ایران را فقیرتر و ضعیفتر و آسیب پذیرتر کرده، و به محور اصلی درگیریهای اسفبار فعلی خاورمیانه تبدیل شده است و از اینروست که: ایدهی تنشزدایی با اسرائیل، و عدم مداخله در امور فلسطین و لبنان و غیره، امروزه به یک خواست ملی سراسری درایران تبدیل گشته، حتی در خبر است که به محافل دولتی و حوزههای مذهبی نیز راه یافته. وااسفا که این خواست بهحق ملی و بینالمللی از حمایت و پشتیبانی جدی جامعه روشنفکری مذهبی ایران برخوردار نیست، در واقع نقطه ضعف این خواست صلحطلبانه همینجاست که سرآمدان سیاسی و فکری، خاصه روشنفکران مذهبی ما در اینباره ساکتاند و حرفی نمیزنند...
نتیجه اینکه، اگر روشنفکران دینی و شخصیتهای ملی و مذهبی، مثل استاد شبستری و مصطفی ملکیان و یا آقایان: اشکوری و سروش و احمد و محمود صدری و عبدالعلی بازرگان و دیگر روشنفکران صاحب نام... به این حرکت سازنده و صلحطلبانهٔ ملی وصل شوند، آنگاه تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اجتناب ناپذیر خواهد شد. در معنا نظام فقاهتی محکوم به این «تغییر» است، زیرا وقت بیگفتگوی این تغییر محوری در جهت صلح و سازندگی فرارسیده است. از یاد نبریم که برتر از نیروی «تغییر» در این جهان خاک یافت نمیشود؛ اگر سرآمدان فکری ما آواز این خواست برای «تغییر» را بشنوند، و چارهای دنیاپسند بیندیشند، «رژیم ملایان» ناچار از تسلیم و تغییر خواهد بود...والسّلام!
* جای خالی سروش، درج در سایت ایران امروز
** ناصرکاخساز
محمد ارسی تگزاس
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
■ هرحکومت فاشیستی نیازمند یک دشمن خارجی است. و اگر دشمن خارجی هم وجود نداشته باشد باید آنرا خلق کند. برای حکومت اسلامی حرجی نیست اگر بر طبل ضدیت با آمریکا و اسراییل بکوبد (در حالیکه بیش از پنج هزار آقازاده با پولهای بادآورده در آنجا زندگی میکنند) افسوس بحال آن روشنفکرانی است که بدام این توطعه گرفتار شدهاند. دشمنی با اسراییل هیچ رابطهای با منافع ملی ما ندارد، اعم از اینکه حکومتی فاشیستی باشد یا نه. آقایانی که دلشان برای فلسطین کباب است میتوانند گروه گروه به مقاومت فلسطین ملحق شوند که من هیچ مخالفتی نخواهم کرد ولی دولت ایران حق ندارد به این رابطه خصمانه ادامه دهد و با این کار کشور ما را بنابودی بکشاند، حتی ما نمیتوانیم با آمریکا رابطه عادی داشته باشیم ولی با اسراییل دشمنی کنیم. ایجاد یک رابطه سالم با آمریکا از دروازه های اسراییل میگذرد. و نمیدانم این دوستان ملی مذهبی چرا هیچ خصومتی با روسیه و چین و میانمار ندارند که تعداد مسلمانان کشته شده توسط آنها صدها برابر تلفات فلسطینیان است.
و الله اعلم
الماسی
■ با سلام خدمت جناب ارسی عزیز
این چندمین مقاله ارزشمند حضرتعالی در رابطه با ضرورت عادی سازی و پایان دادن به سیاست ایران بر باد ده دشمنی با اسراییل است. جای بسی شگفتی است که «روشنفکران » مذهبی ما چگونه است که این ضرورت را درک نکرده و بنوعی همسویی با رژیم ملایان تن داده و در چارچوب خط قرمزهای آنها حرکت می کنند. این روزها شاهد تظاهرات خودجوش و گسترده در اعتراض به گرانی و اوضاع فاجعه بار اقتصادی هستیم و میبینیم که توده عادی مردم به درستی به آسیب شناسی اوضاع کشور پی بردهاند و بجای شعارهای معیشتی درخواست بازنگری و اصلاح سیاست خارجی میدهند. زیرا بهدرستی دریافتهاند که مشکل اصلی و اساسی کشور ادامه این سیاست مخرب اسراییل ستیزی است.
اینک چه جای بحث در باره آرائ امام غزالی و مولانا و عمر و عثمان و عمرو و زید است. واقعا این آقایان را چه میشود و چرا حاضر نیستند پا پیش بگذارند و دردی از این ملت نگون بخت دوا کنند. بهرحال باید گفت که با ادامه سکوتشان بعید میدانم در آینده کشور بتوانند نقشی داشته باشند.
لازم به ذکر است که اصولا این سیاست بیخردانه از انبان خمینی آنهم بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ بیرون آمد و همه را از روشنفکران چپ وراست گرفته تا رژیم پهلوی را در چنبره خود گرفت. و در تمامی این سالها ملت ایران را با یک موضوعی که ابدا مسئله ما نیست درگیر کرده است.
ضمن تشکر دوباره از اندیشه های گرانقدرتان عرض میکنم که شما برای ثبت در تاریخ مینویسید، باشد که نسلهای آینده به آن به دیده تکریم خواهند نگریست.
قلمتان پر توان و راهتان پر رهرو باد
■ آقای ارسی گرامی
من هم ضمن تایید محتوای مقاله شما با هرگونه سیاست ضد اسرائیلی از جانب جمهوری اسلامی که کاملا به ضرر فلسطینی ها هم هست و باعث تقویت افراطیون راست اسرائیل میشود مخالفم.
درود بر شما / واکر
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|