يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
بدنبال مذاکرات بیسابقه دو رهبر کره شمالی و امریکا، طبیعتا این سوال برای بسیاری از ایرانیان پیش میآید که اگر این دو دشمن دیرین که تا همین اواخر تا مرز جنگ پیش رفته بودند، میتوانند بر سر میز مذاکره بنشینند، چرا حکومت اسلامی ایران و دولت آمریکا نتوانند رو در رو به مذاکره بپردازند؟ و نیز بسیار عادی و طبیعی است که بسیاری ازمردم ایران آرزومند پایان تنشها و دشمنیها بین ایران و آمریکا، و امیدوار باشند که حکومت جمهوری اسلامی نیز از این طریق روابط خود را با جامعه بین الملل و بویژه دولتهای غربی عادی نماید.
اما آنچه که در عالم واقعیت تعیین کننده و رقم زننده تحولات و حوادث میباشد معمولا آرزوها و امیدهای ما نیستند، حتی اگر صدها نفر، همراه با هم، این آرزو را فریاد زنند و اعلام نمایند!
البته معمولا ما انسانها موقعی ابراز امیدواری میکنیم و آرزومند تحقق یک امر میشویم و یا دست به دعا بر میداریم که از عوامل و امکانات لازم برای پیش بینی تحولات آینده برخوردار نباشیم؛ ناتوانی و عدم امکاناتی که عمدتا نیز بر آن واقفیم.
مشکل اما از هنگامی آغاز میشود که آدمی چشمان خود را بر روی واقعیتها ببندد و یا از زاویه خاصِ بینشی و ایدئولوژیک به واقعیتها بنگرد و بهجای آرزو و دعا دچار خیال بافی شود. برای مثال در بیانیه بیش از صد نفر از فعالین سیاسی ایران که خواهان و حامی مذاکره مستقیم بین دولت ایران و دولت امریکا شدهاند، آمده است: «انقلاب بهمن ۵۷ در عرصه بینالملل بدنبال اعمال سیاست «موازنه منفی» و «نه شرقی و نه غربی» بود.»
در همین یک جمله کوتاه یک اشتباه فاحش دیده میشود که ظاهرا نویسندگان و امضا کنندگان بیانیه یا آگاهانه این جمله را نوشتهاند و یا نا آگاهانه و به سادگی از روی آن عبور کردهاند. مترادف قراردادن سیاست «موازنه منفی» که یاد آور سیاستهای ملی دکتر محمد مصدق است با سیاست «نه شرقی و نه غربی» که یک سیاست راهبردیِ ایدئولوژیک در انقلاب اسلامی بود انحراف و اشتباه بزرگی است که در این بیانیه دیده میشود؛ بویژه زمانی که نویسندگان و امضا کنندگان بیانه مزبور در ادامه میآورند: «این اما به هیچوجه به معنای یک جدال و قهر بیپایان و پرهزینه نبوده است.»
جالب اما این واقعیت است که نویسندگان و امضا کنندگان بیانیه در حالی خواهان مذاکره و تفاهم با امریکا شدهاند که خود در طی چهار دهه گذشته در زمینه مذاکرات و تفاهمات بین خود همواره ناموفق بوده اند!
البته این یک واقعیت است که سیاست موازنه منفی دکتر مصدق یک سیاست ایدئولوژیک و حزبی نبود و هرگز نمیتوانست به یک «جدال و قهر بیپایان» منتهی شود. اما سیاست نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی قبل از اینکه یک سیاست راهبردی در زمینه مناسبات بین المللی باشد یک سیاست حزبی و ایدئولوژیک بود و اسلامیتِ انقلاب سال ۱۳۵۷ و نظام سیاسی جدید را در مقابل کمونیسم شرقی و کاپیتالیسم غربی قرار میداد و به نمایش میگذاشت. واقعیتی که آگاهانه و یا نا آگاهانه مورد توجه نویسندگان و امضا کنندگان بیانیه قرار نگرفته است. واقعیتی که یکی از مبانی ایدُولوژیک جمهوری اسلامی را تشکیل میداد و بر مبنای آن جمهوری اسلامی مدعی یک نظام و الگوی جدید برای مناسبات داخلی خود و حتی بینالمللی بود. ادعایی که از همان ابتدا تخم تنش و جنگ با نظم بین الملل را کاشت.
در حقیقت سایه اسلام سیاسی و فقاهتی همواره بر سیاست خارجی و مناسبات بینالمللی حکومت جمهوری اسلامی سنگینی میکرده و اگر هم جمهوری اسلامی پای میز مذاکره آمده است نه از روی اعتقاد به مسالمت و تفاهم بلکه از روی اجبار و به نشانه تسلیم بوده است.
موقعیت داخلی کشورهایی که همچنان سایه سنگین اعتقادات افراطی و ایدُولوژیک مذهبی بر افکار و مناسبات اجتماعی سنگینی میکند نیز این حقیقت را بخوبی و آشکاری نشان میدهد؛ که تا زمانی که این سایه سنگین ایدُولوژیک و افراطی برداشته نشود راه مصالحه و تفاهم همجنان بسته میماند. ما این حقیقت را در بن بستی که جوامعی مانند افغانستان و پاکستان، بدلیل حضور گروههای افراطی، در آن گرفتار آمدهاند مشاهده میکنیم. حتی با وجودیکه هندوستان یکی از بزرگترین دمکراسیها نامیده میشود، این کشور نیز همواره از حضور سنگین سکتهای مذهبی رنج برده است. بمب گذاریها و ترورهایی که ریشه مذهبی دارند نیز در این کشور کم نبودهاند. در گذشته نه چندان دور ایرلند شمالی نیز دقیقا بخاطر اختلافات عمیق مذهبی دچار بن بست کامل شده بود.
البته تجربه همین کشورها نشان میدهد که به هر میزان سایه مذاهب و ادیان بر سیاست سبکتر و رقیق تر شده است یخهای روابط بین گروهها و طبقات اجتماعی نیز رو به ذوب شدن گذاشتهاند.
بنابراین اگر هم قرار است از طریق بیانیه از حکومت جمهوری اسلامی و بویژه رهبری آن درخواستی صورت گیرد باید دست روی ریشه اصلی همه این تنشها و دشمنتراشی گذاشته شود و از حکومت جمهوری اسلامی خواست که از همین امروز شعارهای مرگ…. را تعطیل کند، مانع از آتش زدن پرچمهای آمریکا و اسراُییل گردد و مهمتر از هر چیز علی خامنهای دست از دشمنیهای هیستریک خود با امریکا و اسراُییل بردارد، اقداماتی که تنها با برداشته شدن سایه سنگین شیعه گری و اسلام سیاسی شانس و امکان تحقق دارند. فرایندی که از طریق درخواست از حکومت و بیانیه به پیش نخواهد رفت بلکه باید بر دوش مردم ایران و مخالفین حکومت اسلامی حمل شود.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|