iran-emrooz.net | Sat, 18.03.2006, 20:35
چهار نعل به سوی فاجعه
محمد ارسی
|
از شیکاگو
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
شنبه ٢٧ اسفند ١٣٨٤
ظاهر حوادث و وقایع مربوط به ایران، نشان از آن دارد که "قصهی پرغصهی کشور ایران" با شتابی تمام به پابان فاجعه بار کارخود نزدیک میشود.
زیرا با هرگونه دستگاه محاسبهیی و یا از هر زاویهی دیدی به وضع موجود جهان و موضعگیریهای آمریکا و ایران بنگریم، حملهی نظامی همه جانبهی آمریکا به ایران قطعی است و فقط یک حادثه تکان دهندهی غیرمترقبه و یا تسلیم بیقید و شرط حکومت اسلامی در برابر خواستهای واشنگتن جلوی چنان تهاجمی را میتواند بگیرد.
این قصهی پرغصهی بدفرجام را حاکمان رژیم فقاهتی نه به تنهایی بل با یاری و همکاری غیرمستقیم مخالفان گوناگون خود به گونه یی نوشته است که در اوضاع دشوار کنونی، نه راه گریزی مانده و نه دست ستیزی.
البته راست گفتهاند که "تاریخ را در جایی ننوشتهاند" یعنی با یک حادثه تکان دهنده غیرمنتظره همه چیز ممکن است تغییر کند. مثلا:
- یک جنبش دمکراتیک سراسری در ایران، میتواند به این ماجراهای شوم و مسخرهیی که در جریان است پایان دهد.
- یک کودتای نیروهای اعتدالی شاید کارساز باشد.
- در سطح بین المللی تغییر موضع چین و روسیه به نفع ایران، از لَت و پاره شدن ایران میتواند جلوگیری کند و یا تغییرات داخلی ناگهانی در خود آمریکا جهت کارها را تغییر دهد.
اما واقعیتهای عینی موجود از چنین تحولاتی نشانی نمیدهند در نتیجه طبیعی و منطقی است که بگوییم: اگر اوضاع و احوال بین المللی با همین روال کنونی خود پیش رود، برخورد نظامی مرگبار با آمریکا و ناتو در زمانی نه چندان دور قطعی و حتمی است.
زیرا دستگاه اداری جورج بوش تصمیم خود را برای تغییر رژیم در ایران به هر قیمت ممکن که باشد گرفته، مصمم است که با هر وسیلهی موجود، سخت ترین گره سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را به زور بگشاید.
اختلاف اساسی آمریکا با ایران بر سر چیست؟
مقامات آمریکایی، بعد از سقوط طالبان و صدام، تسلیم معمرالقذافی لیبی و کنترل گام به گام کرهی شمالی (که بایاری چین صورت میگیرد) هم اکنون، حکومت اسلامی ایران را تبلور اساسی ترین مشکلات خارجی آمریکا معرفی میکنند، میگویند:
- ایران در پی ساخت بمب اتمی و سلاحهای کشتار جمعی است.
- ایران، دارای نظامی غیر دمکراتیک و پایمال کنندهی حقوق بشر است
- حکومت ایران از تروریزم و آشوب در عراق و افغانستان و سراسر جهان حمایت میکند.
- رژیم حاکم بر ایران، پایگاه اصلی فاندامنتالیزم و تولید نفرت علیه آمریکا و اسراییل شده...
- حکومت اسلامی ایران، مخالف صلح میان اعراب و اسراییل و دشمن سرسخت وجود کشوری به نام اسراییل است... پس، "ضروری است که دولتی با چنین خصوصیات زیانبار و آزاردهنده یی را وقتی که به صلح و سازش تن ندهد به زور از میان برداشت".
اما واقعیت این است که دعوای اصلی آمریکا با ایران نه بر سر بمب اتمی و سلاحهای کشتار جمعی است، نه مسئله حقوق بشر است و نه قصهی حمایت از تروریزم در عراق و افغانستان علیه آمریکاست.
دعوای اساسی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، بر سر هیستری ضد اسراییلی و سیاست آمریکا ستیزی سران نظام فقاهتی است که در طول این ٢٧ سال گذشته، نابودی اسراییل و بدنام کردن آمریکا در خاورمیانه و دنیای اسلامی را، به امری مذهبی، ایدیولوژیکی و به سیاست جدی روزانه و سازش ناپذیر خود تبدیل کرده اند. در نتیجه ایران به مرکز تولید نفرت و خشونتِ عقیدتی علیه آمریکا و اسراییل مبدل شده است.
"ایران برندهی اصلی تحولات خاورمیانه"
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران، به رغم ستیزه جوییهای ایدئولوژیکی با اسراییل و آمریکا، که اساسا غیر منطقی، غیر مسئولانه، ضد منافع ملی مردم ایران میباشد در طی این ١٥ سال اخیر برندهی اصلی، و مفت و مجانی تحولاتی بوده که به یمن حضور قدرتمند آمریکا انجام گرفته است به عنوان نمونه:
١. با فروریزی اتحاد شوروی سابق، در اوایل دهه ی، ١٩٩٠، بر دو قرن فشار و تهدید و نفوذ روسیه در شمال ایران نقطهی پایان گذاشته شد و با تشکیل چندین کشور مسلمان و مسیحی در قفقاز و شمال خراسان و افغانستان، امکاناتی عظیم برای گسترش نفوذ اقتصادی و فرهنگی ایران فراهم آمد.
٢. طالبانِ متحجر ضد انسانِ ضد ایرانی، که دستشان به خونِ شیعیان افغانستان و دیپلماتهای ایرانی آلوده بود، با حملهی ارتش آمریکا ازبین رفت و به جای آن حکومتی بر سر کار آمد که دوستِ ملت ایران و زمینه ساز همکاریهای برادرانه دو ملت است.
٣. و نهایت امر اینکه، عراقِ بعثی درهم شکست و صدام ضد ایرانی به دادگاه عدل و داوری کشیده شد...
اکنون، جمهوری اسلامی ایران، با جمعیت ٧٠ میلیونی و وسعت خاکش، با شرایط استراتژیکی، منابع انرژی و ثروتهای ملی و معدنی اش، با نفوذ مذهبی و فرهنگی اش... تنها کشوری است که در کوته زمانی با کسب دوستی دو قدرت رو به رشد جهانی، یعنی هنوستان و چین کمونیست میتواند به قدرت رشک انگیز و برتر خاورمیانه، خلیج فارس و آسیای مرکزی مبدل گردد.
چنین ایرانی با ایدئولوژی ضد اسراییلی و آمریکا ستیزش، نیرویی جداً مزاحم برای آمریکا و قدرتی تهدید کننده و خطر آفرین برای اسراییل میتواند باشد.
در نتیجه طبیعی است که آمریکا و اسراییل که با هزاران بند و برنامه مشترک به هم پیوند خورده اند، در فضای مناسب بعد از سقوط طالبان و صدام، تضعیف و تجزیه و درهم شکستن ایرانِ زیرِ سلطهی فقهای ضداسراییلی و ضد آمریکایی را در دستور کار خود قرار دهند. دراین جاست که پندِ پرفسور هوشنگ امیر احمدی، محل نقل دارد که دلسوزانه میگوید:
"جمهوری اسلامی ایران، برای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه نیازمند دوستی با آمریکاست نه دشمنی با آن. خدای ناکرده اگر اختلافات کنونی به درگیری نظامی منجر شود، حملهی آمریکا به ایران چنان سخت خواهد بود که اگر به تجزیه کشور منتهی نشود، ایران را لااقل قرنی به عقب خواهد کشید."
"دشمنی با اسراییل، دوستی با آمریکا امری ناممکن است"
خطای پرزیان سرانِ نظام اسلامی ایران آن جاست که به عبث میکوشند تا مسایل و اختلافات ایدئولوژیکی خود با اسراییل را از مشکلات و اختلافاتی که با اروپا و آمریکا دارند اساساً جدا نشان دهند و برای هر یکی دفتر و دستکی جداگانه بسازند.
آنها ناتوان از درک این واقعیت علنی بوده اند که:
"فرهنگ و مدنیت غربی خاصه آمریکایی یک مدنیت بنیاداً یهودی-مسیحی است و نه مسیحی تنها.
به ویژه آمریکایی پس از جنگ دوم جهانی با تاسیس دولت اسراییل، با دنیای یهودی-اسراییلی یک کاسه و یگانه شده است" میگویند:
موارد اختلاف میان دولت مرکزی آمریکا با ایالات مختلفی که آمریکای شمالی را تشکیل داده در طول این ٦٠-٥٠ سال اخیر بسیار بیشتر از اختلافی بوده که با حکومتهای مختلف کشور اسراییل داشته...
طبیعی است که وقتی هستی و امنیت اسراییل مورد تهدید قرار بگیرد ایالات متحده آمریکا آن را آشکارا، تهدید امنیت و هستی خود تلقی کند.
وقتی سیاست خارجی ایرانِ زیرِ سلطهی فقهای افراطی، هر روز بیشتر از پیش "فلسطینی"، یعنی غیر ملی و ضد اسراییلی میشود، در طرف آمریکایی طبیعی است که سیاستی، اسراییلی شده را مشاهده کنیم.
به این سبب است که میگویییم، موضوع انرژی هسته یی و یا ماجرای نقض حقوق بشر در ایران همچون قصهی حمایت ایران از القاعده و بقایای نظام صدام بعثی فرع موضوع ایدئولوژیِ ضد اسراییلی و ضد آمریکایی جمهوری اسلامی است و فقط یک تبلیغ جنگی محسوب میشود. یادمان باشد که:
اگر جمهوری اسلامی ایران، امروز از صنعت هسته یی و صنایع موشکی خود دست بردارد، فردا چیز دیگری را ساز خواهند کرد تا به هدف اصلی خود که از بین بردن تواناییهای ایران در سلطهی ملایان ضداسراییلی-آمریکایی است، دست یابند.
نتیجه اینکه، وقتی حکومت اسلامی از هیستری ضد اسراییلی و آمریکا ستیزی خود، امری مقدس و ناموسی ساخته، طبیعی است که امکانِ هرگونه مانوور ضروری و عقب نشینی به موقع نیز از فقهای حاکم، سلب شود و چهار نعل به سوی خودکشی و شکست خود خواسته پیش روند...
"ناموسی کردن بخشی از منافع ملی"
تجربیات گذشته به ما میگویند: هر بار حاکمان و سیاست مداران ایرانی از امور مربوط به منافع ملی، موضوعی ناموسی درست کرده اند، عاقبت در ناچاری تمام همه منافع ملی را یکجا باخته اند...
در سال ١٩١١ مجلس مشروطه از حضور کارشناس آمریکایی امری ناموسی ساخت به اولتیماتوم روسیه تزاری بی توجه به تناسب نیروی موجود میان ایران و روسیه، نه گفت، لاجرم، مشروطه و مجلس و ایران را توأمان باخت.
در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز از آن موضوع، امری ناموسی ساخته شد و دموکراسی و حکومت ملی فدای نفتِ ملی شد..
در آن دو واقعه مهم ملی، سران مملکتِ ایران از منافع ملی مردم کشور دفاع میکردند ولی با اشتباه کوچکی که در محاسبات بین المللی کردند حکومتهای ملی را به باد فنا دادند.
تراژدی کنونی ایرانی این استکه حکومت اسلامی ایران از جهل و جنون و ستیزه جویی و از اهدافی ضد انسانی، از هیستری ضد اسراییلی و آمریکا ستیزی امری ناموسی ساخته که هیج خطِ ربطی با منافع ملی و خواستهای اکثریت ملت ایران که دوستی با غرب و شرق و اعراب و اسراییل است، ندارد. آقایان دارند، ملت ایران، ایران، حتی نظام سیاسی خود را فدای جهل و جنونی میکنند که در تاریخ حماقتهای بشری نظیر و نمونه یی بر آن نمیتوان یافت.
یعنی فقهای حاکم بر مملکت، میان مسئولیتهای ملی و مبارزاتِ خودخواهانه ایدئولوژیکی، دومی را انتخاب کرده اند.
روشن است که از خودِ حاکمان گرفته تا دولت و ملت و اپوزیسیون خونی حکومت... همه و همه قربانی این خودخواهی ایدئولوژیکی گردانندگان نظام حاکم بر ایران خواهند شد...
حال در این روزهای شومی که داریم به سر میبریم همهی راهها بسته نیست، با اندکی شعور و شرافت و شجاعت، میتوان غنی سازی اورانیوم را برای زمانی نامحدود متوقف کرد، بی هیچ قید و شرطی برای مذاکره با آمریکا اقدام نمود، اسراییل را به رسمیت شناخت و از صلح میان فلسطینی و اسراییلی با دلیری و درایت دفاع کرد و سپس راه تحول دموکراتیک را با انتخاباتی سالم و سازنده گام به گام فراهم آورد...
درک این فرمول ساده فقط و فقط با اندکی شعور و شرافت و شجاعت، مقدور و میسر است...
"بٌنجل فروشان معنوی" آیا ازین اندک مایه شعور و شرافت... برخورداند؟