يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سر انجام پس از سالها تلاش، خونریزی و فرصتسوزی، بیش از صد تن از کادرهای فدائی، در پایان یک همایش سه روزه، تاسیس حزبی جدید با نام حزب چپ ایران (فدائیان خلق) را اعلام کردند.
از برخوردهای کینه توزانه و احتمالا «به فرموده»، «نق زدن»های مرسوم و نیز ارزیابیهای شیفته وار و آرزو پرورانه که بگذریم، جامعه سیاسی ایرانی در یک هفتهای که از این حادثه گذشته، در مجموع واکنشی مثبت همراه با نگرانی و تردید، داشته است.
انتظار طبیعی از حزبی تازه تاسیس این بود که ریشهها و تبار خود را نه صرفا از منظری عاطفی، که از نگاهی تاریخی، سیاسی و برنامهای باز گوید و نسبت خود را با فرازهای مهم تاریخ ایران از جنبش مشروطه تا امروز روشن کند، تا جایگاه تاریخی امروزش قابل تشخیص و تبیین بشود.
کنگره در ایامی تشکیل شد، که کشور به تازگی شاهد خیزش سراسری دی ماه بود و جامعه، در حالی که در بحرانی عمیق و همهجانبه فرورفته، آبستن تندبادهای تازهایست که هر لحظه میتوانند از راه برسند. کنگره نمیتوانست نسبت به این وضعیت سرنوشتساز بیتفاوت باشد و بدان نپردازد.
ساختن ایران آزاد و آباد فردا، نیازمند آن است که احزاب از برنامه روشنی در پاسخ به امر حیاطی توسعه پایدار کشور، در پیوند با جهان پیچیده، متحول و در همتنیده امروز، برخوردار باشند و چالشهای اجتماعی و طبقاتی را به زبان « برنامه» ترجمه کنند تا بتوانند به حزبی اجتماعی بدل شوند.
تلاش کردم در سندی که با عنوان «به سوی حزب»(۱) به کنگره تقدیم شد، با این سه امر مهم، در حد مقدورات، تماسهای اولیه برقرار شود. حمایت حدود سی در صد نمایندگان کنگره از این سند، فضای عمومی کنگره و نیز تماسهای اسناد دیگر با مسایل حیاتی جامعه، این امید را تقویت کرد که کنگره سر آغاز راهی باشد که فرجام اولیه آن، فراروئی به سطح حزبی اجتماعی، صاحب تاریخ، به روز و آینده نگر باشد. اما ناتوانی کنگره در ورود جدی به این مسایل حیاتی و بویژه عدم تمایل به /یا عدم توانائی در/ تدوین، تصویب و انتشار سندی سیاسی، پیرامون اهم مسایل سیاسی روز، در کنار ناتوانی آن در ایجاد ارتباط با گذشته و آینده، طبعا کفه نگرانی را در مقابل کفه امید سنگین میکند. توجه به فضای نسبتا مسموم در اپوزیسیون خارج از کشور و این واقیعت که بخش بزرگی از حاضران در کنگره، در مهاجرت طولانی پیر شدهاند و بالای ۹۰ در آنها بالای ۵۰ ساله و اکثریت مطلقشان بالای ۶۰ ساله هستند، به افزایش امیدواریها و کاستن از نگرانیها کمک نمیکند. و این همه البته، نیمه خالی لیوانیست که نیمه پری هم دارد.
فدائیان پیکری زخمی دارند. بسیاری از آنها هنوز با کابوس یاد رفیقی که از خانه رفت و بر نگشت، رفیقی که از سلول روانه پشت دیوار الله اکبر شد، رفیقی که پیکرش از خاک خاوران بیرون افتاد و... از خواب بر میخیزند. ما زخمهای جانکاهی بر روح و تنمان داریم که شاید مهمترینشان، زخمهائی باشند که خود بر پیکر خویش وارد کردهایم. بعد از هر انشعابی، به روی هم تیغ کشیدیم و صفحات بس غمانگیزی را در تاریخ این جریان رغم زدیم. سالها بود که این زخمها ما را هدایت میکردند. در کنگره به این ضایعه نقطه پایان گذاشته شد. وقتی سازمانگران همه انشعابهای بزرگ در کنار هم، در مقابل دوربین خبرنگاران ایستادند، تردید باقی نماند که دوران فرمانروائی زخمها در میان فدائیان به سر آمده و دور نیست روزی که نه فقط اپوزیسیون، بلکه کل جامعه ایرانی، از حوزه اقتدار زخمها خارج گردد و گفتگو، مدارا و تساهل جایگزین خشونت و حذف شوند.
این پیام کنگره را بیتردید باید مهمترین وجه مثبت آن دانست. پیامی که حاوی انرژی مثبت قابل اعتنائی است، پاسخ شایسته خود را در همه سطوح خواهد یافت و زمینههای واقعی فراهم خواهد کرد که حزب، در روند همافزائی انرژیها، در مقام پاسخگوئی ملی به مسائل کلان امروز و فردای کشور قرار بگیرد.
در گزینش نام، از گوزه همان برون تراوید که در او بود! نامی که میبایست محصول سازش و رواداری باشد، نمیتوانست چیزی جز این باشد. هیچ چیز این نام مطلوب من نبود. (فداییان خلق) در انتهای نام - هر اندازه هم که موقتی باشد - با نام اصلی که نه تنها فراگروهی است، بلکه خصلتی فرا ملی هم دارد، در تناقض آشکار قرار دارد و « حزب چپ ایران» هم نوعی گرته برداری از «حزب چپ آلمان»، «حزب چپ سوئد» و... است که اغلب در تقابل با سوسیال دموکراسی و از بقایای احزاب و جریانات کمونیستی تشکیل شدهاند و به این یا آن شکل، در جستجوی «راه سوم» تلاش میکنند.
گرچه در توضیح گزینش این نام، تاکید و تصریح شد که هدف، گزینش نامی در برگیرنده همه نحلههای چپ سوسیالیست، سوسیال دموکرات و ... است، اما این هدف را نامهای خنثای دیگری که ترکیبی از آزادی، برابری، همبستگی و توسعه پایدار را بازتاب دهند، بسیار شفاف تر میتوانستتد تامین کنند، بدون آنکه سو تفاهمی را دامن بزنند.
نوزادی که با نام حزب چپ متولد شد، موجودی پیر و زخمی است که باید در اقیانوسی پر خطر شنا کند. این پیر مرد اما، با دریا غریبه نیست.
زنان و جوانان طبعا اصلی ترین و مهم ترین مشغله این حزب پیر و مردانه خواهد بود.حزب اما، بعید است که بتواند مستقیما به سراغ جوانان برود. مشکل واقعی نه به عدم حضور جوانان، که به فقدان میان سالان بر میگردد. مدل جمعیتی حزب، هرم نیست، استوانهای از ۵۰ تا ۷۰ سالههاست.
تنها در سایه یک کار مدرن، منظم، سیستماتیک و صبورانه و صد البته حضور حداکثری در سیاستورزی، میتوان با نسل سی تا پنجاه سالههایی که در جمهوری اسلامی بزرگ شدهاند و و به آزادی، برابری و همبستگی میاندیشند، ارتباط نیرومند سیاسی و تشکیلاتی بر قرار کرد. توفیق در این مهم، راه رشد حزب و جلب نسل جوان را باز میکند و به آینده تحزب در کشور نیز یاری میرساند.
گرچه حضور ۶ زن در رهبری حزب، اندکی امیدوار کننده است، اما تا داشتن چهرهای به راستی فمنیست و ریشه کن کردن مردسالاری در صفوف حزب، راه درازی در پیش است. حزب چپ برای جلب اعتماد زنان، به یک انقلاب در درون خود و در میان همه جریانات اپوزیسیون نیازمند است تا بتواند در مقابل مردسالاری اسلامی- ایرانی قد علم کند و زن روشنفکر ایرانی آنرا موطن سیاسی خود بداند. حزب تنها با شعار، زنانه نخواهد شد، زنان مار گزیده ما، به راحتی به هیچ گروه سیاسی اعتماد نخواهند کرد و جلب اعتماد آنها در گروی ارائه سیمائی به راستی برابریخواه و اجرای برنامههای متنوع و چند لایه اعتمادسازی است.
چه کسانی خشنود باشند یا نا خشنود، حزب چپ امروز، با فاصله روشن نسبت به دیگران، بزرگترین شبکه کادر مجرب و فعال در خارج از کشوررا در اختیار دارد و از ارتباطات و شبکه اجتماعی قابل ملاحظهای در داخل کشور نیز بر خوردار است. تاکید بر این بزرگی، نه به قصد تحریک تفاخر، که به هدف انگشت گذاشتن بر مسولیتهای ناشی از آن، در خدمت یگانگی و همصدائی نیروهای جمهوریخواه و ایجاد بدیلی دموکراتیک، سکولار و ملی در مقابل جمهوری اسلامی، صورت میگیرد.
سازمان اکثریت و بقیه گروههای چپ، در جریان تاسیس اتحاد جمهوریخواهان ایران و فعالیت در صفوف آن، مرتکب اشتباهات بزرگی شدند و در وضعیت غم انگیز امروز این اتحاد، نقش خطاهای آنها غیرقابل انکار است. امروز که بار دیگر جریانهای پراکنده جمهوریخواه به احیای همآهنگی در میان خود میاندیشند، حزب چپ که میتواند موتور این تحول باشد، حق تکرار هیچ یک از اشتباهات گذشته جریانات موسس را ندارد و بویژه نباید بر خوردهای پراکنده و ضد و نقیض را به بهانه «دموکراسی درون حزبی» مشروعیت ببخشد و تائید کند. حزب یعنی نهادی که در درون آن صد گل میشکفد، اما از آن فقط یک صدای سیاسی بیرون میآید. جریانی که این ویژگی را نداشته باشد، ممکن است کلوپ، محفل و یا هر چیز دیگری باشد، اما حزب نیست. امروزه کار کرد اصلی حزب، نه اطلاع رسانی، نه حتی گفتمان سازی، که انباشت اعتماد و سرمایه سیاسی است و هیچ خریداری در بازار سیاست، به جریانی که نتواند مسایل درونی خود را مدیریت نماید و از سرمایههای خود حراست کند، اعتماد نخواهد کرد.
هنر اصلی مدیریت حزبی، حفظ و تقویت تنوع و تامین حداکثر دموکراسی در درون و استخراج صدا و اراده واحد سیاسی از دل آن تنوع و تکثر درونی است. امری که نیازمند دانش، توانائی و تمرین است. امید که این همه در رهبری حزب چپ فراهم آید.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|