سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
امروز، یک شنبه یکم ماه آوریل، پس از سه روز جلسات کنگره، سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، اتحاد فداییان خلق ایران - خواهان وحدت، و کنشگران چپ، که همگی از یاران روزهای سخت مبارزه هستند، به وحدت رسیدند و در تشکلی نوین به نام حزب چپ ایران اعلام موجودیت کردند. متأسفانه علیرغم قصد و قرار قبلی نتوانستم در این کنگره شرکت کنم و به دلیل نقص امکانات فنی متنی را که تهیه کرده بودم نتوانستم بخوانم. اما با مشاهده قطعاتی از ویدئوهای ارسالی توسط دوست گرامی فواد تابان در جریان کار قرار داشتم.
من با نگرانی پیگیر آن بودم که آیا شکلی از وحدت تأمین خواهد شد یا نه. در این چند سال از نزدیک شاهد کوشش بسیار زیاد برخی دوستان نزدیکم برای رسیدن به هدف وحدت بودم. در این لحظه به آنها و به تمام کوشندگان راه وحدت تبریک میگویم. این وحدت مرا از شادی سرشار کرد. به خصوص به خاطر تبدیل واژه سازمان به حزب و گزینش واژه چپ. حزب چپ ایران نامی مناسب در چارچوب نامگذاری احزاب جدی است. نامی که گویای سمت اجتماعی است و نه فعل فردی. این نام خوشبختانه این توان را دارد که به سرعت تلاشهای دیگران برای نزاع بر سر میراث فدایی را دور بزند و به شکلی سنگین و رنگین هویتی قدرتمندتر را به میدان مبارزه بفرستد.
بسیار خوشحال هستم که از این لحظه دعوای فرقهای میان دستههای فدایی بر این جریان جدید بیاثر خواهد شد. حزب چپ دیگر نیازی به دعوا با دیگران بر سر میراث فدایی ندارد. این نام خواهد توانست در عین حال بیشترین اعتبار فدائیان را بهره خود کند. برای یاران عزیزم که با موی سپید و جسم سالخورده و قلب مهربان همچنان میکوشند برای مردم خود کار مفیدی انجام دهند آرزوی موفقیت دارم.
من به سمتگیری ایراندوستانه و مردمی و خشونت پرهیز افراد مدافع وحدت این سه جریان وحدت یافته افتخار میکنم. در این دوران فساد و خشونت و خیانت به ایران، همواره شاهد دو گرایش مکمل در این نیروها بودم. نخست مبارزه متجددانه برای جمهوری و دموکراسی و جدایی دین از دولت، دوم ایستادگی مردم دوستانه در مقابل خشونت و جنگ و مداخله ضد ایرانی دولتهای خارجی. این دو گرایش مکمل، اگر با گرایشی هموزن برای نجات محیط زیست همراه شود، دیگر کمبود مهمی برای جان دادن به یک حزب برازنده ندارد.
تبریک به حزب چپ ایران
تبریک به هیأت مسئولان حزب چپ ایران
تبریک به همفکران و همدلان متحقق کنندهی این حزب.
■ از این همه تجربیات در ایران و کشورهای سرمایه داری، با انتخاب لغت «چپ» جهت نام حزب تازه بنیان گذارده در آلمان شکی برای امثال اینجانب نگذاشته شده که فرقۀ تازه تأسیس اشتباهات گذشتۀ خود را تکرار نخواهد کرد. جمعیت سوسیالیست-دمکرات مگر چه عیبی داشت؟ آه و فغان ازاین همه خود بینی، خود محوری و نفس سرکش به اصطلاح روشنفکر ایرانی!
م. امینی
■ نخست باید بگویم که من، ۱۷ سال پیش از این جنبش فدایی و کل جنبش سرخ به جنبش سبز زیستبومگرا نقل مکان کردم. اما، این نقل و انتقال با کوله بار سنگینی همراه بود که نامش جایگاه و رزمگاه چپ است. من نه تنها برای جنبش چپ ارزش والا قائلم بلکه افتخارم این است که به هیچ نیروی سیاسی و به هیچ کسی حکم مطلق بد و خوب نمیدهم و بد و خوب را نزد همه میبینم و هر کجا کار خوبی ببینم بدون واهمه از آن حمایت میکنم. در اینجا، ناچار هستم از زاویه نگاه خودم به چند پانویس پاسخ بدهم.
چند پاسخ:
آقای امینی گرامی!
«از این همه تجربیات در ایران و کشورهای سرمایه داری» اینگونه مسجل است که نام چپ برای یک حزب استاندارد است. برای نمونه: حزب چپ سوئد - با همین نام اتحاد چپ فنلاند - با همین نام حزب چپ نروژ - با همین نام و .... چه دلیلی دارد که چون در آلمان با این نام حزبی نیست کسی تلاش شماری از هم میهنان رنجدیده خود را خوار بشمارد؟
همانگونه که شما فرمودید: «آه و فغان ازاین همه خود بینی، خود محوری و نفس سرکش به اصطلاح روشنفکر ایرانی!»
۲- هم میهنی فرمود: «معمولا این دیگران هستند که یک حزب و یا جریانی را چپ یا راست میخوانند حالا چرا این دوستان این نام را انتخاب کردهاند لابد دلیلی دارد. بهرحال مبارک و خوش قدم باشد.» گرامی! پاسخ مرا به آقای امینی بخوانید. سپاس.
۳- کسی نوشته است: «جمعی تبعیدی با سن بالای ۶۰ سال. اینها همه از یک منشا و تبار بودند در گروههای جدا جدا. بسیاری منفعل شدند و کنار رفتند حالا تهمانده آنها پس از پنج دهه دوباره دور هم جمع شدند. کلوپ بازنشستگان فدایی»
۱- این که کسی به تحقیر و توهین بگوید: «جمعی تبعیدی با سن بالای ۶۰» و بگوید این تبعیدیهای «ته مانده»، این فاش میکند که شما، از درون یا برون، کسی و از گروهی هستید که میتواند به انسانها به خاطر در زندان و تبعید بودن و پیر شدن در تبعید و زندان توهین کند.
این که شما میگویید «اینها همه از یک تبار بودند» نشان میدهد که شما به کلی از تبار دیگری هستید، چون همه میدانند که اینها همه از یک تبارند و خودشان در اسنادشان این را نوشتند. اما برای شمای بیگانه با اپوزیسیون جنبه آگاهی رسانی دارد که بگویید همه از یک تبارند! به چه کسی این آگاهی را میدهید جناب؟ نتیجه این که، شما، اگر به شدت کمدان نباشید، از جریانهای زندان و تبعید داده نیستید. یعنی از جبهه ملی و نیروی ملی و فدایی و تودهای و مجاهد و طرفدار پادشاهی نیستید. یعنی حتی از جنبش سبز هم نیستید، چون آنها هم زندانی و تبعیدی دادند و در زندان و تبعید پیر شده اند و سنشان بسیاری از ۷۰ هم گذشته است و خیلی هم ادعا دارند. کروبی و موسوی که در حصر پیرشدند چند سال دارند؟
خوب، شما کیستید و از کدام «تبار» هستید جانکم؟ چه شد که توی جمهوری اسلامی توانستید نه زندان بروید و نه تبعید بشوید و در ایران بمانید و تبعیدیان را تحقیر کنید و سیاسی هم بنویسید و به نشریات چپ رجوع کنید و از تبعیدیهای به سن و سال ماها و از محل تجمع و انگیزههای ما هم کار داشته باشید؟ چرا نام خودتان را ننوشتید و باچراغ خاموش میخواهید با همان اتوبوس قدیمی تبعیدی ها را زیر بگیرید؟
تو یک بدشانسی داشتی. من امیر مُمبینی هستم. کسی نیستم که کسی بتواند در برابرم حرف مفت نامستند بزند و قصر در برود. میگی نه؟ برو تو موزه عبرت و شرح حال مرا بخوان! یا این که، از حسن حسینزاده موحد از مسئولان اوین بپرس! میدانی جواب او به تو چه خواهد بود؟ «اینها ، این موسپیدهای بالای ۶۰ و ۷۰ که از دهههای ۴۰ و ۵۰ می آیند، در زندان و تبعید پیر میشوند و در دیاران بیگانه سر به خاک میگذارند، اما در برابر ما سر خم نمیکنند و تا آخرین ساعت پیری و مرگ برای نبرد تلاش میکنند. نیروی جاهلی خودت را بیهوده مصرف نکن!»
سوم: فکر نمیکنید که خود را به نادقیق چیزی نامیدن بهتر است تا مثل شما خود را به هیچ ننامیدن؟ کسی که به خود نامی نمیدهد چگونه دیگران را به خاطر نامیدن خود سرزنش میکند؟
در پایان: امیدوارم که ایران امروز همچنان از صافی خود استفاده کند.
امیر مُمبینی
■ آقای ممبینی گرامی، من نوشتهی فرد مورد خطاب و عتاب شما را تایید نمیکنم، اما پایههای استدلال شما در دفاع دوستانتان نیز سست و چوبین است. جناب! معیار داوری درباره کارنامه یک کنشگر یا حزب سیاسی، زندان و شکنجه و تبعید نیست بلکه خدماتی است که آنها به رشد دموکراسی و حقوق بشر و توسعه و پیشرفت در کشورشان انجام میدهند. لطفا بفرمائید چپ ایران، از جمله مجموعهای که شما جزئی از آن بودید، چه خدماتی در این حوزهها داشته است؟
رحمت خزایی
■ مرغ پخته از حرفهای آقای ممبینی به خنده میافتد! آقای محترم... حرفهایی مانند من چپ بودم و مبارزه کردم و سالها زندان رفتم و زجر کشیدم و موهایم در آسیاب سفید نشده و ... کلیشهای شده و دیگر خریدار ندارد. نتیجه کار شما در تاریخ معاصر و چهار پنج دهه گذشته برای ایران و مردم ایران چه بود؟ چه گلی به سر مردم ایران زدید؟ با رژیم شاه مبارزه کردید و دست به اسلحه بردید و ... که در ایران چه برقرار کنید؟ دمکراسی؟ آزادی؟ استقلال؟ برای مردم ایران و جوانان امروزی روشن شده است که شما در تحلیل نهایی جاده صاف کن رژیم آخوندی بودید، دانسته یا ندانسته! غیر چپیها از جبهه ملی گرفته تا نهضت آزادی و ... همه گول خمینی را خوردند! حالا همه از ملت ایران پوزش مطلبید و خاضعانه میگویند که ما اشتباه کردیم! بهترین کاری که نسل شما میتواند انجام دهد این است که سکوت اختیار کنید و به زندگیاش در همان کشور های غربی امپریالستی سرمایهداری و فاسد (!) ادامه دهد.... یکی از شگفتی های روزگار این است که همه کمونیستها و چپیهای مخلص مائو و استالین و لنین و تروتسکی و ... در غرب رحل اقامت افکندهاند و معلوم است چرا به کشورهای کمونیستی سابق و قبلهگاه شان نمیروند! چرا در بلاروس و روسیه زندگی نمیکنند؟ نوشتنی زیاد است و برای اطلاع شما نه وابسته به جمهوری اسلامیام، نه هوادار پادشاهی و رضا شاه دوم هستم، نه ملی - مذهبیام، ... به هیچ گروه و حزبی تعلق ندارم. صرفا یکی ایرانیم که ایران را خیلی دوست دارم و دلم از بدکاریها و اشتباهات گذشته و پر روییهای فعلیتان و ژستهای روشنفکریتان به شدت پر است. برای شما شفای عاجل آرزو میکنم. لطفا سانسور نکنید.
سینا گیلزاد
■ متاسفانه ایران امروز از «صافی خود» فقط در رابطه با چپ استفاده میکند نه بر علیه چپ!! میدانم که در سایت درج نمیکنید، ولی نمیدانم در وجدانتان درج میشود یا نه؟
رمضانی
■ شادباش به تمام دوستان متشکل درحزب چپ و دوستدانشان. از نگاه من زیر بنای دمکراسی پلورالیسم یا تکثرگرایی است. یعنی بدون نهادهای مدنی از قیبل احزاب و سازمانهای غیردولتی(سمن یا ان جی او ) دمکراسی با کسری بزرگ مواجه خواهد شد. از این نظر ازادیخواهان دمکراسی طلبان از هر حزب و دسته ای تحت هر عنوانی که صندوق رای را به عنوان داور نهائی بپذیرد استفبال میکنند. با درود و شاد باش مجدد و احترام به دوستان حزب چپ.
مهدی دهنوی
■ جناب ممبینی شما مجازید شادباش بنویسید و در نشریات درج نمائید و خوانندگان و علاقمندان هر موضوع و مطلب نیز مجاز هستند نقد یا نظر بنویسند تا در چالش به نتیجه برسند. شما در مورد کامنت نویسی دستخوش چنان عصبیت سیاسی شدهای که چشم بسته و دهان قلم گشودهای به ناسزا و رگبار بسویش تا منهدمش کنی. این رسم بزرگی نیست که بزرگان کار بزرگ کنند اما نباید اشتباه بزرگ کنند که فاجعه آفرین است.
شما با خواننده کامنت نویس برخورد از بالا میکنی. خب جان برادر مگر جمعی تبعیدی بالای ۶۰ سال و از یک منشا و تبار بد است. اگر به تفکیک سنی ایشان اعتراض داری بروید و از کنگره مشترک یا کنگره موسس حزب چپ ایران بپرسید که آیا آمار زیر اعلامی در کنگره را هنوز قبول دارند. گروه سنی شرکت کنندگان زیر ۳۰ سال ندارند. ۳۰ تا ۴۰ ندارند. ۴۰ تا ۵۰ ساله ۲٫۳ درصد. ۵۰ تا ۶۰ سال ۴۲ درصد. ۶۰ تا ۷۰ سال ۴۶ درصد. بالای ۷۰ سال ۹٫۷ درصد شرکت کردند. خب این خواننده علاقمند چپ چندان بی راه نگفته است. اینکه از یک تبار بوده و در گروههای جدا جداو منفعل بودهاند نیز چندان دور از واقعیت نیست. شما قبل از اقدام به وحدت و باید علت اشعابات و عوامل تسریع کننده انشعابات را بررسی و آنالیز می کردید. طرح برنامه وحدت و ضرورت آن نیز گام اساسی بود که بعد از آن اقدام به وحدت می شد. حالا بازی را شروع کردهاید و یکباره به جای بررسی منشورهای چهارگانه را آغاز کرده و در تصمیم گیری از قبل تعیین شده حزب چپ ایران را نمیتوانید به کنگره حقنه کنید ناچار برای کوتاه مدت تسلیم موافقان حفظ نام فدائیان شده و نام فدائیان را بر پسوند حزب اضافه میکنید. راستی از کی و چطوری سازمان بدون هر اقدامی حزب میشود بیآنکه از عقبه اجتماعی خود کسب نظر کند.
کیانوش مهربان
■ آقای امیر ممبینی گرامی، نگارنده تلاش ۱۰ سالهی بخشی از جنبش فدائیان برای وحدت شاد باش میگوید.
فدائیان یکی از اولین گروههای چریکی جهان بودند که خیلی زود در زندانهای شاه از مشی مسلحانه فاصله گرفتند و در بعداز انقلاب به بزرگترین سازمان سیاسی چپ تبدیل شدند. ولی بخش کوچکی این تحول مثبت را بر نتافت و انشعاب رخ داد. خوشبختانه بخش بزرگ فدائیان علیرغم اختلاف دیدگاه های سیاسی و ایدئولوزیک توام با اشتباهات که منجر به چند انشعاب گردید به اشکال مختلف ولی غیر نظامی با حکومت ارتجاعی ولایت فقیه مبارزه کرد. ایراندوستان میدانند اگر فدائیان هم مثل مجاهدین به شیوه ی گذشته مبارزه ادامه میدادند ابعاد خشونت ها در دهه ۶۰ به کجا میرسید.
عجیب است که نه حکومت گذشته و نه حکومت فعلی و طرفدارانشان حاضر نبودند و نیستند این واقعیتها را اعتراف کنند و علاقهی خاصی به دروغ و تحریف وقایع اتفاقیه دارند. جامعهی ایرانی همیشه از سرکوب مستمر حکومتها رنج برده است که علتالعلل تمام نابسامانی ها بوده ست. تمام مدعیان سیاسی ملی ، دموکرات، لیبرال، چپ و....... از بعداز مشروطه از دخالت حکومت ها و روحانیون صدمه خورده اند که اثر آنرا امروز در تمام جریانات سیاسی بدون استثنا می بینیم که به چند شاخه تبدیل شده اند و چپ ها استثناء نیستند.
کنشگران جدّی سیاسی تلاش اخیر فدائیان را ارج میگذارند و امید است که تمام مخالفان حکومت اسلامی هر روز بیش از پیش بر پراکندگی ها غلبه کنند. مسئله مهم اینست .. برای رسیدن به مردمسالاری و ایرانی آزاد و آباد و سربلند بدون دخالت «خارجی» راهی جز این وجود ندارد.
با احترام / هومن دبیری
■ اصلن ضرورت ایجاد جنبش چپ در قالب تشکیلات چیست؟ در شرایط امروز که کشور در موج تحریم و انزوا یک یک واحدهای تولیدی تعطیل و زمین فروشی کارخانه و ابزار الات موجود آن به عنوان ضایعات پر منفعت تر از تولید است و سرمایه جایگاه خود را در کسب بهره بانکی و یا قاچاق ویا فرار بسوی کشوور های امن تعریف میکند و ساختار تولید منهدم و یا در قالب کارگاههای کوچک ویا با حمایت های تعرفهای دست وپا میزند چنبش چپ از منافع کدام زحمتکشان حمایت خواهد کرد؟ وقتی حقوقی پرداخت نمیشود سخن از حق و حداقل معیشت چه معنا دارد؟ منظور اینست که ایران به حزبی لیبرال و متشکل از سرمایهداران خرد و بزرگ که زیر دست و پای تحریم و ناسازگاری حکومت با جهان خارج دست و پا میزنند دارد تا حزبی با نام چپ که موجب وحشت سرمایه است تا آنگاه باگسترش سرمایه و جهانی شدن آن، زحمتکشان نیز قدرتمند شده و در قالب سندیکا و حزب داد خود بستانند.
مهرداد وزین
■ آقای مهرداد وزین، حزب محافظه کار ، لیبرال که منافع سرمایهداران و اقشار بالائی را نمایندگی کند باید توسط علاقمندانش تاسیس شود نه دیگران . نبود آزادی احزاب غیر دولتی همیشه مشکل اساسی ما در ایران بوده است صحنه را نگاه کنیم با وای اسلاما. در ضمن حضور احزاب چپ در تمام کشور های پارلمانی مفید بوده و اصلا موجب وحشت سرمایه نشده است این ادا اطوارهای حکومت های بی خرد ایران است که ندانم کاری های خود را به حساب دیگران میگذارند.
بابک مهرانی
■ در یکی از سایتها ویدیو پروسه تصمیم گیری را دیدم. دو جنبه این نشست مورد نقد است:
۱- پروسه تصمیم گیری به نظر من از شیوه خوبی که اتکا به آرا داشت و در عین حال استدلال افراد برای انتخاب و یا رد نامهای پیشنهادی. سر انجام طبق گزارش ویدو - نام حزب چپ ایران (فداییان خلق) با ۵۰ رای از ۱۰۴ رای انتخاب شد. اینکه سری شکسته نشد و جسله با صلح و آرامش پایان یافت خود دست آوردی است.
۲- متاسفانه علیرغم شکل خوب - محتوی این نام گذاری - گرهای از مشکلات باز نکرد.
۳- واژه فداییان خلق (که خود در جوانی از طرفداران آن بودم) در چارچوب حزبی اگر نگوییم متضاد لااقل بیمفهوم است. دلیل موجودیت یک حزب سیاسی باید در درجه اول پیشنهاد برنامه و راهحلها برای مشکلاتی است که جامعه با آن دست و پنجه نرم میکند با تشکل حداکثری دیدگاه های نزدیک باشد. در این میان «فدایی خلق» همانگونه که از نامش پیداست - راهچارهای برای مشکلات ندارد پس تنها راه حل را در فدا نمودن خود برای «خلق» می بیند. در دوران استیصال(یا تصور استیصال) و فقدان راه حل یا عدم توانایی یافتن راه حل - انتحار همان است و نه بیش. این با وظیفه یک حزب سیاسی که در درجه اول باید راه گشا باشد - در تضاد- است.
واژه ها و انتخاب آن ها بار فراوان دارند. برای مثال حالا یک گروه دیگر هم بیاد و نام خود را بگذارد حزب چپ ایران (پیکار)؟ یا حزب چپ ایران (کومله)؟. باید بجای نوستالژی گری خام - تمرکز را روی محتوی برای راه حل مسائل پیش رو قرارداد. واژه «حزب چپ» فرا گیر و در عین حال حاوی راه حل هایی است شناخته شده در زمینه های اقتصادی سیاسی در جهان- وگرنه فداییان خلق را نیازی به تحزب نیست.
موفق و پیروز باشید.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|