سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
مشکلات کنونی، از جمله بیکاری، تورم، فقر، فساد، تبعیض بهویژه تبعیض جنسیتی، نبود آزادی، تفرقه سیاسی، قومی، مذهبی، عقیدتی و کنترل نظامی-امنیتی مردم در کنار مداخلههای سیاسی و نظامی در منطقه، جامعه ایران را همهجانبه به بحران کشانده است. دولت حس روحانی با توسل جستن به اصل ۵۹ قانون اساسی، یعنی برگزاری رفراندوم، در عمل بحرانی بودن وضعیت کنونی را پذیرفته است. اما رفراندوم مورد نظر روحانی و شورای نگهبان نمیتواند راهگشای مشکلات عمیق جامعه باشد. پیشنهاد روحانی تنها برای کاهش تنشهای درون نظام است.
نظام جمهوری اسلامی نمیتواند نماینده و حافظ منافع ملی همه ایرانیان باشد. افزون بر ضرورت رفع مشکلات کنونی جامعه، ایران زیر حکومت جمهوری اسلامی عقب مانده است. ایران برای کسب اهداف ملی و استفاده از منابع طبیعی و سرمایه انسانی، توسعه و پیشرفت نیاز به وحدت و همبستگی ملی و حذف شکاف میان جامعه و حکومت دارد. در شرایط کنونی وحدت ملی از دست رفته، و نظام به فکرمنافع خود است، نه منافع مردم ایران.
مخرج مشترکی که میتواند ایرانیان را بههم نزدیک و به وحدت ملی برساند دموکراسی است. مردم باید بتوانند آزادانه نهادهای قدرت سیاسی پاسخگوی خود را انتخاب کنند. جامعه باید دولت را نماینده و از آن خود بداند تا با آن احساس منافع مشترک پیدا کند. تنها دموکراسی میتواند این اهداف را فراهم سازد. اما چگونه میتوان به دموکراسی دست یافت؟
بطور کلی سه گروه مخالف برگزاری رفراندوم در شرایط کنونیاند. نخست، مدافعان حفظ نظام و ادامه کاربرد سرکوب بیشتر مخالفان برای پوشاندن بحران. گروه دوم شامل مدافعان انقلاب دیگر و براندازی جمهوری اسلامی است. گروه سوم شامل کسانی است که معتقدند رفراندوم حتا اگر امکان برگزاری آن باشد، نمیتواند منجر به دمکراسی، که ضرورت جامعه کنونی ایران است، گردد.
نیروی چهارمی معتقد است برگزاری یک رفراندوم دموکراتیک با نظارت سازمان ملل متحد و بدیل حکومت پارلمانی برای رسیدن به دموکراسی راه ممکن است. از نظر این گروه ادامه وضعیت بحرانی کنونی ممکن نیست و جامعه را نمیتوان به عقب برگرداند. راه حل حذفی کار نکرده و نخواهد کرد. اصل را باید بر گفت و شنود و شیوه پرهیز از خشونت گذاشت. پیشنهاد برگزاری رفراندوم تنها آغاز کار است. به نظر این گروه ممکنترین، کم هزینهترین و مطمئنترین راه برای رفع بحران و رسیدن به انتخابات آزاد و دموکراسی مراجعه به آرای عمومی از راه رفراندوم است.
نکات زیر به امضا کنندگان بیانیه پانزده نفر پیشنهاد میشود تا فرایند عملی ساختن رفراندوم و چگونگی آن پیگیری و مدیریت گردد.
۱. دعوت از ۱۰۰ نفر(کمتر یا بیشتر، داخل و خارج، بیانگر ترکیب جمعیتی ایران، شامل زنان، جوانان، هنرمندان و کاردانان) برای پیوستن به جمع آنها، و سپس عضوگیری بیشتر تا امکان پشتیبانی گستردهتر و توان کاری و فکری بیشتری فراهم شود. با این تغییر امکان تشکیل سو کمیسیونهای مختلف، تقسیم کار و استفاده از کارشناسان ممکن میگردد. آنها باید جزئیات طرح نظام پارلمانی شامل تمام آزادیهای لازم برای مشارکت همگانی، ایجاد وحفظ دمکراسی ارائه شود.
۲. برگزاری یک نشست سراسری در یکی از کشورهای اروپایی و دعوت از تمام رسانهها برای پخش همزمان و پوشش دادن تمام مباحث نشست و تصمیم گیریها.
در ادامه این کار امکان ایجاد رهبری و مدیریت جمعی، انتخابی، و حرفهای رفراندوم و آینده مشخصتر میگردد.
پنجم مارس ۲۰۱۸
■ در رابطه با پیشنهاد آقای علمداری، نخستین سوالی که برای من پیش میآید این است که آیا ورود به این جمع باید مشروط به قبول طرح رفراندم باشد؟ اگر آری، آقای علمداری چگونه میتوانند شکافی را که این کار بین جمهوریخواهان بیباور به رفراندم و این جمع بوجود میآورد، پر کنند؟ و اگر مشارکت در آن جمع مفروض، مشروط به پذیرش طرح رفراندم نیست، چرا به این دوستان پیشنهاد نمیشود که با توجه به همه نقدها و مخالفتهائی که از جانب جمهوریخواهان سکولار و دموکرات به این طرح شده است، به فکر تشکیل یک مجمع صلاحیتدار به منظور تدوین و اجرای راهکار گذار به دموکراسی باشند؟
احمد پورمندی
■ دوست عزیز جناب پورمندی سلام ضمن احترام به أنصاف و صلابت فکری و پیشینه مبارزه شما ، با طرح سوْال شما از ًموضع مخالفت و تقسیم مبارزین میدان به (ما) و (شما) همفکری نمیکنم. استاد عزیز طرح مسئله به این شکلی که شما پیش کشیدهاید، بنوعی بوی هویت طلبی و گروه گرایی ووزن کشی میدهد که نه سازنده است و نه سالم و نه مسئولانه. من به طرح رفراندوم توسط این دوستان بدین شکل نگاه میکنم: طرح رفراندوم حرکتی است به جلو و آن را به فال نیک میگیرم. من و دوستان همفکرم با حفظ نکات انتقادی خود به پیشینه بعضی از امضا کنندگان و یا نوع لباس پوشیدن تعدادی دیگر از این گروه ١٥ نفری، چون شرایط کشورم را بحرانی میبینم، برای کمک به مهار فرو پاشیدگی جامعه، آماده هرگونه همکاری هستم. اگر بدنبال گروه یا سازمان ایدهآل خود باشیم، هرگز ظهور نخواهد کرد، چرا که چنین سازمانی فقط در تخیل ما شکل میگیرد نه روی زمین.
اشکبوس طالبی- مریلند
■ پاسخ به آقای پورمندی
به نظر من مفید تر از وارد شدن مخالفان به طرح برگزاری رفراندوم ایجاد بلوک دوم و سوم ... از کسانی است که گزینههای دیگری را پیشنهاد میکنند. زیرا در مرحله نخست نیروها باید صرف سازماندهی حول هدف واحد متمرکز شود، نه مناظره میان مدافعان و مخالفان طرحهای مختلف. یکی از اهداف طرح رفراندوم سازماندهی مردم بیسازمان، بیرهبری و تشکیلات است. در ادامه کار مشخصتر میشود که حول کدام گزینه میتوان اتحاد و همبستگی ملی ایجاد کرد. تشکیل هر مجمع صلاحیتدار باید حول خواست و اهداف مشخص شکل بگیرد. به نظر من تشکل حول برگزاری رفراندوم با خواست گزینه سیستم پارلمانی راه گذر به دمکراسی است. راه کوتاهتر، عامتر و ممکنتری من نمیشناسم. ساخت مستقیم دمکراسی که منوط به تغییر ساختار قانونی نظام است هم ممکن نیست.
با احترام / علمداری
■ نکات پیشنهادشده مثبت است. به ویژه نکته دوم، برگزاری یک نشست سراسری در یکی از کشورهای اروپایی و دعوت از تمام رسانهها برای پخش همزمان و پوشش دادن تمام مباحث نشست و تصمیم گیریهاپیشنهادی منطقی وعملیست. پیشنهاد آقای علمداری میتواند از روند فرسایشی شدن مطالبات بیانیه جلوگیری کند.
نادرمجیدیان
■ سلام به همه، موافق و مخالف
رفراندم را چه کسى برگزار کند. حاکمیت و یا مخالفین حاکمیت و به گفته موافقین زیر نظر سازمان ملل. اگر حاکمیت وصیت نامه خود بنویسد و رفراندم برگزار کند واضح است انکه اینکار نمیکند و به قول ملاها این خود پیشنهاد (لغوى) است یعنى غیر قابل قبول. شما میدانید منم میدانم و همه میدانند که حاکمیت حکم مرگ خود را امضا نمیکند. حتى حاکمیت نسبتا فروریخته شاهنشاهى در پایان عمر خویش هم نکرد. حتى پنوشه هم نکرد. ژنرال فرانکو هم نکرد. میماند اینکه دیگران آن را انجام بدهند. خوب در کجا. در امریکا یا اروپا یا عربستان سعودى. چه نتیجهاى در بر دارد.
بیایید همه سعى خود را در روشنگرى در داخل (خارج هم ) بکنیم. بگذاریم تا میوه هاى کال با سعى و کوشش ما و گذر زمان مفید به بار بنشیند. انوقت... همه ما موفقیت را در آغوش بگیریم.
فقیهی
■ آقای فقیهی، مگر حکومت ژنرال پینوشه در سال ۱۹۸۸ همه پرسی برگزار نکرد که بر خلاف انتظارش جبهۀ «نه» پیروز شد. ولی می توان گفت حکومت دینی ایران از حکومت پیونشه نیز غیرقابل انعطافتر است. تجربههای متعدد بخصوص انتخابات ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ ثابت کرد که به نتایج این انتخابات که خودش آنرا مهندسی کرد نیز پای بند نیست. مسئله اینست. کسانی که به همین دلایل میگویند امکان همه پرسی در حکومت اسلامی نیست و راهکارهای دیگری پیشنهاد میکنند نیز دو دستهاند.
اول ـ آنها که میخواهند همین راهکارهای انتخاب بین «بد» و «بدتر» ادامه پیدا کند که ۲۰ سال است نتیجه نداده و مردم به تدریج بر حسب «خدعه» حکومت به همان «بدتر»های قبل دوم خرداد رای میدهند. دیگر «بد»ها کارهای نیستند.
دوم ـ آنها که میخواهند نظارت استصوابی شورای نگهبان و بقیه نهاد لغو شود و نمایندگان و رئیس جمهور مستقیم با رای مردم انتخاب شوند.... این جبهه هنوز در ایران جا نیفتاده است.
محسن کوشا
■ به عنوان یکی از علاقمندان بحث رفراندوم ضمن استقبال از طرح ۱۵ نفره و پیشنهاد دکتر علمداری به آنان برای برداشتن گام عملی به جلو در این رابطه، چند نکته زیر را در دفاع از این طرح مفید میدانم.
تاکنون دلایل متعددی در نفی طرح رفراندومی که اخیرا توسط ۱۵ نفر از شخصیتهای شناخته شده پیشنهاد گردید مطرح شده، و هر یک نیز پاسخهای مناسبی را از سوی مدافعین این طرح یافته اند. اما در مورد بعضی از دلایل مخالفین طرح، هنوز هم جا برای بحث و گفتگو باقی است. از جمله یکی از دلایلی که برای رد رفراندوم طرح میشود تجربه رفراندوم در بدو تاسیس جمهوری اسلامی است، که فقط بایک سوال آری یا نه، جمهوری اسلامی را به تصویب ملت رساندند. در پاسخ باید گفت، که در آن شرایط از هرنوع فرمولبندی دیگری نیز به دلیل تناسب قوای موجود در آن ایام، جمهوری اسلامی از صندوق رای بیرون میآمد. طراحان و مجریان این رفراندوم بنیانگزاران جمهوری اسلامی و بخشی از مذهبیون لیبرال بودند، که به اتفاق همدیگر حمایت اکثریت بزرگ مردم را پشت سر خود داشتند، ونیزازهمه گونه امکانات تبلیغاتی ومالی دولتی و مذهبی برای بسیج و ترغیب مردم در دادن رای خود به گزینه خود که جمهوری اسلامی بود برخوردار بودند.
اما در رفراندوم پیشنهادی ۱۵ نفره، فرض بر این است که در شرایط تغییر بنیادی توازن قوا به نفع نیروهای دموکراسی خواه، رفراندوم پیشنهادی به وسیله رهبران جبهه و جنبشی که تا آن هنگام تشکیل شده، و اعتماد و حمایت بخش بزرگی از مردم را در پشت سر خود حواهد داشت، بر حکومتی که در آستانه فروپاشی است و یا فاصله چندانی با آن ندارد، تحمیل شده و عملا دارای کارکردهای زیرین خواهد بود:
- ایجاد شکاف بیشتر در صف حاکمان، با ترغیب طیفی از آنان به تغییر صف خود به نفع مردم وایزوله کردن بخش افراطی تری که حاضر به کنار گیره نیست.
- ایجاد فرصت و امکان در اجتناب از زور عریان برای کنار زدن حکومت، که ممکن است به خشونت و مقابله خونین دوطرف منجر شود و خسارت های قابل توجه به مردم وامکانات کشوری وارد سازد.
- پیشگیری از ایجاد خلاء قدرت در کشور و جلوگیری از هرج ومرج.
- فراهم کردن محمل حقوق وقانونی معتبربرای سلب قدرت از جمهوری اسلامی، و باز کردن راه جهت تشکیل مجلس موسسانی که بر روی سیستم حکمرانی جایگزین حکومت فقهی در کشور، با مضمون یک دموکراسی سکولار و پیش نویس قانون اساسی آن کار کند. بدیهی است که این پیش نویس نیز در نهایت باید به شکلی از اشکال، مثلا دریک رفراندوم و همه پرسی و بعد از گفتگوهای کافی در فضاهای عمومی پیرامون آن، به رای مردم گذاشته شود.
دلیل دیگری که در مخالفت با رفراندوم پیشنهادی ۱۵ نفره طرح شده این است که در مرحله مفروض مورد نظر ۱۵ نفر، اصولا رفراندم بر سر بود ونبود جمهوری اسلامی یک امر ضد دموکراتیک به این دلیل است که نباید یک گزینه سکولار دموکراتیک را در کنار یک گزینه استبدادی مثل نظام ولایت فقهی به رفراندوم گذاشت، و از مردم خواست یکی از این دو را برگزینند، چون این دو از دو ماهیت کاملن متضاد دموکراتیک وضد دموکراتیک برخوردار اند. چنین رفراندومی مثل آن میماند که ما اصولی از حقوق بشر مثل آزادی و ضد آن مثل بردگی را به عنوان دو گزینه به رای عمومی بگذاریم. خوب اگر مردم به بردگی رای دادند در این صورت تکلیف چیست؟ علاوه بر این، در چنین رفراندومی، هنوز هم امکانات وسیعی در اختیار نیروهای طرفدار ولایت فقهی برای تحمیق توده مردم و جلب حمایت و رای آنان با توسل به انگیزه های مذهبی وجود دارد، و این به دور از واقع بینی و آینده نگری سیاسی است که ما پیروزی طرفداران دموکراسی را در این رفراندوم تضمین شده بدانیم، و بنا براین نباید به سمت چنین رفراندومی پرازریسکی حرکت کنیم. صحت چنین استدلالی از چند جهت میتواند مورد تردید باشد.
- در تجربه عملی موارد متعددی از رفراندوم برای گزینه کسب حق تعیین سرنوشت و استقلال و گزینه محروم کردن خود از این حق و ادامه وابستگی به دول استعماگر وجود داشته است، که در اکثریت قریب به اتفاق آنها طرفداران استقلال برنده رفراندوم شدهاند. در این تجارب دو گزینه استقلال و وابستگی که از دو ماهیت کاملا متضاد برخوردارند به همهپرسی گذاشته شدهاند. یکی ماهیتی به نفع حقوق عامه مردم و باز کردن راه برای اعمال نظر آنان در تعیین آینده و سرنوشت خود بوده، و دیگری ماهیتی استعماری داشته که چنین حقی را بطور انحصاری در اختیار کشور استعمارگر قرار میداده است.
- برخی از مدافعین چنین استدلالی در رای بر سر انتخاب رئیس جمهوری در جمهوری اسلامی شرکت کرده، به نفع یک طرف دست به تبلیغ و ترویج زده و از بین بد وبدتر رای خود را به صندوق طرف بد ریختهاند. (البته در انتخابات روحانی برای دور دوم ریاست جمهوری این فرمول تغییر کرد و ما از بعضی از آنان شنیدیم که گفتند و نوشتند نه خیر؛ انتخاب در این دوره بین خوب و بد است، و نه بین بد و بدتر.بدین ترتیب طرف بد ناگهان تغییر ماهیت داد و به طرف خوب تبدیل شد).
حال سوال این است، اولا اگر آنان پایبند به دلیل خود در نفی رفراندوم پیشنهادی ۱۵ نفره هستند، پس چرا در انتخاباتی شرکت میکنند که نتیجه آن حتی در بهترین حالت، هنوز هم رای به دوام و استمرار یک حاکمیت دینی ضد دموکراتیک در کشور است. و ثانیا، چرا از دو گزینه بد و بدتر، معمولا آن طرفی که کمتر بر امر مذهب جهت فریب مردم تکیه میزند، پیروز میدان از کاردر آمده، و آن کسی که بیتشرین امکانات را برای فریب توده های مذهبی مردم در دست دارد، و به حداکثر درجه ممکن از آن برای پیروزی خود استفاده میکند بازنده میدان میشود.
اما یک دلیل دیگری هم برای مخالفت با ایده رفراندوم میتواند طرح باشد که به دلیل متفاوت بودن شرایط ما در مقایسه با تجربه دیگران، چندان بر جسته نشده است. طبق تجربه، رفراندوم بر سر موضوعات پیچیدهای که نمیتواند در یک فرمول «آری یا نه» خلاصه و ساده شوند کار عاقلانه ای نیست، مثل رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که طرفداران خروج در آن برنده شدند، در حالی که هنوز گزینه های متفاوت در مورد نحوه خروج و نوع رابطه بریتانیا با اتحادیه اروپا بعد از خروج ارائه نشده بود. پیشنهاد این است که در چنین مواردی ابتدا باید طرحها و گزینه های مختلف جایگزین، در جریان یک بحث کارشناسی وشورومشورت کافی در مجالس ملی توسط نمایندگان منتخب مردم مورد بر رسی قرار گیرد، وسپس این مجلس گزینه های نهایی پخته شده رابه شکل مناسبی با توضیحات کافی در مورد نتایج وپی آمدهای متفاوت هریک این گزینه ها در اختیار مردم قرا دهد، و بعد از آن یک دوره گقتگوی فعال در سطح عمومی در این موارد صورت گفته، و در مرحله آخر برای انتخاب یکی از گزینه ها رفرادوم برگزار شود تا معلوم شود که مردم کدام سمت گیری را طالبند.
البته کسانی هم میگویند که ضرورتی به انتخاب این گزینهها طی یک رفراندوم نیست وهمان مجالس ملی میتوانند در این موارد با رای نهایی خود تکلیف قضیه را یکسره کنند. ادعا میشود که هر یک از ۱۵ نفر امضاء کننده این طرح نظری متفاوت از دیگری در مورد معنی و مفهوم رفراندوم پیشنهادی خود دارند، و اصولا معلوم نیست که آنان به دنبال چی چیزی هستند. برای معتبر سازی چنین ادعایی البته به نکاتی از نظرات اقای مخملباف، و خصوصا نظرات آقایان قدیانی و کدیور در بیانیه دونفره آنان استناد میشود که کوچکترین ارتباطی به برداشت ۱۵ نفر، از نکته مرکزی بیانیه خود که همان رفراندوم باشد ندارند. رجوع مجدد به بیانیه آقایان کدیور و قدیانی که چندین بار بر این اشتراک فهم و نظر هر ۱۵ نفر در این مورد تاکید میکنند، و نیز مصاحبه های آقایان سازگارا و شریعتمداری و کردوانی، روشن میکند که نه ۱۵ نظر بلکه کم یا بیش یک فهم بنیادا مشترک در این مورد به حقیقت نزدیک تر است.
اصغر جیلو
■ هموطنان گرامی، کاش می شد تمام راهکار ها را برای رسیدن به اهداف انسانی و ملی خود همسو میکردیم تا حکومت اسلامی کمی بخودش بیاید. نگارنده نمی خواهد وارد بحث رفراندوم آری یا نه شود. بلکه میخواهد با یاد آوری دو تجربه تاریخی در اواخر قرن بیستم و همین چند هفته پیش توجه دوستان را به این موضوع فرا حزبی و ملی جلب کند.بخصوص برای کسانی که و ضعیت ایران را استثنائی و آشتی ناپذیر فرض می کنند.
در این راستا، دو تجربه زنده از کشور آفریقای جنوبی میتواند حقیقتا الگوی خوبی برای این طیف باشد: اول اینکه در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ میلادی، قدرتمندان و تمامیت خواهان حکومت آپارتاید سرانجام در انتهای یک پروسه مذاکراتی که اولین نمونه بارز «آشتی ملی» به شمار میرود، با پذیرفتن اصل برابری و قواعد سیستم دموکراتیک، خودشان با انتقال مسالمتآمیز حکومت به نیروهای مردمی موافقت کرده و مانع از آن شدند که بهخاطر انتقالی که در نهایت اجتنابناپذیر بود، کل کشور به خاک و خون کشیده شود. دوم، کنار زدن مسالمت آمیزی است که چند هفته پیش باعث شد تا رئیس جمهور آفریقای جنوبی، که خود از پیروان نزدیک و انقلابی ماندلا در مبارزات ملی کشورش علیه آپارتاید بود، به علت فساد بیحساب و عدم مدیریت در اداره بحرانهای متعدد و روزافزون آن کشور از سمت خود استعفا دهد و نگذارد تا آرامش و صلح در کشورش طعمه پافشاریش در ماندن در مسند قدرت شود.
دعوت به دیالوگ ملی، رسیدن به یک تعریف نزدیک در رابطه با منافع ملی در همه زمینهها (از قبیل سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی ـ داخلی و خارجی ـ و امنیتی) و مهیا ساختن شرایط لازم به منظور عملی کردن طرح «آشتی ملی»، ابتدائیترین قدمهائی است که باید از سوی نیروهای مختلف سیاسی که به «قواعد بازی دموکراتیک» التزام دارند، برای پشتیبانی از تظاهرات مردم و احترام به مطالبات آنها برداشته شود. امیدوارم در این زمینه هم گشایش هائی صورت گیرد.
با احترام پرویز مرزبان
■ دوستان عزیز ، فرض کنید همین امروز جمهوری اسلامی اعلام کند که حاضر است رفراندوم «جمهوری اسلامی آری یا نه» را تحت نظارت سازمان ملل به رای بگذارد. در اینصورت شما چه راهکاری برای جلوگیری از مهندسی رای گیری و رای خوانی در گستره وسیع ایران پهناور در اختیار دارید؟ آنهم وقتی که بدلیل وسعت جغرافیایی ایران امکان کنترل و نظارت سازمان ملل بسیار محدود است و از آن مهمتر هر دو جناح رژیم (اصلاح طلب و محافظهکار) با در اختیار داشتن تمامی امکانات تبلیغی و تهییجی، فعالانه مردم را دعوت خواهند کرد که به جمهوری اسلامی «آری» بگویند. و این همان چیزی است که حسن روحانی هم تلویحا به آن اشاره کرد و گفت جمهوری اسلامی بازهم همان ۹۸ درصد رای مردم را خواهد داشت. (بیتردید ۹۸ درصد نخواهد بود ولی بیش از ۵۰ درصد را از صندوقها استخراج خواهند کرد). راهکار پیشنهادی برای اینکه در چنین دامی گرفتار نشوید چیست؟
امیر
■ چند نکته در باره نقدها و نظرها
۱- خواست برای گزاری رفراندم دو رسالت مشخص دارد. یکی ایجاد تشکیلات آپوزیسیون جمهوری خواه و پایان دادن به پراکندگی ها و حرکت براساس حداقل ها و مخرج مشترک ها. دوم ایجاد دیالگو و همبستگی میان مردم خواهان تغییرنظام ولایت مطلقه فقیه، تعیین شکل و محتوای رفراندوم.
۲- برخی می گویند مگر رژیم عقل اش را از دست داده رفراندومی که می داند در آن بازنده است را بپذیرد. البته اگر وضعیت را عادی فرض کنیم این حرف درست است. اما وضعیت عادی نیست و شرایط بسیار بحرانی است و بحرانی ترنیز خواهد شد و اوضاع از مهار نظام خارج خواهد شد. آنها راهی برای شان باقی نمی نماند. کم کم عقلای نظام درخواهند یافت که سرکوب مردم، بحران را برطرف نخواهد کرد، برعکس شدت خواهد بخشید. تجارب تایخی نشان داده است عقلای نظام خود را از کسانی که به ادامه وضعیت بحرانی اصرار بورزند جدا خواهند کرد. هر قدر رژیم لاغر تر شود جبهه مخالفان قوی تر خواهد شد.
۳- کسانی می گویند فرض کنیم که رژیم حاضر به برگزاری رفراندوم شد. با توجه به نبود امکانات و تشکیلات برای مخالفان ولایت فقیه، مردم ممکن است به جمهوری اسلامی رأی بدهند. پاسخ این است. قرار نیست همین فردا رفراندوم برگزار شود. برگزاری رفراندوم شروطی دارد که بدون آن نباید انجام آنرا پذیرفت. از جمله باید آزادی کامل و برابر برای تبلیغات و سازماندهی مخالفان فراهم گردد. تاریخ انجام رفراندوم در شش ماه و یا حتا یک سال آینده تعیین شود. نیروی مردمی که بخواهد در کنار ناظران سازمان ملل متحد از آرای مردم مراقب کند وجود دارد، بای خود را آموزش و سازمان بدهند.
۴- در مورد امکان عقب نشینی نظام. سران نظام هرگز قصد عقب نشینی از پروژهسته ای را نداشتند اما نا چار شدند و عقب نشستند. در مورد رفراندوم هم باید با همین فرض حرکت کرد. آنها را باید ناچار کرد که برگزاری رفراندوم را بپذیرند. کمتر کسی تصور می کرد نظام های سوسیالیستی که در سال ۱۹۸۹، ۵۰ در صد جمعیت جهان را شامل می شد فروبریزد و به ضد خود بدل شود. اما در برابر چشمان حیرت زده جهانیان (مدافعان و مخالفان) فروپاشی رخ داد. ریشه آن فروپاشی بحران غیر قابل کنترل، دیکتاتوری و نارضایتی عمیق مردم بود. این عوامل در ایران امروز نیز وجود دارد.
۵- همبستگی مردم و رهایی از سیکل بسته انتخابات مهندسی شده وپایان دادن به اجبار رأی میان بد و بدتر می تواند خواست دیگر مدافعان رفراندوم باشد. خواست رفراندوم می تواند شرایطی فراهم کند که اصلاح طلبان جدی صف خود را از اصلاح طلبان مدافع «نظام مقدس» اسلامی جدا کنند و با مردم همراه شوند.
با احترام، علمداری
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|