سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
با انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری... در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ شمسی، ایدهی اصلاحطلبی در اکثر زمینههای اداری و سیاسی و مذهبی، و در شیوهی مبارزهی سیاسی، و روش طرح مطالبات اجتماعی و اقتصادی به گفتمان مسلط تبدیل گردید و در اندک مدتی توانست اکثریت طبقهی متوسط، تودهی ناراضی جامعه، حتی جمعی از اعضاء «اپوزیسیون» را متّحد و همراه خود سازد!
این حرکت اصلاحطلبانه با توجه به برنامه وعملکرد محمد خاتمی مبتنی بود بر:
۱– اجرای آن موادی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی که آزادی بیان، قلم، مطبوعات و تشکیل احزاب و اجتماعات را تضمین میکند ولی به عللی، طی دو دههٔ اول انقلاب از اجرای آنها پرهيز شده بود! در واقع این ایده اصلاحطلبانه، تلاشی بود بهموقع، برای استفاده از ظرفیتهای موجود در قانون اساسی... برای گسترش آزادیهای فردی و جمعی، و توسعهی سیاسی در راستای مردمسالاری، که الحق در دور اول ریاست جمهوری خاتمی با تحمل تمام مشقات و تهدیدها و ناجوانمردیها به اجرا درآمد، و به تغییر و تحولی بس مهم در دید مذهبی و سیاسی و مبارزاتی ملت ایران منجر گردید تا حدی که نگاه به غرب و آمریکا هم از اساس و پایه تغییر کرد؛ در معنا جمهوریت و جناح مردمی «نظام»، دست در دست ملت ایران با انقلابیگری و خشونتطلبی و انحرافات سیاسی ایدئولوژيکی، بهطور جدّی خداحافظی و قطع ارتباط نمود و در نتیجه: ایدهٔ آزادی و خواست دمکراسی، ضرورت جدايی دین از دولت، و تعهد به اجرای مفاد اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر در جامعهٔ ترقیخواه ایرانی، نهادینه گردید و بهعنوان واقعیتی غیرقابل انکار،در مقابل استبداد ولی فقیه و عوامل او قرار گرفت!
۲– نهادینه کردن ایدهی مبارزه مسالمتآمیز، و پرهیز از هر نوع عمل خشونتآمیز در جنبشهای سیاسی و مطالباتی و مدنی که امری حیاتی و ضروری برای کسب آزادی و تاسیس دموکراسی ست، هدف بعدی حرکت اصلاحطلبی بود که مورد تأیید ملت خسته از خشونت قرار گرفت و به خوبی متحقق شد!
۳ -آشتی دادن تودهی ملت ایران با صندوقهای رأی، و تبدیل امرانتخابات به ابزار اصلی تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی... سیاست اصلاحی دیگری بود که نهادهای انتخابی و سازمانهای مردمی را در برابر نهادهای انتصابی و سرکوبگر تقویت کرد و میدان قانونی فراخی را در اختیار مردم قرار داد تا با وجود تقلبات و تبعیضات و محدودیتهائی که در سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی موجود است، نه با تحریم، بل با شرکت در انتخابات با بیعدالتیها مبارزه کنیم، و از این راه، فریاد اعتراض خودرا به گوش مردم ایران و جهان برسانیم. حرکت میلیونی تودهی ایرانی علیه تقلب انتخاباتی سال ۱۳۸۸ش، که در نوع خود از عظیمترینها محسوب میشود، دستآورد روشن شرکت مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری بود که هنوز که هنوز است سبز است و موثر و زنده! نتیجه اینکه:
حرکت اصلاحاتی طی دو دهه از حیات خود در تغییر و تحول ملی و توسعهی سیاسی، نقشی بینظیر داشته، و افکار اصلاحطلبانه هم به درستی جا افتاده؛ اما این تلاشهای اصلاحطلبانه اساساً در زمینهی رفتار و کارکردها بوده تا ساختارها؛ یعنی اصلاحاتی که تاکنون صورت گرفته، در ملت و نهادهای انتخابی موثر بوده، نه در ساختار دستگاه استبدادی ولایت فقیه که سال به سال فاسدتر و بدتر و سرکوبگرتر میشود... ازینروست که گفته میشود: حالا که علی خامنهای و نهادهای تحت امر او عامل اصلی مشکلات و مصائب ملی و بینالمللی ما هستند، پس ضروریست که استراتژیستها و سران اصلاحات سیاسی به دوره تعارف با خامنهای پایان بدهند، و حرف دل ملت را، که حذف ولایت فقیه از «قانون اساسی» و برداشتن خامنهای از تخت قدرت و حکومت است با صراحت تمام بیان کنند.
در رسیدن به این هدف حیاتی، هیچ احتیاجی به اعمال فراقانونی یا غیرشرعی نیست، همین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همین شریعت جعفری هم اجازهی ورود به چنین مبارزهی مسالمتآمیزی را میدهد، قدم اول در این پیکار قانونی و ملی، برنامهریزی جهت بحث سیاسی و گفتوگوی علنی برسر ولی فقیه و ولایت فقیه است که سران جنبش اصلاحات، میتوانند گرداننده و آغازگرانش باشند.
نامهی دلیرانهی مهدی کروبی به خامنهای، نقد قدیانی به حضرت آقا، انتقادات مصطفی تاجزاده از ولی فقیه، و مهمتر از همه بحث رفراندمی که حسن روحانی مطرح کرد...، علائم و نشانههايی از ورود اصلاحطلبان به دور دوم مبارزاتی یعنی اصلاح ساختاری نظام و تعیین تکلیف ولی فقیه است؛ امید که اینگونه باشد!
محمد ارسی تگزاس
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
■ جنبش اخیر مردم ایران باعث شد که مخالفان اصلاحطلبی داعیه عبور از اصلاحطلبی مردم ایران را سر دهند. اولا باید بدانیم که اصلاحطلبان به غلط یا درست هرگز داعیه سرنگونی رژیم را ندارند و این خاصیت رفرمیسم است و طبعاً نباید دنبال جنبشی بیفتند که خواستار سرنگونی است، و خواستهای این جنبش هم ضرورتاً خواست همه مردم ایران نیست. بخش انتخابی حکومت ایران یا طرفدار مردم هستند و یا پتانسیل این را دارند که در جبهه مردم قرار بگیرند. بیاعتنایی به این بخش خطای بزرگی است که اپوزیسیون باید از آن پرهیز کند. و در آخر امیدوارم که اصلاح طلبان داخل ایران افکار خیر خواهانه شما را مد نظر قرار دهند.
الماسی
■ با سلام به آقای ارسی که نوشته و جناب الماسی که یادداشتی در زیر این نوشته گذاشتهاند.
شما بهتر از نگارندۀ این یاد داشت میدانید که هاشمی رفسنجانی بعداز پایان جنگ هشت ساله، در دو دوره متوالی و با مشارکت حدود 55 درصد رئیس جمهور شد. خامنه ای رهبر ومسئولان قوای سه گانه با تمام نهادها و ارگانها نیز به میزان مشارکت اهمیت نمی دادند و به شرکت کنندگان در انتخابات که «اُمّت» نامیده می شدند و احتمالا در دوره های قبل نیز در رای گیری ها شرکت داشتند «افتخار» میکردند. امّا واقعۀ بزرگی که در دوم خرداد ۷۶ اتفاق افتاد و به حماسه معروف شد. بدرستی نقطۀ عطفی در حوادث ۴۰ سال حکومت ولایت فقیه می باشد. مشارکت ۸۰ در صدی در انتخابات برای پیروزی آقای محمد خاتمی را نمی توان بسادگی بحساب این یا آن جناح حکومت گذاشت. آنچه رخ داد به نیرو و ارادۀ کسانی بستگی داشت که در انتخابات دوره های قبل شرکت نمی کردند یا نسل جوانی و زنانی بودند که خواهان تغییراتی در اوضاع و احوال جامعه بودند. بهر صورت میل به تغییر و پتانسیل اصلاحات اجتماعی در بر آمد دوم خرداد عامل اصلی بود. «حرکت از پائین»
تمام نیروهای موسوم به خط امام و جناح «چپ» روحانیون یعنی «مجمع روحانیون مبارز» پیش بینی چنین حمایت مردمی را نداشتند که به یاری آنها توانستند کاندیدای جناح راست یعنی ناطق نوری از «جامعه روحانیت مبارز» را شکست دهند.
فراموش نمیشود که بعداز انتخاب آقای خاتمی و تشکیل کابینه، نخست در سال ۷۷ جبهه مشارکت ایران اسلامی تاسیس شد. صف بندی جدید و جریان اصلاح طلبی بر بنیاد نیروهای موسوم به خط امام و جناح «چپ» در حکومت شکل گرفت. بهر تقدیر و مختصر ؛باتمام کنش و واکنش های مثبت، منفی و انفعالی دردو دوره رئیس جمهوری آقای محمد خاتمی و مجلس، «چانه زنی در بالا»
بخش مهم شرکت کنندگان در اننخابات این دو دوره، بدلیل اینکه به خواسته های محوری خود نرسیدند. تجربه کردند که ساختار حکومت ولایت فقیه از آن چه تصور میکردند اقتدار گراتر و انحصارطلبتر است که اجازه نمیدهد دولت و مجلس منتخب طبق قانون اساسی نتواند تغییراتی قانونی انجام دهد. یکی از موانع اصلی حکم حکومتی بود و....
سخن کوتاه انتخابات ۸۴ رونقی نداشت کاندیداهای اصلاح طلبان در دور اول حذف شدند و احمدی نژاد در دور دوم هاشمی رفسنجانی را شکست داد. ماجرای سال ۸۸ نیز شبیه دوم خرداد با ابعاد وسیعتری برای جلوگیری از انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد که دیدیم ولی قفیه و حکومت چه کردند. نتیجه:
۱. تلاش گران و نیرو های اصلاحات خواه جامعه که حماسه دوم خرداد را آفریدند، بعداز دو دوره ناکافی ریاست جمهوری آقای خاتمی و مجلس با شرکت نکردن در انتخابات سال ۸۴ به تمام اصلاح طلبان حکومت هشدار دادند که آنها سیاست های مناسبی برای اصلاحات اجتماعی ارائه نکردند و در «چانه زنی در بالا » شکست خوردند.این رسم وکالت و نمایندگی نیست!
۲. ولایت فقیه و همراهانش بی توجه به میزان مشارکت ۸۰ یا ۸۵ در صد در انتخابات بر خود محوری و تام گرائی پافشاری و نهادهای وابسته را بیش از پیش تقویت، سپاه پاسداران به بزرگترین بنگاه نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی، امنیتی و.... تبدیل شد.
۳. وقایع دیماه ۹۶ واکنش بخشی از مردم جان به لب آمده است که نتیجه ۲۰ سال روند مسالمت آمیز و متمدنانه بعداز دوم خرداد ۷۶ را بینتیجه دانسته و با تجربه زندگی دیده اند که بسود اقلیتی در راس و عده ای رانت خوار تمام شده است.
۴. واکنش اصلاح طلبان حکومتی نسبت به مردم خواهان اصلاحات واقعی در انتخابات دوم خرداد ۷۶، ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ همیشه کم و بیش نادرست و نامفهوم بوده است. زیرا اصلاح خواهی مردم و اصلاح طلبی حکومتیان از دو جنس متفاوت است. در وقایع اخیر مواضع به غایت ضد مردمی و ضد انسانی آنها نسبت به معترضین رقت بار است.
این ها را نوشتم که تقاضا کنم مرز بین خواسته های تلمبار شده مردم و اصلاح طلبان حکومتی را مخدوش نکنیم.
موفق باشیم / بابک مهرانی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|