iran-emrooz.net | Fri, 03.03.2006, 7:28
بخش سوم
از چپ ایدئولوژیک و کمونیستی تا چپ سیاسی و هومانیستی
دکتر علی راسخ افشار
|
از جبهه ملی ایران
جمعه ١٢ اسفند ١٣٨٤
و اکنون روی سخن با همه دوستانی است که در تشکل جمهوریخواهان دموکرات و لائیک در ائتلاف با یکدیگر هستیم. تبار سیاسی بسیاری از چپ سنتی و فدائیان خلق و تشکلهای دیکر چپ میباشد. اکنون که شما دیگر به انقلاب تیر و تفنگی معتقد نیستید و خواهان برقراری کمونیسم و سوسیالیسم با گذار از دیکتاتوری پرولتاریا نمی باشید و مانند آنان که تبار سیاسی از نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق دارند، با توسل به مبارزات مسالمت آمیز خواهان استقرار حاکمیت ملی و آزادی و دموکراسی و حکومت قانون برخاسته از رای آزاد مردم ایران و جدائی ایدئولوژی و دین از حکومت و اداره مملکت میباشید و در یک کلمه مانند ما ملیها و دین باورانی که حکومت دینی نمیخواهند، دین و مذهب را امر خصوصی میدانید، و معترضین به وضع موجود حاکم بر جامعه ایران، یعنی حاکمیت دینی ولایت فقیه میباشید و به تعبیر من، چپ سیاسی هومانیستی هستید، جای آن دارد که اگر چنین است و آنچه در بالا آوردم تغییر و تحولی است که در شما و مواضع شما رخ داده است، جا دارد که این واقعیت را صریحاً و به گونهای شفاف روشن کنید. همانگونه که خلیل ملکی و همفکرانش به موقع خود روشن کردند تا تکلیف همه در رابطه با شما روشن گردد.
تا صادقانه و صمیمانه روشن گردد که قدر مشترکات و همبستگیهای ما کجاست؟ چرا که همبستگی سیاسی در مبارزه و تقابل با جمهوری اسلامی به زور و سطحی و سریشمی نمیشود. بلکه بایستی همبستگی ارگانیک باشد تا در شرایط سخت هم از هم نگسلد. به هر حال در این بیش از یک سال گذشته اینجا و آنجا از سوی موتلفان چپ ما مواضعی اظهار شده است که باعث سوءتفاهم گردیده است. واقعیتی که در همکاری نزدیک ما با یکدیگر اثر سوء داشته است. و این همه در حالی است که ملت ایران نیاز به یک تشکل وسیع و قابل اعتماد و اتکاء در خارج از کشور دارد. ائتلاف وسیع و محکم ما یک ضرورت زمان است. بایستی به این ملوک الطوایفی و خان خانی سازمانی – سیاسی خارج کشور، که هر کس با تئوری بافی چند نفری را دور خود جمع میکند و نامی از ملقمه چپ یا ملی بر خود میگذارد و رهبر سازمانی چند نفره میشود و آتش ببار تفرقه و هرج و مرج میگردد، خاتمه داد. واقعیت دیگری که ما بایستی از تجربه تاریخی بیاموزیم، پرهیز از اشتباه بزرگی است که در جریان ملی شدن نفت و انقلاب ٢٢ بهمن ١٣٥٧ خورشیدی در ایران رخ داد که به هیچ وجه نبایستی تکرار شود. در جریان ملی شدن نفت رهبری حزب توده که به قول دکتر مصدق، پارهای از آنان روسی و پارهای انگلیسی- نفتی بودند، بازوی کارگری و روشنفکری ایران را که بدنه حزب توده را میساخت ، از نهضت ملی ایران جدا کردند. کوششهای خلیل ملکی و همفکرانش و ایجاد جریان "نیروی سوم" هم نتوانست این شکاف را پر کند. در انقلاب ٢٢ بهمن ١٣٥٧ هم متاسفانه بار دیگر این اشتباه تکرار شد و بازوی چپ نهضت، که اینبار عمدتاً در تشکلهای مسلحانه فدائیان خلق و مجاهدین خلق گرد آمده بود در مقابل ملیون قرار گرفت. اینان با نامگذاری ملیون به لیبرال، که اگر بجا بکار برده شود معنائی در خور احترام دارد، نامی که مورد سوء استفاده ملایان و مریدان بی سوادشان قرار گرفت باعث ایجاد شکاف عمیقی مبانی ملیون و نیروی چپ شد. اما از این پدیده شومتر اشتباه بزرگ دیگری بود که آنهم در جریان ملی شدن نفت و هم در انقلاب ٢٢ بهمن تحقق یافت و آن ائتلاف با ملایان بود. در جریان ملی شدن نفت ملیون با ملایان و مذهبیها به رهبری آیتالله کاشانی ائتلاف کردند که نتیجه شوم آن را در ماههای پس از سیام تیر ١٣٣١ تا کودتای ٢٨ مرداد که حتی حکم کاشانی به ارتداد و قتل دکتر مصدق را در برداشت دیدند. و در جریان انقلاب ٢٢ بهمن هم چپ و هم ملیها به ائتلاف با ملایان با عمامه و بی عمامه تن دادند که دیدیم چه مصیبت شومی را نه فقط برای ملیها و چپها در پی داشت بلکه سراسر ایران و همه ایرانیان را گرفتار بلائی خانمانسوز نمود که هنوز هم به آتش آن میسوزیم. بنابراین از این دو تجربه پر هزینه که به قیمت جان هزاران ایرانی و آزار و شکنجه و بدبختی دهها هزار ایرانی و بیش از نیم قرن دیکتاتوری و عقب ماندگی تمام شد بایستی بیاموزیم که دیگر و برای همیشه و هیچگاه در دام ملاها و مذهبیها نیفتیم و به هیچ روی و تحت هیچ شرطی از شرایط با آنان ائتلاف نکنیم. جای ملیها و چپهای دموکرات و لائیک و مذهبیهای سکولار در کنار هم است. ما بایستی صفوف خود را هر چه فشرده تر کنیم و با بسیج و جذب ایرانیانی که با ما همفکر و هم هدف هستند و به انتظار بوجود آمدن یک سازمان قابل اعتماد و اتکاء میباشند، در سازمان جمهوری خواهان دموکرات و لائیک، آن تشکل وسیع را در سطح خارج کشور بوجود آوریم که بتوانیم در سطح بینالمللی عرض اندام کنیم. در این عرصه بینالمللی اما وظیفه بزرگ دیگری هم داریم. ما بایستی همگام با روشنفکران چپ سیاسی دمکرات جهان که آنها هم معترضان به وضع موجود حاکم بر جهان هستند و در سراسر جهان پراکنده میباشند با بکارگیری شبکههای اینترنتی و دیگر وسائل ارتباط جمعی و انفرماتیک امروزی پیشاهنگ حرکتی جهانی گردیم و گام به گام یک حرکت وسیع جهانی را راه بی اندازیم.
امروز گلوبالیزاسیون امریکائی و اتحاد مولتیهای جهان و سرمایه، با هدف غارت و چپاول هر چه بیشتر بخش ثروتمند جهان از بخش دیگر مردم که اکثریت جهانیان را میسازد، معنا میشود. ما هم بیائیم در تقابل با اینها حرکت جهانی و گلوبال خود جوانههای آن اینجا و آنجا دیده میشود، سامان دهیم این کار شدنی است ،جهان آمادگی آن را دارد.
حل مشکلات سیاسی- اجتماعی- اقتصادی – صنعتی تکنولوژی – فرهنگی و نظامی یک کشور و مبارزه با استبداد و استعمار و عقب ماندگی یک جامعه به تنهایی در مقابل جهان سرمایهداری اگر محال نباشد بسیار دشوار است. مبارزه با یک سیستم جهانی و گلوبال که امروز در بخش سرمایه داری غرب بوجود آمده است، تنها با یک سیستم جهانی و گلوبال دیگر ممکن است. بیائیم در پی ایجاد این سیستم گلوبال چپ سیاسی در جهان در تقابل با سیستم راست جهان نیرو بگذاریم و کوشش کنیم. نگوئید این ممکن نیست. گاندی و مصدق و نلسون ماندلا هر یک در زمان خود به تنهائی کاری نظیر این کردند تا حدی موفق هم شدند. حالا ما بیائیم دستجمعی این کارزار جهانی را راه بیاندازیم. جهان نیاز به طرحی نو دارد. بیائیم ما طراح آن شویم و با کمک دیگران چه در سطح جهان سوم و چه با کمک روشنفکران چپ اروپا و امریکا پیشاهنگ این حرکت کردیم که دوران چپ کمونیستی و انقلابی به پایان رسیده است. دوران دوران چپ هومانیستی است. به قول فریدون مشیری:
مگو این آرزو خام است!
مگو روح بشر همواره سرگردان و ناکام است!
اگر این کهکشان از هم نمیپاشد
و اگر این آسمان در هم نمیریزد
بیا تا ما فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
بشادی گل برافشانیم و میدر ساغر اندازیم.