iran-emrooz.net | Thu, 23.02.2006, 22:20
در همسايگی، رعايت و حقوق
رامين احمدی
جمعه ٥ اسفند ١٣٨٤
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد.
در مصاحبه عالمانه آقای نيكفر با صدای آلمان بحث كاريكاتور پيامبر اسلام به دو بخش حقوقی و اخلاقی تقسيم شده كه اين امر پرداختن به بحث را آسانتر میكند. از آنجا كه به بحث حقوقی در پاسخ به اعلاميه برخی روشنفكران داخل كشور پرداخته بودم و مشابه آن بحث را خود آقايان نيكفر و لاهيجی هم به تفصيل مطرح كردهاند، حيفم آمد از اين بخش «اخلاقی» به سكوت بگذرم. شايد آقای نيكفر هم به صرافت نوشتن بيشتر در اين باره بيفتد و اين بخش مورد تبادل نظر قرار بگيرد. نيكفر می نويسد:
«در اخلاق هم حق داريم و هم رعايت. همسايگی را در نظر بگيريد. من حق دارم تا ۱۰ شب صدای راديويم را بلند كنم. با اين كار مزاحم همسايهام می شوم. من حق دارم صدای راديو را بلند كنم و او حق دارد به مجرد اين كه ديد در ساعت ۲۲ و ۱ دقيقه صدای بلندی از خانه مجاور میآيد، از من شكايت كند. در اين حال رابطه ما صرفاْ حقوقی است اما اخلاقی نيست. اخلاقی اين است كه من رعايت كنم. اين حساسيتهای او را در نظر بگيرم. با اين كار تا حد معينی از آزادی خود می كاهم. اين كار را اما داوطلبانه و آزادانه انجام میدهم و در نتيجه در مخدوش شدن آزادی را نمیبينم. فراموش نكنيم در همه فرهنگها دعايت كردن نشانه بلوغ است.»
آقای نيكفر درباره اخلاق و تمايز حق و رعايت درست میگويد اما كارآمدی اين بحث در مورد بخصوص كاريكاتور محمد و اهانت به اسلام كاملاً نسبی به نظر میرسد. شايد از اين رو كه ارزيابی اخلاقی ما هميشه نسبی است و به جهت نگرش و فاصله ما از حادثه مورد نظر بستگی دارد. میتوان مثال زد كه اگر ايستادهايد و میبينيد در فاصله دوری از شما جوان بيست و چند ساله گردن كلفتی پيرمردی را به باد كتك گرفته است، قضاوت اخلاقی شما بر بیعدالتی و بيرحمی جوان و «عدم رعايت» او تكيه خواهيم كرد. اگر نزديكتر شديد و كسی به شما گفت كه اين پيرمرد پدر آن جوان است، آنگاه برآشفته خواهيد شد. حالا نه تنها اين جوان بیرحم و مروت است كه برخی ديگر از ارزشهای اخلاقی شما مربوط به حرمت داشتن پدر را زير پا گذاشته است. اما آنگاه كه بسيار نزديك میشويد، كسی ممكن است به شما بگويد كه اين پدر دچار بيماری جنسی بوده و به پسر خويش تجاوز كرده است. در چنين حالی شما قطعاً قضاوتهای اخلاقی قبلی را فراموش میكنيد و حالا احساس شما نسبت به حادثه و ارزيابی اخلاقی شما ولو اينكه اعمال خشونت از سوی جوان را محكوم كند مبنی بر اطلاعات جديد است و نسبت به جوان ضارب نيز احساس ترحم میكنيد. اين مثال را در آغاز از اين رو نوشتم كه احساس كردم شايد قضاوت اخلاقی خاص نيكفر در بستری از قضاوتهای حاد اخلاقی روشنفكران عليه كاريكاتوريست در اروپا شكل گرفته است. از بورتو استراس كه در اشپيگل فرياد كرده است كه: «توهين به مقدسات مانند توهين به شرافت افراد بايد قابل مجازات باشد. شوخی و طنز در مقابله با اسلام به ما كمك چندانی نخواهد كرد.» تا گونتر گراس چپی كه در ماجرای سلمان رشدی از وی حمايت كرده بود و حال كارتونها را به روزنامههای زمان نازی تشبيه میكند و ادعا دارد كه: «ما حق برخورداری از امنيت زير نام آزادی بيان را از دست دادهايم.» واقعيت اين است كه در اروپا و آمريكا دموكراسیهای سكولار با اقليتی مسلمان و بيگانه شده از حكومت و فرهنگ اكثريت سر و كار دارند و در پی آن هستند كه با رعايت احساسات آنها و رعايت به نوعی «همزيستی مسالمتآميز» با اين اقليت برسند.
بگذاريد به مثال نيكفر درباره همسايه و بلند كردن صدای راديو برگرديم و در روابط اخلاقی مطرح آن بيشتر تأمل كنيم.
۱. اخلاق چه زمانی حكم میكند كه شما رعايت همسايه را بكنيد؟ زمانی كه مفهومی به نام «همسايگی خوب» بين شما و همسايه حاكم است. شما میدانيد كه همسايه از ۱۰ شب به بعد میخوابد و همسايه میداند كه شما علاقه به خواب ظهر داريد. اگر شما صدای راديو را از ده شب به بعد كم میكنيد او هم ساعت دوازده ظهر با صدای نخراشيده اذان نمیخواند. اخلاق رعايت، مراعات میطلبد. اگر همسايه شما دائم مزاحم شماست و رعايت شما را نمیكند نبايد از شما انتظار رعايت داشته باشد.
۲. اخلاق زمانی به رعايت حكم میكند كه بين شما و همسايه زبانی مشترك وجود دارد. شما حرف يكديگر را میفهميد و هر دو به يك سری قواعد اوليه اعتقاد داريد. از اين جملهاند قواعدی چون اينكه شما در چهار ديواری خويش و او در چهار ديواری خود استقلال دارد. هر يك از شما تنها مالك زندگی خويش هستيد و حق تحميل علايق خود و روشهای زندگی خود را در خانه همسايه نداريد و در هنگام اختلاف نيز پا را از جر و بحث فراتر نمیگذاريد. حالا اگر همسايهای داشته باشيد كه احساس كند در خانه خودتان بايد به ميل او زندگی كنيد و هم شما و هم او بنده ديگری هستيد و از خود استقلالی نداريد و اگر از شما ناراضی باشد حق دارد به خانه شما بيايد و سرتان را گوش تا گوش ببرد. آنوقت مسئله كم كردن صدای راديو جزو نگرانیهای اوليه شما نيست (در نظر داشته باشيد كه آقايان پيش از اين سلمان رشدی را به مرگ محكوم كردند و تئو وان گوگ را كشتهاند.)
۳. همسايه بايد واقعا صدای راديو شما را بشنود و يا ناچار از شنيدن آن باشد. در اين مورد خاص ما دليلی در دست نداريم كه مسلمانان سراسر جهان ناچار از ديدن اين كاريكاتورها بودهاند. حتی آنها كه در دانمارك زندگی میكردند میتوانستند اين روزنامه را نخرند و به كاريكاتورها نگاه نكنند بدون اينكه اين امر در جريان زندگی روزانه آنها خللی وارد كند.
۴. همسايه همسايگی را میفهمد و حد همسايگی را نگه میدارد و از «رعايت» شما «ضعف» شما را استنباط نمیكند. چرا كه و گر نه روز ديگر پس از كم كردن صدای راديو بايد ساعات خواب را نيز به ميل او تنظيم كنيد. پس از اين كاريكاتور نوبت به نقاشیهای ديگر میرسد. حالا كلاوس اشتوتمان هم تهديد به مرگ میشود. به تدريج نوبت به رمان، موسيقی، خوردن و نوشيدن در ماه رمضان، حجاب زنان و همه آن «اهانت»های ديگر میرسد كه الحمدلله سابقه آن را در ايران خودمان داريم.
۵. كم كردن صدای راديو حقی است كه مسير زندگی شما را تغيير نمیدهد و يا به خطر نمیاندازد. حقی است كه از آن میتوانيد صرفنظر كنيد. يعنی بايد ديد كه عمل مورد نظر از جهت اخلاقی برای شما و همسايه چه وزنی دارد. اين بحث قضاوت اخلاقی شما را به بستر مجادله نسبيت فرهنگی میكشد. دراينجا برای يك عمل خاص قضاوتی خارج از آن فرهنگ و قضاوتی درون فرهنگی میتوان در نظر گرفت و اهميت اخلاقی بزرگ يا كوچك آن را به مقايسه گذاشت. اگر برای اين بحث جدول زير را در نظر بگيريم:
میتوان به سادگی و سرعت از سر A,B,C با مثالهای كوچك گذشت. مورد A عملی است كه چه از نظر فرهنگ اسلامی و چه از نظر راه دموكراسی و حقوق بشر كم اهميت است. فرض كنيد در اين مورد انتخاب اسامی اسلامی برای كودكان باشد. چه فرهنگ غرب و چه فرهنگ اسلامی در اين مورد حساسيت خاصی نشان نمیدهد و بر سر آن به جنگ و مقابله خيابانی نمیپردازند. مورد B عملی است كه در فرهنگ اسلامی مهم است اما برای فرهنگ غرب اهميت ندارد، مثلاْ روزه نگاه داشتن و يا نماز خواندن مسلمانان را میتوان از اين جمله دانست. مورد C را نيز میتوان ممنوعيت ازدواج كودكان فرض كرد كه برای فرهنگ غرب مهم است و مسلمانان ساكن ممالك غرب در رعايت آن مشكل عمدهای ندارند. هيچ يك از اين موارد باعث مقابله و رويارويی دو فرهنگ نمیشوند. اما مورد D ، اعمالی كه برای هر دو فرهنگ از نظر اخلاقی با اهميت است محل نزاع تلقی میشود. نيكفر در انتخاب «كم كردن صدای راديو» مورد آسانی را بر میگزيند. طبيعی است كه در اين مورد «رعايت» باعث نمیشود كه شما مجبور باشيد بخشی از هويت خويش و يا ارزشهای اعتقادی خويش را انكار كنيد. مشكل مورد كاريكاتورها اين است كه مسئله از يك سو با آزادی بيان و آزادی در تمسخر مقدسات در غرب و از سوی ديگر با تهديدهای خشونت آميز جوامع اسلامی چون فتوای رشدی و قتل ناشر او و «وان گوگ» آميخته است. دشوار میتوان اين مسئله را به «كم كردن صدای راديو» مانند كرد.
۶. آخرين بحثی كه درباره «اخلاق رعايت» میخواهم به ميان بكشم با خود اسلام ارتباط دارد. نيكفر به درستی تذكر میدهد كه: «مسلمانان به عنوان مسلمانان فاقد اتوريته اخلاقی شدهاند. كسی يا كسانی نيستند كه شماتت اخلاقی كنند و حرفشان را جهانيان جدی بگيرند. آنانی كه جلوی صحنه را پر كردهاند همگی آلودهاند و فاقد هر گونه شان اخلاقیاند.» از حرف نيكفر چنين به نظر میرسد كه مشكل با مسلمانان است و يك اتفاق سياسی چنين پيش آمده كه عدهای جلوی صحنه را پر كردهاند كه بويی از اخلاق نبردهاند. اما جور ديگر هم میشود به اين مشكل نگاه كرد و آن اين است كه اخلاق در اسلام چندان قوی نيست. اين مذهب با ورود در حوزه سكولار پايه اخلاقی نيرومندی نداشته است. كتاب مقدس دروغ و جنايت و دزدی و بردهداری را توجيه میكند. آنها كه به اخلاق و اسلام هر دو پايبند هستند میگويند آن بخش از آيات عرضی است و ذاتی دين نيست و يا به اسم تشابهات سعی میكنند از اهميت بخشی از كتاب مقدس بكاهند. اما مشكل اصلی پا بر جاست. در مورد ما ايرانيان كه مسئله از اين هم فراتر میرود. وقتی مذهبی ايدئولوژی حكومت شد و به تعبيه قوانين سياسی و اقتصادی پرداخت و توجيهگر شكنجه و اعدام مخالفان شد و همه رهبرانش در برابر اين رويه سكوت اختيار كردند و اكثر آيات عظامش به بهرهبرداری مالی از آن پرداختند ديگر آن مذهب نمیتواند ادعای روحانی بودن و تقدس هم داشته باشد. توهين به چنين مذهبی حق ملی ماست. اينجاست كه بايد پرسيد اگر ملت و يا روشنفكران ما در اين باره سكوت اختيار كردهاند از روی «رعايت» و بخاطر «همزيستی مسالمت آميز» است يا از روی ترس و اجبار؟ اگر تقدسی را به تهديد شكنجه و مرگ حفظ كردند «رعايت» به سرعت مفهوم خود را از دست می دهد و شايد اگر به خاطر آنچه امروز بر سر الهام افروتن آوردهاند نبود، من از سر اين نكته آخر به سكوت میگذشتم كه سكوت در اين مورد كم مخاطره ترين انتخاب است.