شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
سخنان «حمیدرضا عارف» درباره «خون خوب» و «ژن برتر» بحث رسانهای گستردهای را در مطبوعات و نیز شبکههای اجتماعی دامن زده است. او «ژن خوب» خود را که از پدر و مادر به او رسیده است عامل موفقیت اقتصادیاش میداند. این ادعا خشم و ناخشنودی بسیاری از جوانان مدرن ایرانی را بر انگیخته است. بسیاری فخر فروشی «حمیدرضا عارف» را از چشم انداز «رانتهای» پدرش - معاون اول دولت خاتمی و رییس کمیسیون امید در مجلس، مورد تمسخر و انتقاد قرار دادهاند.
نگاهی به کامنتها و مصاحبههای چند جامعهشناس ایرانی در باره این رویداد جای تردیدی نمیگذارد که پدیده «فخرفروشی» به یک ویروس خطرناک اجتماعی در کشور ما تبدیل شده است. برخی از جامعه شناسان ایرانی از جمله خانم دکتر فرانک فرهی، «فخر فروشی» را نوعی سبک زندگی ناهنجار در یک اقتصاد رانتی نفتی ایران دانسته و برخی دیگر با اشاره به سخنان نوه آیتالله خمینی در باره «هوش و استعداد ارثی ویژه» او از پدر بزرگش اشاراتی به این موضوع کردهاند.
تردیدی نیست که عامل ارثی یا ژنتیک نقش بسیار مهمی در «جنم» و خمیرمایه هر فرد دارد. ولی در یک فرد یا جامعه سالم، «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار گوید.»
واقعیت این است که نخوت و خود بزرگ بینی در میان برخی از انسانها صرفنظر از تعلق ملی یا فرهنگی و نژادی میتواند وجود داشته باشد. اما ویژگی و گستردگی آن در میان ما ایرانیان، متفاوت بنظر میرسد.
هدف این یادداشت ارزیابی سخن این یا آن «آقازاده» نیست. برای ریشهیابی «فخرفروشی» یا توهم، غرور کاذب و خود برتربینی ایرانی، علت گسترش این ویروس را باید جستجو کرد.
سه نکته پایهای را در این بحث میتوان بیاد داشت:
نخست اینکه فخرفروشی با مفاهیمی نظیر تکبر، خود بزرگ بینی و حقیر شمردن دیگران، پرافادگی، گنددماغی و غیره نیز توصیف میشود. انسان، متکبر و خود بزرگبین زاده نمیشود، بلکه خود مرکزبینی یک رفتار انسانی ناهنجار، یک مکانیسم دفاع از خود و زاده محیط پیرامونی است. تکبر نوعی ویژگی اجتماعی است که تصویرسازی رفتاری میکند به گونهای که این تصویرسازی با عرف جامعه مدرن ناسازگار است.
دوم اینکه «افتخار» را هرگز نباید با نخوت یکی گرفت. «افتخار» اعم از فردی یا ملی مثل افتخار حرفهای، یا افتخار به زیبایی و آراستگی مبتنی بر رضایت و خود باوری است. این نوع بالیدن ناشی از توانمندی و اعتماد بفنس است که معمولا فروتنی، میل به همکاری و گفتگو میآورد که برای فرد و جامعه مثبت و سازنده است. در حالیکه نخوت برای فرد و جامعه زیانبار و تخریب گر است. نخوت بویژه در موقعیت رهبری اعم از سیاسی یا اقتصادی و نیز در رابطه میان انسانها و زندگی زناشویی عامل تباهی، برقراری استبداد و سلب آزادی و نابود کننده رشد استعدادهاست.
سوما، خود بزرگ بینی و حقیر شمردن دیگران و گنددماغی گرچه همواره در جوامع ماقبل مدرن اعم از قبیلهای، ملوک الطوایفی و پیش از سرمایه دارد وجود داشته است. اما در جوامع مدرن و زندگی شهر نشینی امروزی، تداوم آن امری غیر طبیعی است. از اینرو بروز گسترده آن در ایران امروز را باید بعنوان یک ویروس اجتماعی دانست. زیرا امروزه هیچ فعالیت سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جمعی و نیز زندگی مشترک زن و مرد، بدون دیالوگ و همکاری و کنار گذاشتن خود محور بینی، ممکن نیست.
نشانههای نخوت
برون فکنی و حسادت درونی و خود کم بینی از ویژگیهای مهم نخوت است. افراد پرنخوت همه ناکامیهایشان را با کلمه «دشمن» یا «دیگری» توضیح میدهند. ولی در پیروزیهایشان «استعدادهای ویژه» تعیین کننده است. بیتوجهی به دیگران و خود مرکز بینی، آنها را در برابر حوادث بشدت شکننده و آسیب پذیر میکند. متکبرین تشته جلب توجه دیگران و در مرکز قرار گرفتناند. ستایش گر و خواهان قدرت در همه اشکال مادی و اجتماعی و روابط انسانی هستند. جز خود و منافعشان کسی را در هیچ زوایایی نمیبینند. از تعامل و نقد و گفتگو میهراسند. معمولا گرفتار درون خود هستند. خویشتن را مرکز آدم و عالم تصور میکند. کور و کرند. انتقادناپذیر، خشک، لجوج و کلیشهایاند. خود و دیگران را بطور کامل سفید یا سیاه میبینند. رنگ دیگری برایشان قابل تصور نیست. یک جعبه پر از داوریهای از پیش تعیین شده در ذهن دارند که تکلیف هر کس و هر رویداد را با برچسبهای آماده، یکسره تعیین کرده است. مو هم لای درز هیچ یک از این احکام غیر قابل گفتگو نمیرود. گذشت، بخشش، مدارا و تحمل در رفتارشان وجود ندارد. با دیگران همچون یک فرد همه چیز دان و فاضل و عصاقوت داده رفتار میکنند. دیگران نیز یا به فخرفروشان بی اعتنایی کامل میکنند یا ناگزیراند، مثل شاگردان تنبل، نالایق و گناهکار از خود دفاع کنند. این رفتار آنها را محکوم به تنهایی میکند. دیوار نامریی که میان خود و دیگران میکشند، بندرت فرو میریزد. با سرسختی سازش ناپذیرانهای بر این باورند که کمتر کسی به اندازه آنها سزاوار است. زیرا آنها از نوع برترند.
ویروس تکبر
نخوت یک عقده است. از رهبری سیاسی شروع و بتدریج به یک فرهنگ برآمده از استبداد در جامعه بسته ایرانی فراروییده است. بعبارت دیگر «فخر فروشی» یا توهم و غرور کاذب، خود شیفتگی و خود برتربینی لزوما منحصر به «آقازادهها» نیست. این ناهنجاری نه فقط هیرارشی قدرت بلکه بخشی از بدنه جامعه، صرفنظر از باورهای سیاسی و دینی و ایدیولوژیک را در بر میگیرد.
نبود حاکمیت قانون و هزینه گران زیر سوال بردن رفتار صاحبان قدرت و ثروت، بستر اصلی گسترش ویروس خود مرکزبینی همچون فرهنگ و الگوی زندگی است. صدها هزار تازهبهدوران رسیدهای که بدون شایستگی به بالاترین موقعیتها دست یافتهاند، آگاهانه یا در ناخودآگاه؛ به این الگوی رفتاری در کشور ما دچار شدهاند. بهعبارت دیگر فخرفروشی گسترده در ایران یک مکانیسم دفاع از خود است. نمونه بارز آن احمدی نژاد و گروه او هستند که از این مکانیسم ، با چهرهها و شعارهای متفاوت، در هر دورهای سود میبرند، ولی جوهر اصلی رفتارشان بر اساس توهم خود بزرگ بینی است.
بسیاری از رهبران سیاسی تاریخ معاصر ایران به دلایل فوق، دیر یا زود یک تصور پیامبر گونه از خود پیدا کردهاند. سرنوشت شاه سابق را میتوان با «تکبر» توضیح داد. او در برابر ملت کور و کر بود. خود بزرگ بینیاش چنان رشد کرد که حتی گزارشهای محرمانه ساواک در باره ناخشنودی مردم را، بجای چاره جویی، حسادت تصور میکرد. مهمترین مخرج مشترک او با آقای خامنهای و کسانی مثل رجوی در همین خود بزرگ بینی و تکیر و توهم است. شاه سابق به استناد همه دادهها موجود از نظر شخصیتی انسانی ضعیف و مرغدل بود. ولی تصوری اغراق آمیز از قدرت افسانهای خود داشت. آقای خامنهای نیز در زندان شاه انسانی اهل دل و شاعر مسلک بود. ولی طی ۲۸ سال رهبریاش، به نماد خود محوری، جاهطلبی و تشنه قدرت تبدیل شده است.
این واقعیات گواهی میدهند که تکبر و نخوت، مادرزادی و ژنتیک نیست، بلکه محصول موقعیت اجتماعی و تصویرسازی انسانهاست. بدین گونه است که نخوت، سرمشق «موفقیت» در کشور ما شده است. در کشوری که حکومت، حزب سیاسی و شرکت اقتصادی بهسرعت به یک جزیره بسته درون خود با مشارکت گروهی از ابواب جمعی تبدیل میشود، این ویروس به درجات گوناگون به ذهنیت جامعه نیز سرایت میکند. لذا برخی از ايرانیان در نابسندگی رفتارشان عادت کردهاند جهان را در خود خلاصه و کوچک کنند. حق با آنهاست و ديگر همه چيز رواست. جامعه و جهان در ذهن بسته متکبر، به اندازه خود وی کوچک میشود. ولی یک انسان مدرن با هر تفکری که داشته باشد، میکوشد که خود را با جامعه و جهان امروز يکی کند و بکوشد که با جهان خود همه سویه بزرگ شود.
«عقدۀ خاورميانهای»
افزون بر این یک مشکل دیگر ما جایگاه جغرافیایی ایران در قلب خاور میانه است. منطقهای که بی تردید مهمترین مرکز توهم و غرور کاذب، خود شیفتگی و خود برتربینی در سراسر جهان ماست. گرچه ما نسبت به ملتهای عرب از نظر فرهنگی و رفتاری بکلی متفاوت هستیم. ولی این به معنای مصونیت در برابر ویروس خود بزرگ بینی نیست. ما مردم خاورمیانه به دلایل تاریخی و جغرافیایی، تصورات غلط و توقعات بیجایی از جهان کنونی داریم. آب و تولید انرژی که از ضروریترین نیازهای بشر است، باعث میشود که منطقه خاورمیانه در کانون بحرانهای جهانی باشد. زيرا از يک سو، بيش از پنجاه در صد ذخاير کشف شدۀ انرژی جهان در این منطقه قرار دارند و از سوی ديگر، منطقهای خشک و کم آب است. وجود منابع عظيم انرژی فسيلی میتواند هم منبع درآمد و هم منشاء بحران باشد.
منطقه ما خاستگاه دو امپراتوری باستانی (ايران و مصر) و دو امپراتوری نسبتاً جوانتر (امپراتوری اسلامی و عثمانی) و محمل سه دين بزرگ دنيا (يهوديت، مسيحيت و اسلام) و مرکز تمدنهای بزرگ (چون تمدن بابل، ايران، سامی، مصری، آشوری و...) و چند زبان عمدۀ دنيا (چون فارسی، ترکی و عربی) میباشد. این وضع يک خودآگاهی تاريخی در خاورميانه ایجاد کرده که با موقعيت واقعی و فعلی آنان در جهان معاصر سازگار نيست. هر یک از این تمدنها سهم درخوری را که برای خود قائلند، در جهان کنونی نمیيابند. این یعنی «عقدۀ خاورميانهای» در ناخودآگاه آنها، اين سهم خواهی نقش عمدهای در رفتار اجتماعی و سياسی آنان بازی میکند.از نتايج اين محرک ناخودآگاه جلب تودۀ مردم با پراکندن نفرت عليه ارزشهای مدرن و تکیۀ نوستالژيک به عظمت گذشته و «رسالت»های ویژه بر پایه توهمهای بلند پروزانه است. راه ميان بُر و خطرناکی برای رسيدن به اقتدار که هميشه برای کسب کاريزمای رهبری وسوسه انگيز است. وضعیت تراژیک کنونی سوریه، عراق، لیبی و افغانستان که پایگاه صدها گروه نظامی، شبه نظامی و دسته بندیهای ماقبل دنیای مدرناند، از نمونههای چنین طرز فکریاند. خود مرکز بینی، توهم و حسادت در این منطقه راه گفتگو و نقد و حل مسالمتآمیز اختلافات را مسدود کرده است. قربانیان این ذهنیت، میلیونها انسان و دهها شهریاند که به خاک و خون کشیده شدهاند.
تناقض در اینجاست که تکبر و فخرفروشی در اسلام، یک گناه کبیره محسوب میشود. با وجود این راه کاری که علمای دینی اسلام برای رهایی از کبر و نخوت پیش میکشند بطور کلی دعوت به عنایت خداوند، خواندن نماز و شرکت در مجالس روضه خوانی یا نماز جمعه برای دفع شیطان است.
حتی نواندیش اسلامی مهمی نظیر شریعتی در آثارش مانند هبوط، کوير و حج در راز و نيازهای انسانی با خدايش، نخوت و تکبر را زیر شدیدترین انتقادات قرار داده است. ولی به دلیل عدم حضور در فضای فکری مدرنتيه يعنی خردگرايی ، عرفی گرايی و نهادی کردن آزادی و نقد و گفتگو، نگاهی صرفا عبادی و احساسی به موضوع دارد. زیرا از مدرنيته هيولايی در ذهن داشته است که آمده است تا اصالت و معنويت و دين را از ميان ببرد.
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
در ادبیات غنی فارسی، شعرای بزرگ ایران نظیر خیام، حافظ و سعدی و نیز در ضرب المثلهای شیرین ایرانی، فخرفروشی و نخوت همواره از منظر انسانی و خردگرایی بشدت نکوهش شده است.
در ایران معاصر نقد تکیر و نخوت از منظری خردگرایانه، اساسا از سوی نویسندگان و هنرمندان مدرن ایرانی پیش کشیده شده است. صادق هدایت پایهگذار ادبیات مدرن ایران نقشی بیهمتا در این عرصه دارد. او از جمله در شرح زندگینامهاش، تکیر و غرور کاذب ایرانی را به ریشخند گرفته است. وی در شرح حال زندگیاش مینویسد:
«من همان قدر از شرح حال خودم رَم میکنم که در مقابل تبلیغات آمریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی میخورد؟ اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کردهام، اما پیشبینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگان است؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد. چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم. بعلاوه، خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آنها مناسب تر خواهد بود. مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند.از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در برندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام.»
در برخی سریالهای مدرن ایرانی نظیر «صمد» از سوی پرویز صیاد با خلق شخصیت «آقای باقرزداده» و نیز «آقا بزرگ» در سریال شهرزاد، فخرفروشی ایرانی، از منظر اجتماعی بهخوبی تصویر سازی و نقد شده است.
شهامت زیر پرسش بردن اقتدار گرایی در همه سطوح و اشکال آن، قابل نقد کردن همه صاحبان قدرت و ثروت و منزلت و در مرکز قرار دادن اندیشه فرصت برابر برای همگان، از مهمترین نیازهای ما برای غلبه بر نخوت و خود مرکز بینی است. اين روندی است که در ذهنیت اکثریت شهروندان ایرانی فرادست گردیده است.
فراموش نباید کرد که موفقترین و نوآورترین سرآمدان جهان هرچه بيشتر به بشريت و علم خدمت کردند و هر چه بیشتر دانستند، همانقدر فروتن و بیادعا بودند. چنانکه نيوتن بزرگترين دانشمند همه دورانها نوشت: «نمیدانم که پس از مرگم جهان از من چگونه ياد خواهد کرد. اما خودم را هچمون کودک بازيگوشی میبينم که گاهی با خوشحالی چند گوش ماهی کمی جالب در ساحلی میيابد، در حاليکه اقيانوس بيکران حقيقت در کنار گوشش موج میزند.»
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|