يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
مشارکت گرایان بیرون و درون حاکمیت، از پروژه تغییر و تعمیق دمکراتیک به عنوان یکی از الگوهای کلان سیاسی در جهت گذار از حاکمیت دوگانه جمهوری اسلامی نام میبرند. اجرای مسالمت آمیز این طرح اما تنها در متن یک جنبش وسیع مردمی و از طریق قوانین، کانالها و ارگانهای قانون گذاری موجود و بدون استفاده از قوای قهریه قابل حصول و دسترسی میباشد. این مهم اما خود در صورتی عینیت و صورت بندی خارجی مییابد که جناح راست نیز به عنوان صاحبان حداقل نیمی ازقدرت سخت افزاری و نرم افزاری حکومت در ایران نیت، قابلیت نظری و توان عملی در جهت همراهی با این پروژه را داشته باشد.
در شرایط کنونی پس از انتخابات ریاست جمهوری که با شکستی سنگین تر برای جریان راست حکومتی که این بار نیز کاملاً مجهز و با عِده و عُده آمده بود به پایان رسید در این اردوگاه اما بیش از پیش نیاز به آرامش و پیدا کردن خویش پس از شکستها و سرخوردگیهای متوالی احساس میشود.
قبل از ورود به این عرصه مشارکت فراجناحی جهت گذار از حاکمیت دوگانه پرسش کلیدی که جناح راست حکومتی بایستی برای آن باسخی بیابد اینست که چرا که چرا گفتمان اصول گرایانه به عنوان مجموعهای از انگارهها، منش و کنش اجتماعی سیاسی آنها دیگر نمیتواند مردم را برانگیزاند. جناح راست باید به دور از فرافکنی غیر مسوولانه بپذیرد که خود را نقد کند و در معرض نقد و سنجش شهروندان به عنوان صاحبان اصلی قدرت قرار دهد. تنها با این خصلت است که میتواند به عنوان یک شریک و نماینده از طرف مردم برای قبول مسوولیت انتخاب گردند. بدون قانونمند کردن و دمکراتیک شدن گفتمان جناح اصولگرا و ولایتمدار پروژه تعمیق و تغییر دمکراتیک حاکمیت دوگانه در جمهوری اسلامی نه فقط به لحاظ حقوقی بلکه به لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز امکان عملی شدن ندارد. آشتی دادن اقتدارگرایان حکومتی با مردم سالاری و درونی کردن ارزشهای این گفتمان توسط آنها از شروط اولیه و بخش عملی و ما قبل نهایی این حرکت میباشد. شناخت و آشنایی با انگارهها و آمالها و افقهای نظری جناح راست حکومتی خود پیش نیاز یک گفتگو و تعامل سازنده و فراجناحی با آنها میباشد.
ویژگیهای جناح راست حکومتی!
جناح راست حکومتی در ایران از سویی با نامهایش اصول گرا، اقتدارگرا و تمامیت طلب و از جانب دیگر با انگارهها و کنشهای مشخص سیاسیاش در حوزه سیاست داخلی و خارجی و کارنامه آن در طول عمر جمهوری اسلامی معرفی میگردد. جناح راست حکومتی در ایران در حقیقت ادامه دهنده بخش سنت گرای انقلاب ایران است که گرچه بعضاً تا زمان پیروزی انقلاب به تفکیک میان حوزۀ سیاسی و مذهبی باور داشت. از همان اوان انقلاب حول مفاهیمی از جمله اسلام، روحانیت، فقه و ولایت فقیه سامان گرفت. آنها مایل به حفظ وضع موجود و مخالف تغییر در ساختارها و باورهای سنتی میباشند. به لحاظ طبقه بندی نظری، جناح راست را میتوان ولایتمدار با خوانشی حداکثری از نظریه ولایت مطلقه فقیه معرفی کرد.
ویژگیهای اعتقادی سیاسی
در مرکز تفکر سیاسی جناح راست حکومتی در ایران که از اوائل دهه هشتاد خود را ترجیحاً اصولگرا معرفی میکنند، اصل ولایت مطلقه فقیه به مثابه عمود خیمه تفکراتی این جریان قرار دارد که به باور محمد تقی مصباح یزدی حفظ و استحکام آن مایه حیات و رونق اسلام و احکام و ارزشهای اسلامی در جامعه است. آنها ولایت فقیه را یک مسئله تشخیصی و از مقوله کشف از سوی اهل خبره میدانند و نه انتخابی. بدین معنا که به باور آنها مردم در انتخاب ولی فقیه اصل ۱۱۰ قانون اساسی نقشی ندارند. اصول گرایان انقلاب را مستظهر به پشتیبانی الهی میداند و مشروعیت تمامی نهادهای جامعه را از ولایت فقیه میداند. از دید این جریان الگوی حکومت اسلامی بیش از آنکه بر پایه جمهوریت باشد بایستی بر پایه اصول اعتقادی اسلام بر مبنای حکم و رأی فقها و علمای دینی پایه ریزی شود.
ولایتمدار بودن آنها گذشته از جنبه فقهی آن در نزد طرفداران این اردوگاه، حتی فراتر از مرزهای تعریف شده در همین قانون اساسی موجود، بری از کوچک ترین زمینه مدارا، مشارکت و تعامل با دگراندیشان عقیدتی و سیاسی میباشد و حداقل تاکنون به هیچ وجه سودای آشتی و همزیستی با مدل مشارکت دمکراتیک شهروندان صاحب حق و نقاد را حتی تحت شرایط حداقلی در چهارچوب نظام سیاسی موجود در سر نداشتهاند. این جریان مشارکت مردم در فعالیتهای سیاسی را هم از جنبه حق و هم از جنبه تکلیف نگاه میکند و عملاً آن را تنها به صورت مشروط و محدود تمکین میکند.
جهت گیری گفتمان و کنش آنها در حوزه سیاست عملی به غایت اقتدارگرایانه و به هنگام گشاده دستی سیاسی آنها به سرعت گرایش و تمایل خود به روشهای تمامیت طلبانه و خودکامگی سرکوبگرانه را آشکار میسازند.
ویژگیهای اجتماعی فرهنگی
انگارههای جناح راست ازنقطه نظر اجتماعی فرهنگی واپسگرایانه و به غایت آزادی ستیز ما باشند. اصول گرایان با تبیین و تفسیر سنتی و فقهی خود از دین در نهایت به نوعی خوانش و باورحداکثری از دین در سپهرعمومی میرسند که در آن دیگر جایی برای تساهل و مدارا نمیماند. هجمه آنها به سمت آزادیهای فردی، اجتماعی مصرح در قانون اساسی همین جمهوری محبوب آنها یک کانون دائمی سرخوردگی و سرکوب اقشار وسیع جامعه شهروندی میباشد. در نزد افراد و هوادارن این اردوگاه احترام به آزادی دگراندیشان و دگرباشان فرهنگی، دینی، اجتماعی و سیاسی مقولاتی به عاریت گرفته شده از فرهنگهای دشمنان و بیگانگان تعریف میگردند که قائلین به آنها بایستی در یک جامعه اسلامی ولایتمدار با سلاح امر به معروف و نهی از منکر اصلاح و هدایت شوند. در غیر این صورت در زیر خیمه رحمت و شفقت اسلامی جایی برای آنان نیست.
در مجموع اصولگرایان در حوزه فرهنگي، بیشترین چالشهاي خود را با دگراندیشان و بویژه اصلاح طلبان از حيث مباني نظري و نوع مواجهه با روشهای زیست در جوامع مدرن زمانه ما و فرهنگ غرب دارند.
اگر امروزه جذبه و اقتدار کشورها و ملتها با قدرت نرم آنها که همانا با تواناییها و ظرفیتهای بالفعل و بالقوه آنها در عرصه فرهنگی تعریف میگردد. گفتمان اجتماعی فرهنگی جناح راست با ارائه مدلی که در بهترین حالت مخاطب را ناخودآگاه به یاد مصادیق و بافت فرهنگی مذهبی شهر قم میاندازد، ناتوان ازهماوردی و رقابت با مدلهای رقبای سیاسی میباشد. تلطیف فضای جوامع با سیاستهای فرهنگی بالنده و مخاطب محور یگانه راه حفظ سرمایههای مادی و معنوی و انسانی کشور و جلوگیری از خروج آنها از کشور میباشد.
ویژگیهای اقتصادی
گرچه اصولگرایان تاکنون موضع خود را در اقتصاد به روشنی بیان نکردهاند ولی به لحاظ مدل اقتصادی موردنظر به ظاهر خود را طرفدار اقتصاد بازار آزاد از نوع تجارت محور به شکل سنتی حجرهای معرفی میکنند که سرمایه آن را اما سفره پهناور رانتهای عدیده دولتی تأمین میکند. آنها گرچه با طرح شعار عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر در عمل خود را طرفدار محرومین و طبقات فرودست مینامند ولی روشهای صدقه مدارانه آنها به غایت رهایی ستیزانه و در منافات کامل با حفظ حرمت و کرامت انسان میباشد. نهادهای دولت رفاه مدرن مثل صندوق تأمین اجتماعی همان طور که در دوران هشت ساله دولت احمدی نژاد دیدیم تنها جهت دستبرد مالی صاحبان پنهان و آشکار قدرت مورد توجه هستند.
در سالهای پس از پایان جنگ و با تعامل نزدیک با نیروهای سپاه و بسیج جناح راست توانست با ابراز اقتدارگرایانه و با کمک نهادهای بخش انتصابی و غیرپاسخگوی حاکمیت به ویژه بخش غیردولتی و غیرخصوصی اقتصاد ایران را که حجمی بالغ بر یک سوم تولید ناخالص داخلی کشور را شامل میگردد تحت تیول خود آورد. حفظ و بعضاً گسترش این حوزه تحت قیادت آنها عملاً به تنها مأموریت و هدف آنها در عرصه سیاستورزی اقتصادی تبدیل گردیده است. در همین رابطه نیز گفتمان عدالت طلبانه و کمک به محرومان و اقشار نیازمند در حقیقت جز مانوری فرافکنانه و پوپولیستی و فرار رو به جلو از جانب آنان نمیباشد. سیاستهای تعدیل اقتصادی و گسترش فرایند خصوصی سازی از طرف آنها نه فقط راه حلی برای معضل اقتصاد دولتی به همراه نداشت بلکه به زعم کارشناسان اقتصادی این شبه خصوصی سازی مرگ آور میتواند تیر خلاصی بر پیکر نحیف بخش خصوصی بی ملجا و پناهگاه اقتصاد ایران باشد. بدیهی است که انحصار این حجم عظیم از اقتصاد ملی در دست یک اقلیت اقتدارگرا و غیرپاسخگو که نه مالیات میپردازد و نه به هر نوع کنترل و پایش دستگاههای منتخب تن میدهد عملاً ناتوان از ارائه و ایجاد یک شکوفایی اقتصادی درونزا میباشد.
این همه اما هیچ کدام شاید قابل مقایسه با اثرات مخرب سیاستهای کلان اقتصادی و مالی هشت سال دولت محمود احمدی نژاد، دولت محبوب جناح راست اقتدارگرا و بخش انتصابی حاکمیت نمیباشند. هشت سالی که کارشناسان مالی و اقتصادی بعضاً میزان ضرر و زیان آن را برای کشور و ملت کمتر از خسارتهای هشت سال جنگ تحمیلی نمیدانند. در این رابطه و به خاطر این حداقل خطای بزرگ معرفتی ،اگر نخواهیم از آن به عنوان خیانت نام ببریم، جناح راست اقتدارگرا و ارگانهای بخش انتصابی حاکمیت یک معذرت خواهی بزرگ به ملت ایران بدهکار است.
حاصل سخن:
پس از دو دهه ناکامیهای سیاسی در جهت جلب آرای عمومی شهروندان به نظر میرسد در آنچه که گفتمان اصول گرایی نام گذاری شده است بیش ازپیش نیاز مبرم به بازنگری احساس میشود به ویژه دو مقوله اقتصاد و فرهنگ که تماس مستقیم با زندگی روزمره شهروندان دارد در بهترین حالت به غایت ناکارآمد، انقیادی و واپس گرایانه میباشند. در بحث معضلات و تنگناهای نظام به صورت مشخص از تأمین غیرمشروط امنیت ،حقوق و آزادیهای شهروندان و ایجاد و بسط شفافیت در نظام اقتصادی کشور به عنوان دو پیش نیاز مبرم جهت دست پیداکردن به یک شکوفایی فرهنگی و اقتصادی پایدار نام برده میشود.
رفع فقر و بیکاری ، گسترش امکانات رشد و تعالی برابر برای همه شهروندان فارغ از هر گونه تبعیض، فائق آمدن برعقب ماندگی و ناکارآمدیهای عدیده علمی و تکنولوژیک، مهار تورم، مبارزه با پدیده رانت خواری و فساد از چالشهای عمده نظام اقتصادی کشور میباشند که راه حلهای عاجل طلب میکنند. رشد و توسعه پایدار بدون بسط همدلی و مشارکت در داخل و تعامل سازنده با دنیا میسر نمیباشد. گفتمان جناح راست حکومتی در تمامی این موارد قادربه ارائه تصویری بهتر از آنچه که در هشت سال حکومت محمود احمدی نژاد بر این کشور گذشت نمیباشند.
جناح راست تا زمانی که به مشاطهگری قدرت قاهر اقتدارگرای مستقر در ارگانهای بخش انتصابی حاکمیت مشغول باشد و تا زمانی که به عنوان توجیه کننده و همداستان و همپیمان با ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی غیرپاسخگو به سیاست تحدید و تهدید آزادیهای فردی و اجتماعی شهروندان، مصرح در فصل سوم همین قانون اساسی موجود ادامه دهد.
و همچنین تا مادامی که با این مطالبه جدی مردم در خصوص ایجاد و بسط شفافیت در انحصارهای خاکستری قدرت سیاسی و اقتصادی همراه و همپیمانی صمیمی و جدی نباشد و تا زمانی که بدون تساهل و مدارا نحوه زیست و سلوک دگراندیشان و دگرباشان مدنی، سیاسی و عقیدتی را نپذیرد و با اقتدار قاهرانه سعی در یکدست کردن جامعهای متکثر داشته باشد یقیناً در انتخاباتهای آینده نیز با اقبال و پشتیبانی عمومی از جانب شهروندان به عنوان صاحبان اصلی قدرت مواجه نخواهند بود.
حال با آنان است که راه و جایگاه خود را مورد بازنگری و بازگویی جدی و اساسی قرار دهند و بیایند با مردم آشتی کنند. یدالله مع الجماعه.
کسانی که پند تاریخ را نشنوند قضاوت و حکم نهایی تاریخ را اما حتماً خواهند شنید.
■ شاید مشکل سیاسی امروزه ایران ایجاد یک جناح راست واقعی باشد. جناح چپ و معتدل تاحدود زیادی مرزبندیهای مشخص خود را دارند ولی جناح راست هنوز به شکل عریان خودش را نشان نداده است. گر چه بالقوه وجود دارد بهنظر حقیر آقای علمالهدی و امام جمعهها وحتی دار و دسته مصباح یزدی جزو جناح راست نیستند. راست واقعی را باید در وجود آدمهایی مثل علی لاریجانی، باهنر، ولایتی و بعضی از ملاها و حزب موتلفه جستجو کرد و حتی روزنامه جمهوری اسلامی و شاید سی درصد از آقای خامنهای. اگر اینها بتوانند گرد و خاک این آشغالها را از خود بزدایند مملکت ما راه به کوره دهی خواهد یافت.
سلماسی
■ چگونه میتوان از جناح راست این انتظارات را داشت:
۱- اصول تعامل با دنیا و هستی را بر اساس برداشتی واقع گرایایانه و عقلانی بپذیرد و بر این اساس پیش برود؟
۲- در اقتصاد لیبرالیسم اقتصادی را به عنوان دکترین اقتصادی با جرح و تعدیلهایش متناسب با شرایط اقتصادی ایران را حتی بپذیرد؟
۳- به راستگوئی و راست کرداری روی بیاورد و مردم را عوام کالعنعام تصور نکند؟
۴- انتخاب را حق مسلم مردم بداند و سرنوشت خود را صد درصد وابسته به خروجی صندوق رای بداند؟
۵- گذشته خود را نقدی منصفانه کند و آن را آشکارا برای اظهار نظر کردن مردم ایران آزادانه نشر دهد؟
۶- دست از سر کلمه اقتدارگرا و اقتدارگرایانه و اقتدارگر و خلاصه هرآنچه معنی اقتدار میدهد بردارد. النصر بالرعب دیگر جواب اداره کردن جامعهای ۸۰ میلیونی را نمیدهد . این را در عمل دیدهاند.
۷- اداره کردن جامعه امروزی مستلزم بهره بردن کاربردی از آخرین پیشرفتها در علوم و تکنولوژی و بویژه علوم انسانی مدرن میباشد. دست از سر علوم انسانی جدید بدارند و آن را تحصیل کنند تا فکری به حال ذهن های مهجور و عقب مانده خود کرده باشند.
۸- جایگاه طبقاتی خود که سرمایهداری دلال و رانتخواری است را ترک گویند و در طیف طبقه متوسط یا دیگر بخشهای با هویت طبقاتی مشخص در آیند که بتوان با هویتی مشخص با آنان تعامل داشت.
این موارد و مواردی که در متن مقاله آمده همه حکایت از وضعیت سترون جناح راست بویژه حزب موتلفه دارد. قبل از اینکه جناح راست دچار فرو پاشی سیاسی گردد باید خود را جمع و جور کند. آینده سیاسی ایران نمیتواند بدون حزب یا احزابی راستگرا شکل بگیرد. جریانی با ادبیات سیاسی مشخص.
م. حقیقی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|