پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
دو رویداد انتخاباتی آغاز و پایان دورانى در جمهورى اسلامى است. نخست رفراندوم قانون اساسى با محوریت ولایت فقیه در آذر ٥٨، و دیگری انتخابات ریاست جمهورى در اردیبهشت ٩٦. انتخابات پیش رو براى جمهورى اسلامى بطور اجتنابناپذیرى انتخابات گذار است.
در سیاست بندرت اتفاق میافتد که بتوان با اعتماد بالا دو راهىهاى تاریخى را پیش از وقوع آنها تشخیص داد. ولى در مورد این انتخابات از هم اکنون میتوان چنین رایى را صادر نمود.
موضوع انتخابات به عنوان بخش مهمى از فرایند غالب بر سیاست ایران، نه سیاستهاى یک حکومت بلکه خود ماهیت حکومت در جدال میان ٢ سامانه متضاد حکومتى است. میان دو حکومت در یک سرزمین است. فرایندى که در یکطرف آن ساختار حکومتى نبوتى که در حالت خالص آن چیزى جز حکومت داعش در موصل نمیتواند گردد و در طرف دیگر آن نهاد حکومتى مدرن و کشورى میراث انقلاب مشروطه و دوران رضا شاه است که خود عمیقا نیازمند دموکراتیزه شدن است. این تضاد بطور گریز ناپذیرى گرانیگاه و کانون جاذبه سیاست ایران در عرض نزدیک به چهار دهه اخیر بوده است.
موضوع محورى این انتخابات، بر خلاف تبلیغات «اصلاحطلبان»، تامین آزادیها و احقاق حقوق مردم و اصلاح نظام و عادىسازى روابط با جهان و دموکراسى و از این دست مطالبات، هر چند که اساسى و حیاتى و مبرماند، نیست. زیرا نمیتواند باشد. تامین چنین خواستههایى در چارچوب همین نظام براى یکطرف این رقابت نامقدور و براى طرف دیگر عین شر است. پاسخ به این چالش مبرم ایران نیازمند تغییر حکومت است.
موضوع محورى این انتخابات، علیرغم میل باطنى بازیگران آن، همان معضل تحمیل شده بر گرده سیاست ایران، یعنى موضوع و معضل نهاد ولایت مطلقه فقیه، و رابطه مرگ و زندگى این نهاد با عادىسازى مناسبات ایران با آمریکا است. زیرا نهاد ولایت، همزاد با تسخیر سفارت است. حادثهای که سرآغاز برآمد آقاى خمینى به سوى انحصار قدرت در قامت رهبر «مبارزات ضد امپریالیستى» بوده است. به این لحاظ ادامه جنگ پس از آزادى خرمشهر، که از بابت عقلانیت و مسئولیت کشور مدارى جز جهالت و خیانت چیز دیگرى نبود، از بابت استقرار و تثبیت این نهاد عین عقل محسوب شده است. این نهاد در ذهنیت بنیانگذار آن با بازنگرى قانون اساسى سال ٦٨ به نهادى نبوتى دگر دیسى نموده است و تبدیل به حکومت الهى و نظامى مقدس در قلمرو ایران گشته است. اما تثبیت این نهاد براى دوران پس از خمینى نیازمند همان فتوا و قتل عام زندانیان جوان سیاسى در سال ٦٧ بود. و استمرار آن محتاج و نیازمند به دشمنى مدیریت شده و تنشزایى با دشمنان تخیلى خود، امریکا و اسراییل بوده است. کلید زدن برنامه غنىسازى، کودتاى فرودگاه خمینى، بر کشیدن احمدىنژاد، سرکوب خونین جنبش سبز ، گسترش دخالت تخریبى و آشوب برانگیز در منطقه، و حمایت جنایتکارانه از اسد در سوریه را نیز میبایست در این راستا دانست. بیجهت نیست که آقاى خامنهاى پیوسته تغییر رفتار (اتخاذ سیاست عادىسازى) را همان تغییر خود نظام مینامد.
آنچه به این انتخابات به عنوان یک رویداد سیاسى تحمیلى بر نظام و همه آحاد سیاست ایران، حالت ویژه و دو راهى تاریخى میبخشد شرایط خاص ایران (سقوط اقتصاد، محاصره منطقهاى و شکست در سوریه) و بلاتکلیفى سرنوشت خود نهاد ولایت و آینده موقعیت نیروهاى زیر مجموعه ان است. آینده تاریک و خاموش نهاد ولایت، بطور پارادوکسیکال با مرگ غیر منتظره آقاى هاشمى رقم خورده است. به لحاظ مرگ قابل پیشبینى خود آقاى خامنهاى، و به واسطه این انتخابات، آینده نیروهاى ولایى در عرصه سیاست ایران موضوع اصلى نزاع و جدال کنونى گشته است. این دینامیسم یعنى نبرد داخلى و درون نظام بر نبرد کلیت نظام در مقابل تهدیدات خارجى چیرگى یافته است.
برای ولایت فقیه نبرد سرنوشتسازی است. ولایت به آن مار افعىای میماند که ساختار و دستگاه نهاد دولت برآمده از انقلاب مشروطه و دوران پهلوی را بلیعده ولى از خرد کردن استخوانهاى آن باز مانده و اکنون خود در حالت احتضار افتاده است. ولایت در انتظار مرگ طبیعی و حقیقی چارهای نمیبیند جز اینکه شخصی همچون رئیسی را برای خرد کردن نهاد دولت به میدان بفرستد و آخرین سنگر مقاومت مردم یعنی صندوق رای را بلا موضوع کند. اینجاست که مردم میبایست روحانی را همچون ابزاری برای به هم ریختن نقشهای که ولایت برای نابودی ایران ریخته است استفاده کنند. زیرا به محض اینکه مسیر گام نهادن به دولت متعارف مسدود شود، مسیر فروپاشی و تجزیه ایران فرادستی مییابد. دیگر روشن شده است که ولایت فقیه هیچ ابایی از «شهید» کردن ایران برای هدف ناشدنی خود ندارد.
به همین دلیل نیز تحریم و یا فرمول مدنى آن، امتناع از شرکت در این انتخابات، با هر گونه منطق و لفاظى که همراه باشد، همان امتناع منفعل و تماشاگرانه در بحبوحه بحرانىترین و تاثیر گذارترین دوره و رویداد چند دهه گذشته سیاست ایران و مشارکت در سرنوشتسازى ان است. ملموسترین خسارت وارده از بابت چنین رویکردى البته همان نزول نرخ مشارکت خواهد بود.
■ در این مقاله بُعدِ سیاسی انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ بررسی شده و نتیجه گیری شده است که منازعه اصلی میان فکری است که حکومت مدرن را میخواهد و فکری که به دنبال «حکومتى نبوتى» است که حالت خالص آن چیزى جز حکومت داعش در موصل نیست. نویسنده موضوع انتخابات ۹۶ را همان موضوع رفراندوم ۵۸ میبیند. جوهر فکر امیر گنجبخش میگوید جوهر دعوای کنونی همان دعوای میان جمهوری خواهی و ولایت گرایی است. اما در صف مخالفان کمپین روحانی ولایت فقیه به شیوه داعش (یعنی اسلام گرایی افراطی) خصلت نمای اصلی نیست. در هیچ یک از منازعات انتخاباتی موضوع اسلام در برابر کفر (یا غیراسلام) موضوع اصلی نبود و اصلا موضوع نبود. جالب است توجه کنیم که به دست آوردن دل اقشار پائینی جامعه با وعدههای بدون پشتوانه انگیزه و هدف اصلی پیکارگران ولایتگرا بود. رقص یارانهها و بحث ۹۶ درصدی ها و ۴ در صدی ها صحنه گردان بود.
برداشت امیر از استحاله (سکولاریزه شدن) یک بخش از قافله جمهوری اسلامی درست است. اما کاش روند سکولاریزاسیون در بخش ولاییتر جمهوری اسلامی هم مورد اشارت بود. این درست است که طی این ۳۸ سال بخشهای مدرنتر، شهریتر urbanised، داناتر educated و مطلعتر connected در جامعه ما یک جناح از جمهوری اسلامی را به تدریج تحت نفوذ و اراده خود در آورده و عناصر جمهوری خواهی سکولار را در رفتار و سیاست آن رواج داده است. اما قابل توجه است که جناح مقابل نیز - حداقل از ۱۲ سال پیش به این سو - گام به گام کوشیده است خود را با دیدگاهها، نیازها و رفتارهای اقشار کمتر مدرن، کمتر شهری شده و کم اطلاعتر disconnected جامعه ما ربط دهد و متصل کند. ضریب نفوذ اصول گرایان تندرو در میان اقشار فرودست جامعه، طیفهایی از کارگران و دهقانان، بیش از ضریب نفوذ جریان اعتدالی اصلاحی است.
هرگاه امیر شاخصههای اصلی در طیف رای دهندگان به تیم روحانی-جهانگیری را با شاخصههای اصلی رای دهندگان به تیم رئیسی-قالیباف را با هم مقایسه می کرد روند سکولاریزاسیون در صف ولایت گرایان دبش را هم بیشتر مشاهده میکرد.
تمایل به مدینه النبی (حکومت نبوی) در ذهنیت سرمهرههای هر دو جناح با غلظتهای متفاوت بارز است. اما خطاست هرگاه این تمایل را شاخصه اصلی تلقی کنیم. در میان طیف اصول گرایان حامی رئیسی-قالیباف تمایل به الگو کردن حکومتگری ترامپی، پوتینی، اردوغانی و کیم جونگ اونی از تمایل به حکومتگری به شیوه بغدادی و ایمن الظواهری بسیار گستردهتر است.
ائتلاف اعتدالی-اصلاحی (سبز و بنفش) پوشش دهنده نیمی از لایههای اجتماعی ماست. خطاست هرگاه تصور کنیم که نیمه دیگر، که هنوز نیمه خواب آلود است، چون برخیزد دست به دامان ائتلاف اعتدالی-اصلاحی خواهد آویخت. خواهیم دید که چگونه طی دهسال آتی رویای «حکومت نبوی»، اگر هنوز در عرصه سیاست باشد، جز پوستهای نازک نخواهد بود. صد سال پیش در چنین روزهایی لنین تزهای آوریل را نشر داد و راز پیروزی را در ملحق کردن دهقانان به کارگران و منزویسازی بورژوازی لیبرال دانست. هسته مرکزی فکر او صد سال دیرتر امروز توسط ترامپیها و برگزیتیها و ماری لوپنیها به عاریت گرفته شده است. حضور سنگین اسلام در خاورمیانه نباید حواسها را از پولاریزاسیون مشابهی که در میان اقشار اجتماعی - و در درون حکومت نیز - در حال انکشاف بوده منحرف سازد.
فرخ نگهدار - لندن
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|