iran-emrooz.net | Wed, 15.02.2006, 7:18
در بارهی اهانت به پيامبرخدا (ص)
احمد قابل
|
چهارشنبه ٢٦ بهمن ١٣٨٤
به نام خدا
١- اهانت به پيامبر خدا (ص) به استناد « حق آزادی بيان » از نظر حقوقی مورد قبول نيست. در مادهی دوازدهم اعلاميهی جهانی حقوق بشر تصريح شده است كه ؛ « نبايد... به شرافت و آبرو و شهرت كسی حمله شود ». در همين ماده ، تصريح شده است كه « در صورت تعرض ، برخورداری از حمايت قانون ، حق هر شخصی است ».
آيا تعرض به « شرافت و آبرو و شهرت » پيامبر خدا (ص) كه مورد احترام و اعتقاد صدها ميليون از افراد بشر است ، نقض آشكار حقوق بشر نيست؟!!
آيا « حق حفظ شرافت و آبرو و شهرت » بيش از يك ميليارد و دويست ميليون مسلمان (مفاد اصل دوازدهم) كم ارزش تر از « حق آزادی بيان » يك يا چند روزنامهنگار است؟!! آيا حق آزادی بيان ، به منزلهی حق آزادی اهانت و استهزاء ديگران است؟!!
در مادّهی اول اين اعلاميه آمده است ؛ « تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند و از لحاظ حيثيت و كرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و بايد با يكديگر با روحيهای برادرانه رفتار كنند ».
آيا « حيثيت و كرامت » بيش از يك ميليارد و دويست ميليون نفر از پيروان پيامبر خدا (ص) با حيثيت و كرامت چند نفر دانماركی ، برابر نيست؟!!
آيا توهين به عقيدهی ديگران ، « رفتار ، با روحيهی برادرانه » است؟!!
مگر در مادهی سیام اين اعلاميه نيامده است كه ؛ « هيچيك از مقررات اعلاميهی حاضر ، نبايد چنان تفسير شود كه برای هيچ دولت ، جمعيت يا فردی متضمن حقی باشد كه به موجب آن برای از بين بردن حقوق و آزادیهای مندرج در اين اعلاميه ، فعاليتی انجام دهد يا به عملی دست بزند ».
آيا اقدام به « توهين و تعرض و حمله به عقيدهی مسلمانان و شرافت اعتقادی ايشان » مبتنی بر ادعای بهره گيری از « حق آزادی بيان » به معنی نقض مادهی سیام نيست؟!!
شايد ادعا شود كه ؛ « جلوگيری از آزادی بيان ، مبتنی بر مادهی دوازدهم ، نيز نوعی ديگر از نقض مادهی سیام است ».
پاسخ اين است كه ؛ « آزادی بيان ، در قالب نقد علمی و نفی منطقی انديشهی ديگران (از جمله پيامبر و شريعت اسلام) يا بيان اثباتی باورهای خويش ، كاملا پذيرفته شده است ولی اين حق قانونی با دشنام و توهين (و رفتارهای غير علمی و منطقی) كه منجر به از بين بردن حقوق ديگران میشود ، تفاوت دارد ».
علاوه بر اين ، در بند دوم از مادهی بيست و نهم اعلاميهی يادشده آمده است ؛ « هركس در اعمال حقوق و بهره گيری از آزادیهای خود ، فقط تابع محدوديتهای قانونی است كه صرفا برای شناسايی و مراعات حقوق و آزادیهای ديگران و برای رعايت مقتضيات عادلانهی اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در جامعهای دموكراتيك وضع شدهاند ».
بنا بر اين ، در متن اعلاميه از « محدوديتهای قانونی » در مورد استيفای « حقوق مندرج در اعلاميهی جهانی حقوق بشر » و از جمله « حق آزادی بيان » مبتنی بر « مراعات حقوق ديگران و مقتضيات اخلاقی و نظم عمومی » صراحتا ياد شده است و نمیتوان اين حقيقت را انكار كرد كه اقدام روزنامهی دانماركی بر خلاف « مقتضيات اخلاقی » و « رعايت حقوق ديگران » و در نتيجه بر خلاف « حقوق بشر » بوده است.
آيا توهين به پيامبر خدا (ص) « رعايت مقتضيات عادلانهی اخلاقی » است؟!! آيا اين اقدام توهين آميز ، بند دوم اصل بيست و نهم را نقض نمیكند؟!!
آيا با توهين به عقايد يكديگر (و نه ، نقد علمی و منطقی) « نظم عمومی » تأمين میشود؟!!
آيا با توهين به عقيدهی بيش از يك ششم جمعيت دنيا ، « مراعات حقوق » همهی افراد بشر ، تحقق میيابد؟!!
آشكار است كه مسلمانان در برابر نقدهای علمی در مجامع و رسانهها و سايتهای مختلف غير اسلامی كه به نقد انديشههای اسلامی و رفتار و گفتار پيامبر (ص) و ائمهی هدی (ع) میپردازند ، واكنشی از نوع واكنش در برابر اهانت روزنامهی دانماركی ، نشان ندادهاند و اين تفاوت در رفتار ، ناشی از پذيرش « حق نقد اسلام » برای مخالفان اسلام است. يعنی « حق آزادی بيان » را در نقد انديشهی خويش ، پذيرفتهاند ولی كدام آدم خردمندی است كه تفاوت بين « نقد و اهانت » را نداند؟!!
٢- به گمان من ، برخی مسلمانان و بزرگان ايشان ، بيش و پيش از ديگران به « كاريكاتوريزه كردن چهرهی پيامبر خدا و شريعت وی » پرداختهاند. « استهزاء كنندگان اصلی » آنانیاند كه با « گفتار و كردار » از رويكردهای تروريستی ، حمايت كرده و آن را تحسين كردهاند.
تروريستهای مورد حمايت اين گروه از عالمان شريعت ، كاری جز انتشار كاريكاتورهای عرضه شده از سوی عالمان يادشده ، نكردهاند.
تصوير چهرهای خشن و نامهربان از پيام آور رحمت و پيام سراسر رحمت او (و ما ارسلناك الاّ رحمة للعالمين) و تئوريزه كردن خشونت به نام دين ، گروههايی چون ؛ « القاعده ، سپاه اسلام ، سپاه صحابه ، طالبان و... » را پديد آورده است كه به راحتی دست به كشتار میزنند.
بمب گذاری ، آدم ربايی ، هواپيما ربايی ، گردن زدن ، شكنجه ، ترور ، جنگ افروزی ، تهديد ، كشتار افراد بی گناه و... توسط افراد و گروههای مدعی اسلام و ايمان ، دنيايی از ناامنی را برای بشريت (حتی مسلمانان) به ارمغان آورده است. اين همه نا امنی را به نام « ايمان » (كه به معنی ايجاد امنيت است) و « اسلام » (كه از مادهی « سلم » و به معنی رفتاری مسالمت جويانه است) نوشتن و ادعای « دفاع از ايمان و اسلام » داشتن و گوی سبقت در اقدامات يادشده را از نازيستها ، فاشيستها ، صهيونيستها ، صربهای نژاد پرست و امريكائیها (در ژاپن و ويتنام و...) ربودن و در صدر گروههای وحشت آفرين و ناقض حقوق انسانها (در دو سه دههی اخير) قرار گرفتن ، آيا چهرهای زيباتر از كاريكاتورهای موهن دانماركی ارائه میكند؟!!
اگر در فرهنگ پيامبر خدا (ص) نيامده بود كه ؛ « مسلمان كسی است كه همهی افراد بشر از دست و زبان او در سلامت و امنيت قرار گيرند و مؤمن كسی است كه (علاوهی بر اين) همهی افراد بشر او را بر جان و مال خويش ، امين بشمارند » (المسلم من سلم الناس من لسانه و يده و المؤمن من ائتمنه الناس علی اموالهم و انفسهم / معانی الأخبار / ٢٣٩. بحار الأنوار ٧٢ /٥١) شايد برای اين رويكرد « غضبانی » توجيهی فراهم میشد.
اين مطلب از رسول خدا (علل الشرايع ٢ / ٥٢٣) و ائمهی هدی (ع) به فراوانی نقل شده است و ترديدی در صحت آن نيست ، ولی آيا رويكرد پيروان پيامبر و ائمه ، مبتنی بر آن بوده است؟!!
مبتنی بر اين بيان صريح شريعت ، میتوان گفت كه ؛ « اين مدعيان ، حقيقتا مسلمان و مؤمن نيستند ، گرچه به ظاهر ادعای مسلمانی میكنند ».
مگر برخی مدعيان دفاع از دين ، با سخنان خويش ، تصويری جز آنچه در برخی كاريكاتورهای موهن دانماركی به تصوير كشيده است را ارائه كرده و میكنند؟!!
گمان نمیكنم كه هيچ استهزائی نتيجه بخش تر از « انديشه و رفتارهای خشونت بار برخی مدعيان اسلام » چهرهی پيامبر خدا و شريعت اورا مخدوش و ملكوك كرده باشد و هيچ توهينی مؤثر تر از « انديشه و رفتار نا عادلانهی برخی مدعيان دفاع از پيامبر و شريعت وی » بوده باشد.
٣- رويكرد عملی پيامبر خدا (ص) و ائمهی هدی (ع) در برابر دشنام و ناسزا و توهين نادانان و نا اهلان در حضور ايشان ، نشانگر « حلم و بردباری » آنان و دعوت از پيروان به اين رويكرد اخلاقی است. بررسی اين نكته كه ؛ چه اتفاقی افتاده كه اين موضوع ، در بين پيروان ، سر از رويكردهای مبتنی بر عدم مدارا در آورده است ، احتياج به فضايی علمی و دور از هيجانات اجتماعی دارد.
٤- توصيههای نقلی و خصوصا قرآنی نيز پيروان شريعت محمدی (ص) را به مدارا (انّ الأنبياء انّما فضّلهم علی خلقه بشدّة مداراتهم لأعداء الدّين) ، كريمانه گذشتن (و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما) ، مسالمت جويانه برخورد كردن (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما) و يا ناديده گرفتن (أمت الباطل بترك ذكره) در اينگونه امور ، دعوت میكند.
تجارب بسيار پيشينيان گواهی میدهد كه « برخوردهای مدارا جويانه » (در اكثر موارد) مفيد تر و سازنده تر و تعالی بخش تر ، برای اسلام و مسلمين بوده است.
به عبارت ديگر ؛ اساس كار در اسلام ، ناديده گرفتن اين گونه موارد است و نه بزرگ كردن و تشييع كارهای ناپسند بدخواهان شريعت. در بسياری از موارد ، واكنشهای شديد مسلمانان موجب توجه بيشتر مردم عادی به قضيه شده و ناخود آگاه ، به تبليغ رفارهای ناپسند میانجامد.
٥- اقدامات اعتراضی مسالمت جويانهی مسلمانان در اين خصوص ، بهترين گزينه در وضعيت موجود ارزيابی میشود ، چرا كه اقدام به انتشار گستردهی كاريكاتورهای توهين آميز ، همراه با تفسيرهای تحريك آميز مبتنی بر « صف بندیهای صليبی و اسلامی » در بسياری از رسانههای غربی ، نشانگر زمينه سازی برای رفتارهای غير مسالمت جويانه نسبت به مسلمانان يا بخشی از جوامع اسلامی است. لازمهی چنين تصوير ناپسندی ، اقدام به پيشگيری است و اعتراض به « جنگ افروزی و زمينه سازی برای برخوردهای غير مسالمت جويانه » وظيفهی همهی انسانهايی است كه از جنگ و خونريزی و تخريب و انهدام سرمايههای انسانی و اقتصادی بشر ، پرهيز میكنند و افكار و افراد جنگ طلب را نمیپذيرند.
٦- گناه تحريك احساسات مسلمانان و اقدامات خشونت بار معترضان اهانت به پيامبر اسلام (ص) در مرحلهی اول برعهدهی تحريك كنندگان غير مسلمان است. آنانی كه با چاپ و نشر كاريكاتورهای اهانت آميز ، احساسات را بر انگيختند و ميدان را برای نبرد ، آراستند.
در مرحلهی دوم برعهدهی تحريك كنندگان مسلمانی است كه میدانند و میخوانند كه ؛ « دشمنی فرد يا گروهی بدخواه ، نبايد آدمی را وادار به واكنش غير عادلانه كند ، چرا كه از نظر شريعت ، اقدام غير عادلانه ، جرم است و وظيفهی مسلمانان چيزی جز رفتار عادلانه نيست » (و لا يجرمنّكم شنآن قوم علی ألاّ تعدلوا ، اعدلوا هو اقرب للتّقوی). آنانی كه هم كيشان خود را به برخوردهای خشونت بار دعوت كردند و شواهد ديگری برای ادعای باطل اهانت كنندگان فراهم آوردند.
در مرحلهی سوم ، مسئوليت رفتار هركسی بر عهدهی خود او است. هر مسلمانی كه در برابر اين اهانت به صاحب شريعت ، احساس مسئوليت میكند ، بايد چگونگی انجام مسئوليت خويش را نيز مبتنی بر نظر و رفتار صاحب شريعت قرار دهد و صرفا در پی تسليت خاطر خويش نباشد. جريحه دار شدن عواطف و احساسات ، نبايد منجر به واكنشی شود كه عاطفه و احساس را نابود كند. لازم است كه در اينگونه موارد ، قدری تقدير و تدبير هم به احساسات تهييج شده ، تزريق شود تا نتيجهای عادلانه در پی داشته باشد و از افراط و تفريط ، ايمنی بخشد.
٧- درس عبرت اين واقعه ، بسيار ارزشمند و خواندنی است. مرور مكرر اين حادثه ، برای همگان لازم و ضروری است تا بار ديگر در دام حوادثی چنين ، گرفتار نشويم.
به اميد روزی كه آزادی بيان به « جواز اهانت به ديگران » تفسير نشود و حفظ حرمت آدميان ، صرفنظر از عقايد و باورهاشان ، به عنوان حقی انسانی ، پاس داشته شود و بين « حق نقد علمی و منطقی » همهی افراد و انديشهها (از جمله پيامبر و شريعت اسلام) با « استهزاء ، دشنام و تمسخر » از هردو سوی اين واقعه فرق گذاشته شود و همگان در برابر « توهين » موضعی منفی گرفته و « نقد علمی و منطقی » را شايستهی پاسخ علمی و منطقی بدانند ، اين نوشته را به پايان میبرم و از خدای رحمان و رحيم میخواهم كه ؛ « مهرو وفا ، صلح و صفا ، آرامش و آسايش ، سلامت و سعادت ، عدل و داد و اخلاق نيك » را در عمق جان همهی ما نهاده و آن را سرلوحهی روابط انسانی همگان قرار دهد.
احمد قابل........................ ٢٥ /١١/ ١٣٨٤............................ مشهد