iran-emrooz.net | Tue, 14.02.2006, 8:37
(ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام در روزنامه یولندپوستن)
خرابی چون که از حد بگذرد...
منصور حیدرزاده – دانمارک
|
فکر چاپ کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام زمانی به مخیلهی سردبیر یولندپستن راه یافت که در ماه اکتبر سال گذشته نویسندهای دانمارکی به نام کوره بلوتین از یکی از نقاشان این روزنامه خواست کتابی را برای او طراحی کند. این کتاب «قرآن و زندگی محمد» نام دارد و برای کودکان نوشته شده است (که البته کتاب بسیار خوبی است). از آنجا که نقاش و نویسنده واقف بودند که چهرهپردازی از پیامبر اسلام در این مذهب ممنوع است، توافق شد که نام نقاش در کتاب آورده نشود. سردبیر روزنامهی یولندپستن نیز که فکر «درخشانی» به سرش زده بود دست به کار شد و از تعدادی نقاش خواست که کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام حاضر کنند تا در روزنامه چاپ شود. لازم به توضیح است که این روزنامهی دست راستی سنگین از سالها پیش به خاطر درج مطالبی تحقیرآمیز نسبت به اقلیتهای قومی در دانمارک، و بخصوص مسلمانها، زیر ذرهبین خارجیها و به ویژه انجمنهای اسلامی و امامجمعههای آنان رفته بود. حالا نیز هدف سردبیر یولندپستن از چاپ کاریکاتورها این بود که به گفتهی یک منتقد دانمارکی «آخرین لگد را حوالهی مسلمانها» کند. او حتی هشدار یک اسلام شناس دانمارکی نسبت به پیامدهای وخیم این اقدام را نیز به گوش نگرفت و کاریکاتورها چاپ شدند.
به محض انتشار کاریکاتورها اعتراضات بسیاری از مسلمانان و بخصوص ٢٧ انجمن اسلامی و امام جمعههای آنان شروع شد. دادگاه به شکایات آنان ترتیب اثر نداد، همان طور که پیش از این نیز بارها نژادپرستها و ضدخارجیها را در مواردی تبرئه کرده بود. مقامات دولتی نیز طبق معمول خود را به نشنیدن زدند، چون بیشتر از همه به شنیدن این چیزها عادت داشتند. بجاست یادآوری شود که دولت دست راستی دانمارک یک دولت «در اقلیت» است که تنها با پشتیبانی «حزب مردم دانمارک» که حزبی نژادپرست است میتواند حکومت کند. اعتراضات ادامه یافت تا این که مدتی بعد سفیران ١١ کشور اسلامی از آناس فو راسموسن نخست وزیر دانمارک خواستند که برای رسیدگی به قضیه جلسهای با آنان تشکیل دهد. (بعدها معلوم شد که دلیل ملاقات بر سر سه قضیه به قرار زیر بوده است: سخنان توهین آمیز یکی از اعضای بلندپایهی «حزب مردم دانمارک» علیه مسلمانها و اسلام، بیانات توهینآمیز یک رادیوی نئونازیستی به نام «رادیو هولگا» علیه مسلمانها و اسلام، و کاریکاتورهای پیامبر اسلام در یولندپستن.) رسانههای دانمارکی طبعاً پیشنهاد سفیران برای ملاقات را فقط مختص به کاریکاتورها عنوان کردند و آناس فو نیز با این جواب که او هیچ گونه حق نظارتی بر آزادی مطبوعات ندارد پیشنهاد ملاقات را با خونسردی رد کرد. چند روز قضیه ظاهراً فروکش کرد، هر چند که منتقدان دولت این عمل نخست وزیر را نکوهش کردند و ناشی از تکبر او دانستند. اما نمایندگان انجمنهای اسلامی و امامجمعهها بیکار ننشستند. ابو لابان، امامجمعهی مسلمانان شهر آرهوس، در رأس هیأتی از امامجمعهها به کشورهای عربی رفتند و کاریکاتورها را به مقامات و احزاب اسلامی کشورهای مختلف نشان دادند و برگشتند. (البته اخیراً معلوم شده که این عمل آنها نبود که باعث انفجار اعتراضات مردم خاورمیانه شد، بلکه اقدام سفیر مصر در دانمارک بود). وقتی که امام جمعهها به دانمارک برگشتند و رسانهها را از اقدامات خود آگاه کردند، رهبر «حزب مردم دانمارک» آنها را «خائنین به وطن» خواند. امام جمعهها در واکنش خود علیه رهبر این حزب به خاطر این اتهام بیاساس به دادگاه شکایت کردند (که دادگاه آن هنوز شروع نشده است.) در حالی که رسانههای دانمارک روی این قضیه بحث میکردند که این عمل امامجمعهها درست بوده یا نه، و این که اصلاً انتشار کاریکاتورها صحیح بوده یا نه، عربستان سعودی بطور غیرمنتظره سفیر خود را برای مشورت به کشور فرا خواند. اینجا بود که دانمارک وقوع زلزله را زیر پای خود حس کرد. روز بعد خبر تحریم لبنیات «آرلا» در عربستان رسانههای دانمارک را پر کرد. «آرلا» بزرگترین کنسرن لبنیاتی دانمارک است که سالانه تنها در کشورهای خاورمیانه فروشی بالغ بر دو میلیارد دلار دارد. به دنبال این تحریم و گسترش اخبار مربوط به علت آن در کشورهای خاورمیانه، موج تحریم کالاهای دانمارکی به سرعت کشورهای این منطقه را فرا گرفت و به همراه آن تظاهرات خیابانی و آتش زدن پرچم دانمارک نیز شروع شد.
در شوک و بحران بیسابقهای که دانمارک را فراگرفت انگشت اتهام به طرف امامجمعههایی دراز شد که با «سفر تبلیغی علیه دانمارک» باعث و بانی بحران در دانمارک و بدنامی آن در سطح بینالمللی شده بودند. ابو لابان در دفاع از خود و همتایانش گفت که آنها از حقی استفاده کردهاند که دولت دانمارک آن را از آنها دریغ کرده بود: عدالت. و این که آنها پرونده را نزد یک قاضی عادل برده بودند. ابو لابان اما متأسف بود که چنین پیامد وخیمی به بار آمده، و این چیزی بود که او نه انتظارش را داشت و نه مایل به ادامهی آن بود. اما چند روز بعد او در مصاحبه با تلویزیون الجزیره گفت خوشحال است که میبیند مردم واکنش نشان میدهند و کالاهای دانمارکی را تحریم میکنند. این «دوزبانی»، شخصیت ابو لابان را نزد دانمارکیها سخت زیر سئوال برد و تا مدتی او را از اعتبار انداخت. از سوی دیگر امامجمعهها و بسیاری از منتقدان دولت انگشت اتهام را به سوی نخست وزیر دانمارک گرفته بودند، که با رد تقاضای ١١ سفیر مربوطه کار را به آنجا رسانده بود. آناس فو نیز در دفاع از خود کماکان میگفت از آنجا که دخالت در آزادی بیان رسانهها در حد اختیارات او نیست دلیلی برای ملاقات با سفرا نداشته است. و این همان چیزی بود که او در مصاحبه با خبرنگاران خارجی هم تکرار میکرد. طولی نکشید که بحران سیاسی چنان وخیم شد که اپوزیسیون در انتقاد از دولت عقبنشینی کرد و رهبر سوسیال دموکراتها به آناس فو «آرامش کاری» داد: این بحرانی ملی بود که میبایست هرچه زودتر دامنهی آن مهار میشد. به همین خاطر هر گونه تضعیف دولت میتوانست پیامدهای وخیمی برای همه داشته باشد.
در این میان «حزب مردم دانمارک» در پاسخ به تحریم کالاهای دانمارکی، از طریق ارسال اس.ام.اس به تلفنهای موبیل مردم از دانمارکیها خواست که از فروشگاههای عرب و غیره خرید نکنند، و نام این کار خود را «کارزار سیاست مصرفکننده» گذاشت. ولی دولت برای جلوگیری از دامن زدن به بحران تلویحاً این عمل «حزب مردم دانمارک» را تقبیح کرد و گفت «مهاجران ما» گناهی مرتکب نشدهاند. پلیس و سازمان امنیت نیز از مردم خواستند که از هر گونه عمل مقابله به مثل خودداری کنند. به دنبال این، اس.ام.اسهایی به تلفنهای موبیل مردم ارسال شد که در آن خواسته میشد مثل سابق با لبخند از فروشگاههای مهاجران خرید کنند. نتیجه این شد که این فروشگاهها، که چند روزی مشتریان دانمارکیشان کم شده بود، دوباره مشتریان خندان خود را بازیافتند.
برای خروج از بحران، روزنامهی یولندپستن به نحوی اعلام معذرتخواهی کرد. اما این چیزی را حل نکرد. بسیاری از مسلمانها، چه در دانمارک و چه در خاورمیانه، میگفتند که این معذرت خواهی روشن و گویا نیست. البته معذرتخواهی یولندپستن دیگر برایشان مهم نبود، چون حالا میگفتند نخست وزیر باید معذرت بخواهد. حتی در مجلس بحرین صحبت این شد که ملکهی دانمارک باید معذرت بخواهد! تظاهراتی هم در غزه علیه ملکهی دانمارک به پا شد، چون ملکه حدود دو سال قبل گفته بود که دانمارک باید در مقابل اسلام از خودش «مقاومت» نشان دهد. (در ضمن ملکهی دانمارک در همان زمان برخوردی لفظی و پوشیده با خانوادهی سلطنتی سوئد پیدا کرد که مطبوعات دو کشور را یک هفته به خود مشغول کرد. موضوع بر سر این بود که خانوادهی سلطنتی سوئد به ملکهی دانمارک یادآورد شدند که دانمارک در مباحث مربوط به خارجیان لحن تند و شدیدی دارد، اما ملکهی دانمارک به آنها جواب داد که به این لحن انتقادی ندارد و آن را برای دانمارک لازم میداند.)
باری، بحران زمانی شدیدتر شد که سفارت دانمارک در دمشق به آتش کشیده شد. تظاهراتکنندگان خبردار شده بودند که دانمارکیها قصد دارند در میدان شهرداری کپنهاگ قرآن آتش بزنند. این خبر البته بیدلیل نبود، چون روز قبل یک اس.ام.اس به موبیلهای مردم کپنهاگ رسیده بود که از آنها میخواست در مراسم آتش زدن قرآن شرکت کنند. هرگز معلوم نشد که این اس.ام.اس را چه کسانی فرستادند و «حزب مردم دانمارک» هم اظهار نظری نکرد. باقی قضیه معلوم است. افراطیون مسلمان در دمشق از طریق همتایان خود در دانمارک خبر را میگیرند و با خشم و نفرت به سفارت دانمارک حمله میکنند. در همان روز تظاهرات متعددی نیز با اعلام قبلی در دانمارک برگذار شد که مهمترین آنها تظاهرات مشترک دانمارکیها و خارجیها و مسلمانهای شهر آرهوس بود، که طی آن مردم مشعل روشن کردند و سخنرانیهایی شد در دفاع از آزادی بیان مشروط و گفتمان (دیالوگ) سازنده. ابو لابان و سایر امامجمعهها در این تظاهرات شرکت نکردند، چون سخنرانیهای خودشان را داشتند. نئونازیها نیز با اعلام قبلی تظاهراتی ٣٠ نفره در جایی در خارج از کپنهاگ گذاشته بودند. ولی برای مقابله با تظاهرات آنها، خودگردانها (آوتونومها)، که با آنها دشمن خونی هستند، با تعداد چندین برابر از سوی دیگر راه افتادند. اما در نیمهی راه پلیس آنها را محاصره میکند و در ردیفهای خاصی که مانع نظم ترافیک نشود به مدت چند ساعت روی زمین مینشاند و بعد از پایان تظاهرات نئونازیها آزاد میکند. خودگردانها تا چند روز نامههایی در اعتراض به این عمل پلیس به روزنامهها نوشتند، اما در جوی بحرانی که جامعه را فراگرفته بود افکار عمومی مشغول مسائل مهمتری بود.
روزنامهی پولیتیکن، یکی از بهترین و بزرگترین روزنامههای دانمارک که همیشه از خارجیها طرفداری کرده است، پیشنهاد ساختن مسجدی را برای مسلمانها کرد که از سالها پیش موضوع آن فراموش شده بود. (بجاست گفته شود که در حال حاضر مسلمانها مساجدی دارند که قبلاً گاراژ و کارخانهی ویران و ساختمانهای خرابه بودهاند و آنها را با اوقاف ناچیزی بازسازی کردهاند.) این پیشنهاد بلافاصله از سوی کسانی حمایت شد و «آرلا» اعلام کرد که هزینهی آن را متقبل خواهد شد. اما «حزب مردم دانمارک» مخالفت کرد و این بحث موقتاً فروکش کرد، چون اتفاقات تازهای در راه بود. نخست وزیر دانمارک برای حل بحران و گفتن این که دانمارک هرگز قصد نداشته قرآن آتش بزند تصمیم گرفت با تلویزیون الجزیره مصاحبه کند و مردم خاورمیانه را با پخش زنده مخاطب قرار دهد. قضیهی قرآن طبعاً پذیرفته شد، اما گفتههای او برای حل بحران که تکرار همان حرفهای سابق بود توجیه عمل روزنامهی یولندپستن تلقی شد. یکی از مقامات بلندپایهی مذهبی مصر گفت که رتوریک (بیان و معانی) نخست وزیر دانمارک در بافت زبان شمالی چیزی نبود جز ادعا و تکبر و تصنع، و اصلاً ربطی به معذرتخواهی نداشت. در نتیجه اوضاع بحرانیتر شد. پس آناس فو تصمیم گرفت سفرایی را که قبلاً ملاقاتشان را نپذیرفته بود بپذیرد، و برای این که این کارش ندامت یا چیزی از این دست تلقی نشود، کلیهی سفیران کشورها را دعوت کرد. این ملاقات هم چیزی را حل نکرد و فقط سفیر دولت فلسطین آن را رضایتبخش دانست. در این نشست بود که معلوم شد سفرای ١١ کشور مربوطه وقتی قبل از شروع بحران کتباً تقاضای ملاقات با نخست وزیر کرده بودند، سه مورد گفتگو داشتند (که در بالا آمد). نخست وزیر از آن نامه اظهار بیاطلاعی کرد و گفت گویا در نخست وزیری گم شده است! ناراضیتر از همه سفیر مصر بود که گفت نخست وزیر دانمارک برای حسنه کردن روابط کشورش با کشورهای اسلامی هنوز خیلی باید تلاش کند.
از سوی دیگر پر استی مولا وزیر امور خارجهی دانمارک نیز برای جلب حمایت دولتهای غربی در تلاش و رفت و آمد بود. تا آن زمان دلگرمی او این بود که چند روزنامهی اروپایی هم کاریکاتورهای پیامبر را چاپ کرده بودند، و حالا دانمارک دیگر تنها نبود. اما وقتی که این کار روزنامهها اعتراضات مسلمانها را شدیدتر کرد و چند سردبیر نیز اخراج شدند، دانمارک همچنان در صدر اتهام باقی ماند و مولا بیش از پیش نگران شد. تنها بعد از آتش زدن سفارتهای دانمارک در دمشق و تهران بود که او بالاخره موفق شد حمایت تونی بلر و جورج بوش را کسب کند. اما بلر و بوش که دست ایران و سوریه را در پشت حمله به سفارتهای دانمارک میدیدند، حمایتشان از دانمارک فقط محدود به محکوم کردن خشونتی بود که افراطیون مسلمان در بخشهایی از خاورمیانه علیه دانمارک در پیش گرفته بودند. ولی جایی که به انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام مربوط میشد، نه فقط این دو، بلکه کلیهی رهبران طراز اول دنیا آن را مستقیماً یا تلویحاً محکوم میکردند و اهانت به مذهب و مقدسات مردم را به آزادی بیان ربط نمیدادند. البته فقط تنها رهبران طراز اول دنیا نبودند که چاپ کاریکاتورها را زیاده روی میدانستند. از سوی صاحبنظران مختلف در سطح بینالمللی نیز اظهارنظرات بسیاری در مورد آزادی بیان شروع شد، که چون همه کم و بیش از آنها آگاهند در اینجا از آنها میگذریم. فقط باید اشاره شود به این که طرفداران آزادی بیان مطلق خیلی زود عقب نشینی کردند و آزادی بیان مشروط جای خود را باز کرد. محافلی از نیروهای محافظه کار و دست راستی نیز تئوری قدیمی «برخورد تمدنها» از ساموئل هایتینگتون را پیش کشیدند و این که آری کاریکاتورهای پیامبر نشانهی عمیقتر شدن شکاف بین تمدنهاست و از آن گریزی نیست. البته مباحث نیز ناکام ماند، چون اتفاق عمومی جبههی مقابل این تئوری، در شرق و غرب، بر اساس هر تئوری و هر مذهبی، بر گفتمان تمدنها و همزیستی و احترام متقابل به ارزشهای یکدیگر استوار است. نیاز عاجل به برقراری صلح و ثبات نیز این ایستار (موضع) را تقویت کرد و اکنون جبههی عمومی پرقدرتی تشکیل داده است. در این رابطه شاید ذکر این نکته نیز بیمورد نباشد که ساموئل هانتینتگون تا کنون نسبت قضیهی کاریکاتورهای پیامبر اسلام اظهار نظری نکرده است. به نوشتهی مطبوعات او مجبور شده است سکرتری را فقط برای این استخدام کند تا به تلفنها، ایمیلها و نامههایی که خبرنگارها، مؤسسات تحقیقی، و شخصیتهای حقیقی و حقوقی برای گرفتن وقت به دفتر او میرسد، جواب منفی دهد. شاید این اقدام او نیز در فروکش کردن مباحث «برخورد تمدنها» تأثیر داشته است.
باری، اظهارنظرات شخصیتها غربی و همچنین ایستار مسالمتآمیز «سازمان کنفرانس اسلامی»، «اخوانالمسلمین» و شماری از سازمانها و احزاب و شخصیتهای دولتهای اسلامی، که مردم را به آرامش و گفتمان (دیالوگ) سازنده دعوت میکردند، تأثیر فراوانی بر افکار مردم گذاشت، که از طرفی باعث فروکش کردن خشونت در کشورهای خاورمیانه شد و از طرف دیگر دور جدیدی از تحلیلها و بحثها را به دنبال آورد. در دانمارک نیز مردم از آن شوک اولیه بیرون آمدند و بنا به طرح یک طراح مطبوعاتی ناگهان دیدند کشورشان هنوز سر جایش است! تا پیش از این دانمارکیها با دیدن افراطیون مسلمانی که در تلویزیون فریاد مرگ بر دانمارکی سرمیدادند و صورتشان را جلو دوربین میآوردند و قسم میخوردند که خون دانمارکیها را میخورند، وحشت کرده بودند. وحشت آنها زمانی بیشتر شد که افراطیون تهدید کردند که دانمارک بمبگذاری میکنند. در همین جو بود که در یک نظرسنجی معلوم شد آرای «حزب مردم دانمارک» کمی بالا رفته است! در نتیجه این حزب سیاست تشنجآفرینی و ایجاد وحشت در میان مردم را افزایش داد. بخش جوانان این حزب یک کارزار (کامپاین) ضداسلامی برای مدارس تدارک دید که طبق آن دانش آموزان باید خود را برای مقابله با حملهی اسلام و مسلمانها آماده میکردند! اما اجرای این کارزار هنوز در مرحلهی خبر بود که دولت بلافاصله از آن جلوگیری کرد و موضوع آن حتی به گوش دانشآموزان هم نرسید. از سوی دیگر فرار دانمارکیها از کشورهای خاورمیانه، که از قبل شروع شده بود، ابعاد تازهای پیدا کرد و حالا از اندونزی و مالزی هم فرار میکردند. مسافرت دانمارکیها به کشورهای خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا معلق ماند و آژانسهای مسافرتی زیر فشار مالی قرار گرفتند. دولت مسافرت دانمارکیها به ٩ کشور را ممنوع اعلام کرد و شماری دیگر از کشورها را برای مسافرت و تعطیلات نیمهناامن دانست. دانمارکیهایی که از قبل در آژانسهای مسافرتی برای مسافرت به آن ٩ کشور بلیت خریده یا رزرو کرده بودند، پولهای خود را پس گرفتند، اما آژانسها پول مسافران آن دسته از کشورهایی را که مسافرت به آنها هنوز از طرف دولت ممنوع اعلام نشده بود پس نمیدادند. توصیهی آژانسها به مسافران این بود که به این کشورها مسافرت کنند، اما به مردم آنجا نگویند دانمارکی هستند! تا این که دولت مسافرت به کشورهای نیمهناامن را نیز ممنوع کرد و این غائله هم خوابید.
در این میان خارجیان نیز از همان آغاز بحران رفته رفته اعتبار و حیثیتی پیدا کردند. حالا دیگر دانمارکیها میدیدند که خارجی و مسلمان آن نبود که فکر میکردند. مسلمان میتواند هم آتش بزند، و هم واکنش نشان دهد، اعتراض کند، بحث کند، استدلال بیاورد و طرفدار آزادی بیان و گفتمان سازنده باشد. البته منظور از مسلمان در اینجا کلیهی کسانی است که از خاورمیانه یا کشورهای اسلامی میآیند، و حتی کمونیستها را هم شامل میشود. این جنبه از اسلام و مسلمان برای دانمارکیها تازگی داشت، و این را نیز فهمیدهاند که تفسیر و گرایشات اسلامی در میان مسلمانان هم مثل مسیحیان بسیار متفاوت است. که تمام اینها را باید به فاک نیک گرفت. به همین خاطر بعد از فروکش کردن شوک اولیه موضوع دیالوگ دوجانبه و سازنده، که از سالها پیش فراموش شده بود، در نشریات چپ و میانه شروع شد و بحثهای متنوعی به دنبال آورد. ابتدا موضوع آزادی بیان مطرح شد، که نخست وزیر دانمارک حداقل تا به امروز آن را بیچون و چرا دانسته است. اما حالا دیگر این فکر رواج یافته که آزادی بیان در قوانین دانمارک آزادی مطلقی نیست و برای آن محدودیتهایی وجود دارد که همگی در مادهها وتبصرههای خاصی آورده شدهاند. این موضوع زمانی بطور جدی مطرح شد که یک حقوقدان دانمارکی مقالهای درخشان در یکی از روزنامههای میانهرو دانمارک به نام پولیتیکن (روزنامهای که همیشه از خارجیها حمایت میکند) نوشت و باعث شد که به مباحث پراکنده جهت تازهای بدهد. نویسنده در نوشتهاش با استناد به مادهها و تبصرههایی که در قوانین دانمارک وجود دارد نشان میدهد که ١- آزادی بیان تا جایی مجاز است که افراد یا گروهها یا اقلیتهایی به خاطر جنسیت، اعتقادات قومی، دینی و مذهبی مورد نکوهش، تحقیر، اهانت و غیره قرار نگیرند. ٢- علت این که تا به حال دادگاههای دانمارکی به شکایات مسلمانها ترتیب اثر ندادهاند و دولت دست ضدخارجیها را تا این حد باز گذاشته این است که آزادی بیان در دانمارک «آزادی بیان سفید پوست» است و سیستم قضایی کشور در این مورد سایر اقوام و مذاهب دیگر را از حیطهی خود خارج میداند، ٣ - امامجمعههایی که یک پروندهی قضایی را به کشورهای دیگر بردهاند نه فقط خائن نیستند، که از حق مسلم خود برای دفاع از قومیت و مذهبشان استفاده کردهاند.
در این جا لازم به یادآوری است که اذیت و آزار خارجیها، و بخصوص مسلمانها، در دانمارک سابقهای طولانی دارد، که تفصیل آن از موضوع این نوشته خارج است. تنها کافی است گفته شود که «کمیسیون حقوق بشر اتحادیهی اروپا» در سال ١٩٩٩ اعلام کرد: اهدافی که نژادپرستهای اطریش در تلاش آنند، از هم اکنون در قانونگذاری دانمارک به اجرا درآمده است! تازه این در حالی بود که در دانمارک هنوز سوسیال دموکراتها دولت را در اختیار داشتند. از سال ٢٠٠١ تا کنون نیز، یعنی دورهای که دولت دست راستی با حمایت «حزب مردم دانمارک» بر مسند قدرت بودهاند، اذیت و آزار خارجیان و به ویژه مسلمانان حدیت دیگری دارد که شرح آن مثنوی هفتاد من میشود. (در ضمن رمان این نگارنده به نام سرخ و سفید، که در میان ایرانیان مقبولیتی نیافت، حاصل سالهای نخست این دوران سیاه بود). اما جایی که به کاریکاتورهای پیامبر اسلام مربوط میشود باید گفت که این عمل یولندپستن ادامهی اهانتهایی بود که حداقل از پانزده سال پیش تا به حال این روزنامه و سایر رسانههای دست راستی و نژادپرست با فراغ بال خارجیها و مسلمانها را با آنها نواخته بودند. دادگاههای دانمارک بارها ضدخارجیهایی را که مسلمانها به علت توهین و تحقیر مقدساتشان از آنها شکایت کرده بودند، تبرئه کرده بود و این روند باعث گستاخی بیش از حد نژادپرستهای رنگارنگ شده بود. تنها موردی که دادگاه یک نفر را محکوم کرد، مورد پیا کییرسگود رهبر «حزب مردم دانمارک» بود که دو سال پیش دادگاه او را بر اساس شکایتی که از او شد متهم کرد به این که نژادپرست است. اما مجازاتش فقط این شد که حالا دیگر همه در رسانهها میتوانند او را نژادپرست بخوانند! ولی نژادپرستخواندن این زن چیزی را تغییر نمیداد، موضوع این بود که سیاست حزب او داشت در جامعه و سیاست ریشه میدواند و دادگستری هم با نژادپرست خواندن او، داشت به پدیدهی نژادپرستی در جامعه مشروعیت میداد.
بحثهایی که در پی آن مقاله آمد چنان گسترش یافته که حالا جناح راست را به موضع تدافعی کشانده است، چون اینها مسائلی است که بنیادهای قضایی کشور را زیر سئوال میبرد و در ادامهی خود میتواند به حیطههایی مانند آموزش و پرورش رسمی نیز کشیده شود. اما دست راستیها بیکار ننشستهاند و برای انحراف بحثها از مسیر خود به مانورهایی دست میزنند. مدتی امامجمعهها را مقصر خرابیها میدانستند و «حزب مردم دانمارک» در مجلس پیشنهاد اخراج آنها از دانمارک را داد، اما این پیشنهاد حمایت سایر احزاب را به دست نیاورد. مدتی حرف «برخورد تمدنها» را پیش کشیدند،. اما با توجه به بحرانی که جامعه را فراگرفته است و در موقعیتی که دولت با تمام قوا در صدد از سرگیری روابطش با کشورهای اسلامی تلاش میکند، دامن زدن به این تئوری عملاً جز تشدید بحران به حل چیزی کمکی نمیکند. به همین خاطر کمتر کسی روی خوش به آن نشان میدهد. البته طیفهای چپ و میانه نیز برای آن پاتکهای خوبی دارند، مثل گفتمان تمدنها و جهانمداری و جهان فرافرهنگی و غیره. طبق یک نظرسنجی که روز ١٢ فوریه منتشر شد، ٥١ درصد دانمارکیها معتقدند که اسلام با دموکراسی منافاتی ندارد (چیزی که تنها همین یک ماه پیش به خواب کسی هم نمیآمد، نه دانمارکی و نه مسلمان!) مخالفت علنیتر احزاب و خارجیها علیه «حزب مردم دانمارک» بیشتر شده است و حالا دیگر همه به گفتههای مسئولان این حزب با شک و تردید مینگرند. افزایش آرای این حزب ناشی از آن جو هیجان و وحشت اولیه دانسته میشود و حزب بزودی سیر نزولی طی میکند. گفته میشود که در آینده بخشی از رأی دهندگان این حزب به طرف سوسیال دموکراتها و حزب لیبرال، حزب نخست وزیر، کشیده میشوند و این حزب از افراد سرخورده و نادان و فریب خورده پاک میشود. دولت نیز در حال حاضر بر سر دوراهی بزرگی قرار گرفته است. از سویی باید با هر زبان و سیاستی که شده رابطهاش با کشورهای اسلامی و مسلمانان داخلی را بهبود دهد، که این نیازمند رتوریک و سیاستهای عملی مسالمتآمیزی است، و از سوی دیگر نباید حمایت حزب حامی خود یعنی «حزب مردم دانمارک» را از دست دهد، که این نیازمند پیشگرفتن همان سیاستهای قدیم است. در واقع نیز «حزب مردم دانمارک» نقشی کلیدی پیدا کرده که میتواند هر لحظه با اعلام عدم حمایت خود از دولت، آن را ساقط کند. اما این حزب سیاست تقویت دولت را در پیش گرفته است، چون از سویی این حمایت را در شرایط بحرانی حاضر، که همه آن را بزرگترین بحران دانمارک بعد از جنگ جهانی دوم میدانند، بعنوان برگ برندهای همیشه در آستین داشته باشد، و از سوی دیگر بتواند خواستهای خود را همچنان به دولت تحمیل کند. یکی از این خواستها جلوگیری از تصویب طرح ساختن مسجد رسمی برای مسلمانهاست و دیگری اخراج امامهایی که دانمارک را به این روز نشاندهاند. از هم اکنون نیز این حزب چراغ سبز ادامهی حمایت از دولت را داده است. مخالفت با پیشنهاد گستردهی احزاب اپوزیسیون در مجلس مبنی بر ریشهیابی عملکرد غلط دولت در «قضیهی محمد» (نام رسمی بحران کاریکاتورهای پیامبر) اعلام حمایت از دولت تلقی شد. حمایت این حزب از ریشهیابی «قضیهی محمد» فقط محدود به عملکرد امامجمعهها اعلام شده است.
این بود ماجرای کاریکاتورهای پیامبر، ماجرایی که چند هفته در صدر اخبار جهان قرار داشت و چشم جهانیان را به دانمارک دوخت. این ماجرا برای دانمارک به بهای زیادی تمام شد. به قول منتقدی دانمارکی، حاصل شصت سال تلاش سوسیالدموکراتهای کشور در ساختن چهرهای انسانی و مسالمت جو از دانمارک یک شبه برباد رفت. کاریکاتورهای پیامبر اسلام از شهرت دانمارک در سطح بینالمللی کاریکاتوری باقی گذاشت. چند روز پیش نیز اسقفی به نام کارستن نیسن (که هم اکنون همراه هیأتی از روحانیون و علمای کشور برای ملاقات با شخصیتهای مذهبی مصر به آن کشور رفته است) در دعوت از دانمارکیها برای آرامش گفت شیوهی عیسی مسیح را در پیش گیرند و گونهی دیگر خود را نیز جلو بیاورند. این سخن به این معنی است که دانمارک سیلی خورده است. و حالا اوضاع فرق کرده است. مطرح شدن مسائلی مانند پذیرش اصل تکثر، گفتمان سازنده و همزیستی همراه به احترام به اعتقادات مذهبی یکدیگر در جامعه جا باز کردهاند، چیزهایی که جامعهی ٥ میلیونی و یکدست دانمارک تا به حال به آنها فکر نکرده بود. رسانهها و حتی تلویزیونهای کشور با لحنی کاملاً محتاط و گاه محترمانه در مورد مسلمانها مینویسند و میگویند. خارجیها، و بخصوص مسلمانها، در خیابان سر بلند راه میروند. رفتار و نگاه مردم تغییر کرده است و همه جا با احترام با خارجیها رفتار میشود. دیگر کسی به زنان روسری به سر چپ نگاه نمیکند و به کالسکهی بچهی آنها لگد نمیزند. چند پروژه برای کاریابی بیکاران خارجی راه افتاده و صحبت از مشارکت طیفهای مختلف مسلمانان و سایر خارجیان در امور مربوط به خود و جامعه است. آخرین خبر این که صاحب رادیو نئونازیستی «هولگا» محاکمه و محکوم شده است، و این میتواند آغاز محاکمات بعدی و تحولات مثبت دیگر باشد. سخن کوتاه، ورق برگشته است.
یک نکتهی دیگر را هم بگویم و زحمت را کم کنم. در سایتهای اینترنتی ایرانی در خارج از کشور این عنوان به چشم میخورد که چرا در دانمارک باید این اتفاق میافتاد. صرفنظر از این که نویسندههای مطالب چه دلائلی عنوان میکنند، یک چیز مسلم است. این ماجرا از میان کشورهای اروپا فقط میتوانست در دانمارک اتفاق بیفتد. این کشور از سالها پیش به عللی که شمهای از آن گذشت زیر ذره بین «کمیسیون حقوق بشر اتحادیهی اروپا» رفته بود و این کمیسیون بکرات دانمارک را به علت تبعیض در حقوق خارجیان و اعمال فشار بر اقلیتهای قومی محکوم کرده بود. دانمارک تنها کشوری در اروپاست که دولت آن وابسته به یک حزب نژادپرست است. نژادپرست بودن این حزب نیز بارها توسط همین کمیسیون اعلام شده است. نژادپرستان رنگارنگ دانمارک بیش از سایر کشورهای اروپا میدان گرفته بودند و گستاخانه به خارجیان و بخصوص مسلمانان میتاختند. این تاخت و تاز نمیتوانست همچنان ادامه یاید و سرانجام باید جایی متوقف میشد. کاریکاتورهای پیامبر نقطهی پایانی بر پانزده سال اهانت و تبعیض و تعدی بود. در پایان بجاست از نوشتهی یک روزنامهنگار سوری مقیم دانمارک، فهمی المجید، جملهای نقل کنم که از همان آغاز جایی در مباحث برای خود باز کرد: قضیهی کاریکاتورهای پیامبر اسلام آخرین قطرهی آبی بود که کاسهی صبر مسلمانها را لبریز کرد. جملهای ساده و گویا. این آخرین قطرهی آب کار خود را کرد. آخرین لگدی که قرار بود سردبیر یولندپستن حوالهی مسلمانها کند به خود او و روزنامهاش برگشت و ظلمت مسلمانان در دانمارک را نزد جهانیان افشا کرد. اگر هم بخواهیم به زبان فلسفی این قضیه را بیان کنیم میتوان گفت که کل ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام یک بار دیگر آن اصل جاودانهی دیالکتیک هگل و مارکس را ثابت کرد که میگوید تغییرات یک پدیده وقتی از حد معینی بگذرد به ضد خود تبدیل میشود. یا اگر نخواهیم جای دوری برویم، به سرودهی فرخی یزدی: خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد.
خانهی شما هم هر کجا که هست آباد شود.
١٥ فوریه ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)