iran-emrooz.net | Sun, 12.02.2006, 17:25
آيا جمهوری اسلامی هم اجازه میدهد؟
سعيد شروينی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
در كشورهای غربی نسبت به چاپ كاريكاتورهای حضرت محمد در روزنامه دانماركی يولانز پستن نظر واحد و يكسانی وجود ندارد و هركس و نهاد و محفل و انجمنی از زاويا و افقهای متفاوتی به بررسی آن میپردازد و به رد يا قبول آن میرسد. اين تنوع نظری و فكری تا به آن حد هم هست كه خود اقليت مسلمان مقيم اين كشورها نيز به رغم اعتراضات خشونتبار و تهديدات خطرناكی كه برادران دينیشان در شماری از كشورهای اسلامی نسبت به سفارتها و تاسيسات و شهروندان دانماركی و غيردانماركی انجام داده اند كماكان اجازه داشته باشند كه تجمع كنند و اعتراض خود را به گونهای مسالمت آميز به چاپ كاريكاتورهای يادشده ابراز دارند. تظاهرات اعتراضی متعددی كه روز شنبه اين مسلمانان در شماری از پايتختها و شهرهای بزرگ كشورهای غربی برگزار كردند دليلی بر واقعيت يادشده بود. طرفه اين كه شركت كنندگان در اين تظاهرات نه صرفا مسلمانان ، كه گاه سكولارها و اعضای احزاب چپ و ميانه كشورهای يادشده هم بودند. اين گروه دوم چاپ كاريكاتورها را نه تجلی صرف آزادی بيان، كه نشانهای از رشد گرايشات نژادپرستانه هم میدانند و با شركت در تظاهرات اعتراض خود را به اين پديده نشان میهند.
در همان روز شنبه در ايران نيز ٢٧ مين سالگرد انقلاب بهمن بود. جمهوری اسلامی از چند هفته پيش با كارزار تبليغاتی گسترده كوشيده بود مردم را به خيابانها بكشاند و اين حضور را نوعی تاييد مردمی بر برنامههای اتمی خود جلوه دهد، با اين اميد كه فشار ناشی از آخرين قطعنامه شورای حكام آژانس اتمی را تا حدودی خنثی كند. سخنران اصلی اجتماع تظاهركنندگان ٢٢ بهمن در ميدان آزادی هم كسی نبود جز محمود احمدی نژاد كه علاوه بر تبليغ و تهديد پيرامون برنامه اتمی جمهوری اسلامی ادعای ديگری نيز مجددا در حرفهايش عمدگی داشت: كشتار يهوديان در جريان جنگ جهانی دوم تنها يك افسانه است.
تكرار ادعای نفرت انگيز يادشده زمانی صورت گرفت كه چند روز قبل از آن رييس انجمن كليميان ساكن تهران در نامهای كه زبان حال كل اقليت يهودی هموطن ماست صدای اعتراض خود به ياوههای مشابه را اين گونه بلندكرده بود:
"برنامه سازيها و تأكيدات روزانه صدا و سيمای جمهوری اسلامی و بعضی ديگر از رسانه های گروهی بر افسانه بودن كشتار يهوديان به دست رژيم نازيهای هيتلری (هولوكاست) و به چالش كشيدن يكی از بديهیترين و غمانگيزترين حوادث بشری در قرن بيستم، موجب بهت و حيرت جهانيان و دلهره و ترس جامعه كوچك يهودی ايران شده است"
به راستی رييس دولتی كه در بوق و كرنا شعار "مهرورزی" سر داده است چرا گوشش بدهكار اعتراض يكی از اقليتهای ديرسال ساكن مرز و بوم ما نيست و چرا در واكنش به اعتراض برحق اين اقليت دستكم سكوت اختيار نمیكند؟
اين روزها باران ناسزا و اتهام عليه كشورهای غربی به شاه بيت برنامههای رسانههای جمهوری اسلامی بدل شده است. ولی آيا كليميان ايران هم اجازه دارند كه بسان اقليت مسلمان ساكن اين كشورها برای يك بار هم كه شده دست به تظاهرات بزنند و ورای نامهنگاری به سخنان ياوه و اهانت آميز كسی كه بايد مظهر همبستگی همه اقوام و اقليتهای ساكن ايران باشد اعتراض كنند؟ آيا اطمينانی هست كه با اين جو مسمومی كه احمدی نژاد و رسانههای تحت نظر او و ولی فقيه به راه انداختهاند نويسنده نامه يادشده به سرنوشت سه كشيش و برخی از رهبران سنیها در دوران علی فلاحيان و سعيد امامی دچار نشود؟
گاه و بیگاه مقامات ريز و درشت جمهوری اسلامی و رسانههای آن سعی در تفكيك ميان صهيونيستها و كليميان میكنند. ولی اقليت كليمی كشور ما چگونه بايد اين حرفها را باور كند زمانی كه باز در همين رسانهها در باره دشمنی تاريخی ميان اسلام و يهوديت مقالهها نوشته میشود و "كينه" ديرين يهوديان به حضرت محمد در بوق و كرنا دميده میشود. يهوديان ميهن ما چگونه میتوانند احساس امنيت و آرامش كنند زمانی که رييس جمهورشان كشتار نزديك به ٦ ميليون هم آيين و عقيده اشان را در روز روشن انكار میكند؟ آنها چگونه میتوانند ترس جان خود را نداشته باشند زمانی كه قوه قضاييه كشور كه بايد تحكيم گر پايههای عدالت در كشور باشد در سايت وابسته به خود با چاپ مقالاتی بر آتش نقار و دشمنی ميان مذاهب میدمد و نان در سفره كسانی میگذارد كه به تبعيت از آموزهها و فتواهای روحانيون نزديك به حكومت دست به قتلهای زنجيرهای و يا قتلهای كرمان زدند تا اين بار تيغ بر روی هموطنان كليمی ما بكشند.
سكوتی حيرت انگيز
در اين ميان اما سكوت نوانديشان مذهبی و اصلاحطلبان در قبال اهانت، رنجاندن و ارعاب اقليت كليمی كشور ما نيز حيرت انگيز است. ظاهرا اين بخش از حكومت نيز به رغم همه گسستهای نظری كه از آموزهها و نگرشهای پيشين و كنونی رايج در جمهوری اسلامی داشته هنوز هم نتوانسته خود را از شر اسراييلستيزی غليظ و بیحد و حصری كه در تاروپود اين حكومت تنيده نجات دهد و از رهگذر درك و دريافتی متوازن نسبت به صحنه سياسی خاورميانه، حقوق بشر مورد قبول خود را مشمول هموطنان كليمی خود نيز بكند. در رد سخن فوق شايد كسانی به برخی از مصوبات مجلس ششم و يا برخی اظهارات و سخنان شخصيتهای اصلاح طلب و روشنفكران مذهبی در دفاع از همه اقليتها و از جمله كليميان اشاره كنند. اين حرفها و تلاشها به جای خود درست و كسی هم منكر آنها نيست. ولی میتوان پرسيد كه كدام ندای بلند از اصلاحطلبان و نوانديشان دينی در محكوميت سخنان احمدی نژاد و جو مسمومی كه رسانههای جمهوری اسلامی نسبت به اقليت كليمی به وجود آوردهاند به هوا برخاسته است؟
موضعگيری اخير شماری از چهرههای اصلاح طلب و روشنفكران دينی در مورد پيروزی حماس و عمليات انتحاری فلسطينيان نشان میدهد كه اينان در رسيدن به دركی عمومی و غيرگزينشی نسبت به حقوق بشر و معتبر دانستن آن برای همه اقلبتها و گروهها كم و بيش با گرهها و مشكلاتی ذهنی دست به گريبانند. خانم جميله كديور در سايت خويش (مكتوب) با شور و شعف تمام به استقبال پيروزی حماس در انتخابات اخير فلسطين رفته است و جای شهدای آن را در اين پيروزی خالی دانسته است، بی آنكه نسبت به ترورهای انتحاری 5 سال گذشته كه علاوه بر شهروندان بی گناه اسراييلی خون عظيمی از خود فلسطينیها هم گرفته است سخنی بگويد و يا در كنار محكوم كردن كشتارها و سياستهای سركوبگرانه دولت شارون به تاثيرات منفی مشی و شيوه حماس هم اشارهای بكند. كديور در موضعی تناقض آلود كه از عدم گسست از درك و دريافتهای همچنان رايج در جمهوری اسلامی حكايت دارد، هم تلويحا مشی گذشته حماس را تاييد كرده و هم ابراز اميدواری كرده كه از اين به بعد اين گروه سياستی مبتنی بر شرايط جديد به نمايش بگذارد. عطاالله مهاجرانی كه در ايام رياستش بر وزارت ارشاد ، عرصه فرهنگ و كتاب در ايران دورهی نسبتاً درخشانی را تجربه كرد نيز ، متاسفانه در پيروزی حماس تلويحا جز به ثمر نشستن مشی و شيوه اين گروه نكته ديگری را قابل اشاره نمیداند و سعی هم نمیكند كه به گونهای فاصلهمند و مبرا از جزمهای جاافتاده در جمهوری اسلامی، هم سياست خشن و غير انسانی دولت اسراييل و هم ترورهای انتحاری را مسبب تداوم و تشديد چرخه خشونت معرفی كند.
كسی كه آ گفت بايد ب را هم بگويد
در آخرين موضع گيری از اين دست، میتوان نظر يكی ديگر از چهرههای برجسته در ميان روشنفكران دينی را مثال آورد.هاشم آغاجری در سخنرانی به مناسبت شام غريبان از جمله گفته است:
"عمليات استشهادی مردم فلسطين پاسخی به جنايات اسراييل است، برخی میخواهند اين عمليات را محكوم كنند اما آنها اول بايد اسراييل را محكوم كنند. هرچند كه عمليات استشهادی در چارچوب عقل و منطق نمیگنجد، ولی اين عمليات را از سوی كسانی شاهديم كه هيچ راه ديگری در مقابل خود نمیبينند... هر عملياتی كه منجر به كشته شدن تعدادی از انسانهای بیگناه شود، محكوم است. برخی عملياتهای انتحاری - كه اخيرا به نام اسلام رو به افزايش است - هيچ توجيهی ندارد. مبارزان قهرمان ما پيش از انقلاب هر زمان كه قصد انجام عملياتی را داشتند برای آسيب نديدن مردم از جان خود نيز میگذشتند و گواه اين ماجرا مهندس ميثمی است".
اين سخنان در درون خود حاوی نوعی تناقض است. نخست آن كه به جز دستهجاتی محدود كه روابطی تنگاتنگ با آمريكا و اسراييل دارند، كمتر گروه و شخصيتی از نيروهای عرفی و غيرمذهبی ايران در محكوم كردن اشغالگریها و سياستهای خشن دولت اسراييل در تداوم اين اشغالگری و نيز در تاكيد بر حق فلسطينيان در داشتن كشوری مستقل شك و ترديدی به خود راه میدهد. اينان اما ابايی هم ندارند كه تاكيد كنند مشی و شيوههای مبتنی بر كشتار مردم عادی اسراييل و سياستهای چشم در برابر چشم ،دندان در برابر دندان را هم عمدتا به سود نيروهای مخالف صلح و موجب موثرافتادن تبليغات اين گروهها در ميان مردم اسراييل میدانند، نظری كه ظرف 5 سال گذشته محبوبيت نسبی دولت شارون و حمايت از مشت آهنين آن مويد آن بوده است.
نكته متناقض ديگر در سخنان آغاجری، اشاره ايشان به احتياط مبارزان (اعضای گروههای معتقد به مشی مسلحانه) دردوران شاه در آسيب نرساندن به مردم عادی بوده است. آغاجری اما به خوبی میداند كه اعضای وابسته به حماس و يا جهاد اسلامی آگاهانه و عامدانه و با هدفی معين بمبهای بسته به خويش را عمدتا در رستورانها و ايستگاه ها اتوبوس كه محل تجمع مردم عادی اسراييل بوده است منفجر كردهاند. رسانهها و محافل اصلی قدرت در جمهوری اسلامی همه مردم اسراييل را صهيونيست و مستحق كشته شدن میدانند و از اين رو هر اقدام انتحاری حماس جز تاييد و تحسين در ميان اينان واكنش ديگری برنيانگيخته است. بعيد است كه آغاجری هم چنين نظری داشته باشد و اذعان نداشته باشد كه در عمليات انتحاری حماس عمدتا مردم عادی اسراييل كشته شده اند. بنابراين، چه منافعی و مصالحی در كار است كه ايشان اين واقعيت را در سايه قرار میدهد و به رغم تاكيد بر اين كه "هر عملياتی كه منجر به كشته شدن تعدادی از انسانهای بیگناه شود، محكوم است"، ترورهای انتحاری فلسطینیها را كه اغلب به كشته شدن مردم عادی اسراييل انجاميده تافته جدابافته معرفی كند. آيا همين نوع نگاه نيست كه به نوعي در برخورد با كليميان داخل كشور هم عمل میكند؟ آيا همدين بودن اين اقليت با مردم اسراييل و يا برخی روايات و احاديث كپك زده مربوط به اعصار گذشته كه كماكان راهنمای عمل جمهوری اسلامی در قبال ساير مذاهب است مانع آن نشده كه اصلاح طلبان و روشنفكران دينی ما هم در هنگامهای كه هموطنان كليمی ما از هر سو آماج حملات و تبلبغات روانی اند به حمايت از آنها برخيزند؟ آيا اين ادعا كه حقوق بشر راهنمای عمل روشنفكران دينی و اصلاحطلبان قرار گرفته نيايد مابه ازاء عملی خود را در اين نيز نشان دهد كه اينان تفكيك و تبعيضی قائل نشوند و در دفاع از اين حقوق گزينشی برخورد نكنند؟ و آيا همين كمبودها و نقصانها در رويكرد و مواضع نيروها و شخصيتهای يادشده نيست كه باور به تغيير و تحول در نگاه آنها و گسستشان از آموزهها و نظرهای ايدئولوژيک و اقتدارگرای رايج در جمهوری اسلامی را به اين يا آن اندازه خدشه دار میكند؟
آلمانیها مثل دارند كه میگويد: كسی كه گفت آ، بايد ب را هم بگويد. آيا سكوت و موضع منفعلانه اکثريت اصلاح طلبان و روشنفکران ديني در مورد تكذيب هولوكاست از سوی مقام دوم جمهوری اسلامی و در قبال اعمال آزار و ارعاب روانی عليه كليميان هموطن ما دليلی بر آن است كه آنها كماكان در آ-ی دمکراسي و حقوق بشر مانده اند؟