iran-emrooz.net | Sun, 12.02.2006, 9:31
"طرحی برای نجات از بن بست"
جمشيد طاهریپور
|
يكشنبه ٢٣ بهمن ١٣٨٤
١
در تارنمای "اخبارروز" – شنبه ٨ بهمن ٨٤- مقالهای خواندم از آقای "كيومرث نويدی"كه توجه –ام را به خود جلب كرد. بهتر است سر ضرب بروم روی اصل مطلب. مقدمه احتياج ندارد! مقدمه همين حال و وضعی است كه داريم و همگان از آن با خبريم؛ چيزی كه عيان است حاجت به بيان ندارد.
اسم مقاله: "طرحی برای نجات از بن بست" و طرحی هم كه ارائه داده تشكيل "پارلمان در تبعيد" با كمك انترنت و اجلاسهای پالتاكی است. در طرح او هر ايرانی حق انتخاب كردن و انتخاب شدن خواهد داشت. اعضای پارلمان در يك سيستم رأی گيری از راه دور برگزيده میشوند و پارلمان يك "هيات رهبری" انتخاب میكند تا "جنبش رفراندوم" را رهبری كند. قاعدتا" اين "هيات رهبری" برای دوره معينی عهده دار چنين وظيفهای خواهد بود و در يك پريود يك ساله يا دوساله، برای ابقاء ، ترميم و يا بركناری آن، پارلمان انتخاب خود را تجديد خواهد كرد.
"...فراخوان برای رفراندم را هزاران ايرانی امضا كردهاند؛ من خود امضا نكردهام، باری اما، با طرح رفراندم موافقم. مشكل من با اين طرح اين است كه متضمن هيچ راه عملیای نيست. جمهوری اسلامی ست كه بايد اين رفراندم را برگذار كند و چنين كاری نمیكند. مگر اين كه مجبورش كنيم. اين هم جز با مبارزهی ممكن نمیشود. مسئله اين است كه ما آن ستاد لازم برای رهبری و هدايت اين مبارزه را چگونه به وجود آوريم. اين وظيفهی عاجل ماست.
برای اين كه يك ستاد فراگير و مورد پذيرش همگان به وجود بيايد، بايد نخست حيطهی مخاطبانش را روشن كند، میخواهد خطابش به چه كسانی باشد.... ، گمان من اين است كه میتوانيم بر سر اين توافق كنيم: خطاب آن ستاد میتواند با مردم ايران باشد و طبعاٌ بايد تركيبی داشته باشد كه همهی بخشهای جامعهی ايرانی احساس كنند در آن نماينده يا سخنگو دارند. مسئلهی ما، اكنون نمیتواند شكل رژيم آيندهی ايران باشد؛ اين را مردم ايران در همان رفراندم تعيين خواهند كرد. ستاد رهبری ما تنها میتواند پيش نويس قانون اساسی را تعيين كند تا مردم به آن بينديشند. آن هم در وجوه كلیاش يعنی آزادیهای سياسی و اجتماعی. تضادهای ريز و درشت جامعهی ايران در همان ايران و پس از جمهوری اسلامی قابل حل خواهند بود؛ مسئلهی ما بايد اين باشد كه اين تضادها آنتاگونيستی (غيرقابل حل از راههای مسالمت آميز) نشوند؛ يعنی زمينهای فراهم كنيم كه مجلس مؤسسان آيندهی ما، بتواند برای آنها راه حل منطقی و مسالمت آميز بيابد.
.... در بارهی اين كه در ايران بايد رفراندمی بر سر چگونگی پیافكنی سامانهی حكومتی آينده صورت بگيرد، يك توافق عام وجود دارد. پيشنهاد من اكنون اين است كه امضا كنندگان طرح رفراندم پارلمان در تبعيد را تشكيل دهند. چگونه؟ نخست بايد بخواهند اين كار را بكنند؛ يعنی اين بايد بدل به خواست اكثريتشان بشود، پس موافقان با طرح پارلمان در تبعيد، بايد بكوشند اين طرح را آوازه دهند. خود اين حركت باعث خواهد شد كه بر شمار امضا كنندگان طرح رفراندم افزوده شود، شكی نيست كه همهی آنانی كه طرح پارلمان را جدی بگيرند امضايشان را پای طرح رفراندم هم خواهند گذاشت؛ و از آن پس:
١- يك كميتهی موقت تشكيل شود از پنج نفر از شناخته شده ترين چهرههای فرهنگی ما: اين كميته كارش نظارت بر روند تشكيل پارلمان است. تا انتخابات آن.
٢- روشن است كه اين كميته در اروپا، آمريكا و كانادا حسابهائی باز خواهد كرد تا ايرانيانی كه مايلند به اين طرح كمك مالی دهند.
يك سايت اينترنتی افتتاح میكند و دفتری با تلفن و فاكس و آدرسای ميل و يك آدرس پستی مشخص (يك صندوق پستی).
٣- برای انتخاب شدن و انتخاب كردن، به همهی ايرانيان فراخوان بدهند. هر ايرانی كه مايل باشد، میتواند برای انتخاب كردن، ضمن امضای طرح رفراندم، درخواست بدهد. اما، هر درخواست بايد با پرداخت مبلغی جزئی به يكی از حسابهای كميتهی موقت همراه باشد: معادل ده يورو مثلاٌ،
۴- انتخابات فردی نخواهد بود، يعنی به ليستها رای داده خواهد شد و نه به افراد؛ اين باعث خواهد شد كه جريانات نزديكتر به هم برای شركت در انتخابات متحد شوند.
۵- هر انتخاب كننده، در چهارگوش زير يا كنار ليست مورد نظرش ضربدر خواهد زد. اما، به نفرات ليستهای ديگر نمره خواهد داد –به نفرات ليست خود نمره نمیدهد و اگر بدهد رعايت نخواهد شد-. منهای يك (يعنی او را قبول ندارد)، صفر (يعنی برايش بیتفاوت است)، به اضافهی يك (يعنی او را قبول دارد). –روشن است كه در برابر نام هر كانديدا چهارگوشی برای اين نمرهدهی وجود دارد-. علاوه بر اين، برگههای انتخاباتی دارای شمارهی سری هستند و اين جلوی هرگونه تقلب را خواهد گرفت؛ چرا كه اين شمارهی سریها با رای داده شده در سايت كميته درج خواهد شد.
۵- شمار انتخاب شوندگان، يعنی شمار كسانی كه حق دارند به عنوان نماينده وارد پارلمان شوند، توسط آن تعداد از كانديداها كه در هر ليست بالاترين نمره را (در مجموع جبری) آوردهاند تعيين میشوند. اگر تعدادشان زوج بود (يعنی تعداد ليستها زوج باشد) يك نفر به قيد قرعه از ميان نفرات دوم ليستها انتخاب خواهد شد. آنها تعيين خواهند كرد كه مثلاٌ در ازای هر هزار، يا پنج هزار يا ده هزار و يا..... انتخاب كننده يك نماينده وارد پارلمان شود؛ آنگاه از هر ليست بر مبنای آنچه آنان تعيين كردهاند، نسبت به تعداد رائی كه با آن ليست داده شده است نماينده وارد پارلمان خواهد شد؛ اما، كسانی وارد پارلمان خواهند شد كه بالاترين نمره را، در جمع جبری نمراتی كه كسب كردهاند آورده باشند. اين باعث میشود كه تنها كسانی بتوانند وارد پارلمان شوند كه حتی اكثريت مخالفان سياسی آنها نيز، شخصيت اجتماعی يا فرهنگی آنها را قبول دارند.
۶- اين پارلمان، بلافاصله فهرستی از نام فعالين سياسی، اجتماعی و فرهنگی مقيم ايران تهيه و منتشر میكند. هر يك از آنان كه خود مايل باشد، عضو پارلمان در تبعيد محسوب خواهد شد و رای و نظر او در مصوبات پارلمان رعايت خواهد شد. پس از آن نيز هر ايرانی مقيم ايران كه خود بخواهد میتواند پيشنهاد عضو شدن در پارلمان بدهد، اما، اين پارلمان است كه در اين باره رای و تصميم گيری خواهد كرد. در اين صورت ما پارلمانی خواهيم داشت كه گرچه ستاد مركزی آن در خارج كشور قرار دارد؛ اما، بدنهی اصلی آن در ايران است. اين خطر مضاعفی نيز برای فعالان سياسی، اجتماعی و فرهنگی مقيم ايران ايجاد نخواهد كرد؛ آنها خود به خود در خطرند. شايد حتی به اين صورت از مصونيت و امنيت بيشتری هم برخوردار شوند.
از آن پس را من نمیدانم چه خواهد شد. اين پارلمان و عملكرد آن است كه تعيين كنندهی همه چيز خواهد بود. اما، میشود پيشبينی كرد كه بلافاصله خود را به عنوان نمايندهی مردم ايران به سازمان ملل و دولتهای همهی كشورها و نهادهای بينالمللی معرفی خواهد كرد. میتوان پيش بينی كرد كه از پارلمانهای پارهای كشورهای دمكراتيك كه امنيت در آنها بيشتر است درخواست خواهد كرد كه به اين پارلمان جا بدهند و از دولتهايشان بخواهند كه به نمايندگان پارلمان پناهندگی سياسی آن كشور اعطا شود. (احتمالاٌ اين كشور يا كانادا يا سويس يا سوئد خواهد بود). میتوان پيشبينی كرد كه تشكيلات پالتاكی و تلفنی عظيمی برای تماس با نمايندگان مقيم ايران پارلمان تاسيس خواهد كرد.
میتوان پيشبينی كرد كه دولت در سايه تشكيل خواهد داد (شامل رئيس دولت موقت و وزيران وزارتخانهها و فرماندهان نيروهای نظامی و انتظامی و مديران سازمانها و مؤسسات استراتژيك) تا بلافاصله، پس از خلع يد از جمهوری اسلامی كنترل امور كشور را در اختيار بگيرند و، اينگونه، جلوی هر گونه اغتشاش و هرج و مرجی گرفته خواهد شد.
میتوان پيشبينی كرد كه برای اجرای آكسيونها و مبارزات مشخص به مردم ايران فراخوان خواهد داد و.....
هيچ كس حق ندارد يك ايرانی را از حق انتخاب كردن يا شدن در اين پارلمان منع كند. نمره دهی به افراد همهی ليستها (توسط مخالفان سياسی يا نظريشان)، خود به خود، باعث خواهد شد كه هيچ فرد منفوری، هر قدر در جريان سياسی يا حزب خود اقتدار داشته باشد، نتواند وارد پارلمان شود. پس شركت در انتخابات اين پارلمان، چه برای انتخاب كردن و چه شدن بايد بدون قيد و شرط باشد.... "
٢
نمیدانم شما كه اين طرح را خواندهايد نظرتان چيست؟ از من میپرسيد بايسته است روی آن فكر كنيم. من اعتقادی به راه حلهای سنتی و نسخههای قديمی ندارم. ما دردهای خودمان را داريم، نسخهای كه درد ديگران را شفابخشيده بكار ما نمیآيد و چه بسا برای ما كه مرض ديگر داريم مهلك از آب در آيد! درد پراكندگی ما يك ويژگیهايی دارد كه فقط خودمان میتوانيم بفهميم و نسخهی درمانش را پيدا كنيم و صد البته با كمك دانش و تجربه زمان و ابزار و وسايل و امكاناتی كه جهان كنونی در اختيار ما میگذارد كه از جمله آن خدمات و تسهيلات و ارتباطات بدون چشمداشت انترنت عزيز است.
مشكل ايران حكومت دينی و مسأله امروز ما دموكراسی است. رفع حكومت دينی و استقرار دموكراسی در كشور هدف ماست و چون اهل مسالمت و مدنيتيم، راهكاری را كه میپسنديم "رفراندوم" است. اين فكر و ذكرها، واقعی ، شفاف، عقلائی و پاسخگوی مبرم ترين خواست و نياز مردم ماست و به همين دلايل نيز هر روز "رفراندم" طرفداران بيشتری پيدا میكند. در برابر اين نقطه قوت، دو نقطه ضعف بزرگ وجود دارد: پراكندگی نيروها و فقدان رهبری! و اتفاقا" طرح "پارلمان در تبعيد" برای رفع هر اين دو ضعف حاوی پاسخ تازه ايست.
نوشته: "... تشكيل يك جبهه، در اين ٢۶ سال ممكن نشده است؛ چرا كه تشكيل جبهه به احزاب احتياج دارد. يك حزب نمايندهی يك طبقه، يك قشر يا يك بلوك اجتماعیست و تنها با وجود آزادیهای سياسی میتواند اين نمايندگی را، طی سالهای متمادی، احراز كند؛ احزاب و سازمانهای سياسی ما، با همهی اين كه اكثرشان را انسانهائی شرافتمند و ميهن دوست تشكيل دادهاند، هيچگاه يك چنين آزادیای را در بلند مدت نداشتهاند. بيشتر تشكلهائی روشنفكرانه يا ايدئولوژيك هستند، بدون يك پايگان مشخص اجتماعی."
اين حزب ناشدگی و يا كودك ماندگی ما در حزبيت، يكی از سرچشمههای پراكندگی در صفوف ماست. احزاب و سازمانهای سياسی وقتی خصلت نمايندگی اجتماعی ندارند، بجای آن كه از داد و ستد و وحدت و تضادی كه ميان قشرهای متفاوت مردم در جامعه وجود دارد الهام بگيرند، خصلتهائی پيدا میكنند عجيب و غريب ، بيگانه با نيازهای مردم و دور از منفعت عام جامعه! مثلا" حالت فرقه و سكت را پيدا میكنند. اصلا" قبيله میشوند و منزلت هر يك با ميزان پايبندی آن به آداب و رسوم و معتقدات، و تاريخ و سنت قبيلهی خودش تعين و سنجيده میشود و درست مثل قبيله، هرچيز مربوط به آن صورت قدسی پيدا میكند، و بالا ترين وظيفه عبارت میشود پاسداری از صف مستقل حزب! كه معنای بی شيله پيله آن؛ در خود و برای خود بودن است. در احزاب و سازمانهای اين چنين، سكه رايج اصول نام دارد. يك رويه اين سكه شيفتگی است و نقش آن طرف ديگرش نخوت است. در درون شيفته و در بيرون پر از نخوت و تكبر و خودبينی. پس همه-اش زور میزنند اصول خود را پيش برانند و معتقدات خود را بر كرسی اثبات بنشانند، چون جز اصول و معتقدات نيستند! حالا تو بگو مملكت دارد آتش میگيرد، يك ملتی دارد میسوزد، بيائيم دست در دست همديگر بگذاريم و يك كاری بكنيم، گوش كسی بدهكار نيست، هر حزب يكه و پر از نخوت و تكبر حرف قبيله خود را میزند و ميخ حجلهی عروس خود را میكوبد. به نظر من وضع سازمانها و احزاب ما – كم و بيش- اين طوری است و تشكيل "اتحاد برای همه پرسی" در شكل تفاهم و توافق احزاب و سازمانها تحت رهبری يك جبهه، به عمر ما قد نمیدهد، هر چند آرزو میكنم اين ارزيابی و باور من غلط از آب در بيايد! دريك كلام احزاب و سازمانهای "اپوزسيون" در كليت خود با "تأخير" روبرو هستند و اين در حاليست كه افراد فعال در آن در وزن سنگينی يا خود را در توافق با "جنبش رفراندم" بازيافتهاند و يا فاصله خود را با آن، دور از منطق تعقلی و نا موجه احساس میكنند! و از اينجاست فهم نيرو و پتانسيلی كه در درون احزاب و سازمانها، آنان را به گذر از سنتی به مدرن فرا میخواند و سوق میدهد. طرح " پارلمان در تبعيد" از آنجا كه در برابر احزاب و سازمانها و هيچ "نشست" يا "كنفرانس"، "كنگره" يا "اتحاد" خود را بديل نمیشناسد و نيست، میتواند به همهی زنان و مردان فعال در "اپوزسيون" ايران كمك كند تا بدون آن كه احزاب و سازمانها و اتحادهای خود را دستخوش انشقاق و انشعاب ببينند از يكسو در مبارزه برای رفع حكومت دينی و استقرار دموكراسی در كشور نقش فعال تری بر عهده گيرند و از سوی ديگر به سير گريز ناپذير تحول احزاب و سازمانهای "اپوزسيون" شتاب ببخشند.
٣
"نشست برلين" تبلور عينی اين انديشه بوده است كه "جنبش رفراندوم" بستری است برای گفتگو، همگامی و همصدائی همه نحلههای سياسی ايران برای شكل بخشيدن به تفاهم ملی در راستای دستيابی به دموكراسی برای كشور. به اين ترتيب "جنبش رفراندم" ، نه تنها در انحصار يك نگاه، يك آرمان و يك گرايش سياسی نبوده و نيست، بلكه "رفراندم" تا آنجا كه يك همه پرسی آزاد و دموكراتيك برای تعين حيات سياسی كشور با رأی ملت ايران است، بستری برای اعمال نظر و اراده دموكراتيك هر فرد ايرانی است. در جنبش رفراندم نه تنها برای هر آن كس كه ايران را برای همه ايرانيان میخواهد، جا و منزلت سزاوار محفوظ است، بلكه آنان را نيز كه جز اين میخواهند و جز اين میپويند، ما را پيام؛ آزادی و حق و اختيار است. فراخوان ما احترام به حق تعين سرنوشت و ابرام در تحقق اين حق است. ما میگوئيم "ميزان رأی مردم است"، بيائيم با اين ميزان خود را بسنجيم.
طرح "پارلمان در تبعيد" میتواند اين انديشهها را نهادينه كند، يعنی به سرشت ملی و فراگير "جنبش رفراندم" عينيت ببخشد و برای همه نحلههای سياسی فراخوانی باشد تا خود را در "خانه ملت" بازيابند و از دموكراسی در گفتار به دموكراسی در كردار گذر كنند.
من بضاعت خود را، در انديشيدن به طرح "پارلمان در تبعيد" "آوازه" در انداختهام. باشد آوازهها در هم آميزند و چندان بلندی گيرند كه: "فلك را سقف بشكافيم و طرحی نو در اندازيم".
10.02.2006