يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
گزارش زیر دو نوشتاز درباره انگیزههای نامه اسفندیار رحیم مشایی به خاتمی به همراه متن کامل این نامه است.
متن کامل نامه اسفندیار رحیم مشایی به خاتمی
به نام خدای زیبا و مهربان
حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی
ریاست محترم اسبق جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
در آستانه انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری و در پی اعلام نامزدی برادر عزیزم جناب آقای حمید بقایی، برخی اظهارنظرها که بیشتر به واکنشی عجولانه شبیه بود، مرا بر آن داشت تا با تحریر این سطور، خاطر عالی را به نکاتی چند جلب نمایم و پیشاپیش از این تصدیع پوزش میخواهم.
اظهارنظرها که عمدتاً بر «برنتافتن» اعلام نامزدی ایشان معطوف بود موجب تعجب و ایضا ملال گردید؛ چه از سوی افرادی انجام شد که همگی از اهالی فن سیاست، دارای تحصیلات و مدارج عالیه دانشگاهی یا حوزوی، صاحب شان و جایگاه استادی و کرسی تدریس، صاحب نظر در تحلیل و تبیین شرایط و موصوف به راهبری فکری و شاید از همه مهم تر مدعی اصلاحات در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و ... بودهاند.
اتخاذ مواضعی که در تعارض با روح و خلاف اصول اصلاحطلبی برآورد شده و میتواند به بروز دغدغههای جدی و احیاناً دلسردی جامعه علاقهمند به اصلاح امور بیانجامد.
همه ما از تمام سلیقههای فکری، زیر نگاه تیزبین مردمی که هر روز و بلکه هر ساعت بر آگاهی و هشیاری آنان افزوده میشود، در آزمون جدی قرار داریم که جز با ایمان حقیقی به آرمان ادعایی و صداقت در مواضع اعلامی، نمیتوان از آن پیروز بیرون آمد و البته فراز و فرود در مقبولیت اجتماعی که در رقابتهای انتخاباتی ظهور میکند، در این موضوع تاثیر چندانی ایجاد نمیکند.
آنچه معیار است انتظارات بر حق مردمی است که در تلاش برای تغییرات در راستای تحقق وضعیت مطلوب، از شعارها، مواضع، دیدگاهها و برنامههای متناسب استقبال میکنند.
از این رو، میتوان به روشنی تغییر در رویکرد مردم در گرایش به جریانات سیاسی را دلیل عدم اصالت ذاتی جریانات مذکور دانست و بر لزوم پایبندی آنها به معیار مورد اشاره تاکید کرد.
لذا لازم میدانم مسئولیت عناصر موثر جناحهای سیاسی در پایبندی بر پیمانِ -ولو نانوشته- خود با آحاد جامعه در دفاع از اصول و ارزشهای آرمانی و «روشی» را یادآور شوم.
نزدیک بودن برخی از افراد مورد انتقاد به جنابعالی، البته به تنهایی نمیتواند دلیل آن باشد که شما را مسئول اظهارات آنان دانست و بر شما خرده گرفت. بنده نیز از نوشتن این نامه چنین مقصودی را دنبال نمیکنم و حتی از رنجش احتمالی نیز پوزش میخواهم.
نیت حقیر پرده برداری از مشکل جدی در جریانی است که ادعای راهبری اصلاحات را دارد و این کار را نه بعنوان یک اقدام سیاسی متعارف، بلکه از روی خیرخواهی و به خاطر اهمیت این جریان بزرگ و تاثیرگذار در آینده کشور و وضعیت جامعه انجام میدهم.
«شوخی شمردن»، «فاجعه دانستن»، «ناپاک خواندن» و از همه عجیب تر، القای ردصلاحیت قطعی نامزد رقیب آنهم به گونهای که میل و علاقه شدید به رد صلاحیت، آشکارا از آن استنباط شود، نه امری است که بتوان از آن گذشت و نه میتوان به هیچ روی با آن سر کرد.
تحمل چنین مواضعی و سکوت در برابر آن، مخالف هر میثاق مدنی در هر جای جهان است. آیا آقایان رد صلاحیت را در حق رقیب روا و در حق خود جفا میپندارند؟!! یا اینکه در تایید صلاحیت نامزد خود به اطمینان رسیده اند؟!!
شاید وجود غفلت در برخی نیروهای سیاسی در ردههای پایین تر که معمولاً ناشی از غلیان هیجان است، مورد انتظار و درخور اغماض باشد، اما اینکه پرچمداران جریانی خود ناقض اصول مشی منتخب باشند، حتماً نه روا و حکماً که جفا است.
اینجانب قاطبه مردم را ملزم و پایبند به اصولی میدانم که اصلاحات را تضمین میکند. فلذا، اگر نقض کنندگان در غفلت باشند، هر آینه باید که زود هشیار شوند وگرنه از جریان تحولات شتابدار جامعه جا خواهند ماند و ممکن است فرصت جبران را نیز از دست بدهند.
گروهی دیگر که بدون باور راستین به مواضع جبهه، میکوشند تا با «ویراژ سیاسی» پیشرو جلوه کنند، باید بدانند که ضریب هوشی ایرانیان قابل دور زدن نیست و نخبگان و فرهیختگان ایرانی در داخل و خارج از کشور از کلانشهرهای ایران و جهان تا دورافتادهترین روستاهای این سرزمین، مواضع همه را به دقت رصد میکنند.
مشکل جریانات سیاسی آن است که انتخاب مردم را به نام خود مینویسند و به آن «کما هو حقه» ارج نمینهند.
جبهه موسوم به اصلاحات باید به این حقیقت آشکار، به طور جدی اعتنا کرده و از آن غفلت نکند که در اقبال عمومی انتخاباتی، سهمِ گریز مردم از جبهه یا جناح مخالف، چه بسا بزرگتر از سهم ظرفیتهای جبهه متبوع باشد.
این حقیر اصراری ندارم که نظرم نزد برادران و خواهران اصلاح طلبم بکلی مقبول افتد، اما یادآوری میکنم که غفلت از این مساله، آنچنان که در دو انتخابات سالهای ۸۴ و ۸۸ اتفاق افتاد، برای آن جبهه و کل کشور از جهت هرز رفتن نیروها و ایجاد کششهای بازدارنده، خسارت بار بوده است.
اصرار دارم سخنی را که درست پس از انتخابات سال ۸۸ عرض کردم و انتشار یافت، با ایمان و باور راسخ تر عرض کنم که اقبال عمومی به آقای دکتر احمدی نژاد در هر دو دوره مذکور، گرچه آشکارا کنار گذاشتن گزینه جبهه اصلاحات بود، اما این به معنای پذیرش مواضع جناح و جریان سنتی مقابل نبود.
مایلم با اصرار بر این حقیقت تاکید کنم که اکثریت قاطع مردم در این دو رویداد مهم، با نفی شرایط موجود و با رویکردی بسیار اصلاح طلبانه، از جناح موسوم به اصلاحات عبور کرده و با تایید فهم خویش در انتخابات ۸۴ بر مطالبۀ اصلاح گرایانه خود در سال ۸۸، پافشاری کردند.
هرچند که متاسفانه بخشی از برادران و خواهران اصولگرای ما، هرگز حاضر نشدند چشم بر این حقیقت بگشایند، مردم جناب آقای دکتر احمدی نژاد را نه به عنوان مظهر اصولگرایی بلکه برای انجام تغییرات بیشتر و اعمال جدی تر اصلاحات مورد نظر، مناسب تر تشخیص دادند. تحلیل اینجانب از آرای سال ۸۸ این مساله را روشن میکند. تحلیل مذکور در دسترس علاقه مندان قرار دارد.
و اما سخن امروز این است که نباید شیرینی پیروزی قاطع اصلاح طلبان در انتخابات مجلس سال گذشته در تهران، آنان را از درک سهم رای منفی مردم به جناح مقابل (که با نهایت تاسف از گذشته تا امروز به طور پیوسته رو به افزایش بوده است) غافل کند.
حقیر نیز با بسیاری از تحلیلگران سیاسی موافقم که عدم شرکت جناب آقای دکتر احمدی نژاد به عنوان نامزد در انتخابات آتی ریاست جمهوری، به جای آنکه فرصتی برای نامزد نهایی اصولگرایان بسازد، موقعیت ویژهای را برای اصلاح طلبان فراهم میکرده است و از این جهت شاید بتوان عدم رضایتِ بخشی از نیروهای اصلاح طلب از نامزدی جناب آقای بقایی که میتواند از نظر عموم، از جنس جناب آقای احمدی نژاد و جانشینی مناسب برای ایشان فهمیده شود را درک کرد.
با آزمون بزرگ خواندن این صحنه و درخواست پایبندی همه جریانات سیاسی به اصول رقابت سالم که خود از مطالبات اصلی مردم است، مایلم بر مسئولیت خطیر همگان در احترام به درک و شعور بالای اقشار مختلف جامعه و به ویژه دختران و پسران جوانِ نوگرا در سراسر کشور تاکید میکنم. این یک تکلیف بزرگ فراگیر است و خالی کردن شانه از آن، مسئولیت بزرگی در آینده نزدیک بهمراه خواهد داشت.
در این میان، بدون هرگونه تعریضی نسبت به دوستانی که در این نوشتار از آنها انتقاد شده است، بعنوان یک بحث کلی عرض میکنم که باید حساب نیروهای مخلص و فداکار از هر جناح و سلیقه سیاسی را از گروهی «کاسب سیاسی» که به هواداران جریان خود به چشم «مشتری» مینگرند، جدا کرد.
نگرانی آنان از جابجایی طرفداران قابل درک است. در طرح کلی، کاسب سیاسی و کاسب اقتصادی در دستگاه قدرت و حاکمیت، در یک معادله پویا و فعال «جایگزین پذیر»اند. باید توجه داشت که اشرافیگری فقط جنبه اقتصادی ندارد و باید آن را در کنار «اشرافی گری سیاسی» دید و تحلیل کرد.
پدیده اخیر که تاکنون کمتر و یا شاید هرگز مورد توجه و مداقه قرار نگرفته است، خطری است که ما مدعیان ساده زیستی را نیز به طور جدی تهدید میکند. لذاست که در بیان معیار ساده زیستی برای مسئولان اجرایی و حکومتی، علاوه بر ساده زیستی اقتصادی، باید ساده زیستی سیاسی آنان را نیز مورد توجه و بررسی قرار داد.
و اما جان کلام!
سخن به درازا کشیده، لکن تیزبینی جنابعالی مرا از تفصیل بی نیاز میکند که اگر در امتحان مسئولیت پذیری نسبت به جامعه، برخورد سخت نگیریم و بر سادهزیستی سیاسی اصرار نورزیم، در این صورت امر مشتبه شده و از «آشتی ملی»، توافق قدرت مداران جناحها و نشست مشترک آنان به عنوان صاحبان انقلاب بر سر «سفره» اراده میشود.
در این صورت معادله حاکمیت از تنها متغیر اصیل و حقیقی یعنی مردم، مستقل میشود. در این حال کاسبان سیاسی و اقتصادی جدید در سایه توجهات اشراف اقتصادی و سیاسی بر اریکه قدرت تکیه زده، «جوله» خواهند داد و یا «السابقون السابقون» روال موجود را برای خود «فضل خدا» خوانده و منوال را دوام دهند...
در پایان یادی میکنم از پیر طریق انقلاب که هرگز رشتۀ محبت و عنایتش از مردم نگسست که میفرمود چنین وضعیاتی دیر نخواهد پایید و اگر بموقع هشیار نشویم، در خزانۀ خدا یوم الله بسیار است.
سخنی بود از برادری کوچکتر به برادری بزرگتر که امید است شرط ادب بجا آورده و از حریم حرمت فرا نرفته باشد. نیک معلوم است که: درد دل را لاجرم پاسخ نباشد، هرچند هرچه از دوست رسد نیکوست.
با تقدیم بهترین احترامات و با تبریک نوروز سراسر نورِ باستانی! لطفاً تبریکات صمیمانه اینجانب را به خانواده ارجمند ابلاغ فرمائید.
اسفندیار رحیم مشائی
۲۳/۱۲/۱۳۹۵
***
«اهداف نامه مشایی به آقای خاتمی»
میثم مشایخ، تحلیلگر سیاسی و عضو حزب اتحادملت، در یادداشتی اینستاگرامی نوشت:
۱- رونمایی از یک جریان سیاسی جدید و تلاش برای تثبیت آن در کنار و در میان نیروهای سیاسی موجود اعم از اصلاحطلب، اعتدالگرا و اصولگرا.
۲- تفکیک خود از جریان و گفتمان اصولگرایی با تبیین و طرح گفتمانِ موسوم به بهار یا عدالتخواه.
۳- ارائه رویکرد اصلاحطلبانه/تحولخواهانه/تغییرخواهانه به منظور تفکیکِ خود از گفتمانِ نیروهای سیاسیِ موجود.
۴- برانگیختن عواطف و احساسات حقوق بشری، دموکراسیخواهانه و... در صورت ردصلاحیت بقایی و دعوت اصلاحطلبان و تحولخواهان به حمایت از تاییدصلاحیت بقایی.
۵- یارگیری برای بدنه اجتماعیِ خود با نیمنگاهی به بدنه اجتماعی اصلاحطلبان و تحولخواهان و حتی اپوزسیون.
۶- خیزش برای پَرِش سهگام از حالا به سوی ۱۴۰۰ به عنوان تنها آلترناتیو برای تغییر وضعیت موجود.
نتیجه:
طیف مشایی و احمدینژاد میکوشد با ارائهی تصویر و ترسیم چهرهای جدید از خود (متناسب با ذائقهی جامعه) خاطرات بد، مخرب و ویرانگر و نتایج حاصل از مدیریت خویش در عالیترین سطوح را از ذهن عموم مردم بزداید تا بتواند در آیندهای نه چندان دور، مجدد، زمام امور را به دست گیرد.
از سویی دیگر، در کنارِ شش مورد فوقالذکر، تلاش خواهند کرد که اصلاحطلبان را در مقابل دوراهیِ گفتگوی با نیروهای سیاسی و حاکمیت (تفاهم، توافق و آشتی ملی) که هدف نهاییِ آن، رشد، توسعه، عمران و آبادنی کشور و استفاده از ظرفیت همهی نیروهای سیاسی تبیین شده و نیز راهی پُرشتابتر از گفتمانِ آزادیخواهانه و تحولخواهانهای که اکنون مشایی آنرا تبیین کرده قرار دهند.
اگر اصلاحطلبان به سوی راه نخست بروند، آنها به افکار عمومی اینگونه القاء خواهند که اصلاحطلبان، مسخ قدرت شدهاند و مردم و مطالباتشان را فراموش کردهاند و در نتیجه به سمت و سوی ما بیایید.
اما اگر اصلاحطلبان راه دوم و روند و شتابی تندتر از اکنون را برگزینند، در اینصورت نیز زمینه برای ایجاد محدودیت، آماده خواهد شد و با حذفِ نسبیِ اصلاحطلبان از سپهر و معادلات و مناسبات سیاسی، طیف بهار، خود را بعنوان نیرویی جایگزین، غالب خواهد کرد.
به گمانم، بهترین رویکرد اصلاحطلبان به مانند گذشته میتواند تقویت گفتمان حکومت قانون، شایستهسالاری، دموکراسیخواهی و عدالتطلبی همراه با دعوت همهی نیروها و گروههای سیاسی به قانون اساسی و حقوق دموکراتیک ملت (مصرح در قانون اساسی) و اجراء بیتنازل آن باشد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|