شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - Saturday 23 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 09.02.2006, 14:12

من رنجيده‌ام


سونيا ميکيچ/ ترجمه احمد سمايی



    كاريكاتورهای چاپ شده در روزنامه دانماركی و اعتراضات توام با خشونتی كه در شماری از كشورها در واكنش به آن راه افتاده روشنفكران و نوانديشان دينی و قسما سكولار اين كشورها را هم عمدتا به محكوم كردن دو طرف رهنمون شده و كمتر بحث و مباحثه‌ای عميق را در ميان آنها برانگيخته است. اين در حالی است كه محافل روشنفكری، سياسی ، فرهنگی و مطبوعاتی غرب به اعتبار فضای بازتری كه در آنجا حاكم است مسئله را از زوايای مختلفی به بررسی و بحث نشسته‌اند. در ميان اينان از كسانی كه انتشار كاريكاتورها را نادرست و غيرقابل چاپ می‌دانند يا كسانی كه مضمون كاريكاتورها را سبك و كم مايه می‌دانند ، اما انتشار آن را با استناد به آزادی بيان بی‌چون و چرا تلقی می‌كنند، تا كسانی كه گرد و غبار برخاسته از اين ماجرا در نگاهشان چيزی جز تداوم "جنگ تمدن‌ها" نيست ، تا كسانی كه به لحاظ تخصصی به جايگاه طنز و هجو در فرهنگ‌ها و شرايط كارآيی يا ناكارآيی آن پرداخته‌اند، تا ...ديده می‌شوند. بازتاب دادن دادن همه اين نقطه نظرات كه كم يا بيش نگاهی از بيرون به فرهنگ و سنن ما هم هست امر ممكنی نيست. تنها شايد بتوان گوشه‌هايی از اين بحث‌ها را از طريق ترجمه منتقل نمود. آنچه كه در زير می‌خوانيد نقطه نظر خانم سونيا ميكيچ (Sonia Mikich )، نويسنده ، روزنامه‌نگار و مجری نام آشنای شبكه اول تلويزيون آلمان است كه بی آنكه علاقه و تاييدی نسبت به مضمون كاريكاتورها داشته باشد در پس پشت اعتراضات و خشونت‌های برانگيخته شده به جز فناتيسمی كه سودای تخريب دستاوردهای بشريت را دارد نمی‌بيند و هيچ تفاهمی هم نسبت "رنجودگی‌ها" نشان نمی‌دهد.
    در روزهای آتی تلاش خواهد شد كه ديدگاه‌های متفاوت از خانم ميچيك نيز بازتاب داده شود.

احمد سمايی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)


من رنجيده‌ام
متعصبان مذهبی بر چهره خواهران من در افغانستان و پاكستان حجاب می‌دوزند و با جد و جهد تمام همجنسگرايان و زنانی را كه خارج از مناسبات خانوادگی رابطه جنسی داشته‌اند به دار می‌كشند.
اما حقوق بشر، حقوق زنان و حق آزادی بيان برای من از والاترين ارزش‌های تاريخ بشريت هستند و من در متن چنين ارزش‌هايی پرورش يافته‌ام. همين ارزش‌ها هستند كه جهان را بهتر و صلح آميزتر كرده‌اند.
از اين رو من از دولت‌های عربستان سعودی، فلسطين ، اندونزی و مصر می‌خواهم كه از من به خاطر نقض اين ارزش‌ها معذرت بخواهند. در غير اين صورت من ناگزير خواهم شد شهروندان اين كشورها را مورد تهديد قراردهم، آنها را زير ضرب و شتم بگيرم، بربايم و سرشان را از تنشان جدا كنم، چرا كه من زمانی كه مسئله بر سر هويت فرهنگی‌ام باشد بسيار حساس و متعصب هستم!

من رنجيده ام
واپسگرايان مجسمه‌های بودا، اين ميراث هنری با ارزش را در باميان افغانستان با بمب تخريب می‌كنند. ولی هنر برای من نماد پاكی و زيبايی‌های جهانشمول است؛ ارزشی است كه جهان را بهتر و صلح آميزتر می‌كند. و من در متن اين ارزش‌ها و سنن فرهنگی پرورش يافته‌ام.
از اين رو من خواهان آنم كه جنبش حماس، سخنگوی جامعه مسلمانان فرانسه و مديريت دانشگاه الازهر مصر رسما از من معذرت بخواهند. در غير اين صورت، من متاسفانه از گذراندن مرخصی خود در تاج محل هند برای هميشه صرفنظر خواهم كرد، ميوه‌های وارادتی از فلسطين را نخواهم خريد و سفارتخانه‌های تونس، قطر و بنگلادش را به آتش خواهم كشيد. انتظار من اين است كه با من ابراز تفاهم شود، چرا كه باور و احساسات من بالاتر از همه چيز هستند و در سراسر جهان از اعتباری مطلق برخوردارند.

من رنجيده‌ام
در فيلم‌های ويدئويی سر روزنامه‌نگاران، رانندگان كاميون‌ها و يا اعضای سازمان‌های امداد از تنشان جدا می‌شود، يهودی‌ها به عنوان جانورانی انسان‌خوار و يا در هيبت خوك معرفی می‌شوند ، زنان غربی همچون فاحشه‌هايی فاسد به تصوير در می‌آيند و مهندسانی كه كاری به كار سياست ندارند نيز در برزخ مرگ و زندگی قرار می‌گيرند. و همه اين‌ها هم تحت نام الله و برای خشنودی او صورت می‌گيرد.
از اين رو من خواهان آنم كه سردبيران روزنامه‌ها و كانال‌های تلويزيونی در جهان اسلام از اين كه قادر به ممانعت از اين گونه اعمال نيستند از من رسما عذرخواهی كنند.

انسان‌های بسياری اينك نگران آنند كه نكند ما در آستانه جنگ تمدن‌ها قرار گرفته‌ايم، غافل از اين كه اين جنگ از مدت‌ها پيش شروع شده است. نمود و نشانه‌های چنين جنگی را ما نه تنها گهگاه و در موارد انزجارآور فوق، بلكه اينك در روال زندگی روزمره نيز شاهديم.

به راستی ارزش‌های مورد قبول مسلمانان تا چه حد بايد سست و سطحی باشند كه كاريكاتوری از محمد در يك نشريه گمنام در يك كشور كوچك اروپايی چنين بلوايی بيافريند و تعدادی غوغاسالار و تحريك كننده سازمان يافته را به كشاندن شماری از مردم به خيابان‌ها قادر كند.
يكی از اين كاريكاتورها، حضرت محمد را نشان می‌دهد كه در بهشت با كمبود دختران باكره مواجه شده است، چرا كه تعداد اين دختران كفاف شمار بالای تروريست‌های انتحاری كه وارد بهشت شده‌اند را نمی‌دهد. اين كاريكاتور طنزی سياه و دغلكارانه دارد و در انعكاس واقعيت ناخوشايند و بهت‌آور مربوط به شمار بالای حملات تروريستی در سراسر جهان هم ناموفق است.
ولی برای من اين واقعيت كه زن ستيزانی همچون طالبان به گونه‌ای متناوب در خلوت به كار ديگری مشغولند و نياز خود را در همبستری با زنان تن فروش ارضاء می‌كنند هم اصلا جنبه طنز و مطايبه ندارد. و يا اين واقعيت كه اين حضرات تماشاگران ويدئو و تلويزيون را به دار می‌كشند، اما خود در خفا با شوق بی‌حد وحصر فيلم‌های پورنو تماشا می‌كنند هم، تنها حسی از انزجار در من می‌انگيزد.

بد نيست يادآوری كنيم كه زمين ديگر مسطح نيست و اين هم ديگر امری بديهی شده كه افراد در يك دموكراسی مبتنی بر سكولاريسم بتوانند با آسودگی خيال چهره‌های شاخص اجتماعی و حتی مذهبی دارای اتوريته را در كاريكاتور و يا طنز به سخره بگيرند. واكنش به اين اقدام آنها هم حداكثر نقد و انتقاد است و نه مجازات.
دراين جوامع درك و دريافت از آزادی انديشه حتی الامكان ابعاد و گستره‌ای بزرگ دارد و درعين حال برای مواقع ضرور قوانين و مقرارتی جهت ممانعت از سوء استفاده از اين آزادی هم وجود دارد.

فيلم "زندگی بريان"* به برآشفتن بسياری از مسيحيان انجاميد، شمار كثيری را به اعتراض از طريق رسانه‌ها واداشت، عده‌ای به بايكوت آن فراخواندند و در خانواده‌ها هم بحث و كشمكش پيرامون آن كم نبود. با اين همه ، نه كسی در نيوزلند دورافتاده به صرافت افتاد كه اين فيلم را "جوسازی و اهانت" عليه مسيحيت تعبير كند و نه در ميان مسيحيان محافظه‌كار مالت كسی به سرش زد كه پرچم كشور سازنده فيلم (انگلستان) را به آتش بكشد.

چهره‌های پرنفوذ و صاحب اتوريته در عرصه سياست نيز از حق ويژه‌ای برخوردار نيستند كه بتواند آنها را از گزند طنز و هجو و مطايبه مصون بدارد. روزنامه‌نگاران و طنزپردازان انگليسی با هجو و طنز خود هر چه را كه به ذهنشان می‌رسيد بار مارگات تاچر كردند، اقدامی كه برای بهداشت و سلامت روحی و معنوی جامعه انگلستان در آن دوره ضروری و مفيد بود و موجب قتل و آسيب كسی هم نشد.

برادران دو قلو
راستش اگر فيلمی، مقاله‌ای يا كاريكاتوری به مذاقمان خوش نيامد، می‌توانيم به راحتی تلويزيون را خاموش كنيم و يا روزنامه را در سطل آشغال بياندازيم. آزادی انديشه و بيان از همان ابتدا برادر دوقلوی آزادی از ترس و بيم بوده است. بنيادگرايان از هر طيف و دسته‌ای فاقد توانايی تامل، درون‌نگری، انتقاد از خود و حتی كنايه و طعنه به خويشتن خويش‌اند. اين واقعيت ضرورتی به بازگويی نداشت اگر آنها نمی‌كوشيدند باور جزم‌گونه خويش را به من و دنيای من تحميل كنند. آنها انتظار دارند كه كسی مثل من و ما به سجده و عجز و لابه بيافتيم، چرا كه يكی از آنها ناگهان با ديدن كاريكاتورها اعلام كرده:" هشدار، هشدار! احساسات مذهبی ما جريحه‌دار شده است. شما پا را از گليم خودتان بيرون گذاشته‌ايد!"
در جهان انسدادزده و خودارجاعی كه جنگجويان فی‌سبيل‌الله و يا پيكارگران راه يهوه برای خود ساخته‌اند احساسات مذهبی اينك به عنوان سلاحی برای نبرد نهايی صيقل داده می‌شود.
در بحث و كشمكش بر سر كاريكاتورها اين ادعا مطرح است كه حرام بودن عكس و تصوير، يكی از مبانی اعتقادی محكم و واجب الاطاعت مسلمانان است، اين حكم ظاهرا زمين و زمان هم نمی‌شناسد و در كشور غيرمسلمانی همچون دانمارك هم از نظر مدعيان همانقدر بايد رعايت شود كه در كشورهای محافظه كار اسلامی.طرفه اين كه رنجيدگان و آزردگان از كاريكاتورها گرچه از اينترنت و ساير تكنولوژی‌های مدرن ارتباطی به خوبی سر در می‌آورند و آنها را به گونه‌ای مفيد و موثر مورد استفاده قرار می‌دهند، ولی با اين همه هنوز از تاريخ و فرهنگ خود اطلاع چندانی ندارند.
آری، در دوران شكوفايی اسلام حضرت محمد در چهره‌ای انسانی به تصوير كشيده شده است. برای مثال می‌توان به مينياتوری زيبا از كارهای هنرمندان ايرانی در قرون گذشته اشاره كرد كه محمد را با جامه‌ای نازك در حالی كه اسب خود را ميان زمين و آسمان به تاخت درآورده نشان می‌دهد. اين مينياتور در موزه چستر بيتی دوبلين (ايرلند جنوبی) نگهداری می‌شود.
خوب، مردان ريشوی متعصب، حالا چه می‌گوييد؟ لابد می‌گوييد كه كره ايرلندی هم بايد مشمول تحريم‌های اقتصادی‌تان شود؟!
من علاقه و منافعی در اين كه چه مقدار از ماست دانمارك در كشورهای اسلامی فروش می‌رود يا نمی‌رود ندارم. به هم خوردن اين معامله هم حربه‌ای نيست كه مرا ارعاب كند. من آزادم و حق دارم كه سخن معروف كانت "جرئت دانستن و آگاه شدن داشته باش" را همچون فتوايی فراگير برای زندگی مشترك انسانها تلقی كنم.

من پايان می‌دهم
من در همينجا پايان می‌دهم به اين كه احساسات و عواطفی نرم برای "مومنان" رنجيده ابدی داشته باشم. پايان می‌دهم به اين كه مودبانه استدلال كنم كه چرا عقلانيت، آزادی انديشه و شوخ طبعی و تساهل بايد به ديده احترام نگريسته شوند. من اجباری ندارم كه به باورمندان خلقت انسان و جهان توسط خدا، يعنی به مخالفان تئوری تكامل ثابت كنم كه زمين و موجودات آن بيش از ١٠ هزار ميليون سال عمر دارند و عمر انسان كسر ناچيزی از اين قدمت را تشكيل می‌دهد. و ديگر به انتظار هم نمی‌مانم كه روزی بالاخره در تلويزيون الجزيره هم يكی پيدا شود و از بينندگان بپرسد: شما هم لطيفه در مورد ريش پيغمبر را شنيده‌ايد؟

برگرفته از روزنامه آلمانی تاتس/ 6فوريه

*فيلم "زندگی بريان" فيلمی است كه، در اپيزودهای بلند و كوتاه، تاريخ مسيحيت را با لحنی طنزآميز به تصوير می‌كشد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024