پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
محمد خاتمی پیشنهاد آشتی ملی را درستْ به موقع و بهجا مطرح کرد و چون مناسبترین شخصیت سیاسی ایران، برای ارایهٔ چنین پیشنهاداتی همیشه او بوده، ازینروست که طرح وی برای رهایی کشور از وضع فعلی فوراً به میان مردم رفت و به یک بحثِ محوری در محافل سیاسی داخل و خارج کشور مبدل شد، و اگر نیروهای ملی و مترقی، در درون و بیرونِ مملکتْ مسؤلانه برخورد کنند، طرح آشتی ملی خاتمی میتواند، فضای سیاسی ایرانزمین را با وجود دشمنی هیستریک و کدورت همه سویهای که طرف متقابل نشان میدهد، گام به گام در مسیر آشتی و دمکراسیسازی متحول کند.
البته طرح آشتی ملی را تحت عنوان برجامِ ۲، حسن روحانی با حمایت رفسنجانی قبلاً مطرح کرده بود، تا از شدت حملات تندروها و عوامل ولی فقیه علیه دولت امید و اعتدال که در مذاکرات هستهای و انتخابات مجلس شورای اسلامی پیروزیهای مهمی کسب کرده بود، بکاهد و امکان و زمینهی تنشزدایی با آمریکا را و شرایط داخلی و خارجی را برای رشد و توسعهٔ اقتصاد درهم ریختهٔ ایران فراهم آورد. منتها آن آشتیجویی روحانی با مخالفت تند و خصمانهٔ شخص رهبر جمهوری اسلامی و سپاه و همهٔ عوامل دستگاه «ولایت» روبروی شد، و دیگر سخنی از آن به میان نیامد زیرا افراد شاخص شکست خورده در «انتخابات» و ناراحت و ناراضی از پیروزی در مذاکرات هستهای که همگی از یاران نزدیک ولی فقیه محسوب میشوند آن آشتیطلبی روحانی – رفسنجانی را نوعی دلجویی از شکست خوردهها تلقی وتفسیر کردند و تن دادن به آن طرح آشتی را تضعیف دستگاه حکومت فقیه، و تنشزدایی با آمریکایِ باراک اوباما نشان دادند!
ولی شرایط امروزی از خیلی جنبهها با اوضاع و احوال سال گذشته که برجامِ ۲ برای آشتی داخلی مطرح شد و شکست خورد، متفاوت است؛ برای اینکه در جبههٔ داخلی، فوت هاشمی رفسنجانی و تغییر صد و هشتاد درجهای موضع علی خامنهای و عوامل تحت امر او دربارهٔ رفسنجانی، صفوف جبههی افراطیها را که دشمنی هیستریک با شخص هاشمی محور محکم اتحاد آنها محسوب میشد درهم ریخت. از طرفی شرکت میلیونی مردم تهران در مراسم خاکسپاری رفسنجانی که از همهٔ قشرهای اجتماعی و جناحهای حکومتی آمده بودند، بهمنزلهٔ لحظهٔ آشتیخواهی و درخواست ملی از طرف سطوح پایهای جناحهای مختلف نظام فعلی برای پایان دادن به قهر و جنگ و جدال موجود در مملکت تلقی گردید.
در واقع نیروهای پایهای اصولگراها و سپاه و دستگاههای امنیتی، حتّی شماری از عناصر تحت تعلیم مصباح یزدی و محمد یزدی ... موافق فضای تخاصمی موجود نیستند و بنا به انبوه شنیدهها و گزارشهای موثق و گوناگون، این پایههای جریانها و سازمانهای «دولتی» و دستگاه فقاهتی، از حاکمان ایران و سران «نظام»، میخواهند که به این همه حمله به دولت روحانی و ویرانگریِ عمدی در امور اداری و اقتصادی، و خرابکاری در روابط بینالمللیِ مملکت – که چنین چیزی در گذشته سابقه نداشته- پایان دهند و نگذارند که مشتی سوپرافراطیِ مشکوک و معلومالحالِ داخلی، با استفاده از درگیریهای اصولگراها با اصلاحطلبها، پای ایران را به محلِ معرکهای بکشانند که خواست اصلی سعودیها، اماراتیها و تروریستهای القاعده و داعش و شرور «منطقه» است که با رفتن اوباما، و رویکار آمدن دونالد ترامپ، دوباره جان گرفته و علیه ایرانِ تنها، شمشیرِ کین را از رو بستهاند.
در واقع در راستای فهمِ ملی از اینهمه خطرات داخلی و خارجی بوده که دهها هزار از مردم میهندوست و موقعشناس ایران، همین چند روز پیش در نامهای خطاب به رئیس جمهوری اسلامی، رئیس مجلس و ریاست قوه قضائیه با اشاره به تهدیدات و خطراتی که ایران را هدف گرفته ست، از آقایان خواستهاند که در فکر چاره باشند و با برداشتن حصر رهبران جنبش سبز، آزادی زندانیان عقیدتی، و پایان دادن به درگیریهای جناحی و خاتمه دادن به سیاستِ حذف طرف مقابل، برای وفاق ملی و مقاومت در برابر تهدیدات خارجی، امکانات فراهم وظرفیت سازی کنند!
دراین زمزمهٔ ملی برای آزادی سران سبز، و خواستِ آشتی ملی، با وجود اینکه اشخاص برجستهای مثل علی مطهری نایب رئیس مجلس و مصطفی تاجزاده و بسیارانی دیگر، با دلیری در تلاش و کوشش بودند، ولی نیک پیدا بود که همه در پیِ خاتمیاند تا قدم جلو بگذارد و دلیلِ راه آشتی ملی شود، که شد.
باری، محمدخاتمی که به حق، به وجدانِ آگاهِ ملت متمدن ایران مبدل شده، حرف دل ملت و دولت و عقلای جناح حاکم را به خوبی گرفت و طرح آشتی ملی و ضرورت آزادی سران محبوب جنبش سبز را بهموقع و عاقلانه مطرح نمود. در واقع فقط او میتوانست برای امر آشتی ملی چنین فضاسازی کند، که کرد. او میتوانست صدای صبر و فریاد وجدانِ مردم ایران باشد که شد؛ و در توفیق کار او همین بس که جملهٔ آشتی ملّیاش تمام نشده، به یک بحث جدّی و ملی ارتقا یافت و با جلب نظر کثیری از اعضای جناح حاکم، حتّی مسؤلان اصلی «نظام» را در وضعی پیچیده و بغرنج قرار داد. حرفهای خیلی عادی خود رهبر جمهوری اسلامی دربارهٔ «آشتی»، و برخورد منفعلانهٔ رئیس دستگاه قضائی و نوشتههای سردرگُمِ مطبوعات دلواپسها در ارتباط با طرح خاتمی، مويّد این ادعاست.
باری، خاتمی و مطهری و تاجزاده و غیره آنچه در توان داشتند، انجام دادند تا با آشتی ملی، «سران» را از حصر، و ایران را از این بنْبست، بیرون بیارند، ماندهٔ کار در عهدهٔ رهنورد، موسوی و کروبی ست که تن به آشتی ملی بدهند و آن موتور محرّکهٔ اصلیِ آشتیطلبی را روشن کنند، تا در نهایتْ، تأسیس آزادی، دموکراسیسازی و ترقی ملی درایران ممکن گردد.
ازینروست که برخی از شخصیتهایی که سخت در فکر شکست حصر و ایجاد تغییرات مثبت در اوضاع مملکت هستند، معتقدند که این سه رهبر محبوب ملی با وجود جور و ظلمی که از طرف مقابل دیدهاند، لازمست که به عقبنشینیهایی هم تن بدهند تا کار سیاسی مفید ممکن گردد. در اینجا گفته میشود که این سه رهبر محصور، در مواردی از سیاستهای اعتراضی خودشان در جریان جنبش سبز، انتقاد کردهاند، اما اقرار به آنها را برای شکست حصر، درست نمیدانند و چون دغدغهی وضع هواداران خود را دارند، نمیخواهند، باعث یأس سیاسی و شکست روحی فعالان سیاسی شوند. در واقع در یک بنبست سیاسیاخلاقی گیر کردهاند و در پیِ نوعی چارهاند!
نویسندهٔ این سطور بر این نظر است، که شخصیتهای موثر در جنبش سبز، در اروپا و آمریکا، بهویژه اعضای نهضت آزادی در خارج، جمهوریخواهان ملی، اتحاد جمهوریخواهان، و نویسندگان و روشنفکران و فدائیان اکثریت، میتوانند از بانو رهنورد، از موسوی و کروبی بخواهند که در صورتی که صلاح بدانند از برخی عقبنشینیها که به معنای عذرخواهی و توبه نباشد، خودداری نکنند و در این راه خدمت به آزادی و آشتی ملی، اگر لازم آمد، از آبروی خود نیز بگذرند تا آبروی ایران حفظ شود!
در تاثیر مثبت چنین اقداماتی نباید تردیدی داشت.
محمد ارسی- تگزاس
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
■ آقای ارسی عزیز! از شما مقالات ارزنده زیادی دیدم خواندم و بهره بردم. اما این مقاله و بویژه پیشنهادتان به محصورین، آب یخی بود بر تصور من نسبت به شما. این چه توقع بیهوده و عجیبی است که شما از سمبلهای مقاومت و پایداری ملی دارید؟ اگر واقعا بر این عقیده بودید و هستید که سران جنبش سبز خطاهائی مرتکب شدهاند و باید عذر خواهی کنند، مگر در این همه سالها آرد در دهنتان بود و هیچ احساس مسولیت نمی کردید که دهن باز کنید و بگوئید که اینجا و آنجا خطاهائی اتفاق افتاده است؟ کسی که در تمام این سالها در ستایش مقاومت محصورین قلم زده، بهتر است اندازه نگهدارد و اگر قصد خرج کردن دارد، از کیسه خودش خرج کند. خطای این بزرگان این بود که از مرز ضد ملی «خودی- غیرخودی» پا فراتر گذاشتند و حاضر نشدند، بنده و جنابعالی را به لجن بکشند تا جنبش سبز ملک طلق بچه مسلمانها بماند و الان هم همه تلاش خامنهای و شرکا این است که آنها را درست در این نقطه - که یکی از بزرگترین دستاوردهای جنبش سبز است - بشکنند و آنوقت شما به جای قدردانی از ایستادگی آنهائی که سلاحی جز صبر و استقامت ندارند، شکستن را صلا در میدهید؟ ما را در این خرابآباد چه میشود که گالیله کشی را تبلیغ میکنیم؟
احمد پورمندی
■ واقعا افسوس از این مقاله. آن سه تن که هفت سال است در حصراند تازه بدهکار هم میشوند.
مهدی امینی
■ جناب آقای دکتر ارسی، با سلام و سپاس
با اینکه من در بیشتر نوشتههای شما با شما همسویم و به آنها ارج میگذارم، در این نوشته با چارچوب دیدگاه آقای پورمندی بیشتر همسویم، جز آرد در دهان بودن. من درخواست عقب نشینی از آن کسان یا هر کس دیگر را در برابر آنچه بر آنها و جامعه در این نزدیک به ۸ سال گذشته روا نمیدانم. چنین میپندارم که با هرچه خطرناکتر شدن شرایط پیرامونی و درونی کشور و بی توجهی شاید آگاهانه گروههای ضد اصلاحات به این خطرها، مردم و نخبگان باید تا اندازه ای تاکتیک خود در برابر واپسگرایان را به سود جنبش واقعی اصلاحات و کسانی که هم اکنون در پیشانی این جنبش هستند، تغییر دهند. ملت نباید دلسرد شود، چون از این دلسردی اگر آتش افروختهای بر نخیزد، اما شاید دود سردی برخیزد که با تنگ کردن نفس جامعه، آن را بکشد. ما در جبهه جنگ با بخش نامنتخب نظام نیستیم، و من همچنان بر آشتی و سازندگی و پشتیبانی از چارچوب کلی طرح جناب آقای سید محمد خاتمی و دولت جناب آقای دکتر روحانی پشتیبانی میکنم، و دیدگاه خود را درباره آن طرح نیز پیشتر دادهام. اما در جنگ نبودن با یک حاکمیت غیردموکرات و پرهیز خردمندانه از ستیز رویاروی با آن، به معنای لنگ انداختن پیشاپیش و بالا بردن دستها نیست. پوزش خواهی جناح سنتی حاکمیت از مردم در برابر کارهای ناروایی که این حاکمیت از آغاز انقلاب تا کنون دربرابر مردم و نخبگان انجام داده و زیانی که به اقتصاد کشور زده است، کمترین چشمداشتی است که میتوان داشت. اینکه تناسب قوا و پایبندی به تلاش در راه آرامش جامعه به ملت اجازه فشار در این زمینه را نمیدهد، به جای خود. اما این وظیفه آن جناح است که در شرایط خطرناک کنونی، صدای کنترل شده مردم را بشنود و وضعیت را بدتر از آنچه هست نکند. از آقایان موسوی و کروبی و هر کسی در جایگاه آنان، نباید چشم به راه پوزش خواهی از مخالفان اصلاحات را داشته باشیم، و باید ایستادگی آنها را هرچند هم که آرمانی نباشد، پاس بداریم.
پیروز باشیم
بهرام خراسانی
■ آقای ارسی گرامی درود بر شما. به نظرم دوستان گرامی و محترمی چون آقایان پورمندی و خراسانی به روح پیشنهاد شما، که به نظر من یک تاکتیک درست سیاسی در شرایط مشخص امروز ست که اساس این شرایط بر وضعیت بوجود آمده با انتخاب آقای ترامپ در آمریکا از یک سو و فشار همه جانبه و تشدید شده نیروهای داخل کشوراز سوی دیگر است، توجه نکردهاند. این پیشنهاد به ظاهر «عقب نشینی»، در واقع فشار مضاعف بر جناح مقابل است و از نظر سیاسی به ضرر آنان است و درست به همین دلیل همه آنها از جمله خود رهبر سراسیمه به میدان آمدند که «کدام آشتی».
نظر من در جواب جناب مهدی امینی اینست که: جناب امینی، هفت سال در حبس بودن آنها برای گرفتن و حصول به یک هدف درست سیاسی است. اگر این انسانهای شریف هفتاد سال هم در حصر باشند و نتیجهای از آن حاصل نشود، این حصر بیمعنیست. به نظر من این میوه در آستانه رسیدن است و تعلل در چیدن بموقع آن سودمند نخواهد بود.
جناب ارسی با نظر شما بخصوص آنجا که نوشتهاید: «در صورتی که صلاح بدانند از برخی عقبنشینیها که به معنای عذرخواهی و توبه نباشد، خودداری نکنند» و «در تاثیر مثبت چنین اقداماتی نباید تردیدی داشت» کاملا موافقم. عرصه مبارزه سیاسی عرصه هنر استفاده از شرایط است نه عرصه یکدندگی و لجاجت آرمانی.
ر-ب / دالاس
■ آقای پورمندی، ما به اندازه کافی شهید و قهرمان داریم (کافی است نگاهی به تابلوی خیابانها و کوچههای تهران بیندازید) ما دیگر به خیابان شهید موسوی نیازی نداریم. بیایید برای حل مسایل سیاسی از واقعیات حرکت کنیم نه از احساساتمان. آقای ارسی خواستار توبه رهبران جنبش سبز نیستند ولی پیشنهاد کردهاند که اگر این اشتی ملی به نفع کشور است این عزیزان هم با شیوه politically correct مثلا بگویند که تندرویهایی صورت گرفته است و طرف مقابل خم باغی یا فتنه گر بودن اینها را دیگر بر زبان نیاورد. هر فردی که بر سر میز مذاکره مینشیند از ابتدا قبول کرده که حاضر است امتیازاتی بدهد و الا با میز مذاکره چه کاری دارد منتها سعی میکند هر چه کمتر بدهد و بیشتر بدست اورد به همین جهت هم هست که مذاکرات سالها طول میکشد مسئله پیدا کردن فرمول ظریفی است که هیچ طرف احساس باخت نکند شما میتوانید استدلال کنید که این آشتی به نفع مملکت نیست و همین فضای بسته و خفه برایمان کافی است ولی باید بدانیم که صرف ازادی این عزیزان اگر که هیچ فعالیت سیاسی هم نداشته باشند باعث قدرت گرفتن مردم و توسعه سیاسی در جامعه خواهد شد نه جناح ضد مردمی حاضر به پوزش خواهی از مردم میشود و نه رهبران سبز اهل توبه هستند ما هم نباید خواستار توبه رهبری و یا توبه اینها باشیم ولی یافتن فرمول ظریفی که که در نهایت به نفع منافع ملی ما باشد دور از دسترس نیست و جوهر این مقاله هم همین است .به نظر نمیرسد اقای خاتمی هم بدون صوابدید این عزیزان این مسیله را مطرح کرده باشد .ممکن است مغز یخ بسته جامنهای قدرت درک این شرایط را نداشته باشد ولی بهذ حال اذج و قرب خاتمی در میان مردم بالاتر خواهد رفت هیچ تضمینی هم برای پذیرش این طرح نه از ژرف خامنهای و یا محصورین وجود ندارد .ولی یک فرد صلح دوست و وطن پرستی مثل خاتمی نمیتواند بیکار بنشیند و میبینیم همین پیشنهاد آب در خوابگه مورچگان انداخته است.
نگاهی به گذشته بیندازیم، اگر در زمان مصدق هم روشنفکر دلسوزی مثل آقای ارسی داشتیم و از مصدق خواسته بودیم که کمی کوتاه بیاید آیا وضعمان امروز بهتر نبود؟ آیا اصلا خبری از حکومت اسلامی میشد؟ ما دوست داشتیم که یک قهرمان ملی داشته باشیم تا یک سیاستمدار واقع بین، حالا بفرمایید محصولش را درو کنید، نه از تاک نشان مانده نه از تاک نشان .در جریان ملی شدن ایا هیچ راه میانهای وجود نداشت؟ چشم ما توانایی دیدن رنگ خاکستری را ندارد سیاه یا سفید و بعد هم هزار افسوس.
■ ۱- سیستم کامنت ایران امروز نام نویسنده را، خود به خود چاپ نمیکند و گاه آدم ناچار میشود با آدمهای پرده نشین هم سخن شود. برخی نامها مثل ر-ب دالاس هم مال دوران شعر سپید است. ما بهتر است که به احترام خودمان و مخاطبانمان، مطالبمان را امضا کنیم.
۲- اهل سیاستی که اهل سازش نباشد، سیاستمدار نیست و بنده به مقاله آقای ارسی از این زاویه خرده نگرفتهام.
۳- از آشتی ملی، در حد توانم با قوت دفاع کردهام. از جمله در این دو یادداشت: آشتی ملی ۳-۱! / آقای خاتمی! این آبرو را برای چه میخواهید؟
۴- بهتر است وارد بحث نهضت ملی و دکتر مصدق نشویم که بدون آن هم، مسایل پیچیده کم نداریم. فقط، در آن زمان هم سیاستمداران واقع بینی نظیر خلیل ملکی بودند و تذکر میدادند.
۵- مطالبه خامنهای از محصوران تا امروز دو محور داشته است: پس گرفتن ادعای تقلب تعیین کننده و به رسمیت شناختن مرز «خودی و غیر خودی» آنگونه که او
می فهمد و بر پایه آن همه مخالفان ولایت مطلقه فقیه، غیر خودی هستند. روشن است که پذیرش هر یک از این مطالبات، به معنی انکار هویت خود و انکار جنبش سبز است. آقای ارسی باید روشن میکردند که محصورین باید چه چیز را پس بگیرند که متاسفانه در همین نقطه مرتکب خطائی دردناک شدهاند. ایشان مینویسند: «گفته میشود که این سه رهبر محصور، در مواردی از سیاستهای اعتراضی خودشان در جریان جنبش سبز، انتقاد کردهاند، اما اقرار به آنها را برای شکست حصر، درست نمیدانند و چون دغدغهی وضع هواداران خود را دارند، نمیخواهند، باعث یأس سیاسی و شکست روحی فعالان سیاسی شوند. در واقع در یک بنبست سیاسیاخلاقی گیر کردهاند و در پیِ نوعی چارهاند!»
خامنهای همواره محصورین را به «نانجیبی» متهم میکرده و میکند و آقای ارسی مینویسد که «میگویند» - چه کسانی می گویند؟- باری! میگویند که محصوران میان اخلاق و سیاست گیر کردهاند. اخلاق، به اعتراف به خطا فرمان میدهد و سیاسیکاری در خدمت حفظ هواداران، به سکوت و انکار! از این بدتر می شد همصدا با خامنهای، محصورانی را که شش سال زندان بدتر از انفرادی را تحمل کردند، خوار و خفیف کرد؟ کجای این کار دعوت به مصلحت اندیشی است؟ کدام مخالف زندانی، تا حد این سه بزرگوار مصلحتاندیش بوده است و از زندان، مردم را به شرکت در انتخابات زیر نظر همان مقامات دروغگو و زندانبان فرا خوانده است؟ ما به جای آنکه به نام سیاستورزی، مقاومتشکنی کنیم، بهتر است که مراقب و مشوق آقای خاتمی باشیم که روی پیشنهاد خود بیاستند و نگران عدم انعطاف محصورین نباشیم! چیزی که فعلا فراوان است، اصلاحطلب کاشتی یک قران است که برای رسیدن به حقوق نجومی، همه جور سازشی می کند و آنچه گوهر نایاب است، ایستادگی بر سر حقوق ملت است! تردید ندارم- و به گمانم آقای ارسی هم تردید ندارد - که اگر امروز ایران مورد تعرض نظامی قرار بگیرد، این محصورین، در صف مقدم، مردم را به دفاع فراخواهند خواند و در بند خویش نخواهند ماند و سرداران نانجیب خامنهای را شرمنده بزرگواری خود خواهند کرد!
احمد پورمندی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|