iran-emrooz.net | Sun, 05.02.2006, 18:08
شكست سياست ضداسرائیلی احمدینژاد در جهان عرب
حسن هاشمیان
|
يكشنبه ١٦ بهمن ١٣٨٤
شاید هدف از ایراد سخنان معروف احمدینژاد درباره اسرائیل در مقیاس شخصی ، چیزی جز اعتقادات فردی و نوعی جهان بینی است که افرادی مانند احمدینژاد دارند اما در عرصه سیاست هیچ سخنی نمیتواند بیهدف مطرح شود و اگر رئیس جمهور فعلی ایران تلاش داشت با موضعگیری شدید خود بر ضد اسرائیل افکار عمومی جهان عرب و در امتداد آنها سیاستمداران این جهان پر آشوب را به سوی خود بچرخاند، باید اذعان نمود که نتیجه رأیگیری ٥ عضو عرب شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی دلیل قاطعی بر ناموفق بودن این اندیشه است.
از این ٥ عضو ، کشورهای مصر و یمن بر ضد ایران ، لیبی و الجزائر رأی ممتنع و تنها سوریه است که همراه با ونزوئلا و کوبا به نفع ایران رأی داد و به اعتقاد من اگر همه ٢٢ کشور عربی در شورای حکام عضو بودند باز هم فقط سوریه به نفع ایران رأی میداد و این واقعیتی است ملموس و موجود که یا دستگاه دیپلماسی جدید ایران نتوانسته شناخت درستی از آن به دست بیاورد و یا اینکه احمدینژاد بعنوان یک رئیس جمهور چیزی را بدون مطالعه و تعمق بر زبان رانده و در مصاحبههای متعاقب خبری آن را تکرار کرده است. اما این سیاست در جائی ديگر، غیر از جهان عرب، به شدت تأثیر منفی خود را گذاشته و یک صفبندی فراگیر بر ضد ایران بوجود آورد که نخستین نتیجه آن قطعنامه اخیر شورای حکام بود.
جهان عرب سالها است که پذیرفته راهی جز صلح با اسرائیل و همزیستی دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم حداقل برای مرحله فعلی ، چیز دیگری متصور نیست و از زمان سفر انور سادات رئیس جمهور سابق مصر به اسرائیل تاکنون انواع طرحهای صلح با این کشور از سوی حتی محافظهکارترین دولتها مانند عربستان سعودی ارائه شده و ساختارهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی این کشورها برپایه بنای چنین صلحی پایه ریزی شده است. در عین حال مصریها تقریبا تمام اراضی اشغال شده خود را بدون جنگ به دست آوردند ، لبنان بخش اعظم منطقه جنوبی خود را از زیر اشغال اسرائیل خارج کرد و فلسطینیها که اکنون در دو فرآیند تکوین ملت و سرزمین خود به سر میبرند اراضی قابل ملاحظهای از مناطق کرانه باختری و نوار غزه را بعنوان سرزمین کشور فلسطین زنده کردند.
اگر رهبری امروز جهان عرب بعد از حذف صدام حسین از نقشه سیاسی منطقه و درگیر شدن سوریه در امور لبنان و مسائل داخلی خود ، در عهده مصر ، عربستان سعودی و زیر مجموعههای آنها بدانیم هیچکدام از این کشورها برنامهای برای جدال قهری با اسرائیل ندارند و کاملا خود را به فرآیند صلح خاورمیانه متعهد کردهاند. علاوه بر این از نظر تقسیمبندی جهانی شاید بتوان گفت اکثریت قریب به اتفاق این کشورها در بلوک امریکا یا تحت تأثیر سیاستهای اقتصادی و دیپلماتیک آن قرار دارند. بخش اعظم ملتهای این قسمت از جهان نیز ، چه آنهائی که در مناطق ثروتمند به سر میبرند و چه آنهائی که در کشورهای پر جمعیتی چون مصر یا الجزائر قرار دارند، به غیر از آن بخش بیکار با مورفولوژیهای زاغهنشینی یا حاشیهای (getto)، تمایلی به انجام اعمال انقلابی ، متهورانه و خارج از نظم موجود ندارند.
در این میان سخنان احمدینژاد بر ضد اسرائیل شاید فقط توانست در تودههای حاشیهنشین راه نفوذ خود را بیابد ، تودههائی که هیچ وسیله قابل ملاحظه برای تحت تأثیر قرار دادن روند سیاسی رژیمهای حاکم خود در دستان خود ندارند، اما در میان جمعیتهای ساختمند اجتماعی هیچگونه اثری نیافت و بسیاری از گروههای سیاسی به دیده یک «ابر گذرا» به آن نگریستند.
اما در آن سوی قضیه سیاستهای تبلیغاتی مغایر با جمهوری اسلامی در منطقه ، توانستند کشورهای عربی و به خصوص شش کشور منطقه خلیج فارس را از فزونی قدرت ایران بترسانند. از زمان روی کار آمدن احمدینژاد شاید هفتهای نگذشته باشد که در آن مقالهای درباره خطر احتمالی ایران در روزنامههای عربی چاپ نشده باشد. خطاهای دستگاه جدید دیپلماسی ایران نیز مزید بر علت شد و چنین ترسی را ملموستر کرد زمانی که سخنگوی وزارت خارجه ایران در یک اقدام غیرمنتظره به این کشورها اعلام کرد «.. قدرت ایران از همه شما بیشتر است ».
پرونده اتمی ایران نیز به شکل یکی از مهمترین محورهای تبلیغاتی بر ضد ایران درآمد. در کشور کوچک کویت بارها مسؤولین این کشور در مصاحبههای مطبوعاتی یا تلویزیونی خود این جمله را تکرار کردند که «.. نیروگاه اتمی بوشهر به کویت در مقایسه با تهران به مراتب نزدیکتر است». در امارات متحده نیز این اندیشه را پیش بردند که یک خطای ناخواسته در نیروگاه بوشهر همانند چیزی که در «چرنوبیل» شوروی سابق رخ داد میتواند دبی بزرگترین مرکز تجاری و توریستی منطقه را برای ٥٠ سال از گردونه تمدن امروزی عقب براند. اضافه بر همه اینها کارشناسانی که در تلویزیونهای منطقه ظاهر میشدند و به تحلیل مسائل ایران میپرداختند بر یک نکته حساس دیگر که ممکن است چندان بر پایه واقعیت بنا نشده باشد تأکید میکردند و آن اینکه موشکهای ایرانی به سوی پایتختهای کشورهای منطقه نشانه رفتهاند. اگرچه صحت چنین گفتههائی را کسی تاکنون تأیید نکرده است اما همین اندازه برای ایجاد ترس از ایران کفایت میکرد و یک نوع وحشت عمومی را در این کشورها دامن میزد.
با چنین ذهنیتی از ایران ، نه فقط کسی گفتههای احمدینژاد درباره اسرائیل را جدی نگرفت ، بلکه هیچ کس علیه دو کشور عربی که در قطعنامه اخیر شورای حکام بر ضد پرونده هستهای ایران رأی داده بودند نیز سخنی نگفت و این نشان میدهد تا چه حدود سیاست خارجه ایران در منطقه بر فرآیند اشتباه دور میزند.