سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
هدف ازین نوشته، بررسی کارنامهی سیاسی هاشمی رفسنجانی نیست. قصد این نیست که با مردهپرستی سنتی ایرانی بر ناراستیها و کاسبکاریهای سیاسی او پردهی ساتری بکشیم یا خساراتی را که با بنای این نظام ارتجاعی به ایران و ایرانی زده، خدمتی شایان و تاریخی نشان دهیم، بل هدف واقعی قدردانی از سیاستمداریست که ضرورت تغییرات دموکراتیک را به موقع دریافت و با عقل و قدرت انعطافی که داشت، روی به مردم آورد و جانب تودهی ملت را گرفت. و از این طریق در جنبش سبز سال ۱۳۸۸ شمسی دوباره زاده شد.
هاشمی همچون کروبی و موسوی از جنبش سبز و مسالمتطلب مردم ایران درسها آموخت و تربیتی دوباره یافت. لذا در دفاع از حقوق پایمال شدهی این ملت ستمدیده، و انتقاد از کودتاچیهایی که حمایت تمام و همهجانبهٔ خامنهای را پشت سر داشتند، دمی از پای ننشست. همین تغییر و تحولِ مهمترین شخصیت زندهٔ انقلاب اسلامی، از یک اسلامی-انقلابی به یک شخصیت معقول و اعتدالی، راه او را از راه خامنهای و باندهای فاسدی که دور «حضرت آقا» را گرفتهاند، از اساس جدا کرد و رفسنجانی را به هدف اصلیِ حملات تندِ نهادهای تحت سلطهٔ ولی فقیه تبدیل کرد.
در واقع رفسنجانی نمونهٔ روشنی از آن چیزی ست که اریش فرم متفکر شهیر غربی در بارهٔ شخصیتهایِ انقلابی دو سدهٔ گذشته نوشته، میگوید: «یک انقلابی کاملاً موفق، کسی ست که با درس گرفتن از اوضاعِ جامعه به یک فرد سیاسی، و عاقبت به یک دولتمرد تبدیل میگردد. انقلابیِ بازنده، کسی ست که رفته رفته افراطیتر گشته در نهایت، مبدل به جنایتکار میشود.»
رفسنجانی این واقعبینی و شعور را داشت که بالاخره از شعر و شعار و گندهگوییهای انقلابی دست بردارد و به یک سیاستمدار و دولتمرد تبدیل شود. سیاستمداری که با صبوری و خردمندی با اعتدال و میانهروی با پرهیز از دعواهایِ حقیر و درهم برهم کننده، میکوشید تا پایِ ایران را از این درگیریهای بینالمللی و منطقهای بیرون بکشد و کشور را در مسیر رشدو توسعهٔ صنعتی و اقتصادی قرار دهد.
پس طبیعی بوده که این طرز فکر رفسنجانی با دشمنیِ جدّیِ آن دسته از حاکمینی روبرو شود که منافع و مزایای خود را در انزوا و عقبماندگی ایران می بینند. بویژه فهمیدنی ست که کسانی مثل مصباح یزدی که تازه انقلابی شده و با خداسازی از خامنهای به تاج و تختِ سلطنت به امکاناتِ مفت، دست یافتهاند در دشمنی با رفسنجانی، تمامِ مرزهای رحمت و حرمت و نجابت را لگدکوب کنند و در تخریب او و خانوادهاش، شرمی به خود راه ندهند.
رفسنجانی همهٔ آن ناجوانمردیها جور و ستمها و هتاکیها را با یاری مردم و همسر و فرزندانِ نجیبش به شایستگی تمام تاب آورد و کوشید، تا صدای ناله واعتراضِ ملتِ ایران در رأس قدرت نظام باشد.
انتخاب روحانی به ریاست جمهوری و بعد رأی دو و نیم میلیون نفری مردم تهران به خود هاشمی در انتخابات مجلسِ خبرگان در سال گذشته، مهر تاییدی بود که تهران به نمایندگی از سراسر ایران، بر روش و مشی سیاسی و اقتصادیِ رفسنجانی زد. این حمایت ملی از هاشمی، همراه با پیروزی روحانی درسیاست اتمی، خشموکینِ دلواپسها مصباحیها مخصوصاً کدورت شخص خامنهای را برانگیخت و در نتیجه، سیلِ تهاجمات تبلیغاتی بود که علیه او روان شد و به لحاظِ شدت و حدت به سطح بیسابقهای رسید.
در هر حال، چه او را کشته باشند، چه خود درگذشته باشد، در وضع فعلی، رفسنجانی به نمادِ مخالفتِ معقول و مسالمتآمیز با دیکتاتوری خامنهای و «شرکاء» تبدیل گشته و افکار اعتدالیِ این دولتمرد ورزیده، به ذخیرهای ارزنده در پیکارِ ملی برای تاسیس آزادی تبدیل گشته است.
باری ملتِ قدرشناس و آگاه ایران، با حضور میلیونی در مراسم خاکسپاریِ رفسنجانی، مخالفت خود با جبّاريّتِ فقهای حاکم بر ایران را به گوش جهانیان رسانید، برخواستهای سیاسی و مدنی تاکید کرد، «صدا و سیمای جمهوری اسلامی« را مایهٔ ننگ ایرانی خواند و آزادی رهنورد و موسوی و کرّوبی را با صدای بلند فریاد زد. در واقع نشان داد که:
جنبش سبز زنده ست. آری، زنده است جنبش سبز!
محمد ارسی – تگزاس
دیماه ۱۳۹۵
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|