iran-emrooz.net | Tue, 31.01.2006, 19:42
نقطه عطف در روند مسائل هستهای ايران
يك گام تا فاجعه
احمد فرهادی
١١ بهمن ١٣٨٤
بالاخره شد آنچه نمیبايستی بشود. بازیهای ماجراجويانه هيئت حاكمه جمهوری اسلامی ايران به بار نشست و اجماع دولتهای آلمان، انگليس، ايالات متحده آمريكا، چين، روسيه و فرانسه بر سر ارجاع پرونده هستهای جمهوری اسلامی ايران به شورای امنيت حاصل شد. اعلام چنين توافقی از سوی همه پنج عضو دائمی شورای امنيت به اين معنا است كه در صورت ارجاع پرونده به شورای امنيت احتمال اخذ تصميمات عليه ايران بسيار بالاست و جمهوری اسلامی نمیتواند روی وتوی تصميمات شورای امنيت از سوی روسيه يا چين حساب جدی باز كند.
جمهوری اسلامی ايران، از همان ابتدای برپائیاش، يكی از نادر حكومتهای جهان در فرصت سوزی بوده است. دو نمونه بارز در رابطه با حل بحران اشغال سفارت آمريكا و پايان بخشيدن به جنگ بود كه همه بياد دارند چگونه منافع ملی ما فدای سخت سریهای بنيادگرايانه آقای خمينی شدند. يك نمونه بارز در زمان رياست جمهوری آقای خاتمی در رابطه با بهبود روابط سياسی تهران و اشنگتن بود كه آقای خاتمی، زير فشار دغدغههای رهبر، شجاعت اقدام در راستای دغدغههای ملی را نشان نداد. اينها فقط نمونههای بسيار برجسته بودند وگرنه فهرست كردن همه موارد مثنوی هفتاد من كاغذ شود. و امروز آخرين نمونه در برابر ديدگان مردم ايران، كه در آستانه فاجعه قرار گرفتهاند، دارد اتفاق ميافتد. زمانی دولت آمريكا تنها دولت از اعضای شورای امنيت بود كه خواهان ارجاع پرونده هستهای جمهوری اسلامی ايران به شورای امنيت بود و نه تنها دولت روسيه، كه مجری اصلی پروژههای هستهای ايران است، و دولت چين، بل كه اتحاديه اروپا هم در جبهه مخالف آمريكا قرار داشتند و از حل اختلافات از طريق مذاكره و گفت و گو حمايت ميكردند و بارها رو در روی آمريكا قرار گرفتند. زيادهخواهی هيئت حاكمه جمهوری اسلامی ايران به رهبری شخص آقای خامنهای ابتدا اتحاديه اروپا را به موضع آمريكا راند و امروز اين خيره سری روسيه و چين را به آنها افزود.
اين كه استفاده از دانش هستهای صلح آميز، در تمام مراحل آن به شمول غنی كردن اورانيوم، حق مسلم مردم هر كشوری از جمله ايران است و اين كه دولت ايالات متحده آمريكا مسئله هستهای ايران را دستآويزی در راستای اهداف سلطه جويانه و در راستای "نظم نوين جهانی" يعنی جهانی تحت حاكميت حكومت آمريكا قرار داده است، هيچكدام توجيه گر سياستهای نادرست و ماجراجويانه هستهای حكومت ايران، كه بويژه پس از تكيه زدن آقای احمدی نژاد بر صندلی رياست جمهوری شدت و غلظت بیسابقهای يافته است، نيست. تمام برخوردهای نابخردانه آقای احمدی نژاد از ابتدای رسيدن به قدرت، با تائيدهای كاملا آشكار دستگاه خلافت آقای خامنهای، در راستای زدودن مستمر هر نوع اعتمادی بود كه بخشا در دوره رياست جمهوری آقای خاتمی ساخته شده بود. اين كارها در خدمت پايمال كردن همان حقوق بديهی و طبيعی مردم ايران زير پای قدرتهای زورگو قرار دارند.
اما آن چه كه اتفاق افتاده، فارغ از چگونگی وقوع آن، نقطه عطفی است بسيار حساس كه میتواند در تكميل بحرانهای فراگير اجتماعی، سياسی، اخلاقی، اقتصادی و ... فاجعهای عظيم برای ايران رقم بزند. اعلام خطر در اين برهه وظيفه همه كوششگران و شخصيتها و سازمانهای سياسی است. اكنون وظيفه بسيار خطيری در مقابل همه ما ايرانيان قرار دارد كه طبعا هر كس به اندازه امكاناتی كه در اختيار دارد مسئوليتش بيشتر است. اكنون پيش از همه وظيفه حكومت جمهوری اسلامی ايران و شخص آقای خامنهای است كه برای يك بار هم كه شده احساس مسئوليت به خرج دهد و در جهت متوقف كردن فاجعه عمل كند. در رديف دوم اين وظيفه شخصيتها و جريانهای سياسی شناخته شده حول جمهوری اسلامی، كه بنوعی فاصله با سياستهای جاری حكومت دارند، ميباشد كه شجاعت به خرج دهند، پا ميان بگذارند و برای متوقف كردن چرخه فاجعه عرض وجود كنند.
اما حتا اگر اين دو امامزاده، كه انتظار معجزهای از آنها نمیرود، خلافش را نيز نشان دهند، وظيفه مبرم تمام سازمانهای سياسی اپوزيسيون است كه هرچه از دستشان بر میآيد برای متوقف كردن چرخه فاجعه انجام دهند. دو اقدام هم زمان ضروری است: در عرصه داخلی آگاه كردن مردم از عواقب ملموس اجماع جهانی بر عليه جمهوری اسلامی ايران، كه قربانی مشخص آن نه حاكمان بل كه مردم ايران خواهند بود، و همچنين كار توضيحی گسترده برای روشن كردن اين موضوع كه وقتی كاری شروع شد، مانند تحريم از طريق شورای امنيت و سازمان ملل، برگرداندنش هزينه و نيروی بسيار بيشتری لازم دارد تا متوقف كردنش. و در عرصه خارجی بكار گرفتن تمام امكانات خود برای جلوگيری از اين كه مردم ايران به دليل غلط كاريهای حكومت مورد مجازات قرار گيرند. میتوان با هم فكری هم راههای مناسب اين اقدامات را يافت اما فاجعه در آستانه در ايستاده است وقت را از دست ندهيم.
احمد فرهادی
١١ بهمن ١٣٨٤