iran-emrooz.net | Tue, 31.01.2006, 8:01
ايران و سلاح اتمی (١)
دكتر محمد برقعی
|
سهشنبه ١١ بهمن ١٣٨٤
هياهو بر سر هيچ
يكی از آفات كار سياسی آن است كه گاه جوی ساخته میشود و بعد همگان با آن جو میروند و حتی در رفتن آن راه با يكديگر مسابقه میگذارند بیآنكه لحظهای بايستند و از موضوع فاصله بگيرند و بينديشند كه چرا به اين راه میروند. آيا واقعا راه درستی است يا كج راهه ايست كه افرادی به آنان نشان داده و آنها را راهی آن كردهاند. شگفتا كه گاه با تصور مخالفت با افراد تعيين كننده راه، راهی را كه آنان در پيش پا گذاشتهاند، میروند.
مسئله سلاح اتمی ايران به نظر من چنين میرسد. دولتمردان غرب مرتبا از خطر اتمی شدن ايران صحبت میكنند و به دنبال آن نوشتهها و مصاحبههای فراوان به زبان فارسی و ديگر زبانها كه هر چه زودتر بايد مانع اين كار خطرناك شد. و اپوزيسيون ايران نيز پيوسته به حكومت ايران بويژه آقای احمدینژاد حمله میكند كه با نادانی يا ماجراجويی خود برای دستيابی به سلاح اتمی، كشور را به خطر انداخته است و هشدار پيوسته در مورد خطر حملات آمريكا و اسرائيل و تهديدهای اروپا، و تكرار همان سخنان اسرائيل و آمريكا كه اگر اين ديوانگان ماجراجو به چنين سلاحی دست بيابند تمام منطقه و جهان در معرض نابودی قرار میگيرد و شاهد آن، موشكهای شهابی كه نه تنها اسرائيل كه اروپا را میتواند هدف قرار دهد. و اين سئوال برای من پيش میآيد كه آيا واقعا اين ادعاها درست است؟ آيا حكومت ايران با حماقت و فريب چنان به دنبال اين سلاح است كه حاضر به ويرانی مملكت است؟ و يا اگر چنين نيست پس اين همه هياهو در جهان و اين همه شعارهای تند آقای احمدی نژاد برای چيست.
سئوالات از خود:
١ـ سيا (CIA) كه تا سال پيش میگفت ايران ٥ سال تا ساختن بمب اتمی فاصله دارد، در ارزيابی نهايی همراه ساير نهادهای جاسوسی و امنيتی آمريكا به كاخ سفيد گزارش داد كه زمان واقعی آن ١٢ سال است (واشنگتن پست دوم آگوست ٢٠٠٥). در همان ايام موسسه بين المللی مطالعات استراتژيكی در لندن نيز همين مدت را اعلام كرد (بی بی سی، ٦ سپتامبر ٢٠٠٥). اين موسسه بسيار معتبر علمی در زمينه سلاح اتمی حتی بر آن است كه حال كه ايران ناگزير است با احتياط بسيار جلو برود اين زمان به احتمال زياد به بيست سال خواهد رسيد و بر آن است كه ارزيابیهای رسمی دولتهای فرانسه و آلمان و انگلستان نيز همين نظر را دارند.
و بالاخره اين روزها كه فضا داغ شده سازمانهای امنيتی آلمان، ديويد آلبرايت و هيندرست از موسسه امنيت بين المللی و علمی كه يك فكر انبان Think Tank در آمريكاست هم صدا با اسرائيل اين دوره را به سه تا چهار سال كوتاه كردهاند (لوئيس چاربانو Charbaneau رويتر، ژانويه ٢٠٠٦). البرداعی هم میگويد، سه سال تحقيقات شورای حكام هيچ گونه نشانی كه ايران به دنبال تهيه سلاح اتمی است به دست نداده است.
٢ـ و بعد از خود میپرسم كه اينها همه در صورتی است كه ايران تحت نظارت جهان نباشد. ارزيابیهای موجود همه بر مبنای شرايط گذشته است. زمانی كه جهان توجه چندانی به اين پنهانكاریها نداشت و لذا پاكستان و كره شمالی و اسرائيل و حتی آفريقای جنوبی هم از همين فرصت استفاده كرده بودند.
از سويی منابع توليد و تهيه فنی اين كار در جهان نيز محدود و بسيار قابل كنترل است و هر زمان كه كشورهای پيشرفته میخواهند میتوانند بازار قاچاق آن را كنترل كنند. بهترين شاهد هواپيماهای مسافربری ايران است. با آنكه غرب از اين بابت احساس خطر نمیكند و بر بازار قاچاق آن نظارت سختی نمیخواهد داشته باشد، اما هنوز پس از بيست و چند سال به دليل تحريم آمريكا كه توليدكننده اصلی آن است هواپيماهای ما به دليل كمبود وسايل يدكی اين چنين آسيب پذيرند. حال وقتی تنها چند شركت در جهان اين وسايل از جمله سانتريو فوژهای بزرگ را توليد میكنند چگونه ايران میتواند به تكنولوژی لازم در بازار قاچاق دسترسی پيدا كند و بعد هم دور از چشم همه به توليد سلاح بپردازد؟
٣ـ چرا با آنكه دولت آقای خاتمی مرتبا میگفت حاضر به هر مذاكرهای هستيم و هر نظارتی كه غرب را راضی كند میپذيريم و حتی آقای احمدی نژاد با تمام تندرویهايش به غرب گفت كه اصلا اگر شما بسيار نگرانيد بياييد خودتان در اين صنعت كشور ما سرمايهگذاری كنيد تا همه چيز را زير نظارت داشته باشيد، جواب تمام اين حرفها يك جمله تكراری است كه "ما به ايران اعتماد نداريم" و دليل هم آن كه در دو دهه گذشته پنهان كاری كرده است.
حال اگر ادعای البرداعی را ناديده بينگاريم كه گفته هيچ مدركی نيافته است كه ايران به دنبال تهيه سلاح اتمی بوده است و بپذيريم كه ايران جهان را فريب میدهد و به دنبال تهيه چنين سلاحی بوده است، خوب حال كه دست ايران رو شده است چرا نمیشود با نظارت كامل جلوی آن را گرفت؟
آخر اين سخن بیمعنی و بهانهجويانه چيست كه ايران پنهان كاری كرده است و دروغ گفته است. مگر رابطه همه دولتهای جهان بر راستی و صداقت استوار است و دولتها قرار است نيات خود را از يكديگر پنهان نكنند آن هم در جايی كه ايران هميشه در معرض حمله اسرائيل و آمريكا بوده و هست و يا در جهانی زيست نمی كنيم كه قابل اعتمادترين متحد و يار آمريكا كه بيشتر هستی اش را مديون حمايت مالی و نظامی و سياسی آمريكا است يعنی دولت اسرائيل در پنتاگون و سيا و ساير موسسات آمريكايی جاسوس دارد و مدارك اين كشور را دزديده به اسرائيل میفرستند كه تا به حال چندين مورد مهم آن افشا شده است؟ آيا كشورهای اروپايی مرتبا عليه يكديگر جاسوسی نمیكنند و برای منافع يكیشان به يكديگر دروغ نمیگويند؟ حال رابطه چين و هند و روسيه و دهها كشور ديگر با غرب و با يكديگر را در نظر نمی گيريم. آن وقت مسخره نيست كه از عدم اطمينان به ايران صحبت شود. گويا امور جهان بر اعتماد میگذرد نه در بهترين وجه خود بر "قانون". گويی آمريكا و انگليس در جنگ عراق به متحدين و ياران خود و حتی به مردم خود دروغها نگفتند.
٤ـ و بالاخره وقتی غرب هيچ بهانه قابل قبولی ندارد و از ارائه هر گونه راه حل منطقی و قانونی سرباز میزند با نهايت فريب راه حل روسيه را با بوق و كرنا اعلام میكند، راه حلی كه برای هميشه ايران را وابسته به روسيه میكند و از اين پس ايران مجبور میشود به هر خفتی تن دهد تا مردم كشورش بدون برق و انرژی الكتريكی نشوند، رويايی كه شوروی (سابق) از طريق حزب توده به آن نتوانست دست بيابد از طريق دولتی كه برای جهان شاخ و شانه میكشد تحقق پيدا كند و بعد هم وقتی ايران آن را رد میكند داد و فرياد برميآورد كه ديديد ايران به هيچ صراطی مستقيم نيست و به اميد دستيابی به سلاح اتمی حتی پيشنهاد بسيار بزرگوارانه و فداكارانه آقای پوتين را رد میكند.
وقتی دل با اين سئوالات مشغول میدارم و به همه اين هياهوها شك میكنم با خود میگويم آيا میشود كه اين همه "هياهو برای هيچ باشد"؟ آيا میشود اين همه مقامات جهان و مفسران سياسی و حتی نيروهای اپوزيسيون ما كه از خطر ايران میگويند هيچ يك به اين سئوالات نينديشيده باشند؟ آيا خويشتن فريبی مرا به انكار همه آنها نكشيده است؟
با خود میگويم مگر مسئله سلاح كشتار جمعی عراق سراپا دروغ نبود؟ مگر جز اين بود كه بر طبق مدارك حال میدانيم كه جمعی بر آن شدند به عراق حمله كنند و بعد جوی ساختند كه در آن حتی گزارشات سيا و مدارك قطعی سازمانهای نظارت مبنی بر اينكه چنين سلاحی در عراق نيست همه ناشنيده ماند؟ حتی افشای قلابی بودن اسنادی كه آقای تونی بلر و كلنل پاول به آنها استناد كرده بودند نتوانست جلوی حركت اين بهمن را بگيرد. مگر نمايندگان كنگره آمريكا هم با اين موج نرفتند؟ مگر مفسرين سياسی شب و روز در اين بابت داد سخن ندادند و هر يك در مسابقه با ديگری برای كسب تريبون و مطرح شدن به خيالبافی قوی تری دست نزدند، كه عراق با چنين سلاحی چه كارها در كشورها نمیتواند بكند؟ آيا بر امری پوچ چنان هياهويی برنخاست كه حتی مخالفت هشتاد درصدی مردم در بيشتر كشورهای اروپا نيز كاری از پيش نبرد؟
آيا سلاح اتمی ايران يك خطر است؟
اينكه مرتبا گفته میشود در صورتی كه ايران مجهز به سلاح اتمی شود صلح منطقه و جهان به خطر میافتد واقعيت دارد يا تبليغات است؟
نخست آنكه تنها كشوری كه مدعی است در معرض خطر است اسرائيل است كه اين ادعا بيشتر به يك شوخی میماند زيرا بر فرض كه ايران به چند بمب آن هم از نوع ابتدايی آن دست بيابد چگونه اسرائيلی را كه ٢٠٠ كلاهك اتمی با آخرين موشكها و هواپيماهای بمب افكن دارد میتواند به خطر بيندازد؟ بگذريم كه با سلاحهای جديد اگر موشك از ايران شليك شود آمريكا میتواند قبل از رسيدن به مقصد آن را در خاك ايران منهدم كند. ديگر مورد آن است كه بپذيريم حكومتگران ايران مشتی ديوانه به دنبال نابودی خود و جهان هستند نه سياستمدارانی با منافع شخصی و خواستار تداوم حكومت خود، در حالی كه اسرائيل و آمريكا و حتی پاكستان همه دولتهای متمدنی هستند كه متوجه هستند به كار گرفتن اين سلاح همه را نابود میكند.
بدين سان اگر سلاح اتمی يك خاصيت برای حكومتگران ايران داشته باشد آن است كه خود را از تهديد بی امان خارجی نجات دهد؛ تهديدات آمريكا كه او را از همه سوی محاصره كرده است و اسرائيل كه با كمال وقاحت مثل قداره بندهای سر محله مرتبا ايران را تهديد میكند و حمله خود به عراق را به رخ میكشد. بگذريم كه حكومتگران ايران توجه ندارند كه سلاح اتمی مانع سقوط هيچ دولتی نمیشود كه اگر چنين بود حكومت سوسياليستی شوروی تا ابد بايد میماند. آنچه كه يك حكومت را به خطر میاندازد مخالفت و نارضايتی مردمش است. دشمن خارجی هم در آن شرايط است كه میتواند كاری كند. والا حكومتی كه از پشتيبانی مردمش برخوردار باشد برای بقای خود نياز به هيچ سلاحی ندارد. مگر اين همه كشور در آمريكای لاتين و آسيای دور و غيره همه سلاح اتمی دارند؟ حكومتی مثل كره شمالی با بلاهايی كه بر سر جامعه اش آورده است به اين سلاح برای بقای خود نياز دارد.
به هر حال كسانی چون برژينسكی كه رابطه با ايران را چون حكومت آقای بوش بر تهديد و وحشت نمیخواهند استوار كنند و توجه دارند كه تنها راه مواجهه با ايران نظامی نيست و ايران مجهز به سلاح اتمی برای هيچ كشوری خطر ندارد، آشكارا میگويند بياييد فرض ايران دارای چنين سلاحی را به عنوان يك واقعيت مثل پاكستان و اسرائيل بپذيريم، زيرا ايرانی كه هستیاش را پيوسته در خطر نبيند كمتر مثل ديوانگان وحشت زده عمل میكند و بيشتر نگران فشارهای سياسی و اقتصادی است و بدينسان بيشتر به فشارهای جامعه بينالمللی تن میدهد و نيروهای مردمی و دمكراتيك آن در چنين شرايطی است كه رشد میكنند.
چنين كه میانديشم از خود میپرسم پس اگر تمام اين ماجرا يك فريب است تا واقعيت، پس اين همه هياهوی غرب و اسرائيل برای چيست؟ و مهمتر، چرا دولت آقای احمدینژاد و رهبران ايران اين اواخر اين همه نفت روی اين آتش میپاشند و آب به اين آسياب میريزند و مسئله را تا سطح غرور ملی بالا بردهاند و بحث پيرامون آن در مطبوعات را عملا ممنوع كرده اند؟ انگيزه هر يك از اين دو سوی در اين ماجرا چيست؟