يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 24.01.2006, 9:38

حکومت فردی آقای مصباح:

غباری به کهنه‌گی دو هزار و پانصد سال


دكتر سید کمال الدین نبوی

سه‌شنبه ٤ بهمن ١٣٨٤

در یک رشته اظهار نظرها، آقای مصباح یزدی و هم فکرانش به طرح مسئله‌ای به نام «حکومت اسلامی» پرداخته‌اند بدون آنکه معنای دقیق آنرا ارائه بدهند. با این حال بنظر می‌رسد که نظام مورد توجه آنان در واقع چیزی بجز حکومت تمام عیار فردی نیست. کسی که به نظر و رای مردم در اداره امور کشور وقعی ننهد، در حقیقت امر به دنبال اعمال رای و نظر خویش است. او چون خود را برتر از مردم و سرآمد آنان بشمار می‌آورد، متکبرانه به خود این حق را نیز می‌دهد که بر آنها مسلط نیز باشد و علیرغم اراده مردمان برآنان حکمرانی نماید. در اینجا به همین مختصر بسنده می‌کنیم. ما دراین متن قصد مجادله با آقای مصباح و سایر همفکرانشان را نداریم. روی سخن ما با ایرانیان است و بس. در سطور زیر ورقی از اوراق تاریخ را ترجمه و بدون هیچ شرحی در اختیار مردمان ایران زمین قرار می‌دهیم تا خود قضاوت کنند.

هرودت که در حوالی چهار صد و هشتاد قبل از میلاد در یونان متولد شده است، مشهور به «پدر تاریخ» است. اما از آنجائی که اولین کسی است که به بررسی انواع حکومت‌ها پرداخته، عده‌ای او را «پدر سیاست» نیز می‌دانند. او در کتاب خویش «تواریخ» می‌نویسد که پس از قتل بردیا، پسر کورش، هفت موبدی که سوگند یاد کرده بودند تا بردیا را از سر راه خویش بردارند در مورد نوع حکومت آینده به تبادل نظر مبادرت می‌ورزند. سه تن از آنان به دفاع از سه نوع حکومت پرداختند تا پس از پایان مباحث در مورد بهترین آنها رای‌گیری کنند و آنرا در سرزمین پارس مستقر نمایند.
اولین موبد اوتانس نام داشت و مدافع نظام مردمی بود، مگابیس که دومین موبد بود از نظام نخبگان (الیگارشی) حمایت می‌کرد و داریوش، سومین مغ، به تمجید از حکومت فردی (پادشاهی) می‌پردازد.
اوتانس می‌گوید: «من بر این عقیده‌ام که هیچ یک از ما به تنهائی حاکم نباشد». او در دفاع از نظر خویش به ارائه ایرادات حکومت فردی پرداخته و محسنات کثرت حکام و «قانون برابر» را گوشزد می‌کند.
او می‌گوید نظام فردی را باید کنار بگذاریم. تجربه‌ای موفق نبوده است. اوتانس بخصوص به این امر اشاره دارد که پارس‌ها همواره از تکبر و نخوت روحانیون ضربه‌های سختی خورده‌اند. او می‌گوید حکومت فردی فاقد سازمان مناسب است زیرا که به یک فرد که هم‌آوردی نخواهد داشت امکان می‌دهد که هرآنچه را که اراده کند اجرا نماید و به سوی عدم تعادل روانی سوق دهد. نظام فردی، عقل سلیم بهترین انسان‌ها را نیز فاسد می‌کند. با توجه به موقعیت برتری که حاکم (شاه) کسب می‌کند، قاعدتا دیگر مسئله‌ای به نام هوی و هوس برای او نباید مفهومی داشته باشد. اما در عمل به بزرگان و نجبا حسادت می‌ورزد و با اشرار همنشین خواهد شد. از آبروریزی دیگران استقبال خواهد کرد. اگر مردم او را معقولانه دوست بدارند، معترض می‌شود که به اندازه کافی به من افتخار نمی‌کنند. اگر او را بی‌حد و حساب دوست بدارند، می‌گوید همه متملق‌اند.
شهریاران سنت حسنه قدما را تغییر می‌دهند: مردان را بدون محاکمه به قتل می‌رسانند و نسبت به زنان اجحاف می‌کنند و خشونت می‌ورزند.
اوتانس می‌گوید که نظام فردی هیچ مخالفتی را برنمی‌تابد، فاقد ترمز است و هیچ حد و مرزی را محترم نمی‌شمارد. در عوض، رژیم مردمی دارای محسنات بسیاری است. برجسته‌ترین ویژگی آن برابری در مقابل قانون است: امری که مانع اجحاف به افراد می‌شود. تصمیمات را اکثریت اتخاذ خواهند کرد و مناصب را به افراد با صلاحیت به قید قرعه واگذار خواهند نمود.
مگابیس، موبد بعدی، در پاسخ می‌گوید که با نظر اوتانس موافق است الا اینکه تعدد حکام را تائید نمی‌کند. مگابیس اضافه می‌کند: تردیدی ندارم که تعدد حکام از خودخواهی فردی شهریار جلوگیری می‌کند. اما نظام مردمی، حکومت را در اختیار توده گستاخ، نادان و شرور قرار می‌دهد. حاکم مستبد می‌داند چه می‌کند، اما توده مردم نمی‌داند زیرا که جاهل است و امکان کسب معرفت را نیز ندارد. نه تنها جهل، که به همان اندازه، تندی و احساساتی بودن توده نیز از مضرات حکومت مردمی است. او می‌گوید حکومت مردمی سیل بنیان کن است. سپس، با توجه به اینکه او نیز با حکومت فردی مخالف است و رژیم مردمی را نیز با این استدلالات رد می‌کند به نظام محبوب خود می‌رسد که همان حکومت نخبگان باشد. مگابیس می‌گوید بیائیم حکومت را در اختیار یک مجلس منتخب از میان بهترین‌ها بسپاریم. این‌ها با یکدیگر پیمان می‌بندند و حکومت را این هم پیمانان بر عهده خواهند گرفت. حکومت بجای آنکه فردی باشد و در اختیار شهریار قرار گیرد، جمعی خواهد بود و در اختیارخبرگان هم قسم قرار خواهد گرفت. بدین ترتیب، چون قدرت بصورت مشاع به آنان تعلق می‌گیرد، سالم‌ترین تصمیمات را نیزاتخاذ خواهند کرد.
آنگاه نوبت به موبد سوم، که داریوش نام دارد، می‌رسد. داریوش نیز به شیوه مرسوم آن روز، هر چه را که سخنور پیشین گفته بود تائید می‌کند و ایرادی را که مگابیس به اوتانس گرفته بود وارد می‌داند اما می‌گوید که پیشنهاد مگابیس در مورد رژیم نخبگان (الیگارشی) را تائید نمی‌کند. داریوش استدلال خویش را چنین شروع می‌کند: فرض کنیم که این سه نوع رژیم که همگی عالی بشمار می‌آیند بر ملتی عالی نیز اعمال گردند، در اینصورت کدامیک از این سه نوع رژیم بر دو دیگری برتری خواهد داشت؟
داریوش پاسخ می‌گوید: رژیمی که در آن شهریاری عالی بر مسند است بر دو نظام دیگر ارجحیت دارد. زیراکه یک سلطان عالی در اداره امور روشی محتاطانه برمی‌گزیند و چون تنها فردی است که از اسرار باخبر است امور خارجی را نیز با رازداری به وجهی شایسته اداره خواهد کرد. در نظام نخبگان (الیگارشی)، حکام که در تکاپوی منافع جمعی‌اند به رقیب همدیگر تبدیل می‌شوند. هر کدام در پی به کرسی نشاندن نظر خویش خواهد بود زیراکه آنرا بهترین نظرات می‌داند. هریک از نخبگان در پی غلبه بر سایرین خواهد بود. نتیجه آنکه رقابت و نفرت رونق می‌گیرند. حکام از یکدیگر متنفر، اختلافات علنی و خشونت همه گیر گشته و قتل عام فرجام حکومت نخبگان است. آنگاه نظام فردی مستقر می‌گردد.
در یک رژیم مردمی نیز امکان جلوگیری از شرارت وجود ندارد. مردان نابکار دست به یکی داده و به آزار شهروندان خواهند پرداخت. فردی به پا خواهد خواست تا به اسارت شهروندان پایان دهد. محبوب مردم می‌شود و حمایت آنها را جلب می‌کند و برای پایان دادن به مجمع اشرار به قدرت می‌رسد و سلطان با قدر و قدرتی می‌شود و اینگونه است که استبداد زاده می‌شود.
در اینجا داریوش نتیجه‌گیری می‌کند که در هر حالتی حکومت فردی اجتناب ناپذیر است و آنچه که اجتناب ناپذیر است لاجرم بهترین نیز هست.
پس از پایان بیانات این موبد که با تائید چهار تن دیگر نیز روبرو شده بود، اوتانس بدون آنکه از نظریه خویش عدول نماید، به نظر اکثریت گردن می‌نهد. او می‌پذیرد که حاکمی برگزیده شود یا با قرعه و یا با رای. با این حال او از ورود به رقابت چشم پوشی می‌کند و می‌گوید من نه فرمان می‌رانم و نه فرمان می‌برم. نه شاه می‌شوم و نه رعیت شاه. او برای خود و پیروان و اخلافش، تا قیامت، تقاضای رهائی دارد بطوریکه تحت قیمومیت احدی قرار نگیرند. هرودت می‌نویسد که از آن به بعد اوتانس و مکتب او به شرط عدم تجاوز به قانون، آزاد اعلام شدند.
هرودوت نیز با نظام مردمی موافق بوده است. او ترقی و گسترش آتن را ناشی از وجود دموکراسی می‌داند و می‌نویسد: «آتنی‌ها تا زمانی که تحت انقیاد یک مستبد قرار داشته‌اند هیچ برتری نسبت به همسایگانشان از خود بروز نداده‌اند. و به مجرد خلاصی از این انقیاد، سر آمد همسایگانشان می‌شده‌اند».
هرودت در جائی دیگر «انقیاد پارسیان» را در مقابل «آزادی یونانیان» قرار می‌دهد. البته این آزادی یونانی که هرودت به آن می‌نازد، امروزه چیزی بجز بندگی و اسارت نیست. حال، اسارت پارس‌ها تا چه اندازه شدید بوده است خدا می‌داند! وقتی از او پرسیده می‌شود که چرا نمی‌خواهد دوستدار شاه شاهان (پادشاه پارس) که شجاعان را پاس می‌دارد باشد، هرودت به سوال کننده چنین پاسخ می‌دهد: «این توصیه را در ترازوی عدالت نسنجیده‌ای. پارسیان فقط یک نوع رژیم را می‌شناسند و فقط یک نوع زندگی را تجربه کرده‌اند و هرگز طعم آزادی را نچشیده‌اند و در نتیجه ناتوان از قیاس‌اند. اگر تو آزادی را می‌شناختی، مرا متقاعد و تشویق می‌کردی تا برای کسب آن به جنگ و مبارزه برخیزم، نه دورادور با نیزه، بلکه تن به تن با تبر، تا آخرین نفس».

سوم بهمن ماه یکهزاروسیصد و هشتاد و چهار
سید کمال الدین نبوی



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024