يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
ماه گذشته جسته و گریخته و بهتدریج اعلام شد که حکومت جمهوری اسلامی بهدستور رهبر خامنهای پایگاه هوائی نوژه را در اختیار روسیه قرار داده است که برای جنگهای هوائی در سوریه مورد استفاده روسها قرار بگیرد. این خبر ابتدا بهدلیل اعتراضات از گوشه و کنار تکذیب شد و مجدداً وزیر دفاع آن را یک امر نظامی و استراتژیک خواند و ولایتی یکی از مشاورین و سخنگویان نیمه رسمی رهبر باز آن را لازم برای همکاری استراتژیک با روسیه بهعنوان یک متحد دانست. در مجلس چند نفری به آن اعتراض کردند که واگذاری پایگاه به یک دولت بیگانه خلاف ماده ۱۴۶ قانون اساسی است. رئیس «مجلس» آن را حق مجلس دانست که روی آن گفتوگو شود سپس مجلس خاموش شد و اقدامی صورت نگرفت. جوابش را بهدرستی دادند که در کشوری که «رهبر» دارد مجلس چه کاره است. رهبر هم در عمل تائید خود را کرده است و تماشا میکند. در مورد خلاف قانون بودن آن گفتند اینکار واگذاری پایگاه نیست بلکه صرفاً برای سوختگیری هواپیماها انجام میشود. هواپیماهای نظامی روسیه را با هواپیماهای مسافربری که در فرودگاهها سوخت میگیرند همتراز اعلام کردند.
با این موش و گربه بازیها هنوز اعلام نکردهاند که بالاخره جریان استفاده روسیه از پایگاه هوائی نوژه در کجای کار قرار دارد؟ آنچه آشکار است پایگاه نوژه مورد استفاده روسها است وگرنه با وجود اینهمه اعتراضات خودیها و غیرخودیها یک کلام اعلام میکردند که چنین نیست و پایگاهی به کشوری داده نشده و هواپیماهای جنگی روسیه از پایگاه نوژه استفاده نمیکنند. و اینکار را تا کنون انجام ندادهاند.
این واگذاری پایگاه به یک کشور خارجی آنهم روسیه و با پنهانکاری و بعد روی هوا گذاشتن اصل مطلب که چنین واگذاری پایگاه نظامی به روسیه صحت دارد یا نه همه مردمان معتقد به استقلال و تمامیت ارضی و صیانت این آب و خاک را بهدرستی نگران کرده است. سناریوی فریبکاری همچنان ادامه دارد، یک روز تائید مطلب، یک روز تکذیب موضوع، یک روز جریان مثل هواپیماهای مسافری فقط مربوط به سوختگیری است، یک روز این کمک به متحد ما در جنگ در سوریه است. درست مثل شرکت ایران در باتلاق جنگ در خاورمیانه که پنهانی شروع نمودند و بهتدریچ با افرایش «شهادت» سرداران و جوانان معصوم ایرانی در جنگ اجباراً آشکار شد و به دفاع از بقعه حضرت زینب در سوریه اطلاق شد و روزنامههائی که عنوان «شهید» به کشتگان جنگ را نمیدادند مورد تنبیه قرار میگرفتند. این واگذاری پنهانی پایگاه نوژه به روسها نیز بههمین شکل جلو میرود. و بالاخره معلوم نیست که حد و حصر پیمانهای اسارتباری که با روسها و احیاناً چینیها بستهاند یا بهتر بگوئیم با ثروت ملی نفت خریداری کردهاند تا بهکجاست؟ حاکمین دیکتاتور و سرکوبگر برای حفظ نظام دیکتاتوری مذهبی و خودشان هر کار غیراصولی و نابخردانهای را کردهاند و همچنان ادامه میدهند.
این پنهان کاری که نتوانستند آن را کاملاً در پرده نگهدارند یادآور امضاء قراداد اسارت بار ۱۹۱۹ توسط وثوقالدوله نخست وزیر وقت ایران با دولت انگلیس بدون تصویب مجلس شوروی میگردد که پس از از پرده برون افتادن آتشی را در مملکت علیه قراداد وثوقالدوله شعلهور ساخت.
وثوقالدوله نخست وزیر با مذاکره با دولت انگلیس در ۱۹۱۹ قراردادی را بدون تصویب مجلس در پنهانی امضا کرد. بر اساس این قرارداد که بهدرستی آن را واگذاری قیمومیت ایران به انگلیس میخواندند، تمامی امورات کشوری و لشگری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز ایشان صورت میگرفت. این قرارداد پس از هفت ماه مذاکرات پنهانی با وزیرمختار انگلیس انجام شد که در آن نخستوزیر و چند تن از وزرا، از اعیان و شاهزادگان قاجار در آن حضور داشتند. وثوقالدوله با قبول ۴۰۰ هزار تومان که نصف آن را به دو وزیر شرکتکننده در مذاکرات پرداخت کرده بود قرارداد را امضا کرد. این گروه در پس قلعه محل ییلاقی در دامنه البرز دور از چشمهای نا محرم در تابستان آن سال گفتگو میکردند و حساب شده وزیر خارجه که رکن عمده مذاکره با خارجیها باید باشد هرگز در آن جمع دعوت نشده بود چون مخالف بود و بهجای آن سید ضیاء الدین طباطبائی روزنامهنگار در تمام جلسات حضور داشت. در این مدت گاهگاه اخبار کوتاهی در خصوص این موضوعات در روزنامه رعد که صاحبش سید ضیاء بود انتشار مییافت که کنجکاوی رجال و روشنفکرانی را برانگیخته بود. در پایان هنگامی که معلوم شد مذاکرات پنهانی و در پس قلعه بوده و مفاد آن که مملکت را بهصورت تحتالحمایه انگلیس قرار میداد بیرون داده شد، دولتمردان انگلیس در قرارداد مکرر پشتیبانی خود را از استقلال و تمامیت ارضی ایران اعلام میکردند که خود در حقوق بینالمللی معنی تحتالحمایگی ایران را داشت و خود این موضوع بسیاری از رجال مملکت را برآشفت.
اعتراضات سیاستمداران و رجال میهندوست و روشنفکران در داخل از یکطرف و مخالفت کشورهای بزرگ خارجی مانند روسیه، فرانسه و امریکا که منافعشان به خطر افتاده بود از سوی دیگر وثوقالدوله را مجبور به عقبنشینی و بالاخره تعلیق قرارداد نمود. فشار شدید دولت وثوقالدوله بر معترضین و اعلام حکومت نظامی نیز بهجائی نرسید. موج اعتراضات علیه قرارداد بهصورت طرح مخالفت با دولت در مجلس و نگارش مقالات و بیان احساسات میهنپرستانه در اشعار مهیج همچنان ادامه پیدا کرد و فضا را برای وثوق الدوله بسیار تنگ نمود. نمونهای از این اعتراضات را در اشعار آتشین میرزاده عشقی علیه قرارداد و شخص وثوق الدوله میتوان دید: «نگهداری این کشور اگر ناید ز دست تو/ چرا با دست خود بدهی بدست انگلیسانش!»
دکتر مصدق در مجلس ششم در اعتراض به وزارت وثوق الدوله در کابینه پرخاشگرانه گفت: «..ایشان (وثوق الدوله) بر خلاف نص صریح این ماده، قراردادی را با انگلیسها بسته بودند پبش از آنکه بهتصویب مجلس برسانند و بهمعرض اجرا گذاشتند....ای نمایندگان مجلس چشم ملت ایران سیاه شد بس که از بعضی رجال این مملکت خطاکاری و خیانت دید. ای برگزیدگان ملت همان چشمها از انتظار سفید شد از بس که محاکمه رجال خائن و وطن فروش را ندید...».
هرچند رجال با اعتبار و روشنفکران میهندوست جلوی وثوقالدوله ایستادند و راه را بر انگلیسیها بستند ولی متاسفانه در خلاء قدرت، انگلیسیها سال بعد با کودتای ۱۲۹۹ سید ضیاء و بعد رضا شاه را سرکار آوردند.
پنهانی بودن واگذاری پایگاه هوائی نوژه که مورد اعتراض مردم و بسیاری خودیها هم قرار دارد، و هنوز هم پرده از این واگذاری پنهائی پایگاه هوائی برداشته نشده است، بیشباهت به پنهانی بودن قرارداد ۱۹۱۹ و مخالفت مردم و کشورهای خارجی که منافعشان بهخطر میافتاد نیست. چه در هر دو مورد دولتهای حاکم بهخاطر منافع شخصی یا دستهجمعی «خودی»ها برخلاف قانون عمل کرده و امنیت ملی و احیاناً تمامیت ارضی ایران را بهخطر انداختهاند.
این اقدام خودسرانه که مطمئناً گوشهای از سایر قرادادهای پنهانی میان سردمداران جمهوری اسلامی و روسیه و محتملاً چین است آشکارا امنیت ملی و تمامیت ارضی ما را بهخطر میاندازد. همانطور که در مورد قرارداد ۱۹۱۹ دولتهای بزرگ آن زمان تحمل نکردند و بهشدت اعتراض نمودند باید انتظار اعتراض ایشان را داشت. سرکوبگران برای اینکه روی پا بمانند از آنجا که پشیتبانی مردم را ندارند، بیاعتنا به امنیت ملی و استقلال مملکت، بههر کار غیر اصولی و خلاف منافع ملی و خلاف عرف و قوانین بینالمللی دست میزنند. برایشان فردای مملکت و مردم مطرح نیست، تنها این نظام استبداد مذهبی و زمداران آن باقی بمانند کافیست. وثوق الدوله با تمام خیانتش دستش به خون مردم آلوده نشد ولی اینها و در بالای ایشان ولی فقیه از هر جنایتی برای ماندن فروگذار نکردهاند و نمیکنند.
حضور روسها در این پایگاه مردم ما را در معرض خطرات نظامی حاصل از آن خواهد انداخت. سرزمین ما را هدف احیاناً موشکها، بمبارانهای «اشتباهی» و هزار خطر نظامی دیگر خواهد نمود. تا حالا ایشان بهصورت جاهل محله پنهانی و سپس آشکار سربازان بیچاره ایرانی را به باتلاقهای جنگ بی در پیکر خاورمیانه بردهاند و هر چند وقت خبر نابودی و «سربریدن» ایشان را میشنویم. حالا بخشی از خط جبهه جنگ را بهداخل مملکت کشاندهاند. معلوم نیست با این گروه بیمسؤلیت در برابر قانون و بیتفاوت در برابر حفظ و حراست منافع ملی کار مردم و کشور بهکحا خواهد کشید؟
«ولی فقیه» که سر رشته و بانی فساد است خاموش است و میخواهد مردم به این زنگ خطر که امروز بهصدا درآمده است رفته رفته عادت کنند، مثل هزار بار که مردم را میان آتش بردند و همه را خاموش ساختند. ولی اگر این بار زورشان میرسید این قدر پنهائی عمل نمیکردند، چه هنوز جرات نیافتهاند که آشکارا در برابر مردم در داخل و دولتهای بزرگ در خارج که منافعشان در خطر میافتد، ماجراجوئی جدیدشان را پرده بردادی نمانید.
معلوم نیست این شاخ و شانه کشیها در منطقه چه معنیای دارد و چه منفعتی برای مملکت و مردم میتواند داشته باشد؟ وقتی وارد جنگ در منطقه میشوند، روشن است که جنگ هزینههای سنگین دارد و بر زندگی مردم اثر مستقیم خواهد داشت. اقتصاد مملکت و وضع زندگی مردم خراب میشود. سیاست اقتصادی ایشان بجای انتخاب راهی برای کمک به زندگی مردم، تنها در بههدر دادن و حیف میل ثروت مملکت خلاصه میشود. ثروت ملی یا به جیب دزدهای داخلی میرود یا هزینه جبهههای جنگی که در آن شرکت دارند میشود، یا بصورتهای مختلف خرج کمک به اسد و سایر دیکتاتورها یا تروریستهای محلی و پرداخت باج به پشتیبانان روسی و چینیشان میگردد. و سهم مردم تنها بهصورت یک مشت برنامهریزیهای تو خالی و وعدههای دروغ باقی میماند.
در این زمان با افشای واگذاری پایگاه نظامی به روسیه و پنهانکاری و هزار جور صحبت حکومت بهجز پردهبرداری از این اقدام غیرقانونی و خلاف منافع ملی ایران، که شاید سرنخ رو شدن سایر قراردادهای در حکم باج به روسها و چینیها گردد، سؤال اینجاست که سایر پشتیبانان نظام دیکتاتوری مذهبی که ماسک «اصلاحطلبی» بهصورت زدهاند کجا هستند؟ چرا اعتراضشان باین وطن فروشی بلند نیست؟ بیتردید دلیلش این است که ایشانهم مانند همپالگیهای دیکتاتور خود هر اقدامی برای حفظ نظام را مجاز و حلال میدانند.
مردم جائی برای فرار از جهمنی که برایشان ساختهاند را ندارند. ملیونها نفر در پشت محمد خاتمی قرار گرفتند تا جامعه مدنی ساخته شود و ایشان وقتی پای خطر از میان رفتن نظام پیدا شد به دمکراسی غربی هم بد و بیراه گفت و تنها بهصورت کارگزار دیکتاتورها باقی ماند و مردم را ناامید کرد. هاشمی رفسنجانی هم که امروز دم از اصلاحطلبی میزند با همین اعتراضات به آنچه در خفقان جامعه میگذشت شروع کرد و صحبت سرپوش زنان را پیش آورد و با قتلهای زنجیرهای دوره ریاست جمهوری را پایان داد. تنها مردمی که در پشت این یا آن رهبر با ماسک «اصلاحطلبی» قرار گرفتهاند قلباً دنبال اصلاح حکومت هستند. در واقع رهبران اصلاحطلب ماسک «اصلاح طلبی» بهصورت نزدهاند بلکه این چهره واقعی حکومت مذهبی است. حکومت مذهبی یعنی حکومت دیکتاتوری مذهبی و معنی دیگری نمیتواند داشته باشد. حکومتی که تنها آراء مستند در کتاب مذهبی را درست میداند و میخواهد بهآن عمل نماید چارهای جز درافتادن و خفه کردن دگراندیشان ندارد. منشا قوانین مملکت برای ایشان مردم نیستند و تنها نظر و حکم مستبدین مذهبی یا تفسیر ایشان از کتاب مذهبیشان قانون مملکت میشود. رهبران «اصلاح طلبی» امروز میگویند که حاکمین امروز دیکتاتور هستند و با خشونت عمل میکنند. ولی در عمل تنها اختلافشان با این گروه در این است که حکومت در دستشان نیست، رفسنجانی و خاتمی و امروز روحانی نشان دادند که حرفهای با لعاب آزادی ایشان با قبول و حفظ نظام مذهبی همراه یا بدون ولایت فقیه تو خالی است.
فرق رهبران اصلاحطلبان با آنها که با ایشان روبرو شدهاند و بهایشان اعتراض دارند که خشونت بهخرج میدهند تنها این است که رهبران «اصلاح طلبی» بر سر کار نیستند که مردم شاهد بیاعتنائی ایشان به رای مردم باشند. لذا بهترین شعار برای ایشان در برابر حکومت سرکوبگر حاضر آن است که ما خشونت نداریم. ولی در عمل و در اندیشه و در رفتار طرفدار و پشتیبان بیچون و چرای نظام مذهبی حاکم هستند و یک نظام مذهبی نمیتواند دیکتاتوری نباشد. اگر بناست دستورات مذهبی قابل اجرا باشند، دیگر جائی برای دگر اندیشی و نظری خلاف دستور مذهبی باقی نمیماند. و بالاخره آخر کار رهبران اصلاح طلب در قدرت را هم همه دیدند که تسلیم نظام دیکتاتوری مذهبی شدند. یا بهتر بگوئیم آخر خط شان بجز این نمیتوانست باشد. لذا اینها ماسک اصلاح طلبی نزدهاند بلکه بدرستی چهره واقعی نظام مذهبی هستند که ادعا میکنند حاکمین خشن امروز خلاف صلاح نظام قدم بر میدارند و وقتی در قدرت قرار گرفتند برای حفظ نظام مذهبی راهی بجز سرکوب مردم و دیکتاتوری برایشان باقی نمیماند.
در خاتمه مردم ما وطنفروشی را نمیتوانند به پذیرند بهمین دلیل سردمداران و بقیه طرفداران نظام از جمله رهبران «اصلاح طلبی» همه شان لال و ساکت ماندهاند و حکومت هر روزحرفشان را در مورد واگذاری پایگاه نظامی به یک قدرت خارجی عوض میکند و واقعیات را پنهان نگاه میدارد.
در این شرایط چارهای بهجز این نیست که ساکت نمانیم و بهر شکل که میدانیم به این بیاعتنائی به حقوق مردم و امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران اعتراض نمائیم!
با آنچه میگذرد قطعه «فروخته شد» شاعر ملی هادی خرسندی را تداعی میکند:
خانهی ما درش فروخته شد/ شیرسنگی سرش فروخته شد
.....
همه اینها بگو فدای سرم/ خلق ما باورش فروخته شد.
محسن قائم مقام – نیویورک
۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶
————————————-
منابع و مؤاخذ برای قرارداد ۱۹۱۹ :
تاریخ بیست ساله ایران – حسین مکی
مقاله مروری بر پیمان ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا – سیدعلی حق شناس
ویکی پدیا در انترنت
The English among the Persians- During the Qajar Period 1787-1921
Heinemann London, 1977
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|