يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
در شروع بنویسم که کودتای نافرجام اخیر ترکیه (۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶) را هواداران فتحالله گولن در درون ارتش راه انداختند. این که رجب اردوغان این نمایش را اجرا کرد که قدرت خورا زیاد کند و یا اینکه امریکا در آن دخالت مستقیم داشت افسانههای بچهگانه هستند. اما این را هم باید اضافه کرد که این کودتا منشاء غربی-اردوغانی هم داشت. یعنی، سیاستهای این دو و تحولاتی که از این سیاستها ناشی شده است، کودتاگران را به چنین فکر و عملی کشانید. پس برای درک بهتر کودتا مروری در تاریخ دور و نزدیک ترکیه و آنچه در متن و حاشیه کودتا اتفاق افتاده است الزامی مینماید.
امپراتوری اسلامی عثمانی آخرین قدرت جهانی اسلام بود و از آن به بعد، مسلمانان در منطقه عثمانی و ورای آن دائما از طرف اروپائیها، که جانشین عثمانیها شدند، و بعد از سوی امریکائیها و اسرائیلیها، مورد استعمار و استثمار بودهاند و از آن بدتر تحقیر هم شدهاند. متاسفانه در این تحول نامیمون، خود اسلامیها هم نقش کمتری از غربیها نداشتهاند. مثلا، دولتهای اسلامی عثمانی به مسلمانان تحت سلطه خود اجحاف میکردند و حاضر نبودند جامعه بازتری را که در اروپای بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفته بود در امپراتوری خود شکل بدهند. «تنظیمات» یا اصلاحات عثمانیها هم بیشتر با هدف حفظ اتحاد درون حاکمان امپراتوری و نجات آن از زوال پیشنهاد شده بود و نه برای ترمیم وضع تودههای مردم.
در اواخر حکومت عثمانیها کار بهجائی رسیده بود که حتی مسلمانان خیلی معتقد هم با غربیهای «غیر اسلامی» برای نابودی عثمانیهای «اسلامی» تبانی میکردند. در زمان عثمانیها بود که محمد ابن عبدالوهاب جنبش وهابیسم را بهراه انداخت و خواهان بازگشت امت مسلمان به دوره اسلام اولیه شد که از دید او «عصر طلائی» اسلام بود. پیروان او بعدها، در اواخر دوره عثمانیها، عربها را علیه عثمانیها و همکاری با غربیها تشویق میکردند. در آن وقت توده عرب بهدنبال شکم خود بود و اندک تحصیلکردهاش هم بهدنبال جان و ناموس و آزادی خود. غربیها هم بهدروغ وعدههای آزادی و عدالت به آنها میدادند.
وقتی دولت عثمانی در حال سقوط بود و «ترکهای جوان» ترکیه جدید را در اوایل ۱۹۰۰ پایهگذاری میکردند مشکل اولیه آنها خطکشی با اسلامیها برای ایجاد یک دولت مدرن و با غربیها برای استقلال آن دولت بود. کمال آتاتورک این دو تمایل را باهم در جنبش و حکومت خود جاسازی کرد. یعنی هم بهدنبال ملیگرائی ترکی رفت و هم به سوی ایجاد یک دولت لائیک یا سکولار. آتاتورک فکر میکرد که دولت نوبنیاد ترک باید برای تعالی خود از غرب و مذهب مصون بماند چون، از دید او، اولی سلطهگر است و دومی تفرقهانداز.
آتاتورک همچنین اعتقاد داشت که برای جلوگیری از نفوذ مذهب باید ورود آن را به دولت و نه لزوما سیاست از طریق قانون اساسی بگیرد که این کار را هم کرد. برای استقلال هم ایشان اعتقاد به ساختن قدرت ترکیه داشت و در این راستا یک ارتش بسیار وطنپرست، منظم و حرفهای ایجاد کرد. از دیدگاه آتاتورک، قانون اساسی و ارتش که هر دو از ملیگرائی ترکی مایه میگرفتند با هم ضامن حفظ دولت مدرن سکولار و استقلال ترکیه بودند. آتاتورک مدرنیزم ترکی را تنها از این مسیر ممکن میدانست.
تصادفا این دو پایه قانون و ارتش برای سالها با قدرت، حاکم ترکیه بودند و هرگاه احساس تغییر مسیر میشد، ارتش بر اساس قانون اساسی کودتا میکرد (۱۹۶۰، ۱۹۷۱، ۱۹۸۰، و ۱۹۹۳)، قدرت را بدست میگرفت و بعد آن را به غیرنظامیان منتقل مینمود. اما حفظ این وضعیت با افزایش فقر و نابرابری و بیعدالتی در ترکیه هرچه بیشتر مشکل گردید. ملیگرائی آتاتورک سرزمینی بود و نه مردمی. او بیشتر به حفظ و توسعه زیربنائی سرزمین ترکیه جدید میاندیشید و چندان که باید بهفکر توسعه همهجانبه و عدالت برای مردم ترک نبود.
در اینجا ما شاهد ایجاد شکاف در سیستم آتاتورکی در ترکیه میشویم. احزاب سوسیال دمکرات ملی و مذهبی به آرامی شکل میگیرند و خواهان توسعه و عدالت میگردند. اما سوسیالدمکراتها بهدلیل جنگ سرد و دخالتهای اروپا و امریکا به نفع سرمایهداران نوپای ترکی و دولتهای غربگرا، بازی را میبازند. اما در این میان نیروهای مذهبی با قرار گرفتن در جبهه غرب علیه کمونیستهای ترک و شوروی و غیره قادر به حفظ خود میشوند. غرب آن وقت، یعنی در دوره جنگ سرد، به مسلمانان به عنوان متحدی علیه کمونیستها نگاه میکرد و حامی جنبشهای اسلامی بود.
با ظهور تورگوت اوزال غربگرا و نئولیبرال (او چند سالی کارمند بانک جهانی بود) در سیاست ترکیه در دهه ۱۹۸۰، اقتصاد نئولیبرالی بسیار خشنی بر ترکیه حاکم میشود. اگرچه دولت اوزال در ساختن یک اقتصاد سرمایهداری رشدیابنده «موفق» بود اما این توفیق با چنان بیعدالتی اقتصادی-اجتماعیی همراه بود که داد طبقات متوسط و پائینی جامعه را در آورد. جنبش «خدمت» گولن و حزب «عدالت و توسعه» اردوغان محصول این نئولیبرلیسم اقتصادی تحمیل شده از سوی غرب (بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول)، وضعیت ناعادلانه توزیع، و اعتراضات مردمی بود.
در روند این جنبشها، گولن و اردوغان با هم همکاری کردند و حزب را در دهه ۲۰۰۰ بهقدرت رساندند و با تغییر مسیر در سیاستهای داخلی و خارجی توفیقهای زیادی هم برای ترکیه ایجاد کردند. متاسفانه این وضعیت بادوام نشد. گولن به عنوان پدرخوانده جنبش سعی کرد که پایه قدرت خود را با نفوذ در آموزش و پرورش و دستگاهای قضائی مستحکم کند. در تفکر اسلامی، این دو حوزه از مهترین ستونهای یک جامعه اسلامی هستند. در همین حال، گولن با کمک و توافق اردوغان درون نیروهای پلیس و ارتش هم رخنه کرد و نیروهای آموزش دیده خود را به دانشگاهها هم فرستاد. تا اینجا اردوغان هنوز دغدغهاش نیروهای سکولار درون و بیرون ارتس بود.
در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ دولت اردوغان، با همکاری گولن، شروع به تصفیه ارتش و دیگر دستگاههای دولتی از سکولارها و آتاتورکیها نمود. در پایان این حرکت بود که گولن درخواست کرد که در سازمان امنیت ترکیه هم سهمی به ایشان داده شود. اردوغان تازه دوریالیاش افتاد و امتناع کرد. این شد شروع درگیری اردوغان و گولن. متعاقبا، اردوغان شروع به تصفیه عناصر گولنی کرد و مدارس او را بست و یا با کاهش منابع آنها، این مدارس را عملا بیتاثیر نمود. این جریان به دانشگاهها هم کشیده شد.
برای تثبیت بیشتر قدرت خود اردوغان دو حرکت دیگر هم کرد. دخالت در طرفداری از بعضی جنبشهای اسلامی، مخصوصا در سوریه، و افزایش تضاد و درگیری با نیروهای کرد ترکیه. از دید اردوغان، این دو حرکت محیط سیاسی ترکیه را امنیتی-نظامی میکرد و به ایشان برای قبضه و تمرکز بیشتر قدرت کمک مینمود. اینطور هم شد اما برای یک زمان کوتاهی. در روند خود هر دوی این حرکتها باعث بیآبروئی بیشتر اردوغان شدند.
در همین حال هم دستگاه دولت اسلامی اردوغان، که از دمکراسی دور شده بود و به عدالت هم حالا دیگر توجه نداشت، به فساد شدید آلوده گردید. نتیجه هم ان رسوائی بزرگ مالی بود که در ۲۰۱۳ در ترکیه برملا شد. در اینجا، اردوغان، که پسرش هم در این فساد شریک عمده بود، یک اشتباه بزرگ دیگر کرد. به جای اینکه اقرار به فساد بکند و فاسدین را به عدالت بسپارد، وجود این رسوائی مالی را انکار و خبر آن را دسیسه دشمنان گولنی و سکولار خود خواند. از این بدتر، اردوغان از غوغای فساد جهت بستن دهان مطبوعات و منتقدین هم سوء استفاده کرد.
حالا دیگر اردوغان از همه جهت دچار گرفتاری بود و برای رهائی خود از این منجلابی که خود و آن دوست اسلامیاش، یعنی گولن، بوجود آورده بودند چارهای جز افزایش تمرکز گرائی غیر قانونی و تصفیههای وسیع نمیدید. باید توجه داشت که تصفیههای اردوغان قبل از کودتای نافرجام شروع شده بود. اما اردوغان هنوز ارتش را از گولنیها تصفیه نکرده بود و آنها در دستگاهای قضائی و آموزشی و پلیسی هم حضور قابل توجه داشتند. و اما گولنیها هم بیخبر از این فکر اردوغان نبودند که نقشه تصفیه سریع و غافلگیرنده او در راه است.
این بود که گولنیها درون ارتش بهفکر کودتا افتادند. از دید آنها چه با کودتا و جه بدون آن، آینده تاریک بود. از طرف دیگر، گولنیها اکثرا در ردههای پائین و میانی بودند و فقط به بخشی از ارتش، مخصوصا واحدهائی درون نیروهای هوایی و دریائی، دسترسی داشتند. در همین حال هم آنها میدانستند وقت زیادی برای برنامهریزی ندارند. این بود که با عجله بیگدار به آب زدند و باختند. بهنظر اینطور میآید که کودتاگران حتی گولن را هم در جریان کامل کودتا قرار نداده بودند. این پیرمرد مذهبی شاید بهدرستی ادعای بیخبری میکند. او حتی کودتا را محکوم هم کرد.
حالا اردوغان و ملت ترکیه ماندهاند که با ترکیه بعد از کودتا چکار کنند. اردوغان کماکان بهدنبال تصفیههای وسیع و افزایش قدرت خود است. مردم ترکیه هم که از کودتا حمایت نکردند، فعلا در جو احساسیای که کودتا و اردوغان ایجاد کردهاند گرفتار ماندهاند. اما آینده بنظر میرسد که تیره باشد. اولا، ارتش دیگر آن قدرت یکپاچه و قوی نیست و قانون اساسی هم دائما دستخوش تغییر در جهت اسلامگرائی است. نابود شدن تدریجی دو ستون اصلی اتاتورکیسم برای کشوری در وضعیت ترکیه که داعشیها، کردها، گولنیها، و سکولارها در اشد دشمنی با دولت آن قرار دارند بسیار پر خطر است.
در همین حال، افزایش قدرت اردوغان هم توخالی مینماید چون با ذلیل شدن اقتصاد، که هم اکنون شروع شده است، طبقات فقیر و متوسط بزرگترین بازنده خواهند بود. اینها همان نیروهائی هستند که دولت مذهبی حزب عدالت و توسعه را به قدرت رساندند. در آینده نزدیک این نیروهای مردمی، که فقیر شدهاند و نابرابریها را مینینند، از اردوغان حمایت موثر نخواهند کرد. مخالفین اردوغان هم بیکار نخواهند نشست. هم اکنون این نیروها با فشار روی اروپا میخواهند مسئله حقوق بشر را تا جای ممکن بزرگ کرده و اردوغان را تحت فشار نگهدارند.
اروپا هم چارهای جز دخالت در این رابطه نخواهد داشت. اگر دولت اردوغان مقاومت بیمورد بکند و به تصفیهها و زورگوئی خود ادامه دهد حتی ممکن است مورد تحریم غرب قرار بگیرد. عضویت ترکیه در ناتو هم میتواند معلق شود اگرچه این برای اروپا بسیار گران تمام خواهد شد. در همین حال، دولت اردوغان تحت فشار امریکا خواهد بود که با آن همکاری وسیعتری برای نابودی داعش بکند. این درحالی است که غرب از کردها در مقابل ترکها حمایت میکند. کردهای ترکیه هم از این موقع بهبعد گستاختر خواهند شد. عموما، هروقت دولت مرکزی ضعیف شود و یا درک ضعف از خود بدهد، نیروهای قومی تهاجمیتر میشوند.
دشمنی اردوغان با بشار اسد هم خوشایند دولت جمهوری اسلامی نیست و پس ایشان از ایران هم نمیتواند انتظار حمایت صادقانه داشته باشد. این گرفتاریها احتمالا اردوغان را هرچه بیشتر به سوی اسرائیل و عربستان سوق میدهد. بهعبارت دیگر، جبهه اسرائیل-عربستان-ترکیه، که هم اکنون وجود دارد، در مقابل ایران و دیگر متحدانش تقویت خواهد شد. این وضعیت دقیقا همان چیزی است که یک دولت کلینتونی یا ترامپی در امریکا خواستار آن است. هر دوی این کاندیداها با ایران ضدیت دارند. بریتانیای بعد از بریکس هم از قماش امریکای بعد از این انتخابات خواهد بود.
این تحولات، اندک ثباتی را هم که در منطقه مانده است را نابود خواهد کرد و برای صلح و توسعه اقتصادی خطرات جدی ایجاد خواهد نمود. خاورمیانه هم اکنون بزرگترین منطقه جنگی و بازار اسلحه دنیا است. حتی باراک اوبامای «تغییر طلب» هم بیش از همه روسای جمهور امریکا به خاورمیانه اسلحه فروخته است. در چنین وضعیت انفجاریای، اگر نیروهای پیشرو نتوانند با گزینههای جدید، عملی و مردمپسند برای ملتهای خود وارد عمل شوند، نیروهای مرتجع منطقه پرچمدار جنبشهای حتی خشنتر از داعش و القاعده و نظیر خواهند شد.
واقعیت این است که وضعیت موجود در منطقه محصول سالها همکاری و تبانی نیروهای ضدملی و ضد دمکراسی منطقه و پشتیبانان انها در خارج از منطقه یعنی قدرتهای بزرگ استعماری و استثماری هستند. هر گزینه پیشروئی باید بر اساس مبارزه با این دو نیرو شکل بگیرد. اما ضدیت با این نیروها اگرچه شرط لازم است اما کافی نخواهد بود. نیروهای پیشرو باید برنامههای مشخص و عملی برای توسعه همه جانبه مردم و سرزمین خود ارائه کنند. در این برنامهها، عدالت و دمکراسی باید بهعنوان اجزای تفکیک ناپذیر یک حرکت توسعه دهنده به ملتهای منطقه پیشنهاد گردد.
■ هوشنگ امیراحمدی نشان داده فرد فاضلی است. اما مثل اکثریت مطلق هموطنان دست به قلم و صاحب نظر، در حداقل فرصت و با تکیه بر محفوظات به روز نشده چه بسا از بیاد مانده های دوران قدیم مدد می گیرد. وقتی مقاله را خواندم، دیدم محتاج یک نقد طولانی تر از خود مقاله است. مثلا در جایی که به زمینه ظهور آک پارتی اشاره میکند، سراغ «تحلیل طبقاتی» میرود و نئولیبرالسیم دوران اوزال را علت میداند.
نفی حقوق بخش بزرگی از اکثریت متدین جامعه از تشکیل جمهوری تا پایان قرن بیستم اصلا به صورت عامل فرعی هم در تحلیل ایشان غائب است. او که در مورد ایران بسیار پراگماتیست است، در مورد ترکیه رادیکال می نماید.
تکرار حکایت شیرین ورود شوالیهوار ارتش ترکیه برای اصلاح امور و دادن قدرت به دست سیاسیون، نشانه کم اطلاعی محض از اوضاع ترکیه و بیخبری از پرینسیپهای دموکراتیک و حقوق بشری و حق حاکمیت مردم است. مگر ارتشی که هر دهسال یکبار کودتا کرده و بیهیچ مجازات قانونی به حیات خود ادامه میدهد، در فاصله این دهسال، سایه سنگین خود بر قدرت را حتی اگر حرفی نزند و اقدامی نکند، از دست میدهد؟
مگر کودتا در شیلی یا گواتمالا و ایران از سوی کاخ سفید طراحی شده بود؟ مقالات متعددی از سوی شخصیتهای متنفذ آمریکایی که به وفور منتشر شده است، اتفاقا از سوی آن لایه از مدیران میانی و متنفذ آمریکایی است که کودتاهای مشابه در گذشته را طراحی کردهاند و دولت آمریکا تنها بعداز افتادن آبها از آسیابها به سراغ واقعیت ایجاد شده بر روی زمین رفته و با آنها همکاری کرده است. در آخرین مورد این سلسله تاریخی، بعداز یکی دو مورد انتقاد آبکی، از همان ماههای اولیه بعداز کودتا در مصر، با دولت کودتایی السیسی همکاری میکند.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|